سپس حضرت علی (ع) به کنار رود باز می گردد و دیگر بار خضر دلیل راه می شود و پس از پهلوانیهای بسیار با کمندی دراز از پستی بر فراز می آید. در این جا قنبر کمند را به تگ چاه فرو می دهد و آن حضرت از چاه بیرون می آید.
و همچنین در داستانی دیگر، سراینده خاوران نامه به ذکر نمونه ای دیگر از کرامات و معجزات حضرت علی در روبه رو شدن با دیوان می پردازد. مالک اشتر بنا به دستوری که از علی (ع) می گیرد مأموریت می یابد تا با سپاه پنجاه هزار نفری خود راهی خاور زمین شود، ولی شبانگاهان در آن مرغزار با صفا و در کنار آبشخور، پنج تن از شبگردان لشگر مالک کشته می شوند. سعد وقاص نگران مالک که درغار رفته و با دیوان هماویز شده بود، جهت هواداری از او به راه می افتد و پس از گذر از غار تنگ و تاریک و روشنایی به آبی سهمگین می رسد. همان گاه دیوی ستمبه او را از روی آب می رباید. اینک سپاهیان زیر لوای مالک و سعد خود را وامانده و بی سر پناه می یابند و صلاح را درآن می بینند که از راه رفته باز گردند. پس از نیم فرسنگ راه بریدن، ناگهان از میان غبار برآمدۀ بیابان سر رایت ماه پیکر علی (ع) نمایان می شود. آن حضرت، پس از شنیدن گزارش احوال سپاهیان، از سر خشم و غیرت بر دیوان هجوم می آورد و سر کردۀ آنها را با ذوالفقار به دو نیم می کند. و جویباری از خون دیوان به راه می اندازد. بدین سان غائله ی دیوان فروکش می کند، ولی خاطر علی (ع) هنوز پر دغدغه است، زیرا سعد به دست دیوان گرفتار است. آن حضرت از پیر زاهدی که مقیم غار است و در هر جا راهنمای سپاه اسلام، نشانی سعد را می خواهد و او حضرتش را به «بندگان سلیمان» هدایت می کند؛ جایی که در میان پهن دشت ویران شده ای قرار دارد. ماحصل کلام این که آن حضرت پس از شکستن طلسمات چاه و کشتن سر کردۀ دیوان واژدها و شیر سرانجام سعد از چاه رهایی می دهد و نیز بند آب را که حضرت سلیمان به میلی بسته بود می شکند و بدین ترتیب آن سرزمین خشک و ویرانه را سیر آب می کند و پس از سپری شدن سالیان دراز به بار می نشاند. واینک گفتار سراینده:
زکوه اندر آمد یکی اژدها
چو حیدر بدان اژدها بنگرید
کشید از میان دشنۀ آبگون
برآویخت آن مار با او به هم
یکی تیغ حیدر بزد بر سرش
که ابلیس رازو نبودی رها
ز سر تا به پایش سراسر بدید
شد اندر سر اژدها آب خون
همی خواست کاو را بسوزد به دم
به یک زخم دو نیمه شد پیکرش
( ابن حسام، ۱۳۸۲: ۱۹۲ )
یکی از مهّم ترین جلوه های حماسه ی ابن حسام، طرح مسائل غیر عادی است که به صورت پندارهای مختلف در لباس افسانه و افسون وموجودات ناشناخته، طلسم، جادو و مطالب شگفت انگیز و حیرت آور جلوه گری می نماید. در این دیدگاه اجسام بی روح و غیر معقول ممکن است در لباس هنر مطرح شود، تا از ناپایداری های حیات و مشکلات زندگی و بی کرانگی افق های خیال و چگونگی رموز هستی پرده بردارد. طلسم مظهر این پیچیدگی و ابهام و سحر انگیزی جلوه های حیات است که خود نمادی از معانی خاص می باشد و استعاره است که در لباس داستان طرح می شود، ابن حسام گرچه در گزینش کلمات و ترکیبات و وصف صحنه های رزمی به پایۀ فردوسی نمی رسد و سخنش فخامت و استواری سخنان فردوسی را فاقد است. مع هذا در توصیف مناظر طبیعی و مجالس بزمی استادی و مهارت خاصی نشان داده است. شاعر به گونۀ اسطوره ای وافسانه ای مطلبی را بیان می کند از باب فهم عوام، امّا از جهتی خود بلاغتی دارد که شاعر بدان اشاره می کند، از این نوع که هنرمند اسطوره و افسانه را در هم می آمیزد و سپس آن را می شکافد واز هم باز می کند و به تأویل و تفسیرش میپردازد. با توجّه به نمونه های اندکی که از معجزات حضرت علی (ع) در خاوران نامه آمده است، میتوان گفت در این منظومه کرامات و معجزات حضرت علی به معنای واقعی و حقیقی آن مطرح نشده است، چیزی که هست به صورت نبرد آن حضرت با دیو واژدها و کارهای خارق العاده ای که از آن حضرت سر می زند.
۷-۴- علم و آگاهی علی (ع)
درباره علم ودانش علی تمامت مورخین عرب از سنی و شیعه معتقدند که وی در عداد بزرگترین علماء جهان به حساب می آید و از پس پیغمبر درآن زمان هیچ کس را علم و دانایی علی نبود. در میان احادیث فراوانی که در فضیلت علم علی (ع) مطرح شده است به آوردن نمو نه های مختصر اکتفا می کنیم.
۱-امیرالمؤمنین علی (ع) خود بارها می فرماید: «سَلونی قَبلَ أن تفقِدونی» بپرسید از من هر آنچه را که میل دارید، قبل از آنکه مرا از دست بدهید. ( قندوزی حنفی، بی تا: ۱۶۰ )
و نیز «أعّلمنی رسول الله الف باب ٍ مِن العَلمَ یََفتَحَ مِن کُلَ بابِ ألفُ باب» رسول خدا هزار باب از علم را به من آموخت و از هر باب بابی گشوده می شد. ( ابن عساکر شافعی،۱۳۹۸ق:۳۸۵ )
۲- پیامبر اکرم(ص)بارها فرموده اند:«أعلَمَ آُمَتی مِن بعدی علی بن ابی طالب» (قندوزی حنفی، بی تا: ۱۶۱)
۳-«امام صادق به نقل از امیرالمؤمنین فرموده است: به خدا قسم که خدای تبارک و تعالی نه چیز به من عطا فرموده است که پیش از من جز به پیامبر ارزانی نداشته است، راه ها برروی من باز است و نژادها را می دانم. حرکت ابرها به دست من است، آمار مر گ ها و گرفتاری ها و حکم های قطعی در نزد من است و با اجازه پروردگارم به با طن جهان دست یافتم و هر چه پیش از من بو ده است و آنچه پس از من خواهد آمد از دیدۀ من پنهان نیست.» ( مجلسی، ۱۳۶۲:ج۵۵، ۳۳۶ )
مسلماً علی را دانش و علم منحصر در یک رشته نبوده و گنجینۀ خاطر و معلومات وی به تمامت علوم متداوله آن زمان احاطه به کمال داشته است، چنانکه از علی راجع به ستارگان پرسیدند و در پاسخ موضوعی را که امروز علمای دین عصر، بدان واقف شده اند در آن تاریخ بیان داشت و به مردم فهمانید که هریک از این ستارگا نی که در فضای نیلگون آسمان می درخشند، چون کرۀ زمین دارای شهرها و ممالک مختلفی هستند و اشخاصی در آنها زندگی می کنند. امیرالمؤمنین علی از اخبار آینده جهان گاه گاهی با مردم سخن می گفت و غالب آن معلومات و آگاهی ها را منسوب به رسول خدای فرمود، ولی این موضوعات هرگز با بعضی از کارها و عملیا تی که برخی از مورخین بدان حضرت نسبت می دهند توافقی ندارد و اصولاً بایستی گفته شود مبنای مذهب اسلام با این قبیل عملیات تباین کلی دارد، چنانکه رسول خدا نیز بارها در این موضوعات سخن راند. اینک بذکر برخی از علم و آگاهی های حضرت علی که در منظومۀ علی نامه ذکر شده و متفق علیه جمیع مورخین است، مبادرت می ورزیم.
۴-۷-۱- علم و آگاهی علی (ع) در منظومۀ علی نامه
«روزی علی (ع) در مسجد سخن می راند و کلام «سَلونی قَبلَ أن تَفقِدونی» راتکرار کرد، در آن میان شخصی به پای شد و عرض کرد: ( به من بگو مرا در سر و در صورت چند عدد موی است؟ طاقست یا جفت؟ حضرت علی فرمود: پیغمبر به من خبر داد که به اندازۀ هر موی که در سر داری تورا ملکی است که همواره لعنتت کند و بر هر دانۀ موی صورت توشیطانی است که تورا اغوا می نماید و در خانه توطفلی است که قاتل اولاد رسول خدا خواهد شد.» ( ابن ابی الحدید، ۱۴۰۴: ج۷،۳۵۷ )
«این شخص را نام انس و در خانه طفلی داشت که موسوم به سنان بود و او بود که پس از چندی در کربلا حسین بن علی را شهید ساخت، آن هنگام سنان طفل بود و زیادتر از هشت سال نداشت.»
سلونی که گفتم زبعد رسول
از این جمله برخاست یکی حسود
قوی کردی دعوی در ین انجمن
علی گفت این سهل باشد بگوم
علی گفت محاسنش را بر کنید
بکندند در حال آن موی روی
نمودم بخلقان فروع اصول
زبغض علی بود همچون جهود
بگو چند مویست براندام من
مراد ترا اندرین جاه بجوم
برین انجمن یکسره بشمرید
بماند آن لعین جمع زرد روی
فرم در حال بارگذاری ...