هرکدام از مهارتهای تفکر خُرد در تفکرهای هدفدار برای حل مسائل، تصمیمگیری و مفهومسازی بهطور مکرر مورداستفاده قرار میگیرد؛
مهارتهای تفکر سطح بالا
مهارتهای تفکر اصولاً در فرایند اجرا اعمالی درهم تنیده و تفکیک ناپذیرند. مهارتهای تفکر سطح بالا تمام اعمال مهارتهای تفکر خُرد را در بردارد. درحالیکه ازنظر کارکرد در فرایند اجرا از مهارتهای تفکر خُرد بسیار پیچیدهتر است. افراد برای آموختن مهارتهای تفکر سطح بالا باید بر تمام مهارتهای پایه یا مهارتهای تفکر خُرد تسلط داشته باشند. اگرچه صاحبنظران در تقسیمبندی و تعداد مهارتهای تفکر سطح بالا باهم توافق ندارند به دلیل اهمیت آن ها در فرایند اعتلای تفکر انسان دو مهارت بسیار مهمی را که اکثر متخصصان بر آموزش و تقویت آن ها تأکید دارند. (شعبانی، تابستان۱۳۹۳: ۷۱ تا۷۵)
۲-۲-۴-دانش ما درباره تفکر
دانش ما درباره تفکر تا حد زیادی از دو سنت متمایز فلسفه و روانشناسی ناشی میشود. فلاسفه مدتها ذهن انسان را مثابه جایگاه عقل، پرورش عقل را هدف نهایی تعلیم و تربیت دانستهاند. فلسفه، مطالعهی تفکر انتقادی از طریق تحلیل، استدلال و بهکارگیری منطق را مورد تأکید قرار داده است. روان شناسان روی ساخت کار ذهن مطالعه کردهاند. روان شناسان شناخت گرا به شکلی ویژه با تأکید بر تفکر خلاق یعنی چگونگی به وجود آمدن ایدهها در ذهن گرایش داشتهاند. تفکر جنبههای خلاق و انتقادی ذهن را در برمیگیرد. این جنبهها شامل استفاده از برهان و پرورش ایدهها در ذهن میشوند. تفکر شامل هر نوع فعالیت ذهنی است که به تدوین یا حل مسئله، تصمیمگیری، یا فهم مطلب کمک کند. درواقع از طریق اندیشیدن است که ما به حیات معنا میبخشیم. (فیشر،۱۳۸۵: ۲۷)
فراگیران در مدارس و دانشگاهها نمیتوانند به چنین دانش عظیم و بیانتها دسترسی داشته باشند و یا اینکه توانایی آن را ندارند. وقتی از مدرسه یا دانشگاه فارغالتحصیل شوند در آینده عمل خواهند کرد و خود را با زندگی مربوط به آن وفق خواهند داد. درنتیجه به تفکر نیاز شدید خواهند داشت. بدین ترتیب تفکر معادل دانش و معلومات نیست و انسان هرگز فرصت کافی برای اخذ اینهمه دانش، بخصوص در عصر انفجار دانش نخواهد داشت؛ و دانش اخذشده وسیلهای برای تفکر انسان خواهد بود. برای پر گردن چنین خلأ و نیز آمادهسازی فراگیران برای آینده دارد که آن ها به مهارتهای تفکر مسلح شوند تا بتوانند خود را با آینده تطبیق دهند و برای تداوم زندگی آمادگی لازم داشته باشند. پس تفکر همانند تنفس، برای انسان ضرورت دارد و بدون آن زندگی معنیدار ممکن نخواهد بود. (فتحی آذر، ۱۳۸۲: ۱۳ تا ۱۴)
بچهها بهطور طبیعی مجذوب نگرشها و عقاید افراد مهمی که در کنار آنان زندگی میکنند، میشوند. ساختارهای اعتقادی بزرگسالان در عمل به آنان تحمیل میشود و کودکان متکی شدن به اعتقادهای دیگران را کمکم فرا میگیرند. آن ها ممکن است محکوم به تنگ نظری شوند یا اینکه تشویق شوند تا به ارزیابی قابلیتهای استدلالی خودشان بپردازند، تفاوت دیدگاه مردم را امری طبیعی بدانند و نحوه استدلال خود و دیگران را مورد سؤال قرار دهند. اگر قرار است کودک فراخاندیش و منتقد بار آید، نباید قدرت فکری او به دست شانس سپرده شود. ما نمیتوانیم همیشه دربارهی یکچیز خاص فکر کنیم، اما همواره در حال تفکر درباره چیزی هستیم. تفکر ارزشمند، اندیشیدن بیشتر دربارهی یک موضوع است تفکر انتقادی چه گونگی تفکر دربارهی یک موضوع را شرح میدهد. درنتیجه فراگیری تفکر انتقادی بدین معناست که:
افراد یاد بگیرند چه زمانی سؤال کنند و چه گونه سؤال کنند و چه سؤالاتی بپرسند. افراد یاد بگیرند چه گونه استدلال کنند، چه زمانی از استدلال استفاده نمایند و کدامین روش استدلال را بهکارگیرند.
واژه ((دلیل)) از کلمه رتیو[۳۳] به معنی تعادل مشتق شده است. کودک فقط میتواند تا آن حد به شکل منطقی و مستدل یا به شکل انتقادی فکر کند که (قبل از دستیابی به تشخیص متعادل) بتواند بهدقت تجربهها را امتحان کند. اطلاعات و ایدهها را ارزیابی کند و استدلال را بسنجد. یک متفکر منتقد بودن، همچنین مستلزم این است که فرد نگرشهای خاصی را در خود توسعه داده باشد. ازجمله این نگرشها، میل به دلیل و استدلال، اشتیاق به چالش کشاندن و عشق به حقیقت است. (فیشر، ۱۳۸۵: ۱۱۸)
۲-۲-۵-تدریس مهارتهای تفکر
در زمینه تدریس مهارتها و روشهای فکر کردن و رشد تفکر در فراگیران، نظریههای مختلفی ارائهشده است. برمبنای کاربردی و ارتباط تنگاتنگ با برنامهریزی درسی و تدریس به بررسی دو دیدگاه بسنده میشود. در این دیدگاه فرض میشود که تدریس مهارتهای تفکر، توسط موضوعات مختلف درسی نتیجهبخش نیست، درنتیجه باید درسی با همین عنوان در برنامههای درسی گنجانده شود. دین طریق امکان یادگیری مهارتهای تفکر به شیوه مستقیم میسر خواهد بود.
دیدگاه دوم بر این امر تأکید میورزد که توسط موضوعات مختلف درسی میتوان چگونگی فکر کردن را به فراگیران آموخت. این دیدگاه به این نکته که اصولاً موضوعات مختلف درسی وسیلهای برای رشد تفکر هستند، سحّه میگذارد؛ بنابراین در این بینش به تدریس مهارتهای تفکر به شیوه غیرمستقیم تأکید میشود.
الف- دیدگاه تدریس مهارتهای تفکر به شیوه مستقیم
نظریهپردازان این دیدگاه با فرض چهار اصل به بررسی شیوه تدریس مستقیم تفکر میپردازند در زیر به مفروضات این دیدگاه با اقتباس از بونود (۱۹۹۱)[۳۴] اشاره میشود:
باهوش بودن معادل مهارتهای تفکر نیست. همانطور که قبلاً اشاره شد، بسیاری از افراد باهوش بالا ممکن است متفکران خوبی نباشند. فراگیران باهوش بالا در حل معمّا و نیز در تفکّر خلّاق موفقاند، اما وقتی بخواهند پدیدهها را در کل بررسی کنند، شاید به همان اندازه موفق نباشند. پس هر نوع برنامه مربوط به آموزش تفکّر نمیتواند مختص تیزهوشان باشد.
دانش و معرفت اخذشده، کامل نمیباشد. اگر انسان به دانش مطلق دسترسی پیدا میکرد به تفکر نیازی نداشت؛ بنابراین مهارتهای تفکر اساسی و پایهای در استفاده صحیح از دانش فعلی و اخذ معرفت بعدی است. انسان در جستجوی علم و دانش است و هرگز به علم مطلق نخواهد رسید.
مهارتهای تفکر اخذشده از راه موضوعات مختلف درسی کافی نیست. درست است که برخی از مهارتها و فرایند تفکر را میتوان بهوسیله موضوعات مختلف، تدریس کرد، اما باید گفت که این مهارتها کافی نیستند و نیز بسیار محدودند. چنین مهارتهایی جوابگوی نیازهای مختلف زندگی و رشد انسان (چون تصمیمگیری، اولویتبندی و ….) نیستند.
هر نوع تفکر نمیتواند در رشد مهارتهای تفکر مؤثر باشد. تمرین و تکرار میتواند تقویتکننده عادات موجود باشد، اما تمرین در تفکر کافی نیست. مهارتهای تفکر خاصی در زندگی روزمره مورداستفاده قرار میگیرند که این نوع مهارتها را میتوان در عقل سلیم جستجو کرد. آموزشوپرورش نمیتواند به جمع آوری و اخذ و در کل به یاددهی این نوع مهارتها محدود شود به بیان دیگر، تفکر به فعالیتهای گسترده فکری و ذهنی ارتباط مییابد.
ب- دیدگاه تدریس مهارتهای تفکر به شیوه غیرمستقیم
در این دیدگاه بر این اصل که مهارتهای تفکر باید در طول تمامی موضوعات درسی و رشتههای مختلف تدریس گردد، تأکید میشود. تدریس مهارتهای تفکر به یک موضوع درسی اختصاص ندارد. اگر هدف از تدریس موضوعات درسی گوناگون، رشد تفکر در فراگیران باشد، در این صورت نهتنها یادگیری معنیدار در همان موضوعات درسی به وجود میآید بلکه سایر شیوههای حل مسئلهای و تفکر نیز شکوفا میشود. که رشد توانایی فراگیران در اندیشیدن و حل مسائل، مهمتر از تربیت فنی و حرفهای آنان است بدین ترتیب فراگیران از مهارتهای تفکر و حل مسئله بیشتر از موضوع درسی بهرهمند میشوند. در جریان فکر کردن است که فراگیران مجبور میشوند تا با پدیدها، اطلاعات، مفاهیم و اصول فعالانه برخورد کنند. اگر چنین نباشد، امر آموزشوپرورش با شکست روبرو میگردد. پس اگر موضوعات درسی به حالت معنیدار یاد گرفته شوند، این موضوعات همچون ابزاری در خدمت بزرگترین عطیه الهی یعنی تفکر خواهند بود. بر همین مبنا است که رشد تفکر منطقی، تفکر انتقادی و حل مسئلهای، هسته مرکزی نظریهپردازان برنامههای آموزشی و تدریس بوده است.
آموزش علوم منحصراً بر اساس دانش بوده است و محتویات علمی، نظیر اصول و مفاهیم در حالت غیرفعال، به فراگیران انتقال مییافت. درنتیجه روش و جریان علمی در برنامههای درسی موردتوجه نبوده است. در طول دوران طلایی برنامهریزی درسی، در دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ ضرورت تدریس علوم به شیوه مکاشفهای و حل مسئلهای مورد تأکید قرار گرفت. (فتحی آذر، ۱۳۸۲: ۱۴ تا ۱۹)
۲-۲-۶- پرورش تفکر، رویکردی جدید در فرایند تدریس -یادگیری
با تحول مبانی نظری و ماهیت علم، رویکردهای جدیدی در تعیین اهداف تربیتی و فرایند آموزش مطرحشده است. یکی از بارزترین رویکردها توجه به تفکر در فرایند تدریس – یادگیری است. انیس[۳۵]، لیپمن و پاول (۱۹۸۷)[۳۶]، معتقدند که تربیت انسانهای صاحب اندیشه باید نخستین هدف تعلیم و تربیت باشد. به نظر پاول محصول نهایی تعلیم و تربیت باید ذهن کاوشگر باشد. اندرسون ۱۹۷۷ وهارت (۱۹۸۰)[۳۷] بر نقش اساسی جستجوی معنا در شناخت تأکید میورزند و معتقدند دانشآموزان باید بهطور فعال تلاش کنند، اطلاعات جدید را با دانستههای قبلی خود وحدت بخشند و آنچه را مهم و باارزش است استنباط و انتخاب کنند و بهطور راهبردی درباره یادگیری خود بیندیشند. ارنبرگ (۱۹۷۹)[۳۸]، طراح چندین برنامه مهارت تفکر، برای تدریس تفکر در قالب نیازها و منافع فردی و اجتماعی بر عقلانیت تأکید میکند و معتقد است وقتی دانشآموزان فارغالتحصیل میشوند باید قادر باشند عوامل و اخلاقی هوشمندانه را دنبال کنند؛ و جامعه نیز حق دارد چنین انتظاراتی از اعضای خود داشته باشد. به نظر او این تولیدات که تنها در سایه تفکر دانشآموزان به دست میآید، باید پایه و اساس برنامهریزی تمام دروس قرار گیرد؛ زیرا هدف اصلی تعلیم و تربیت انتقال دانشآموزان از دنیای خودمحور مبتنی بر تجربیات شخصی محدود و واقعیات محسوس یا تحصیل شده، به دنیایی غنیتر و انتزاعیتر است که ارزشها، بینشها و حقایق متعدد و گوناگون را دربر دارد. متأسفانه بهرغم ارائه نظریههای مختلف درباره ضرورت پرورش و تقویت تفکر، همچنان بین نظریه و عمل در این زمینه فاصله بسیاری وجود دارد.
لیپمن در آموزش فلسفه به کودکان دبستانی از رویکرد ((مسئله مدار)) استفاده میکند. او معتقد است معلمان باید برای جلب علاقه دانشآموزان مطالبی را مطرح کنند که متضمن ((شوک و شگفتی فکری)) باشد؛ و نمیتوان بدون طرح افکار برجسته و جالبتوجه توانایی واقعی و خودانگیختگی دانشآموزان را برانگیخت. همچنین تحریک علاقه دانشآموزان از طریق ارائه مفهوم یا مسئلهای چشمگیر بیفایده است، مگر اینکه چنین علاقهای متعاقباً از طریق تجزیهوتحلیل موضوع درسی هدایت شود. مطرح کردن افکار و مسائل هیجانانگیز احتمالاً بهطور موقت دانشآموزان را تحتالشعاع قرار میدهد، ولی آنان را بهجایی نمیرساند، مگر اینکه معلمان با دقت و پیگیری آن ها را طراحی و تجزیهوتحلیل کنند. (شعبانی، ۱۳۹۳تابستان: ۱۱ تا ۱۹)
۲-۲-۷- نقش مدرسه و معلم در پرورش تفکر
ایجاد چهارچوبی مؤثر برای تدریس تفکر انتقادی به زمان، تأمل، طراحی، تمرین و فرصتهای برانگیزاننده نیاز دارد. تفکر انتقادی را نمیتوان با برنامههای آموزشی فشرده، کلاسهای بزرگ، زمان محدود و محتوای گسترده و درعینحال متراکم و پیچیده پرورش داد. این ویژگیها نهتنها باعث پیشرفت آموزش تفکر انتقادی نمیشود، بلکه از ایجاد شرایط مطلوب نیز جلوگیری میکند. معلمان برای کاهش آثار این عوامل باید به نکات ذیل توجه کنند:
الف- ایجاد تعادل بین محتوا و فرایند تدریس: از نظامهای آموزشی متصدیان تعلیم و تربیت بهویژه معلمان میکوشند در فرایند تدریس–یادگیری محتوای تعیینشده را به اتمام برسانند و دانشآموزان را برای آزمون نهایی آماده کنند. چنین تفکری از دیگر فعالیتهای آموزشی، ازجمله پرورش تفکر انتقادی، در کلاس درس جلوگیری میکند.
در زمان محدود کلاس درس نیز میتوآنهم محتوا و هم مهارتهای تفکر انتقادی را آموزش داد. طراحان و مجریان برنامههای درسی برای دستیابی به این هدف در فرایند تدریس –یادگیری باید این سؤال را مطرح کنند که ((در پایان دوره از دانشآموزان خود انتظار درک و فهم یا انجام دادن چه مهارتی رادارند)). آنان باید بپذیرند که در زمان محدود کلاس درس تعداد محدودی از مفاهیم را میتوان به دانشآموزان انتقال داد و انتقال اطلاعات بهتنهایی موجب تفکر انتقادی نمیشود. فرایند فعالیتهای آموزشی ره اندازه محتوا در رشد و پرورش مهارتهای فکری مؤثر است (میرز، ۱۳۷۴: ۶۳ تا ۶۸)
ب- ایجاد تعادل بین سخنرانی و کنش متقابل: معلم باید از طریق تشویق به بحث و پرسش و با بهره گرفتن از دیگر روشهای مناسب برای تبادل اندیشه در کلاس درس، بین سخنرانی خود و کنش متقابل دانشآموزان تعادل ایجاد کند. دانشآموزان باید برای ایجاد تزلزل در دیدگاههای خودبینانه شان، اندیشه و افکار دیگران را تجربه کنند؛ در غیر این صورت، دلیلی وجود ندارد که ساختارهای فکری خود را که بدواً از چهارچوب داوری خودپسندانهشان به دست آمده، تغییر دهند. تبادل اندیشه و کنش متقابل ممکن است به تقابل، تعارض، مباحثه، تعامل و انتقال اطلاعات و اندیشه و بیان روشن عقاید و درنهایت به تحول تفکر منجر شود؛ آنچه پیاژه آن را ((انتقال اجتماعی)) در توسعه و ایجاد ساختارهای فکری نو مینامد و بر آن تأکید میورزد (پیاژه، ۱۹۷۶، ص ۳۳۸). پری و کلبرگ نیز معتقدند که برای تحریک رشد شناختی و اخلاقی دانشآموزان شکلهای فعال انتقال از سخنرانی بسیار مؤثرتر است. این مفهوم هرگز بدین معنا نیست که معلمها نباید در کلاس درس سخنرانی کنند، بلکه به معنای آن است که باید بین سخنرانی معلم و بحث و تبادل افکار در کلاس درس تعادل ایجاد شود.متأسفانه معلمان اغلب مهارت لازم برای استفاده از روش مباحث و مبادله افکار را بهمنزله ابزار آموزشی دارا نیستند و در این زمینه آموزش ندیدهاند؛ به همین دلیل، حتی کوششهای صادقانه آنان برای درگیر کردن دانشآموزان با تبادل فکری ممکن است نتیجه معکوس داشته باشد و باعث تقویت حالت انفعالی در دانشآموزان شود.
ج- برخی از معلمان فضای هوشمندانهی کلاس خود را با تحریک حیطهی فکری خاص تقویت میکنند. بهعنوانمثال، با بهره گرفتن از بریدهی روزنامهها، پرسشهایی را در رابطه با موضوعهای ملی یا موضوعهای محلی زیستمحیطی مطرح میکنند. اقدام دیگر معلم در نظر گرفتن مکانی در کلاس برای گذاشتن صندوقی در آنجاست. کودکان میتوانند مسئلهی روز یا هفته را در آن قرار دهند یا از آن جعبه برای فرستادن راه حل های پیشنهادی خویش به افراد مسئول استفاده کنند. میتوان در کلاس، موزهای تشکیلشده از اشیاء گوناگون مانند یک تابلوی تصویر دار یا یک کتاب درسی فکری شامل جوک، معما، چیستان یا شکایتها داشت. نظریههای نوآورانهی معلم یا دانشآموز در رابطه با تفکر و راهبردهای یادگیری را میتوان روی نمودارهایی نوشت تا همه آن را ببینند. این نظرها میتواند جملههای کوتاهی باشد که بهمنظور آگاهی بخشیدن روی تابلو نوشته میشود. مثل ((قبل از نوشتن فکر کن)). (فیشر، ۱۳۸۵: ۴۱۵)
۲-۲-۸- انواع تفکر
تفکر یا اندیشیدن انواع متعددی دارد و دانشمندان با توجه به ملاکهای موردنظر خود تفکر را به انواع مختلف تقسیمبندی کردهاند:
ویتاکر[۳۹] (۱۹۶۰) با توجه به نیروهای بیرونی یا درونی مؤثر بر تفکر به دو نوع تفکر واقعگرا و خود گرا اشارهکرده است. جانسون لیرد[۴۰] (۱۹۸۸) بر اساس ملاک هدف، انواع تفکر را در دودسته کلی بیهدف و هدفمند قرار و تفکر هدفمند را نیز به دودسته جبری و غیر جبری تقسیم کرده است. روان شناسان تقریباً اتفاقنظر دارند که تفکر یک فعالیت نمادی است و میتواند کلامی و غیرکلامی باشد. ازاینرو به چند نوع تفکر در انسان اشاره میکنند.
تفکر کلامی: تفکری که زبان را به کار میبرد
تفکر خود گرا (خودمحور): اندیشیدن دربارهی خویشتن است
تفکر واقعگرا (عینی): عین مسئله معین، موضوع اندیشیدن است.
تفکر نظامدار (جهتدار): هنگامیکه شخص راهحل مسئله خاص را جستجو میکند.
تفکر تصادفی (رویای بیداری): تفکری است که از هرگونه قید خارجی آزاد است
تفکر شناختی: به آگاهی در مورد آنچه میدانیم بستگی دارد.
تفکر عملی: اندیشیدن دربارهی مسائل عادی و جاری زندگی.
تفکر انتقادی: تفکری است منطقی و تأمل و مؤثر و ارزشیابی دلایل و شواهد.
تفکر استقرایی: استدلال بر مبنای اجزای اطلاعات متنوع برای رسیدن به یک نتیجه کلی
تفکر قیاسی: استدلال بر مبنای قضایای کلی و تعمیم آن به مصادیق خاص (محبوبی، ۱۳۸۸: ۲۱ تا ۲۲)
۲-۲-۹- تفکر انتقادی[۴۱] و ویژگیهای آن
به اعتقاد هنری گیروکس[۴۲] (۱۹۷۸) تفکر انتقادی عبارت است از جستجوی مجموعهای از صافیها در خلال اطلاعات و عقاید نویسندگانی که حقایق انتخاب و مسئلهها را تعریف و مشخص میکنند. رویکرد متفکران منتقد به اطلاعات و تجارب همواره مثبت است. آنان برای اثبات صحت، اعتبار و درستی یک ادعا یا رویداد و حقیقت ترجیح میدهند که به جمع آوری اطلاعات و بررسی شواهد و تجزیهوتحلیل آن ها بپردازند. چنانچه مک پک[۴۳] (۱۹۸۱) مینویسد وقتیکه سؤال یا سؤالاتی مطرح میشود در تفکر انتقادی نهتنها دانستن، بلکه تمایل و اشتیاق فراوان برای دانستن موردتوجه قرار میگیرد. تفکر انتقادی در عالیترین معنایش علاوه بر مجموعهای از اعمال شناختی، مانند قضاوت بر اساس شواهد و حقایق مستدل و مستند، مجموعهای از گرایشها و منشهاست. (بیر، ۱۹۸۷، ص ۳۵)
فرم در حال بارگذاری ...