اوراق بهادارسازی داراییها، یکی از مهمترین نوآوریها در بازارهای مالی میباشد. در یک اوراق بهادارسازی نمونه، تعداد زیادی از داراییهای مالی (عمدتاً غیر نقدینه) که قابلیت تولید جریان نقدی دارند، با یکدیگر تجمیع و دستهبندی میشوند. با پشتوانه مطالبات به شکل جریانهای نقدی وصول شده از تجمیع داراییها، اوراق بهادار نقدینهای (قابل خرید و فروش) مستقیماً به سرمایهگذاران در بازار ثانویه، فروخته میشوند.
بجز سرمایهگذاران، اوراق بهادارسازی در سادهترین فرم، دو بازیگر اصلی دیگر نیز دارد. بانی نخستین بار داراییها (مثل وام) را ایجاد میکند که در جریان فرآیند اوراق بهادارسازی در نهایت به اوراق بهادار تبدیل (منظور تبدیل کیفی) میشوند. بازیگر دوم در فرآیند اوراق بهادارسازی، نهاد واسط (SPV) است که همان منتشرکننده اوراق بهادار با پشتوانه تجمیع داراییها میباشد و به دور از ورشکستگی قرار دارد. در واقع بانی یک پورتفولیوی بزرگ از داراییها را تجمیع کرده و به یک منتشرکننده (SPV) واگذار میکند.
مهم است توجه به این نکته که در فرآیند اوراق بهادارسازی، واگذاری داراییهای تجمیع شده به منتشرکننده به صورت فروش قانونی است. بر اساس استانداردهای حسابداری، فروش قانونی با انتقال مالکیت داراییها از بانی به خریدار (منتشرکننده)، همراه است. در اینصورت بانی میتواند این
داراییهای غیرنقدینه را از ترازنامه خود جدا و حذف کند و نقدینگی ترازنامه خود را افزایش دهد. در نتیجه منتشرکننده و بانی به طور قانونی از یکدیگر جدا میشوند. بنابراین اگر بانی ورشکسته شود، این داراییها که اکنون در مالکیت منتشرکننده قرار دارند، بین طلبکاران بانی توزیع نمیشوند. همه این موارد ویژگی برونترازنامهای بودن فرآیند اوراق بهادارسازی را نشان میدهند.
یکی از انواع داراییهای پایه (وثیقه) برای این اوراق، وامهای رهنی است که موضوع مورد نظر در این رساله میباشد. به اوراق بهادار منتشر شده با پشتوانه وصولها از وامهای رهنی، اوراق بهادار با پشتوانه وامهای رهنی (MBS) میگویند. این وامهای رهنی توسط بانی (موسسه وام دهنده)، در بازار رهن اولیه پذیرهنویسی شده و به متقاضیان، جهت خرید املاک و مستغلات، اعطا میگردند و با پشتوانه وصولهای نقدی از قرض گیرندگان (اقساط رهن)، اوراق بهادار MBS توسط SPV در بازارهای رهن ثانویه به سرمایهگذاران فروخته میشوند.
جریانهای نقدی حاصل از تجمیع داراییهای پایه این اوراق بهادار – منهای حقالزحمه خدمات انجام شده برای بستهبندی آنها – بر طبق ضوابط خاص مربوط به آن اوراق بهادار، از طریق منتشرکننده به سرمایهگذاران، پرداخت میشود. در فرآیند اوراق بهادارسازی، تمامی این مراحل همزمان اتفاق میافتند.
1-2- بیان ﻣﺴﺄله
اوراق بهادارسازی، به کامل کردن بازارهای اوراق بهادار، بهبود بخشیدن به نقدینگی بازار، شفافیت بخشیدن به بازار و تخصصی کردن فعالیتها، به طور متأثری کمک میکند. با این حال، اوراق بهادارسازی هزینههای سازمانی مهمی را ایجاد میکند که به تفکیک مالکیت و کنترل داراییها، مربوط میشود و در این رساله بر این مهم تمرکز شده است.
در گذشته، یک بانی (بانک) میبایست تمامی وامهایی را که ایجاد میکرد در مالکیت خود نگه داشته و مدیریت و پذیرهنویسی نماید. در مقابل، اوراق بهادارسازی برای بانی یک منبع کلیدی تأمین مالی بلندمدت فراهم میکند که به موجب آن مدیریت ترازنامه بهبود بخشیده میشود. در فرآیند اوراق بهادارسازی با تفکیک داراییها (وامهای رهنی) از ترازنامه و استفاده از آنها به عنوان پشتوانه اوراق بهادار منتشر شده برای سرمایهگذاران، کیفیت این اوراق بهادار از وضعیت ریسک اعتباری بانی مستقل میشود. همچنین بانی با پیشآمدهای اعتباری وامهایی که ایجاد و پذیرهنویسی کرده، نیز دیگر زندگی نمیکند. بنابراین عملکرد اوراق بهادار ایجاد شده مستقیماً به عملکرد قرضگیرندگان وامها در تولید جریانهای نقدی مرتبط میشود؛ اما نکته اینجاست که عملکرد دارایی پایه و بنابراین عملکرد اوراق بهادار تولید و منتشر شده با پشتوانه آنها را میزان تلاش صورت گرفته توسط بانی هنگام اعطای وامها تعیین میکند. روشن است که تلاش برای اعمال استانداردهای پذیرهنویسی در فرآیند اعطای وام، هزینهبر است. چنانچه بانی استانداردهای پذیرهنویسی را اعمال نماید و اطلاعات هر چه بیشتر و
دقیقتری درباره هر متقاضی رهن ریسکی جمعآوری نماید، تنها قرض گیرندگان با کیفیت اعتباری بالا را در بازار رهن اولیه تأمین مالی خواهد نمود؛ اما اگر استانداردهای پذیرهنویسی را کاهش دهد و
هیچگونه اطلاعاتی جمعآوری ننماید و به هر متقاضی رهنی وام اعطا نماید، از یک طرف هزینههای مربوط به پذیرهنویسی را کاهش میدهد که به نفع خویش است، اما از طرف دیگر به ریسکهای نکول بالاتری برای رهنهای پذیرهنویسی شده دست خواهد یافت که به ضرر طرف دیگر یعنی سرمایهگذار خواهد بود. در واقع ریسکها اکنون به سرمایهگذاران (دارندگان نهایی وامهای تجمیع شده) بر
میگردند نه به وامدهندگان (مالک اولیه وامها).
از طرف دیگر، بدتر آنکه برای سرمایهگذار در بازار ثانویه، مشاهده کامل تلاش اعمال شده توسط بانی در اعمال استانداردهای پذیرهنویسی نسبت به متقاضیان وامها، در عمل غیرممکن یا حتی در صورت امکان میتواند بسیار پرهزینه باشد. در واقع بانی که نخستین بار وامها را ایجاد کرده، اطلاعات بیشتر و بهتری راجع به وامهای پذیرهنویسی شده، نسبت به سرمایهگذاران، دارد.
1-3- اهمیت و ضرورت انجام پژوهش
اعتقاد بر آن است که عامل اصلی بحران مالی سالهای 2010-2007، اوراق بهادارسازی داراییها بالأخص اوراق بهادارسازی وامهای رهنی MBS، میباشد. در ادبیات اوراق بهادار MBS، وجود مشکل مخاطره اخلاقی به علت ویژگیهای خاص فرآیند اوراق بهادارسازی مطرح و مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. به عبارت دیگر، بحران مالی اخیر لزوم کاهش مشکل اطلاعاتی مخاطره اخلاقی در معاملات اوراق بهادارسازی را برای مشارکت کنندگان در این بازارها گوشزد مینماید.
به طور کلی، منافع حاصل از اوراق بهادارسازی میتواند در صورت داشتن یک طراحی بهینه از آن، هزینههایش را به خوبی پوشش دهد. آنچه در فرآیند اوراق بهادارسازی اهمیت دارد میزان توانایی داراییها (وثیقه این اوراق) در ایجاد جریان نقدی است اما وجود مشکلات اطلاعاتی بین بازیگران که در ذات این فرآیند قرار دارد میتواند منافع مالکان نهایی تجمیع وامها یعنی سرمایهگذاران را بشدت متأثر سازد.
در بازار رهن ثانویه، سرمایهگذاران خصوصی در ارزیابی ریسکهای پیچیدهای که همبسته با تجمیع رهنها هستند، خیلی موفق نمیباشد. بر
خلاف سهام که از طریق ویژگی موقعیت اولین خسارت در ساختارهای سرمایه شرکتها، میزان ریسکی بودنشان را اعلان میکنند، اوراق بهادارسازی رهن به سرمایهگذاران سلامت وام دادن ایمن را با ضمانت چیزی به ظاهر وثیقه، وعده میدهند؛ به عبارت دیگر، با این ساختار از اوراق بهادار MBS، پرداختهای دورهای سود و اصل پول بدون ارتباط با ریسک-های ممکن به سرمایهگذار تضمین میشود. از سوی دیگر، رقابت در فعالیت اوراق بهادارسازی که در میان نهادهای مالی خصوصی انجام میگیرد، سطوح ریسک بالاتری را نسبت به آنچه سرمایهگذاران
پیشبینی میکنند، انتقال میدهد. از این رو کنترل شفافیت جریان اطلاعات درباره اعمال استانداردهای پذیرهنویسی، توسط سرمایهگذاران که تنها متحملین ریسک اعتباری داراییهای پایه (تجمیع وامها) اوراق بهادار با پشتوانه رهن محسوب میشوند نیازمند بررسی و تحلیل بیشتری است.
در واقع، خریداران عقلایی اوراق بهادار MBS در بازارهای مالی، همواره این مشکل مخاطره اخلاقی را تشخیص میدهند و جهت کاهش بخشیدن به آن لازم است گامهایی را بردارند.
1-4- فرضیات و سؤالات اساسی تحقیق
- یک طراحی بهینه از اوراق بهادارسازی، میتواند به بانی برای اعمال استانداردهای پذیرهنویسی بالا به قرضگیرندگان، انگیزه دهد.
- یک طراحی بهینه از اوراق بهادارسازی، میتواند بانی را برای فروش وامها و حذف آنها از ترازنامه تشویق نماید.
1-5- اهداف تحقیق
به علت ویژگی برونترازنامهای بودن فرآیند اوراق بهادارسازی، عدم تقارن اطلاعات میان بانی و سرمایهگذار و هزینهبر بودن عمل غربال کردن متقاضیان وام، انگیزه بانی برای اعمال استانداردهای پذیرهنویسی، کاهش مییابد. بنابراین، امکان ندارد که بانی در جهت منافع سرمایهگذاران که در انتهای زنجیره اوراق بهادارسازی قرار دارند، عمل نماید و مسأله تضاد منافع و در نهایت مخاطره اخلاقی در رفتار پنهانی بانی، بوجود میآید و بانی در انجام وظایفی که در قرارداد متعهد به انجامشان شده است شانه خالی میکند زیرا میتواند از اطلاعات برتر خود استفاده نموده و رفتارش را در جهتی که به نفع خویش است، تغییر دهد.
مشکلی که در زمینه اوراق بهادارسازی وجود دارد آن است که ادبیات موضوع کلی است و هنوز یک مدل بهینه که به طور درونزا به حل مشکل مخاطره اخلاقی و دادن انگیزه به وامدهنده در سطح بهینه بپردازد، وجود ندارد. در وضیعت مخاطره اخلاقی، استفاده از اطلاعات اضافی درباره اقدام بانی به عنوان یک علامت اطلاعاتی علاوه بر عملکرد (جریان عایدیهای نقدی وصول شده از تجمیع رهنها)،
میتواند در جهت بهبود بخشیدن به سیستم اطلاعات سرمایهگذار و بر اساس آن طراحی کاراتر
انگیزهها، مورد توجه قرار بگیرد. بر اساس تئوری، فراهم کردن انگیزه با دستیابی به اطلاعات بیشتر درباره تلاشهای انتخابی بانی امکانپذیر میباشد.
با توجه به اهمیت موضوع و لزوم دستیابی به اطلاعات اضافی برای طرف نا مطلع از نحوه رفتار طرف مطلع در هر معاملهای بخصوص معاملات اوراق بهادار MBS، در این رساله به دنبال تعمیم و کاربردی نمودن چارچوب استنباط بیزین در ادبیات اوراق بهادارسازی جهت استنباط اطلاعات راجع به تلاش پنهانی انتخابی بانی (طرف مطلع) هستیم.
از طرف دیگر با مشاهده علامت اطلاعاتی از اقدام بانی، میتوان یک قرارداد بهینه دوم را بین سرمایهگذار و بانی، طراحی نمود که به آن اطلاعات وابسته باشد. بدین جهت، در این رساله، یک الگوریتم ساده برای محاسبه یک برنامه جبران بهینه، استخراج میگردد. این قرارداد بهینه بین بانی و سرمایهگذار به صورت یک پرداخت به بانی بعد از یک دوره انتظار میباشد. تحت این قرارداد یک بانی (پذیرهنویس رهن) میتواند در تلاش بهینه برای غربال کردن قرض گیرندگان با ریسک پایین تشویق گردد.
چارچوب در نظر گرفته شده در این رساله به گونهای است که سرمایهگذار درباره تلاش بانی
(پذیرهنویس) راجع به اعمال استانداردهای پذیرهنویسی، طی دوره زمانی فرض شده یاد میگیرد. به عبارت دیگر فرض شده که سرمایهگذار یک تصمیمگیرنده بیزین است و برای طراحی برنامه جبران بانی، اعتقادات پسین به روز شده خود را در نظر میگیرد. در واقع در این رساله سعی بر آن بوده است که شکل صریحی برای اعتقادات (باورهای به روز شده) در طراحی بهینه قراردادها و در چارچوب اوراق بهادارسازی، مدلسازی گردد.
چارچوب در نظر گرفته شده در این رساله پویا است و اطلاعات درباره عملکرد رهنها طی زمان آشکار میگردد. به نظر میرسد چنین فرضی با واقعیت سازگارتر باشد زیرا در یک چارچوب ایستا کیفیت اعتباری رهنها در همان لحظه فروش مشخص نمیگردد. در واقع در طول زمان، رفتارهای سوء و نادرست خیلی دقیقتر آشکار میشوند.
بسته به نوع بازار و داراییهایی که در فرآیند اوراق بهادارسازی مورد استفاده قرار میگیرد، طیف گستردهای از نهادهای مالی از جمله سرمایهگذاران فردی، بانکهای رهنی، بانکهای تجاری، بانکهای سرمایهگذاری، مؤسسات تأمین مالی، شرکتهای بیمه عمر، صندوقهای سرمایهگذاری مشترک، صندوقهای بازنشستگی و دولتها میتوانند از تکنیک معرفی شده در این رساله و دستاوردهای آن جهت طراحی و انتشار اوراق بهادار جدید به عنوان یک روش تأمین مالی ارزانتر با ریسک کمتر،
بهرهمند گردند.
1-6- تعاریف و مفاهیم
قاعده بیز. مسئله یادگیری از دادههای مشاهده شده، یا استفاده از آنها برای استنباط، در تئوری بیزین مطرح میشود. قاعده بیز در استنباط بیزین برای به روز نمودن اعتقادات پیشین از متغیرهای تصادفی – از طریق یادگیری شواهد جدید و اضافی – به اعتقادات پسین از این متغیرهای تصادفی، میباشد. بر طبق تئوری بیز، توزیع پسین از متغیرهای تصادفی عبارت است از حاصلضرب راستنمایی (احتمال) مشاهده دادهها، در اعتقادات پیشین از متغیرهای تصادفی.
فرم در حال بارگذاری ...