(۴-۱۱) |
در صورتی که از شاخص قابلیت اطمینان مطابق رابطه (۴-۸) استفاده کنیم، خواهیم داشت:
(۴-۱۲) |
و در نتیجه مقدار احتمال خرابی از رابطه زیر محاسبه میگردد.
(۴-۱۳) |
با توجه به رابطه (۴-۷) از مقادیر مربوطه در جداول تابع چگالی احتمال نرمال استاندارد میتوان در تعیین میزان احتمال خرابی استفاده نمود. به عنوان مثال در صورتی که مقدار ۵/۳ باشد، احتمال خرابی در حدود ۴-۱۰و در صورتی که ۲ منظور گردد، میزان احتمال خرابی در حدود ۲-۱۰ خواهد بود.
در سال ۱۹۷۴، هاسوفر و لیند روشی را برای تعیین احتمال خرابی و شاخص قابلیت اطمینان سازهها معرفی کردند که مشکل شاخص قابلیت اطمینان کرنل را حل نمود. این روش برای بدست آوردن شاخص قابلیت اطمینان سازه نیازمند حل یک مسئله بهینهسازی مقید میباشد. ]۳۳[ شاخص قابلیت اطمینان هاسوفر و لیند در فضا تعریف میشود که بردار متغیرها در آن به صورت استاندارد گوسین میباشند. فرض میشود که U یک بردار در فضای ، г یک سطح n بعدی مشخص شده توسط تابع شرایط حدی در فضای متغیر های فیزیکی و ∑ نگاشت г به فضای استاندارد نرمال باشد. شاخص قابلیت اطمینان هاسوفر و لیند که به صورت نشان داده میشود، عبارت خواهد بود از که O مرکز (مبدأ) فضای و M نقطهای بر روی سطح ∑ است که در شکل (۴-۲) نشان داده شده است. نگاشت، بصورت که و به ترتیب برابر میانگین و انحراف معیار متغیرهای بردار میباشند تعریف میشود. با توجه به این نگاشت میتوان به راحتی سطح ∑ را محاسبه نمود. این شاخص می تواند تقریبی خطی از قابلیت اطمینان را به وسیله رابطه را فراهم آورد. این رابطه هنگامی تابع شرایط حدی در فضای استاندارد نرمال دارای فرم خطی باشد، به صورت در می آید.
شکل۴- ۲٫ شاخص قابلیت اطمینان هاسوفر- لیند Hasofer & Lind)) ]33[
به منظور دستیابی به این شاخص قابلیت اطمینان میبایست مسئله بهینه سازی مقید زیر حل شود:
(۴-۱۴) |
نتایج حاصل از حل این مسئله بهینه سازی، نقاط طراحی بوده و به منظور محاسبه شاخص قابلیت اطمینان توسط رابطه ، که برابر نرم نقطه طراحی است، مورد استفاده قرار میگیرد.
۴-۷- سطح اطمینان سازه وتاریخچه آن
در سالهای اخیر روش مهندسی زلزله بر اساس عملکرد توسعه زیادی یافته و پیشرفت های بزرگی در تحلیل خطر لرزه ای ، شبیه سازی رفتار لرزه ای وارزیابی عملکرد لرزه ای ایجاد شده که باتوجه به قابلیت بیان در قالب احتمالاتی می تواند برای تعیین سطح اطمینان و بهبود عملکرد سازه ها مورد استفاده قرار گیرد.که طی تحقیق Vamvatsikos D & Cornell C.A .[6] استفاده از آنالیز دینامیکی افزایشی را برای درک صحیح وبهتری از رفتار سازه در زلزله های شدید و نادر و همچنین تغییرات در طبیعت پاسخ سازه با افزایش شدت زمین لرزه نشان می دهد و همچنین Jalayer F & Cornell C.A [35]کاربردآنالیز دینامیکی فزاینده را در مهندسی زلزله براساس عملکرد برای تعیین ظرفیت وتقاضا بیان می کند. لذادر این سال ها که روش طراحی بر اساس ظرفیت و تقاضا توسط Allin Cornell توسعه داده شد،مورد توجه قرارگرفته که دراین راستا آقای سلمان پور[۳۷] به مطالعه عملکرد لرزه ای قاب های مهاربندی شده همگرای ویژه می پردازد.با توجه به عدم قطعیت های موجود در نیاز و ظرفیت لرزه ای در این مطالعه از ساختاری احتمالاتی مبتنی برقابلیت اطمینان به منظور ارزیابی عملکردلرزه ای سیستم مهاربندی همگرای ویژه استفاده شده است،که نتایج مطالعه موردی برروی یک ساختمان مسکونی ۶ طبقه نشان می دهد که عملکردلرزه ای سیستم مهاربندی همگرای ویژه به دلیل تمرکز خسارت در یک طبقه وگسیختگی مهاربندی آن طبقه بر اثرخستگی سیکل کم با عملکردمطلوب فاصله زیادی دارد. وهمچنین خانم دیده بان[۳۶] برای ارزیابی و مقایسه سطح اطمینان قاب های مهاربندی شده فولادی هم محور ساده و دوگانه از آنالیز دینامیکی غیر خطی فزاینده وسپس روش های احتمالاتی تقاضا و ظرفیت FEMA351[7] استفاده کرده،که نتایح این بررسی نشان می دهدسطح اطمینان در قاب های با سیستم دوگانه بیشتربوده و با زیاد شدن ارتفاع، افزایش می یابد.لذا این تحقیق در راستای بررسی سطح اطمینان قاب های فولادی مهاربندی همگرا طراحی شده با ضوابط مبحث دهم از روش مرجع های فوق استفاده کرده که روند انجام به شرخ ذیل می باشد.
۴-۸- محاسبه سطح اطمینان
با توجه به مفهوم ودستورالعمل۳۵۱ FEMA [7] این فرایند نیازمند تعیین یک پارامتر اطمینان (نسبت تقاضا به ظرفیت) می باشد که محاسبه آن را می توان به دو روش مبتنی بر تغییر مکان(DM-Based) ومقیاش شدت زمین لرزه(IM-Based) درنظر گرفت که در این پایان نامه پارامتراطمینان مبتنی بر تغییر مکان محاسبه شده است]۷و۳۸[.
۴-۸-۱- پارامتر اعتماد
کمّی سازی سطح اطمینان که طی آن هدف عملکردی موردنظر برای سازه و سطح خطر لرزهای خاص بدست میآید، شامل یکسری مراحل مرتبط با هم است: بررسی خطر یک سایت خاص، تخمین تقاضای سازه و ارزیابی ظرفیت سازه. روش کار بدینصورت است که میانگین تقاضای رانشهای درون طبقهای محاسبه میشوند برای مجموع رکوردهای زلزله که نمایانگر سطح خطر لرزهای مورد نظرهستند محاسبه شده سپس ظرفیت های رانش دینامیک درون طبقهای تخمین زده شده و انواع مختلف عدم قطعیتهای تصادفی و ریشهای مشخص و تعیین میشوند. از آنالیزهای دینامیک غیرخطی جهت تخمین ظرفیت و تقاضای لرزهای در این مطالعه استفاده شد. با توجه به دادههای حاصله یک پارامتر اعتمادλ را میتوان از معادله ی زیر بدست آورد]۷و۳۸[:
که پارامترهای موجود در این رابطه عبارتند از:
γ: فاکتور تغییر پذیر تقاضا که به فرضیات موجود در مدلسازی و پیش مشخصات حرکت زمین وابسته بینی است.
aγ: فاکتور عدم قطعیت در آنالیز که به دلیل استفاده از روش خاص جهت تخمین نیاز سازه به عنوان تابعی از شدت حرکت زمین ایجاد میشود.
φ : مقاومت که نشان دهندۀ عدم قطعیت و تصادفی بودن ذاتی پیش بینی ظرفیت سازه است
بطورکلی پنداره شناختی موجود درباره نقش و ضرورت پاسخگویی به شرایط درونی و محیطی و مزایا، چیستی، ابعاد، ویژگیها، ارزشها و الزامات اساسی آن است. به عبارتی، بعد مفهومی بر ضرورت و مزایای پاسخگویی به شرایط و اقتضائات ناشی از آن در محیط متغیر بیرونی و چالشهای درونی سازمانی، مفهوم کلی و هدف از پاسخگویی، قلمرو، رویکردها، فرایندها و روش های پاسخگویی، ویژگی ها و ارزشهای کارکردی پاسخگویی و الزامات و ملاحظات در جهت تحققِ موثر پاسخگویی به محیط اشاره دارد (ترکزاده و همکاران،۱۳۸۷؛ ترکزاده، ۱۳۸۸).
منظور از بعد ساختاری هرگونه جهت گیری، ترتیبات و سازو کارهای درونی و محیطی تمهید شده است که منجر به پاسخگویی به موقع و مناسب خواهد شد (ترکزاده، ۱۳۸۸). این بعد مهم، از سه جنبه قابل بررسی است: جهت گیری راهبردی روشن و مناسب، طرح سازمانی و بستر فرهنگی(کامینگز و اورلی[۶۵]،۱۹۹۷؛ ترک زاده، ۱۳۸۸).
منظور از جهت گیری راهبردی استراتژی روشن و مناسب بیانِ ماموریتها و مطلوبیتها، خط مشیها و اهداف کلی و عینی دانشگاه برای تمام واحدهای کاری و افراد است تا بر آن اساس بتوانند به شرایط درونی و محیطی پاسخگو باشند. طرح سازمانی، ترتیبات و سازو کارهای سازمان یافته مناسبی برای تحقق موضوع در راستای جهت گیری راهبردی می باشد. برای این منظور چهار عامل را می توان برشمرد:
الف) سیستمِ ویژه ای برای بستر سازی، پشتیبانی، هدایت و فعالیتهای پاسخگویی؛
ب) سیستمِ ساختاری که مبنای تقسیم کار، همکاری و هماهنگی سیستم ها، واحد ها و افراد و فعالیتها درراستای پاسخگویی؛
ج) سیستم ارزیابی و یادگیری سازمانی برای ارزیابی فعالیتها و نتایج حاصل و یادگیری سازمان یافته از تجارب؛
د) سیستم منابع انسانی که شامل سازوکارهای کارآمد برای گزینش، کارگماری و آموزش و بهسازی، ارزیابی عملکرد و تشویق افراد در خصوصِ پاسخهای به موقع و مناسب به محیط داخلی و بیرونی باشد.
برای ایجاد و تقویت بستر فرهنگی مناسب در جهت پاسخگویی بموقع و مناسب نیز باید مفروضات اساسی وارزشها و هنجارهای مشترک و همسویی که جهت دهنده و راهنما برای ادراکات و افکار و اقدامات درباره پاسخگویی و نتایج حاصل از آن است ایجاد و تقویت گردد. شکل گیری بعد ساختاری مستلزم تحقق ابعاد یاد شده در تعامل با هم است تا هم روابط پویای درونی و بیرونی ایجاد شود و هم با ایجاد ساختاری مناسب، پاسخگویی در محیط راهبردی، متناسب با شرایط و اقتضائات ناشی از آن انجام شود.
۲۲
امکانات آموزشی
۵۳۷/۱
۲۳
توافقات دوجانبه
۶۱/۰
کم اهمیت
وبر و همکاران در یک مرور جامع در زمینه معیارهای ارزیابی زنجیره تامین، ۷۴ مقاله را بررسی کرده اند که برخی از آنها فقط یک معیار (فقط هزینه) و برخی دو معیار (هزینه و کیفیت) و گروهی، چندین معیار را ذکر کرده اند. نتایج تحقیق وبر و همکاران، در جدول ۲-۳ ارائه شده است (وبر و همکاران، ۲۰۰۵، ۸).
جدول ۲-۳- معیارهای ارائه شده توسط محققین مختلف در ارزیابی زنجیره در بخش تامین
ردیف
نویسندگان
سال
معیارها
۱
گلهر و همکاران
۱۹۹۳
معیارهای مهم ارزیابی زنجیره در مرحله تامین در محیطهای تولید به هنگام[۵۹] عبارتند از: کیفیت، اطمینان در تحویل به موقع، پاسخ تامین کننده به تغییرات، سهولت ارتباط با یک تأمینکننده، تمایل تأمین کننده به همکاری، قیمت عادلانه، ثبات مالی تأمینکننده، کارشناسان تخصصی تأمینکننده[۶۰] ، استفاده تأمینکننده از کنترل کیفیت آماری خط تولید[۶۱]
۲
هندفیلد و نیکولز[۶۲]
۱۹۹۳
معیارهای مؤثر در انتخاب تأمینکننده را به صورت دستهبندی کلی زیر ارائه نموده اند که هر کدام دارای زیر معیارهایی میباشند:
اطلاعات عمومی شرکت، توانایی مدیریت، تواناییهای پرسنلی، ساختار هزینه، فلسفه مدیریت کیفیت جامع، توانایی تکنولوژیکی و فرآیندی، میزان پذیرش قوانین و مقررات مربوط به محیط زیست، استراتژیها، سیاستها، و تکنیکهای منبعیابی تأمینکننده، وجود پتانسیل برای برقراری روابط بلندمدت
۳
گرفامی
۲۰۰۴
معیارها را به پنج دسته کلی طبقه بندی شده است:
هزینه: قیمت، هزینه های تدارکات یا لجستیک (حمل و نقل، موجودی، اداری، گمرک، خطر و زیان، جابجایی و بسته بندی)، هزینه های عملیاتی و هزینه های خدمات پس از فروش.
کیفیت: عملکرد کیفی (برای نمونه گواهینامه ISO 9000)، دوام و ماندگاری، ویژگیهای ارگونومیکی، انعطافپذیری عملیاتی، سادگی عملیات، قابلیت اطمینان.
مدت زمان سیکل: سرعت فروش، زمان تأخیر تحویل، سرعت توسعه و بهبود، تحویل به موقع، نرخ تکمیل سفارش.
خدمات: پاسخ به تقاضا، توانایی برای اصلاح محصول، تنوع عرضه، حمایت فنی، خدمات پس از فروش (مثل سیاستهای ضمانتی)، انعطافپذیری، تحویل بدون وقفه.
روابط: بازدید از امکانات و تسهیلات، میزان مبادلات تجاری قبلی، توافق دوجانبه، میزان تمایل برای کسب و کار، منابع کسب و کار، جایگاه مشتری از دیدگاه تأمینکنندگان، ثبات مالی، مشارکت استراتژیک، اطمینان داشتن، انتظار از تداوم و استمرار، قابلیت اعتماد، قابلیت شناخت نیاز، تشابه فرهنگی، قابلیت مذاکره، اعتماد، همکاری و مشارکت، توانایی حفظ روابط تجاری، قابلیت دسترسی به تأمینکننده، روابط صنعتی، ریسک.
سازماندهی: فنآوری فعلی (فرایند، محصول)، فنآوری در آینده (سرمایه گذاری در تحقیق و توسعه)، انطباقپذیری مدیریتی، موقعیت جغرافیایی، عملکردهای منابع انسانی، مدیریت عرضه کننده، سیستم های مدیریت مالی، ظرفیت و تسهیلات تولیدی، موقعیت و اعتبار (شهرت) در صنعت، تاریخچه عملکرد، حجم، گستردگی و رشد سازمان، قابلیت های تکنولوژیکی، خلاقیت و نوآوری سازمانی، قابلیت تبادل الکترونیکی داده ها
چهار روز پس از بازگشت مصدق از لاهه، مجلس شورای ملی برای انتخاب رئیس خود رأیگیری میکند. حسن امامی، امام جمعه، نامزد مخالفین دولت میشود و هواداران محور مصدق- کاشانی از دو نفر حمایت میکنند. یکی شایگان، کاندیدای “جبهه ملی” و دیگری معظمی کاندیدای عدهای از طرفداران محور مصدق- کاشانی.در روز رأیگیری، امام جمعه تهران، ۳۳ رأی بدست آورد… معظمی، ۱۷ رای و شایگان ۱۶ رای آوردند… در این روز، حائریزاده پیشنهاد کرد که این سه نفر بین خود توافق کرده و یک نفر را انتخاب کنند و یا “شخص رابعی برای ریاست کاندید شود که همه آقایان به او رای دهند.”
در۸ تیر ۱۳۳۱، مصدق و کاشانی شخصاً وارد قضیه شدند و کوشیدند در میان دو کاندیدای خود هماهنگی و تفاهم ایجاد کنند… با تمامی تمهیداتی که هواداران محور مصدق- کاشانی اندیشیدند، در ۱۰ تیر ۱۳۳۱، سید حسن امامی، امام جمعه تهران با ۳۹ رای به ریاست مجلس انتخاب شد و عبدالله معظمی فقط ۳۵ رأی به دست آورد. این اولین شکست آشکار محور مصدق- کاشانی بود. شکست محور مصدق- کاشانی در انتخاب رئیسمجلس، شاید درس بسیار مهمی برای هر دو پیشوا بود. با ظهور یک صف قوی مخالفین دولت، هیچ یک از این دو به تنهایی قدرت برخورد با مخالفین را نداشتند… تبیین تصمیمات کاشانی و دفاع جدی او از مصدق که منجر به سی تیر شد را میتوان از این زاویه بررسی نمود… طبق تعیین وقت قبلی، قرار بود رأس ساعت ۴ بعدازظهر ۱۰ تیر، حسن امامی به دیدار مصدق برود. اما در بعدازظهر ۱۰ تیر، امامی رئیس جدید مجلس بود و مصدق مایل به دیدارش نبود. این عکسالعمل نخستوزیر، چون عدم شرکتش در گشایش مجلس هفدهم، برای بسیاری تعجبآور بود.
قیام۳۰ تیر
همانطور که فرانسیس بیکن می گوید قدرت بیش از حد حتی فرشتگان را فاسد می کند، مصدق برای اینکه قدرت در دست یک نفر نباشد[۱۹۲] و رابطه دربار را با افسران ارشد آن وزارت خانه قطع کند پست وزارت جنگی را می خواست از شاه بگیرد. مصدق در ۲۵/ ۴/۱۳۳۱ نسبت به در اختیار گرفتن پست وزارت جنگ (که به دست شاه بود) با شاه اختلاف پیدا کرد و به دنبال آن استعفا داد. دکتر مصدق در این دیدار به شاه میگوید : « در صورتی که مجلس با اعطای اختیارات به دولت موافقت نکند ادامه کار برای ایشان مقدور نخواهد بود.»[۱۹۳] سپس دکتر مصدق اسامی وزیران مورد نظر خود را اعلام کرد و درباره ی وزیر جنگ متذکر شد : « وزارت جنگ را خود اینجانب برعهده میگیرم». مصدق تاکید کرد تا زمانی که ارتش و وزارت جنگ نتیجه ی انتخابات را دستکاری می کنند ، هرگز طعم آزادی واقعی را نخواهد چشید[۱۹۴] و اینکه ستاد ارتش زیر نظر ملوکانه قرار گرفته هر امری که میفرمودند اجرا میشد ولی دولت که مسئول بود کاری نمیتوانست بکند و نمیکرد.[۱۹۵] مصدق در واقع نه برای اینکه چه کسی فرماندهی کل نیروهای مسلح باشد با شاه درگیر بود بلکه مصدق معتقد بود که تمامی وزارتخانه ها باید در مقابل کابینه و مجلس (نه شاه) پاسخگو باشند و اینکه شاه باید سلطنت کند نه حکومت ، گذشته از آن ، وی مایل نبود که مستقیما به اداره وزارت دفاع بپردازد.[۱۹۶] و پس از گرفتن این حق ، از شاه خواست که یکی از امرای مورد وثوقش را برای معاونت وزارت جنگ معرفی کند.[۱۹۷]
شاه که ارتش را تکیهگاه و عامل پایداری سلطنت خود میدانست و تا آن زمان ـ هرچند برخلاف قانون اساسی ـ وزیر جنگ با صلاحدید او تعیین شده بود ، تأملی میکند و میگوید : «درباره وزیر جنگ خوب بود مشورتی میشد ؛ زیرا به عقیده من باید شخص مورد نظر ما بر رأس این کار باشد.»[۱۹۸]
مصدق در مصاحبه اش با خبرنگار روزنامه هشت صبح ، که در ۹ مرداد ۱۳۳۱ منتشر شد ، از وضع بد ادارات صحبت نمود و اذعان کرد که می خواستند که مرا نخست وزیر کنند و دست و پای مرا با این وضع ادارات ببندند و آن وقت لجن مالم کنند و بگویند کاری از پیش نبرد لذا من هم ناگزیر شدم استعفا بدهم. [۱۹۹] حسین مکی می گوید تقریبا ۷ ماه قبل از ۳۰ تیربود که مصدق از دست مداخلات ناروای شاهدخت اشرف و ملکه مادر می خواست استعفا بدهد.[۲۰۰]
مصدق نخستین نخست وزیری بود که آشکارا از شاه به دلیل نقض قانون اساسی انتقاد می کرد ، دربار را به دلیل مقاومت در برابر مبارزه ملی محکوم می نمود و جسارت می کرد تا مشکل قانون اساسی را مستقیما برای ملت مطرح سازد .[۲۰۱]پافشاری شاه و دکتر مصدق بر موضع خود نسبت به وزیر جنگ موجب شد مذاکرات آنها در این زمینه به نتیجه نرسد و سرانجام شاه در برابر اصرار دکتر مصدق به استعفا میگوید : « تا ساعت ۸ بعدازظهر اگر از من به شما خبری نرسید آن وقت استعفای خود را کتبی بفرستید. » و از آنجایی که احتمال میداد استعفای دکتر مصدق موجب اعتراض مردم و ناآرامی شود ، میگوید : « چنانچه برای من پیشامدی بکند از شما انتظار مساعدت و همراهی دارم.»[۲۰۲]
صفایی استعفای مصدق را «استعفاگونه » و «اعتراض نامه »خوانده که صراحتی بر استعفای قطعی نداشت[۲۰۳]
هشت ماه بعد، در اسفندماه ۱۳۳۱، دکتر مصدق در مورد علت پافشاریاش بر تصدی وزارت جنگ گفت: « من برای آن پست وزارت جنگ را خواستم که میدانستم کودتایی در شرف تکوین است . با تصدی وزارت جنگ ، نیروهای متمرکز در مرکز را متلاشی نمودم و نطفه کودتا را در جنین خفه کردم. »[۲۰۴]
دکتر مصدق به خانه باز میگردد و در ساعت ۸ شب استعفانامه ی خود را به این شرح مینویسد و برای شاه به کاخ سعدآباد میفرستد :
پیشگاه مبارک اعلیحضرت همایون شاهنشاهی
چون در نتیجه تجربیاتی که در دولت سابق بدست آمده پیشرفت کار در این موقع حساس ایجاب میکند که پست وزارت جنگ را فدوی شخصاً عهدهدار شود و این کار مورد تصویب شاهانه واقع نشد البته بهتر آن است که دولت آینده را کسی تشکیل دهد که کاملاً مورد اعتماد باشد و بتواند منویات شاهانه را اجرا کند. با وضع فعلی ممکن نیست مبارزهای را که ملت ایران شروع کرده است پیروزمندانه خاتمه دهد.فدوی دکتر مصدق ۲۵ تیر ۱۳۳۱ [۲۰۵].
شاه نیز با اشاره انگلیس، احمد قوام را که چهار بار تاکنون به نخست وزیری رسیده بود به جای مصدق معرفی کرد. در ۲۶ تیرتنها ۴۲ نفر از نمایندگان که بیش از نصف نمایندگان درمرکز بودند جلسه خصوصی تشکیل دادند و ۴۰ نفر به نخست وزیری قوام رای داد. قوام برای کنترل اوضاع، به فریب و تهدید مردم دست زد تا استعمار را در برگرداندن منافع از دست رفتهاش یاری دهد قوام درخصوص ترکیب کابینه با سفارت بریتانیا مذاکره کرد ، وی وعده داد قضیه نفت را در اسرع وقت فیصله دهد.
قوام در برابر فشار مخالفین در ۲۷ تیر ۱۳۳۱دو اعلامیه صادر کرد در اولین اعلامیه خود ضمن ستایش از مصدق به خاطر ایستادگی در برابر فشار خارجی ، اظهار عقیده کرد که خطای مصدق این بود که یک مبارزه ملی برای احقاق حق مردم ایران از یک شرکت خارجی را به یک مبارزه گسترده علیه یک دولت خارجی تبدیل کرد.[۲۰۶] اما انتشار دومین اعلامیه ی قوام ، (کشتیبان را سیاستی دگر آمد) [۲۰۷]موجب شد اعتراضهایی که به طور خودجوش از صبح پنجشنبه ۲۶ تیرماه در تهران و شماری از شهرهای ایران آغاز شده بود ، علیه وی گسترش یابد .
ساعت ۱۱ هنگامی که در بازار شایعه ی استعفای دکتر مصدق تایید شد « کلیه اصناف بازار [سمسارها] مغازههای خود را بسته و با حالتی متأثر به سمت بازار زرگرها رفتند و متعاقب آن بازار بزرگ و بازار دوختهفروشها و بازار کفاشها تعطیل شد.»[۲۰۸]
روز پنجشنبه ۲۶ تیرماه ، ۲۸ نفر از نمایندگان طرفدار مصدق در حمایت از وی اعلامیه ای صادر کردند آیتالله کاشانی بدون اشاره به وقایع روز، طی اعلامیه ی بیسابقهای اعلام کرد : روز جمعه ۲۷ تیرماه را که « مصادف با وفات حضرت جعفربنمحمد علیهالسلام امام ششم شیعیان و بزرگ پیشوای اسلامیان میباشد برای قدردانی و تجلیل و تعظیم ، تعطیل عمومی در سراسر کشور لازم است . امیدوارم خداوند توانا به برکات آن وجود اقدس برکاتش را بر این ملت نازل و قطع ریشه اجانب و عمال آنها و خائنین را به زودی بفرمایند.»[۲۰۹]این اعلامیه کاشانی به منظور جلوگیری از جو ناآرام و تشنج زا صورت گرفت.[۲۱۰] با این حال روز بعد کاشانی اعلامیه ی در حمایت از مصدق[۲۱۱] و در واقع جواب اعلامیه ی تهدیدآمیز قوام که بر علیه خود کاشانی بود صادر کرد . همچمین در روز پنجشنبه برخی تشکلهای کم نفوذ ، مانند حزب ملت ایران ، قاطعانه از دکتر مصدق حمایت کردند. حزب ملت ایران با انتشار اعلامیهای متذکر شد : جز دکتر مصدق کسی حق ندارد بر کرسی نخستوزیری تکیه زند و هرکس با هر نیرو که بخواهد جز این راهی بپیماید با گلوله روبرو خواهد شد.[۲۱۲]
تظاهرات مردمی ادامه یافت و روز دوشنبه ۳۰ تیرماه ، در حالی که ماموران نظامی و انتظامی مسلح در خیابان ها حضور داشتند و تانک ها ، زره پوش ها و کامیون های حامل سربازان و پاسبان ها برای مقابله با مردم معترض در خیابان ها و میدان های اصلی شهر مستقر شده بودند ، تظاهرات مردم آغاز شد. از صبح خیلی زود مردم بدون توجه به اعلامیه ی نمایندگان جبهه ی ملی درشب یکشنبه ۲۹ تیر ۱۳۳۱که از رادیو پخش شد و مردم را به آرامش فراخوانده بودند[۲۱۳] و بدون آنکه حزب، گروه ، یا شخصیتی آنها را فراخوانده باشد ، مانند روزهای قبل به طور خودجوش و بدون رهبری مشخص ، دسته دسته در حالی که به طرفداری از دکتر مصدق و علیه احمد قوام شعار میدادند از مناطق مختلف شهر به سوی میدان بهارستان حرکت کردند. با این حال آبراهامیان معتقد است جبهه ملی ـ با حمایت حزب توده ـ از مردم خواست تا در پشتیبانی از مصدق به اعتصابات عمومی و تظاهرات گسترده دست بزنند[۲۱۴] نورالدین کیانوری هم از رهبران حزب توده ایران ، مدعی است : « تظاهرات ۳۰ تیر به دعوت آیت الله کاشانی شروع شد و مردم به حمایت از مصدق به خیابان ها ریختند.[۲۱۵] حدود ساعت ۷ صبح اولین برخورد شدید میان مردم و مأموران انتظامی در بازار تهران روی داد که در نتیجه ی تیراندازی به سوی جمعیت، یک نفر کشته شد و عدهای زخمی شدند . در حدود ساعت ۸ در خیابانهای خیام و شاهرضا و در ساعت ۹ در خیابان چراغبرق مردم و مأموران نظامی و انتظامی بهشدت با یکدیگر درگیر شدند . مأموران مسلح از تجهیزات کامل مانند تانک و زرهپوش برخوردار بودند و مردم تنها با سنگ و چوب از خود دفاع میکردند . تا ظهر شدیدترین و خونبارترین درگیریها در میدان بهارستان و خیابانهای اکباتان، ناصرخسرو، و شاهآباد روی داد. در هر یک از این مناطق عدهای زخمی و تنی چند کشته شدند. بعدا گفته شد در روز ۳۰ تیر در تهران ۲۹ نفر کشته و ۱۳۳ نفربه شدت زخمی شده اند. با این حال ، مردم عقب ننشستند. در نتیجه ی ایستادگی مردم غیرمسلح ، بهتدریج نشانههایی از تردید و نافرمانی در میان نظامیان آشکار شد و عدهای از افسران و سربازان حاضر به مقابله با مردم نشدند . حدود ساعت ۴ بعدازظهر به دستور شاه نیروهای نظامی و انتظامی خیابانها را ترک کردند و پس از آن ، حسین علاء کنارهگیری احمد قوام از نخست وزیری را، بدون آنکه خودش اطلاع داشته باشد، به نمایندگان جبهه ی ملی در مجلس شورا اطلاع داد و آنها هم خبر کنارهگیری قوام را از رادیو تهران اعلام کردند.
شاه زیر فشار قیام مردم، مجددا فرمان نخست وزیری مصدق را صادر کرد، از ۶۳ نماینده حاضر در مجلس ملی پس از ۳۰ تیر ،۶۱ نفر به نخست وزیری مصدق رای تمایل دادند و در مجلس سنا از ۴۱ سناتور ، ۳۳ نفر رای تمایل دادند و حکم نخست وزیری توسط شاه صادر گردید[۲۱۶] روزنامه تایمز لندن در ۲ مرداد ۱۳۳۱ نوشت : اغتشاش و اعتراض و درهم ریختن وضع ، موجب استعفای حکومت قوام شده است و اکنون هر تقاضائی که مصدق بکند مورد قبول شاهنشاه واقع خواهد شد، نیرویی که موجد این وقایع بود عبارتست است از : نفرت از بیگانگان که مصدق به ترویج آن پرداخته و تعصب های مذهبی که کاشانی هادی و راهنمای آن بود.[۲۱۷]
۳۰تیر و مواضع علما در قبال حکومت قوام
اوج کار و نقطه عطف مبارزات کاشانی را می توان در ۳۰ تیر ۱۳۳۱ جستجو کرد. مطرح شدن نام قوامالسلطنه، به عنوان کاندیدای نخستوزیری سبب گردید که جناح کاشانی که تا آن زمان کنار گود ایستاده بود و گاهی نیز در مقابل مصدق سنگ میانداخت، به زعم خود، میان بد و بدتر دست به انتخاب مصدق زند و بار دیگر عملاً محور مصدق- کاشانی را احیا کند.کاشانی در آغاز می خواست با قوام کنار بیاید و حتی باقر کاظمی را هم مامور کرد با قوام ملاقات کند. قوام در جواب درخواست کاشانی گفته بود که احترام او به عنوان رهبر مذهبی برجاست و با او همکاری خواهد کرد اما هرگز به او اجازه نخواهد داد در امور سیاسی دخالت کند و اگر نمی تواند خودش را نگه دارد به بیروت برود.[۲۱۸] به گفته ی پطروس آبکار نماینده ارمنیان جنوب در مجلس ۱۶ ، دو ماه قبل از ۳۰ تیر ۱۳۳۱ ، کاشانی فرزند خود را به دیدار قوام فرستاده بود تا بپرسد اگر نخست وزیر شود چه خواهد کرد ، قوام ظاهرا گفته بود که اگر در سیاست دخالت نکند در امان است.[۲۱۹] این قوام بود که کاشانی را بازداشت و سپس تبعید نموده بود. کاشانی ، آنهایی که او را تحقیر میکردند ، آسان نمیبخشود. این موارد باعث شد کاشانی دل به قوام نبندد و به سوی مصدق سوق یابد.[۲۲۰]
قناتآبادی اعلام کرد که، “ملت ایران زیر بار حکومت هیچکس جز حکومت مصدق نمیرود…” میتوان با اطمینان حدس زد که پیام علاء برای کاشانی هر چه بوده باشد، پاسخ کاشانی شبیه به کلام قناتآبادی بود، که در حال حاضر ملت زیر بار هیچ حکومتی جز مصدق نمیرود. مصدق عقیده داشت که هم صدایی کاشانی با مردم، که منظور مصدق از مردم، خود او بود، “از نظر همکاری و نیل به هدف نبود، بلکه از جهت مخالفتی بود که با شخص قوامالسلطنه داشت.” این رابطه، دو ماه قبل از ۳۰ تیر، رو به کدورت و سردی و بدبینی گذاشت. رابطه گرم این دو از خرداد ۱۳۳۱ رو به افول گذاشت و حد فاصل میان ۲۶تیر تا ۵ مرداد را باید آتشبس موقت جهت مبارزه با دشمنی مشترک به حساب آورد. آنها بلافاصله پس از دفع خطر قوام، مجدداً در مسیر تصادم و مقابله قرار گرفتند. شاید بتوان گفت که اگر به جای قوام، مجلس رأی تمایل به زاهدی داده بود، عکسالعمل منفی جناح کاشانی به همان سرعت و قاطعیت نمیبود و هیچ معلوم نبود که عکسالعمل این جناح حتی منفی میبود.
تا ساعت ۵ بعد از ظهر پنجشنبه ۲۶ تیر، ۲۸ وکیل مجلس که شامل افراد جناح کاشانی و بقایی هم میشد، متنی را در دفاع از مصدق امضاء کرده که در آن آمده بود، “معتقدیم در شرایط فعلی ادامه نهضت ملی جز با زمامداری دکتر مصدق میسر نیست…” در جلسه سری که ۲۸ نماینده طرفدار نخستوزیری مصدق از شرکت در آن امتناع ورزیدند، ۴۲ نماینده شرکت کرده و ۴۰ تن از آنان به قوامالسلطنه اظهار تمایل کردند. ساعت نه بامداد جمعه ۲۷ تیر، قوام شرفیاب شد و شاه او را مامور تشکیل کابینه کرد و در این روز پس از ادعاهای بسیار و وعدههای زیاد به مردم، مخالفان را نیز تهدید کرد. کاشانی یک روز پس از اطلاعیه قوام در ۲۸ تیرماه اعلامیه ای خطاب به افسران، سربازان و مامورین شهربانی صادر کردند، که در قسمتی از آن آمده است: “سربازان عزیز شما گرامی ترین فرزندان وطن و عزیزترین افراد کشورید و این عزت شما در گروی خدمات صادقانه شما به مملکت و ملت و دین است و هر قدر استقلال بیشتر و محکمتر باشد قدر و ارزش شما بیشتر خواهد بود، بگذارید خدا و ملت از شما خشنود باشند زیرا امروز جنگ و جدال بین دو صف حق و باطل است. اعمال احمد قوام که تنها برای جاه طلبی و برگشت انگلیسی ها و استعمار است نباید به دست شما انجام و شما را در مقابل خون ها و حق کشی ها مسئول کند. “[۲۲۱]
اگر کوچکترین روزنه امیدی برای هواداران قوام وجود داشت که کاشانی علیرغم تاریخچه غیردوستانه خود با قوام، به واسطه اختلافات خود با مصدق، با قدرت کامل و عزم راسخ در کنار مصدق نایستد، ادبیات شعارگونه قوام موفق شد، این امید را به یأس مبدل کند. او از سوی دیگر، با تیغ کشیدن به روی کاشانی، که خود به فکر یافتن جانشینی مقبول برای مصدق بود، آیتالله را وادار کرد که به اردوگاه طرفداران مصدق بپیوندد ، برادران زنجانی ، حاج سیدابوالفضل و حاج آقا رضا و شیخ محلاتی دیگر مجتهدانی بودند که پشت سر کاشانی بودند ، بروجردی در این ماجرا ساکت بود و بهبهانی با مصدق مخالفتش را علنی کرده بود[۲۲۲]
۲۸ تیر اعلامیه کاشانی، در پاسخ به قوام و اندیشه جدایی دین از سیاست وی بود. کاشانی دولت مصدق را “بزرگترین سد راه جنایت” استعمار دانست و برکناری او و بر سر کار آمدن دولت قوام را نتیجه سیاستهای استعمار خواند. آیتالله کاشانی مبارزه برای سرنگونی قوام را «جهاد اکبر» دانست[۲۲۳]و از مردم خواست «کمر همت محکم بسته و برای آخرین مرتبه به صاحبان سیاست استعمار ثابت کنندکه تلاش آنها در بدست آوردن قدرت و سیطره گذشته محال است.»[۲۲۴]
” احمد قوام باید بداند که در سرزمینی که مردم رنجدیده آن پس از سالها رنج و تعب، شانه از زیر بار دیکتاتوری بیرون کشیدهاند، نباید رسماً اختناق افکار عقاید را اعلام و مردم را به اعدام جمعی تهدید نماید. من صریحاً میگویم که بر عموم برادران مسلمان لازم است در این راه جهاد اکبر، کمر همت بر بسته و برای آخرین مرتبه به صاحبان سیاست استعمار ثابت کنند که تلاش آنها در بدست آوردن قدرت و سیطره گذشته محال است”[۲۲۵]
روز ۲۸ تیرماه ، نمایندگان هوادار “جبهه ملی” در اعلامیه آورده بودند که “ملت قهرمان ایران هرگز مقهور دخالتهای استقلالشکنانه بیگانگان نخواهد شد.” و تا حصول نتیجه قطعی و احقاق حق و رهایی کشور از چنگال سیاستهای استعماری استقامت خواهد کرد، روز دوشنبه ۳۰ تیرماه ۱۳۳۱ در سراسر کشور تعطیل عمومی اعلام میشود. امیدواریم هموطنان عزیز که همگی طرفدار قیام حقیقی ملت و ادامه مبارزه در راه نجات کشور میباشند با نهایت آرامش و متانت در این جنبش شرکت نمایند.”[۲۲۶]
در این هنگام، آیت الله کاشانی در مصاحبه با خبرنگاران داخلی و خارجی آخرین ضربه را بر پیکر نیمه جان دولت قوام نواخت و اعلام داشت که: روی کار آمدن قوام، زیر نظر انگلیسیها بود و ما تا آخرین قطره خون ایستادگی خواهیم کرد و اگر قوام تا ۴۸ ساعت دیگر، استعفا ندهد، خود کفن میپوشم و پیشاپیش صفوف مردم مسلمان حرکت و او را سرنگون خواهم کرد[۲۲۷] پس از اعلامیه ۲۸ تیر کاشانی که در آن بر علیه احمد قوام، اعلام “جهاد اکبر” میکند، نخستوزیر وقت، “براساس تشخیص خودش” دستور بازداشت کاشانی را صادر میکند.
در ۲۹ تیر کاشانی نامه ای به علا نوشت که :
“… ارسنجانی از جانب قوام السلطنه آمد و گفت به شرط سکوت ، قوام انتخاب شش وزیرش را در اختیار من می گذارد ، همانطور که حضور وی عرض کردم به عرض اعلیحضرت برسانید اگر بی درنگ دکتر مصدق بر سر کار بر نگردد شخصا به خیابان خواهم رفت و دهانه تیز انقلاب را با جلوداری شخص خودم مستقیما متوجه دربار خواهم کرد”[۲۲۸] کاشانی در اعلامیه دیگری در همین روز از سیاست جدایی دین قوام به او تاخته بود و اینرا برنامه انگلیس می دانست
قوام به یکی از کارمندان سفارت انگلیس که در بعد از ظهر ۲۹ تیر با او ملاقات میکند، اظهار میدارد که به ماندگاری خود در قدرت امیدوار است به شرط آنکه موفق شود کاشانی را دستگیر کند. در همین ملاقات قوام اظهار امیدواری میکند که انگلستان و آمریکا بتوانند شاه را متقاعد کنند که از او حمایت کند.[۲۲۹]
اسناد به وضوح نشان میدهند که انگلستان و آمریکا مایل بودند که قوام با قدرت هرچه تمامتر نهضت ملی را سرکوب کرده، رهبران ملی و مذهبی را بازداشت، مجلس را منحل و قدرت خود را به کرسی بنشاند. دول انگلیس و آمریکا، تنها قوام را قادر به “یافتن راهحلی رضایتبخش برای مسئله نفت” میدانستند.[۲۳۰]
چند مجتهد دیگر از جمله حاج سید ابوالفضل و حاج آقا رضا زنجانی که برادر بودند و شیخ بهاء الدین محلاتی ، به تاسی کاشانی ، علیه قوام موضع گرفتند. بروجردی اظهار نظر رسمی نکرد و مخالفت بهبهانی با مصدق هم مدتی بود که عیان شده بود.[۲۳۱]
مردم کرمانشاه و همدان و قزوین کفن پوشیده و به سمت تهران حرکت کردند در ۳۰ تیر اعتراضات مردمی شدت گرفت و با هجوم یکپارچه و جانفشانی بسیار، دولت قوام را ساقط کردند و نخست وزیریاش چهار روز بیشتر طول نکشید در این روز حدود ۲۵ نفر کشته شدند. کاشانی هم عصر روز ۳۰ تیر اعلامیه ای منتشر کرد که «عنصر سفاک و جنایتکار مانند احمد قوام تیرش به سنگ خورد»[۲۳۲] و خواستار حفظ احترام ارتش و نیروی انتظامی از مردم شد، زیرا بسیاری از نیروهای نظامی نشان داده بودند تمایل به کشتن مردم ندارند. به این ترتیب فضای متشنجی که بین مردم و ارتش به وجود آمده بود از بین رفت و آرامش نسبی شهر را فراگرفت. مصدق بار دیگر با ۶۱ رای از ۶۴ رای مجلس به نخست وزیری رسید. در روز ۳۱تیرماه آیت الله کاشانی اعلام نمود اسامی تعداد شهدای ۳۰ تیر توسط مامورین دولتی مخفی شده است، لذا خانواده هایی که نزدیکانشان مفقود شده اند مراتب را به نمایندگان مردم اعلام نمایند.[۲۳۳]
از ۳۰ تیر تا ۹ اسفند
سیا در اواخر سال ۳۱ به رئیس جمهور آمریکا اطلاع داد که کاشانی «چهره کلیدی در برگزاری تظاهرات خیابانی به هواداری از شاه در تهران» است،[۲۳۴] مقطعی چون ۳۰ تیر، مجدداً شرایطی به وجود آورد تا کاشانی خود را عامل موثر و بلکه اصلی حفظ قدرت محور مصدق- کاشانی بپندارد. او نیز چون هر انسانی سیاسی به دنبال قدرت بود. اگرچه بنا به روایتی، کاشانی مایل بود اولین رئیسجمهور ایران شود، اما، چنین به نظر میرسد که ریاست جمهوری، که تنها مقامی سیاسی بود، خواست او را که ترکیب قدرت دینی و سیاسی در یک جایگاه بود، برآورده نمیکرد.[۲۳۵]
بعد از ۳۰ تیر طرفداران کاشانی به مصدق فشار آوردند دست به انتقام کشی بزند کاشانی و همکارانش ادعا کردند که مصدق به دلیل نسبت خانوادگی اش با قوام ، نسبت به پاسخگو بودن قوام در خونریزی های تیر ۳۱ بی اعتنا بوده است ، کاشانی لقب اشرافی و منسوخ “السلطنه” را به یاد مصدق و بقیه آورد، مخالفان حتی مصدق را به نقض قوانین شریعت از طریق مجاز کردن خرید و فروش مشروبات ، تشویق ایجاد مدارس مختلط ، حمایت از مدارس خارجی بویژه مدرسه فرانسوی معروف ژاندارک ، انتقال سرمایه های بنیادهای مذهبی به نهادهای آموزشی دولتی و تلاش برای ارائه حق رای به زنان متهم کردند ، کاشانی با این توضیح که جایگاه حقیقی زنان در منزل است ، با شور و هیجان گفت که «نمی تواند بفهمد مردان چه گناهی کرده اند که مستحق آن باشند که به زنانشان حق رای بدهند.[۲۳۶]مخالفان همچنین کشف کردند که تز دکترای مصدق که ۳۰ سال پیش در سوئیس نوشته شده بود[۲۳۷] ، نوعی حمایت از قوانین سکولار بوده است.[۲۳۸] با این وجود مصدق ترجیح داد که نیروی خود را صرف سازندگی کند، او کانون فتنه را مصدق ، مادر و خواهر شاه می دانست و دستور داد آن دو کشور را ترک کنند و کاشانی به جای امامی به ریاست مجلس رسید[۲۳۹]
از فردای ۳۰ تیر ۱۳۳۱ رفته رفته غرور و نخوت در رفتار و کردار آیت الله به وضوح مشاهده می شود. عریضه نویسی و نامه نویسی های او در عزل و نصب مقامات کشوری و توصیه های گاه و بیگاه کاشانی، عرصه را برای بروز اختلافات بازتر و وسیعتر می نمود. بنا بر روایتی تا آخر آذرماه ۱۳۳۱، هزار و پانصد توصیه از کاشانی و فرزندانش در وزارتخانه ها جمع آوری شده بود[۲۴۰]. شمس الدین امیرعلایی وزیر کشور مصدق نیز ۵۸ فقره از این توصیه نامه ها را که از صدور پرونده وکالت، اجازه دفتر ازدواج، استخراج معدن نمک و فرمانداری ماکو تا انتخابات خلخال و ریاست شهربانی کرج هست، تنظیم و چاپ نموده است [۲۴۱]
پاسخ مصدق به این درخواست ها به مذاق کاشانی خوش نمی آمد. نقل است که مصدق به کاشانی گفته بود: “آقا. توصیه این و آن را نفرمایید. در شان شما نیست و در جامعه هم انعکاس نامطلوب دارد و مورد سو استفاده قرار میگیرد. اگر نظرات اصولی دارید با دولت در میان بگذارید تا رفع مشکلات شود. اصلا گیریم که این مسائل درست بوده. اینها در درجه دوم اهمیت است. آیا شما در خط اساسی نهضت ملی انحرافی میبینید؟ اگر هست بگویید اصلاح کنم و اگر نکردم بگویید از کارها کناره بگیر. و الا برای مسائل جزئی که نمیتوانیم اختلاف داشته باشیم.”[۲۴۲]
حسین فاطمی نیز نقل می کند:” دکتر مصدق هم به طور عجیب نسبت به این مسائل حساس بود و غالبا از مداخلات آقا و اطرافیانشان گله داشت و دو سه مرتبه هم کار به جاهای باریک کشید.”[۲۴۳]
غرور آیت الله، اخلاقی نبود که از دید آمریکا و انگلیس پنهان ماند. تحریک کاشانی به صور مختلف انجام می شد تا رویارویی او با مصدق و شدت تقابل این دو تسریع و به همان اندازه سقوط دولت نزدیک تر شود. آمریکا و انگلیس پس از شکست در شورای امنیت و دادگاه لاهه تنها راه شکست حریف سرسخت خود را نه در میدان نبرد، که در پشت پرده می دیدند.
پس از ۳۰ تیر ، به نظر مصدق، یکی از عوامل مهم اختلاف میان او و کاشانی وسعت مداخلات آیت الله در امور کشوری بود. لابد پس از مرحله غیرقابل تحمل شدن مداخلات کاشانی است که مصدق طی نامه ای از آیت الله می خواهد که به روش مداخله جویانه خود خاتمه دهد. اما از نظر کاشانی که این نقش را تقریباً طی هجده ماه همواره ایفا کرده بود و رفته رفته به حساب حق و حقوق شخصی خود گذارده بود، این مصدق بوده است که یکباره تغییر سیاست داده و در مقابل آیت الله که در نجات او از مهلکه ۲۸ تیر ۱۳۳۱ نقشی تعیین کننده داشته، سنگربندی می کند.
شاه جهت نشان دادن میزان حمایت و پشتیبانی مردم از سیاستهای مصدق، در مکالمه خود به نکته ای کلیدی اشاره می کند. او می گوید در بعدازظهر ۷ مهر ماه ۱۳۳۰، نماینده ای از طرف آیت الله بروجردی، “متنفذترین روحانی ایران” نزد او می رود و پیام آیت الله را به او می رساند که “همه ایران می باید در مقابل تهدیدات بریتانیا یکپارچه ایستادگی کنند و چنانچه بریتانیا به ایران حمله کند، باید جبهه ای متحد تشکیل شود.” شاه اهمیت این پیام را به دلیل فرستاده آن به لوی هندرسون[۲۴۴] تفهیم می کند. او به سفیر جدید آمریکا می گوید، “آن محافل مذهبی که بطور کلی مخالف جنجال آفرینی هستند، با دولت لااقل در موضوع نفت متحد شده اند.” در اواسط سال ۱۳۳۰، بروجردی مایل بود شاه را از موضع خود نسبت به تحریکات بریتانیا و احساس همبستگی خود با دولت مصدق، مطلع کند.[۲۴۵]
جدایی یاران قدیمی مصدق :
شخصیتهای مهمی که از صف پشتیبانان مصدق کناره گرفتند و فعالانه به آنان پشت کردند عبارت بودند از: آیت االله سید ابوالقاسم کاشانی، حسین مکی، مظفر بقایی و ابوالحسن حائری زاده. اینان که نقش مهمی در پدید آوردن جنبش ملی ایفا کرده بودند، نقشی بس مهمتر در از میان بردن آن بازی کردند. این گروه به مخالفان مصدق بدل شدند. مخالفت آنان کار دشمنان مصدق را بسیار آسان کرد. این یاران پیشین از ابراز هیچ انتقاد گزنده ای نسبت به مصدق فروگذار نکردند، اما در کمتر موردی پیشنهاد تأمل آمیز و سازنده ای به او دادند. آنان درباره مسائل پیچیده ای مانند موضوع نفت، دشواریهای اقتصادی، نظم و قانون، یا لوازم و مقتضیات یک نظام سیاسی مشروطه کارآمد، سخن و اندیشه مثبت و درخوری برای عرضه نداشتند و از حد سخنان کلی و شعار فراتر نمی رفتند.[۲۴۶] اینان نمی توانستند ضرورت پیدایش یک نیروی اجرایی را در کشور درک کنند که از دربار مستقل باشد و در برابر تحریکات شاه آسیب پذیر نباشد ، اگر کاشانی و دیگر دوستان سابق می توانستند پیش بینی کنند که کودتای ۲۸ مرداد چه پیامدیهایی خواهد داشت و پادشاه با حمایت بیگانگان ، تمام اصول و نمادهای مشروطه را نادیده خواهد گرفت ، در آنچه کردند کمی درنگ می کردند و حتی تصور این را نمی کردند که بعد از مصدق حاشیه نشین و حذف خواهند شد، ناتوانی آنان از تامل کافی درباره پی آمدهای محتمل اقداماتشان علیه مصدق ، خود نشان می دهد که از نگرش سیاسی و توانایی های ذهنی و فکری آنان محدود و ناقص بوده و کمر به نابودی جنبشی بستند که خود در پدیدآوردنش سهمی داشتند. این افراد در گذشته به اعتلای جنبش ملی یاری رسانده بودند و چه بسا روی گردانی از مصدق را، عین صداقت و میهن دوستی می دانستند، اما مقاصد و نیات آنها در یک داوری تاریخی به حساب نمی آید، آنچه به حساب می آید این است که “آگاهانه یا ناآگاهانه به آسانی و روشنی، خود را در اختیار کسانی گذاشته بودند و در خدمت پیشبرد هدفهایی قرار داده بودند که خود علنا آن هدفها را نفی و نکوهش می کردند عناصر پیرامون کاشانی متهم به ارتباط با سیاستهای انگلیس بودند ، بقایی ، حائری زاده ، و فرامرزی ازجمله آنان بودند. سازمان سیا در اسناد خود نام بقایی را در میان افرادی که در کودتا برای پایگاه سیا در تهران همکاری کرده اند می آورد.[۲۴۷] نمایندگان مخالف سرشناس مجلس و افرادی از ارتش که با کودتا همراهی کردند نیز از سابق ارتباط خود را با انگلیسی ها حفظ کرده بودند.[۲۴۸]
عوامل اختلافات کاشانی با مصدق چه بود؟
پرون مدعی است که سیاست های زیرکانه شاه ، موجب جدایی کاشانی ، مکی و بقایی از مصدق شده ، زینر این عوامل را ناشی از فعالیت رشیدیان ها می دانست و شاه و اشرف را به حساب نمی آورد، جدایی عناصر ناخشنود جبهه ملی و پشت کردن آنان به یاران پیشین خود ، تنها به خاطر ترفندهای جدایی افکنانه شاه یا رشیدیان ها یا انگلیس نمی توان دانست. مقامات انگلیسی و آمریکایی پشت کردن آنان را آسیب پذیری و فروپاشی جنبش ملی در برابر تلاشهای حزب توده می دانستند.
روزنامه مصری ژرنال دژیپت چاپ قاهره در مقاله ای اختلاف بین آنها را می نویسد : ا- اختلاف بر سر دربار : مصدق معتقد است که برای جلوگیری از پیشرفت عناصر دست چپ باید شاه را تقویت کرد ، کاشانی مخالف تقویت دربار بود.۲- حزب توده : مصدق عقیده داشت که باید توده را سرکوب و از توسعه و فعالیت آن جلوگیری کرد در صورتی که کاشانی طرفدار همکاری با حزب توده بوده و تضعیف آنرا موجب تضعیف دولت در مقابل دربار می داند ۳- اختلاف بر سر نفت : کاشانی مخالف هرگونه سازش بود مصدق می گوید برای رفع بحران اقتصادی و بهبود اوضاع کشور باید مسئله نفت حل شود ۴- اختلاف بر سر امور خصوصی و متفرقه دیگر که بیشتر مربوط به اطرافیان آنها و انتصابات مصدق و اقدامات او برای اخذ مالیات های جدید است.[۲۴۹] خارج از موضع گیری خاص این روزنامه که احتیاج به شناخت و بررسی دارد. برای اثبات این ادعاهای اختلافی احتیاج به مدارک و اسناد هست تا بتوان در مورد هر کدام از موارد نظر داد.
شایسته است به دعایی که از آن امام۷ در تعقیب نماز صبح گزارش شده است، اشاره کنیم:
سُبْحَانَک اللَّهُمَّ وَ بِحَمْدِک مَنْ ذَا یعْرِفُ قَدْرَک فَلَا یخَافُک وَ مَنْ ذَا یعْلَمُ مَا أَنْتَ فَلَا یهَابُک[۴۰]
منزهی خداوندا و تو را حمد میگویم. آن کیست که قدرَت را بشناسد پس خوف تو را نداشته باشد؟ و او کیست که بداند تو چیستی، پس هیبت تو را به دل نگیرد؟
طرح اشکال:
ممکن است چنین به ذهن برسد که با توجه به آیه (أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَ لا هُمْ یحْزَنُونَ[۴۱]) اگر کسی به مقام و درجهی اولیاء خدا برسد دیگر از خداوند نخواهد ترسید یا نباید بترسد.
پاسخ:
اولاً؛ خداترسی، امری وجدانی و از احکام مسلم عقل فطری است. به محض اینکه کسی خداوند را بشناسد، هیبت ذات مقدس باری تعالی دردلش خواهد افتاد.
ثانیاً؛ معنای آیه این است که در مورد اولیاء خدا، نگرانی وجود ندارد. مانند اینکه به کسی که میخواهد در یک جادهی کوهستانی و برفی سفر کند، بگویم: انا اخاف علیک، من برای شما نگرانم. کلامی که من به او گفتهام، دلالت نمیکند بر اینکه آیا خود او هم از مسافرت کردن در این جاده کوهستانی و لغزنده، هراسان و نگران است یا با خیال آسوده به سفر میرود؟ در واقع در مورد اینکه آیا خود آنان در ترس و نگرانی هستند یا نه، آیه ساکت است و در واقع آیات دیگر نسبت به این موضوع، صراحت دارند.
ثالثاً؛ فرض کنیم که مدلول آیه شریفه، این باشد که اولیاء خداوند متعال، خداترسی و خوف از خدا ندارند. همهی مؤمنان متفقند که امیرالمؤمنین۷ و صدیقه کبری۳ و دو فرزند معصومشان امام حسن و امام حسین۸سر آمد و سرور اولیاء خدا هستند. امیرالمؤمنین۷ امام المتقین، صدیقهی طاهره۳ سرور بانوان اهل بهشت است و حسنین۸دو سرور جوانان بهشتیاند. از طرفی همه میدانیم که آیات سورهی مبارکهی انسان، پس از ماجرای انفاق و بذل نان این چهار نور مقدس که به همراه خادمهی خویش فضه این انفاق و احسان را انجام دادند، نازل گردید.
(وَ یطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یتِیماً وَ أَسِیراً إِنَّما نُطْعِمُکمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِیدُ مِنْکمْ جَزاءً وَ لا شُکورا إِنَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا یوْماً عَبُوساً قَمْطَریرا[۴۲])
و هم بر دوستی بر فقیر و اسیر و یتیم طعام میدهند و میگویند ما فقط برای رضای خدا به شما طعام میدهیم و از شما هیچ پاداش و سپاسی هم نمیطلبیم. ما از پرودگارمان در روزی که از رنج و سختی آن رخسار خلق در هم و غمگین است میترسیم.
با توجه به ظاهر آیهی فوق، سرآمد و سرور اولیاء خداوند به خداترسی خویش تصریح فرمودهاند. بنابر این اگر کسی بسیار اصرار داشته باشد که عبارت (لا خوف علیهم) را به معنی عدم خداترسی بگیرد، باید به او گفت که در اینجا ظاهر دو آیهی کریمه متعارض شدهاند و در هنگام تعارض دو آیه، حتی کسانی که معتقد به مبنای باطل کفایت کتاب هستند، قائل هستند که باید به روایات مراجعه کرد. در اینجا روایات وارد شده از اهلبیت عصمت:، مملو است از کلمات، عبارات و جریانهایی که گواهی آشکار بر اهمیت و ضرورت خداترسی است. از جملهی این جریانات میتوانیم به ماجرای گزارش شده از زبان ابوالدرداء که نیمهشب شاهد از هوش رفتن امیرالمؤمنین۷ از خشیت خداوند بوده است، اشاره کنیم[۴۳].
۱٫۱٫۱٫۳٫ رغبت به آنچه نزد خداوند است
زمانی که انسانی خداوند خویش را شناخت و نسبت به پروردگار خود شناخت و معرفتی سراسر لذت و حلاوت پیدا کرد، بدون شک نسبت به چنین خدایی که مالک تمامی موجودات و خزائن آسمانها و زمین و پروردگار مادیات و معنویات است، رغبت پیدا میکند. یعنی به جای آنکه طمع به مال مردم داشته باشد و چشم به تقدیر دیگران بدوزد، فقط به این میاندیشد که به آنچه که نزد خداوند است وصول پیدا کند و این همه، از آثار معرفت اوست. امیرمؤمنان۷ در این باره چنین میفرمایند:
ینْبَغِی لِمَنْ عَرَفَ اللَّهَ أَنْ یرْغَبَ فِیمَا لَدَیه[۴۴]
سزاوار است برای کسی که خدای سبحان را شناخته است، که به آنچه که در نزد اوست رغبت پیدا کند.
و در کلام دیگری چنین فرمودهاند:
عَجِبْتُ لِمَنْ عَرَفَ رَبَّهُ کیفَ لَا یسْعَی لِدَارِ الْبَقَاءِ[۴۵].
تعجب میکنم از کسی که پروردگارش را شناخته است، چگونه برای دار بقاء و ماندگاری (آخرت) تلاش نمیکند؟
یکی از مصادیق مهم ما عند اللّه و آنچه نزد خداوند است، نعمتهای جاودان اخروی و بهرهمندی از رضای خدا و بهشت برین و سعادت ابدی در جهان آخرت است. اینها همه بخشی از ما عند اللّه است. طبعاً زمانی که یکی از آثار معرفه اللّه رغبت به “فی ما عند اللّه” باشد، نتیجهی طبیعی آن کوشش و تلاش در جهت بهرهمندی از نعمات اخروی و فیوضات جهان باقی است.
امام موسی کاظم۷ در حدیث معروف خود به هشام بن حکم چنین میفرمایند:
فَمَنْ عَقَلَ عَنِ اللَّهِ اعْتَزَلَ أَهْلَ الدُّنْیَا وَ الرَّاغِبِینَ فِیهَا وَ رَغِبَ فِیمَا عِنْدَ اللَّه[۴۶]
پس کسی که از خدا خردمندی گرفت، از اهل دنیا و دنیاطلبان کناره گیرد و به آنچه نزد خداست بپردازد.
۱٫۱٫۱٫۴٫ ترک محرمات
امیرمؤمنان۷ میفرمایند:
مَنْ عَرَفَ کفَّ[۴۷]
هر کس معرفت پیدا کند (از گناه و حرام) خودداری میکند.
روشن است زمانی که معرفت خداوند در دل انسانی جای گرفت، خشیت او نیز به خاطر ملازمت با معرفت خدا در دلش سکنی میگزیند و در نتیجهی آن دلی که همواره خدا ترس است، هرگز به سراغ آنچه که مورد نهی خداوند است- یعنی همان اعمال حرام و معاصی خداوند-نمیرود.
مرحوم صدوق در امالی روایتی نقل میکند که نوف البکالی در مسجد کوفه خدمت امیرالمؤمنین۷ میرسد و آن حضرت میخواهد که او را نصیحت کنند. امیرالمؤمنین۷ جملات گرانقدری را خطاب به نوف بیان میفرمایند. یکی از جملات این موعظه گرانقدر چنین است:
کَذَبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ یَعْرِفُ اللَّهَ وَ هُوَ مُجْتَرِئٌ عَلَى مَعَاصِی اللَّه کلَّ یَوْمٍ وَ لَیْلَه[۴۸]
دروغ گفته کسى که گمان دارد به خدا معرفت دارد و بر نافرمانى خدا، شب و روز دلیر است.
همان طور که مشاهده میشود، در این روایت شریفه نیز معرفت خدا ملازم با خوف از او بیان شده است.
۱٫۱٫۱٫۵٫ زهد در دنیا
از مولای متقیان در این باره چنین نقل شده است:
یسِیرُ الْمَعْرِفَهِ یوجِبُ الزُّهْدَ فِی الدُّنْیا[۴۹].
)حتی( معرفت به مقدار کم موجب زهد در دنیا است.
دلی که عارف باللّه شد، خدا ترس میگردد و نیز به آنچه نزد پروردگار است، رغبت میکند. وقتی رغبت انسان از مادیات و مسائل بیارزش دنیا -که به تعبیر قرآن (وَ مَا الْحَیاهُ الدُّنْیا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ[۵۰])- به آنچه نزد خداوند است انصراف پیدا کرد، به طور طبیعی دیگر به مسائل دنیوی و بیارزش، رغبت و میل و اشتیاق نخواهد داشت، و این همان معنای زهد است. کلام دیگری از آن امام همام۷ چنین نقل شده است:
ثَمَرَهُ الْمَعْرِفَهِ الْعُزُوفُ عَنْ دَارِ الْفَنَاءِ [۵۱]
نتیجهی معرفت، کنارهگیری از دنیای فانی است.
شایسته است در اینجا ادامهی روایتی که در بخش خوف خدا از امام صادق۷ ذکر شد، بیان گردد:
مَنْ عَرَفَ اللَّهَ خَافَ اللَّهَ وَ مَنْ خَافَ اللَّهَ سَخَتْ نَفْسُهُ عَنِ الدُّنْیَا[۵۲]
هر که خدا را شناخت، از او بترسد و هر که از خدا بترسد دل از دنیا برکند.
از مولای متقیان، حضرت امیرالمؤمنین، علی۷ نیز چنین نقل شده است:
مَنْ صَحَّتْ مَعْرِفَتُهُ انْصَرَفَتْ عَنِ الْعَالَمِ الْفَانِی نَفْسُهُ وَ هِمَّتُه[۵۳]
هر کس معرفتش صحیح باشد، نفس و همت او از این دنیای فانی باز میگردد.
۱٫۱٫۱٫۶٫ تواضع به خاطر خداوند
یکی از آثار پیدایش معرفت خدا در انسان، متواضع شدن اوست. کسی که عظمت خداوند متعال را درک کند، دیگر خود را شخصی بزرگ نمیپندارد و خودبزرگبینی در او از بین میرود. امیرمؤمنان۷ چنین میفرمایند: