امروزه ورزش از ضروریترین نیازها و اساسیترین نهادهای جوامع بشری است، به طوریکه کمتر کشوری را میتوان یافت که فاقد سازمان ورزشی باشد (وثوقی و خسروی نژاد، 1388). ورزش و فعالیتهای مربوط به آن، بخش عمدهای از زمان و انرژی افراد هر جامعه را به خود اختصاص داده و جایگاه مهمی در فرهنگ جوامع پیدا کرده است. چنانکه بررسی ورزش در یک جامعه، بدون آگاهی از ارزش و کیفیت ریشههای فرهنگی آن امکان پذیر نیست (شفر،1992). شناخت انسان به عنوان اصلیترین عنصر تشکیلدهنده سیستم اجتماعی همواره مورد توجه محققان بوده است. اینکه چرا انسان به گونههای مختلفی رفتار کرده و در شرایط مشابه رفتارهای متفاوتی را از خود نشان میدهد، در حیطه انگیزش قرار دارد. انگیزش شاخصی از هیجان و گرایش رفتاری است که به صورت مستقیم با فعالیتهای تبلیغاتی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و به طور غیر مستقیم با تجربههای شخصی به وجود آمده و موجب بروز رفتار میگردد. نظریهپردازانی نظیر هرزبرگ (1950)، انگیزش را به عنوان یک عامل اثرگذار بر رفتار انسانها در برآورده کردن نیازها و خواستههایشان اعلام کردهاند. چلیپ (2000)، اظهار میدارد که عوامل انگیزشی، عواملی هستند که بر تمایلات افراد اثر داشته و سبب حضور آنان در مسابقات میشوند (به نقل از تجاری و ترک فر، 1390). مطالعات نیز نشان داده است که ورزش بر انگیزش انسانها اثرگذار و باعث افزایش ارتباط، غرور اجتماعی و اتحاد اجتماعی در بین گروهها شده و تماشاگران نیز به عنوان ارکان اصلی مسابقات ورزشی با خصوصیات رفتاری و اجتماعی متفاوت به تماشای مسابقات میروند (پارکز و همکاران، 2003 ). انسانها، ورزش را به دلایل مختلفی تماشا میکنند. برای برخی از تماشاگران، رویدادهای ورزشی سرگرمی فراهم میکند. برای دیگران، تماشای ورزش یک فعالیت اجتماعی است که در آن افراد از زمینههای فرهنگی و ملی مشابه جمع میشوند تا یک تجربهی اجتماعی داشته باشند. برای برخی از طرفداران متعصب، تماشای ورزش مورد علاقه یا تیمشان شبیه به یک تجربهی مذهبی است (جول و همکاران، 2011). به طور معمول گروهی از هواداران یک تیم ورزشی، با هماهنگ کردن کوششها و فعالیتهای خود سعی میکنند توفیق بیشتر تیم خود را دنبال کنند و تحقق بخشند. این کار برای آنها یک ارزش است. آنان گاهی در این هدفگیری از هیچ کوششی حتی به قیمت ایجاد ناهنجاری و آسیبهای اجتماعی فروگذار نمیکنند (کاظمی و همکاران، 1386). هواداران، افرادی هستند که به ورزش، تیم و یا ورزشکار خاصی علاقه دارند و امور مربوط به آنها را دنبال میکنند. اکثر افرادی که یک مسابقه ورزشی را تماشا میکنند، هوادار یکی از بازیکنان، یکی از دو تیم و یا در کل ورزش موردنظر هستند، ولی عدهای از تماشاچیانی که رویدادهای ورزشی را از نزدیک یا از طریق وسایل ارتباط جمعی مشاهده میکنند اغلب میل ندارند که به یک تیم یا ورزشکار نسبت داده شوند. در واقع هواداران، با ورزش و تیم مورد نظر خود رابطه هیجانی برقرار میکنند. صفابخش (1382) اظهار نمود که 7/67 درصد از تماشاگرانی که برای تماشای مسابقات به ورزشگاه میروند، هوادار نیز هستند (به نقل از واعظ موسوی و مسیبی، 1386). حضور در جمع باعث مىشود تا افراد نسبت به اعمال خود کمتر احساس مسئولیت کنند. به بیان دیگر، جمع آنها را در مقام افراد از نظرها پنهان مىسازد. بنابراین هنگام همکاری با دیگران شاید مایل باشند اعمالی انجام دهند که به تنهایی مستعد و قادر به انجام آنها نباشند، در نتیجه هر چه افراد به عنوان فرد، کمتر قابل تشخیص باشند بیشتر احتمال دارد که اعمال پرخاشگرانه از خود بروز دهند (کوئن، 1990). به عبارت دیگر هنگامی که هواداران از یکدیگر جدا باشند جلوهی خشونت کمتر خواهد بود (آبالاسی و کوجوکاریو، 2012). امروزه تماشاگران جایگاه ویژهای یافتهاند که این موضوع باعث شده است بررسی ابعاد مختلف حضور آنان در ورزش بیش از پیش اهمیت پیدا کند. یکی از این ابعاد، رفتار تماشاگران در ورزشگاهها در زمان برگزاری بازیهای مهم و حساس و نیز بعد از این بازیهاست که همواره بیشترین توجه را در این زمینه به خود اختصاص داده است، زیرا این رفتارها به دلیل پیروی از هنجارهای خاص “رفتارهای جمعی”، گاه منجر به آسیبهایی شدهاند. (فتحی نیا، 1389). در واقع تماشاگران ممکن است در زمان مسابقات حساس، در موقعیتی قرار بگیرند که رفتارهای ناهنجار و پرخاشگرانهای از خود بروز دهند. خشونت و پرخاشگری پدیدههای روانی- اجتماعی هستند. از نظر مفهومی پرخاشگری، هرگونه رفتار هدایت شده نسبت به افراد است که با قصد آسیب رساندن باشد (آندرسون و بوشمن، 2002). خشونت و پرخاشگری ورزشی را میتوان رفتاری دانست که خارج از قواعد و هنجارهای ورزشی رخ میدهد، موجب آسیب عمومی میشود و ارتباط مستقیمی با اهداف رقابت ورزشی ندارد (تری و جکسون، 1985). پدیدهی خشونت در سه سطح قابل تحلیل است: سطح اول مربوط به خشونت و پرخاشگری تماشاگران و هواداران مسابقات است که در قالب هواداری از تیمهای محبوبشان علیه یکدیگر و گاه در مورد اموال و داراییهای عمومی انجام میپذیرد، سطح دوم خشونت و پرخاشگری علیه بازیکنان است و سطح سوم خشونتی است که بین بازیکنان در زمین مسابقه روی میدهد. در بین سطوح سهگانه ذکر شده، سطح اول به دلیل دامنه و عواقب وسیعتر، در پژوهشها بیشتر مورد توجه قرار گرفته است (فتحی نیا، 1389).

لینچ (1991) اظهار میدارد که شروع با تأخیر، یکی از دلایل برای رفتار ناشایست تماشاگران فوتبال است. همچنین ویکفیلد و همکاران (1996) نتیجه گرفتند که تجمع، راحتی صندلی و کیفیت اسکوربورد میتواند به اندازه کافی تماشاگران را راضی نگه دارد تا با میل و علاقه، دوباره به ورزشگاه برگردند. در کشور ما نیز چندین تحقیق در این زمینه انجام شده است. رحمتی و محسنی ( 1382) متغیرهای اهمیت و حساسیت بازی، رتبه تیم مورد علاقه در جدول مسابقات و حرکات خشونتآمیز و پرخاشجویانه بازیکنان را از عوامل اصلی پرخاشگری کلامی در میان تماشاگران معرفی کردهاند. نورعلی وند (1386) مهمترین عوامل اثرگذار بر رفتارهای اوباشگرانه تماشاگران را هیجانطلبی، گروه همسالان و تحریک مطبوعات ورزشی معرفی کرده است. هرچه ورزش در کشور ما به سمت جلو حرکت میکند، بروز خشونت، ناهنجاری و مشکلات در میان تماشاگران افزایش پیدا میکند که این موضوع به یک معضل اساسی در جامعه ورزش تبدیل شده است. روند رو به رشد ورزش و افزایش چشمگیر استقبال تماشاگران از این رویداد اجتماعی محققان را بر آن داشته که شیوهها و اصولی را طراحی نمایند که معایب ورزش را کاسته و بر جنبههای مثبت آن بیافزاید (حسینی و همکاران، 1389). یکی از جنبههای مثبت در ورزش تقویت رفتار بهنجار و مثبت هواداران از قبیل «احترام به قوانین حاکم بر سالن و رعایت نظم، عدم استفاده از الفاظ زشت و رکیک ، توجه و حفظ اموال عمومی ورزشگاه و …» میباشد (شیلدز و همکاران، 2005).

بیشک ورزشهای گروهی نسبت به سایر ورزشها از تعداد هواداران بیشتری برخوردار میباشند. بدیهی است هندبال به عنوان یک ورزش تیمی، یکی از پرطرفدارترین رشتههای ورزشی در ایران و بسیاری از کشورهای دیگر میباشد که در مسابقات، افراد زیادی برای تماشای بازی در سالن حضور مییابند. سالن هندبال نیز مانند استادیومهای فوتبال یکی از مکانهایی است که خشونت و پرخاشگری هواداران در آن به وفور دیده شده است.
با توجه به شواهد موجود، تحقیقات قبلی تنها عوامل اثرگذاری که موجب خشونت و پرخاشگری تماشاگران میشود را مورد بررسی قرار دادهاند و کمتر پژوهشی در زمینه شناسایی عوامل مؤثر بر بهبود رفتار پرخاشگرانه هواداران ارائه شده است. بنابراین تحقیق حاضر سعی دارد تا به شناسایی عوامل مختلفی که موجب بهبود رفتار هواداران مسابقات لیگ برتر هندبال میشود، بپردازد. همچنین با تعیین اینکه کدامیک از این عوامل بیشترین تأثیر را در بهبود رفتار هواداران ورزش در مسابقات لیگ برتر هندبال دارد، به مسئولین و مدیران این امکان را خواهد داد که اقدامات لازم را به منظور بهبود رفتار هواداران رشتهی هندبال در پیش گیرند و رفتار مثبت را در آنها تقویت کنند. لذا هدف اصلی از پژوهش حاضر، شناسایی عوامل مؤثر در بهبود رفتار هواداران ورزش در مسابقات لیگ برتر هندبال و در نتیجه کمک به فرهنگسازی در جهت اجرای هر چه بهتر مسابقات ورزشی میباشد.
1-3. اهمیت و ضرورت تحقیق
ورزش و فعالیتهای مربوط به آنها در جوامع امروزی بسیار مهم هستند. در میان پدیدههای اجتماعی، ورزش به دلیل جاذبههای خاص مخاطب بیشتری دارد. یکی از مهمترین پایههای ورزش که شناسایی شده است، هواداران میباشند (کامکاری و همکاران، 2013). خشونتها و اغتشاشات در ورزش کشور و به خصوص در میان هواداران در حال رشد است. خشونت در ورزش چه توسط بازیکنان و یا تماشاگران، علاوه بر محدودیتهایی که برای یک تیم یا یک کشور از طرف مجامع ملی و بینالمللی بوجود میآورد، تبعات منفی اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی را نیز به همراه دارد. از نظر فرهنگی اینگونه برخوردهای ناشایست میتواند وجههی فرهنگی مردم یک جامعه را نزد دیگر جوامع تغییر داده و سبب ارائه تصویر نامناسب از ارزشهای یک جامعه گردد. علاوه بر آن ممکن است ضررهای مالی و جانی به همراه داشته باشد (لهساییزاده و همکاران، 1387). در حالیکه نهادهای حاکم بر ورزش، بسیاری از استراتژیها را برای رسیدگی به رفتار ناشایست تماشاگران ابداع کردهاند، تحقیقات کمی بر روی ماهیت رفتار تماشاگران در سطح جامعهی ورزشی برای اطلاع رسانی این استراتژیها انجام شده است. پرداختن به رفتار ناشایست تماشاگران باید به سمت افزایش ورزشهای سازمانیافته و تفریح و سرگرمی و مشارکت داوطلبانه اداره و هدایت شود (هوی، 2005). با ناهنجاریهای موجود در محیطهای ورزشی باید به صورت منطقی، خردمندانه و علمی برخورد کرد. چه بسا پارهای تدابیر نامناسب نه تنها جو مسابقات و هواداران را بهبود نمیبخشد بلکه باعث بروز تشنج و درگیریهای حاشیهای نیز میگردد. بنابراین در درجه اول باید هواداران موجود در محیطهای ورزشی را از نظر خصایل عرفی، اجتماعی و روانشناختی مورد بررسی و بازبینی دقیق قرار داد و بر مبنای شناخت درست نسبت به آنان برای رفع ناهنجاریها تلاش نمود. از طرفی تنها تلاش برای کاهش ناهنجاریها چندان اثربخش نخواهد بود بلکه توجه به رفتارهای بهنجار و تقویت آنها به همراه رفع ناهنجاریها، تأثیر بسزایی بر رفتار هواداران خواهد داشت. اینکه چه عواملی بر رفع ناهنجاریها و بهبود رفتار هواداران تأثیرگذار بوده و اینکه چه عواملی موجب بروز رفتار مثبت میشود، سؤالی است که ذهن مدیران باشگاهها و مسئولین ورزشی را به خود مشغول کرده است. علاوه بر شناخت عواملی که موجب بهبود رفتار هواداران میشود، اولویتبندی کردن این عوامل نیز کمک بسیاری به مسئولین خواهد کرد. پژوهشهای گذشته تنها عواملی را که موجب خشونت هواداران میشود مورد بررسی قرار دادهاند و مطالعات محدودی در زمینهی رفتار هواداران هندبال انجام گرفته است. با توجه به اهمیت این موضوع، پژوهش حاضر در نظر دارد عواملی را که موجب بهبود رفتار هواداران مسابقات لیگ برتر هندبال میشود و رفتار مثبت و بهنجار را در آنها افزایش میدهد، شناسایی و مورد بررسی قرار دهد تا با شناخت و اولویتبندی این عوامل، راهکارهای جامعی را در اختیار مسئولین ورزش قرار دهد. همچنین با استفاده از نتایج این پژوهش، امکان برنامهریزی بهتر به منظور برگزاری مسابقات هندبال فراهم گردد و نیز موجب ارتقاء فرهنگ و ارزشهای جامعهی ورزش و بالطبع محیط اجتماعی شود.
1-4. اهداف تحقیق
1-4-1. هدف کلی
هدف کلی از انجام این پژوهش، شناسایی عوامل مؤثر در بهبود رفتار هواداران لیگ برتر هندبال است.
1-4-2. اهداف اختصاصی
1-5. سؤالات تحقیق
1- چه گویههایی تبیینکنندهی عوامل مؤثر در بهبود رفتار هواداران ورزش است؟
2- آیا میتوان ابزاری معتبر برای تعیین عوامل مؤثر در بهبود رفتار هواداران ورزش ارائه نمود؟
3- مهمترین گویههایی مؤثر در بهبود رفتار هواداران ورزش کدام است؟
4- مهمترین عوامل مؤثر در بهبود رفتار هواداران ورزش کدام است؟
5- در زمینهی عوامل مؤثر در بهبود رفتار هواداران ورزش میتوان پیشنهاد نمود؟
1-6. محدودیتهای تحقیق
1-6-1. محدودیتهای قابل کنترل
1-6-2. محدودیتهای غیر قابل کنترل
1-7. پیش فرضهای پژوهش
پیشرفت تکنولوژی فعالیت انسان را از بدنی به فکری هدایت کردهاست. انسان امروز به میزان زیادی عدم فعالیت را تجربه میکند که یک امر مهم در پیدایش بیماریهای مختلف است. این امر موجب به خطر افتادن سلامتی و کاهش عملکرد اعضای حرکتی، قلبی- عروقی، دستگاه تنفس و دیگر اندامهای بدن میگردد. کاهش تواناییهای عملکردی بدن انسان در دنیای مدرن، با افزایش بیماریهای فشارخون و چاقی همراه است. این بیماریها از جمله مواردی هستند که با فعالیتهای بدنی منظم میتوانند درمان شوند (21).
یکی از روشهای جدید که در این زمینه میتواند مؤثر واقع شود، ورزش یوگا است. تمرینات یوگا باعث بهبود قابل ملاحظهای شاخصهای سلامت عمومی و قلبی- عروقی و همچنین موجب بهبود جنبههای مرتبط با سلامتی و آمادگی جسمانی میگردد، بدون اینکه دارای اثرات جانبی نامطلوب خاصی باشد (22). همچنین تمرینات یوگا در بهبود عوامل روانی و کاهش اضطراب و استرس اثرگذار است (23). بر طبق نتایج تحقیق شستوپال شرکت دانشجویان درکلاسهای یوگا فواید جسمانی و روانی مثبتی را از طریق افزایش تغییرات در خود پنداری و عزت نفس و مولفههای انعطاف پذیری و استقامت فراهم میآورد(24). تمرینات یوگا علاوه بر بهبود چشمگیر در انعطاف تنه و همسترینگ (25)، سبب افزایش قدرت و بهبود کارایی تنفس میشود(26، 27). در بیماران مبتلا به سرطان، انجام تمرینات یوگا میتواند علائم بیماری را کنترل کرده، استرس را کاهش دهد و کیفیت زندگی بیماران را ارتقاء بخشد (28). تمرینات یوگا باعث کاهش فعالیت سامانهی عصبی مرکزی و خودکار در طی تمامی حالتهای پراسترس میشود و با کاهش فعالیت سامانه عصبی سمپاتیک سبب کاهش کاتکولامین پلاسما می شود، حتی در برابر برخی از تمرینها مانند پرانایاما، بسیاری از عوامل زیستیـ شیمیایی مانند کولین استراز سرم، لیپید سرم، کلسترول سرم و قند خون کاهش پیدا میکند(29). در اغلب فعالیتهای بدنی، هدف انجام حرکات جسمانی بدون دخالت فکر است، اما در یوگا چنین نیست زیرا هدف نهایی انجام هر حرکت در کمال هوشیاری فکر میباشد یا به عبارتی با اندیشه متمرکز، هر حرکت با بهرهگیری از فکر و فارغ از هر احساس دیگری انجام میشود به همین جهت روح و جسم در تمرینات یوگا توام میشوند (11). در طول جلسات یوگا تمرین ها در وضعیتی اجرا می شوند که در یک زنجیره از توالی حرکات به یکدیگر متصل هستند که این زنجیرهها بدون تکرار است. شواهد نشان میدهد که اجرای منظم این توالی حرکات باعث بیشتر شدن انعطاف پذیری جسمی، قدرت عضلات و افزایش زندهدلی و کاهش فشارهای روانی میشود و بیماری قلبی- عروقی را کاهش میدهد (30).
اساس ورزش ایروبیک از حرکات موزون و سنتی کشورهای اروپایی است. شیوه تمرینی ایروبیک موجب توسعه و افزایش آمادگی هوازی میشود و این مسأله موجب افزایش قدرت، سرعت و هماهنگی بین اعصاب و عضلات، انعطاف پذیری و چابکی میشود. در اجرای حرکات ایروبیک تمرکز ذهنی از اهمیت بسزایی برخوردار است. این مسأله موجب رشد ذهنی و توسعه خلاقیت میشود (31). بررسیها نشان میدهد که فعالیت بدنی (هوازی) با تکرار، شدت و مدت مناسب و بر اساس برنامههای منظم، مزایای چشمگیری در برداشته و در مواردی موجب پیشگیری از گسترش برخی بیماریها میشوند. اگر چه تمرینات هوازی میتواند موجب بهبود عملکرد سیستمها و بخشهای مختلف بدن از قبیل تنفس و انتقال اکسیژن، قلب و عروق، سیستم عصبی، سیستم غدد داخلی، حجم خون عضله و ترکیب بدن میشود ولی اغلب از بعد سلامتی نیز مورد توجه است و میتواند منجر به کاهش فشارخون، چربی، کلسترول و تریگلیسرید، ناراحتیهای ارتوپدی و بیماریهای قلبی شود (1). کوپر محقق و فیزیولوژیست معروف معتقد است که، تمرینات ورزشی هوازی کلیدی است برای گشودن دری که آن را تندرستی جسمانی و روانی مینامند. به نظر تعدادی از محققان همچون بلو و کاواناف، نقش معجزه آمیز دویدن در کاهش افسردگی انکارناپذیر است(32). شرکت در فعالیتهای بدنی ریتمیکی، هماهنگی همهی اندامها و دستگاههای بدن را بالا می برد و نقش محافظتی بر توانایی عملکردی قلبی- عروق، دستگاه تنفس، غدد، اعضای حرکتی و دستگاه عصبی دارد. طبق تحقیقات انجام شده توسط نویسندههای مختلفی همچون دوراسکویک و همکاران (1992)، پاتون و همکاران (1996)، اسچمیت و همکاران (2001)، چمبلیس (2005) و کوستیک و همکاران (2006) تأثیر مثبت فعالیتهای بدنی ایروبیک در جهت بهبود کیفی تواناییهای عملکردی، ترکیب بدنی و قدرت عضلات را تأیید کردهاند (21).

با توجه به توسعهی زندگی شهر نشینی و بیماریهای ناشی از آن و اثرات مختلف تمرینات یوگا و ایروبیک روی سیستمهای مختلف بدن، نیاز به انجام تحقیقات بیشتری در این زمینه احساس میشود، لذا در این تحقیق، محقق برآن است که تأثیر تمرینات ویژهی یوگا و ایروبیک را روی میزان ترکیب بدنی، توان هوازی، فشارخون، ضربان قلب، شاخصهای ریوی، توان بیهوازی، انعطافپذیری و قدرت دست زنان غیرورزشکار دچار اضافه وزن را را مورد مطالعه و اثرات این دو ورزش را باهم مورد مقایسه قرار دهد. با شناخت تأثیرات مثبت فیزیولوژیکی این ورزشها میتوان گام مثبتی در جهت پیشگیری و درمان برخی بیماریها برداشت و باعث ارتقاء سلامت جسمی و روانی شد.
1-3- اهمیت و ضرورت تحقیق
پایه و بنیان یک زندگی موفق و سرشار از تلاش و سازندگی، سلامتی است. طبق تعریف سازمان بهداشت جهانی, سلامتی عبارت است از سلامتی جسمانی, روانی و اجتماعی فرد. سلامتی همواره به عنوان تعادل فیزیولوژیکی و تعادل پویای عناصری که شکل دهنده و عمل کننده ارگانیسم وجودی انسان در رابطه با نیازمندیهای بیرونی هستند, تعریف شده است. این تعادل پویا با نیروی جسمانی و روانی و با کارائی بیومکانیک غدد مترشحه داخلی و با قدرت منسجم, غیر ارادی دستگاه عصبی به حیات خود ادامه میدهد (18). کاهش قابل ملاحظهای در فعالیتهای بدنی افراد جامعه به علت داشتن زندگی ماشینی دیده میشود. مردم روز به روز بیتحرکتر شده و بسیاری از افراد فقط در اوقات فراغت امکان انجام فعالیتهای بدنی و ورزشی را پیدا میکنند. این امر علاوه بر اینکه منجر به آتروفی عضلات و ضعف جسمانی کل ارگانیسم انسان میشود, احتمال ابتلا به بیماریهای قلبی- عروقی ناشی از تصلب شراین را برای آنها شدید مینماید, لذا تحرک فیزیکی از وسایلی است که برای این افراد ارزش بالایی پیدا میکند (1). از طرف دیگر, بررسی عوامل فیزیولوژیکی و آمادگی جسمانی نه تنها به دلیل پیشگیری از بیماریهای جسمانی و روانی بلکه به دلیل بروز مشکلات اجتماعی و اقتصادی نیز دارای اهمیت است. روشن است که ارزش اقتصادی فشار روانی و عدم تناسب عوامل فیزیولوژیکی بدن افراد، در مواردی چون مخارج مربوط به دوران غیبت از کار، هزینهی ترخیص بیمار و صورت حساب بیمارستان و غیره، کاملا در خور توجه است (33). همچنین تمرینات یوگا و ایروبیک برای زنان که نمیتوانند در محافل عمومی ورزش کنند، میتواند مفید باشد.

فعالیت بیش از اندازه سیستم عصبی سمپاتیک باعث تنش، بیخوابی ونهایتا انواع بیماری مهلک مانند سرطان میشود. هاتایوگا قادر به کنترل فعالیت سیستم سمپاتیک خواهد بود که با کنترل این سیستم میتوان ضربان قلب را آهسته کرد (34). بدن با عملکرد طبیعی ریهها، اکسیژن موردنیاز خود را دریافت و دیاکسید کربن را دفع میکند. با وجود این در افراد زیادی دیده شده است که اختلال در عملکرد ریوی باعث میشود که انتقال اکسیژن در خون مختل و تحمل فعالیت ورزشی آنها محدود میشود. علت اختلال در عملکرد ریوی میتواند آسم، انواع حساسیتها، نایژه تنگی ناشی از ورزش و غیره باشد. یوگا باعث عمیق نفس کشیدن و موزون شدن آن میشود و اختلالاتی مانند پرتهویهای و تنگی نفس را درمان یا از پیشرفت آن جلوگیری میکند (35). با انجام فعالیت بدنی که توام با دقت و تنفس باشد، احشا و غدد مترشحه داخلی تحریک و عملکرد آنها بهبود مییابد. حرکت و تنفس توام جریان خون را بهبود میبخشد و در مرحله اول بر دستگاه اعصاب مرکزی و خودکار اثر گذار است (36). اثرات تمرینات یوگا بر افسردگی، اضطراب، اختلالات مرتبط با استرس (37) و نیز بیخوابی مزمن به روشنی بیان گردیده است (38). شاواسانا به عنوان قسمتی از تمرینات یوگا قادر به افزایش توانمندی فرد در موقعیتهای استرس زا میباشد (39).
شرکت کردن در تمرینهای بدنی ریتمیک، عملکرد همه اندامها و دستگاههای بدن را بالا میبرد و به محافظت تواناییهای عملکردی قلبی_عروقی، دستگاه تنفس، غده، اعضای حرکتی و دستگاه عصبی کمک میکند. علاوه بر آن، فعالیتهای فیزیکی که در حین تمرین انجام میشوند یک اثر کاهنده بر فشارخون سرخرگی و بیماری پرفشارخونی دارد(21). کالج طب ورزش آمریکا، توصیه میکند که همه کسانی که میخواهند تواناییهای قلبی-تنفسی خود را حفظ و بهبود بخشند، باید 5-3 بار در هفته با استفاده از فعالیتهای ریتمیک ایروبیک که گروه زیادی از ماهیچهها را فعال میکند، از قبیل راه رفتن، دویدن، دوچرخهسواری، رقصهای ایروبیک به تمرین بپردازند، شدت تمرین باید حدود 65- 55 % حداکثر ضربان قلب و مدت تمرینات باید 60-20 دقیقه باشد. اگر شدت تمرین کمتر از این مقدار باشد، طول مدت تمرین باید افزایش یابد (40).
تحقیقات زیادی در مورد منافع و اثرات مثبت یوگا و تمرینات هوازی به ثبت رسیده است. بهبود بسیاری از بیماریهای نظیر آسم، سل ریوی، سندرم رودهی تحریک پذیر، افسردگی خفیف، پرفشارخونی، استئوآرتریت و دردهای مزمن کمری، توان بخشی بیماران پس از سکته قلبی، سندرم یائسگی، دیابت، بیماریهای قلبی – عروقی و بهبودی بیماران پس از انجام تمرینات یوگا گزارش شده است (41). همچنین نتایج قابل ملاحظهای در مورد اثرات تمرینهای هوازی بر افزایش بهره هوشی، افزایش سطح انرژی به منظور انجام فعالیتهای طولانی مدت، بهبودی در هضم غذا، اثربخشی در کنترل و کاهش وزن بدن، کنترل افسردگی، اضطراب و هیجانها و همچنین روشی مؤثر برای مقابله با عوارض قلبی و عروقی مشاهده شده است (42).
امروزه بیشتر از پیش اثرات تمرینات ورزشی یوگا و ایروبیک بر همه آشکار شده است. با توجه به اثرات تمرین یوگا و ایروبیک بر روی سیستمهای مختلف بدن, در این تحقیق سعی شده است که تأثیر این تمرینات ورزشی بر روی پارامترهای گوناگون ترکیب بدنی، فیزیولوژیکی و آمادگی جسمانی زنان غیر ورزشکار مورد بررسی و اثرات این روشها با هم مورد مقایسه قرار گیرد. با توجه به توسعه روزافزون ورزش یوگا و ایروبیک در داخل کشور، به نظر میرسد، تعیین اثرات تمرینات یوگا در مقایسه با تمرینات ایروبیک بر عوامل فیزیولوژیکی و شاخصهای آمادگی جسمانی از اهمیت برخوردار باشد تا با توجه به اهداف تمرین کردن, یک برنامهی تمرینی مناسب برای افراد گوناگون تدوین گردد. این پژوهش میتواند ضمن بررسی علمی تمرینات یوگا و ایروبیک و اثرات آن، توجه اندیشمندان داخلی کشور را جلب کرده و اطلاعات مفیدی در اختیار متخصصان تربیت بدنی و علوم ورزشی قرار دهد.
1-4- اهداف تحقیق
1-4- 1- هدف اصلی
مقایسهی تاثیر تمرینات یوگا و ایروبیک بر برخی عوامل فیزولوژیکی و آمادگی جسمانی زنان غیر ورزشکار.
1-4- 2- اهداف جزئی یا فرعی تحقیق
1- مقایسهی اثر تمرینات یوگا وایروبیک بر وزن بدن زنان غیر ورزشکار.
2- مقایسهی اثر تمرینات یوگا وایروبیک بر درصد چربی زنان غیر ورزشکار.
3- مقایسهی اثر تمرینات یوگا وایروبیک بر وزن چربی زنان غیر ورزشکار.
4- مقایسهی اثر تمرینات یوگا وایروبیک بر وزن بدون چربی زنان غیر ورزشکار.
5- مقایسهی اثر تمرینات یوگا وایروبیک بر نسبت کمر به لگن زنان غیر ورزشکار.
6- مقایسهی اثر تمرینات یوگا وایروبیک بر توان هوازی زنان غیر ورزشکار.
7- مقایسهی اثر تمرینات یوگا وایروبیک بر فشار خون زنان غیر ورزشکار.
8- مقایسهی اثر تمرینات یوگا وایروبیک بر ضربان قلب زنان غیر ورزشکار.
9- مقایسهی اثر تمرینات یوگا وایروبیک بر ظرفیت حیاتی اجباری زنان غیر ورزشکار.
10- مقایسهی اثر تمرینات یوگا وایروبیک بر حجم بازدمی بافشار در یک ثانیه زنان غیر ورزشکار.
11- مقایسهی اثر تمرینات یوگا وایروبیک بر حداکثر تهویهی ارادی زنان غیر ورزشکار.
12- مقایسهی اثر تمرینات یوگا وایروبیک بر توان بیهوازی زنان غیر ورزشکار.
13- مقایسهی اثر تمرینات یوگا وایروبیک بر انعطافپذیری زنان غیر ورزشکار.
14- مقایسهی اثر تمرینات یوگا وایروبیک بر قدرت دست زنان غیر ورزشکار.
1-5- پیش فرضهای تحقیق
در این تحقیق که به بررسی تأثیر دو تکنیک جراحی بر عملکرد حرکتی زانوی ورزشکاران میپردازد. در این بررسی عملکرد حرکتی زانو ورشکاران که در دو گروه ، تکنیک جراحی ترنسپورتال و تکنیک جراحی ترنستیبیا، قرار گرفتند را از نظر حداکثر گشتاور زانو، لاکسیتهی قدامی زانو، پرش ضربدری و پرسشنامهی IKDC ارزیابی شدند. برای اینکه بتوان این بررسی را انجام داد باید در مورد زانو، لیگامنت متقاطع قدامی و انواع تکنیکهای جراحی اطلاعات کافی در اختیار داشته، و نیز مطالعاتی که در این زمینه و یا زمینههای مشابه انجام شده است را مورد بررسی قرار داده به همین علت در ادامه توضیح اجمالی در این موارد داده میشود.
2-2 مفصل زانو
مفصل زانو، بزرگترین و پیچیدهترین مفصل انسان است که برای حرکت و ثبات طراحی شده است. با اینکه این مفصل، یک مفصل لولایی محسوب میشود، اما در سه صفحه حرکت دارد.(همان منبع، 250) مفصل زانو همراه با مفصل ران و مچ پا، بدن را در وضیعت ایستاده حمایت کرده و به عنوان واحد عملکردی اندام تحتانی در هنگام فعالیتهایی همچون راه رفتن و دویدن به حساب میآید.( Pearle & Etal, 2005, 353) با توجه به نقش زانو در فعالیتهای عملکردی، وجود ثبات مطلوب در این مفصل کاملاً بدیهی و ضروری میباشد و موفقیت ورزشکار وابسته به توانایی او در دویدن، پریدن و تغییر جهت دادن با نرخ و سرعت بالا، مطابق با تغییراتی که در محیط اتفاق میافتد میباشد.(Williams & Etal, 2001, 545)
ایجاد نقشهای ثبات و حرکت زانو به ساختار و عملکردش بر میگردد.(Libid, 385) این در حالی است که مفصل زانو چون از یک طرف در بین دو اهرم بلند بدن( استخوان های فمور و تیبیا) قرار گرفته و از طرف دیگر توسط لیگامنتها و عضلات بسیاری احاطه شده است.(Libid, 367) این ساختار پیچیده برای به وجود آوردن اثر متقابل بین نقشهای حرکتی و ثباتی مفصل ضروری است.(Libid, 387) وجود این خصوصیات در زانو باعث میشود همواره با نیروها و گشتاورهای بسیار شدیدی مواجه باشد. تأمین ثبات مفصل در طی چنین فعالیتها و شرایطی، به عنوان “ثبات دینامیک و عملکردی” زانو تعبیر شده و عبارت است از توانایی حفظ ثبات در مفصل زانو در مواجه با تغییرات سریع نیروهایی که در زمان فعالیت بر این مفصل اعمال میشود.(Libid, 546، Griffin & Etal, 2005, 149) و در اکثر موارد، ترکیب و ادغام عضلات خمکننده و بازکنندهی مفصل زانو با لیگامنتهای قوی آن موجب استحکام خوب و مؤثر مفصل زانو میشود.(همان منبع، 249)
حال به بررسی این ثبات عملکردی زانو میپردازیم، به ترکیبی از نیروهای استاتیک و دینامیک که در این ثبات مشارکت دارند میرسیم(Libid, 142) در واقع ثبات عملکردی مفصل حاصل مقاومت غیرفعال لیگامنتها، طرح هندسی (ژئومتری) مفصل، عضلات فعال و نیروهای فشاری وارد بر استخوانهاست.(Jacobs, 2005, 205) که در توضیح آن میتوان بیان کرد لیگامنتهای اطراف زانو به صورتی غیرفعال از مفصل حمایت میکنند زیرا فقط در اثر کشش متحمل بار(فشار) میشود و موجب فراهم کردن ثبات و پایداری استاتیکی(ایستا) مفصل زانو میشود، در حالیکه عضلات، فعالانه از مفصل محافظت میکنند و بار تنش بر آنها تحمیل میشود که این به خودیخود باعث ثبات و پایداری دینامیکی زانو میشود.(Majewski & Etal, 2006, 185)
2-3 ثبات عملکردی زانو و عوامل مؤثر آن
ثبات غیر فعال زانو از سوی چهار لیگامنت که شامل دو لیگامنت جانبی و دو لیگامنت صلیبی تأمین میشود که اینها از مفصل فمور-تیبیا(ران-درشتنی) محافظت میکنند. این لیگامنتها به حفظ وضعیت نسبی درشت نی و ران(تیبیا و فمور) کمک میکنند، به گونهای که سطح تماس آنها در زمان و مکان مناسب حفظ شود.(Libid, 187)
دو لیگامنت خارجی که در دو طرف مفصل زانو قرار دارند، عبارتند از:
لیگامنتهای صلیبی که در درون مفصل، در فضای بین دو لقمه قرار دارند، عباتند از:
چگونگی به کارگیری فیبرها در هر کدام از این لیگامنتها بسته به زاویه و صفحهای که در آن، مفصل زانو تحت بار قرار میگیرد، متفاوت میباشد و در اکثر موارد چندین لیگامنت به صورت همکار در تأمین ثبات مفصل زانو شرکت دارند، اما با توجه به شرایط یکی از آنها بیشترین مقاومت را در یک راستا تحمل میکند. (Libid, 546، Bulter & Etal, 1980, 260، Kirkendall & Etal, 2003, 65) مثلاً لیگامنت صلیبی قدامی 85% مقاومت پسیو در مقابل جابهجایی قدامی تیبیا بر روی فمور را تحمل میکند. (Libid, 189)
2-4 لیگامنت متقاطع قدامی
لیگامنت متقاطع قدامی و لیگامنت متقاطع خلفی از لیگامنتهای خیلی مهم مفصل زانو هستند که از یک طرف به استخوان فمور و از طرف دیگر به استخوان تیبیا متصلند و به صورت متقاطع (ضربدری) از بخش داخلی مفصل زانو عبور میکنند.(Libid, 251)
کودکی دوران پایه گذاری شخصیت انسان است و طفل در دنیای امروز از جایگاه فردی ویژهای برخوردار میباشد و به عنوان یک موجود انسانی کامل و مستقل از بزرگسالان ، شخصیت ، روان و جسم وی در حال شکل گیری و رشد است ، لذا به همین لحاظ در برابر بزهکاری ، کژ مداری و بزهدیدگی از دیگر افراد جامعه آسیب پذیر تر میباشد.
اطفال در مقاطع سنی خاصی مشمول قواعد حقوق کیفری میباشندو از این رو در مقابل اعمالی که برخلاف قانون انجام میدهند دارای مسئولیت کیفری هستند و همچنین حد فاصل بین سن بلوغ طفل و سن مسئولیت کیفری تام ، بهترین زمان برای ارایهی اقدامات اصلاحی و تربیتی است . از طرفی دیگر ناتوانی جسمانی و عقلانی ایجاب میکند که قانونگذار حمایتهای حقوقی خاص خود را نسبت به آنان روا دارد . تبلور این حمایتها را به ویژه در مرحلهی دادرسی میتوان مشاهده کرد، اگر چه در حال حاضر برخورداری متهمین از دادرسی عادلانه در حقوق غالب کشورها به عنوان اصل مسلمی پذیرفته شده است اما تضمین این اصل در مورد اطفال بزهکار به لحاظ ویژگیهایی که در آنها وجود دارد بیشتر مورد توجه است.

در این راستا ، رعایت دادرسی عادلانه در مورد اطفال نیازمند یک سیاست افتراقی و متفاوت در مقایسه با بزهکاران بزرگسال میباشد و پیش بینی تشکیلات خاص همراه با تشریفات ویژه رسیدگی به بزهکودکان در حقوق کیفری شکلی نشانگر به رسمیت شناختن نظام عدالت ویژه کودکان است
در ایران پس از قانون مجازات عمومی 1304 که طی چند ماده به بیان نحوهی دادرسی اطفال نابالغ و اطفال ممیز پرداخته اولین قانون مربوط به تشکیل دادگاههای اطفال بزهکار در سال 1338 به تصویب رسید و مورد توجه دادگاهها و استفاده احکام آنها قرار گرفت . بعد از پیروزی انقلاب اسلامی قانونگذار با الگو پذیری از حقوق اسلامی با اتخاذ شیوهای جدید در قانون مجازات اسلامی مصوب 1370 و آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور کیفری مصوب 1378 رویکرد جدیدی را نسبت به بزهکاری اطفال و نوجوانان نشان داده است، اما اهمیت توجه به اطفال و نوجوانان بزهکار و دادرسی عادلانه نسبت به آنان اقتضای آن را داشت ، که یک قانون مستقل در رابطه با نحوهی رسیدگی به جرایم اطفال و نوجوانان با راهکارهای جدید و اتخاذ روشهای مؤثرتر به تصویب برسد که این اندیشه باعث ارائه لایحه قانون رسیدگی به جرایم اطفال و نوجوانان گردید
لایحه قضایی « رسیدگی به جرایم اطفال و نوجوانان » که چند سالی است فرآیند تصویب را میگذارند و تا به حال تصویب نشده است دارای نو آوریهای شکلی مربوط به سازمان و تشکیلات قضایی رسیدگی به جرایم اطفال و نوجوانان و همچنین تشریفات رسیدگی از جمله پیش بینی دادسرا و دادگاههای ویژه اطفال و نوجوانان، واگذاری تحقیقات مقدماتی به دادسرا و منع دخالت ضابطین دادگستری ، قابل گذشت دانستن کلیه جرایم تعزیری و باز دارنده اطفال و نوجوانان ، رفع آثار کیفری آنان ، الزامی نمودن حضور وکیل در جرایم سنگین و اجازه تعویق صدور رأی دادگاه و … است میتواند برخی معیارها و ملاکهای شیوههای رسیدگی عادلانه اطفال بزهکار باشد.
در بعد بینالمللی نیز، سازمان ملل متحد از سال 1959 تا کنون ، اسناد متعددی را در قالب اعلامیه ، قطعنامه و معاهده به طور اختصاصی و تفصیلی به کودکان و نوجوانان ناسازگار و بزهکار اختصاص داده است و سیاست جنایی افتراقی سازمان ملل متحد در قبال اطفال بزهکار غیر قابل انکار است. بنابراین جهت تشریح دادرسی عادلانه در تمامی مراحل رسیدگی میتوان از اسناد بین المللی سازمان ملل متحد همچون « کنوانسیون حقوق کودک » ، « قواعد حداقل استاندارد سازمان ملل متحد برای دادرسی ویژهی نوجوانان » یا « قواعد پکن»، «استانداردهای سازمان ملل متحد برای حمایت از نوجوانان محروم از آزادی» بهره گرفت . لذا تشکیل پرونده شخصیت ، غیر علنی بودن محاکمه ، قابل انعطاف بودن دادرسی ، تنوع تدابیر و پاسخها که ویژگیهای بارز آنها پرورشی ، امدادی ، حمایتی ، مراقبتی و نظارتی بودن آنهاست، از جمله خصوصیات مهم حقوق کیفری اطفال در این اسناد محسوب میشود.
1)با مطالعه ویژگیهای دادرسی منصفانه به صورت تطبیقی در قوانین کیفری ایران و کنوانسیون های بین المللی مربوط به حقوق کودک جایگاه ایران را در رعایت اصل دادرسی منصفانه نسبت به اطفال بزهکار مشخص نماید.
2)در پی ارائهی پیشنهادات و راهحلهایی باشیم تا قانونگذار بتواند با استفاده از آن شیوهای از دادرسی را در مورد اطفال بزهکار به کار گیرد که کمترین آسیب متوجه اطفال بزهکارشده و به فرایند اصلاح و باز پروری آنها کمک نماید.
4-سوالات تحقیق:
میزان انطباق دادرسی اطفال بزهکار در آیین دادرسی کیفری ایران با شیوه های دادرسی مندرج در اسناد بین المللی مربوط به حقوق کودک چگونه است ؟
5-فرضیه های تحقیق:
آنچه مسلم است اینکه مقررات مربوط به دادرسی اطفال در آئین دادرسی رسیدگی به جرایم در ایران در بسیاری از موارد منطبق، هماهنگ و همسو با شیوههای دادرسی مندرج در کنوانسیونهای بین المللی در مورد اطفال است.
6-روش تحقیق:
روش انجام پژوهش، توصیفی – تحلیلی میباشد و تبیین مفاهیم، پیشینه و اصول دادرسی عادلانه نیز جنبه توصیفی دارند . به همین منظور، برای انجام کار با مراجعه مکرر به مراکز دانشگاهی و کتابخانه های معتبر، کتب مورد نیاز شناسایی و مورد مطالعه قرار گرفت.
اطفال موضوع دادرسی منصفانه
موضوع دادرسی اطفال با سه گروه از اشخاص زیر 18 سال مرتبط است و حمایت ها نسبت به سه دسته از اطفال و نوجوانان به شرح ذیل در سیستم دادرسی اعمال می شود.
2- اطفال و نوجوانان قربانی و شاهد جرم
3- اطفال و نوجوانان بزهکار
طبیعی است هر کدام از این اطفال نیازمند توجه خاص و ارائه حمایت ها و کمک های ویژه هستند که ممکن است با دسته دیگر فرق نماید.
گفتار اول: اطفال و نوجوانان در معرض خطر
برخی از اطفال همچون اطفال بد سرپرست و اطفال در شرایط فقر، اطفالی که والد یا والدین معتاد دارند و نسبت به وضعیت طفل خود بی توجه هستند و یا از او سوء استفاده می کنند در معرض خطر بزهکاری قرار دارند. با توجه به اینکه این اطفال هنوز مرتکب جرمی نشدهاند، لذا نمی توان بر اساس قانون کیفری با آنها مواجه شد. بنابراین با توجه به وضعیت آنها ضروری است که اقدامات و تدابیری در جهت پیشگیری از بزهکاری آنها اندیشیده شود.
سازمان ملل متحد در رهنمودهای خود برای پیشگیری از بزهکاری نوجوانان تدابیر خانوادگی، آموزشی، اجتماعی، رسانه های گروهی و… را ذکر نموده و در تدابیر آموزشی با توجه خاص به اطفال و نوجوانان در معرض خطر نظامهای آموزشی را مکلف می کند که برنامههای خاص پیشگیری، برخورد و ابزار تربیتی و آموزشی را تهیه و مورد استفاده قرار دهند.

برای حمایت از این اطفال و پیشگیری از بزهکاری آنها با توجه به این که خانواده واحد مرکزی و مسئول اولین مرحله پرورش اجتماعی اطفال میباشد، باید تدابیری اتخاذ شود تا خانواده ها فرصت آموزش، نقش و وظایف خود را به عنوان سرپرست در امر رشد و مراقبت از اطفال بیابند و همچنین والدین را نسبت به مسائل اطفال و نوجوانان هوشیار کرد.
و در صورتی که تلاش جامعه برای کمک به خانواده با شکست روبرو شد باید خانواده جایگزین و نظام فرزند خواندگی مورد توجه قرار گیرد تا رشد سالم و صحیح اطفال در یک محیط خانوادگی با ثبات و مساعد، تامین و از خطر بزهکاری نجات یابد.
گفتار دوم: اطفال و نوجوانان قربانی و شاهد جرم
اطفال و نوجوانان قربانی و شاهد جرم نیازمند اقدامات پیشگیرانه نیستند و مرتکب تخلفی نشدهاند بلکه نیازمند ارائه حمایت خاص هستند. این اطفال که به طور ویژه آسیب پذیر هستند، نیاز به حمایت خاص، کمک و حمایت متناسب با سن بلوغ و نیاز های مشترک شان به منظور پیشگیری از فشارهای روحی بیشتر که ممکن است از مشارکتشان در فرایند دادرسی کیفری ناشی شود دارند. این امر موجب شد که قطعنامه 27/2004 در مورد اصول راهنمای دادرسی برای کودکان قربانی و شاهد جرم توسط اعضای سازمان ملل متحد تصویب شود. در این اصول در ماده 9 کودک قربانی و شاهد جرم به شرح ذیل تعریف شده است: «کودک قربانی و شاهد جرم به معنای کودکان نوجوانان زیر 18 سال یعنی کسانی که قربانی جرم یا شاهد جرم بدون توجه به نقششان در تخلف یا اقدام مجرمانه یا گروه مجرمان متهم هستند، میباشد.» و در ادامه سند مذکور، حقوقی مانند :1) حق داشتن رفتاری توام با احترام و از سردلسوزی با کودک 2- حق محافظت شدن در برابر تبعیض 3- حق مطلع شدن 4- حق دفاع از خود و بیان دیدگاهها 5- حق زندگی خصوصی 6- حق محافظت شدن در برابر فشارهای طول فرایند دادرسی 7- حق سلامت 8- حق جبران خسارت 9- حق اقدامات پیشگیرانه ویژه و… در طی فرایند دادرسی برای این اطفال و نوجوانان لحاظ شده است.
در میان این اطفال برخی در حین قربانی شدن شاهد جرم علیه خویش بوده اند، برخی شاهد جرم توسط دیگری علیه فرد دیگر بوده و برخی نیز به عنوان ابزار در دست مرتکب واقعی جرم قرار گرفته اند.
گفتار سوم: اطفال و نوجوانان بزهکار
برای تعیین حدود و ثغور مفهوم «طفل بزهکار» تعریف جامع و کامل از طفل بزهکار و نیز بزهکاری اطفال، امری ضروری است. در گفتار حاضر برای پی بردن به منظور واضعان اسناد بین المللی، به بررسی این ماموریت می پردازیم.
الف. طفل
طفل یا صغیر در اصطلاح حقوق به کسی گفته می شود که از نظر سن به نمو جسمی و روحی لازم برای زندگی اجتماعی نرسیده باشد. البته در حقوق داخلی کشورها سن معینی برای اطفال در نظر گرفته می شود که نشان دهنده رشد جسمی و روحی است.
از نظر معاهده حقوق کودک، منظور از طفل، فرد زیر 18 سال است مگر اینکه سن بلوغ طبق قانون قابل اجرای داخلی کمتر تشخیص داده شود.
بنابر این طبق این معاهده تشخیص این که طفل کیست، نسبت به قوانین داخلی هر کشور متفاوت خواهد بود. البته باید توجه داشت در بعضی از کشورها، طفل شخصی است که از نظرسنی پایین تر از معیار مشخص شده در معاهده حقوق کودک است و این مساله خود، موجب نادیده گرفتن حقوق طفل خواهد شد.
در معاهده مذکور اصطلاح طفل به کار برده شده است، ولی در دیگر اسناد سازمان ملل متحد که ناظر به اطفال بزهکار میباشد اصطلاح نوجوان جایگزین گردیده و در هنگام تعریف مقرر شده است. « نوجوان، کودک یا فرد جوانی است که در نظام حقوقی خاص، ممکن است به علت ارتکاب جرم، به نحوی با او رفتار شود که متفاوت با نحوه رفتار با بزرگسالان باشد.» و در جایی دیگر آمده است: «هر شخص زیر 18 سال نوجوان نامیده میشود.» در معاهده حقوق کودک سن طفل، زیر 18 سال تبیین شده ولی چون منوط به حقوق داخلی در این زمینه شده است بنابر این باید معیارهای مناسب ملی در نظر گرفته شود و منافع اطفال نیز لحاظ گردد.
به این منظور در نظامهای حقوقی که مفهوم سن مسئولیت کیفری را برای نوجوانان پذیرفته اند، شروع آن سن نباید در سطح بسیار پایینی باشد و واقعیتهای مربوط به بلوغ عاطفی، ذهنی و عقلی باید مدّ نظر قرار گیرند.
ماده 1 معاهده حقوق کودک، سن طفل را به طور کلی بیان نموده و در این زمینه بین وضعیت حقوقی و کیفری اطفال تفاوتی قائل نگردیده است.
اما با تجزیه و تحلیل مواد و مفاد معاهده کودک استنباط می گردد که واضعان این معاهده در مواردی که به حقوق کیفری اطفال اشاره می کنند، سن 18 سال را ملاک می دانند و این مورد را به قوانین داخلی و ملی منوط نمینمایند. بند الف ماده 37 معاهده حقوق کودک تصریح می نماید که برای اطفال زیر 18 سال نباید مجازات سنگین (مثل اعدام) در نظر گرفت و همچنین مجازات حبس ابد بدون امکان بخشودگی و عفو در این مورد را ممنوع اعلام می دارد که خود مثبّت این ادعا است.
با توجه به این موارد در مییابیم که مقررات اسناد سازمان ملل متحد که برای اطفال بزهکار در نظر گرفته شده، مربوط به افراد تا سن 18 سال است.
یافتهها: نتایج پژوهش نشان داد که بین دو گروه مورد بررسی از نظر میزان دلبستگی والد- فرزندی، کنترل و نظارت والدینی، پایگاه اقتصادی- اجتماعی و وجود سابقه انحراف در والدین تفاوت معنادار وجود دارد، اما در زمینه مراقبت و اعتماد والدینی تفاوت معناداری بین دو گروه مشاهده نشد.

ساکی، ماندانا و همکاران (1388) بررسی عوامل خانوادگی و شخصیتی مؤثر بر بزهکاری در نوجوانان بزهکار کانون اصلاح و تربیت شهر خرم آباد. دانشگاه علوم پزشکی لرستان.
آسیبهای اجتماعی از معضلاتی هستند که قطعاً مانع پیشرفت و توسعه اجتماعی و هرز رفتن نیروی فعال و جمعیت جوان کشور خواهند شد و عدم توجه به این انرژی خسارات جبران ناپذیری را در پی خواهد داشت.محیط خانواده نخستین مرکزی است که کودک استعدادها و توانمندیهای خود را در آن محیط رشد و پرورش می دهد. کودکی که محیط خانواده برایش امن نباشد کمتر مقید اصول و قوانین اخلاقی است.پژوهش حاضر با هدف بررسی عوامل خانوادگی و شخصیتی موثر بر بزهکاری در نوجوانان بزهکار کانون اصلاح و تربیت شهر خرم آباد انجام گرفته است.

مواد و روش ها: مطالعه حاضر یک مطالعه توصیفی تحلیلی است. جامعه مورد مطالعه شامل کلیه نوجوانان مقیم در کانون اصلاح و تربیت شهر خرم آباد و دانش آموزان مشغول به تحصیل در دبیرستانهای پسرانه شهر خرم آباد می باشد. نمونه گیری در گروه مورد به روش سرشماری و در گروه شاهد به روش تصادفی خوشه ای انجام گرفت. جهت جمع آوری اطلاعات از یک پرسشنامه دو قسمتی شامل مشخصات دموگرافیک و پرسشنامه استاندارد 90 SCL استفاده گردید.
یافته ها: نتایج تحقیق نشان داد بین سابقه مردودی، وضعیت اقتصادی خانواده، در قید حیات بودن والدین، شغل و تحصیلات پدر، شغل و تحصیلات مادر، ارتباطات بین فردی اعضای خانواده و والدین و وجود کشمکش، درگیری و تعارض در خانواده دوگروه تفاوت معنی داری وجود دارد.
همچنین نتایج تحقیق نشان داد ویژگیهای عاطفی و شخصیتی واحدهای مورد پژوهش شامل پرخاشگری، اضطراب، افسردگی، اختلال خود بیمار انگاری، اختلال وسواسی جبری، اختلال هیستریک، اختلال سایکوتیک،پارانوئیدی و فوبیادر گروه مورد و شاهد تفاوت معنی داری وجود دارد

بحث و نتیجه گیری: با عنایت به این امر که محیط خانواده مهمترین عامل تربیتی کودک محسوب شده و هیچ یک از آسیبهای اجتماعی خارج از تأثیر خانواده پدید نیامده است، هیچ جامعه ای نمی تواند ادعای سلامت کند مگر آن که از خانواده سالمی برخوردار باشد.
علومی یزدی،محمد تقی (1383) تحلیلی بر عوامل مؤثر در شکل گیری نگرش های نوجوانان بزهکار. دانشگاه یزد. نشریه جغرافیا «تحقیقات جغرافیایی، شماره 74 (علمی- پژوهشی)
در این مقاله، کوشش شده است استدلال گردد که نوزاد انسان در بدو تولد نه حقوقدان است و نه رفتار ضد اجتماعی دارد ولی هرگاه محیط خانوادگی و اجتماعی او ناسالم باشد، احساسها و شناختهای او نسبت به خود، دیگران و مقررات اجتماعی ناسالم خواهد شد.پردازش احساسها و شناختها را«نگرش»خواندهایم و با اجرای دو طرح پژوهشی در استان یزد به این نتیجه رسیدهایم که بزهکاران نوجوان اکثرا قربانیان جهل خانوادگی و جبر محیط اجتماعی خود هستند، به طوریکه میتوان آنان را«بزهدیده» نامید.نظر به این که در همه کشورهای جهان بهطور نسبی این بزهدیدگان کمسال وجود دارند، سازمان ملل متحد(یونیسف)اخیرا(در سال 1999)این افراد را در طرحی به نام«طرح حکمیت برای کودکان»مورد حمایت قرار داده است.در استانهای ایران میتوان با ارجای صحیح اصل سیام قانون اساسی و نظارت مداوم بر اجرای ماده 77 «آییننامه اجرایی مدارس»میزان بزهکاری کودکان و نوجوانان و گرایش بیرویه آنان به کجرویهای اجتماعی را کاهش داد.
هاشمی نیا، فاطمه؛ خواجه نوری، بیژن (1386) رابطه اوقات فراغت و بزهکاری نمونه مورد مطالعه: دانش آموزان دبیرستانی شهر شیراز. دانشگاه شیراز.
بزهکاری نوجوانان از مسائل مهم در حوزه علوم اجتماعی محسوب میشود. همچنین، فعالیتهای اوقات فراغت نوجوانان نیز از موضوعات مهمی هستند که متخصصین علوم اجتماعی و انسانی آنان را مورد مطالعه قرار میدهند. مطالعه حاضر به بررسی رابطه فعالیتهای اوقات فراغت و بزهکاری در بین یک نمونه تصادفی شامل 610 نفر دانشآموز دختر و پسر دبیرستانهای شهر شیراز پرداخته است. پرسشنامه تحقیق حاضر از شامل از دو مجموعه سؤالات در خصوص میزان گذران اوقات فراغت و فعالیتهای بزهکارانه بوده است. پایایی گویههای گذران اوقات فراغت برابر با 83/0 و پایایی گویههای بزهکاری برابر با 88/0 بوده است. نتایج نشان داده است که بین فعالیتهای اوقات فراغتی سازمان یافته و رفتارهای بزهکارانه رابطه منفی وجود دارد اما بین فعالیتهای فراغتی سازمان نیافته و بزهکاری رابطه معنادار مثبتی وجود دارد. همچنین نتایج حاصل از مدل رگرسیونی با چهار متغیر وقت تلف کردن، جنسیت، جامعهپذیری بدون نظارت و اوقات فراغت سازمانیافته بر روی هم 23 % تغییرات متغیر بزهکاری را تبیین کرده است.
زمانی، غلامرضا و همکاران (1390) سنجش تاثیر عوامل خانوادگی بر بزهکاری نوجوانان در کانون اصلاح تربیت «مطالعه موردی شهر شیراز در سال 1389». همایش ملی آسیب شناسی مسائل جوانان
امروزه گسترش بزهکاری درجامعه ما ازحساسیت ویژه ای برخوردار است بطوریکه چنان رعب و وحشتی رادربین عموم به وجود آورده است که نظرهرمحققی را به خود جلب کرده از انجا که کاهش تعهد وابستگی عاطفی به خانواده و رابطه با دوستان بهنجار و تضعیف باورها و عقاید دینی بزهکار را درجهت انجام به مصمم می کند بران شدیم که دراین تحقیق تاثیر عوامل خانوادگی بربزهکاری نوجوانان را بسنجیم بهدلیل محدودیت جامعه آماری این پژوهش بصورت تمام شمار دربین 84نفرازپسران کانون اصلاح و تربیت شیراز صورت پذیرفت چارچوب نظری این پژوهش ازتلفیق دو نظریه کنترل اجتماعی هیرشی و پیوند افتراقی ساترلند تشکیل شده است اعتبار پرسشنامه با استفاده ازاعتبارصوری و پایایی آن با استفاده ازالفای کرونباخ ارزیابی گردیده است و الفای کرونباخ کل 78درصد میب اشد به لحاظ روش شناس یتحقیق حاضر از نوع علی و ابزارگرداوری داده هاپرسشنامه می باشد. نتایج حاصل ازاین پژوهش نشان داد که از بین عوامل مختلف خانوادگی میان دلبستگی به خانواده دوستان تعهد و کنترل مستقیم و غیرمستقیم و بزهکاری رابطه ای معناداری برقراری است و این عوامل می تواند بزهکاری را تبیین نماید.
سادات مشکانی، زهرا (1378) آزمون تجربی نظریه التقاطی در بزهکاری کودکان و نوجوانان تهران بزرگ. دانشگاه علوم پزشکی تهران.
بزهکاری نوجوانان مسئله ای اجتماعی است که موجب ناراحتی و رنج خانواده ها و باعث مشکلاتی برای نهادهای اجتماعی و موسسات دولتی می گردد. به منظور پیشگیری از این رفتار نابهنجار، آگاهی کامل از علل بزهکاری ضروری به نظر می رسد. در این مقاله، به بررسی میدانی موضوع بزهکاری نوجوانان که به جرم بزهکاری در تهران بزرگ در سال 1371 دستگیر شده اند، پرداخته ایم. چارچوب نظری این بررسی، یک نظریه التقاطی است که از تلفیق دو نظریه کنترل اجتماعی هیرشی و پیوندهای افتراقی ساترلند و کرسی به وجود آورده ایم تا در تعیین علتها، هم نیروهای درونی و هم نیروهای بیرونی موثر در بزهکاری را به حساب آوریم. از بین 140 پسر و 15 دختر زیر 18 سال که در آن سال دستگیر شده بودند، با 90 پسر و همه دختران مصاحبه سازمان یافته به عمل آوردیم و چهار متغیر مربوط به معرف اعمال بزهکارانه و 81 متغیر مستقل را که شامل خصوصیات فردی، وضع زندگی و مهاجرت، نظام حمایتی خانواده، باورها و عملکردها، ارتباط با بزهکاران و سرگرمیها و گذران اوقات فراغت بودند، اندازه گیری کردیم. از روش آماری تحلیل عاملی برای تحویل داده ها به ابعادی کوچکتر استفاده کرده ایم. اجرای یک تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد که تنها سه عامل بر شدت بزهکاری اثر دارند و می توانند آن را تبیین کنند. این سه عامل عبارت بودند از: “وابستگی نوجوانان به خانواده”، “باورها و نگرشها” و “ارتباط با بزهکاران”. یافته های بررسی، فرضیه پژوهش را مبنی بر اینکه کنترل اجتماعی و پیوندهای افتراقی با بزهکاران به تنهائی یا به طور توام بر بزهکاری نوجوانان اثر دارند را تایید کرد.