-
- مبانی مدرنیسم؛ قانون، محور اساسی جامعه مدنی است و این قانون، قانونی است که توسط مردم، تدوین میشود؛ بنابراین مبانی لیبرالیسم در شکلگیری مفهوم جدید جامعه مدنی اثرگذار بوده و فردگرایی، سکولاریسم و عقلانیت ابزاری، مبانی این جامعه مدنی بهشمار میروند.
- پلورالیسم اخلاقی و سیاسی؛ جامعه مدنی معاصر، همانگونه که ایدهای، در جهت تقویت پلورالیسم سیاسی است و از ایدئولوژی خاصی جانبداری نمیکند، بر کثرتگرایی ارزشی و اخلاقی نیز تکیه دارد؛ چرا که لازمه منطق به رسمیت شناختن همه گروهها و اجتماعات با هر مرام و مسلکی، کثرتگرایی و تساهل اخلاقی است.
- انسان مدنی؛ جامعه مدنی متکی بر انسان مدنی است و اگر افراد دارای ویژگی “مدنیت” باشند، آنگاه میتوان از جامعه مدنی سخن گفت. .( واعظی :پیشین؛۴۳)
۲-۳-۲جامعه مدنی و سرمایه اجتماعی
جامعه مدنی، آرمان جدیدی است که در ۳ دهه اخیر همزمان با فروپاشی دولت های رفاهی، دنیای سوسیالیسم و تجدد سازمان یافته در مغرب زمین در گفتمان عمومی و دانشگاهی پدیدار شده است. روح مفهوم جامعه مدنی در سطح بین المللی در دهه های اخیر نشانه احیای زبان مشترک بشریت برای فتح آزادی و استقرار دموکراسی است. جامعه مدنی روشی برای تشخیص کارزارهای جدید اجتماعی تلقی می شود. جامعه مدنی به مثابه آرایش جدید اجتماعی است که در متن آن آفرینش، سایر آرایش ها یا آفرینش های سیاسی امکان وقوع می یابند. جامعه مدنی منشاء ایجاد حوزه های جدید مقاومت علیه خشونت و دستگاه سرکوب و… است. شمار گسترده ای در کتاب ها و مقالات منتشر شده پیرامون جامعه مدنی یا عنوانی که این واژگان را در خود دارد عمدتا در حوزه نظریه سیاسی، فلسفه سیاسی و… جای می گیرند، انبوه نوشته ها و گفتارها هر کدام به نوعی در روشن شدن مفهوم جامعه مدنی و روابط آن با حوزه سیاسی و دولت به ما یاری رسانده اند.
ارتباط عمیق مفهوم جامعه مدنی با سرمایه اجتماعی منجر به پاسخ به این پرسش است که جامعه مدنی توانمند، پاسخگو و کارآمد در چه شرایطی شکل می گیرد و تداوم می یابد، به بیان دیگر محور اصلی شناسایی زمینه های اجتماعی مناسب برای نوسازی سیاسی و عوامل موثر در شکل گیری و تداوم نهادهای مدنی است. سرمایه اجتماعی مفهومی است که بسیاری تحلیلگران اجتماعی برای توضیح طیف وسیعی از فرآیندهای اجتماعی به ویژه برای استقرار و تاسیس جامعه مدنی به کار می برند.
در ادبیات نوسازی سیاسی مفهوم سرمایه اجتماعی برای تبیین زمینه های اجتماعی مناسب برای نوسازی سیاسی، از جایگاه ویژه ای برخوردار است. مروری بر ادبیات سرمایه اجتماعی نشان می دهد که مفهوم سرمایه اجتماعی دارای ۴ بعد تحلیلی می باشد این ابعاد عبارتند از:
۱) آگاهی ها: پیش شرط اولیه برای مشارکت اجتماعی «آگاهی» است. در هر جامعه ای که افراد از ماهیت مسائل و رخدادهای اجتماعی آگاه نباشند یا از برنامه های موجود که پاسخگوی مشکلات هستند بی خبر نباشند، فرصت های مشارکت اجتماعی و حس قوی اجتماعی یا ذخیره سرمایه اجتماعی هم پایین خواهد بود.
۲) اعتماد و همکاری متقابل: اعتماد اجتماعی یکی از ابعاد مهم سرمایه اجتماعی است. اعتماد دارای دو بعد امنیت شخصی و انتظار همکاری و سود متقابل است. اعتماد و همکاری با بعد اول سرمایه اجتماعی یعنی آگاهی ارتباط مستقیم دارد، اعتماد راه را برای تعامل اجتماعی و پیدایش عرصه عمومی باز می کند. در جوامعی که فاقد اعتماد اجتماعی و همکاری متقابل بین افراد هستند گسیختگی و شکاف های ژرفی در میان گروه های اجتماعی مشاهده می شود، در چنین جوامعی باید در انتظار پارانویای گسترده باشیم همچنین روابط کلینتالیستی ، فرصت طلبی، انزوا، بی نظمی و… رشد می یابد.
روان شناسان اجتماعی و جامعه شناسان فرهنگی به این نکته تذکر می دهند که پایه هر نوع اعتمادی «اعتماد به نفس» است، اعتماد به نفس نتیجه پیدایش شخصیت رشید و بالغ است که طی فرآیندی پرافت و خیز به قله هویت یابی می رسند. چنین افرادی سنگ بنای جامعه ای بالغ و رشد یافته را پی می ریزند. رسیدن به قلعه هویت یابی به معنای خروج از مرحله صغارت است. اعتماد به نفس مقوله ای است اکتسابی که از طریق آموزش اجتماعی تحصیل می شود. اعتماد و همکاری متقابل بین افراد از عناصر مقوم سرمایه اجتماعی است.
۳ ) مشارکت اجتماعی: وجود شبکه های مشارکت به عنوان حوزه های تولید کننده سرمایه اجتماعی بعدی است که بیشترین توجه را در ادبیات نوسازی و توسعه سیاسی به خود معطوف کرده است. هدف از به کارگیری عبارت حوزه های تولیدکننده سرمایه اجتماعی برای نشان دادن این حقیقت است که همه حوزه ها از نظر تئوریک برای تولید سرمایه اجتماعی صلاحیت ندارند تنها حوزه هایی که به صورت داوطلبانه و آزاد و خودجوش شکل گرفته باشند تولیدکننده سرمایه اجتماعی هستند. شیوه تعاملات اعضای شبکه های مشارکت اجتماعی بر مبنای ارتباطات زبانی است. شبکه های مشارکت اجتماعی ای سالم هستند که در آنها لکنت زبان نباشد و افراد بر مبنای سخن و کلام با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. بر منطق کلام مسائل فی مابین را حل و فصل کنند. وجود شبکه های مشارکت اجتماعی در هر جامعه ای بیانگر میزان سرمایه اجتماعی آن است. هر چقدر شبکه های مشارکت در یک جامعه ای گسترده تر باشد سرمایه اجتماعی آن جامعه نیز غنی تر است.
باید اضافه کرد در هر جامعه شبکه ای از ارتباطات رسمی و غیررسمی وجود دارد که یا عمودی هستند یا افقی، در چارچوب شبکه های ارتباطی عمودی یا شبکه های مشارکت غیرمدنی، روابط معمولا نابرابر است؛ رابطه خدایگان و بنده است. در جوامعی که شبکه های ارتباطی عمودی وجه غالب را دارند روابط نابرابر کلینتالیستی و استثماری بسیار رواج می یابد و فرصت طلبی، کلبی مسلکی، بی اعتمادی و… به ویژگی های فراگیر تبدیل می شود. بنابراین زمینه مناسبی برای استمرار نهادهای مدنی به وجود نمی آید. ولی در چارچوب شبکه های ارتباطی افقی یا شبکه های مشارکت مدنی که بر رابطه برابر مستثنی هستند زمینه مناسبی برای استقرار و تداوم نهادهای مدنی فراهم می شود زیرا شبکه های مشارکت اجتماعی اولا هزینه های بالقوه فرار، طفره روی و فرصت طلبی را در جریان هر گونه مبادله و داد و ستد اقتصادی ـ اجتماعی بالا می برند، ثانیا هنجارهای نیرومندی برای همکاری و تعامل متقابل پرورش می دهند، ثالثا ارتباط را تسهیل و جریان اطلاعات را درباره قابل اطمینان بودن افراد تقویت می کنند که نتیجه آن اعتماد متقابل بیشتر و آسان تر شدن همکاری است و رابعا کامیابی ها و پیروزی های گذشته حاصل از همکاری داوطلبانه را متبلور می سازد.
۴) قابلیت و همکاری سازمانی: یکی از ابعاد مهم دیگر سرمایه اجتماعی وجود سازمان های کارآمد و پاسخگو در جامعه است؛ سازمان هایی که قابلیت و توانایی آن را داشته باشند که به خواسته ها و تقاضاها به صورت کارآمد و منطقی پاسخ دهند و ظرفیت های نهفته در جامعه را به برنامه های موثر تبدیل نمایند و همچنین تشریک مساعی و همکاری متقابل بین سازمان ها برای پیشبرد برنامه ها وجود داشته باشد.
پس می توان گفت جوامعی که دارای سرمایه اجتماعی غنی هستند بستر اجتماعی بسیار مناسبی را برای شکل گیری و استقرار جامعه مدنی توانمند،پاسخگو و کارآمد فراهم می سازند و نهادهای مدنی دموکراتیک هم در چنین فضایی رشد می کنند. یکی از دلایل کارآمد تر بودن نظام های دموکراتیک نسبت به نظام های اقتدارگرا وجود انباشت سرمایه اجتماعی در چنین جوامعی است. انباشت سرمایه اجتماعی از اقتدارگرایی و خودکامگی، فرصت طبی، کلبی مسلکی، روابط کلینتالیستی، بی اعتمادی و… جلوگیری می کند. وجود سرمایه اجتماعی کلید استقرار جامعه مدنی و دموکراسی در هر جامعه ای است و فقدان سرمایه اجتماعی مانع اساسی بر تاسیس و استقرار جامعه مدنی و دموکراسی است.
در انتها می توان بیان داشت که اساسا ، جامعه مدنی سپر و حفاظ شهروندان در برابر دولت و تنظیم کننده روابط و مناسبات میان دولت و شهروندان بر اساس مشارکت عمومی در گردش امور همگانی جامعه است. جامعه مدنی به عنوان یکی از کانون های آموزش وقدرت یابی شهروندان، از عرصه هایی است که افراد از طریق آن و به واسطه تعاملات مدنی به موقعیت شهروندی_فرد دارای حق مشارکت در زندگی اجتماعی وسیاسی_ نائل می شوند. رشد، پویایی و شادابی جامعه مدنی تأثیر مهمی در شکوفایی نقش انسان در زندگی اجتماعی وسیاسی داشته است. جامعه مدنی به افراد فر صت حضور در اجتماع و موقعیت های اجتماعی را اعطا می کند؛ لذا پویایی و شادابی جامعه مدنی به رشد شخصیت انسانی، بلوغ اجتماعی و استقلال او در برابر دیگر بازیگران و کانون های قدرت منجر می شود.از طریق مشارکت در فعالیت های مدنی است که افرادبا دیگران تعامل می کنند وارتباطات اجتماعی بر مبنای احترام و نفع متقابل شکل می گیرد؛ شهروندان متوجه ارتباط بین منافع شخصی خود و مصالح اجتماعی می شوند و از این طریق می توانندبه انباشت وافزایش سرمایه اجتماعی کمک کنند. بنابراین وجود جامعه مدنی پویا وفعال زیر بنای شکل گیری سرمایه اجتماعی در جامعه می باشد.از سوی دیگر بالا بودن میزان سرمایه اجتماعی باعث میشود تانهادهای اجتماعی شکل گرفته توسط شهروندان بتوانند وظیفه خود را به عنوان ناظر وکنترل کننده عملکرد دولت به انجام برسانندو از این طریق شهروندان قادرمیگردند تا در شکل دادن به یک جامعه مدنی قوی مشارکت داشته باشند. به گفته منتسکیو: ‹‹ اصلاحات سیاسی متوقف بر اصلاحات فکری و اخلاقی است››.
۲-۴ سرمایه اجتماعی و سازمان های غیردولتی
«سرمایه اجتماعی » به عنوان هنجارها و ارزشهای غیر رسمی مشترک میان اعضای یک گروه ، سنگ بنای هرگونه فعالیت جمعی غیر انتفاعی به شمار می آید.بدون وجودارزش های مشترک وهمگانی که تعدادی از افراد خود رابه آن متعهد بدانند نمی توان انتظارداشت که این افراد فعالیتی را آغاز نمایندکه نه تنها هیچ گونه نفع اقتصادی برای آن هادر بر نداشته باشد بلکه مستلزم صرف منابع مالی ونیز وقت وانرژی باشد.بنا براین شکل گیری ورشد سازمان های غیر دولتی در یک جامعه ـ به عنوان سازمان های غیر انتفاعی که نه در جهت منافع اعضابلکه در جهت منافع سایر افراد اجتماع فعالیت می کنند ـ مستلزم وجود سطح قابل توجهی از سرمایه اجتماعی در آن جامعه می باشد.
۲-۴-۱ مفهوم سرمایه اجتماعی
«سرمایه اجتماعی» مجموعه هنجارها و ارزشهای غیر رسمی است که میان اعضای یک گروه مشترک هستند. این گروه میتواند از یک گروه دولتی، یک سازمان غیر دولتی، یک شبکه تا یک ملت را در برگیرد.تعاریف مختلفی از سرمایه اجتماعی ارائه شده است که در ذیل به چند مورد از آن ها اشاره میشود:
الف ـ سرمایه اجتماعی موضوعاتی اعم از شدت و کیفیت روابط و تعاملات بین افراد و گروهها، احساس تعهد و اعتماد دو جانبه نسبت به هنجارها و ارزشهای مشترک را شامل میگردد و به عنوان یک حس تعلق و همبستگی، پایه بهم پیوستگی اجتماعی در نظر گرفته میشود. (کاراکن و جانسون).
ب ـ سرمایه اجتماعی وجوه گوناگون سازمانهای اجتماعی نظیر اعتماد، هنجار و شبکهها است که میتوانند با ایجاد و تسهیل امکانات هماهنگ کارایی جامعه را بهتر کنند. (پاتنام).
پ ـ سرمایه اجتماعی منبعی اجتماعی ـ ساختاری است که دارایی و سرمایه افراد محسوب میشود. این دارایی شیء واحدی نیست بلکه ویژگیهایی است که در ساختار اجتماعی وجود دارد و باعث میشود افراد به سهولت بیشتری وارد کنش اجتماعی شوند. (کلمن).
ت ـ سرمایه اجتماعی شامل روابط قراردادی و ساختاری نهادهای کلان اعم از دولت، رژیمهای سیاسی و نظامهای حقوقی و قضایی میشود. (نورث).
ث _ سرمایه اجتماعی به معنای هنجارها و شبکه هایی است که امکان مشارکت مردم در اقدامات جمعی به منظور کسب سود متقابل رافراهم می کند.
ج _ سرمایه اجتماعی را می توان به منزله هنجارها وشبکه هایی تعریف کردکه دستکم شامل سه عنصر آگاهی، اعتمادو مشارکت باشند. .( تاجبخش :۱۳۸۲؛۱۰۷)
براساس تعاریف فوق صاحب نظران هشت عنصر مهم سرمایه اجتماعی را به قرار ذیل مطرح کردهاند (همان)
۱ـ مشارکت در اجتماع محلی
۲ـ کنشگرایی در یک موقعیت اجتماعی
۳ـ احساس اعتماد و امنیت
۴ـ پیوندهای همسایگی
۵ ـ پیوندهای دوستی و خانوادگی
۶ ـ ظرفیت پذیرش تفاوتها
۷ - بها دادن به زندگی
۸ ـ پیوندهای کاری
به نظر می رسد که بتوان عنصر دیگری را به موارد فوق افزود وآن ثبات رفتاری است.رفتار باثبات یکی از عوامل شکل دهنده سرمایه اجتماعی است .چرا که بی ثباتی رفتاری موجب غیر قابل پیش بینی بودن رفتار و در نتیجه از بین رفتن اعتماد وامنیت ، بی ثباتی پیوندها، نامشخص بودن تفاوت ها و لذاتخریب سرمایه اجتماعی می شود.
۲-۴-۲سرمایه اجتماعی و توسعه
در صورتی که بپذیریم تنها برخورداری از منابع مالی و نیروی انسانی نتوانسته جوامع را به سوی رشد و توسعه اجتماعی سوق دهد باید عامل سومی نیز برای دستیابی به توسعه قائل شویم و آن سرمایه اجتماعی است. توسعه اقتصادی ژاپن صریحاً به کمک توسعه منابع انسانی مرتبط با فرصتهای اجتماعی که ایجاد شده بود صورت گرفت. .( آمارتیاسن :۱۳۸۱؛۵۱)
در واقع میزان اثر بخشی و کارآیی دو منبع اول عمدتاً به میزان برخورداری از سرمایه اجتماعی بستگی دارد. از این گذشته سرمایه اجتماعی که در واقع از ارزشها و هنجارهای جامعه، استحکام تعهدات متقابل بین افراد، گروهها و تا حدود زیادی مشارکت اجتماعی تأمین میشود حافظ جامعه و گروههای اجتماعی دربحرانهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است و میتواند از توقف جامعه در مرحله عقب ماندگی جلوگیری کند.
مطالعه تجربی در زمینه سرمایه اجتماعی که طیف وسیعی از رشته های علوم اجتماعی رادر بر می گیرد ،نشان می دهد که اختلاف بین کشورها در سطح و میزان توسعه اجتماعی واقتصادی ناشی از اختلاف آنها در ذخیره موجودی سرمایه اجتماعی است.مناطق یا کشورهای دارای ذخیرهبالای سرمایه اجتماعی ،برحسب اعتماد تعمیم یافته وتعهد مدنی گسترده، به نظر میرسد که در مقایسه با جوامع دارای اعتماد وتعهد مدنی پایین ، به سطوح بالاتر رشد دست می یابند.بر طبق این مطالعات ،سرمایه اجتماعی با تسهیل همکاری بین منافع متضاد فردی برای نیل به ستانده فزاینده وتوزیع برابر به کارایی ورشدکمک می کند. .( جباری :۱۳۷۰)
به عنوان مثال،رونالد دور،جامعه شناس انگلیسی که یکی از هوشمندترین وباسابقه ترین ناظران تحولات جامعهژاپنی است، معتقد است که در ژاپن هزینه های معاملاتی به دلایل غیر اقتصادی (یعنی اجتماعی)پایین نگاه داشته شده است.وی عامل اصلی پایین بودن این هزینه هارا «اخلاقی شدن روابط تجاری مبتنی بر خوش معامله گری دو جانبه»عنوان می کند. .( واعظی :۲۲۶)
همچنین تحقیق دیگری که در کشور ایتالیا انجام شد نشان دادکه رشداقتصادی بیشتر مناطق شمالی واختلاف سطح توسعه مناطق شمالی و جنوبی این کشور ناشی از اختلاف در میزان سرمایه اجتماعی در این دو ناحیه است.( رمضان زاده :۱۳۸۱؛۲۱)
۲-۴-۳ سرمایه اجتماعی و دموکراسی
سرمایه اجتماعی را میتوان سنگ بنای دمکراسی و جامعه مدنی نامید. پیدایش و گسترش اصول دمکراسی در یک کشور مستلزم وجود زمینههای مساعدو آمادگی مردم برای قبول این پدیده اجتماعی است. شواهد مهم تاریخی نشان داده است که وقتی مردم روحیه دمکراتیک نداشتهاند کوشش دولتها برای اجرای دمکراسی بی نتیجه بوده است؛ زیرا دمکراسی با زور و تلقین در جوامع راه نمییابد بلکه جوامع هستند که بایستی خواهان دمکراسی باشندو به دست خویش در زمین مساعد بذر آن را کاشته و نهال آن را پرورش داده و از ثمرات آن برخوردار شوند. .( جباری :پیشین؛۷۲)
۲-۴-۴شکل گیری سرمایه اجتماعی
اگر افراد در یک بستر مدنی مشارکت کنند و اشتراکاتی را که به عنوان شهروندان با سایر افراد دارند فارغ از پیوندهای درونی با زمینههای قومی و فرهنگی مبنا قرار دهند سرمایه اجتماعی شکل میگیرد. البته همین پیوندهای درون گروهی میتواند پتانسیلی مولد برای انباشت سرمایه اجتماعی باشد. ( سبزواری :۱۳۸۲؛۵۷)
با این حال نبایدنقش دولت را در شکل گیری سرمایه اجتماعی از نظر دور داشت. شکل گیری هر پدیده اجتماعی احتیاج به شرایط خاصی دارد. به عبارت دیگر انسانها نمیتوانند به صورت کاملاً ارادی تحت هر شرایطی هر نوع جامعهای را که خواستند ایجاد کنند بلکه باید زمینههای عینی و ذهنی لازم برای شکل گیری نوع خاصی از جامعه و پدیده اجتماعی وجود داشته باشد. .( زکایی :۱۱ )
مهیا کردن این زمینهها عمدتاً بر عهده دولتهامی باشد.در این جهت تغییر نگاه دولتمردان به مردم ضروری است: افراد و مردم را باید به عنوان کسانی دید که فعالانه ـ با اعطای فرصتها ـ درگیر شکل دادن به سرنوشت خودشان هستند و نه فقط به عنوان دریافت کنندگان منفعل ثمرات برنامههای فریبکارانه توسعه. بعلاوه آماده سازی محیط قانونی و سیاسی زیربنایی، تأمین منابع مالی و فیزیکی، ایجاد کانالهایی جهت ابراز شرایط توسط افراد و گروهها و تعیین هنجارهای مشترک، دسترسی به سرمایه اجتماعی را امکان پذیر می کند. برای افزایش سرمایه اجتماعی میبایست تشکلهای داوطلب مردمی را مورد حمایت قرار داد. با تقویت و افزایش تشکلهای غیر دولتی همبستگی اجتماعی تکثیر شده و عمق مییابد و با افزایش این شاخص کارکردهای اجتماعی و اقتصادی سرمایه اجتماعی و جامعه مدنی نمایان میشود. .( انوری :۱۳۸۱؛۹)
به گفته آلکسی دوتوکویل: ‹‹ جامعه و فرهنگی که از ابتدا به افراد خود میآموزد که نسبت به سرنوشت خود حساس بوده و در آن شرکت کنند و افراد از ابتدا میآموزند که برای هر امری از ساختن یک بیمارستان گرفته تا تصمیم گیری نسبت به سرنوشت یک جنگ به شور و مشورت بپردازند؛ در چنین جامعهای مردم آزاد اندیش بوده و دمکراسی بنیان نهاده خواهد شد. .( زکایی :پیشین؛۱۳)
۲-۴-۵اندازه گیری سرمایه اجتماعی
اگر افراد در یک بستر مدنی مشارکت کنند و اشتراکاتی را که به عنوان شهروندان با سایر افراد دارند فارغ از پیوندهای درونی با زمینههای قومی و فرهنگی مبنا قرار دهند سرمایه اجتماعی شکل میگیرد. البته همین پیوندهای درون گروهی میتواند پتانسیلی مولد برای انباشت سرمایه اجتماعی باشد.
فرم در حال بارگذاری ...