استان قزوین:
این استان در سال ۸۸، با ۳۷۳۳۳/۰ فقر آموزشی دارای رتبه ۲۵ فقر در بین استانها است و جزء ده استان رده مطلوب در این بعد قرارگرفته است همچنین با دارا بودن ۳۶۹۵۲/۰ فقر مسکن، رتبه ۱۵ فقر در این بعد در بین استانها را نیز داراست؛ اما با ۷۴۸۵۷/۰ فقر درآمدی، رتبه ۱۲ فقر در بین استانها را داراست و جزء ده استان رده متوسط در این بعد قرارگرفته است بنابراین، این استان، با دارا بودن ۴۹۷۱۴/۰ فقر، رتبه ۱۶ فقر چندبعدی در بین استانها در سال ۸۸ را نیز به خود اختصاص داده است و وضعیت متوسطی را در مقایسه با سایر استانها داراست.
در سال ۹۰، فقر آموزشی ۳۹۷۶۹/۰ و دارای رتبه ۲۱ فقر در این بعد در بین استانها را نیز داراست و جزء ده استان رده مطلوب در این بعد قرارگرفته است. ازلحاظ مسکن با ۲۴۵۸۷/۰ فقر، دارای رتبه ۲۰ فقر مسکن است و جزء ده استان رده متوسط در این بعد قرارگرفته است. اما ازلحاظ درآمدی با ۷۸۵۴۸/۰ فقر در رتبه ۱۱ در بین استانها قرار دارد و جزء ده استان رده متوسط در این بعد قرارگرفته است. بر اساس سه بعد فقر مذکور، این استان با ۴۷۶۳۵/۰ فقر، دارای رتبه ۱۷ فقر چندبعدی در سال ۹۰ است و وضعیت متوسطی را در مقایسه با سایر استانها داراست.
در مقایسه سال ۹۰ با سال ۸۸ شاهد آن هستیم که فقر آموزشی از ۳۷۳۳۳/۰ به ۳۹۷۶۹ /۰ افزایشیافته و از رتبه ۲۵ به ۲۱ در بین استانها صعود کرده است.
فقر مسکن از ۳۶۹۵۲/۰ به ۲۴۵۸۷/۰ کاهشیافته و از رتبه ۱۵ به ۲۰ در بین استانها تنزل داشته است. فقر درآمدی ۷۴۸۵۷/۰ به ۷۸۵۴۸/۰ افزایشیافته و از رتبه ۱۲ به ۱۱ در بین استانها صعود کرده است. فقر چندبعدی از ۴۹۷۱۴/۰ به ۴۷۶۳۵/۰ کاهشیافته و از رتبه ۱۶ به ۱۷ در بین استانها تنزل داشته است.
در مقایسه ۳ بعد فقر مذکور با یکدیگر مشاهده می شود که در هر دو سال ۸۸ و ۹۰ به ترتیب بیشترین فقر مربوط به بعد درآمد، آموزش و مسکن است.
استان کرمانشاه:
این استان در سال ۸۸، با ۴۵۰۲۶/۰ فقر آموزشی دارای رتبه ۱۲ فقر در بین استانها است و جزء ده استان رده متوسط در این بعد قرارگرفته است همچنین با دارا بودن ۴۳۲۸۱/۰ فقر مسکن، رتبه ۹ فقر در این بعد در بین استانها را نیز داراست؛ اما با ۷۲۲۵۱/۰ فقر درآمدی، رتبه ۱۵ فقر در بین استانها را داراست و جزء ده استان رده متوسط در این بعد قرارگرفته است بنابراین، این استان، با دارا بودن ۵۳۵۲/۰ فقر، رتبه ۱۰ فقر چندبعدی در بین استانها در سال ۸۸ را نیز به خود اختصاص داده است و وضعیت نامطلوبی را در مقایسه با سایر استانها داراست.
در سال ۹۰، فقر آموزشی ۴۵۴۵۵/۰ و دارای رتبه ۸ فقر در این بعد در بین استانها را نیز داراست و جزء ده استان اول فقیر در این بعد قرارگرفته است. ازلحاظ مسکن با ۳۷۲۴۳/۰ فقر، دارای رتبه ۱۰ فقر مسکن است و جزء ده استان اول فقیر در این بعد قرارگرفته است. اما ازلحاظ درآمدی با ۷۶۵۴/۰ فقر در رتبه ۱۶ در بین استانها قرار دارد و جزء ده استان رده متوسط در این بعد قرارگرفته است. بر اساس سه بعد فقر مذکور، این استان با ۵۳۰۷۹/۰ فقر، دارای رتبه ۹ فقر چندبعدی در سال ۹۰ است و وضعیت نامطلوبی را در مقایسه با سایر استانها داراست.
در مقایسه سال ۹۰ با سال ۸۸ شاهد آن هستیم که فقر آموزشی از ۴۵۰۲۶/۰ به ۴۵۴۵۵ /۰ افزایشیافته و از رتبه ۱۲ به ۸ در بین استانها صعود کرده است.
فقر مسکن از ۴۳۲۸۱/۰ به ۳۷۲۴۳/۰ کاهشیافته و از رتبه ۹ به ۱۰ در بین استانها تنزل داشته است. فقر درآمدی ۷۲۲۵۱/۰ به ۷۶۵۴/۰ افزایشیافته و از رتبه ۱۵ به ۱۶ در بین استانها تنزل داشته است. فقر چندبعدی از ۵۳۵۲/۰ به ۵۳۰۷۹/۰ کاهشیافته و از رتبه ۱۰ به ۹ در بین استانها صعود کرده است.
در مقایسه ۳ بعد فقر مذکور با یکدیگر مشاهده می شود که در هر دو سال ۸۸ و ۹۰ به ترتیب بیشترین فقر مربوط به بعد درآمد، آموزش و مسکن است.
استان آذربایجان غربی:
این استان در سال ۸۸، با ۴۵۸۷۳/۰ فقر آموزشی دارای رتبه ۹ فقر در بین استانها است و جزء ده استان اول فقیر در این بعد قرارگرفته است همچنین با دارا بودن ۴۳۳۳۳/۰ فقر مسکن، رتبه ۸ فقر در این بعد در بین استانها را نیز داراست؛ و جزء ده استان اول فقیر در این بعد قرارگرفته است؛ اما با ۷۱۹۰۵/۰ فقر درآمدی، رتبه ۱۶ فقر در بین استانها را داراست و جزء ده استان رده متوسط در این بعد قرارگرفته است بنابراین، این استان، با دارا بودن ۵۳۷۰۴/۰ فقر، رتبه ۹ فقر چندبعدی در بین استانها در سال ۸۸ را نیز به خود اختصاص داده است و وضعیت نامطلوبی را در مقایسه با سایر استانها داراست.
در سال ۹۰، فقر آموزشی ۴۷۷۶۱/۰ و دارای رتبه ۶ فقر در این بعد در بین استانها را نیز داراست و جزء ده استان اول فقیر در این بعد قرارگرفته است. ازلحاظ مسکن با ۳۵۶۷۲/۰ فقر، دارای رتبه ۱۲ فقر مسکن است و جزء ده استان رده متوسط در این بعد قرارگرفته است. اما ازلحاظ درآمدی با ۷۲۶۸۷/۰ فقر در رتبه ۲۰ در بین استانها قرار دارد و جزء ده استان رده متوسط در این بعد قرارگرفته است. بر اساس سه بعد فقر مذکور، این استان با ۵۲۰۴/۰ فقر، دارای رتبه ۱۰ فقر چندبعدی در سال ۹۰ است و وضعیت نامطلوبی را در مقایسه با سایر استانها داراست.
در مقایسه سال ۹۰ با سال ۸۸ شاهد آن هستیم که فقر آموزشی از ۴۵۸۷۳/۰ به ۴۷۷۶۱ /۰ افزایشیافته و از رتبه ۹ به ۶ در بین استانها صعود کرده است.
فقر مسکن از ۴۳۳۳۳/۰ به ۳۵۶۷۲/۰ کاهشیافته و از رتبه ۸ به ۱۲ در بین استانها تنزل داشته است. فقر درآمدی ۷۱۹۰۵/۰ به ۷۲۶۸۷/۰ افزایشیافته و از رتبه ۱۶ به ۲۰ در بین استانها تنزل داشته است. فقر چندبعدی از ۵۳۷۰۴/۰ به ۵۲۰۴/۰ کاهشیافته و از رتبه ۹ به ۱۰ در بین استانها تنزل داشته است.
در مقایسه ۳ بعد فقر مذکور با یکدیگر مشاهده می شود که در هر دو سال ۸۸ و ۹۰ به ترتیب بیشترین فقر مربوط به بعد درآمد، آموزش و مسکن است.
استان گلستان:
این استان در سال ۸۸، با ۴۰۲۹/۰ فقر آموزشی دارای رتبه ۱۸ فقر در بین استانها است و جزء ده استان رده متوسط در این بعد قرارگرفته است همچنین با دارا بودن ۴۲۷۵۴/۰ فقر مسکن، رتبه ۱۰ فقر در این بعد در بین استانها را نیز داراست؛ و جزء ده استان اول فقیر در این بعد قرارگرفته است؛ اما با ۷۸۸۴۱/۰ فقر درآمدی، رتبه ۶ فقر در بین استانها را داراست و جزء ده استان اول فقیر در این بعد قرارگرفته است بنابراین، این استان، با دارا بودن ۵۳۹۶۱/۰ فقر، رتبه ۸ فقر چندبعدی در بین استانها در سال ۸۸ را نیز به خود اختصاص داده است و وضعیت نامطلوبی را در مقایسه با سایر استانها داراست.
در سال ۹۰، فقر آموزشی ۴۱۰۲۹/۰ و دارای رتبه ۱۸ فقر در این بعد در بین استانها را نیز داراست و جزء ده استان رده متوسط اول فقیر در این بعد قرارگرفته است. ازلحاظ مسکن با ۳۴۲۶۵/۰ فقر، دارای رتبه ۱۴ فقر مسکن است و جزء ده استان رده متوسط در این بعد قرارگرفته است. اما ازلحاظ درآمدی با ۷۷۳۵۳/۰ فقر در رتبه ۱۵ در بین استانها قرار دارد و جزء ده استان رده متوسط در این بعد قرارگرفته است. بر اساس سه بعد فقر مذکور، این استان با ۵۰۸۸۲/۰ فقر، دارای رتبه ۱۱ فقر چندبعدی در سال ۹۰ است و وضعیت متوسطی را در مقایسه با سایر استانها داراست.
در مقایسه سال ۹۰ با سال ۸۸ شاهد آن هستیم که فقر آموزشی از ۴۰۲۹/۰ به ۴۱۰۲۹ /۰ افزایشیافته و در رتبه ۱۸ ثابت باقیمانده است.
فقر مسکن از ۴۲۷۵۴/۰ به ۳۴۲۶۵/۰ کاهشیافته و از رتبه ۱۰ به ۱۴ در بین استانها تنزل داشته است. فقر درآمدی ۷۸۸۴۱/۰ به ۷۷۳۵۳/۰ کاهشیافته و از رتبه ۶ به ۱۵ در بین استانها تنزل داشته است. فقر چندبعدی از ۵۳۹۶۱/۰ به ۵۰۸۸۲/۰ کاهشیافته و از رتبه ۸ به ۱۱ در بین استانها تنزل داشته است.
در مقایسه ۳ بعد فقر مذکور با یکدیگر مشاهده می شود که در سال ۸۸ به ترتیب بیشترین فقر مربوط به درآمد، مسکن و آموزش است و در سال ۹۰ به ترتیب بیشترین فقر مربوط به درآمد، آموزش و مسکن است.
استان آذربایجان شرقی:
این استان در سال ۸۸، با ۴۳۴۷۱/۰ فقر آموزشی دارای رتبه ۱۵ فقر در بین استانها است و جزء ده استان رده متوسط در این بعد قرارگرفته است همچنین با دارا بودن ۴۷۷۶۹/۰ فقر مسکن، رتبه ۶ فقر در این بعد در بین استانها را نیز داراست؛ و جزء ده استان اول فقیر در این بعد قرارگرفته است؛ اما با ۶۵۴۵۵/۰ فقر درآمدی، رتبه ۲۷ فقر در بین استانها را داراست و جزء ده استان رده مطلوب در این بعد قرارگرفته است بنابراین، این استان، با دارا بودن ۵۲۲۳۱/۰ فقر، رتبه ۱۳ فقر چندبعدی در بین استانها در سال ۸۸ را نیز به خود اختصاص داده است و وضعیت متوسطی را در مقایسه با سایر استانها داراست.
در سال ۹۰، فقر آموزشی ۴۲۴۷۲/۰ و دارای رتبه ۱۵ فقر در این بعد در بین استانها را نیز داراست و جزء ده استان رده متوسط در این بعد قرارگرفته است. ازلحاظ مسکن با ۳۷۷۱۸/۰ فقر، دارای رتبه ۹ فقر مسکن است و جزء ده استان اول فقیر در این بعد قرارگرفته است. اما ازلحاظ درآمدی با ۷۱۷۹۱/۰ فقر در رتبه ۲۲ در بین استانها قرار دارد و جزء ده استان رده مطلوب در این بعد قرارگرفته است. بر اساس سه بعد فقر مذکور، این استان با ۵۰۶۶/۰ فقر، دارای رتبه ۱۲ فقر چندبعدی در سال ۹۰ است و وضعیت متوسطی را در مقایسه با سایر استانها داراست.
در مقایسه سال ۹۰ با سال ۸۸ شاهد آن هستیم که فقر آموزشی از ۴۳۴۷۱/۰ به ۴۲۴۷۲ /۰ کاهشیافته و در رتبه ۱۵ ثابت باقیمانده است.
فقر مسکن از ۴۷۷۶۹/۰ به ۳۷۷۱۸/۰ کاهشیافته و از رتبه ۶ به ۹ در بین استانها تنزل داشته است. فقر درآمدی ۶۵۴۵۵/۰ به ۷۱۷۹۱/۰ افزایشیافته و از رتبه ۲۷ به ۲۲ در بین استانها صعود کرده است. فقر چندبعدی از ۵۲۲۳۱/۰ به ۵۰۶۶/۰ کاهشیافته و از رتبه ۱۳ به ۱۲ در بین استانها صعود کرده است.
در مقایسه ۳ بعد فقر مذکور با یکدیگر مشاهده می شود که در سال ۸۸ به ترتیب بیشترین فقر مربوط به درآمد، مسکن و آموزش است و در سال ۹۰ به ترتیب بیشترین فقر مربوط به درآمد، آموزش و مسکن است.
استان بوشهر:
این استان در سال ۸۸، با ۲۵۸۸۲/۰ فقر آموزشی دارای رتبه ۳۰ فقر در بین استانها است و با دارا بودن این رتبه عنوان “استان دارنده کمترین فقر آموزشی” را به خود اختصاص داده است. همچنین با دارا بودن ۲۸/۰ فقر مسکن، رتبه ۲۱ فقر در این بعد در بین استانها را نیز داراست؛ و جزء ده استان رده مطلوب در این بعد قرارگرفته است؛ اما با ۸۵۶۴۷/۰ فقر درآمدی، رتبه ۱ فقر در بین استانها را داراست و با دارا بودن این رتبه عنوان “استان دارنده بیشترین فقر درآمدی” را نیز به خود اختصاص داده است و فقیرترین استان در بعد درآمدی نیز به شمار می آید؛ بنابراین، این استان، با دارا بودن ۴۶۵۱/۰ فقر، رتبه ۲۴ فقر چندبعدی در بین استانها در سال ۸۸ را نیز به خود اختصاص داده است و وضعیت مطلوبی را در مقایسه با سایر استانها داراست.
در سال ۹۰، فقر آموزشی ۲۸۹۰۹/۰ و دارای رتبه ۲۹ فقر در این بعد در بین استانها را نیز داراست و جزء ده استان رده مطلوب در این بعد قرارگرفته است. ازلحاظ مسکن با ۲۴۷۲۷/۰ فقر، دارای رتبه ۱۹ فقر مسکن است و جزء ده استان رده متوسط در این بعد قرارگرفته است؛ اما ازلحاظ درآمدی با ۸۶۷۲۷/۰ فقر در رتبه ۱ در بین استانها قرار دارد و با دارا بودن این رتبه عنوان “استان دارنده بیشترین فقر درآمدی” را نیز به خود اختصاص داده است و فقیرترین استان در بعد درآمدی نیز به شمار می آید. بر اساس سه بعد فقر مذکور، این استان با ۴۶۷۸۸/۰ فقر، دارای رتبه ۲۱ فقر چندبعدی در سال ۹۰ است و وضعیت مطلوبی را در مقایسه با سایر استانها داراست.
در مقایسه سال ۹۰ با سال ۸۸ شاهد آن هستیم که فقر آموزشی از ۲۵۸۸۲/۰ به ۲۸۹۰۹ /۰ افزایشیافته و از رتبه ۳۰ به ۲۹ در بین استانها صعود کرده است.
فقر مسکن از ۲۸/۰ به ۲۴۷۲۷/۰ کاهشیافته و از رتبه ۲۱ به ۱۹ در بین استانها صعود کرده است. فقر درآمدی ۸۵۶۴۷/۰ به ۸۶۷۲۷/۰ افزایش و در رتبه ۱ ثابت باقیمانده است. فقر چندبعدی از ۴۶۵۱/۰ به ۴۶۷۸۸/۰ افزایشیافته و از رتبه ۲۴ به ۲۱ در بین استانها صعود کرده است.
در مقایسه ۳ بعد فقر مذکور با یکدیگر مشاهده می شود که در سال ۸۸ به ترتیب بیشترین فقر مربوط به درآمد، مسکن و آموزش است و در سال ۹۰ به ترتیب بیشترین فقر مربوط به درآمد، آموزش و مسکن است.
استان چهارمحال و بختیاری:
این استان در سال ۸۸، با ۳۸۲۷۲/۰ فقر آموزشی دارای رتبه ۲۱ فقر در بین استانها است و جزء ده استان رده مطلوب در این بعد قرارگرفته است. همچنین با دارا بودن ۲۷۹۰۱/۰ فقر مسکن، رتبه ۲۲ فقر در این بعد در بین استانها را نیز داراست؛ و جزء ده استان رده مطلوب در این بعد قرارگرفته است؛ اما با ۷۷۵۳۱/۰ فقر درآمدی، رتبه ۸ فقر در بین استانها را داراست و جزء ده استان اول فقیر در این بعد قرارگرفته است بنابراین، این استان، با دارا بودن ۴۷۹۰۱/۰ فقر، رتبه ۲۱ فقر چندبعدی در بین استانها در سال ۸۸ را نیز به خود اختصاص داده است و وضعیت مطلوبی را در مقایسه با سایر استانها داراست.
در سال ۹۰، فقر آموزشی ۴۱۹۲۹/۰ و دارای رتبه ۱۷ فقر در این بعد در بین استانها را نیز داراست و جزء ده استان رده متوسط در این بعد قرارگرفته است. ازلحاظ مسکن با ۱۸۸۹۸/۰ فقر، دارای رتبه ۲۶ فقر مسکن است و جزء ده استان رده مطلوب در این بعد قرارگرفته است. اما ازلحاظ درآمدی با ۸۰۱۱۸/۰ فقر در جایگاه ۵، در بین استانها قرار دارد. بر اساس سه بعد فقر مذکور، این استان با ۴۶۹۸۲/۰ فقر، دارای رتبه ۲۰ فقر چندبعدی در سال ۹۰ است و وضعیت متوسطی را در مقایسه با سایر استانها داراست.
در مقایسه سال ۹۰ با سال ۸۸ شاهد آن هستیم که فقر آموزشی از ۳۸۲۷۲/۰ به ۴۱۹۲۹ /۰ افزایشیافته و از رتبه ۲۱ به ۱۷ در بین استانها صعود کرده است.
فقر مسکن از ۲۷۹۰۱/۰ به ۱۸۸۹۸/۰ کاهشیافته و از رتبه ۲۲ به ۲۶ در بین استانها تنزل داشته است. فقر درآمدی ۷۷۵۳۱/۰ به ۸۰۱۱۸/۰ افزایش و از رتبه ۸ به ۵ در بین استانها صعود کرده است. فقر چندبعدی از ۴۷۹۰۱/۰ به ۴۶۹۸۲/۰ کاهشیافته و از رتبه ۲۱ به ۲۰ در بین استانها صعود کرده است.
در مقایسه ۳ بعد فقر مذکور با یکدیگر مشاهده می شود که در هر دو سال ۸۸ و ۹۰ به ترتیب بیشترین فقر مربوط به درآمد، آموزش و مسکن است.
استان همدان:
این استان در سال ۸۸، با ۳۹۶۶۴/۰ فقر آموزشی دارای رتبه ۱۹ فقر در بین استانها است و جزء ده استان رده متوسط در این بعد قرارگرفته است. همچنین با دارا بودن ۴/۰ فقر مسکن، رتبه ۱۲ فقر در این بعد در بین استانها را نیز داراست و جزء ده استان رده متوسط در این بعد قرارگرفته است؛ اما با ۷۰۴۲/۰ فقر درآمدی، رتبه ۲۰ فقر در بین استانها را داراست و جزء ده استان رده متوسط در این بعد قرارگرفته است بنابراین، این استان، با دارا بودن ۵۰۰۲۸/۰ فقر، رتبه ۱۵ فقر چندبعدی در بین استانها در سال ۸۸ را نیز به خود اختصاص داده است و وضعیت متوسطی را در مقایسه با سایر استانها داراست.
در سال ۹۰، فقر آموزشی ۴۵۳۹۶/۰ و دارای رتبه ۹ فقر در این بعد در بین استانها را نیز داراست و جزء ده استان اول فقیر در این بعد قرارگرفته است. ازلحاظ مسکن با ۲۶۶۵۶/۰ فقر، دارای رتبه ۱۸ فقر مسکن است و جزء ده استان رده متوسط در این بعد قرارگرفته است. اما ازلحاظ درآمدی با ۷۰۵۹۸/۰ فقر در جایگاه ۲۳، در بین استانها قرار دارد و جزء ده استان رده مطلوب در این بعد قرارگرفته است. بر اساس سه بعد فقر مذکور، این استان با ۴۷۵۵/۰ فقر، دارای رتبه ۱۸ فقر چندبعدی در سال ۹۰ است و وضعیت متوسطی را در مقایسه با سایر استانها داراست.
در مقایسه سال ۹۰ با سال ۸۸ شاهد آن هستیم که فقر آموزشی از ۳۹۶۶۴/۰ به ۴۵۳۹۶ /۰ افزایشیافته و از رتبه ۱۹ به ۹ در بین استانها صعود کرده است.
فقر مسکن از ۴/۰ به ۲۶۶۵۶/۰ کاهشیافته و از رتبه ۱۲ به ۱۸ در بین استانها تنزل داشته است. فقر درآمدی ۷۰۴۲/۰ به ۷۰۵۹۸/۰ افزایش و از رتبه ۲۰ به ۲۳ در بین استانها تنزل داشته است. فقر چندبعدی از ۵۰۰۲۸/۰ به ۴۷۵۵/۰ کاهشیافته و از رتبه ۱۵ به ۱۸ در بین استانها تنزل داشته است.
در مقایسه ۳ بعد فقر مذکور با یکدیگر مشاهده می شود که در سال ۸۸ به ترتیب بیشترین فقر مربوط به درآمد، مسکن و آموزش است و در سال ۹۰ به ترتیب بیشترین فقر مربوط به درآمد، آموزش و مسکن است.
استان فارس:
این استان در سال ۸۸، با ۳۷۸۷۲/۰ فقر آموزشی دارای رتبه ۲۳ فقر در بین استانها است و جزء ده استان رده مطلوب در این بعد قرارگرفته است. همچنین با دارا بودن ۲۵۸۱۶/۰ فقر مسکن، رتبه ۲۴ فقر در این بعد در بین استانها را نیز داراست و جزء ده استان رده مطلوب در این بعد قرارگرفته است؛ اما با ۷۵۸۸۷/۰ فقر درآمدی، رتبه ۱۰ فقر در بین استانها را داراست و جزء ده استان اول فقیر در این بعد قرارگرفته است بنابراین، این استان، با دارا بودن ۴۶۵۲۵/۰ فقر، رتبه ۲۳ فقر چندبعدی در بین استانها در سال ۸۸ را نیز به خود اختصاص داده است و وضعیت مطلوبی را در مقایسه با سایر استانها داراست.
۲-۱۶ مقدمه ای بر استخراج فاز جامد
استخراج یک گونه ی شیمیایی از نمونه های طبیعی یا آزمایشگاهی به منظورآنالیز یا کاربرد دارویی، خوراکی و صنعتی آن ها مستلزم حذف سایر گونه های شیمیایی همراه در داخل نمونه است. به بیان دیگر همواره لازم است که گونه های شیمیایی مورد نیاز خالص سازی شده سپس برای اهداف نامبرده مورد استفاده قرار می گیرد. کلیه اعمال و فرآیندهای فیزیکی و شیمیایی که در این راستا به کار می روند، به نام روش های جداسازی نامیده می شود. استخراج فاز جامد روشی نوین برای جداسازی و پیش تغلیظ آنالیت در نمونه ها برای ترکیبات آلی و معدنی استفاده می شود.
در آماده سازی، حد جداسازی، تخلیص وتغلیظ آنالیت با توجه به موارد زیر تعیین می شود:
- پیچیدگی و ترکیب مارتیکس
- غلظت آنالیت در نمونه مورد آزمایش
- گزینش پذیری و حساسیت مورد نظر در آنالیز های بعدی
- عملیات تجزیه ای از نظر کیفی و کمی بودن
استخراج با فاز جامد یکی از روش های خوب و معروف برای پیش تغلیظ نمونه است. استخراج با فاز جامد یک روش پیش تغلیظ بسیار خوب در آنالیز نمونه های محیط زیست می باشد و محدوده وسیعی از تجزیه شونده ها شامل ترکیبات قطبی، نسبتا قطبی و غیر قطبی در نمونه را می توان با بهره گرفتن از انواع فاز های جامد استخراج نمود. این روش نه تنها به منظور جداسازی و تمیزکردن آنالیت، بلکه جهت تغلیظ نمونه و جداسازی دسته ترکیبات موجود در نمونه نیز مفید است] ۷۰-۷۱[.
۲-۱۷ تاریخچه استخراج فاز جامد
استخراج فاز جامد از کروماتوگرافی معمولی مشتق گردیده است که در آن از یک محیط جاذب برای جداسازی نمونهها بر اساس اختلاف در برقراری تعادل با محیط جاذب استفاده شده است [۷۲،۷۳].
سابقهی تاریخی استخراج فاز جامد حداقل به اوایل دهه ۱۹۷۰بر میگردد که در آن زمان ستونهای انباشته شده با ذرات رزین XAD روهم و هاس[۳۹] به منظور تغلیظ غلظتهای بسیار کمی از آلایندههای آلی موجود در آب مورد استفاده قرار گرفتند.اما-γ آلومینا و SDS چندین سال قبل از ۱۹۷۰ به منظور تغلیظ مواد آلی حل شده پیش از انجام آنالیز مورد استفاده قرار گرفته بودند.
در سال ۱۹۳۰ سیلیکا، فلوریسیل[۴۰] و خاک های دیاتومه (کیزلوهه[۴۱]) به عنوان جاذبهای جامد برای تغلیظ نمونههای بهکار گرفته شدند. رزین XAD که به صورت کارتریج نیز استفاده شده، شیمیدانهای بالینی در سال ۱۹۷۲ از آنها برای استخراج داروها از سیالهای بیولوژیک استفاده کردند.
در سال ۱۹۸۰، شرکتهای تولیدکننده فازهای جامد، مواد پرکننده متنوع با ستونهایی به اشکال متفاوت را به بازار عرضه کردند. پس از این تاریخ جاذبهای ترکیبی[۴۲] برای آنالیز داروها معرفی شدند. تحقیقات جدید در استخراج فاز جامد به سمت استفاده از دیسکها، میکروفیبرها و خودکارسازی بسیاری از محصولات استخراج فاز جامد سوق پیدا کرده است. این روند همچنین برای تولید محصولات جدید استخراج فاز جامد ادامه دارد [ ۷۴].
۲-۱۸ مقایسهی استخراج فاز جامد با استخراج مایع-مایع
هدف از استخراج مایع-مایع انتقال مواد حل شدهی مورد نظر از فاز مایع دیگری است که غیر قابل امتزاج است و عمدتاً مواد حل شده از محلولی آبی با حجم بیشتر به درون حلالی آلی با حجم کمتر استخراج میشود. معمولاً استخراج مایع- مایع تجزیهای در یک قیف جدا کننده انجام میشود، به طوریکه پس از انجام استخراج، جداسازی دو مایع امکانپذیر است و مایع استخراجکننده سنگینتر و یا سبکتر از آب است. فراینده انتقال در استخراج مایع-مایع تعادلی میباشد. یکی از مشکلات اصلی در استخراج مایع-مایع ایجاد محلول امولسیون است که خیلی آهسته از بین میرود یا اصلاً از بین نمیرود. اگر چه SPE را میتوان در تعادلی ناپیوسته شبیه به آنچه که در استخراج مایع-مایع به کار میرود نیز انجام داد، اما روش متداول تر استفاده از یک لوله (ستون) کوچک یا کارتریجی است که از ذرات جامد انباشته است، نمونهی مایع در طی عبور از ستون، با ذرات جامد کاملا در تماس قرامیگیرد که در اثر این عمل، تعادل سریعاً بر قرار شده، تغلیظ آنالیت روی فاز جامد امکانپذیر میگردد. بر خلاف استخراج نا پیوسته که در آن مواد حل شده دارای یک تعادل یکتایی بین دو فاز میباشد، هنگامی که استخراج فاز جامد با یک ستون کوچک انباشته انجام میشود، تعادلهای چندگانه موثری وجود خواهند داشت. این پدیده بداین دلیل است که مواد حل شده با عبور از ستون به طور پیوسته با ذارات تازهای مواجه می شوند. بنابراین انتظار میرود که در مقایسه با استخراجهای ناپیوسته مایع-مایع، در ستون های SPE درصد استخراج بیشتر باشد. معمولاً برای اندازهگیری نهایی، انتقال آنالیتها از ذرات جامد به فاز مایع ضرورت پیدا میکند؛ شیمی این مرحله، به نوع آنالیتها و جامدات استخراج کننده مورد استفاده بستگی خواهد داشت. معمولاً ترکیبات آلی را می توان بوسیله حجم کمی (کمتر از یک میلی لیتر) از یک حلال آلی از یک ستون کوچک SPE شویش داد [۷۵].
۲-۱۹ مراحل استخراج با فاز جامد
روش استفاده از یک فاز جامد ، عموماً شامل مراحل آمادهسازی[۴۳]، استخراج[۴۴]، شستشوی مزاحمتها و شویش آنالیت[۴۵] است که در ادامه توضیح داده میشوند [۷۶،۷۲] .
الف) آماده سازی یا فعال سازی ماده جاذب: این مرحله برای آماده کردن فاز جامد برای بر همکنشهای کامل و تکرار پذیر با نمونه صورت می گیرد. ابتدا فاز جامد با یک حلال مناسب شسته می شود تا با مرطوب شدن سطح جاذب، زنجیره های الکیلی، به وسیله ملکولهای حلال سولواته شده، از حالت واپیچیده و جمع شده خارج شوند. سپس فاز جامد تحت تاثیر یک محلول شبیه محلول نمونه قرار میگیرد؛ این عمل تماس کامل بین آنالیت و سطح جاذب را در مراحل بعد، امکان پذیر می سازد. مثلا برای آماده سازی یک فاز جامد حامل ۱۸ C، ابتدا آن را با متانول و سپس با آب شسته میشود.
ب) عبور نمونه از روی جاذب( بارگذاری جاذب،استخراج) : با عبور محلول نمونه از درون فاز جامد، آنالیت روی سطح آن جذب میشود. برای جذب کامل و گزینش پذیر آنالیت روی فاز جامد، باید شرایط محلول نمونه مانند pH، قطبیت و عوامل دیگر کاملاً مناسب باشد.
ج) شستشوی جاذب برای حذف ناخالصی ها: در این مرحله با عبور یک محلول مناسب از فاز جامد، مزاحمت های احتمالی که همراه آنالیت باز داده شدهاند، از فاز جامد شسته می شوند؛ حلال یا محلول مورد نظر باید طوری انتخاب شود که هیچ اثری بر جذب آنالیت نداشته باشد.
د) جداسازی آنالیت مورد نظراز جاذب با یک حلال مناسب (شویش آنالیت): با عبور یک حلال یا محلول مناسب، آنالیت جذب شده روی فاز جامد، شسته شده، جمع آوری میگردد. حلال یا محلول باید طوری انتخاب شود که علاوه بر بازیابی کامل آنالیت با بهره گرفتن از حداقل مقدار آن، در مرحلهی اندازه گیری ایجاد مزاحمت نکند و یا به سادگی از سیستم حذف شود. . شکل( ۲-۵) این مراحل را نشان می دهد ]۷۷٫[
شکل( ۲-۵ ) مراحل استخراج با فاز جامد
۲-۲۰ خصوصیات فاز جامد
۱ - پایداری شیمیایی داشته باشد.
۲- قابلیت جذب و واجذبی انتخابی داشته باشد.
۳- اندازه گیری ذرات کوچک باشد تا سطح تماس بیشتر باشد.
۴- تکرار پذیر جذب و واجذب باشد.
۵- فاز جامد جاذب خالص بوده و ناخالصی نداشته باشد.
۲-۲۱ انواع فاز های جامد
۱-سیلیکاژل
۲-جاذب پلیمری
۳- جاذبهای معدنی(کربن فعال-آلومینای فعال)
۴-نانو جاذب ها
۲-۲۲ کاربردهای استخراج با فاز جامد [۷۸].
۱- استخراج و تغلیظ انواع کاتیون های فلزی
۲- استخراج و تغلیظ ترکیبات آلی مختلف
۳- استخراج و تغلیظ ترکیبات دارویی
۴- استخراج و تغلیظ آلاینده های محیط زیست [۸۱،۸۲،۸۰،۷۹].
۲-۲۳ عوامل مؤثر بر استخراج فاز جامد
۱pH - محلول: برای جذب کامل مزاحمت های استخراج انتخابی آنالیتها باید بهینه سازی شود.
۲- نوع حلال: بسته به نوع آنالیت برای جداسازی حلال های مختلف مورد استفاده قرار میگیرد.
۳- حجم جذب و واجذبی نمونه: هر چه مقدار جذب و واجذبی آنالیت با جاذب مساوی باشد، به عبارتی مقدار آنالیت جذبی با مقدار واجذبی آن با جاذب برابر باشد، مقدار بازده ی استخراج بیشتر میشود. واجذب آنالیت از فاز جاذب با حرارت یا حلال امکان پذیر است [۸۳].
۲-۲۴ خواص مطلوب ذرات جاذب در استخراج فاز جامد [۸۴].
تخلخل سطح زیاد
۲- جذب سطحی برگشت پذیر
۳- میزان خلوص
۴- پایداری شیمیایی و حرارتی مناسب
۵- بازیابی با درصد بالا
۲-۲۵ انواع قالب بندی های جاذب برای استخراج فاز جامد
عسکری، مرتضی؛ من عقاید الاسلام من القرآن الکریم، چاپ پنجم، قم: منشورات کلیه اصول الدین،۱۴۲۶هـ ق.
عصفری، خلیفه بن خیاط؛ تاریخ خلیفه، بی چا، بیروت: دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۵ ق.
ــــــــــــــــ ؛ کتاب الطبقات، تحقیق سهیل زکّار، بی چا، بیروت: دارالفکر،۱۴۱۴ ق.
العلی، صالح احمد؛ دوله الرسول۶فی المدینه، چاپ اول، بیروت – لبنان: شرکه المطبوعات للتوزیع و انشر، ۲۰۰۱م.
علی، جواد؛ المفصّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، چاپ اوّل، بیروت: دارالعلم للملایین، بی تا.
* ـــــــــــــ ؛ المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بی چا، بغداد: نشر جامعه بغداد، ۱۴۱۳ ق.
غنیم، عبدالرحمن؛ الیهود بین القرآن و التوراه، چاپ اول، دمشق-سوریا: دارالجلیل، ۲۰۰۰م.
فخررازى، ابوعبدالله محمّد بن عمر، تفسیر کبیر(مفاتیح الغیب)، بی چا، بیروت: دار احیاء التراث العربى، ۱۴۲۰ ق.
ــــــــــــــ؛ مفاتیح الغیب(= تفسیر کبیر)، بی چا، بیروت: دارالفکر، ۱۴۱۰ ق/۱۹۶۹م.
فیض کاشانى، ملا محسن؛ تفسیر الصافى، تحقیق: حسین اعلمى، چاپ دوم، تهران: انتشارات الصدر، ۱۴۱۵ ق
قرطبى، محمّد بن احمد؛ الجامع لأحکام القرآن(تفسیر قرطبی)، بی چا، تهران: انتشارات ناصر خسرو، ۱۳۶۴ ش.
قرطبی؛ احمد بن عمر؛ المفهم شرح صحیح مسلم، تحقیق: رفعت فوزی، چاپ اول، قاهره: دارالسلام، ۱۴۰۹ هـ.
قمى، على بن ابراهیم؛ تفسیر قمى، تحقیق: طیب موسوى جزایرى، چاپ چهارم: قم/ نجف: دار الکتاب، ۱۳۶۷ق.
* ـــــــــــــــ ؛ تفسیر قمى، تصحیح و تعلیق: طیب جزایری، بی چا، نجف: مطبعه النجف، ۱۳۸۶ ق.
القمی(شیخ الصدوق)، ابوجعفرمحمدبن علی بن الحسین بن بابویه؛ من لا یحضره الفقیه، چاپ دوم، قم: منشورات جماعه المدرسین فی الحوزه العلمیه، ۱۴۰۴ق.
* ــــــــــــــــ ، من لا یحضره الفقیه، چاپ دوم، قم-ایران: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۴۱۳ هـ. ق.
القمی، علی بن محمد؛ جامع الخلاف والوفاق، تحقیق: حسین الحسینی البیرجندی، چاپ اول، قم: انتشارات زمینه سازان ظهور إمام عصر(عج)، بی تا.
قیروانی، حسن بن رشیق؛ العمده فی محاسن الشعر، تحقیق: محمّد محیی الدین، بی چا، قاهره: مکتبه التجاریه الکبری،۱۳۸۳ ق.
قطب، سید؛ فى ظلال القرآن، بی چا، بیروت- قاهره: دارالشروق، ۱۴۱۲ ق.
کاشانى، ملا فتح الله؛ زبده التفاسیر، چاپ اول، بی جا، بنیاد معارف اسلامى،۱۴۲۳ ق.
کلانترى ارسنجانى، على اکبر؛ الجزیه و أحکامها فی الفقه الإسلامی، چاپ اول، قم- ایران: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۴۱۶ هـ. ق.
کلینى، ابوجعفر محمدبن یعقوب، الکافی، چاپ چهارم، تهران: دارالکتب الإسلامیه، ۱۴۰۷ ق.
* ـــــــــــــــ ؛ الکافی، بی چا، بیروت: دارالاضواء، ۱۴۰۵ق.
گروهی از نویسندگان: بطرس عبدالملک و جون الکساندر تامسون و ابراهیم مطر؛ قاموس الکتاب المقدس، چاپ سوم، قاهره: دارالثقافه، ۱۹۹۵ م.
لویس، برنارد؛ الإسلام و أزمه العصر، مترجم: احمد هیکل، چاپ اول، القاهره: بی نا، ۲۰۰۴م.
المبارکفوری، صفی الرحمن، سیره رسول الله الرحیق المختوم، بی چا، بیروت/ دمشق: دارالخیر،۱۴۱۷ ق.
متقی الهندی، علاءالدین علی بن حسام؛ کنزالعمّال فی سنن الاقوال و الافعال، بی چا، بیروت: مؤسسه الرساله، ۱۴۰۹هـ- ۱۹۸۹م.
مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعه لدرر اخبار الأئمه الأطهار:، چاپ دوم، بیروت-لبنان: مؤسسه الوفاء/دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ - ۱۹۸۳ م.
* ـــــــــــــــ ، بحار الانوار الجامعه لدرر اخبار الأئمه الأطهار:، بی چا، بی جا، انتشارات اسلامیه، بی تا.
محمّدبن سعدبن منیع، سنن النبىّ وأیّامه، چاپ اول، بیروت: المکتب الاسلامى، ۱۴۱۶هـ. ق.
محمدعبدالرحمن ربیع، آمال. الإسرائیلیات فی تفسیر الطبری دراسه فی اللغه و المصادر العبریه، بی چا، قاهره: المجلس الأعلی للشئون الإسلامیه، ۱۴۲۲ ه. -۲۰۰۱ م.
محلى، جلال الدین/ السیوطى، جلال الدین؛ تفسیر الجلالین، بی چا، بیروت: مؤسسه النور للمطبوعات، ۱۴۱۶ ق.
مرتضی، إحسان أدیب؛ إسرائیل، چاپ دوم، بیروت- لبنان: باحث للدراسات، ۲۰۰۷م.
مرکز المصطفی، العقائد الإسلامیه، چاپ اول، قم: مرکز المصطفى للدراسات الإسلامیه / قم – إیران: چاپخانه ستاره،۱۴۲۰ ق.
مروارید، علی أصغر؛ الینابیع الفقهیه، چاپ اول: دار التراث/ الدار الإسلامیه، ۱۴۱۰ - ۱۹۹۰ م.
المسعودى، على بن حسین؛ مروج الذهب و معادن الجواهر، بی چا، قم، دارالهجره، ۱۴۰۴ق.
ـــــــــــــــ ؛ التنبیه والإشراف، بی چا، بیروت: دار صعب، بی تا.
المصطفوی، حسن؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، بی چا، بی جا، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و سازمان چاپ و انتشارات، ۱۳۷۴٫
معرفت، محمد هادی؛ التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، چاپ اول، مشهد: الجامعه الرضویه للعلوم الاسلامیه، ۱۴۱۹ق -۱۹۹۸م.
معروف الحسنی، هاشم؛ سیره المصطفی، چاپ سوم، بیروت: دارالقلم،۱۹۸۱م.
المغنیه، محمد جواد. اسرائیلیات القرآن، چاپ اول، بیروت: دار الجواد، ۱۴۰۰ق.
مفید، محمّد بن محمد بن نعمان عکبرى؛ المقنعه، چاپ اول، قم- ایران: کنگره جهانى هزاره شیخ مفید، ۱۴۱۳ هـ. ق.
موسوی بجنوردی، محمد؛ القواعد الفقهیه، چاپ سوم، تهران: نشرعروج، ۱۳۷۹ش.
مونتگمری، وات؛ محمّد فی المدینه، تعریب: شعبان برکات، بی چا، بیروت:المکتبه العصریه، بی تا.
النجفی، محمد حسن؛ جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، چاپ ششم، نجف: دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۸۹هـ.
نسفی، عبدالله بن احمد؛ مدارک التنزیل، تحقیق بدیوی، بی چا، بیروت: دار ابن کثیر، ۱۴۱۹ق.
نعنانه، رمزی؛ الإسرائیلیات و أثرها فی کتب التفسیر، بی چا، دمشق: النشرالاسلامی، ۱۴۱۹هـ.ق.
بر اساس اصل ظاهر از حیث طرف قرارداد بودن شخص عاقد، در حقوق تجارت می شود گفت، کسی که در ظاهر قراردادی منعقد می کند، خودش اصیل است.
مثلاً اگر به موجب سند حمل اشیاء شخصی به عنوان متصدی حمل شناخته شده است و تصریح به نمایندگی نکند، خودش به عنوان طرف قرارداد، مسئولیت قراردادی دارد. در این راستا است که ماده ۱۱۸ ل.ا.ق.ت. با توجه به اصل ظاهر در مورد معاملات نمایندگان شرکت های تجاری اشاره می کند همین که مدیران شرکت های سهامی قراردادهایی برای شرکت منعقد می نمایند، مطابق ماده ۱۱۸ و ۱۳۵ قانون مزبور، موجب تعهد شرکت می شود، اگر چه خارج از حدود اختیار مدیران باشد.[۲۱۸] همینطور در قراردادهایی که نمایندگان تجاری منعقد می کنند، بدون اینکه به سمت خود تصریح نمایند، بر اساس اصل ظاهر، خود طرف قرارداد محسوب می شوند. اگر در مورد این وضعیتها، قواعد نمایندگی سنتی حاکم شود، امکان اثبات آن وجود دارد.[۲۱۹]
همچنین مطابق ظاهر بارنامه، شخصی که به عنوان فرستنده کالا قید شده است، می تواند از حقوق قانونی خود ناشی از قرارداد حمل برخوردار شود. بنابراین در موقعی که شخصی قرارداد حمل منعقد می کند، اسناد مالکیت کالا را به متصدی حمل ارائه نمی کند و متصدی حمل از فرستنده چنین اسنادی را مطالبه نمی کند.[۲۲۰] همینطور در عرصه تجارت بین الملل هم بارنامه دریایی یکی از اسنادی است که مبین مالیکت کالا برای دارنده بارنامه به عنوان مالک کالا است، اگر چه الزاماً مبین مالکیت واقعی دارنده نیست، بلکه مبین این است که دارنده تصرف اعتباری یا ساختاری کالاها را داراست مالک کشتی هم اعلام می کند که کالاها را از جانب دارنده بارنامه، نگهداری می کند.
قاضی ماتسیل ال جی در پرونده enichem anac spa v.ampelos shipping co let 1990 اظهار کرد که بارنامه نمونه ای از ماهیت ساختاری یا اعتباری کالاها است که ( علی رغم وجود چنین نمونه هایی ) دارند می تواند تصرف اعتباری را با ظهر نویسی و انتقال آن، واگذار کند. صاحب بارنامه با انتقال دادن آن مانند دادن کلید انبار، دسترسی به کالا را تسهیل می کند و دارنده بارنامه مستحق به اخذ کالا از صاحب کشتی می شود و صاحب کشتی تنها مجاز است کالا را به او تحویل دهد.
عموماً انتقال مالکیت کالاها به خریدار تنها با ظهر نویسی بارنامه صورت می گیرد، زیرا این امر، همانی است که طرفین آنرا قصد کردند، اگر بارنامه قابل انتقال است، خریدار می تواند آنرا به اشخاص ثالث انتقال دهد.
لذا بارنامه هم در خرید و فروشها، دلیل مالکیت کالا برای دارنده است و مالکیت آن با ظهر نویسی و تسلیم به اشخاص دیگر واگذار می شود. ولی همان مالکیتی را شخصی انتقال می گیرد که دارنده بارنامه انتقال می دهد و دارنده، مالکیت بهتری از شخصی که از او بارنامه را اخذ کرده بدست نمی آورد.[۲۲۱]
ماده ۵۳۲ ق.ت. هم در این راستا و حتی در مورد ورشکستگی با وجود عین اموال ورشکسته اصل را بر قابل استرداد بودن آن می داند ( مواد ۵۲۸ الی ۵۳۵ ق.ت.) در مورد مال التجاره ای که در حال حمل است، اگر از روی صورت حساب یا بارنامه ای که دارای امضای ارسال کننده است و صوری نباشد دعوی استرداد را نمی پذیرد.
بنابراین در عرصه حقوق تجارت بین الملل به لحاظ تصرف ساختاری یا اعتباری کالاها، اگر چه دارنده بارنامه مالک واقعی نباشد، مالک کشتی، دارنده یا حامل بارنامه را، مالک تلقی می کنند، لذا مالک کشتی و دارنده بارنامه در قبال یکدیگر قرار می گیرند. این دو شخص در قبال هم اصیل فرض می شوند و مکلف هستند، هر یک تعهدات خود را در قبال هم ایفاء کنند. این امور فقط با اصل ظاهر توجیه پذیر است این مطالب هم می تواند مفید اعتبار اماره ید هم باشد.
همین طور در مورد حدود اختیارات مدیران شرکت با مسئولیت محدود هم، اصل بر اختیارات مدیران شرکت است ( ماده ۱۰۵ ق.ت. ) مقنن در این مورد نظریه بینابین بین قواعد نمایندگی و اصل ظاهر را گزینش نموده است، چون مقنن قید محدودیت اختیارات مدیر شرکت با مسئولیت محدود را با تصریح در اساسنامه پذیرفته است.
همچنین مقنن در مورد تشکیل شرکتهای تجاری، به ظاهر اسناد و مدارک و آنچه که در آن درج شده است، توجه داشته و اداره شرکت ها، بصرف اینکه شرکاء یا موسسان در مورد شرکت با مسئولیت محدود، تأدیه سهم الشرکه نقدی و تسلیم و تقویم سهم الشرکه غیر نقدی را تأیید کرده باشد، حتی اگر صوری باشد، اسناد مربوطه را پذیرفته و آن را با واقعیات تطبیق نمی دهند و این امر موجب تشکیل شرکت می شود.
این شرکت بر اساس مواد ۹۶ و۹۷ و ۹۸ ق.ت. باطل است، ولی در قبال اشخاص ثالث موجود و معتبر تلقی می شود. ولی وجود آن ” وجود ظاهری است “، چون اشخاص ثالث به وجود ظاهری شرکت اعتماد کرده و با آن معامله می نمایند.[۲۲۲] همچنین مفاد مواد ۱۰۰ و ۱۰۵ ق.ت. و ماده ۲۷۰ ل.ا.ق.ت. موید وجود اصل ظاهر در مورد بطلان یک سری از اعمال حقوقی است ولی با این وصف این موارد بطلان مطلق نیست، بلکه بطلان نسبی است یا قابلیت استناد را در قبال اشخاص ثالث ندارد. به هر حال این امر به خاطر مصالح اشخاص ثالث طرف قرارداد می باشد.
پس اعتماد و اتکاء بر ظواهر امر در انعقاد معاملات و قرارداد ها سبب طرف قرارداد تلقی شدن عاقد می شود. در این راستا، اگر چنانچه شخصی به اسم مستعار[۲۲۳] و غیر واقعی به اعمال تجاری مبادرت ورزد،[۲۲۴] خود این شخص، تاجر محسوب می شود. زیرا که مواردی پیش می آید شخصی بخاطر موانع شخصی یا قانونی نمی تواند اشتغال به تجارت پیدا کند، لذا شخصی را پیدا می کند که برای او تجارت کند و در سود حاصله شریک شوند. در این مورد عامل هم ممکن است به نام خود و به حساب خود و یا به حساب خود و دیگری( توأمان) به فعالیت تجاری بپردازد. در این صورت، عامل که به نام خود تجارت می کند، اصیل این قراردادها می باشد که خودش منعقد می کند. ماده ۵۵۲ق.ت. هم اینگونه عمل تجاری را به رسمیت شناخته است، زیرا که ماده مزبور می گوید:” اشخاصی که به اسم دیگری یا به اسم موهوم تجارت نموده و اعمال مندرجه در ماده ۵۴۹ را مرتکب شده اند، به مجازاتی که برای ورشکسته مقرر است، محکوم می شوند."چون صرف اعمال تجارت به نام دیگر یا به اسم موهوم ممنوع نشده است، بلکه اعمال تجارت بدین شیوه همراه با ارتکاب اعمال ممنوعه موضوع ماده ۵۴۹ ق.ت. ممنوع است. لذا اصل صحت و جواز اینگونه اعمال را نشان می دهد. اگر چه شاید معقول نباشد تجارت با اسم موهوم قانونی باشد. چون موجب شیوع کلاهبرداری در جامعه می شود.
همچنین در مورد اسناد تجاری، صادر کننده تصریح به سمت نمایندگی خود ننماید، به لحاظ رابطه وکالتی او بر اشخاص ثالث نامعلوم است، بر اساس ظاهر سند اصیل محسوب می شود.[۲۲۵]
در مورد عقد مضاربه به نحوه عملکرد عامل نگاهی بکنیم، متوجه می شویم که خود عامل تاجر محسوب می شود، چون به نام خود عمل می کند، اگر در این فرض، آثار عقد مضاربه را حاکم بدانیم، شخص عامل یا مضارب، تاجر محسوب شده و مالک سرمایه در صورت ضرر، سرمایه خود را از دست می دهد. سپس به نوعی سرمایه گذار مانند شریک شرکت با مسئولیت محدود می ماند، ولی مضارب، به لحاظ تجارت با اشخاص ثالث، از محل تمامی اموال خود پاسخگوی طرف معاملات خود است. ولی اگر عمل مضارب را مال تلقی کنیم، این عمل با سرمایه نقدی و سهم الشرکه که غیر نقدی مضارب، شرکت تجاری تلقی شود، این شرکت عملی محسوب می شود و حداقل از حیث آثار باید سرمایه گذار را هم دارای مسئولیت تضامنی باشد. یکی از اساتید حقوق هم این عمل را منطبق با ماده ۲۲۰ ق.ت. می داند.[۲۲۶]
ماده ۱۰۳ ق.ت. در مورد انتقال سهم الشرکه که شرکت با مسئولیت محدود و ماده ۴۰ ل.ا.ق.ت. در مورد سهام با نام مقرر کردند که نقل و انتقال اینگونه سهام به ترتیب در دفتر اسناد رسمی و در دفتر ثبت سهام شرکت به ثبت برسد و همین که شخصی نام او به عنوان سهامدار ثبت گردید، مالک تلقی می شود. اگر چه مالکیت او ظاهری باشد.
همچنین بر اساس تئوری ظاهر، پیشنهاد کننده عقد بیمه به شرکت بیمه، به عنوان ایجاب کننده (بیمه گذار ) مکلف به پرداخت حق بیمه است، اگر چه ذینفع بیمه ممکن است شخص دیگری باشد مانند بیمه اتومبیل که در جریان زمان ممکن است، مالک آن تغییر پیدا کند.
همچنین بر اساس ماده ۲۹ قانون اختراعات، شخص حقیقی که نام او به عنوان آفریننده به صورت معمول ذکر شده باشد، در صورتی که سندی بر خلاف آن موجود نباشد، آفریننده آن اثر فرض خواهد شد. همچنین نام مخترع که در ورقه اختراع ذکر می شود.
همانطوری که قبلاً گفته شده، در اسناد تجاری آنچه که به روی آن ظاهر می شود، واجد اثر حقوقی است. اگر در این موارد شخصی اسنادی را صادر کند، تصریح به نمایندگی و هویت اصیل خود نکند، صادر کننده سفته برات و چک اصیل تلقی و مسئول پرداخت وجه آن است؛ ادعای نمایندگی در مرحله زمانی بعد از صدور با اسناد دیگر یا ادله دیگر موثر در حق اشخاص ثالث نیست. در این اسناد و اسناد مشابه مانند اعتبار اسنادی و بیمه نامه های و غیره به شکل و ظاهر و اسناد و مدارک و فرمالیته ها توجه می شود.[۲۲۷] همچنین ذی نفع ضمانتامه بانکی بر اساس عرف بانکی شخصی است که نام و مشخصات او در متن آن قید شده باشد.[۲۲۸]
همچنین ماده ۱۴۶ ق.ت. در مورد شرکت مختلط غیر سهامی مقرر می کند که: ” اگر شریک با مسئولیت محدود، معامله ای برای شرکت منعقد کند، در مورد تعهدات ناشیه از ان معامله در مقابل طرف معامله حکم شریک ضامن را خواهد داشت مگر اینکه تصریح کرده باشد که معامله را به سمت وکالت از طرف شرکت انجام می دهد.
این امر با بند ۱ ماده ۵۴۳ ق.ت. هم هماهنگی دارد؛ زیرا شریکی که معامله ای با شخص ثالث به حساب شرکت ولی به نام شخصی خود انجام می دهد، شخصاً طلبکار یا بدهکار شخص ثالث میشود.[۲۲۹]
نظریه ظاهر درحقوق تجارت یکی از نظریه های بنیادین می باشد که اصل سرعت در معاملات تجاری با اعمال این نظریه جامه عمل می پوشاند. اسناد تجاری و شرکتهای تجاری دو نهاد اساسی حقوق تجارت می باشند که از این نظریه بهره فراوان برده اند. ذیلاً به بررسی ارتباط نظریه ظاهر با نهادهای حقوق موصوف می پردازیم.
اصول حاکم بر اسناد تجاری اصولاً مبتنی بر نظریه ظاهر می باشند که ذیلاً به بررسی آنها می پردازیم.
گفتار اول -مفهوم اصل یا قاعده تجریدی بودن وارتباط آن با نظریه ظاهر
در این گفتار به بررسی مفهوم قاعده تجریدی بودن و ارتباط آن با نظریه ظاهر می پردازیم.
بند اول - مفهوم اصل یا قاعده تجریدی بودن
تجرید در لغت به معنای ” تنها ساختن” و ” از نبود و علاقات جدا کردن” می باشد[۲۳۰] در اصطلاح حقوقی نیز با الهام از معنای لغوی ، به ” جدا بودن قیود و علائق رابطه حقوقی پایه نسبت به تعهدات براتی” اطلاق می گردد. اسناد تجاری خاص به مدد وصف تجریدی، خود را از اوضاع و احوالی که گرداگرد آن ” معین در رابطه با تعهدات منشاء امضای سند” وجود دارد می رهاند و به مجردات می پیوندد. مسائل اسناد برواتی بصورت یک رشته مجردات حقوقی در آمده که باید در فضای تجریدی آن تحت بررسی قرار گیرد[۲۳۱] اصولاً برای صدور گردش اسناد تجاری همواره یک رابطه حقوقی منشاء لازم است [۲۳۲] تاجری اقدام به خرید مال التجاره می کند و پرداخت ثمن آن را بوسیله صدور یک سند تجاری در سر وعده تعهد می نماید در اینجا صدور سند بعلت وجود یک یک رابطه حقوقی منشاء یعنی همان معامله خرید و فروش مال التجاره است که البته از این حیث (یعنی وجود یک رابطه منشاء) اسناد تجاری و غیر تجاری مشابهت دارند. اما آنچه موجب تمایز و برتری اسناد تجاری نسبت به غیر تجاری می گردیده و به صورت خصیصه ای انحصاری جزء اوصاف اسناد تجاری در آمده این است که در اسناد تجاری، بر اثر امضای سند، یک رابطه حقوقی جدید و مجرد ایجاد می شود که متکی به خود سند است و حیات آن وابسته و مرتبط به رابطه حقوقی منشاء نمی باشد، به این رابطه حقوقی مجرد و جدید، تعهد براتی یا کامبیر گفته می شود[۲۳۳] بعبارت دیگر سند تجارتی به هر دلیل که امضا شده باشد صرف نظر از رابطه حقوقی منشاء تا پس از، امضاء موضوعیت می یابند، بدین ترتیب سند غیر تجاری صرفاً یک دلیل و وسیله preure است و حکایت از واقع می کند و حال آنکه سند براتی خود یک هدف است و نه فقط وسیله ( همین موضوعیت دارد نه طریقیت).[۲۳۴]
بدین ترتیب اسناد تجاری که گاهی از آن با نام اسناد قابل معامله [۲۳۵] یاد می شود جنبه دلیل اثبات و حکایت از ماوقع ندارند ( ماده ۱۶۹۰ قانون مدنی فرانسه ) بلکه در سایر نظریه های حقوق بازرگانی، جنبه موضوعی پیدا کرده اند. این اسناد هیچگاه خالی از وجه نمی شوند، زیرا خود این اسناد نسبت به وجه مندرج در آن، موضوعیت دارند و بر علیه دارنده این اسناد نمی توان استناد به بطلان سبب پیدایش تعهد یا فسخ آن و یا ایفاء آن تعهد کرد.[۲۳۶]
نتیجه اینکه تعهدات متکی بر اسناد غیر تجاری، حیاتی کاملاً متزلزل و وابسته به حیات رابطه حقوقی منشاء خود دارند حال آنکه اسناد تجاری دارای دو رابطه حقوقی می باشند، یکی رابطه حقوقی پایه که منشاء امضاء سند است و دیگری رابطه حقوقی براتی که ناشی از امضاء سند می باشد[۲۳۷] تعهدات براتی، مطمئن و قابل اعتماد بوده و حیات حقوقی و اعتباری خویش را از خود سند تجاری گرفته و دارنده این اسناد به اتکاء خود به اسنادمی تواند انجام تعهدات براتی را مطالبه کند. دارندگان اسناد تجاری هرگز نگران وضعیت معامله منشاء امضای سند نخواهند بود و اهمیتی ندارد که معامله مزبور احتمالاً فسخ شده یا باطل بوده یا غیر نافذ است و اساساً هیچیک از این رخدادها تأثیری بر تعهدات ناشی از امضاء سند تجاری نخواهد داشت. لذا هرگاه معامله ای میان دو تاجر تهرانی و مشهدی انجام و بابت قیمت آن حواله ای ( که یک سند غیر تجاری است ) به نفع فروشنده بشود و مسلماً بی اعتباری معامله موجب بی اعتباری حواله می گردد و چرا که حواله بعنوان یک سند غیر تجاری فقط کاشف از وجود رابطه حقوقی پایه و منشاء یعنی همان معامله انجام شده، بوده و تبعاً حیات و بقای حواله مذکور و البته به حیات معامله یاد شده است اما اگر در همین معامله، سندی تجاری مورد استفاده قرار می گرفت، مستقل و مجرد از منشاء خود، موضوعیت می داشت و ادامه حیات آن متکی به معامله انجام نشده نبود.
نکته مهم این است که صفت تجریدی بودن را در بقای مراحل امضائات سند تجاری می توان ملاحظه گرد و اعم از اینکه امضاء مربوط به مرحله صدور سند باشد یا مربوط به مرحله ظهرنویس ویا ضمانت. بنابراین اگر الف براتی را به نفع ب بعنوان اولین دارنده آن را به نفع ج ظهر نویس کرده و ج نیز آن را به همین ترتیب به نفع دال مورد ظهرنویس قرار دهد و توسط ه نیز ضمانت شده و آنگاه به قبولی برسد ما با پنج مرحله امضاء مواجه هستیم و بالتبع در پنج مرحله نیز وصف تجریدی سند را می توانیم ملاحظه کنیم. مرحله صدور – مرحله ظهر نویس – مرحله ضمانت و مرحله قبولی. چون در هر یک از مراحل پنج گانه مذکور با یک مرحله امضای سند تجاری مواجه هستیم پس در هر یک از این مراحل، جدایی و انفکاک روابط – پایه (منشاء) و براتی را می توانیم ببینیم.
با مثال زیر سعی می کنیم تجرید و رها شدن تعهدات براتی از قیود و علائق تعهدات پایه را در هر یک از مراحل امضائات سند تجاری نشان دهیم.
بعداً خواهیم دید که این تجرید، خاصیت امضای سند توسط متعهد است و بر مبنای آن نیز در این نهفته است که دارنده به ظاهر هر امضاء بطور مجدد از منشاء و پیشینه آن تکیه و اعتماد می کند و ثمره این، اعتماد به ظاهر، همین تجرید و رها شده از قید منشاء تعهد می باشد اصولاً لازمه منطقی اعتماد به ظاهر همین است که ظاهر امضاء خود به نفسه موجد و پدید آورنده تعهد براتی باشد نه آنچه پیش از امضاء بوده و باعث پیدایش این ظاهر و امضای ظاهر شده است. و اکنون مثال:
تاجر تهرانی اقدام به خرید محموله ای ذرت از یک بازرگان مشهدی می نماید. محموله ذرت که با کشتی در بندرعباس تخلیه شده است در یکی از انبارهای عمومی بندر مذکور نگهداری می گردد. بازرگان مشهدی در مقام انتقال قبض انبار مربوطه، آن را به تاجر تهرانی ظهر نویس و متقابلاً تاجر تهرانی جهت پرداخت قیمت ان براتی در وجه بازرگان مشهدی و بعهده یکی از بدهکاران خود در مشهد صادر می نماید. بازرگان مشهدی که قصد تحصیل وام از یکی از بانکها را دارد، برات مزبور را ظهر نویسی و به بانک واگذار می کند. بانک مربوطه در مقام تقویت اعتبار برات و اطمینان از وصول آن، ضامنی از بازرگان مشهدی می خواهد و بدین ترتیب فرزند وی، ظهر برات را به عنوان ضمانت پدرش امضاء می نماید. متعاقباً بانک مورد بحث برات را به براتگیر ارائه و وی نیز با توجه به بدهی قبلی خود به برات دهنده ( تاجر تهرانی )، آن را قبول و امضاء می نماید. به طوری که می بینیم مراحل ذیل در تکوین و گردش برات موصوف به چشم می خورد. مرحله صدور، مرحله ظهر نویسی ، مرحله ضمانت و مرحله قبولی.
چون در هر یک از مراحل فوق امضای یکی از امضاء کنندگان برات ظاهر می شود لذا در هر مرحله از امضائات، تجرید رابطه جدید ( تعهد برات) از رابطه قدیم ( تعهد پایه )قابل مشاهده است.
الف) مرحله صدور : تعهد به تأدیه ثمن معامله ذرت، رابطه قدیمی محسوب و تعهد به پرداخت برات توسط برات دهنده، رابطه جدید است.
ب) مرحله ظهر نویسی: تضمین اخذ وام، رابطه قدیمی محسوب و تعهد به پرداخت برات توسط ظهر نویس، رابطه جدید است.
ج) مرحله ضمانت: ضمانت تضامنی مضمون عنه، رابطه قدیمی محسوب و تعهد به پرداخت برات توسط ضامن، رابطه جدید است.
د) مرحله قبولی : بدهی براتگیر به برات دهنده ( محل برات)، رابطه قدیمی محسوب و تعهد به پرداخت برات توسط براتگیر، رابطه جدید است.
بند دوم - چگونگی ارتباط نظریه ظاهر و قاعده تجریدی بودن سند:
برای نشان دادن ارتباط نظریه ظاهری و قاعده تجریدی بودن ابتدائاً وضعیت امضائات و تاثیر ظهور آن روی سند و نهایتاً جدا شدن ( و تجریدی یافتن ) رابطه جدید نسبت به قدیم را در شکل زیر نمایش دهیم.
برای نشان دادن ارتباط نظریه ظاهری و قاعده تجریدی بودن و ابتداً وضعیت امضائات و تأثیر ظهور آن روی سند و نهایتاً جدا شدن ( و تجرید یافتن ) رابطه جدید نسبت به قدیم را در شکل زیر نمایش می دهیم.
خط چین ( ……..) نمایشگر محل برات است .
یک فلش ( ) نمایشگر رابطه قدیمی ( پایه ) است .
دو فلش ( ) نمایشگر رابطه جدید ( براتی ) است.
علامت ( ) نمایشگر حالت ظهور امضای امضاء کننده در سند براتی است و بر اثر اعتماد دارنده به همین ظاهر است که تجرید و جدایی دو رابطه فوق از یکدیگر حاصل می شود.
علامت ( ) نمایشگر حالت ارتباط تبعی ضمانت ضامن نسبت به مسئولیت مضمون عنه در عین تضامنی بودن آنهاست.
بانک (دارنده سند بازرگان مشهدی (ظهر نویس) تاجر تهرانی
بببثل
همانطور که پیداست ظهور امضائات و اعتماد دارنده به آنها باعث می شود تا منحصراً تعهد بعد از امضاء بعنوان تعهدی مجرد و جدید مدنظر قرار بگیرد و زندگی اعتباری این تعهد جدید به نحو مجرد آغاز شود. بدیهی است آنچه قبل از ظاهر شدن امضاء وجود داشته و حتی سبب امضاء گردیده تأثیری روی این تعهد مجرد نخواهد گذاشت و نتیجتاً می توان گفت که تجریدی بودن تعهدات جدید براتی (کامبیر) فقط و فقط معلول ظهور امضائات سند و اعتماد دارنده به آنهاست.
قبلاً هم برخی از نویسندگان ایرانی و خارجی بر روی تجلی و ظهور امضاء و تأثیر آن در تجرید تعهدات براتی اشاراتی داشته اند.
در من نگری، همــــه تنـــم دل گردد در تو نگـــرم، همه دلـــم دیده شود!
اینجا عشق معکوس گردد اگر معشوق خواهد که از او بگریزد او به هزار دست در دامنش آویزد.
آن چه بود که اول میگریختی، و این چیست که امروز در میآویزی؟
آری، آن روز از این میگریختم تا امروز در نباید آویخت!
توسنی کــــردم نـــــدانستـــم همی کـــز کشیدن سختتر گــــردد کمند
آن روز گِل بودم، میگریختم، امروز همه دل شدم درمیآویزم. اگر آن روز به یک گل دوست نداشتم امروز به غرامت آن به هزار دلت دوست میدارم.
این طرفه نگـــر که خود ندارم یک دل و آنگه به هزار دل تــو را دارم دوست!
همچنین چهل هزار سال قالب آدم میان مکه و طایف افتاده بود، و هر لحظه از خزاین مکنون غیب گوهری دیگر لطیف و جوهری دیگر شریف در نهاد او تعبیه میکردند، تا هر چه از نفایس خزاین غیب بود جمله در آب و گل آدم دفین کردند.
چون نوبت به دل رسید گل آدم را از ملاط بهشت بیاوردند، و به آب حیات ابدی بسرشتند، و به آفتاب سیصدو شصت نظر بپروریدند.
چون کار دل بدین کمال رسید، گوهری بود در خزانهی غیب که آن را از نظر خازنان ملکوتی نهان داشته بود، و خزانهداری آن به خداوندی خویش کرده، فرمود که آن را هیچ خزانه لایق نیست الّا حضرت ما، یا دل آدم.
آن چه بود؟ گوهر محبت بود که در صدف امانت معرفت تعبیه کرده بودند، و بر جملهی ملک و ملکوت عرضه داشته، هیچکس استحقاق خزانگی و خزانهداری آن گوهر نیافته، خزانگی آن دل آدم لایق بود که به آفتاب نظر پرورده بود، و به خزانه داری آن جان آدم شایسته بود که چندین هزار سال از پرتو نور جلال احدیت پرورش یافته بود.
با آن نگــــار کار من آن روز اوفتـــاد کآدم میـــان مکه و طایف فتاده بود!
عجب آنکه چندین هزار لطف و عاطف از عنایت بیعلت با جان و دل آدم در غیب و شهادت میرفت، و هیچ کس را از ملایکه مقرب در ان واقعه محرم نمیساختند، و از ایشان هیچ کس آدم را نمیشناختند. یک به یک بر آدم میگذشتند و میگفتند: آیا این چه نقش عجیب است که مینگارد، و باز این چه بوقلمون است که از پردهی غیب بیرون میآورند؟
آدم به زیر لب آهسته میگفت: « اگر شما مرا نمیشناسید، من شما را میشناسم. باشید تا من سر از این خواب خوش بردارم، اسامی شما را یک به یک برشمارم».
هر چند که ملایکه در آدم تَفَرّس میکردند نمیدانستند که این چه مجموعهای است. تا ابلیس پرتلبیس یکبارهی گرد او طوف میکرد و بدان یک چشم اعورانه بدو در مینگریست. دهان آدم گشاده دید. گفت: « باشید، که این مشکل را گرهگشایی یافتم، تا من بدین سوراخ فرو روم، ببینم چه جایی است؟»
چون فرو رفت و گِردِ نهاد آدم برآمد، نهاد آدم عالمی کوچک یافت از هر چه در عالم بزرگ دیده بود در آنجا نموداری از آن دید: سر را بر مثال آسمان یافت هفت طبقه. چنانکه بر هفت آسمان هفت ستارهی سیّاره بودبر هفت طبقات سر قوای بشری هفت یافت چون: خیال و وهم و متفکّره و حافظه و ذاکره و مدبّره و حس مشترک، و چنانکه بر آسمان ملایکه بود و در سر حاسهی سمع و حاسهی شم و حاسهی ذوق بود. و تن را بر مثال زمین یافت چنانکه در زمین درختان بود و گیاه ها و جویهای روان و کوهها، در تن مویها بود بعضی درازتر چون موی سر بر مثال درخت، و بعضی کوچک چون موی اندام بر مثال گیاه، و رگها بود بر مثال جویهای روان، و استخوانها بود بر مثال کوهها… .
پس چون ابلیس گرد جملهی قالب آدم برآمد هر چیزی را که بدید از او اثری باز دانست که چیست. اما چون به دل رسید دل را بر مثال کوشکی یافت در پیش او از سینه میدانی ساخته چون سرای پادشاهان. هر چند کوشید که راهی یابد تا در اندرون دل در رود هیچ راه نیافت.
با خود گفت: « هر چه دیدم سهل بود کار مشکل اینجاست. اگر ما را وقتی آفتی رسد از این شخص، از این موضع تواند بود. و اگر حق تعالی را با این قالب سرو کاری باشد یا تعبیهای دارد در این موضع تواند داشت». با صدهزار اندیشه نومید از در دل بازگشت.
ابلیس را چون در دل آدم بار ندادند، و دست رد بر رویش باز نهادند، مردود همهی جهان گشت. مشایخ طریقت از اینجا گفتهاند: « هر که را یک دل رد کرد مردود همهی دلها گردد». به شرط آنکه آن دل دل بود زیرا که بیشتر خلق نفس را از دل بنشناسند.
آن بــــود دل کـــه وقت پیچاپیچ جـــــز خـــدای اندرو نیابی هیچ
ابلیس چون خایب و خاسر از درون قالب آدم بیرون آمد، با ملایکه گفت: «هیچ باکی نیست! این شخص مجوّف است، او را به غذا حاجت بود، و صاحب شهوت باشد چون دیگر حیوانات. زود بر او مالک توان شد. ولکن در صدرگاه کوشکی بی درو بام یافتم، در وی هیچ راه نبود، ندانم تا آن چیست؟»
ملایکه گفتند: «اشکال هنوز برنخاسته است، آنچه اصل است هنوز بندانستهایم».
با حضرت عزت بازگشتند. گفتند: « خداوندا، مشکلات تو حل کنی، بندها تو گشایی، علم تو بخشی، بر جاهل تو بخشایی. چندین گاه است تا در این مشتی خاک به خداوندیِ خویش دستکاری میکنی، و عالمی دیگر از این مشتی خاک بیافریدی، و در ان خزاین بسیار دفین کردی، و ما را بر هیچ اطلاع ندادی، و کس را از ما محرم این واقعه نساختی. باری با ما بگوی این چه خواهد بود؟»
خطاب عزّت در رسید که: « من در زمین، حضرت خداوندی را نایبی میآفرینم، اما هنوز تمام نکردهام. اینچه شما میبینیدو نمیشناسید هنوز خانه و منزلگاه و تختگاه اوست. چون این را تمام راست کنم، و او را بر تخت خلاقت نشانم جمله او را سجود کنید».
با هم گفتند: « اشکال زیادت ببود، ما را سجدهی او میفرماید، و او را خلیفهی خود میخواند. ما هرگز ندانستیم که جز او کسی دیگر شایستگی مسجودی دارد و او را- سبحانه و تعالی- بییار و شریک و بیمثل و بیزن و فرزند میشناختیم. ندانستیم کسی نیابت و خلاقت او را بشاید. ما دیگر باره برویم و گرد این کعبه طوافی بکنیم و احوال این خانه نیک بدانیم».
بیامدند و گرد قالب آدم میگشتند، و هر کسی در وی نظری میکردند. گفتند: ما در اینجا جز آب و گل نمیبینیم، از او جمال خلافت مشاهده نمیافتد، در وی استحقاق مسجودی نمیتوان دید».
از غیب به جان ایشان اشارت میرسید:
معشوقه به چشم دیگران نتوان دید جانا مـــرا بـه چشم من باید دید!
گفتند: « از صورت این شخص زیادت حسابی برنمیتوان گرفت، مگر این استحقاق او را از راه صفات است، در صفات او نیک نظر کنیم».
چون نیک نظر کردند، قالب آدم را از چهار عنصر خاک و باد و آب و آتش دیدند ساخته. در صفات آن نظر کردند: خاک را صفت سکونت دیدند، باد را صفت حرکت دیدند، خاک را ضد باد یافتند، و آب را سفلی دیدند، و آتش را علوی یافتند، هر دو ضدّ یکدیگر بودند.
دیگر باره نظر کردند: خاک را به طبع خشک یافتند، و باد را تر یافتند، و آب را سرد یافتند، و آتش را گرم، و همه را ضدّ یکدیگر دیدند. گفتند: « هر کجا دو ضد جمع شود از ایشان جز فساد و ظلم نیابد. چون عالم کبری به ضدّیّت در فساد میآید عالم صغری اولیتر».
با حضرت عزت گشتند. گفتند: « خلافت به کسی میدهی که از او فساد و خون ریختن تولد کند؟»
در روایت میآید که هنوز این سخن تمام نگفته بودند که آتشی از سرادقات جلال و عظمت درآمد، و خلقی را از ایشان بسوخت.
چـــراغـــی را که ایـــزد برفــروزد هر آنکـو پف کند دانی چـــه؟ سوزد
اول ملامتیی که در جهان بود آدم بود و اول ملامت کننده ملایکه بودند. و اگر حقیقت میخواهی اول ملامتیی حضرت جلّت بود. زیرا که اعتراض اول بر حضرت جَلّت کردند. عجب اشارتی است این بنای عشقبازی بر ملامت نهادند!
عشق آن خوشتر که با ملامت بـاشد آن زهد بـــود که با سلامت باشد
جان آدم به زبان حال با حضرت کبریایی میگفت: « ما بار امانت به رسن ملامت در سُفتِ جان کشیدهایم، و سلامت فروختهایم و ملامت خریدهایم، از چنین نسبتها باک نداریم. هر چه گویند غم نیست!»
بِل تا بدرند پـوستینم همــــه پـــاک از بهر تــــو ای یـــار عیـــار چالاک
در عشق یگانه باشد، از خلـق چه باک معشوقه تو را و بــر ســر عالم خـاک!
چون تسویهی قالب به کمال رسید، خداوند تعالی چنانکه در تخمیر طینت آدم هیچ کس را مجال نداده بود، و به خداوندی خویش مباشر آن بود، در وقت تعلق روح به قالب هیچ کس را محرم نداشت، به خداوندی خویش به نفخ روح قیام نمود.
در اینجا اشارتی لطیف و بشارتی شریف است که روح را در حمایت بدرقهی نفخهی خاص میفرستند. یعنی: « او را از اعلی مراتب عالم ارواح به اسفل درکات عالم اجسام میفرستم. مسافتی بعید است و دوست و دشمن بسیار بر راهاند، نباید که در این منازل و مراحل به دوست و دشمن مشغول شود، و مرا فراموش کند، و از ذوق انسی که در حضرت یافته است محروم ماند، که راهزنان بر راه بسیارند، زدشمنان حسود و زدوستان غیور. چون اثر نفخهی ما با او بود نگذارد که ذوق انس ما از کام جان او برود، تا او در هیچ مقام به هیچ دوست و دشمن بند نشود.
دیگر آنکه روح را بر سیصدو شصت هزار عالم روحانی و جسمانی، ملکی و ملکوتی گذر خواهیم داد، و در هر عالم او را نُزلی انداختهایم، و گنجی از بهر او دفین کرده، تا آن روز که او را در عالم اجسام به خلافت فرستیم این نُزلها و گنجها با او روان کنیم. بر آن خزاین و دفاین کس را اطلاع ندادهایم، جمله من نهادهام. من دانم که چه نهادهام و کجا نهادهام و چون نهادهام. و من دانم که هر یک چون بر باید گرفت؟
در جملهی مقامات دلیل و رهبر روح منم. تا آن جمله بر وی عرضه کنم، و از خزاین و دفاین آنچه او را در آن عالم بکار خواهد آمد بدو دهم، و آنچه دیگر باره به وقت مراجعت با این حضرت او را در این مقام بکار شود بگذارم، و طلسماتی که از بهر نظر اغیار در این راه ساختهام، تا هر مدّعی بگزاف بدین حضرت نتواند رسید با او نمایم و بندگشاهای آن بر او عرضه کنم، تا به وقت مراجعت راه بر او آسان گردد، و از مصالح و مفاسد راه او را باخبر کنم.
دیگر آنکه چون روح را به خلافت میفرستم و ولایت میبخشم، جملهی دوست و دشمن، آشنا و بیگانه منتظر قدوم او ماندهاند. او را به اعزاز تمام باید فرستاد. مقرّبان حضرت خداوندی را فرمودهام که چون او به تخت خلافت بنشیند جمله پیش تخت او سجود کنند. باید که اثر اعزاز و اکرام ما بر وی ببینند تا کار در حساب گیرند!»
پس روح پاک را بعد از آنکه چندین هزار سال در خلوتخانهی حظیرهی قدس اربعینات برآورده بود، و در مقام بیواسطگی منظور نظر عنایت بوده، و آداب خلافت و شرایط و رسوم نیابت از خداوند و منوب خویش گرفته- که تا نایب و خلیفهی پادشاه عمری در حضرت پادشاه تربیت و رسوم جهانداری نیاموزد اهلیت نیابت و خلافت نیابد- بر مرکب خاص «وَنَفَخُتُ فیهِ» سوار کردند.
هم عقـــل دویــــده در رکابش هم عشق خزیــده در پنـــاهش
مه طاسک گــــردن سمنــدش شب طره پـــرچــم سیـــاهش
و برجملگی ممالک روحانی و جسمانش عبور دادند، و درهر منزل و مرحله انچه زبده بود و جملگی و خلاصهی دفاین و ذخایر آن مقام بود، در موکب او روان کردند.
و او را در مملکت انسانیت بر تخت قالب به خلافت بنشاندند. و در حال جملگی ملأ اعلی از کروبی و روحانی پیش تخت او به سجده درآمدند.جبرئیل را بر آن درگاه به حاجبی فرو داشتند، و میکائیل را به خازنی. جملهی مَلک فلک هر کسی را بر این درگاه به شغلی نصب کردند.
خواستند تا تمهید قاعدهی سیاست کنند، و یک را بر دار کشند، تا در مُلک و ملکوت کسی دیگر دم مخالفت این خلافت نیارد زد. آن مغرور سیاه گلیم را که وقتی به فضولی بیاجازت، دزدیده به قالب آدم در رفته بود و به چشم حقارت در ممالک خلافت او نگریسته، و خواسته تا در خزانهی دل آدم نقبی زند، میسر نشده، او را به تهمت دزدی بگرفتند، و به رسن شقاوت بربستند. تا وقت سجود، جملهی ملایک سجده کردند او نتوانست کرد. زیرا که به رسن شقاوت آن روزش بستند که بیدستوری در کارخانهی غیب رفته بود… .
آوردهاند که چون روح به قالب آدم درآمد، در حال گرد جملگی ممالک بدن برگشت، خانهای بس ظلمانی و با وحشت یافت، بنای آن بر چهار متضاد نهاده، دانست که آن را بقایی نباشد.
خانهای تنگ و تاریک دید، چندین هزار حیوان موذی در وی، از حشرات و حیّات و عقارب و انواع سِباع و اَنعام و بهایم. جملهی حیوانات به یکدیگر برمیآمدند. هر یک بدو حملهای میبردند و از هر جانب هر یک زخمی میزدند، و به وجهی ایذائی میکردند. و نفس سگ صفت، غریب دشمنی آغاز نهاد و چون گرگ در وی میافتاد.
روح نازنین که چندین هزار سال در جوار قرب رب العالمین به صد هزار ناز پرورش یافته بود، از آن وحشتها نیک مستوحش گشت، قدر انس حضرت عزت که تا این ساعت نمیدانست بدانست، نعمت وصال را که همیشه مستغرق ان بود، و ذوق ان نمییافت و حق آن نمیشناخت بشناخت. آتش فراق در جانش مشتعل شد، دود هجران به سرش برآمد. گفت: