هرچند که بحث مصرف و سنجش آن از دیرباز مورد توجه جامعهشناسان قرار گرفته است اما در دهههای اخیر و با اولویت یافتن الگوهای صحیح مصرف در جامعهی ایرانی و نامگذاری سال88 به اصلاح الگوی مصرف و سالهای پس از آن ، حکایت از این واقعیت دارد که مصرف به ویژه مصرف بیرویه و تجملی به مبحث اساسی در جامعهی ایران تبدیل شده است. یکی از خصیصههای بنیادین انسان نیازمند بودن و بر همین اساس مصرف کننده بودن است. این موجود برای تداوم حیات خویش نیازمند مصرف کالاها و خدماتی است که نیازهای اولیهی او را برآورده سازد. بنابراین نیاز و مصرف همراهان همیشگی انسانها در طول تاریخ بشر بوده اند.
اما امروزه مصرف و نیاز از هم فاصله گرفتهاند و شکافی بین آنها به وجود آمده است به نحوی که دیگر مصرف انسانی مطابق با نیازهای انسانی نیست، بلکه مصرف چیزی بیش از آن است، و این شکاف را مصرفگرایی پر کرده است. مصرف در پایان قرن بیستم به واقعیتی چند بعدی تبدیل شده که در کنار ابعاد و الزامات اقتصادی، معانی فرهنگی و الزامات اجتماعی بسیاری را با خود دارد (باکاک، 1993: 3).

یکی از ویژگیهای انسانها در طول حیات بشری رفتار مصرفی آنهاست. هر فردی برای آنکه به حیات فردی و اجتماعی خود ادامه دهد، لازم است در حوزههای گوناگون زندگی مقداری از تولیدات بشری را مصرف کند. مصرف ابعاد گوناگونی را در بر گرفته و تمامی مظاهر مادی و معنوی تولیدات بشری را شامل میشود.
رفتارهای مصرفی انسانها، از یکسو بر جنبههای گوناگون زندگی اقتصادی و اجتماعی آنها تأثیر گذاشته و از سوی دیگر، تحتتأثیر عوامل گوناگونی قرار دارد. میزان و نوع مصرف میتواند بیانگر مسائلی چون سبک زندگی، طبقه و حتی نوع نگرش افراد باشد و از سوی دیگر، مصرفگرایی با نمادها و علائم خاص خود امروز نمایانگر سبکزندگی، تمایلات، تفکرات و آیدهآلها و به مثابه بازنمایی کنندهی هویت عاملان آن، کارکردهای جدیدی یافته است. در عصر حاضر انسانها تمایل دارند که کیستی خود را با کالاها و خدماتی که مصرف میکنند یا گوناگونی و تنوع مصرف، به خصوص مصرف کالاها یا خدماتی که نام و مارک مشهور دارند معرفی کنند (موحدو دیگران، 1389: 8).

بنابراین مصرفگرایی، ضامن چیزی جز نیازهای کاذبی نیست که در خدمت صنایع و کشورهای صنعتی قرار گیرد. البته انسان خود نیز از لحاظ روانی برای راحت طلبی، تجمل پرستی و حتی متمایز کردن خویش از افراد دیگر با در اختیار گرفتن کالاها و خدمات بیشتر آمادگی دارد تا بدین وسیله بین خود و سایر گروههای جامعه شکافی را به وجود آورد و از این شکاف برای تثبیت وضعیت اجتماعی خود استفاده کند.
زمانی مصرفگرایی پدیدهای مخصوص جوامع پیشرفتهی صنعتی و غرب بود، اما امروزه به مدد گسترش رسانههای ارتباط جمعی که در بیشتر جوامع در جهت منافع نظام سرمایهداری فعالیت میکنند، پدیدهای جهانی گشته است. رسانههای ارتباط جمعی امروزه نقش بسیار مهمی در شکل دادن به ارزشها و نگرشها و تمایلات مردم در جامعهی معاصر دارند. پیامهای رسانهای میتوانند ارزشهای جدیدی را ایجاد کنند، کاربردهای آن را به نحو اغراقآمیز نشان دهند و محیطی فرهنگی را برای به کارگیری آن توسط افراد جامعه ایجاد کنند (اینگلهارت، 1990: 67). بنابراین رسانهها توانستهاند توزیع کنندهی ارزشهای مصرف در بین جوامع باشند.
1-2 تعریف مساله و بیان نکات اصلی
مصرف از جمله مفاهیمی است که در چند دههی اخیر در ادبیات علوم اجتماعی، گسترش زیادی داشته است. به همین دلیل محققان از دیدگاههای گوناگون به آن نگریستهاند و به تبیین و توضیح، تغییر، تبعات و تأثیرات آن پرداختهاند. در این میان، برخی از جنبهی جامعهشناسی و اقتصادی به این موضوع نگریستهاند. مصرف در اصطلاح اقتصادی عبارت است از «ارزش پولی کالاها و خدماتی که از سوی افراد خریداری و تهیه میشود» (اخوی،1380: 151). به عبارت ساده، مصرف، یعنی بهرهگیری از چیزی برای برآورده کردن یک یا چند نیاز ساده. بنابراین، شناخت شیوههای درست مصرف و رعایت آن و آشنایی با راههای درست استفاده از سرمایه و ابزار کار و لوازم زندگی، از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. مصرف که از آن به واژهی”استهلاک” نیز تعبیر شده، «فرآیندی است که در آن ارزش استفاده چه به صورت تبدیل آن در فرایند تولید (مصرف تولیدی) و چه بهصورت استفادهی ناب و سادهی آن در هنگام مالکیت برای ارضاء نیازها (مصرف مصرفی یا مصرف نهایی)، از بین میرود» (رزاقی،1374: 35). از آنجاییکه این فرایند، در واقع همان عمل افراد برای استفاده از کالا یا تولید آن است؛ علاوه بر محسوب شدن بهعنوان یک فعالیت اقتصادی، یک مقولهی اجتماعی و فرهنگی قلمداد شده و یک مرام و خواست فرهنگی و اجتماعی بهشمار میرود که حوزههای فرهنگی و اجتماعی را نیز در برمیگیرد. این فرایند در دورههای مختلف انقلاب صنعتی، فرهنگهای گوناگونی بهخود گرفت و در هر دوره، براساس امکانات تولید صنعتی، فرهنگ مصرفی ویژهای شکل گرفت و نظریههای اقتصادی مناسب آن پدیدار گردید؛ تا اینکه در قرن بیستم، فرهنگ مصرفگرایی مطابق نیاز جامعه سرمایهداری به مصرف بیشتر (که در اثر تولید انبوه بهوجود آمده بود)، در غرب ظاهر شد و بهتدریج دامنهی آن به کشورهای در حال توسعه و جهان سومی گسترش یافت. جامعهای که این فرهنگ بر آن حاکم گردد، همان جامعهی مصرفی خواهد شد؛ که در آن، بنا به نظر بودریار، «مصرف مبتنی بر خواست، مطرح میشود؛ نه صرفاً مبتنی بر نیاز، یعنی مصرف با میل آمیخته میشود و سلیقه و میل افراد در جامعه، بر نوع آن تأثیر میگذارد» (بهار،1386: 169). در جامعهای که شعار خرید و مصرف بیشتر رواج مییابد، مصرفگرایی، به نوعی وجهه اجتماعی و نه به یک نیاز ضروری تبدیل میشود؛ بلکه گاه بهعنوان «تمایز یک گروه از گروه دیگر یا بهعنوان بیان یک منزلت اجتماعی» خواهد بود(همان: 170). پس مصرف در ایجاد سبک زندگی و الگوی مصرف در بین افراد نقش مؤثری دارد.
در فرهنگ لغت، الگوی مصرف علت رفتاری است که مصرفکننده در یک برههی زمانی از خود نشان میدهد و بیانگر تأثیرپذیری از عوامل متعدد است که الگوی مصرف نام دارد. الگوی مصرف در هر جامعه عبارت است از آن نوع چهارچوب مصرفی که اکثریت افراد جامعه هنگام مصرف از آن الگو تبعیت کرده و شکل و میزان مصرف خود را بر آن منطبق میسازند. الگوی مصرف مطلوب عبارتست از مطلوبترین روش مصرف در جامعه به عبارت دیگر انطباق الگوی مصرف جامعه با موازین دینی، عقلی و منطقی به طوری که در آن حد کمی و کیفی مصرف، بهینه و مبتنی بر منافع فردی و جمعی باشد. در حقیقت فهم الگوی مصرف در جامعهی جدید به فهم نگرش و افقهای ذهنی انسان مدرن وابسته است.
نقش زنان در مصرف از این جهت اهمیت دارد که زنان با توجه به نقش مادری در خانواده، از اصلیترین عناصر فرآیند جامعهپذیری فرزندان و نسل آیندهی جامعه هستند و بر نحوهی مصرف و سبک زندگی نسلهای آتی جامعه تأثیرگذارند. در کشور ما نیز برای دستیابی به دستاوردهای دنیای امروز دگرگونیهایی در گسترهی اجتماع رخ داده که بازتاب عمیق آن، نقش برجستهی زنان در دنیای اشتغال است (توسلی،1387: 56). در دهههای اخیر، زنان که هم حضور بیشتری در عرصههای شغلی و تحصیلی یافتهاند و هم در اثر تغییر سبک زندگی غالباً مسئولیت خرید و تهیه اقلام مصرفی خانوادهها را برعهده گرفتهاند، بیشتر مخاطب تبلیغات مصرفی شدهاند و نحوهی حضور و الگوهای ارزشی و نگرشی و رفتاری آنها تأثیرات فردی و اجتماعی مهمتری بر جای گذارده است. (رفعت جاه،1386: 8- 137).
پژوهشهایی در ایران، حول موضوع مصرف انجام شده که حاکی از وضعیت بحرانی مصرف، بهخصوص در میان جوانان است. به عنوان مثال در پژوهشی با عنوان «روند تجمل گرایی در ایران بین سالهای 1375-1362»، پژوهشگر پس از بررسی 8 گروه کالا در سطح مناطق شهری و روستایی به این نتیجه رسیده است که سهم کالاهای تجملی در طول جنگ روند نزولی داشته ولی پس از پایان جنگ به شدت سیر صعودی یافته است؛ یعنی روند سهم مصرف کالاهای تجملی از کل مصرف خانوارها نشان میدهد که گرایش به مصرف کالاهای لوکس به شدت افزایش یافته است (کریم خان زند، 1375: 165).
ایرانیها از نظر رشد مصرف لوازم آرایش، رتبه 3 را در دنیا دارند. در کشور ما تنها 10 درصد از لوازم آرایش موجود در بازار از مجاری قانونی وارد کشور شده اند. سن مصرف لوازم آرایش به 15 سال رسیده است در حالیکه در کشورهای توسعه یافته، تمایل به آرایش بیشتر در زنان مسن دیده میشود که طراوت و شادابی پوست خود را از دست دادهاند. ایران از نظر تعداد جراحی زیبایی بینی در دنیا مقام اول است. 80 درصد از زنان و 60 درصد از مردان به انجام عمل زیبایی تمایل دارند. رئیس انجمن جراحان پلاسیتک و زیبایی بیان میکند
که 60 تا70 درصد از تقاضاهای جراحی زیبایی بهویژه جراحی بینی غیرضروری است. (ترکاشوند، 1388، 36). این آمار و ارقام نشان میدهد که جامعهی ایران روزبه روز به سمت تجملی شدن یا به عبارتی به نمایش درآوردن بیشتر خود تمایل پیدا میکنند و هزینههای هنگفتی برای در معرض توجه قرار دادن خود پرداخت میکنند.
علی خواه معتقد است بر طبق پژوهشهای انجام شده در سالهای اخیر، عناصر نظام ارزشی جامعه از وضعیت مذهبی- معنوی به اولویت و غلبهی عناصر مادی و در نتیجه انتظارات مصرفی در حال جابجایی است. (علی خواه، 1387: 250) جدا از آن که بروز این تحولات را تا چه میزان گسترده و یا محدود بپنداریم و جدا از آن که چه داوری ارزشی از این تحولات داشته باشیم، نباید از اهمیت و تأثیرات آن در سطح زندگی روزمره غافل شد (شالچی، 1387: 112).
در ارتباط با مصرف اولین بحث که به ذهن میرسد ارتباط طبقه با مصرف نمایشی است. تأثیر طبقه شغلی بر الگوی مصرف در دو شکل عمده در نظر گرفته میشود. اول از همه سطح درآمد مهم بود. در نظام طبقه بندی بعضی از شغلها حتی اگر درآمد اعضای آن کمتر از درآمد طبقه پایینتر باشد، به علت منزلت اجتماعی بالاتر در جایگاه بالاتری قرار دارد. دیگر اینکه منزلت اجتماعی بالاتر یک شغل، مرتبط با صلاحیتهای تحصیلی میباشد. لذا، سطوح تحصیلی به علت اینکه بر الگوی مصرف تأثیر میگذارد مهم هستند. به نظر باکاک برای زنان نقشهای شغلی مبنایی بود تا هویت اجتماعی و روانشناسیشان را بر آن بنا کنند. باکاک در تبیین جایگاه نوع فعالیت زنان عنوان میکند زنان برای فراهم نمودن کالاهای مصرفی، شغلهای موقت را انتخاب میکنند (باکاک، 2001: 33). پس زنان از طریق شغلهایی که دارند میتواند نقش مؤثری در مصرف کالاها داشته باشند.
بوکان از شهرهای مهم کردنشین در شمال غربی ایران و در استان آذربایجان غربی واقع شده است و چهارمین شهر کردنشین ایران به شمار میآید. طبق سرشماری سال1390، جمعیت بوکان 170600 تن بوده و سومین شهر پرجمعیت استان آذربایجان غربی محسوب میشود. بوکان دومین شهر مهاجرپذیر ایران، و دومین شهر بعد از ارومیه نسبت به سطح باسوادی در استان میباشد. عروس کردستان از القاب بوکان میباشد. موقعیت ممتاز جغرافیای و امنیت نسبی، بوکان را به منطقه مهمی تبدیل کرده است. این شهر با قرارگیری بر سر راههای ارتباطی سه استان آذربایجان غربی، آذربایجان شرقی و کردستان به ویژه نزدیکی به منطقه تجاری بانه از موقعیت ویژهای برخوردار است بطوری که در آینده می تواند به دروازهی تجاری تبدیل شود.
بوکان به دلیل موقعیت جغرافیای و استراتژیکی فوق العاده و نیروی انسانی تحصیل کرده در تجارت(صادرات و واردات) دارای مزیت نسبی است. این شهر در مسیر ارتباطی ارومیه، تبریز و با مناطق کردنشین ایران و نیز شهر سردشت دارای جاده بین شهری میباشد. بیشتر کالاهای وارداتی اقلیم کردستان عراق از طریق سردشت به شهر بوکان انتقال مییابند . سهم بوکان از صنعت آذربایجان غربی 7/6 درصد است. جمعیت شهر بوکان در شش ماه دوم هر سال بیش از 17000 نفر افزایش مییابد که ناشی از مهاجرت فصلی مردم عنوان شده است. 71 درصد از جمعیت کل شهرستان مربوط به جمعیت شهری است. مطابق با همین روند، بوکان در سالیان اخیر همراه با گسترش شهرگرایی، رشد صنعت، اشتغال بیشتر زنان و تولید انبوه کالاها و به مدد رسانههای ارتباطی چون ماهواره و موج تبلیغات کالاها با پدیدهی مصرفگرایی در اشکال گوناگون مواجه شده است. به طوری که، با بالا رفتن سطح زندگی و رفاه، نیازهای تفریحی و گذران اوقات فراغت بصورت هرچه بهتر و مرفهتر دغدغهی اصلی افراد گشته است. همه این عوامل میتوانند زمینه را برای مصرف بیشتر و به ویژه مصرف نمایشی و تجملاتی بودن افراد فراهم آورد.
بنابراین، میتوان عنوان کرد که این پژوهش کاربردی است و یافتههای آن میتواند گوشهای از مشکلات مربوط به زنان را هموار کند. همچنین نتایج این تحقیق میتواند مورد استفاده دستگاههای اجرایی و سیاست گذاری همچنین فرمانداری، کانون امور بانوان و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و…. در بوکان مورد استفاده قرار گیرد. بنابراین، مسأله حایز اهمیت این است که به بررسی وضعیت مصرف در بین زنان شاغل و خانه دار پرداخته شود. بنابراین، سوال اساسی این پژوهش این میباشد که آیا زنان شاغل و خانهدار در مصرف نمایشی دارای تفاوت هستند یا خیر؟ و عوامل تأثیرگذار بر آن کدامند؟ این پژوهش درصد پاسخگویی به این سؤالات است.
1-3- اهمیت و ضرورت انجام پژوهش
مصرف آشکار توسط تعدادی از نویسندگان در گذشته مورد مطالعه قرار گرفته است. با این حال، بیشتر مطالعات با توسعه نظریه وبلن و یا مصرف آشکار با انواع دیگر مصرف از جمله پایگاه مصرف در ارتباط است. بنابراین، این پژوهش به این دلیل حائز اهمیت است که بحث در مورد وضعیت مصرف نمایشی و عوامل مؤثر بر آن را با توجه به مباحث جامعه شناسی بررسی و شناسایی میکند. در نگاه نخست، باید عنوان کرد که برخی از رفتارهای اجتماعی خانواده که همواره مورد مشاهده قرار میگیرند، نیازمند تحلیل است. با اندکی مبالغه، میتوان خانواده و اجتماع را آینهی تمام نمای یکدیگر دانست.
بسیاری از مسائل اجتماعی، بازگویهای از مسائل خانواده و نشانگر سبک زندگی حامل بر خانواده است و بسیاری از موضوعات اجتماعی، چه در حوزه سیاست و چه در حوزه فرهنگ و اقتصاد، در خانواده بازتاب مییابد. تحولات سریع جوامع در قرون اخیر که بر ارزشها و رفتارهای افراد نیز تأثیر گذاشته و هم از تحولات اجتماعی تأثیر پذیرفته ، نگرانیهای زیادی را در ارتباط با سطح مصرف و رفتارهای مصرفی افراد به ویژه زنان در پی داشته است. اگرچه افزایش میزان مصرف کالاهای مختلف را در دو دههی اخیر میتوان نشانهی رشد اقتصادی وتوسعهی رفاه عمومی قلمداد کرد، این مصرف به ویژه در برخی از مرزها چنان بیرویه است که میتواند نشانهی یک ناهنجاری رفتاری اجتماعی در جامعه کنونی باشد، بدیهی است اصلاح هر گونه رفتار فردی و اجتماعی بیش از هر چیز مستلزم مطالعه و شناخت علمی آن است تا بتوان ساختارهای بنیادی و درونی این مسئله را شناسایی کرد (رفعت جاه، 1386: 8- 137). ساختارهای درونی جامعهی بوکان در طی چند سال اخیر دچار تغییر و تحولاتی شده است. افزایش جمعیت، گسترش تحرک بیشتر، بالا رفتن سطح تحصیلات افراد به ویژه در بین زنان ، توسعه اقتصادی و ارتباط با سرچشمه های تجاری در بانه، سردشت و عراق و تبریز توانسته است تنوعات زیادی را در زمینه لوازم خانگی،پوشاک و پارچه، لوازم آرایشی و… ایجاد کند و بنابراین زنان بوکانی برای خرید دارای انتخاب زیادی هستند که نتیجهی آن گسترش مصرفگرایی بیشتر در بین آنان میباشد. بنابراین برای اینکه بتوان موضوع مصرف و ساختارهای دخیل در آن را درک کرد باید ابتدا آن را خوب شناخت و مورد بررسی دقیق قرار داد.
در جوامع نوین، مصرفگرایی به یک فعالیت اجتماعی اصلی تبدیل شده است و اکثر خانوادهها این فعالیت را انجام میدهند. کارکرد نمایشی مصرف ناشی از این واقعیت در دنیای مدرن است که جهتگیری مصرف تنها ناشی از ضرورت رفع نیازهای زیستی نیست؛ بلکه انتخابی است که هویت متمایز را آشکار میسازد. امروزه مصرف و نیاز از هم فاصله گرفتهاند و شکافی بین آنها به وجود آمده به نحوی که دیگر مصرف انسانی مطابق با نیازهای انسانی نیست؛ بلکه مصرف چیزی بیش از آن است و آن شکاف را مصرف گرایی پر کرده است. (موحدو دیگران، 1389: 8). بنابراین برای شناخت بهتر مسائل و علت رفتار و کنش افراد باید شرایط و زمینهی بروز آن رفتار را مورد بررسی و شناخت قرار داد تا بتوان برای برنامهریزی در جهت بهبود آن اقدام کرد.
همچنین از آنجا که اثرگذاری فرهنگی بر جامعهی زنان، صرفاً از طریق پرداختن صوری و سطحی به ارزشها در سطح نهادهای رسمی نیست، برنامه ریزی فرهنگی نیز نیازمند شناخت محیط عمل انسان است. انسانها به سبب برخورداری از توان ذهنی، ارزشها و نگرشهای خود، اقدام به تفسیر برنامهها میکنند و واکنش نشان میدهند( فاضلی،1382: 27 ). بنابراین پیش شرط هرگونه برنامه ریزی فرهنگی، شناخت جامعه مورد نظر، جهت پیش بینی تفاسیر و واکنشهای احتمالی است. از سوی دیگر، روندهای تحولات فرهنگی کشور - جدا از آنکه این تحولات تا چه حد گسترده یا محدود و یا مثبت و منفی شمرده میشود – نشان از تحولات در حوزه زنان و خانواده دارد که نباید از اهمیت تحولات فرهنگی در سبک زندگی غافل شد. این واقعیت را باید در نظر داشت که زن ایرانی از تجربهها و اهداف و خواستههای متفاوتی با زنان دیگر برخوردار است (کرمی قهی و زادسر، 1392: 88). در کنار تحولات کشور، زنان بوکانی نیز تحت تأثیر این تغییر و تحولات قرار گرفته اند و جریانهای فرهنگی آنان را بیشتر به عرصهی اجتماع کشانده است.
1-4- اهداف تحقیق
هدف بنیادین این پژوهش تحلیل اجتماعی و شناسایی عوامل مؤثر بر مصرف نمایشی در بین زنان شاغل و خانه دار میباشد. رسیدن به این تحلیل نیازمند شناسایی عوامل تأثیرگذار بر مصرف نمایشی در بین زنان است. در این راستا پژوهش حاضر سعی میکند که ضمن ارائه تحلیل اجتماعی مصرف نمایشی، عوامل شاخص و مهمی که در این امر ضروری میباشند به طور دقیقتری بررسی، شناسایی و عملیاتی شوند و به نوعی عوامل اجتماعی مؤثر بر آن مورد ارزیابی قرار گیرد. لذا هدف این پژوهش بررسی مؤلفههای تأثیرگذار در رابطه با مصرف نمایشی است. بطوری که یافتههای این پژوهش بتواند سیاستگذاران را در کاهش مصرف نمایشی در بین زنان یاری رساند و الگوی درست مصرف را در بین زنان ترویج دهد. در این پژوهش متغیرهای دینداری، انگیزه تمایز، میزان استفاده از رسانه، علاقه به جلب توجه، طبقهی (پایگاه اقتصادی- اجتماعی) فرد، سرمایههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی مورد بررسی قرار میگیرند و این متغیرها از درون چارچوب نظری مطرح شده در ارتباط با مصرف نمایشی بیرون کشیده شده است و ارتباط هر کدام از این متغیرها با مصرف نمایشی در دو گروه از زنان شاغل و خانهدار مورد بررسی قرار میگیرد. در نهایت متغیرهای تأثیرگذار بر مصرف تعیین میشوند.
علاوه بر این ، پژوهش حاضر اهداف فرعی دیگری را نیز به شرح زیر دنبال میکند:
مطالعات همهگیرشناسی ارتباط مستقیمی را بین نداشتن فعّالیّت بدنی و بروز و ظهور عوامل خطرزای قلبی- عروقی از جمله پرفشار خونی، مقاومت به انسولین، انواع دیابت، دیس- لیپیدمی و چاقی نشان دادهاند. رابطه بین فعّالیّت بدنی و مقاومت به انسولین اولین بار در سال 1945 پیشنهاد شد. سپس مطالعات مداخلهگر و مقطعی رابطه بین فعّالیّت بدنی و حسّاسیت به انسولین را نشان دادند. مطالعات مقطعی مقادیر پایینتر انسولین و سطوح بالاتر حسّاسیت به انسولین را در ورزشکاران، وقتی که با افراد غیر فعّال مورد مقایسه قرار گرفته اند، نشان دادهاند (سیولیک و گومیراز، 2004). اثر تمرین بدنی روی حسّاسیت انسولینی از 12 تا 48 ساعت پس از جلسه تمرین مشاهده شده است و 3 تا 5 روز پس از آخرین جلسه تمرین به حالت اولیه بر میگردد و این حالت با ضرورت توجه به توالی و نظم برنامه تمرینی بدنی تقویّت میشود (اریکسون و همکاران، 1997). در یک مطالعه نشان داده شده است که در افراد مبتلا به مقاومت به انسولین، حسّاسیت به انسولین به مقدار 22 درصد پس از اولین جلسه بهبود مییابد و 42 درصد نیز پس از 6 هفته تمرین و این نشان دهنده اثر کوتاه مدّت و بلند مدّت تمرین بدنی روی حسّاسیت به انسولین است (پرسگین و همکاران، 1996).
چنین به نظر میرسد که برخی از اثرات ورزش یوگا مانند کاهش فشار خون، کاهش قند خون، کاهش کلسترول خون، بهبود کیفیّت زندگی، افزایش اعتماد به نفس، بهبود افسرگی، اضطراب، استرس و کیفیّت خواب و همچنین افزایش انعطاف پذیری، ثبات عضلانی و افزایش دامنه حرکت در عضلات در افراد دیابتی موجب بهبود بیماری دیابت و بهبود وضعیّت زندگی افراد دیابتی میگردد (مانجوناس و تلس، 2005؛ اوکن و همکاران، 2006).
یانگ و همکاران (2011)، با استفاده از یک برنامه 3 ماهه تمرین یوگا در افراد دیابتی نوع 2 دریافتند که این مدت تمرین یوگا تأثیر معناداری بر وزن، فشار خون سیستولیک، فشار خون دیاستولیک، انسولین، کلسترول تام و تری گلیسرید این افراد داشت. همچنین الکساندر (2012)، الگوهای تمرین یوگا و و فعّالیّت بدنی پس از یوگا در افراد دیابتی را مورد بررسی قرار دادند. آنها دریافتند تمرین یوگا باعث بهبود کیفیّت زندگی در افراد دیابتی میشود. از طرفی فوکوهارا و همکاران (2005)، دریافتند که سطوح ویسفاتین پلاسما به طور مثبت و معناداری با مقدار چربی احشایی و جلدی همبستگی دارد. همچنین قنبری نیاکی و همکاران (2010)، اثر یک وهله فعّالیّت شدید را بر غلظت ویسفاتین، انسولین، لاکتات و گلوتاتیون بررسی کردند. آنها مشاهده کردند که غلظت ویسفاتین، انسولین و گلوکز بلافاصله بعد از فعّالیّت بهطور معنیداری افزایش پیدا کردند، اما بعد از 45 دقیقه به حالت اول خود برگشتند. همچنین برما و همکاران (2008)، به بررسی اثر میزان ویسفاتین در افراد دیابتی و غیر دیابتی چاق پس از دو ماه تمرین ورزشی پرداختند. آنها دریافتند که بعد از تمرینات ورزشی، غلظت ویسفاتین به طور معنیداری در گروه بیماران دیابتی نوع 2 بیشتر از گروه افراد چاق غیر دیابتی بود. همچنین کادوگلوا و همکاران (2007)، به بررسی اثر ورزش بر سطوح رزیستین در بیماران دیابتی نوع 2 پرداختند، دادهها نشان داد که غلظت رزیستین به طور معنیداری با تمرینات ورزشی کاهش یافت. آنها پیشنهاد کردند که تمرینات ورزشی بدون کاهش وزن موجب کاهش رزیستین و سایتوکاینهای التهابی در بیماران دیابتی نوع 2 میشود. رشیدلامیر و همکاران (2013)، به بررسی اثر تمرین هوازی بر سطوح رزیستین سرم زنان جوان فعّال پرداخت، آنها دریافتند، 8 هفته تمرین هوازی بر زنان جوان فعّال علاوه بر کاهش وزن و درصد چربی باعث کاهش سطوح رزیستین سرم شد که این موارد میتواند مؤثر بر کاهش خطر بیماری قلبی- عروقی در بیماران دیابتی گردد.
در مجموع، آنچه که از مطالب ارائه شده بر میآید این است که هنوز ارتباط بین ویسفاتین و رزیستین و مقاومت انسولینی با توجه به عدم سازگاری نتایج بدست آمده در تحقیقات مشخص نیست. همچنین اثر ورزش یوگا به عنوان ابزاری برای درمان دیابت، نیز بر سطوح ویسفاتین و رزیستین در پارهای از ابهام باقیمانده است. بنابراین، این موضوع که ممکن است ورزش یوگا با ویژگی ضدالتهابی خود موجب بهبود سطوح ویسفاتین و رزیستین پلاسما، مقاومت به انسولین و همچنین عوامل خطرزای قلبی- عروقی شود، به نظر دارای اهمیّت قابل توجهی میباشد. از آنجائیکه مرور پیشینه تحقیقی نمیتواند به طور مناسب و دقیقی نمائی از اثرات تمرین بر سطوح خونی ویسفاتین و رزیستین پلاسما ارائه کند؛ و تاکنون مطالعات اندکی به بررسی تغییرات خونی این آدیپوکینها پس از ورزش یوگا در افراد دیابتی پرداختهاند، بررسی اثر تمرینات ورزشی بهویژه تمرین یوگا بر عوامل خطرزای التهابی قلب و عروق و دیابت که همواره به عنوان برنامههای درمانی و تندرستی پیشنهاد میشود، میتواند مورد توجه محققان قرار گیرد. تحقیق حاضر به منظور پاسخ به سوالات زیر قصد دارد به بررسی اثر 12هفته تمرین یوگا بر سطوح ویسفاتین و رزیستین پلاسما، مقاومت به انسولین، گلوکز ناشتا، هموگلوبین گلیکوزیله و نیمرخ چربی در زنان مبتلا به دیابت نوع 2 بپردازد.
1-3 ضرورت انجام تحقیق
دیابت نوع 2 به سرعت در دنیا در حال افزایش میباشد. در سال 2000 ، 171 میلیون نفر در دنیا مبتلا به دیابت بودند و این میزان تقریباً درسال 2030 به 366 میلیون خواهد رسید (آندریولی). بین 85-90 % این افراد مبتلا به دیابت نوع 2 هستند. این بیماری باعث ایجاد یک بار سنگین بر سلامتی انسان میشود، و عواقب آن روی سیستم عصبی کلیه و اختلال در بینایی است (استفان و همکاران، 2001). امروزه دیابت نوع 2 به میزان بسیار وسیعی در سنین جوانی نیز مشاهده میشود. دیابت نوع 2 اغلب نتیجه شیوه زندگی نامناسب میباشد. تعداد زیادی از مردم که دچار این بیماری هستند چاق و غیر فعّال و بدون فعّالیّت فیزیکی میباشند (استفان و همکاران، 2001).
در بین راهکارهای پیشگیرانه و درمانی، انجام فعّالیّتهای بدنی با شدّت پایین تا متوسط پیشنهاد شده است. مطالعات همه گیرشناسی پیشنهاد میکند که داشتن یک زندگی فعّال که در آن برنامههای منظم ورزشی گنجانده شده باشد، موجب جلوگیری از ابتلا و افزایش بیماریها میشود. همچنین اثرات طولانی مدّت یوگا در افراد مبتلا به دیابت نوع 2 بر شاخصهای التهابی مشخص نشده است. اما به طور محتمل بیان شده که، افرادی که از یک برنامه طولانی مدّت تمرین یوگا استفاده کردهاند، بهبود سلامت روان و کیفیت زندگی در ارتباط با سلامت را تجربه کردهاند (یانگ و همکاران، 2011؛ الکساندر، 2012).
از این رو، مطالعه روی پپتیدهای تنظمی و عمل آنها بر پانکراس میتواند موجب افزایش دانش درباره نقش آنها در عملکرد سلولهای بتا و دیابت نوع2 شود. دانش بدست آمده میتواند برای یک برنامهریزی و استراتژی جدید برای پیشگیری و درمان بیماری مفید باشد و از آنجا که شیوع این بیماری رو به رشد است، برای افزایش سلامتی عمومی، در جائیکه سؤال چگونه زیستن (شیوه زندگی) برای مواجهه با بیماری مطرح میشود، ضرورت انجام تحقیقات بیشتر، اهمیّت پیدا میکند.
1-4 اهداف تحقیق
1-4-1 هدف کلی
1-4-2 اهداف جزئی
1-5 فرضیههای تحقیق
1-6 متغیرهای تحقیق
1-6- 1 متغیرهای مستقل
1-6-2 متغیرهای وابسته
1-7 محدوده تحقیق

1-8 محدودیت های غیر قابل کنترل
در محدوده زمانی اجرای برنامه، موارد زیر در کنترل دقیق پژوهش گر نبود.
1-9 تعریف اصطلاحات و واژههای پژوهش
1-9-1 تعریف نظری
ویسفاتین:
یک مولکول شبه سایتوکینی است که اثر اینترلوکین 7 و عامل سلول بنیادی بر شکل گیری کلونی pre-B-lymphocyte را افزایش میدهد و همچنین در عضلات اسکلتی، کبد، و مغز استخوان وجود دارد (رونگواوسک و همکاران، 2002). به علاوه، گزارش شده که PBEF یک سایتوکین التهابی بوده و در نوتروفیلها تنظیم مثبت میشود و مانع از آپوپتوزیس نوتروفیلها در التهاب و عفونت ایجاد شده، میشود و یا آنرا به تأخیر میاندازد (یانگ و همکاران، 2006).
رزیستین:
در پاتولوژی مقاومت انسولینی ناشی از چاقی و دیابت نوع 2 نقش دارد و در سال 2001 با عنوان ژن تنظیم منفی TZD در آدیپوسیت موشها کشف شد (پراونس و همکاران، 2003).
رزیستین در انسانها به طور کلی به وسیله سلولهای تک هسته ای گردش خون تولید و ترشح میشود (هلیبرون و همکاران، 2004). مطالعات انسانی انجام شده در سالهای اخیر یافتههای متناقضی را در مورد نقش رزیستین در متابولیسم گلوکز گزارش کردند. چند گروه پیشنهاد کردند که سطوح رزیستین با چاقی، مقاومت انسولینی و دیابت نوع 2 ارتباط دارد (اوچی و همکاران، 2007). اما گروههای دیگر تغییراتی در سطوح رزیستین در چنین شرایطی مشاهده نکردند(گبر و همکاران، 2005).
مطالعه و بررسی آسیب های ورزشی و شناخت عوامل ایجاد کننده و برنامهریزی جهت پیشگیری از آنها در ورزش حرفهای امروزی از اهمیت و جایگاه ویژهای برخوردار است. چرا که بروز این آسیبها سالیانه مخارج سنگینی بر دوش باشگاههای ورزشی وارد میکند(3). ورزش تکواندو از سبکهای غنی و زیربنایی هنرهای رزمی است که سابقهی آن به 1500 سال قبل برمیگردد. شیوهء مبارزه در آن آزاد و به گونهای است که از دستها و پاهای غیرمسلح برای ضربه زدن و دفاع در برابر حریف استفاده میشود. در این ورزش ضربه به سر و صورت حریف آزاد است. به دلیل طبیعت برخوردی ورزش تکواندو و استفادهء زیاد از حرکاتی مانند ضربهزدن، ساقبهساق شدن و افتادن، میزان شیوع آسیب در این رشتهی ورزشی در سطح بالایی است(4و11).
در بین رشتههای مختلف ورزشی، ورزش تکواندو را میتوان به دلیل جذابیتهای خاصش، پرطرفدارترین ورزش رزمی در بین کشورها و ملتها معرفی نمود. چرا که در حال حاضر بیش از 150 کشور، این ورزش را بعنوان یکی از ورزشهای رسمی کشور خود پذیرفتهاند(2). این رشتهی ورزشی در 140 کشور دنیا به صورت رسمی دنبال میشود و 120 کشور به صورت رسمی در فدراسیون جهانی تکواندو عضوند(11). در ایران علاقمندان زیادی به ورزش پرتحرک تکواندو میپردازند بطوریکه این ورزش بصورت یک ورزش مدرسهای در آمده است(3).
در مطالعهای بیرر و هالبروک در طول 18 سال به بررسی شیوع آسیبهای ورزشهای رزمی پرداختند که نتایج آن 36 درصد آسیب در تکواندو و 31 درصد در کاراته و 7 درصد در جودو را نشان داد(12). تحقیقات گذشته بالاترین ناحیه شیوع آسیب تکواندوکاران را اندام تحتانی با میانگین 64/53 درصد گزارش کردند. در این میان مفصل زانو یکی از شایعترین محلهای بروز آسیب در اندام تحتانی محسوب میشود(13).
مفصل زانو در حقیقت بزرگترین مفصل بدن و یکی از مهمترین مفاصل بدن از لحاظ ایجاد ثبات و استحکام تحمل وزن بدن است. با وجود این به دلایلی همچون فشار نسبتا زیاد و بافت عضلانی نا متعادل از آسیبپذیرترین مفاصل بدن بشمار می رود(14). ورزش تکواندو به دلیل طبیعت برخوردی، دارای 80 درصد تکنیکهای ضربه است(13). بدلیل اینکه در این ورزش حدود 90 درصد از ضربات از طریق خم و راست شدن زانو به بدن حریف وارد میشود دور از ذهن نخواهد بود که زانوها در معرض آسیب بیشتری قرار داشته باشند(3).
اولسن و همکاران(2006) به این مطلب اشاره کردند که بهترین راهبرد جلوگیری و پیشگیری از آسیب شناسایی فاکتورهایی است که موجب بروز آسیب میشوند(15). در سالهای گذشته تحقیقات چندی در جهت ارزیابی میزان آسیبهای رخ داده در ورزشهای رزمی بخصوص تکواندو صورت گرفته است ولی تحقیقاتی که بطور اختصاصی آسیبهای مفصل زانوی تکواندوکاران را ارزیابی کند یافت نشده است. لذا هدف از این تحقیق بررسی شیوع و مکانیسم آسیبهای مفصل زانو در تکواندوکاران حرفهای است.
1-3- اهمیت و ارزش تحقیق
تکواندو یکی از هنرهای رزمی است که میتوان آن را بعنوان اولین ورزش رزمی المپیکی مطرح کرد. هماکنون تکواندو را میتوان بعنوان پر طرفدارترین ورزش رزمی در جهان معرفی کرد. در ایران نیز این ورزش حدود 40 سال سابقه دارد و افراد زیادی به صورت آماتور و حرفهای به این ورزش مشغولند(2). به دلیل ماهیت مبارزهای و رقابتی این رشته ورزشی، احتمال بروز آسیب ورزشکاران این رشته در سطح بالایی است(4و11). یکی از شایعترین مفاصل آسیبپذیر در تکواندوکاران مفصل زانو می باشد.
هر ساله مبالغ هنگفتی صرف درمان آسیبهای ورزشی در ورزشکاران میشود که مفصل زانو از جمله این آسیبهاست که پس از آسیب، ورزشکاران را تا مدتی از صحنه ورزش دور میکند. و این از لحاظ اقتصادی مقرون به صرفه نمی باشد(16).

اولسن و همکاران (2006) به این مطلب اشاره کردند که بهترین راهبرد جلوگیری و پیشگیری از آسیب شناسایی فاکتورهایی است که چگونگی اتفاق افتادن آسیب را شرح میدهد(15). بنابراین بررسی آسیبهای مفصل زانو در ورزش تکواندو با توجه به سیل عظیم طرفداران و ورزشکارانی که در این رشته فعالیت دارند و همچنین شیوع زیاد آسیبهای زانو در این ورزش(2)، توجه ویژهای را میطلبد. در تحقیقات گذشته آسیبهای مفصل زانو در ورزش تکواندو کمتر مورد توجه و بررسی واقع شده است و تا کنون اطلاعات مفیدی در این زمینه ارائه نشده است، بنابراین ضرورت انجام یک بررسی و تحقیق علمی در این زمینه جهت بالا بردن میزان آگاهی افراد به منظور پیشگیری از وقوع آسیب کاملا احساس می شود، لذا هدف از این تحقیق بررسی شیوع علل و مکانیسم آسیبهای مفصل زانو در تکواندوکاران حرفهای است.
1-4- اهداف تحقیق
1-4-1- هدف کلی
بررسی شیوع و مکانیزم آسیبهای زانو در تکواندوکاران حرفهای ایران.
1-4-2- اهداف فرعی تحقیق
1-5- فرضیهها یا سوالهای ویژه تحقیق
1-6- محدودیتهای تحقیق
1-6-1- محدودیتهایی که کنترل آنهادر اختیار محقق نبوده است
چون تحقیق گذشته نگر بوده و از آزمودنیها در مورد گذشته سوال شده است امکان دارد اطلاعات راجع به آسیبهای جزیی و خفیف بطور کامل بیاد نیامده باشد. به هر حال برای کاستن از شدت این محدودیت، ابتدا پرسش نامه بطور دقیق و شفاف طراحی شده و سپس منظور و هدف از هر سوال بطور کامل برای فرد آسیبدیده شرح داده شد. و در آخر مدارک پزشکی بازیکنان آسیبدیده در باشگاهها مورد بررسی قرار گرفت.
1-6-2- محدودیت هایی که کنترل آنها در اختیار محقق بوده است
برای کنترل برخی عوامل، محدودیتهای زیر از طرف محقق اعمال شده است.
برای کنترل نوع رشته، جامعه آماری فقط به رشته ورزشی تکواندو محدود شده است.
برای کنترل جنس، جامعه آماری فقط به مردان اختصاص داده شد.
برای کنترل میزان تجربه و سطح مهارت، جامعه آماری فقط به تکواندوکارهای حاضر در لیگ برتر محدود شد.
1-7- تعریف واژهها
1-7-1- تعاریف نظری
پیچ خوردگی (اسپرین)
اسپرین زمانی رخ میدهد که بر مفصل و لیگامنت آن نیرویی فراتر از دامنه طبیعی آن وارد شود و تارهای لیگامنت بصورت کامل یا تعدادی تارها، پاره میشود.که در هنگام اتفاق افتادن این آسیب ممکن است فرد آسیب دیده صدایی شبیه به پوپ بشنود(9).
استرین
استرین زمانی رخ میدهدکه یک تاندون بر اثر نیرو و فشار بیش از حدکشیده یا پاره (به صورت کامل یا ناقص) شود(9).
دررفتگی
جابهجا شدن استخوان در مفصل از جای اصلی خود که ممکن است همراه با پارگی و آسیب به لیگامنتها و کپسول مفصلی باشد، را دررفتگی گویند(9).
شکستگی
زمانی رخ میدهد که استخوان درز یا شکاف برداشته و یا شکسته شود. شکستگی بسته به نوع آن، همراه با آسیب به بافت نرم اطراف شکستگی و پوست آن ناحیه می باشد(9).
بیشتمرینی
زمانی ورزشکار دچار بیشتمرینی میشود که زمان کافی برای بهبودی و استراحت بعد از تمرین و فعالیت خود نداشته باشد. تکرار فشار بر لیگامنت، تاندون، مفصل و استخوان منجر به ایجاد این آسیب میشود(9).
1-7-2- تعارف عملیاتی
بازی خانگی (میزبان)
زمانی که بازی در شهر و یا استادیوم اختصاصی تیم مورد نظر انجام گیرد، بازی خانگی نامیده میشود.
بازی خارج از خانه(میهمان)
بیشتر ورزشکاران، متخصصان و مربیان ورزشی بر این باورند که استراحت فیزیکی و خواب به مدت زمان کافی برای تمام اجراهای ورزشی و فعالیت های بدنی حیاتی است. اما متاسفانه، شواهد و مدارک کافی برای اثبات این ادعا وجود ندارد. از طرفی، برخی از مدارک موجود پیشنهاد میکنند که ورزشکاران از تأثیرات بیخوابی بر اجرا نگران هستند (لگر و همکاران، 2005). با این وجود، در حال حاضر اطلاعات علمی کافی در زمینه تاثیرات فیزیولوژیکی و روانشناختی بیخوابی وجود ندارد. به طور کلی میتوان گفت که تأثیر بیخوابی بر عواملی چون قدرت عضلانی، توان هوازی و بیهوازی و بعضی از متغییرهای فیزیولوژیکی مانند ضربان قلب، تهویه و مصرف اکسیژن) به طور کافی مشخص نشده است (دواسمس و همکاران، 1995). در مورد روابط جنبههای متعدد خواب و عملکرد ورزشی مطالعات تقریبا اندکی انجام گرفته است. یکی از دلایل اندک بودن مطالعات و شواهد مربوط به این زمینه میتواند این باشد که اعمال بیخوابی به آزمودنیها میتواند از لحاظ اخلاقی با مشکل مواجه است.
مطالعاتی که برتأثیر بیخوابی انجام شده است نشان دادهاند که بیخوابی 72-30 ساعته واکنشهای قلبی-تنفسی به ورزش و اجرای هوازی و غیرهوازی را تغییر نمیدهند (کوپس و همکاران، 1993؛ دواسمس و همکاران، 1995). به هر حال مشاهده شده است که 30 ساعت بیخوابی متغیرهای قلبی-تنفسی در ورزش را کاهش میدهد (آزبوی و همکاران، 2009). گزارش شده است که اجرای ورزشی در بعضی از افراد میتواند نسبت به بیخوابی حساس باشد و در برخی دیگر چنین نباشد (آزبوی و همکاران، 2009). مطالعات تجربی بسیار کمی بر روی تأثیر بیخوابی در اجرای ورزشی اجرا شده است (آزبوی و همکاران، 2009). در واقع چند مورد از تحقیقاتی که بر روی تأثیر بیخوابی بر اجرای ورزش انجام شده است یافتههای متناقضی را گزارش کردهاند و هیچ تحقیقی نیز به مطالعه تاثیر بی خوابی بر بازیکنان آماتور فوتبال نپرداخته است.
پیشرفت روزافزون علوم ورزشی و یافته های جدید در قلمرو ورزش و کاربرد آنها در توسعه و بهبود وضعیت جسمانی، روحی و روانی، اجتماعی، فیزیولوژیکی، تکنیکی و تاکتیکی ورزشکاران،موجب جهش حیرت انگیز رکوردها و نتایج حاصل از اجرای حرکات ورزشی شده است. این پیشرفت و ترقی مدیون گزارش های تحقیقی بیشماری است که در زمینه کاربرد علوم ورزشی از قبیل علم تمرین، فیزیولوژی ورزش، روانشناسی ورزش، تغذیه ورزش و غیره صورت گرفته است. فوتبال یکی از رایج ترین و محبوب ترین ورزش ها در جهان محسوب می شود (اکبلوم، 1986؛ تامیلتی، 1993؛ اینکلار، 1994؛ جوردن و همکاران، 1996). در سال های اخیر، مدارس فوتبال حرفه ای متعددی برای تربیت بازیکنان جوان و مستعد در سراسر جهان دایر شده است (استرویر و همکاران، 2004)که نشان از رشد روزافزون آن در بین نوجوانان و جوانان کشورهای جهان دارد. در طی سال های گذشته، اطلاعات علمی قابل توجهی در مورد فیزیولوژی و پزشکی فوتبال جمع آوری شده است. این تحقیقات عمدتا نیمرخ آنتروپومتریک و فیزیولوژیک ایده آل بازیکنان نخبه و آماتور فوتبال در آمریکا و غرب اروپا را ارزیابی کرده اند، در حالی که اطلاعات توصیفی در مورد ویژگی های بازیکنان نخبه و آماتور فوتبال در سایر نقاط جهان بسیار کم و محدود است (استوجیک، 2003). در کشور ما نیز با توجه به رشد روزافزون فوتبال در بین نوجوانان و جوانان کشور، بجاست که با تعمق بیشتر به این رشته نگریسته شده و با استفاده از روش های علمی، موانع موجود تا حد امکان شناسایی و از سر راه برداشته شوند. فوتبال ورزشی دشوار است که در آن فعالیت های متعددی به صورت هوازی و بی هوازی از قبیل دوهای با شتاب تند شونده یا کند شونده سریع، تغییر جهت های سریع، شوت زدن، تکل زدن و … وجود دارد (بنگسو و لیندکوسیت، 1992؛ ویسلوف، 1998). بر اساس نتایج تحقیقات، بازیکنان فوتبال برای موفقیت در آن نیاز به ویژگی های فیزیکی و فیزیولوژیکی سطح بالایی از قبیل توان هوازی، توان بی هوازی، قدرت عضلانی، سرعت، چابکی و انعطاف پذیزی دارند (میناسیان، 1376؛ بنگبو و همکاران، 1991؛ آرناسون، 2004) که بی خوابی می تواند تاثیری بر این فعالیت ها داشته باشد. با این همه، گزارش تحقیقات مختلفی (بنگبو همکاران، 1991؛ ریلی، 1994؛ استرویر و همکاران، 2004) نشان داده اند که الگوی فعالیت های بازیکنان فوتبال در پست های مختلف بازی متفاوت است. با توجه به اینکه نیازهای فیزیولوژیکی بازیکنان در پست های مختلف بازی متفاوت است، انتظار می رود که این ویژگی ها در پست های مختلف بازی نیز متفاوت و تاثیر بی خواب نیز بر آنها متفاوت باشد (دیسالو و پیگوزی، 1998). بیشتر تحقیقات انجام شده در این زمینه نیز موید این مطلب است که نیمرخ فیزیولوژیک بازیکنان فوتبال در پست های مختلف بازی متفاوت است (پوگا و همکاران، 1991؛ دیویس و همکاران، 1992؛ ورما و همکاران، 1997؛ ویسلوف، 1998؛ بنگسبو، 2002).

مکانیزمی که توسط آن بیخوابی کوتاه مدت (کمتر از 36 ساعت) میتواند بر اجرای جسمانی تاثیر بگذارد، همچنان که بسیاری از تحقیقات پیشین اشاره کردهاند، واضح نیست. این امر میتواند به دلیل تغییرات ایجاد شده در عوامل قلبی-عروقی مانند اکسیژن مصرفی، نسبت تبادل تنفسی، ضربان قلب و یا سایر فاکتورهای عصبی از قبیل زمان عکس العمل ارادی و غیر ارادی باشد (فیلیپ و همکاران، 2005؛ تومپوروسکی و همکاران، 1986). در برخی تحقیقات نشان داده شده است که دورههای محرومیت طولانی از خواب (تا 65 ساعت) اختلالاتی را در خلق و خوی بوجود آورده و باعث میشود که عملکرد شناختی فرد کاهش یابد. این موارد با طولانی شدن دوره بیخوابی افزایش مییابد (نایتون 1970؛ مورگان، 1982؛ ویلکینسون، 1985).
متأسفانه، مطالعه مشابهی در مورد تاثیرات بیخوابی بر زمان عکس العمل انجام نگرفته است. اما تعداد اندکی از تحقیقات آزمایشگاهی
نشان دادهاند شماری از عملکردهای حسی، ادراکی و حرکتی میتواند توسط بیخوابی و یا نداشتن خواب کافی تغییر یابند (لاموند و همکاران، 2006). بیخوابی کامل ممکن است بر توجه، اجرای روانی- حرکتی، عملکرد، زمان عکسالعمل، حافظه کوتاه مدت، چابکی، عملکرد بصری، خستگی و …. تأثیر منفی بگذارد (هاکی و همکاران، 1997، هورن و استبرگ، 1976). صرف نظر از گزارشات مربوط به تأثیر منفی بیخوابی بر اجرای بهینه در عملکردهای اجرایی ساده (دپینیو و همکاران، 2006)، ثابت شده است که عملکردهای پیچیده نیز میتواند توسط بیخوابی تحت تأثیر قرار گیرد (هاریسون و همکاران، 2000). عوامل ویژهای از قبیل انگیزش، تمرکز، زمان واکنش، بازخوردهای اجرایی و وظایف چندگانه حرکتی میتواند تحت تأثیر بیخوابی و یا کمخوابی قرار گیرند (لنگفریسیر و همکاران، 1994).
در واقع، شمار زیادی از انسانها اعتقاد دارند که میزان 5 ساعت خواب در طول شبانه روز برای عملکرد مطلوب آنها کافی میباشد، اما واقعیت این است که این میزان خواب تنها برای برآورده ساختن نیازهای اولیه بدن آنها کافی میباشد و با از دست دادن یک یا دو ساعت خواب به طور منظم موجب پدید آمدن وام خواب میشود (بویانت، 1992). اما متأسفانه، مطالعاتی که بتواند تأیید کننده این ادعا باشند بسیار اندک هستند و نمیتوان به طور قطع آن را رد یا تایید کرد.
لذا، با توجه به اندک بودن شواهد و مطالعات مربوط در این زمینه و نیز تناقض موجود در میان این مطالعات، در این تحقیق قصد داریم اثر یک دوره 24 ساعتی محرومیت از خواب بر روی برخی از فاکتورهای آمادگی جسمانی بررسی نماییم که: آیا توان هوازی بیشینه، توان بی هوازی بیشینه، سرعت، چابکی و زمان عکس العمل در پست های مختلف بازی بازیکنان آماتور فوتبال تاثیر دارد یا نه؟
3.1 فرضیات تحقیق:
4.1 هدف و ضرورت تحقیق
هدف عمده هر شاخهای از علوم مختلف، گسترش اطلاعات مربوط در آن زمینه و در نتیجه بهبود و افزایش کارآیی آن است که در این راستا علوم ورزشی نیز مستثنی نمیباشد. یکی از نیازهای اساسی انسان خواب است و در اغلب موارد اختلال خواب یک نشانه زودرس در بیماریهای روانپزشکی است (کاپلان و همکاران، 2002). چرخه خواب و بیداری یکی از چرخههای بیولوژیک است که توسط عملکرد فیزیولوژیک، در روشنایی و تاریکی، برنامههای کاری، مراقبت و سایر فعالیتها تحت تأثیر قرار میگیرد و ساعت بیولوژیک انسان نقش مهمی را در این چرخه بازی میکند (لیما و همکاران، 2002). در بین اختلالات خواب، بیخوابی و احساس خواب آلودگی طی روز از شایعترین مشکلات پیش روی افراد است. شماری از جمعیتهای شاغل و ورزشکار ممکن است در معرض بیخوابی و یا کمخوابی قرار گیرند. شیوع اختلالات خواب در جوامع انسانی بین 15 تا 42 درصد است (تروپی و همکاران، 1990).
عملکرد ورزشکاران در طول روزها، در مناطق مختلف جهان که هر کدام شامل مناطق زمانی خاصی هستند و مرتبا برای مسابقات به جاهای مختلف سفر میکنند هنوز به طور کلی مطالعه نشده است (بینک و همکاران، 1986). شواهدی وجود دارد که نه تنها اجرای ورزشی این ورزشکاران در این مناطق خاص ضعیفتر میشود، بلکه همچنین تعیین برنامههای ورزشی و به دنبال آن برنامه تمرینات جدی این ورزشکاران را کاهش میداد (ویلمور و کاستیل، 1380). چندین عامل ممکن است در این عوامل منفی دخیل باشند که شامل بی نظمی ساعت بدن در هماهنگی فوری به این مناطق جدید زمین است (انجمن پزشکی آمریکا، 1994) که ورزشکاران را ملزم میکند با این شرایط غیرطبیعی بدنی و کمبود و کاهش خواب به تمرین و مسابقه بپردازد که در نهایت منجر به کاهش کلی در اجرا و خلق و خوی میشود (آزبوی و همکاران، 2006، فیلیپ و همکاران، 1989). هماهنگی ضعیف ساعت بدن و کمبود خواب همچنین در افراد شب کار هم دیده شده است (بینک و همکاران، 1986). که همچنین برای آنها باعث اجرای ضعیفتر با افزایش اشتباه در تصمیمگیری و بروز حوادث ناگوار شده است (فیلیپ و همکاران، 1989،بویانت و همکاران، 1992، چن و همکاران، 1991، هیوم و همکاران، 1993).
مخصوصا این مسئله برای مربیهای تیمها خیلی مهم است چون مسئول برنامههای تمرینی و هماهنگی در مسابقات ورزشکاران هستند و بعید است برای مربیان که فعالیت بازیکنان را بیشتر از حد معمول ادامه بدهد که در نهایت منجر به تخمین اشتباه بازیکنان از سرعت سازگاریشان با منطقه جدید زمانی بشود.
مطالعات مربوط به تأثیر بیخوابی بر پاسخهای قلبی-عروقی به ورزش نشان داده است که کمبود خواب از 30 تا 72 ساعت تغییری را در پاسخهای قلبی-عروقی به ورزش نشان نداده است (گریفیت و همکاران، 2006، رایک و همکاران، 1972)، همچنین در اجراهای هوازی و بیهوازی (هیل و همکاران، 1994). این عقیده وجود دارد که خواب کافی برای حداکثر اجرای ورزشی ضروری است (سوئیسی و همکاران، 2003).
امروزه، ژیمناستهای جوان برنامه تمرینی با میزان و شدت پیشرونده ازسنین پایین انجام میدهند. برای مثال، اغلب ژیمناستهای دختر زبده به سن 5 یا6 سالگی، بیش از20 تا 30 ساعت در طول هفته، سراسر کودکی و نوجوانی تمرین میکنند. شرکت طولانی در ژیمناستیک سطح بالا ممکن است ورزشکاران جوان را در معرض عقب ماندگی نموی یا بلوغ دیررس قرار دهد (6). با توجه به افزایش تعداد شرکتکنندگان دختر نوجوان در تمرین ورزشی شدید، مسائل تندرستی مربوط به سهگانه زنان قهرمان مسئلۀ نگرانکنندهای شدهاست. در برخی فعالیتها مانند ورزشهای هنری/نمایشی و ورزشهای نیازمند قدرت بدنی بالا، افزایش وزن میتواند به طور منفی، عملکرد را تحت تأثیر قراردهد (7). در نتیجه، زندگی یک ورزشکار نوجوان شرکتکننده در این فعالیتها اغلب شامل ترکیبی از تمرین بدنی شدید به همراه استرس برای رسیدن به اهداف وزنی نامعقول، جهت بهبود عملکرد ویا جذابیت بصری میشود . در نتیجه تلاش برای کنترل وزن یا رسیدن به اندام مطلوب، منجر به الگوهای ناهنجار غذاخوردن میشود که با تأخیر در نمو و بالیدگی جنسی ورزشکاران نوجوان مرتبط شده است (8).به طور میانگین، ورزشکاران دختر بیشتر رشتهها، قامتی برابر یا بالاتر از میانگین جمعیت مرجع دارند. در بازیکنان بسکتبال، والیبال، تنیس و شنا نشاندادهشده که از ده سالگی به بعد میانگین قامتها بالای صدک پنجاهم جمعیت مرجع است (9). گرچه ژیمناستها، پیوسته مقادیر میانگین پایینتر از صدک پنجاهم را نشان میدهند (10). با وجود قامت کوتاه طبیعی ژیمناستهای سطح بالا و فواید تندرستی آشکار فعالیت بدنی در طول نمو، این نگرانی وجود دارد که شرکت ژیمناستها در رژیمهای تمرینی سنگین ممکن است آنها را در معرض اثرات معکوس نمو و بالیدگی قرار دهد. این نگرانی، منبع بحثهای بسیار در متون پژوهشی شده است و با دشواری در تشخیص بین زمینه ژنتیکی در قامت کوتاه و بالیدگی تأخیری و اثرعوامل محیطی مانند تغذیه و ورزش که ممکن است روی نمو وبالیدگی اثر گذار باشند، ترکیب شده است (6).
سن قاعدگی در ژیمناستها از شناگران و بازیکنان تنیس که تمرین را در سن یکسانی شروع میکنند دیرتر است (11). بریسون و همکاران (1982) بر اساس نظریه فریسون متذکر شدند که قاعدگی یک رویداد پایانی در بلوغ است واگر آن تحت تأثیر تمرین ورزشی قرار گیرد پس مراحل قبلی رشد جنسی نیز باید تحت تأثیر قرار بگیرند (12). برنینک وهمکاران (1982) دریافتند این موضوع در مورد رشد سینه و رشد موهای زهار برای ژیمناستها و نه شناگران، زمانیکه با یکدیگر و با غیر ورزشکاران به سن 13-9 سال مقایسه شدند صحت دارد (13). البته برقراری رابطه علی بین تمرین ژیمناستیک و عقب ماندگی نموی یا بلوغ دیررس، به خاطر تعامل پیچیده بین عوامل محیطی و ژنتیکی بسیار مشکل است (6).
به نقل از مالینا و همکاران (2013) این مسئله مورد توجه دهههای 1970 و 1980 بوده است. زمانیکه اندام نادیا کمانچی و الگا کربوت در بازیهای المپیک و قهرمانی جهان بهعنوان جثههای دختران قبل از بلوغ با اندام دختران قبل از بلوغ المپیادهای 1950ام (لاریسا لاتینیا) مقایسه شد، محققان دریافتند میانگین سن ژیمناستهای هنری/نمایشی دختر از اواسط 1960 تا 1980 افزایش یافته است اما میانگین قد و وزن آنها تغییر اندکی داشته است (14-16). حداقل سن برای شرکتکنندگان در مسابقات جهانی در سال 1987، 13 سال بود و در مسابقات جهانی در سال 1997 به 16 سال افزایش یافت. میانگین سن از زمانیکه افزایش یافته است به این شرح است: 16.5 سال (مسابقات جهانی 1987)، 17.4سال (مسابقات جهانی 1997)، 18سال (بازیهای المپیک 2000)، 18.8سال (بازیهای المپیک 2008).
ولی برخلاف افزایش سن، میانگین قد و وزن شرکتکنندگان از سال 1987(kg45،cm154) تا سال 2000 (kg43،cm152) و تا بازی های المپیک 2008 (kg45،cm153) ،کمی تغییر یافته است (17, 18).
نگرانیها راجع به نمو خطی و رشد بلوغ در کودکان شرکتکننده در ژیمناستیک افزایش یافته است (19, 20). اغلب قامت کوتاه و بلوغ تأخیری مشاهده شده در ژیمناستهای هنری/نمایشی دختر به اثر تمرین شدید ژیمناستیک نسبت داده شده است (21).شاید این، اکتساب زودتر سطوح پیشرفته تمرین و رقابت در میان دختران، بهویژه در طول فاصله جهش نمو نوجوانی را منعکس میسازد. از طرفی، بنا به نتایج اکثر تحقیقات، تمرین اثری روی نمو و بالیدگی ندارد. طرفداران این عقیده که تمرین ژیمناستیک تأثیر آشکاری روی نمو و بالیدگی ورزشکاران جوان ندارد طبق معمول به این شواهد میپردازند که ادعا میکند ژیمناستهای سطح بالا قبل از شرکت در ورزش ژیمناستیک به نسبت کوتاه بودند (6). با مرور ادبیات دریافتیم تا کنون روشن نشده که این اثر طبیعت یا تربیت / تمرین است . برای پاسخ به این سؤال که آیا مشخصات نمو و بالیدگی مشاهده شده در ژیمناستها پیامد تمرین، رشدجسمانی طبیعی یا تعامل بین این دو است، باید مطالعات بیشتری انجام شود (10). همچنین بیشتر مطالعات از تأثیر بالقوه تمرین روی بالیدگی جنسی بر میانگین سن شروع قاعدگی دیرتر که در ورزشکاران دختر مشاهده شده، متمرکز شدهاند (22). نیز اغلب مطالعات انجام شده روی ورزشکاران، عوامل تأثیرگذار مانند وضعیت اجتماعی- اقتصادی و … بر سن قاعدگی را در نظر نگرفتهاند (23). همچنین مطالعات کمی تأثیر تمرین ورزشی بر رشد سینه و موهای زهار را در نوجوانان بررسی کردهاند (24). پلومن (1989) با مطالعه تحقیقات قبلی دریافت سن قاعدگی در ورزشکاران در مقایسه با جمعیت مرجع ، دیرتر رخ میدهد و اندازه تأخیرها تا حدودی به رشته ورزشی وابسته است. یک مسئله در این مطالعات وجود دارد و آن این است که بار تمرینی یا دیگر عوامل محیطی یا ژنتیکی تأثیرگذار بر قاعدگی احتمالا اندازگیری نشده است (24, 25). با وجود این مشکلات، ارتباط قوی بین ورزش و تأخیردر قاعدگی وجود دارد و نشان دادن اینکه آیا رابطه علت و معلولی بین ورزش و تأخیر در سن قاعدگی وجود دارد با اهمیت است (24). به نقل ازمالینا اطلاعات کافی درباره تأثیر تمرین شدید در ورزشهایی مانند وزنهبرداری، غواصی، ژیمناستیک، اسکیت که به کوتاهی قد و تغییرات تناسب بدن منجر میشود وجود ندارد (26). آکادمی طب اطفال امریکا، خطرات تمرین شدید و ورزش حرفهای در ورزشکاران جوان را مشخص کرد و عنوان کرد :” اگر چه نگرانی های زیادی درباره ورزش های رقابتی و شدید در کودکان وجود دارد، اما اطلاعات کافی درباره پذیرش یا رد این خطرات وجود ندارد (27). همچنین تحقیقات قبلی اثر عوامل موثر بر نمو و بالیدگی جنسی را علاوه بر تمرین، کنترل ننموده و نیز بنا به پیشنهاد مطالعات قبلی، بار، شدت و سطح تمرین در پژوهش های قبلی مشخص نشده است.از طرفی با مطالعۀ پژوهشهای قبلی دریافتیم تأثیر تمرین ورزشی بر نمو و بالیدگی جنسی در رشتههای والیبال و تنیس روی میز که شدت آنها کمتر از ژیمناستیک است و معمولا ورزشکاران از سن 5 یا 6 سالگی وارد این رشته نمیشوند، کمتربررسی شده است. لذا با توجه به نتایج مطالعات قبلی و چالشهای موجود هدف از تحقیق حاضر پاسخ علمی به پرسشهای زیر است :

بین ورزشکاران رشتههای مختلف ورزشی در نمو و بالیدگی جنسی چه تفاوتی وجود دارد؟ بین ورزشکاران با وضعیت مختلف بلوغ در نمو و بالیدگی جنسی چه تفاوتی وجود دارد؟ بین ورزشکاران با سطوح مختلف تمرین در نمو و بالیدگی جنسی چه تفاوتی وجود دارد؟
1-3:ضر ورت تحقیق
نمو بهینه به هر دو عوامل محیطی و ژنتیکی بستگی دارد. عمدتا قد بزرگسالی یک کودک در حال رشد تحت شرایط مطلوب به زمینه ژنتیکی وابسته است (28). در میان عوامل محیطی که می توانند الگوی بهینه نمو را تغییر دهند استرس و تمرین بدنی شدید است (29). ارلاندسون و همکاران (2008) در مطالعۀ طولی خود روی ژیمناستها، شناگران و تنیسبازان 18-9 ساله به این نتیجه رسیدند که ژیمناستها به طور معنیداری کوتاهتر از تنیسبازان و شناگران در همه سنین تقویمی در طول نوجوانی بودند (30). به نقل ازکلینترو و پلیلی (2003) میانگین درصد چربی ژیمناستها به طور معنیداری کمتر از گروه کنترل بود (31). گرچه این یافتهها به ارتباط بین تمرین ورزشی شدید و نمو در دختران ژیمناست اشاره دارند، ولی آنها قطعی نیستند . در تفسیر اطلاعات نمو و رشد ورزشکاران، بسیاری متغیرهای دیگر از قبیل شدت و شطح تمرین نیز باید مورد توجه قرارگیرند (11). همچنین فعالیتهای ورزشی ممکن است رشد بلوغ،
بالیدگی جنسی و رویداد اصلیاش قاعدگی را تحت تأثیر قرار دهد (4, 32, 33). تأثیر این عوامل در ورزشهای مختلف از قبیل شنا و ژیمناستیک ثبت شده است (34). کلیسنسو همکاران (1992) دریافتند سن شروع قاعدگی در ژیمناستها 2.1±15.6سال ودر جمعیت کنترل 1.2±13.2 سال میباشد (35).
گرچه فعالیت بدنی و ورزش عموما تأثیرات مثبت روی نمو کودکان دارد اما ممکن است در صورت انجام آن به طور افراطی و بسیار شدید، تأثیرات منفی بر جای بگذارد. نیاز به بررسی کمی و کیفی برنامههای تمرین کودکان احساس میشود تا حدود فعالیت بدنی شدید در طول دورۀ کودکی و نوجوانی را مشخص نمایند (2).
1-4:اهداف تحقیق
1-4-1-: هدف کلی تحقیق
تأثیر سطح تمرین بر نمو وبالیدگی جنسی دختران ورزشکار نوجوان
1-4-2: اهداف ویژه
1-5: فرضیههای تحقیق
1-6: قلمرو تحقیق
1-7: محدودیتهای تحقیق
1-9: تعاریف نظری و عملیاتی واژهها و اصطلاحات
