۶٫۴ . مصیبت رحلت پیامبر اکرم ۱۲۰
۱٫۶٫۴٫استنادهای قرآنی ۱۲۳
۷٫۴٫ مقام و جایگاه قرآن کریم در خطبه شریفه فدکیه ۱۲۶
۱٫۷٫۴٫ تکلیف امت مسلمان، بعد از پیغمبر خاتم ۱۲۷
۲٫۷٫۴٫ فضایل قرآن ۱۲۹
۳٫۷٫۴٫ استنادهای قرآنی ۱۳۲
۸٫۴٫ فلسفه احکام ۱۳۷
۱٫۸٫۴٫ ایمان پاک کننده شرک ۱۳۸
۲٫۸٫۴٫ نهی از شرک در آیات قرآن ۱۳۹
۳٫۸٫۴٫ نماز دور کننده از کبر ۱۴۰
۴٫۸٫۴٫ استناد قرآنی ۱۴۱
۵٫۸٫۴٫ زکات صفابخش روح، وسعتبخش رزق ۱۴۱
۶٫۸٫۴٫ آثار زکات در قرآن ۱۴۳
۷٫۸٫۴٫ روزه، تحکیم اخلاص، و حج رفعت دین ۱۴۳
۸٫۸٫۴٫ توصیه به روزهداری و حج در آیات قرآن ۱۴۵
۹٫۸٫۴٫ عدالت نظامبخش قلبها ۱۴۶
۱۰٫۸٫۴٫ معرفی عدالت بهعنوان هدف پیامبران در قرآن ۱۴۷
۱۱٫۸٫۴٫ امامت اهل بیت عامل اتحاد امت مسلمان است. ۱۴۷
۱۲٫۸٫۴٫ توصیه قرآن به اتحاد ۱۴۸
۱۳٫۸٫۴٫ عزت اسلام علت اصلی تشریع جهاد ۱۴۸
۱۴٫۸٫۴٫ آثار جهاد در بیان قرآن ۱۴۹
۱۵٫۸٫۴٫ صبر کمکی بر استحقاق اجر ۱۵۰
۱۶٫۸٫۴٫ پاداش صبر در بیان قرآن ۱۵۰
۱۷٫۸٫۴٫ امر به معروف سبب مصلحت عمومی ۱۵۱
۱۸٫۸٫۴٫ امر به معروف در بیان قرآن ۱۵۱
۱۹٫۸٫۴٫ نیکی به والدین و صله ارحام سبب حفظ از نارضایتی و مایه طول عمر ۱۵۲
۲۰٫۸٫۴٫ نیکی به والدین و خویشاوندان در آیات قرآن ۱۵۴
۲۱٫۸٫۴٫ قصاص عاملی برای حفظ خونها ۱۵۵
۲۲٫۸٫۴٫ اشاره قرآن به حیات بخش بودن قصاص ۱۵۵
۲۳٫۸٫۴٫ گذری بر علل تشریع نذر، و کامل نمودن کیل و میزان در بیان حضرت فاطمه ۱۵۶
۲۴٫۸٫۴٫ استنادهای قرآنی ۱۵۷
۲۵٫۸٫۴٫ آثار و دلایل نهی از شرابخواری، قذف و سرقت ۱۵۷
۲۶٫۸٫۴٫ استنادهای قرآنی ۱۵۹
۲۷٫۸٫۴٫ اخلاص در ربوبیت از آثار تحریم شرک ۱۶۰
۲۸٫۸٫۴٫ استنادهای قرآنی ۱۶۲
۹٫۴٫ معرفی شخصیت حضرت فاطمهو پدر بزرگوارشان در خطبه ۱۶۳
۱٫۹٫۴٫ استنادهای قرآنی ۱۶۵
۱۰٫۴٫ خدمات پیامبراکرم در دوران رسالت ۱۶۶
۱٫۱۰٫۴٫ استنادهای قرآنی ۱۶۹
۱۱٫۴٫ مردم پیش از بعثت ۱۷۰
۱٫۱۱٫۴٫ استنادهای قرآنی ۱۷۳
فصل پنجم: امامت و ولایت در خطبه فدکیه ۱۷۴
۱٫۵٫ معرفی امیرالمؤمنین علی (نقش حضرت علی در اسلام و بخشی از کمالات ایشان) ۱۷۵
۱٫۱٫۵٫ استنادهای قرآنی ۱۸۰
۲٫۵٫ احوال مردم در ایام فتنه ۱۸۳
۱٫۲٫۵٫ بیکفایتی غاصبان خلافت در بیان حضرت فاطمه ۱۸۳
۲٫۲٫۵٫ مسأله فرار از جنگ در بیان قرآن ۱۸۵
۳٫۵٫ جامعه بعد از رحلت پیامبر و غصب خلافت ۱۸۶
۱٫۳٫۵٫ ظهور نفاق بعد از پیامبر اکرم ۱۸۷
۲٫۳٫۵٫ اقدام غاصبان علیه اهل بیت ۱۹۶
۴٫۵٫ اعتراض به سکوت مردم ۱۹۹
۲۵۶۰
۱۸۳۳
۹۱۶
۶۷۳
۶۷۸
نتایج به دست آمده در جدول (۴-۱۳) نشان میدهد که در ماه می با رخداد ۲۵۶۰ مورد در طول دوره آماری (۱۹۹۰-۲۰۱۴) دارای بیشترین رخداد بارشهای همرفتی میباشند و در ادامه به ترتیب ماههای ژوئن و آوریل با فراوانی ۱۸۳۳ و۱۳۱۱ مورد بوده که دلیل وجود این فراوانیها وجود رطوبت باقیمانده به وسیله بادهای غربی به منطقه میباشند. در این بین ماههای اوت و سپتامبر فراوانی روند بارشهای همرفتی کاهش یافته که دلیل اصلی آن کاهش رطوبت از شروط اصلی بارشهای همرفتی است, همانطور که اشاره شد شرایط بارشهای همرفتی ۳ عامل رطوبت, ناپایداری تودههوا (گرم شدن سطوح پایین اتمسفر ) و وارونگی است. اکنون که عامل رطوبت کاهش یافته ناپایداریها به شکل توفانهای تندری گردوخاک نشان میدهند. آنچه از این نتایج مشهود بود کاهش یک باره بارشهای همرفتی در شهرهای جنوبی آذربایجان یعنی شهرهای پیرانشهر, تکاب, سردشت و مهاباد و همچنین مراغه است که دلیل این کاهش استقرار پرفشار جنب حاره ای در عرض ۳۸ درجه ماه ژوئن (اواخر اردیبهشت و اوایل خرداد ) در قسمت جنوبی منطقه آذربایجان است که مکانیسم صعود را مختل می کند و با نزول دینامیکی هوای گرم همراه بوده, رطوبت هوا کاهش یافته آسمان صاف و آفتابی که مانع تشکیل بارشهای همرفتی در جنوب آذربایجان خواهد شد, این در حالی است که شهرهای شمالی آذربایجان بادهای غربی حضور دارند که پر فشار جنب حاره بدان عرض جغرافیایی نرسیده است و مشاهده میشود که بارشهای همرفتی هنوز در شمال آذربایجان از فراوانی قابل ملاحظه ای برخوردار هستند. تصویر زیر میانگین ارتفاع ۵۰۰ (hp)هکتو پاسکال را در زمانی که پرفشار جنب حاره ای بر جنوب آذربایجان قرار گرفته رانشان میدهد.
تصویر شماره (۴-۲۲) ضخامت ۵۰۰ هکتوپاسکال استیلای پر فشار جنب حاره
این تصویر مربوط به نقشه ضخامت ۵۰۰ هکتوپاسکال است زمان استیلای پرفشار جنب حاره در فصول گرم سال را نشان میدهد.
در ادامه بحث بارشهای منطقه آذربایجان همچنان که در نمودار ( ۴-۲۳) کاملاً مشهود است روند بارشهای همرفتی حالت صعودی را نشان میدهد بطوریکه در دهه ۹۰ میلادی ابتدا صعود و در ادامه روند ثابتی دنبال کرده است, اما در دهه اول قرن بیستم روند بارشهای همرفتی با نوسان همراه بوده و درکل این دهه روند افزایشی خود را حفظ نموده است نهایتاً در پایان ۵ ساله دوره آماری روند کاهشی و در ادامه جهشی افزایشی به خود گرفته است روی هم رفته در دوره مورد مطالعه روند بارشهای همرفتی صعودی داشته است. بطوریکه در ابتدای دوره ۱۹۹۰ با میانگین ۱۷۳ مورد بارش همرفتی گزارش شده وجود داشته که در پایان دوره سال ۲۰۱۴ این بارشها به ۵۵۹ مورد در منطقه آذربایجان رسیده است که از تقسیم حداکثر بر حداقل رخداد بارشهای همرفتی ۲/۳ برابر افزایش پیدا کرده است که مقدار قابل ملاحظه است همچنین با توجه به روند افزایشی که به خود گرفته است همچنان انتظار افزایش بارشهای همرفتی در منطقه آذربایجان خواهیم داشت .
تصویر نمودار(۴-۲۳)روند بارشهای تندری آذربایجان در دوره آماری (۱۹۹۰-۲۰۱۴)
فصل ۵
۵- نتیجه گیری
وقوع توفانهای تندری همه ساله خسارات سنگین اقتصادی و حتی جانی به شکلهای سیل، رعدوبرق،… بر مردم منطقه آذربایجان وارد می سازند. شاخصهای ناپایداری ابزار عملی مفیدی برای درک ماهیت و پیش بینی مخاطرات جوی به حساب می آیند. از شاخصهای ناپایداری می توان در پیش بینی احتمال فعالیتهای همرفتی استفاده نمود این فعالیتها ممکن است در محدوده رگبارهای بارانی در یک توفان تندری با شدتهای متفاوت یا توفانهای تندری حاصل از یک توفند متغیر باشد.
با بررس و تحلیل مجموع دادهها از سوندینگ های به عمل آمده در ایستگاه جو بالای تبریز، در دوره آماری (۱۹۹۰-۲۰۱۴) دریافتیم که استفاده از شاخصهای ناپایداری، کارایی بسیار خوبی در پیش بینی و هشدار وقوع انواع ناپایداریهای شدید در منطقه در ماههای گرم سال را خواهند داشت و می توان بهعنوان یک روش تکمیلی قوی در کنار دیگر روشهای پیش بینی مورد بهره برداری قرار گیرد. در این پژوهش از سوندینگ های موجود ساعات ۰۰ و۱۲ ایستگاه تبریز استفاده گردید.برای شاخصهای SWEAT,BRN,CIN نتایج مطلوبی به دست نیامده واین شاخصها برای استناد پیش بینی یا هشدار وقوع ناپایداری در منطقه آذربایجان مطلوب نمی باشند . بکارگیری این شاخصها به عنوان تنها فاکتور پیش بینی مناسب دیده نمی شوند اما شاخصهای SI,CAPE,KI,TTI,LI در حالت متوسط شرایط ناپایداری جوی را برای ایستگاه جو بالای تبریز نشان می دهند. کاربرد این شاخصها هر یک بهتنهایی بهعنوان پیش بینی کننده شرایط جوی اشتباه بوده و لازم است که همه این شاخصها در ترکیب با هم و در کنار روشهای سینوپتیکی پیش بینی و نیز با بهره گرفتن از سایر پارامترهای جوی مانند الگوهای فشاری و باد در سطوح مختلف و غیره مورد استفاده قرار گیرند.
نتایج حاصل از محاسبه میزان و شدت ناپایداری بر اساس شاخصهای LI,SI وCAPE نشان میدهد که میزان ناپایداریهای ایجاد شده بر اثر عامل همرفت در ماههای گرم سال ایستگاه تبریز که میانگین این شاخصها به ترتیب ۱۲/۰-، ۰۵/۰- و۱/۹۷ می باشد و که از شدت متوسطی برخوردار بوده که بر این اساس عامل همرفت و ناپایداری ایجاد شده توسط آن ها را می توان بهعنوان عامل اصلی بارشهای دوره گرم سال منطقه آذربایجان معرفی نمود. این نتایج بهطور کلی در ماههای گرم سال منطقه آذربایجان قابل تعمیم بوده و می توان در کنار سایر روشهای پیش بینی شرایط جوی منطقه مورد بهره برداری قرار گیرد .
بر اساس شاخصهای KI و TTI که نشان دهنده میزان همرفت را می باشند. میانگین شاخصهای مذکور ایستگاه تبریز به ترتیب ۸/۲۷ و۸۶/۴۹ می باشند حد متوسط به بالای شرایط جوی تبریز در شرایط همرفتی قرار می گیرد و می توان عامل همرفت را اصلیترین عامل بارشهای دوره گرم سال آذربایجان معرفی نمود که انتظارش میرفت بارشهای همرفتی دوره گرم سال بیش از ۸۵% بارشهای منطقه آذربایجان را تشکیل میدهد.
شاخص SWEAT که به شاخص خطر معروف است شدت توفانهای تندری تا تورنادو را اعلام می کند بر این اساس میانگین شاخص مذکور ایستگاه تبریز که برابر۷/۱۶۵ می باشد نشان از قرارگیری توفانهای اتفاق افتاده در منطقه آذربایجان در حالت ضعیف توفانها اشاره دارد.
مبرهن است که زمانی که مقدار بازدارندگی همرفتی CIN خیلی کوچک یا اصلاً وجود نداشته باشد همرفت در مراحل اولیه ناپایداری و زمانی که مقادیر CIN زیاد باشد صعود وجود نداشته یا کم بوده که میتواند توسعه همرفتی را بهطور کلی منع نماید. میانگین شاخص مذکور برای ایستگاه جو بالای تبریز ۴/۲۴۶- بوده است که قرارگیری انرژی بستههوا را در ناحیه منفی نشان میدهد که به مهیا نبودن سازوکار همرفت یا ضعیف بودن همرفت دلالت دارد.البته در کل ۴/۴۵ درصد مواقع احتمال تشکیل توفان تندری در ایستگاه جو بالای تبریز بر اساس این شاخص وجود دارد.
مقدار پایین شاخص ریچاردسون BRN ایستگاه تبریز در دوره گرم سال عدد۹ می باشد که نشان از ضعف انرژی پتانسیل همرفتی منطقه در حالتی که برش باد قائم قوی وجود دارد که نهایتاً به تشکیل سلولهای منفرد ابرهای کومولونیمبوس منجر میشود که نامناسب بودن این شاخص در تبریز را نشان میدهد.
۵-۲ نتایج آماری بارش های تندری
حداکثر میانگین سالیانه وقوع رخداد توفان تندری در منطقه آذربایجان طی دوره آماری (۱۹۹۰-۲۰۱۴) در ایستگاه ماکو برابر ۴/۵۳ مورد و حداقل رخداد آن در ایستگاه تکاب با ۸ مورد در سال به وقوع پیوسته است. آمار ۲۵ ساله بارشهای تندری نشان میدهد که حداکثر رخداد توفانهای تندری بیشتر در قسمتهای شمالی آذربایجان متمرکز شدهاند بهطوری که دو ایستگاه ماکو و جلفا به ترتیب ۱۳۳۵ و۱۱۴۲ مورد دارای بیشترین شدت رخداد توفانهای تندری در آذربایجان بودهاند و در این بین ایستگاه تکاب در جنوب شرق ناحیه آذربایجان با ۲۰۰ مورد دارای کمترین رخداد این پدیده است. همچنین ایستگاه تبریز که بهعنوان تنها ایستگاه جو بالای منطقه آذربایجان که از دادههای آن برای بررسی شاخصهای ناپایداری بهرهبرداری شده است این نتایج به دست آمده که در طول دوره آماری (۱۹۹۰-۲۰۱۴) تعداد ۹۸۱ مورد توفان تندری رخ داده است که میانگین گیری نشان میدهد که در ایستگاه تبریز بهطور متوسط ۲/۳۹ مورد در هرسال انتظار رخداد توفان تندری می رود که دارای تغییرپذیری ۱۵/۱۱ مورد در سال است که ازنظر آماری ایستگاه تبریز را نماینده منطقه آذربایجان معرفی نماییم, نتایج به این واقعیت اشاره دارد که منطقه آذربایجان از شرایط ناپایداری دائمی خصوصاً در فصول گرم سال برخوردار است که صدور پیشبینیها را با توجه به شاخصهای ناپایداری را در کنار دیگر روشهای پیشبینی را می طلبد.
بارشهای همرفتی در سراسر طول سال به وقوع می پیوندند,از این میان فراوانی بیشترین بارشهای همرفتی مربوط به فصل بهار و ماه می با ۲۵۶۰ رخداد بارش تندری و کمترین فراوانی بارشهای همرفتی مربوط به فصل زمستان و ماه ژانویه با ۴۳ مورد رخداد بارشهای تندری است . که گستردگی و فراوانی بارشهای تندری تودههای هوا را بر بارشهای تندری جبهه ای را در منطقه آذربایجان نشان میدهد.
کاهش غیرمنتظره بارشهای همرفتی در شهرهای جنوبی آذربایجان یعنی شهرهای پیرانشهر, تکاب, سردشت و مهاباد و همچنین مراغه است که دلیل این کاهش استقرار پرفشار جنب حاره ای در عرض ۳۸ درجه ماه ژوئن (اواخر اردیبهشت و اوایل خرداد ) در قسمت جنوبی منطقه آذربایجان است که مکانیسم صعود را مختل می کند و با نزول دینامیکی هوای گرم همراه بوده, رطوبت هوا کاهش یافته آسمان صاف و آفتابی که مانع تشکیل بارشهای همرفتی در جنوب آذربایجان خواهد شد, این در حالی است که شهرهای شمالی آذربایجان بادهای غربی حضور دارند که پر فشار جنب حاره به آن عرض جغرافیایی نرسیده است و مشاهده میشود که بارشهای همرفتی هنوز در شمال آذربایجان از فراوانی قابل ملاحظه ای برخوردار هستند.
۵-۲ پیشنهادات
نظر به بالا رفتن مخاطرات جوی و لزوم صدور پیش بینیهای جوی به موقع دسترسی به دادههای جوی خصوصاً دادههای جو بالا در فصول گرم سال پیشنهاد میشود که تأخیر قرارگیری این دادهها از سرعت صدور پیش بینیها برای محققان میکاهد. همچنین با توجه به اینکه رخداد توفانهای تندری در هر ساعت شبانه روزی امکان وقوع وجود دارد زیرا در ایستگاههای جو بالای ایران این دیده بانیها در یک یا دو بار در شبانه روز صورت میگیرد که هر چه تعداد برداشت دادههای جو بالا بیشتر باشد میتواند به صدور این پیش بینیها کمک شایانی کرد. توسعه ایستگاههای جو بالا و ارسال رادیوسوند و ثبت دقیق دادههای حاصله جهت پوشش دادههای جو بالا زیرا وسعت مطلوب پوشش این ایستگاهها ۲۰۰ کیلومتر و نهایتاً ۳۰۰ کیلومتر میباشد.
فهرست منابع
کتاب
۱- آرنس، سی دونالد، (۱۳۹۱), هواشناسی نوین، ترجمه بابایی، محمد رضا، انتشارات آییژ.
۲- علیجانی، بهلول: کاویانی محمد رضا، (۱۳۸۳) مبانی آب و هواشناسی، انتشارات سمت تهران.
۳- علیجانی، بهلول (۱۳۸۹), آب و هواشناسی ایران، انتشارات سمت دانشگاه پیام نور، تهران.
۴- قویدل رحیمی، یوسف؛ ۱۳۸۹، نگاشت و تفسیر سینوپتیک اقلیم با بهره گرفتن از نرمافزار Grads، انتشارات سها دانش، تهران.
۵ - قائمی ,هوشنگ :عدل, محمود (۱۳۸۴) ناپایداری وطوفانهای رعد و برق,انتشارات سازمان هواشناسی تهران.
مقالات فارسی
۱- امیدوار، کمال: صفرپور، فرشاد؛ زنگنه اینالو، اسماعیل، ۱۳۹۰، بررسی و تحلیل همدیدی سه رخداد تگرگ شدید در استان اصفهان، مجله جغرافیا و توسعه، شماره ۳۰، صص ۱۵۷-۱۷۸.
۲- - تاج بخش، سحر؛ غفاریان، پروین؛ میرزایی، ابراهیم، ۱۳۸۷، روشی برای پیش بینی رخداد توفانهای تندری با طرح دو بررسی موردی، مجله فیزیک زمین و فضا، شماره ۴، صص ۱۴۷-۱۶۶
۳- ثنایی نژاد، حسین، صالحی، حسن، بابائیان، ایمان،۱۳۸۹. تحلیل سینوپتیکی و دینامیکی پدیدههای همرفتی محلی بهمنظور بهبود پیشبینی آن ها، مطالعه موردی توفان و تگرگ مورخه ۶ مرداد ۱۳۸۸ در مشهد. مقالات چهاردهمین کنفرانس ژئوفیزیک ایران، فیزیک زمین فضا صص ۲۳۴-۲۳۷.
۴- خوشحال دستجردی، جواد، قویدل رحیمی، یوسف (۱۳۸۶), شناسایی ویژگیهای سوانح علوم انسانی مدرس، بهار ۱۳۸۶, صص ۱۰۱-۱۱۵.
۵- شاکری، فهیمه (۱۳۹۳) –تحلیل شاخصهای ناپایداری هنگام وقوع پدیده تگرگ در شهرستان مشهد، پایان نامه کارشناسی ارشد، دکتر محمد سلیقه، اقلیم شناسی سینوپتیک، دانشگاه خوارزمی
۶- صادقی حسینی، سید علیرضا: رضائیان، مهتاب، (۱۳۸۵) –بررسی تعدادی از شاخصهای ناپایداری و پتانسیل بارور سازی ابرهای همرفتی منطقه اصفهان، مجله فیزیک زمین و فضا، جلد ۳۲, شماره ۲, صص ۸۳-۹۸.
۷- صالحی، حسن: ثنایی نژاد، سید حسین: موسوی بایگی، محمد (۱۳۹۳) –بررسی شاخصهای ناپایداری هنگام وقوع پدیدههای آبوهوایی مخرب در مشهد، مجله جغرافیا و مخاطرات محیطی، پژوهشکده علوم انسانی، صص ۱۱۳-۱۲۳
۸- علی اکبری بیدختی، عباسعلی: بیوک، ندا: ثقفی، محمد علی، (۱۳۸۳) مجله فیزیک زمین و فضا، جلد ۳۰, شماره ۲۵ –صص ۹۳-۱۱۳.
۹- قرایلو، مریم: مزرعه فراهانی، مجید: علی اکبری بیدختی، عباسعلی (۱۳۸۹), بررسی طرحواره های پارامتر سازی همرفت کومه ای در مدلهای بزرگ مقیاس و میان مقیاس، مجله فیزیک زمین و فضا دوره ۳۶, شماره ۱, صص ۱۷۱-۱۹۲.
۱۰- قویدل رحیمی، یوسف، (۱۳۹۱), تحلیل سینوپتیکی بارشهای رعدوبرقی ۴ و ۵ اردیبهشت ۱۳۸۹ تبریز، نشریه علمی پژوهشی جغرافیا و برنامه ریزی، سال ۱۶, شماره ۴۲, صص ۲۲۳-۲۳۸.
۱۱- کریم خانی، مهناز: ارکیان، فروزان، (۱۳۹۳) –بررسی نوع طوفانهای تندری منجر به سیل در منطقه آذربایجان شرقی، شانزدهمین کنفرانس ژئوفیزیک ایران، صص ۲۵۷-۲۶۱.
۱۲- لشکری، حسن، آقاسی، نوشین، (۱۳۹۲) تحلیل سینوپتیکی توفانهای تندری تبریز در فاصله زمانی (۱۹۹۶-۲۰۰۵), نشریه علمی پژوهشی جغرافیا و برنامه ریزی-شماره ۴۵-صص ۲۰۳-۲۳۴.
۱۳- معصوم پور سما کش، جعفر: میری، مرتضی: ذوالفقاری، حسن: یار احمدی، داریوش، (۱۳۹۲) –تعیین سهم بارشهای همرفتی شهر تبریز بر اساس شاخصهای ناپایداری، نشریه تحقیقات کاربردی علوم جغرافیایی، سال ۱۳, شماره ۳۱, صص ۲۲۷-۲۴۵.
۱۴- موسوی بایگی، محمد: اشرف، بتول (۱۳۸۹) – بررسی و مطالعه نمایه قائم هوای منجر به بارندگیهای مخرب تابستانه (مشهد), مجله آبوخاک جلد ۲۴, شماره ۵-صص ۱۰۳۶-۱۰۴۸.
۱۵- میر موسوی، سید حسین: اکبر زاده، یونس (۱۳۸۸) –مطالعه شاخصهای ناپایداری در تشکیل تگرگ در ایستگاه هواشناسی تبریز، مجله علمی پژوهشی فضای جغرافیایی دانشگاه آزاد واحد اهر، سال نهم، شماره ۲۵, صص ۹۵-۱۰۸.
منابع لاتین
Top of Form
۱۴
محرومیت هیجانی
۵۲/۷
۶۰/۳
۵
۲۵
۱۵
آسیبپذیری نسبت به بیماری/ضرر
۴۳/۷
۰۳/۳
۵
۲۲
۱۶
شکست
۳۶/۷
۷۲/۲
۵
۲۱
۱۷
وابستگی/بیکفایتی
۰۸/۷
۶۴/۲
۵
۲۲
۱۸
شرم/نقص
۰۳/۷
۶۸/۲
۵
۲۵
چنانکه از جدول ۴-۱۴ برمیآید، هیچ یک از طرحوارههای موجود در گروه بهنجار از نقطه برش (۱۷) عبور نکردهاند؛ طرحواره معیارهای سختگیرانه که بیشترین مقدار را به خود اختصاص داده است (میانگین=۷۲/۱۴ و انحراف معیار ۵۳/۵) با نقطه برش، بیش از ۲ نمره اختلاف دارد. به این ترتیب فرضیه سوم پژوهش، آزمودنیهای بهنجار فاقد طرحواره فعال هستند، تأیید میشود.
۴-۳- تحلیل رگرسیون خطی گام به گام
۴-۳-۱- پیشبینی طرحوارههای اثرگذار بر افسردگی
هدف رگرسیون اندازه گیری واقعی تاثیر هر کدام از متغیرهای مستقل بر متغیر وابسته و پیش بینی تغییرات متغیر وابسته و تعیین سهم هر کدام از متغیرهای مستقل در تبیین واریانس متغیر وابسته میباشد. جهت بررسی عوامل موثر بر متغیر وابسته یک سری از عوامل را در مدل رگرسیونی گام به گام قرار داده و مرحله به مرحله مراحل آن توضیح داده میشود. در واقع رگرسیون چندگانه، روشی برای مطالعه تاثیر چند متغیر مستقل در پیش بینی متغیر وابسته است. لازم به ذکر است که متغیرهای مستقلی وارد رگرسیون شدند که در بخش آنالیز همبستگی با متغیر وابسته رابطه معنیداری داشته و همچنین مقدار همبستگی بین متغیرهای مستقلی که کمتر از ۸/۰ بوده وارد معادله رگرسیون شد تا اثر همخطی بین متغیرهای مستقل جلوگیری شود.
روش گام به گام روشی است که در آن قویترین متغیرها یک به یک وارد معادله میشوند و این کار تا زمانی ادامه مییابد که خطای آزمون معنیداری به پنج درصد برسد. برای تعیین تاثیر هر یک از متغیرهای مستقل در واریانس میزان افسردگی دانشجویان از تحلیل رگرسیون چند گانه با روش گام به گام استفاده شد. نتایج رگرسیون طی هفت گام نشان داد که هفت طرحواره آسیب پذیری نسبت به ضرر یا بیماری (VU)، شکست (FA)، محرومیت هیجانی (ED)، خویشتن داری/خود انضباطی ناکافی (IS)، اطاعت (SB)، ایثارگری (SS) و انزوای اجتماعی/بیگانگی (SI) با افسردگی، دارای همبستگی چند گانه بودند. در گام پایانی میزان ضریب همبستگی چندگانه ® به ۷۴۶/۰، ضریب تعیین (R2) به ۵۵۶/۰ و ضریب تعیین تعدیل شده (Adjusted R2) به ۵۵۰/۰ بود (جدول ۴-۱۵).
مقدار دوربین واتسون (Durbin-Watson) استقلال بین خطاها را نشان میدهد. منظور از خطا، تفاوت بین مقادیر واقعی و مقادیر پیشبینی شده توسط معادله رگرسیون میباشد و در صورتی که خطاها با یکدیگر همبستگی داشته باشند استفاده از رگرسیون امکان پذیر نیست. مقدار دوربین واتسون بین صفر تا چهار متغیر میباشد و دوربین واتسون بین ۵/۱ تا ۵/۲ نشان دهنده عدم همبستگی بین خطاها میباشد. مقدار دوربین واتسون در این تحقیق برابر ۶۸۵/۱ بود که نشان دهنده عدم همبستگی بین خطاها بوده و استفاده از رگرسیون امکان پذیر میباشد (جدول ۴-۱۵).
صاحب «مفردات فی غریب القرآن» می گوید:
انسان را از این جهت انسان نامیده اند که خلقت او قوامی ندارد، مگر با أنس آدمی با یک دیگر، به همین دلیل گفته شده، انسان اجتماعی است به گونهای که قوام بعضی از آن ها به بعضی دیگر است و انسان نمی تواند به تنهایی به تمام مسائل مورد نیاز خود، دست یابد و گفته شده، انسان را، انسان می گویند به جهت این که اُنس می گیرد با هر چه که با او الفت پیدا کند.[۱۱۱]
بصریون می گویند:
انسان از کلمه ی «أنس» گرفته شده و همزه ی آن اصلی و بر وزن فعلان است. کوفیون می گویند: از کلمه ی «نسیان» مشتق شده، پس همزه ی آن زاید است و اصلش انسیان است.[۱۱۲]
انسان در عرف توده ی مردم، حیوان ناطق است؛ جانوری است که سخن می گوید و میاندیشد. حیوان در این تعریف، جامع حیات گیاهی و حیوانی است و ناطق نیز همان، نفس دارای اندیشه ی علمی و انگیزه ی عملی است. قرآن کریم این تعریف را کامل نمی داند؛ زیرا بسیاری از افرادِ حیوان ناطق، در فرهنگ والای قرآن کریم، «انسان» نیستند؛ خداوند متعال از آن ها با عناوینی نظیر اَنعام و شیاطین یاد می کند.[۱۱۳]
بنابراین، قرآن کریم از یک سو، انسان را موجودى باکرامت و فراتر از فرشتگان معرّفى مى کند:
﴿فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ﴾[۱۱۴]
و از سوى دیگر، او را از هر حیوانى پست تر خوانده است: ﴿ ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِینَ﴾[۱۱۵]
انسان در صورت نیل به کمال مطلوب، از اولیاءاللّّه شناخته خواهد شد: ﴿أَلا إِنَّ أَوْلِیَاء اللّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونََ﴾[۱۱۶]
نیز انسان را درخت بالنده اى معرّفى مى کند که پیوسته و در هر حال، مى تواند میوه هاى گوارا و شیرینى به بار آورد.﴿تُؤْتِی أُکُلَهَا کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا ﴾[۱۱۷]
برای تبیین نظر صدرالمتألهین، نخست به بیان مبانی و اصول فلسفی که ایشان در تعریف انسان به آن ها پرداخته اند، بیان می گردد و سپس بر اساس آن مبانی، معنای انسان و حقیقت آن، روشن می گردد.
دیدگاه های صدرالمتالهین درباره انسان، در حکمت متعالیه بر مبانی و اصول فلسفی او استوار است. برخی از این اصول و مبانی عبارت اند از:
۱- اصالت وجود و اعتباریت ماهیت، یعنی اصل در موجودیّت هر چیزی، وجود خارجی آن موجود، است، بنابراین خود وجود، برای عینی و خارجی بودن از خود آن چیز، بلکه از همه چیز، شایشته تر است و ماهیت، تابع وجود است.[۱۱۸]
۲- تشخص هر چیزی به وجود است، یعنی آن چه هر موجودی را از سایر موجودات، جدا می کند، وجود خاص او است، به طور کلی، وجود و تشخص، مصداق یک چیزهستند و تنها در مفهوم متغایرند.[۱۱۹]
۳- وجود مشکک است، به این معنا که طبیعت وجود به نفس ذات خود، قابلیت اتصاف به شدّت و ضعف، تقدّم و تأخّر و کمال و نقص را دارد. شدّت کمال و شرافت وجود کامل به خود آن وجود است نه چیزی غیر از وجود، چون غیر وجود؛ یا عدم است یا ماهیت. عدم هم منشأ نقص و ضعف است نه شدّت و کمال، ماهیت نیز بنابر اصل اوّل، امری اعتباری است و تحقق آن، ظلی و تبعی است..[۱۲۰]
۴- اصل حرکت جوهری، به این معنا که جواهر مادّی، همان گونه که در اعراض متحول هستند، در اصل ذاتشان هم، تحول می پذیرند.[۱۲۱]
۵- حقیقت هر موجودی که مرکّب از مادّه و صورت است، به صورت او است و مادّه، تنها، حامل قوه و امکان شیء است، حتّی اگر فرض شود که صورت شیء مرکّبی بدون مادّه بتواند تحقق داشته باشد، آن شیء به تمام حقیقتش می تواند موجود باشد. بر این مبنا، انسانیّت انسان به صورت انسان است و در اصطلاح منطق به فصل اخیر، یعنی نفس ناطقه او است.[۱۲۲]
صدرالمتألهین همانند فیلسوفان سلف، انسان را «حیوان ناطق» می داند. نطق که از ویژگی های انسان و فصل منطقی انسان است؛ به معنای تصوّر معانی کلی مجرّد از مادّه است. مبدأ این درک کلیات، «نفس ناطقه» است که فصل حقیقی انسان است و هیچ موجودی این ویژگی را دارا نیست.[۱۲۳] دلیل ایشان از این که نطق، مختص انسان است و غیر انسان، این ویژگی را ندارد، این است که ماده، دائماً حادث، فاسد و کاین می گردد و در دو لحظه به یک حال، باقی نمی ماند. بنابراین نمی تواند ناطق باشد.[۱۲۴]
حیوان ناطق، جسم اخروی است نه جسم مادی؛ آن دارای وجود ادراکی است و نیازی به مادّه و موضوع ندارد و محتاج به مدّبر نیست که آن را تدبیر کند و نفسی به آن تعلّق بگیرد و آن را از حالت قوه به فعل برساند و چنین جسمی، عین حیات و عین نفس است و محتاج به نفسی دیگر نیست.[۱۲۵]
وی با توجّه به مسأله ی مادّه و صورت بیان می کند که نفس ناطقه، صورت انسان است و با مادّه متحد می گردد و از آن جا که شیئیت شیء، به صورت آن است و صورت، تمام حقیقت شیء و همان، فصل اخیر است که واجد تمام حقایق مادون خود است؛ پس صورت انسانی، برزخی میان دو عالم، یعنی آخرین مرتبه ی حقیقت و معنای جسمانیّت و اوّلین مرتبه ی روحانیّت است، به منزله ی دری است که انسان به واسطه ی آن، به عالم قدسی وارد می شود.[۱۲۶] که به عقیده ی برخی، آن هم طراز با عالم امر است.[۱۲۷] بنابراین، ناطقیّت را جوهری می داند که هویّت انسانی به واسطه ی آن دو حالت، نفس و دیگری عقل خواهد بود و هویّت انسانی به واسطه ی حالت اوّل، در ردیف نفوسِ حیوانی قرار می گیرد که مبدأ آن، مزاح و در پایان با زوال به مرگ ختم می گردد و در حالت دوّم، هم جوار با ملائکه مقربیّن و عقول مقدّس است که مبدأ تکونش از عالم امر است و در آخر به سوی الله بازگشت می کند.
صدرالمتألهین در این باره آورده است:
ان الروح العلوى السماوى من عالم الامر و الروح الحیوانى البشرى من عالم الخلق و هو محل الروح العلوى و مورده و اما الروح الحیوانى جسم لطیف حامل لقوى الحس و الحرکه و هذاالروح لسایر الحیوانات و منه یفیض قوى الحواس و سکن روح العلوى الى الروح الحیوانى و صیره نفسا و یتکون من سکون الروح الى النفس و القلب و اعنى بهذا، القلب اللطیفه التى محلها المضغه اللحمیه فالمضغه اللحمیه من عالم الخلق و هذه اللطیفه من عالم الامر.[۱۲۸]
روح علوى سماوى از عالم امر است و روح حیوانى بشرى از عالم خلق بوده، محل روح علوی است اما روح حیوانى، جسم لطیف بوده، حامل قواى حس و حرکت است و این روح در سایر حیوانات نیز، منبع فیضان قواى خاص است و روح علوى در روح حیوانى ساکن شده، آن را متطور به نفس مىکند و این نفس از سکون روح به نفس و قلب تحقق پیدا مىکند و مراد از قلب همان قلب لطیفى است که محل آن، همان قلب گوشتى موجود در بدن انسانى است که از عالم خلق است و آن قلب لطیف از عالم امر است.
صدرالمتألهین هم چنین در مورد حقیقت انسان این حدیث معروف را می پذیرد: «من عرف نفسه فقد عرفه ربه»[۱۲۹] هر کس نفس خود را بشناسد که برزخ جامع بین صفت وجوب و امکان و صفت تشبه و تنزیه و واجد تمام اسماءِ الهی و آینه و منعکس کننده آن ها است، میتواند خدای خود را بشناسد و نیز هر کس نفس خود را بشناسد که خداوند آن را مثالی برای ذات و صفت و فعل خودش خلق کرده است، خداوند را می شناسد و تشبیه ذات انسان به خداوند از جهت مجرّد بودن او است و تشابه صفات نیز در صفات علم، قدرت، فاعلیت بالرضا، بالعنایه بودن انسان، عشق، اراده و غیره است.[۱۳۰]
هم چنین ایشان در «مفاتیح الغیب» می نویسد:
انسان، عالم صغیر است و مشتمل بر سه مرتبت است که مرتبت اشرف و اعلای آن، نفس است و مرتبت ادنی و اخس آن، بدن و تمام موجوداتی که در عالم کبیر تحفق دارند، در عالم صغیر که انسان باشد منطوی هستند و انسان هر گاه در مرتبت علم و عمل به کمال ممکن خود برسد و در طرف علم، نفس او به مرتبتی رسد که عقل مستفاد شود و به عقل فعّال، متصل گردد در مرتبت عمل نیز بعد از تخلیه و تحلیه و تجلیه و مراتب اسفارالاربعه الی الله را در مقام سیروسلوک طی کند آن را انسان کامل و خلیفه الله بر روی زمین می گویند.[۱۳۱]
«العین»؛ نفس را به معنای روحی که حیات جسد است و هم چنین آن را عین و ذاتِ شیء دانسته است.[۱۳۲]
در «قاموس قرآن»، آمده است که نفس در قرآن مجید در چند معنی به کار رفته است[۱۳۳] که عبارت است از:
۱- به معنای «روح»: ﴿اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَالَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا فَیُمْسِکُ الَّتِی قَضَى عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَیُرْسِلُ الْأُخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ﴾[۱۳۴]
۲- به معنای «ذات و شخص»: ﴿وَاتَّقُواْ یَوْمًا لاَّ تَجْزِی نَفْسٌ عَن نَّفْسٍ شَیْئًا وَلاَ یُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَهٌ وَلاَ یُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلاَ هُمْ یُنصَرُونَ﴾[۱۳۵]
۳- به معنای «تمایلات و خواهش های نفسانی وجود انسان» است که انسان با اختیاری که خداوند به او داده است، می تواند آن ها را در مسیر حق و باطل، قرار دهد. ﴿وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَهٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّیَ إِنَّ رَبِّی غَفُورٌ رَّحِیمٌ﴾[۱۳۶]
۴- به معنای «قلب و باطن»: ﴿وَاذْکُر رَّبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعًا وَخِیفَهً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالآصَالِ وَلاَ تَکُن مِّنَ الْغَافِلِینَ﴾[۱۳۷]
۵- به معنای «بشر اوّلی»: ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَهٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا کَثِیرًا وَنِسَاء وَاتَّقُواْ اللّهَ الَّذِی تَسَاءلُونَ بِهِ وَالأَرْحَامَ إِنَّ اللّهَ کَانَ عَلَیْکُمْ رَقِیبًا﴾[۱۳۸]
تعریف جامع و مانع نفس را، ارسطو بیان کرده است و اجماع فلاسفه این تعریف را پذیرفته اند و در آثار خود به آن استناد می کنند. صدرالمتألهین، نفس را «کمال اوّل لجسم طبیعی آلی ذی حیات بالقوّه من جهه ما یدرک الامور الکلیّه و یفعل الاعمال الفکریّه» می داند.[۱۳۹] مشایین، نفس را «روحانیه الحدوث و روحانیه البقاِء» می دانند.[۱۴۰] ولی صدرالمتألهین، دیدگاه آن ها را نمیپذیرد و مسائل مربوط به نفس و مراحل تکاملی او را با این دو اصل که از ابتکارات مکتب متعالیه ی او است، تبیین می کند؛ یکی، حرکت جوهری است و دیگری، جسمانیه الحدوث و روحانیه البقا بودن نفس است. ایشان در اسفار، الشواهد الربوبیه، العرشیه و… بر این اصل تأکید می کند.[۱۴۱]
مقصود ایشان از این اصل، آن است که نفوس انسان ها به حدوث بدن، حادث میشوند و از پایین ترین مراتب وجود، حرکت استکمالیاش را آغاز می کند تا به سوی فعلیت و تجرد و اعلاء مرتبه کمالی اش برسد.[۱۴۲] بنابراین نفس انسانی از لحاظ حدوث و تصرف، مادّی است و از جهت بقا و تعقل، روحانی است. تصرف او در اجسام، مادی است و تعقل ذات خود و ذات جاعل خود، در او روحانی است؛[۱۴۳] زیرا براساس نظر صدرالمتألهین «ان جوهر النفس من سنخ الملکوت و عالم الضیاء المحض العقلی»[۱۴۴] چون جوهر نفس، از سنخ عالم آسمانی و عالم نور عقلی محض است یا به عبارت دیگر نفس، وجود عقلی بسیط است و یکی از صور در علم الهی است،[۱۴۵] از این رو جز از طریق واسطهای مناسب دو طرف، در اندام های عنصری زمخت، تصرف نمیکند و آن واسطه، جسم لطیف و نورانی به نام روح است که از طریق اعصاب مغز به اندام ها نفوذ میکند.[۱۴۶] پس انسان عقلی، روحانی است و همه ی اعضای او عقلیاند و وجود آن ها در انسان از حیث ذات، واحد و از لحاظ معنی و حقیقت، کثیر است. پس او دارای صورت عقلی، چشم عقلی، گوش عقلی و جوارح عقلی است که همه ی آن ها در جایگاه واحدی که هیچ اختلافی در آن نیست، قرار دارند.[۱۴۷] بنابراین نفس اگر چه در آغاز خلقت، در ماده زائیده میشود و صورت مادّی دارد ولی مادّی محض نیست، بلکه در آخرین نقطه مرزی مادّه و اوّلین نقطه مرزی مفارقات از ماده قرار دارد.[۱۴۸]
از این رو نفس ناطقهی انسانی که در آخرین مرتبه تکامل جسم و اوّلین مرتبه از مقامات روحانیت و تجرد است، دارای وحدتی به نام «وحدت جمعیه» است؛ یعنی وحدتی که در عین بساطت، جامع جمیع مراتب نباتی و حیوانی و عقلانی است. نفس در مرتبه ذات خود، هم عاقل، متخیّل، حساس و هم قابل نموّ و تحرک است. ایشان این مطلب را تحت عنوان قاعده «النّفس فی وحدتها کلّ القوی»، بیان کرده است. بنابراین این تحولات نفس و سیر از جسمیّت به نبات و حیوان و انسان، در حکم تحول حرارت در ذغال و آهن است. دمیدن آن در ذغال و آهن مانند مبدأ افعال نباتی است و سرخ شدن آهن یا ذغال به مبدأ افعال حیوانی شباهت دارد. اشتعال آن ها از حرارت مانند قوه ناطقه است. همه ی این پدیدهها، فقط یک چیز است ولی صورت های مختلف تکاملی شیء شناخته می شود؛[۱۴۹]پس در انسان، بدن او در پایین ترین مرتبهی وجود، قرار دارد و نفس که صورت آن است، از حیث وجود در مرتبهی بالاتری قرار دارد. وقتی نفس انسان به بدن افاضه میشود مادهی بدن به عنوان بدن انسان، فعلیت پیدا میکند، صدرالمتألهین بدن انسان را انسان جسمانی یا انسان طبیعی مینامد و نفس انسان را انسان نفسانی و عقل انسان را انسان عقلی میخواند و آنچه را نویسنده اثولوجیا گفته بود پذیرفت. هر سه انسان با یک دیگر ارتباط دارند و هر یک از آن ها مجموعهای از اندامهای ادراکی دارد که از حیث شدّت و ضعف با یک دیگر تفاوتی دارند. ولی رابطهی میان این سه انسان و قوای آن ها یعنی قوایی که در بدن و اندامهایش زنده میمانند و انسان طبیعی یا مادّی را میسازند سایه و مشابه نفس و قوای او هستند، در حالیکه نفس انسانی و قوا و اندامهای نفسانی او سایه و مشابه انسان عقلی اند؛ پس این انسان طبیعی و اندامها و حالاتش سایه ی سایه و مشابهی مشابه آن چیزی هستند که در انسان عقلی وجود دارد[۱۵۰] که در انسان جسمانی، انسان نفسانی و انسان عقلی، موجود است و انسان جسمانی با آنها مرتبط است و بلکه تمثل آن ها است. از اینرو برخی از کارهای انسان نفسانی و نیز برخی از کارهای نفس عقلی را انجام میدهد.[۱۵۱]
نخستین پرسش پس از اثبات حدوث جسمانى نفس، آن است که نفس با وجود جسمانىاش هنگام حدوث و پس از آن، نسبت به بدن چه وضعیتى دارد؟ صدرالمتألهین در پاسخ، به ترکیب اتّحادى نفس و بدن اعتقاد دارد؛ همانگونه که به ترکیب اتّحادى مادّه و صورت معتقد است.[۱۵۲]
وی در این باره می نویسد: بین نفس و بدن ترکیب اتحّادى برقرار است؛ به گونهاى که نفسْ صورت بدن، و فعلیتش به آن است. ترکیب اتحّادى بین مادّه و صورت، گواهى روشن بر اتّحاد نفس و بدن است؛ به گونهاى که نفس، همان بدن و بدن، همان نفس است؛ آنگونه که جسم، همان، صورت جسمیه و صورت جسمیه، همان جسم است؛ بنابراین این پیوند و ارتباط میان نفس و بدن به صورت ملازمت است. البته نه هم چون همراهی دو امر اضافی و نه هم چون همراهی دو معلول یک علت در وجود که میان آن ها، ارتباط و وابستگی نیست، بلکه هم چون همراهی دو شیی ای که به نحوی ملازم یک دیگرند؛ مانند مادّه و صورت. به طوری که هر یک نیازمند دیگری است بدون این که دور، لازم آید که محال است؛ بنابراین بدن، نیازمند همهی نفس است، نه جزئی از آن است و نیاز نفس به بدن، نه از حیث حقیقت مطلق عقلیاش، بلکه به لحاظ وجود متعیّن و شخصی و حدوث هویّت نفسانی اش است.[۱۵۳]
وی نفس را صورت نوعیه[۱۵۴]، نحوه وجود[۱۵۵] و تمام بدن مىداند که بایکدیگر، ماهیت نوعى انسان را مىسازند؛ به گونهاى که نفس، علت صورى و بدن، علت مادّى تکّون ماهیت انسانى است.[۱۵۶] این نوع از تعلق، حاکى از ارتباط و اتحادى محکم بین نفس و بدن است؛ به گونهاى که با وجود نفس، نابودى بدن امکان ندارد؛ هم چنانکه وجود بدن نیز بدون نفس، ناممکن است و آن چه پس از جدایى نفس از بدن بر جاى مىماند، نه بدن، بلکه جسمى از نوعى دیگر است؛ زیرا بدن از آن جهت که بدن است، شرطش آن است که نفس، به آن تعلق داشته و شریک علتِ بدن باشد؛ آنگونه که صورت جوهرى، شریکالعله براى مادّه است[۱۵۷] نفس تا وقتی نفس است، وجود ذاتی وابسته دارد و در این وجود ذاتی، به بدن نیاز دارد و از حیث قوای حسی و طبیعی خود، قائم به بدن است و از طریق این نوع پیوند، با او ارتباط دارد.[۱۵۸] تا آن جایی که ترکیب اتّحادى نفس و بدن را تا هنگام مرگ و انتقال نفس از حیات دنیوى به حیات اخروى، جداییناپذیر است.بنابراین، حتى پس از راه یابى نفس به ساحت تجردى، باز هم رابطه نفس و بدن، اتحّادى است. بنابراین نفس از طریق اجزای بدن، استعداد خود را بروز می دهد و علم افروزی می کند و از درجه ی عقل هیولانی به درجات عقل بالملکه، عقل بالفعل و عقل مستفاد می رسدکه در این مرتبه، نفس انسانی با عقل فعال، مرتبط میگردد. بدن برای رشد و کمال عقل، حکم سکوی پرتاب را دارد. چنان که مولوی نیز به آن اشاره می کند:
از جـمادی مـردم و نامی شــدم وزنــما مـردم بـه حـیوان بــرزدم
مـردم از حیوانی و انسان شــدم پس چه ترسم کی زمردن کم شـدم
حــمله دیـگر بمیــرم از بـــشر تــا بــرآرم از ملایــک پـرّ و سـر
و از ملک هم بایدم جستن زجوی «کــلّ شـیء هـالــک إلا وجهـه»
بــار دیـــگر از ملک پـران شـوم آنـچه انــدر وهـم نـایـد آن شـوم
هرگاه کیفیت نفسانیای در نفس رخ میدهد، اثر آن، از او به روح، تعالی می یابد و از طریق آن، به بدن تنزّل مییابد، هر جا که یک حالت بدنی برای بدن رخ بدهد، اثر آن، از آن تعالی مییابد و از طریق روح به نفس میرسد. بنابرین نفس و بدن به واسطه ی گونهای رابطه علّی که میان شان وجود دارد، موازی و مشابه یکدیگر هستند. درست همان طور که جوهر هر یک، مشابه جوهر دیگری است، کیفیت آن، مشابه کیفیت دیگری، انفعال آن، مشابه انفعال دیگری، تغییر آن، مشابه تغییر دیگری است و هم چنین است درباره ی روح که حایل میان آن دو است. اگر کیفیتی نفسانی هم چون لذّت که در نفس به وجود میآید عقلی و خیالی باشد، چه صورت کامل عقلی و چه صورت خیالی، در آن صورت گستره ی روح متعادل، در مغز به وجود میآید و به واسطه ی آن، انگیزش بدن، پاکی آشکار خون و برافروختگی چهره حاصل می گردد.
اگر ترس یا درد در نفس به وجود آید، روح در درون، فشرده میشود و از طریق آن در بدن، فشردگی حاصل می گردد به طوری که میتوان آن را در رنگ پریدگی چهره، مشاهده کرد و هم چنین است دربارهی بقیهی کیفیات نفسانی و وقوع آن ها در بدن.[۱۵۹] برعکس، زیادی روح، موجب شادی و نشاط می گردد و کاستی نفس، موجب صرع، سکته، غم، اندوه و مالیخولیا است.[۱۶۰] پس این، یکی از جنبههای ارتباط میان نفس و بدن است.
فلاسفه برای نفس ناطقه به اعتبار داشتن ویژگی قبول و فراگیری علوم از مافوق خویش که همان عالم عقول است و قدرت بر تصرف و تدبیر در مادون خویش، دو قوه را مطرح کرده اند که عبارت است از: «قوه ی عقل نظری» و «قوه ی عقل عملی».[۱۶۱]
حکیم سبزواری در تبیین این دو قوه ی نفس ناطقه، این گونه بیان می کند که ادراکات انسان یا مربوط به علم صرف و معقولات فکری او است که همان عقل نظری است و یا مربوط به کارهایی است که نفس ناطقه بعد از ادراک، آن ها را انجام می دهد که در این جا هم نوعی ادراک وجود دارد امّا همراه با عمل نفس است که آن، عقل عملی نامیده می شود. قوهی عقل عملی، اوّلاً افعال اختیاری را انجام میدهد و ثانیاً اعمال این قوه بر ادراک و تفکّر، مؤثر است که این وجه ممیز انسان از دیگر موجودات است.[۱۶۲]
اثبات: برای که قضیه به طور بدیهی صحیح میباشد بنابراین فرض میکنیم است. اگر و ضرایب دوLFSR مطرح شده باشند و برخلاف رابطه (۳) فرض کنیم که باشد با توجه به فرضیات قبلی خواهیم داشت:
۲‑۴
و
۲‑۵
بنابراین میتوان نوشت:
۲‑۶
اینکه از رابطهی ۲‑۵ در سمت چپ رابطهی ۲‑۶ استفاده کردهایم به این دلیل است که مجموعه زیر مجموعهای از مجموعه میباشد. با جا به جا کردن مرتبهی جمع ها و استفاده از روابط ۲‑۴ و ۲‑۵ خواهیم داشت:
۲‑۷
استفاده از رابطه ۲‑۴ این را نشان میدهد که مجموعه زیر مجموعهای از مجموعه میباشد. اما رابطه۲‑۷، رابطه ۲‑۴ را رد میکند و ثابت میکند که فرضیه غیرقابل قبول است. بنابراین همانطور که در قضیه۲‑۱ مطرح شد نتیجه میگیریم که میباشد.
اگر دنبالهی را یک دنبالهی نامتناهی در نظر بگیریم که N بیت اول این دنباله به صورت باشد، چند جمله ای را چند جملهای با کمترین درجه تعریف میکنیم که در میان تمام LFSR ها بتواند دنبالهی را تولید کند. با توجه به گفتههای قبلی میباشد. علاوه بر این با افزایش N ، درجهی چندجملهای باید به طور یکنواختی غیرکاهشی باشد. به تعبیر سادهتر میتوان گفت که تمام دنبالههای تمام صفر توسط LFSR ای با طول تولید میشوند، بنابراین است اگر و فقط اگر دنبالهی تماماً صفر باشد.
لم۱:
اگر LFSR ای با طول دنبالهی را تولید کند اما نتواند دنبالهی تولید کند، خواهیم داشت:
اثبات: از غیر نزولی بودن داریم . قضیه ۱ نیز تاکید میکند که پس با توجه با این دو رابطه، لم همیشه برقرار است.
در قسمت بعدی از لم۱ برای نشان دادن اینکه LFSR ای که توسط این الگوریتم یافته و مشخص میشود دارای کمینه طول[۶] است، استفاده می شود. با توجه به نتایج به دست آمده از محاسبات نیز میتوان ثابت کرد که نامساوی در لم۱ را میتوان با تساوی جایگزین کرد.
سنتز الگوریتم LFSR
در این قسمت به بررسی یک الگوریتم بازگشتی مربوط به محاسبه طول LFSR ، با نماد میپردازیم که منجر به تولید دنبالهی به ازای میشود. چند جمله ای را به عنوان چندجملهای اتصال[۷] برای LFSR در شکل ۲‑۱به صورت زیر تعریف میکنیم: