ارزیابی عملکرد واحدهای تجاری در چند دهه اخیر بهصورت علمیتر و فنیتر انجام شده وقسمت عمده ادبیات مدیریت، امور مالی وحسابداری را تشکیل میدهد. تلاشهای زیادی در جهت مقایسه معیارهای سنجش و ارزیابی عملکرد واینکه کدام یک از اعتبار بیشتری برخوردار است، انجام شده است. یکی از روشهای سنجش عملکرد شرکتها بررسی رابطه میزان سود خالص، سود تقسیمی و سرمایهگذاری دوره قبل و دوره جاری است. در واقع شرکتها تمایل دارند که با تقسیم کمترین میزان سود در بین سهامداران، به بیشترین سود خالص در قبال مبلغ سرمایهگذاری شده دست پیدا کنند.
یکی از اهدف اصلی شرکتها، افزایش بازده حقوق صاحبان سهام است و بدین منظور از روشی استفاده میکنند که آنها را در رسیدن به این مهم یاری کند. افزایش بازده حقوق صاحبان سهام ارزش شرکت را بالا میبرد. در واقع سرمایهگذاران اعم از سهامداران یا تأمینکنندگان وام و تسهیلات بلندمدت با اعطای سرمایه یا پول خود به شرکت، ریسک عدم وصول آن را پذیرفتهاند و بازدهای معادل هزینه سرمایه شرکت را میخواهند (مشایخ و شاهرخی، 1388).
بنابراین قابلیت و قدرت انعطاف عملیاتی یک شرکت تا حد زیادی به تواناییهای بالقوه و بالفعل آن شرکت در دسترسی به منابع مالی بهینه و رابطه با آن منابع بستگی دارد. بهعبارت دیگر شرکت آنگاه میتواند از فرصتهای سرمایهگذاری به نحو مطلوب استفاده کند که به موقع بتواند از منابع مالی متناسب بهرهمند شود و با کسری نقدینگی روبرو نشود (پورحیدری، 1390).
پاسخ این سؤال که آیا سیاست تقسیم سود بر ارزش شرکت اثر میگذارد یا خیر هنوز درهالهای از ابهام است و بحثهای زیادی پیرامون آن در مالیه شرکت وجود دارد. مودیلیانی و میلر(1961و 1958) ثابت نمودند که تحت شرایط اطمینان، سیاست تقسیم سود ارتباطی با ارزش شرکت ندارد. فاماو میلر(1972) ضمن بیان اینکه وابستگی بین تأمین مالی شرکت، سرمایهگذاری و سیاست تقسیم سود وجود ندارد دریافتند که سیاست سرمایهگذاری تنها عامل تعیینکننده ارزش شرکت است. مطالعات گذشته نشان میدهند که بین سود تقسیمی و سرمایهگذاری ارتباط وجود دارد اما ارتباط دقیقی مشخص نشده است.
امروزه رابطه تجربی بین تقسیم سود و سرمایهگذاری بسیار مبهم است و شواهد متضادی وجود دارد. وقتی که بازارهای سرمایه ناقص هستند، شرکتها ممکن است از سود تقسیمی بهعنوان یک علامت از سودهای آتی برای غلبه بر عدمتقارن اطلاعاتی استفاده میکنند. اما اگر سود تقسیمی از محل منابع داخلی تأمین شده باشد ممکن است بهعنوان مخارج دوره جاری و سرمایهگذاری آتی قلمداد شود و در نتیجه، منجر به رشد آتی سود شود.
این بازخور پویا تا به حال مورد آزمون قرار نگرفته است و تمرکز اولیه پژوهش حاضر بر آن میباشد. نظر به اینکه مطالعات چندی نشان دادند که سود تقسیمی و سود خالص با استفاده از هر دو روش سری زمانی و برش مقطعی، با هم در ارتباطند، در این پژوهش ابتدا رابطه بین سود، سود تقسیمی و سرمایهگذاری دوره جاری را با سود، سود تقسیمی و سرمایهگذاری دوره قبل بررسی میشود. سپس مدل بردار خود رگرسیونی سه معادلهای برای سود تقسیمی، سرمایهگذاری و سود برای کشف رابطه پویای بین سرمایهگذاری و سیاست تقسیم سود فرض میشود. چارچوب مدل خود رگرسیونی درک عمیقتری از پویای بلندمدت و کوتاهمدت بین سرمایهگذاری شرکت، سود و سود تقسیمی ارائه مینماید. مسأله اساسی پژوهش انجام شده پاسخ به رابطه بین سود، سود تقسیمی و سرمایهگذاری دوره جاری با سود، سود تقسیمی و سرمایهگذاری دوره قبل میباشد.
- 3 اهمیت و ضرورت انجام پژوهش
سرمایهگذاران در داراییهای فیزیکی و مالی سرمایهگذاری میکنند. سرمایهگذاری در داراییهای مالی از طریق خرید سهام، اوراق قرضه و… صورت میگیرد. هنگامی که شخصی سهام شرکتی را خریداری می کند مالک شرکت شده و از مزایایی مانند سود، سود تقسیمی، افزایش قیمت سهام و… بهرهمند میشود. شرکتها معمولاً در پایان دورهمالی این تصمیم مهم را اتخاذ میکنند که چه مقدار از سود باید در شرکت سرمایهگذاری شود. همواره این سؤال پیش میآید که چه رابطهای بین سود خالص، سود تقسمی و سرمایهگذاری وجود دارد. از اینرو، یکی از موضوعهای مهم در مالیه مدرن، شناخت رابطه بین سیاست تقسیم سود و ارزش شرکت بوده است که از زمان ارائه نظریه بیارتباطی سود تقسیمی و ارزش شرکت توسط مودیلیانی و میلر(1961) توجه بیشتری را به خود معطوف داشته است. محققان بسیاری سعی در کشف رابطه موجود بین عوامل فوق و همچنین شناخت سایر فاکتورهای مؤثر بر این رابطه داشتهاند. پژوهشهای متعددی به آزمون تجربی نظریه بیارتباطی با استفاده از دادههای مختلف، تحت شرایط مختلف و آزمونهای متفاوت از نظر آماری پرداختند.
بعضی از پژوهشها وجود رابطه بین سود تقسیمی و ارزش شرکت را تأیید و برخی پژوهشهای دیگر این رابطه را تأیید ننمودهاند.
پژوهشهای دیگر وجود یا عدم وجود رابطه فوق را به حضور یا تغییرات در فاکتورهای دیگر نسبت میدهند. مثلاً مطالعات گذشته نشان میدهند که بین سود تقسیمی و سرمایهگذاری ارتباط وجود دارد اما ارتباط دقیقی مشخص نشده است. پاسخ این سؤال که آیا سیاست تقسیم سود بر ارزش شرکت اثر میگذارد یا خیر هنوز در هالهای از ابهام است و بحثهای زیادی پیرامون آن در مالیه شرکت وجود دارد.
لذا پژوهش حاضر با استفاده از روشهای آماری متفاوت (استفاده از خودرگرسیون برداری و آزمون علیت گرانجر) در راستای پژوهشهای انجام شده قبلی به بررسی و تحلیل همزمان و پویای روابط بین متغیرهای سود تقسیمی، سود و سرمایهگذاری بهمنظور کشف روابط احتمالی جهت پر کردن خلاء موجود با استفاده از دادههای بورس اوراق بهادار تهران پرداخته است.
1 – 4 اهداف پژوهش
1-4-1 هدف کلی
شناخت رابطه بین درصد تغییرات سرمایهگذاری، سود و سود تقسیمی
1-4-2 اهداف ویژه
شناخت رابطه بین درصد تغییرات سرمایهگذاری دوره جاری و درصد تغییرات سرمایهگذاری دوره قبل، درصد تغییرات سود تقسیمی دوره قبل و درصد تغییرات سود خالص دوره قبل
شناخت رابطه بین درصد تغییرات سود تقسیمی دوره جاری و درصد تغییرات سرمایهگذاری دوره قبل، درصد تغییرات سود تقسیمی دوره قبل و درصد تغییرات سود خالص دوره قبل
شناخت رابطه بین درصد تغییرات سود خالص دوره جاری و درصد تغییرات سرمایهگذاری دوره قبل، درصد تغییرات سود تقسیمی دوره قبل و درصد تغییرات سود خالص دوره قبل
1-4-3 هدف کاربردی
ارائه رهنمودهای کاربردی به شرکتها و سرمایهگذاران پیرامون رابطه بین سیاست تقسیم سود و ارزش شرکتها تحت شرایط مختلف
1- 5 قلمرو پژوهش
قلمرو این پژوهش شامل سه بعد مختلف، به شرح زیر میباشد:
1-5-1 قلمروی موضوعی
در این پژوهش پویایی رابطه بین درصد تغییرات سرمایهگذاری، سود و سود تقسیمی در شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران مورد بررسی قرار گرفته است.
1-5-2 قلمروی زمانی
با درنظر گرفتن اطلاعات نزدیک به زمان انجام تحقیق و در دسترس بودن آنها قلمرو زمانی تحقیق یک دوره 10 ساله از ابتدای سال 1383 لغایت پایان سال 1392 تعیین شده است.
1-5-3 قلمروی مکانی
قلمرو مکانی پژوهش کلیه شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران است.
1-6 فرضیه های پژوهش
فرضیه اول: درصد تغییرات سرمایهگذاری دوره قبل بر درصد تغییرات سرمایهگذاری دوره جاری تأثیر معناداری دارد.
فرضیه دوم: درصد تغییرات سود تقسیمی دوره قبل بر درصد تغییرات سرمایهگذاری دوره جاری تأثیر معناداری دارد.
فرضیه سوم: درصد تغییرات سود خالص دوره قبل بر درصد تغییرات سرمایهگذاری دوره جاری تأثیر معناداری دارد.
فرضیه چهارم: درصد تغییرات سرمایهگذاری دوره قبل بر درصد تغییرات سود تقسیمی دوره جاری تأثیر معناداری دارد.
فرضیه پنجم: درصد تغییرات سود تقسیمی دوره قبل بر درصد تغییرات سود تقسیمی دوره جاری تأثیر معناداری دارد.
فرضیه ششم: درصد تغییرات سود خالص دوره قبل بر درصد تغییرات سود تقسیمی دوره جاری تأثیر معناداری دارد.
فرضیه هفتم: درصد تغییرات سرمایهگذاری دوره قبل بر درصد تغییرات سود خالص دوره جاری تأثیر معناداری دارد.
فرضیه هشتم: درصد تغییرات سود تقسیمی دوره قبل بر درصد تغییرات سود خالص دوره جاری تأثیر معناداری دارد.
فرضیه نهم: درصد تغییرات سود خالص دوره قبل بر درصد تغییرات سود خالص دوره جاری تأثیر معناداری دارد.
( Earnings per share
) Akhigbe
) Modigliani
فرم در حال بارگذاری ...