اعتبار شرکت بهوسیله خصوصیات مختلفی از قبیل ادراک خریداران، معروفیت، خوبی و بدی، قابلیت اتکا، درستکاری، معتبر بودن، معتقد بودن و … تعریف میشود. نگرانی در مورد اعتبار شرکت همیشه وجود داشته است که میتوان از مأموریت و اهداف غیر اخلاقی، اطلاعات و فعالیتهای شرکت، محیط کار عملکرد گذشته، و … نام برد.عامل موثر دیگر در این زمینه ادراکات مشتریان است که مسئولیت اجتماعی و اخلاقی شرکت در ساختن آن مهمترین نقش را دارد و عواملی نظیر برنامهها و فعالیتهای اجتماعی، حمایتهای هنری و تلاش برای آسایش کل جامعه بر آن اثر گذارند(وهابی،1385: 45).
نام ونشان هسته اعتبار شرکت است و به جای صاحبان نام و نشان، با سطح وسیعی از مخاطبان در ارتباط است. از طرفی بین عملکرد و اعتبار شرکت یک رابطه مثبت وجود دارد به این صورت که افزایش اعتبار شرکت باعث افزایش سهم بازار و افزایش سهم بازار باعث افزایش ارزش شرکت میشود. البته اعتبار شرکت از عملکرد گذشته شرکت در ابعاد مالی و اجتماعی نیز ناشی میشود. در مورد نام سازی نیز مسئله روشن است. یک نام ونشان اخلاقی، اعتبار شرکت را افزایش میدهد و این اعتبار مانند یک حلقه باعث تقویت نام و نشان میشود.
نام سازی اخلاقی را در هر دو سطح شرکت و محصول میتوان مطالعه کرد. در سطح شرکت قسمت حیاتی اعتبارشرکت است و هر عمل اخلاقی بر روی نام و نشان شرکت اثر دارد. نام سازی در سطح محصول شامل برچسب زنی، بسته بندی و ارتباطات است، که میتواند به طور غیر مستقیم براعتبار شرکت اثر داشته باشد. در نهایت میتوان با اقدامات سیستماتیک و مرحله ای در مورد افزایش اعتبار شرکت به مزیت رقابتی دست یافت.
2-3.اهمیت و ضرورت پژوهش:
امروزه سازمان های کسب و کار در بازارهای صنعتی بدلیل خاص و محدود بودن مشتری و منافع فراوان ایجاد مشتری وفادار برای سازمان خود همواره بدنبال ایجاد راهکارهایی برای دستیابی به اینگونه مشتریان هستند. از این رو بررسی این موضوع که: «چه معیارهایی برای مشتریان صنعتی جهت ایجاد وفاداری به سازمان های کسب و کار اهمیت دارد.» بسیار حائز اهمیت است. نام تجاری، دارایی شرکت است که باعث افزوده شدن ارزش محصول نهایی می شود. یک استراتژی نام تجاری قوی برای سهامداران ارزش ایجاد و همچنین نخبگان را به کار جذب می کند. اما از آنجا که یک الگوی استاندارد برای محاسبه ارزش نام تجاری وجود ندارد، درک میزان ارزش آن مشکل است(خوبه،1390: 35).
برند (یا همان نام و نشان تجاری) سمبلی از تعهد همه جانبه و پایدار یک شرکت و توصیفگر چهره شرکت به مشتریان است. برند به صورت نمادی برای محصولات و خدمات شرکت ها به کار گرفته میشود. به عبارت دیگر، برند به مانند کارت ویزیت شرکت ها است که در محیط رقابتی، یک شرکت را از رقبایش متمایز می سازد. برند علاوه بر ایجاد تمایز برای مشتریان و سهامداران و جامعه، ارزشها و نگرشهای موجود در شرکت و محصولات آن را منتقل میسازد(وهابی،1385: 47).
یکپارچگی و هماهنگی فرآیند بازاریابی در طول زنجیره تامین کمتر مورد توجه قرار گرفته است. (جونتر،2010) فلینت معتقد است که استراتژیهای بازاریابی موفق در آینده آنهایی خواهند بود که در طول زنجیره تامین کاملا هماهنگ و یکپارچه باشند. توانایی هماهنگی و یکپارچگی رضایت مشتریان نهایی در زنجیره تامین را موجب خواهد شد. (فلینت، 2004) اگرچه هماهنگی و یکپارچگی زنجیره تامین هزینه زیادی را به دنبال دارد، اما ما معتقدیم که کل هزینه مرتبط با مشتری نهایی از طریق یک واکنش متمرکز توسط همه شرکای زنجیره تامین به نیازهای در حال تغییر مشتریان نهایی به حداقل برسد. (رین برد، 2004) موفقیت زنجیره تامین، نیازمند هماهنگی و یکپارچگی یکایک شرکتها و اجرای یک گرایش مشترک نسبت بازار است. (جوتنر، 2007) گرین و دیگران معتقدند که یکپارچگی و هماهنگی استراتژیهای بازاریابی در طول زنجیره تامین باعث بهبود مستمر در تحقیقات این حوزه میشود. (گرین، 2012) با توجه به تحقیقات انجام شده، پژوهشهای اندکی در رابطه با هماهنگی استراتژیهای بازاریابی و پیادهسازی مدیریت زنجیره تامین صورت گرفته است و بررسی این دو متغیر از نیازهای اساسی سازمانها در محیط پیچیده کنونی است، لذا تحقیق حاضر با در نظر گرفتن متغیرهای مذکور در پی ارائه راهکارهای نوینی در بحث بازاریابی استراتژیک و مدیریت زنجیره تامین خواهد بود.
این پژوهش دو هدف عمده را دنبال میکند. هدف اول بررسی وضعیت هماهنگی استراتژی بازاریابی در صنایع شیمیایی استان زنجان و هدف دوم بررسی هماهنگی استراتژیهای بازاریابی در ساختار مدیریت زنجیره تامین و عملکرد آن.
سوال اساسی تحقیق: آیا استراتژی بازاریابی قوی یک سازمان در پیادهسازی مدیریت زنجیره تامین بهرهور و بهبود مزیت رقابتی و همچنین عملکرد زنجیره تامین تاثیری اساسی خواهد داشت؟
سوال اصلی 1. آیا استراتژیهای بازاریابی اثر مثبت و معناداری بر پیادهسازی مدیریت زنجیره تامین دارد؟
سوال فرعی1.1. آیا استراتژیهای بازاریابی در شرکتهای صنایع شیمیایی اثر مثبت و معناداری بر مشارکت تامینکنندگان استراتژیک دارد؟
سوال فرعی 1. 2. آیا استراتژیهای بازاریابی در شرکتهای صنایع شیمیایی اثر مثبت و معناداری بر ارتباط با مشتریان دارد؟
سوال فرعی 1. 3. آیا استراتژیهای بازاریابی در شرکتهای صنایع شیمیایی اثر مثبت و معناداری بر سطح تسهیم اطلاعات دارد؟
سوال فرعی 1. 4. آیا استراتژیهای بازاریابی در شرکتهای صنایع شیمیایی اثر مثبت و معناداری بر کیفیت تسهیم اطلاعات دارد؟
سوال فرعی 1. 5. آیا استراتژیهای بازاریابی در شرکتهای صنایع شیمیایی اثر مثبت و معناداری بر اولویتبندی فعالیتها در زنجیره تامین دارد؟
سوال اصلی 2. آیا سازمانهایصنایع شیمیایی با توان بالایی در پیاده سازی زنجیره تامین سطح بالایی از عملکرد را در زنجیره تامین خواهند داشت؟
فرضیه اصلی 1: استراتژیهای بازاریابی در شرکتهای صنایع شیمیایی اثر مثبت و معناداری بر پیادهسازی مدیریت زنجیره تامین دارد.
فرضیه فرعی 1. 1. استراتژیهای بازاریابی در شرکتهای صنایع شیمیایی اثر مثبت و معناداری بر مشارکت تامینکنندگان استراتژیک دارد.
فرضیه فرعی 1. 2. استراتژیهای بازاریابی در شرکتهای صنایع شیمیایی اثر مثبت و معناداری بر ارتباط با مشتریان دارد.
فرضیه فرعی 1. 3. استراتژیهای بازاریابی در شرکتهای صنایع شیمیایی اثر مثبت و معناداری بر سطح تسهیم اطلاعات دارد.
فرضیه فرعی 1. 4. استراتژیهای بازاریابی در شرکتهای صنایع شیمیایی اثر مثبت و معناداری بر کیفیت تسهیم اطلاعات دارد.
فرضیه فرعی 1. 5. استراتژیهای بازاریابی در شرکتهای صنایع شیمیایی اثر مثبت و معناداری بر اولویتبندی فعالیتها در زنجیره تامین دارد.
فرضیه اصلی 2. سازمانها در صنایع شیمیایی با توان بالایی در پیاده سازی زنجیره تامین سطح بالایی از عملکرد را در زنجیره تامین خواهند داشت.
در این بخش به روششناسی پژوهش از جمله ابزار و شیوه گردآوری دادهها، نحوه تجزیه و تحلیل دادهها و مباحث دیگر پرداخته شده است.
این پژوهش از حیث هدف تحقیق، تحقیقی توصیفی و از لحاظ نتیجه پژوهش از نوع کاربردی میباشد. زیرا از نتایج به دست آمده از این تحقیق میتوان در پیادهسازی مدیریت زنجیره تامین به شکل موثر و همچنین بهبود استراتژیهای بازاریابی و مزیت رقابتی سازمانها استفاده کرد. با توجه به این که شیوه تجزیه و تحلیل دادهها از نوع آماری میباشد، این تحقیق از نظر فرآیند تحقیق از نوع کمی میباشد. در این تحقیق یک ساختار مفهومی و نظری کلی با استفاده از آزمونهای تجربی و آماری در یک صنعت خاص مورد آزمون قرار خواهند گرفت
پس از نظر منطق تحقیق این پژوهش از نوع قیاسی میباشد.( کرمی ، 2011)
روش جمعآوری اطلاعات به صورت کتابخانهای است. در این تحقیق با مراجعه به منابع کتابخانهای از جمله کتابها، مقالات داخلی و خارجی معتبر و پایاننامهها مبانی نظری و ادبیات تحقیق جمعآوری خواهد شد. همچنین برای جمعآوری دادههای این پژوهش از دادههای بدست آمده از پژوهش میدانی از طریق ابزار پرسشنامه نظرات کارشناسان جمعآوری و تجزیه و تحلیل خواهد شد.
این پرسشنامه از نظر مقیاس ترتیبی بوده و از طیف 5 گزینه لیکرت برای پاسخگویی به سوالات استفاده خواهد شد. بخش اول پرسشنامه مربوط به ویژگیهای فردی و جمعیتشناختی پاسخدهندگان ( جنس، سن، پست سازمانی و ….) خواهد بود و بخش دوم به نظرسنجی در مورد 3 متغیر اصلی پژوهش یعنی هماهنگی استراتژیهای بازاریابی، پیادهسازی مدیریت زنجیره تامین، عملکرد زنجیره تامین اختصاص خواهد داشت.
جامعه آماری این تحقیق از مدیران ارشد شرکتهای فعال در صنایع شیمیایی در استان زنجان که شامل88 شرکت میباشد، انتخاب شده است.که بر حسب تعداد مدیران موجود در این شرکتها حدود 200 پرسشنامه توزیع خواهد شد.(سازمان صنعت، معدن و تجارت استان زنجان، 1392) تحقیق حاضر در تابستان و پائیز سال 1392 انجام خواهد شد. به دلیل محدود بودن تعداد جامعه آماری تقریبا همه جامعه به عنوان نمونه در نظر گرفته خواهد شد.این شرکتها تولیدکنندگان رنگهای شیمیایی، لوازم نساجی را در بر میگیرد. اکثر شرکتهای بررسی شده در این تحقیق شرکتهای مربوط به صنعت سرب و روی میباشند که با توجه به غنی بودن استان در این زمینه این صنعت در استان زنجان بسیار پویا و رقابتی میباشد. نظر به رقابت موجود بین صنایع در این استان بررسی استراتژیهای بازاریابی و فرآیند زنجیره تامین اهمیت پیدا میکند.
با توجه به روش جمعآوری دادهها که از طریق پرسشنامه، دادههای موجود نیز همگی از نوع دادههای دسته اول میباشد. به این منظور ابتدا متغیرهای فردی و جمعیت شناختی تحقیق با استفاده از ابزار آماری توصیفی مورد تجزیه و تحلیل قرار خواهد گرفت. در ادامه نظر به نوع و ماهیت تحقیق و فرضیات مطرح شده نحوه تجزیه و تحلیل دادهها از نوع همبستگی میباشد. در این تحقیق از نرم افزار لیزرل و از روش تحلیل مسیر به بررسی همبستگی و روابط موجود بین متغیرها مورد بررسی قرار خواهد گرفت. مفاهیم تحلیل مسیر در بهترین صورت از طریق ویژگی عمده آن یعنی نمودار مسیر که پیوندهای علی احتمالی بین متغیرها را آشکار می سازد، تبیین می شود. برای تهیه نمودار مسیر، اسامی متغیرها را نوشته و از هر متغیر پیکانی به سوی متغیر دیگری که معتقدیم در آن تاثیر دارد رسم می کنیم. نمودار درونداد از پیش برای کمک به تحلیل رسم می شود و بیانگر پیوندهای علی پیش بینی شده از سوی فرضیه پژوهشگر است. اما نمودار برونداد آنچه را که واقعا در نتیجه تحلیل آماری به دست آمده است نشان می دهد. آنچه با اجرای این روش می توان انجام داد، بررسی الگوی روابط بین چندین متغیر است، در حالی که رابطه احتمالی علی میان آنها تایید و رد نمی شود. نخستین گام در تحلیل مسیر، تعیین یک مدل ساختاری پیش تجربی است که همه متغیرهای مورد علاقه پژوهشگر را در بر می گیرد. مدل ساختاری شامل یک مجموعه معادله ساختاری است که روابط علی ممکن بین متغیرها را توصیف می کند. در این فرآیند ابتدا یک سلسله مراتب علی مطرح می شود که درآن برخی متغیرها ممکن است علت احتمالی متغیرهای دیگر باشد، اما به طور قطع نمی تواند معلول آنها باشد. به بیان دیگر، ترتیب متغیرها به گونه ای است که متغیری که در مرتبه بالاتر این سلسله مراتب قرار دارد ممکن است علت متغیر مرتبه پایین تر از آن باشد، اما بعید است متغیر پایین تر علت متغیر مرتبه بالاتر از آن باشد. (هومن، 1388)
هدف اصلی این تحقیق آزمون عملی مدل و شناسایی روابط بین هماهنگی استراتژیهای بازاریابی، عوامل اجرایی مدیریت زنجیره تامین، عملکرد زنجیره تامین سازمانهاست. در راستای هدف اصلی هدف فرعی زیر نیز دنبال میشود. بررسی اهمیت هریک از عوامل پیادهسازی زنجیره تامین در استراتژیهای بازاریابی. با توجه به نتایج به دست آمده از تحقیقات قبلی در عامل پیاده سازی زنجیره تامین، سطح تسهیم اطلاعات و مشارکت تامین کنندگان استراتژیک بیشترین نقش را بازی میکردند، در این تحقیق انتظار میرود نتایج بدست آمده در تحقیقات قبلی تکرار شوند.
با توجه به تحقیقات انجام شده قبلی استراتژیهای بازاریابی با 7 سوال مورد آزمون قرار گرفته که از جمله این عوامل سازگاری فلسفههای بازاریابی، اجرای استراتژی قیمت گذاری، اجرای استراتژی توزیع، خلق ارزش توسعه داده شده و برخی عوامل دیگر میباشد. سنجه متغیرهای پیادهسازی زنجیره تامین در مدل مفهومی تحقیق مشخص شده است. در مقاله گرین و همکاران این متغیرها با استفاده از روش معادلات ساختاری مورد سنجش قرار گرفتهاند. در این مقاله سنجههای عملکرد زنجیره تامین با معیارهای تولید محصولات بدون نقص، حذف تاخیر در سفارشات و توانایی در تحویل به موقع محصولات و دییگر سوالات سنجیده شده است. پیش بینی میشود در این تحقیق روش مورد استفاده شده در تحقیقات قبلی مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد و نتایج مطلوب حاصل شود.
عصر حاضر، عصر تغییر و تحولات اساسی و بنیادی است و سازمانهایی می توانند خود را با این شرایط تطبیق دهند و در صحنه رقابت باقی بمانند که مدیران و رهبرانی کارآمد، تغییر گرا و با چشم اندازی بلند مدت داشته باشند. در سالهای اخیر هوش رقابتی و مدیریت دانش به مفاهیم مهم مدیریت تبدیل شده و بسیاری از شرکتهای بزرگ آن را به جزئی از فرهنگ سازمانی خود تبدیل کرده اند. افزایش هوش رقابتی موجب می گردد شرکتها اطلاعات محیط اطراف خود را سریعتر و با دقت بیشتری تجزیه و تحلیل کرده و نتایج حاصل را به طریق سودمند ذخیره و در مواقع مقتضی در دسترس تصمیم گیرندگان قرار دهند. این امر جریان تبادل اطلاعات و دانش را در بستر شرکتها تسریع کرده و اثربخشی فرایند تفکر و تصمیم گیری گروهی را به نحو چشمگیری بهبود می بخشد(پاک مرام، 1388). بنابر این هوش رقابتی به عنوان یک ابزار برای بهبود رقابت پذیری شرکتها معرفی شده است. اطلاعات به عنوان یکی از اقلام مهم دارایی های استراتژیک و ابزارهای بازاریابی به شمار می آید. گرد آوری و ارزیابی اطلاعات مربوط به شرکتهای رقیب در امر تدوین استراتژی نقش حیاتی دارد. هدف اصلی هوش رقابتی دستیابی به داده ها و اطلاعاتی در مورد محیط، رقبا و بازار و… است. از این رو هوش رقابتی موثر نه تنها نیازمند اطلاعاتی پیرامون رقباست، بلکه همچنین نیازمند اطلاعاتی درباره سایر تمایلات محیطی از قبیل تحولات تکنولوژی، تحولات بازار، تحولات اجتماعی و راهبردی میباشد)رواچ و سانتی، 2001).
همچنین برای اینکه سازمانها بتوانند در عرصه رقابت حضور داشته باشند ناچارند در یکی از زمینه ها نسبت به رقبای خود مزیت رقابتی داشته باشند و برای این کار یکی از راهکارها این است که سازمانها نوآور باشند. مدیریت دانش یکی از راههای غیر قابل انکار برای دستیابی به نوآوری است. در اقتصاد مبتنی بر دانش سازمانهایی که بتوانند مدیریت دانش را بصورت موثر اجرا کنند می توان گفت که عملکرد بالایی نسبت به دیگر سازمانها دارند(لانگ و لین ،2012). پژوهش حاضر بر آن است تا عملکرد شرکتهای کوچک و متوسط را با تاثیر متغیرهای هوش رقابتی و مدیریت دانش با تعدیل کنندگی نوآوری و یادگیری سازمانی مورد سنجش قرار دهد. مساله این پژوهش این است که آیا اجرای هوش رقابتی و مدیریت دانش در شرکتهای کوچک و متوسط تاثیری بر عملکرد شرکت دارد؟
1-3 ضرورت و اهمیت پژوهش
بصورت فزاینده، شرکتها توجه ویژه ای به فعالیتهای هوش رقابتی می کنند بدلیل اینکه آنها نیازهای سازمانی را از طریق جمع آوری، تفسیر و انتشار اطلاعات خارجی حمایت می کند. دانستن اینکه چگونه ارزش افزوده اطلاعات موجب حفظ مزیت رقابتی می گردد، عامل کلیدی برای اجرای فرایند هوش رقابتی می باشد(استرائوس و تویت، 2009). کاهانر در کتاب خود از هوش رقابتی به عنوان آخرین سلاح سازمانها در جنگ اقتصاد جهانی یاد می کند. وی به دلایل نیاز شرکتها به هوش رقابتی اشاره می کند که در شکل زیر آورده شده است:
شکل1-1: اهمیت هوش رقابتی
منبع: کاهانر بر گرفته از استرائوس و تویت، 2010
همچنین منافع حاصل از اجرای موثر مدیریت دانش موجب گردیده تا بسیاری از شرکتها در قرن 21 به اجرای مدیریت دانش رو آورند. اگر مدیریت دانش به خوبی اجرا شود موجب افزایش یادگیری سازمانی و نهایتا خلق نوآوری می گردد(لیائو و وو ، 2010). هوش رقابتی و مدیریت دانش یک هم افزایی جهت کسب و حفظ مزیت رقابتی ایجاد می کنند. هوش رقابتی به جستجوی اطلاعات محیطی می پردازد و مدیریت دانش بیشتر بر سازماندهی و تفسیر و به کارگیری این اطلاعات محیطی در درون شرکت می پردازد(طیب و همکاران، 2008). مطالعات کمی بر روی موضوع پژوهش صورت گرفته که نشانگر اهمیت این پژوهش می باشد. همچنین کاربردی بودن پژوهش نیز می توانند به شرکتهای کوچک و متوسط کمک بسزایی برساند.
1-4 اهداف پژوهش
1-4-1 هدف کلی
هدف کلی پژوهش بررسی تاثیر هوش رقابتی و مدیریت دانش بر عملکرد شرکتهای کوچک و متوسط با نقش تعدیل کنندگی یادگیری سازمانی و نوآوری می باشد. اهداف فرعی پژوهش نیز در زیر آورده شده است
1-4-2 اهداف فرعی
1-5 سؤالات پژوهش
1-5-1 سوال اصلی
تاثیر هوش رقابتی و مدیریت دانش بر عملکرد شرکتهای کوچک و متوسط با نقش تعدیل کننده نوآوری و یادگیری سازمانی چگونه است؟
1-5-2 سوالات فرعی
1-6 فرضیات پژوهش
1-7 مدل پژوهش
پس از مطالعهی پیشینهی پژوهش شکاف مدل مفهومی پژوهش مطابق شکل 1-1 ارائه شده است.
مطالعات نشان داده گوی رقابت در آینده را مدیرانی خواهند برد که بتوانند بطور اثربخش و نتیجه بخش با منابع انسانی خود ارتباط برقرار کنند، در این زمینه هوش عاطفی یکی از مولفههای است که میتواند به میزان زیادی در روابط مدیران با اعضای سازمان نقش مهمی ایفا کند. دانیل گلمن در کتاب خود با عنوان کار با هوش عاطفی (1998) بر نیاز به هوش عاطفی در محیط کار (محیطی که اغلب به عقل توجه میشود تا قلب و احساسات) تمرکز میکند. او معتقد است نه تنها مدیران و روسای شرکتها نیازمند هوش عاطفی هستند، بلکه هر که در سازمان کار میکند نیازمند هوش عاطفی است (موری،1998:2). اما هر چه در سازمان به سطوح بالاتر میرویم، اهمیت هوش عاطفی در مقایسه با هوش عقلی افزایش مییابد. به همین علت هوش عاطفی از اهمیت زیادی برای یک رهبر برخوردار است (گولمن،47:2001).
از سویی دیگر رفتار شهروندی سازمانی همانند هوش عاطفی در دو دهه اخیر بسیار مورد توجه قرار گرفته است؛ در واقع از حوزه خصوصی کم کم وارد حوزه عمومی شده است. باتمان و ارگان (1983) برای اولین بار از اصطلاح رفتار شهروند سازمانی استفاده کردند و آن را به عنوان اقدامات بخشی از کارکنان برای بهبود بهرهوری و همبستگی و انسجام در محیط کاری میداند که ورای الزامات سازمانی است (هادسن،: 2002: 70). تحقیقات اولیهای که در زمینه رفتار شهروند سازمانی صورت گرفت بیشتر برای شناسایی مسئولیتها و رفتارهایی بود که کارکنان در سازمان داشتند، اما اغلب نادیده گرفته میشد. این رفتارها با وجود اینکه در ارزیابیهای سنتی عملکرد شغلی به طور ناقص اندازهگیری میشدند و یا حتی گاهی اوقات مورد غفلت قرار میگرفتند، اما در بهبود اثربخشی سازمان موثر بودند(بینستوک و همکاران 2003؛ 360). شهروند خوب سازمانی یک تفکر و ایده است و آن متشکل بر رفتارهای متنوع کارکنان نظیر، پذیرش و بعهده گرفتن وظایف و مسئولیتهای اضافی، پیروی از مقررات و رویه سازمانها، حفظ و توسعه نگرش مثبت، شکیبایی و تحمل نارضایتی و مشکلات در سرکار میباشد. بر پایه و اساس تئوریها و نظریههای سازمانی به رقابت و عملکرد سازمان کمک میکند، بعلاوه رغبت و تمایل به رفتار شهروند سازمانی بعلت رقابتهای روزافزون جهانی، اهمیت ویژه برای نوآوری، انعطاف پذیری و بهرهوری و پاسخگویی به شرایط بیرونی پیوسته در حال افزایش است بعنوان مثال: وفاداری و شور اشتیاق کارکنان در شرکت فدکس (شرکت پست بین المللی فدرال اکسپرس) غالباً بعنوان عوامل کلیدی ذکر شده است، که تاثیرات چنین عواملی « غیر قابل انکار و شمارش» میباشد و ارزش عوامل وفاداری، شور و اشتیاق در این نهفته است که شرکتها کمک میکند تا در نبرد علیه رقبا برنده شوند (توره،1358).
تحقیقات اخیر نشان میدهد که کارمندانی که فراتر از شغل و وظیفه خود عمل کرده و رفتار شهروند سازمانی از خود بروز میدهند به گروه کاری و سازمانی تعلق دارند که هم بهرهوری بالایی دارند و هم کاری با کیفیت عالی انجام میدهند تا کارگرانی که از رفتار شهروندی سازمانی در سطوح پایین برخوردارند (پودساکف و دیگران،1997).
با توجه به تحقیقات انجام شده درسالهای اخیر در دنیا و توجه روزافزون به بررسی هوش عاطفی و کاربرد آن در عرصههای گوناگون و نیز بررسی رفتار شهروند سازمانی بعنوان یکی از عوامل مهم اثر بخشی سازمانهای امروز، تحقیقات اندکی در این رابطه در ایران انجام شده است. هدف از انجام این تحقیق تاثیر هوش عاطفی کارکنان در رفتار شهروندی سازمانی کارکنان است. به عبارت دیگر این پژوهش به دنبال پاسخ دادن به این سوال است که آیا هوش عاطفی کارکنان و رفتار شهروند سازمانی در ﻣﯿﺎن ﮐﺎرﮐﻨﺎن سازمان تامین اجتماعی شهرستان کاشان تاثیر دارد؟
1-3 ضرورت و اهمیت تحقیق
اﻫﻤﯿﺖ ﻋﻮاﻃﻒ و اﺣﺴﺎﺳﺎت در زﻧﺪﮔﯽ ﻓﺮدی و ﺳﺎزﻣﺎﻧﯽ، اﻧﮕﯿﺰهی اﺻﻠﯽ ﺷﮑﻞگیری ﭘﮋوﻫﺶ ﺣﺎﺿﺮ ﺑﻮد، ﻫﻮش ﻋﺎﻃﻔﯽ ﺑﻪ رﻫﺒﺮان ﮐﻤﮏ میﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻃﻮر ﻣﺆﺛﺮی ﺑﺎ اﺣﺴﺎﺳﺎت و ﻋﻮاﻃﻒ دﯾﮕﺮان ﺑﺮﺧﻮرد ﮐﺮده و ﻧﯿﺎزﻫﺎی اﻓﺮاد را ﺗﺸﺨﯿﺺ دﻫﻨﺪ و آﻧﺎن را ﺑﻪ ﻃﻮر ﻣﺆﺛﺮی ﺑﺮاﻧﮕﯿﺰاﻧﻨﺪ. ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺿﺮورت ﺗﺤﻮل و ﺑﺎزﺳﺎزی ﺳﺎزﻣﺎنها ﺗﻮﺳﻂ رﻫﺒﺮان و ﮔﺮاﯾﺶها و ﺗﻮﺟﻬﺎت روزاﻓﺰوﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ رواﺑﻂ اﻧﺴﺎﻧﯽ در ﺳﺎزﻣﺎنها ﻣﯽﺷﻮد و ﻧﯿﺰ اﯾﻦ ﻧﮑﺘﻪ ﮐﻪ ﻫﻮش ﻋﺎﻃﻔﯽ ﺑﺮ رﻫﺒﺮی در ﺳﺎزﻣﺎنها ﺗﺄﺛﯿﺮ زﯾﺎدی دارد، ﺿﺮورت اﻧﺠﺎم اﯾﻦ ﺗﺤﻘﯿﻖ اﺣﺴﺎس میﺷﻮد. ﻋﺪم اﻧﺠﺎم ﭼﻨﯿﻦ ﺗﺤﻘﯿﻘﯽ در ﺳﺎزﻣﺎنهای تامین اجتماعی ﮐﺸﻮر ﻧﯿﺰ ﺑﺮ اﻫﻤﯿﺖ اﻧﺠﺎم ﭼﻨﯿﻦ ﭘﮋوﻫﺸﯽ میاﻓﺰاﯾﺪ.
ﻫﻮش ﻋﺎﻃﻔﻲ آﺧﺮﻳﻦ و ﺟﺪﻳﺪﺗﺮﻳﻦ ﺗﺤﻮل در زﻣﻴﻨﻪی ﻓﻬﻢ ارﺗﺒﺎط ﻣﻴﺎن ﺗﻌﻘﻞ و اﺣﺴﺎﺳﺎت اﺳﺖ. ﻳﻜﻲ از ﻋﻮاﻣﻠﻲ ﻛﻪ ﻧﻘﺶ ﭼﺸﻤﮕﻴﺮی ﻫﻢ ﺑﺮ ﻣﻮﻓﻘﻴﺖ و ﻋﺪم ﻣﻮﻓﻘﻴﺖ اﻓﺮاد اﻳﻔﺎ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ، ﻫﻮش ﻋﺎﻃﻔﻲ اﺳﺖ. از ﺳﻮﻳﻲ دﻳﮕﺮ، اﻣﺮوزه ﺛﺎﺑﺖ ﺷﺪه اﺳﺖ ﻛﻪ وﺟﻮد ﻋﺎﻃﻔﻪ ﺑﺮای ﻋﺎﻗﻼﻧﻪ ﻓﻜﺮ ﻛﺮدن اﻫﻤﻴﺖ دارد و ﺑﺎور ﻗﺪﻳﻤﻲ ﻛﻪ ﻋﺎﻃﻔﻪ و ﻣﻨﻄﻖ را رو در روی ﻫﻢ ﻗﺮار ﻣﻲ داد، ﻛﺎﻣﻼً ﺑﻲ اﺛﺮ ﺷﺪه اﺳﺖ. ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ ﻫﻤﺎن ﮔﻮﻧﻪ ﻛﻪ در ﺗﻤﺎﻣﻲ ﻓﻌﻞ و اﻧﻔﻌﺎﻻت ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ ﺗﻔﻜﺮ و اﺳﺘﺪﻻل ﻣﻨﻄﻖ و ﻋﺎﻃﻔﻪ ﺑﻪ ﺻﻮرت ﺗﻌﺎﻣﻠﻲ و ﻫﻢ ﭘﻮﺷﻲ ﻋﻤﻞ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ، ﺑﺮ ﻫﻤﻴﻦ ﻗﻴﺎس ﻫﻮش ﻋﻘﻠﻲ و ﻫﻮش ﻋﺎﻃﻔﻲ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺻﻮرت ﺗﻌﺎﻣﻠﻲ ﺑﺮای رﺷﺪ و ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ آدﻣﻲ در ﺗﻤﺎﻣﻲ اﻣﻮر ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ زﻧﺪﮔﻲ ﺑﻪ ﻛﺎر ﻣﻲ روﻧﺪ(ﻧﻮراﻳﻲ و ﺳﺎﻋﻲ، 1389)
سازمان تامین اجتماعی ﻧﻴﺰ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻳﻜﻲ از ﻣﻬﻢ ﺗﺮﻳﻦ و ﺣﻴﺎﺗﻲ ﺗﺮﻳﻦ ﺳﻴﺴﺘﻢهای ﺧﺪﻣﺎﺗﻲ ﺟﺎﻣﻌﻪ، ﻣﺴﺘﺜﻨﻲ از دﻳﮕﺮ ﻧﻬﺎدﻫﺎی دوﻟﺘﻲ ﻣﺎ ﻧﻤﻲ ﺑﺎﺷﺪ و از آﻧﺠﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﻣﺤﻘﻖ ﺧﻮد در اﻳﻦ ﻧﻬﺎد ﻣﺸﻐﻮل ﺑﻪ ﺧﺪﻣﺖ رﺳﺎﻧﻲ اﺳﺖ، ﻣﺴﺎﻟﻪ هوش عاطفی و رفتار شهروند سازمانی را ﺑﻪ ﺧﻮﺑﻲ در اﻳﻦ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ درک ﻣﻲ ﻧﻤﺎﻳﺪ.
ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ ﺑﺎ در ﻧﻈﺮ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻣﻮارد ذﻛﺮ ﺷﺪه و ﻧﻴﺰ اﻫﻤﻴﺖ ﺣﻴﺎﺗﻲ اﻳﻦ ﻧﻬﺎد ﺑﺮای ﺟﺎﻣﻌﻪ، ﺑﺮرﺳﻲ ﺗﺎﺛﻴﺮ ﻫﻮش ﻋﺎﻃﻔﻲ ﻛﺎرﻛﻨﺎن ﺑﺮ رفتار شهروند سازمانی در آن ﺿﺮوری ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﻲرﺳﺪ و ﺑﻪ دﻟﻴﻞ ﻛﻤﺒﻮد ﭼﻨﻴﻦ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪای در سازمان تامین اجتماعی، ﻣﺤﻘﻖ ﺳﻌﻲ دارد ﺗﺎ ﺑﻪ ﺑﺮرﺳﻲ ﺗﺎﺛﻴﺮ ﻫﻮش ﻋﺎﻃﻔﻲ ﻛﺎرﻛﻨﺎن ﺑﺮ رفتار شهروند سازمانی در سازمان تامین اجتماعی کاشان ﺑﭙﺮدازد.
1-5 فرضیات
فرضیه اصلی:
هوش ﻋﺎﻃﻔﯽ ﺑﺮ رﻓﺘﺎر ﺷﻬﺮوﻧﺪی ﮐﺎرﮐﻨﺎن، اﺛﺮ ﻣﻌﻨاداری دارد.
فرضیات فرعی:
1-6 اهداف تحقیق
1-7 قلمرو مکانی
در این تحقیق تاثیر هوش عاطفی بر رفتار شهروندی سازمانی سنجیده میشود که سازمان تامین اجتماعی کاشان به عنوان قلمرو مکانی در نظر گرفته شده است.
1-8 قلمرو زمانی
این پژوهش از زمان تصویب آغاز شده و6 ماه پس از آن خاتمه مییابد.
1-9 نوع روش تحقیق
از آﻧﺠﺎ ﮐﻪ ﻫﺪف ﭘﮋوﻫﺶ ﺗﻌﯿﯿﻦ رواﺑﻂ بین ﻣﯿﺎن ﻣﺘﻐﯿﺮﻫﺎی ﻫﻮش ﻋﺎﻃﻔﯽ و رﻓﺘﺎر ﺷﻬﺮوﻧﺪی اﺳﺖ، لذا از نظر گردآوری دادهها توصیفی و از نوع پیمایشی است. در تحقیق توصیفی محقق میکوشد تا مشخصات افراد یا جامعهها را مورد مطالعه قرار داده، رابطه میان آنها را معلوم نماید. اطلاعات تحقیقات توصیفی معمولاً از طریق پرسشنامه، مصاحبه یا مشاهده جمع آوری میگردد (خاکی، 1384: 21). تحقیق پیمایشی جهت بررسی توزیع ویژگیهای یک جامعه آماری به کار میرود. این نوع تحقیق میتواند برای پاسخ به سؤالهایی در خصوص ماهیت شرایط موجود، رابطه میان رویدادها و چگونگی وضعیت موجود مورد استفاده قرار گیرد. تحقیق حاضر به لحاط هدف از نوع کاربردی میباشد.
1-10 تعریف عملیاتی متغییر ها
ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻧﻈﺮی: ﻫﻮش ﻋﺎﻃﻔﯽ ﯾﮏ زﯾﺮ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﻫﻮش اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ در ﻗﺎﺑﻠﯿﺖ ﭘﺎﯾﺶ و ﻧﻈﺎرت ﺑﺮ اﺣﺴﺎﺳﺎت و ﻫﯿﺠﺎﻧﺎت ﺧﻮد و دﯾﮕﺮان، ﻓﺮق ﮔﺬاﺷﺘﻦ ﺑﯿﻦ آنها و اﺳﺘﻔﺎده از اﯾﻦ اﻃﻼﻋﺎت ﺑﺮای ﻫﺪاﯾﺖ اﻓﮑﺎر و اﻋﻤﺎل دﺧﺎﻟﺖ دارد.
هوش ﻋﺎﻃﻔﻲ ﻧﯿﺰ، مفهومی ﮔﺴﺘﺮده اﺳﺖ که ﺷﺎﻣﻞ مهارتهای ﻓﺮدی و ﺣﺎﻻت دروﻧﻲ ﻣﻲﺑﺎﺷﺪ وبه مجموعه مهارتهای درون ﻓﺮدی و ﺑﺮون ﻓﺮدی اﻃﻼق ﻣﻲﮔﺮدد. هوش عاطفی را ﻣﻲﺗﻮان آگاهی از عواطف و ﭼﮕﻮﻧﮕﻲ ﺗﺎﺛﯿﺮﭘﺬﯾﺮی از عواطف دﯾﮕﺮان، ﺑﺮوز اﺣﺴﺎﺳﺎت، ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ ﻋﻮاﻃﻒ. همدلی و ﺧﻮدآﮔﺎهی و ﭼﮕﻮﻧﮕﻲ اداره ارﺗﺒﺎﻃﺎت ﺑﯿﻦ ﻓﺮدی داﻧﺴﺖ. ﮔﺎردﻧﺮ ﺧﺎﻃﺮﻧﺸﺎن ﻣﻲﻛﻨﺪ که هسته هوش ﺑﯿﻦ ﻓﺮدی ﺗﻮاﻧﺎﯾﻲ درک و ارائه ﭘﺎﺳﺦ ﻣﻨﺎﺳﺐ به روﺣﯿﺎت، ﺧﻠﻖ و ﺧﻮ، اﻧﮕﯿﺰشها و ﺧﻮاستههای اﻓﺮاد دﯾﮕﺮ اﺳﺖ. او اﺿﺎفه ﻣﻲﻛﻨﺪ که در هوش درون ﻓﺮدی، ﻛﻠﯿﺪ ﺧﻮدﺷﻨﺎﺳﻲ ﻋﺒﺎرﺗﺴﺖ از آگاهی داﺷﺘﻦ از اﺣﺴﺎﺳﺎت ﺷﺨﺼﻲ ﺧﻮد و ﺗﻮاﻧﺎﯾﻲ ﻣﺘﻤﺎﯾﺰﻛﺮدن و اﺳﺘﻔﺎده از آنها ﺑﺮای هدایت رﻓﺘﺎر ﺧﻮﯾﺶ (کورکماز و آرپاسی، 2009).
خود آگاهی
خودآگاهی عاطفی: توانایی آگاه بودن و فهم احساس خود. خودابرازی: توانایی ابراز احساسات، باورها و افکار صریح و دفاع از مهارتهای سازنده و برحق خود. عزت نفس: توانایی آگاه بودن از ادراک خود، پذیرش خود و احترام به خود. استقلال: توانایی هدایت افکار و اعمال خود و آزاد بودن از تمایلات هیجانی خود شکوفایی: توانایی درک ظرفیتهای بالقوه و انجام چیزی که میتوان انجام داد، تلاش برای انجام دادن و لذت بردن.
خود مدیریتی
کنترل تکانهها و تحمل فشار روانی: توانایی مقاومت کردن در برابر رویدادها، موقعیتهای آزمایشی و یا کاهش آنها، همچنین توانایی کنترل هیجانات خود. انعطافپذیری: توانایی سازگار بودن افکار و رفتار با تغییرات محیط وموقعیت ها. شادمانی: توانایی احساس خوشبختی کردن با زندگی خود، لذت بردن از خود و دیگران، داشتن احساسات مثبت، صریح، مفرح و شوخ. خوشبینی: توانایی زیرکانه نگاه کردن به زندگی و تقویت نگرشهای مثبت، حتی درصورت بروز بدبختی و احساسات منفی.
آگاهی اجتماعی
توان حل مسئله: توانایی تشخیص و تعریف مشکلات، به همان خوبی خلق کردن و تحقق بخشیدن راه حلهای مؤثر و بالقوه. آگاهی به واقعیت و واقع گرایی: توانایی سنجش هماهنگی، بین چیزی که به طور هیجانی تجربه شده و چیزی که به طور واقعی وجود دارد.
مدیریت رابطه
روابط بین فردی: توانایی ایجاد و حفظ روابط رضایت بخش که به وسیله نزدیکی عاطفی، صمیمیت، محبت کردن و محبت گرفتن توصیه میشود. همدلی: توانایی آگاه بودن و درک احساسات دیگران و ارزش دادن به آن. مسئولیتپذیری اجتماعی: توانایی بُروز خود به عنوان یکی از اعضای گروه که دارای حس همکاری مؤثر و سازندگی میباشد.
رفتار شهروند سازمانی
رفتار شهروند سازماتی را به عنوان رفتارهای تحت اختیار فرد تعریف کرده و بیان میکند که این دسته از رفتارها بطور صریح و مستقیم بوسیله سیستمهای رسمی، پاداش مورد توجه قرار نمیگیرد، ولی باعث ارتقاء اثربخشی کارکردهای سازمان میگردد. واژه اختیاری بودن بیانگر این است که رفتارها، شامل رفتارهای مورد انتظار در نیازهای نقش و یا شرح شغل نیست. و در تعهد استخدامی کارمندان قرار نگرفته است و کاملا انتخابی میباشد و کوتاهی در آن هیچ گونه تنبیهی را بدنبال ندارد این رفتارها با حفظ و تقویت بافت روان شناختی و اجتماعی باعث انجام اموری میشوند، که برای سازمان سودمند و کمک کننده میباشد و بخاطر مطالبات و تقاضای کاری انجام نمیشود.
اصطلاح رفتار شهروندی سازمانی به فعالیتها و رفتارهای اضافی کارکنان اطلاق میگردد که “اثر بخشی سازمانی” را بهبود میبخشد.
1-11 استفادهکنندگان از نتایج تحقیق
با ارائه راه حل و پیشنهاد با توجه به یافتههای تحقیق پیشبینی میشود، مدیران وتصمیم گیران سازمان بتوانند به نقش هوش عاطفی بر کارکنان پی برده وبا در نظر گرفتن و توجه نمودن به این عوامل در تصمیمگیریهای خود در سازمان بتوانند سطح خدمات و تحقق اهداف آن را تسهیلات بیشتری قائل شوند. به طور خلاصه نتایج این تحقیق میتواند توسط گروههای زیر مورد استفاده قرار گیرد:
بطور کلی استرس حاصل نیاز به سازگاری فیزیکی ذهنی و احساس در مقابل یک تغییر است استرس تا حدی میتواند مفید باشد چرا که به زندگی تحرک و جذابیت میبخشد (ورا، پانیز، 1380) این مقدار استرس برای رشد و تکامل شخصیت لازم بوده و این استرس به هنجار میباشد. (شاملو، 1386) مطالعه استرس شغلی در سال 1965 با هانس سلیه آغاز شد. استرس علاوه بر اثرات روانی، بر رفتار و سلامت جسمانی و نیز از طریق مکانیسمهای سایکو فیزیولوژیک در دراز مدت به ایجاد و تشدید اختلالات جسمی و روانشناختی میانجامد. (فرید من، 2002) .
بک و همکاران (1995) اظهار میدارند که اضطراب زمانی ایجاد میشود که تعداد و میزان تهدیدهای ادراک شده از میزان توانایی و قابلیت مقابله با آنها پیشی بگیرد که فرد احساس میکند در معرض خطر قرار دارد و آسیب پذیر، مشوش و مضطرب میشود. (کلارک، مزبورن، 1999، نقل از جعفرزاده، 1387).
از آن جا که پیامدهای استرس تهدیدی جدی برای سلامت در تمامی جنبهها به شمار میآید و موجب کاهش لذت و بهره وری فرد از یک زندگی پربار شده همچون سدی مانع ترقی و پیشرفت میشود و از آن جا که بسیاری از استرسهای روزمره با ساده ترین شیوهها قابل پیشگیری هستند لذا پژوهش آسیب شناسانه اخیر که گامی در جهت شناسایی و حل مشکلات و ارتقاء زندگی کارمندان است ضروری مینماید پاسخهای سازگارانه افراد به استرس در جهت کاهش فشار روانی و بقاء تعادل سیستم عمل میکند در حالیکه پاسخهای ناسازگارانه منجر به تشدید انتظارات موجود شده و سیستم را به سمت بی ثباتی سوق میدهد.
تلاشهای سازگارانه موجب افزایش تاثیرات بلند مدت شده و صرفاً به واسطه مداخله و خواست خود فرد منتج به کاهش فشارهای روانی میشود و زمینه ارتقاء مهارت، سلامت و اعتماد به نفس را فراهم کرده بر میزان مقاومت در برابر فشارهای آتی میافزاید در حالیکه روشهای مقابلهای ناسازگارانه را تشخیص نداده و به درستی درک نمیکند مثلاً موقعیت را به طور غیرمنطقی فاجعه آمیز، شدیدتر، منفیتر و… تلقی میکند. لذا تفاوت حاصله در نوع و کیفیت مقابله افراد در مقابل تنش حاصل متغیرهایی مانند شخصیت، انگیزه، توانمندی و… است (نقل از خزایی، 1385). لازاروس و فلکمن (1984) میگویند مقابله تحت شرایط استرس روانشناختی رخ داده و شامل اقدامات عمومی برای حل مساله از طریق جستجوی اطلاعات پیرامون آن و یا دور شدن از مساله به منظور کاهش تنش میباشد (ترجمه نجاریان، اصغری، دهقانی، 1375).
دیو 1987 مقابله را تلاش فعال یا منفعلانه برای پاسخ به یک موقعیت تهدید میداند که به منظور دور کردن تهدید یا کاهش ناراحتی رخ میدهد(به نقل از خزاعی، 1380).
دالتون (2002) نشان داد که شیوه مقابله با استرس بر سازگاری اجتماعی و خودکفایی افراد تاثیر عمدهای دارد.
مسلم است که وقایع به خودی خود فشارزا نبوده بلکه فشار زا بودن یا نبودن و شیوه مقابله آنها بستگی به این دارد که آن واقعه توسط فرد چگونه ارزیابی شود. اکثر روانشناسان شاغل در زمینه استرس معتقدند که ارزیابی موقعیت ادراک شده متغیری اساسی در تعیین میزان استرس روانشناختی میباشد وقتی وقایع فشارزا درک میشوند که افراد منابع خود برای مقابله را کافی ندانند. (تیلور، 1991، انیدلر پارکر، 1993).
پس افرادی که بدون دلیل خود را ناراحت میکنند نمیتوانند سالم زندگی کنند و از زندگی رضایت خاطر داشته باشد و علت عمده آن نیز وجود یک رشته تفکرات غیرعاقلانه آزار دهنده است افرادی که پیامهای ملال آور، عجیب و غریب، تکراری یا متضاد را منتقل میکنند در واقع از یک شیوه تفکر گژ کار بهره میبرند.
گرایش به جزمی فکر کردن، یاد آوری مداوم افکار منفی و امتناع از تقابل با این تفکرات در فرد استرس، تنش، بیماری و… ایجاد میکند. (آلیس، 1973).
جلالی طهرانی (1372) میگویند یک فکر غیر منطقی که منجر به آسیب و تشویق میشود حقیقت ندارد یعنی ظن و گمان بوده، بوسیله دلیل و برهان قابل اثبات نیست و نوعی ماهیت اجبار و الزام دارد به آشفتگی و تشویش در فرد منجر شده، انرژی فرد را به هدر میدهد او را از اهدافش دور میسازد و یک فکر غیرمنطقی از مواجهه موفق فرد با رویدادها ممانعت میکند هوش معنوی بیانگر مجموعهای از تواناییها و ظرفیتها و منابع معنوی است که بکارگیری آنها موجب افزایش انطباق پذیری و در نتیجه سلامت روان افراد میشود هوش معنوی هوشی است که مشکلات معنایی و ارزشی انسان را حل کرده و به اعمال و زندگی انسان در سطحی وسیع تر و قدرتمندتر مفهوم میبخشد به واسطه آن معنا و مسیر زندگی فرد قابل ارزیابی خواهد بود. بنیان عملکرد هوش معنوی کاراتر از هوش عقلانی و عاطفی میباشد. کینگ راهبردهای مقابلهای و تکنیکهای حل مساله با استفاده از معنویت را کاربردهای انطباقی هوش معنوی میداند. هوش معنوی بعنوان یک میانجی در ارتباطات عمل کرده و همبستگی معنی داری با سازگاری داشته به ما در درک موقعیت کمک میکند (معلمی، رقیبی، سالاری درگی، 1389).
تحقیقات نشان داده است که اعتقادات معنوی و روحانی و اقدامات و تعهدات به هم مرتبط بوده و نتایج مثبتی در روح و روان وسلامت جسمانی ما داشته و زمینه ساز بهبود ارتباطات مثبت میان فردی میشود (ضیایی، نرگسی و آبیاقی اصفهانی، 1387). هوش معنوی ممکن است امری شناختی – انگیزشی باشد که مجموعهای از مهارتهای انطباقی بوده و منابعی را که حل مساله و دستیابی به هدف را تسهیل میکند معرفی مینماید فرد میتواند از این هوش برای چارچوب دهی و تفسیر مجدد تجارب خود بهره ببرد (غباری بناب و همکاران، 1386).
یکی از مشخصههای کلیدی هوش معنوی استفاده از معنویت برای حل مشکلات است (ادواردز، 2003).
لذا در این پژوهش به دنبال بررسی ارتباط دو عامل اصلی موثر در وضعیت استرس و کنترل آن یعنی هوش معنوی و تفکرات غیر منطقی هستیم تا با اصلاح و تقویت این دو متغیر بعنوان پیشنهادات پژوهشی از میزان استرس و تبعات آن بکاهیم و نیز راهبردهای ناسازگارانه مقابلهای موجود شناسایی شده و در جهت اصلاح راهبردها، راهکارها و پیشنهادات موثر گام برداریم.
1-3)اهمیت و ضرورت مساله
جامعه سالم بستر مناسبی برای زندگی افراد در محیط سالم است. چنین جامعهای میتواند مولد عقلانیت و پیشروی حوزه در سلامت ذهن جسم و روان باشد.
بدیهی است انسان سالم محور و شاهکلید تمامی آمال انسانی است و این همه پیچیدگی در دنیای امروزی حاصل تلاشها برای رفاه و آسایش بیشتر بشر بوده است. هر چند گاهی خود عاملی در جهت سلب آرامش شده است جامعه سالم مجموعه انسانهای سالمی است که در قالب ارتباطات مناسب با هم تعامل میکنند ولی همچنان بیماریها و ناگواریها و تشویشها رویای دنیای برین انسانها را به چالش میکشند و آدمیانی پیدا میشوند که در مرحله جراحات روحی و کاستیهای فکری غوطه میخورند و در انتظار کمک همنوعانشان چشم به راهند و
بدیهی است یکی از منادیان بزرگ سلامت مداری و ایثار و نوع دوستی کارمندان ند که بار سنگین یکی از مشاغل دشوار و زیانآور را به دوش میکشند. کارمندان متناسب با نیازهای سیستم و مددجویان و بدون توجه به نیازهای خود وخانواده شان میبایست در ساعات و ایام مختلف شبانه روز در محل کار حاضر شده و زندگی مشترک خویش را نیز با این همه مشکلات هماهنگ سازند (خرم آبادی، شمس، فرضی، عبدالرسولی 1383).
لذا بخش زیادی از زندگی کارمندان در محیط کار و در شرایط دشوار میگذرد و بسیاری از وقایع مشکلات کاری اثر عمیقی بر سلامت جسمی و روانی آنها دارد بنابراین استرس که بعنوان معضل مبتلا به تمامی کارمندان بوده و اکثراً درگیر عوارض ثانوی آن میباشند بعنوان مولفهای در خور پژوهش میباشد تا به واسطه بررسی ارتباط کیفیت مقابله با استرس و هوش معنوی و باورهای نادرست کارمندان گامی هر چند ناچیز در جهت شفافیت این ارتباط برداشته و در جهت آسیب شناسی این ارتباطات ارائه راهکارهای مفید برای این قشر خدوم کاری کرده باشیم گفتنی است که ارتباط هوش معنوی بعنوان مولفهای اثرگذار در ایجاد سلامت بهبود قابلیت و سازگاری افراد و معنی بخشی به زندگی فردی، اجتماعی انسانی و معنوی جزء عوامل است که اثر آن در کاهش تنش و آرامش بدیهی و فارغ از توضیح مینماید و نیز نگاه واقع بینانه به مسائل و درکی فارغ از اغلاط متداول که ریشه شخصیت ارث محیط، تربیت و… دارد میتواند زمینه ساز بسیاری از کژکاریها و ناراستیها بوده و فرد را مستعد ناسازگاری و بی ثباتی در تفکر، تصمیمگیری، رفتار و ارتباط بسازد و او را به سمت عدم تعادل و عدم سلامت روان سوق دهد و اینجاست که فرد مملو از اضطراب و تشویش میشود و به بیمار یها و ناراحتیهای جسمی و روحی مبتلا میگردد در مقابل تفکر منطقی و سالم بستر ساز سلامت جسم و روان بوده.
1-4)اهداف پژوهش
1-4-1)هدف اصلی:
1-4-2)اهداف فرعی:
1-5)فرضیات پژوهش
1-5-1)فرضیه اصلی:
هوش معنوی و باورهای غیرمنطقی با توان مقابله با استرس در کارکنان شرکت ملی گاز ناحیه کاشان اثرگذار است.
1-5-2) فرضیات فرعی:
در این پژوهش هوش معنوی و باورهای غیرمنطقی به عنوان متغیرهای پیش بین و توان مقابله با استرس به عنوان متغیر ملاک مورد بررسی قرار گرفتهاند.
ب-اهداف کاربردی
1-6)تعاریف نظری و عملی تحقیق:
غیرمنطقی:
الف-تعریف نظری: تفکرات غیرمنطقی، باورها، افکار، اندیشهها و عقایدی هستند که در آنها اجبار، الزام، وظیفه و مطلق گرایی وجود داشته باشد، این افکار میتوانند اصلاً واقعیت نداشته باشند(آلیس، 1973).
ب-تعریف عملیاتی: منظور از تفکرات غیرمنطقی نمرهای است که آزمودنی از طریق پاسخ به پرسشنامه باورهای غیرمنطقی جونز(1968) بدست میآورد.
مقابله با استرس:
الف-تعریف نظری:
لازاروس و فلکن (1984) مقابله را به عنوان تغییر دائمی کوششهای شناختی و رفتاری به منظور کنترل نیاز خاص درونی و بیرونی که فشار زا بوده و فراتر از منابع فردی است تعریف کردهاند که تحت شرایط استرس روانشناختی رخ میدهد.