قوانین و هنجارهای مطلوب جامعه برای مصرف مواد، اسلحه و ارتکاب جرم
شرایط جامعه: نابسامانی همسایگان[۱۶۷]، فقر بیش ازاندازه، تبعیض نژادی، بیکاری زیاد
(منبع: برنارد[۱۶۸]، ۱۹۹۱؛ کوتلیارنکو[۱۶۹] و همکاران، ۱۹۹۷؛ لوتر[۱۷۰] و زیگلر[۱۷۱]، ۱۹۹۲؛ روتر[۱۷۲]، ۱۹۸۷؛ به نقل از PAHO ،۲۰۰۱، صص ۱۹-۱۸).
طبقه بندی مازلو از نیازهای انسان و دلالتهای آن بر آموزش مهارتهای زندگی
آبراهام مازلو[۱۷۳] (۱۹۷۰) نیازهای انسان را به دودسته تقسیم میکند: نیازهای کمبود یا کاستی[۱۷۴] و نیازهای رشد یا بالندگی[۱۷۵]. مازلو نیازهای دسته اول را نیازهای اساسی[۱۷۶] و نیازهای دسته دوم را فرا نیازها[۱۷۷] نام گذاری کرده است.
الف) نیازهای کمبود یا اساسی: علت این نام گذاری آن است که نیازهای کاستی زمانی که ارگانیسم در رابطه با یک نیاز کمبودی دارد (مثلاً غذا یا آب) بر انگیخته میشود. این نیازها چهار دستهاند:
نیازهای جسمانی، شامل نیاز به آب، غذا، خواب، حرارت مناسب وغیره
نیازبه امنیت یا ایمنی، شامل نیاز به داشتن محیط امن و به دور از تهدید.
نیاز به عشق و تعلق، شامل نیاز به ایجاد روابط متقابل میان دیگران و محبت کردن و مورد محبت واقع شدن.
نیاز به عزت نفس یا احترام به خود، شامل احساس کسب توفیق و تأیید، احساس شایستگی و احساس کفایت و مهارت؛ یعنی نیاز فرد به ایجاد تصور مثبتی در دیگران نسبت به خودش
ب) فرانیازها یا نیازهای مربوط به خود شکوفایی:
برخلاف نیازهای کاستی که از محرومیتهای انسان سرچشمه میگیرند، فرا نیازها نیروی شان را از میل آدمی به رشد و بالندگی کسب میکنند. فرا نیازها به نیازهای مربوط به خود شکوفایی یا تحقق خویشتن[۱۷۸] نیز معروفند. اینها عبارتند از نیازهای فرد برای رسیدن به آنچه که در حداکثر توان و استعداد دارد. نیازهای خود شکوفایی مواردی چون کنجکاوی، اشتیاق به شناخت یادگیری، کسب حقیقت، دانشاندوزی، تجربه کردن، درک زیبایی و نظم و هماهنگی را شامل میشوند (سیف، ۱۳۷۹، صص۳۵۲- ۳۵۰).
انواع نیازهای مازلو بصورت سلسله مراتبی در دنبال هم قرار میگیرند؛ یعنی اینکه نیازهای رده پایین باید حداقل تاحدودی ارضا شوند تا اینکه فرصت برای ارضای نیازهای سطح بالاتر فراهم آید. وقتی همه نیازهای اساسی برآورده شوند، انسان به فکر خود شکوفایی میافتد؛ یعنی میکوشد تا تواناییها و استعدادهای خودش را کشف کند و آرمانهایش را محقق سازد.
مازلو ویژگیهای افراد خود شکوفا را به شرح زیر بیان کرده است:
داشتن درک درستی از واقعیت، توانایی پذیرش خود و دیگران، طبیعی بودن، مشکل محور بودن به عوض خود محور بودن، علاقمند به تنهایی و خلوت، مقاومت در برابر همشکل شدن با دیگران، همدلی نسبت به دیگران (همان منبع، صص ۳۵۳-۳۵۲).جولییات. وود[۱۷۹] (ترجمه فیروز بخت، ۱۳۷۹) سطح بالاتری را نیز اضافه میکند که عبارتست از «شرکت مؤثر در یک جامعه متنوع» او نیازها را با محوریت ارتباط بین فردی بررسی میکند و در توضیح نیاز سطح ششم میگوید: در آستانه قرن جدید ما نیاز داریم راه و رسم زندگی در یک جامعه متنوع را بیاموزیم. دنیای ما از اقوام، جنسیتها، طبقات اجتماعی، سلایق جنسی، گروه های سنی و فرهنگهای مختلف تشکیل شده است.برای زندگی و عملکرد مناسب در یک چنین دنیای متنوعی محتاج و متکی به ارتباطات هستیم. شرکت مؤثر در دنیای اجتماعی متنوع، نقش بسیار مهم و حساسی در زندگی حرفه ای دارد زندگی در یک دنیای متنوع مثل سایر نیازهای مازلو وقتی بیشتر جلوه میکند که نیازهای اساسی برآورد شده باشند. درگیر شدن در این تنوع میتواند برخی از نیازهای اساسی انسان را برآورده کند (ادیب، ۱۳۸۲، ص۳۷).
دلالتهای نظریه مازلو بر آموزش مهارتهای زندگی
از نیازهای اساسی مطرح شده توسط مازلو میتوان مهارتهای زندگی را استخراج نمود که میتوانند در ارضاء نیازها مؤثر باشند. این مهارتها به شرح ذیل است:
نیازهای جسمانی(فیزیولوژیکی)[۱۸۰]:
قابلیتهای حرفه ای، بهداشت جسمی و روانی
نیاز به امنیت یا ایمنی[۱۸۱]:
مهارتهای ارتباطی و روابط بین فردی، بهداشت و سلامت جسمی و روانی، رعایت نکات ایمنی
نیاز به عشق و تعلق[۱۸۲]:
مهارتهای ارتباطی و بین فردی، مشارکت و همکاری، همدلی، تحمل،آزادی و مهارتهای شهروندی
نیاز به عزت نفس یا احترام به خود[۱۸۳]:
مهارتهای ارتباطی و بین فردی، خودآگاهی و داشتن هدف در زندگی، افزایش عزت نفس
نیاز به خود شکوفایی یا تحقق خویشتن[۱۸۴]:
مهارتهای خود آگاهی و داشتن هدف در زندگی، تفکر خلاق، تفکر انتقادی و مهارتهای ارتباطی و بین فردی
مشارکت مؤثر در یک جامعه متنوع:
مهارتهای ارتباطات اجتماعی و روابط بین فردی، همکاری، مشارکت، همدلی
همانطور که ملاحظه میگردد مهارتهای ارتباطی و روابط بین فردی وجه مشترک همه نیازها میباشند. به عبارت دیگر برقراری ارتباط با دیگران، ابزار اصلی و اولیه برای مرتفع ساختن نیازهاست.
جمعبندی نظریه های یادگیری
به طور خلاصه هر یک از تئوریها مبنایی را برای توجیه توسعه مهارتها و دیدگاه های متفاوت دربارۀ اینکه چرا این مهارتها مهم هستند، فراهم میکند.اندکی توجه بیشتر روی پیامدهای رفتاری نشان میدهد که توسعه مهارتها به عنوان روشی برای حرکت نوجوانان و جوانان به سمت رفتارهایی است که انتظارات مربوط به رشد، زمینۀ فرهنگی[۱۸۵] و هنجارهای اجتماعی[۱۸۶] را بطور مناسب برآورده میسازد. نکته دیگر تمرکز بیشتر روی اکتساب مهارتها[۱۸۷] به عنوان خود هدف میباشد. چونکه شایستگی در حل مسأله، ارتباط میان فردی و حل تعارضات میتواند به عنوان عناصر بسیار مهم رشد انسان سالم در نظر گرفته شود. سرانجام اینکه، برخی دیدگاه های نظری، مهارتهای زندگی را به عنوان روشی برای مشارکت فعالانه نوجوانان در فرایند رشد خودشان و فرایند ساخت هنجارهای اجتماعی میدانند. با آموزش به جوانان درباره اینکه چطور فکر کنند[۱۸۸] تا اینکه چه چیزی را فکر کنند[۱۸۹]، با مجهز کردن به ابزارهای حل مسائل، تصمیمگیریها و کنترل عواطف، و با درگیر کردن آنها از طریق روشهای مشارکتی، توسعه مهارتها میتواند به عنوان ابزار قدرت[۱۹۰] قلمداد شود. جدول صفحه بعد مفاهیم ضمنی هر یک از تئوریها را برای برنامۀ مهارتهای زندگی مشخص می کند:
جدول ۲-۲: مفاهیم ضمنی تئوریها برای توسعه مهارتهای زندگی
مفاهیم ضمنی تئوریها برای توسعه مهارتهای زندگی
آموختن مهارتهای زندگی نیاز به تکرار فرایندهای طبیعی بوسیله کودکان که رفتار (الگوگیری، مشاهده، تعامل اجتماعی) را یاد میگیرند، دارد.
کودکان و نوجوانان نیاز به توسعه مهارتهای درونی (خویشتنداری، کاهش استرس، مدیریت خود، تصمیمگیری) میباشند تا بتوانند رفتارهای بیرونی مثبت را حمایت کنند.
تئوری یادگیری اجتماعی
رفتارهایی که بوسیله ارزشها، باورها و نگرشهای فرد، و ادراک دوستان و خانواده درباره آن رفتارها تحتتأثیر قرار گرفتهاند. بنابراین مهارت در روشنسازی ارزشها و تفکر انتقادی (ارزیابی کردن خود و ارزشهای محیط اجتماعی) جنبه مهمی از برنامههای مهارتهای زندگی میباشند.
تئوری مسأله- رفتار
فرم در حال بارگذاری ...