انسان گرایی درروان شناسی معاصر جایگاه مهمی احراز کرده است، به گونه ای که گاهی در برابر رفتارگرایی، و روانکاوی از آن به عنوان دیدگاه سوم یاد می شود. این دیدگاه در کل روان شناسی و بویژه در حوضه روانشناسی رشد و به طور خاصی در روان – شناسی رشد شخصیت، تاثیربسزایی داشته است (پترسون، ۱۹۸۸). نقش عمده انسان گرایان در بحث رشد شخصیت، موضع گیری در برابردیدگاههای رفتارگرایی است. رفتارگراها انسان را منفعل و ساخته محیط می دانند. در حالی که انسان گراها تاکید می کنند که انسان تحت تأثیر انتخاب فعال خویش قراردارد. در بین انسان گراها دو چهره برجسته وجوددارد. «کارل راجرز» و «آبراهام مزلو». ابتدا رشد شخصیت وعزت نفس را از دیدگاه مزلو مطرح می کنیم و بعد نظر راجرز را بیان می کنیم.
نظریه مزلو:
مزلو معتقد است همه افراد جامعه مابه یک ارزشیابی ثابت و استوار و معمولاً عالی از خودشان و به احترام به خود یا عزت نفس و یا به احترام به دیگران، تمایل یا نیاز دارند(مزلو، ۱۹۵۴). او نیاز به احترام را دو نوع میداند که عبارتند از: احترامی که دیگران به ما میگذارند و احترامی که خود به خود میگذاریم. وقتی احساس احترام درونی می کنیم که به خود احترام بگذاریم. یعنی احساس ایمنی درونی و اعتماد به خود پیدا کنیم و خود را ارزشمند و شایسته احساس کنیم زمانی که فاقد احترام به خود باشیم در مقابله بازندگی احساس حقارت – دلسردی و ناتوانی میکنیم، این احساسات خود به وجودآورنده دلسردی و یاس اساسی و یا گرایش های روان نژندانه یا جبرانی خواهد شد(شولتز، ۱۹۷۷). به نظر مزلو در همه انسانها تلاش یا گرایش فطری برای تحقق خود هست. تحقق خود را می توان کمال عالی و کاربرد همه تواناییها و متحقق ساختن تمامی خصایص و قابلیتها دانست(شولتر، ۱۹۷۷). مزلو در مطالعات خود، دریافت که نوعی اطمینان درونی و یا حس غلبه در انسانها وجود دارد و آن را، جزء ارزش دادن به خود و اطمینان از شخصیت خویشتن، چیز دیگری تصور نمی کرد. او خودشکوفایی را در به کارگیری و پرورش کامل استعدادهای بالقوه یعنی به فعلیت درآوردن «خود» واطمینان از خود میدانست – یعنی آنگونه شود که می تواند بشود. این بیان مزلواندرز «نیچه» را به یاد می آورد که می گفت «آن چیزی شو که هستی»(شکرکن، ۱۳۷۲).
نظریه ی راجرز:
تصور نسبتاً دائمی هر فرد راجع به ارزشی که او برای خود قائل میشود و رابطه این ارزش یا خود واقعی است که شامل تمام افکار، ادراکها و ارزشها که من را تشکیل میدهد و من شامل آنچه هستم وآنچه میتوانم و بر ادراک فرد از جهان تأثیر دارد. پشتکار انسان را موفق میکند و بهترین نردبان ترقی است. افرادی که بر عزت نفس و پشتکار خود تکیه دادند، بیش از اشخاصی که به قریحه و مواهب طبیعی خود متکی هستند بر رستگاری و پیشرفت نزدیکند و از خسران دور هستند. نسبت پشتکار و عزت نفس با مواهب طبیعی مثل نسبت اراده است به قابلیت، همانطوری که شخص هر قدر قابلیت انجام کاری را داشته باشد تا اراده انجام آن را نکند به انجامش موفق نخواهد شد، همینطور هم هر قدر انسان، صاحب ذوق و قریحه و هوش باشد تا آن ذوق مقرون به پشتکار و عزت نفس و تلاش نباشد مثمرثمر نیست، پس عزت نفس اساس امید است(سیفپناهی، ۱۳۷۸).
مفهوم خویشتن مهمترین پدیده و عنصراساسی در نظریه راجرز است. به نظر راجرز، انسان عوامل محیط خود را درک می کند ودر ذهن خود به آن معنی می دهد- مجموعه این سیستم ادراکی و معنایی، میدان پدیداری روانی فرد را می سازد. به مرور که آگاهی از خود ظاهرمی شود او فرد نیازی شکل می گیرد که نیاز به توجه مثبت و احترام نامیده می شود. نیاز به دریافت توجه مثبت، آنقدر قوی است که فرد ممکن است آنرا به تجارت مثبتی که در جریان تحقیق نفس احساس می کند، ترجیح دهد. از طریق نگرش های مثبت و احترام آمیزی که توسط دیگران نسبت به فرد بروز داده می شود احترام و توجه مثبت نسبت به خود، به وجود می آید. پس از تشکیل نگرش مثبت نسبت به خود، در فرد به جای آن که او توجه مثبت و احترام را از دیگران بگیرد، از خودش می گیرد. به وجود آمدن نگرش مثبت و احترام آمیز نسبت به خود در فرد، گام دیگری درجهت ایجاد یک شخصیت خودمختار و سالم است (شفیع آبادی، ۱۳۷۱). هنگامی که خود رشد می کند، انسان نسبت به دوستی و قبول دیگران احساس علاقه و نیازمی کند و توجه مثبت نامشروط دیگران را طلب میکند. – راجرز این نیاز را ذاتی انسان می داند (فریک، ۱۹۷۱).
توجه مثبت که انسان یک نیاز عمومی و بسیار جدی و شایع است. در صورتی که ناکام بماند- در کودک حالتی می کند که راجرز «توجه مثبت مشروط» می خواند یعنی عشق و محبتی که کودک دریافت می کند، مشروط به رفتار درست او نسبت با پرورش توجه مثبت مشروط کودک شیرخوار انتظارات مادر را درونی می سازد و با این عمل گرایش های مادر می گیرد و در مورد خود بکار می برد. حاصل این وضع که کودک نخست توجه مثبت مشروط را از مادر و سپس از خود دریافت می کند پیرایش شرایط ارزشمندی است یعنی کودک برای ارزشمند بودن خود شرط هایی قایل می شود و تنها در شرایط خاصی خود را ارزشمند مییابد(شواتز،۱۹۷۷).
خلاصه این که راجرز معتقد است که اگر اولیا از همان اول زندگی به طفل محبت بدون قید و شرط دهند بعدها از چنان عزت نفسی برخوردار می شوند که لزومی در طرد کردن تجارب واقعی نمی بینند و در هر شرایطی خود را اندیشمند میدانند چنین شخصی آزاد و رهاست و می تواند به تحقیق خود بپردازد و سهم استعدادهای بالقوهاش را بپروراند. لیکن اگر اولیاء به طفل به طور مشروط مهر و محبت کنند و یا نظر مثبت دهند کودک تجربه هایی را که با خودپنداریش هماهنگ نباشد طرد و انکارمی کند (شاملو،۱۳۷۰).
۲-۲-۳ خلاقیت
مثل هر مفهوم نظری و انسانی دیگر، تعریف خلاقیت نیز تابع گرایشات و برداشت های شخصی و مکتبی صاحبنظران است که در مجموع مشابه به نظر می رسند. به منظور جلوگیری از طولانی شدن بحث، ذیلا به ذکر تعاریف خلاصه چند تن از مشاهیر زمینه تحقیقات و منابع علمی خلاقیت اشاره می گردد.
- فرهنگ توصیفی اصطلاحات روانشناسی: “تفکرخلاق تفکری است که مشخصه اصلی آن توانائی کنارگذاشتن فرض های غیرلازم و زایش افکاراصیل است “(برونو، ۱۳۷۰).
- استیفن رابینز[۶۵](۱۹۹۱): “خلاقیت به معنای ترکیب ایده ها در یک روش منحصر به فرد یا ایجاد پیوستگی بین ایده هاست “(طالب زاده و انوری، ۱۳۷۵).
- استین، پارنس و هاردینگ[۶۶](۱۹۶۲): “خلاقیت همان چیزی است که به ایجاد یک کار جدید منجر می شود، که در زمانی به عنوان یک چیز قابل دفاع یا مفید یا خشنود کننده مورد قبول گروه قابل توجهی قرار گیرد".
- مدنیک[۶۷] (۱۹۶۲): “خلاقیت عبارت از سازمان دادن به عناصر همخوانده به صورت ترکیبهای جدیدی است که به خواسته های خاص پاسخ می دهند یا اینکه به گونه ای مفید هستند “.
- فاکس[۶۸] (۱۹۶۶):” فرایند خلاق به هر نوع فرایند تفکری گفته می شود که مساله را به طریق مفید و بدیع حل کند".
- هورلاک[۶۹] (۱۹۸۲): “خلاقیت در واقع همان شکل کنترل شده تخیل است که منجر به نوعی ابداع و نوآوری می گردد".
- استرنبرگ[۷۰] (۱۹۸۹): ” خلاقیت ترکیبی از قدرت ابتکار، انعطاف پذیری و حساسیت در برابر نظریاتی که یادگیرنده را قادر می سازد خارج از نتایج تفکر نامعقول به نتایج متفاوت و مولد بیندیشد که حاصل آن رضایت شخصی و احتمالا خشنودی دیگران خواهد بود"( کفایت، ۱۳۷۳).
- لوتانز[۷۱](۱۹۹۲): “خلاقیت به وجود آوردن تلفیقی از اندیشه ها و رهیافت های افراد و یا گروه ها در یک روش جدید، است"(انوری، ۲۰۰۷).
- فرانکن[۷۲] (۲۰۰۵): “خلاقیت رویکرد خلق یا تشخیص ایده ها و احتمالاتی است که در حل مسئله یا در ارتباطات انسانی و سرگرم کردن خود و دیگران مفید است"وی اضافه می کند که برای خلاق بودن، افراد باید قادر باشند که مسائل را از دیدی تازه بنگرند، احتمالات و جایگزینهای بدیع خلق نمایند ( همتی، ۱۳۸۷).
- هالپرن [۷۳]: خلاقیت توانائی شکل دادن به ترکیب تازه ای از نظرات یا ایده ها برای رسیدن به یک نیاز یا تحقق یک هدف می باشد"( سایت فکر نو، به نقل از نگین برات، ۱۳۸۲).
- تورنس[۷۴] (۱۹۷۳): "خلاقیت عبارت است از حساسیت به مسائل، کمبودها، مشکلات وخطاهای موجود در دانش، حدس زدن، تشکیل فرضیه هایی در باره این کمبودها، ارزشیابی و آزمایش این حدسها و فرضیه ها و احتمالاً اصلاح و آزمودن مجدد آنها و در نهایت نتیجه گیری “. تورنس که تحت تاثیر چهارچوب نظری گیلفورد است خلاقیت را مرکب از چهار عامل اصلی می دانند که عبارتند از:
۱- سیالی[۷۵] : توانائی تولید تعداد بی شماری ایده در قالب تصویر با فرض پاسخ و عقیده در مورد آن.
۲- ابتکار[۷۶] : توانائی تولید ایده هایی که از ایده های عادی و رایج متفاوت است.
۳- انعطاف پذیری[۷۷] : توانائی تولید انواع گوناگون و متنوع ایده ها در قالب تصویر و ارائه راه حلهای نو.
۴- بسط[۷۸] : توانائی اضافه کردن جزئیات یا تکمیل ایده های تصویری( کفایت، ۱۳۷۳).
به زبان ساده می توان گفت : “خلاقیت عبارت است از بکارگیری توانائیهای ذهنی برای ایجاد یک فکر یا مفهوم جدید “. از مضامین بکار گرفته شده در تعاریف فوق چنین برمی آید که اولاً ماهیت خلاقیت به چگونگی تفکر انسان و نتیجه آن بستگی دارد و ثانیاً مشتمل بر یافتن راه ها و روش های جدید و مؤثر می باشد. بنابراین بدون وجود سه ویژگی اساسی:
۱- ذهنی بودن[۷۹]
۲- نوبودن[۸۰]
۳- موثر بودن [۸۱]
نمی توان لفظ خلاقیت را بر یک فرایند و فعالیت ذهنی و یا عملکرد اطلاق نمود.
درحقیقت، از آنچه که ما به عنوان خلاقیت و تفکر خلاق[۸۲] ازآن نام می بریم شامل یک فرایند ذهنی و نتیجه نوع فکرانسان است یعنی چیزی که چگونگی فعالیت فکری فرد و نتیجه آن است بعبارتی خلاقیت تفکری است که شامل نگرش نو و ایده های بکر می باشد. بدیهی است خلاقیت مثل هر مفهوم دیگر ذهنی، تعاریف مختلفی از اصطلاح خلاقیت ارائه شده است. پیچیدگی و دشواری شناخت ماهیت، تعریف و کارکرد خلاقیت، بیشتر ناشی از ماهیت غامض کنشهای مغزی است(بزرگ خلیلی،۱۳۸۷).
نظریه های خلاقیت
در مورد خلاقیت چون سایر مفاهیم روانشناسی دیدگاه های مختلف و متفاوتی وجود دارد که ماهیت، خاستگاه و کارکرد آنرا به شکلی خاص تبیین می نماید. در این مجال به اختصار به مهم ترین آنها اشاره می شود.
- خلاقیت به عنوان ودیعه الهی[۸۳] : در دنیای باستان، فیلسوفانی چون افلاطون معتقد بودند که خداوند اذهان این گونه مردان را از آنها گرفته و با دادن قوه ابتکار آنان را به عنوان سفیرانش بکار می گیرد (افلاطون[۸۴]، ۱۹۲۵). عنصر خلاقیت فرد یک هدیه خداوندی است و بیش از آنکه از تربیت ناشی شود از الهام ناشی میشود (کارلایل[۸۵] ، ۱۹۳۴ ). سامرست موام نیز معتقد بود الهام پایه واساس تفکر خلاق است (مؤیدنیا، ۱۳۸۴).
- خلاقیت به عنوان دیوانگی[۸۶] : این دیدگاه قدیمی خلاقیت را نوعی جنون و دیوانگی تلقی می کند غیرعادی بودن، بی ارادگی، خودجوشی و ظاهر غیرعقلائی خلاقیت عاملی بود که افرادی چون لمبروزو( ۱۹۸۱)، خلاقیت را نتیجه آسیب عقلی دانسته و برای اثبات ادعای خود نمونه هایی از افراد نابغه و مشاهیر را نام ببرد که کم وبیش عصبی و یا دیوانه بوده اند. مثلا فیلسوفی چون نیچه در تمام زندگی بخصوص زمان خلق آثار خود بین حالت تعادل وعدم تعادل روانی به سر برده است. امروزه نیز افراد عامی بعضا کار غیرعادی و خلاقانه را که تا حدود زیادی از استانداردهای رفتاری و عرف جامعه متفاوت باشد بیمارگونه می پندارند. براساس تحقیقات انجام شده خودکشی، تمایل کمتر به ازدواج و داشتن فرزند کمتر و طلاق زیاد در زندگی افراد خلاق بیشتر از نرم جامعه است. تحقیقات جدید صورت گرفته براساس معیارهایIV-DSM[87] ( چهارمین ویرایش سیستم طبقه بندی بیماریهای روانی - انجمن روانپزشکی امریکا) نشانگر شیوع بیشتر اختلالات روانی در میان افراد خلاق است. شایع ترین اختلالات انواع بیماریهای اسکیزوفرنیا و اختلالات خلقی گزارش شده است. امیل کراپلین طی تحقیقات خود به این نکته اشاره می کند که احتمالاً اختلال روانی مانیا[۸۸] (شیدائی) باعث دگرگونی هایی در فرایند تفکر شده و منجر به افزایش خلاقیت گردد. خودکشی و اختلالات روانی بیشتر در میان هنرمندان که مصادیق بارز خلاقیت محسوب می شوند دلیل دیگر ارتباط بیماریهای روانی و خلاقیت شمرده می شود. فلیکس پست( ۱۹۹۴)، روانشناس انگلیسی با بررسی فراوانی اختلالات روانی در بین افراد خلاق و برجسته نشان داده است که ارتباطی بین این دو عامل وجود دارد ( احدی، مظاهری و فخری، ۱۳۷۱، ص۳). عامه مردم نیز کم وبیش در مورد ایده ها ی خلاقانه نظر نامناسبی دارند بطوریکه با مسخره کردن و دیوانه پنداری موجب یاس افراد خلاق می شوند. برنارد شاو در این باره می گوید ” تمام اندیشه های بزرگ ابتداء مسخره پنداشته می شوند “( مؤید نیا، ۱۳۸۴).
- خلاقیت بعنوان نبوغ شهودی[۸۹] : با تعدیل دیدگاه دیوانه پنداری، ماهیت اشراقی [۹۰]، شهودی و غیرقابل آموزش بودن خلاقیت مطرح گردید که دارنده آن شخصی نادر و متفاوت تلقی شود که می تواند بدون واسطه و استفاده از قدرت استدلال و بطور مستقیم ایده خلاق را دریابد. لغزشهای ظاهرا غیرمنطقی، کپرنیک و کالیله را یاری کردند تا نظریه های خود را به نظم درآورنداینان راه های ذهنی معمولی و منطقی تفکر را پیگیری نکردند. بلکه به واسطه کمک ذهن ناخودآگاه هدایت شده اند. مطابق این دیدگاه خلاقیت را نمی توان آموزش داد چرا که غیرقابل پیش بینی بوده و از اصول خاصی پیروی نمی کند و درعین حال غیرعقلائی ومختص افراد غیرعادی است ( مردیث[۹۱] ، ۱۹۱۱ ). درمجموع خطرناک است که بپنداریم خلاقیت ها از مکاشفه و اشراق سرچشمه می گیرند و نتیجه بگیریم که دیگر نمی توانیم و نیازمند هم نیستیم کاری در این باره انجام دهیم این کار شبیه معمای جعبه سیاه است که مستلزم به کنار گذاشتن مساعی آگاهانه و در انتظار ظهور مکاشفه نشستن است. با این حال امیدواری ما به شهود و مکاشفه باید گاهگاهی باشد نه همیشگی. با این فرض سهم آن نیزارزشمند خواهد بود ( قاسمی، ۱۳۸۶).
- خلاقیت به عنوان نیروی حیاتی[۹۲] : داروین به موازات نظریه مشهور تکاملی خود، خلاقیت را عامل ذاتی حیات که پیوسته در حال نوشدن است دانست. براین اساس ماده بی جان غیرخلاق محسوب می گردد. به نظر می رسد که نیروی خلاق تکامل، خود را به صور گوناگون پایان ناپذیری عرضه می کند که یکتا، بی نظیر، غیرقابل تکرار و بازگشت ناپذیر هستند. (دوبزهانسکی[۹۳]، ۱۹۵۷). یکی از پیشتازان این نظریه بیولوژیکی شخصی بنام ادموند سینوت ( ۱۹۶۲ )، است وی اعتقاد داشت که حیات ماهیتا خلاق است چرا که خود را سازمان می دهد تنظیم میکند و همواره در حال نوشدن می باشد. در این میان انسان بی همتاست چون از داده های درهم و برهم، اثری هنری و یا علمی پدید می آورد انسان توانائی آنرا دارد که الگوهای تنظیمی خود را خلق کند ( قاسمی، ۱۳۸۶).
- نظریه تداعی گرایی[۹۴] : تداعی گرایی بعنوان مکتب مسلط روانشناسی قرن نوزدهم امریکا و انگلستان که ریشه در افکار و عقاید جان لاک دارد اذعان می کند ایده های جدید، از ایده های قدیم و بوسیله آزمون و خطا حاصل می شوند به عبارت دیگر وقتی که ایده ای خاص در ذهن ظاهر شود ایده مرتبط نیز بلافاصله در ذهن متداعی می گردد هرقدر این دو ایده بیشتر، تازه تر و واضحتر بهم مرتبط باشند. احتمال همراه شدن آنها بیشترخواهد بود. بنابراین سه اصل مهم فروانی، تازگی و وضوح در نظریه تداعی گرایی مهم هستند. ایدههای تازه در واقع ترکیبی از ایده های قدیم هستند که از نو سازماندهی شده اند. تفکر خلاق نیز چیزی جز برقراری ارتباطات ذهنی نیست وهرچه انسان قادر به تداعی بیشتری باشد خلاقیت بیشتری خواهد داشت( قاسمی، ۱۳۸۶).
- نظریه گشتالت[۹۵] : کلی نگری شاکله نظریه گشتالت را تشکیل میدهد. فلذا خلاقیت نیزعبارت از بازسازی الگوهایی است که ساختار ناقص دارند و ذهن در صدد تکمیل آن است به عبارتی دیگر تفکر خلاق معمولا با وضعیتی مسئله دار شروع می شود که از جهاتی ناتمام است و نهایتا ذهن جهت کامل و هماهنگ کردن آن فعال شده و راه های جدیدمی یابد( قاسمی، ۱۳۸۶).
نظریه روانکاوی[۹۶] :(خلاقیت بعنوان نتیجه تصعید[۹۷] و پالایش روانی[۹۸] و تعادل حیاتی[۹۹] )همواره مفهوم روانکاوی نام زیگموندفروید (۱۹۴۹)، یکی از تاثیرگذارترین متفکرین تاریخ جهان و واضع تئوری روانکاوی را تداعی می کند. روانکاوی فروید، بیش از هرمکتب دیگری ایده هایی بنیادی در مورد خلاقیت ارائه داده است که رهنمودی برای پژوهشهای علمی مربوط است. فروید معتقد بود خلاقیت و هنر در واقع نوعی تطهیر عاطفی و پالایش روانی است که موجب حفظ سلامتی انسان می شود. به زعم او هنرمند خلاق کسی است که هنر را وسیله ای برای ابراز تعارضات درونی خود قرار داده و تمایلات مطرود و سرکوفته را در قالب پذیرفته شده ای ظاهر می سازد که در غیر این صورت می بایست شاهد روان نژندی فرد باشیم. به نظر فروید رشد و تعادل روانی فرد درگرو تعادل صحیح بین نیروهای خلاقه و نیروهای متهاجم(تا حدودی با برتری نیروهای خلاقه)بستگی دارد. فروید زندگی و هر نوع گرایش مثبت به آنرا ناشی از یک نیروی غریزی بنام اروس[۱۰۰] ( نام خدای عشق در یونان قدیم وسمبل غریزه عشق به زنده ماندن ) می داند که سرمنشاء همه نیروهای خلاقه و حیاتی است. در مقابل از نیروی غریزی دیگری بنام تاناتوس[۱۰۱] (نام خدای مرگ و برادر هوپنوس[۱۰۲] که خدای خواب در نزد یونانیان قدیم بود) نام می برد که مانع خلاقیت و انرژی حیاتی است (وهاب زاده، ۱۳۶۶، ص۲۰). او معتقد بود خاستگاه خلاقیت، در تعارضی[۱۰۳] است که در ذهن ناخودآگاه وجود دارد و ذهن پیوسته در پی حل آن است که در صورت حل موجه و موفقیت آمیزمنجر به خلاقیت میگردد(با کمک بخش خودآگاه شخصیت) و گرنه آن تعارض واپس زده شده و یا در شکل بیماری (روان نژندی[۱۰۴] ) ظاهر می گردد(مغایر راه حل بخش خودآگاه شخصیت ). بنابراین خلاقیت و روان نژندی هر دو ریشه واحد در تعارضات ناخودآگاه فرد دارند یعنی هم فرد خلاق و هم فرد روان نژند با یک نیروی واحد هدایت می شوند. شخص خلاق، در واقع میزان کنترل “خود[۱۰۵]” بر روی “نهاد[۱۰۶]” را کم کرده و اجازه میدهد اندیشه های آزادخیز[۱۰۷] ناخودآگاه بروز داده شوند یعنی تکانه های خلاق[۱۰۸] از سطح ناخودآگاه به سطح خودآگاه آیند. به نظر فروید خلاقیت ماهیتی چون غذا دارد. بوسیله غذا تنش درونی و عدم تعادل ناشی از گرسنگی فرد رفع می گردد بوسیله خلاقیت نیز تنش فرد برطرف می گردد. در هرحال به زعم فروید خلاقیت ریشه بیمارگونه داشته و نتیجه عدم تعادل و تعارضات درونی است. فروید معتقد بود جوامع اساسا نسبت به رفتار خلاقانه حالت تدافعی و حتی سرکوبگر دارد.
روانکاوان و پیروان جدید فروید : آن ها معتقدند خلاقیت نه در ناخودآگاه، بلکه ریشه در نیمه آگاه دارد، ذهن نیمه آگاه بدلیل داشتن آزادی در جمع آوری ایده ها، مقایسه و آرایش مجدد آنها، سرچشمه خلاقیت به شمار می آید. افرد خلاق لزوما دارای زمینه های بیمارگونه و آشفتگی روانی نیستند بلکه همچون افرادی دارای چهارچوب شخصیتی محکم هستند تا بتوانند به عمق ناخودآگاه خود مراجعه و پس از کشفیات خلاقانه سالم به واقعیت برگردند. اریک فروم(۱۹۴۱)، بیان می دارد که خلاقیت در شرائط سلامتی و هماهنگی فعالیت روانی بروز داده می شود(کفایت، ۱۳۷۳). او پنج طرح شخصیتی را که شامل شخصیت پذیرا، بهره کش، سوداگر، محتکر و سازنده است توصیف می نماید که آخرین آنها نمونه کامل شخصیت رشد یافته بوده و ویژگی مهم آن ” عشق به خلاقیت “است. چهارچوب نظریه فروم در تائید نقش ویژه عوامل محیطی و فرهنگی است که به شخصیت افراد شکل می دهد. او می گوید ” افراد محصولی از فرهنگ خویش هستند” براین اساس در جوامع صنعتی، انسانها دچار از خودبیگانگی[۱۰۹] می شوند(وهاب زاده، ۱۳۶۶).
- نظریه انسانگرایی کارل راجرز وآبراهام مازلو : راجرز (۱۹۵۴)، و مازلو(۱۹۶۲)، دو تن از مشهورترین روانشناسان انسانگرا[۱۱۰] هستند. راجرز صاحب نظریه “پدیدارشناختی [۱۱۱]” معتقد است انگیزه عمده دررشد شخصیت عبارت است از ” تمایل فعلیت بخشیدن به استعدادها، توانائیها و خواسته ها “. خلاقیت نیز در حقیقت نوعی خودشکوفائی[۱۱۲] بعنوان عالی ترین مرحله ارضاء نیازها و رشد شخصیت است و آن عبارت است از اینکه موجود زنده میل دارد و تلاش می کند تمام استعدادهای بالقوه خود را تا حد امکان بالفعل ساخته و تعالی ببخشد. (وهاب زاده، ۱۳۶۶). خاستگاه این میل، واقع بینی، استقلال عقیده و رضایت درونی فرداست. بطوریکه واقعیت پدیده ها را همانگونه که هستند بپذیرد، نظرات خود را تابع دیگران نسازد و از نتیجه تلاش فکری و کار خلاقانه نیز احساس شعف نماید. به زعم راجرز امنیت روانی و آزادی، احتمال ظهور خلاقیت را افزایش می دهند(مویدنیا، ۱۳۸۴). مازلو خلاقیت را به دو حالت عمده ” خلاقیت استعداد ویژه[۱۱۳] ” و” خلاقیت خودشکوفائی ” تقسیم بندی می کند. به نظراو شکل اول می تواند همراه با حالت روان نژندی نیز بروز داده شود لکن شکل دوم در بستر شخصیتی سالم ظاهر می گردد (کفایت، ۱۳۷۳، ص ۲۸). هاتز[۱۱۴](۲۰۰۱)، تصریح دارد در نظریه های انسانگرایانه خلاقیت ذاتی انسان در نظر گرفته شده است. چراکه انسان سرشت زیباشناسانه داشته و میل وافر به پیشرفت دارد و دراثر نیل به موفقیت و عملکرد خلاقانه احساس مثبت کسب می کند (حاجی دخت، ۱۳۸۷).
- نظریه تحلیل عوامل[۱۱۵] گیلفورد[۱۱۶] : در بحث ماهیت و اندازه گیری خلاقیت بیش از هرکس دیگر نام گلیفورد (۱۹۶۰)، مطرح است. به نظر او هوش ۱۲۰ عامل و توانائی مختلف را شامل می شود که تنها حدود ۵۰ عامل آن شناخته شده است. این توانائیها به دو دسته اصلی “مربوط به حافظه ” و “مربوط به تفکر” تقسیم می شوند البته سهم توانائیهای مربوط به تفکر خیلی زیادتر است. توانائیهای تفکر همگرا[۱۱۷] و تفکر واگرا [۱۱۸] بخشی از توانائیهای تفکر هستند که هر کدام عوامل ریزتری نیز دارند. گیلفورد در ابتدا، توانائیهای مربوط به خلاقیت را شامل تفگر واگرا دانست اما بعداً دریافت عوامل جزیی تر دیگری نیز در این مقوله دخیل هستند. به نظر گیلفورد تفکر واگرا یا همان خلاقیت هشت بعداساسی به شرح زیر دارد که عبارتنداز : ( حسن زاده، ۱۳۸۳).
۱- حساسیت به مسئله[۱۱۹] ۲- سیالی[۱۲۰] ۳- افکار نوین[۱۲۱] ۴ – انعطاف پذیری[۱۲۲]
۵- هم نهادی ( ترکیب )[۱۲۳] ۶- تحلیل گری[۱۲۴] ۷- پیچیدگی[۱۲۵] ۸- ارزشیابی [۱۲۶]
- نظریه رشد روانی – اجتماعی اریک اریکسون : یکی از نظریه پردازان بنام عرصه روانشناسی که در تائید تأثیر بلامنازع تجربه، فرهنگ، محیط و اجتماع در برابر وراثت بر شکل گیری شخصیت و خصوصیات روانی انسانها مانند ابتکار و خلاقیت سخن گفته اریک اریکسون (۱۹۰۲) ، روا نکاو و روانشناس مشهور آمریکایی و واضع نظریه رشد روانی – اجتماعی است که رابطه میان شخصیت و گستره اجتماع و فرهنگ را نشان می دهد وی هشت دوره قابل پیش بینی و معینی برای رشد که از بدو تولد شروع و تا کهنسالی ادامه می یابد فرض می کند که هرکدام دارای نیازها، تجارب، تضادها، تعارضات مخصوص خود است. برای مثال تجربه خلاقیت و ابتکار کودکان در مرحله سوم ( ۳ تا ۶ سالگی ) مطرح می گردد که در تضاد و تعارض با تجربه احساس گناه است و درحالت توازن، اکثر مردم حد میانه تجربه ها را در پیش می گیرند که در آن میزان تجربیاتی که احساس ابتکار را به آنها می دهد احتمالا بیشتر از میزان تجربیاتی است که منجر به احساس گناه می شود. در دوره سوم رشد کودک شروع به کشف جهان می کند و می آموزد که دنیا چگونه جایی است و او چگونه می تواند بر آن تاثیر گذارد. هرگاه فعالیت کودک موفقیت آمیز باشد، با دید سازنده با دنیا برخورد و حس ابتکار پیدا می کند و هرگاه مورد سرزنش و تنبیه قرار گیرد، در برابر بیشتر کارهای خود احساس گناه خواهد داشت. تاثیرات برخورد با تجارب و نحوه حل تعارضات، بیشتر در میانسالی خود را نشان می دهند که در صورت حل موفقیت آمیز تعارضات، توانائی همکاری و همراهی فرد با دیگران و اشتغال به کارهای خلاقانه فراهم می گردد. ( بنی جمالی و احدی، ۱۳۷۰).
- نظریه سینکتیکز یا بدیعه پردازی[۱۲۷]گوردون : درسال ۱۹۶۱ ویلیام گوردون[۱۲۸] این روش را برای توضیح جریان بروز خلاقیت و نوآوری ابداع و ارائه کرد. وی اعتقاد داشت می توان با یک سری تمرین های گروهی، خلاقیت را آموزش و توسعه داد مهم ترین عنصر در بدیعه پردازی همان استفاده از قیاس است. به زعم گوردون تولید فکر وعمل نوآورانه چندان ماهیت پیچیده ندارند و تقربیا برای تمام افراد قابل دسترس است وی چهار پایه برای بدیعه پردازی برشمرده که عبارتند از :
۱- خلاقیت به واسطه داشتن آثار شگرف ومفید در زندگی دارای اهمیّت است.
۲- فرایند خلاقیت به هیچ وجه اسرارآمیز نیست بطوریکه می توان آنرا شرح داد، آموزش داد و بکار برد عوام آنرا اسرارآمیز و ذاتی افراد خاص می پندارند در حالیکه با تحلیل آگاهانه قابل انتقال و افزایش است.
ب) ابعاد آنتروپومتریک:
- سن ، قد، وزن
- طول واقعی اندام تحتانی
- طول ران
- طول ساق
-زاویهQ
- عرض زانو
- عرض مچ پا
- طول کف پا
آسیبهای شایع دوندگان در اندام تحتانی
۱- میزان علاقهمندی آزمودنیها جهت شرکت در این پژوهش
۲- شرایط روحی و روانی آزمودنیها
۳- میزان آشنایی و اطلاعات قبلی آزمودنیها از سؤالات و مفاهیم بکار برده شده در آن ها
۴- نوع و سطح نگرش آزمودنیها نسبت به سؤالات پرسشنامه
دونده نخبه[۱۶]: منظور از دونده نخبه در این پژوهش دوندهای بوده که سابقه حضور در لیگ برتر دو و میدانی کشور را داشته و حداقل به مدت ۵ سال در رشته دو و میدانی فعالیت داشته است.
دونده سرعت[۱۷]: منظور دوندهای است که در یکی از مادههای ۱۰۰ ، ۲۰۰ و یا ۴۰۰ در رشته دو و میدانی در سطح کشوری فعالیت داشته باشد.
دونده استقامت[۱۸]: منظور دونده ایست که در یکی از مادههای ۸۰۰ و یا ۱۵۰۰ متر در رشته دو میدانی فعالیت داشته باشد.
دونده نیمه استقامت[۱۹]: منظور دوندهای است که در یکی از مادههای ۳۰۰۰ ، ۵۰۰۰ و یا ۱۰۰۰۰ متر در رشته دو و میدانی فعالیت داشته باشد.
زاویه [۲۰]Q: زاویه Q زاویه بین خط اتصال خار خاصرهای قدامی فوقانی و مرکز استخوان کشکک با خط اتصال مرکز استخوان کشکک و نقطه میانی برجستگی درشت نی است. زاویه نرمال برای مردان ۱۰-۱۴ و برای زنان ۱۰-۱۹ درجه گزارش شده است [۶۹].
افت ناوی[۲۱] : حرکت استخوان ناوی به قسمت دیستال پا به علت کاهش درجاتی از قوس طولی که از طریق محاسبه اختلاف فاصله استخوان ناوی تا زمین در دو حالت با تحمل وزن و بدون تحمل وزن ارزیابی میشود، که مقدار نرمال آن بین ۵ تا ۹ میلی متر میباشد و اگر بیشتر از ۱۰ میلی متر باشد، به عنوان صافی کف پا در نظر گرفته میشود، و در این پژوهش به عدد بدست آمده از اختلاف فاصله استخوان ناوی تا زمین در دو حالت با تحمل وزن و بدون تحمل وزن گفته میشود، جزئیات اندازهگیری در فصل سه توضیح داده خواهد شد [۴۰،۷۴].
زانوی پرانتزی[۲۲] : یک اختلال در طرز قرار گرفتن پا است، که در آن زانوها از هم فاصله گرفته درحالیکه مچ پاها به هم چسبیدهاند، در این حالت شکل ظاهری پاها به صورت کمان یا پرانتز میباشد. اندازهگیری فاصله زانوها، درجه و شدت این ناهنجاری را مشخص میکند. در این تحقیق به عدد به دست آمده از فاصله زانوها توسط کولیس گفته شد، که جزئیات اندازهگیری در فصل سه توضیح داده خواهد شد [۷۱،۹].
زانوی ضربدری[۲۳] : زانوی ضربدری یکی از انواع تغییر شکلهای زاویهدار زانوست که در آن رانها به هم نزدیک میشوند و قوزکهای داخلی از هم فاصله میگیرند و در نتیجه نمایی شبیه ضربدر در پاها ایجاد میکنند. برای تشخیص این عارضه فرد در حالت ایستاده قرار میگیرد و دو پایش را کنار هم قرار میدهد. در این حالت، زانوها به هم میچسبند و قوزکهای داخلی از یکدیگر دور میشوند. اندازهگیری فاصله قوزکها، درجه و شدت این ناهنجاری را مشخص میکند. در این تحقیق به عدد به دست آمده از فاصله قوزکهای داخلی توسط کولیس گفته شد، که جزئیات اندازهگیری در فصل سه توضیح داده خواهد شد [۷۱،۹].
فصل دوم
پیشینه
پژوهش
این فصل در دو بخش مجزا ارائه شده است. در بخش اول در خصوص مبانی نظری موضوع به صورت جامع بحث شده است. بخش دوم نیز شامل مروری بر مطالعات مرتبط با موضوع تحقیق بوده و در نهایت جمعبندی و نتیجهگیری از ادبیات تحقیق ارائه شده است. بنابراین با توجه به آنکه هدف پژوهش حاضر مطالعه ابعاد آنتروپومتریک، نیمرخ ساختاری و آسیبهای اندام تحتانی دوندگان میباشد، در بخش مبانی نظری و پیشینه تحقیق موارد مربوط به اندام فوقانی و سایر بخشها بیان نشده است.
اندام تحتانی از دیدگاه طبقهبندیهای آناتومیکی به آن بخش از بدن اطلاق میشود که شامل ران، زانو و پا است. مفصل زانو بزرگترین مفصل در بدن انسان است که نقش و اهمیت آن در رشتههای مختلف ورزشی قابل توجه است [۴]. هنگام راه رفتن و ایستادن مفصل زانو بیشترین تحرک را دارد و همه نیروهای وارده به ستون مهرهها در انجام حرکات ورزشی(تقریباً در تمامی ورزشها و حرکات بدنی) از طریق مفصل زانو به ساق پا و نهایتاً به زمین منتقل میشود [۱].
آناتومی به خصوص ساختار اسکلتی در هر فرد ممکن است یک عامل خطرساز در آسیبدیدگی باشد. ارنیم و پرنتیس[۲۴](۲۰۰۰) عنوان کردهاند ناهنجاریهای ساختار آناتومیکی ممکن است ورزشکار را دچار آسیبدیدگی کند. همچنین اگر وضعیت بدنی ورزشکار دچار انحراف شود بیشتر در خطر آسیب ورزشی قرار میگیرد [۵۲]. ارنیم و پرنتیس قید کردهاند انحراف راستای وضعیت بدنی ممکن است بر اثر عدم تعادل عضلات یا بافتهای یک قسمت و یا عدم تقارن استخوانهای یک ناحیه باشد. در نتیجه آن ورزشکاران دچار یک سازوکار حرکتی ضعیف میگردند. زمانی که انحراف وضعیت بدن موجب عدم تعادل میشود، بدن حول یک نقطه مرکز ثقل جدید قرارگرفته که میتواند موجب آسیبدیدگی شود [۱۱۵،۴].
ناهنجاریهای پاسچرال[۲۵]، عبارتاند از تغییرات وضعیتی نامطلوبی که ساختار اسکلتی بدن و راستای طبیعی قامت را برهم میزنند. این ناهنجاریها عموماً به دلایل محیطی، کارکرد نادرست عضلات و مفاصل و عادات نامناسب حرکتی پدید میآیند و امکان بهبود و اصلاح آن ها از طریق حذف عوامل مربوطه وجود دارد [۱۰۷].
علل و عوامل بروز ناهنجاریها شامل: اختلالات ژنتیکی و مادر زادی ، بیماریها، صدمات، فقر حرکتی و عدم تحرک مناسب عادات نامناسب در ایستادنها، راه رفتنها، نشستنها و حمل اشیاء سنگین، شغل و وضعیتهای غیر صحیح و یکنواخت بدنی و انجام امور روزمره در حالت نامناسب یا فعالیتهای ورزشی و حرکتی نامناسب مستمر، استفاده از پوشاک نامناسب از قبیل کفش یا تجهیزات غیراستاندارد، تقلید الگوهای حرکتی و وضعیت بدنی غلط و نامناسب، کمبود محرکهای رشدی مانند نور، آب، هوای متناسب و تغذیه وضعیتهای روانی و شخصیتی مسائل فرهنگی و تربیتی افزایش وزن و تیپ بدنی و سن ذکر شده است [۱۰].
نقص در سیستم حرکتی انسان بندرت یک ساختار را در گیر میکند. به خاطر اینکه سیستم حرکتی انسان یک سیستم منسجم است، نقص در یک سیستم به وضعیتهای جبرانی و ایجاد مطابقتهایی در سیستمهای دیگر منجر میشود.
این سندروم با سفتی و کوتاهی عضلات فلکسور ران و خلف ستون فقرات و ضعف عضلات شکمی و سرینی مشخص میگردد. اینچنین ایمبالانسی میتواند اثرات مضری بر روی وضعیت استاتیک و دینامیک بدن به خصوص در هنگام راه رفتن داشته باشد. این سندرم باعث افزایش تیلت قدامی لگن، افزایش لوردوز کمری و خم شدن مختصر مفصل ران میگردد. اگر لوردوز کوتاه و عمیق باشد،ایمبالانس بیشتر مربوط به عضلات ناحیه لگن است، درحالیکه کم عمق و طویل باشد و به ناحیه پشتی کشیده شود،بیشتر به ایمبالانس های عضلانی تنه مربوط میگردد[۲۵].
۱- به دلیل رویکرد تحلیلی انتقادی در فرایند مدلسازی، این فرایند درک بهتری را از ساختار سیستم فراهم میآورد. در جریان این فرایند، مدلساز و تیم کارفرما درگیر فرایندی میشوند که هدف آن بهبود مداوم مدلی است که از واقعیت ارائه می شود. شبیهسازی سیستم معمولاً منجر به درک جدیدی از ساختار سیستم می شود که در دور بعدی امکان تهیه مدلهای کاملتری را فراهم میسازد. این یک امتیاز بزرگ برای مدلهای پویایی سیستمها است که در آن مدل سیستم به صورت جعبه سفید (به معنای آنکه روابط علی بین اجزاء توضیح داده میشود) تهیه می شود. در مقابل، مدلهای ریاضی معمولاً جعبه سیاهی از موضوع را ارائه می کنند (روابط ریاضی و آماری بین متغیرها بدون توضیح ساختار رفتاری).
۲- مدلهای پویاییشناسی سیستم امکان وارد کردن متغیرهای کمی و کیفی را به طور همزمان در سیستم فراهم میآورد. این امتیاز مهمی است که در مدلهای ریاضی پیادهسازی آن بسیار مشکل است. فارستر در ابتدای کار خود درک کرده بود که پویایی سیستمها باید برمبنای یک رویکرد تجربی و براساس شبیهسازی رایانهای شکل بگیرد. این رویکرد باعث می شود تا با نوشتن معادلات غیردقیق برای متغیرهای کیفی و شبیهسازی عددی آنها، تاثیر این عددها بر روی کل سیستم درک شود.
۳- باتوجه به محدودیت مفهومسازی، میتوان بیان داشت که همه مدلها به نوعی ناکامل هستند، چرا که مدل در ذات خود نمونه کوچکی از موجودیتها و روابط دنیای واقعی است. محدوده این ساده شدن، عمدتاً در مرز مدل بیان میگردد که نشاندهنده مفاهیمی است که در مدل لحاظ شده و در واقعیت به صورت مجرد وجود ندارد (مفاهیمی که به صورت انتزاعی و برای یکپارچهسازی تعدادی از مفاهیم واقعی استفاده شده اند) و یا برعکس، مفاهیمی که در دنیای واقعی وجود دارند و برای اجتناب از پیچیدگی مدل، با توجه به هدف مدلسازی فعلاً از آن صرفنظر شده است. مدلسازی پویاییشناسی سیستم را میتوان یک فرایند تکراری در نظر گرفت که با هر تکرار جزئیات بیشتری در آن لحاظ میگردد و در نهایت مدل پیچیدهتر و کاملتری نسبت به قبل خواهیم داشت.
۲-۷-۳- شبیهسازی زنجیره تامین با بهره گرفتن از رویکرد پویاییشناسی سیستم
با مرور مبانی نظری و تحقیقات انجام شده در زمینه ارزیابی زنجیره تامین با بهره گرفتن از پویاییشناسی سیستم استنباط می شود که زنجیرههای تامین را به عنوان یک سیستم و با بهره گرفتن از شبیهسازی دینامیکی میتوان مورد ارزیابی و مطالعه قرار داد زیراکه:
- زنجیرههای تامین پویا هستند ودر طول زمان رفتارهای متفاوتی را از خود نشان می دهند. به عنوان مثال پویاییهایی که توسط تامینکنندگان مواد اولیه در طول زمان در شبکه تامین و حمل و نقل مواد اولیه وجود دارد یا قمیتهایی که در شبکه وجود دارد و در زمان های مختلف متفاوت میباشد. همچنین بازار تقاضایی که در طی زمان تغییر می کند نمونههایی از وجود پویایی در زنجیره هستند.
- آنها دارای اثر متقابل میباشند. به این معنی که اجزاء سیستم اثر متقابل بر همدیگر دارند و این فعل و انفعالات باعث رفتارهای مختلف سیستم می شود. در زنجیرههای تامین مدرن بسیاری از پویاییهای مورد نظر با انواع مختلف این تعاملات تولید میشوند. به عنوان مثال در زنجیرههای تامین خدمات تعامل بین کاربر اطلاعات و فراهمکننده سرویسهای اطلاعاتی ممکن است رفتارهای متفاوتی را در زنجیره پدید آورد.
- زنجیرههای تامین پیچیده هستند و فعالیتهایی که در سیستم انجام می شود ممکن است تابعی از تعداد زیادی متغیرهای کلیدی باشند که روابط متقابل بسیار قوی با هم دارند. توانایی درک این شبکه بعنوان یک کل واحد و تجزیه و تحلیل تعامل بین اجزاء مختلف سیستم و فیدبکهای بین آنها بدون استفاده از مدلسازی دینامیکی به عنوان یک ابزار در مدلسازی شبکه های زنجیره تامین بسیار دشوار و یا حتی غیر ممکن میباشد.
اما علیرغم این موارد، جدول ۲ پیوست نشان میدهد که همچنان رویکرد مدلسازی، رویکرد غالب در ارزیابی زنجیره تامین بوده و استفاده از رویکرد شبیهسازی و به خصوص استفاده از تکنیک پویاییهای سیستم در این زمینه اندک بوده است. بنابراین همچنان خلأ بسیار عظیمی در این زمینه با بهره گرفتن از رویکرد پویاییشناسی سیستم وجود دارد.
بر اساس پیشینه تحقیق اکثر تحقیقات انجام شده تنها به دنبال شبیهسازی بخشی از زنجیره هستند. مثلاً به بحث شبیهسازی و بهینهسازی تامین یا تولید- توزیع به تنهایی پرداخته شده است. اما با توجه به وابستگی سه جزء تامین، تولید و توزیع لازم است جهت بهینهسازی کامل زنجیره، اجزا فوق با توجه به نوع ساختار زنجیره به صورت ترکیبی در نظر گرفته شود.
۲-۷-۴- مدلسازی ریاضی ارزیابی زنجیره تامین
با مرور تحقیقات انجام شده در زمینه ارزیابی زنجیره تامین با بهره گرفتن از رویکرد مدلسازی ریاضی استنباط می شود که:
بر اساس جدول ۲ پیوست تعداد مقالات منتشر شده در زمینه ارزیابی زنجیره تامین، در طول چند سال اخیر روند رو به رشد داشته است که این نشان از اهمیت تحقیق در این حوزه میباشد.
با مرور تحقیقات در این زمینه میتوان نتیجه گرفت که در بیشتر مدلهای موجود، دستیابی به یک تابع هدف ماکزیمم یا مینیمم برای یک یا تعداد محدودی معیارها براساس یک سری محدودیتها میباشد و در هیچکدام از مدلهای فوق با یک دیدگاه سیستمی به مساله توجه نشده است. این در حالی است که روابط علی متعدد و درهم تنیده در مدل زنجیره تامین وجود دارند و دستیابی به هدف موردنظر باید با توجه به متغیرها و روابط علی بین آنها باشد.
بنابراین عمده تحقیقات انجام شده از نوع چند هدفه یا آرمانی میباشند و عمدتاً هدفها نیز عبارتند از: حداقل کردن هزینهها، حداقل کردن زمان تحویل و …
در اکثر تحقیقات از مدلهای خطی استفاده شده است و از مدلهای شبیهسازی کمتر استفاده شده است.
در هیچکدام از تحقیقات از مدلسازی ریاضی سیستمهای پویا که هدف از آن تعیین ماهیت سیستم و تعیین پایداری یا عدم پایداری سیستم است استفاده نشده است.
بنابراین در نهایت میتوان چنین نتیجه گیری کرد که:
با توجه به اهمیت زنجیره تامین خدمات و گسترش این حوزه لازم است که تحقیق بیشتری در این حوزه انجام گیرد.
با توجه به مطالب این فصل و نتیجهگیریهای فوق به منظور ارزیابی زنجیره تامین نیاز به مدلسازی است. در ادبیات ارزیابی زنجیره تامین، استفاده از مدلهای ریاضی و مدلهای شبیهسازی برای انجام این کار پیشنهاد شده است. با توجه به ابعاد و پیچیدگی روابط میان عناصر در زنجیره تامین خدمات شرکت مخابرات ایران، استفاده از مدلهای شبیه سازی، مناسبتر و دقیقتر به نظر میرسد. این مدلها قادرند تا فضای آزمایشگاهی مشابه با واقعیت پدید آورند و بسیاری از روابط و مسائلی که مدلسازی ریاضی آنها غیرممکن و یا پیچیده میباشد را مدلسازی نمایند.
بنابراین با توجه به اینکه در مدلهای ریاضی پیشین به زنجیره تامین از دیدگاه سیستمی پرداخته نشده است و روش پویاییشناسی سیستم نیز به تنهایی فقط رفتارهای سیستم را شبیهسازی می کند و به هویت سیستم کمتر توجه دارد در این تحقیق از یک دیدگاه ترکیبی استفاده می شود. یعنی اینکه علاوه بر شبیهسازی رفتار سیستم، معادلات دیفرانسیل حاکم بر سیستم و معادلات ماتریس فضای حالت نیز به دست میآیند و با بهره گرفتن از آنها میتوان برای بهینهسازی سیستم و پیش بینی وضعیت آینده سیستم استفاده نمود.
فصل سوم
روششناسی پژوهش
۳-۱- مقدمه
به منظور انجام تحلیلها و ارزیابی زنجیره تامین خدمات که هدف این پژوهش است، باید از تکنیکها و ابزار مناسبی برای مدلسازی زنجیره تامین موردنظر و سپس تحلیل آن استفاده نمود. با توجه به نتایج حاصل از فصل قبل در این پژوهش از یک روششناسی ترکیبی پویاییشناسی سیستم و مدلسازی ریاضی سیستمهای پویا استفاده می شود. در این فصل از تحقیق به دو موضوع پرداخته خواهد شد. در ابتدا روش تحقیق و در ادامه فرایند پژوهش معرفی خواهد شد.
۳-۲- روش تحقیق
۳-۲-۱-رویکرد فلسفی پژوهش
باتوجه به اینکه فلسفه غالب در رویکرد پویاییشناسی سیستم فلسفه علی است و هدف اصلی آن کسب معرفت و بینش عمیق در باره کارکرد سیستم است، این روششناسی اصولاً در پارادایم"یادگیری” یا “تفکر سیستمی نرم” قرار میگیرد. با این وجود گسترش دامنه این هدف به طراحی سیاستهای بهبودیافته، پویاییشناسی سیستم را به پارادایم “بهینهسازی” و یا “تفکر سیستمی سخت” نیز مرتبط میسازد. بنابراین، همانطورکه در شکل ۳-۱ نشان داده شده است، میتوان گفت که این متدولوژی در پیوستار متدولوژی های سیستمی، در فاصله بین متدولوژیهای نرم و سخت قرار میگیرد. اما باید متذکر شد که پویاییشناسی سیستم بیشتر متمایل به متدولوژی سیستمی نرم یا پارادایم “یادگیری” است. جایگاه متدولوژی پویاییشناسی سیستم بر روی این پیوستار باتوجه به نوع تحلیلی که با آن انجام می شود، تغییر می کند. این متدولوژی می تواند به سمت “یادگیری” یا به طرف “بهینه سازی” در نقطه مقابل آن جابجا شود. بنابراین، متدولوژی پویاییشناسی سیستم، متدولوژی نسبتاً انعطافپذیری است که میتوان آن را در سطوح مختلفی به کار گرفت و از ماهیتی کیفی و کمی برخوردار است. این نوع انعطافپذیری، پویاییشناسی سیستم را برای مسائل مدیریتی که در سرتاسر پیوستار قرار دارند، کاربردیتر میسازد و طیفی از مسائل ساختیافته تا بدون ساختار را در بر میگیرد (سوشیل، ۱۳۸۷، ۵۵).
سطح اجرا پیوستار سیستم ها تفکر سیستمی نرم تفکر سیستمی سخت
پارادایم یادگیری پویاییشناسی سیستم پاردایم بهینه سازی
بدون ساختار ساخت یافته
پیوستار وضعیت مسائل مدیریتی
شکل ۳-۱- انعطافپذیری پویاییشناسی سیستم در پیوستار سیستم(سوشیل، ۱۳۸۷، ۵۷)
بنابراین بسیاری از دانشمندان پویایی سیستم مانند آندرسون[۲۰۰] (۱۹۸۰)، میدوز[۲۰۱] (۱۹۸۰)، فارستر[۲۰۲] (۱۹۹۴) و استرمن[۲۰۳] (۲۰۰۲)، پویاییهای سیستم را به عنوان یک پارادایم متمایز در نظر میگیرند زیرا که منطقی که بر پویاییشناسی سیستم در مراحل مختلف چرخه پژوهش حاکم است متفاوت میباشد (تدلی[۲۰۴]، ۲۰۰۲، ۳).
در مراحل اولیه تحقیق در مدلسازیهای SD که مدلسازی کیفی نیز نامیده می شود منطق حاکم، منطق استقرایی بوده، یک رویکرد نسبی به واقعیتها وجود دارد، محقق و تحقیق دو جزء لاینفک از همدیگر میباشند و روشهای کیفی غالب میباشد. علاوه بر این، تحقیق ممکن است که با دیدگاه ارزشی محقق محدود شود. بنابراین در این مراحل از تحقیق پارادایم حاکم از لحاظ هستیشناسی[۲۰۵]، نسبی گرا[۲۰۶]؛ از لحاظ معرفتشناسی[۲۰۷]، غیراثباتگرا[۲۰۸]؛ از لحاظ دیدگاه نسبت به انسان، تا حدودی اختیارگرا؛ از لحاظ متدولوژی، کیفی است. مینجرز این پارادایم را به عنوان پلورالیست انتقادی[۲۰۹] یا پراگماتسیت[۲۱۰] بیان می کند. اما در مراحل شبیهسازی و اعتبارسنجی منطق قیاسی حاکم بوده و از مدلسازی کمی استفاده می شود و بنابراین پارادایم حاکم نیز بیشتر به اثباتگرایی متمایل میباشد (مینجرز[۲۱۱]، ۲۰۰۴، ۸۷).
در مورد فلسفه حاکم بر مدلسازی ریاضی پژوهش، همانطورکه در شکل ۳-۱ مشاهده می شود، مدلسازی ریاضی بیشتر به تفکر سیستمی سخت متمایل است بنابراین پارادایم غالب در آن “پارادایم کارکردگرا[۲۱۲]” میباشد. این پارادایم بیانگر دیدگاهی است که کاملاً در جامعه شناسی نظمدهی ریشه دارد و از رویکردی عینیگرا به بحث در موضوع خود می پردازد. این پارادایم از لحاظ هستیشناسی، واقعگرا[۲۱۳]؛ از لحاظ معرفتشناسی، اثباتگرا[۲۱۴]؛ از لحاظ دیدگاه نسبت به انسان، جبرگرا[۲۱۵] و از لحاظ متدولوژی، قانونبنیاد[۲۱۶]؛ میباشد (سوشیل،۱۳۸۷،۵۴).
۳-۲-۲- نوع پژوهش بر اساس هدف
با توجه به فرایند پژوهش و همانطوریکه در طرح سوالات پژوهش توضیح داده شد، شبیهسازی مدل پویاییشناسی سیستم پایان کار پژوهش نیست و در مرحله بعد با بهره گرفتن از مدلسازی ریاضی به اعتبارسنجی بیشتر مدل و تعیین هویت سیستمی آن در این پژوهش پرداخته می شود. بنابراین با توجه به اینکه در این پژوهش از یک رویکرد ترکیبی از روش های پویاییشناسی سیستم و مدلسازی ریاضی سیستمهای پویا استفاده می شود، میتوان نتیجه گرفت این پژوهش از نوع تحقیق توسعهای است. از طرف دیگر با توجه به اینکه این پژوهش در یک شرکت خدماتی انجام می شود و هدف از آن، ارائه سیاستهای بهبود در آن شرکت میباشد، میتوان نتیجه گرفت که این پژوهش از نوع تحقیق کاربردی است.
۳-۲-۳- نوع پژوهش بر اساس ماهیت داده ها
در مراحل درک سیستم و شناخت مسئله پژوهش که هدف، شناخت مسئله و معیارهای ارزیابی زنجیره میباشد رویکرد پژوهش کیفی میباشد و از ابزارهایی چون بررسی مستندات شرکت، نظرات خبرگان و پرسشنامه برای جمعآوری داده های کیفی استفاده می شود. اما در مراحل بعدی پژوهش که عبارت است از طراحی مدل و تجزیه و تحلیل سناریوها، داده های مورد جمعآوری بیشتر کمی (مقداری) بوده و بنابراین رویکرد پژوهش نیز کمی میباشد. بنابراین میتوان گفت این تحقیق، نوعی تحقیق آمیخته[۲۱۷] است.
۳-۲-۴- نوع پژوهش براساس روش و نحوه کنترل متغیرها
در این پژوهش احتمال وجود روابط علت و معلولی بین متغیرها از طریق مشاهده یک موقعیت مورد بررسی قرار میگیرد و به دنبال جستجوی عوامل علی از گذشته تاکنون میباشد. همچنین استنتاج رابطه علی بین متغیرها بدون مداخله مستقیم در متغیرهای مستقل و وابسته صورت میگیرد. بنابراین میتوان در مطالعه زنجیره تامین در شرکت مورد مطالعه در این پژوهش از تحقیق پسرویدادی استفاده نمود. تحقیق پسرویدادی، روش آشکار کردن تاثیر احتمالی حوادثی است که اتفاق افتادهاند و قابل دستکاری توسط محقق نیستند.
در تحقیق پس رویدادی دو نوع طرح قابل تشخیص است (دلاور،۱۳۸۴):
۱) علی ۲) علی/مقایسه ای
باتوجه به نوع پژوهش در این رساله از طرح علی استفاده می شود. در طرح علی پیشآمدهایی که شرایط یا موقعیت فعلی را به وجود آوردهاند، مورد مطالعه قرار میگیرند. در این طرح دو دسته اطلاعات موجود است. یک دسته مربوط به گذشته و دسته دیگر متعلق به زمان حال است و پژوهشگر تلاش دارد که رابطه بین آنها را پیدا کند.
۳-۲-۵- ابزار تجزیه و تحلیل
جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات از رویکردهای پویاییشناسی سیستم و جهت طراحی و شبیهسازی مدل از نرم افزار ونسیم استفاده می شود. همچنین جهت تعیین هویت سیستم از مدلسازی ریاضی و نرمافزار متلب[۲۱۸] استفاده می شود.
۳-۲-۶- ابزار گردآوری داده ها
در انجام این پژوهش از منابع مختلفی از جمله کتابها و مقالات لاتین، کتابها و مقالات فارسی، جستجو در شبکه اینترنت و آمارها و مستندات موجود در شرکت مخابرات استفاده می شود.
۳-۳- فرایند پژوهش
متدولوژی پویاییشناسی سیستم با فلسفه علی خود و هدف کسب بینش عمیق درباره کارکرد سیستم، تاکید فراوانی بر نگاه به درون سیستم دارد. بنابراین همانطوریکه در مبانی نظری نیز اشاره شد تمرکز اصلی این متدولوژی بر درک سیستم است. شکل ۳-۲رویه کلی مدلسازی و حل مدل در این پژوهش را نشان میدهد. بر اساس این شکل، در این پژوهش از یک رویکرد تلفیقی پویاییشناسی سیستم بر مبنای مدل سوشیل و مدلسازی ریاضی سیستمهای پویا استفاده خواهد شد. تمرکز تمامی گامهای حل مساله (پویاییشناسی سیستم و مدلسازی ریاضی سیستمهای پویا)، در جهت درک سیستم است. فرایند با این هدف شروع شده و با آن پایان میپذیرد.
یکی از ابزارهای مهم جهت تصمیم گیریهای صحیح، دقیق، بجا و به موقع، در اختیار داشتن اطلاعات دقیق، ذیربط و به هنگام می باشد. اطلاعات بعنوان استراتژیک، مدیران را در بررسی زمینه ها، انتخاب گزینه برتر و بررسی اثرات هر گزینه انتخابی، یاری و مساعدت می نماید.
امروزه تنها در صورتی می توان از چنین اطلاعاتی برخوردار شد که دانش و هنر استفاده از تکنولوژی های روز در اختیار باشد و تنها در صورتی می توان از مدیران انتظار داشت که تصمیم های منطقی و موثر بگیرند که فرصت برخورداری از چنین اطلاعاتی برای آنها فراهم باشد. مدیران و برنامه ریزان به استفاده از شیوه های روز گردآوری، تحلیل و توزیع اطلاعات جهت تصمیم گیریهای درست در زمینه مدیریت کالا نیاز دارند .
مکانیزم های قدیمی اطلاعات مدیریت، پاسخگوی شرایط پیچیده حاضر نیست. اداره امور به
شیوه های موثر و کارآمد مستلزم پردازش انبوهی از اطلاعات گوناگون است که با آهنگی سریع رشد کرده و تحلیل آنها را تعجیل می سازد. با توجه به توسعه اطلاعات و نقش اطلاعات در سازمان های مدرن، نقش سیستمهای اطلاعاتی مدیریت بیش از پیش اهمیت یافته است. بطوری که برنامه ریزی، سازماندهی، هدایت و انگیزش، هماهنگی و کنترل، بدون کمک ستاده های این سیستم معنی و مفهومی نمی یابد.
به جرات می توان مدعی شد که در طول تاریخ ظهور فناوری های مختلف هیچ نوع فناوری نتوانسته همانند فناوری اطلاعات، در بین رشته های مختلف علوم ارتباط ایجاد نماید. فناوری اطلاعات به عنوان یک پیوند دهنده، تمامی علوم روز را به کار می گیرد تا بتواند اطلاعات مورد نیاز متخصصین، صنایع، سازمان ها و بالاخره همه مردم در قسمت های مختلف جامعه را در کمترین زمان و بهترین وجه ممکن تامین نماید. به طوری که امروزه فناوری اطلاعات مرزهای کشورهای جهان را در می نوردد و ملت ها را در یک جامعه جهانی گردهم می آورد.
شاید بتوان گفت به کارگیری صحیح فناوری اطلاعات نه تنها آینده زندگی بشر را بهبود خواهد بخشید، بلکه سعی دارد تا خرابی های به بار آمده ناشی از فناوری های گذشته را نیز اصلاح نماید. به عنوان مثال به کارگیری فناوری اطلاعات مشکلات ترافیک، کمبود مکان فیزیکی جهت انجام کار و تحصیل، کمبود زمان، رقابت و حسادت های بی مورد و پنهان کاری در تحصیل علوم، اشتغال و تبادل فرهنگی را مرتفع خواهد نمود. طبعاً در این عرصه جدید، هر فرد و جامعه ای که با شناخت و اشراف بیشتر، اهداف و آرمان روشنتر پا به میدان بگذارد می تواند از این فناوری بهره بیشتری ببرد و در حوزه های مختلف اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جهان نقش بیشتری داشته باشد. در کل فناوری های اطلاعاتی همراه با فاکتورهای خود تحولات عظیمی در شرکت ها و سازمان های بازرگانی ایجاد کرده است به گونه ای که عملکرد کلی این قبیل شرکت ها کاملاً تحت تاثیر میزان کاربرد فناوری های مورد بحث می باشد. در این میان مدیریت منابع انسانی به دلیل نقش گسترده ای که در سازمان دارد به نوبه خود متاثر از این تحولات است. به عبارت دیگر در
سازمان های حاضر بیش از هرچیزی عملکردهای مدیریت منابع انسانی تحت الشعاع فناوری اطلاعات قرار خواهد گرفت. باید با بررسی و شناخت نقش فناوری اطلاعات در عملکردهای مدیریت منابع انسانی و همچنین با طراحی و ایجاد یک سیستم پویا، زمینه ساز شناسایی، انتخاب، استخدام، آموزش و به کارگیری موثر منابع انسانی در سازمان باشیم.
سازمان ها همواره از جوانب مختلف تحت فشار هستند تا تغییراتی در آنها اعمال شود به عبارتی دیگر سازمان ها برای انطباق با محیطشان تغییر می کنند و هدف نهایی از این تغییر یک معقوله استراتژیک است؛ سازمان از طریق انطباق با محیط می خواهند عملکرد بـقاء، رشـد و پیشرفت را تضمین نمایند. از این رو ساختار سازمانی در این رابطه نقشی مهم ایفا می کند. وقتی سازمان شکل مـعینی را می پذیرد بهتر می تواند وظایف خود را انجام دهد. در این رابطه به خصوص فناوری های اطلاعاتی عامل اصلی تغییر محسوب
می شوند. فناوری های اطلاعاتی نه تنها عامل تغییر هستند بلکه خودشان با سرعت رو به رشدی تغییر می کنند. به عنوان مثال با گذشت زمان ابزارهایی که سازمان ها جهت انجام امور جاری استفاده می کنند تغییر می کند، هم اکنون شاید به سختی بتوان سازمانی را یافت که از دستگاه نمابر و رایانه جهت انجام امورجاری خود بهره نبرد.
پیشرفت در فناوری اطلاعات بدان معنی است که اطلاعات بیشتری در سازمان ها ایجاد شده و گردش آن نیز سریع تر بوده است. بسیاری از فرآیندهای دستی قدیمی به طور کامل مکانیزه شده اند، این تحولات موجب تغییرات مهمی در ساختار شغلی و تخصصی پرسنل شده است. همانطوری که در مبحث «نقش فناوری اطلاعات در عملکردهای مدیریت منابع انسانی» ملاحظه نمودید در جهت تغییر بسیاری از فرآیندهای قبلی و انجام کارها از طریق رایانه و شیوه های جدید، فناوری اطلاعات نقش به سزایی را ایفا می نماید.
برخی از مواردی که فناوری اطلاعات سبب تغییر فرآیندهای سازمان می شود عبارتند از :
فناوری اطلاعات موجب مکانیزه شدن و سرعت بالای فرآیندها می گردد.
فناوری اطلاعات مشاغل مجازی و همکاری های راه دور را ممکن می سازد.
فناوری اطلاعات تعاملات را افزایش داده و بازخورد فوری را ممکن می سازد.
فناوری اطلاعات موجب ایجاد، توزیع، مدیریت موثر و هوشمندانه دانش می شود.
فناوری اطلاعات محاسبات را در سطح وسیع و بدون خستگی انجام می دهد.
فناوری اطلاعات، اطلاعات را در سطوح مختلف سازمان به اشتراک می گذارد .
با توجه به مطالب فوق حتی بیان این مطلب که در آینده سازمانها بدون فناوری اطلاعات و ارتباطات بتوانند به حیات ساختاری خود ادامه دهند تقریبا دور از تصور است. تاثیرات فناوری اطلاعات، ساختار را به گونه ای دگرگون می سازد که با شکل امروزی آن متفاوت خواهد بود. ساختار سازمانی مناسب با پیشرفت فناوری ها، توان مدیریت را در تحصیل ماموریت ها و هدف های راهبردی افزایش خواهد داد. در سازمانی که فرایند گردش اطلاعات در آن رکن اساسی را ایفا می کند (یا اطلاعات نگر و اطلاعات بر است) بدون شک فناوری اطلاعات و ارتباطات در ساختار آن تاثیر خواهد گذاشت.
ساختار سازمانی مهمترین عامل در برقراری ارتباطات و استفاده بهینه از فناوری اطلاعات و ارتباطات است به عبارت دیگر سرمایه گذاری و به کارگیری فناوری اطلاعات و ارتباطات بایستی ساختار سازمانی را متحول و اثربخش سازد.
از اینرو جوامع دچار دوگانگی شده یا می شوند و بخش فوقانی و زیرین ساختار اشتغال در حال رشد و بخش میانی آن در حال کوچک شدن است . سرعت و میزان این تغییر به جایگاه هر کشور در تقسیم کار جهانی و فضای سیاسی آن بستگی دارد.
۵-۴ پیشنهادهای پژوهش
الف) پیشنهادهای حاصل از نتایج فرضیههای تحقیق
پیشنهاد در زمینه عامل انسانی
نیاز سنجی میزان مهارت های کارکنان در زمینه سیستم های اطلاعاتی مدیریت
آموزش کاربران به منظور افزایش مهارت آنها در بهکارگیری سیستمهای موجود و همچنین سیستمهای فناوری اطلاعات جدید. این موضوع سبب افزایش بهره وری ابزارهای فناوری اطلاعات خواهد شد.
ارائه آموزشهای لازم به مدیران در خصوص سیستمهای فناوری اطلاعات، کاربردها، گزارشها و خروجیها به منظور آگاهی بیشتر آنها در اعلام نیازهای اطلاعاتی خودشان.
پیشنهاد در زمینه عوامل ساختاری
۳- پیشنهاد در زمینه عوامل محیطی:
۴- پیشنهاد در زمینه ظرفیت برنامه ریزی
۵- پیشنهاد در زمینه ظرفیت تغییر:
-در جایگزینی شیوه های سنتی با شیوه های جدید مبتنی بر فنآوری اطلاعات اولویت با سیستمهایی است که تاثیر و نقش بیشتری در بهبود ارائه خدمات به مردم داشته باشد.
-در جایگزینی شیوه های سنتی با شیوه های جدید مبتنی بر فنآوری اطلاعات، اصلاح و بهبود روشها و سیستمهای دستی بر مکانیزه کردن عملیات تقدم و اولویت دارد.
-اصلاح و بهبود شیوه ها و سیستم های به کارگرفته شده لازم، در قالب طرح در سازمان در ابتدا مشخص و دنبال گردد.
-حرکتها باید به سمت سازمانهای کوچک، انعطاف پذیر ، کارا و مدیریت متمرکز با بهره گرفتن از تکنولوژی اطلاعات و قابلیتهای آن باشد.
-به کارگیری و توسعه سیستمهای کاربردی مکانیزاسیون و اطلاعات مدیریت(MIS) همراه با برنامه ریزی و کنترل و حرکت به سمت ادارات و سازمانهای بدون کاغذ از اولویتهای بکارگیری IT خواهد بود.
-تربیت و افزایش قابلیت نیروی انسانی برای طراحی ، پیاده سازی و توسعه سیستمهای کاربردی مبتنی بر IT از سیاستهای اصلی است که هر سازمانی باید آنرا در سرلوحه برنامه خویش قرار دهد.
ب)پیشنهاد کاربردی
تغییر نگرش نسبت به نفت: وابستگی به درامد نفت با تبدیل کشور به صحنه رقابتهای ژئوپلتیک، تضعیف استقلال سیاسی و وابسته کردن اقتصاد کشور به مقتضیات کشورهای دیگر منجر به بی ثباتی سیاسی در کشور میگردد. راهکار پیشنهادی تغییر نگرش است (یعنی باید نفت را به صورت ثروت دید نه درآمد). در نتیجه طی برنامه های صحیح این ثروت پایان پذیر را به اشکال دیگری از ثروت هایی که پایدار و تجدیدپذیر هستند تبدیل کرد. (زمانی،۲۰۰۳)
ایجاد تعادل منطقی بین حس استقلالطلبی و لزوم رابطه با دنیای خارج.
کاهش میزان خشونت سیاسی در پرتو کاهش تنشهای قومی، خطرها، جنگها و منازعات داخلی و میزان تروریسم سیاسی(کمیجانی و سلاطین، ۱۳۸۷)
راهکارهای بهبود شاخص حاکمیت قانون
بین تصویب و اجرای قوانین فاصله زمانی پیش بینی شود تا امکانات اجرایی و زمینه های فرهنگی و آموزشی آن فراهم گردد (کاتوزیان، ۱۳۷۹)
نظام حقوقی سالم در پرتو حاکمیت قانون و کاهش خطر ابطال قراردادها
پیش بینی ضمانت اجرای کافی برای اجرای قوانین
قبل از تصویب قوانین، پیشنویس آن در اختیار عموم، اساتید، حقوقدانان، قضات و دانشجویان رشته های مورد نظر قرار گیرد و در زمینه قابل اجرا بودن قوانین، اقدامات فرهنگی و اطلاعرسانی کافی و مناسب صورت گیرد.
اصلاح قوه قضائیه
ایجاد سازوکارهای نوآورانه مانند روشهای نوین برای حل منازعات، تامین مشارکت بیشتر سازمان های غیردولتی و سایر ترتیبات نهادی جدید. (خیرخواهان و میدری، ۱۳۸۳)
ثبات در برنامه ها و اهداف طراحی شده توسط دولت و عدم تغییر پیاپی سیاستها به نحوی که میزان محیط آینده اقتصادی و سیاسی قابل پیش بینی باشد.(کمیجانی و سلاطین، ۱۳۸۷)
راهکارهای بهبود شاخص کیفیت قوانین و مقررات
تلاش در جهت سازگار کردن قوانین تجاری ایران با کشورهای طرف مبادله تجاری به منظور بهبود در روابط تجاری که به این منظور قوانین تجاری آن کشور توسط افراد متخصص تحلیل شود(پاکدامن، ۱۳۷۵)
تشکیل تیم هایی از افراد متخصص در هر موسسه وابسته به دولت تا این افراد با انجام کارشناسی فقط مراحل ضروری انجام هرکار اداری را مشخص کنند. در مرحله بعد این مراحل که فقط شامل موارد بسیار ضروری است تبدیل به قانون شود در سایتهای مربوط به همان موسسه دولتی منتشر گردد.
کاهش مقررات دست و پا گیر(قنبری،۱۳۹۱، ص ۲۸۷)
راهکارهای مبارزه با فساد
اصلاح ساختار سازمان های دولتی، رفع بروکراسی، سیاستزدایی از نظام اداری
فراهم کردن زمینه مشارکت فعال سازمانهای غیردولتی جامعه مدنی برای پیشگیری از ایجاد گروه ها و باندهای غیررسمی قدرتمند
مشخص ساختن و کارامد کردن قوانین حقوقی و تنظیمی
روشن ساختن قوانین مربوط به تضاد منافع
تاسیس کمیسیونهای مستقل مبارزه با فساد
نهادینه کردن نظامهای حکمرانی شرکتی سالم(رزمی و صدیقی، ۱۳۹۱: ۱۶-۲۰)
میتوان گفت در هر کشور این عزم ملی وجود دارد که باید مسیر توسعه را طی کرد. در حقیقت، محیطهای متلاطم و رقابتی، نرخ بالای بیکاری، گسترش شهرنشینی، ناکارآمدی اقتصادی مبتنی بر درآمد نفت، گسترش ناموزون بخش دولتی و افزایش هزینه های جاری آن، نرخ تورم فزاینده، افزایش جمعیت یک کشور و جوان بودن آن، فشار مضاعفی بر دولتمردان آن تحمیل می کند تا به بازسازی دولت در مفهوم کلی بیاندیشند. در این ارتباط موضوع حکمرانی خوب می تواند با تجمیع سازوکارهای نوسازی و بهسازی به هم مرتبط، یک راه حل بهینه برای مسائل کشورهای مختلف از جمله کویت و امارات متحده عربی باشد. از این رو برقراری شرایط زیر در هر کشور به طور کلی در راستای بهبود حکمرانی خوب و اثربخشی ضروری است:
تعریف شاخص های حکمرانی خوب از جمله ثبات سیاسی در پرتو حیات و ثبات دولت و عملکرد اقتصادی؛
نظام حقوقی سالم در پرتو حاکمیت قانون و کاهش خطر ابطال قراردادها؛
نظام اداری سالم در پرتو کاهش میزان فساد ملی در تمام سطوح؛
کاهش میزان خشونت سیاسی در پرتو کاهش تنشهای قومی؛ خطرها؛ جنگها و منازعات داخلی و میزان تروریسم سیاسی؛
تاسیس کمیسیون مستقل مبارزه با فساد مالی؛
پذیرش اصل شکلدهی حاکمیت توسعهگرا، مقتدر و برخوردار از نظام توسعه مدیریتها و سیستمهای نوین علمی، فنی، حقوقی و اداری کارآمد؛
ایجاد شفافیت در فرایند قانونگذاری و عملکرد نهادهای اجرایی؛
به رسمیت شناختن حق نظارت عمومی از سوی دولت
توجه به کارامدی دولت در امور تخصصی، توزیعی، تثبیتی و تنظیمی؛
ثبات در برنامه ها و اهداف طراحی شده توسط دولت و عدم تغییر پیاپی سیاستها به نحوی که میزان محیط آینده اقتصادی و سیاسی قابل پیش بینی باشد.(کمیجانی و سلاطین،۱۳۸۹: ۲۱و۲۲)
با تغییر شرایط ساختاری نسبت به حل مشکلات، میتوان در مسیر توسعه اقدام نمود. به نظر می رسد دو اقدام در تغییر شرایط ساختاری بسیار پر اهمیت است.
کنترل دولت و کاهش سرمایه های تحت اختیار نهاد سیاست
تقویت بخش خصوصی اقتصاد و جامعه مدنی
برای کنترل دولت باید سه اقدام مورد توجه قرار گیرد:
- کنترل بودجه عمومی تا دولت نتواند به طور بی رویه از درآمدهای نفتی بهره برداری نماید.
- نظارت بر عملکرد اقتصادی دولت به کارشناسان مستقل از دولت واگذار شود.
- دولت را به لحاظ قانونی ملزم به پاسخگویی دوره به مردم و طبقات اجتماعی نمود.
اما به نظر میرسد تقویت بخش خصوصی و به ویژه جامعه مدنی مهمترین راهکار برای حل این معضلات ساختاری باشد. در واقع وجود یک جامعه مدنی قوی هم دولت را کنترل می کند و هم به تعدیل شرایط ساختاری کمک مینماید. به نظر میرسد مهمترین سرمایه برای تقویت بخش خصوصی و جامعه مدنی رسانههای مستقل دیداری و شنیداری باشند. در واقع جامعه مدنی و نهادهای مدنی فعال در آن با وجود شبکه های رسانهای مستقل میتوانند هم بر دولت نظارت قویتری را اعمال نمایند و هم به رشد و آگاهی تودههای مردم در جهت تحقق یک حکمرانی خوب کمک نمایند.( مقاله ارائه شده در همایش ملی نفت و توسعه اقتصادی،۱۳۹۲)
میتوان گفت بررسی وضعیت کشورهایی که فاقد حکمرانی خوب هستند، بیانگر نتایج و آثار نبود حکمرانی خوب در یک جامعه میباشد. نبود حکمرانی خوب در یک کشور آثار و پیامدهای نامطلوب بسیاری را به دنبال دارد که برخی از آنها در کوتاه مدت و برخی در دراز مدت بروز پیدا می کنند. از جمله این پیامدها، بی عدالتی، اتلاف منابع، فساد، بحرانهای سیاسی و اقتصادی، به خطر افتادن امنیت ملی و منطقه ای و بین المللی، نارضایتی و بحران مشروعیت و … میباشد که مجموع آنها در درازمدت می تواند زمینه ساز بروز جنبشهای اجتماعی گردد. لذا به منظور جلوگیری از این وضعیت و یا بهبود آن لازم است تغییراتی در شرایط ساختاری کشورها بوجود آید. از جمله راهکارها برای بهبود حکمرانی خوب عبارتند از: کنترل بودجه دولت، نظارت بر عملکرد آن، تقویت بخش خصوصی و جامعه مدنی، فراهم آوردن زمینه مشارکت سیاسی شهروندان، توسعه نهادهای مدنی، آزادی نشر و مطبوعات، تقویت احزاب و … که کشورها باید برای ثبات و امنیت و بهبود وضعیت خود و کسب مشروعیت آنها را بکار گیرند.
نتیجه گیری کلی و ارائه پیشنهادات
حکمرانی خوب الگوی جدیدی برای توسعه پایدار است. در این الگو بر همکاری مبتنی بر شراکت و تعامل سه بخش دولت، خصوصی و مدنی تاکید شده تا به موجب آن کشورها بتوانند از همه توانمندیهای خود در توسعه همه جانبه استفاده کنند.
در این نوشتار ضمن تعریف مفهوم حکمرانی خوب به بیان شاخص های آن در ابعاد سیاسی، اجتماعی و اقتصادی پرداخته شد. هدف اصلی این پایان نامه بررسی وضعیت حکمرانی خوب در منطقه خلیج فارس و بطور ویژه در دو کشور امارات متحده عربی و کویت، از ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بوده است. از برررسی آمار و شواهد مربوط به شاخص های حکمرانی خوب در منطقه خلیج فارس، میتوان نتیجه گرفت که در این منطقه حکمرانی خوب در وضعیت چندان مناسبی قرار ندارد. ۶۱% از کشورهای این منطقه غیرآزاد محسوب میشوند. اقتصاد این کشورها اقتصاد رانتی و وابسته به نفت است که این امرموجب بیثباتی اقتصاد داخلی این کشورها شده است. اگرچه بسیاری از کشورهای خاورمیانه رشد اقتصادی مستحکمی را در طی دهههای اخیر ثبت کرده اند و اصلاحاتی را خارج از بخش های وابسته به نفت ایجاد کرده اند با این وجود رشد GDP سرانه آن ها کند و آهسته بوده یا برای برخی کشورها منفی بوده است. از طرفی رشد جمعیت و نیروی کار تلاش های توسعه اقتصادی را در حال به چالش کشیدن است.
در مورد کشور کویت میتوان گفت که نظام اقتصادی آن، نظامی آزاد و کوچک است که دولت نقش مهم و تعیین کننده ای در آن ایفا می کند، اما باید خاطر نشان ساخت که در سالهای اخیر، دولت تلاش کرده تا به تدریج از نقش، مالکیت و منافع خود در کمپانیها و شرکتهای خصوصی کاسته، به خصوصیسازی بخشهای دولتی کمک کند. تولید ناخالص داخلی این کشور روند رو به رشدی را تجربه می کند که این امر بویژه از سال ۲۰۱۱شدت گرفته است. جریان خالص سرمایه گذاری مستقیم خارجی نیز از سال ۲۰۱۲ شاهد رشد چشمگیری بوده است. از مجموع آمار ارائه شده در این نوشتار میتوان نتیجه گرفت اگرچه اقتصاد این کشور در مقایسه با کشورهای جهان در وضعیت چندان مناسبی قرار ندارد،اما در مسیر اقتصادی حرکت رو به جلو دارد و وضعیت اقتصادی این کشور رو به بهبود میباشد.
بررسی آمار مربوط به آموزش و نیروی انسانی، بهداشت و سلامت، وضعیت زنان، رسانه و اینترنت در کشور کویت، بیانگر این است که این کشور به لحاظ شاخص های اجتماعی، در وضعیت نسبتا مناسبی قرار دارد. ۵/۹۴ درصد از جمعیت این کشور باسواد هستند و وضعیت اشتغال این کشور نیز رو به بهبود است. برنامه توسعه سازمانملل کشور کویت را در گروه کشورهای با «سطح توسعه انسانی» بالا قرار داده است. آمار مربوط به امید به زندگی، نرخ مرگ و میر کودکان، مخارج بهداشت عمومی و …نشان دهنده وضعیت نسبتا مناسب بهداشت و سلامت در این کشور است.
در زمینه آزادی مطبوعات، این کشور در وضعیت نسبتا آزاد به سر میبرد. بخش رسانههای کویتی بسیار انتقادی تر و صریح تر از دیگر نقاط منطقه در نظر گرفته شده است. دولت کویت به دنبال تنظیم اینترنت به عنوان یک رسانه در حال پیشرفت، به بهترین صورت ممکن میباشد. امار کاربران اینترنت در این کشور رو به افزایش است. البته دولت درصدد ایجاد سیستم هایی برای مسدودیت وب سایت های مستهجن و ضد اسلامی افراطی و همچنین وب سایت های سیاسی می باشد.
در بین شیخ نشینهای خلیج فارس، کویت از چشماندازهای نوید بخش و پیشرفتهای خوبی در مورد حقوق شهروندی زنان در دهه اخیر برخوردار بوده است، به طوری که میانگین این کشور در ارتباط با جنبه های مختلف حقوق شهروندی بین ۹/۲ تا ۱/۳ بوده است. از دهه ۱۹۶۰ به این سو، زنان کویتی در مقایسه با کشورهای همسایه از دسترسی به تحصیلات عالیه و آزادی نسبی برای پیشبرد حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی برخوردار بوده اند. اشغال کویت توسط عراق، تمایل زنان به مشارکت سیاسی و اجتماعی را تقویت کرده است.(سردارنیا، ۱۳۹۲: صص۱۷۱و۱۷۲)
کشور کویت به لحاظ شاخص های سیاسی در وضعیت چندان مناسبی قرار ندارد و جزو کشورهای اقتدارگرا محسوب می شود. بیش از ۲۰۰۰ سال است که خاندان الصباح نقش مهمی در حاکمیت کویت بازی کرده اند. یک سال پس از استقلال این کشور از بریتانیا در سال ۱۹۶۱، یک قانون اساسی جدید اختیارات گستردهای به امیر کویت داد و مجلس شورای ملی ایجاد شد. در آگوست ۱۹۹۰ نیروهای عراقی به خاک کویت حمله کردند اما یک ائتلاف نظامی به رهبری ایالات متحده امریکا این کشور را در فوریه ۱۹۹۱ آزاد کردند. پس از بازسازی کویت در سال ۱۹۹۲ پارلمان نقش فعالی در نظارت بر امیر و دولت بازی کرده است.
لازم به ذکر است که رتبه حکومت قانون در این کشور ۶۶درصد براورد شده است که رتبه نسبتا خوبی است. به لحاظ استقلال قضایی نیز، آمار بیانگر درجه پایین وابستگی قضایی این کشور است. البته با توجه به یک بحران پارلمانی و تلاش دولت برای سرکوب مخالفان سیاسی از طریق اصلاح قانون انتخابات، امتیاز آزادی حقوق سیاسی این کشور کاهش یافت.