(شکل ۳ـ۲).
«تعهد» | ||||
حضور | غیاب | |||
«اکتشاف» | حضور | هویت موّفق | هویت معوق | |
غیاب | هویت بازداشته | هویت پراکنده | ||
شکل ۳ـ۲ مقولههای پایگاه هویت از دیدگاه مارسیا
“موفقیّت” مبیّن تعهدی است که به دنبال دورهای از اکتشاف، برقرار میشود. افراد واجد پایگاه موفق، تفکر متعادل و روابط بین شخصی عمیقی دارند."تعویق"، حاکی از دورهای از اکتشاف فعال بدون تعهد است. این پایگاه اغلب با اضطراب و دیگر اشکال استیصال مرتبط است. “بازداشتگی” مبیّن تعهداتی است که بدون اکتشاف قبلی، برقرار میشود. افراد واجد پایگاه بازداشته به عنوان افرادی مستبد، از خودراضی و متکبر مشخص میشوند. پراکندگی، بیانگر عدم حضور اکتشاف نظامدار هویت و فقدان واقعی تعهد است. این پایگاه با سطوح پایین عاملیت مرتبط است (شوارتز و پانتن، ۲۰۰۶). در درون هر یک از این مقولهها، امکان ترسیم تمایزهای ظریفتر هم وجود دارد؛ مثلاً تمایز میان افراد واجد پایگاه بازداشته که بازداشتگی آنها موقت به نظر میرسد، و افرادی که بازداشتگی آنها تحکیم شده است (کروگر، ۱۹۹۵، نقل از استاینبرگ، ۲۰۰۵).
مارسیا (۱۹۹۳) برای هویت سه ویژگی اصلی پیشنهاد میکند: ساختاری۱[۳۵]، پدیدارشناختی۲و رفتاری۳. از نظر"ساختاری"، هویت مبیّن یک حلقه از زنجیره تحولی بزرگتر است. الگوی تحولی اریکسون را هشت مرحله دو قطبی تشکیل میدهد. این مراحل بر مبنای یکدیگرند؛ بدین معنا که موفقیت در هر مرحله بر مبنای موفقیت مرحله قبلی پیشبینی میشود. تحول هویت مرحله پنجم، طی نوجوانی اتفاق میافتد و پیوند تحولی بین کودکی و بزرگسالی است. جنبه"پدیدارشناختی” هویت به هسته فرد اطلاق میگردد. این هسته از خلال فرایند اکتشاف و تعهد نسبت به عناصر خاص هویت (یعنی، نقشها، باورها، ارزشها و غیره) تحول مییابد. از خلال فرایند اکتشاف، افراد به عناصر هویت متعهد میشوند. تثبیت عناصر انتخابشده، هسته هویت فرد را تشکیل میدهد. اکتشاف و تعهد، نیروهای سوقدهنده تحول هویت هستند. ترکیبات متفاوت این دو مشخصه به چهار پایگاه منجر میشود."رفتار"؛ یعنی، سومین جنبه هویت، نتیجه مستقیم تعهد به عناصر هویت است. با شکلگیری هسته درونی، فرد عمل بر طبق ارزشهای مرتبط با عناصر هویت هسته درونی را انتخاب میکند. رفتار منتج از تعهدات نسبت به عناصر هویت، صرفاً مبیّن جنبه قابل اندازهگیری هویت است. جنبههای ساختاری، پدیدارشناختی و رفتاری با هم چهارچوبی برای هویت فرد ایجاد میکند.
مارسیا (۱۹۸۷، نقل از مک لین[۳۶] و پرت۲، ۲۰۰۶) در بازنگری چندین مطالعه گزارش کرد که اشخاص واجد پایگاههای متفاوت از چندین جهت با یکدیگر متفاوتاند؛ برای مثال، هویت"موفق"با داشتن ظرفیت برای روابط صمیمی، انعطاف پذیری روان شناختی و مقاومت در برابر دستکاری حرمت خود؛ هویت"معوق"با اضطراب، حساسیت به مباحث اخلاقی و روابط خانوادگی دوسوگرا، هویت"بازداشته"با ارزشهای اقتدارگرا و روابط گرم خانوادگی، و در نهایت، هویت"پراکنده"با بی تفاوتی نسبت به مدرسه و روابط سرد خانوادگی مرتبط است.
همچنین واترمن (۱۹۹۹، نقل از نافو۳ و شوارتز، ۲۰۰۴) نشان داد که نوجوانان دارای هویت موفق، در مقایسه با نوجوانان دارای هویت پراکنده، تعریف خود، ثبات و حس سلامت روان شناختی بیشتری دارند.
مارسیا، اوایل نوجوانی را به صورت مرحله بههمریختگی ساختار یا ساختارزدایی۴ شکلگیری هویت توصیف میکند؛ به این معنا که به علت تغییرات سریع جسمانی، شناختی و اجتماعی، نوجوانان کم سنتر علاقهمند به تجدید نظر در ارزشها و هویتیابی دوره کودکی خود هستند (مارسیا، ۱۹۹۱، نقل از شهرآرای، ۱۳۸۴).
پژوهشهای انجامشده در باب هویت طیّ سالهای نخست، حول محور تعیین مقیاسهای اندازهگیری، اعتبار سازه و همبستههای الگوی پایگاه هویت استوار بوده است. این بیست سال پژوهش مفید بودن و چند منظوره بودن الگوی پایگاه هویت را نشان دادهاند (مارسیا، ۱۹۹۳). اما مارسیا (۱۹۶۶،۱۹۹۳) خود پذیرفته است که پایگاههای هویت از سازه هویت اریکسون دور شدهاند و این الگو در وهله اول بر هویت شخصی متمرکز است. کارآیی الگوی هویت به عنوان یک نظریه تحولی نیز مورد سؤال قرار گرفته است (کوت و لوین، ۱۹۸۸). برخی از مؤلفان (برای مثال، ون هوف۱، ۱۹۹۹) مطرح ساختهاند که الگوی پایگاه هویت، مفهوم هویت شخصی را که از سوی اریکسون ارائه شده است، به خوبی نشان نمیدهد؛ بهویژه، از نظر ابعاد زیادی که این مفهوم از دیدگاه اریکسون دارد (برای مثال، جهتگیری ارزشی و تعویق رواناجتماعی) و سطوحی از هویت که مارسیا به آنها نپرداخته است؛ یعنی، هویت من و هویت اجتماعی (نقل از شوارتز، ۲۰۰۱).
پس از طرح الگوی پایگاه هویت از سوی مارسیا، الگوهای دیگری از هویت از سال ۱۹۸۷ میلادی به منصه ظهور رسیدهاند که شوارتز (۲۰۰۱) آنها را به دو دسته تقسیم کرده است: الگوهایی که بهطور گسترده مکمل نظریه پایگاه هویتاند و از آن دور نشدهاند یا مفهومپردازی مجددی در الگوی پایگاه هویت ندادهاند۲[۳۷] (برای مثال، برزونسکی، ۱۹۸۹؛ گروتوانت، ۱۹۸۷)، و الگوهایی که نظریه پایگاه هویت را به عنوان مؤلفهای در نظریهشان با خود دارند ولی از جهت گستره و شمول از فرمولبندی مارسیا فراتر رفتهاند۳(برای مثال، آدامز و مارشال، ۱۹۹۶؛ کوت،۱۹۹۶). برای آشنایی بیشتر با این الگوها میتوانید به موشمان۴(۱۹۹۸)، کرپلمن۵، پیتمن۶و لامک۷(۱۹۹۷)، شوارتز (۲۰۰۱)، برزونسکی (۱۹۸۹)، شوارتز و پانتن (۲۰۰۶) و آدامز و مارشال۸ (۱۹۹۶)، مراجعه کنید.
۲ـ۱ـ۲ـ۲هویت: تفاوتهای جنسی و اقتصادی اجتماعی
فرم در حال بارگذاری ...