۲ـ ربعی بن کأس : فرماندار سجستان.[۲۷۸]
۲.۱.۱.۳۱. فرمانداران کرمان
۱ـ عبدالله بن عبّاس : فرماندار کرمان.[۲۷۹]
۲ـ زیاد بن ابیه : فرماندار کرمان.[۲۸۰]
۳ـ عبدالله بن اهتم : فرماندار کرمان (به نقل بلاذری).[۲۸۱]
۲.۱.۱.۳۲. فرماندار دَسْتَبی[۲۸۲]
۱ـ یزید بن حجیه تیمی : دستبی[۲۸۳] (دستبنی)[۲۸۴]
۲.۱.۱.۳۳. فرمانداران حُلْوان[۲۸۵]
۱ـ اشعث بن قیس : فرماندار حلوان
در انساب الاشراف آمده است که اشعث بن قیس، از طرف عثمان فرماندار آذربایجان بود و حضرت امیر۷ مدّت کوتاهی او را بر منصبش ابقا کرد و سپس او را برکنار کرد. و گفته شده است که بعد از برکناری وی از امارت آذربایجان، او را به امارت منطقهی حلوان و نواحی اطراف آن منصوب کرد.[۲۸۶]
۲ـ اسود بن قطبه : فرماندهی لشکر حلوان. (به نقل سید رضی۱ در نهج البلاغه).[۲۸۷]
گفته شده است که در آن زمان معمولاً منصب فرماندهی، با کارگزاری یکی بوده است و مسئول ادارهی یک منطقه، فرماندهی نیروهای نظامی آنجا نیز بوده است.[۲۸۸]
به او اسود بن قطیبه[۲۸۹] و قطنه[۲۹۰] نیز گفتهاند. در برخی از منابع از وی با عنوان أسود بن قطبه أبو مفَزِّر تمیمی یاد شده است.[۲۹۱]
ابن ابیالحدید میگوید : تاکنون بر نسب «اسود بن قطبه» دست نیافتهام، و در بسیاری از نسخهها خواندهام که او حارثی و از قبیلهی حارث بن کعب است و این موضوع را قبول نکردم. آنچه بیشتر به گمان من میرسد، این است که او اسود بن زید بن قطبه بن غنم انصاری از خاندان عبید بن عدی است که ابن عبدالبر در استیعاب نام وی ذکر کرده است و میگوید موسی بن عقبه او را از کسانی دانسته است که در بدر شرکت داشتند.[۲۹۲]
۲.۱.۱.۳۴. فرمانداران آذربایجان
۱ـ اشعث بن قیس
اشعث، از طرف عثمان فرماندار آذربایجان بود[۲۹۳] و حضرت امیر۷ تا مدّتی او را از مسئولیتش برکنار نکرد.[۲۹۴]
۲ـ قیس بن سعد : فرماندار آذربایجان.[۲۹۵]
۳ـ عبدالله بن شبیل : فرماندار آذربایجان[۲۹۶]
۴ـ سعد بن حارث خزاعی : (غلام، و یکی از ملازمان حضرت امیر۷ بوده است).[۲۹۷] فرماندار آذربایجان.
بنابر نقل تنقیح المقال، حضرت امیر۷ سعد بن الحرث الخزاعی را به کارگزاری آذربایجان منصوب کرده است.[۲۹۸]
۵ـ سعید (سعد)[۲۹۹] بن ساریه خزاعی : فرماندار آذربایجان.[۳۰۰]
۲.۱.۱.۳۵. فرماندار ماهان[۳۰۱]
۱ـ عبدالرحمان، مولا بدیل بن ورقاء خزاعی
بنابر نقل ابن اعثم کوفی، حضرت امیر۷ بعد از ورود به کوفه، کارگزارانش را به مناطق مختلف اعزام کرد و عبدالرحمان، مولا بدیل بن ورقاء خزاعی را به سرزمین ماهان به عنوان امیر لشکر و کارگزار آن منطقه فرستاد.[۳۰۲]
۲.۱.۱.۳۶. فرماندار بارجاه[۳۰۳]
۱ـ علی بن أصمع
در برخی از منابع آمده است :
«و کان علی بن أصمع علی البارجاه، ولاه علی بن أبی طالب۷، فظهرت منه خیانه فقطع أصابع یده، ثم عاش حتّی أدرک الحجاج فاعترضه یوماً، فقال أیها الأمیر، إن أهلی عقونی. قال بم ذاک؟ قال سمّونی علیّاً. قال ما أحسن ما لطفت. ثم ولاه ولایه ثم قال والله لئن بلغتنی عنک خیانهً لاقطعن ما أبقی علی من یدک».[۳۰۴]
«علی بن أصمع کارگزار حضرت امیر۷ در منطقهی بارجاه بوده است و به جهت خیانتی که از وی سر زد، حضرت انگشتان دست وی را قطع کرد. ابن اصمع تا زمان حجاج [بن یوسف] زنده بود و روزی به حالت اعتراض به حجاج گفت : ای امیر! خانوادهام به من ستم کردهاند. حجاج پرسید چگونه؟ گفت چون نام مرا علی نهادهاند. حجاج گفت به مناسبت این لطافت گفتارت، تو را به فلان حکومت گماشتم و اگر خیانتی از تو ببینم بقیهی دست تو را من قطع میکنم».
۲.۱.۱.۳۷. فرماندار قطقطانه[۳۰۵]
۱ـ عمرو بن عمیس بن مسعود (به نقل جمهره انساب العرب).[۳۰۶]
ابن حزم وی را برادرزادهی عبدالله بن مسعود و کارگزار امیرالمؤمنین۷ بر قطقطانه میداند که توسّط ضحاک بن قیس فهری (از فرماندهان معاویه) به شهادت رسید.[۳۰۷]
در اصابه آمده است که وی یکی از کارگزاران حضرت امیر۷ بوده است که در ماجرای غارت بسر بن ارطات به شهادت رسید. ولی اسمی از محلّ خدمت او نبرده است.[۳۰۸]
در الغارات آمده است که نخستین غارت لشکریان معاویه به سرزمین عراق (مناطق تحت حکومت حضرت امیر۷)، غارت ضحاک بن قیس بود[۳۰۹] که به دستور معاویه به همراه سه هزار و یا چهار هزار مرد جنگی کوفه را غارت کردند. سپس به منزل ثعلبیّه آمدند و بر قافلهی حاجیان حمله کردند و اموالشان را غارت کردند. سپس در مسیر عبور حاجیان، و در منطقهی قطقطانیه، عمرو بن عمیس بن مسعود (برادرزادهی عبدالله بن مسعود و از اصحاب پیامبر۶) را با جمعی از یارانش به شهادت رساندند.[۳۱۰]
طبری، عمرو بن عمیس بن مسعود را مسئول کاروانی از جانب حضرت امیر۷ معرّفی کرده است که تصمیم به انجام حج داشتند و در سال ۳۹ ق توسّط ضحاک بن قیس (از فرماندهان معاویه) در منطقهی قطقطانیه غارت شدند. خانوادهی عمرو بن عمیس نیز در این سفر همراه او بودهاند.[۳۱۱]
۲.۱.۱.۳۸. فرماندار نهران[۳۱۲]
۱ـ شراحیل (شرحبیل) بن مره همدانی
بنا بر نقل اصابه، حضرت امیر۷ شراحیل بن مره همدانی (کندی)،[۳۱۳] و بنا بر نقل الجرح و التعدیل، شرحبیل بن مره[۳۱۴] را به کارگزاری در منطقهی نهران منصوب کرد.
۲.۱.۱.۳۹. فرماندار سند[۳۱۵]
۱ـ حارث بن مره عبدی : کارگزار سند.[۳۱۶]
۲.۱.۱.۴۰. فرماندار غور[۳۱۷]
۱ـ شنسب بن جرمک[۳۱۸]
در برخی از منابع آمده است که شنسب به دست امیرالمؤمنین۷ مسلمان شده است و حضرت فرمانداری منطقهی غور را به وی واگذار کرده است.[۳۱۹]
۲.۱.۲. کاتبان و دبیران
۱ـ عبیدالله (عبدالله)[۳۲۰] بن ابی رافع.[۳۲۱]
۲ـ سعید بن نمران همدانی.[۳۲۲]
۳ـ عبدالله بن جعفر.[۳۲۳]
۴ـ أصبغ بن نباته مجاشعی.[۳۲۴]
گفته شده است که أصبغ بن نباته، کاتب عهدنامهی مالک اشتر و وصیتهای امیرالمؤمنین۷ به محمّد حنفیه بوده است.[۳۲۵]
۵ـ علی بن ابی رافع.[۳۲۶]
۶ـ عبد الله بن حسن.[۳۲۷]
۷ـ سماک بن حرب.[۳۲۸]
فرم در حال بارگذاری ...