وبلاگ

توضیح وبلاگ من

نقش فرهنگ سازمانی دررابطه بین عدالت سازمانی و رفتارهای شهروندی سازمانی مطالعه موردی سازمان تامین اجتماعی استان گیلان- قسمت ۲۹

  • در این تحقیق فقط از پرسشنامه استفاده شده در صورتی که از ابزار گردآوری دیگر نیز می­توان استفاده نمود.

 

    • برای نمونه گیری این تحقیق از روش غیراحتمالی در دسترس استفاده شد.

پایان نامه - مقاله - پروژه

 

  • جامعه آماری این تحقیق تنها شعبه تامین اجتماعی بوده است.

 

  • در این تحقیق رابطه بین متغیر عدالت سازمانی و رفتارشهروندی سازمانی بصورت جداگانه سنجیده نشده است.

 

منابع

 

  • آذر، عادل و مومنی، ۱۳۸۳، منصور، آمار و کاربرد آن در مدیریت، تهران، انتشارات سمت، جلد دوم

 

  • ابراهیمی بجدنی، مریم،۱۳۹۱، فرهنگ سازمانی ، مجله تدبیر، شماره ۴۵، دوره۳، ص­ص ۳۱-۱۳

 

  • ابیلی، خدایار و همکاران، ۱۳۸۸، رفتار شهروندی سازمانی: ویژگی­ها، ابعاد، متغیرهای پیش شرط و پیامدها، مجله مدیریت(انجمن مدیریت ایران)، شماره ۲، ص­ص ۱۱۵-۱۰۹

 

  • احمدی، عبادا..؛ سترگ، طاهره،۱۳۸۸، بررسی رابطه بین فرهنگ سازمانی با خلاقیت و اثربخشی سازمانی در مدارس راهنمایی شهرستان مرودشت، فصلنامه رهبری و مدیریت آموزشی، شماره ۴، ص ص ۵۳-۳۳

 

  • اسلامی، حسن؛ سیار، ابوالقاسم، ۱۳۸۷، رفتار شهروندی سازمانی ،ماهنامه تدبیر، ۱۳۸۶، شماره ۱۸۷، ص­ص ۵۸-۵۹

 

  • اسلامی،حمید، ۱۳۸۷، رفتار شهروندی سازمانی، ماهنامه تدبیر، شماره ۲۱۵، ص­ص ۳۳-۲۴

 

  • پورعزت، علی اصغر؛ قلی­پور، آرین،۱۳۹۱،بررسی موانع ساختاری تحقق عدالت در سازمان، فراسوی مدیریت، شماره ۸، ص­ص ۱۵-۱

 

  • حافظ­نیا، محمدرضا، ۱۳۸۳، مقدمه­ای بر روش تحقیق در علوم انسانی، تهران، انتشارات سمت

 

  • حسین­زاده، علی؛ ناصری، محسن، ۱۳۹۰، مفاهیم نوین عدالت سازمانی در سازمان­ها، نشریه علوم تربیتی، دوره۵، شماره ۳، ص­ص ۳۲-۲۳

 

  • خاکی، غلام­رضا، ۱۳۸۸، روش تحقیق در مدیریت، تهران، مرکز انتشارات علمی دانشگاه آزاد اسلامی

 

  • خلج، مهران،۱۳۹۱، نقش فرهنگ در پیشبرد اهداف استراتژیک سازمانها، www.system.Parsiblog.com، ۲۱/۱۲/۱۳۹۲

 

  • دانایی فرد، حسن؛ ابراهیمی، عباس، ۱۳۸۸، رفتار شهروندی در سازمان­های دولتی: تاملی بر مبانی و رویکردهای تئوریک، مجله علوم رفتاری،شماره ۴، ص­ص ۳۳۷-۳۳۳

 

  • دیناچالی، عسکر،۱۳۹۰، رابطه ابعاد مختلف عدالت سازمانی با کارآفرینی سازمانی در شرکتهای کوچک، پایان نامه کارشناسی ارشد واحد رشت

 

  • رامین­مهر، حمید و همکاران، ۱۳۸۸، بررسی رابطه بین ادراک ادراک از عدالت سازمانی و رفتار شهروندی سازمانی، پژوهش­نامه مدیریت تحول، دوره۱، شماره ۲، ص­ص ۸۹-۶۵

 

  • رضاییان، علی، ۱۳۸۴، مدیریت رفتار سازمانی، تهران، دانشگاه تهران

 

  • زارع، احد و همکاران، ۱۳۹۱، بررسی ارتباط فرهنگ سازمانی و رفتار شهروندی سازمانی مطالعه موردی بخش خصوصی کشور،www.civilica.com ، ۱۲/۵/۱۳۹۳

 

  • زارعی متین و همکاران،۱۳۹۰، نقش مولفه­های فرهنگ سازمانی در اعتماد سازی: بررسی روابط بین ابعاد فرهنگی گلوب (GLOBE) و اعتماد، فصلنامه علوم مدیریت ایران، دوره۴، شماره ۱۵، ص­ص۱۷۶-۱۴۵

 

  • زاهدی، سیدمحمد، ۱۳۸۹، تغییر فرهنگ سازمانی، ماهنامه تدبیر، شماره ۱۲۷، ص­ص ۱۴-۱

 

  • سعادت، اسفندیار، ۱۳۸۶، مدیریت منابع انسانی، تهران، انتشارات سمت

 

  • سعیدی، پرویز،۱۳۸۹، شناسایی فرهنگ سازمانی بر اساس مدل کویین و گارت، فصلنامه روانشناسی تربیتی، شماره۲، ص­ص ۵۹-۴۹

 

  • سکاران، اوما، ۱۳۸۹، روش های تحقیق بر مدیریت، ترجمه صائبی، محمدو شیرازی، محمود، تهران، انتشارات موسسه عالی آموزش و پژوهش مدیریت و برنامه ریزی

 

  • شاین، ادگار، ۱۳۹۰، مدیریت فرهنگ سازمانی و رهبری ترجمه برزو فرهی بوزنجانی و شمس الدین نوری نجفی، تهران، ایران، سیمای جوان، چاپ دوم

 

  • صادقی، محمدتقی، ۱۳۹۰، عدالت؛ انسجام بخش سازمانها(یا عدالت؛ نیاز اساسی سازمانها)، نشریه مدیران، شماره ۱۲، ص­ص ۷۰-۶۳

 

  • طالب­زاده، سهیل،۱۳۹۰، بررسی رابطه بین عدالت سازمانی ادراک شده کارکنان و اجرای اثربخشی استراتژی سازمان کارخانه جات صنایع غذایی استان آذربایجان غربی، پایان نامه کارشناسی ارشد واحد آستارا

 

  • طبرسا، غلامعلی و همکاران، ۱۳۸۹، ارائه مدلی برای تبیین عوامل موثر بر رفتار شهروندی سازمانی، چشم انداز مدیریت دولتی، شماره ۱، ۱۱۴-۱۰۱

 

  • طوسی، محمدعلی، ۱۳۸۹، فرهنگ سازمانی، تهران، ایران، مرکز آموزش مدیریت دولتی، چاپ دوم

 

  • فتاحی، مهدی؛ اعظمی، امیر، ۱۳۸۸، رفتار شهروندی سازمانی: بیان تعاریف، عوامل ایجاد کننده، پیامدها و ارائه یک مدل اولیه، دوماهنامه دانشور رفتار مدیریت، شماره۳۸، ۲۴-۱۷

 

  • قهرمان تبریزی، کوروش و همکاران،۱۳۹۰، ارتباط بین فرهنگ سازمانی و خلاقیت اعضا هیات علمی گروه ­های تربیت بدنی در دانشگاه های دولتی کشور،www.eraref.bliog.com، ۲۳/۱۲/۱۳۹۲

 

  • کلانتری،محمد،۱۳۹۱، نقش فرهنگ در انتخاب مدل استراتژی،www.Parsmodir.com، ۲۲/۱۲/۱۳۹۲

 

  • محمودی، مهدی، ۱۳۸۴، نقش فرهنگ سازمانی در پیشگیری از بروز فساد اداری، مجله تدبیر، شماره ۱۶۰،ص­ص ۴۴-۳۸

 

  • مرادی، محمدرضا و همکاران، ۱۳۹۰، رابطه سبک رهبری تحول آفرین - تبادلی و رفتار شهروندی سازمانی در سازمان تربیت بدنی جمهوری اسلامی ایران، مدیریت ورزشی، شماره ۸ ، ص­ص۱۲۶-۱۲۷

 

  • مرتضوی کیاسری ،سمیره، عموزاده خلیلی، مجید، ۱۳۹۱، بررسی رابطه رفتارشهروندی سازمانی بر بهره­وری نیروی انسانی (در استانداری مازندران )، ص­ص ۱-۶

 

  • مستبصری، مهدی، نجابی، علیرضا، ۱۳۸۷، فرسودگی شغلی عامل تعدیل کننده OCB در سازمان، فصلنامه علوم مدیریت ایران، شماره۳، ص­ص ۱۷۳-۱۶۵

 

  • مشبکی، اصغر، ۱۳۸۳، مدیریت رفتار سازمانی: تحلیل کاربردی، ارزش از رفتار انسانی تهران، ایران، نشر ترمه چاپ دوم

 

  • مقیمی، محمد، ۱۳۸۴، سازمان و مدیریت پژوهش، تهران، انتشارات ترمه

 

  • مقیمی، مهدی، ۱۳۸۴، رفتار شهروندی سازمانی از تئوری تا عمل، فرهنگ مدیریت، شماره ۱۱، ص­ص ۸۱-۷۳

 

  • مقیمی، سیدمحمد؛ رمضان، مجید، ۱۳۹۰، پژوهشنامه مدیریت، تهران، انتشارات راهدان، جلد پنجم

 

  • میرسپاسی،ناصر و همکاران،۱۳۹۰،بررسی رابطه رفتارشهروندی سازمانی وعملکردشغلی کارکنان شهرداری (مطالعه موردی منطقه ۱)، ص­ص ۹۳-۱۰۱

 

  • ناظمی، شهلا؛ برجعلی­لو، شمس­الدین،۱۳۹۱، تبیین رابطه­ ابعاد عدالت سازمانی و جنبه­ های گوناگون رضایت از جبران خدمات، پژوهشنامه مدیریت اجرایی، دوره ۴، شماره ۷، ص­ص ۱۷۸-۱۵۹

 

  • نرگسیان، عباس و همکاران،۱۳۹۰، بررسی رابطه بین فرهنگ سازمانی و تعهد سازمانی در میان کارکنان کتابخانه­ های دانشگاه تهران: بر اساس مدل فرهنگ سازمانی دنیسون، نشریه تحقیقات کتابداری و اطلاع رسانی دانشگاهی، شماره ۵۵، ص­ص ۷۲-۴۹

بررسی تاثیر مدل سازی هدف گرای فرایند های سازمانی با رویکرد تقسیم و غلبه در آموزش و پرورش- قسمت ۲۹

۴۴-Thiagarajan T. and Zairi M. (1997). “A Review of Total Quality Management in Practice: Understanding the Fundamentals Through
۴۵-Examples of Best Practice Applications–Part II", The TQM MagazineVol. ۹ No. 5, pp. ۳۴۴–۳۵۶.
۴۶-Zairi M, and Baidoun S. (2003). “Understanding the Essentials of Total
۴۷-Quality Management: A Best Practice Approach – Part ۱“, Working Paper .03/03.
۴۸-Zairi M, and Baidoun S. (2003). “Understanding the Essentials of Total
۴۹-Quality Management: A Best Practice Approach – Part ۲“, Working Paper No. ۰۳/۰۵.
Abstract:
In recent years, the wave of the use and benefit of the improvement of the administrative systems of our country has learnt and many organizations, many tend to use systems and benefit from the show itself but should be investigated to what extent such a system that was able to help organizations improve decision making for managers to managers ‘ expectations and has such a system, but to the decision-making. The main objective from this effect of organizational processes, with the aim of gray modeling approach will improve decision-making and overcome division managers and the analysis of the effects and results of administrative processes modeling based on managers ‘ decision making, evaluation and identification of factors affecting the success of the safety process modeling the appropriate information, such as the provision of administrative integrity, accuracy, timeliness and reliability, economic effects of modeling the decision on improving the administrative process safety process managers, providing a strategy for improving the performance of For the operation, respectively. comparison of methods, respectively.And the results of the study showed that the safety process modeling in achieving the Organization’s goals with organizational goals is to find effective, in terms of organization, modeling the safety process in accordance with the Organization’s goals can actually be accessed with existing resources and understanding implementation is effective and also in terms of organization, modeling the safety process tailored to the Organization’s goals and unambiguous and understandable for the realization of policies and regulations prescribed by brerd evidence and hypothesis There was no mentioned of the trilogy.
Key words: processes organizational modeling Goal Oriented division and conquest, education and trainin

Islamic Azad University of Naragh
A thesis submitted in partial fulfillment of the requirements for degree of master of Arts (M.A)
Tendency :Manegmant
Title :
The effect of organizational processes, with the aim of gray modeling approach and overcome DivisionIn education

Thesis Advisor:
DR Majid Rostami
By :
Naaser Baahuor
autumn 2014

 

    1. - Juran &Godfery ↑

 

    1. - specitication ↑

 

    1. - exploration ↑

 

    1. - specification ↑

 

    1. -semantic ↑

 

    1. -Booch Method ↑

 

    1. -OMT ↑

 

    1. -Object oriented software engeenering ↑

 

    1. -Gartner ↑

 

    1. - Business process Management Notation ↑

 

    1. - Ryan ↑

 

    1. - Flow Objects ↑

 

    1. - Event ↑

 

    1. - Activity ↑

 

    1. - Gateway ↑

 

    1. - Connecting Objects ↑

 

    1. - Swim Lanes ↑

 

    1. - Artifacts 

 

    1. - Prajogo.et.al ↑

 

    1. - Juran &Godfery ↑

 

    1. - Rockhart ↑

 

    1. - Baidoun ↑

 

مدلسازی توانمندی کارکنان استانداری چهارمحال و بختیاری و فرمانداری های تابعه در افق ۱۴۰۴- قسمت ۴۲

برگزاری کلاسهای کار گروهی و حل مسئله به منظور تقویت روحیه کاری
برگزاری دوره ها و کارگاههای آموزشی برای کارشناسان استانداری و فرمانداری ها با موضوع تیم سازی و کارگروهی و بیان مزایای کار گروهی
دانلود پروژه
حمایت مدیران از کارشناسان و کارکنان جهت انجام وظایف تا حصول نتیجه از لحاظ مادی و معنوی
۵-۴-۱-۳ پیشنهادها در بعد محیطی (زمینه ای) توانمندسازی کارکنان استانداری و فرمانداری های تابعه استان
حمایت از بهسازی نیروی انسانی در متن قانون مدیریت خدمات کشوری
انطباق اهداف و راهبردهای استانداری و فرمانداری های تابعه توانمندسازی نیروی انسانی موجود در متن افق ۱۴۰۴
تاکید بر آموزش ضمن خدمت کارکنان با توجه به راهبردهای موجود در متن افق ۱۴۰۴
تشویق کارکنان به شناخت عوامل محیطی و ترغیب آنان به توانمندسازی
ارائه آموزش لازم به کارکنان جهت واکنش مناسب به فرصتها و تهدیدات با توجه به چشم انداز سند بیست ساله کشور
دسترسی کارکنان به اطلاعات لازم و در جریان امور قرار گرفتن آنها با اهداف و راهبردهای ابلاغی وزارت کشور و بخشنامه ها و دستورالعمل های داخلی
ارائه دوره های آموزشی استفاده از فناوری های روز دنیا و اعطای گواهینامه های آموزشی معتبر در این زمینه و استفاده از این گواهینامه ها جهت تشویق و ترغیب کارکنان نسبت به فراگیری (مانند طرح تعجیل ارتقای طبقه)
۱۲۸
۵-۴-۲ پیشنهادها و راهکارهای کلی
مدلسازی توانمندی کارکنان استانداری و فرمانداری های استان فصل پنجم
با توجه به تجربه پژوهشگر پیشنهادات و راهکارهای کلی زیر توصیه می گردد:
توجه به نیروی انسانی و توان مدیریتی و کارشناسی کارکنان سازمانهای حاکمیتی مانند استانداری ها و فرمانداری ها در برنامه های توسعه و سایر اسناد بالا دستی در دست تدوین و مرتبط با افق ۱۴۰۴
استفاده از مدلهای بومی و ایرانی جهت رسیدن به اهداف کلان در افق ۱۴۰۴
تقویت توان منابع انسانی دستگاه های حاکمیتی استانها جهت برنامه ریزی و دستیابی به اهداف استانی با توجه به افق ۱۴۰۴
توجه به نیروی انسانی توانمند به عنوان یک عنصر حیاتی سازمانهای حاکمیتی در سیاستهای کلان نظام اداری با همکاری وزارت کشور و سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور
ایجاد بانک مدلهای توانمندسازی بومی کشوری با همکاری استانداری ها و مرکز آموزش و پژوهش توسعه توانمندسازی استانهاو استفاده از آن در آموزش ضمن خدمت و مهارت آموزی کارکنان به منظور توانمندسازی آنان
بازنگری ساختار استانداری ها و فرمانداری های استانها با توجه به متن سند چشم انداز بیست ساله کشور در جهت توانمندسازی کارکنان
۵-۴-۳- پیشنهاد به محققان آینده
با توجه به تجربه پژوهشگر پیشنهادهای زیر برای پژوهش های بعدی به محققان آینده ارائه می گردد:
پیشنهاد می شود پژوهشی در خصوص مدلسازی کارکنان دستگاه های اجرایی استان انجام شود.
پیشنهاد می شود مطالعه ای مشابه در سایر استانداری های کشور انجام شود.
پیشنهاد می شود پژوهشی در خصوص راهکارها و مولفه های موثر در هر یک از ابعاد،جداگانه از طریق روش دلفی انجام شود.
پیشنهاد می شود مطالعه ای مشابه به منظور سیاست های کلان نیروی انسانی در برنامه هفتم توسعه انجام شود.
۱۲۹
پیشنهاد می شود اجرای مدل توانمندسازی حاصل از پژوهش از طریق روش دلفی در استانداری های کلان شهر کشور مورد بررسی قرار گیرد.
مدلسازی توانمندی کارکنان استانداری و فرمانداری های استان فصل پنجم
۵-۵محدودیت های تحقیق
با توجه به اهمیت محدودیت های پژوهش در جهت ارتقاء روایی و پایایی آن و با عنایت به اینکه تشخیص محدودیت های پژوهش و بیان آن در طرح پژوهش بر ارزش روایی داخلی و خارجی پژوهش می افزاید در اینجا به شرح محدودیت های پژوهش اشاره می شود.
محدود نمودن ابزار جمع آوری اطلاعات و استفاده از پرسشنامه
اختصاص یافتن مدل توانمندسازی به مولفه های ده گانه
این پژوهش فقط در سطح استانداری و فرمانداری های استان چهارمحال و بختیاری صورت گرفت و سایر دستگاه های حاکمیتی یا اجرایی را در بر نمی گیرد.
محدودیت زمانی
عدم صداقت احتمالی آزمودنی ها در پاسخ به سوال های پرسشنامه؛ در این رابطه ممکن است آزمودنی ها با توجه به ترس از عواقب و نتایج پژوهش به طور واقعی نظرات خود را ابراز ندارند.
دخالت ارزشهای شخصی پاسخگویان
۱۳۰
پیوست
باسمه تعالی
همکار گرامی و ارجمند
با سلام و احترام
بدینوسیله پرسشنامه حاضر در راستای مدلسازی توانمند سازی نیروی انسانی در افق ۱۴۰۴ تدوین شده است لذا مستدی است سوالات را به دقت مطالعه فرموده و جواب دهید.موفقیت پژوهشگر در این پژوهش مدیون یاری و همکاری شما در تکمیل این پرسشنامه به طور کامل و دقیق می باشد. پیشاپیش از دقت نظر و همکاری شما سپاسگزارم.
آذر مکوندی
دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت دولتی
مشخصات جمعیت شناختی

راه‌کارهای مبارزه با فقر اقتصادی بر اساس کلام و سیره عملی امیرالمؤمنین- قسمت ۲

فقر را می‌توان به غده‌ای سرطانی تشبیه کرد که اگر درمان نشود، تمام پیکره جامعه را در برمی‌گیرد و از پای درمی‌آورد. اگر چه تا کنون کتاب‌ها، مقالات و راه‌کارهای زیادی برای مبارزه با فقر ارائه شده، اما کماکان محرومیت‌زدایی از اهداف همه نظام‌ها و مکتب‌ها شمرده می‌شود؛ هر چند درباره رسیدن به آن اختلاف وجود دارد.
پایان نامه - مقاله - پروژه
اسلام، چون دیگر ادیان و مکاتب، به این مسأله اهمیت داده و بر ریشه‌کن کردن فقر و تأمین رفاه عمومی به عنوان یک هدف اقتصادی تأکید کرده است. مطالعه زندگانی اهل‌بیت (ع) که الگوهای تمام عیار و عینی عمل به دستورات دین اسلام هستند می‌تواند ما را با عکس‌العمل صحیح در برابر مشکلات اجتماعی و اقتصادی آشنا کند. و از آنجایی که در بین ائمه معصومین (ع) تنها برای وجود مبارک امیرالمؤمنین (ع) امکان حاکمیت حکومت اسلامی فراهم شد، شایسته است در سیره ایشان بیشتر تأمل کنیم تا نکات و راه‌کارهای مناسب‌تری در زمینه حل مشکلات اقتصادی به دست آوریم. اگرچه دوران حکومت ایشان کوتاه و توأم با حوادث زیادی چون جنگ‌های داخلی بود، اما اوضاع اجتماعی و اقتصادی جامعه همواره تحت‌نظر حضرت (ع) بود و با تدابیر و سیاست‌های سنجیده سعی در رشد و شکوفایی کشور داشتند.
از طرفی بنا بر فرمایشات مقام معظم رهبری (دام ظله) الگوهای توسعه امروز جهان غرب، برگرفته از مبانی غربی خودشان است و پیروی از آن الگوها بسیار خطرناک بوده و ضررهای جبران‌ناپذیری برای ما به دنبال خواهد داشت. (مقام معظم رهبری، ۱۳۸۶) لذا باید درصدد طراحی یک الگوی اسلامی برای توسعه کشورمان باشیم.
۱-۲- اهداف تحقیق
اصولاً اهداف تحقیق در روند تعریف مسأله و بیان موضوع تحقیق نهفته است. تعیین اهداف تحقیق در حقیقت پاسخ‌گویی به سؤالات مطرح‌شده در طرح مسأله است. بیان اهداف تحقیق ابعاد کاربردی آن را روشن‌تر می‌سازد. هدف اصلی این تحقیق دستیابی به راه‌کارهای مناسب برای فقرزدایی از جامعه امروز با بهره جستن از سخنان امیرالمؤمنین (ع) و راه‌کارهای عملی ایشان در مدت خلافتشان می‌باشد.
اما اهداف فرعی تحقیق حاضر که در مسیر انجام تحقیق قابل دستیابی است، به شکل زیر بیان می‌گردد:

 

    • شناسایی تعاریف مختلفی که تا کنون در اقتصاد اسلامی و اقتصاد غربی در زمینه‌ی فقر ارائه شده است.

 

    • شناسایی علل و پیامدهای فقر از نگاه امیرالمؤمنین (ع)

 

    • استخراج راه‌کارهای مبارزه با فقر از سخن و سیره عملی حضرت علی (ع)

 

    • تطبیق راه‌کارهای حضرت (ع) در جامعه امروز جهت تدوین الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت

 

۱-۳- ضرورت و اهمیت موضوع تحقیق
در یک دیدگاه کلی پژوهشگر اهمیت تحقیق خود را با نوع مسأله‌ای که انتخاب کرده بیان می‌کند، اما باید مشخص کند این تحقیق در چه زمینه‌ای از اهمیت بیشتری برخوردار است. همین امر می‌تواند در ارائه طرح تحقیق بررسی ادبیات و پیشینه تحقیق نقش اساسی ایفا کند (خاکی، ۱۳۸۶).
در طول تاریخ، فقر و تهیدستی از بنیادی‌ترین مشکلات و از ناهنجارترین دردها در زندگی انسان‌ها بوده است، و امروزه نیز این پدیده همچنان مسأله روز و مشکل ملموس جامعه‌های انسانی است و با همه طرح‌ها و ادعاها از میزان آن کاسته نشده؛ بلکه طبق آمارهای دقیق هر روز در حال افزایش است، و فرسایش جسمی و عوارض ناشی از گرسنگی و سوءتغذیه، هر روزه هزاران نفر را به کام مرگ و نابودی می‌کشاند. این پدیده در همه ادوار تاریخ مورد نکوهش بوده است و همه اندیشمندان و زمامداران‌ جامعه‌های انسانی، از آن به عنوان جریان ناگوار، تلخ و نگران کننده یاد کرده‌اند. کمتر مکتبی در تاریخ یافت می‌شود که فقر و تهیدستی را ستوده باشد.
از این رو می‌نگریم که همواره مبارزه با فقر و زدایش آن از دامن انسان‌ها و اجتماعات، از اهداف و آرمان‌های نوع زمامداران و رهبران تاریخ بوده است، و در همه دوران مسئولان و مدیران جوامع، نوید زدایش فقر و محرومیت را داده و می‌دهند، و برای آن طرح‌هایی نیز ارائه کرده و می‌کنند.
بی‌گمان برای نابودی هر نابسامانی و ناهنجاری در گام‌های نخست، باید آن نابسامانی و ناهنجاری نیک شناخته شود و علل و عوامل آن کشف گردد و ره‌آوردهای شوم آن در اندام فرد و جامعه بررسی شود، و همچنین راه‌ها و شیوه‌های اصولی و علمی مبارزه با آن مشخص گردد. اگر این شناخت نسبت به این پدیده شوم عمیق نباشد، علل و عوامل، و راه‌های رویارویی با آن نیز شناخته نمی‌شود و نفی و طرد آن نیز امکان‌پذیر نخواهد بود. بنابراین چاره‌جویی درست و مؤثر این بیماری، به ضرورت شناخت و بررسی واقعیت و حد و حدود آن، فرا می‌خواند.
هم‌اکنون که کشورمان در اوج تحریم‌های اقتصادی قرار گرفته است، فقر که یک معضل اقتصادی است، عوارض گوناگونی بر ابعاد مختلف جامعه از جمله اقتصاد وارد کرده است. از آنجایی که دین اسلام دینی کامل است و علاوه بر سعادت اخروی، سعادت دنیوی را نیز تأمین می‌کند شایسته است این پدیده را در کلام و سیره اهل‌بیت (ع) بررسی کرده و شیوه‌ی نگاه درست به این پدیده آسیب‌زا را از زندگی یک انسان کامل برداشت کنیم؛ هیچ یک از کتاب‌ها و مقالاتی که در زمینه فقرزدایی نوشته شده است، به طور تخصصی سیره عملی یک امام معصوم (ع) در منصب حاکمیت را در مواجهه با فقر مورد بررسی قرار نداده است، و ما در این پایان‌نامه بر آنیم که سیره امام علی (ع) را با توجه به این که حدود پنج سال حاکم جامعه اسلامی بودند و در جهت مبارزه با فقر اقداماتی انجام داده‌اند مورد مطالعه قرار دهیم.
از طرفی مقام معظم رهبری (دام ظله) در بیاناتشان تأکید داشته‌اند که رشد و بالندگی انسان‌ها بر مدار حق و عدالت و دستیابی به جامعه‌ای متکی بر ارزش‌های اسلامی و انقلابی است و تحقق شاخص‌های عدالت اجتماعی و اقتصادی در گرو الگوی توسعه اسلامی ایرانی است. (مقام معظم رهبری، ۱۳۷۸)
ایشان در ضرورت تدوین الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت این‌طور می‌فرمایند: « آنچه که موجب می‌شود ما الگوى غربى را براى پیشرفت جامعه‏ى خودمان ناکافى بدانیم،در درجه‏ى اول این است که نگاه جامعه‏ى غربى و فلسفه‏هاى غربى به انسان-البته فلسفه‏هاى غربى مختلفند؛ اما برآیند همه‏ آنها این است-با نگاه اسلام به انسان،به کلى متفاوت است؛ یک تفاوت بنیانى و ریشه‏اى دارد. لذا پیشرفت که براى انسان و به وسیله‏ى انسان است، در منطق فلسفه‏ى غرب معناى دیگرى پیدا می‌کند، تا در منطق اسلام. پیشرفت از نظر غرب، پیشرفت مادى است؛ محور، سود مادى است؛ هرچه سود مادى بیشتر شد، پیشرفت بیشتر شده است؛ افزایش ثروت و قدرت. این، معناى پیشرفتى است که غرب به دنبال اوست؛ منطق غربى و مدل غربى به دنبال اوست و همین را به همه توصیه می‌کنند. پیشرفت وقتى مادى شد، معنایش این است که اخلاق و معنویت را می‌شود در راه چنین پیشرفتى قربانى کرد. یک ملت به پیشرفت دست پیدا کند؛ ولى اخلاق و معنویت در او وجود نداشته باشد. اما از نظر اسلام، پیشرفت این نیست. البته پیشرفت مادى مطلوب است، اما به عنوان وسیله. هدف، رشد و تعالى انسان است.» (مقام معظم رهبری، ۱۳۸۶)
لذا در راستای فرمایشات مقام معظم رهبری (دام ظله العالی) در صدد آنیم که راه‌کارهایی برای فقرزدایی از کشورمان- جهت الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت- بر اساس حکمت‌های علوی ارائه دهیم، إن شاء الله.
۱-۴- سؤالات تحقیق
با توجه به آن چه ذکر شد سؤالات اصلی تحقیق عبارت‌اند از:

 

    1. مفهوم و علل فقر از دیدگاه امیرالمؤمنین (ع) چیست؟

 

    1. پیامدها و راه‌کارهای مبارزه با فقر از نظر امیرالمؤمنین (ع) چیست؟

 

    1. راه‌کارهای فقرزدایی از جامعه امروز ایران با توجه به سیره و کلام امیرالمؤمنین (ع) کدام است؟

 

۱-۵- روش تحقیق
روش انجام پژوهش یکی از عوامل عمده‌ای است که بر تحقیق و نتایج آن اثر می‌گذارد و به هدف پژوهش، ماهیت موضوع و فرضیه‌های تدوین شده بستگی دارد (خاکی، ۱۳۸۶).
روش تحقیق این پایان‌نامه به لحاظ ماهیت و روش از نوع کتابخانه‌ای و تحلیل متن است که ابتدا منابع موجود در حوزه فقر، در دو بخش متون دینی – خصوصاً احادیث و سیره امیرالمؤمنین (ع) - و متون اقتصادی مطالعه شده، و پس از بررسی مفاهیم و دیدگاه‌ها، راه‌کارهای مبارزه با فقر را جهت تدوین الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت استخراج می‌کنیم.
۱-۶- پیشینه مطالعاتی تحقیق
هدف از گنجاندن تاریخچه تحقیق عبارت است از:

 

    • برقراری ارتباط منطقی میان اطلاعات پژوهش قبلی با مسأله تحقیق

 

    • دستیابی به چارچوب نظری و یا تجربی برای مسأله تحقیق

 

    • آشنایی به روش‌های تحقیق مورد استفاده در پژوهش‌های گذشته (خاکی، ۱۳۸۶)

 

محسن زاده (۱۳۶۱) در کتاب خود با عنوان «اسلام راستین: نابودی فقر» راه‌کارهایی برای رفع فقر ارائه می‌کند از جمله اعتدال در مصرف و پرهیز از اسراف، جلوگیری از راکد نگهداشتن سرمایه‌ها و کار کردن همه اقشار جامعه. اما در آخر بحث بهترین راه جهت مبارزه با فقر را سرمایه‌گذاری و اشتغال‌زایی بیان می‌کند. از نظر او سرمایه‌گذاری روزبه‌روز سود بیشتری به دنبال دارد و اگر این سود از آن یک مسلمان شود او کمک زیادی به قشر محروم جامعه خواهد کرد.
طوسی (۱۳۷۰) در پایان‌نامه خود با موضوع «بررسی پدیده فقر از دیدگاه مکاتب سرمایه‌داری و اسلام» پس از تعریف فقر از نگاه مکاتب سرمایه‌داری، می‌نویسد الغاء مالکیت ابزار تولید و تأمین حداقل معیشت برای همه، از راه‌های اصلی رفع فقر است که یک جناح سوسیالیست آن را ارائه داده و مارکس[۴] آن را کامل کرده است. ایشان وضع خمس و زکات، برقراری عدالت و اهمیت دادن به کار را هم از راه‌کارهای اسلامی در جهت از بین بردن فقر معرفی می‌کند.
بالیساکان[۵] (۱۹۹۱ م) در مقاله خود تحت عنوان «راه‌کارهای کاهش فقر[۶]» رسیدگی به فقر روستایی را از پرداختن به وضعیت شهرها مهم‌تر می‌داند و می‌نویسد: «اولویت نهایی باید به توسعه‌ی زیرساخت‌های روستایی و انتقال تکنولوژی و تحقیقات کشاورزی در مناطق روستایی تعلق گیرد.»
بنائیان (۱۳۷۵) در مقاله خود با عنوان «چارچوب نظری شیوه‌های فقرزدایی در ایران اسلامی» برنامه‌ریزی جهت از بین بردن فقر را یک برنامه بلند مدت مطرح می‌کند و با مثال‌های مشخص سعی می‌کند روشن کند که در کنار مراجعه به روش‌های تجربه شده در کشورهای توسعه یافته باید چارچوب ارزش‌های اسلامی بر راه‌ حل ‌های انتخابی محاط بوده و آن‌ ها را اصلاح نماید.
فراهانی فرد (۱۳۷۸) در کتاب «نگاهی به فقر و فقرزدایی از دیدگاه اسلام» پس از بررسی عوامل پیدایش فقر، علل عقب‌ماندگی را در سه بخش اسلام، مسلمانان و عوامل بیگانه مورد بررسی قرار می‌دهد و در بخش اسلام اعتقاد غلط و برداشت‌های انحرافی از مفاهیمی چون قضا و قدر، تحقیر دنیا و توکل و … را علت اصلی عقب‌ماندگی مسلمانان می‌داند.
او با بهره‌گیری از منابع دینی راهبردهایی چون ایجاد فرصت‌های شغلی، بهره‌برداری صحیح از ثروت‌های ملی و سپردن مسئولیت‌ها به افراد کاردان را برای مبارزه با فقر پیشنهاد کرده و می‌نویسد: «مهم‌ترین گام جهت درمان فقر در بلندمدت شناسایی فقرا، طبقه بندی شدت فقر آن‌ ها و در نهایت رسیدگی به آن‌ ها به ترتیب اولویت است.»
یاسین و طهیر (۱۹۹۹ م) در مقاله‌ای با عنوان «فقرزدایی از منظر اسلامی؛ رهیافت عملی تعادل عمومی[۷]» می‌کوشند تا در بخش‌های مربوط به سیاست عمومی انگیزه‌هایی اقتصادی کشف کنند که وابسته به اجرای حداقل خواسته‌های شریعت از یک مسلمان است. او به آثار زکات اشاره کرده و می‌گوید: «زکات در جامعه مصرف کوتاه‌مدت را بالا برده و از طریق اثر مضاعف باعث بالا رفتن تقاضای کل، سرمایه‌گذاری و اشتغال در بلندمدت می‌شود.» آن‌ ها در مطالعه خودشان ثابت می‌کنند که تأمین مالی اسلامی و توزیع عادلانه[۸] در گرو کارآمدی و تساوی حقوق[۹] است و در صورتی امکان‌پذیر است که به صورت منطقی در قالب یک طرح قوی برای اسلامی سازی دنبال شود.
سیراگلدین[۱۰] (۲۰۰۰ م) در مقاله خود با عنوان «فقرزدایی؛ چالش‌ها و راه‌کارهای اسلامی» فقر را یکی از پیامدهای فقدان رشد و نابرابری می‌داند. او بر روی عامل رشد متمرکز شده زیرا او معتقد است که رشد فرصت‌هایی را ایجاد می‌کند برای مبارزه با فقر ضروری است. همچنین از نظر او تساوی حقوق امری لازم برای رفع فقر است که البته باید در متن یک دوره بلند مدت توسعه متوازن قابلیت‌ها و کسب فرصت‌ها دیده‌شود و استدلال او این است که بنا بر نظام اخلاقی اسلامی، شأن انسانیت بر اساس وابستگی نیست. او می‌نویسد: «اعانه‌دادن به کاهش فقر، جزو تعهدات شخصی هر فرد است که باید از طریق پرداخت زکات انجام شود.» به طور خلاصه راه‌کار پیشنهادی او بر اساس اصل ترقی رشد اقتصادی همراه با توزیع منصفانه تولید پایه‌گذاری شده است.
اصغری (۱۳۸۱) نویسنده فصل دهم کتاب «پدیده شناسی فقر و توسعه» علل فرهنگی فقر را مورد بررسی قرار می‌دهد. او معتقد است فقدان آینده نگری، برداشت‌های نادرست، خودباختگی و وابستگی فرهنگی و فرهنگ مصرفی از علت‌های فرهنگی فقر هستند و از نظر او مردم کشورهای فقیر تحت تأثیر شدید تبلیغات وسایل ارتباط جمعی غرب هستند. او می‌نویسد: «فرهنگی پویا و هدایتگر، جای خود را به بی‌هویتی فرهنگی داده است؛ فرهنگی که نمی‌تواند در تفکر، احساسات و اعمال مردم تأثیر بگذارد و نظرات آن‌ ها را درباره زندگی و کار تغییر دهد. جهان سومی‌ها نیاز به اصلاح فرهنگ کار، مصرف، انضباط و آینده‌نگری دارند.»
محمدی ری شهری (۱۳۸۲) در جلد چهارم کتاب «دانشنامه امیرالمؤمنین (ع)» نحوه حکومت داری حضرت را مورد بررسی قرار داده و پس از بیان سیاست‌های اجتماعی و امنیتی ایشان، سیاست‌های اقتصادی امیرالمؤمنین (ع) را اجمالاً مورد بررسی قرار می‌دهد، که برخی از آن‌ ها عبارت‌اند از: توسعه تجارت، توسعه صنعت، اخذ منصفانه مالیات، عدم تأخیر در توزیع اموال عمومی و صرفه‌جویی در اموال عمومی.
بانک جهانی[۱۱] در سال ۱۳۸۸ طی گزارشی با عنوان «یادداشتی از سیاست‌های کشاورزی جمهوری اسلامی ایران» چگونگی پراکندگی فقر را در ایران به نمایش گذاشته و می‌نویسد: «آمار نشان می‌دهد که در ۷۰ سال اخیر مجموع میزان فقر روستایی در مناطق مختلف کشور ایران، ۵/۱ برابر فقر شهری بوده است و برای کاهش آن باید به سیاست‌های کشاورزی و توسعه آن بیشتر اهمیت داده شود.» این گزارش علت اصلی بیشتر بودن فقر روستایی را نظام ارباب و رعیتی حاکم بر روستاها در سالیان قبل از انقلاب و مهاجرت روستاییان به شهرها می‌داند که البته پس از انقلاب از میزان آن کاسته شد ولی هنوز هم آثار آن باقی است.
آکوم[۱۲] (۲۰۰۸ م) در مقاله خود تحت عنوان «جهانی شدن، توسعه و فقر» می‌کوشد بین توسعه و فقر رابطه‌ای منطقی برقرار کند، و معتقد است که روش‌هایی که باعث توسعه و رشد یک کشور می‌شود نه تنها فقر را کاهش نمی‌دهد، بلکه بر میزان فقر نیز می‌افزاید.
میسمی (۱۳۸۸) در کتاب «فقر، نابرابری درآمدی و مؤلفه‌های سرمایه انسانی از دیدگاه اسلام» می‌نویسد: «اگر کشورهای اسلامی به نیروی انسانی توجه خاص کنند می‌توانند بسیاری از مشکلاتی که در زمینه فقر و نابرابری دارند را حل کنند و علم آموزی، رفع سوء تغذیه و رسیدگی به سلامت نیروی کار را در اولویت راه‌کارهای پیشنهادی خود مطرح می‌کنند.»
زریباف (۱۳۸۸) در طرح الگوی جامع نهضت ملی مبارزه با فقر می‌نویسد: «در تفکر اسلامی مهم‌ترین ابزار رفع فقر، تحقق نظام عادلانه توزیعی، با سه معیار نیاز، شایستگی و اشتراک در کالاهای مشترک است و کاربرد عدالت توزیعی در تخصیص منابع، کالاها و خدمات است.» همچنین با تأکید بر این که عمده تعاریف فقر عدم امکان رشد متوازن را منتشر می‌کند، سعی می‌کند الگویی برای مبارزه با فقر طراحی کند که محوریت آن عدالت است و موضوع برقراری توازن نسبی بین الگوی مصرف و نظام تولید که از مسیر مبادله اتفاق می‌افتد را مورد توجه خاص قرار دهد.
دوگراوا[۱۳] (۲۰۰۹ م) در مقاله‌ای با عنوان «کاهش فقر از طریق نهادهای زکات و وقف» می‌گوید: «مسلمانان باید تلاش کنند تا با تأسیس نهادهای چالاک زکات و اوقاف در جوامعشان، فعالیت دولت‌هایشان در مبارزه با فقر و دیگر مشکلات اجتماعی را تقویت کنند.» او به‌کارگیری رسانه‌های جمعی مثل روزنامه‌ها و مجلات را برای گسترش فرهنگ وقف و زکات ابزاری مفید معرفی می‌کند.
هاسیبوان[۱۴] (۲۰۱۰ م) در مقاله خود با عنوان «فقرزدایی؛ راه‌کار اسلامی» علت فقر در اندونزی را بررسی کرده و یک راه‌کار اسلامی برای از بین بردن آن معرفی می‌کند. او می‌گوید: «علت فقیر ماندن ۳۴ میلیون نفر از ساکنان اندونزی بعد از ۶۴ سال برنامه‌های متعدد فقرزدایی دولت، فقدان غذا نیست، زیرا کشور اندونزی در سال ۲۰۰۹، ۱۰۰.۰۰۰ تن صادرات برنج داشته است.» او علت اصلی فقر را ضعف برنامه‌های فقرزدایی دولت در تدبیر و اجرا می‌داند و به نظر او بد عمل کردن سیستم ناشی از یک خطای سیستمی است. او این خطا را نتیجه گسترش تفکر سرمایه‌داری در اندونزی که منافی اعتقاد به خدا و پایبندی به ارزش‌های انسانی است، می‌داند و راه اصلی مقابله با فقر را تغییر سیستمی نظام اقتصادی پیشنهاد می‌کند.
غفور زاده (۱۳۹۱) در پایان‌نامه خود با عنوان «تحلیل مقایسه‌ای مؤلفه‌های الگوی اندازه گیری خط فقر بر مبنای شریعت اسلام و اقتصاد متعارف» مؤلفه‌های خط فقر از دیدگاه اسلام و اقتصاد متعارف با یکدیگر مقایسه کرده و می‌نویسد: «در مقایسه خط فقر در اسلام و اقتصاد متعارف این نتیجه حاصل شد که معیارهای خط فقر اسلامی بیشتر به جنبه فقر نسبی[۱۵] توجه دارد تا فقر مطلق[۱۶]، و به دنبال این است که فقرا را به سمت سطح میانگین جامعه و حتی سطح غنی و بی‌نیازی برساند». او در پایان‌نامه خود به این نتیجه می‌رسد که: گرچه مواردی را که اقتصاد متعارف به عنوان اجزای سبد کالایی در نظر گرفته مورد تأیید اسلام نیز هست. ولی منظور از هزینه‌های متعارف در نزد فقها، هزینه‌های مطابق شأن و منزلت خانواده است. بنابراین نگاه اسلام به مسأله فقر بسیار جامع‌تر، عمقی‌تر و دارای یک دید وسیع‌تر است.
۱-۷- مشکلات و محدودیت‌های تحقیق

نوآوری های کلامی علاّمه طباطبایی- قسمت ۸

در قرآن کریم هر جا نامی از امامت برده می‌شود، در پی آن به هدایت اشاره می‌شود. اشاره‌هایی که گویی در پی تفسیر واژه‌ی «امامت» است. از جمله درباره‌ی ابراهیم می‌فرماید: )‌ونجّیناه ولوطاً إلی الأرض الّتی بارکنا فیها للعالمین وکلّا جعلنا صالحین وجعلناهم ائمه یهدون بأمرنا(‌[۲۱۷] «ما به اسحاق را به ابراهیم دادیم، و افزون بر او یعقوب را نیز دادیم و همه را صالح قرار دادیم و مقرر کردیم که آنان امامانی باشند تا به امر ما هدایت کنند».
نیز می‌فرماید:
)وجعلنا منهم أئمهً یهدون بأمرنا لمّا صَبروا وکنوا بآیاتنا یوقنون(‌‌‌[۲۱۸] «و ما از ایشان امامانی قرار دادیم که به امر ما هدایت می‌کردند و این مقام را بدان جهت یافتند که صبر می‌کردند و به آیات ما یقین می‌داشتند».
وصفی که در این دو آیه درباره‌ی امامت است، وصف تعریف است و می‌خواهد آن را به مقام هدایت معرفی کند[۲۱۹]. از سوی دیگر، همه جا این هدایت به امر مقید شده است. با این قید فهمانیده می‌شود که امامت به معنای مطلق هدایت نیست، بلکه به معنای هدایتی است که با امر خدا صورت پذیرد:
)إنّما أمره إذا أراد شیئاً أن یقول له کن فیکون فسبحان الّذی بیده ملکوت کلّ شیءٍ(‌[۲۲۰] «وقتی امر او اراده‌ی چیزی کند، تنها همین است که به آن چیز بگوید بباش و او هست شود، پس منزه است خدایی که ملکوت هر چیز به دست او است».
نیز می‌فرماید: )وما أمْرُنا إلاّ واحده کلمحٍ بالبصر(‌[۲۲۱] «امر ما جز یکی نیست؛ آن هم چون چشم بر هم زدنی است».
امر الهی که آیه‌ی نخست آن را ملکوت می‌خواند، وجه دیگری از خلقت است که امامان با آن امر با خدای سبحان مواجه می‌شوند؛ خلقتی است که از قیدهای زمان و مکان برکنار و خالی از تغییر و تبدیل است. امر همان چیزی است که مراد از فعل (کن) است و آن جز وجود عینی اشیا نیست. به بیان دیگر، امر در مقابل خلق یکی از دو وجه هر چیز است. خلق آن وجهی است که به تغیر و تدریج و انطباق بر قوانین حرکت و زمان محکوم است، ولی امر در همان چیز، به این احکام محکوم نمی‌شود. به بیان دیگر، تفاوت میان هدایت امام و دیگر هدایت‌ها در این است که امام هدایت‌کننده‌ای است که با امری ملکوتی که در اختیار دارد هدایت می‌کند. پس امامت از نظر باطن، نوعی ولایت است که امام در اعمال مردم دارد و هدایتش مانند هدایت انبیا و رسولان و مؤمنان، تنها از راه نصیحت و اندرز و صرف آدرس دادن نیست، بلکه هدایت امام، گرفتن دست مردم و رساندن به راه حق است. توضیح آن‌که امامت و پیشوایی دینی،‌ آن‌گونه که گفته پیشوا و عمل او سند و حجت الهی تلقی شود، نوعی ولایت است؛ زیرا نوعی حق تسلط و تدبیر و تصرف در شئون مردم است. به طور کلی هر معلم و مربی از آن جهت که معلم و مربی است، ولی و حاکم و متصرف در شئون متعلم است؛ چه رسد به معلم و مربی‌ای که خدا این حق را به او داده باشد[۲۲۲]. قرآن کریم هدایت امام را هدایت به امر خدا، یعنی ایجاد هدایت می‌داند و درباره‌ی هدایت انبیا و رسولان و مؤمنان و این‌که هدایت آنان، به معنای نشان دادن راه سعادت و شقاوت است‌، می‌فرماید: )وما أرسلنا من رسول إلاّ بلسان قومه لیبیّن لهم فیضلّ الله من یشاء و یهدی من یشاء وهو العزیز الحکیم(‌[۲۲۳] «هیچ رسولی نفرستادیم مگر به زبان قومش تا برایشان بیان کند و سپس خداوند هر که را بخواهد هدایت کند و هر که را بخواهد گمراه سازد».
پایان نامه - مقاله - پروژه
همچنین قرآن درباره‌ی راهنمایی مؤمن آل فرعون می‌فرماید: )وقال الّذی آمن یا قوم اتّبعونی أهدکم سبیل الرّشاء(‌[۲۲۴] «و آن کس که ایمان آورده بود گفت: ای قوم! مرا پیروی کنید تا شما را به راه رشد رهنمون شوم». قرآن درباره‌ی وظیفه‌ی عموم مؤمنان فرموده است:
)فلولا نفر من کلّ فرقهٍ منهم طائفهٌ لیتفقّهوا فی الدّین ولینذروا قومهم إذا رجعوا إلیهم لعلّهم یحذرون(‌[۲۲۵] «چرا از هر فرقه طایفه‌ای کوچ نمی‌کنند تا در غربت تفقه در دین کنند و سپس وقتی به سوی قوم خود برمی‌گردند، ایشان را بیم دهند. باشد که قومش برحذر شوند».
البته خدای تعالی برای موهبت امامت، دلیلی معرفی می‌کند که همان صبر و یقین است: )لمّا صبروا وکانوا بآیاتنا یوقنون(‌ بنابراین آیه، ملاک در رسیدن به مقام امامت، صبر در راه خدا است. در این آیه، مطلق صبر مراد است. در نتیجه می‌رساند که شایستگان مقام امامت در برابر تمامی صحنه‌هایی که برای آزمایش‌شان پیش می‌آید، تا مقام عبودیت‌شان روشن شود، صبر می‌کنند؛ در حالی که پیش از آن پیش‌آمدها دارای یقین هم هستند. این یقین چگونه یقینی است؟ در قرآن کریم درباره‌ی حضرت ابراهیم(ع) که به مقام امامت می‌رسد، می‌فرماید: )وکذلک نری إبراهیم ملکوت السماوات والأرض ولیکون من الموقنین(‌[۲۲۶] «و ما این‌چنین ملکوت آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم تا از موقنان گردد».
بنا به ظاهر آیه، نشان دادن ملکوت به ابراهیم، مقدمه‌ای بود برای این‌که نعمت یقین بر او افاضه شود. بنابراین، یقین هرگز از مشاهده‌ی ملکوت جدا نیست؛
)کلاّ لو تعلمون علم الیقین لترون الجحیم(‌[۲۲۷] «اگر شما به علم یقین می‌دانستید بی‌گمان دوزخ را می‌دیدید»؛
)کلاّ بل ران علی قلوبهم ما کانوا یکسبون، کلاّ إنّهم عن ربّهم یومئذٍ لمحجوبون(‌[۲۲۸].
)کلاّ إنَّ کتاب الأبرار لفی علّیّین، وما أدراک ما علّیون، کتابٌ مرقومٌ، یشهده المقرّبون(‌[۲۲۹].
نه، این‌ها همه بهانه است. علت واقعی کفرشان این است که اعمال زشت‌شان بر دل‌هایشان چیره گشت. نه، ایشان امروز از پروردگار خود در پس پرده‌اند… نه، به درستی که کتاب ابرار در علیین است و تو نمی‌دانی علیین چیست؟ کتابی است نوشته شده که تنها مقربین آن‌ را می‌بینند.
این آیات دلالت دارد بر این‌که مقربان کسانی هستند که از پروردگار خود در حجاب نیستند، یعنی در دل، پرده‌ای مانع از دیدن پروردگارشان ندارند و این پرده همان نافرمانی در جهل و شک و دل‌واپسی است، بلکه آنان اهل یقین به خدا هستند و کسانی هستند که علییّن را می‌بینند؛ هم‌چنان که دوزخ را می‌بینند. خلاصه این‌که امام باید انسانی دارای یقین باشد. انسانی که عالم ملکوت برایش مکشوف باشد و با کلماتی از خدای سبحان برایش محقق گشته باشد؛ زیرا ملکوت، همان امر است و امر، همان ناحیه‌ی باطن این عالم است[۲۳۰].
با توجه به آن‌چه گذشت می‌توان گفت عبارت «یَهْدُونَ بِأَمْرِنا» دلالت دارد که آن‌چه امر هدایت بدان مربوط می‌شود، همانا دل‌ها و اعمالی است که به فرمان دل‌ها از اعضا سر می‌زند. پس امام کسی است که باطن دل‌ها و اعمال و حقیقت آن پیش رویش حاضر است و از او غایب نیست. دل‌ها و اعمال نیز به سان دیگر موجودات دارای دو ناحیه‌ی ظاهر و باطن هستند و چون باطن دل‌ها و اعمال برای امام حاضر است، لاجرم امام به تمامی اعمال بندگان آگاه است. گویی هر کس هر چه می‌کند پیش روی امام می‌کند. امام مهیمن و مشرف بر هر دو مسیر، یعنی مسیر سعادت و مسیر شقاوت است. خدای تعالی در این باره می‌فرماید: )یوم ندعوا کلّ أناس بإمامهم(‌‌[۲۳۱] «روزی که هر دسته از مردم را با امامشان می‌خوانیم». منظور از امام در این آیه امام حق است، نه نامه‌ی اعمال که بعضی از ظاهر آن پنداشته‌اند. پس امام کسی است که در روزی که باطن‌ها ظاهر می‌شود، مردم را به سوی خدا می‌کشاند. هم‌چنان که در ظاهر و باطن دنیا نیز مردم را به سوی خدا فرا می‌خواند. این آیه‌ی شریفه، این را نیز می‌رساند که مقام امامت، مقامی نیست که دوره‌ای از دوره‌های بشری از آن خالی باشد بلکه در تمام روزگاران باید امامی وجود داشته باشد؛ مگر این‌که نسل بشر به کلی از روی زمین برچیده شود. این نکته از عبارت «کلّ اناس» دریافت می‌شود؛ زیرا از این جمله برمی‌آید که در هر دوره‌ای که انسان‌هایی باشند، امامی نیز هست که شاهد بر اعمال ایشان است[۲۳۲].
ضرورت وجود امام
۱- یکی از سنت‌های الهیه این است که هر موجودی را به سوی کمالش و سعادت نوعیه‌اش هدایت نماید و انسان یکی از انواع موجودات و یکی از مشمولین این هدایت است و عنایت الهیه ایجاب می‌کند که او نیز به سوی سعادت و زندگیش هدایت نماید، و چون زندگی او یک زندگی جاودانه و همیشگی است و محدود به حدود دنیا و ختم‌پذیر به رسیدن مرگ نیست، قهراً سعادت زندگی او هم به این خواهد بود که در دنیا نحوه‌ای زندگی کند که او را تا ابد قرین سعادت نماید، به این صورت که براساس تعدیل قوا، قدم بردارد یعنی در بهره‌مندی از متاع‌های دنیوی از خوردنی‌ها و آشامیدنی‌ها و شهوات جنسی و غیر ذلک همه‌ی قوای خود را متمع سازد،‌نه این‌که یکی را اشباع نموده و دیگری را بی‌بهره سازد. این قسم زندگی را همان عقاید حقه و اعمال صالحه تأمین می‌کند، در آخرت هم به وسیله‌ی همین عقاید و اعمال دارای زندگی خوشی خواهد بود.
هر چند خداوند او را مجهز به فطرت نموده که همان فطرت همواره عقاید صالحه را به انسان گوش‌زد می‌کند اما از آن‌جایی که باید اجتماعی زندگی کند، این‌که زندگی اجتماعی موجب پیروی از هوا و هوس، ظلم و فسق می‌شود لذا داشتن فطرت کافی نیست، که او را بر پیروی سنت حقه عادله وادار سازد. و اگر فطرت کافی بود، بایستی اصلاً‌ گناهی نمی‌بود و اجتماعی از اجتماعات فاسد نمی‌شد.
عنایت الهیه اقتضا می‌کند که علاوه بر فطرت که همواره به سوی صلاح و سعادت دعوتش می‌کند به یک داعی دیگر نیز مدد کند که او هدایت الهیه را از درگاه خدای تعالی گرفته و به بندگان برساند. و آن داعی همان نبوت است، که دارنده‌ی آن موقعیتی از پاکی قرار دارد که به خاطر آن موقف، عقاید حقه و عمل صالح برایش کشف می‌شود، به این معنا که رابطه‌ی وحی برقرار می‌گردد، با غیب سرسخن باز می‌کند و دستوراتی می‌گیرد که پیرویش ضامن سعادت فرد و اجتماع در دنیا و آخرت است.
پس ربوبیت خدای تعالی برای هر موجودی چنین اقتضا می‌کند که آن موجود را به بهترین وجهی تدبیر نموده و به سوی سعادت رهبری کند؛ رسولانی از خود ایشان به سویشان گسیل دارد، تا هر قومی را به زبان خودش به سوی ایمان و عمل صالح دعوت کنند تا سعادت دنیا و آخرتشان تأمین بشود.

 

    1. چنان‌که عقل به واسطه‌ی خطا و لغزشی که دارد نمی‌تواند مردم را از پیامبران خدا بی‌نیاز کند، همچنین وجود علمای دین در میان امت و تبلیغات دینی آنان مردم را از امام مستغنی نمی‌کند. زیرا بحث در این نیست که مردم از دین پیروی می‌کنند یا نمی‌کنند، بلکه سخن در این است که دین خدا باید دست نخورده و بی‌آن‌که تغییر و تبدّل پذیرد به مردم برسد. مسلّم است علمای امت هر چه صالح باشند از خطا و معصیت مصون نیستند و تباه شدن یا تغییر یافتن برخی از معارف و قوانین دینی از ناحیه‌ی آنان اگر چه غیر عمدی باشد محال نیست، بهترین شاهد این مطلب وجود مذاهب گوناگون و اختلافاتی است که در اسلام به وجود آمده است؛ پس در هر حال وجود امامی لازم است که معارف و قوانین حقیقی دین خدا پیش او محفظ بماند و هر وقت مردم استعداد پیدا کردند بتوانند از راهنمایی وی استفاده نمایند[۲۳۳].

 

    1. انسان طبعاً استخدام کننده است و این استخدام فطری منجر به اجتماع و اختلاف در تمام شئون زندگی می‌شود و قانون تکوین قضاوت می‌کند که باید این اختلاف رفع شود تا انسان به کمال لایق و سعادت حقیقتش برسد، و رفع آن جز به وسیله‌ وضع قوانینی که زندگانی اجتماعی را اصلاح کند و انسان را به شاهراه سعادت رهبری نماید ممکن نیست.

 

زیرا آن علت وجود اختلاف است و نمی‌تواند سبب عدمش بشود پس به ناچار باید از غیر راه فطرت و طبیعت صورت گیرد، و آن به این است که پروردگار از راه غیر طبیعی به او بفهماند، که همان وحی است و کسی که آن را بفهمد پیغمبر است پس از این مطالب نتیجه می‌گیریم که جهت رفع اختلاف در جامعه و انسان‌ها و رسیدن انسان‌ها به کمالات لایق خودشان وجود نبی یا امام در جامعه ضروری است تا با راهنمایی آن‌ ها راه سعادت را طی کنند[۲۳۴].
ضرورت وجود امام در قرآن
در قرآن در چند آیه به ضرورت و اهمیت وجود امام اشاره شده از جمله )الیوم اکملتُ لکم دینکم واتممتُ علیکم نعمتی ورضیتُ لکم الاسلام دیناً(‌[۲۳۵].
مرحوم علاّمه طباطبایی می‌فرماید: محصل معنای آیه این است که امروز «یعنی روزی که کفار در آن روز از دین شما مأیوس شده‌اند» مجموع معارف دینی که بر شما نازل کرده بودم به واسطه‌ی واجب کردن ولایت کامل ساختم و نعمتم را که عبارت است از ولایت بر شما تمام کردم. تا امروز تنها ولایت خدا و رسول بود و این ولایت تا مادامی‌که وحی نازل می‌شود کافی است و برای دوره‌ی بعد، از زمان انقطاع وحی که رسولی در بین مردم نیست که دین خدا را تبیین و از آن دفاع و حمایت کند، لازم و واجب است که یک کسی را منصوب کند که بدین امر قیام نماید و او همان ولیّ امر بعد از رسول خدا است. از این آیه ضرورت وجود امام استفاده می‌شود. به این معنی که بدون وجود امام ولایت که یک قانون است ناقص می‌ماند و دین خدا کامل نمی‌وشد چون خداوند دینی که بدون امامت و ولایت باشد نمی‌پسندد و آن را ناقص معرفی می‌کند پس وجود امام مکمل دین است[۲۳۶].
آیه‌ی دوم: )یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربّک وان لم تفعل فما بلغت رسالته والله یعصمک من الناس ان الله لا یهدی القوم الکافرین(‌[۲۳۷].
علاّمه می‌فرماید: «در این آیه دو نکته‌ی مهم است؛ اول این‌که در این آیه رسول خدا۳ با این‌که دارای القاب زیادی است با عنوان رسالت مورد خطاب قرار گرفته؛ زیرا به کار رفتن این لقب خود اشاره دارد به چرایی حکم یعنی وجوب تبلیغی که به وسیله‌ی همین آیه گوش‌زد رسول‌الله۳ شده است و می‌فهماند که رسول جز انجام رسالت و رسانیدن پیام کاری ندارد، و کسی که زیر بار رسالت رفته البته به لوازم آن که همنا تبلیغ و رساندن پیام است قیام می‌کند.
دوم این‌که: در این آیه از خود آن مطلبی باید تبلیغ شود اسم نبرده، تا هم به عظمت آن اشاره کرده باشد و هم به آن چیزی که لقب رسالت به آن اشاره داشت، اشاره می‌کند. یعنی بفهماند که این مطلب امری است که رسول‌الله۳ در آن هیچ‌گونه اختیاری ندارد. و آن مطلب همان مقام ولایت و امامت است که آیه به ضروت تبلیغ آن و وجود آن در جامعه دلالت دارد.
و از این آیه استفاده می‌شود که حکم امامت حکمی است که اگر تبلیغ نشود مثل این است که هیچ چیز از رسالتی که به عهده گرفته است تبلیغ نکرده است؛ بنابراین می‌توان گفت: اگر چه کلام صورت تهدید دارد لکن در حقیقت در مورد بیان اهمیت مطلب است و می‌خواهد بفهماند که مطلب این‌قدر مهم است که اگر در حق آن کوتاهی شود حق چیزی از اجزای دین رعایت و ادا نشده است. چنان‌که عبارت «وإنْ لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بلَّغْتَ رسالَتَه» بر آن دلالت می‌کند[۲۳۸].
امامت مستلزم اهتدا به حق است نه برعکس
اگر هدایت امام به امر خدا باشد، یعنی هدایتش به سوی حق باشد که آن هم با اهتدای ذاتی او ملازم است؛ همچنان‌که از آیه: )أفمن یهدی إلی الحقّ أحقّ أن یتّبع(‌‌ استفاده گردید، باید همه‌ی انبیای امام نیز باشند؛ زیرا نبوت هیچ پیغمبری جز با اهتدا به خدای تعالی و بدون اخذ دیگری تمام نمی‌شود. درباره‌ی این‌که موهبت نبوت، مستلزم داشتن موهبت امامت باشد، اشکالی مطرح می‌شود که با آن‌که ابراهیم سال‌ها دارای مقام نبوت بوده است، پس امامت را هم داشته است و دیگر معنا ندارد که پس از مقام نبوت به مقام امامت برسد.
در پاسخ باید گفت هدایت به حق که همان امامت است، مستلزم اهتدا به حق است، ولی عکس آن را که هر کس دارای اهتدا به حق است، باید بتواند دیگران را هم به حق هدایت کند، یعنی باید امام باشد، مدعای بی‌دلیلی است. از آیات قرآن همین مطلب فهمیده می‌شود: «ما اسحاق و یعقوب را به ابراهیم دادیم و همه‌ی ایشان را هدایت کردیم نوح را هم پیش‌تر هدایت کرده بودیم و همچنین از ذریه‌ی او داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را. ما این‌گونه نیکوکاران را پاداش می‌دهیم و نیز زکریا و یحیی و عیسی و الیاس را که همه از صالحان بودند. نیز اسماعیل و یسع و یونس و لوط را که هر یک را بر عالمین برتری دادیم و نیز پدران ایشان و ذریه‌هایشان و برادرانشان که افزون بر هدایت و برتری، اجتبا هم دادیم و هدایت به سوی صراط مستقیم را ارزانی داشتیم. این هدایت، هدایت خداست که هر کس از بندگان خود را بخواهد با آن هدایت می‌کند و اگر بندگانش شرک بورزند، اجر کارهایی که می‌کنند، حبط خواهد شد. این‌ها همان‌ها هستند که کتاب و حکم و نبوتشان دادیم. پس اگر قوم تو به قرآن و هدایت، کفر بورزند، مردمی دیگر را موکل بر آن کرده‌ایم که هرگز به آن کفر نمی‌ورزند و آنان کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده است. پس به هدایتشان اقتدا کن»‌[۲۳۹].
در این آیه‌ها برای بیش‌تر انبیا اهتدای به حق اثبات می‌شود، ولی هدایت دیگران را به حق، نمی‌کند و درباره‌ی آن سکونت می‌کند. از سیاق این آیه‌ها برمی‌آید که هدایت انبیاء(ع) چیزی است که وضعیت آن تغییر و تخلف نمی‌پذیرد و این هدایت پس از رسول خدا(ص) نیز، همچنان در امتش هست. در میان امت او، آنان که از ذریه‌ی ابراهیم(ع) هستند، همواره این هدایت را در اختیار دارند. قرآن می‌فرماید:
)وإذ قال إبراهیم لأبیه وقومه إنّنی براءٌ ممّا تعبدون إلاّ الّذی فطرنی فإنّه سیهدینی وجعلها کلمه باقیه فی عقبه لعلّهم یرجعون(‌[۲۴۰] «چون ابراهیم به پدرش و قومش گفت: من از آن‌چه شما می‌پرستید بی‌زارم، تنها آن کس را می‌پرستم که مرا بیافرید و به زودی هدایت می‌کند و خداوند آن هدایت را کلمه‌ای باقی در نسل ابراهیم قرار داد. باشد که به سوی خدا بازگردند.
از این آیه برمی‌آید که ابراهیم دو مطلب را اعلام کرد: یکی بیزاری‌اش از بت‌پرستی و دیگری داشتن آن هدایت را در آینده. این هدایت، هدایت به امر خداست و هدایت حق است، نه هدایت به معنای راهنمایی که سر و کارش با نظر و اعتبار است؛ چون ابراهیم(ع) در آن ساعت که این سخن را می‌گفت هدایت به معنای راهنمایی را دارا بود؛ زیرا از بت‌پرستی بیزاری می‌جست و یکتاپرستی خود را اعلام می‌کرد. پس آن هدایتی که خدا خبر داد، به زودی به وی می‌دهد، هدایتی دیگر است. خدا نیز خبر داد که هدایت به این معنا را کلمه‌ای باقی در دودمان او قرار می‌دهد. این مورد از مواردی است که قرآن کریم واژه‌ی کلمه را بر یک حقیقت خارجی اطلاق کرده است؛ مانند این آیه: )وألزمهم کلمه التقوی وکانوا أحقّ بها(‌ »کلمه‌ی تقوا لازم لا ینفک آن است و ایشان از دیگران سزاوارتر بدان بودند»[۲۴۱].
امامت فراتر از نبوت
متصدی حفظ و نگه‌داری دین آسمانی که از سوی خداوند، این سمت اختصاص یافته، امام است و حامل وحی و متصدی دریافت احکام و شرایع آسمانی از جانب خداوند، نبی است. و امکان جمع و جدایی نبوت و امامت در یک شخص وجود دارد، اخذ وحی الهی، اگر چه احکام الهی را اثبات می‌کند، لکن بر استمرار و مداومت آن دلالت ندارد. به همین جهت پیوستگی وجود پیامبر در بین بشر، لزومی ندارد ولی وجود امام که نگه‌دارنده‌ی دین الهی است، ضرورت دارد[۲۴۲].
آیه‌ی مربوط به حضرت ابراهیم این تفاوت وجه امتیاز امامت را به خوبی روشن می‌سازد؛ آن‌جا که می‌فرماید: )وإذا تتلی ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن قال انی جاعلک للناس اما ما قال ومن ذریتی قال لا ینال عهدی الظالمین(‌[۲۴۳] «هنگامی که خداوند ابراهیم را با وسایل گوناگونی آزمود و او به خوبی از عهده‌ی آزمایش برآمد، خداوند به او فرمود:‌ من تو را وسایل گوناگونی آزمود و او به خوبی از عهده‌ی آزمایش برآمد، خداوند به او فرمود: من تو را امام ورهبر مردم قرار دادم، ابراهیم عرض کرد: از دودمان من نیز امامانی قرار بده. خداوند فرمود: پیمان من به ستم‌کاران نمی‌رسد. باز قرآن می‌فرماید: )وجعلناهم ائمه یهدون بامرنا(‌[۲۴۴].
وما ایشان پیشوایانی قرار دادیم که به امر ما هدایت و رهبری می‌کردند.
ظاهر جمله‌ی یهدون بامرنا این است که هدایت به امر، جاری مجرا و مفسر معنای امامت است و آن‌چه در خصوص این مقام خاطرنشان می‌کنیم، این است که این هدایت که خدا آن را از شئون امامت قرار داده، هدایت به معنای راهنمایی نیست، چون می‌دانیم خدای تعالی ابراهیم(ع) را امام قرار داد که سال‌ها دارای منصب نبوت بوده و معلوم است که نبوت از منصب هدایت به معنای راهنمایی جدا نیست. پس هدایتی که منصب امام است، معنای عام نمی‌تواند غیر از رساندن به مقصد داشته باشد. این معنا یک نوع تصرف تکوینی در نفوس است، که با آن تصرف راه را برای بردن دل‌ها به سوی کمال و انتقال دادن آن‌ ها از موقفی به موقف بالاتر هموار می‌سازد و چون تصرفی است تکوینی و عملی است باطنی، ناگزیر مراد از امری که با آن هدایت صورت می‌گیرد، امری تکوینی خواهد بود، نه تشریعی که صرف اعتبار است، بلکه همان حقیقتی است که آیه‌ی شریفه‌ی )انما امره اذا اراد شیئاً ان یقول له کن فیکون فسبحان الذی بیده ملکوت کلّ شیء(‌[۲۴۵] آل را تفسیر می‌کند و می‌فهماند که هدایت به امر خدا از فیوضات معنوی مقامات باطنی است که مؤمنین به وسیله‌ی عمل صالح به سوی آن هدایت می‌شوند و رحمت پروردگارشان شامل حال آن‌ ها می‌شود.
و چون امام به وسیله‌ی امر، هدایت می‌کند می‌فهمیم که خود امام قبل از هر کس متلبس به آن هدایت است و از او به سایر مردم منتشر می‌شود و برحسب اختلافاتی که در مقامات دارند، هر کس به قدر استعداد خود از آن بهره‌مند می‌شود. از این‌جا می‌فهمیم که امام، رابط میان مردم و پروردگارشان در اخذ فیوضات ظاهری؛ یعنی شرایع الهی که از راه حق نازل گشته و از ناحیه‌ی پیغمبر به سایر مردم منتشر می‌شود، می‌باشد. و نیز می‌فهمیم که امام راهنما است که نفوس را به سوی مقاماتش راهنمایی می‌کند. همچنان‌که پیغمبر راهنماست که مردم را به سوی اعتقادات حق و اعمال صالح راهنمایی می‌کند. البته بعضی اولیای خدا تنها پیغمبرند و بعضی تنها امامند و برخی دارای هر دو مقام هستند مانند حضرت ابراهیم و دو فرزندش[۲۴۶].
صفات امام
۱ ـ علم امام
امام دارای نیروی الهام است که از آن به «قوه‌ی قدسیه» نیز تعبیر می‌کنند. امام از آن‌جا که از معنویت و صفای باطنی در حدّ تمام و کمال برخوردار است، قدرت و توانایی آن را دارد که از طریق الهام کسب معلومات نماید و این مربوط به زمان خاصی نیست، بلکه هر گاه اراده نماید حقایقی که به حسب عادت بر دیگران پوشیده است برای او مشخص و معلوم است. البته این معنا را نباید از نظر دور داشت که ائمه‌ی اطهارG معلومات خویش را هرگز نزد معلمان و در مکتب‌خانه‌ها و کلاس‌های درس که طبیعتاً برای عامه‌ی افراد در نظر گرفته می‌شود کسب ننموده، بلکه به اعتقاد ما آنان از دوران کودکی از قوه‌ی قدسیه‌ی الهامی برخوردار بوده و نسبت به همه‌ی علوم و دانش‌ها مهارت داشته‌اند[۲۴۷].
اعلم بودن امام، از صفات معتبر در افضلیت است. این اعلمیت اختصاص به عدم شرعی ندارد بلکه علوم غیر شرعی را هم دربرمی‌گیرد. یعنی امام باید در امور غیر شرعی هم اعلم باشد مثل سحر و شعبده، تا در صورت مواجهه با ساحران و شعبده‌بازان، سحر آنان را خنثی کند و حیله‌های آنان را به مردم بنمایاند و از گمراه شدن مردم جلوگیری کند.
اعتبار اعملیت از ناحیه‌ی عقل هم تصدیق می‌شود؛ زیرا اختیار نکردن اعلم، به معنای تقدیم مفضول است که قبیح خواهد بود.
حکمت هم نوعی علم است که به پیغمبران داده شده است و امام هم، چون جانشین پیغمبر است باید از آن برخوردار باشد و از این لحاظ، از همه برتر باشد[۲۴۸].
علم امامان در بیان علاّمه طباطبایی

 
مداحی های محرم