وبلاگ

توضیح وبلاگ من

بررسی درک مشتری از رقابت و تاثیر آن بر ارزیابی بسط برند- قسمت ۶

 
تاریخ: 20-07-00
نویسنده: فاطمه کرمانی
    • در این عصر با الهام گرفتن از مباحث فلسفی، اولین تلاش‎ها برای ترغیب و تحریک کنکاش در مورد برند، آغاز شد.

پایان نامه - مقاله - پروژه

 

ویتگنشتاین معتقد بود که باید برند را ابزاری در نظر گرفت که می تواند و ( باید) کاربردهای مختلفی داشته باشد. برند، صرفا یک مفهوم را در بر نمی‎گیرد. مفهوم برند، مجموعه‎ای است از تمام کاربردها و ارزش‎هایی که در بر دارد. بر این اساس مدیریت مفهوم برند، جوهره و چکیده‎ی مدیریت برند در دنیای امروز است.
برندها و مدیریت آنها در زندگی مدرن ما نقشی کلیدی بازی می‎کنند. از سویی برندها بر معنی و مفهوم زندگی ما تأثیر دارند. ما هر روزه با بهره گرفتن از یک برند بیدار می‎شویم، صبحانه‎مان را یک یا تعدادی از برندهای معروف تهیه کرده‎اند، لباسهایی را می‎پوشیم که برندهای مشهور تولید کرده‎اند، با یکی از اتومبیل‎های برندهای معروف سر کار می‎رویم و در برگشت از یکی از فروشگاه‎های مشهور خرید می‎کنیم و شب هنگام نیز با یکی از همین برندها به خواب می‎رویم. بنابراین برندها در هر کدام از شئونات زندگیمان به نوعی تاثیرگذارند. اگر برندها و مدیریت آن ها بر شیوه نگرش همه‎ی ما، تأثیرگذار باشند، آن گاه وظیفه اصلی بر دوش بازاریابان است که باید اولین قدم را در ایجاد و اصلاح شیوه تفکر و نگرش خود بردارند.

منشاء برند

قرن‎هاست که برند‎سازی به عنوان ابزاری برای تشخیص کالاهای یک تولید کننده از دیگری استفاده می شود. در حقیقت واژه‎ی برند، از واژه‎ی نروژی قدیمی«Brandr» به معنی«داغ زدن»گرفته شده است. کاری که امروز برند می‎کند، همان کاری است که داغ روی حیوانات انجام می‎داده است. این داغ‎ها دو کار عمده، هم برای گله‎داران و هم برای خریداران، انجام می‎دادند. نخست، هویت گله‎داران را مشخص می‎کردند تا نسبت به مالکیت آن‎ها شبهه‎ای وجود نداشته باشد؛ و دوم، خریداران می‎دانستند کدام گوساله لاغر و کدامیک فربه خواهند شد (کاپفرر[۲۱]، ۲۰۰۸).

تعریف های برند

امروزه واژه‎ی برند در زمره‎ی واژگانی است که روز به روز بیشتر ( و گاه حتی به غلط) به کار برده می‎شود. در تعریف‎هایی که از برند شده است، توافق کاملی وجود ندارد. باید گفت که این تفاوت در نگرش‎ها به برند، برای ما اهمیت زیادی دارد، زیرا اختلاف در عناصر یا استراتژی‎های ایجاد برند، بر سر تعریفی است که ما از این مفهوم داریم. انجمن بازاریابی آمریکا (AMA)، برند را این گونه تعریف می کند: ‎«نام، عبارت، نشانه، سمبل، طرح و یا مجموعه‎ای از آن‎هاست که به کالاها و خدمات یک یا گروهی از فروشندگان هویت بخشیده و آن‎ها را از سایر رقبا متمایز می‎کند». ولی این بدان معناست که هر وقت یک بازاریاب، نام، لوگو و یا سمبلی را برای محصول جدید خلق کرد، یک برند ایجاد کرده است. در عالم واقعیت، بسیاری از مدیران، برند را به عنوان چیزی که در عمل میزان مشخصی آگاهی، شهرت، برتر ی و غیره در بازار ایجاد می کند، در نظر می گیرند(کلر، ۲۰۰۸).
ازدیدگاه کسب و کار می توان گفت که برند، هر نامی است که مستقیماً برای فروش کالا یا خدمات مورد استفاده قرار می‎گیرد. البته واضح است که هدف از ایجاد برند، فراتر از فروش محصول است و یک برند قدرتمند می‎تواند نقش راهبردی گسترده‎ای را در یک کسب و کار ایفا کند. به گفته‎ی میلر و مور[۲۲](۲۰۰۴) «برند نام یا نمادی است که سازمان آن را با هدف ارزش آفرینی برای ذینفعان خود به کار می برد».
اما واضح است که مفهوم برند فراتر از یک نام و نشان تصویری است. برند متشکل از بسیاری عناصر، همچون تداعی‎های آن، خاطره‎ها و تجربیات آمیخته با آن در ذهن افراد، ویژگی‎های استفاده‎کنندگان، محل خرید و حتی قیمت است. این مفهوم را در تعریف گراندر و لوی[۲۳](۱۹۵۵) می‎توان مشاهده نمود: «برند نمادی پیچیده است که دامنه‎ی متنوعی از ایده‎ها و ویژگی‎ها را در بر می‎گیرد. برند نه تنها با بهره گرفتن از آهنگ و معنای لغوی خود، بلکه با بهره گرفتن از هر عاملی که در طول زمان به نحوی با آن درآمیخته و در جامعه به صورت هویتی اجتماعی و شناخته شده نمود یافته، با مشتری سخن می گوید».
مصرف کنندگان برندها را بر اساس فعالیت‎ها و عملکردی که از خود به جای می‎گذارند مورد قضاوت قرار می‎دهند، و این طور نیست که مشتریان بر مبنای برنامه‎ها و هزینه‎های تبلیغاتی در مورد آن‎ها داوری کنند. هر آن چه سازمان انجام می دهد پتانسیل تاثیرگذاری بر برند را دارد. هر برند تابعی از رفتارهای سازمانی است. در همین راستا می توان گفت که برند، تعهدی به مشتری است که در بلند مدت باید به آن وفادار بود.
واقعیت کلیدی که در مورد برندها وجود دارد این است که این انسان‎ها هستند که به برندها حیات می‎بخشند نه سازمان‎ها. به بیان دیگر برند دارای ماهیتی اجتماعی است؛ و قدرتمندترین برندها، آن‎هایی هستند که ذینفعان نسبت به آن‎ها احساس مالکیت داشته و آن را متعلق به خود می‎دانند. این مفهوم را می توان به خوبی از گفته‎ی جرمی بالمور(۲۰۰۳) برداشت کرد: برندها در ذهن افراد شکل می گیرند. همان گونه که پرندگان از تکه های کوچک چوب برای خود لانه می سازند، ما هم از کوچکترین تعاملات و خاطره‎هایمان از یک برند، تصویری از آن در ذهن خود می سازیم. مفهومی که در این پژوهش به عنوان برند مورد استفاده قرار گرفته است، مجموعه ای از این تعاریف را در بر می گیرد. البته در ادامه خواهیم گفت که تاکید ما بر برداشت‎های ذهنی مصرف کننده از برند است.

اهمیت برند

برندها اغلب به عنوان یکی از ارزشمندترین دارایی‎های سازمان در نظر گرفته می‎شوند. به بیانی ساده، یک برند می تواند به ارزش کالاها یا خدمات بیفزاید و مانع از کپی‎برداری رقبا شود. برندها درصحنه‎ی رقابت در بازار، نقش استراتژیک مهمی بازی می‎کنند. به قول آکر(۲۰۱۱) برای بسیاری از کسب و کارها، برند و آنچه که برای ارائه دارد مهمترین دارایی و پایه مزیت رقابتی و جریانات نقدی آتی است. ولی هنوز حفظ و قدرتمند‎سازی برند به طرز هماهنگ و منسجمی مدیریت نمی شود (آکر، ۲۰۱۱).
می‎توان ارزش برند را از دیدگاه‎های گوناگون هم برای مصرف کننده و هم برای شرکت، بررسی کرد . نقش هایی که‎ برند برای مصرف‎کننده بازی می‎کند عبارتند از:

 

  • شناسایی منبع محصول؛

 

  • انتساب مسئولیت به سازنده‎ی محصول؛

 

  • کاهش دهنده‎ی ریسک؛

 

  • کاهش دهنده‎ هزینه‎ی جستجو؛

 

  • تعهد و پیوند با سازنده‎ی محصول؛

 

  • ابزار سمبلیک؛و

 

  • نشانه‎ی کیفیت.

 

و از سوی دیگر نقش‎هایی که برند برای شرکت بازی می‎کند عبارتند از:

 

  • وسیله‎ای برای شناسایی است تا جستجو و ردیابی را آسان کند،

 

  • وسیله‎ای برای حفاظت قانونی از ویژگی‎های منحصر به فرد است،

 

  • نشانی از سطح کیفیت برای ارضاء مصرف کننده می باشد،

 

  • ابزاری برای بخشیدن تداعی‎های منحصر به فرد به محصول است،

 

  • منبع مزیت رقابتی، و منبع منافع مالی است (کلر و لهمن[۲۴]، ۲۰۰۳) .

 

 

مزیت رقابتی برندهای قدرتمند

ساختن برندهای قدرتمند از اولویت‎های بسیاری از سازمان‎هاست؛ زیرا به باور عمومی برندهای قدرتمند می توانند مزیت رقابتی بیافرینند. کلر(۲۰۰۳) با دسته‎بندی مقالات موجود، نشان داد که چگونه قدرت برند می‎تواند پاسخ‎های متمایز مصرف کننده به فعالیت‎های گوناگون بازاریابی را پوشش دهد. وی پاسخ‎های متمایز کننده را در چهار دسته فعالیت بازاریابی(مربوط به محصول، مربوط به بسط دادن برند، مربوط به قیمت و مربوط به ارتباطات) طبقه‎بندی نمود (کلر، ۲۰۰۳).

تحقیقات پیشین در مورد بسط برند

با توجه اهمیت برندها و استراتژی بسط برند، پژوهشگران بازاریابی ابعاد مختلف این استراتژی مهم را مطالعه و بررسی کرده‎اند. برخی از مطالعات تجربی با بهره گرفتن از تئوری طبقه‎بندی بعنوان چارچوب تئوریکی مطالعاتشان، کمک شایانی به حوزه بازاریابی برند کرده‎اند. اغلب این مطالعات بر دریافتن نقش «تناسب» بین بسط برند و برند مادر تکیه کرده‎اند تا دریابند که چرا برخی از بسط برند‎ها موفق بوده‎اند و برخی دیگر نه. این تاکید بیش از اندازه بر بررسی نقش تناسب، به قمیت نادیده گرفتن دیگر مسائل مربوط به درک کامل فرایند ارزیابی بحث برند تمام شده است. فرموله کردن استراتژی‎های بازاریابی، فرایندی پیچیده و پویا است که همزمان چندین مولفه مربوط به قیمت، ترفیع، توزیع و رقابت را در برمی‎گیرد. از آنجا که بررسی تاثیر همزمان این فاکتورها کاری بسیار دشوار است و چه بسا در این راه به خطا برویم، پژوهش حاضر در صدد بررسی تاثیر یکی از مهمترین این مولفه‎ها یعنی تاثیر رقابت بر فرایند ارزیابی بسط برند است.
بررسی ادبیات پیشین در خصوص «ارزیابی بسط برند» حاکی از آن است که اکثر این مطالعات حضور برندهای رقیب و تأثیر آنها بر ارزیابی« بسط برند» را نادیده گرفته‌اند و یا فرض کرده‌اند که بسط برند آنها از این مسأله مصون خواهد بود. اما این امر برای شرایط شدیداً رقابتی بازار امروز و خصوصاً برای طبقه کالاهای مصرفی، که پر از برندهای قوی رقیب است، ممکن است به شکست بسط برند جدید منجر شود.
بوش و دیگران [۲۵] (۱۹۹۱)، آکر و کلر(۱۹۹۰) و چاکراوارتی و دیگران (۱۹۹۰) سعی داشتند با تکیه بر این مطلب که چرا برخی از بسط برندها موفق و برخی دیگر ناموفق‌اند، به فرایند تعمیم نگرش از برند اصلی به برند فرعی جدید پی‌ببرند. این بررسی‌ها منجر به معرفی مفهوم «تناسب» شد (بوش و دیگران،۱۹۹۱؛آکر و کلر،۱۹۹۰ ؛ چاکراوارتی و دیگران [۲۶]۱۹۹۰). مفهومی که براساس تشابه ویژگی‌ِهای فیزیکی محصولات، شکل گرفته بود و از آن به عنوان متغیری کلیدی در پیش‌بینی تعمیم موفقیت‎آمیز نگرش از برند اصلی[۲۷] به برند فرعی جدید یاد می‌شد. به این معنا که هرچه ویژگی‌های ظاهری و فیزیکی برند فرعی به برند اصلی نزدیک‌تر باشد، احتمال موفقیت آن بیشتر است. این مطالعات با انجام تحقیقاتی گسترده‌تر به منظور کشف ابعاد دیگر مفهوم تناسب، تکمیل شد. برونیارکزیک و آلبا[۲۸] (۱۹۹۴) مفهوم برند و ویژگی‌های آن را به عنوان اصلی‌ترین معیارهای تعمیم نگرش معرفی کردند. یافته‌های آنان نشان داد که بدون در نظر گرفتن تشابه فیزیکی نیز، بسط برند تا زمانی که از نظر ادراکی با برند اصلی سازگاری و تناسب داشته باشد، می‌تواند به موفقیت دست یابد(برونیارکزیک و آلبا، ۱۹۹۴) .
فارغ از مفهوم تناسب، محققان به فرایندهای شناختی ارزیابی «بسط برند» نیز پی‌بردند. مارتین و استیوارت [۲۹](۲۰۰۱) با انجام تحقیقی بر روی تناسب طرح، نقش ساختار ذهن را در مقابل تناسب بسط برند آزمایش کردند (مارتین و استیوارت، ۲۰۰۱). یافته‌ها نشان‌داد که تناسب در فرایند «ارزیابی بسط برند» از یک طرح خطی پیروی نمی‌کند. همچنین نقش قدرت برند اصلی ( داسین و اسمیت [۳۰]۱۹۹۴ ؛ شینین و اشمیت[۳۱]، ۱۹۹۴؛ داور[۳۲]، ۱۹۹۶) بسط برند چندگانه (کلر و آکر[۳۳]، ۱۹۹۲) و ترتیب معرفی برند فرعی (داور و اندرسون [۳۴]۱۹۹۴) نیز مورد مطالعه قرار گرفته است. یافته‌های این تحقیقات نیز بر نقش کلیدی «تناسب» تاکید کرده‎اند.
میلبرگ و دیگران [۳۵](۱۹۹۷) و گورهان جانلی و ماهاس واران[۳۶] (۱۹۹۸) تأثیر بسط برند را بر روی برند اصلی نشان دادند و اینگونه نتیجه گرفتند که هر بسط برندی لزوما مطلوب نیست و باید به تاثیرات بازخورد منفی بسط ناموفق برند‌ها، توجه بیشتری مبذول شود (میلبرگ و دیگران، ۱۹۹۷؛ گورهان جانلی و ماهاس واران، ۱۹۹۸) .
پس از انجام تحقیقات فراوان بر حوزه تعمیم نگرش و روشن شدن زوایای آن، تلاش‌های پژوهشی از تمرکز بر فرایند تصمیم‌گیری مشتری، به تاثیر متغیر‌های آمیخته بازاریابی بر فرایند ارزیابی بسط برند، تغییر یافت. از این طریق برندسازی مرکب (پارک و دیگران[۳۷]، ۱۹۹۱) تبلیغات (پریور و برودی[۳۸]، ۱۹۹۸) استراتژی‎های ارتباطی (بریدجز و دیگران [۳۹]۲۰۰۰،) تکرار و محتوی آگهی (لین[۴۰]، ۲۰۰۰) تصویر شرکت و پرستیژ برند (ونک و دیگران[۴۱]، ۱۹۹۸؛ سوری و دیگران[۴۲]، ۲۰۰۰) قیمت گذاری و ترفیعات (سوری و دیگران، ۲۰۰۰) بررسی شدند. این تحقیقات باعث به وجود آمدن درک کاملی از چگونگی ارزیابی مشتریان از بسط برند و نقش میانجی متغیر‌های آمیخته بازاریابی شد. هان[۴۳] (۱۹۹۸) نقش رقابت در ارزیابی بسط برند را با مقایسه جایگاه‌یابی بسط برند در برابر برند‌های موجود بررسی‌کرد. در تحقیقی مشابه اسمیت و پارک (۱۹۹۲) تلاش کردند تا تاثیر معرفی برند فرعی جدید را بر سهم بازار و کارایی تبلیغات بسنجند (اسمیت و پارک، ۱۹۹۲).
با این وجود نقش و تاثیر رقابت و مولفه‎های آن در تمامی این تحقیقات نادیده گرفته شده است. این پژوهش در صدد پر کردن این خلأ در ادبیات موجود بسط برند است.
در جدول ذیل خلاصه‎ای از مهمترین تحقیقات انجام گرفته و حوزه‎های تحقیق در این زمینه آورده شده است:
جدول ‏۲-۱ مرور تحقیقات انجام شده

 


فرم در حال بارگذاری ...

« تاثیر سبک های رهبری بر فراموشی سازمانی هدفمند در دانشگاه قم- قسمت ۱۲شناسایی آسیب های موجود در برنامه آموزش مهارتهای زندگی نظام آموزش متوسطه نظری با توجه به عناصر نه گانه برنامه درسی از منظر متخصصان تعلیم و تربیت، معلمان، و دانش‌آموزان- قسمت ۴ »
 
مداحی های محرم