«پروردگارا ببخش و رحمت کن(که) بهترین بخشایندگانی»
پیداست که آمرزش خواهی چه اهمیت و جایگاه رفیعی نزد خداوند دارد.خداوند بدین وسیله،بندگان محبوب خود را آماده بهره وری از خوان نعم والطاف پیدا و پنهانش می سازد اینگونه دعا و تعلیم، مجال هرگونه نادانی و غفلت سیه دلی را از میان می برد و زمینه ساز تطهیر جان و ذهن آدمی می شود. از نیایش بخشش خواهانه انبیا می آموزیم،که در سلوک توحیدی نیز،بیم غرور و خود فریبی می رود و سالک حق جو باید هوشیارانه در جست و جوی آسیب شناسانه رفتارهای خود برآید.
۶-۳) دعای حضرت شعیب(ع)
شعیب علیه السلام یکی از پیامبران الهی بود که در راه ابلاغ توحید و هدایت مردم رنج ها برد و از نامردمان و پیروان شرک و شیطان مصیبت ها کشید. حضرت پس از اینکه مردم را به توبه و توحید فراخواند و از عذاب الهی که بر امّت های پیشین نازل شده و بر آنان نیز نازل می شود بیم داد و بعد از مبارزه فرهنگی خود چنین دعا می کند:
«…۴ yìÅur $uZ/u ¨@ä. >äóÓx« $¸Jù=Ïæ ۴ n?tã «!$# $uZù=©.uqs? 4 $uZ/u ôxtFøù$# $uZoY÷t/ tû÷üt/ur $uZÏBöqs% Èd,ysø۹$$Î/ |MRr&ur çöyz tûüÅsÏG»xÿø۹$# » (اعراف/۸۹)
(بارپروردگارا میان ما و قوم ما به حق داوری کن که تو بهترین داورانی). شعیب علیه السلام گفت بین ما و قوم ما و نگفت بین من و قوم من و وجه آن این بود که مؤمنین به توحید را هم ضمیمه کرده باشد چون کفار قومش،به تهدید او مؤمنین را هم تهدید کرده و به همه آنها گفته بودند: «* tA$s% _|yJø۹$# tûïÏ%©!$# (#rçy9õ۳tFó$# `ÏB ¾ÏmÏBöqs% y7¨Zy_Ì÷ãZs9 Ü=øyèà±»t tûïÏ%©!$#ur (#qãZtB#uä y7yètB `ÏB !$oYÏKtös% ÷rr& ¨bßqãètGs9 Îû $uZÏG¯=ÏB 4 tA$s% öqs9urr& $¨Zä. tûüÏdÌ»x. » (اعراف/۸۸)
( ای شعیب با تو و کسانی که با تو ایمان آورده اند از شهر خودمان بیرون خواهیم کرد یا به کیش ما برگردید گفت آیا هر چند که راحت داشته باشیم).
از این جهت او نیز مؤمنین را ضمیمه خود کرد و آنان را از قوم بریده با خود به درگاه خداوند روانه داشته و گفت: پروردگارا حق را در بین ما و قوم ما ظاهر ساز و این فراخواهی یکی از آداب دعا می باشد.
در مجموع می توان بیان نمود که درحقیقت نیایشگران نکته سنج، در حال گفت و گو با معبود خود دیگر خبری از خود ندارند و اثری از نفس نمی بینند، و اینکه رهروان حق به ما آموخته اند که به هنگام دعا و طلب، نخست به دیگران توجه کنیم و خیروعزّت و سلامت آنان را آرزومند باشیم و این بی تردید از ضرورت رهایی از قید و بند نفس اماره و تطهیر دعا از خودخواهی حکایت می کند.
۷-۳) دعای حضرت سلیمان(ع:)
سلیمان علیه السلام از پیامبران الهی بود که خداوند در قرآن کریم از وی به نیکی یاد می کند. آیه ۳۵ ازسوره ی مبارکه«ص» از آیاتی است که گفتاری از حضرت سلیمان علیه السلام را با خدایی متعال مطرح کرده است و این گفتار پس از آزمایشی است که نسبت به حضرت سلیمان صورت گرفته است، در آیه مذکور آمده است :
«tA$s% Éb>u öÏÿøî$# Í< ó=ydur Í< %Z3ù=ãB w ÓÈöt7.^t ۷tnL{ .`ÏiB üÏ÷èt/ ( y7¨RÎ) |MRr& Ü>$¨duqø۹$# »<br />( گفت: پروردگارا مرا ببخش و ملکی به من ارزانی دار که هیچ کس را پس از من سزاوار نباشد در حقیقت تویی که خود بسیار بخشنده ای).<br />ادب او این بود که: «وی در انتهای دعا، تمسک به یکی از اسم های الهی که متناسب با درخواست او می باشد،وهاب(بخشندگی فراوان) می کند سلیمان علیه السلام بهتر می دانست که درخواست اقتدار بی مانند از خداوند با مشیت و قدرت لایزال او سازگار است و این همه را نوعی بخشش دوست تلقی می کرد بدین سان نیایش گر مطمئن است که می توان فراتر از پاداش عمل و ملاک توحیدی از خداوند تمنا داشت این ارتباط نزدیک و دوستانه،برآیند حقیقت دعا می باشد که تنها نصیب انسان های سخت کوش و پاکدل می گردد»(مکارم شیرازی،۱۹/۲۹۰).<br />آیه ی ۱۹ سوره نمل از دیگر آیاتی است که گفتار حضرت سلیمان علیه السلام با خدای متعال را مطرح کرده است سلیمان علیه السلام در دعای خود الهام شکر نعمت، انجام عمل صالح و نیز صلاح ذاتی و نفسانی را می طلبد:<br />«z@uHùår& $[sÎ=»|¹ çm8|Êös? ÓÍ_ù=Åz÷r&ur y7ÏGpHôqtÎ/ Îû x8Ï$t7Ïã úüÅsÎ=»¢Á۹$# »<br />([سلیمان ] از گفتار او دهان به خنده گشود و گفت پروردگارا در دلم افکن تا نعمتی را که به من وپدر و مادرم ارزانی داشته ای سپاس بگزارم و به کار شایسته ای که آن را می پسندی بپردازم و مرا به رحمت خویش در میان بندگان شایسته ات داخل کن).<br />در این آیه طبق نظر علامه طباطبایی نکته ای که در کلام آن جناب هست این است که :<br />صلاح ذات را ممکن بود به طور صریح سوال کند، و بگوید:«مرا صالح گردان »<br />ولی چنین نکرد بلکه درخواست کرد که از زمره عباد صالح قرارش دهد، تا اشاره کرده باشد به این که من هر چند همه ی مواهبی که به عباد صالحین دادی می خواهم، اما از همه ی آن مواهب بیشتر این موهبت را در نظر دارم که : آنان را عباد خود قرار دادی، و مقام عبودیتشان ، ارزانی داشتی.و بهمین جهت است که خدای تعالی همین سلیمان(ع) را به جهت شکر مداوم با وجود وفور نعمت، به وصف عبودیت ستوده و فرموده است:<br />«zN÷èÏR ßö۷yèø۹$# ( ÿ¼çm¯RÎ) ë>#¨rr& » (ص/۳۰) ، بنده خوبی بود چون که بطور مداوم به ما مراجعه می کرد(طباطبایی،۱۵/۵۰۴).<br />با توجه به مفهوم آیات سوره نمل روشن می شود که مورچه با کلام خود سلیمان علیه السلام را به یاد ملک عظیمی که خدایش ارزانی داشته بود انداخت، ملکی که ارکان آن به وسیله مسخر بودن باد و جریانش به امر وی و همچنین مسخر بودن جن برای او بطوری که هر چه بخواهد برایش بسازند و نیز بوسیله علم به زبانهای طیور محکم و پابرجا بوده آری سلیمان علیه السلام دارای چنین ملکی بود،و لیکن این ملک و قدرت آن طوری که در دلهای ما بصورت شیرین ترین آرزویی که ممکن است انسانی به آن نائل شود جلوه می کند در دل وی جلوه نداشت و ذلت عبودیت را از یادش نبرد بلکه در نظرش بصورت نعمتی بود که پروردگارش به او و والدین او انعام نموده و ایشان را به آن اختصاص داده و این نظریه را از کسی مثل سلیمان علیه السلام با داشتن چنین سلطنت و قدرتی باید بهترین ادب او نسبت به پروردگارش شمرد از گفتار آن مورچه فوراً به یاد نعمت های پروردگارش افتاد و این نعمت ها گرچه در حق او بسیار و بی شمار بود لیکن مورد نظر او از نعمت در این مقام همان ملک عظیم و سلطنت قاهره اش بود و لذا از پروردگار خود درخواست توفیق عمل صالح چون متوجّه می شود که از کسی که در اریکه تخت سلطنت قرار دارد عمل صالح و رفتار نیک ممدوح و مطلوب است، و این اقرار به قدرت مطلق خداوند است، به خاطر همه این جهات بود که نخست از خدای خود خواست که به وی توفیق ادای شکر نعمتش مرحمت کند و در ثانی اینکه عمل صالح انجام دهد و به صرف عمل صالح قناعت نکرد بلکه آن را مقید کرد به اینکه باعث خشنودی پروردگارش باشد،بلی او بنده ای است که جز رضای پروردگار و مولای خود هدفی ندارد او با عمل صالح کاری نکرد مگر برای اینکه باعث خشنودی پروردگارش است، آنگاه د رخواست توفیق عمل صالح را با درخواست صلاح ذاتی تکمیل نموده و عرض کرد:<br /><a href="https://nefo.ir/"><img class="alignnone wp-image-59″ src="https://ziso.ir/wp-content/uploads/2021/10/THESIS-PAPER-6.png” alt="پایان نامه - مقاله - پروژه” width="331″ height="109″ /></a><br />« و مرا به رحمت خود در زمره بندگان صالحت درآور». درواقع می توان گفت که آن حضرت همه چیز را از خدا می خواهد .<br />و ثنای دیگری که قرآن از حضرت سلیمان علیه السلام نقل فرموده :<br />«ôs)s9ur $oY÷s?#uä y¼ãr#y z`»yJøn=ßur $VJù=Ïã ( w$s%ur ßôJptø:$# ¬! Ï%©!$# $uZn=Òsù ۴n?tã ۹ÏWx. ô`ÏiB ÍnÏ$t7Ïã tûüÏZÏB÷sßJø۹$# » (نمل/۱۵)<br />( و به راستی به داود و سلیمان دانشی عطا کردیم و آن دو گفتند ستایش خدایی را که ما را بر بسیاری از بندگان با ایمانش برتری داده است).<br />وجه ادبی که آن بزرگوار در این پند و شکر خود بکار بردند و فضیلت علم خود را به خداوند نسبت داد روشن است چون مثل مردم بی ایمان علم خود را به خود نسبت نداد چنان که قارون ـ بنابر نقل قرآن کریم ـ چنین کرد و در پاسخ قومش که نصیحتش کردند و به این که مال خود بنالد اندرزش داد گفت:« !$yJ¯RÎ) ¼çmçFÏ?ré& 4n?tã AOù=Ïæ üÏZÏã » (قصص/۷۸)(طباطبایی،۱۶/۱۱۴) ( من اینها را در نتیجه دانش خود یافته ام).<br />و چنان که قران کریم این رذیله را از اقوام دیگری نیز چنین نقل فرموده:<br />«$£Jn=sù öNßgø?uä!%y` Nßgè=ßâ ÏM»uZÉit7ø۹$$Î/ (#qãmÌsù $yJÎ/ NèdyYÏã z`ÏiB ÉOù=Ïèø۹$# X%tnur NÎgÎ/ $¨B (#qçR%x. ¾ÏmÎ/ tbrâäÌöktJó¡o »(غافر/۸۳).<br />(چون پیامبرانشان دلایل آشکار بر ایشان آوردند ، بر آن چیز[ مختصری] از دانش که نزدشان بود خرسند شدند و [ سرانجام] آن چه به ریشخند می گرفتند آنان را فرو گرفت).<br />پس نباید کلام سلیمان علیه السلام را حمل بر خودستایی و تکبر نمود و آن را سزاوار مذمت دانست زیرا غرض آن بزرگوار این است که به عنوان شکر نعمتی را به خداوند بخصوص آن حضرت ارزانی داشته ذکر کند و درست هم بوده، سلیمان علیه السلام بر بسیاری از مؤمنین فضیلت داشته، خدای تعالی هم از مؤمنین حکایت کرده که از خدای خود فضیلت و برتری را درخواست کرده و علاوه بر انکه مذمتش نفرموده، ایشان را به علو همّت و بلندی طبع هم ستوده و فرموده:<br />«tûïÏ%©!$#ur cqä۹qà)t $oY/u ó=yd $oYs9 ô`ÏB $uZÅ_ºurør& $oYÏG»Íhèur no§è% &úãüôãr& $oYù=yèô_$#ur úüÉ)FßJù=Ï۹ $·B$tBÎ) » (فرقان/۷۴)
(و کسانی اند که می گویند: پروردگارا به ما از همسران و فرزندانمان آن ده که مایه روشنی چشمان[ما] باشد و ما را پیشوای پرهیزگاران گردان).
۸-۳) دعای حضرت زکریاعلیه السلام:
قرآن کریم از حضرت ذکریا علیه السلام برای درخواست فرزند مناجاتی را به این مضمون نقل کرده است
«ãø.Ï ÏMuH÷qu y7În/u ¼çnyö۷tã !$Ì۲y . øÎ) ۲y$tR ¼çm/u ¹ä!#yÏR $wÏÿyz . tA$s% Éb>u ÎoTÎ) z`ydur ãNôàyèø۹$# ÓÍh_ÏB @yètGô©$#ur â¨ù&§۹$# $Y6øx© öNs9ur .`à۲r& ͬ!%tæßÎ/ Éb>u $wÉ)x© . ÎoTÎ)ur àMøÿÅz uÍ<ºuqyJø۹$# `ÏB Ïä!#uur ÏMtR$۲ur ÎAr&tøB$# #Ï%%tæ ó=ygsù Í< `ÏB Rà$©! $wÏ۹ur .ÓÍ_èOÌt ß^Ìtur ô`ÏB ÉA#uä z>qà)÷èt ( ã&ù#yèô_$#ur Éb>u $|ÅÊu . » (مریم/۶-۲)<br />( [این] یادی از رحمت پروردگار تو[ درباره ] بنده اش زکریاست، آنگاه که [زکریا] پروردگارش را، آهسته ندا کرد گفت: پروردگارا، من استخوانم سست گردیده و[موی] سرم از پیری سپید گشته و ـ ای پروردگار من ـ هرگز در دعای تو ناامید نبوده ام و من پس از خویشتن از بستگانم بیمناکم و زنم نازاست، پس از جانب خود ولی [ و جانشینی] به من ببخش. که از من ارث برد و از خاندان یعقوب[نیز] ارث برد، و او را ـ ای پروردگار من ـ پسندیده گردان).<br />از جمله ادبی که آن حضرت در این دعا رعایت نموده این است که اولاً پروردگار را آهسته ندا کرده چرا که دعای پنهانی جزء بهترین آداب دعا کردن است همانطوری که در روایت هم آمده که آهسته دعا کردن نشانه ادب است و درثانی خود را معتکف و گدای درگاه الهی دانسته و ناامید از الطاف خدای مهربان نگشته و اشاره کرده که ای پروردگار، من هرگز در دعای تو ناامید نبوده ام.<br />در کتاب فی ضلال القرآن آمده:« زکریا» علیه السلام در این موقف در نهایت قرب و اتصال پروردگارش را می خواند چنانکه شاهدیم « رب» را بدون حرف ندا بکار برده است(سید قطب،۱۶/۲۷).<br />اودر اینجا با ذکر«لَمْ اَکُن بِدُعائِکَ رَبِّ شَقَیاً» چنین بیان می کند که از دوران جوانی تا امروز که استخوان هایم سست و موی سرم سفید شده همچنان معتکف و گدای این درگاه بودم و هیچ وقت ناامید و تهی دست برنگشته ام(طبرسی،۱۵/۱۴۱؛ فیض کاشانی،۳/۲۷۳).<br />این نحو تضرع یک نوع ادب است که آن حضرت در مقابل پروردگار خود رعایت نموده است و خود را گدا دانسته و با تضرع و زاری که یک نوع ادب در مقابل پروردگاراست، در مقابل پروردگار به دعا پرداخته است و پیری خود و عقیم بودن همسر او را از چشم داشتن به امکانات الطاف الهی بازنداشته است و بدین گونه انبیا خود الگوی انسان کامل ، امام،شاقول و ترازو برای دیگر انسانها هستند به ما میآموزند که همواره یاد آور این نعم و الطاف الهی باشیم .<br /><strong>۹-۳) دعای حضرت ایوب (ع)</strong><br />حضرت ایوب علیه السلام سرگذشتگی غم انگیز و در عین حال پرشکوه و با ابهت دارد. صبر و شکیبایی او مخصوصاً در برابر حوادث ناگوار عجیب بود به گونه ای که «صبر ایوب» یک ضرب المثل قدیمی است.<br />ایشان رنج های فراوانی دید، دچار بیماریهای بسیاری شد ، اهل او و همه بستگان نزدیکش از او فاصله گرفتند و وی تنها ماند (فرزندانش مردند و همسرش هم او را رها کرد) نه یارای حرکت داشت و نه کسی بود تا وی را کمک دهد و از آن جهت که به مقام والای تسلیم رسیده بود ادب را حفظ کرد و هرگز جزع و ناله نکرد و جز به خدا به احدی توسل نشد و بدون اذن خداوند چیزی هم از آن ذات اقدس نخواست تا آنکه اجازه داده شد.پس در آن حال دست به دعا برداشت و به خدا گفت: «öÎoTr& zÓÍ_¡¡tB ß`»sÜø¤±۹$# ۵=óÁãZÎ/ A>#xtãur » (ص/۴۱) .
«پروردگارا،شیطان مرا به زحمت انداخته و عذابم کرده است»
شیطان در روح انبیاء و مجاری ادراکی و ارادی آنها راه ندارد ، ولی در بدن آنها ممکن است نفوذ کند و حضرت ایوب علیه السلام می دانست که در مواقع خطر جز خدای متعال تکیه گاه دیگری ندارد چنانکه خداوند هم در سوره کهف آیه ۲۷ می فرماید :
«ã`s9ur yÅgrB `ÏB ¾ÏmÏRrß #YystGù=ãB » «غیر از خدا پناه گاه و سنگری نیست»
نتایج این آزمون نشان میدهد سطح معناداری متغیرهای تحقیق بیشتر از ۰٫۰۵ است و همچنین باید خاطرنشان کرد نرمافزار Spss طبق قضیه حد مرکزی نتایج این پرسشنامه را نرمال تشخیص داده است، لذا فرضیه صفر یعنی نرمال بودن متغیرها مورد تأیید قرار میگیرد.
۳-۹- تجزیه و تحلیل اطلاعات و آزمونهای آماری مورد استفاده:
تجزیه و تحلیل، بعنوان فرآیندی از روش علمی، یکی از بایدهای اساسی هر روش تحقیقی است. تجزیه و تحلیل بطور کلی عبارت از روشی است که از طریق آن کل فرایند پژوهشی، از انتخاب مسأله تا دسترسی به یک نتیجه هدایت می شود. پژوهشگر برای پاسخگویی به مسأله تدوین شده و یا تصمیم گیری در مورد رد یا تأیید فرضیه ای که صورت بندی کرده است از روش های مختلف تجزیه و تحلیل استفاده میکند ( طاهری و ماشین چی ،۱۳۸۷،ص۱۱۴).
هدف از تحلیل و توصیف در آمار، بررسی جامعه آماری است که به دو طریق توصیف می شود: یا با که در این صورت فنون آمار توصیفی بکار خواهد رفت و « پارامتر » سرشماری کلیه عناصر جامعه و محاسبه یا با بهره گرفتن از تخمین زننده برآورد پارامتر شقی از آمار را استنباطی می گویند که شامل فنون تخمین آماری و آزمون فرضیه ها میشود.
اینکه از کدام طریق ( تخمین یا آزمون) ، استنباط انجام گیرد، به نوع تحقیق بستگی دارد. اگر تحقیق از نوع سؤال و صرفاً حاوی پرسش درباره پارامتر باشد از تخمین آماری برای پاسخ به سؤالات استفاده می شود و اگر حاوی فرضیه ها بوده و از مرحله سؤال گذر کرده باشد، آزمون فرضیه ها و فنون آماری آن بکار میرود ( آذر و مومنی ، ۱۳۷۶،ص ۴۱).
با توجه به مطالب فوق ما در این تحقیق از هر دو نوع آمار توصیفی و آمار استنباطی استفاده می نمائیم. از آمار توصیفی برای نمایش اطلاعات جمعیت شناختی با بهره گرفتن از جدول فراوانی و نمودارهای میله ای استفاده می شود. از فنون استنباط آماری نیز در این تحقیق استفاده می شود و چون بدنبال فرضیه های تحقیق می باشیم از آزمون فرضیه ها و فنون آماری مرتبط با آن استفاده خواهد شد.
۳-۱۰- ملاحظات اخلاقی
فصل چهارم
تجزیه و تحلیل داده ها
۴-۱- مقدمه:
در این فصل، اطلاعات گردآوری شده مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. تحلیلها در دو قسمت آمار توصیفی و آمار استنباطی ارائه شده است مطالب مندرج در این فصل از سه بخش تشکیل شده است که به ترتیب عبارتند از:
یافته های توصیفی: این بخش که شامل محاسبه میانگین، انحراف معیار، حداقل و حداکثر نمره کسب شده در متغیرهای مورد مطالعه است.
یافته های مربوط به فرضیه ها: رابطه بین متغیرهای پیش بین و ملاک با بهره گرفتن از رگرسیون چند متغیری با روش ورود و مرحله ای ومسیر تحلیل با بهره گرفتن از نرم افزار لیزرل مورد بررسی قرارگرفته است.
رتبه بندی متغیرهای تحقیق که ترتیب اهمیت متغیرها را مشخص می سازد.
۴-۲- یافته های توصیفی
یافته های توصیفی در این پژوهش شامل توزیع فراوانی در نمودار برای متغیرهای کیفی مانند جنسیت، میزان تحصیلات ، سن و سابقه خدمت و همچنین میانگین، انحراف معیار، حداقل نمره ، حداکثر نمره و فراونی برای متغیرهای ملاک و متغیرهای پیش بین است.ابتدا یافته های توصیفی مربوط به متغیر کیفی جنسیت، میزان تحصیلات ، سن و سابقه خدمت ارائه می گردد.
جدول شماره (۴-۱)- توزیع فراوانی آزمودنی بر حسب جنس
| جنسیت | تعداد | درصد |
| زن | ۳۲ | ۸/۳۰ |
| مرد | ۷۲ | ۲/۶۹ |
| کل | ۱۰۴ | ۱۰۰ |
نمودار(۴-۱)- توزیع فراوانی آزمودنی بر حسب جنس
همان طور که درجدول ۴-۱ ملاحظه می شود، بیش از ۶۹ درصد مشارکت کننده مرد می باشند
این اعلامیه یک نقطه عطف تاریخی در مورد انسانیت ، منشور آزادی برای ستمدیدگان و قربانیان استبداد و بیان کننده محدودیت هایی است که تمام اقتدار ماشین دولت باید از عبور وتجاوز در روابط فرمانبرداران خودداری کند و مهم تر از همه اینکه اعلامیه اعلام می کند که حقوق موجودات انسانی باید به وسیله یک دولت قانونی مورد حمایت قرار گیرد. [۱۶۰]
همچنین حق آزادی فکر و عقیده و بیان و آزادی انتخاب مذهب و شرکت در مجامع و تشکیل جمعیت وشرکت در اداره امور عمومی و آزادی انتخاب شغل و بهره مندی از آموزش و پرورش از زمره حقوقی است که به عنوان حقوق انسانی در این اعلامیه مورد توجه قرار گرفته است ،تنها محدودیتی که در این اعلامیه برای اعمال این حقوق وآزادیها ،در نظر گرفته شده است عبارتند از: مراعات حقوق و آزادی های دیگران ،رعایت مقتضیات صحیح اخلاقی و حفظ نظم عمومی و رفاه همگانی (ماده ۲۹اعلامیه حقوق بشر). [۱۶۱]
۲-میثاق بین المللی حقوق مدنی وسیاسی
میثاق مزبور در تاریخ ۱۹۶۶به تصویب مجمع عمومی سازمان ملل متحد رسید،در حقیقت در راستای این طرز تفکرکه باید اصول و مقررات مندرج در اعلامیه حقوق بشر به صورت مواد قانونی و لازم الاجرا در آید تا موثر باشد،تلاش ها ادامه یافت و سرانجام دو میثاق به تصویب رسید و برای پذیرش و تصویب ومتعهد شدن مقررات آن به دولتها عرضه گشت ، یکی از آن ها همین میثاق بین المللی حقوق مدنی وسیاسی است و دیگری میثاق بین المللی حقوق اقتصادی ،اجتماعی و فرهنگی است.
میثاق بین المللی حقوق مدنی وسیاسی مشتمل بر یک مقدمه و۵۳ماده است در واقع حقوق و آزادیهای اساسی مصرح در اعلامیه جهانی حقوق بشر به صورت مفصل تر همانند مواد قانونی در این میثاق آمده است دولت هایی که آنرا امضا کرده و به تصویب مراجع قانونگذاری خود می رسانندموظف و ملزم اند آن مقررات را در قوانین داخلی خود وارد کرده وآن ها را اجرا نمایند.
و گزارش دوره ای خود را دایر بر پیشرفت در امر اجرای مقررات میثاق ونیز موانع اجرای آنها به کمیته حقوق بشر موضوع ماده ۲۸میثاق مزبور ارائه دهند.این کار سبب شده است که از بین ۱۲۸کشوری که به میثاق ملحق شده اند. ۴۰ کشور به طور مطلق و بدون قید و شرط آن را نپذیرفته اند،البته جمهوری اسلامی ایران در بین این ۴۰کشور نیست. [۱۶۲]
بر اساس ماده ۱۸میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی:
هرکس حق آزادی فکر،وجدان و مذهب دارد،این حق شامل آزادی داشتن یا نداشتن قبول یک مذهب یا معتقدات به انتخاب خود،همچنین آزادی ابراز مذهب یا معتقدات خود،خواه به طور فردی یا جمعی خواه به طور علنی یا در خفا در عبادت و اجرای آداب و اعمال و تعلیمات مذهبی می باشد.هیچ کس نباید مورد اکراهی واقع شود که به آزادی او در داشتن یا قبول یک مذهب یا معتقدات به انتخاب خودش لطمه واردآورد.
«دولت های طرف این میثاق متعهد می شوند که آزادی والدین بر حسب مورد سرپرستان قانونی کودکان مطابق معتقدات خودشان محترم بشمارند.»
با ملاحظه ماده مذکور مشاهده می شودکه ردّ پیشنهاد کشورهای اسلامی در مورد ممنوعیت تغییر مذهب که آنرا می توان ناشی از وفاداری به قاعده (منع ارتداد)در اندیشه اسلامی دانست به هر حال بی نتیجه نبوده است زیرا هنگام بحث در مورد ماده مذکور نمایندگان عربستان صعودی و مصر پیشنهاد اصلاح عبارت (آزادی تغییر مذهب) را دادند که با پیشنهاد نماینده برزیل عبارت « آزادی داشتن یا قبول یک مذهب یا معتقدات به انتخاب خود» مندرج در بند یک این ماده جایگزین عبارت آزادی تغییر عقیده مذکور در ماده ۱۸ اعلامیه گردید تا بدین وسیله نوعی مصالحه در جهت تأمین رضایت کشور های عربی و اسلامی به عمل آید. [۱۶۳]
۳-میثاق بین المللی حقوق اقتصادی - اجتماعی و فرهنگی
میثاق بین المللی حقوق اقتصادی – اجتماعی و فرهنگی ،مصوب ۱۶دسامبر ۱۹۶۶مصادف با «آذر۱۳۵۴»مجمع عمومی سازمان ملل متحد است و تاریخ لازم الاجرا شدن آن ۳ژانویه ۱۹۷۶. ماده ۳ میثاق مزبور نیز که در راستای عملی ساختن و قابل اجرا نمودن اصول مندرج در اعلامیه حقوق بشر تدوین شده است شبیه میثاق بین المللی حقوق مدنی وسیاسی است وحتی برخی مقررات مشترک دارند.
به هر حال طبق ماده ۲ این میثاق دولت ها مؤظفند با کلیه وسایل مقتضی بخصوص قانون گرایی اقدام نمایندو بدون هیچ نوع تبعیضی از حیثیت نژاد ،رنگ، مذهب ،جنس ،زبان،عقیده سیاسی و. . . .آنها را اجرا نمایند. این میثاق یک مقدمه و ۳۱ ماده دارد که در سال ۱۹۶۶ تصویب شده است . دولت ایران این میثاق را نیز بدون قید و شرط پذیرفته و در سال ۱۳۵۴به تصویب مجلسین رسانده است. [۱۶۴]
در مقدمه این میثاق چنین بیان شده است :با توجه به اینکه بر طبق اصولی که در منشور ملل متحد اعلام گردیده است شناسایی حیثیت ذاتی و حقوقی یکسان و غیر قابل انتقال کلیه اعضای خانواده بشر مبنای آزادی عدالت و صلح در جهان است. [۱۶۵]
همچنین در جایی دیگر قید شده که با توجه به اینکه دولت ها بر طبق منشور ملل متحد به ترویج احترام جهانی و مؤثر حقوق وآزادی های بشر ملزم هستند، هر دولت طرف این میثاق متعهد می شود که: [۱۶۶]
الف)تضمین کند برای هر شخصی که حقوق و آزادی های شناخته در این میثاق درباره او نقض شده باشد وسیله احقاق حق فراهم شود.
ب)تضمین کند مقامات صالح قضایی ،اداری یا مقننه . . . درباره او نقض دادخواست دهند و احقاق حق کنند .
ج)تضمین کنند که مقامات صالح نسبت به تظلماتی که حقانیت آن محرز شده ترتیب اثر صحیح بدهند .
علاوه بر دو میثاق فوق کنوانسیون ها و اعلامیه ها و مقررات مختلفی نیز توسط سازمان ملل متحد تصویب شده است که به صورت خاص به حمایت از برخی حقوق خاص انسان ها یا حقوق اقشار خاصی مثل زنان ، کودکان و مهاجران و… می پردازد . برای نمونه می توان اسناد زیر را نام برد :
تمامی این اسناد بر یک امر تاکید دارد و آن تکیه این حقوق و آزادی های متعلق به شهروندان و حفظ آنان تکلیف دولت ها است . [۱۶۷]
بخش دوم :
نقش پلیس در حفظ حقوق شهروندی در مواجهه با بزهکاری
فصل اول : نقش پلیس در حفظ حقوق شهروندی در مرحله پیشگیری از ارتکاب جرم
پیشگیری از جرم ، از جمله مباحث مهم علم جرمشناسی است . مفهوم پیشگیری از جرم زیر عنوان جرمشناسی پیشگیری مطرح می شود . این شاخه از علم جرمشناسی جزء شاخه های عملی و اجرایی جرم شناسی است .
با اینکه راهکارهای پیشگیرانه و تدابیر مربوط به آن را از دیرباز مشاهده می کنیم ، اما می توان گفت تنها چند دهه است که پیشگیری از جرم مورد توجه بسیاری از کشورهای مترقی قرار گرفته است . کشورهای مزبور دریافته اند که مبارزه اساسی با جرم ، جز از طریق اقدام موثر برای پیشگیری از جرم امکان پذیر نیست . باید در نظر داشت که پیشگیری از جرم عموما توسط مسئوولان و مراجع دولتی اجرا می شود ، اما به هر ترتیب اجرای موفق و موثر پیشگیری از جرم ، منوط به مشارکت نهاد ها و مراجع غیر دولتی ، به ویژه مشارکت همه جانبه شهروندان است .
از جمله مراجع دولتی مسئول اجرای پیشگیری از جرم ، سازمان پلیس است . در این فصل قصد داریم با تبیین اجمالی مفهوم و انواع پیشگیری از جرم به نقش پلیس در حفظ حقوق شهروندی در مرحله پیشگیری از ارتکاب جرم بپردازیم :
مبحث اول : مفهوم و انواع پیشگیری
در این مبحث سعی بر آن است که با مورد توجه قرار دادن مفهوم و انواع پیشگیری به بررسی در خصوص این موضوع بپردازیم:
گفتار اول : مفهوم پیشگیری
واژه پیشگیری در فرهنگ لغات به معنای ” جلوگیری کردن ، مانع شدن ، مانع سرایت شدن و پیش بندی کردن آمده است “[۱۶۸] .پیشگیری یک مفهوم کلی است و به مجموعه اقدام هایی گفته می شود که برای پیشگیری و جلوگیری از فعل و انفعالات زیان آور محتمل بر فرد و گروه بعمل می آید مانند پیشگیری از حوادث کار ، پیشگیری از بزهکاری جوانان و پیشگیری از تصادفات در جاده ها و …
هدف اصلی پیشگیری از جرم کنترل اعمال مجرمانه است و در کنترل اعمال مجرمانه اصلاح و بازداشتن مجرم ، حفاظت و حمایت از بزه دیده و جامعه مد نظر است . به هر حال تعاریف مختلفی توسط دانشمندان در خصوص پیشگیری از جرم ارائه شده است که به برخی از آنها اشاره می شود :
دکتر علی حسین نجفی ایرند آبادی در خصوص واژه پیشگیری می نویسد :
“واژه پیشگیری امروزه در معنای جاری و متداول آن دارای دو بعد است. پیشگیری یا جلوگیری کردن ، هم به معنی پیش دستی کردن ، پیشی گرفتن و به جلو چیزی رفتن ؛ و هم به معنی آگاه کردن، خبر چیزی را دادن و هشدار دادن است . اما در جرم شناسی پیشگیرانه ، پیشگیری در معنی اول آن مورد استفاده واقع می شود . یعنی کاربرد فنون مختلف به منظور جلوگیری از وقوع بزهکاری، هدف به جلوی جرم رفتن و پیشی گرفتن از بزهکاری است. اما از نظر علمی پیشگیری یک مفهوم منطقی و تجربی است که هم زمان از تاملات عقلانی و مشاهدات تجربی تلقی می شود.[۱۶۹]
ریموند گسن تحت عنوان از ریشه کلمه تا معنای علمی آن پیشگیری را چنین تعریف می نماید:
“از نظر ریشه شناسی کلمه پیشگیری دارای بعدی مضاعف است.پیشگیری کردن در عین حال جلو رفتن و آگهی دادن است. در جرم شناسی پیشگیری به معنای اول کلمه گرفته شده است و آن عبارتست از به جلوی تبهکاری رفتن با بهره گرفتن از تکنیک های گوناگون مداخله به منظور ممانعت از وقوع بزهکاری است.از نقطه نظر علمی مراد از پیشگیری هر گونه فعالیت سیاسیت جنایی است برای تحدید حدود پیش آمدن مجموعه اعمال مجرم ها از راه غیر ممکن ساختن، دشوار ساختن و احتمال وقوع آن را پایین آوردن است بدون اینکه به کیفر یا جزای آن متوسل شوند.[۱۷۰]
گفتار دوم:انواع پیشگیری
دانشمندان حوزه های علوم اجتماعی و جرم شناسی پیشگیری از جرم را به انواع مختلفی تقسیم کرده اند ولی با وجود اختلاف نظر ها در تقسیم بندی پیشگیری از جرم به پیشگیری کیفری و غیر کیفری اتفاق نظر دارند، لذا به بحث پیرامون هر کدام از آنها می پردازیم.
الف)پیشگیری کیفری
در این نوع پیشگیری با تکیه بر اثرهای اعمال کیفر، اجرای سریع و حتمی آن سعی می نمایند که بر افکار عمومی جامعه تأثیر گذارند تا از ارتکاب جرم ها پیشگیری گردد. اما باید توجه کرد که اقدام کیفری اثرهای کمی بر کاهش نرخ جرم ها داشته است و با آنکه در قوانین بسیاری از کشور ها مجازات های سنگینی برای جرم ها داشته است وبا آنکه در قوانین بسیاری از کشورها مجازات های سنگینی برای جرم ها پیش بینی شده است، اما در مهار جرم ها چندان موفق نبوده اند و در نتیجه انتظارات افراد جامعه تحقق نیافته است. پیشگیری کیفری به دو شاخه عام و خاص تقسیم می گردد.
پیشگیری عام: محور این نوع پیشگیری، بر نقش بازدارندگی مجازات ها، ایجاد ترس و وحشت و عبرت آموزی کیفری بر عموم مردم استوار است.پیشگیری عام، جرم مدار است و در این نوع پیشگیری ار طریق وضع قوانین، تعیین کیفر و اجرای آن بر مجرم ها تلاش می شود تا از ارتکاب اولیه جرم توسط افراد جامعه پیشگیری گردد.
پیشگیری خاص: هدف اصلی این نوع پیشگیری، اصلاح مجرم ها و جلوگیری از تکرار جرم است و مجموعه اقدام هایی است که در راستای بازپروری و اصلاح مجرمین انجام می گیرد تا از تکرار جرم جلوگیری گردد.این نوع پیشگیری بر خلاف پیشگیری خاص،مجرم مدار است واز دیدگاه جرم شناسی متأثراست. در پیشگیری خاص سعی می شودبا فردی کردن قانون،اجرای محکومیت ها، گرفتن آزادی و مراقبت وکمک کردن به زندانیان از تکرار جرم زندانیان مرخص شده پیشگیری نمایند.
ب)پیشگیری غیر کیفری
پیشگیری کیفری (رسمی،دولتی)اثرات محدود تری در پیشگیری از جرم ها داشته است.لذاجرم شناسان و صاحب نظران برای پیشگیری از جرم ها فعالیت های خود را بر منابع غیر رسمی و غیرکیفری متمرکز نموده اند. در کتاب پیشگیری از جرم در این خصوص چنین آمده است:
در انتهای قرن بیستم در آمریکا نتایج این دیدگاه واکنش سیستم قضایی جهت کنترل جرم آشکارتر شده است که سختگیری ها و بکارگیری طبقه بندی کیفری شدید جرم ها باعث افزایش زندانیان در زندان وبازداشتگاه ها گردیده است. هم چنانکه هزینه های عملکرد سیستم قضایی چند میلیون دلاری افزایش می یابد و زندان ها تبدیل به مکانی برای جمع کردن جوانان رنگین پوست می شوند. تردید کمی باقی مانده است که تفکر فعلی ما برای کنترل جرم هم پرهزینه و هم غیر منصفانه است. از اوایل سال ۱۹۸۰دانشمندان و افراد حرفه ای زیادی در این رابطه بحث کرده اند که سیستم قضایی به تنهایی نمی تواند مشکلات جرم ومواد مخدر را حل نماید.لذا به کمک خارج از دیوارهای این بروکراسی وبه طرز فکر جدیدی در مورد کنترل جرم و پیشگیری از آن نیازمندیم. خوشبختانه بعضی از روشنفکران و مجریان مستعد در حال برنامه ریزی راهکارهای جدید هستند. [۱۷۱]
براساس چنین عقایدی پیشگیری غیر کیفری تحت عنوان پیشگیری های جدید پایه ریزی گردید. البته منظور چنین عقایدی به این سادگی نبوده است و اندیشمندان بزرگ مکتب هایی مثل فایده اجتماعی، عدالت مطلق،کلاسیک، تحققی، دفاع اجتماعی نوین نئوکلاسیک نوین،بزه دیده شناسی و… در شکل گیری این روند سهم بسزایی داشته اند.
پیشگیری غیر کیفری هم به دو شاخه اجتماعی و وضعی تقسیم می شود.
۱-پیشگیری اجتماعی
پیشگیری اجتماعی از بزهکاری شامل مجموعه اقدام های پیشگیرنده است که به دنبال حذف یا خنثی کردن آن دسته از عواملی است که در تکوین جرم موثر بوده اند [۱۷۲]. در پیشگیری اجتماعی سعی می شود بر شخصیت افراد جامعه از طریق نهادهای اجتماعی تأثیر گذاشته شود تا افراد جامعه طوری تربیت شوند که از ارتکاب هر نوع جرمی اجتناب کنند. در این پیشگیری تمرکز بر سالم سازی محیط اجتماعی است.
جرم شناسان اعتقاد دارند که نارسایی اجتماعی از علل عمده وقوع جرم ها است ولازم است این نارسایی ها بهبود یابند، لذا روش “پیشگیری اجتماعی” از جرم بیشترین تمرکز خود را بر روی برنامه ها و سیاست های تکاملی دارد و سعی در بهبود وضعیت بهداشت زندگی خانوادگی، آموزش و مسکن،فرصت های شغلی و فعالیت های محلی مجرمین بالقوه دارد.به علاوه با درک از ارزشمندی کشف زود هنگام و مداخله بیشتر،برنامه های پیشگیری ازجرم ها،روی جوانان متمرکز شده و افراد محله ها و خانواده هایی را مدنظر قرار می دهد که بیشتر در معرض خطر قرار دارند [۱۷۳].بطور کلی می توان گفت پیشگیری اجتماعی بر تغییر شرایط اجتماعی جرم زا و کاهش انگیزه های مجرم ها متمرکز است.
۲-پیشگیری وضعی
در این فصل، نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده ها خلاصه گردیده و با تحلیل آنها سعی شده تا به سؤالاتی که در فصل اول مطرح شده بود پاسخ داده شود. در بخش اول این فصل پاسخ هر یک از سؤالات تحقیق و خلاصه نتایج حاصل از اجرای طرح تحقیق ارائه شده است. در بخش بعدی با بهره گرفتن از اطلاعات به دست آمده، پیشنهاداتی جهت استفاده محققان ارائه گردیده است و در نهایت پیشنهاداتی برای تحقیقات آینده ارائه شده است.
۵-۲ پاسخ سوالات تحقیق
دو سوال مهم در فصل اول این تحقیق مطرح گردیدند که درادامه به بررسی و پاسخ به این سوالات پرداخته شده است.
با توجه به نتایج بدست آمده از جدول ماتریس ارزیابی موقعیت و اقدام استراتژیک و ترسیم نمره نهایی هریک از عوامل این ماتریس بروی نمودار معلوم شد شرکت از لحاظ استراتژیک در وضعیت تدافعی قرار دارد، که در این وضعیت شرکت باید نقاط ضعف داخلی را اصلاح نماید و از تهدیدات خارجی بپرهیزد.
از طرفی دیگر نمره نهایی ماتریس داخلی و خارجی نیز وضعیت شرکت در موقعیت تدافعی را تایید می کرد که می توان نتیجه گرفت شرکت از لحاظ عوامل داخلی دچار ضعف می باشد و در محیط خارجی با تهدیدات فراوانی روبرو می باشد.
پس از اینکه مشخص گردید شرکت در موقعیت استراتژیک تدافعی قرار دارد، باید استراتژی های متناسب با این موقعیت که عبارتند از کاهش، فروش یا واگذاری، ترکیب و مشارکت را به اجرا درآورد.
۵-۳ خلاصه نتایج
با تشکیل ماتریس ارزیابی عوامل داخلی برای شرکت آب و فاضلاب خوزستان عامل توانمندی، تخصص و تجربه مدیران بعنوان مهمترین نقطه قوت و دو عامل تراکم نیروی انسانی متخصص و کمبود نقدینگی به عنوان با اهمیت ترین نقاط ضعف شرکت معرفی شدند. همچنین با کسب نمره نهایی ۲٫۴۳ از این ماتریس این نتیجه که در مجموع ضعف های شرکت بر نقاط قوت آن غلبه کرده است، حاصل گردید.
همین طور در ماتریس ارزیابی عوامل خارجی عامل افزایش تقاضا برای ارائه خدمات و وجود مشتریان عمده(شرکت نفت، پتروشیمی و …)، بالاترین نمره را در فرصت ها کسب نمود و در بخش تهدیدات، عامل فاصله زیاد بین قیمت تمام شده و قیمت فروش خدمات بعنوان مهمترین تهدیدی که شرکت با آن مواجه می باشد، معرفی گردید. نمره نهایی شرکت از این ماتریس ۲٫۳۵ بوده که نتیجه نشان می داد، تهدیداتی که شرکت با آن مواجه می باشد بر فرصت های پیش روی آن غلبه کرده است.
با رسم نمره نهایی عوامل داخلی و عوامل خارجی در ماتریس داخلی و خارجی موقعیت شرکت تدافعی حاصل گردید.
با توجه به نتایج بدست آمده از جدول ماتریس ارزیابی موقعیت و اقدام استراتژیک مشخص گردید شرکت از لحاظ مالی و مزیت رقابتی که عوامل داخلی شرکت محسوب می شوند در وضعیت ضعیفی قرار دارد. همچنین مشاهده شد که شرکت در یک محیط بی ثبات و در یک صنعت بی کشش مشغول فعالیت می باشد.
با انجام این پژوهش مشخص گردید که شرکت آب و فاضلاب خوزستان از لحاظ استراتژیک در وضعیت تدافعی قرار دارد و باید استراتژی هایی را که در این وضعیت قرار دارند اجرا نماید.
با رسم نیمساز موقعیت تدافعی، شرکت آب و فاضلاب خوزستان در ناحیه دوم قرار دارد که نشان می دهد شرکت در صنعتی ناپایدار، از نظر مالی با مشکل روبه رو است.
با توجه به تشکیل ماتریس سوات برای شرکت آب و فاضلاب خوزستان، استراتژی های بهینه ای که در این موقعیت، شرکت باید آنها را اجرا نماید، عبارتند از: استراتژی مدیریت مصرف انرژی و کاهش هزینه ها، استراتژی انتشار اوراق مشارکت جهت تکمیل طرح ها، استراتژی برون سپاری بعضی از فعالیت های شرکت و استراتژی مدیریت استراتژیک منابع انسانی.
در پایان با شکل گیری ماتریس برنامه ریزی استراتژیک کمی برای اولویت بندی استراتژی های تدافعی شرکت آب و فاضلاب خوزستان، استراتژی مدیریت مصرف انرژی و کاهش هزینه ها با کسب بیشترین امتیاز در اولویت اجرا قرار گرفت.
۵-۴ پیشنهادات
در این بخش پیشنهاداتی به مدیران شرکت آب و فاضلاب خوزستان، سایر محققین و تحقیقات آینده ارائه شده است.
۵-۴-۱- پیشنهادات به شرکت
با توجه به یافته های تحقیق، پیشنهاداتی به مدیران شرکت آب و فاضلاب خوزستان ارائه می گردد :
- استفاده از برنامه ریزی استراتژیک می تواند به شرکت و مدیران کمک کند تا آگاهی بیشتری نسبت به فرصت ها و تهدیدات پیش روی شرکت پیدا نمایند و بتوانند روش اجرایی مواجه با آنها را پیش بینی نمایند.
-
«خدا نهايت خشنودي خود را در اسلام قرار داده و فرازترين نقطه ستونهايي ـ شرع ـ در اين دين ايستاده، و بالاترين مقام طاعتش را در پيروي آن نهاده پس اسلام نزد خدا استوار پايه است و افراشته بنيان»[503]
3ـ پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله); بیانگر و معیار حق
از دیدگاه حضرت امير(علیه السلام)، وجود پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) و سیرۀ آن حضرت دقیقاً حق بوده و آشکارکننده حق[504] از جانب خدایی است که او را به حق مبعوث گردانیده[505] و مسلّم است که پیروی ازآن بزرگوار، معیار شایستهای برای تمایز حق از باطل می باشد; یعنی هر کس مطابق دستورات آن حضرت عمل كند به حق دست يافته است:
« و گواهي ميدهم كه محمد (صلی الله علیه وآله) بندۀ او و فرستاده اوست. او را هنگامي فرستاد كه نشانههاي رستگاري پنهان بود، و راههاي دين نهان. پس حقّ را آشكار نمود و مردم را نصيحت فرمود، و راه راست را نشان داد و به ميانهروي فرمان داد. درود خدا بر او و خاندان او باد. »[506]
4- قرآن
یکی از بهترین معیارهای شناخت حق از باطل، «قرآن » است. چنانكه اميرالمؤمنين(عليهالسلام) در نهجالبلاغه، دربارۀ معيار بودن آن، به چند ويژگيقرآن اشاره ميفرمايند:
الف) بیانگر راه مستقیم:
« چپ و راست ـ كمينگاه ـ گمراهي است، و راه ميانگين راه راست ـ الهي است ـ كتاب خدا و آيين رسول آن را گواه است، و سنّت را گذرگاه است، و بازگشت بدان جايگاه است.»[507]
ب) پیوسته حق گو:
« كتاب خدا در دسترس شماست، زبان آن كند نيست، گوياست. خانهاي است كه پايههايش ويران نشود، و صاحب عزّتي است كه يارانش را هزيمت نبود.»[508]
ج) بیناکننده:
« كتاب خدا كه: بدان راه حق را ميبينيد، و بدان از حق سخن ميگوييد، و بدان حق را ميشنويد. بعض آن بعض ديگر را تفسير كند، و پارهاي بر پاره ديگر گواهي دهد.»[509]
د) میزان حق، راهنمای خیر و شر:
« خداي تعالي كتابي راهنما را نازل فرمود و در آن نيك و بد را آشكار نمود.»[510]
5 - اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله)
اهل بیت رسول خدا (علیهم السلام) پس از پیامبر(صلی الله علیه وآله)، در کنار قرآن و به عنوان مفسّر و معلّم قرآن و داناترین افراد به سیره و سنّت رسول خدا(صلی الله علیه وآله) راهنمایی امّت را بر دوش دارند و همچون پرچم و نشانه، محور حق می باشند[511] و افراد باید خود را با این محور بسنجند تا متوجه شوند به چه ميزان بر حق منطبق هستند. بدیهی است که باید به گونه ای پیرو آنان بود که نه از آنان پیش تر افتاد و نه عقب تر از آنان قرار گرفت که نجات انسان تنها ملازمت و هم راهی با آنان است:
« نشانه حق در ميان ماست. كسي كه از آن پيش افتد از دين برون است، و آن كه پس ماند تباه و سرنگون است و آن كه همراهش باشد با رستگاري مقرون.»[512]
این خاندان پاک و معصوم همان کسانی هستند که ذرهای از حق منحرف نشده اند. از این رو، معیار شایسته حق و آیین الهیاند و راهشان ادامۀ سیرۀ رسول گرامی (صلی الله علیه وآله) وبازدارنده ازهرگونه تحریف و گمراهی است. مسلّم است هر جا حق از مسیرش خارج شود، به وسیلي آن ها به جایگاه خویش بازگشته، از باطل فاصله می گیرد.[513] بدین سان، در طوفان ها و گردبادهای حوادث، تنها در پناه ایشان می توان سالم ماند و همیشه بر مسیر حق باقی بود.
اميرمؤمنان علی (علیه السلام) کامل ترین انسان و بهترین و شایسته ترین معیار حق برای همۀ انسانهاست. حق با علی معنا پیدا می کند و علی با حق تجلی یافته و یکی گشته است. بارها پيامبر اكرم(صلی الله علیه وآله) به این موضوع اشاره نموده اند كه:
«الحَقُّ مَعَ عَلی وَ عَلیُ مَعَ الحَقِّ»[514]
هرچند هیچ کس نمی تواند حق مطلب را درباره علی(علیه السلام) و حق بودن وی ادا کند، ولی نهج البلاغه آکنده از کلام گهربار آن حضرت است که درموردحق بودن خود ما را راهنمایی می کند. [515] حضرت امير(عليهالسلام)، براي دعوت مردم به سوي خود، جهت نجات آنها از لغزشگاههاي باطل، راه خود را راه حق معرّفي، ميفرمايند:
« به خدايي كه جز او خدايي نيست من به راه حق ميروم. »[516]
اميرالمؤمنين (علیه السلام) ملاک و معیار شایسته و بارزی است که هر که در فکر و عمل، صادقانه و عاشقانه، با حضرت امير(ع)و سخنان ايشان هماهنگ و همگام و تابع و پیرو باشد، به حق نزدیک است و هرچه احساس دوری و غربت کند ، از حق نیز دور شده، به باطل روی آورده است. چراكه اميرالمؤمنين(ع) شایسته ترین مردم و بر حق ترین آنان است. خود آن حضرت بارها به مناسبت های گوناگون، مردم را به این مهم متوجه فرمودهاند؛[517]
مردم درشناخت و معرفت به حق وپيروي ازآن چند دستهاند. از بررسی حوادث بعد از رحلت رسولخدا(صلی الله علیه وآله وسلم)ميتوان مردم آن عصر را درميزان معرفت وپيروي ازحق، در سه دسته جای داد:
اين گروه کسانی بودند که دلهایشان از ایمان پر شده بود و اسلام وتعاليم او را بهخوبي ياد گرفتند، وبه معرفت حق فقط اكتفا نداشتند، بلكه جهاد براي حق هم داشتند، ودر اين راه جانشان را فدا میکردند، اين گروه از نظر تعداد، بسيار كم بودند و در رأس آنها سلمان، أبوذر، مقداد و عمار قرار داشتند، اين گروه پرچم حق را به دست گرفتند، وهمواره حق را تبيين میکردند و مردم را به سوي حق دعوت ميكردند، ونقش بسيار بزرگی در حفظ اسلام داشتند.[518] اين گروه را میتوان خواص جامعه نامید؛ كساني كه براساس فكر و آگاهي و تحليل، تصميمي را اتخاذ و به آن عمل ميکردند.
كساني كه حق را قبول نميكردند وآنرا رد مینمودند؛ البته میتوان گفت به شهادت کتب تاریخی اعتراض آنها به حق از زمان پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم)پیدا شده بود؛ [519] اما بعد از رحلت پیامبر(صلّی الله وعلیه وآله) اعتراضشان آشكار شد و پرچم مخالفت با حق را به دست گرفتند و رو در روي اميرمؤمنان علي(علیهالسلام) واهل بيت قرار گرفتند، تا وقتي كه خلافت را به دست گرفته ومردم را بر بيعت مجبور كردند.[520]
ج) متحیّران در حقّ
گروه سوّم را میتوان عوام مردم دانست. ايشان كساني بودند كه بدون تحليل و تشخيص صحيح، تحت تأثير جو، اقدام و حركت ميكنند، [521] اين گروه یا حق را بخوبي نميشناختند و یا حق را ميشناختند، ولي بدون تحليل وتشخيصِ درست حركت ميكردند، يا تازه در اسلام وارد شده بودند، وهنوز تعاليم اسلام راستين در دلشان رسوخ نکرده بود، بالخصوص مردمي كه بعد از رحلت پیامبر(صلی الله علیه وآله و سلم)وارد اسلام شدند، يعني اصلاً اسلام حقيقي را هيچ وقت نديده بودند، مگر اسلامي كه به دست خلفا معرّفي شده بود. طبیعی بود که اين گروه به آساني دچار شبهه شده و برايشان حق به باطل آمیخته شود.
نگه داشتن حق و منحرف نشدن از آن، پس از شناختن و هدایت و رسیدن به آن، به استقامت و پایداری شایستهای نیازمند است. يار مطلوب اميرالمؤمنين(علیهالسلام) که خالصانه، جویای حق است، نباید به خاطر زیان های ظاهری، جبهۀ حق را ترک کند و به سوی باطل رود، هر چند ظاهراً ممکن است باطل دشواری کم تری داشته و حتی سود و بهره دنیوی به دنبال داشته باشد.
از دیدگاه اميرمؤمنان علی (علیه السلام)،عوامل معرفت به حق و استقامت در راه آن، عبارتنداز:
الف ) تلاش و کوشش
شناخت ودستيابي به حق جز با جدیّت و تلاش، امکان پذیر نیست و انسان های کوشا مانوس حق هستند و آن را درک می کنند چراكه تلاش و کوشش بااستقامت درحفظ حق ملازم است[522] وهرگزازآن جدا نمیشود:
« حق جز با كوشش بدست نيايد » [523]
ب ) امیدواری به حق در عین کمی افراد آن
برخی افراد همه جا خود را طرفدار اکثریت نشان می دهند، ولی انسان های حق شناس و آزاده هر جا وارد شوند تنها حق را در نظر دارند و از آن حمایت می کنند و هرگز به کثرت تعداد اهل باطل، فریفته نمی شوند تا بدان گرایش پیدا کنند[524] و هر چند که طرفداران حق کم باشند ناامید نمی شوند:
« از دير باز حقّ و باطل- در پيكارند- و هر يك را گروهي خريدار. اگر باطل پيروز شود شيوۀ ديرين او است، و اگر حقّ اندك است، روزي، قدرت قرين اوست»[525]
ج ) علم و صبر، دو اصل ملازم هم برای دفاع از حق
برای دفاع از حق و آشنا شدن به همه جوانب آن، علم و صبر با هم ملازمند:
« براي حق به هر دشواري هر جا بود در شو. و در پي آموختن دين رو. خود را به شكيبايي عادت ده در آنچه ناخوشايند است، كه شكيبايي ورزيدن درحق، عادتي پسنديده و ارجمند است. »[526]
این گونه تربیت شدگان مکتب حق به پایه ای رسیده اند که وجود خود را به طور کامل وقف حق کرده اند و برای این که حق به ظهور برسد و حاکم گردد، هر جا حق را ببینند، به یاری آن برمیخیزند و هر جا با جبهه باطل روبه رو شوند، با آن می ستیزند و یاور و طرفدار حق هستند. [527]
د ) انس با حق و گریز از باطل
انس با حق سبب ميشود كه انسان ازسختيهايي كه در مسير حق وجود دارد نترسد و رنجهاي آنرا تحمّل كند و به خاطر ترس از مشكلات، حق را رها نكند.[528] این ويژگي ياران مطلوب اميرالمؤمنين(علیه السلام) همچون ابوذر است که به او فرمودند:
« ابو ذر همانا تو براي خدا به خشم آمدي، پس اميد به كسي بند كه به خاطر او خشم گرفتي. اين مردم بر دنياي خود از تو ترسيدند، و تو بر دين خويش از آنان ترسيدي. پس آن را كه به خاطرش از تو ترسيدند. بديشان واگذار، و با آنچه از آنان بر آن ترسيدي رو به گريز در آر. بدانچه آنان را از آن بازداشتي، چه بسيار نياز دارند، و چه بينيازي تو بدانچه از تو باز ميدارند. به زودي ميداني فردا سود برنده كيست، و آن كه بيشتر بر او حسد برند، چه كسي است. اگر آسمانها و زمين بر بندهاي ببندد، و او از خدا بترسد، براي وي ميان آن دو برون شوي نهد. جز حق مونس تو مباشد، و جز باطل تو را نترساند. اگر دنياي آنان را ميپذيرفتي تو را دوست ميداشتند، و اگر از آن به وام ميگرفتي امينت ميانگاشتند.»[529]
ه ) آمادگی برای مقابله با روی گردانان از حق
یکی از عوامل شناخت وپيروي از حق، آن است که انسان همیشه برای مبارزه با ظالمان و مخالفان حق و عدالت (در عین شناخت و همراهی امام معصوم زمان خویش) آماده باشد :