اختلال وسواسی- جبری یک اختلال اضطرابی ناتوان کننده است که با افکار وسواسی مقاوم (افکار، تکانهها یا تصاویر مزاحم) و یا اعمال وسواسی (رفتارهای تکراری یا اعمال ذهنی متمرکز بر کاهش استرس) تعریف شده است و ناراحتی قابل ملاحظه و اختلال در عملکرد اجتماعی و شغلی قابل ملاحظه ای را باعث می شود (انجمن روانپزشکی آمریکا، 2000؛ کران، سینمن، داونپورت، 1996). اگرچه پیشتر اختلال وسواسی- جبری اختلال نسبتاً نادری محسوب می شد ولی تخمین های اخیر دامنهی شیوع آن را در طول عمر%3/2 برآورد کرده اند (روسییو، استین، چییو و کسلر، 2010) و برآورد بالینی افکار وسواسی و اعمال وسواسی در دامنه ی13/0 تا 49/0 قرار دارد (فولانا و همکاران، 2009). اختلال وسواسی- جبری معمولاً با اختلال های مهمی همراه است. دادههای حاصل از تکرار مطالعه ملی همبودی اختلال وسواسی- جبری با سایر اختلالات روانی، این اختلال را به عنوان یک اختلال اضطرابی معرفی نموده است که از نظر آسیب زایی در طبقه بندی “جدی” قرار می گیرد. لازم بذکر می باشد که این نوع طبقهبندی با بکارگیری شاخص های مختلفی، از جمله سابقهی اقدام به خودکشی در طول 12 ماه گذشته، یا ناتوانی کاری قابل توجه و یا اختلال در نقش (کسلر، برگلاند، دملر، مریکانگاس و والترز، 2005) تعیین می شود. همچنین روسییو و همکاران (2010) گزارش نموده اند که مبتلایان به این اختلال در طول 12 ماه اختلال نقش جدی درمقیاس ناتوانی شیهان نشان دادند (لئون، الفسون، پرترا، فاربر و شیهان، 1997). )، این در حالی است که بیش از 90% افراد جامعه علایم وسواسی- جبری را با همان کیفیت و شکل افراد مبتلا به اختلال وسواسی- جبری تجربه می کنند (راکمان و دسیلوا، 1978؛ پوردون و کلارک، 1993) و همین امر لزوم بررسی و شناخت علایم وسواسی- جبری را دوچندان می نماید، چراکه می تواند به شناسایی دقیق، ارزیابی و درمان این اختلال کمک نماید.
عوامل متعددی همچون سبک تربیتی والدین، عوامل ارثی و ژنتیکی، استرسورهای زندگی، ویژگیهای روانشناختی منحصر به فرد افراد و … در ایجاد و نگهداری این اختلال نقش دارند که یکی از مهمترین این عوامل در شروع و نگهداری اختلال وسواسی- جبری، صفات شخصیتی افراد می باشد. از این رو محققان و متخصصان از دیرباز به مطالعه ی صفات شخصیتی دخیل در ایجاد اختلالات روانی همچون اختلال وسواسی – جبری علاقه مند بوده اند (کلونینجر، 1987؛ آیزنک و آیزنک، 1985؛ ژانت، 1903؛ زاکرمن و همکاران، 1993) و بر همین اساس دیدگاههای مختلفی برای مطالعه ی نقش شخصیت و صفات شخصیتی در اختلال وسواسی- جبری مطرح شده است.
بررسی آسیبهای شخصیت در قالب ارتباط موجود بین اختلال وسواسی- جبری و شاخص های اختلالات محور II توجه زیادی را به خود جلب نموده است. با وجود این، دیدگاه مقوله ای مورد انتقادات بسیاری واقع شده است، چرا که بسیاری از طبقات تشخیصی اختلالات شخصیتی همپوش میباشند. بنابراین عدم تمییز دقیق مفهوم تشخیصی یک اختلال شخصیتی در مقایسه با اختلال دیگرمی تواند کاربرد بالینی این نوع طبقه بندی را محدود نماید. در واقع استدلال می شود که اختلالات شخصیتی تفاوت های دوگانهی مفروض در دیدگاه مقوله ای را دقیقاً منعکس نمینمایند. بلکه پیوستاری از عملکرد را منعکس می نماید که در آن مرزهای بین شخصیت های بهنجار و نابهنجار مشخص نمی باشد (سالزمن و پیج،2004).
بنابراین با توجه به این محدودیتها، توجه به سمت استفاده از دیدگاه ابعادی متمرکز شده است. در این دیدگاه اخذ نمرات بسیار بالا در صفات مختلف شخصیتی به همراه وجود پریشانیهای شخصی برای نشان دادن وجود آسیبهای شخصیتی بکار گرفته می شود. علاوه بر این، بررسی تعداد ملاکهای مشاهده شده در مورد یک اختلال می تواند به عنوان ابزاری برای قضاوت در مورد شدت اختلال مورد استفاده قرار گیرد (اگان، ناتان و لوملی ، 2003). این رویکرد این مزیت را دارد که درباره ی صفات شخصیتی افراد، به ویژه در رابطه با صفات شخصیتی بهنجار و قضاوت در باب طیف قرار گیری آنها (یعنی امکان قضاوت در مورد بهنجار یا نا بهنجار تلقی شدن شدت صفت مد نظر) اطلاعات سودمندی را ارائه می نماید. اگرچه تحقیقاتی که دیدگاه ابعادی را در مطالعه شخصیت و نشانه های وسواسی- جبری بکار برده اند به نتایج جالبی دست یافته اند، ولی مطالعات بسیار اندکی اختلال وسواسی _ جبری را در این ابعاد بررسی کرده اند و همین امر لزوم بررسی های جامعتر در این خصوص را نمایان میسازد.
هم اکنون مدل پنج عاملی از شخصیت (FFM) یکی از رایج ترین و مقبول ترین مدلها در باب ساختار شخصیتی بهنجار می باشد و پرسشنامه ی شخصیتی NEO PI-R در این راستا و به منظور ارزیابی این مدل پنج عاملی از شخصیت گسترش یافته است، که این پرسشنامه از پنج حوزه ی صفات شخصیتی گسترده تشکیل شده است که این پنج حوزه عبارتنداز: روان نژندی، برونگرایی، توافق، باز بودن به تجربه، و با وجدان بودن، که هر یک از این پنج حوزه ی گسترده صفات از شش صفت یا رویه سطح پایینتر تشکیل یافته اند. بنابراین تجزیه و تحلیل شخصیت در سطح این رویه های سطح پایینتر به بدست آمدن تحلیل های جزئیتر و اختصاصیتری را در خصوص شخصیت ممکن میسازد.
علاوه بر اینها، از آنجایی که مدل پنج عاملی سبک های انگیزشی و عاطفی و میان فردی را که به طیف گسترده ای از تشخیصها مربوط می باشند مورد سنجش قرار می دهد، بنابراین بررسی صفات مربوط به این مدل پنج عاملی در افرادی که تجربه علایم وسواسی-جبری را دارند ممکن است در شناسایی صفاتی که به طرق متفاوتی به نگهداری از وسواسهای فکری و عملی کمک مینمایند مفید واقع بشود.
از طرفی، با توجه به این موضوع که اختلال وسواسی– جبری یک اختلال ناهمگن می باشد که از حوزه های علامتی چندگانه ای تشکیل شده است، تحلیلهای عاملی ابزارهای سنجش اختلال وسواسی – جبری به شناسایی چندین حوزه ی علامتی منجر شده است. کالاماری و همکاران (2004)، باخلاصه نمودن نتایج به دست آمده از هشت تجزیه و تحلیل عاملی و خوشهای منتشر شده از نشانههای وسواسی دریافتند که زیرگونههای آلودگی/شستشو، افکار وسواسی/چک کردن و زیرگونهی احتکار به طور جهان شمولی شیوع دارند. به همین ترتیب ماتایکس کولس، روساریو کمپوس و لکمن (2005) با بررسی 12 مطالعه ی تحلیل عاملی به این نتیجه رسیدند که چهارحوزهای که با بیشترین ثبات استخراج می شوند عبارتند از:1) تقارن/نظم 2) احتکار 3) آلودگی/شستشو و 4) افکار وسواسی/چک کردن. علاوه بر اینها، در یک نظر سنجی بین المللی از متخصصان در حوزهی اختلال وسواسی– جبری (ماتایکس کولز و همکاران، 2007)، 92-85% پاسخ دهندگان وجود این چهار حوزهی علامتی را تایید کردند.
لازم بذکر می باشد که مطالعات اندکی در مورد روابط صفات شخصیتی به ویژه در سطح رویه های عاملهای شخصیتی مدل پنج عاملی با اختلال وسواسی – جبری صورت گرفته است. یافته های حاصل در یکی از برجسته ترین مطالعاتی که در خصوص ارتباط صفات شخصیتی با اختلال وسواسی – جبری صورت گرفته (ساموئلز و همکاران، 2000) بیان می دارد که مبتلایان به این اختلال در مقایسه با گروه کنترل به طور کلی میزان شیوع بالاتری از ابتلا به خوشه ی اضطرابی اختلالات شخصیتی (خوشه ی C) و به ویژه اختلال شخصیت وسواسی– جبری و اختلال شخصیت اجتنابی را دارا می باشند. برخلاف یافته های این پژوهش در مورد شیوع اختلالات شخصیتی در مبتلایان با اختلال وسواسی – جبری، در مطالعه ی دیگری (کوین و همکاران، 2005) از ارتباط ویژه ی موجود بین اختلال وسواسی – جبری با اختلال شخصیت وسواسی– جبری حمایت نشده است. علاوه بر این، در مطالعهی ساموئلز و همکارانش (2000)، مبتلایان به اختلال وسواسی– جبری در عامل نوروتیسم و تمامی رویههای آن نمرات بالاتری اخذ نمودند، در حالیکه نمرات پایینی را صرفاً در رویه قاطعیت از عامل برونگرایی کسب نمودند. همچنین دو رویه از عامل باز بودن به تجارب (یعنی باز بودن به تخیلات و باز بودن نسبت به احساسات) به شکل برجسته ای در مبتلایان به این اختلال بالاتر بود، در حالیکه در دو رویه از عامل با وجدان بودن (یعنی رویه های شایستگی و خویشتنداری) به شکل برجسته ای پایینتر بودند. در حوزه صفات کلی نیز، بیماران مبتلا به اختلال وسواسی – جبری در مقایسه با بیماران دیگر عواطف منفی بالا و عواطف مثبت پایینتری داشتند. همچنین در حوزهی صفات سطح پایینتر، نمرات پایینتری در رویههای دستکاری، بیاعتمادی و عدم بازداری داشتند که به نوعی وجه افتراقی پروفایل شخصیتی بیماران مبتلا به وسواس در این مطالعه از سایر اختلالات بالینی بود.
از طرفی در مطالعات دیگری (ریچتر، سامرفلد، جوفی و اسوینسون 1996؛ رکتور، باگبی، سگال، جوفی و لویت ، 2002) مطرح شده است که مبتلایان به اختلال وسواسی – جبری در عامل نوروتیسم بالا هستند و از بین رویههای مربوط به این عامل بالاترین نمرات مربوط به رویه تکانشوری می باشد.
همچنین در مطالعه ی رکتور وهمکارانش (2002)، افراد مبتلا به اختلال وسواسی- جبری در عامل برونگرایی نمرات پایینی داشته و به طور برجسته ای در عامل با وجدان بودن نیز پایین بودند، که از بین رویههای این عامل پایینترین نمره مربوط به رویه خویشتنداری بود. ولی در عاملهای باز بودن و توافق نمرات متوسطی داشتند، اگرچه در رویه کنشها از عامل باز بودن به تجربه نمرات پایین و در رویه درک دیگران از عامل توافق اغلب نمرات بالایی اخذ نموده بودند، که این یافته ها با مطالعات قبلی که مطرح نموده اند که افراد مبتلا به OCD از نظر هیجان خواهی در سطح پایینی هستند، سازگار می باشد (باببیت و همکاران، 1990). از این رو با توجه به کمبود مطالعات دقیق انجام یافته درباب رابطه ی بین صفات شخصیتی (در سطح رویه های شخصیتی پرسشنامه شخصیتی NEO PI-R با اختلال وسواسی- جبری) و همچنین با عطف توجه به ماهیت ناهمگن اختلال وسواسی- جبری و نتایج متناقض موجود در زمینهی این اختلال و با مد نظر قرار دادن عدم بررسی رابطه ی بین رویههای پرسشنامه شخصیتی NEO PI-R با زیرگونههای علائم اختلال وسواسی – جبری، هدف پژوهش حاضر تعیین روابط بین رویههای عاملهای شخصیتی نئو با زیرگونههای چهارگانهی اختلال وسواسی- جبری و نهایتاً ارایه مدل علی است که مبتنی بر مدلهای ساختاری شکل )1-1( می باشد:
3-1 اهمیت و ضرورت پژوهش
امروزه یکی از حوزه هایی که در آن، مطالعات فراوانی در حال انجام است، بررسی و تبیین رابطه ی بین ویژگی های شخصیتی و آسیب شناسی روانی است. این خط از پژوهش از چند جهت دارای اهمیت است: نخست این که این مطالعات در حل مشکلات مربوط به تشخیص و طبقه بندی اختلالات روانی از جمله همبودی مشاهده شده بین این اختلالات، نقش مهمی را دارد (کوتو، واتسون، رابلز و اشمیت،2007). در این راستا، توجه به ویژگی های نظام های ابعادی که عوامل موثر در اختلالات روانی را در پیوستار چندین عامل بنیادین در نظر می گیرند، از اهمیت زیادی برخوردار است. از سوی دیگر، بررسی رابطه ی بین ویژگی های شخصیتی و آسیب شناسی روانی، فهم ما را در سبب شناسی این اختلالات بالا می برد، برای مثال، صفت کلی تهییج پذیری منفی برای فهم اختلالات اضطرابی بوجود آمد و ممکن است علت بخشی از همپوشی بین این اختلالات باشد (کوتو و همکاران، 2007). این امر از طریق ارائه ی مدلهای علّی و شناسایی ابعادی که ویژگی های اختلالات را برجسته می کند و همچنین ابعادی که بین اختلالات روانی مختلف مشترک است و هم پوشی بین آنها را توجیه می کند، صورت می گیرد. علاوه بر موارد ذکر شده، تعیین مولفه های اساسی و مهم در هر یک از علایم اختلال های اضطرابی و افسردگی می تواند پیشنهاد های سازنده ای را در جهت پیشگیری و همچنین تعیین خط مشی های درمانی ارائه کند (براون، 2007). همچنین یافتهها نشان می دهند که این ویژگی ها می توانند در مفهوم سازی موردی و فراهم کردن پیش آگهی های مرضی مفید باشند، هرچند مطالعات طولی بیشتری برای تأیید این مسئله وجود دارد. در حقیقت، شواهد تازه ای مبنی بر مفید بودن ارزیابیهای شخصیتی در برنامه ریزی درمانی وجود دارد (باگبی و همکاران، 2008؛ کویلتی و همکاران، 2008). ویژگیهای شخصیتی همچنین می توانند راهنمایی برای تلاشهای پیش گیرانه باشند، و مطالعات قبلی نشان دادهاند که این ویژگیها می توانند در مشخص کردن افرادی که خطر مبتلا شدن به یکی از بیماریهای روانی در آنها بیشتر است مفید باشد (کوتو، گامز، اشمیت و واتسون، 2010).
از سویی با عطف توجه به این امر که اختلال وسواسی- جبری از جمله اختلالات اضطرابی ناتوان کننده است که ناراحتی قابل ملاحظه و اختلال در عملکرد اجتماعی و شغلی چشمگیری را باعث می شود (انجمن روانپزشکی آمریکا ، 2000؛ کران، سیینمن و داونپورت، 1996) و سالانه هزینه های اجتماعی و اقتصادی هنگفتی را بر جامعه تحمیل می نماید (بارلو، 2002) و با توجه به اینکه از هر 45 نفر در جامعه یک نفر مبتلا به این اختلال هستند (رسموسن و ایسن، 1992) و برآوردهای بالینی افکار وسواسی و اعمال وسواسی در دامنه ی 13% تا 49 % قرار دارد (فولانا و همکاران، 2009) و با توجه به این موضوع که اختلال وسواسی- جبری معمولاً با اختلال های مهمی همراه است و از نظر آسیب زایی در طبقه بندی “جدی” قرار می گیرد (کسلر و همکاران، 2005). از طرفی لازم بذکر می باشد که بیش از 90% افراد جامعه علایم وسواسی- جبری را با همان کیفیت و شکل افراد مبتلا به اختلال وسواسی- جبری تجربه می کنند (راکمان و دسیلوا، 1978؛ پوردون و کلارک، 1993).
بنابراین با توجه به مطالب ذکر شده، پژوهش حاضر با بررسی ارتباط صفات شخصیتی بهنجار با زیرگونههای چهارگانهی علائم وسواسی- جبری می تواند پیشنهاد های سازنده ای را در جهت پیشگیری و همچنین تعیین خط مشی های درمانی اختلال وسواسی – جبری در اختیار متخصصان بالینی قرار دهد.
4-1 اهداف پژوهش
1-4-1 هدف کلی
تعیین روابط ساختاری ابعاد شخصیتی نئو با زیرگونه های چهارگانهی علائم وسواسی- جبری
2-4-1 اهداف اختصاصی
- تعیین رابطه ساختاری اضطراب با علائم زیرگونه ی افکار وسواسی
- تعیین رابطه ساختاری اضطراب با علائم زیرگونه ی آلودگی
- تعیین رابطه ساختاری اضطراب با علائم زیرگونه ی تقارن/نظم
- تعیین رابطه ساختاری اضطراب با علائم زیرگونه ی احتکار
- تعیین رابطه ساختاری تکانشوری با علائم زیرگونه ی افکار وسواسی
- تعیین رابطه ساختاری باز بودن به احساسات با علائم زیرگونه ی آلودگی
- تعیین رابطه ساختاری نظم با علائم زیرگونه ی تقارن/نظم
- تعیین رابطه ساختاری خویشتن داری با علائم زیرگونه ی احتکار
5-1 فرضیههای پژوهش
- بین سازهی اضطراب با علائم زیرگونهی افکار وسواسی رابطه مثبت وجود دارد.
- بین سازهی اضطراب با علائم زیرگونهی آلودگی رابطه مثبت وجود دارد.
- بین سازهی اضطراب با علائم زیرگونهی تقارن/نظم رابطه مثبت وجود دارد.
- بین سازهی اضطراب با علائم زیرگونهی احتکار رابطه مثبت وجود دارد.
- بین سازهی تکانشوری با علائم زیرگونهی افکار وسواسی رابطه مثبت وجود دارد.
- بین سازهی بازبودن به احساسات با علائم زیرگونهی آلودگی رابطه منفی وجود دارد.
- بین سازهی نظم با علائم زیرگونهی نظم/تقارن رابطه مثبت وجود دارد.
- بین سازهی خویشتن داری با علائم زیرگونهی احتکار رابطه منفی وجود دارد.
6-1 متغیرهای پژوهش
در مطالعه ی حاضر، رویه های اضطراب و تکانشوری از عامل نوروتیسم؛ بازبودن به احساسات از عامل باز بودن به تجارب؛ رویه های نظم و خویشتن داری از عامل باوجدان بودن به عنوان متغیرهای پیش بین و زیرگونه های چهارگانهی علائم وسواسی- جبری شامل(علائم زیرگونهی افکار وسواسی، علائم زیرگونهی تقارن/نظم، علائم زیرگونهی آلودگی، علائم زیرگونهی احتکار) به عنوان متغیر ملاک بررسی شده اند.
7-1 تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیرها
در این قسمت به تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیرهای پیش بین و ملاک پرداخته شده است:
اضطراب
تعریف مفهومی: این صفت شخصیتی ترس یا فوبیای خاصی را اندازه نمی گیرد، اما معمولاً افراد دارای نمرات بالا، ترسهای اختصاصی و نیز اضطراب فراگیر دارند. افراد مضطرب معمولاً افرادی نگران، ترسیده، مستعد نگرانی، عصبی، پرتنش، و وحشت زده می باشند. افراد با نمرات پایین افرادی راحت و آرام هستند. این افراد معمولاً در مواردی که امور مطابق میل آنها پیش نمی رود، ستیزه جویی نمی کنند (کوستا و مک کری، a1992، به نقل از حق شناس، 1385).
تعریف عملیاتی: نمره ای است که فرد در رویه اضطراب(N1) پرسشنامه ی شخصیتیNEO-PI-R کسب می کند.
تکانشوری
تعریف مفهومی: تکانشوری یعنی ناتوانی در کنترل کشش ها و هوس ها. افراد با نمرات بالا در این رویه دارای میل و خواهش بسیار قوی هستند (مثلاً برای غذا، سیگار و مالکیت) به گونه ای که نمی توانند در برابر این امیال مقاومت نمایند هرچند می دانند که پس از رفع میل، از کردار خود پشیمان خواهند شد. افراد دارای نمره های پایین معمولاً براحتی می توانند در برابر چنین هوسهایی مقاومت کنند، چون ظرفیت بالایی برای تحمل دارند. لازم بذکر است که در NEO PI-R تکانشوری را نباید به حالتهای خودجوشی، خطرپذیری، و یا اتخاذ تصمیم های سریع نسبت داد (کوستا و مک کری، a1992، به نقل از حق شناس، 1385).
تعریف عملیاتی: نمره ای است که فرد در رویه تکانشوری (N5) پرسشنامه ی شخصیتیNEO-PI-R کسب می کند.
بازبودن به احساسات
تعریف مفهومی : انعطاف پذیری در احساسات به درک ضمنی احساسات و هیجانهای درونی خود فرد مربوط است. باز یودن به عواطف و احساسات یعنی اینکه فرد دارای قدرت خوبی برای درک عواطف و هیجانهای شخصی بوده و دیدگاه مثبتی به هیجانها به عنوان یکی از ابعاد مهم زندگی شخصی دارد. افراد دارای نمرات بالا نسبت به دیگران دارای تجربه های عمیق تر و حالتهای هیجانی متمایز و تفکیک شده هستند. افراد دارای نمره های پایین عواطفی یکنواخت (سطحی) داشته و بر این باورند که حالتهای عاطفی و احساسی در زندگی اهمیت چندانی ندارند (کوستا و مک کری، a1992، به نقل از حق شناس، 1385).
تعریف عملیاتی :نمره ای است که فرد در رویه احساسات (O3) پرسشنامهی شخصیتی NEO-PI-R کسب می کند.
فرم در حال بارگذاری ...