گریلی، ماسیاندارو و تابلینی (1991) نیز معیاری برای استقلال بانک مرکزی معرفی کردند که هم استقلال سیاسی و هم استقلال اقتصادی را منعکس میکند. بر این اساس استقلال سیاسی بانک مرکزی یعنی اینکه بانک مرکزی بتواند اهداف سیاستگذاری خود را بدون مداخله و نفوذ دولت انتخاب و تعیین کند. این معیار به عواملی از قبیل: انتصاب و یا عدم انتصاب رئیس کل و شورای بانک از طرف دولت، طول دوره تصدی این مقامات، عضویت یا عدم عضویت نمایندگان دولت در شورای بانک مرکزی، لزوم یا عدم لزوم تصویب سیاست پولی از طرف دولت و سرانجام این که هدف ثبات قیمتها به طور صریح در اساسنامه بانک مرکزی آمده است یا نه، بستگی دارد. استقلال اقتصادی، به توانایی بانک مرکزی برای بهکارگیری آزادانه ابزارهای سیاستهای پولی مربوط میشود. معمولترین محدودیتی که در راه هدایت سیاست پولی توسط بانک مرکزی وجود دارد، کم و کیف فشارهای وارده به بانک مرکزی برای تأمین کسری بودجه دولتی است. بر اساس این شاخص استقلال اقتصادی، کیفیت سهولت دسترسی دولت به اعتبارات بانک مرکزی برای تأمین کسری بودجه اندازهگیری میشود.
در نهایت کوکرمن (1993) شاخصی ارائه داد که در مقایسه با شاخصهای گذشته کاملتر است. وی شاخص استقلال بانک مرکزی را از چهار جنبه مورد بررسی قرار داد که عبارتند از: شرایط انتصاب هیئت رئیسه بانک مرکزی، فرمولبندی سیاستهای بانک مرکزی، بررسی اهداف بانک مرکزی و محدودیتهای استقراض دولت از بانک مرکزی. این بخشها به زیربخشهای زیادی تقسیم میشوند که در فصل بعد به طور مفصل به آنها پرداخته میشود.
یکی از مشهورترین عقاید پولی منتسب به پولیون این است که علت وجود یک تورم پایدار، پول است. به عبارت دیگر تورم یک پدیده پولی است. بنابراین برای رهایی از تورم، کنترل حجم پول امری الزامی است. پس بهترین راه برای کنترل و مهار تورم، کاهش انگیزشهایی است که بر اساس آن لزوم افزایش حجم پول احساس شود. این عملیات اصطلاحاً در ادبیات پولی در بخش سیاستهای پولی گنجانده شده است و وظیفه کنترل و هدایت این عملیات بر عهده بانک مرکزی است. علاوه بر این مسئولیت یعنی کنترل تورم و ثبات قیمتها، حفظ ارزش پول، حفظ تعادل داخلی و خارجی و کمک به رشد و ثبات اقتصادی جامعه به عنوان اهداف و مسئولیتهای بانک مرکزی ذکر شده است.
یکی دیگر از دلایل دیگر اهمیت استقلال بانک مرکزی، مقوله انگیزه دولتها برای تسلط بر بانک مرکزی است. شاید نتوان گفت که دولتها به عنوان یک هدف نهایی قصد ایجاد تورم دارند. بنابراین بهتر است سوال مربوط به چرایی انگیزه ایجاد تورم توسط دولتها را به سوال مربوط به انگیزه آنها برای افزایش حجم پول تغییر داد. دولتها با تقاضای انبوهی از جانب دریافتکنندگان خدمات عمومی مواجهند. بهرهمندی از امنیت بیشتر، بهداشت با پوشش گستردهتر، آموزش بهتر و فراگیرتر و موارد مشابه برای دریافتکنندگان این خدمات که هزینهای بابت آن پرداخت نمیکنند، همواره مطلوب است. عرضه این خدمات عمدتاً به طور انحصاری توسط دولتها صورت میگیرد و افزایش میزان آنها مستلزم تخصیص مخارج بیشتر است. افزایش مخارج دولت نیازمند دریافت مالیات بیشتر از جامعه است. اما افزایش مالیات، با مقاومت پرداخت کنندگان مالیات مواجه خواهد شد و بنابراین اگر دولت راه سادهتری را برای تأمین منابع پیدا کند، طبیعتاً ترجیح داده میشود. تأمین پولی هزینههای دولت، راه میانبری تلقی میشود که منجر به برقراری رابطهای یکطرفه بین دولت و مردم خواهد شد. این شیوه تأمین منابع که در واقع انتشار پول برای مخارج دولت است، از آنجا که در نهایت تبدیل به تورم میشود و تورم نیز ارزش پول در اختیار مردم را کاهش میدهد، خود نوعی مالیات تلقی شده و در اصطلاح مالیات تورمی نامیده میشود. مالیات تورمی از آنجا که اولاً بسیار ناعادلانه است و برخلاف مالیات متعارف، منجر به بدتر شدن وضعیت فقر و توزیع درآمده شده و ثانیاً عدم شفافیت رابطه دولت و مردم را در پی دارد، مدتهاست که نه تنها در کشورهای پیشرفته بلکه در کشورهای در حال توسعه نیز توسط قوانین محکم ممنوع شده است. بنابراین یکی از انگیزههای دولتها برای خلق پول از طریق بانکهای مرکزی، تأمین هزینههای دولت بجای مالیات است (تقیپور و موسوی، 1383).
انگیزه دوم دولتها برای خلق پول، حمایت از اشتغال است. دانش اقتصاد تا اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد حکایت از وجود رابطهای قطعی و منفی میان تورم و بیکاری داشت. این رابطه در قالب منحنی فیلیپس معرفی شد. کشورهایی که نرخهای تورم پایین و نرخهای بیکاری غیر قابل قبول داشتند، در چارچوب منحنی فیلیپس میتوانستند در ازای پذیرفتن هزینههای تورم بیشتر، از منافع ناشی از بیکاری کمتر بهرهمند شوند. در واقع تورم باعث کاهش نسبی دستمزدها و در نتیجه افزایش تقاضا برای نیروی کار توسط بنگاههای اقتصادی میشد که افزایش اشتغال را به دنبال میآورد. بعدها در چارچوب نظریه اقتصاد، تحلیل نقش انفعالی کارگران به تحلیل نقش فعال آنان تغییر کرد. به این صورت که اگر کارگران سیاست دولت مبنی بر افزایش اشتغال را از طریق افزایش حجم پول شناسایی کنند، خواهند توانست تورم ناشی از آن را نیز پیشبینی کرده و بر اساس آن، دستمزدها را افزایش دهند که نتیجه آن عدم تغییر میزان تولید و اشتغال است. این نظریه که بر نقش انتظارات در تنظیم رابطه میان تورم و بیکاری تأکید دارد، تنها بخشی از سیاستهای پولی را موثر بر اشتغال میداند که غافلگیرانه بوده و فرصتی را برای ترمیم دستمزدها باقی نگذارد. دولتها قصد افزایش حجم پول با حذف کاهش بیکاری را دارند، کارگران نیز که از این موضوع آگاهند خواستار افزایش دستمزدها میشوند و دولت نیز میداند که کارگران این پدیده را میشناسند و این جریان ادامه مییابد. (شجری، 1374)
این دور تسلسل را تنها استقلال بانک مرکزی متوقف میکند و مانع از شکلگیری یک روند تورمی فزاینده میشود.
سومین انگیزهای را که میتوان برای ایجاد تورم توسط دولتها ذکر کرد، کاهش ارزش حقیقی بدهیهای دولت به مردم و واحدهای اقتصادی است. تورم باعث میشود که ارزش بدهیهای گذشته دولت کاهش پیدا کرده و باز پرداخت آن سادهتر شود. (معدلت، 1375)
مجموعه عوامل ذکر شده، دولتهای مختلف جهان اعم از توسعه یافته و در حال توسعه را به صورت فراگیر بر آن داشت تا به سمت اعطای استقلال به بانکهای مرکزی حرکت کنند. بنابراین بدیهی است که مبانی نظری و اساسی اندیشه استقلال بانکهای مرکزی، جلوگیری از بروز تورمهای شتابان و پایدار است.
1-3- اهداف پژوهش
هدف اصلی این تحقیق بررسی تأثیر استقلال بانک مرکزی بر تورم و رشد اقتصادی، به صورت جداگانه و همچنین با لحاظ کردن اثرات همزمان و متقابل آنها در منتخبی از کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه، شامل 92 کشور است. همچنین در این پژوهش، اثرات تورم و رشد اقتصادی بر یکدیگر، با لحاظ کردن شاخص استقلال بانک مرکزی بررسی میشود.
1-4- سوالات پژوهش
سوالات اساسی که در این پایاننامه به دنبال پاسخ برای آنها هستیم عبارتند از:
- رابطه استقلال بانک مرکزی با تورم و رشد اقتصادی، به صورت جداگانه در کشورهای منتخب چگونه است؟
- تأثیر همزمان و متقابل استقلال بانک مرکزی بر تورم و رشد اقتصادی در کشورهای منتخب، چگونه است؟
1-5- فرضیات پژوهش
1- استقلال بانک مرکزی موجب کاهش تورم و افزایش رشد اقتصادی میشود.
2- کاهش تورم ناشی از لحاظ کردن استقلال بانک مرکزی، تاثیر منفی بر رشد اقتصادی ندارد.
1-6- تبیین مدل و روش پژوهش
روش تحقیق مورد استفاده در این پژوهش بر حسب هدف کاربردی و بر حسب روش از نوع روش توصیفی و علّی است. پژوهش توصیفی شامل جمعآوری اطلاعات برای آزمون فرضیهها یا پاسخ به سوالات مربوط به وضعیت فعلی موضوع مورد مطالعه میشود و با استفاده از تحلیل
علی، رابطه علت و معلولی بین متغیرها بررسی میشود. ابزار جمعآوری دادهها به صورت کتابخانهای، اسنادی و پایگاههای اطلاعاتی در اینترنت است و با استفاده از الگوهای اقتصاد سنجی به آزمون فرضیهها پرداخته میشود.
این پژوهش سعی دارد با عنایت به مطالعات پیشین و با استفاده از روش مناسب اقتصادسنجی، ابتدا تأثیر استقلال بانک مرکزی بر تورم و رشد اقتصادی، به صورت جداگانه مورد بررسی قرار میگیرد. سپس تأثیر همزمان استقلال بانک مرکزی را بر رشد اقتصادی و تورم، و با لحاظ کردن اثرات متقابل این متغیرها بر یکدیگر در منتخبی از کشورهای در حال توسعه و توسعه یافته بررسی کند.
برای بررسی و ارزیابی رابطه بین استقلال بانک مرکزی، تورم و رشد اقتصادی در کشورهای منتخب، از تخمین زنندههای گشتاور تعمیم یافته(GMM) برای مدلهای ترکیبی پویا استفاده میشود.
برای بررسی تأثیر استقلال بانک مرکزی بر رشد اقتصادی، با توجه به آزمون لوین- رنلت (1993)، از فرم معادله زیر استفاده میشود:
GDPit = αi+ β1Fit + β2Iit + β3Zit+εit
که در آن GDP متوسط نرخ رشد سالانه تولید ناخالص داخلی سرانه است.F، شاخص استقلال بانک مرکزی (CBI) است، و متغیر هدف محسوب میشود. I بردار متغیرهای توضیحی است که همواره در مدلهای رشد آورده میشوند؛ مانند: وقفه رشد تولید ناخالص سرانه (GDP)، رشد جمعیت سالانه (Pop)، سهم سرمایهگذاری از تولید ناخالص داخلی (INV) و شاخص سرمایه انسانی (HC). Z هم شامل بردار متغیرهای توضیحی است که بیشتر در مدلهای پانل استفاده میشوند؛ مانند: سهم هزینههای مصرفی دولت از تولید ناخالص داخلی (GOV)، سهم صادرات از تولید ناخالص داخلی (EX) و تورم (INF) (آکاند، 1998).
با توجه به مطالعات پیشین از جمله برام (2011)، برای بررسی تاثیر استقلال بانک مرکزی بر تورم، از فرم تابع زیر استفاده میشود:
Infit= α+ β1 CBIit+ β2 GDPit+ β3 Inf(-1)it+ β4 Debtit+ β5 Openit+ β6 Regimit+ β7 IM + εit
که این متغیرها عبارتند از:
Inf: نرخ تورم، CBI: شاخص استقلال بانک مرکزی، GDP: نرخ رشد تولید ناخالص داخلی سرانه، Open: درجه باز بودن اقتصاد، Debt: سهم خالص بدهیهای خارجی از تولید ناخالص داخلی، Inf(-1): وقفه نرخ تورم، Regim: رژیمهای نرخ ارز.
با این وجود در این پژوهش هدف این است که علاوه بر بررسی تأثیر همزمان استقلال بانک مرکزی بر تورم و رشد اقتصادی، تأثیر متقابل این دو متغیر بر یکدیگر و همچنین بر استقلال بانک مرکزی، مطالعه شود. برای این منظور از رویکرد بردارهای خود رگرسیونی (VAR) استفاده میشود. هدف از تحلیل بردارهای خود رگرسیونی (VAR)، تعیین روابط متقابل میان متغیرهاست. همچنین در رویکرد VAR هر متغیر تابعی از مقادیر پیشین خود متغیر و مقادیر پیشین سایر متغیرهای کلان اقتصادی است. برای آشنایی با این متدلوژی، توضیح مختصری ارائه میشود:
متدلوژی VAR تا اندازه زیادی به مدلهای معادلات همزمان شباهت دارد، جز اینکه در این روش (VAR) با تعدادی متغیر درونزا سروکار داریم. اما هر متغیر درونزا با استفاده از مقادیر گذشته خود و مقادیر با وقفه از تمامی دیگر متغیرهای درونزای مدل، توضیح داده میشود.
شکل کلی معادلات VAR به صورت زیر است:
که در آن نشاندهنده برداری از متغیرهای درونزا با ابعاد n (n: تعداد متغیرهای درونزا است)، بردار ضرایب ثابت با ابعاد n و … بردارهای ضرایب با ابعاد n هستند که k نیز نشاندهنده تعداد وقفهها در مدل VAR است و نیز نشاندهنده برداری از وقفه k ام متغیرهای درونزا است. همچنین میتوان متغیرهای دیگری که بر روی متغیرهای درونزای سیستم اثر میگذارند را به عنوان متغیرهای برونزا وارد مدل کرد (اندرس، جلد دوم، 1389).
بنابراین در این تحقیق، برای بررسی تأثیر همزمان و متقابل استقلال بانک مرکزی، رشد اقتصادی و تورم، از مدل زیر استفاده میشود:
GDP= f{GDP(-1), INF, INF(-1), CBI, CBI(-1)}, OTHER
INF= g{ GDP, GDP(-1), INF(-1) , CBI, CBI(-1)}, OTHER
CBI= h{ GDP, GDP(-1), INF, INF(-1), CBI(-1)}, OTHER
در این رویکرد سه معادله وجود دارد، که در معادله اول GDP به عنوان متغیر درونزا محسوب میشود. این متغیر تابعی از وقفه رشد تولید ناخالص سرانه (GDP)، تورم و وقفه آن، و شاخص استقلال بانک مرکزی و وقفه آن است. سایر متغیرهایی که در معادله لحاظ میشوند عبارتند از: متغیر مجازی که برای کشورهای توسعه یافته عدد یک و برای کشورهای در حال توسعه عدد صفر را نشان میدهد؛ شاخص بیثباتی سیاسی و رژیمهای نرخ ارز.
در معادله دوم و سوم نیز به ترتیب تورم و استقلال بانک مرکزی به عنوان متغیرهای درونزا محسوب میشوند. سایر متغیرها مشابه معادله اول هستند.
1-7- قلمرو پژوهش
1-7-1- قلمرو مکانی
قلمرو مکانی پژوهش، مجموعهای از کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه، شامل 92 کشور است.
1-7-2- قلمرو زمانی
قلمرو زمانی پژوهش از سال 1990 تا سال 2004 است.
1-8- تعریف مفاهیم و واژگان اختصاصی
1-8-1- بانک مرکزی
بانک مرکزی، نهادی است که مسئولیت واحد پول، عرضه پول و کنترل نرخ بهره یک کشور را برعهده دارد. یکی از مهمترین وظایف بانکهای مرکزی در سراسر دنیا کنترل نرخ تورم است که این کنترل از طریق سیاستهای پولی مانند تغییر حجم پول، خرید و فروش اوراق قرضه و همچنین تعیین نرخ بهره سپرده بین بانکی انجام میشود. از آنجا که در کشورهای توسعهیافته بانکهای خصوصی در تعیین نرخ بهره مختارند، بانک مرکزی تلاش میکند از طریق اعمال سیاستهای پولی و نه دستوری، نرخ بهره را در سطحی مطلوب قرار دهد تا با توجه به آن، نرخ تورم هم در سطحی مطلوب قرار بگیرد. نرخ تورم مطلوب برای هر کشور متفاوت است و با توجه به شرایط اقتصاد کشور تعیین میشود.
– Bade
فرم در حال بارگذاری ...