۳۸- مراحل استفاده از فرایند سلسله مراتبی
اولین مرحله در فرایند تحلیل سلسله مراتبی ایجاد نمایش درختی از هدف، معیارها، زیر معیارها و گزینه ها می باشد. در اولین سطح این سلسله مراتب هدفی قرار داده می شود و در سطوح بعدی معیارها و زیر معیارهای آن نمایش داده می شود. و در آخرین سطح نیز گزینه ها ترسیم می گردند.
در فرایند تحلیل سلسله مراتبی عنصر هر سطح نسبت به عنصر یک سطح بالاتر خود به صورت زوجی مقایسه شده و وزن آنها محاسبه می گردد که آن وزنها را وزن نسبی[۶۶] می نامند . سپس با تلفیق وزنها نسبی وزن نهایی هر گزینه محاسبه می شود. که آن را وزن مطلق[۶۷] می نامند. کلیه مقایسه ها در فرایند سلسله مراتبی به صورت زوجی انجام می گیرد در این مقایسه ها تصمیم گیرنده خواهد گفت اهمیت I بر j بر یکی از حالات زیر است.این قضاوت ها توسط ساعتی به مقادیر کمی بین ۱تا ۹ تبدیل شده اند که در جدول نشان داده می شود.لازم به ذکر است که محاسبه وزنهای معیارها، زیر معیارها و وزن گزینه ها در فرایند تحلیل شبکه ای هم استفاده می گردد(باباپور، ۱۳۸۷). درجه اهمیت ترجیحات در AHP در شکل ۲-۵آمده است.
ترجیحات
ترجیح خیلی قوی Very strongly preferred
ترجیح قوی Strongly preferred
کمی مرجحModerately preferred
ترجیحات بین فواصل
کاملا مرجح Extremely preferred
ترجیح یکسان Equally preferred
مقدار عددی
۹
۷
۵
۳
۱
۲ ، ۴ ،۶، ۸
شکل۲-۵ : درجه اهمیت ترجیحات درAHP
۲-۳۹- محاسبه نرخ سازگاری و ناسازگاری تصمیم
یکی از مزایای فرایند تحلیل سلسله مراتبی و فرایند تحلیل شبکه ای کنترل ناسازگاری تصمیم می باشد به عبارت دیگر همواره در فرایند تحلیل سلسله مراتبی و فرایند تحلیل شبکه ای می توان میزان سازگاری و ناسازگاری تصمیم را محاسبه نموده و نسبت به خوب و بد بودن و یا قابل قبول و مردود بودن آن تصمیم قضاوت کرد اگر رابطه a[i,k].a[k,j]=a[i,j] برای یکی از i، j و kها صادق نباشد ماتریس ناسازگار است.در حالت کلی میزان قابل قبول ناسازگاری تصمیم بستگی به تصمیم گیرنده دارد اما آقای ساعتی عدد۱/۰ را به عنوان حد قابل قبول ارائه می نماید و معتقد است چنانچه میزان ناسازگاری بیشتر از ۱/۰ باشد در قضاوت ها تجدید نظر شود (باباپور، ۱۳۸۷) .
محاسبه نرخ ناسازگاری
جدول ۲۵- برازش مدل رگرسیونی بین اﻣﮑﺎن ﺗﻮﺳﻌﻪ ﻗﺎﺑﻠیﺖﻫﺎی ﻓﺮدی ﺑﺮای ﮐﺎرﮐﻨﺎن و مدیریت ارتباط با مشتری ۷۲
جدول ۲۶- معنی دار بودن رگرسیون بوسیله آزمون F 73
جدول ۲۷- محاسبه معادله رگرسیون دو متغیر ۷۳
جدول ۲۸- برازش مدل رگرسیونی بین ﻣﺤیﻂﮐﺎری اﯾﻤﻦ و ﺑﻬﺪاﺷﺘﯽ و مدیریت ارتباط با مشتری ۷۴
جدول ۲۹- معنی دار بودن رگرسیون بوسیله آزمون F 75
جدول ۳۰- محاسبه معادله رگرسیون دو متغیر ۷۵
جدول ۳۱- برازش مدل رگرسیونی بین واﺑﺴﺘﮕﯽ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ زﻧﺪﮔﯽﮐﺎری و مدیریت ارتباط با مشتری ۷۶
جدول ۳۲- معنی دار بودن رگرسیون بوسیله آزمون F 76
جدول ۳۳- محاسبه معادله رگرسیون دو متغیر ۷۷
جدول ۳۴- برازش مدل رگرسیونی بین ﯾﮑﭙﺎرﭼﮕﯽ و اﻧﺴﺠﺎم اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ و مدیریت ارتباط با مشتری ۷۷
جدول ۳۵- معنی دار بودن رگرسیون بوسیله آزمون F 78
جدول ۳۶- محاسبه معادله رگرسیون دو متغیر ۷۸
جدول ۳۷- برازش مدل رگرسیونی بین ﻓﻀﺎیﮐﻠﯽ زﻧﺪﮔﯽﮐﺎرﮐﻨﺎن و مدیریت ارتباط با مشتری ۷۹
جدول ۳۸- معنی دار بودن رگرسیون بوسیله آزمون F 79
جدول ۳۹- محاسبه معادله رگرسیون دو متغیر ۸۰
فهرست نمودارها
عنوان صفحه
نمودار شماره ۱- توزیع فراوانی جمعیت نمونه بر حسب جنس ۵۶
نمودار شماره ۲- توزیع فراوانی جمعیت نمونه بر حسب وضعیت تأهل ۵۷
نمودار شماره ۳- توزیع فراوانی جمعیت نمونه بر حسب سن ۵۸
نمودار شماره ۴- توزیع فراوانی جمعیت نمونه بر حسب سابقه کار ۵۹
نمودار شماره ۵- توزیع فراوانی جمعیت نمونه بر حسب نام بانک ۶۰
نمودار شماره ۶- توزیع فراوانی جمعیت نمونه بر حسب میزان تحصیلات ۶۱
نمودار شماره ۷- توزیع فراوانی جمعیت نمونه برحسب کیفیت زندگی کاری ۶۳
نمودار شماره ۸- توزیع فراوانی جمعیت نمونه برحسب مدیریت ارتباط با مشتری ۶۵
هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر کیفیت زندگی کاری بر مدیریت ارتباط با مشتری در بانک های خصوصی و دولتی شهرستان کاشان می باشد. این تحقیق از لحاظ هدف کاربردی و از لحاظ روش تحقیق از نوع توصیفی- همبستگی است که جهت جمع آوری اطلاعات مورد نیاز برای تدوین پیشینه تحقیق و مبانی نظری آن از روش کتابخانه ای استفاده گردیده است. جامعه ی آماری این پژوهش کلیه کارمندان بانک ملی و ملت شهرستان کاشان است، نمونه مورد نظر برای این پژوهش از طریق فرمول کوکران ۳۰۰ نفر به دست آمد که از هر بانک ۱۵۰نفر به طور تصادفی برای نمونه انتخاب گردید و پرسشنامه ها بر روی آزمودنی ها اجرا شد.در این تحقیق نُه فرضیه مورد بررسی قرار گرفت که شامل یک فرضیه اصلی که به بررسی تاثیر کیفیت زندگی کاری بر مدیریت ارتباط با مشتری در بانک های خصوصی و دولتی پرداخته و هشت فرضیه فرعی که به بررسی تاثیر ابعادکیفیت زندگی کاری که شامل : ﭘﺮداﺧﺖ ﻣﻨﺼﻔﺎﻧﻪ، ﻣﯿﺰان ﻗﺎﻧﻮن ﮔﺮاﯾﯽ، ﻣﯿﺰان ﺗﺄﻣﯿﻦ ﻓﺮﺻﺖ رﺷﺪ ﺑﺮای ﮐﺎرﮐﻨﺎن، اﻣﮑﺎن ﺗﻮﺳﻌﻪ ﻗﺎﺑﻠﯿﺖﻫﺎی ﻓﺮدی، ﻣﺤﯿﻂﮐﺎری اﯾﻤﻦ و ﺑﻬﺪاﺷﺘﯽ، ﻓﻀﺎیﮐﻠﯽ زﻧﺪﮔﯽﮐﺎرﮐﻨﺎن، ﯾﮑﭙﺎرﭼﮕﯽ و اﻧﺴﺠﺎم اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ و واﺑﺴﺘﮕﯽ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ زﻧﺪﮔﯽﮐﺎری است؛ بر مدیریت ارتباط با مشتری بین بانک های ملی وملت پرداخته شده است . تحلیل داده ها نشان داد با توجه به مقادیر به دست آمده از آزمون های آماری انجام شده بر روی متغیرها کلیه فرضیات تحقیق تایید شده و علاوه بر اینکه کیفیت زندگی کاری و ابعاد آن بر مدیریت ارتباط با مشتری تاثیر معناداری دارد این تاثیر بین بانک های ملی و ملت متفاوت است و تاثیر بانک ملی بیشتر از بانک ملت است.
کلید واژه: کیفیت زندگی کاری ، مشتری، مدیریت ارتباط با مشتری ، بانک ملّی ، بانک ملّت.
بهمنظور درک انگیزش کارکنان، سازمانها مطالعات و تحقیقات گستردهای در سراسر جهان انجام دادهاند تا بدینوسیله بتوانند راهحلی جهت ارتقاء کارآئی سازمان و اثربخش نمودن فعالیت کارکنان خود بیابند. مفهوم کیفیت زندگی کاری در تمام ابعاد آن برای دستیابی به نتایج مطلوب سازمانی وضع شده است. کیفیت زندگی کاری رهیافتی است که با توجه به بهبود شرایط کلی محیط کار، اتخاذ سیاستها و رویههائی را توجیه می کند که موجب میشوند کار بهگونهای طراحی شود که از یکنواختی آن کاسته و به تنوع و محرک بودن آن برای کارکنان افزوده گردد که مفهومی است ساده و از نقطهنظر عملیاتی، امکانپذیر و شدنی و شدیداً انسانی است.
بیشک دنیای امروز دنیای سازمانها است و متولیان این سازمانها انسانها هستند. انسانها در کالبد سازمانها روح میدهند، آن را به حرکت درمیآورند و اداره میکنند، سازمانها بدون وجود انسان نه تنها مفهوم نخواهند داشت بلکه اداره آنها نیز میسر نخواهد بود. بنابراین منابع انسانی با ارزشترین منبع برای سازمانها هستند، آنها هستند که به تصمیمات سازمانی شکل داده و راهحل ارائه میکنند و نهایتاً مسائل و مشکلات سازمان را حل مینمایند. چنین انسانی برای ارائه رفتار مطلوب و مورد پسند در راستای اهداف سازمانی باید هم انگیزه داشته باشد و هم درست برانگیخته شود. یکی از جالبترین روشهای انگیزش توجه به برنامههای کیفیت سیستم کار با کیفیت زندگی کاری است.
هر چه خواست ها و نیازهای متفاوت افراد از سوی سازمان بیشتر برآورده شوند ، احتمال بیشتری وجود دارد که کارکنان به کار دلبسته شوند، از کارشان ، سرپرستشان و همکارانشان خشنودتر باشند ، به فشار عصبی کمتری گرفتار شوند ، کمتر دچار حادثه یا غیبت از محل کار گردند و با مشتریان روابط بهتری خواهند داشت.
با توجه به افزایش تعداد بانک های خصوصی و دولتی و رقابت این بانک ها برای جذب مشتریان ،سیستم مدیریت روابط با مشتری می تواند کمک شایانی به آن سازمان ها کند تا مشتریان خود را حفظ و مشتریان جدیدی جذب نمایند .مشتری از ارکان حیاتی یک سازمان می باشد و برای تمرکز کردن بر ارتباط نزدیک و عمیق با مشتری نیازمند داشتن سیستم مدیریت ارتباط با مشتری و کارمندانی قوی برای تعامل با مشتری می باشد.
از این رو،در این تحقیق سعی بر آن است که به بررسی کیفیت زﻧﺪﮔﯽ ﮐﺎری و راﺑﻄﻪ ی آن ﺑﺎ ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ ارﺗﺒﺎط ﺑﺎ ﻣﺸﺘﺮی کارکنان بانک های ملت و ملی (شهرستان کاشان ) پرداخته شود و به طور تطبیقی مقایسه ای بین آنها انجام گیرد .
فصل اول این تحقیق به بیان چارچوب و محدوده پژوهش اختصاص دارد. در این فصل محقق با بیان کلیات تحقیق انجام شده، شرح مختصری در مورد کلیه مراحل انجام شده ارائه می دهد، که بدین ترتیب زمینه برقراری ارتباط با مخاطب و در جریان قرار دادن او در مورد چگونگی ایجاد و انجام تحقیق را فراهم می سازد.
در این فصل موضوعاتی مانند بیان مسأله، اهمیت و ضرورت تحقیق، هدفها و فرضیه های تحقیق، قلمرو تحقیق ، استفاده کنندگان و روش تحقیق بیان می شود.
امروزه بخش عمده زندگی ما در سازمانها یا در ارتباط با سازمانها سپری می شود ، در یکی کار می کنیم و از خدمات و تولیدات سازمانهای دیگر بهره مند می شویم . هر سازمانی با انجام دادن وظایف چندگانه یا تخصصی هدفهای عام یا خاصی را برای جامعه و مردم آن محقق می سازد. نیل به زندگی شغلی با کیفیت ، مستلزم کوششهایی منظم از سوی سازمانی است که به کارکنان فرصتهای بیشتری برای تاثیر گذاری بر کارشان و تشریک مساعی در اثربخشی کلی سازمان می دهد . به این ترتیب هر سازمانی با بهره وری و کارایی مطلوب و موثر ، در جستجوی راه هایی است تا کارکنان را به درجه ای از توانایی برساند که مغز و هوشمندی خود را به کار گیرند که این امر، به وسیله کیفیت زندگی کاری مناسب ، یعنی مشارکت و سهیم کردن بیشتر کارکنان در فرایند تصمیم گیری صورت می گیرد .
امروزه در مدیریت معاصر کیفیت زندگی کاری به موضوع اجتماعی عمده ای در سراسر دنیا مبدل شده است . طرفداران نظریه کیفیت زندگی کاری در جستجوی نظام های جدیدی برای کمک به کارکنان هستند تا آنها بتوانند بین زندگی کاری و زندگی شخصی خود تعادل برقرار کنند .
برنامه کیفیت زندگی کاری شامل هر گونه بهبود در فرهنگ سازمانی است که عامل رشد و تعالی کارکنان در سازمان میباشد . لذا نظام ارزشی کیفیت زندگی کاری ، سرمایه گذاری بر روی افراد را به عنوان مهمترین متغیر در معادله مدیریت راهبردی مورد توجه قرار می دهد و براین باور است که برآورده نمودن نیازهای کارکنان به بهسازی و کارایی بلند مدت در سازمان منجر خواهد شد
نیل ﺑﻪ زﻧﺪﮔﯽ ﺷﻐﻠﯽ ﺑﺎ کیفیت، ﻣﺴﺘﻠﺰم ﮐﻮﺷﺶ ﻫﺎﯾﯽ ﻣﻨﻈﻢ از ﺳﻮی ﺳﺎزﻣﺎن اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﮐﺎرﮐﻨﺎن ﻓﺮﺻﺖ ﻫﺎی بیشتر ﺑﺮای تاثیر ﺑﺮ ﮐﺎرﺷﺎن و ﺗﺸﺮﯾﮏ ﻣﺴﺎﻋﯽ در اﺛﺮ ﺑﺨﺸﯽ ﮐﻞ ﺳﺎزﻣﺎن ﻣﯽ دﻫﺪ. ﺑﻪ اﯾﻦ ترتیب ﻫﺮ ﺳﺎزﻣﺎﻧﯽ ﺑﺎ ﺑﻬﺮه وری و ﮐﺎراﯾﯽ ﻣﻄﻠﻮب و ﻣﺆﺛﺮ، در ﺟﺴﺘﺠﻮی راه ﻫﺎﯾﯽ اﺳﺖ ﺗﺎ ﮐﺎرﮐﻨﺎن را ﺑﻪ درﺟﻪ ای از ﺗﻮاﻧﺎﯾﯽ ﺑﺮﺳﺎﻧﺪ ﮐﻪ ﻫﻮﺷﻤﻨﺪی ﺧﻮد را به ﮐﺎر گیرند ، ﮐﻪ اﯾﻦ اﻣﺮ ﺑﻪ وسیله کیفیت زﻧﺪﮔﯽ ﮐﺎری ﻣﻨﺎﺳﺐ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﺸﺎرﮐﺖ و سهیم ﮐﺮد بیشتر ﮐﺎرﮐﻨﺎن در ﻓﺮاﯾﻨﺪ تصمیم گیری ﺻﻮرت ﻣﯽ گیرد. کیفیت زﻧﺪﮔﯽ ﮐﺎری، ﻧﻤﺎﯾﺎﻧﮕﺮ ﻧﻮﻋﯽ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺳﺎزﻣﺎن ﯾﺎ شیوه ﻫﺎی ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ اﺳﺖ ﮐﻪ ﮐﺎرﮐﻨﺎن ﺑﺮ اﺳﺎس آن اﺣﺴﺎس مالکیت ﺧﻮدﮔﺮدان، مسئولیت و ﻋﺰت ﻧﻔﺲ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ.
ﻣوﺿﻮع ﮐﯿﻔﯿﺖ زﻧﺪﮔﯽ ﮐﺎری و راﺑﻄﻪ ی آن ﺑﺎ ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ ارﺗﺒﺎط ﺑﺎ ﻣﺸﺘﺮی به طور تطبیقی بین بانک های خصوصی (ملت ) و دولتی (ملی) در اﯾﻦ ﺗﺤﻘﯿﻖ ﻣﻮرد ﺑﺮرﺳﯽ اﺳﺖ، ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ ارﺗﺒﺎط ﺑﺎ ﻣﺸﺘﺮی ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﻓﺮاﯾﻨﺪﻫﺎﯾﯽ اﺗﻼق ﻣﯽ ﺷﻮد ﮐﻪ ﺳﺎزﻣﺎن ﺑﺮای ﺷﻨﺎﺳﺎﯾﯽ، اﻧﺘﺨﺎب، ﺗﺮﻏﯿﺐ، ﮔﺴﺘﺮش، ﺣﻔﻆ و ﺧﺪﻣﺖ ﺑﻪ ﻣﺸﺘﺮی ﺑﻪ ﮐﺎر ﻣﯽ ﮔﯿﺮد. ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ ارﺗﺒﺎط ﺑﺎ ﻣﺸﺘﺮی ﺑﻪ ﻣﻨﻈﻮر ﺑﻪ ﺣﺪاﮐﺜﺮ رﺳﺎﻧﺪن ارزش ﻫﺮ ﻣﺸﺘﺮی، ﺳﺎزﻣﺎن را ﯾﺎری ﻣﯽ ﻧﻤﺎﯾﺪ. وﻇﯿﻔﻪ اﺻﻠﯽ CRM[1] ﺗﺴﻬﯿﻞ در ﺑﺮﻗﺮاری ارﺗﺒﺎط ﻣﺸﺘﺮی ﺑﺎ ﺳﺎزﻣﺎن، ﺑﺪون ﻣﺤﺪودﯾﺖ زﻣﺎﻧﯽ، ﻣﮑﺎﻧﯽ و ﻣﻠﯿﺘﯽ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﻪ ﻧﺤﻮی ﮐﻪ ﻣﺸﺘﺮی اﺣﺴﺎس ﻧﻤﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﺳﺎزﻣﺎن واﺣﺪی در ﺗﻤﺎس ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ، ﮐﻪ او را ﻣﯽ ﺷﻨﺎﺳﺪ و ﺑﺮای او ارزش ﻗﺎﺋﻞ اﺳﺖ، ﻧﯿﺎز ﻫﺎی او را ﺑﺎ ﺳﺮﻋﺖ و آﺳﺎن ﺗﺮﯾﻦ روش ارﺗﺒﺎﻃﯽ ﻣﺮﺗﻔﻊ ﻣﯽ ﻧﻤﺎﯾﺪ.
ﺑﻨﺎﺑﺮاﯾﻦ ﭘﯽ ﺑﺮدن ﺑﻪ ﻋﻮاﻣﻞ ﻣﺆﺛﺮ و ﻣﺮﺗﺒﻂ ﺑﺎ ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ ارﺗﺒﺎط ﺑﺎ ﻣﺸﺘﺮی دارای اﻫﻤﯿﺖ زﯾﺎدی اﺳﺖ، زﯾﺮا ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ی ﮐﯿﻔﯿﺖ زﻧﺪﮔﯽ ﮐﺎری ﺷﺎﻣﻞ ﻫﺮﮔﻮﻧﻪ ﺑﻬﺒﻮد در ارﺗﺒﺎط ﺑﺎ ﻣﺸﺘﺮی اﺳﺖ که ﺣﺎﻣﯽ رﺷﺪ و ﺗﻌﺎﻟﯽ ﺳﺎزﻣﺎن ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ. ﻟﺬا ﻧﻈﺎم ارزﺷﯽ ﮐﯿﻔﯿﺖ زﻧﺪﮔﯽ ﮐﺎری و ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ ارﺗﺒﺎط ﺑﺎ ﻣﺸﺘﺮی را ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻣﻬﻢ ﺗﺮﯾﻦ ﻣﺘﻐﯿﺮ در ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ راﻫﺒﺮدی ﻣﻮرد ﺗﻮﺟﻪ ﻗﺮار ﻣﯽ دﻫﺪ، به اﯾﻦ ﻣﻌﻨﺎ ﮐﻪ ﺑﺮآورده ﻧﻤﻮدن ﻧﯿﺎزﻫﺎی ﻣﺸﺘﺮﯾﺎن ﺑﻪ ﺑﻬﺴﺎزی و ﮐﺎرآﯾﯽ ﺑﻠﻨﺪﻣﺪت ﺳﺎزﻣﺎن ﻣﻨﺠﺮ ﺧﻮاﻫﺪ ﺷﺪ..
اﯾﻦ ﭘﮋوﻫﺶ در ﺻﺪد اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎ اﺳﺘﻔﺎده از ﭘﯿﺸﯿﻨﻪ ﻧﻈﺮی و ﺗﺠﺮﺑﯽ ﻣﻮﺟﻮد، ﻣﻮﺿﻮع ﭘﮋوﻫﺶ را ﭘﻮﺷﺶ دﻫﺪ و ﻣﯿﺰان راﺑﻄﻪ ﮐﯿﻔﯿﺖ زﻧﺪﮔﯽ ﮐﺎری و ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ ارﺗﺒﺎط ﺑﺎ ﻣﺸﺘﺮی بانک ها را ﺑﺎ روش ﻫﻤﺒﺴﺘﮕﯽ و از ﻃﺮﯾﻖ ﭘﺮﺳﺸﻨﺎﻣﻪ واﮐﺎوی ﮐﻨﺪ و به بررسی تطبیقی این رابطه در بانک های خصوصی و دولتی بپردازد و ﻣﯿﺰان راﺑﻄﻪ را ﻣﺸﺨﺺ و راﻫﮑﺎرﻫﺎی ﻻزم را اراﺋﻪ دﻫﺪ.
اﻧﺠﺎم اﯾﻦ ﭘﮋوﻫﺶ ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﺪ ﻣﺴﺌﻮﻻن و ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ رﯾﺰان اﻣﻮر ﮐﺸﻮر ﻋﻠﯽ اﻟﺨﺼﻮص اﺳﺘﺎن را در اﻣﻮر ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ اﯾﻦ ﻣﻬﻢ ﺟﻬﺖ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ رﯾﺰی ﺑﻬﺘﺮ ﯾﺎری ﻧﻤﺎﯾﺪ، ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻣﻄﺎﻟﺐ ﻣﻄﺮوﺣﻪ ﻋﻤﺪه ﺗﺮﯾﻦ ﺳﻮاﻟﯽ ﮐﻪ اﯾﻦ ﭘﮋوﻫﺶ ﺑﻪ دﻧﺒﺎل آن ﺑﻮده اﺳﺖ ﺑﻪ ﺷﺮح زﯾﺮ اﺳﺖ:
بین اثرات کیفیت زندگی کاری برمدیریت ارتباط با مشتری در بانک های دولتی و خصوصی تفاوت معنی داری وجود دارد ؟
ماده ۱۸۷ مربوط به جرم طرح بر اندازی حکومت اسلامی و ماده ۱۸۸ نیز مربوط به نامزدی یکی از پستهای حساس حکومت کودتا در طرح بر اندازی حکومت اسلامی است . بعلاوه ماده ۱۷ قانون مجازات جرائم نیروهای مسلح مصوب ۱۳۸۳ نیز می تواند ناظر به این جرم باشد .
۲ـ اقدام علیه امنیت داخلی و خارجی کشور جمهوری اسلامی ایران
مصادیق این قبیل اقدامها که علیه امنیت داخلی و خارجی جمهوری اسلامی ایران است ، در مواد ۴۹۸ الی ۵۱۲ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۷۵ و نیز ماده ۱۸۳ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۷۰ ذکر گردیده است .
همچنین ماده ۶۱۰ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۷۵ را نیز که راجع به تبانی برای ارتکاب جرائم بر ضد امنیت داخلی و خارجی کشور ایران است ، می توان به نوعی ناظر بر این جرم دانست . بعلاوه مواد ۱۹ الی ۲۸ قانون مجازات جرائم نیروهای مسلح مصوب ۱۳۸۲ نیز ناظربر این جرم است .
براساس برخی از دیدگاه ها در جرم علیه امنیت خارجی اقدامی در خارج از کشور بعمل می آید که امنیت کشور را به مخاطره می اندازد . در حالیکه در جرم علیه امنیت داخلی ، این اقدام در داخل کشور بعمل می آید . لذا براساس این دیدگاه به نظر می رسد که صرفاً جرم علیه امنیت خارجی است که می تواند مشمول اصل صلاحیت واقعی قرار گیرد . نه جرم علیه امنیت داخلی چرا که در اصل صلاحیت واقعی لازم است جرم در خارج از کشور و توسط بیگانگان واقع شده باشد در حالیکه اگر جرمی در داخل کشور حتی توسط بیگانگان واقع شده باشد ، مشمول اصل صلاحیت سرزمینی خواهد بود در عین حال با توجه به وجود اختلاف نظر در تعریف جرائم علیه امنیت خارجی و داخلی ، نظر اتخاذی ماده ۵ قانون مجازات اسلامی مطابق با احتیاط و صائب است.[۱۰۸]
۳ـ اقدام علیه تمامیت ارضی و استقلال کشور جمهوری اسلامی ایران
عبارت اقدام علیه تمامیت ارضی و استقلال کشور جمهوری اسلامی ایران در بند ۱ ماده قانون مجازات اسلامی آمده است یک عبارت کلی است که به نظر می رسد همه جرائم علیه امنیت اعم از داخلی و خارجی تحت شمول آن می گنجد ، چرا که در تعریف جرائم علیه امنیت داخلی و خارجی گفته اند، جرائمی است که به اساس استقلال و امنیت یک کشور لطمه وارد آورده و باعث می شود که حکومت موضعی ضعیف و متزلزل نزد ممالک دیگر و مردم کشوری داشته باشد.[۱۰۹]
با عنایت به این مسئله که همه جرائم علیه امنیت خارجی و داخلی به نوعی به استقلال و تمامیت ارضی کشور نیز ربط پیدا می کند ، لذا تحت شمول این عبارت قرار می گیرند. اما با توجه به اینکه جرائم علیه امنیت داخلی و خارجی بطور جداگانه مورد تصریح ماده ۵ قرار گرفته ، می توان گفت که صرفا در حال حاضر ماده ۲۰ قانون مجازات جرائم نیروهای مسلح مصوب ۱۳۸۲ این جرم را پیش بینی کرده است . این ماده مقرر می دارد : «هر نظامی که به نحوی از انحاء برای جدا کردن قسمتی از قلمرو حاکمیت جمهوری اسلامی ایران یا برای لطمه وارد کردن به تمامیت ارضی یا استقلال کشور جمهوری اسلامی ایران یا برای لطمه وارد کردن به تمامیت ارضی یا استقلال کشور جمهوری اسلامی ایران اقدام نماید ، به مجازات محارب محکوم می شود». [۱۱۰] بدین ترتیب چنانچه یک فرد نظامی در خارج از قلمرو حاکمیت ایران مرتکب چنین جرمی شود برای تعقیب و مجازات او مطابق اصل صلاحیت واقعی ، محاکم ایران صالح به رسیدگی خواهند بود.
۲- اعتبار کشور
جرائمی وجود دارد که در جهت ضربه به اعتبار یک کشور انجام می شود.این جرائم که مضر به اعتبار کشور است ممکن است صدمات جبران ناپذیری به کل بدنه حکومت به وجود آورد از این جهت محاکم از اصل صلاحیت واقعی در دفاع از اعتبار کشور استفاده می کنند. منافعی که مقنن ایرانی در ماده ۵ قانون مجازات اسلامی به حمایت از آنها می پردازند مربوط به حفظ حیثیت و اعتبار کشور است . عمل ارتکابی در خارج از قلمرو کشور ایران ممکن است اعتبار کشور را متزلزل سازد و اعتماد جامعه بین المللی را نسبت به کشور ایران مخدوش سازد . این عمل در صورت وقوع ، از طرف مقنن ایرانی جرم شناخته شده و قابل مجازات اعلام گردیده است ، بدون اینکه در این تشخیص ، تابعیت مرتکب نقشی ایفا نماید، اعمال مورد نظر مقنن در این مبحث کلا از جرائم جعل و استفاده ازسند مجعول هستند.[۱۱۱]
مصادیق این جرائم مطابق ماده ۵ قانون مجازات اسلامی عبارتند از :
۱ـ جعل فرمان یا دستخط یا مهر یا امضاء مقام رهبری و یا استفاده از آن .
این جرم دقیقاً در ماده ۵۲۴ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۷۵ پیش بینی گردیده است این ماده مقرر می دارد . هر کس احکام یا امضاء یا مهر یا فرمان یا دستخط مقام رهبری و یا روسای سه قوه را به اعتبار مقام آنان جعل کند یا با علم به جعل و تزویر استعمال نماید، به حبس ازسه تا ۱۵ سال محکوم خواهد شد . بدین تربیت چنانچه شخص در خارج از کشور مرتکب این جرم شود مطابق با اصل صلاحیت واقعی ، قوانین و محاکم ایران برای رسیدگی به جرم او صالح خواهند بود.
۲ـ جعل نوشته رسمی رئیس جمهور یا رئیس مجلس شورای اسلامی و یا شورای نگهبان و یا رئیس مجلس خبرگان یا رئیس قوه قضائیه یا معاونان رئیس جمهور یا رئیس دیوانعالی کشور یا دادستان کل کشور یاهر یک از وزیران با بهره گرفتن از آنها .
این قبیل جرائم هم دقیقاً در ماده ۵۲۴ و بند ۱ ماده ۵۲۵ قانون مجازات اسلامی پیش بینی شده است ماده ۵۲۴ در فوق ذکر شد ماده ۵۲۵ و بند آن بشرح زیر است .
هر کس یکی از اشیای ذیل را جعل کند یا با علم به جعل یا تزویر استعمال کند یا داخل کشور نماید ، علاوه بر جبران خسارت وارد به حبس از یک تا ده سال محکوم خواهد شد :
۱ـ احکام یا امضاء یا مهر یا دستخط معاون اول رئیس جمهور یا وزراء یا مهر یا امضاء اعضای شورای نگهبان یا … از حیث مقام رسمی آنان .
این نکته را نیز باید یادآور شد : برای اعمال اصل صلاحیت واقعی قوانین کیفری ایران لازم است.
اولاً عنوان خاص مجرمانه ، در یکی از بندهای چهار گانه ماده ۵ قانون مجازان اسلامی مورد تصریح قرار گرفته باشد .
ثانیاً همین عنوان خاص مجرمانه درمواد دیگر قانون مجازات اسلامی ، بعنوان یک جرم مورد شناسایی قرار گرفته و برای آن مجازات تعیین شده باشد . در غیر اینصورت نمی توان قائل به اعمال صلاحیت واقعی بود . لذا چنانچه شخص بیگانه ای در خارج از کشور مرتکب جرم جعل امضاء یکی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی (غیر از رئیس آن ) شود از این حیث قابل تعقیب و محاکمه و مجازات در دادگاه های ایران نیست.[۱۱۲]
۳ ـ نظام اقتصادی کشور
مجموعه روابطی که حول تولید یا مبادله ی کالا بر اساس قاعده ی مالکیت شکل می گیرد ،نظام اقتصادی را بوجود می آورد نظام اقتصادی یک کشور در واقع «مجموعه ی عناصر مرتبط به هم است که برای تحقق اهداف معینی در زندگی انسان، در کنار یکدیگر قرار گرفته اند.و صدمه به این نظام لطمات جبران ناپذیری را بوجود خواهد آورد.قانون گذاران برای تعقیب و مجازات ورسیدگی به اعمالی که به نضام اقتصادی صدمه می زند از اصل صلاحیت واقعی استفاده می کنند .
با توجه به ماده ۵ قانون مجازات اسلامی جرائمی را که به نظام اقتصادی کشور صدمه وارد می کنند عبارتند از :
۱ـ جعل اسکناس رایج ایران یا اسناد بانکی ایران : مصادیق این جرم در بند ۵ ماده ۵۲۵ و نیز ماده ۵۲۶ قانون مجازات اسلامی پیش بینی گردیده است .
مطابق بنده ۵ ماده ۵۲۵ هر کس اسکناس رایج داخلی یا خارجی یا اسناد بانکی نظیر براتهای قبول شده از طرف بانکها یا چکهای صادره از طرف بانکها و سایر اسناد تعهد آور بانکی را جعل کند یا به علم به جعل و تزویر استعمال کند به حبس از یک تا ده سال محکوم خواهد شد .
همچنین مطابق ماده ۵۲۶ هر کس اسکناس رایج داخلی یا خارجی یا اسناد بانکی نظیر براتهای قبول شده از طرف بانکها یا چکهای صادره از طرف بانکها و سایر اسناد تعهد آور بانکی و نیز اسناد یا اوراق بهادار یا حواله های صادره از خزانه را به قصد اخلال دروضع پولی یا بانکی یا اقتصادی یا بر هم زدن نظام و امنیت سیاسی و اجتماعی جعل کند یاوارد کشور نماید یا با علم به مجعول بودن استفاده کند، چنانچه مفسد و محارب شناخته نشود ، به حبس از پنج تا بیست سال محکوم می شود .
۲ـ جعل اسناد خزانه و اوراق قرضه صادره و یا تضمین شده از طرف دولت .
مصادیق این جرم نیز در ماده ۵۲۶ قانون مجازات اسلامی که در بالا ذکرشده ، پیش بینی گردیده است .
۳ـ شبیه سازی و هر گونه تقلب در مورد مسکوکات رایج داخلی .
مصادیق این جرم در مواد ۵۱۸ الی ۵۲۲ قانون مجازات اسلامی پیش بینی گردیده است . بدین ترتیب چنانچه شخصی در خارج از کشور مرتکب هر کدام از جرائم فوق شود ، براساس اصل صلاحیت واقعی در ایران تعقیب ، محاکم و مجازات خواهد بود.
گفتار دوم : ارزیابی وتحلیل سیاست کیفری ایران و لبنان
الف) تحلیل سیاست کیفری ایران در قبال اصل صلاحیت واقعی
در این مبحث سعی بر آن است در ابتدا به ساله تحلیل موضوع حقوق ایران نسبت به موازین حقوق جزای بین المللی و پس از آن به تحلیل موضوع حقوق ایران براساس موازین شرعی پرداخته خواهد شد .
۱ـ تحلیل موضع ایران براساس موازین حقوق بین المللی
در ابتدا باید این نکته را یادآور شد که منظور از موازین حقوق بین الملل، آن قاعده ها و هنجارهای اند که در ردۀ پایینتر از اصول جا دارند. . اصول بنیادین حقوق بین الملل در واقعیت هم ناظم روابط بین المللی، هم سمت دهندۀ نظم بین المللی درجهان و هم حاکم برتمام بخشهای روابط بین المللی دولتها و سایر کساوندان حقوق بین الملل می باشند. تمام کشورها و سازمانهای بین المللی در روابط بین المللی میان خویش باید رعایت این اصول را در نظر بگیرند.[۱۱۳] . از لحاظ قلمرو و اصل صلاحیت واقعی به نظر می رسد که حقوق جزای ایران ازموازین حقوق جزای بین المللی پیروی کرده است . ماده ی ۵ قانون مجازات اسلامی ایران تقریبا شبیه قوانین کشورهای دیگر است. اما از لحاظ شرایط اعمال اصل صلاحیت واقعی ، مقنن ایران شرط «یافت شدن » یا استرداد مرتکب جرم را پذیرفته است که به نظر می رسد مطابق موازین بین المللی و نیز فلسفه اعمال اصل صلاحیت واقعی نیست . همانطور که قبلا گفته شد کشورهای مختلف ، محاکمه غیابی را در مورد اصل صلاحیت واقعی جایز می دانند ، درصورتیکه مقنن ، با پذیرفتن شرط حضور مرتکب در ایران ، در واقع محاکمه غیابی مرتکب را جایز نمی داند و این بزرگترین نقص ماده ۵ قانون مجازات اسلامی بود. چرا که مقنن در جایی که توسعه صلاحیت به نفع کشور است ، آنرا نپذیرفته بود . و این در حالی است که قوانین قبل از قانون مجازات اسلامی ۱۳۷۰ ، یعنی قانون مجازات عمومی سال ۱۳۵۲و نیز قانون راجع به مجازات اسلامی سال ۱۳۶۱ چنین شرطی را نیز نپذیرفته بودند.[۱۱۴]البته جای امید واری است که این قانون در سال ۱۳۹۰ تصریح شده است.و شرط یافت شدن مجرم دیگر وجود ندارد. نکته دیگر اینکه هر چند مقنن همانند برخی از کشورهای دیگر قاعده ، منع محاکمه مجدد را در مورد اصل صلاحیت واقعی قابل اعمال نمی داند و این امر مطابق با موازین حقوق جزای بین الملل است ، اما قاعده احتساب مجازات را که برخی از کشورها پذیرفته اند و رعایت انصاف و عدالت نسبت به متهم هم ، اقتضای پذیرش آن را دارد ، مورد قبول قرار نداده است. این در حالی است که در بند ج ماده ۳ قانون مجازات عمومی سال ۱۳۵۲ چنین قاعده ای پذیرفته شده بود.
۲) تحلیل سیاست کیفری ایران براساس موازین شرعی
در این رابطه باید گفت کشور ایران صلاحیت واقعی را به معنای اینکه در زمانی که منافع عالیه اش به خطر می افتد ، حق دفاع از خود و حمایت از منافع خود را داشته باشد ، به نظر می رسد از نظر شرعی پذیرفته و منعی ندارد . در واقع در اصل صلاحیت واقعی دولت از امنیت سیاسی ، اقتصادی و اعتبار خود دفاع می کند .[۱۱۵]
در منابع فتهی ، فقها ، در کتاب جهاد مباحثی را در خصوص دفاع از دین اسلام و مسلمین مطرح نموده اند که به نظر ما چون در بحث اصل صلاحیت واقعی هم جنبه ای از دفاع وجود دارد مطالبی را از ایشان نقل می کنیم :
هنگامی که دین اسلام در معرض خطر باشد بر هر مسلمانی واجب است که از آن دفاع نماید و لزوم این چنین دفاعی مشروط به اجازه امام (معصوم ) علیه السلام نیست در این حکم هیچ تردید و اختلاف نظری وجود ندارد .[۱۱۶]
برخی دیگر از فقها بر این عقیده اند که حکم وجوب دفاع از مهمترین واجبات شرعی است که کتاب و سنت و عقل و فطرت حکم می کند.[۱۱۷]
در عصر معاصر هم یکی دیگر از فقها می فرماید «اگر بواسطه توسعه نفوذ سیاسی یا اقتصادی و تجاری اجانب خوف آن باشد که بر باد مسلمین تسلط پیدا کنند بر مسلمان واجب است به هر نحو که ممکن است دفاع کنند و ایادی اجانب را چه اعمالی داخلی باشند یا خارجی قطع نمایند».[۱۱۸]
همچنین حضرت امام (ره) نیز می فرمایند : «اگر بواسطه استیلاء سیاسی و اقتصادی بیگانگان خوف آن باشد که بر بلاد مسلمین تسلط پیدا کرده و منجر به اسارت سیاسی و اقتصادی مسلمین شوند، یا سبب وهن اسلام و مسلمین و تضعیف آنها شوند بر مسلمانان واجب است که با وسائل مشابه آن و مقاومتهای منفی به دفاع بپردازند ».[۱۱۹]
از مطالب بالا و فتوای سایر فقها که تقریبا مشابه هم هستند ، بیانگر این است که باید اولا به هر نحو ممکن از سلطه اجانب بر منافع سیاسی و منافع اقتصادی حکومت اسلامی جلوگیری کرد و ثانیا راه های جلوگیری از ایجاد چنین صدماتی به منافع عالیه کشور اسلامی را مطابق موازین بین المللی در قوانین و مقررات جزائی گنجاند.
بدیهی است در اصل صلاحیت واقعی ، دفاع از کشور ، در قالب مجرمانه و قابل مجازات اعلام کردن اعمالی است که به منافع عالیه کشور صدمه وارد کرده و سبب تزلزل بنیان حاکمیت کشور می گردند . بنابراین به نظر می رسد اعمال صلاحیت برای رسیدگی به اعمال مجرمانه ای که به منافع اساسی و حیاتی کشور صدمه وارد می کند نه تنها مورد منع شرع نیست بلکه شرع مقدس تأکید بر آن هم دارد . مضافاً اینکه چنین اعمال صلاحیتی در راستای رسالت جهانی دین مبین اسلام بشمار آید .
اما در خصوص قیود شرایط اعمال اصل صلاحیت واقعی لازم بذکر است که قانون گذار ایران برخلاف قانون گذاران سایر کشورها شرط حضور مرتکب در ایران را برای اعمال اصل صلاحیت واقعی پذیرفته است .
به نظر می رسد یا توجه به اینکه این امر یک نوع محدودیت برای اعمال صلاحیت توسط
دادگاه های ایران بشمار می آید موافق با موازین شرعی نباشد مضافاً اینکه در اصل صلاحیت واقعی سرو کار آن با جرائمی است که به منافع عالیه کشور صدمه وارد کرده و بعضاً به اصل بقا و ماندگاری حکومت مربوط می شود .[۱۲۰]
درست است که عملا تا هنگامی که مجرم در دسترسی دولت ایران نباشد ، اقدام موثر نمی توان انجام داد اما همانطوری که قبلاً گفته شد گاهی اوقات رسیدگی و صدور حکم غیابی و به تبع آن اقدامهای موثری برای دستگیری مجرم ، می تواند تا حدود زیادی باعث ارعاب مرتکبین این قبیل جرائم شده و باعث کاهش صدمه به منافع عالیه کشور گردد.
ب:تحلیل و ارزیابی حقوق لبنان
درقسمت دوم ماده ۲۹ لبنان نیز مقرر می دارد:«احکام این ماده در مورد بیگانه ای که عمل او مخالف موازین بین الملل نیست اجرا نمی شود.مصطفی عوجی در این باره می گوید:«اگر مرتکب جرم ،شخص بیگانه ای باشد ،قانون لبنان در مورد او قابل اعمال خواهد بود مگر اینکه عمل ارتکابی او از اعمالی باشد که حقوق بین الملل آن عمل را مجاز می داند. و طبعا حقوق بین الملل اعمالی را که مضر به دولتها و مصالح آنهاست ،مباح نمی داند.لکن ممکن است اوضاع و احوالی برای شخص بیگانه ایجاد شود که آن اوضاع و احوال برای مصلحت عمومی دولت خود مرتکب عملی شود که باعث ایجاد ضرر به دولت دیگری گردد.بدیهی است در این صورت عرف بین الملل به این اعمال به دیده اغماض می نگرد،لذا قانون لبنان در مورد این اعمال،اجرا نخواهد شد.»[۱۲۱]
«بعنوان مثال در حالیکه دولت لبنان در حالت متارکه و جنگ و آرامش با دشمنان اسرائیلی بسر می بر د اگر یکی از اتباع اسرائیلی،اتباع لبنانی را در دولت اشغالی تحریک به تمرد کند ،عمل او تحت صلاحیت قانون لبنان قرار نمی گیرد .وهمچنین او به موجب قانون دولت خودش هم تحت تعقیب قرار نخواهد گرفت چرا که قانون دولت او ،اور ا از چنین عملی منع نمی کند».[۱۲۲]
فهرست شکلها
شکل ۱-۱ سیستمهای ایمنی غیرفعال ۳
شکل ۱-۲ سیستمهای ایمنی فعال ۳
شکل ۱-۳ الگوریتم پیشخوراند برای فرمان فعال ۵
شکل ۱-۴ الگوریتم پسخوراند برای فرمان فعال ۵
شکل ۱-۵ کنترل نرخ چرخش به روش پیشخوراند-پسخوراند ۶
شکل ۱-۶ کنترل زاویه لغزش جانبی در شرایط پایا با فرمان فعال ۶
شکل ۲-۱ دستگاه مختصات متصل به بدنه ۱۴
شکل ۲-۲ نمودار پیکره آزاد برای دینامیک طولی، جانبی و چرخش ۱۵
شکل ۲-۳ نمودار پیکره آزاد برای دینامیک عمودی و غلت ۱۶
شکل ۲-۴ نمودار پیکره آزاد برای دینامیک فراز ۱۷
شکل ۲-۵ نمودار پیکره آزاد برای جرم فنربندی نشده جلو ۱۹
شکل ۲-۶ نمودار نیروهای طولی و جانبی تایر بر حسب لغزش طولی و جانبی ۲۱
شکل ۲-۷ نمودار پیکره آزاد برای دینامیک دورانی چرخ ۲۲
شکل ۲-۸ مدل راننده ۲۴
شکل ۲-۹ صفحه اصلی نرمافزار CarSim 25
شکل ۲-۱۰ زاویه فرمان مانور صحهگذاری ۲۶
شکل ۲-۱۱ نتایج صحهگذاری مدل حلقه باز توسط نرمافزار CarSim (رفتار دینامیکی) ۲۷
شکل ۲-۱۲ نتایج صحهگذاری مدل حلقه باز توسط نرمافزار CarSim (انتقال وزن جانبی) ۲۸
شکل ۲-۱۳ نتایج صحهگذاری مدل حلقه باز توسط نرمافزار CarSim (سیستم تعلیق) ۲۹
شکل ۳-۱ شمای کلی کنترلر ۳۱
شکل ۳-۲ نمودار پیکره آزاد برای مدل سه درجه آزادی ۳۵
شکل ۳-۳ نمودار تغییرات w بر حسب β ۴۱
شکل ۳-۴ منطق ترمزگیری برای اصلاح نرخ چرخش ۴۳
شکل۳-۵ استراتژی هماهنگی در حالت شتابگیری ۵۱
شکل۳-۶ استراتژی هماهنگی در حالت حفظ سرعت ۵۲
شکل۳-۷ استراتژی هماهنگی در حالت ترمزگیری ۵۳
شکل ۳-۸ توابع عضویت فازی برای متغیرهای ورودی ۵۳
شکل ۳-۹ توابع عضویت فازی برای متغیرهای خروجی ۵۳
شکل ۳-۱۰ سطح فازی برای متغیر خروجی WASC ۵۵
شکل ۳-۱۱ سطح فازی برای متغیر خروجی WADC ۵۵
شکل ۳-۱۲ سطح فازی برای متغیر خروجی WABC ۵۶
شکل ۴-۱ مانور تغییر مسیر دوگانه برای سیستم فرمان فعال ۵۹
شکل ۴-۲ پاسخ نرخ چرخش برای سیستم فرمان فعال ۶۰
شکل ۴-۳ پاسخ دینامیک جانبی برای سیستم فرمان فعال ۶۱
شکل ۴-۴ پاسخ دینامیک غلت برای سیستم فرمان فعال ۶۲
شکل ۴-۵ پاسخ دینامیک طولی برای سیستم فرمان فعال ۶۳
شکل ۴-۶ نمودار تلاش کنترلی برای سیستم فرمان فعال ۶۳
شکل ۴-۷ مانور تغییر مسیر دوگانه برای سیستم دیفرانسیل فعال ۶۴
شکل ۴-۸ پاسخ نرخ چرخش برای سیستم دیفرانسیل فعال ۶۵
شکل ۴-۹ پاسخ دینامیک جانبی برای سیستم دیفرانسیل فعال ۶۶
شکل ۴-۱۰ پاسخ دینامیک غلت برای سیستم دیفرانسیل فعال ۶۷
شکل ۴-۱۱ پاسخ دینامیک طولی برای سیستم دیفرانسیل فعال ۶۸
شکل ۴-۱۲ نمودار تلاش کنترلی برای سیستم دیفرانسیل فعال ۶۹
شکل ۴-۱۳ مانور تغییر مسیر دوگانه برای سیستم ترمز فعال ۶۹
شکل ۴-۱۴ پاسخ نرخ چرخش برای سیستم ترمز فعال ۷۰
شکل ۴-۱۵ پاسخ دینامیک جانبی برای سیستم ترمز فعال ۷۱
«و الشر الذی فی الافعال هو ایضا انما هو بالقیاس الی من یفقد کماله بوصول ذلک الیه مثل الظلم، او بالقیاس الی ما یفقد من کمال یجب فی السیاسه المدنیه کالزنا، و کذلک الاخلاق انما هی شرور بسبب صدور هذه عنها و هی مقارنه لإعدام النفس کمالات یجب ان تکون لها و لا نجد شیئا مما یقال له شر من الافعال الا و هو کمال بالقیاس الی سببه الفاعل له»[۳۱۶]؛ و شری که در افعال میباشد همانا این شر بودن به خاطر مقایسه با کسی است که کمالی را از دست میدهد به واسطه رسیدن شر به او، مثل ظلم که شر بودن آن به خاطر از دست دادن کمالی است که در مظلوم میباشد، و همچنین شر بودن افعال به خاطر مقایسه با کمالی است که در اشیاء از بین میرود و رعایت آن برای اداره اجتماع نیاز است، مانند زنا. همچنین اخلاق به خاطر این شر خوانده میشود که این افعال از آن صادر میشود و این اخلاقی که شر است باعث میشود که کمالاتی را که باید واجد باشد از دست بدهد. و هر فعلی که به آن شر گفته میشود در مقایسه با علت فاعلی آن که آن را ایجاد کرده است، خیر میباشد.
پس ظلمی که از قوه غضبیه صادر میشود؛ از طرفی قوه غضبیه طالب غلبه است و غلبه برای آن کمال است چون موجبات غلبه و خوشحالی قوه غضبیه به آن است، برای قوه غضبیه خیر است اما همین ظلم نسبت به مظلومی که کمالی را از دست میدهد یا نسبت به قوه ناطقه که کمال آن مسلط شدن بر قوه غضبیه و تحت اختیار گرفتن آن است شر میباشد. در نتیجه شر بودن افعال و مبادی که آن افعال از آنها به وجود میآیند به خاطر جهات عدمی میباشد و گرنه وجود آن مبادی، خیر میباشند.
ملا صدرا هم در مورد شرور اخلاقی مفصل صحبت کرده است. ایشان میفرماید: «و من هذا القسم الاخلاق المذمومه المانعه للنفوس عن الوصول لی کمالاتها العقلیه کالبخل و الجبن و الاسراف و الکبر و العجب و کذا الافعال الذمیمه کالظلم و القتل عدوانا و کالزنا و السرقه و الغیبه و النمیمه و الفحش و ما اشبهها فان کل واحد من هذه الاشیاء فی ذاته لیس بشر و انما هی من الخیرات الوجودیه و هی کمالات لاشیاء طبیعیه، بل لقوی حیوانیه او طبیعیه موجوده فی الانسان و انما شریتها بالقیاس الی قوه شریفه عالیه شانها فی الکمال ان تکون قاهره علی ما تحتها من القوی غیر خاضعه و لا مذعته ایّاها»[۳۱۷] ؛ و از این قسم ـ قسمی که بالذات از خیراتند اما بالقیاس با بعضی اشیاء دیگر شری شمرده میشود ـ اخلاق ناپسند و زشت است که مانع نفوس انسانی از رسیدن به کمالات عقلیه آن است مانند بخل، ترس، اسراف، تکبر، خودپسندی. همچنین افعال مذموم و ناپسند است، مانند ظلم، قتل بنا حق، زنا، سرقت، غیبت، سخن چینی، فحش و مانند این افعال میباشد. پس همانا هر کدام یک از این اخلاق یا افعالی که نامبرده شده ذاتاً شر نمیباشند بلکه همگی از خیرات وجودی میباشند و اینها کمالات اشیاء طبیعی میباشند، بلکه کمالات برای قوای طبیعی یا حیوانی که در انسان موجودند میباشند. و شر بودنشان فقط در مقایسه با قوه شریفه و بزرگی (عاقله) میباشد که شأن آن این است که بر دیگر قوایی که در انسان موجود میباشند، مسلط باشد.
اخلاق مذموم و ناپسند برای نفوس حیوانی و قوای غضبیه و شهویه کمال میباشند و از این جهت خیر میباشند، اما شر بودن اخلاق رذیله نسبت به نفوس ضعیفهای است که عاجزند از اینکه قوای شهویه و غضبیه را در تحت تسلط قوه ناطقه در بیاورند و قوای خود را از افراط و تفریط حفظ کنند. ملا صدرا در جای دیگری میفرماید: «خیرات و شروری که به نفوس انسانی نسبت داده میشوند از آن جهت که تحت اوامر و نواهی دینی واقع میشوند، همه آنها چه از خیرات به حساب آیند، مانند: قیام، صیام، حج، عمره، زکات، امر به معروف و نهی از منکر، صله رحم، عیادت مریض، تشییع جنازه، زیارت قبور اولیاء خدا و غیر آن از طاعات، یا از شرور و معاصی به حساب آیند، مانند: زنا، سخن چینی، سرقت، کشتن، خوردن مال یتیم، ظلم و ستم و مانند اینها، امور وجودی هستند و وجود از خیریت منفک نیست. پس هر یک از اینها برای انسان کمال و خیری هستند نه از آن جهت که انسان است و به اعتبار جزء نطقی او بلکه به اعتبار قوای مطلق حیوانی اوست و مذمت عقلی و شرعی بر آنها مترتب نیست مگر به اعتبار تعیّن و انتساب آنها به جوهر نطقی که کمالش در شکستن قوه شهوانی وغضبی است تا بتواند نیرویی بالاتر از آنها را کسب کند. بعد ایشان مثال زنا را میزند و میفرماید: شهوتی که مورد مذمت است، همچنین زانی و خود زنا که عقلا و شرعا مذموم هستند، در حالی که هیچ شکی وجود ندارد در اینکه حقیقت شهوت یک قوه غریزی است که در نفس موجود میباشد و سایهای از صفت شوقی میباشد که در ملائکه مقرب موجود است پس ذاتاً امری پسندیده است. همچنان زانی به اعتبار اینکه انسان است و زنا به اعتبار اینکه آمیزش است یک فعل کمالی است که اگر انسان بر آن قادر نباشد، ناقص و مذموم میباشد. پس شهوت به اعتبار حقیقتش که محبت شدید است و به اعتبار تعینش در مذکر و مونث و به خاطر اینکه سبب تولید مثل و بقاء و کسب لذت میشود، پسندیده است، و همچنین زنا قطع نظر از عوارضی که سبب مذمت آن می شود خیر میباشد، و آن عوارض دوری از حکم شرع و عقل است که فعل زنا موجب انقطاع نسب و ارث و ترک تربیت اولاد و اختلال نظام زندگی و وقوع هرج و مرج میباشد.[۳۱۸]
همچنین علامه طباطبایی شر بودن شرور اخلاقی را به جهات عدمی آن میداند. ایشان میفرماید: هر معصیتی از معاصی با طاعتی در مقابل آن مماثلت و مشابهت دارد و هیچگونه فرقی بین آن دو نیست الا اینکه در یکی (طاعت) موافقت امر شرعی و عقلی است و در دیگری (معصیت) مخالفت امر شرعی و عقلی. مانند زنا و نکاح، خوردن مال دیگری از روی ظلم و ستم یا رضایت او و کشتن از روی ستم یا قصاص. پس جهت معصیت این افعال مخالفت و ترک امر شارع و عقل است و ترک معنایی عدمی است که وجود ندارد.[۳۱۹]
همچنین شرور اخلاقی که از انسانها سر میزند از جمله اموری است که در تقسیم بندی ارسطویی دارای خیر غالب همراه با شر قلیل است.
«الانسان المستعد للکمالات النفسانیه و العقلیه و الخیرات الظنیه و الحقیقه قد یعتریه بسبب امور اتفاقیه اعتقادات فاسده و جهالات مرکبه و اخلاق ذمیمه و اعمال سیئه و اقتراف خطیئات تضره فی المعاد، ولکن هذه الشرور انما تکون فی اشخاص قلیله اقل من اشخاص سالمین عن هذه الشرور و الافات و فی اوقات اقل من اوقات العافیه و السلامه عنها»[۳۲۰]؛ انسان که استعداد دریافت کمالات نفسی و عقلی و خیرات زیادی را دارد گاهی به سبب اموری، اعتقادات فاسده یا جهل مرکب یا اخلاق و اعمال زشت یا گناهانی که به امر معاد او ضرر میزند بر او عارض می شود، اما این شروری که ذکر شد در اشخاص معدود و قلیلی در بعضی از زمانها اتفاق میافتد که تعداد آنها از افرادی که از این شرور سالم ماندهاند خیلی کمتر است.
در اینجا باید نکتهای گفته شود و آن شبههای است که شیخ الرئیس ابن سینا از آن جواب داده است. شبهه این است که اگر شرور اخلاقی که از انسانها سر میزند در اقلیت میباشد، چرا بر بیشتر مردم، جهل یا طاعت شهوت و غضب غالب است و چرا به این مردم شر قلیل نسبت داده شده است؟ جوابی که این فیلسوف بزرگ از این اشکال داده چنین میباشد: همچنان که احوال بدن سه قسم است: یکی آنکه زیبایی و صحت را به کمال رسانده و در نهایت حسن و صحت هستند، دیگری گروهی که از هیچ گونه سلامت و حسنی برخوردار نیستند بلکه در نهایت زشتی و بیماری به سر میبرند، و قسم سوم گروهی که از زیبایی و سلامتی نسبی برخوردارند و متوسط بین دو گروه قبلی میباشند. گروه اول و دوم در اقلیت به سر میبرند اما اکثریت قاطع را گروه سوم متوسطین تشکیل میدهند. همچنین حال نفس از نظر زیبایی باطنی و سلامت نفسانی بر سه قسم است. گروه اول آنها که در نهایت زیبایی و سلامتی باطنیاند و از لحاظ عقلانی و اخلاقی یا عقل نظری یا عملی هیچ گونه کم و کاست و عیب و نقصی ندارند. گروه دوم دستهای هستند که چنان در جهل مرکب و رذائل اخلاقی و معاصی غوطه ورند که هیچ گونه امیدی به نجات و رستگاری آنها نیست. گروه سوم که متوسط بین دو گروه قبل است یعنی در فضایل اخلاقی و عقلانی به کمال نرسیده و از عالی ترین درجه سعادت اخروی برخوردار نیستند و جهل آنها جهل بسیط است و در معاد به آنها ضرر نمیزند، از لحاظ علمی و عملی ناقصاند ولی در جمع اهل سلامت هستند و از خیرات اخروی بهرهای میبرند. دو قسم اول در اقلیت به سر میبرند و نادر میباشند اما اکثریت قاطع را گروه سوم تشکیل میدهند که از فضائل عقلانی و اخلاقی برخوردارند اگر چه گروه اول اندک میباشند اما اگر گروه سوم را به آنها بیافزائیم به اکثریت قاطعی میرسیم که در آخرت خوشبختند.[۳۲۱]
این بحث را میتوان در آیاتی که مربوط به خلقت حضرت آدم[۳۲۲] علیه السلام است پی گیری کرد.
هنگامی که خدا خواست آدم را بیافریند و خلیفه ای از جانب خودش بر روی زمین قرار دهد، موجودی که نماینده او باشد و صفاتش پرتویی از صفات پروردگار، آن را به فرشتگان اعلام کرد: «و اذ قال ربک للملائکه انی جاعل فی الارض خلیفه» فرشتگان میدانستند که در طبیعت انسان شر و فساد هست و لذا با تعجب سوال کردند: «قالوا اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء» آیا کسی را بر روی زمین قرار میدهی که فساد و خونریزی کند در حالی که ما تو را عبادت میکنیم، تسبیح و حمدت به جا میآوریم و تو را از آنچه شایسته ذات پاکت نیست پاک میشمریم. خداوند در اینجا پاسخ سر بستهای به آنها داد «قالَ انِّی اَعلَمُ ما لا تَعلَمُون» فرمود: من چیزهایی میدانم که شما نمیدانید.
فرشتگان آن چنان که از سخنانشان پیدا است پی برده بودند که این انسان فردی سر به راه نیست، فساد میکند، خون میریزد و خرابی به بار میآورد. ملائکه این مطلب را از کلمه فی الارض (در روی زمین) دریافته بودند. زیرا میدانستند انسان از خاک آفریده می شود و ماده به خاطر محدودیتی که دارد طبعا مرکز تزاحم است، چه این که جهان محدود مادی طبع زیاده طلب انسانها را نمی تواند اشباع کند، حتی اگر همه دنیا را به یک فرد بدهند باز ممکن است سیر نشود. این وضع مخصوصاً در صورتیکه توأم با احساس مسئولیت کافی نباشد سبب فساد و خونریزی میشود.[۳۲۳]
علامه طباطبائی در این باره میفرماید:
ملائکه از کلام خدای تعالی که فرمود: میخواهم در زمین خلیفه بگذارم، چنین فهمیده اند که این عمل باعث وقوع فساد و خونریزی در زمین میشود، چون میدانستهاند که موجود زمینی به خاطر اینکه مادی است، باید مرکب از قوایی غضبی و شهوی باشد و چون زمین دار تزاحم و محدود الجهات است، و مزاحمات در آن بسیار میشود، مرکباتش در معرض انحلال و انتظامهایش و اصلاحاتش در مظنه فساد و بطلان واقع می شود، لاجرم زندگی در آن جز بصورت زندگی نوعی و اجتماعی فراهم نمیشود و بقاء در آن به حد کمال نمیرسد جز با زندگی دسته جمعی و معلوم است که این نحوه زندگی بالاخره به فساد و خونریزی منجر میشود.[۳۲۴]
فرشتگان میدانستند که آدم موجودی مُلکی و زمینی است و موجود زمینی مادی و مرکّب از قوای غضبیّه و شهویّه است و قلمرو ماده، منطقه تزاحمها و درگیریها و لازمهاش افساد و خونریزی است.[۳۲۵]
بعد از خلقت انسان، آدم به لطف پروردگار دارای استعداد فوق العادهای برای درک حقایق هستی بود. خداوند این استعداد او را به فعلیّت رسانید و همه اسماء را به او تعلیم داد. علم اسماء چیزی شبیه «علم لغات» نبوده است. بلکه مربوط به فلسفه و اسرار و کیفیات و خواص آنها بوده است، خداوند این علم را به آدم تعلیم کرد تا بتواند از مواهب مادی و معنوی این جهان در مسیر خویش بهره گیرد.[۳۲۶]
بعد از تعلیم اسماء به آدم، خداوند آنها را بر ملائکه عرضه کرد و آن حقایق را نشان داد. گفت: شما اینها را به من معرفی کنید، بگویید نام اینها چیست؟ برای آنها مجهول بود. در پاسخ گفتند: خداوندا، منزهی تو جز آنچه به ما تعلیم دادهای چیزی نمیدانیم. آن وقت به آدم ماموریت داده شد که ای آدم، فرشتگان را از اسماء و اسرار این موجودات با خبر کن. هنگامی که آدم حقایقی را که برای آنها مجهول بود تعلیم داد، خداوند به فرشتگان فرمود: من نگفتم رازهای نهانی وجود دارد که من آن رازها را میدانم و شما نمیدانید؟ یعنی شما از آن موجود، فقط این جنبهاش را میدانستید و میشناختید و میگفتید او منشا شر و فساد میشود، اما این جنبه اش که او میرسد به جایی که شما باید در مکتب او بیاموزید، این را دیگر شما ندیده بودید. انسان موجودی است که در طبیعت او شر و فساد هست و در عین حال در طبیعت این موجود این استعداد هست که برسد به جایی که ما فوق فرشتگان و ملائکه قرار بگیرد و این دو هم به یکدیگر آمیخته است، تفکیک ناپذیر است.[۳۲۷]
خدای سبحان در پاسخ و رد پیشنهاد ملائکه، مساله فساد در زمین و خونریزی در آنرا از خلیفه زمینی نفی نکرد و نفرمود: که نه، خلیفه ایکه من در زمین میگذارم خونریزی نخواهد کرد و فساد نخواهد انگیخت. در عوض مطلب دیگری عنوان نمود و آن این بود که در این میان مصلحتی هست که ملائکه قادر بر ایفاء آن نیستند و نمیتوانند آنرا تحمل کنند ولی این خلیفه زمینی قادر بر تحمّل و ایفای آن هست.
آری انسان از خدای سبحان کمالاتی را نمایش میدهد و اسراری را تحمّل میکند که در وسع و طاقت ملائکه نیست. این مصلحت بسیار ارزنده و بزرگ است بطوریکه مفسده فساد و سفک دماء را جبران میکند.[۳۲۸]
ملائکه نگفتند: خدایا این را که می آفرینی منهای شر و فسادش خلق کن. اگر برای ملائکه این مسئله مطرح بود ـ آن طور که اغلب ما این طور فکر میکنیم و میگوییم خوب، انسان آفریده شود منهای شر و فسادش ـ همین طور سخن میگفتند. نه، میدانستند اگر انسان آفریده شود آن شر و فساد هم جزء آن هست و قضیه منها ندارد. آنها میدانستند که انسان توام با این شر و فساد است منتها ما بعد شر و فساد یعنی جنبه های خیر کثیر را دیگر نمیدیدند. خداوند آن جنبه های دیگر را به آنها اعلام کرد. وقتی که فرشتگان آن استعدادهای دیگری که در همین انسان هست و آن خیرات کثیری که بر وجود این انسان مترتب است دیدند، اعتراض خودشان را پس گرفتند و فهمیدند که چرا باید چنین موجودی آفریده شود.[۳۲۹]
مطالب بسیاری از قسمتهای مختلف این آیات استفاده میشود اما آنچه مربوط به بحث از آن فهمیده میشود نکات زیر است که در مطلب قبل بیان شدند.
۱ – تفکیک ناپذیری خیر و شر در خلقت آدم.
۲ – آفرینش مادی و زمینی انسان سبب فساد و شر میباشد.
۳ – آفرینش خیر کثیر همراه با شر قلیل در خلقت انسان همراه با ذکر این نکته که دوری از آن شر قلیل در خلقت انسان اجتناب ناپذیر است.
۳ـ۲ـ۳. مرگ
۳ـ۲ـ۳ـ۱. واژه شناسی مرگ در قرآن
* توفّی:
قرآن کریم از مرگ با عنوان «توفی» یاد کرده است.
کلمه «توفی» به معنای گرفتن چیزی است به طور تمام و کامل، مثلاً وقتی میگویند: «توفیت حقی من فلان» و نیز «استوفیت حقی من فلان» معنایش این است که من تمام حقم را از فلانی گرفتم.[۳۳۰] کلمه توفّی به معنای این است که چیزی را به طور کامل دریافت کنی، مانند توفّی حق و توفّی قرض از بدهکار، که معنایش تا دینار آخر حق و طلب را گرفتن است.[۳۳۱]
«توفّی» (بر وزن ترقی) از ماده «وفی» به معنی تکمیل کردن چیزی است و اینکه عمل به عهد و پیمان را وفا میگویند به خاطر تکمیل کردن و به انجام رساندن آن است و نیز به همین دلیل اگر کسی طلب خود را به طور کامل از دیگری بگیرد، عرب میگوید: توفی دینه، «یعنی طلب خود را به طور کامل گرفت».
در آیات قرآن نیز توفی به معنی گرفتن، به طور مکرر به کار رفته است مانند «وَهُوَ الَّذِی یَتَوَفَّاکُم بِاللَّیْلِ وَیَعْلَمُ مَا جَرَحْتُم بِالنَّهَارِ …»[۳۳۲]؛ و اوست کسی که شبانگاه روح شما را به هنگام خواب میگیرد و آنچه را در روز به دست آوردهاید میداند.
در این آیه مساله خواب به عنوان توفی روح ذکر شده، درست است که واژه توفی گاهی به معنی مرگ آمده و متوفی به معنی مرده است ولی حتی در این گونه موارد نیز حقیقتا به معنی مرگ نیست بلکه به معنی تحویل گرفتن روح است.[۳۳۳]
* موت:
یکی دیگر از واژه هایی که در قرآن بر مرگ و مردن دلالت میکند واژه «موت» است. این واژه ۱۶۵ بار در ۱۴۳ آیه آمده است. مفردات با بررسی این واژه در برابر انواع حیات می گوید که موت دارای انواعی است:
۱- موت در برابر قوه نامیهای که در انسان و حیوان و گیاه موجود است مانند «یُحیَی الارضَ بَعدَ مَوتِها»[۳۳۴]؛ زمین را بعد از مرگش زنده میسازد.
۲- زوال قوه حافظه، مانند: «قالَت یلَیتَنی مِتُّ قَبلَ هذا وَ کُنتُ نَسیاً مَنسیاً»[۳۳۵]؛ گفت ای کاش پیش از این مرده بودم و یکسر فراموش شده بودم.
۳- زوال قوه عاقله که همان جهالت است، مانند: «اَو مَن کانَ مَیّتاً فَاحیَیناهُ»[۳۳۶]؛ آیا کسی که مرده دل بود و زندهاش گردانیدیم …
۴- حزن و خوفی که مکدر و تیره کننده حیات است، مانند: «وَ یَاتیَهُ المَوتَ مِن کُلِّ مَکان وَ ما هُوَ بِمَیّت»[۳۳۷] ؛ و مرگ از هر جانبی به سویش میآید ولی نمیمیرد.
۵- خواب که مرگ خفیف است، «وَ هُوَ الَّذی یَتَوَفّاکُم بِالَلیلِ»[۳۳۸] و به خاطر همین خداوند تبارک و تعالی مرگ و خواب را به نام «توفی» نامگذاری کرده است.[۳۳۹]
این واژه در قرآن به معانی دیگر آمده که در ذیل به آن اشاره میشود:
* جدایی روح از بدن و جسد، مانند: «کُلُّ نَفسٍ ذائِقهُ المَوت»[۳۴۰]؛ هر جانداری چشنده طعم مرگ است.
* آب منی و نطفه (مراحل پیشین آفرینش انسان)، مانند: «کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَکُنتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْیَاکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ»[۳۴۱] ؛ چگونه خدا را منکرید با آنکه مردگانی بودید و شما را زنده کرد باز شما را میمیراند و باز زنده میکند.
* گمراهی بی ایمانی و کفر، مانند: «اِنَّکَ لاتُسمِعُ المَوتیَ»[۳۴۲]؛ البته تو مردگان را شنوا نمیگردانی.
* در مورد بتهای فاقد حرکت و جنبش که مورد پرستش واقع میشود، «اموات غیر احیاء»[۳۴۳] الفاظ دیگری در قرآن به کار رفته که بر مردن و مرگ دلالت میکنند مثل «هلک»[۳۴۴]، «صعق»[۳۴۵]، «قتل»[۳۴۶] ، «فنا»[۳۴۷] اما چون از ظرفیت رساله خارج است از آنها صرف نظر میکنیم.
مؤلف مقاییس الغه در مورد واژه موت میفرماید: «ذهاب القوه من الشی»؛ موت یعنی از دست رفتن قدرت و توان چیزی. بنابراین با توجه به این ریشه است که عرب در موارد خاموشی آتش و از کار افتادن زمین از قابلیت کشت و زرع و حتی در مورد خواب انسان، لفظ «موت» به کار میبرد، چون در همه اینها یک قدر مشترکی وجود دارد و آن این که قابلیت ها و توانها از میان میرود.[۳۴۸]
۳ـ۲ـ۳ـ۲. حقیقت انسان
واژه انسان ۵۶ بار در قرآن ذکر شده که با مراجعه به آنها معلوم می شود مراد از آن فقط جسد ظاهری و همین صورت خاکی نیست بلکه باطن، استعدادها و عواطف و دیگر ابعاد وجودی او نیز منظور شده است. آیاتی که در توصیف انسان است برخی بیانگر بعد منفی و برخی بیانگر بعد مثبت انسان است. در آیاتی که انسان مذمت شده است، تعبیراتی از قبیل: ظلوم کفار (ابراهیم /۳۴)، عجول (اسرأ /۱۱)، قدر ناشناس (حج /۶۶)، بخیل (اسراء /۱۰۰)، نا امید (هود / ۹)، دشمن آشکار (نمل / ۴)، فراموش کننده (زمر / ۸)، حریص (معارج / ۱۹)، بی تاب (معارج / ۲۰)، طغیانگر (علق /۶) و زیانکار (عصر/ ۲) آمده است.
اما آیاتی که در مدح انسان است تعابیری از قبیل: تکریم (لقمان/ ۲۰)، تفضیل بر مخلوقات (اسراء/ ۷۰)، خلیفه الله (بقره/۳۰)، توانایی تسخیر جهان (لقمان/ ۲۰)، دمیده شدن روح الهی در او (حجر/ ۲۹)، شنوا و بینا بودن (انسان/ ۲)، توبه کننده (زمر/ ۸) و شاکر (انسان/ ۳) آمده است. با عنایت به این دو بعد از صفات انسانی بدست میآید که انسان غیر از جسم بعد دیگری دارد که منشاء این صفات است.
انسان در نگاه قرآن ترکیبی از روح و بدن است و اینکه مرگ پایان زندگی انسان نیست بلکه روزنه ای است به زندگی دیگر و روح پس از جدایی از بدن باقی است و زندگی خود را در جهان برتر ادامه میدهد. به عبارت دیگر مرگ دروازه فنا نیست بلکه دروازه ابدیت است و بشر از این دروازه به جهان ابدی که آن نیز برای خود فرازهایی دارد گام مینهد و پاسدار این دروازه فرشته مرگ است که دست انسان را میگیرد و او را به سرای دیگر روانه میکند.
مردن در منطق قرآنی تباهی نیست، صرف خراب شدن نیست، انهدام نیست بلکه مردن انتقال است و آن که میمیرد، در همان آنی که میمیرد از اینجا منتقل میشود به جای دیگر و در جای دیگر زنده است.[۳۴۹] اکثر حکمای اسلامی معتقدند که حقیقت انسان نه جسم است و نه جسمانی بلکه جوهری است مجرد از ماده و متعلق به بدن، آن هم تعلق تدبیری که با فساد و فنای بدن فانی نمیشود.
اگر خواهی خود را بشناسی، بدان که هر کسی را از دو چیز آفریدهاند: یکی این بدن ظاهر که آن را تن گویند و مرکب است از گوشت و پوست و استخوان و رگ و یکی دیگر «نفس» است که آن را روح و جان و عقل و دل نیز گویند و آن جوهری است مجرد از عالم ملکوت و درّی است بس گرانمایه از سنخ مجردات.[۳۵۰]
قول حق این است که انسان همان روح یا نفس اوست که ذاتا مجرد از ماده و علایق ماده است و غیر از بدن است اگر چه علاقه شدیدی به آن دارد و به اعتبار تجرد ذاتی آن، روح نامیده میشود و به اعتبار افعال و تحریکات، نفس و به اعتبار عقائد و تقلبات، قلب و به اعتبار مدرکات علمی، عقل نامیده میشود.[۳۵۱]
صدر المتألهین نیز انسان را مرکب از روح و جسم میداند و میگوید: جسم فانی و مادی است ولی روح یا نفس باقی و مجرد است از نظر وی حقیقت انسان همین نفس ناطقه است که صورت ذاتی او میباشد.[۳۵۲]
۳ـ۲ـ۳ـ۳. اثبات روح برای انسان
شکی نیست در اینکه در داخل این هیکل محسوس که ما آن را انسان مینامیم مبدئی برای حیات است که شعور و اراده آدمی مستند بدان است و خدای تعالی در آنجا که سخن از خلقت انسان به عنوان آدم دارد از این مبدأ تعبیر به روح و در بعضی موارد تعبیر به نفس نموده است. یک حقیقتی برای انسان وجود دارد که یک عمر به او میگفتیم تو، شما، جنابعالی و امثال اینها. آیاتی در قرآن وجود دارد که یک جوهر اصیلی را برای انسان اثبات میکند که انسانیت انسان به آن حقیقت اصیل است از جمله: