*درمهای خسروانی؛ مشبهٌبه ستاره از جهت درخشندگی:
همیشه تا چو درمهای خسروانی گرد
ستاره تابد هر شب ز گنبد دوار(۱۰۳۰)
*درم در گاه؛ مشبهٌبه ستارگان از جهت گداختن:
اگر ز هیبت او آتشی کنند از تف
ستارگان بگدازند چون درم در گاه(۷۱۷۳)
* استعاره از اشک:
کاشکی کار من و تو به درم راست شدی
تا من از بهر ترا کردمی از دیده درم(۴۸۱۹)
*درمهای نیمکاره؛ استعاره از شکوفهها:
باد هر ساعت از شکوفه کند
پر درمهای نیمکاره چمن(۶۱۵۴)
*در ناله و فریاد بودن درم؛ تشخیص:
زایر از تو به خرمی و طرب
درم از تو به ناله و فریاد(۸۲۸)
*درنگ نکردن درم؛ تشخیص:
ز بس شتاب که جود تو بر خزینه کند
درم همی نکند در خزانهی تو درنگ(۴۲۴۸)
*درم باریدن؛ کنایه از بخشش کردن:
در بزم، درم باری و دینار فشا نیست
در رزم، مبارز شکر و شیر شکارست(۴۴۹)
و نیز نک ابیات: ۴۶۸۰ و ۳۴۱۸
*درم پاشیدن؛ کنایه از بخشش و راد کردن:
قدر درم و قیمت دینار ببردی
از بس که درم پاشی و دینار بباری(۷۹۵۹)
*درم کش؛ صفت هنری و کنایه از بخشنده و سخی:
درم کشست و کریمی که در خزانهی او
درم نیابد چندانکه بر کشد زوار(۲۶۹۸)
درویشی
-
- با واژهی درویشی ۲ تصویر شامل ۱ تشخیص و ۱ کنایه ساخته شده است:
*دست داشتن درویشی؛ تشخیص:
جود او کردار و عطا دادن پیوستهی او
دست درویشی از دامن زایر کوتاه(۷۰۰۸)
*دست درویشی از دامن کسی کوتاه کردن؛ کنایه از بی نیاز کردن:
نک نمونهی پیش
دریا
-
- با واژهی دریا و مترادف آن بحر و یم ۵۸ تصویر شامل ۴۲ تشبیه، ۱ استعاره، ۲ تشخیص، ۳ کنایه، ۱ تمثیل و ۹ صفت هنری ساخته شده است:
* مشبهٌبه کف ممدوح از جهت سخاوت و بخشندگی:
ای بار خدایی که ز دریای کف تو
دریای محیط ار چه بزرگ است کناری است(۴۵۲)
یک دست تو ابر است و دگر دست تو دریا
هرگز نتوانی که نبخشی و نباری(۷۶۰۲)
اگر سخاوت باید، کفش به روز عطا
چو بحر گوهرپا ش است و ابر زرافشان(۵۴۳۵)
و نیز نک ابیات: ۸۱۸۹، ۹۸۳، ۱۷، ۴۵۲، ۶۲۵، ۲۰۸۶ و ۷۵۶۴
* مشبهٌبه دل ممدوح از جهت سخی و بخشنده بودن:
تو دلی داری چو دریا و کفی داری چو ابر
زان همی پاشی جواهر، زین همی باری ذهب(۸۹)
فرم در حال بارگذاری ...