از سوی دیگر با وجود اینکه مدتهاست تکنولوژی اطلاعات راهحلهای جدیدی را برای خدمات بانکداری ممکن ساختهاست اما تأثیر این تحولات با تأخیر و با ورود برخی بانکهای ایرانی به عرصه بانکداری اینترنتی در حال ورود به ایران است . این سیر تحولات یعنی 1- شدت گرفتن رقابت در صنعت بانکداری و 2- آغاز تأثیرگذاری تحولات تکنولوژیک بر بانکداری ایران همراه با 3- تهدید قریبالوقوع کالاهای جایگزین از جمله بازارهای اوراق بهادار و تأمین مالی از طریق بازارهای بین المللی باعث گردیده تا بحث استراتژی در صنعت بانکداری در شرایط کنونی از اهمیتی خاص برخوردار باشد. صنعت بانکداری یکی از مهمترین بخشهای هر اقتصادی محسوب میشود؛ زیرا بانکها به عنوان واسطه منابع پولی در کنار بورس و بیمه از ارکان اصلی بازارهای مالی شمرده میشوند. بانکداری در اقتصاد ایران از اهمیت بیشتری برخوردار است؛ زیرا به دلیل عدم توسعه لازم بازار سرمایه، در عمل این بانکها هستند که عهده دار تأمین مالی بلند مدت نیز میباشند؛ همچنین در فرآیند آزاد سازی بازارهای مالی و پیوند با بازارهای جهانی، کارایی، شرط لازم است(حسینی و سوری، 1384، ص129).
داشتن یک استراتژی رقابتی شفاف منجر میشود تا در محیط رقابتی سازمانها موفقتر از رقبا عمل کند. شایان ذکرست عدم وجود یک استراتژی نه تنها بهرهوری را کاهش میدهد، بلکه سازمان را به سرمنزل مقصود خود نخواهد رساند. تاکنون تحقیقات بسیاری در خصوص عملکرد سازمانی نقش و عوامل موثر بر آن انجام شده است. اما تا کنون پژوهشی با رویکرد نقش استراتژی رقابتی به عنوان یک عامل موثر بر انجام عملکرد سازمانی نشدهاست. شایان ذکر است مطالعات در حوزه استراتژی رقابتی آن را به عنوان منشأ ایجاد مزیت رقابتی پیشنهاد شده اند(پورتر و میلر، 1998).
با توجه به موارد فوقالذکر محقق در پی این سوال ذهنی که آیا استراتژی رقابتی بر عملکرد سازمانها بخصوص در بانکها موثر است؟ و در صورت مثبت بودن جواب استراتژی رقابتی چه تأثیری بر عملکرد بانک ها دارد؟ به بررسی و موشکافی این موضوع خواهد پرداخت.
یکی از ویژگیهای محیط تجارت امروز رقابت شدید بین سازمانها است. چگونگی رسیدن سازمانها به مزیت رقابتی پایدار از سؤالات کلیدی در زمینه مدیریت استراتژی است(تیس و دیگران، 1997). محققان زیادی در این رابطه مطالعه و تحقیق نمودهاند. یکی از این سازمانها بانک میباشد. در حقیقت، صنعت بانکداری ایران در حال نزدیک شدن به تحولات گستردهای است. چشمانداز شدت گرفتن رقابت در این
صنعت، حرکت به سوی آزادسازی اقتصادی و نزدیک شدن به بازارهای بین المللی در آینده نه چندان دور، شرایطی را پدید آوردهاست که در آن برنامهریزی استراتژیک برای بانکها اهمیتی ویژه یافتهاست . به عبارت دیگر، صنعت بانکداری ایران شرایط جدیدی را تجربه میکند. ورود بانکهای خصوصی به بازار و همچنین برنامههای اصلاحی بانکهای دولتی روح رقابت را به این عرصه دمیدهاند.
از سوی دیگر، پورتر(1985) استراتژی رقابتی را به عنوان تعیین موقعیت سازمان در محیط رقابتی قلمداد می کند. هدف از استراتژی رقابتی، تدبیر بازار از طریق درک و پیش بینی عوامل اقتصادی به ویژه رفتار سایر رقباست. استراتژی رقابتی، موجب میشود سازمان محصولی را تولید کند که از سوی رقبا قابل تولید نیست. بدین ترتیب، استراتژی رقابتی، استراتژیای برای خلق بازار رقابت ناقص است (بارنی، 1986).
با توجه به اهمیتی که استراتژی رقابتی در نحوه عملکرد افراد سازمان در زمینهی دستیابی هرچه بهتر به اهداف دارد، ضرورت پرداختن به تحقیق با عنوان « بررسی تأثیر استراتژی رقابتی بر عملکرد سازمان در صنعت بانکداری » برای محقق بارز شد.
هدف اصلی
هدف اصلی تحقیق حاضر بررسی تأثیر استراتژی رقابتی بر عملکرد سازمان در صنعت بانکداری(مطالعه موردی: بانکهای ملی شهرستان ایلام) میباشد.
اهداف فرعی
1 Valters
1 Porter & Miler
1– Teece & et al
2– Porter
با اجرای مرحله اول قانون هدفمندسازی یارانه ها، تا پایان سال ۹۱ شاهد این پیامدها بودیم:
ـ تغییر قیمت گاز از ۱٨ تومان به ٧٠ تومان (۳٨٩ درصد افزایش)
ـ تغییر قیمت مازوت از ۱۲ تومان به ۲٠٠ تومان (۱۶۶٧ درصد افزایش)
ـ تغییر قیمت برق از ۱۶ تومان به ۴۳ تومان (۲۶٩درصد افزایش) صورت گرفت؛
در نتیجه، هزینۀ تولید واحدهای سیمانی گازسوز بین ۲۵ تا ۳٠ درصد و واحدهای مازوت سوز بین ۶٠ الی ٧٠ درصد افزایش یافته است. به عبارت دیگر سهم انرژی در هزینه تمام شده هر تن سیمان قبل از هدفمندسازی یارانه ها حدود ۴٠ هزار ریال و پس از اجرای طرح به ١۲٠ هزار ریال (۳٠٠ درصد) و ۲٠٠ هزار ریال (۵٠٠ درصد) برای واحدهای مازوت سوز افزایش یافته است. (در مقایسه با افزایش ١۴/۵ درصدی قیمت سیمان). مسئله ای که در اینجا باید بدان اشاره کرد این است که افزایش هزینه ها و قیمت تمام شده تولید سیمان از یک سو و عدم امکان افزایش متناسب قیمت فروش به دلیل دخالت های دولت در امر قیمت گذاری از سوی دیگر، عواملی هستند که عملکرد صنعت سیمان را تحت تاثیر قرار داده اند. درحال حاضر بین قیمت تمام شده و قیمت فروش سیمان فاصله معقولی وجود ندارد و با افزایش قیمت حامل های انرژی، کارخانجات سیمان دچار مشکلات زیادی شده اند و این در حالی است که دولت اجازه افزایش معقول قیمت فروش سیمان را به تولیدکننده نمی دهد تا کارخانجات بتوانند تا حدی از پس هزینه های خود برآیند. افزایش قیمت انواع حامل های انرژی موانع بسیاری را بر سر راه کارخانجات تولید سیمان قرار داده است و آن ها را در معرض خطر ورشکستگی قرار داده است و همه این ها درحالی است که افزایش بهره وری در تولید، ادعایی بود که توسط طراحان و مجریان این طرح مطرح شده بود.
مسئله دیگری که راجع به مشکلات تولیدکنندگان سیمان در رابطه با تامین سوخت باید گفت، الزام برخی از این کارخانجات به جایگزینی سوخت مازوت به جای گاز می باشد. در این مدت، گاز برخی از واحد های تولیدی به دفعات قطع شده است و این در شرایطی است که کارخانجات سیمان به اجبار باید سوخت مازوت را به جای گاز استفاده کنند که این امر باعث شده تا این کارخانجات در چرخه تولید سیمان با مشکلات متعددی روبهرو شوند، به طوری که هم اکنون کارخانجات برای هر لیتر سوخت مازوت ۲۰۰ تومان پرداخت میکنند که این رقم ۳ برابر قیمت گاز است. در حال حاضر بسیاری از خطوط تولید کارخانجات سیمان بهدلیل عدم دریافت سوخت تعطیل شده است و برخی نیز با زیر ۵۰ درصد ظرفیت اسمی خود اقدام به فعالیت میکنند.
رئیس جمهوری ایران اخیرا نکات و پیشنهاداتی را در رابطه با مدیریت مصرف انرژی در کشور و راه های مقابله با آلودگی محیط زیست در کشور بیان کرد. ایشان با تاکید بر مسائلی چون: لزوم کاهش شدت انرژی، کاهش یارانه های انرژی، کاهش انتشار آلاینده های مهم جوی، ارتقاء کارایی انرژی، بهبود کیفیت سوخت های مصرفی ، افزایش سهم منابع انرژی های تجدید پذیر، جدید و جایگزین ، تلاش برای هماهنگی با همسایگان برای مدیریت و کنترل گرد و غبار و استفاده از دیگر فناوری های سازگار با محیط زیست، این مسائل را جزو اهداف ملی و لازم الاجرا در کشور دانستند.
حال با توجه به اظهارات فوق این پرسش مطرح می شود که کاهش شدت مصرف انرژی و کاهش یارانه های انرژی چگونه می تواند به شکل صحیح و کارآمد مدیریت شود؟
مسائلی مانند لزوم جلوگیری از آلودگی محیط زیست و نوسازی ماشین آلات فرسوده بخش صنعت را بیش از پیش تحت فشار قرار داده است و نتیجه آن چیزی نیست جز آلودگی شدید شهرهای بزرگ، و شیوع انواع بیماری های مهلک که همگی از پیامد های عدم مدیریت صحیح انرژی در صنایع، تولید سوخت هایی با کیفیت نازل و غیر استاندارد، عدم استفاده از فیلتر در کارخانجات، کاستن فضای سبز و گسترش روند بیابان زایی در کشور می باشد.این در حالی است که مشاهده می کنیم به طور مثال در کشورهای صنعتی اروپا که تنوع و تعداد کارخانجات تولیدی بسیار بیشتر از کشورمان می باشد هماکنون در کشورهای صنعتی بخشی از سوخت کارخانجات انرژی بر همچون
صنعت سیمان را از طریق فرآوری زباله تأمین میکنندو این گونه مسائل و معضلات زیست محیطی وجود نداشته و تولیدکنندگان با چنین مسائلی دست به گریبان نیستند.
باید از مسئولان و تصمیم گیرندگان پرسید که چرا کشور ایران با در اختیار داشتن منابع وسیعی از سوخت های فسیلی و با ارزش و امکان استفاده از آن ها در جهت فراهم نمودن سوخت های پاک تر و ارزان تر، باید اینگونه شاهد هدر رفتن این منابع ارزشمند باشیم. اکنون نیاز به سرمایه گذاری در جهت نوسازی تکنولوژی و ماشین آلات فرسوده تولید در کشور به شدت احساس می شود. انرژی های با ارزش در تمام این سال ها به جای آن که صرف نوسازی و توسعه صنایع مولد گردد، اکنون اسباب گرفتاری و مشکلات در این بخش را فراهم آورده است.
۱ ـ ۲ ـ اهمیت مسئله
اهمیت موضوع مورد بحث در این است که اگر کارخانجات بتوانند در پروسه تولید خود فاکتورهای مهم مانند انرژی را به شکل صحیح در نظر گرفته و از آن در جهت تولید محصولات بهره ببرند، دیگر نه تنها این گونه شاهد بروز مشکلات و موانع متعدد بر سر راه تولید نخواهیم بود و مشکلاتی نظیر افزایش قیمت تمام شده ، توقف خطوط تولیدی ، مسائل زیست محیطی و.. دامنگیر تولیدکنندگان نخواهد بود، بلکه منجر به افزایش تولید و رونق بخش صنعت و اشتغال زایی خواهد شد.
درحال حاضر آنچه که شاهد هستیم این است انرژی که باید در خدمت تولید و صنعت قرار گیرد در عمل باعث ایجاد موانع و گرفتاری برای تولیدکنندگان شده است و آن ها خواهان معافیت بخش صنعت از حذف یارانه انرژی هستند. این مسائل اثرات منفی خود را در بخش های مختلف یک واحد تولیدی به وضوح نشان می دهد. به طور مثال زمانی که به یکباره قیمت حاملهای انرژی افزایش یافته و کارخانه ای دچار چند برابر شدن هزینه های سوخت شده است ، دولت انتظار دارد که تولید کننده به سرعت خود را با شرایط جدید وفق داده و بدون هیچ خلل و مشکلی به فعالیت خود ادامه دهد.
۱ ـ ۳ ـ ضرورت تحقیق
ضرورت انجام این تحقیق، تلاش برای شناسایی علل و عوامل تلاطم وضعیت تولید سیمان، افزایش قیمت تمام شده، افزایش موانع تولید و بالاخره مشکلات اجرای قانون هدفمندی یارانه ها که این نتایج را به دنبال خود داشته و این که در نهایت بایستی مسئولان مربوطه برای رفع مشکلات و موانع پیش آمده چاره ای بیندیشند تا فضای تولید و صنعت کشور بتواند در آرامش بیشتری به فعالیت خود ادامه دهد.
بخش زیادی از آلودگی هوا در شهرهای صنعتی مانند تهران ، اراک و اصفهان مربوط به مصرف سوخت سنگین مازوت در کارخانه ها بوده است و جایگزینی سوخت گاز به جای مازوت در کارخانه ها می تواند یکی از مهمترین راه های کاهش آلودگی باشد که تاکنون عملی نشده است. یکی از مهم ترین مسائل در این زمینه، سهم بالای انرژی در قیمت تمام شده سیمان و همچنین تجدید ناپذیر بودن منابع سوختهای نفتی، و لزوم جایگزین نمودن تمام یا بخشی از سوخت ها با سوخت های ارزان تر، در دسترس تر و پاک تر است. روزانه بیش از ۴۰ تا ۵۰ میلیون لیتر مازوت به عنوان سوخت نیروگاه ها در کشور مصرف می شود که این میزان سهم زیادی در آلودگی کلان شهرها دارد ؛ گفتنی است جایگزینی سوخت گاز به جای مازوت در نیروگاه ها یکی از بندهای طرح جامع کاهش آلودگی هواست که هنوز اجرا نشده است. طبق آمار موجود قیمت درب کارخانه برای هر متر مکعب گاز برای این صنعت در حدود ۷۰ تومان محاسبه می شود، درحالی که هر مترمکعب مازوت ۲۰۰ تومان هزینه در بردارد و مصرف گاز برای صنایع انرژی بر صرفه اقتصادی بیشتری دارد، ضمنا باید گفت کشورمان با دارا بودن ۱۶ درصد از ذخایر گازی دنیا، به عنوان یکی از سه کشور دارنده بیشترین ذخایر گاز در جهان مطرح است و رتبه دوم را در اختیار دارد.
محمد اتابک، رییس انجمن صنفی کارفرمایان صنعت سیمان ، نشست خبری به نقل از سایت بورس نیوز . ۹۱
۲ ، اسفندیار سالاروند ، مدیر عامل و عضو هیات مدیره شرکت سهامی عام سیمان فارس و خوزستان
۳ ابراهیم غلام زاده، مدیرعامل کارخانه سیمان لامرد؛ سایت بورس نیوز
۴ سخنرانی دکتر حسن روحانی، رئیس جمهوری ایران ، نشست اقلیم سازمان ملل۲۰۱۴ ؛ روزنامه اطلاعات ۲/۷/ ۹۳
در گذشته هرگز کلماتی مانند هرج و مرج و عدم قطعیت در سرلوحه فعالیتهای تجاری قرار نداشت، اما امروزه بسیاری از سازمانها تحت تأثیر آشوبهای محیطی هستند. در مداوای یک سازمان بیمار حتماً باید به شرایط محیطی، اقتضائات و کارکنان توجه کافی داشت (طبری و قربانی، 1388، 31). تصمیمگیری اولین وظیفه هر مدیر است. تصمیمگیری زیربنای اساسی مدیریت است و اگر مدیران تصمیم گیر نباشند، مدیر نخواهند بود و میتوان گفت، بیشتر وقت مدیران به تصمیمگیری اختصاص یافته است (حمید نجف آقایی و همکاران، 1381، 94). عمل تصمیمگیری در اداره امور سازمانها به قدری مهم است که برخی نویسندگان سازمان را شبکه تصمیم و مدیریت را عمل تصمیمگیری تعریف کردهاند (طبری و قربانی، 1388، 34).
همانطور که اشاره شد، در ادبیات مدیریت وظایف اصلی مدیران عبارتند از: برنامه ریزی،سازماندهی، هدایت، نظارت، کنترل و تصمیمگیری (برادران حسنزاده و همکاران، 1388، 186). هربرت سیمون تصمیمگیری را جوهر و اساس مدیریت تلقی میکند به گمان وی مدیریت، چیزی جز تصمیمگیری نیست و مدیر موفق را میتوان تصمیمگیرندهای موفق دانست. در دنیای واقع نیز مدیریت با این مهم در آمیخته است و مدیر در انجام تمامی وظایف خود ناگزیر به نوعی تصمیمگیری است (رمضانی، 1386، 136).
مدلهای تصمیم گیری هر کدام از این طبقهبندیها با توجه به این که کدام دسته عوامل فردی، سازمانی و محیطی را بر نحوه واکنش و رفتار افراد در هنگام مواجهه با شرایط تصمیمگیری دخیل میدانند با یکدیگر متفاوت میباشند. بنابراین تصمیمگیری هسته مرکزی برنامهریزی را تشکیل میدهد. یک برنامه نمیتواند وجود داشته باشد مگر اینکه تصمیم ایجاد شده باشد (وینز و کنتز، 1993، 199). همچنین از طرفی، مدلی برای دخیل دانستن ارزشها در تصمیمگیری در داخل کشور وجود ندارد.
تصمیمهای دنیای واقعی معمولاً با محیطهای لبریز از فشار، درون دادهای ناکافی، اطلاعات ضد و نقیض، فشارهای بودجه، ضیق وقت، منابع نادر و بسیاری عوامل دیگر روبهروست که بر مسائل سایه میافکنند و کیفیت تصمیمها را تهدید میکنند (نجف آقایی و همکاران، 1381، 94). عدم کیفیت در تصمیمگیری باعث بروز خسارتهایی به سازمان و کارکنان آن میشود زیرا در برخی موارد، نتیجهگیری به حدی مهم است که بروز خطا ممکن است ضررهای جبران ناپذیری را بر ما تحمیل کند (برادران حسنزاده و همکاران، 1388، 188). از اینرو، عدم تصمیمگیری صحیح را میتوان دلیلی بر بهرهوری پایین شرکتها و سازمان های ایرانی دانست.
امروزه همگان براین باورند که سازمان چیزی بیش از دوایر، سلسله مراتب و اختیارات است. یک سازمان مانند فرد دارای شخصیت است. شخصیتی که از ویژگیهای انعطافپذیری، خلاقیت و مانند آنها برخوردار است (حمدی و همکاران، 1388، 18). از اینرو، سازمان میتواند با بازخوردهایی که به عنوان یک شخصیت به کارکنان و مدیران می دهد، نحوهی عملکرد آنها به خصوص تصمیمگیری آنها را تحت تأثیر قرار دهد. بازخوردهایی که به پرسنل ارائه میشود عامل مهمی است که در این پایاننامه مورد سنجش قرار میگیرد. براساس نظریههای ناچیزی که در این زمینه موجود است، فرض بر آن است که بازخورد میتواند باعث تصمیمگیری صحیح و بهموقع شود.
بحث دیگری که در این پژوهش مطرح است، بحث ارزشها و اثرگذاری آنها در تصمیمگیری است. این اعتقاد وجود دارد که عملکرد تنها در یک فضای تصمیمگیری معنی پیدا میکند. تصمیمگیری و خطمشیگذاری یکی از عناصر سیستم است که تحت تأثیر ارزشها قرار دارند و این ارزشها بهطور مدام بر تصمیمهای مدیران و کارکنان تأثیر میگذارد (باقریان، 1379، 15). برطبق شواهد ناچیزی که وجود دارند، ارزشها زمینهی تصمیم افراد را دربرگرفته و برتصمیمگیری آنها تأثیرگذار است زیرا افراد در سازمانها با پیروی از نظام ارزشی حاکم بین ارزشها، تصمیمات و اقدامات خود؛ رابطهای مستقیم برقرار میکنند (معمارزاده و جهانگیرفرد، 1389، 4).
در آخر این پرسش ذهن پژوهشگر را مشغول کرده است که چگونه بازخورد و زمینهی تصمیم، رفتار تصمیمگیری مبتنی بر ارزش را تحت تأثیر قرار میدهد؟
1-3- سؤالهای تحقیق
1-4- ضرورت و اهمیت تحقیق
در عصر تحولات اقتصادی، اجتماعی و فناورانه، سازمانهای مختلف به شدت متحول شدهاند (اجتهادی و شاهطالبی، 1387، 2). بحث تصمیمگیری امروزه بیش از پیش مورد توجه تمامی جامعه آکادمیک و صنعتی قرار گرفته است زیرا تصمیمگیری یکی از محوریترین فرایندها در سازمان محسوب شده و به عنوان وظیفهی اصلی مدیران تمامی سطوح مطرح میباشد (هاراکلئوس، 1996، 16). به نحوی که برخی صاحبنظران معتقدند که “تمام مدیریت، تصمیمگیری است” (کریسپین، 1996، 43).
عدم توجه به بحث تصمیمگیری موجب خسارتهایی به سازمان میشود زیرا گریفت، تصمیمگیری را قلب سازمان و مدیریت تلقی میکند. نیومن کیفیت مدیریت را تابع کیفیت تصمیمگیر ی میداند و مدعی است که تصمیمگیری به تنهایی مهمترین وظیفه مدیر است (طبری و قربانی، 1388، 34).
مدیران همواره در انجام تمامی وظایف خود با شرایطی مواجه میشوند که لزوم تصمیمگیری از جانب آنها را میطلبد. همین امر نفوذ و جایگاه بسیار مهم وظیفه تصمیمگیری را در تمامی وظایف مدیران و فرآیندهای سازمانی نیز نشان می دهد (هادیزاده مقدم و طهرانی، 1387، 125) و نگریستن از بُعدی جدید به این مقوله را تشویق میکند.
تجربه نشان داده است، در زمانی که تصمیمگیری با پیچیدگی فزاینده مواجه میشود، تکیه تصمیمگیرندگان بر ارزشهای شخصی نیز بیشتر میشود. نکتهای که در اینجا حائز اهمیت میباشد این است که ارزشهای شخصی بر تصمیمگیرندگان مؤثر میباشد.
دغدغهای که پژوهشگر در این موضوع پژوهش دارد آن است که مسائل و مشکلات حوزه تصمیمگیری بهخصوص در شرایط ناپایدار را کاهش دهد تا بستری آماده کند که با راهکارهای علمی بتوان به تصمیمات معقولتر و مطلوبتر دست یافت.
در مجموع، پژوهش حاضر از آن جهت اهمیت دارد که اجرای وظایف دشواری که بر عهده مدیران است، مستلزم تحمل مخارج سنگینی است که برای تأمین آنها می بایست منابع کافی در اختیار باشد. و چون تصمیمات مدیریت نقش بهسزایی در این راستا دارد و منابع محدود هستند، از این رو، شناخت و پیش بینی دیدگاهی که در تصمیمگیری دارند و نیز منجر به تصمیم آنها میشود میتواند ضرورت یابد و با توجه به گفتههای بالا توجیهپذیر باشد.
نجف آقایی، حمید؛ کوزهچیان،هاشم؛ آذر، عادل و احسانی، محمد
برادران حسنزاده، حسن؛ نژاد ایرانی، فرهاد و لطفالهی حقی، ماهرخ
Herbert Simon
Weinz, H and Koontz, H
حمدی، کریم؛ کاوسی، اسماعیل و صهری، حمیدرضا
Haracleous, L. Th
Chrispin, P
Gryft
نام تجاری از جمله دارایی های نامشهود هر شرکت است که منبع بالاترین ارزش هاست. امروزه سرمایه اصلی بسیاری از کسب و کارها نام تجاری آنها است، نامی که سابقه آن نزد عموم، یکی از ارزش های پایدار است. البته ارزش پایدار بدین منظور که،برند همیشه معرف یک محصول می باشد.برای دهه ها ارزش شرکت ها بر حسب املاک، تجهیزات، کارخانه ها و دارایی های مشهود اندازه گیری می شد. اما در حال حاضر به این نتیجه رسیده اند که ارزش واقعی یک شرکت، جایی بیرون از آن، یعنی در ذهن مشتریان بالقوه و بالفعل قرار دارد.
تمایز میان نام تجاری و محصول بنیادین است، به گفته استون کینگ محصولات آن چیزهایی هستند که شرکتها می سازند و آنچه مشتری می خرد، نام تجاری یا همان برند است. برندها اغلب به عنوان یکی از ارزشمندترین دارایی های سازمان به شمار می رود (باروایز،1993)
امروزه دیگر برند تنها یک ابزار کارآمد در دست مدیران نیست، بلکه یک الزام استراتژیک است که سازمانها را در جهت خلق ارزش بیشتر برای مشتریان و همچنین ایجاد مزیتهای رقابتی پایدار کمک می سازد. زمانی که یک کالا برند می شود نسبت به، زمانی که برند نبوده، ارزشمندتر می شود و از این ارزش بیشتر به عنوان ارزش ویژه برند یاد می شود (کلر،1993).وقتی یک برند به برند برتر تبدیل می شود، خریداران هدف در برابر آن کالا مثبت عمل می کنند، به طور مثال بهای بیشتری برای آن کالا پرداخت می کنند، به کرات آن کالا را خریداری می کنند، مشغول رفتارهای شایعه آمیز، سرگرم کننده و ….. می شوند(کلر،2008). همچنین می تواند به درآمد بیشتر، هزینه های پایین تر و سود بالاتری منجر شود و اثرات مستقیمی بر توانایی سازمان در اتخاذ تصمیمات مناسب در مورد افزایش قیمت محصولات، اثربخشی ارتباطات بازاریابی و موفقیت در توسعه تجاری داشته باشد (کلر،2003).از این لحاظ یک شرکت می تواند با هر چه قوی تر کردن آن برند، موقعیت رقابتی اش را بهبود بخشد و عملکرد مالی را افزایش دهد.
اندیشمندان از معنای ارزش ویژه برند برداشت های گوناگونی داشته اند، برخی آن را ارزش افزوده نام برند به محصول، وفاداری به برند، شناخت برند، آگاهی از برند، کیفیت ادارکی ، مطلوبیت افزوده شده،تغییرات رفتاری ناشی از شناخت برند و … تعریف کرده اند. برخی از اندیشمندان، کاربرد واژه ارزش ویژه برند را به مفهوم ارزیابی مفاهیم ذهنی مشتریان و برخی دیگر آن را مفاهیم رفتاری می دانند. به عبارت دیگر، ارزش ویژه برند به دو دسته طبقه بندی می شود: آنهایی که شامل ادراکات می باشد (همچون آگاهی از برند، تداعی برند و کیفیت ادراک شده)و آنهایی که شامل رفتار مشتری می باشد (همچون وفاداری به برند و تمرکز بر تفاوت های قیمتی) مییرز،2003). مطابق تعریف آکر ارزش ویژه برند تفاوت قیمتی را که یک برند قوی در مقایسه با یک برند متوسط در فروش خود جذب می کند را نشان می دهد.
اخیراً محققان بیان کرده اند بایستی چگونگی ارتباط برقرار کردن مصرف کنندگان با برند که همانند ارتباط برقرار کردن آنها در زندگی شخصی شان است،بررسی شود (رادولف و همکاران،2006).یعنی بایستی باید به بعد شناختی و ادراکی آنها توجه شود.
بدون شک صنعت بانکداری به عنوان یکی از پایه های گران سنگ اقتصاد هر کشور شناخته می شود.پویایی، اثربخشی و توانمندی نظام بانکی، نه تنها فضای کسب و کار بانکها را منتفع می سازد، بلکه تاثیرات بسیاری بر محیط خارجی (محیط کلان اقتصادی و بازرگانی) می گذارد. دستیابی به اهداف اقتصادی دولتها بدون یاری نظام بانکی عملاً امری غیر ممکن است و به همین دلیل است که تدوین قسمتی از سیاستهای مالی، پولی، اقتصادی و بازرگانی با توجه به شرایط و وضعیت بانکها و … صورت می گیرد. این عوامل از یکسو و افزایش روز افزون رقابت پذیری بین بانکها با توجه به ورود بانکهای جدید به این عرصه و با توجه به اهداف بانک تجارت، مطالعه وضعیت فعلی ارزش نام و نشان تجاری به عنوان یک شاخص ارزش ساز در ذهن مشتریان می تواند بانک مورد مطالعه را در این خصوص راهنمایی کند. برتر بودن برند نه تنها به عنوان یک شاخص در تبیین ارزش مالی فعلی سازمان مطرح می شود، بلکه می تواند به عنوان یکی ازشاخصهای زمینه ساز و اثربخش در فعالیتهای آتی سازمان بیان گردد.
لازم به ذکر است که اهمیت برند محدود به مسائل گفته شده نیست و می تواند به عنوان راهنمایی جهت برنامه ریزی و تصمیم گیری های آتی مدیران سازمان مطرح گردد. مسائلی چون سنجش میزان وفاداری مشتریان، عکس العمل های کششی در قبال تغییر قیمت، ارزیابی
نگرش های بازار و …. از مطالعه برند استخراج می شود.
1-2 تشریح و بیان موضوع
بیگمان برند و نحوه نامگذاری آن بر تصمیم گیری و نحوه خرید مشتریان تاثیر بسزایی دارد.بنابراین شرکت در نحوه انتخاب نام محصولات از آن جهت ک تاثیر بسزایی بر رفتار خرید مشتری دارد دقت زیادی بعمل می آورد. این امر ممکن است زمان زیادی صرف کند.مشتری با دیدن برند شرکت یک تصویر ذهنی از آن تداعی می کند که خود به خود به تصمیم گیری مشتری جهت میدهد.
در سال 2004 آقای نت مایر و همکاران مدل CBBE را با ارتقاء مدلهای آقایان آکر و کلر ارائه نمودند. این تیم تحقیقاتی برای اندازه گیری ارزش ویژه برندمدلی دو بعدی را ارائه نمودند: وجوه مرکزی / اولیه تاثیر گذار بر ارزش ویژه برند و پیوندهای مرتبط با برند. هر کدام از این دو بعد متشکل از شاخصه هایی به طور کامل ارائه شده اند. هر دو بعد در جهت ایجاد میل به خرید و در نهایت انجام خرید تاثیر گذار هستند.وجوه اولیه شامل شاخصهای رفتاری بوده و وجوه پیوندی متشکل از نگرشهای مصرف کنندگان هستند.
وجوه اولیه شامل کیفیت اداراک شده برند ، ارزش ادراک شده برندبراساس هزینه ، منحصر به فرد بودن و تمایل جهت پرداخت مبلغ بالاتر هستند. اما پیوندهای مرتبط با برند مجموعه نگرشها و دیدگاههای مصرف کنندگان هستند که در طی مصرف و در معرض فعالیتهای ترویجی قرار گرفتن، شکل می گیرند.شاخصهایی چون آگاهی از برند، آشنایی با برند ، محبوبیت برند ، پیوندهای سازمانی و پایداری تصویر برند در این دسته قرار می گیرند. این دو بعد در مجموع موجبات تصمیم گیری و ایجاد میل و رغبت به خرید را فراهم نموده و فرآیند خرید ناشی از آنهاست.
1-3 ضرورت انجام تحقیق
شرکتها امروزه مجبورند برای دستیابی به موفقیت از سد موانع بیشماری بگذرند.مبحث مدیریت برند یکی از عوامل ایجاد موفقیت برای شرکتها می باشد که مورد توجه قرار گرفته است.مطالعات صورت گرفته در این حوزه دلالت بر این موضوع دارد که برند بر عملکرد،سطح سود آوری،ارزش کسب وکار،کاهش هزینه ها،عدم اطمینان و… تاثیر می گذارد.
مدیریت برند یکی از ابزارهای کارامد در دست مدیران بازاریابی در خصوص تدوین استراتژی ها و برنامه های بازاریابی است. یکی از معروفترین و مهمترین مفاهیم بازاریابی اثرگذار، ارزش ویژه برند می باشد که سازمان را در جهت شناسایی هر چه بهتر موقعیت رقابتی خود یاری ، می رساند.
با توجه به اینکه کشور ما یکی از کشورهای در حال توسعه است، انجام پژوهش های گوناگون در زمینه مدیریت برند و بازاریابی جهت توسعه و پیشرفت صنعت و تجارت لازم و ضروری به نظر می رسد. رقابت سالم و موفق در چنین صنعتی، یکی از عوامل موثر در رشد آن به حساب می آید. همچنین آشکار است که سازمان های موجود در صنعت بانکداری ایران، دارای سبد خدمات به شدت یکسانی هستند. لذا تاثیر تفکرات و ذهنیت ها، بر رفتار مشتریان به شدت بالا است. بنابراین یکی از اثربخش ترین استراتژی ها برای رقابت در یک چنین صنعتی، ایجاد ذهنیتی مطلوب نسبت به برند در ذهن مخاطباناست.
اهمیت این مفهوم در صنعت بانکداری ایران، با ورود بانک های خصوصی به عرصه بانکداری، نیز نمایان شده است. بنابراین تمامی بانک ها در ایران و از جمله بانک تجارت در جهت افزایش سهم بازار و توسعه برنامه آتی و حفظ مشتریان وفادار و افزایش آنها نیازمند ایجاد ارزش ویژه برند قدرتمند می باشند تا بتوانند از آن به عنوان یک مزیت رقابتی پایدار در مقابل رقبای خود بهره گیرند. بنابراین ضرورت انجام یک چنین تحقیقی در چنین صنعتی با توجه به این نکات، کاملا قابل درک است.
1-4 اهداف، فرضیه ها و الگوی مفهومی
1-4-1 هدف اصلی تحقیق
هدف اصلی این تحقیق بررسی تاثیر برند بر تصمیم گیری و رفتار مشتریان بانک براساس مدل CBBE می باشد.
1-4-2 اهداف فرعی
1) شناخت و کشف عوامل موثر بر ارزش برند
2) شناخت و کشف نحوه ی ارتباط میان برند و بازاریابی بانک تجارت
|
1-4-3 فرضیه های تحقیق
فرضیه اصلی
بین برند و تصمیم گیری و رفتار خرید مشتریان در بانک تجارت رابطه معنا داری وجود دارد.
امروزه مهمترین سرمایه های یک سازمان، کارکنان هوشمند و با دانش آن هستند که با خلق فرایندهای سازمانی نوین، فن آوریهای جدید و توسعه خدمات جدید سازمان را به مزیت رقابتی پایدار رهنمون مینمایند. تلاش نوآورانه در سازمان نتیجه سرمایه گذاری در فرایند یادگیری و ارتقا مدیریت منابع انسانی و مدیریت دانش است. سازمان میتواند با مدیریت خلاقانه دانش و بکارگیری نوآورانه مدیریت دانش، این امکان را برای کارکنان بوجود آورد تا در مسائل سازمانی که نیاز به راه حل جدید دارند به تجربیات خود تکیه کنند و با رشد در مسیر یادگیری، سازمان را در جهت رسیدن به اهداف یاری رسانند.
دانش سازمانی از دیدگاه مدیران موفق دنیا ، یکی از مهمترین سرمایه های عصر حاضر به حساب می آید که مدیریت کارآمد آن منجر به ارتقا سطح کیفی و کمی سازمان خواهد شد. مدیریت دانش واژه ای است که امروزه در ادبیات مدیریت و کسب و کار بسیار متداول گردیده است و کسانیکه در این حوزه مشغول فعالیت هستند به خوبی می دانند که در پس این واژه، حوزه های تخصصی متعددی وجود دارد که محققین مختلف در حال پژوهش و تحقیق بر روی آنها هستند.
به زعم صاحبنظران ، در محیط پرچالش و رقابتی و اقتصاد دانش محور امروزی ، یادگیری سازمانی عامل مؤثری برای دستیابی به اهداف سازمانی محسوب می گردد. به بیان دیگر یادگیری نقش کلیدی داشته و دیگر در محیط کنونی نمی توان به تجربه و مفاهیم ساده گذشته تکیه کرد. سازمانها به منظور افزایش توانایی و بهبود کالاها و خدمات قابل ارائه خود ، به دانش نیازی بیش از پیش دارند. دانش بعنوان عامل اصلی سازمان یادگیرنده و کارکنان آن می باشد و هرچه این عامل قوی تر و مؤثرتربکارگرفته شود باعث بالندگی و رشد سریعتر سازمان خواهد گردید. امروزه سازمانها به خوبی دریافته اند که هیچ عاملی به اندازه دانش نمی تواند آنها را در دستیابی به جایگاهی مطلوب در فضای رقابتی کنونی یاری دهد و مدیریت دانش بعنوان ابزاری که می تواند دانش موجود را گردآوری و نظم و پویایی بخشیده و در کل سازمان نشر و اشاعه نماید ، اهمیت ویژه ای پیدا کرده است.
از طرفی یکی از مهمترین ابزارهای یادگیری کارکنان در سازمان مدیریت دانش می باشد که از طریق آن می توان در جهت توسعه و گسترش یادگیری دانش در سطح سازمان در جهت نیل به اهداف سازمانی بکاربست.
2-1) اهمیت و ضرورت تحقیق
افزایش تغییر و تحولات محیطی مانند توسعه روزافزون فن آوری ، افزایش شدت رقابت در سراسر زنجیره های کسب و کار ، تغییرات عمده در محیط اقتصادی که بواسطه جهانی شدن و فن آوری اطلاعات رخ داده سازمانها را وادار ساخته است که در خود تحولات مهمی را به منظور انطباق با محیط و حفظ بقا در این دنیای نوین ایجاد نمایند. بدین ترتیب مفاهیم جدیدی وارد واژگان دانش مدیریت گردید.
« سازمان یادگیرنده » ، «یادگیری سازمانی » ، « سازمان دانش محور » ، « مدیریت دانش » « سرمایه فکری » از مفاهیمی هستند که به سرعت مورد توجه مدیران و صاحبنظران قرار گرفت.
بیلی و کلارک (2000) مدعی هستند که «دانش، مخصوصاً دانش ضمنی کلیدی برای مزیت رقابتی پایدار در آینده است». کروپلی (1998) با اشاره به اینکه «دانش بدون مردم هیچ است». اهمیت جنبه انسانی مدیریت دانش را خاطر نشان می کند (محمدی فاتح و دیگران، 1387، 9).
در واقع تفاوت بسیاری میان سازمانهای امروزی و گذشته وجود دارد. یکی از ویژگیهای اساسی سازمانهای جدید ، شکل گیری آنها بر مبنای یادگیری است. بنابراین مدیران و کارکنان ، همواره در حال یادگیری بوده و مهارتهای جدید کسب می کنند چراکه قدرت هر سازمان متناسب با میزان آموزش دایمی نیروی انسانی آن است. در واقع در جهان رقابتی امروز ، سازمانی شانس بقا دارد که بتواند خود را پیوسته با تغییرات محیط پیرامون وفق دهد. در این خصوص در سازمانهایی که تغییرات و پیشرفت علم و فن آوری در حوزه کاریشان با سرعت بیشتری شکل می گیرد این مسائل از اهمیت بالاتری برخوردار هستند. در همین راستا فرایندی که در کانون و مرکز فعالیتهای یادگیری کارکنان سازمان قرار گرفته و به سازماندهی یادگیری پرداخته و با تمام سطوح سازمانی اعم از فرد، گروه و سازمان در تعامل است فرایند « مدیریت دانش » می باشد. بعبارت دیگر نبض سازمان یادگیرنده با مدیریت دانش می زند که بعنوان فرایند آسان سازی یادگیری کارکنان سازمان بکار گرفته می شود.