به یکدیگر و خواندن آن برتو، به عهدهى ماست (قمی،۱۳۸۷: ۳۲۵).
طبق این معنا، کتاب آسمانى مسلمانان به اعتبار آن که «خواندنى» است، «قرآن» نام گرفته است.
قرآن دراصطلاح: براى قرآن، تعریف هاى زیادى ارائه شده که هر کدام از این تعریف ها، ویژگى خاص خودش را دارد؛ از جمله: «قرآن عبارت است از کلام الهى که خداوندآن را به تدریج بر حضرت محمد(صلى الله علیه وآله)ـ خاتم پیامبران ـ به زبان عربى و لهجه ى قریش، نازل کرده است… . به آیه اى از آن، قرآن گفته مى شود، حتى بخشى از یک آیه نیز قرآن است.» (مسعودی، ۱۳۹۱: ۲۶۱).
ج: تربیت:
معنی لغوی تربیت:
تربیت کلمه ای عربی و مصدر باب تفعیل از ماده (ربی،یربو)به معنی رشد و تربیت به معنی رشد دادن است و در فارسی به آموزش و پرورش ترجمه می شود.
راغب اصفهانی در مفردات ذیل کلمه (رب) تربیت را حرکت تدریجی چیزی به سوی کمال تعریف می کند ودر جایی دیگر می نویسد رب در اصل به معنی تربیت وپرورش است یعنی ایجاد کردن حالتی پس از حالت دیگر در چیزی تا به حد نهایی وکمال خود. پروردن، پرورانیدن ، پروردن کودک تا بالغ شود ، پروردن وآموختن (دهخدا،۴۲۵:۱۳۷۷).
معنای اصطلاحی تربیت:
رشد دادن یا فراهم کردن زمینه رشد یا شکوفایی استعدادها و به فعلیت رساندن قوای نهفته یک موجود را تربیت می گویند.
تربیت به انسان اختصاص ندارد ودر مورد هر موجودی که قابلیت رشد داشته باشد به کار می رود و اگر در مورد انسان به کاررود کلیه ابعاد وجودی وی راشامل می شود.
در قرآن واژه (تزکیه) فراگیر ترین واژه ای است که قرآن درمورد تربیت اخلاقی به کاربرده است.
انسان موجودی است با استعدادهای شگرف وگرانقدر چنانکه از رسول اکرم (ص) روایت شده که فرمودند:
اَلّناسُ معادِنُ کَمَعادِنِ الَّذهَبِ وَ الْفِضَّهِ ( دستورانی،۱۳۸۹ : ۱۹۷ ) ؛ مردم چون معادن طلا ونقره اند با این تعبیر باید آنچه راکه مانع شکوفایی استعدادهای انسان است را رفع کرد و زمینه های مساعدرا فراهم کرد تا استعدادهای انسان به فعلیت رسد و انسان متصف به صفات وکمالات الهی شود.
د: انسان:
معنای لغوی انسان:
انسان واژه ای است عربی از ماده انس که در مقابل جن است (حیدری،۱۳۸۳ : ۱۱). از آن جهت که انسان ها با یک دیگر یا با هر چیزی مأنوس می شوند و خو می گیرند لذا می گویند: انسان مدنی بالطبع است، چون طبعاً حال انس گرفتن در انسان قوی است. و یا از ماده «نسیان» و اصل آن «انسیان» است. انسان چون اهل نسیان و فراموشی است به او انسان گفته شده است. از امام صادق (ع) روایتی به این مضمون نقل شده است: حضرت آدم از همان اول با این که بنا بود به آن شجره نزدیک نشود به زودی فراموش کرد و به آن درخت نزدیک شد.(صدوق،۱۳۸۹: ۷۴)
مفهوم انسان:
واژه انسان به بشر و بنی آدم از این رو اطلاق می شود که وجودش و خلقتش تنها با محبتِ به یکدیگر، قوام و ثبات خواهد داشت و لذا گفته اند انسانها فطرتاً اجتماعی هستند زیرا قوامشان و دوام وجودشان به یکدیگر پیوسته است و ممکن نیست، انسان به تنهائی بتواند تمام نیازها و اسباب زندگی خودش را فراهم نماید.
و نیز گفته شده است که: اطلاق نام انسان بر او بخاطر این است که با هر چیزی که به او پیوسته و همراه است اُلفت دارد و اُنس می گیرد، و از نظر لفظی گفته اند اصلش «انسیان» بر وزن إفعلال است.
از مطالب عنوان شده می توان نتیجه گرفت که :
انسان یک مرکب دو بُعدی است که یک بُعد او مادی و بُعد دیگرش غیرمادی است. بعد مادی انسان منشاء طبیعت و تمایلات حیوانی اوست و بُعد الهی او منشاء فطرت و تمایلات فوق حیوانی اوست. همین بعد است که به انسان مقامی، می دهد که فرشتگان به خاطر آن مقام مأمور به سجده بر وی می شوند. و با نظر به این بُعد است که خداوند به خود تبریک گفته و خود را أحسن الخالقین می نامد (حاجیان، ۱۳۷۹: ۱۸۴).
فصل دوم
«ویژگی ها وشاخص های دوست »
۲ـ۱ـ پیشینه موضوع:
شهریاری،(۱۳۹۱)، در پژوهشی تحت عنوان دوستی از منظر قرآن و سنت،عوامل و ریشه های پیدایش آن، آثار و پیامدهای فردی و اجتماعی آن انجام داده است.
محتوا. مدیران ارشد با انتخاب دقیق ابعاد مورد تاکید نقاط مرجع استراتژیک میتوانند بر چارچوب ذهنی موضوعهای معتنابه سازمان به گونهای اثر بگذارند که موجب انگیزش اعضای سازمان و تمرکز آنها بر فعالیتهایشان شود. کارایی شرکت باید به طور مستقیم از انتخاب نقاط مرجع استراتژیک تاثیر گیرد. استدلالی که فیگنبام به کار میبرد، به شرح زیر است:
ترکیببندی. نظریه پردازان اقتضایی و مدیریت تاکید زیادی بر روی هماهنگی بین عناصر داخلی سازمان (مانند استراتژی، ساختار، تکنولوژی، سیستم ها و فرایندها) و محیط آن داشتهاند. اثربخشترین سازمانها، با به کارگیری منطق هماهنگی در مورد نقاط مرجع، ثبات داخلی را از طریق ابعاد و متغیرهای حاوی نقاط مرجع کسب میکنند. جایی که اعضای سازمان، محرکهای پیچیده یا هدفهای گیج کننده دریافت میکنند، اثربخشی نقاط مرجع کم رنگ تر خواهد بود
تغییر. اثربخشترین سازمان ها به طور مستمر و مداوم نقاط مرجع خود را تصحیح میکنند تا بر چالشها و فرصتهای جدید در محیط خود تمرکز بیشتری داشته باشند. این کار انتقاد وارد بر مدلهای طبیعی را مرتفع میکند. سازمانها به طور دائم و متناسب با شرایط، نقاط مرجعی را انتخاب میکنند که تناسب بیشتری با محیط دارد.
اجماع. اگر اعضای سازمان ادراک یکسانی از نقاط مرجع در اختیار هم قرار ندهند، در این صورت چارچوبها و تصمیم های متخذه در جهت های مختلف جاری خواهند شد. اثربخش ترین سازمان ها با سطوح بالای توافق و اجماع میان مدیران ارشد و اعضای سازمان در خصوص نقاط مرجع شان شناسایی می شوند (رضوانی، ۱۳۸۵؛۷۰).
۸نمودار۲-۵:تعاملهای رقابتی: دیدگاه ترکیبی از نظریه چشمانداز
ساختار صنعت
استراتژی سازمان
استراتژی رقابتی
نقاط مرجع استراتژیک
ایجاد گرایش ریسکآمیز
منبع:فیگن بام و توماس:۲۰۰۴
در برخی از مطالعات انجام شده در این زمینه، نقاط مرجع استراتژیک با نظریه چشمانداز به جای یکدیگر هم بکاررفته است.
نقاط مرجع[۲۳۶]. اگرچه الگوبرداری[۲۳۷] به عنوان یک فن مدیریتی آشکار و سنجیده، به طور نسبی، یک فن جدید است و هنوز به صورت رسمی به وسیله بسیاری از سازمانها در حوزه های سازمانی، مورد استفاده قرار نگرفته است، بسیاری از مدیران در ارزیابی خود، سازمانی که بر آن مدیریت میکنند و تصمیمهایی که می گیرند، به نحو آشکاری برمبنای اعتبار تلویحی اطلاعاتی از درون و بیرون سازمان است که از نقاط مرجع سرچشمه می گیرد. در واقع واتسون فرایندهای گونه به گزینی غیررسمی را در برگشت به تیلوریسم و تحلیل مقایسهای فرایندهای کار، از خود به یادگار گذاشته است. تعدادی از نویسندگان این نکته را مطرح کرده اند که یک نظریه و تئوری رسمی قابل قبول برای تدوین نقاط مرجع وجود ندارد (کانمان و ورسکی، ۱۹۸۶). مفهوم نقاط مرجع ریشه در روانشناسی ادراک[۲۳۸] دارد. بحث این است که در هنگام ارزیابی جایگزین ها سازوکار ادراکی بشر برای مشاهده و در نظر گرفتن تفاوتها به جای مشاهده سطوح مطلق ظاهر می شود (فستینگر، ۱۹۵۴، ص۲۳). در واقع برخی نیز گفتهاند، نقاط مرجع باید نسبت به موضوعهایی که بر استراتژیهای رقابتی و تصمیمگیریهای استراتژیک مدیران اثر میگذارد، تعیین شود (مارس و شاپیرا[۲۳۹]، ۱۹۹۲؛ شاپیرا، ۱۹۹۵).
فیگنبام و توماس، نقاط مرجع استراتژیک را به مثابه هدفها و یا معیارهایی تعریف میکنند که مدیران آنها را برای ارزیابی انتخابهایشان و نیز علامت دادن به سایر افرادمحوری سازمان و یا تعیین اولویتهای سازمانی به منظوراتخاذ تصمیمهای استراتژیک مورد استفاده قرار می دهند. بر خلاف هدفهای عملیاتی، نقاط مرجع استراتژیک به معیارهای استراتژیک شباهت دارند، زیرا آنها برای ایجاد شایستگیهای اصلی مورد استفاده قرار میگیرند که برای کمک به شرکت در دستیابی به مزیت های رقابتی به کار می آیند (واتسون، ۱۹۹۳). از اینرو به عنوان مثال، اصطلاح استراتژیک، تفاوتهای کیفی میان تصمیم ها برای اجرای سامانه اطلاعاتی منابع انسانی و تصمیم گیری برای کاهش ۲۰ درصدی هزینه ها برای یک چنین سامانه ای در سال آینده را نشان می دهد. تصمیم اول، شاید، به مشارکت و کمک در کسب مزیتهای رقابتی شرکت توجه دارد و تصمیم دوم، برای سامانه منابع انسانی عملیات اجرایی در کوتاه مدت، محدودیت ایجاد میکند. از این گذشته، برخلاف بیشتر معیارهای سنتی برای قضاوت در خصوص عملکرد و کارایی، نقاط مرجع استراتژیک لزوما از اهداف سازمانی از پیش تعیین شده و یا افرادی که در پی افزایش کنترل بر کارکنان هستند، سرچشمه نمی گیرند. بلکه، آنها به وسیله مدیران ایجاد می شوند تا تصمیم گیری را آسان تر کنند. در نتیجه، نقاط مرجع استراتژیک برای تعیین اهداف و هدف گذاری مورد استفاده هستند و از این رو، برای تصمیم های استراتژیک مدیران کاربردهای مهمی دارند. با بهره گرفتن از نقاط مرجع استراتژیک، فرضیه هایی را برای تعیین سیاست ها و کارکردهای منابع انسانی تعریف شده است و برخی از نویسندگان (فیگنبام و هوارد) برای تشریح چگونگی و چرایی تصمیم مدیران برای جایگزینی فعالیت ها در پی آن هستند. ولی چه چیزی نقطه مرجع متناسب با سطح سازمان را تشکیل می دهد؟ چارچوب های نظری متفاوت، سازوکارهای متفاوتی را برای مقایسه ارائه می دهند. برای مثال دیدگاه مبتنی بر هدف و دیدگاه مبتنی بر منابع، اهمیت اهداف داخلی و قابلیت های سازمان را به عنوان نقاط مرجع حیاتی مطرح میکنند. اقتصاددانان صنعتی و سازمانی، نظریه های وابستگی منابع و نهادی های جدید علایق بیرونی مانند رقبا، عرضه کنندگان، مشتریان و سایر ذینفعان غیر اقتصادی را به عنوان نقاط مرجع محوری معرفی میکنند. سرانجام متون مرتبط با هویت سازمانی، نیت استراتژیک و تغییر و سازگاری سازمانی بر اهمیت زمین، به ویژه گذشته وآینده به عنوان نقاط مرجع محوری پای می فشارند.
دو تن از نویسندگان اشاره کرده اند که نقاط مرجع مبتنی بر نگاه به داخل و خارج و زمان نمی توانند منحصرا به صورت دو طرفه مورد توجه قرار گیرند، بلکه از آنها می توان به عنوان عوامل یک مجموعه چند بعدی استفاده کرد. از این رو آنها استفاده از یک ماتریس سه بعدی را توصیه کرده اند. که شامل دامنه وسیعی از متغیرها به عنوان ابزاری برای نشان دادن این است که چگونه تصمیم- گیران سازمانی به طور هم زمان نقاط مرجع چندگانه را در نظر می گیرند. آنها خاطر نشان میکنند که تصمیم گیران سازمان، وضعیت خود را در معیارهای فرایندی و دستاوردها (بعد داخلی)، که در طول زمان گذشته، حال و آینده ( بعد زمان) بر اساس جهت گیری های رقبا، مشتریان، عرضه کنندگان و سهامداران تولید شده و می شوند ارزیابی میکنند. از این رو معیار مشخصی از طریق تعامل ملاحظات داخلی، خارجی و موقتی به دست می آید. سرانجام این که ترکیبی از معیارهای منتخب یا نقاط مرجع را ارائه دادهاند که کاربردهای مهمی هم برای انتخاب رفتار استراتژیک و هم برای عملکرد سازمان دارد. برای مثال، آنها مطرح کرده اند که سازمان هایی که بالاتر از نقاط مرجع استراتژیک خود قرار می گیرند موضوع های جدید را به صورت تهدید می بینند و خود را جمع کرده، سخت و کم انعطاف شده و فرایندهای تصمیم گیری متمرکز، رفتار ریسک گریز، محافظه کارانه و روش دفاعی را در پیش می گیرند. سازمان هایی که در زیر نقاط مرجع استراتژیک خود قرار می گیرند موضوع های جدید را به صورت فرصت مورد توجه قرار می دهند و با اتخاذ روش شجاعانه، خود را درگیر آن فرصت ها میکنند. فیگنبام و هارت (۱۹۹۶)، ماتریس نقاط مرجع خود را بر روی همان عواملی بنیان نهاده اند که که در تحلیل استراتژیک مورد توجه قرار دارد. این عوامل شامل قابلیت های داخلی سازمان، ساختارها، فرایندها، چالش های محیطی، فرصت ها و نیازها است. وقتی نظریه نقطه مرجع استراتژیک در سطح سازمان به کار گرفته شود، تایید این دیدگاه که در آن استراتژی، نتیجه یک فرایند عقلایی، آشکار و از بالا به پایین باشد، می تواند به درک این موضوع کمک کند که چرا سازمان ها در وضعیت های به ظاهر یکسان استراتژی ها و تاکتیک های کاملا متفاوتی را اتخاذ می- کنند. وقتی فرض می شود که سیستم های فرعی سازمان، به واقع اقتباس می شوند(در برابر نفوذ و فشار)، آن جنبه هایی از استراتژی سطح سازمان که با آن متناسب باشد، تفاوت های سازمانی در استراتژی ها و تاکتیک ها می تواند از طریق گرایش و تمایل تصمیم گیران استراتژیک سازمان به الف- توجه به مجموعه متفاوتی از نقاط مرجع استراتژیک و ب- درک این که سازمان های آنها در نقاط متفاوتی نسبت به این نقاط قرار دارند(بالا یا پایین) توضح داده شود.
هر چند مینتزبرگ استراتژی را به عنوان الگویی در یک جریان تصمیم گیری مفهوم سازی کرد، اگر محققان فرض میکنند که این تصمیم ها بر اساس مذاکرات آشکار و پنهان در میان دامنه وسیعی از کارکردها و علایق (هر یک از آنها برای یک بخش محدود از منابع سازمانی) اتخاذ می شوند. برای تشریح استراتژی سازمان، آنها باید نخست علایق استراتژیک و تصمیم ها را در سطوح سیستم سازمانی تشریح کنند.
از این رو تحلیل بر اساس دو فرض بنا شده است، فرض اول این که استراتژی بر اساس سطوح زمانی یک دستور ناشی از مذاکرات است که از فرایندهای بیشمار تصمیم گیری استراتژیک در سطوح درون سازمانی سرچشمه می گیرد و فرض دوم این که استراتژی منابع انسانی را به عنوان الگوی تصمیم گیری تلقی میکنند که با سیاست ها و کارکردهای سیستم منابع انسانی همراه است و فرض می کنیم که استراتژی منابع انسانی در هر دو مورد شرکت دارد و از استراتژی سطح کسب و کار و یا سازمان ظاهر می شود. فیگنبام مجموعه ای عوامل را مطرح کرده است که باید به عنوان نقاط مرجع مورد توجه قرار گیرند و از این رو، می توانند چارچوبی از فواید و زیان ها به دست دهد. با وجود چندین عامل که می تواند مورد توجه قرار داشته باشد، به ماتریس سه بعدی نقاط مرجع توجه کرده اند که در آن، عوامل داخلی سازمان، زمان و عوامل داخلی سازمان تشکیل دهنده ابعاد این ماتریس سه بعدی هستند.
بعد داخلی شامل جنبه های داخلی شرکت است. این جنبه ها می توانند به داده های استرتژیک و ستانده های استراتژیک دسته بندی شوند. داده های استراتژیک شامل تصمیم هایی هستند که به مدیران برای نیل به هدف های استراتژیک سازمان مانند قابلیت و شایستگی های استراتژیک کمک میکنند(پاداش، تحقیق و توسعه، تبلیغات، ادغام ها، تنوع و اتحاد استراتژیک) و یا فرایندهایی مانند کاهش هزینه، بهبود کیفیت و تولید محصولات جدید(پورتر، ۱۹۸۰) به همین شکل، منظور از ستانده های استراتژیک، هدف های سازمانی است مانند سودآوری، بازدهی سرمایه، نرخ رشد، نوآوری فنی و ریسک(وایزمن و برومیلی، ۱۹۹۶؛ برومیلی، ۱۹۹۰). در هر صورت هم داده و هم ستانده استراتژیک[۲۴۰]۱ می توانند به عنوان ابعاد مرجع به کار گرفته شوند، اگر چه مطالعات قبلی در خصوص نظریه چشمانداز در زمینه استراتژی رقابتی به طور گسترده ای، تنها با یک بعد به نام معیارهای ستانده و در مواردی به صورت معیارهای درامد مورد استفاده قرار گرفته است. بعد دوم، زمان، یک منبع مهم نقاط مرجع برای شرکت به شمار می رود. بعد زمان و الگوی ارزیابی سازمان میتواند در سه گروه گذشته، حال و آینده تقسیم و طبقه بندی شود. گذشته، اغلب عامل مهمی در ایجاد نقطه مرجع محسوب می شود. مطالعات سازمان های یادگیرنده نشان داده است که سازمان هایی که دانش را در طول زمان انباشت میکنند می توانند از این دانش به عناون یک مزیت رقابتی استفاده کنند. اتکا بر گذشته درخشان مانند علامت تجاری موفق، خوشنامی و اشتهار، نوآوری و …، نقطه مرجعی را به دست می دهد که می تواند موجب جهش در دستیابی مستمر به موفقیت باشد. آینده نیز به عنوان یک منبع برای نقاط مرجع استراتژیک و تصمیم های سازمان تلقی می شود. سازمان ها با احساس قوی استراتژیک(قصد و نیت) می توانند در هنگام تصمیم گیری برای دورنمای ۱۰ یا ۲۰ سال آینده نقش مهمی داشته باشند.
۱۰جدول ۲-۸-دیدگاههای نظری: ابعاد و منابع انتخاب شده
نظریه | نقطه مرجع مورد تاکید | رهنمود اصلی | پژوهش گران انتخاب شده |
نظریه انگیزشی | داخل سازمان افراد گروه ها |
طراحی کار و تدوین هدفهایی برای عملکرد | Latham & Yukl (1975(، Nadler & Lawler (1977(، Hackman & Oldham (1980( |
نگرش مبتنی بر منبع | داخل سازمان منابع کل سازمان |
هنگامی که رضاشاه با کودتای ۱۲۹۹ به قدرت رسید نظام آموزشی ایران پس مانده و اکثراً در اختیار افراد و بخش خصوصی بود. این اندیشه که دولت باید در آموزش و پرورش نقشی داشته باشد تا اوائل قرن بیستم زمینهای در ایران نداشت. یکی از نتایج دورهی مشروطه تأسیس وزارت آموزش و پرورش که در آن زمان میگفتند علوم و معارف بود. هر چند از سال ۱۲۸۵ تا ۱۳۰۰ شاهد رشد قابل توجه تعداد مدارس دولتی هستیم اما به رغم این کوششها در جهت توسعه مدارس دولتی، نظام آموزشی ایران تا مدتها به علت شروع دیرهنگام جریان تجددخواهی و نوسازی در وضع نامناسبی قرار داشت. در آستانه به قدرت رسیدن رضاشاه حتی در اوایل دهه ۱۳۰۰ مدارس کمی تحت نظارت دولت قرار داشتند و اکثراً از نوع همان «مکتب خانههای» قدیمی بودند که شاگردان چیزی بیشتر از کمی آشنایی با قرآن، اسلام و زبانهای فارسی و عربی یاد نمیگرفتند.
مؤسسات مدرن آموزشی موجود اکثراً توسط خارجیان اداره میشدند. توسعه نیافته بودن آموزش متوسطه دولتی از این جا معلوم میشود که تعداد فارغ التحصیلان مدرسه دارالفنون در سال ۱۳۰۱ فقط ۱۵ نفر بود. روی هم رفته وقتی رضاخان به قدرت رسید، مدارس دولتی در سراسر کشور شمار شاگردانشان به زحمت به ۵۰ هزار نفری میرسید. نگرش رضاخان و نخبگان سیاسی حاکم در مورد یک ایران نوین طبعاً آموزش و پرورش را یکی از مهمترین برنامههای آن قرار داد. نخستین نمونههای این برنامه تأسیس مدرسهای در سال ۱۳۰۱ برای آموزش کارکنان وزارت دادگستری و نیز تأسیس دانشکده افسری بود با این حال از همان آغاز فقدان منابع مالی و آموزشی، رژیم جدید را مجبور کرد که میان آموزش ابتدایی از یک سو و آموزش متوسط و عالی از سوی دیگر به یکی بیشتر توجه کند و در واقع به انتخاب بپردازد. بسیاری از نخبگان سیاسی دریافته بودند هیچ بنای استوار آموزشی بدون شالوده نیرومند آموزش پایه نمیتواند ساخته شود، اصرار داشتند که توجه اصلی به آموزش سطح ابتدایی معطوف شود.
دولت افزون بر اقداماتی که برای افزایش سطح آموزش ابتدایی انجام داد، در اواخر دهه ۱۳۰۱ به مبارزه با بیسوادی در بزرگسالان پرداخت. در سال ۱۳۱۶ وزارت آموزش و پرورش موظف شد در سراسر کشور در کنار مدارس ابتدایی کلاسهای شبانه تأسیس کند و در آنها به بزرگسالان بی سواد میان سنین ۱۸ تا ۴۰ سالگی خواندن و نوشتن بیاموزد که شرکت کارمندان بی سواد یا کم سواد دولت در این کلاسها اجباری بود.
برنامه رضاشاه و نخبگان سیاسی حاکم از لحاظ توجه به تحصیل زنان نیز بیش از هر چیز دیگر «متجددانه» بود. در درون یک نظام آموزشی که کلاً توسعه نیافته در آغاز قرن بیستم امکانات آموزشی برای زنان به خصوص بسیار محدود بود.
رژیم رضاشاه بی اعتنا به مقاومت روحانیون و تعصب مردم عامی در مخالفت با تحصیل زنان، بهبود شایان توجهی در امکانات تحصیلی برای زنان ایجاد کرد. دولت علاوه بر مدارس خصوصی موجود دخترانه، تعدادی مدارس دخترانه دولتی احداث کرد.
یکی از اتفاقات مهم آن دوره در حوزه علوم مسافرت رضاشاه به ترکیه و آگاه شدن از طرح دانشگاه کمال آتاتورک بود که طرح تبدیل و ارتقای مؤسسات موجود آموزش عالی به یک دانشگاه ملی رسماً مورد تأکید و تأیید قرار گرفت و سرمایه لازم را دریافت کرد.
سیاست خارجی ایران در دوره پهلوی اول
در ابتدای دوره پهلوی سیاست خارجی ایران را دیپلماتهای دوره قاجار تعیین میکردند زیرا رضاشاه نمیتوانست بلافاصله از آنها و تجربیاتشان بی نیاز شود. به طور کلی رضاشاه سه هدف را در سیاست خارجی تأکید میورزید: روابط خوب با روسیه و بریتانیا، بی طرفی در سیاست جهانی و دوستی نزدیک با یک قدرت سوم [آمریکا، آلمان] برای حفظ موازنه میان بریتانیا و روسیه. اولویت اصلی و کاهش وابستگی ایران به این دو قدرت و در صورت امکان ریشهکن کردن نفوذ آنان در سیاستهای ایران بود. او این دو هدف را با ایجاد موازنه در روابط ایران با آنها و در مقابل هم قرار دادن ایشان با یکدیگر دنبال میکرد به طوری که هیچ یک نمیتوانست ثبات حکومت پهلوی را تضعیف کنند.
البته این مطلب را نیز باید اضافه کرد سیاست خارجی ایران مبنی بر استوار ساختن موقعیت خود در برابر دو قدرت شوروی و انگلیس تنها به نزدیکی با آلمان منحصر نبود. سیاست منطقهای و حسن همجواری شاه که در سال ۱۳۱۸ به نقطه اوج خود رسیده بود، نیز در این جهت قرار داشت. از روزی که رضا شاه بر مسند قدرت قرار گرفت، در قبال ترکیه و افغانستان یک خط مشی بسیار روشنی را در جهت نزدیکی و دوستی آغاز کرد.
اهمیت دوره پهلوی اول در تاریخ ایران
تا قبل از دوره پهلوی ، دوره قاجاریه نیز از دوره های مهم و پر اهمیت تاریخ ایران می باشد. از آنجائیکه ساختار های اجتماعی حاکم مورد انتقاد واقع شده و سیاست هایی جدید وارد افکار جامعه شده بود که برای بسیاری از مردم ناخوشایند بود. در ساختار جدید که اصطلاحاتی همچون قانون ، مجلس و… به گوش می رسید ، نشان از دگرگونی شدید ساختار قدرت در ایران بود که ظاهرا تا مدت زمانی اندک این ساختار ها دگرگون گردند. لذا این موضوع برای صاحبان قدرت بسیار بد تمام می شد.
ماحصل کل این تلاش ها انقلابی بود که آن را مشروطه نامیدند و گروهی آن را پذیرفته و گروهی مانند برخی از روحانیون آن را با عنوانی دیگر یعنی مشروطه مشروعه یعنی مشروطه شرعی پذیرفتند.
کل تلاش های آن دوره تقلیل قدرت شاهان و تفکیک قوا بود اما چیزی دیگر در انتظار ایران و ایرانیان بود.
تغییرات عمده رضاشاه در ایران مستلزم مدت زمان بیشتری بود که وی این تغییرات را بی وقفه و در مدت زمانی اندک اجرا نمود که برخی از این تغییرات به نفع ملت و کشور ایران تمام شده و برخی دیگر نیز موجبات نارضایتی مردم و بخصوص اقوام ایرانی را در بر داشت.
خود کامگی از صفات بارز او بود اما به هر حال بسیاری او را پدر ایران نوین می دانند. جین رالف گارثویت در این خصوص چنین می نویسد:
رضا شاه گرچه برنامه های ملی گرایی خود را به طور موثری اجرا کرد ولی تاریخ نگاران به دلیل خودکامگی اش اعتباری برای این دستاورد وی قائل نیستند. با این که خودکامگی وی فراتر از خودکامگی نبود که همتای معاصر او یعنی کمال آتاتورک ، پدر ترکیه نوین ، از خود نشان می داد ، ولی بسیاری دور از دهن است که بتوان رضاشاه را پدر ایران نوین نامید. با این وجود در بسیاری از موارد ، تصور این دو کشور بدون ذکر نام این دو رهبر امکان پذیر نیست(گارثویت ، ۳۸۷:۱۳۸۷-۳۸۶ ).
با تمام وجود روی کار آمدن رضاشاه شروع تدریجی دوره ای جدید در تاریخ ایران بود که با عناوینی همچون دولت مدرن یا دولت نوین از آن یاد می شد.
در تاریخ ایران تغییرات حکومتی معمولا رفتن و یا به قدرت رسیدن گروهی بود که پشتوانه قومی داشت ، اما این بار موضوع متفاوت بود. مصطفی عبدی در رساله کارشناسی ارشد خود در این خصوص چنین می نویسد:
بر خلاف دولت مدرن اساس حکومت های پیشین ایران، همبستگی قبیله ای و نظامی بود در تاریخ ایران استقرار حکومت جدید اغلب به معنی تسلط یافتن یک ایل و عشیره بود از همین رو اساسا تکثر و پراکندگی قدرت ادامه می یافت روی هم رفته در مقایسه دو نوع حکومت مدرن و سنتی ایران می توان گفت که حکومت سنتی از حیث ساختار قدرت نوعی حکومت ملوک الطوایفی متمایل به تمرکز و از حیث شیوه اعمال قدرت استبدادی پاتریمونیالستی[۴۶] بود اما دولت مدرن رضاخان از حیث ساختار ، نظامی مطلقه مبتنی بر تمرکز و انحصار منابع قدرت بود( عبدی ،۱۳۳:۱۳۸۵).
رضاشاه در قبال اقوام و عشایران نیز سیاستی خاص داشت. برای آن دسته از کسانی که حکومت ملوک الطوایفی را تجربه نموده بودند ، تغییرات بوجود آمده اندکی سخت و دشوار بود. سیاست اسکان اجباری عشایر ، خلع سلاح کردن آنان ، پوشش متحدالشکل از جمله این سیاست ها در خصوص ایلات و عشایران و اقوام بود که این موارد نیز به بلوچستان رسیده بود.
در سال ۱۳۱۰ خورشیدی یعنی یک سال پس از سفر رضاشاه به بلوچستان دفتری غیر نظامی برای اسکان اجباری عشایر تشکیل شد و سیاست اسکان را پیگیر و با خشونت آن را دنبال کرد(کاتوزیان ، ۲۳۶:۱۳۹۲-۲۳۵).
رضا شاه تا سال ۱۳۲۰ خورشیدی بر ایران حکومت نمود و پس از آن برکنار گردید . احداث راه آهن ، دانشگاه ، توسعه بخش کشاورزی، ایجاد ارتش منظم که برخی پایه ها و خمیر مایه آن را از دوره حاکمیت قجرها می دانند و مهم تر از همه ایجاد دولتی مدرن و سیاست های ملی گرایانه ، تمرکز گرایی و تجدد گرایی از فعالیت های او بوده است. گروهی او را مصلح و استبدادش را به صلاح ملت دانسته و گروهی نیز او را دست نشانده استعمار دانسته اند.
بلوچستان ایران در دوره پهلوی اول
با جنبش مشروطه خواهی تحولات زیادی در ساختار سیاسی حاکم بر ایران پدیدار شد. اما بلوچ های ایران مانند اکثر اقوام دیگر که درگیر موضوعات سیاسی در حد کلان در کشور نبودند ، از موضوع اطلاع چندانی نداشتند و درک صحیحی از موضوع پیدا نکردند. آنچه که بیشتر بلوچ های آن دوره می پنداشتند ، این بود که شاهی از تخت قدرت پایین آمده و کسی دیگر جایگزین آن شده است. حتی پس از مشروطه نیز اوضاع چنین بود. با کنار رفتن احمدشاه و پایان سلسله قاجاریه و جایگزین شدن رضاخان و ایجاد سلسله پهلوی ، مردم بلوچ آن را فقط در حد تغییر حاکم می دانسته و درکی از تغییرات کلی در ساختار سیاسی و به وجود آمدن دولت مدرن نداشتند.
در اواخر دوره قاجاریه نفوذ دولت به شدت در منطقه کاهش یافت و به تدریج کار به جایی رسید که دولت برای اخذ مالیات به خانهای با نفوذ منطقه متوسل می شد (افشار سیستانی ،۱۳۹:۱۳۷۱).
درگیری حکومت قاجاریه با مشروطه خواهان بخصوص در شهرهای مانند تبریز و تهران چنان حکومت را سرگرم خود ساخته بود که ولایت های مانند بلوچستان به کلی فراموش شده بود. این امر باعث شد که حکومت های محلی به سرعت در منطقه نفوذ کنند و دامنه فرمانروایی خود را تقریبا در کل بلوچستان بگسترانند. به طوری که حکام محلی به دنبال استقلال طلبی بوده و حتی بلوچستان را مستقل می پنداشتند تا اینکه در سال ۱۳۰۷ به فرمان رضاشاه عملیاتی نظامی در بلوچستان انجام شد که تغییراتی عمیق را در آنجا بوجود آورد. قبل از آن بلوچ ها با نیروهای نظامی قاجار درگیری های متعددی داشتند که معمولا همیشه پیروز میدان می شدند. این ها باعث شد که دوست محمد خان[۴۷] به پیام های متعدد امان الله جهانبانی فرمانده قشون های نظامی رضاشاهی در بلوچستان در خصوص تسلیم شدن وی در قبال حکومت مرکزی توجهی نکند و در مقابل نیروهای نظامی بجنگد. اما این بار شرایط فرق می کرد.
باستانی پاریزی در این خصوص چنین می نویسد:
دوست محمد خان گمان می کرد با شمشیر هندی دو رویه می تواند در برابر در برابر تفنگ های نونوار رضاشاهی و توپ های دور زن سرتیپ علی شاه خان و سرتیپ البرز در کوه های لاشار کار یکرویه کند غافل از آن که خیلی زود او را به زندان های تهران منتقل خواهند کرد(مشیری ، ۱۱۲:۱۳۶۹).
شروع حکومت رضا شاهی در بلوچستان و آغاز دولت مدرن از سال ۱۳۰۷ شمسی بوده که نیروهای نظامی وارد بلوچستان شدند. اما این موضوع بدین معنی نمی باشد که تا قبل از آن هیچ لشکر کشی به به بلوچستان از طرف حکومت مرکزی نشده است. بلوچستان و کرمان آن دوره دارای یک والی بودند که والی در کرمان ساکن بود . این والی هر ساله عملیات هایی در بلوچستان انجام می داد و سپس به کرمان باز می گشت. اما عملیات سال ۱۳۰۷ تفاوت زیادی با یورش های قبلی داشت این عملیات که از مرداد تا بهمن ماه همان سال به طول انجامید باعث شد که مهمانان ناخوانده صاحب خانه شوند و در بلوچستان بمانند.
حکومت مدرن و ساخت سنتی بلوچستان با همدیگر هم خوانی نداشتند و انتظار می رفت که مشکلاتی عمیق در جامعه بلوچستان بوجود آید ، اما این چنین نشد.
رضاشاه در بلوچستان به دنبال سلطه سیاسی بود و این خواسته ی وی محقق شده بود و اگر هم مقاومتی در مقابل دولت انجام می گرفت ، به سرعت سرکوب می شد. رضا شاه به خوبی می دانست که سلطه وی بر بلوچستان از طریق حکومت نظامی و همچنین از طریق بها دادن به ذات های فرا دست جامعه و زیر سلطه قرار دادن آنها می تواند مفید واقع شود و این چنین نیز شد .
اما نکته قابل تامل در بلوچستان دوره رضا شاه سیاسی شدن یاغیگری بود. تا قبل از مشروطه یا به اصطلاح حاکمیت دولت پیش مدرن معمولا یاغیگری شکل دیگری داشت. یاغیان بلوچ به خاطر پاره ای از مشکلات پیش پا افتاده دائم با یکدیگر در ستیز بوده و با رفتن و ستر شدن در کوه های منطقه بر اثر اختلافات شخصی و یا قبیله ای حملاتی به دشمن خود می نموده و سپس باز می گشتند. این نوع یاغیگری ضربه ای به بدنه حکومت مرکزی وارد نمی کرد به همین دلیل حکومت نیز هیچ عکس العملی در مقابل آنها نشان نمی داد. اما پس از ورود نیروهای رضاخانی به بلوچستان و به دست گرفتن نظم عمومی حتی اگر یاغیگری بر اساس مسائل شخصی هم بوجود می آمد ، چون مخل نظم اجتماعی می شدند ، ناخواسته در مقابل دولت قرار می گرفتند و مشکلاتی را بوجود می آوردند. تمامی این عوامل دست در دست هم قرار می داده و منجر به عقب ماندگی بلوچستان می شدند.
ورود نیروهای جدید به بلوچستان منجر به پیشرفت هایی نیز شد. مهم ترین اقدام دولت در منطقه ایجاد مدارس و آموزش زبان فارسی به بومیان بود. احداث راه و سد از جمله اقدامات دیگری بود که در منطقه اجرا شده بود(سیاسر ، ۳۶:۱۳۸۴).
در اواخر سال ۱۳۱۳ ایالت مکران تاسیس شد و رضاشاه دستور داد برای آبادانی منطقه اقداماتی صورت پذیرد(همان منبع).
بررسی عوامل موثر بر ساختار قشربندی اجتماعی
سنت های اجتماعی
توصیف و تحلیل مفاهیم علوم انسانی که اغلب ریشه در «اجتماع» دارد نیازمند کشف رابطه علی میان این مفاهیم و عینیت آن ها در اجتماع انسانی است. و فهم این این مفاهیم جز از طریق فهم انواع این علوم اعم از جامعه شناسی،روان شناسی،سیاست،فلسفه و… امکان پذیر نیست.
حال طرح پرسش هایی چون، «نقش سنت در اجتماع چیست»؟ و «آیا سنت در ایجاد و تغییر پایگاه های اجتماعی نقش دارد»؟ و «سنت چگونه ایجاد و منجر به تغییر قشربندی اجتماعی می شود»؟ می تواند مدخل مناسبی برای ورود به این موضوع باشد. هرچند تحقق این امر مستلزم کشف معنای دقیق هر یک از کلیدواژه هایی است که نگارنده سعی در تصریح آن ها دارد.
تعریف مفاهیم:
ساده ترین و ابتدایی ترین راه برای توصیف و تبیین یک مفهوم،ارائه ی تعاریف مختلف از آن مفهوم است.از آن جایی که علوم انسانی عالمی «نسبی نگر» و دربرگیرنده ی نحله های فکری متعدد است،نمی توان به طور قطع این تعاریف را رد یا تایید کرد اما ارائه آن ها می تواند درک این مفاهیم انتزاعی را تسهیل کند و عینی سازد.در این راستا به ارائه تعریف از مفاهیمی چون سنت می پردازیم:
سنت [۴۸]واژه ای است مبهم و پیچیده است که معانی متنوعی از آن استنباط می شود.برخی چون لنگهاوسن معتقدند«سنت؛پیش فرضی برای امکان حرف معقول است»(افشارکهن،۲۶،۱۳۸۹). از طرفی دیگر هگل «سنت را به مثابه زنجیره ای طلایی می داند که ما را به اموری از گذشته که پایدار و ماندگار بوده است،پیوند می دهد»(طباطبایی،۳۴۹:۱۳۹۰). از طرفی دیگر،گیدنز معتقد است که واژه ی سنت،«مفهوم خاصی از استواری و قوام امور را به وجود می آورد که به طور معمول عناصر شناختی و اخلاقی را در هم می ریزد.دنیا چنین است که هست،چون عملا همانطور است که باید باشد»(گیدنز،۷۶:۱۳۷۸)
بنابراین، می توان گفت «سنت» امری تاریخی و واجد ارزش است که رابطه تنگاتنگی با فرهنگ دارد.گرایش به سنت در هر جامعه با توجه به ساختاری که برای سنت تعریف شده است؛می تواند آگاهانه یا ناآگاهانه باشد.
یکی دیگر از مفاهیم کلیدی در این پژوهش «قشربندی اجتماعی[۴۹]» است. یکی از ساده ترین تعاریف از قشربندی اجتماعی عبارت است از تقسیم انسان ها بر اساس شرایط زمانی،مکانی و اهمیت ارزش های اجتماعی دیگر که خود مبنای نابرابری های اجتماعی است(افشارکهن،۱۳۸۹). یکی دیگر از تعاریف پذیرفته شده از این مفهوم؛ توزیع افراد هر گروه اجتماعی یا جامعه بر روی یک مقیاس موقعیت [۵۰]است.مراتب این موقعیت ها بر چهار معیار قدرت،مالکیت،ارزیابی اجتماعی و پاداش روانی مبتنی است (تامین،۱۳۷۳).
در ادامه برای تبیین و توضیح دقیق تر مفهوم «قشربندی» باید از دو نظریه در حوزه ی جامعه شناسی بهره گرفت که عبارتند از:
الف)نظریه ستیزه؛جامعه تجمعی از نهادهای اقتصادی،سیاسی،دینی و آموزشی است که همبستگی نهادها در آن ضعیف است.پارسنز علت این امر را توزیع نابرابر مالکیت،قدرت و حیثیت یا به عبارتی امتیازهای اجتماعی می داند .بنابراین،قشربندی مبنای نابرابری اجتماعی است و «ستیزه» عنصر ذاتی جامعه است.
ب)نظریه تعادل؛ جامعه را یک نظام اجتماعی کل در نظر می گیرد که نظام های فرعی آن از جمله نظام قشربندی در جهت تعادل نظام کل عمل می کند.این نظریه بیش تر معطوف به روابط کارکردی نظام هاست و ثبات،تعادل و نظم را در این روابط طبیعی و بهنجار می داند.
یکی دیگر از واژگانی که باید به آن پرداخت ،اهمیت صفت «اجتماعی» برای مفهوم «قشربندی»است،از این جهت که قشرها متشکل از دارندگان پایگاه های اجتماعی است که جامعه آن ها را تعریف کرده است و برای هر پایگاه اجتماعی سهمی از قدرت ،مالکیت و احترام اجتماعی را در نظر گرفته است که از سوی جامعه به آن ها اعطا شده است.
باید در این مبحث به دیدگاه پوپر نیز اشاره کرد که تحت عنوان «نظریه عقلانی سنت» مطرح می شود.دیدگاه او با تقابل دو قطبی سنت-مدرنیته در تضاد است.او بر این باور است که سنت ها نوعی نظم ضروری در زندگی و قدرت محاسبه و پیش بینی به ما می بخشند،اما مایل است با تا با استمداد از سنتی به نام سنت نقد عقلانی، ضمن فاصله گرفتن از سنت گرایی اوکشاتی،به آن چیزی دست یابد که در فلسفه علم خود،به آن «جوهر شیوه ی علمی» نام داده است(افشار کهن،۴۱:۱۳۸۹).در نگاه پوپر نقد سنت گرایی به یک سنت تبدیل می شود.
به طور کلی،سنت در دیدگاه او در دو معنای عام و خاص تعریف می شود که:
معنای عام آن مربوط به نظریه سنت عقلانی است و معنای خاص آن بر دو مفهوم متضاد «بدبینی معرفت شناسانه»و«خوش بینی معرفت شناسانه» در حوزه ی معرفت شناسی تاکید دارد که همان تضاد میان سنت گرایی و عقل گرایی است.
کارکرد سنت:
کل آزمودنیها
پرسشنامه مورد نیاز
پرسشنامه ارسالی
پرسشنامه برگشتی
۱۱۰۰
۲۴۳
۲۵۲
۲۴۳
۳-۵) روش و ابزار جمع آوری داده ها
در پژوهش حاضر با توجه به هدف پژوهش از روشها و ابزارهای مختلفی برای جمعآوری اطلاعات استفاده شده است:
۳-۵-۱) روش جمعآوری داده ها
روش جمعآوری داده ها تحقیق از نوع میدانی میباشد چرا که در این روش اطلاعات به کمک پرسشنامه با مراجعه حضوری محقق صورت میگیرد . نهایتاً از ۲۵۲ پرسشنامه ارسالی تعداد ۲۴۳ عدد از پرسشنامه های پاسخ داده شده قابل استفاده بوده است که تجزیه تحلیل بر اساس پاسخهای دریافت شده میباشد.
۳-۵-۲) ابزار جمع آوری داده ها
ابزارهای مورد استفاده در این تحقیق، پرسشنامه محقق ساخته میباشد که با مطالعه متون و مقالات پژوهشی در زمینه موضوع تحقیق، بخصوص پژوهش اورال (۲۰۰۸)، توسط محقق ساخته و پرداخته شده است و به منظور جمعآوری داده ها، پرسشنامه مذکور در بین مدیران و کارکنان توزیع گردید. دلایل استفاده از روش پرسشنامه به عنوان یکی از ابزارهای گردآوری داده ها را میتوان به شرح زیر خلاصه کرد:
صرفه جوئی در وقت نسبت به سایر روشها
صرفه جوئی در هزینه
استخراج اطلاعات و تجزیه و تحلیل آنها در روش پرسشنامه از سایر روشهای جمعآوری اطلاعات سهلتراست.
پرسشنامه مورد استفاده در این تحقیق شامل دو بخش مشخصات فردی و اجتماعی و سوالات اختصاصی به شرح ذیل می باشد .
الف) مشخصات فردی و اجتماعی : در بخش اول سوالاتی در خصوص مشخصات فردی و اجتماعی پاسخ دهنده شامل: سن، جنسیت، میزان تحصیلات، سنوات خدمت و نوع استخدام، مطرح شده است.
ب) سوالات تخصصی: این بخش شامل ۲۸ سوال است. در طراحی این قسمت سعی گردیده است که سوالات پرسشنامه تاحد ممکن قابل فهم باشد. برای طراحی این بخش از طیف پنج گزینهای لیکرت استفاده گردیده است که یکی از رایجترین مقیاسهای اندازهگیری به شمار میرود.
مقیاس لیکرت که گاهی به آن مقیاسهای حاصل جمع هم میگویند از یک پاسخ دهنده میخواهد که میزان موافقت یا عدم موافقت خود را با هریک از سری گزارههای مرتبط با هدف نگرش[۱۳۳] ، مشخص نماید .جهت تحلیل پاسخهای داده شده به یک مقیــــاس لیکرت، به هر مقوله پاسخ یک مقدار عددی تخصیص داده می شود پاسخ دهنده میزان موافقت خود را با هر یک از این عبارات در یک مقیاس درجه بندی شده که معمولا از یک تا پنج یا هفت درجه است نشان میدهد. سپس آزمودنی به هریک از گویه ها از نظر عددی (رتبه) ارزشگذاری می شود. مقیاس لیکرت چندین مزیت را در اختیار میگذارد. اول اینکه ساخت و اجرای آن نسبتاً آسان است. دستورالعملهائی که بایستی ضمیمه این مقیاس باشد به سهولت فهمیده می شود با این وجود، زمان بیشتری باید هنگام استفاده از مقیاسهای لیکرت در تحقیقهای میان فرهنگی مختلف دقت بیشتری بعمل آید چون ممکن است اختلافات فرهنگی در تمایل به ابراز عدم موافقت، وجود داشته باشد (اس.تال و هاوکینز ،۱۳۸۸، ص ۴۹۹).
جدول ۳-۲) صفات کمی و ارزش های عددی گزینه های پرسشنامه
طیف کمّی
کاملا مخالفم
مخالفم
نظری ندارم
موافقم
کاملا موافقم
ارزش عددی
۱
۲
۳
۴
۵
“۱)اصل مشروعیت دفاع ۲)اصل مقابله به مثل ۳) اصل منع تجاوز. به موجب اصول طرح شده مادامی که دشمن تعدی نکند ،مسلمانان جنگ نمی کنند ودرهنگام دفاع نیزصرفاً مقابله به مثل کرده،ازاصول قانونی تجاوز نخواهند کرد.تجاوز ازمقررات جنگ ،تعدی به حکم خداوند است.”[۲۸۶] "بنابراین ،شریعت مقدس اسلام ،جنگ را به عنوان یک ضرورت وآخرین راه چاره پذیرفته ومفهوم جواز ازدیدگاه اسلام چیزی نیست جزء همان دفاع مشروعی که درمنشور ملل متحد برآن تاکید شده است …پرواضح است که درچنین شریعتی ،مهمترین شیوه حل اختلاف ،چه در امور داخلی وچه بین المللی ،توسل به راه های مسالمت آمیزی مانند:مذاکره ،بحث آزاد ،حکمیت ،داوری ، وساطت وسازش خواهد بود.”[۲۸۷] "ازدیدگاه اسلام ،جنگ برای کسب قدرت یا ازدیاد ثروت،شدیداً محکوم شده وتنها جنگی که دراسلام مشروع است،پیکار برای کسب آزادی،جلوگیری از نقض پیمان ،ازبین بردن موانع دعوت منطقی به اسلام وگرایش به آن برای کسانی که می خواهند به آیین حق بگروند ولی به وسیله قدرتها محدود شده اند.”[۲۸۸] وسرانجام “فقهای شیعه راه های ذیل را برای پایان جنگ مطرح کرده اند:۱)اسلام آوردن دشمنان ۲)تسلیم شدن آنها ۳)پناهنده شدن دشمن ۴)پرداخت جزیه ۵)آتش بس.”[۲۸۹]
“ابن هشام درکتابی به نام سیره رسول الله(ص) چنین آورده است:… سپس پیامبر به بلال امرکرد که پرچم را به عبدالرحمن عوف بدهد،او چنین کرد.پس پیامبر حمدوسپاس ذات پروردگار به جای آورد وبرای خود طلب رحمت کرد وگفت :ای پسرعوف پرچم رابگیر وهمگی درراه خدا بجنگید وبا آنان که به خدا ایمان ندارند مبارزه کنید ومرتکب نقض امانت یا خیانت نسبت به هیچ کس نشوید وکودکان وزنان را نکشید.این عهد وسیره پیامبرش برای هدایت شما است.”[۲۹۰]
۱- برخورد با اسیران:
یکی از جلوه های روشن حقوق بشر دراسلام مسئله رفتار با اسیران جنگی وحقوقی که دارند ،می باشد. تاریخ گواه این مدعاست که رفتار اسلام با اسیران منطبق بر حقوق ورفتار انسانی است.سرآغاز این بحث آیه شریفه قرآن کریم است که می فرماید:"وغذای خود را با اینکه به آن علاقه دارند به مسکین و یتیم واسیرمی دهند”[۲۹۱]
“رهنمود حقوق اسلامی درزمینه طرز رفتار با اسرای جنگی ،متضمن احکامی است که مفاد حقوق وعرف بین المللی مدرن هرگز به پای آن نمی رسد.اصل اولیه درتعیین وضعیت یک اسیر جنگی این است که دولت اسیرگیرنده ،مسئول حفظ سلامت وامنیت او است واو تحت اختیار رزمنده ای که او را اسیر گرفته قرار ندارد.”[۲۹۲] ."شاید گویاترین دلیل براین که جنگ های پیامبر(ص)جنگ هایی است که به مردم می آموزد خلق وخوی نیکو باید با هرجنگی همراه باشد وفضیلت وارزش در همه مراحل برآن سایه گسترد،برخورد آن حضرت با اسیران نبرد است،بدان گونه که تاریخ بشریت هیچ رزمنده ای را به اندازه محمد(ص) مهربان با اسیران جنگ سراغ ندارد”[۲۹۳] . “.پیامبر (ص) درجنگ بدر می فرمایند:به اسیران اکرام کنید وآنها را درغذای خودتان مقدم دارید.”[۲۹۴] "درواپسین ساعات آخرین روز جنگ بدر ، حمزه اسیران دشمن را جهت تعیین تکلیف نزدپیامبر(ص)آورد.عده آنها هفتاد تن بود.محمد(ص) به حمزه فرمود:این عده را درمیان اصحاب وچادرهای آنان جای دهید وبدانید که باید همیشه به اسیران احترام گذارید واز آنان پذیرایی انسانی کنید. ودرتقسیم اسرا دستورمی دادکه فرزندان را ازمادرانشان جدا نکنید”[۲۹۵]. “امام صادق(ع) می فرماید: واجب است که به اسیران آب وغذا داده شود وبا مهربانی با آنها رفتار شود حتی اگر قرار باشد،اعدام شوند”[۲۹۶] ."ازامام سجاد(ع) روایت شده است:هنگامی که اسیری گرفتی که از راه رفتن ناتوان شد ومرکبی برای حمل او نداری او را رها کن و او را به قتل نرسان چون نمی دانی حکم امام درباره او چیست. ونیزگفت :اسیروقتی مسلمان شد خونش محترم خواهد بود.”[۲۹۷] ” ازنظرشرع مقدس اسلام علاوه بر اینکه اهانت به اسراء جایزنیست،بایدنسبت به آنها با اخلاق اسلامی رفتار کرد.”[۲۹۸].برای محل نگهداری اسیران"شیوه پیامبراسلام(ص) این بود که یا آنان را میان مسلمانان تقسیم می نمودند تا درخانه های خود نگهداری کنند یا درمسجد ازآنها محافظت می شد. به این ترتیب محل زندگی اسیران همان محلی بود که خود مسلمانان زندگی می کردند ، وحتی گفته شده است که پیامبر(ص) برخی ازاسیران را درخانه خود نگهداری می کردند.”[۲۹۹] . امام صادق (ع) درخصوص حقوق اسیران جنگی می