درختهای تصمیم درهوش مصنوعی[۱۱۵] برای نمایش مفاهیم مختلفی نظیر ساختار جملات، معادلات، حالات بازی، و غیره استفاده میشوند.
درخت تصمیم درختی است که نمونهها را به نحوی دستهبندی می کند که از ریشه به سمت پائین رشد کرده و در نهایت به گرههای برگ میرسد. هر گره داخلی یاغیربرگ[۱۱۶] با یک ویژگی[۱۱۷] مشخص می شود. این ویژگی سوالی را در رابطه با مثال ورودی مطرح می کند. درهر گره داخلی به تعداد جوابهای ممکن به این سوال شاخه[۱۱۸] وجود دارد که هر یک با مقدار آن جواب مشخص میشوند. برگهای این درخت با یک کلاس و یا یک دسته از جوابها مشخص میشوند.
درخت تصمیم پیش بینی خود را در قالب یک سری از قوانین توضیح میدهد در حالیکه در شبکه عصبی تنها پیش بینی نهایی بیان می شود و چگونگی عملکرد آن در خود شبکه پنهان است. در این سیستم هم مانند شبکه های عصبی نیاز به داده های آموزشی[۱۱۹] است تا بتوان ساختاردرخت مورد نظر را تشکیل داد.
متغیرها در درخت تصمیم میتوانند به دو صورت عددی یا ردهای باشند. در صورتی که داده ها از نوع عددی باشند، آنگاه برای طبقه بندی و ایجاد هر گره باید یک حدآستانه[۱۲۰] برای ویژگی مورد نظر برای شکستن تصمیم به دو مسیر متفاوت استفاده نمود.
علت نامگذاری آن با درخت تصمیم این است که درختفرایند تصمیم گیری برای تعیین دسته یک مجموعه مثال از ورودی را نشان میدهد. شکل ۶‑۱ یک درخت تصمیم نمونه که دارای دو کلاس بوده را نشان میدهد که در آن دو پارامتر و به عنوان ویژگی غالب از بین ویژگیهای دیگر اتخاب شده است. پارامترهای و به عنوان مقادیر آستانه انتخاب شده اند. این درخت دارای ۳ برگ و ۲ گره داخلی بوده و اندازه آن برابر ۵ میباشد.
شکل ۶‑۱: درخت تصمیم نمونه
. برخی اوقات بریدن بعضی شاخه های ضعیفتر درخت، باعث بهبود قدرت پیش بینی آن شده که به این عملیات هرس[۱۲۱] میگویند.
از مزایای درخت تصمیم میتوان به نکات زیر اشاره نمود:
الگوریتمهای متفاوتی برای ایجاد درخت وجود دارد که روش رایجترین آنها میباشد.
روشهای مختلفی برای انتخاب نقطه شکست وجود دارد که از آن جمله میتوان به شاخص جینی[۱۲۲] و آنتروپی[۱۲۳] نام برد که به ترتیب در معادلات (۶‑۱) و (۶‑۲) نشان داده شده است.
(۶‑۱) |
(۶‑۲) |
در روابط فوق، میزان فراوانی نمونه خارجی در یک کلاس به کل جمعیت نمونهها و تعداد کلاسها یا تعداد دستههای مجموعه نمونهها میباشد.
در روش از یک مقدار آماری به نام بهره اطلاعات[۱۲۴] استفاده می شود و با بهره گرفتن از این شاخص مشخص خواهد شد که یک ویژگی تا چه مقدار قادر است مثالهای آموزشی را بر حسب دستهبندی آنها، جدا کند. در حقیقت با این شاخص تمام ویژگیهای نمونههای آزمایش را به همراه مقدار آنتروپی هر کلاس بررسی می کند. از میان ویژگیهای مختلف، آن ویژگی که مقدار آنتروپی حداقل را دارد را به عنوان ویژگی غالب بر میگزینند و گره مربوط به آن ویژگی را ایجاد می کنند. آنتروپی مقدار خلوص یا ناخالصی، همگنی یا ناهمگنی یک مجموعه دلخواه را بیان می کند.
(۶‑۳) | |
(۶‑۴) | |
(۶‑۵) |
۲-انجام دادن کار به خاطر نفس کار نه به خاطر دیگران لذت بردن از فعالیت خود نه از نتایج آن، فرد سالم با این عمل به سوی کمال حرکت میکند.
۳-طبیعی بودن، ناکام شدن و در صورت عدم توانایی مقابله با ناکامی انسان سالم آن را میپذیرد. انسان سالم در هنگام ناکامی موقعیت را تخریب نمیکند بلکه سعی دارد آن را به صورت عینی ادراک نماید.
۴-نسبت ندادن شکستها به عوامل بیرونی چون موارد بیرونی به خودی خود موجب اختلال و ناسلامتی نمیشوند مگر این که فرد تلقین به نفس نماید.
۵-عدم ترس شدید از خطرهای بالقوه انسان سالم سعی مینمایند تا حد امکان احتمال خطر را کاهش میدهد ولی از آن بیش از حد بینماک و هراسناک نمیشود.
۶-تلاش برای کسب استقلال و مسئولیت و عدم روگردانی ازکمک های دیگران در صورت لزوم.
۷-انجام وظیفه محوله از خصوصیات انسان سالم است. فرد سالم زندگی را همراه با مسئولیت و حل مشکلات آن لذت میداند.
۸-فرد سالم بیش از آن که به گذشته فکر کند به حال و وضعیت موجود یعنی« اینجا واکنون» توجه دارد.
۹-کمک کردن به دیگران و نگران در مورد مشکلات دیگران، در صورت عدم توفیق کمک به دیگران وضعیت آنها و مشکل آنان را میپذیرد.
۱۰-فرد سالم به هر مشکل راه حلهای مختلفی را درنظر دارد و سعی دارد که بهترین راه حل در حد توانش انتخاب کند. به نظر فرد سالم راه حلهای موجود نسبی هستند و بر حسب موقعیت تغییر پذیر هستند.
۱۱-فرد سالم و نگرشها و رفتارش« الزام و اجبار» ندارد و میتواند خودش را از قید و بندها رها نماید و در جهت سلامتی نفس حرکت کند(محرابی، ۱۳۸۷).
افراد دارای سلامت روان معتقد به یک سیستم اعتقادی و ارزشی هستند و خصوصیات نظام و اعتقاد او نیز منطبق با ادراک او از واقعیات است. طرز تفکر چنین فردی فاقد خصوصیات تعمیم پذیری، مبالغه کردن، فیلتر ذهنی و… است. فرد دارای سلامت روانشناختی به جنبههای مثبت خود به اندازه کافی و به صورت واقع بینانه توجه می کند. چنین فردی در حیطه طبیعی خودش گام بر میدارد و نهایتاً صادقانه مسئولیت رفتار و تفکرش را میپذیرد(اوی، ۱۹۹۳)
نظریهی ویلیام گلاس
انسان سالم بنابر به نظریه گلاس کسی است دارای ویژگیهای زیر میباشد:
۱-واقعیت را انکار نکند ودرد و رنج موقعیتها را با انکار کردن نادیده نگیرد، بلکه با واقعیتها به صورت واقع گرایانه ای روبرو شود.
۲-هویت موفق داشته باشد یعنی هم عشق و محبت بورزد و هم عشق و محبت دریافت کند. هم احساس ارزشمندی کند و هم دیگران احساس ارزشمندی او را تایید کنند.
۳-مسئولیت زندگی و رفتارش را بپذیرد و به شکل مسئولانه رفتار کند. پذیرش مسئولیت کاملترین نشانه سلامت روانشناختی است.
۴-توجه او به لذت دراز مدت تر، منطقیتر و منطقی باموقعیت باشد.
۵- بر زمان حال وآینده تاکید نماید نه بر گذشته و تاکید ای بر آینده نیز جنبه دور نگری داشته باشد نه به صورت خیال پردازی باشد. واقعیت درمانی گلاس نیز بر سه اصل: قبول واقعیت، قضاوت در درستی یا نادرستی رفتار و پذیرش مسئولیت رفتار و اعمال استوار است و چنانچه در شخص این سه اصل تحقق یابد نشانگر سلامت روان- شناختی است(گلاس، ۱۹۶۵).
نظریهی اسکنیر[۷۶]
سلامت روانی وانسان سالم به عقیده اسکنیر معادل بارفتار با قوانین و ضوابط جامعه است و چنین انسانی وقتی با مشکل روبرو شوند از طریق شیوه اصلاح رفتار برای بهبود و به هنجار کردن رفتار خود واطرافیانش به طور متناوب استفاده میجوید تا وقتی که به هنجار مورد پذیرش اجتماع برسد، به علاوه انسان سالم بایستی آزاد بودن خودش را نوعی توهم بپندارد و بداند که رفتار او تابعی از محیط است و هر رفتار توسط حدودی از عوامل محیطی مشخص گردد. انسان سالم کسی است که تاییدات اجتماعی بیشتری به خاطر رفتارهای متناسب از عوامل متناسب ازدیدگاه اسکینر این باشد که انسان بایستی از علم، نه برای پیش بینی بلکه برای تسلط بر محیط خودش استفاده کند. دراین معنا فرد سالم کسی است که بتواند با هر روش بیشتر ازاصول عملی استفاده کند و به نتایج سودمندانه تری برسد و مفاهیم ذهنی مثل امیال، هدفمندی، غایت نگری و غیره را کنار بگذارد.
بهزیستی روانشناختی
در سالهای اخیر گروهی از پژوهشگران حوزه سلامت روانی ملهم از روان شناختی مثبت نگر، رویکرد نظری و پژوهشی متفاوتی برای تعیین و مطالعه این مفهوم برگزیدهاند آنان سلامت روانی را معاول کارکرد مثیت روانشناختی تلقی و آن را در قالب اصطلاح «بهزیستی روانشناختی» مفهوم سازی میکنند. این گروه نداشتن بیماری را برای احساس سلامت کافی نمیدانند. بلکه معتقدند که داشتن احساس رضایت از زندگی، پیشرفت بسنده، تعامل کارآمد و موثر با جهان انرژی و خلق مثبت پیوند و رابطه مطلوب با جمع بستن به سلامت و به طور اعم و در روانشناسی به طور اخص در حال شکل گیری و گسترش است. در این دیدگاه و رویکرد علمی تمرکز بر روی سلامتی و بهزیستی از جنبه مثبت و نیز توضیح و تبیین ماهیت روانشناختی بهزیستی است(ثمینی، ۱۳۸۹).
بهزیستی روانشناختی مستلزم درک چالشهای وجودی زندگی است. رویکرد بهزیستی روانشناختی رشد و تحول مشاهده شده در برابر چالشهای وجودی زندگی را بررسی میکند و به شدت بر توسعه انسانی تاکید دارد. تجربه هیجانات خوشایند و مثبت همزمان با تجربه هیجانات ناخوشایند و منفی صرف کند به همان نسبت زمان کمتری را برای هیجانات منفی باقی میگذارد از سویی دیگر باید توجه داشت که هیجانات مثبت و منفی حالات دو قطبی نیستند که فقدان یکی وجود دیگری را تضمین کند یعنی احساس رضایتمند یمثبت تنها با فقدان هیجانات منفی پدید نمیآید و عدم حضور هیجانات منفی لزوما حضور هیجانات مثبت را به همراه نمیآورد بلکه برخورداری از هیجانات مثبت خود به شرایط و امکانات دیگری نیازمند است. بنابراین احساس بهزیستی سه ولفه مجزا و در عین حال مرتبط بهم را میبایست مورد شناسایی قرار داد:
الف) حضور نسبی هیجانات مثبت
ب) فقدان و عدم حضور هیجانات مثبت
ج) رضامندی از زندگی (ثمینی، ۱۳۸۹)
یکی از مهمترین مدلهایی که بهزیستی روانشاختی را مفهوم سازی و عملیاتی کرده مدل ریف و هکاران است. ریف بهزیستی روانشناختی را تلاش فرد برای تحقق تواناییهای بالقوه واقعی خود میداند. این مدل از طریق ادغام نظریههای مختلف رشد فردی عملکرد سازگارانه شکل گرفته و گسترش یافته است. بهزیستی روانشناختی در مدل ریف و همکاران از شش مولفه تشکیل شده است: مولفه پذیرش خود به معنی داشتن نگرش مثبت به خود وزندگی گذشته خویش است. اگر فرد در ارزشیابی استعدادها تواناییها و فعالیتهای خود در کل احساس رضایت کند و در رجوع به گذشته خود احساس خوشنودی کند کارکرد روانی مطلوبی خواهد داشت. داشتن ارتباط مثیت با دیگران به معنی داشتن رابطه باکیفیت و ارضا کننده با دیگران است. افراد با این ویژگی عمدتا انسانهایی نوع دوست، هستند. تسلط بر محیط به معنی توانایی فرد برای مدیریت زندگی و مقتضیات آن است. فردی که چنینی احساسی داشته باشد میتواند ابعاد مختلف محیط و شرایط آن را تا حد امکان دستکاری کند تغییر دهد و بهبود بخشد. مولفه رشد شخصی به گشودگی نسبت به تجربیات جدید و داشتن رشد شخصی پیوسته باز میشود. فردی با این ویژگی همواره درصدد بهبود زندگی شخصی خویش و از طریق یادگیری و تجربه است. (ثمینی ۱۳۸۹).
شکل ۲-۳ الگوی ریف در خصوص سازه بهزیستی روانشناختی (اقتباس از ثمینی ۱۳۸۴(
هوش هیجانی
هوش به یک توانایی ذهنی عمومی اطلاق میشود و شامل توانایی استدلال، برنامه ریزی، حل مسأله، تفکر انتزاعی، درک افکار پیچیده و یادگیری سریع از تجربههاست. هوش با بهره گرفتن از نمرات ضریب هوشی حاصل از آزمودنیهای استاندارد توسط کارشناس ماهر و با تجربه مشخص میگردد.
انواع هوش
۱- هوش ثرندایک: ثرندایک(۱۹۲۰) سه دسته کلی از توانایی را متمایز کرد: هوش عینی، هوش انتزاعی، هوش اجتماعی.
ثرندایک هوش اجتماعی را یک هوش مستقل دانسته و چنین تعریف میکند ” توانایی درک افراد به منظور عملکرد وسیع در روابط انسانی(خسروجردی، ۱۳۸۷).
۲- هوش چندگانه گاردنر: گاردنر در سال ۱۹۸۳ در کتاب قالبهای ذهن ۲ پیشنهاد میکند که تنها یک هوش وجود ندارد، بلکه یک سری از هوشهای نسبتا مستقل و متمایز وجود دارند، او سپس نظریه هوش هشت گانه خود را مطرح میکند(Joseph ,2005)
۳- هوش واقعی پرکینز: از نظر پرکینز در ساختار هوش سه بعد اساسی وجود دارد.
الف: بعد عصبی: که در کارکرد سیستم عصبی افراد آشکار میشود.
ب: بعد تجربهای: که ناشی از یادگیری و تجارب افراد در طی امورات زندگی و روزانه آنها است.
ج: بعد اندیشهای: که به نقش حافظه و راهبردهای حل مسئله میتواند داشته باشد اشاره میکند (Joseph , 2005)
۴- هوش موفق اشتنبرگ: هوش موافق به توانایی سازش یافتگی با محیطهای مختلف و شکل دهی و انتخاب آن برای دستیابی به اهداف شخصی یا جمعی گفته میشود و مستلزم درک فرد از نقاط ضعف و قوت خود به منظور استفاده مناسب از نقاط قوت وتقویت ضعف میباشد (Joseph , 2005)
در بررسی پیشینههای مختلف راجع به هوش میتوان چند نتیجه کلی گرفت، نخست اینکه ارائه تعریف واحدی از هوش دشوار بوده و هر کدام از تعاریف با توجه به شرایط زمانی و مکانی و فرهنگی متفاوت خواهد بود، دیگر اینکه هوش یک مفهوم وسیع و چند بعدی است و نمیتوان آن را به یک ویژگی، یک رفتار و یا عاملی خاص محدود کرد و میبایست آن را از زوایای مختلف نگریست و اینکه نظریات هوش عمدتا مکمل هستند نه متضاد و تفاوت آنها در این نکته است که هر کدام از آنها به یک بعد از ابعاد هوش پرداختهاند
مطالعه تفاوتهای فردی با بررسی و سنجش هوش آغاز شد. اولین کسانی که در این زمینه به فعالیت پرداختند گالتون ۲ و کتل ۳ بودند، ولی وکسلر ۴ کارهای آنان را مورد انتقاد قرار داد و سیر جدید از فعالیتها شکل گرفت. وی در گزارش خود در سال ۱۹۴۳ نوشته است: کوشیدهام نشان دهم که علاوه بر عامل هوشی، عوامل غیر هوشی ویژهای نیز وجود دارد که رفتار هوشمندانه را مشخص کند. در سال ۱۹۸۵ وکسلر هوش را یک مفهوم کلی تلقی کرد که شامل تواناییهای فرد برای اقدام هدفمندانه و تفکر منطقی برخورد مؤثر با محیط است.
هیجان و اجزاء آن
هیجان در زبان انگلیسی (Emotion) است که از کلمه لاتین (Emote) به معنی حرکت، تحریک، حالت تنش یا تهییج مشتق emovere اصطلاح هیجان از ریشه لاتین شده است. هیجانها حالات عاطفی خودآگاهی هستند که در آنها مفاهیمی همچون شادی، غم، ترس، نفرت و عشق نهفته است. کاربرد معاصر این اصطلاح کلا به دو نوع است:
۱- اصطلاح پوششی برای تعداد نامعینی از حالات ذهنی، که وضعیت هستی شناسی هر یک با برچسبی که معنی آن با توافق ساده معین میگردد، تثبیت میگردد. این همان معنایی است که ضمن صحبت از عشق، ترس، نفرت، وحشت و غیره مورد نظر است.
۲- بر چسبی برای زمینهای از تحقیقات علمی که به جستجوی عوامل محیطی فیزیولوژیکی شناختی مسئول این تجربیات ذهنی میپردازد (پورافکاری، ۱۳۸۲).
هیجان شامل حداقل چهار جزء زیر است:
مدیریت مشارکتی رو، روند درگیر شدن کارکنان در جریان اراده کردنها، عنوان می کنه. این درگیری می تونه در سطوح اراده کردن و نوعای جورواجور تصمیمات صورت پذیرد. درگیر کردن کارکنان در تعریف یاد شده به خاطر اون هستش، تا از تواناییها و استعدادهای کارکنان در مورد حل سختیهای مدیریتی به بهترین روش استفاده شه. پس روش مزبور به تسهیم قدرت متکیه و مدیران در اون قدرت خود رو با زیردستان تسهیم میکنن. اینجا زیردستان حتی در تصمیمگیریهای مهم سازمانی هم دخالت داده میشن. در روند مشارکت، مدیران بازم تصمیمگیرندگان پایانی در جریان تصمیمگیریها هستن. مدیریت مشارکتی به معنی ارجحیت تصمیمات گروه بر تصمیمات فردی نیس. با این حال مدیران، تصمیمات رو پس از طرح در گروه، به اجرا در میارن.
بررسیهای جورواجور نشون داده که، به دلیل گستردهتر کردن دامنه مشارکت در مدیریت نه فقط کیفیت کار، بلکه بهره وری و بهرهوری افزایش قابل توجهای یافته، و کارکنان بیشتر تلاش خود رو واسه پیشرفت و به کار گیری توانمندیهای فکری عادی میدارن.
بهبود و ارتقای بهرهوری لازمه تلاش برنامهریزی شده همهجانبه از طرف افراد و مسئولین مربوطه س. که خود نیازمند بهبود شرایط کار و تغییرمحرکهها و روشهای انگیزشی کارکنان، بهبود نظامها، قوانین، بخشنامهها، دستورالعملها روشها، فناوری و چیزای دیگه ای به جز اینا میشه .
در این فصل، اول ادبیات موضوع و بعد تحقیقات انجام شده در مورد بررسی عوامل موثر بر بهرهوری در بخشهای جور واجور، مثل آموزشی، بانکی و چیزای دیگه ای به جز اینا آورده شده. در همه تحقیقات انجام شده، انگار به پردازش مسئله بهرهوری و مسائل مربوط به اون پرداخته، و هر کدوم از یه بعد به مسئله بهرهوری پرداخته. و در آخر هم جمع بندی از این فصل ارائه شده.
بهرهوری یعنی، به بیشترین حد رسوندن به کار گیری منابع، نیروی انسانی و آمادگی به روش علمی، به خاطر کاهش هزینهها و رضایت کارکنان، مدیران و مصرف کنندگان. تعاریف دیگه، بهرهوری نیروی انسانی رو بیشترین حد استفاده مناسب از نیروی انسانی به خاطر حرکت در جهت اهداف سازمان با کمترین زمان و دست کم هزینه داشتهان (طاهری، ۱۳۷۸). براساس دیدگاه سازمان بهرهوری ملی ایران، بهرهوری یه نگاه عقلانی به کار و زندگیه. این مشابه یه فرهنگ بوده، که هدف اون هوشمندانهتر کردن فعالیتها واسه یه زندگی بهتر و متعالیه. بهرهوری یعنی، به دست آوردن بیشترین حد سود ممکن از نیروی کار، توان، استعداد و مهارت نیروی انسانی، زمین، ماشین، پول، لوازم زمان، مکان و چیزای دیگه ای به جز اینا به خاطر پیشرفت رفاه جامعه، به گونهای که افزایش اون، به عنوان یه ضرورت، در جهت پیشرفت سطح زندگی آدمها و ساختن اجتماعی همیشه مورد توجه کارشناسان سیاست، مدیریت و اقتصاد قرار داره. یعنی بهرهوری رابطهایست بین ستانده حاصل از یه سیستم تولیدی (کالا یا خدمات) با دادههای استفاده شده (منابع موردنیاز) واسه اون ستانده.
مرکز بهرهوری ژاپن بهرهوری رو به بیشترین حد رسوندن به کار گیری منابع، نیروی انسانی، تسهیلات وغیره با روشهای علمی، کاهش هزینههای تولید، گسترش بازارها، افزایش اشتغال و تلاش واسه افزایش دستمزدهای واقعی و بهبود معیارهای زندگی، اون طوری که به سود کارگر، مدیریت و عموم مصرفکنندگان باشه، می دونه. مرکز بهرهوری ژاپن، از زمان تاسیس اون در سال ۱۹۵۵ نهضت ملی افزایش بهرهوری در این کشور رو تحت سه اصل راهنمایی ساز به جلو هدایت کرده، ؛ افزایش اشتغال، همکاری بین نیروی کار و مدیریت و پخش مساوی نتیجههای بهبود بهرهوری در میان مدیریت، نیروی کار و مصرفکنندگان.
بهرهوری براساس تعریف آژانس بهرهوری اروپا، درجه استفاده مؤثر از هر کدوم از عوامل تولیده. سازمان ملی بهرهوری ایران هم، بهرهوری رو یه فرهنگ میدونه، یه نگاه عقلائی به کار و زندگی، که هدف اون هوشمندانهتر کردن فعالیتها واسه رسیدن به زندگی بهتر و متعالیه.
بهرهوری واسه اولین بار در سال ۱۷۶۶ میلادی، به وسیله کوتیرنی[۶] مطرح شد. و در سال ۱۸۸۳ لیتر[۷] بهرهوری رو، قدرت و توانایی تولید کردن گفت. و در سال ۱۹۰۰ ارلی بهرهوری رو رابطه این بازده و وسایل به کار رفته واسه تولید این بازده، گفت.
آدم از زمانای قدیم، در اندیشه استفاده به درد بخور و کارا و ثمربخش از تواناییها، امکانات و منابع در دسترس خود بوده. در عصر الان این بیشتر از هر زمان دیگری مورد توجه جدی قرار گرفته. محدودیت منابع در دسترس، افزایش جمعیت و رشد نیازها و خواستههای بشر باعث شده، که دستاندرکاران میدون اقتصاد، سیاست و مدیریت جامعه و سازمانها، افزایش بهرهوری رو در اولویت برنامههای خود بذارن.
امروزه، بهرهوری رو یه روش، یه معنی و یه نگرشی درباره کار و زندگی می گن. و در واقع به اون، به شکل یه فرهنگ و یه جهانبینی مینگرند، بهرهوری در همه شئونات، کار و زندگی فردی، اجتماعی میتونه اثر داشته باشه. و یه شاخص تعیین کننده درآمد سرانه هر کشوره. واسه افزایش بهرهوری ملی هر کشور باید درآمد سرانه اون کشور زیاد شه.
در اقتصاد خرد[۸] هم میتوان گفت، کلیترین هدف یه شرکت، همیشه کسب درآمد یا به بیان دیگه سودآوریه. سود یه شرکت هم تا حد زیادی به بهرهوری اون در درازمدت بستگی داره. سودآوری روشن کننده وضعیت مالی شرکت، در زمان حاله و بهرهوری، ترسیم کننده وضعیت شرکت در آینده س. یه شرکت، فقط در صورتی میتونه به سودآوری دائمی خود امیدوار باشه که، موضوع بهرهوری رو ندیده نینگارد. بهرهوری، یه ملت و یه سازمان رو پولدار میکنه. و به یه سازمان امکان میدهد، تا به کارکنان خود، دستمزدهای بالا پرداخت کنه. بهرهوری به مدیران یه سازمان امکان میدهد تا بازدهی سرمایه رو در سطح بالا نگه دارن. دستمزدهای بالا و بازدهی سرمایه، دو عامل اصلی ایجاد ثروت ملی[۹] حساب میشن. ملتهایی که ثروت خود رو زیاد می کنن و روز به روز ثروتمندتر میشن، ملتهایی هستن که، میتونن به سرعت و در هر زمان که اراده کنن، بهرهوری خود رو بهبود بخشن.
در تعیین عوامل مؤثر بر بهرهوری نظرات متفاوتی هست. و هر کدوم از محققان و کارشناسان عواملی رو به عنوان عامل مؤثر مشخص کردن. و به طور خلاصه، عواملی چون ،آموزش شغلی دائمی مدیران و کارکنان، پیشرفت انگیزه میان کارکنان واسه کار بهتر و بیشتر، ایجاد زمینههای مناسب بطور ابتکار و خلاقیت مدیران و کارکنان، ایجاد نظام مناسب پرداخت براساس کارکرد و ایجاد نظام تنبیه و تشویق، وجدان کاری و انضباط اجتماعی تغییر در سیستم و روشها که نقش حساس و کلیدی دارن، تقویت حاکمیت و تسلط سیاستهای سازمان بر امور، صرفه جوئی به عنوان وظیفه ملی در بهرهوری مؤثر میباشه.
ولی تموم مؤلفان این رشته تقریباً در این باب اتفاق نظر دارن که، واسه افزایش سطح بهرهوری تنها یه دلیل خاصی رو نمیتوان نشون داد. بلکه عنوان میکنن که پیشرفت بهرهوری رو باید، معلول ترکیبی از عوامل جورواجور دونست (هرسی و بلانچارد، ۱۹۹۸).
هر کدوم از کارکنان باید از اون چیزی که باید بکنن، زمان و چگونگی انجام اون شناخت خوبی داشته باشن. واسه افزایش شناخت خوب کار، کارکنان نیاز دارن از هدفهای دراز مدت، اولویتها و چگونگی کسب هر کدوم از آ نها آگاهی داشته باشن. اونا باید بدونن چه هدفهایی در چه وقتی بیشترین اولویت رو داره.
۲-۱-۳-۲- پشتیبانی سازمانی[۱۰]
منظور، پشتیبانی یا کمکیه که کارکنان واسه انجام دادن موفقیتآمیز کار، به اون نیاز دارن. بعضی از عوامل کمکی عبارتند از؛ بودجه کافی، لوازم و تسهیلاتی که واسه انجام دادن کار مناسبه.
منظور از این نوع بازخورد، ارائه غیررسمی کارکرد روزانه فرد به اون و هم اینکه بازدیدهای رسمی دورهایه. یه روند بازخورد مؤثر، کارکنان رو در جریان چند و چون کارشون بر یه مبنای منظم قرار میدهد.
مشارکت یه درگیری ذهنی و عاطفی افراد در موقعیتهای گروهیه، که اونا رو برمیانگیزد تا سازمان رو واسه رسیدن به هدفهای گروهی کمک بدن، و در مسئولیت کار شریک شن.
بهرهوری نیروی انسانی یعنی استفاده بهینه از نیروی انسانی در جهت پیشبرد اهداف سازمان و چگونگی استفاده کردن از جوانان، میانسالان و حتی بازنشستگان. عامل نیروی انسانی به عنوان یکی از سرمایههای با ارزش هر سازمان که از یه سو مستقیما در تولید کالا و خدمات شرکت میکنه و از طرف دیگه به عنوان یه عامل ذیشعور و هماهنگ کننده بقیه عوامل تولید شناخته شده و جایگاه خاصی در بین بقیه عوامل داره. پس، بررسی عوامل مؤثر بر پیشرفت بهرهوری نیروی انسانی از اهمیت قابل توجهای برخورداره.
نیروی کار سرمایههای با ارزش هر سازمان هستن. رسیدن به هدفهای هر سازمان وابسته به مدیریت درست این منابع با ارزشه. نیروی کار عامل مهم و مؤثر در بهرهوریه. نیروی کار اگه با آرامش خاطر و انگیزه قوی، اشتغال به کار داشته باشه و به دلایل جورواجور از آینده ترس نداشته باشه، بهرهوری اون بالاتر میشه. مجموعهای از عوامل و ارزشهای حاکم بر سازمان، روی بهرهوری نیروی کار[۱۱] مؤثر هستن. مهمترین دلیلی که روی بهرهوری نیروی کار اثر داره، انگیزه نیروی کار در انجام کاره. عواملی که روی انگیزه نیروی کار اثر دارن به دو دسته کلی، مادی و فرهنگ سازمانی وابسته هستن (ابطحی، کاظمی، ۱۳۸۰).
عوامل مادی، به اندازه حقوق و دستمزد افراد در مقایسه با سطح قیمتها در جامعه و برآورد نیازای اولیه افراد (نیازای مازلو) بستگی داره و عوامل فرهنگ سازمانی، به مسئله جو مدیریتی و فضای سازمان واسه کارگران می پردازه. فرهنگ سازمانی عبارتند از؛ امکان بروز عقاید و فکرا نو به وسیله زیردستان، انتخاب و به کار گیری افراد در مشاغل براساس لیاقتها و صلاحیتها، سیستم تشویق و تنبیه مساوی در سازمان، اندازه مشارکت در سازمانه.
عوامل مؤثر بر بهرهوری نیروی انسانی به دو دسته عوامل شخصی و محیطی قابل تقسیمه، که عوامل فردی یا شخصی شامل تجربه، اندازه درآمد، سطح تحصیلات، سن و آموزشه (امامیمیبدی، ۱۳۷۹).
هروقت تجربیات از نسل قدیم به نسل جدید به شکلی کاملتر و دقیقتر انتقال یابد، بهرهوری نیروی انسانی بالاتر میرود. پس باید انتقال تجربه نظاممند شه.
یکی از انگیزههای بسیار قوی جهت افزایش بهرهوری، پرداخت به نیروی انسانی براساس تواناییهای اونه. یعنی اگه پرداخت به هر فرد براساس اندازه تلاش اون باشه، افراد انگیزه بیشتری در جهت افزایش بهرهوری خود دارن.
مطالعهها نشون میدهد، سطح تحصیلات رابطه مستقیمی با اندازه بهرهوری نیروی انسانی داره. یعنی هرچه تحصیلات بالاتر باشه، بهرهوری نیروی انسانی افزایش پیدا می کنه.
سن فرد بر بهرهوری یه اثر دوگانه داره. به این معنا که، از یه طرف هرچه سن بالاتر باشه به دلیل کاهش تواناییهای جسمی، بهرهوری فرد کاهش مییابد. از طرف دیگه هر چی سن بالاتر رود، تجربه فرد هم افزایش مییابد؛ پس بهرهوری فرد افزایش مییابد. پس در مورد رابطه سن و بهرهوری بسته به اینکه که کدوم عامل برتری پیدا کنه، بهرهوری نیروی انسانی با افزایش سن میتونه، کاهش یا زیاد شه.
آموزشهای داده شده به نیروی انسانی اگه در عمل استفاده کرده شه، میتونه سطح بهرهوری رو زیاد کنه، وگرنه افزایش بهرهوری از راه آموزش محقق نمیشه.
دسته دوم عوامل مؤثر بر بهرهوری نیروی انسانی عوامل محیطی[۱۲] هستن. که خود شامل مشارکت، مناسبات اجتماعی، محتوای کار و خوشحالی شغلیه. عامل مناسبات اجتماعی از راه رابطه بیشتر عامل انسانی با همدیگه بر بهرهوری مؤثره. به این معنا که هر چی روابط بیشتر شه، آدمها تحت اثر روحیه نوعدوستی انگیزه فعالیت بیشتری پیدا می کنن، پس بهرهوری افزایش مییابد. عامل خوشحالی فرد از کار می تونه بر بهرهوری فرد اثر مثبت داشته باشه، به این معنا که هر چی فرد با رضایت بیشتری فعالیت کنه، در نتیجه حاصل کار اون بهتر و بهرهوری بیشتر میشه و برعکس.
هر سازمانی واسه جذب و نگهداری کارکنان خود نیازمند بهرهگیری از الگوی مناسب در مورد امتیازات کارکنانه. به نظر هرسی و بلانچارد پول محرک یا تشویق کننده بسیار پیچیدهایه که، علاو ه بر نیازای فیزیولوژیک با همه شکلای جور واجور نیازها درگیره. و اهمیت اونو به سختی میتوان مشخص کرد. پس، پول انگیزه بسیار پیچیدهایه. منطق نظری نظام جبران و خدمات رو میتوان براساس نظریههای انگیزه تحلیل کرد. به نظر هلدن، سه نظریه کلی انگیزشی که مبانی نظری واسه روش هدف دارهای جبران خدمات رو جفت و جور میسازند عبارتند از؛ نظریه سلسله مراتب نیازای مازلو، نظریه انگیزه بهداشت هرزبرگ و مدل انگیزشی پورتر و لاولر. براساس این نظریه، مدیر هروقت بخواد در فرد ایجاد انگیزه کنه باید اول بفهمه که از نظر سلسله مراتب نیازها اون شخص در کجا قرار داره. و آ نگاه در جهت ارضای همون نیازها، یا اونهایی که در سطح بالاتر قرار دارن اقدام کنه. سادگی و درکپذیری این نظریه، واسه بیشتر مدیران سازمانها پذیرش اونو با اقبال همگانی مواجه ساخته (لین و ساکاماتو[۱۳]، ۲۰۰۵).
تحقیقهای جورواجور نظری و تجربی بر مشارکت کارکنان در روند تصمیمگیری به عنوان عامل اصلی افزایش بهرهوری دلالت داشته و رابطه مثبت و مستقیم این دو عامل رو به نمایش گذارده س. پیشتازان بهرهوری می گن که بدون توجه به ذات تکاملگرای آدم و نقش مشارکت و تعهد مثبت نیروی انسانی، رسیدن به فلسفه بنیانی بهرهوری، امکانپذیر نیس. چندین مدل قابل درک از آثار مشارکت هست که از راه روشهای مؤثر، مشارکت رو به بهرهوری و رضایت در رابطه میکنه. پیروان مکتب روابط انسانی مدرسه مدیریت، به طور تسخیرناپذیری[۱۴] از این مدلها پشتیبانی کردهان. این نظریه پردازان مدعی هستن که مشارکت، به مراتب بالاتری از احتیاجات منجر می شه؛ مانند خودیابی احترام، استقلال و برابری که به نوبه خود رضایت و روحیه رو پیشرفت میدهد. اونها فکر می کنن، وقتی که زیردستان احساس مشارکت در کار داشته باشن، یا مورد مشاوره قرار گیرند، نیازای نفسانی اونها ارضا شده و بیشتر از گذشته همکاری دارن. مشارکت بر ویژگیهای روابط کارکنان و مدیران اثر میگذارد، و به مطالبی چون احساس با ارزش بودن، احساس دارا بودن هدفهای مشترک و همکاری منجر میشه (طوسی، ۱۳۷۰).
مدیریت مشارکتی رو روند درگیر شدن کارکنان، در جریان تصمیمگیریها عنوان می کنه. این درگیری می تونه در سطوح اراده کردن و نوعای جورواجور تصمیمات صورت پذیرد. درگیر کردن کارکنان در تعریف یاد شده به خاطر اون هستش، تا از تواناییها و استعدادهای کارکنان در مورد حل سختیهای مدیریتی به بهترین روش استفاده شه. پس روش مزبور به تسهیم قدرت متکیه، و مدیران در اون قدرت خود رو با زیردستان تسهیم میکنن. اینجا زیردستان حتی در اراده کردنهای مهم سازمانی هم دخالت داده میشن. در روند مشارکت مدیران بازم تصمیم گیرندگان پایانی در جریان تصمیمگیریها هستن. مدیریت مشارکتی به معنی ارجحیت تصمیمات گروه بر تصمیمات فردی نیس. با این حال مدیران، تصمیمات رو پس از طرح در گروه به اجرا در میارن.
بررسیهای جورواجور نشون داده که به دلیل گسترده تر کردن دامنه مشارکت در مدیریت، نه فقط کیفیت کار، بلکه بهره وری و بهرهوری افزایش قابل توجهای یافته و کارکنان بیشتر تلاش خود رو واسه پیشرفت و به کار گیری توانمندیهای فکری عادی میدارن.
برای ساخت پایه پماد
در کنترل آزادسازی دارو
یکی از آسانترین راهها، دسته بندی آنها به دودسته طبیعی و مصنوعی است. از آنجا که زیستتخریبپذیر بودن پلیمرها، یکی از فاکتورهای اساسی بهکارگیری آنها در سیستمهای تحویل دارو است، در تقسیمبندی دیگر آنها را به دو دسته زیستتخریبپذیر [۴] و غیرزیستتخریبپذیر[۵] تقسیم میکنند. هیدروفیل بودن یا هیدروفوب بودن پلیمرها، مبنای دیگر تقسیمبندی آنهاست ]۱[.
۱-۴-۱٫ پلیمرهای زیستتخریبپذیر
در سیستمهای تحت کنترل نفوذ، پلیمر فقط نقش یک حامل را داشته و بعد از اتمام زمان عملکرد سیستم، بههمان صورت اولیه باقی میماند. گاهی اوقات لازم میشود تا با گذشت زمان، پلیمر نیز تخریب شود. عمده کاربرد این مسئله در سیستمهای کاشتنی است. در این سیستمها، دستگاه موردنظر با عمل جراحی توسط پزشک در محل مربوطه قرار دادهمیشود. با گذشت زمان، عامل فعال (دارو) در بدن شخص آزاد میگردد که این آزاد شدن در نتیجه تجزیه پلیمر بکاررفته در سیستم است. بعد از پایان دوره، دیگر نیازی به عمل جراحی مجدد برای برداشتن سیستم نخواهدبود، زیرا درمدت عملکرد سیستم مزبور، پلیمر بطور کامل تجزیه شدهاست. پلیمرهایی که در چنین سیستمهایی بکار میروند. تحت عنوان” پلیمرهای زیستتخریبپذیر” مطرح میشوند که شاخه وسیعی را در زمینه سیستمهای کنترلی انتقال دارو تشکیل میدهند. چرا که دیگر مشکل انباشته شدن ذرات و خارج سازی آن از بدن را نخواهیم داشت]۱[. عامل فعال (دارو) در این نوع دستگاهها، بطور فیزیکی در پلیمر تثبیت میشود و فقط توسط تخریب پلیمر آزاد میگردد.
۱-۵٫تخریب[۶] پلیمر
تخریب پلیمر همان بریدگی زنجیرهای پلیمری و تبدیل به الیگومرها و مونومرها است. تخریب پلیمر معمولاً یک نقش بسیار مهم در رهایی دارو بازی میکند. پلی استرها تخریب میشوند توسط هیدرولیز سادۀ پیوندهای استر که فرایندی اسیدی و براساس اتوکاتالیزوری است، نظم فضایی نیز میتوانند تخریب پلیمر را تحت تأثیر قرار دهند.
خواص پلیمر مثل وزن مولکولی، کریستالینیتی و دمای انتقال شیشهای نرخ تخریب پلیمر را کنترل میکنند، همچنین مطالعات نشان میدهند که انتخاب شرایط انحلال، خواص فیزیکی - شیمیایی میتوانند فرایند تخریب را تحت تأثیر قرار دهند.
پلیاسترهای آلیفاتیک (چربیدار) مانند پلی (لاتیکاسید) و کوپلیمرهای آن با اسید گلایکولیک علاقه قابل توجهی برای فرمولبندیهای رهایی کنترلشده، به علت زیستتخریبپذیری و زیستسازگاری این پلیمرهای سنتزی که توسط هیدرولیز سادۀ پیوندهای استر به اسید لاکتیک و اسید گلایکولیک تخریب میشوند،کسب کردند ]۶[.
سرعت تخریب پلیمر به شدت وابسته به نوع گروههای عاملی (اصلی) ترکیب آن است. بیشترین نوع پیوندهای واکنش پذیر اسیدکربوکسیلیک انیدریدها، گروه های استری کتال و ارتو هستند.
بهرحال تنها نوع پیوند تعیین کننده سرعت تجزیهپذیری پلیمر نیست. نوع مونومرها، کوپلیمریزاسیون، گروههای مجاور و PH میتواند حاکی از تغییر دادن نرخهای آبکافت (هیدرولیز) باشد.
۱-۶٫ فرسایش[۷] پلیمر
پلیمرهای زیست فرسایشپذیر بهطور وسیعی استفاده میشوند بهعنوان حامل برای رهایش دارو و همچنین داربستهایی برای مهندسی بافت، توانایی مدل و پیش بینی رفتار فرسایش میتواند طراحی منطقی و بهینهسازی بیومتریالها برای کاربردهای متنوع زیست پزشکی در محیط زنده تهیه نماید. فرایند فرسایش پلیمر در (شکل۱-۳) آورده شده است.
شکل۱-۳ : فرایند فرسایش پلیمر که ترکیبی از تخریب، انحلال و انتشار است ]۷٫[
تخریب منسوب میشود به واقعه بریدگی زنجیر که درمورد پلیمرهای زیستفرسایشپذیر تقریباً همیشه بعلت هیدرولیز (تجزیه بوسیلۀ آب) است. الیگومرها و مونومرهای ناشی از تخریب اغلب در آب نسبت به زنجیرهای اصلی پلیمر بیشتر انحلالناپذیرند.
در پلیمرهای نیمه کریستالی، پیوندها در نواحی آمورف نسبت به ناحیه کریستالی براحتی شکسته میشوند و باعث جنبش زنجیرهای کوتاهتر در نواحی آمورف میشود که ممکن باعث توسعه کریستالهشدن در طول مسیر تخریب شود. در بعضی موارد محصولات هیدرولیزی پلیمر، شامل مونومرهای اسیدی است و واکنش هیدرولیز را تسریع میکنند و معادلات سرعت را پیچیده میکند.
طول زنجیر در مراحل نفوذ و انحلال مهم، همچنین انحلال پذیری و ضریب پخش در پلیمرها میتواند وابسته به وزن مولکولی باشد. انحلالپذیری، ضریب پخش و نرخ های واکنش وابسته به دما و PH نیز میتوانند باشند. علاوه براین فرسایش پلیمر میتواند روی تورم پلیمر، آرایش منفذ و بسیاری از فاکتورهای دیگر تأثیر بگذارد.
درنهایت فرسایش، فرایند اتلاف مواد از حجم و یا سطح پلیمر و چنین موادی شاید مونومرها، الیگومرها، بخشهایی از ساختمان پلیمر یا حتی بخشهایی از توده پلیمر باشد.
۱-۶-۱٫فرسایش سطحی و حجمی
برای پلیمرهای تخریب پذیر ۲ مکانیسم متفاوت فرسایش پیشنهاد شدهاست :
۱- فرسایش ناهمگن یا سطحی، ۲- فرسایش حجمی یا همگن، قاعدههای این دو مکانیسم در شکل (۱-۴) توضیح دادهشدهاست .
شکل۱-۴ : توضیح شماتیک کلی فرسایش سطحی و حجمی]۸[.
درمورد ماتریسهای پلیمری با فرسایش سطحی، تخریب پلیمر سریعتر نسبت به نفوذ آب به درون حجم پلیمر، بنابراین اساساً تخریب از اقصی نقاط لایههای بیرونی پلیمر رخ میدهد و فرسایش تنها در سطح و نه در قسمت های درونی ماتریس میباشد(فرایند ناهمگن).
در فرسایش حجمی بارگیری آب توسط سیستم بسیار سریعتر از تخریب پلیمر است. بنابراین سیستم یکپارچه سریعتر آبدار میشود و زنجیرهای پلیمر جدا میشود و فرسایش محدود به سطح پلیمر نمیشود (فرایند همگن).
بهعنوان قانون اساسی، پلیمرهایی که ساخته میشوند از گروههای اصلی بسیار واکنشپذیر متمایل هستند بیشتر به تخریب برای فرسایش سطحی( مثال: پلیانیدریدها) و درنتیجه پلیمر شامل گروههای عاملی کمتر واکنش پذیر، متمایل به فرسایش حجمی هستند (مثال: پلیاسترها).
۱-۶-۲٫طبقهبندی پلیمرهای زیستفرسایشپذیر سنتزی
دستهبندی اصلی پلیمرهای زیستفرسایشپذیر سنتزی در شکل (۱-۵) نشان داده شده است.
شکل۱-۵ : ساختار شیمیایی پلیمرهای زیست فرسایش پذیر سنتزی]۷[.
سه نوع از پلیمرها که بهطور وسیع مورد مطالعه قرار گرفتند بعنوان حاملهای دارو و بیشترین مدلهای ویژه تخریب را ایجاد میکنند. شامل: پلیاسترها، پلیارتواسترها و پلیانیدریدها میباشد همانطور که در شکل ۱-۵ آورده شد.
۱-۶-۲-۱٫پلیاسترها
پلیاسترها پلیمرهای فرسایش حجمی با تخریب کاتالیزورشده با اسید هستند. حقیقت مفروض آن است که محصولات تخریب آنها مونومرهای اسیدی است و آنها متمایل به تأثیرات خودکاتالیستی هستند. سه تا پلیاستر بسیار معمول شامل : [۸]PGA( پلی گلایکولیک اسید)، PLA[9]( پلی لاکتیک اسید) و [۱۰]PCL( پلی ɛ- کاپرولاکتان) که پلی گلایکولیکاسید کمترین آبگریزی و بیشترین وسریعترین هیدرولیز را دارد ، همچنین درجۀ کریستالینیتی بالا نیز دارد. پلی کاپرولاکتون نسبت به دوتای دیگر آهستهتر تخریب میشود]۹[.
۱-۶-۲-۲٫پلی ارتواسترها
شبیه پلیاسترها توسط هیدرولیز کاتالیزورشدۀ اسید که وابسته به نرخهای نسبی نفوذ آب درون پلیمر تخریب میشوند. پلی ارتواسترها میتوانند هردو فرسایش سطحی و حجمی را تحمل کنند. تحت بعضی شرایط پلی ارتواسترها میتوانند همچنین رفتار تخریب خودکاتالیستی را نمایش دهند]۱۰[.
۱-۶-۲-۳٫پلیانیدریدها
در مقایسه با پلیاسترها، فرسایش سطحی دارند که اساساً بعلت آبگریزی آنها است و تا زمانی که سطح فرسوده میشود از نفوذ آب به درون حجم ماده جلوگیری میکند]۱۱[.
پلیانیدریدها هیدرولیز کاتالیزور شده دارند. بعضی مثالهای مونومرها که برای پلیانیدریدها استفاده میشوند: بیومتریالهای شامل گروههای آلیفاتیک(چربی دار) مثل سباسیک اسید ([۱۱]SA) و شامل گروههای آروماتیک مانند: ۱و۳ بیس (P-کربوکسی فنوکسی) پروپن [۱۲]CPP، …
۱-۶-۱-۴٫دیگر پلیمرهای زیست فرسایشپذیر
در حالیکه تنوع بسیار زیادی از پلیمرهای زیستفرسایشپذیر دیگر مانند پلیفسفازین و پلیآمیدها وجود دارد. برای آنها مدلهای تخریب بسیار کم مستقیماً کاربردی میشود، شاید بدلیل هیدرولیز آهسته این دسته از پلیمرها باشد]۸[.
۱-۷٫هدف از پژوهش
اگرچه مدلسازی رهایش دارو در کارهای گوناگون انجام پذیرفتهاست که در فصل دوم به آن پرداخته میشود، ولی بهعلت تنوع پلیمرها و نیز رفتار پیچیده آن ها، تحقیقات در این زمینه همچنان بصورت گستردهای در حال توسعه میباشد. ازآنجاییکه پلیمرهای زیستتخریبپذیر پس از تجزیه به مواد موجود در بدن انسان تبدیل میشوند، بیشتر مورد استفاده قرار میگیرند چرا که بعد از پایان رهایش دارو نیازی به عمل جراحی برای خارج کردن این پلیمرها از بدن نیست. فهم مکانیسم، مدلسازی و مطالعات رهایش دارو از هموپلیمرها، کوپلیمرها و مخلوطی از این خانوادۀ پلیاسترها مرکز توجه این پژوهش است.
دراین پژوهش به مدلسازی رهایش دارو از همو و کوپلیمر زیستتخریبپذیر بهصورت خالص با دارو و درنهایت مخلوط این دو با دارو پرداخته شده است تا تفاوتها مشخص گردد. سعی شده در مدل پیشنهادی از معادلاتی که بیانگر تخریبپلیمر است استفاده گردیده تا توانایی پیشگویی تخریبپلیمر را نیز دارا باشد. همچنین داروی مورد استفاده پاکلیتاکسل[۱۳] می باشد که دارویی بسیار مهم برای شیمی درمانی است. از آنجاییکه که این دارو در خلال ۳ساعت هر سه هفته یکبار تجویز میشود بنابراین نیاز است از سیستمهای کنترلشده استفاده گردد.
لذا هدف از انجام این پژوهش دستیابی به مدلی قابل پیشبینی جهت رهایش کنترلشده داروی پاکلیتاکسل میباشد، به این ترتیب که این مدل پاسخگوی میزان رهایش داروی پاکلیتاکسل در هر زمان باشد.
۱-۸٫ساختار کلی پایاننامه
در این پایان نامه ابتدا در فصل دوم سابقه موضوع پژوهش مورد بررسی قرار میگیرد و تحقیقات انجام شده در زمینه مدلسازی به روشهای گوناگون و عوامل مؤثر بر آنها مخصوصاً در سالهای اخیر را مرور و نتایج عمدهای که در هر یک از این تحقیقات موردتوجه قرار گرفته است را بیان خواهیم کرد. فصل سوم، به بررسی مواد و روش آزمایشگاهی مورد نیاز برای تعین دادههای تجربی موردنیاز میپردازد. در فصل چهارم مدل پیشنهادی به تفصیل همراه با شرایط مرزی و اولیه و حل عددی ارائه خواهد شد. فصل پنجم به تحلیل نمودارهای بدست آمده از روش پیشنهادی اختصاص دارد و در آخر، فصل ششم به یک جمعبندی کلی از مطالب بحث شده و ارائه پارهای از پیشنهادات اختصاص یافته است.
فصل دوم:
پیشینه تحقیق
۲-۱٫ مدلسازی ریاضی
مدلسازی ریاضی رهایش دارو توسط پروفسور هیگوچی[۱۴] در سال ۱۹۶۱ انجام گردید]۱۳،۱۲[. مدلهای بیشماری پس از آن پیشنهاد شده که شامل مدلهای تجربی/ نیمهتجربی[۱۵] و نظریههای ماشینینگری[۱۶] است. مدلهای تجربی/ نیمهتجربی صرفاً توصیفهای ریاضی هستند و براساس پدیدههای فیزیکی – شیمیایی یا بیولوژیکی نیستند. بهرحال، آنها ممکن است برای مثال، در توصیف مراحل مختلف رهایی دارو مفید باشند.
نظریههای ماشینینگری براساس پدیدههای طبیعی هستند. مثل نفوذ، ازهم پاشیدگی، تورم، فرسایش، رسوب و یا تخریب، این نوع مدلها برای تعیین پارامترهای ویژۀ سیستم و بینش عمیقتر درون مکانیسمهای اصولی رهایش دارو مناسب میباشند. مدلهای ماشینینگری که توصیف میکنند رهایی دارو را، اغلب بر اساس ضریب نفوذ و توسط قانون فیک توضیح داده میشوند. بعضی مدلها استفاده میکنند از ضریب ثابت مؤثر نفوذ، درحالیکه در دیگر مدلها ضریب مؤثر نفوذ یک تابع از پارامترهای دیگر است که شامل فرایندهای تجزیه است]۴[.
۲-۲٫ تئوریهای واقع بینانه ماشینینگری[۱۷]
در مدلهای GARCH متقارن، واریانسها (تغییرپذیریها) برای شوکهای مثبت و منفی یکسان هستند. به عنوان مثال اثر شوکهای مثبت و منفی که به بازدهی سهام واردمی شود به صورت متقارن در نظر گرفته می شود. اما هیچ دلیلی وجود ندارد که اثرات این شوکها متقارن باشند به همین منظور مدلهای GARCH به گونه ای توسعه داده شده اند تا بتوانند اثرات شوکهای مثبت و منفی را به صورت نامتقارن در نظر بگیرند. این مدلها توسط گلوستن[۸۲]، جگنزان[۸۳] و رانکل[۸۴](۱۹۹۴) معرفی شده اند. در اینجا دو مدل GJR و گارچ نمایی یا EGARCH را که توسط نلسون[۸۵](۱۹۹۱) ارائه شده را به اختصار معرفی می کنیم:
۱- مدل GJR : این مدل سادهترین نوع مدل GARCH نامتقارن است و به صورت زیرفرمول بندی می شود:
فرمول (۳-۶):
اگر باشد
در غیر اینصورت
در این مدل اگر معنی دار نباشد بدان معناست که اثر شوکها بر تغییرپذیری کاملاً متقارن است.
۲- مدل TARCH (ARCH آستانه ای)
این مدل به دنبال تبیین اثرات وقایعی است که در گذشته اتفاق افتاده، ولی اثر آنها در زمان فعلی ظاهر می شود و ممکن است نامتقارن باشد. این وقایع را در بازار مالی میتوان به عنوان اخبار خوب یا بد تصور کرد. این مدل در حقیقت فرم عمومی مدل GJR است و به صورت زیر فرمول بندی می شود:
فرمول (۳-۷):
+
باشد اگر
باشد اگر
در این مدل بیانگر وجود اخبار بد در زمان میباشد که در این صورت است. بنابراین اخبار خوب و بد به ترتیب دارای ضرایب می باشند. اگر باشد اخبار بد تغییرپذیری را افزایش میدهد. همچنین اگر معنی دار نباشد مدل متقارن خواهد بود، یعنی اثر اخبار خوب و بد یا شوک های مثبت و منفی یکسان است.
مدل EGARCH :
مدل EGARCH یا GARCH نمایی توسط نلسون (۱۹۹۱) پیشنهاد گردید. این مدل روش دیگری برای فرمول بندی واریانس شرطی است که عبارتست از:
فرمول (۳-۸):
این مدل داری چند مزیت است:
از آنجایی که متغیر وابسته به فرم لگاریتمی است، لذا ضرایب متغیرهای سمت راست می تواند مثبت یا منفی باشد.
در این مدل اثر شوکهای نامتقارن از طریق ضریب در نظر گرفته می شود.
مدل ARCH-M :
این مدل توسط انگل[۸۶]، لیلین[۸۷] و رابینز[۸۸] (۱۹۸۷)مطرح شد و اغلب در جایی که بازدهی به ریسک آن مرتبط است کاربرد دارد. در این مدل میانگین شرطی تابع سادهای از واریانس شرطی است.
مدل PGARCH :
این مدل توسط دینگ[۸۹]، گرنجر[۹۰] و انگل[۹۱](۱۹۹۳) مطرح شد و به صورت زیر میباشد:
فرمول(۳-۹):
در این مدل با متغیر مقادیر میتوان به انواع مختلف خانواده ARCH رسید.
مدل CAPM :
سرمایه گذاری در دارایی های مختلف بر اساس نرخ بازده آنها صورت میگیرد. اگر نرخ بازده انتظاری دارایی های j,i به ترتیب برابر با باشد، آنگاه دارایی i در صورتی انتخاب می شود که باشد. از طرف دیگر، در کنار همه دارایی های ریسکی، یک دارایی بدون ریسک وجود دارد که حداقل بازدهی را دارد. این دارایی را میتوان همان سپردههای کوتاه مدت بانکی در نظر گرفت که نرخ بازده بدون ریسک آن برابر با است. تفاوت بازده انتظاری هر دارایی از بازده ریسک را نرخ بازده مازاد میگویند که برابر با است. حال شرط انتخاب دارایی i این است که باشد.
این بحث مربوط به شرایطی است که ریسک (نوسان بازدهی) همه دارایی ها یکسان است. برای لحاظ نمودن ریسک از معیاری به نام بازده بر ریسک استفاده میکنیم که برابر با میباشد. انحراف معیار بازدهی دارایی i میباشد. عبارت را قیمت ریسک میگویند. بدین معنا که ریسک سپردهبانکی برابر با صفر و بازده آن برابر با است. حال اگر در دارایی i سرمایه گذاری شود، ریسک از صفر به افزایش و بازدهی نیز به اندازه افزایش مییابد. این بحث عمدتاً در بازار سهام به کار میرود که میتوان آن را برای مقایسه دو سهم j,i به کار میرود. اما یک بحث کلی دیگر نیز مطرح می شود که طبق آن میتوان بازده انتظاری هر سهم را بازده بازار (شاخص کل سهام) مقایسه نمود. بدین منظور اگر برای سهم j ام رابطه برقرار باشد، آنگاه سهم i بهتر از متوسط بازار بوده است. به ترتیب بازده بازار و ریسک بازار می باشند. در تعادل، نامساوی فوق تبدیل به تساوی می شود و هر سهم به سمت بازار گرایش خواهد داشت که در این صورت آن را به صورت زیر مینویسیم:
(۱)
با ضرب طرفین در ، آن را بصورت زیر بازنویسی میکنیم:
(۲)
بیانگر ریسک نسبی سهام i در مقایسه با ریسک بازار میباشد.
از طرف دیگر، رابطه بین بازده مازاد سهام i و بازده مازاد بازار را به صورت زیر مینویسند:
(۳)
سمت چپ بازده مازاد سهام i را نشان میدهد. سمت راست نیز برابر با ضریبی از بازده مازاد بازار است. ضریب بیانگر معیاری از ریسک سهام i در مقایسه با نوسانات بازار است که معروف به بتای سهام i می باشد. اگر باشد، آنگاه ریسک سهام i با ریسک بازار برابر است و لذا در تعادل بایستی بازده سهام i با بازده بازار برابر باشد اگر بزرگتر (کوچکتر) از ۱ باشد، بدان معنا است که ریسک سهام i بیشتر (کمتر) از ریسک بازار است و لذا در تعادل بایستی بازده آن از بازده بازار بیشتر (کمتر) باشد. بنابراین برای هر سهمی که باشد، بازده آن از بازده بازار بیشتر است و با گذشت زمان، بازدهی آن به سمت بازده بازار کاهش خواهد یافت و برعکس برای سهامی که باشد. برای تبدیل معادله فوق به یک معادله رگرسیون، جزء خطای تصادفی را به آن اضافه میکنیم و آن را برای زمان t به صورت زیر مینویسیم:
(۴)
مدل فوق معروف به مدل قیمت گذاری دارایی سرمایه ای (CAPM) است. این مدل برای توضیح بازدهی یک سهم (دارایی) فقط یک عامل (بازده بازار) را در نظر میگیرد و به همین دلیل آن را مدل یک عاملی یا تک شاخصی میگویند. بدیهی است که برای توضیح بازدهی هر دارایی می توان یک مدل چند عاملی را تعریف نمود.
اگر معادله (۴) را روی t جمع زده و بر n تقسیم کنیم، معادله (۳) به دست خواهد آمد. معروف به بتای سهام i ام است که بیانگر ریسک آن نسبت به ریسک بازار میباشد. اگر برابر با ۱ باشد بدان معنا است که سهام i متناسب با بازار حرکت کرده است. از آنجا که ممکن است عوامل دیگری نیز وجود داشته باشد که روی بازده سهام i اثر بگذارد، لذا یک عرض از مبدأ نیز بدان اضافه می کنیم:
(۵)
بنابراین اگر بازده مازاد سهام i متناسب با بازده بازار حرکت کند بایستی باشد. در این صورت گفته می شود که سهام i بازده غیرعادی نداشته است. اگر باشد. آنگاه خواهد بود. این نشان میدهد که سهام i علاوه بر اینکه بازده مازاد بازار را که بر حسب ریسک تعدیل شده است را پوشش داده است، دارای بازده غیرعادی نیز بوده است. بازده غیرعادی یعنی اینکه بازده مازاد سهام موردنظر بیش از باشد. از طرف دیگر این بحث را میتوان برای هر دارایی به کار برد. بدین صورت که بازده هر دارایی را با سطح عمومی قیمتها مرتبط کنیم. بدین معنا که آیا قیمت یک دارایی در مقایسه با سطح عمومی قیمتها چگونه حرکت کرده است. در این حالت میتوان مدل زیر را معرفی نمود:
(۶)
نرخ رشد سطح عمومی قیمتها (تورم) را نشان میدهد. در اینجا، معروف به بتای تورم است. اگر بتا برابر و یا بزرگتر از ۱ باشد، نشان میدهد که به ازای یک افزایش معین در تورم، بازده دارایی i با سرعت بیشتری رشد کرده است و توانسته است تغییرات تورم را به طور کامل پوشش دهد.
یک حالت خاص را در نظر بگیرید که و باشد. در این صورت، خواهد بود. این وضعیت بیانگر آن است که بازده دارایی موردنظر متناسب با تورم بوده است. اما اگر باشد، آنگاه است که بیانگر بازده غیر عادی است. یعنی بازده دارایی i ام به طور متوسط با اندازه بیشتر از تورم بوده است. بنابراین و نشان دهنده وضعیت پوشش تورم توسط دارایی مورد نظر میباشد.
۳-۵-مدل تحقیق
در این تحقیق، در ابتدا قیمت سه دارایی سکه بهار آزادی طرح قدیم، دلار و شاخص قیمت و بازدهی نقدی (TEDPIX) که برآیند قیمتی و بازده نقدی سهام بورس تهران را نشان داده و می تواند بیانگر بازده کلسرمایه گذاری بر روی سهام در طول یک دوره معین باشد، از منابع آماری همچون بانک مرکزی و سازمان بورس اوراق بهادار جمعآوری شده و لگاریتم نرخ رشد آنان محاسبه شده و به عنوان بازدهی دارایی های ذکر شده در نظر گرفته می شود. در مرحله بعد مهمترین عوامل تأثیرگذاری بر قیمت این سه دارایی از قبیل قیمت نفت، نرخ سود سپردههای بانکی، نرخ تورم به عنوان متغیر مستقل در یک معادله رگرسیونی که متغیر وابسته آن قیمت این دارایی ها است داوری شود و معادله میانگین شرطی به شکل زیر برای هر سه دارایی برآورد میگردد:
فرمول(۳-۱۰):
در رابطه بالا بازدهی سه دارایی طلا، ارز و سهام بوده و INF بیانگر تورم و PDEPOSIT بیانگر سود سپرده های بانکی و poil قیمت نفت هستند. پس در این مدلها وجود اثرات ARCH (ناهمسانی واریانس شرطی) آزمون شده و در صورت وجود این اثرات، معادله مناسب از خانواده ARCH انتخاب خواهد شد و واریانس شرطی و انحراف معیار شرطی بدست آمده از آن به عنوان ریسک دارایی لحاظ میگردد.