1- ورزش باعث افزایش سطح سلامت و تندرستی در میان افراد جامعه گشته و افزایش سطح سلامت با تأثیر بر سرمایه انسانی و نیز سرمایه اجتماعی، سبب افزایش سطح بهرهوری اقتصادی در بخشهای تولیدی و خدماتی میگردد.

2- گسترش ورزش سبب افزایش سطح سلامت شده و هزینه های بهداشتی، درمانی و هزینههای جانبی آن را در جامعه کاهش میدهد.
3- افزایش چشمگیر شاغلان در بخش ورزش که بر روند جاری اقتصاد حاکم بر کشورها، تأثیر گذاشته و از حجم بیکاران در حال افزایش کاسته است.

4- از ورزش به عنوان ابزاری مؤثر برای بازاریابی و فروش کالاهای ورزشی و غیر ورزشی استفاده میشود.
5- از طریق برگزاری مسابقات ورزشی در سطح ملی منطقهای و بینالمللی سرمایههای پولی و مالی به بازارهای داخلی وارد میشوند (پارسا مهر، 1388، ص 202 و 203).
ورزش بر جنبههای مختلف زندگی اثرگذار است، چه مستقیم و چه غیر مستقیم. هنوز بسیاری از مردم نسبت به اثرات والای ورزش بر زندگی خود ناآگاهند: ورزش سلامتی مردم را بهبود داده و شبکههای اجتماعی و ارتباط اجتماعی و مهارتهای آنها را تغییر میدهد. همچنین بر سرمایه اجتماعی، سرمایه انسانی و انسجام اجتماعی اثر مثبت دارد. ورزش بطور مستقیم با ایجاد شغل و کارخانه و صنایع خدماتی و خرده
فروشی و بطور غیر مستقیم با اثرگذاری بر سرمایه انسانی و اجتماعی بر اقتصاد اثرگذار است. از طریق ورزش هویت ملی و فرهنگ مردم بهبود مییابد و با پیروزی در یک مسابقه بینالمللی غرور ملی افزایش مییابد (ورزش در کانادا، 2009).
مردم با رویکردهای مختلف با ورزش روبرو میشوند همانند ورزشکاران، مربیان، مسئولان، حامیان، داوطلبان، دانشمندان، هنرمندان، رسانهها و تماشاگران و طرفداران که هرکدام رویکرد خاص خود را دارند: ورزش یکی از انواع فراغتهاست که شادی به ارمغان میآورد و باعث افزایش آرامش روحی و بهبود کیفیت زندگی میشود. ورزش شخصیت فرد را میسازد و این فرصت را برای کودکان و جوانان ایجاد میکند که کار تیمی، از خودگذشتگی و تعهد را یاد بگیرند. ورزش یکی از زمینههای فعالیتهای انسانی است که اجازه میدهد تا انسان برای تعالی تلاش کند (همان).
برای اینکه ورزش بتواند در مقایسه با فعالیتهای دیگر، سهمی از منابع عمومی محدود را بدست آورد نیاز به این دارد که به منافع ملموس آن در بین افراد، جوامع و کشورها پرداخته شود. در ایران هم باید دولت و سازمانهای مختلف برای آگاهی مردم از ارزش ذاتی ورزش با ارائه شواهدی مانند بهداشت، آموزش و مهارت و خدمات اجتماعی برای رسیدن به هدف کمک کنند. علیرغم اثرات معنیدار ورزش و نیاز به آگاهی در مورد این مهم، لیکن مطالعات زیادی در حوزه اثرات اقتصادی- اجتماعی ورزش صورت نگرفته است. عدم بررسی عمیق از اثرات ورزش بر روی افراد، جامعه، سازمانها و کشورها باعث شده است که سیاستگذاران نتوانند برنامهریزی مناسبی برای توسعه ورزش داشته باشند و لذا ورزش نیاز به سرمایهگذاری گستردهای از سوی دولتها دارد (گراتون و تیلور، 2002).
2-2 تعریف ورزش
تمام مطالعات مرتبط با ورزش، با مسئله سختی مواجه هستند که چگونه ورزش را تعریف کنند. ورزش قسمتی از فعالیتی به نام فراغت میباشد. محققین این حوزه تلاش کردهاند که توضیح دهند به چه نوع فعالیتی فراغت گفته میشود، اما تعریف مشخصی پیدا نکردند چون این فعالیت به احساسات و ادراکات مشارکت کنندگان بستگی دارد. در واقع یک فعالیت میتواند برای یک نفر فراغت و برای یک شخص دیگر فراغت نباشد.
فدراسیون ورزشی اروپا در سال 1992 تعریف خلاصهای از ورزش انجام داده است: ورزش یک فعالیت فیزیکی است که در آن از طریق مشارکت سازمانیافته و یا غیر سازمانیافته، جهت گسترش سلامت جسمی و فکری، ایجاد رابطههای اجتماعی و یا بدست آوردن نتایج در مسابقات انجام میشود (فدراسیون اروپا، 1992). مهمترین سوالی که مطرح میشود این است که فرق بین فعالیتهای ورزشی فعال، فراغت عمومی و فعالیتهای مربوط به سرگرمی چیست؟ فعالیتهای مختلف میتواند در این گروهها یا گروههای دیگر طبقه بندی شوند. فوتبال، دو و میدانی و ژیمناستیک بطور واضح جزء بازیهای المپیک میباشد و در همه کشورها جزء ورزشهای فعال طبقهبندی میشوند. رفتن به سینما و یا خوردن شام در بیرون و تماشای تلویزیون فعالیتهای فراغتی و سرگرمی میباشند. سوالی که مطرح میشود این است که آیا دارت و بیلیارد جزء فعالیتهای ورزشی میباشند یا فراغتی؟ گفته میشود که این دو ورزش و یا امثال چنین فعالیتهایی جزء ورزش میباشند و لذا در خیلی ازکشورها چنین فعالیتهایی را تلویزیون پوشش داده و روزنامهها در مورد این دو بحث میکنند. همچنین فعالیتها، رقابتی میباشند. در کشورهایی که چنین فعالیتهایی گسترش یافته جزء طبقهبندی ورزشی میباشند. بنابراین، فعالیت بدنی در آنها وجود ندارد و لذا در طبقه بندی فعالیتهای فیزیکی جایی ندارند اما رقابتی هستند.
مجموعه دیگری از فعالیتها که فیزیکی هستند اما رقابتی نیستند اغلب در طبقهبندی مشارکت ورزش ملی جای میگیرند. فعالیتهایی مانند باغبانی فیزیکی هستند اما در طبقه بندی غیر ورزشی جای میگیرند (گراتون و تیلور، 2002، ص 7).
یکی دیگر از فعالیتها “راه رفتن” میباشد. اگرچه بسیاری از راه رفتنها، مانند راه رفتن طاقت فرسا در کوه و حومه شهر یک سرگرمی محسوب میشود اما مانند ورزش دارای فایده برای سلامتی میباشد. این فعالیت در بعضی جوامع جزء فعالیتهای ورزشی محسوب شده و در بعضی جوامع نه (همان).
راجرز (1977) معتقد است که چهار عنصر اساسی باید در یک فعالیت وجود داشته باشد تا به عنوان ورزش در نظر گرفته شود: ورزش باید یک فعالیت فیزیکی بوده، برای سرگرمی انجام شود، یک وسیله رقابت باشد و دارای چارچوب سازمانی رسمی باشد. یک معیار دیگر نیز که به نظر میرسد جزء معیارهای ورزش باشد این است که فعالیتی ورزشی محسوب میشود که بوسیله رسانهها و آژانسهای ورزشی مورد توجه قرار گیرد. راجرز، یک لیست اصلی را به عنوان فعالیتهای ورزشی پیشنهاد داده است که مورد قبول تمام کشورها میباشد و یک لیست تکمیلی که با توجه به هر کشور به عنوان ورزش طبقه بندی میشود
– Auto Regressive Distributed Lag
امروزه نفت بزرگترین بازار کالا در جهان است همچنین قیمت نفت خام یکی از مهمترین شاخص های اقتصاد دنیا به شمار میرود. نفت خام بخش بزرگی از مبادلات کالا را تشکیل میدهد بنابراین جذابیت سرمایهگذاری و مدیریت ریسک در بازار انرژی افزایش یافته است. برای کاهش ریسک باید ارزشگذاری صحیحی از میدان نفتی انجام شود به خصوص در میادین نفتی که برای حفظ تولید پایدار به انها گاز طبیعی تزریق میشود و در اثر قیمت نقدی گاز طبیعی و نفت خام استراتژیهای متفاوتی به وجود میآید. ارزشگذاری صحیح نیازمند شناخت قیمت نقدی کالا میباشد بنابراین مدیریت ریسک در بازار انرژی با درک درست از قیمت انرژی در ارتباط است به همین دلیل در سالهای اخیر قیمتهای (نقدی و آتی) انرژی مرتبا در ادبیات اقتصادی بررسی و دنبال شدهاند.

در ادامه این فصل در ابتدا به تعریف مساله و بیان ضرورت پژوهش پرداخته میشود سپس سوالات و اهداف تحقیق بیان میشوند.
مخازن نفت با گذشت زمان و برداشت نفت از آنها دچار افت فشار می شوند و میزان استخراج نفت با گذشت زمان از آنها کاهش می یابد. در میدانهای نفتی به منظور تولید پایدار، گاز و آب به میدان نفتی تزریق میشود. تزریق گاز به میدانهای نفتی جهت جلوگیری از کاهش فشار نفت مخزن و در نتیجه تثبیت میزان استخراج نفت از یک مخزن نفتی در طول زمان است. در بعضی از میادن نفتی مانند میدانهای نفت شنی نیز برای استخراج بیشتر از تزریق گاز استفاده مینمایند.
سابقه این روش به دههی 1950 میلادی بر میگردد. در ایران به سالهای پس از جنگ بر میگردد. روش تزریق، به خاطر کم هزینه بودن تزریق گاز، فراوان بودن آن در ایران و اینکه باعث افزایش میزان استخراج نفت میشود، ارجحیت دارد، همچنین این روش به علت کم هزینه بودن در مقابل روش حفر چاه جدید از استقبال بالایی برخوردار است. در روش تزریق از گازهای هیدروکربن، گاز کربنیک و ازت استفاده میشود. موئینگی این روش به دلیل دارا بودن خاصیت امتزاج گاز به حداقل میرسد در نتیجه نفت موجود داخل و خارج حفرهها جای خود را به گاز خشک میدهد. کارائی تزریق گاز به عوامل مختلفی بستگی دارد، این عوامل شامل اندازه و شکل هندسی مخزن، شیب طبقات مخزن، ماهیت نفت مخزن، درصد ترکیب گاز تزریقی و…میباشد که در اینجا هدف بررسی آنها نیست.
در سالهای 1350 با وقوع جنگ بین اعراب و اسرائیل، تولید نفت ایران به 6 میلیون بشکه در روز رسید و این مقدار تولید، بدون صیانت نفتی صورت گرفت به گونهای که هیچ صیانتی از میدان نفتی در دستور کار صنعت نفت نبود. بر اساس آمارهای تولید شرکت ملی نفت ایران، تولید گاز کشور در سال 1356، روزانه 144 میلیون متر مکعب بوده است که 41 درصد آن به کشورهایی مانند شوروی سابق صادر میشد و باقیمانده نیز در داخل مصرف میشد و تزریق به میدانهای نفتی صورت نمیگرفت؛ پس میزان تزریق گاز در این سالها صفر بوده است و صیانت از میدان نفتی صورت نگرفته است.
بر اساس ترازنامههای انرژی ایران، متوسط تزریق گاز به میدانهای نفتی ایران در فاصلهی سالهای 1390-1376 به طور متوسط 03/77 میلیون متر مکعب بوده است. همچنین بر اساس دادهها ترازنامه انرژی ایران میزان تزریق در سال 1389 نسبت به سال 1388 به میزان 9/11 درصد رشد داشته است و مقدار گاز تزریقی در سال1390 نسبت به سال 1389 معادل 13 درصد رشد داشته است. بر طبق پیشبینی سند توسعهی بخش نفت و گاز در برنامه چهارم مقدار تزریقی گاز 149 میلیون متر مکعب میباشد. از طرف دیگر براساس دادههای صادرات گاز ایران از ترازنامه انرژی، میزان واردات ایران از صادارت بیشتر میباشد؛ در سالهای اخیر نه تنها این مقدار از واردات پیشی گرفته؛ بلکه از روند افزایشی نیز برخوردار بوده است. با این وجود صنعت نفت و گاز ایران از مقدار پیشبینی شده گاز تزریقی، برای حفظ تولید پایدار نفت عقب است. این مسئله، اهمیت ارزشگذاری میدان نفتی با بازیافت را افزایش میدهد. بنابراین نیاز است که استراتژی بهینه انتخاب شود تا ارزش پروژه به حداکثر برسد.
تزریق گاز به میادین نفتی یکی از مهمترین عوامل در صیانت از ذخایر نفت و یکی از راهبردهای تولید پایدار است. تزریق به موقع و کافی، افزون بر تولید بیشتر نفت به حفظ جایگاه ایران کمک میکند و از طرف دیگر باعث تقویت ظرفیت ذخیرهسازی مقادیر چشمگیر گاز برای نسل آینده میشود. با تزریق گاز به میادین نفتی منابع درآمد ناشی از فروش گاز از بین میرود؛ از طرف دیگر میزان نفت استخراجی از میادین نفتی بیشتر میشود که یک مبادله بین این دو برقرار میشود.
بنابراین در یک میدان نفتی که برای حفظ تولید پایدار گاز طبیعی تزریق می شود یک سری انعطاف پذیری مدیریتی مانند فعال نمودن، تعطیلی موقت و تعطیلی دائم بر اساس نوسانات قیمت نقدی نفت خام و گاز طبیعی به وجود می آیند. این انعطاف پذیری های مدیریتی تحت عنوان اختیارات یاد می شوند که دارای ارزش هستند و بایستی در ارزش گذاری میدان نفتی در نظر گرفته شوند.
برای ارزیابی یک طرح روشهای متفاوتی وجود دارد که یکی از آنها روشهای سنتی بودجهبندی سرمایه، مبتنی بر جریانهای نقدی تنزیل شده هستند. یکی از روشهای سنتی بودجهبندی ، روش ارزش فعلی است با استفاده از این روش ارزش پروژه را تعیین میکند. در روش ارزش فعلی، سرمایهگذاری بهینه زمانی انجام میگیرد که ارزش فعلی پروژه مثبت باشد. روشهای مبتنی بر جریان نقدی تنزیلشده، دارای نقایصی به شرح ذیل میباشد:
2-روش جریان نقدی تنزیلشده، از نرخ تنزیلی استفاده میکند که منعکسکننده ریسک جریانهای نقدی است و این نرخ تنزیل به طور اجتنابناپذیری دارای خطای برآورد است.
3- روش جریان نقدی تنزیلشده انعطافپذیری مدیریتی موجود در پروژه را در بر نمیگیرد. انعطافپذیریهای مدیریتی تحت عنوان اختیارات یاد میشوند و بایستی ارزشگذاری شوند. عدم ارزشگذاری آنها باعث می شود که ارزشگذاری پروژه کمتر از حد محاسبه شود؛ بنابراین تصمیمگیرنده یک پروژه اقتصادی را رد میکند و منجر به تصمیمگیری نادرست میشود. برای مثال، بعضی از اختیارات پروژه سرمایهگذاری شامل به تاخیر انداختن سرمایهگذاری جهت از بین رفتن برخی نااطمینانی، اختیار گسترش پروژه و همچنین اختیار تعطیل کردن پروژه در صورت پیامدهای منفی میباشد.
حال با توجه به نقائصی که از نظر گذشت باید به دنبال روشهای دیگر بود تا ارزشگذاری درست انجام گیرد. یکی از آنها روش اختیارات واقعی است. اختیار واقعی به عنوان تطبیق تئوری اختیارات مالی به ارزشگذاری پروژه های سرمایه گذاری شناخته می شود. تئوری اختیار واقعی تشخیص می دهد که محیط اقتصادی داریی پویایی و نااطمینانی است و ارزش پروژه با اعمال انعطاف پذیری مدیریتی ایجاد می شود.
این روش مبتنی بر تئوری قیمتگذاری اختیارات است. در بازار سرمایه(مالی) اختیاراتی به سرمایهگذار داده میشود تا به واسطه آن ریسک سرمایهگذاری کاهش یابد؛ یعنی در صورت وجود نوسانات نامطلوب زیان مالی را کاهش دهد. این اختیارات در واقع زیرمجموعهای از مشتقات مالی هستند که بایستی قیمتگذاری شوند.
اختیارات در بازارهای مالی برای دارندهی دارائی به عنوان حقی در خرید یا فروش مقدار مشخصی از دارائی با قیمت معینی در تاریخ انقضا تعیین شده یا قبل از آن تاریخ انقضا تعریف میشود و هیچ اجباری در اجرای آن نیست.
با توجه به تعریف فوق، اختیار یک حق است و در اجرای آن هیچ اجباری نیست، بنابراین نگهدارندهی آن میتواند حق را اعمال نکند و اجازه
دهد که آن منقضی شود.
اختیارات مالی برای دارائیهای مالی کاربرد دارد، اما برای دارائیهای فیزیکی باید از اختیارات واقعی استفاده کرد زیرا برای دارائیهای فیزیکی( مانند کالا و انرژی) باید ویژگیهایی فیزیکی آنها نیز به شمار آید برای مثال در مورد نفت و گاز میزان ذخایر، نرخ استخراج به صورت ثابت یا متغیر و غیره مهم میباشند.
اختیارات واقعی از اختیارات مالی منشأ میگیرد. بنابراین میتوان از تکنیکهای موجود برای ارزشگذاری اختیارات و اعمال سیاست بهینه برای اختیارات واقعی استفاده کرد.
یکی از کاربردهای روش اختیارات واقعی، ارزیابی طرحهایی است که سرمایهگذاری اولیهی آنها بالا و همچنین برگشتناپذیر است. کاربرد دوم برای کالاهایی است که ویژگیهای بازار آتی آنها به خوبی توسعه یافته باشد؛ همچنین باید در نظر داشت که کاربرد اصلی اختیارات واقعی برای کالا یا دارائی فیزیکی است.
از آنجا که صنعت انرژی دارای سرمایهگذاری اولیهی بالا و برگشتناپذیری است و فعالیتهای اقتصادی در این زمینه از ریسک بالای برخوردار است، باید در این حوزه تصمیمات قابل اعتماد و ارزشگذاری صحیح انجام شود تا بتوان ریسکهای بالا را مدیریت نمود. همچنین مقرراتزداییهای انجام شده در بازارهای انرژی از قبیل گاز، برق و نفت باعث خروج آنها از انحصار طبیعی شده است. این امر باعث میشود که مشتقات زیادی در این بازارها تعریف شوند. در طی سالیان اخیر بازار انرژی به بزرگترین بازار کالا در سطح جهان تبدیل شده و از فعالیت کالای فیزیکی اولیه، به بازار مالی پیشرفته تبدیل شده است. بنابراین باید از تکنیکهای مورد استفاده در بازارهای مالی با کمی تغییرات بهره گرفت تا اینکه ریسک را در این بازارها کاهش داد و زمینهی افزایش سرمایهگذاری فراهم گردد. در نهایت چون خروجی این صنایع به صورت کالا است؛ بنابراین در این صنایع میتوان از اختیارات واقعی استفاده کرد. بر این اساس، اختیارات واقعی تکنیک مناسبی برای ارزیابی و ارزشگذاری انعطافپذیری در این بازارهاست.
در میدان نفتی انواع اختیارات یا انعطافپذیری مدیریتی وجود دارد. یکسری از این اختیارات در اثر تزریق گاز به میدان نفتی جهت حفظ تولید صیانتی یا استخراج نفت بیشتر از میدانهای نفت شنی است. در این مطالعه هدف بررسی اثرات دینامیکی قیمت گاز طبیعی و نفت خام بر تولیدات و استراتژی بهینه در زمینه تولید نفت در یک میدان نفتی بر اساس روش اختیارات واقعی است. بنابراین در این مطالعه هدف ارزشگذاری اختیارات موجود در یک میدان نفتی بر اساس دینامیک رفتار قیمت نقدی نفت و قیمت گاز طبیعی در صورت تزریق تحت مدلهای متفاوتی میباشد. انعطاف پذیری شامل باز شدن پروژه یا ادامه باز بودن پروژه با توجه به قیمت پایین گاز یا قیمت بالایی نفت خام و تعطیلی پروژه در صورتی که قیمت گاز بالا یا قیمت نفت پایین باشد در نهایت رهاکردن پروژه در صورتی که قیمت گاز خیلی بالا یا نفت خام خیلی پایین باشد. حال سوال این است که در یک میدان نفتی که تزریق گاز صورت می گیرد در چه قیمتهای میدان نفتی فعال و بسته و رها شود.
1-آیا نوسان قیمت نفت بر اختیارات فعال نمودن، بستن و رها نمودن میدان نفتی تاثیر دارد؟ اگر موثر است، قمیت تغییر اختیارات در چه دامنه ای قرار دارد؟
2-تغییر نرخ بهره بر ارزش اختیارات چه اثری دارد؟
3- آیا بازدهی آسایش بر ارزش اختیارات اثر دارد؟ اگر موثر است، قیمت تغییر اختیارات در چه دامنه ای قرار دارد؟
4- ضریب همبستگی جز وینر در معادله قیمت نقدی نفت خام و بازدهی آسایش تصادفی چه تاثیری بر ارزش میدان نفتی دارد؟
5- آیا زمانی که معادله قیمت گاز به صورت تصادفی در نظر گرفته میشود اختیارات دارای ارزش میباشند؟
6- آیا بین قیمت نقدی نفت خام و گاز طبیعی در قالب معادلات دیفرانسیل تصادفی رابطه بلند مدت وجود دارد؟
هدف تحقیق به این صورت است که، در بازیافت بعضی از میادین نفتی از گاز جهت استخراج نفت بهره گرفته میشود. قیمت گاز و نفت در بازارهای انرژی دارای نوسانات زیادی است؛ بنابراین سودآوری و بهرهبرداری از پروژههای نفتی به میزان نوسانات نفت و گاز بستگی دارد؛ در نتیجه بسته به قیمت گاز یا نفت سه اختیار(گزینه) بهرهبرداری، تعطیل موقت یا دائم پروژه مطرح میشود. این اختیارات بیانگر نوعی انعطافپذیری مدیریتی است که باید ارزشگذاری شود تا به ارزیابی درستی از پروژهها دست یابیم. برای ارزیابی این مسئله از روش اختیارت واقعی استفاده میشود.
سایر اهداف عبارتند از:
الف-تخمین معادلات دیفرانسیلی تصادفی برای قیمت نفت با فرایندهای تصادفی متفاوت.
ب- بررسی رابطه بلند مدت قیمت نقدی نفت خام و گاز طبیعی در قالب معادلات دیفرانسیلی تصادفی.
روش مطالعه تحلیلی توصیفی است. در ابتدا قیمت نقدی نفت خام در قالب معادلات دیفرانسیل متفاوت بیان میشوند.
در مرحله بعدی با استفاده از داده های قیمت آتی و فیلتر کالمن، پارامترهای تعدادی از مدلهای مورد نظر تخمین زده میشوند
چون اختیارات موجود از نوع خرید امریکایی است و اعمال اختیار در هر زمانی پیش از سررسید انجام میگیرد در صورتیکه ارزش بازدهی در آن نقطه زمانی بالاتر از ارزشهای مورد انتظار فعلی باقیمانده دوره باشد. بنابراین برای انجام این مقایسه باید ارزشهای آتی تخمین زده شوند. برای این منظور از روش مونت کارلو استفاده میشود؛ حال با استفاده از پارامترهای به دست آمده و جواب معادله دیفرانسیل تصادفی مسیرهای زیادی را شبیه سازی میکنیم. با استفاده از این مسیرهای شبیهسازی شده و روش مونت کارلو به حل مسئله اختیارات واقعی مد نظر یعنی بررسی رفتار دینامیکی قیمت گاز و نفت خام بر ارزش میدان نفتی میپردازیم.
در این مطالعه ابتدا ادبیات تجربی و نظری بررسی می شود که ادبیات نظری در دو بخش ادبیات اختیار و ادبیات مرتبط با مبانی ریاضی می باشد. سپس در ادامه یک سری مدل بررسی می شوند و تعدادی از آنها جهت استخراج پارامترهای مورد نیاز در روش اختیارات واقعی، تخمین زده می شوند. سپس در بخشهای بعدی داده های مورد استفاده و نتایج تخمین و ارزیابی میدان نفتی تحت مدلهای متفاوت بحث می شوند. در این مطالعه رفتار دینامیکی قیمت گاز و نفت برای دادههای انرژی کانادا بررسی میشوند. سپس رفتار دینامیکی گاز بر ارزش پروژه میدان نفتی مورد نظر از طریق تئوری اختیارات بررسی میشود که استراتژیهای بهینه برای حداکثر کردن ارزش پروژه به دست میآید.
در این تحقیق با سه محدودیت داده، حافظه کامپیوتر و زمان اجرای برنامه مواجه بودیم که عبارتند از :
1-محدودیت دسترسی به اطلاعات اقتصادی و فیزیکی میادین نفتی ایران با ریکاوری وجود دارد. به این منظور از داده های نفت شنی در کانادا استفاده نمودیم که برای استخراج نفت از این میادین نیاز است گاز طبیعی تزریق شود.
2- در روش مونت کارلو نیاز است مسیرهای قیمتی زیادی در گامهای بسیار کوچکی تولید شوند. برای مثال تعداد مسیرها را 10000 و تعداد گامها را 8000 در نظر میگرفتیم باعث میشد که یک سری ماتریس با ابعاد بسیار بزرگ برای قیمت نقدی نفت، بازدهی آسایش (در حالت تصادفی) و قیمت نقدی گاز داشته باشیم که این مساله باعث میشد که حافظه کامپیوترکفایت ننماید. بنابراین با کاهش تعداد مسیرها و گامها دقت ارزش یابی کاهش مییافت.
3- اجرای برنامه با استفاده از نرم افزار متلب زمانبر بود.
اما با روند روز افزون صنعتی شدن اکثر کشورهای درحال توسعه و افزایش جمعیت در جهان، نیاز به انواع مختلف انرژی مخصوصاً انرژی الکتریکی روز به روز در حال افزایش است. با وجود پیشرفت فناوری های نوین که استفاده از انرژی های نو و تجدیدپذیر را مقدور می سازند، هنوز سوخت های فسیلی جزء منابع انرژی هستند که بیشترین نیاز صنعت را فراهم می سازند. سهم انرژی های نو در تأمین انرژی مورد نیاز جهان در حال حاضر بسیار اندک است. علت عدم استقبال از منابع انرژی تجدیدپذیر با تمامی مزایا و محاسن مشهود آنها، به وفور و ارزانی سوخت های فسیلی باز میگردد. اما همانطور که می دانیم سوخت های فسیلی دو مشکل پایان پذیر بودن و همچنین آلودگی زیست محیطی در هنگام استفاده را دارا می باشند.
بهینه سازی مصرف انرژی های فسیلی و نیز استفاده از انرژی های نو یا تجدید پذیر راه حل های پیشنهادی برای اصلاح محیط زیست و خارج شدن از بحران انرژی است. استفاده از انرژی های خدادادی موجود درطبیعت، همیشه مورد نظر انسان بوده است. همان طور که می دانیم، انرژی ها قابل تبدیل به یکدیگرند. مثلاً انرژی مکانیکی را می توان به انرژی الکتریکی تبدیل کرد. به همین ترتیب انرژی شیمیایی و حرارتی را و برعکس. مطالعات گوناگونی برای تغییر شکل انرژی، به طوری که به کارگیری آن ساده باشد، صورت گرفته است. حاصل این کوشش ها، انرژی الکتریکی است که از تبدیل سایر انرژی ها به دست می آید.

امروزه نسل بشر برای تولید انرژی الکتریکی مورد نیاز خود به منابع مختلفی روی آورده است که با عنایت به اتمام پذیری وآلایندگی منابع فسیلی انرژی های تجدیدپذیر از اهمیت زیادی برخوردار شده اند. در یک تقسیم بندی کلی دیگر می توان انواع منابع انرژی به منظور تولید برق را به دو گروه زیر تقسیم نمود:
منابع انرژی تجدید ناپذیر که شامل سوخت های فسیلی، سوخت اتمی (هسته ای)، و منابع انرژی تجدید پذیر شامل انرژی خورشیدی، انرژی بادی، انرژی زمین گرمائی، انرژی زیستی، انرژی های اقیانوسی و آبی و انرژی هیدروژن و پیل سوختی (فتوحی و همکاران، 1380).
2-3-1- انرژی باد و انرژی فسیلی
انرژی برای سال های متمادی توجه بسیاری از برنامه ریزان و سیاستگزاران را به خود معطوف کرده است؛ به طوری که، توسعه و پیشرفت بسیاری از جوامع حاضر، به ویژه کشورهای در حال توسعه، به میزان قابل توجهی متأثر از آن خواهد بود. در این راستا، اتمام قریب الوقوع منابع فسیلی و پیش بینی افزایش قیمت ها، بیش از پیش بر اهمیت و لزوم جایگزینی سیستم انرژی فعلی تأکید دارد.
در حال حاضر، بیش از نیمی از کل انرژی مصرفی در جهان را سوخت های فسیلی تشکیل می دهند. در پالایشگاه های مدرن و پیشرفته، از نفت خام محصولاتی بنیادی به دست می آید که در تنوع کلی شامل تولید مواد زیر می باشد: بنزین، نفت های مختلف، سوخت جت، روغن های روان، قیر، پارافین جامد، گاز تقطیری، نفتالین و غیره. اهمیت محصولات فوق هریک به تنهایی مشخص کننده ارزش این منابع می باشد و استفاده از این ثروت را برای تولید حرارت جهت راه اندازی توربینهای بخار تولید کننده انرژی الکتریکی عاقلانه و اقتصادی نمی داند. از سوی دیگر، فناوری مشتقات نفتی در اوج پیشرفت قرار دارد که متأسفانه مشکل جهانی آلودگی محیط زیست را بلای عظیم زندگی سالم کرده است و بدتر از آن، دارندگان صنایع و کشورهای پیشرفته که بیشترین سودها را نصیب خود کرده اند و در آلودگی محیط زیست و نابودی حیات در کره زمین بزرگترین سهم را دارند، در تأمین مالی برنامه های اجرایی زیست محیطی نیز تعلل می کنند (کاظمی، 1384).

به طور کلی می توان گفت، رشد اقتصادی و توسعه صنعتی هر کشور به عنوان پایه های اصلی پیشرفت فناوری در رسیدن به اقتدار سیاسی، استقلال و شکوفائی فرهنگی تا اندازه زیادی با انرژی ارتباط دارد. از همین رو انرژی در بازارهای جهانی به صورت یک کالای گرانبها درآمده است و برای کشورهایی که از آن برخوردارند سرچشمه درآمدهای بزرگ و سرشاری به شمار می رود.
با توجه به روند کنونی افزایش جمعیت و طبعاً افزایش مصرف منابع انرژی در آینده های نه چندان دور، جهان با بحران های شدید اقتصادی- اجتماعی و حتی زیست محیطی از قبیل کاهش منابع انرژی، هزینه بالای حامل های انرژی، افزایش آلودگی ها، تغییرات آب و هوای کره زمین و مسائل امنیتی که از مهمترین چالش های انرژی محسوب می شوند، روبرو کرده است. به همین دلیل کشورهای پیشرفته جهان به ویژه آن هایی که از لحاظ منابع انرژی به سایر کشورها وابسته اند، از چند دهه گذشته تلاش های فراوانی در جهت جایگزینی سوخت های فسیلی با منابع انرژی تجدیدپذیر، مانند انرژی بادی، خورشیدی و زمین گرمائی انجام داده اند. درکشورهائی که سرشار از منابع انرژی هستند، وجود منابع غنی زیرزمینی و ظرفیت های بالای طبیعی عرضه انرژی (برق، گاز، بنزین) با قیمت هائی پائین تر از نرخ جهانی، باعث وارد آمدن خسارات جبران ناپذیری بر اقتصاد این کشورها شده است. به نحوی که زمینه را برای ایجاد فرصت هایی چون استفاده از منابع متنوع تأمین انرژی از قبیل انرژی هسته ای و انرژی های تجدیدپذیر فراهم می سازد. به همین علت توجه به مسئله تولید و مصرف پایدار، توجه به ارزشگذاری زیست محیطی طرح های توسعه، اعمال مدیریت سبز، استفاده از منابع انرژی تجدیدپذیر و … از جمله مواردی هستند که می توانند از بحران های ملی، منطقه ای و جهانی در بخش انرژی جلوگیری نمایند (عباسپور، 1386).

2-4- مکانیسم تشکیل باد و تاریخچه استفاده از انرژی باد
یکی از عناصر بسیار مهم و تأثیر گذار در طبیعت، باد است. باد حرکت افقی هواست که موجب می شود تا اختلافات مربوط به دما، رطوبت و فشار که در جهات افقی وجود دارند، از بین بروند و هوا به حالت تعادل درآید (علیزاده و همکاران 1383).
به صورت دقیق تر می توان گفت تشعشعات دریافتی خورشید توسط زمین، موجب گرم شدن هوای اتمسفر شده و به همین دلیل هوا به سمت بالا حرکت می کند. شدت این گرمایش در استوا؛ جایی که خورشید عمود می تابد؛ بیشتر از هوای اطراف قطبین؛ جایی که زاویه تابش خورشید تند می باشد؛ خواهد بود و هوای اطراف قطبین نسبت به هوای استوا کمتر گرم می گردد .دانسیته هوا با افزایش دما کاهش پیدا کرده و بنابراین هوای سبکتر استوا به سمت بالا حرکت کرده و در اطراف پخش می گردد. این عمل موجب افت فشار در این ناحیه گردیده و موجب می گردد هوای سرد از قطبین به سمت استوا جذب گردند.
همچنین وقتی خورشید در طول روز میتابد، هوای روی سرزمینهای خشک سریعتر از هوای روی دریاها و آب ها گرم میشود. هوای گرم روی خشکی بالا رفته و هوای خنک تر و سنگین تر روی آب جای آن را میگیرد که این فرآیند بادهای محلی را میسازد. این به آن معناست که روز از سمت دریا به سمت ساحل باد می وزد. در شب، از آنجا که هوا روی خشکی سریعتر از هوای روی آب خنک میشود، جهت باد برعکس میشود. بنابراین باد به علت گرادیان فشار به وجود آمده از تابش غیر یکنواخت خورشید به سطح زمین به وجود می آید (سانا 1390).
دو خصیصه مهم باد یکی “سرعت” و دیگری ” جهت” آن است. اصولاً باد در طبیعت به عنوان نیرویی قوی عمل می کند و می تواند طبیعت را تحت تأثیر قرار دهد. هنگامی که بر شدت و تداوم این نیرو افزوده می شود، می تواند اثر تخریبی در محیط داشته باشد. اما در بسیاری مناطق طبیعی دنیا، باد به عنوان ابزاری مناسب، توسط انسان به خوبی مورد بهره برداری قرار گرفته است (شایان، 1390).
استفاده از انرژی بادی، دارای سابقه طولانی است و بشر در مسیر تکاملی تمدن خویش توانسته است با آگاهی و اطلاع از قانون مندی حاکم بر طبیعت این انرژی عظیم را به استخدام درآورده و از آن به عنوان وسیله مطمئن و دائمی در راه رسیدن به اهداف خود استفاده کند.
نیروی حاصل از انرژی باد برای سه هزار سال مورد استفاده قرار گرفته است. تا اوایل قرن بیستم انرژی باد برای فراهم کردن نیروی مکانیکی لازم برای پمپاژ آب یا آسیاب کردن غلات مورد استفاده قرار گرفته است. باشروع صنعتی شدن مدرن، کاربرد انرژی باد کاهش یافت و به وسیله موتورهای سوخت فسیلی یا شبکه الکتریکی جایگزین شد. اما به تدریج و با افزایش تقاضا برای انرژی، انرژی های تجدیدپذیر مجالی برای فراهم نمودن انرژی کافی و ایمن فراهم می کنند.
استفاده از انرژی باد برای تخستین بار توسط ایرانیان با ساخت آسیاب های بادی در 200 سال پیش از میلاد مسیح صورت گرفت. ایده استفاده از این آسیاب های بادی در قرون 12 و 13 به اروپا و سپس قاره آمریکا انتقال یافت و سال ها در آنجا مورد استفاده قرار گرفت. نمونه هایی از این آسیابها هنوز در مناطق خواف (استان خراسان رضوی) و نهبندان (استان خراسان جنوبی)، وجود دارند که در حال حاضر مورد استفاده قرار می گیرند. در بسیاری از مراجع آمده است که در استان های شرقی ایران برای بالا کشیدن آب از چاه و آسیاب کردن غلات از آسیاب های بادی استفاده می شده است. مشاهدات و تحقیقات نشان می هد که در تابستان و گاهی در ماه های پائیز در اغلب نواحی خشک و بی آب ایران، که احتیاج به آب بیشتر می باشد، شدت وزش باد عامل مهمی در بکارگیری انرژی باد بوده است. تا قبل از سال 1319 در منطقه منجیل، از انرژی باد برای پمپاژ آب و روشنائی استفاده می شده است.
در اوایل قرن حاضر با پیشرفتی که در طرح و ساخت انواع پره و اصولاَ سطوح آیرومکانیک پدید آمد و با تکامل قوانین مکانیک سیالات، آسیاب های قدیمی مورد بررسی علمی قرار گرفت و به موازات آن طرح هایی برای استفاده از مبدل های انرژی باد به صورت های دیگر پیشنهاد و اجرا گردید. بدین ترتیب در دهه های اول قرن بیستم، اغلب توربین های بادی، در انواع مختلف با بکارگیری قوانین آیرودینامیک و فناوری جدید ساخته شدند.
ایجاد نیروگاه های بادی و تبدیل انرژی الکتریکی با استفاده از توربین هایی با ظرفیت بالا، پس از جنگ جهانی دوم، با وجود نیاز شدیدی که صنایع رو به توسعه کشورهای مترقی به منابع انرژی داشتند، تولید نیروگاه های بادی و حتی تحقیق درباره آن ها، به علت در دسترس بودن سوخت فسیلی ارزان قیمت متوقف گردید. اما با بروز بحران انرژی به سبب کاهش ذخائر هیدروکربورهای جهان و نتیجتاَ افزایش فرآورده های نفتی و همچنین افزایش روز افزون تقاضای انرژی و بیم و وحشت از توسعه آلودگی، موجب شد تا توجه دانشمندان به منابع دیگر از جمله انرژی باد که می تواند به طور مناسبی در مناطق بادخیز مورد استفاده قرار گیرد، معطوف و فعالیت دامنه داری از سال 1970 میلادی در این زمینه آغاز گردید ( ایمانی، 1390).
: Energy Information Administration
کارایی فنی یکی از معیارهای اندازهگیری عملکرد در بنگاههای اقتصادی میباشد که یک نمای کلی از وضعیت عملکرد آن بنگاه در مقایسه با سایر بنگاههای مشابه ارائه مینماید. همواره یکی از چالشهای موجود در زمینه محاسبه کارایی فنی، انتخاب روش مناسب برای محاسبه این شاخص بوده است. این امر باعث شده تا طیف وسیعی از مطالعات به مقایسه مزیتها و کاستیهای روشهای پارامتریک و ناپارامتریک با یکدیگر و ارایه دلایلی برای انتخاب هر یک از این روشها برای تحلیل شاخصهای کارایی بپردازند. در سالهای اخیر محققان تلاش نمودهاند تا با معرفی روشهای شبه پارامتریک، مزیتهای روشهای پارامتریک و ناپارامتریک را تجمیع و کاستیهای این روشها را جبران نمایند. یکی از روشهای شبه پارامتریک که در سالهای اخیر معرفی شده و مورد استقبال مطالعات تجربی قرار گرفته است روش تصادفی ناپارامتریک پوششی دادهها میباشد. این مطالعه با بکارگیری این روش در محاسبه کارایی فنی نیروگاههای حرارتی کشور به بررسی اثر تجدید ساختار بر کارایی فنی نیروگاههای حرارتی پرداخته و به صورت ضمنی به معرفی این روش و مزیتهای آن میپردازد.

1-3- اهمیت و ضرورت مطالعه
انرژی برق به عنوان یک نهاده اساسی در فرایند تولید و همچنین یک کالای مصرفی از اهمیت بالایی برخوردار میباشد. با پیشرفت تکنولوژی، انرژی برق تبدیل به موتور محرک بخش صنعت، کشاورزی و حتی خدمات شده است. بنابراین، زمینهسازی برای عملکرد کارا در تولید این انرژی از طریق کاهش قیمت عرضه این محصول، موجب افزایش رفاه جامعه و همچنین بهبود رقابتپذیری سایر محصولات خواهد شد. در چند دهه اخیر کشورها با هدف افزایش کارایی تولیدکنندگان برق اقدام به تغییرات ساختاری در صنعت برق نموده و سعی داشتهاند تا با ورود رقابت به بازارهای برق و اصلاح انگیزه تولیدکنندگان برق، زمینه را برای بهبود عملکرد آنها فراهم نمایند. وقوع اصلاحات ساختاری در صنعت برق کشورهای مختلف باعث شده تا بررسی اثرات این تغییرات بر عملکرد تولیدکنندگان برق در اولویت مطالعات تجربی قرار گیرد. بررسی این موضوع در کشورهای در حال توسعه از اهمیت به مراتب بیشتری برخوردار میباشد. زیرا، در این کشورها به دلیل وجود ضعف نهادی جدی ممکن است اهداف و منافعی که سیاستهای تجدید ساختار به دنبال آن هستند حاصل نشود (پارکر، 2002).
در ایران نیز در سال 1382 با ایجاد بازار برق و تدوین آییننامه خرید و فروش در آن گام مهمی به سمت ایجاد رقابت در صنعت برق کشور برداشته شد. مطالعه اثر این سیاست بر کارایی نیروگاههای برق کشور میتواند در ادامه مسیر صنعت برق کشور و همچنین اعمال اصلاحات مشابه در سایر صنایع شبکهای، راهگشا باشد. همچنین برای برنامهریزی اثر بخش در جهت ارتقای کارایی فنی در تولید انرژی برق، اندازهگیری و شناخت شرایط کنونی و سپس تعیین عوامل موثر بر کارایی فنی از اهمیت ویژهای برخوردار میباشد. این مطالعه به دنبال محاسبه کارایی فنی و شناسایی نقش عوامل مختلف در تفاوت کارایی فنی در میان نیروگاههای حرارتی کشور و بررسی اثر تجدید ساختار صنعت برق بر آن طی سالهای 1378 تا 1390 میباشد. علت انتخاب نیروگاههای حرارتی، سهم بالای این نیروگاهها در تولید و تأمین برق مصرفی کشور میباشد. بر اساس آمارهای ارایه شده از سوی وزارت نیرو (1390) این نیروگاهها در سال 1390 نزدیک به 94 درصد تولید برق کشور را بر عهده داشتند.
1-4- اهداف
1-5- فرضیهها
1-6- روش تحقیق
این مطالعه یک تحقیق کاربردی است که با بکارگیری دادههای کتابخانهای و روشهای آمار توصیفی و استنباطی به محاسبه و تحلیل کارایی فنی نیروگاههای حرارتی کشور و بررسی عوامل موثر بر آن از جمله ایجاد بازار برق میپردازد. منبع آماری مطالعه گزارشهای تفصیلی صنعت برق میباشد که به صورت سالیانه از سوی وزارت نیرو منتشر میشود.
برای محاسبه کارایی فنی دو گروه کلی روشهای ناپارامتریک و پارامتریک موجود میباشد. در روشهای پارمتریک مانند روش مرز تصادفی (SFA) یک رابطه تبعی بین نهادهها و محصول در نظر گرفته میشود و برای تخمین پارامترهای تابع از تکنیکهای آماری استفاده میشود. این روش دارای جزء خطای دو بخشی است که با یکدیگر ناهمبسته میباشند. بخش اول جزء اخلال تصادفی نوفه سفید (ناهمبسته با توزیع یکسان) میباشد و بیانگر عواملی است که تحت کنترل مدیر بنگاه نمیباشند. بخش دوم یک متغیر تصادفی غیر منفی میباشد که بیانگر ناکارایی فنی است. یکی از ایرادات روش پارامتریک، داشتن نیاز به فروض اولیه در مورد شکل تبعی تابع تولید میباشد، این در حالی است
که در روشهای ناپارامتریک مانند تحلیل پوششی دادهها (DEA)، هیچ گونه فرض اولیهای در مورد شکل تبعی رابطه بین تولید و نهادهها در نظر گرفته نمیشود. با این وجود در این روش نیز که از برنامهریزی خطی برای یافتن مرز حداکثر تولید استفاده میشود، امکان انجام آزمونهای آماری به خاطر ماهیت ناپارامتریک آن وجود ندارد.
در سالهای اخیر برای رفع همزمان ایرادات روشهای SFA و DEA روش جدیدی تحت عنوان روش تصادفی ناپارامتریک پوششی دادهها (StoNED) معرفی شده است (کازمنن، 2006). این روش ویژگیهای روش پارامتریک مرز تصادفی و روش ناپارامتریک تحلیل پوششی دادهها را در شکل واحدی از تحلیل مرز تولید ترکیب نموده و نشان میدهد که مرز ناپارامتریک و جزء خطای ترکیبی تصادفی میتوانند به طور هم زمان به دست آیند.
مزیت این روش آن است که نیازی به فرض وجود فرم تبعی خاص برای تابع تولید در آن وجود نداشته و به جای آن، فرم تبعی انعطاف پذیر با ویژگیهای تقعر، یکنواختی و همگنی معرفی میگردد. همچنین در این روش برخلاف روش تحلیل پوششی دادهها همه بنگاهها بر روی شکل مرز تولید تأثیرگذار میباشند و امکان انجام آزمونهای آماری نیز وجود دارد (کازمنن، 2006). در روش تصادفی ناپارامتریک پوششی دادهها، تکنیک رگرسیون ناپارامتریک جایگزین رگرسیون حداقل مربعات معمولی میشود که به عنوان حداقل مربعات ناپارامتریک مقعر (CLNS) شناخته میشود (کازمنن، 2006).
تفاوت روش تصادفی ناپارامتریک پوششی دادهها با روش تحلیل پوششی دادهها آن است که در روش تحلیل پوششی دادهها کارایی هر یک از واحدها به طور مجزا به دست میآید، اما در روش تصادفی ناپارامتریک پوششی دادهها جزء خطاها برای تمامی واحدهای تولیدی به طور همزمان محاسبه میشود. همچنین در روش تحلیل پوششی دادهها، تمامی انحرافها از مرز تولید به عنوان جزء ناکارایی در نظر گرفته میشود و از وجود جزء تصادفی صرف نظر میشود ولی در روش تصادفی ناپارامتریک پوششی دادهها از جزء خطای ترکیبی استفاده میشود. در این مطالعه نیز برای محاسبه کارایی فنی عرضهکنندگان برق در ایران از روش تصادفی ناپارامتریک پوششی دادهها استفاده شده است.
برای بررسی عوامل موثر بر کارایی فنی از رهیافت دادههای تلفیقی یا همان پنل دیتا استفاده میشود. با توجه به این که مقدار شاخص کارایی فنی در بازه صفر تا یک قرار دارد، متغیر وابسته در روش پنل دیتا یک متغیر محدود شده بوده و برای تخمین آن از مدلهای سانسور شده مانند توبیت استفاده میشود. دوره مورد مطالعه در این تحقیق سالهای 1378 تا 1390 است و تحلیلهای آماری این مطالعه با استفاده از دو نرمافزار استاتا و گمس انجام میگیرد. انتخاب نیروگاهها بر اساس امکان دسترسی به اطلاعات آماری آنها بوده و اسامی این نیروگاهها در جدول (1-1) ارائه شده است.
1-7-1- کارایی: کارایی در مفاهیم متفاوتی مانند کارایی اقتصادی، کارایی فنی و کارایی در تخصیص در مطالعات مختلف به کار گرفته شده است. در این بخش به صورت خلاصه این مفاهیم و تفاوت بین آنها را ارائه مینماییم. کارایی اقتصادی عبارت است از استفاده از منابع اقتصادی به نحوی که بیشترین محصول به دست آید. این متغیر به وسیله نسبت ارزش نهادهها به ارزش ستانده اندازهگیری میشود. این نوع کارایی متشکل از دو نوع کارایی فنی و کارایی تخصیص میباشد (کوئلی و همکاران، 2003).
کارایی فنی (TE) عبارت است از توانایی بنگاه برای استفاده از حداقل نهاده برای تولید سطح معین تولید یا حداکثر سازی تولید با توجه به سطح معینی از نهاده و تکنولوژی تولید. کارایی تخصیص (AE) نیز عبارت است از توانایی بنگاه در استفاده از نسبت بهینه نهادههای تولید با توجه به قیمت نسبی نهادهها و تکنولوژی تولید. این نوع کارایی بیشتر مربوط میشود به انتخاب ترکیب فنی کارای نهادهها برای تولید حداکثر تولید قابل دسترس (همان). علاوه بر مفاهیم فوق، مفهوم دیگری که در ادبیات کارایی کاربرد فراوان دارد، کارایی مقیاس (SE) است برای دستیابی به این نوع کارایی بایستی در هر زمان مقیاس تولید بهینه باشد (کوئلی و همکاران، 2005). برای نشان دادن کارایی فنی روشهای مختلفی وجود دارد. این بخش به توضیح مفاهیم کارایی فنی در حالت بازدهی ثابت به مقیاس (TRCRS)، کارایی فنی با بازدهی متغیر به مقیاس (TEVRS) و کارایی مقیاس با استفاده از نموداری که دربردارنده بخش معقول تابع تولید (که با استفاده از روش تحلیل پوششی دادهها (DEA) به دست آمده) میباشد، اختصاص داده شده است. در مورد بازدهی به مقیاس میتوان دو فرض در نظر گرفت: وجود بازدهی ثابت به مقیاس (CRS) و وجود بازدهی متغیر به مقیاس (VRS). فرض CRS زمانی مناسب است که تمام بنگاهها در مقیاس بهینه عمل مینمایند. این معیارهای کارایی در نمودار (1-1) نشان داده شده است. فرض کنیم یک نهاده X و یک محصول Y وجود دارد و بنگاهها در نقاط C، E، F، G و K عمل مینمایند. مرز بازدهی ثابت به مقیاس به وسیله خط OJ نشان داده شده است. بنگاهها میتوانند روی یا زیر این مرز قرار گیرند. خط DEFGH مرز بازدهی متغیر به مقیاس را نشان میدهد. کارایی فنی یک بنگاه معین میتواند به وسیله رابطه بین سطح مشاهده شده و بالقوه تولید تعریف شود (گرین، 1993). بنابراین، یک برنامه تولید، زمانی دارای کارایی فنی است که با سطح نهاده آن برنامه نتوان به سطح تولیدی بیشتر از مقدار تولید تحقق یافته در برنامه دست یافت، یا برای دستیابی به سطح معین شده تولید در برنامه، ترکیب نهادهای که کمتر از نهاده برنامه باشد، وجود نداشته باشد. کارایی فنی نهادهگرا، با ثابت در نظر گرفتن سطح تولید به حداقل سازی هزینه میپردازد در حالی که کارایی تولید گرا، نهادهها را ثابت در نظر گرفته و سطح تولید را حداکثر مینماید. کارایی فنی بنگاه بین عدد صفر و یک بوده و هرچه امتیاز کارایی به یک نزدیکتر باشد به این مفهوم است که واحد تولیدی دارای کارایی فنی بیشتری است. با این اوصاف، در نمودار (1-1) نسبت AB به AC نشان دهنده معیار کارایی فنی نهادهگرا با بازدهی ثابت به مقیاس برای بنگاه تولیدی C میباشد. کارایی مقیاس مربوط میشود به این که آیا بنگاه در بهرهورترین مقیاس تولید مینماید یا نه. برای بنگاه C کارایی فنی با بازدهی متغیر برابر نسبت AE به AC میباشد. مقیاس کارایی مقیاس را میتوان از نسبت کارایی فنی با بازدهی ثابت به کارایی فنی با بازدهی متغیر محاسبه نمود. بنابراین، نسبت AB به AE نشان دهنده کارایی مقیاس میباشد. اگر این مقدار کمتر از یک باشد نشان دهنده عدم کارایی در مقیاس تولید است.
Regulation
بحران اقتصادی که هم اکنون کشورهای صنعتی را به شدت تحت تأثیر قرار داده و دامنه آن به اکثر کشورهای در حال توسعه رسیده با سرایت به مؤسسات بزرگ مالی، تبدیل به بحرانی فراگیر در بازارهای مالی شده و کاهش شدید قیمت سهام و سقوط بازارهای بورس را به همراه داشته است. ورشکستگی برخی بانکها و نهادهای مالی که نتیجه طبیعی این فرآیند است موجب اضطراب و نگرانی در بازارهای مالی و کاهش شدید اعتبارات، رکود اقتصادی و افزایش بیکاری شده است. در چنین وضعی، خانوارها نسبت به آینده اقتصادی نگرانتر میشوند و سطح مصرف خود را به سرعت کاهش میدهند که این امر، تقلیل سطح فروش و کاهش سود بنگاههای اقتصادی را به دنبال داشته و زمینه را برای کاهش سرمایه گذاری و افزایش بیکاری فراهم میآورد و در یک کلمه بحران اقتصادی را تشدید میکند. علت اصلی بحران اخیر را باید در سه حوزه جستجو کرد؛ رونق کاذب بازار مسکن آمریکا، نوآوریهای مالی در اعطای وامهای رهنی پرخطر و فقدان نظارت کافی بر عملکرد بازارهای بورس و مؤسسات بزرگ مالی و سفتهبازان در بازار جهانی سرمایه (درخشان، 1387).

نقدینگی مهمترین متغیر پولی در اقتصاد کلان است که از طریق تعاملات حاکم بر تولید ناخالص ملی و سرعت گردش پول و نوسانات سطح عمومی قیمتها در معادلهای موسوم به تئوری مقداری پول تعیین میشود. آنچه مسلم است هرچه بازارهای پولی یک کشور گستردهتر و عمیقتر باشند، نهادهای تأثیرگذار بر نقدینگی نیز بیشتر خواهد بود. در حال حاضر نهادهای اثرگذار بر نقدینگی، بانک مرکزی، بانکهای دولتی و غیردولتی و مؤسسات اعتباری غیر بانکی (مردم و دولت) میباشند. اگرچه نقدینگی در فضای اقتصادی مبتنی بر تولید، فی نفسه عامل مثبت تلقی میشود اما در شرایطی که افزایش آن هیچ تناسبی با تولید ملی نداشته باشد، به تعبیر سنتی زمینه ساز ایجاد پول بدون پشتوانه یا پول سوزان است که به طور خودکار ارزش چنین پولی کاهش خواهد یافت. نقدینگی شامل دو جزء پول و شبه پول است. رشد بی رویه نقدینگی باعث رشد سریع تقاضا برای کالاها و خدمات شده و چون در کوتاه مدت عرضه کالا و خدمات محدود است این امر منجر به ایجاد تورم در اقتصاد میشود. کنترل حجم نقدینگی هدف نهایی کشورها برای رسیدن به اهداف کلان اقتصادی مثل ایجاد رشد تولید ناخالص داخلی، کنترل تورم، ایجاد موازنه در پرداختهای خارجی، حفظ ارزش داخلی پول و ایجاد اشتغال است. در واقع کنترل نقدینگی به عنوان وسیلهای برای رسیدن به اهداف کلیدی اقتصاد کلان است. بدین منظور حجم نقدینگی به گونهای تعیین میشود که با حمایت از رشد تولیدات داخلی در حد ظرفیتهای تولیدی از بروز تورم جلوگیری نماید.

نقدینگی با انگیزههای متفاوتی وارد بازار مسکن میشود. بخشی از نقدینگی به انگیزه کسب و عایدی سرمایه و استفاده از تغییرات احتمالی قیمت مسکن و سایر دارائیهای جایگزین و بخش دیگری از آن تحت تأثیر تقاضای خانوارها برای تامین تقاضای سرپناه وارد بازار میشوند. در مقابل تقاضای نقدینگی مربوط به وجه سوداگری مسکن تحت تاثیر چند عامل قرار میگیرد:
ـ تغییر در ترکیب دارائی خانوارها در اثر ریسک و بازدهی
ـ انتظارات قیمتی در بازار دارائی
نوسان و نقل و انتقال شدید حجم نقدینگی در بخش مسکن یکی از معضلات این بخش است. در ابتدا منابع عظیم مالی، بنا به دلایل مختلفی که به طور عمده ناشی از رشد نقدینگی در سطح کلان است، به سوی بخش مسکن و به صورت تقاضای سوداگرانه سوق مییابند. در شرایط فقدان الگوها و کانالهای متشکل، ورود نقدینگی به تدریج حالت هجمهای به خود میگیرد. از آنجایی که فعالیتهای سوداگرانه تابع قانون بازده نزولی سود نیستند، سود در بخش مسکن همچنان بالا میماند، تا زمانی که اضافه عرضه در بخش به یکباره انتظارات را نسبت به سودآوری این بخش تغییر داده، منابع مالی را از بخش مسکن خارج کرده و بخش مسکن و به تبع آن اقتصاد کشور را با رکود مواجه میسازد. به این ترتیب فعالیتهای سوداگرانه در بخش مسکن موجب افزایش قیمت آن و افزایش قیمت، موجب تغییر انتظارات و پیآمد آن افزایش بیشتر قیمت میشود. این روند به همین صورت ادامه پیدا میکند، تا ناگهان بر اثر ازدیاد عرضه و فقدان تقاضای غیر سوداگرانه انتظارات معکوس شود و بخش مسکن وارد رکود شود. به دلیل اینکه بخش مسکن دارای بیشترین ارتباط پیشین با بخشهای اقتصادی است، با رکود بخش مسکن مجموعه اقتصاد به سمت رکود گسترده پیش خواهد رفت. مسئله مهمتر آنکه ورود و خروج نقدینگی با حداقل شفافیت همراه است و همین عامل میتواند فرآیند تصحیح انتظارات در بازار را مختل سازد. اختلال در انتظارات موجب میشود که فرآیند تصحیح خودکار انتظارات مدت زیادتری به طول میانجامد و همین امر شدت نوسانات را افزایش میدهد. با کانالیزه شدن جریان نقدینگی به سمت بازار مسکن، نهادهای سیاستگذار به سادگی میتوانند از این بازار به عنوان ابزار کنترلی نوسانات استفاده کنند ( یزدانی، 1382).
بدین ترتیب مطالعه حاضر نقش نقدینگی به عنوان یکی از مهمترین عوامل موثر بر قیمت مسکن را در کشورهای OECD و ایران مورد بررسی قرار میدهد و ارتباط نقدینگی و قیمت مسکن را در کشورهای ذکر شده تجزیه و تحلیل میکند.
1-3- ضرورت انجام تحقیق
یکی از عوامل اصلی رشد جهشی قیمت مسکن، تقاضای سرمایهای مسکن است که خود ریشه در مشکلات ساختاری اقتصاد کلان از جمله
رشد شتابان نقدینگی و عدم ظرفیتپذیری سایر بخشهای اقتصادی برای جذب این نقدینگی دارد. در ادبیات اقتصادی نیز همواره از ویژگی بخش مسکن به عنوان ضربه گیر اقتصاد یاد شده است. در واقع میتوان ادعا کرد که بخش مسکن به نوعی هزینه سایر بخشهای اقتصادی را به ویژه به دلیل عدم وجود ظرفیتهای مناسب جذب کامل میپردازد.
تحت این شرایط و تا زمانیکه جذب نقدینگی موجود در سایر بخشهای اقتصادی همچون بازار سرمایه، بانکها و صنعت گسترش یابد، مسألهای که فراروی سیاستگذاران بخش مسکن قرار میگیرد این است که چگونه میتوان این هزینه را به حداقل رساند و یا در کنار آن تدابیری اتخاذ شود تا فرصتهایی در جهت افزایش ظرفیتهای تولید و سرمایهگذاری و به عبارت دیگر افزایش عرضه مسکن ایجاد کرد که خود میتواند آثار ضد تورمی داشته باشد و یا به عبارت دیگر جهت کنترل قیمت مسکن چه سیاستهایی مناسب است؟
1-4- فرضیههای تحقیق
1-5- اهداف اساسی از انجام تحقیق
1-6- روش انجام پژوهش
این مطالعه یک تحقیق تحلیلی – توصیفی است و به دنبال بررسی اثر نقدینگی بر نوسان قیمت در بازار مسکن میباشد. روش انجام تحقیق حاضر بهصورت کتابخانهای و جستجوی اینترنتی میباشد. روش تجزیه و تحلیل اطلاعات در این پژوهش، روش کمی و در قالب مدلهای اقتصاد سنجی دادههای پانلی بوده و طی دوره ( 2009-1980 ) برای ایران و گروهی از کشورهای توسعه یافته (OECD) میباشد که نوسانات قیمت مسکن در دهه اخیر در آنها بیشتر از بقیه کشورها به چشم میخورد. همچنین در این مطالعه برای انجام محاسبات و تحلیلهای تجربی و تخمین مدلهای اقتصادسنجی از نرم افزارهای کامپیوتری از جمله Eviews استفاده خواهد شد. به منظور جمعآوری آمار و اطلاعات مورد نیاز در این مطالعه از منابع دادههای داخلی و خارجی از جمله بانک مرکزی، مرکز آمار، OECD.Stat Extracts ، UNDATA، WDI استفاده خواهد شد.
1-7- تعریف واژهها و اصطلاحات
شاخص قیمت مسکن (HPI): معیاری برای برای اندازهگیری تغییرات قیمت است زیرا به خوبی قیمت فروش یک واحد مسکونی را بیان میکند. این بدان معنی است که این شاخص برای فروش ترکیبی از واحدهای مسکونی کنترل میشود. تغییرات در HPI بوسیله فروش واحدهای مسکونی مشابه به قیمتی بالاتر یا پایینتر تعیین میشود نه اینکه بوسیله قیمت واحدهای مسکونی خیلی گران یا ارزان در بازار تغییر کند. اگر قیمت گرانترین واحد مسکونی به سرعت افزایش یابد بر خلاف واحد مسکونی که در میان این شاخص قرار دارد، شاخص HPI از این تغییر چشمپوشی خواهد کرد و در واقع این افزایش و کاهش در قیمت را اظهار نخواهد کرد.
در طی دوره مورد بررسی قیمت مسکن در اکثر کشورهای منتخب دارای رشد صعودی همراه با نوسان و مدل پلکانی بوده است که در برخی از سالها با رشد شدید قیمت بسیار بالاتر از تورم عمومی و در برخی سالهای دیگر باثبات و کاهش نسبی قیمت همراه بوده است. بهعلاوه، افزایش قیمت در بازار مسکن نیز همانند بازار سایر کالاها به منزلهی علامتی برای تولید کننده برای تولید بیشتر و کسب سود است. البته این افزایش قیمت زمانی تأثیر عملی خود را بر جای میگذارد که بالاتر از نرخ تورم و افزایش سطح عمومی قیمتها باشد.
نقدینگی: مهمترین متغیر پولی در اقتصاد کلان است که از طریق تعاملات حاکم بر تولید ناخالص ملی، سرعت گردش پول و نوسانات سطح عمومی قیمتها در معادلهای موسوم به تئوری مقداری پول تعیین میشود. آنچه مسلم است هر چه بازارهای پولی یک کشور گستردهتر و عمیقتر باشند نهادهای تاثیرگذار بر نقدینگی نیز بیشتر خواهد بود.
اجزای تشکیل دهنده نقدینگی (m2) پول و شبه پول است. پول شامل؛ اسکناس و مسکوک در دست اشخاص و سپردههای دیداری بخش غیردولتی نزد بانکها و موسسات اعتباری غیر بانکی میباشد. شبه پول شامل سپردههای غیر دیداری مدتدار بخش غیردولتی نزد بانکها و موسسات اعتباری غیربانکی میباشد. شبه پول و سپردههای مدت دار که حاصل رشد گسترده پول مبتنی بر شوکهای نقدینگی (مازاد پول یا اعتبار که سازگار با ثبات قیمت در بلندمدت نباشد را شوک نقدینگی میگویند)، یکی از عوامل تحریک کننده قیمت مسکن است که به نوسان قیمت مسکن و بیثباتی مالی منجر میشود. در این زمینه به جریان انداختن حجم پول متناسب با نیاز واقعی جامعه و برقراری حجم نقدینگی به مقدار و بصورت مطلوب از اهمیت خاصی برخوردار می باشد. مهمترین تئوری از رابطه مثبت بین نقدینگی و قیمت های دارایی و حبابهای قیمت مسکن و دارایی، تئوری پول گرایان میباشد.
بحران مالی: واژه بحران مالی به وضعیتی اطلاق میشود که درصد قابل توجهی از ارزش برخی داراییها به صورت غیر منتظره از دست برود. سوابق تاریخی نشان میدهد که بسیاری از بحرانهای مالی ناشی از بحران در شبکه بانکی بوده که نهایتاً به رکود اقتصادی و بحران بیکاری منجر شده است. فروپاشی حبابهای مالی، بحرانهای ناشی از نرخ ارز و ناتوانی در پرداخت بدهیهای سنگین خارجی نیز مصادیقی از بحرانهای مالی محسوب میشود.
Panel data: در دادههای پانل (تابلویی)، واحد مقطعی یکسان (برای مثال یک خانواده یا یک بنگاه یا یک ایالت) طی زمان بررسی و سنجش میشوند. به طور خلاصه، این دادهها دارای ابعاد فضایی (مکانی) و زمانیاند (گجراتی، 1385، 1141).
نامهای دیگری برای دادههای تابلویی وجود دارد، از قبیل دادههای ترکیبی (ترکیبی از مشاهدات سری زمانی و مقطعی)، ترکیبی از دادههای مقطعی و سری زمانی، دادههای میکروپانل، دادههای طولی (مطالعه زمانی یک متغیر یا گروهی از موضوعات)، تحلیل تاریخ حادثه (برای مثال، مطالعهی حرکت سوژهها طی زمان در حالات و یا شرایط