کلمه ارتباط از لغت لاتینCommunicar مشتق شده است، این لغت خود در زبان لاتین Tomake common یا عمومی کردن و یا به عبارت دیگر در معرض عموم قرار دادن است ،یعنی ارتباطات برخی از مفاهیم و تفکرات و معانی و یا عبارت بهتر پیام را به دیگران و یا میان عموم گسترش می دهد.(رئیسی پور ،۱۳۹۱).
ارتباط فرآیندی است که توسط آن اطلاعات از طریق نظام (سیستم )مشترک علائم ،نشانه ها یا رفتار منتقل می شود (ابراهیمی،۱۳۷۱). ارتباط سراسر زندگی انسان را در بر گرفته است .انسان به کمک ارتباط زنده می ماند ،رشد و تکامل می بابد و سعادت و خوشبختی وی تا حد زیادی به چگونگی رابطه او با دیگران بستگی دارد .در این بین ارتباط زناشویی به عنوان طولانی ترین و عمیق ترین نوع ارتباط همواره مورد توجه بوده است . ارتباط توانایی خاصی است که به افراد کمک می کند ،به طور کارآمدی در پیام های نمادی که مبادله می کنند عمل کنند و احساسات مثبت و خوشایندی در طرف مقابل خود ایجاد نمایند (زمانی،۱۳۹۲). ارتباط بین فردی جزء بزرگترین پیشرفت های بشر به شمار می آید اما انسان های معمولی قادر به برقراری یک ارتباط خوب و موثر نیستند که یکی از جنبه های طنز آمیز شدن تمدن نوین آن است که اگرچه با توسعه س ابزارهای مکانیکی ارتباط از آخرین مرزهای دست یافتنی تخیل نیز گذشته است اما اغلب مردم برقراری ارتباط را کاری دشوار می بینند در عصر فن آوری ما می توانیم به ماه پیام بفرستیم اما برقراری رابطه با کسانی که دوستشان داریم را دشوار می یابیم (نیک بخش،۱۳۹۰). برقراری ارتباط معمولا به صورت پیوندی دوجانبه بین دو فرد تعریف می شود .برقراری ارتباط را همچنین به عنوان ارتباط متقابلی که به روشی خاص رخ می دهد و جنبه های گوناگون آن پیوندهای محکمی را بین افراد در طول عمر آن ها ایجاد می کنند ،درنظر می گیرند (سگرین و فلورا،۲۰۰۵؛ به نقل از رئیسی پور،۱۳۹۱). در چارچوب روان شناسانه ،برقرای ارتباط به عنوان عمل فرستادن یک پیام به یک گیرنده در نظر گرفته می شود که در آن احساسات ،افکار و نقطه نظرهای گیرنده در تعبیر پیام به کار گرفته می شود .(میلر،۲۰۰۵؛ به نقل از رئیسی پور،۱۳۹۱).
۲-۳-۲ انواع ارتباط :
ارتباط را از وجوه مختلفی می توان تقسیم بندی کرد اما یک تقسیم بندی که کلی تراز سایر تقسیم بندی هاست و به نوعی جامع اقسام مختلف باشد ،تقسیم بندی ارتباط به دو نوع کلامی و غیرکلامی است .
انسان همواره نیازمند بیان خویشتن است اونیاز دارد که به صورت کلامی و غیر کلامی و متناسب با فرهنگ ، سنت و ارزش های جامعه اش عقاید امیال ،خواسته ها و ترس هایش را مطرح نماید .بدیهی است برای این منظور باید قدرت برقراری روابط دوستانه و حفظ آن را داشته باشد (زمانی،۱۳۹۲). درفرایند یک کنش متقابل ،ارتباط کلامی[۴۶] و غیر کلامی[۴۷] می تواند در نحوه ی برقراری یک رابطه موفق نقش مهمی برعهده داشته باشد .این ارتباط هم در ایجاد یک رابطه موثر و هم در تنظیم و استمرار رابطه و میزان صمیمیت نقش بسزایی دارد (احمدی،۱۳۹۰).
۱-۲-۳-۲ ارتباط کلامی:
در زندگی انسان هیچ رفتار ارتباطی به اندازه ی ارتباط کلامی وسعت و تاثیر ندارد و هیچ پدیده ی ارتباطی این مقدار با زندگی انسان عجین نیست .ارتباط بزرگ ترین عاملی است که نوع رفتار او با دیگران و حوادثی را که در جهان اطراف او برایش اتفاق می افتد تعیین می کند ارتباط کلامی شامل رشته کامل راه های رد و بدل کردن اطلاعات بین افراد است و یا اطلاعاتی را که می دهند و می گیرند و نیز راه های استفاده از این اطلاعات را دربردارد .انسان ها از کلمات برای بیان خویش و معنا بخشیدن به زندگی و فعالیت هایشان استفاده می کنند.ارتباط کلامی به این دلیل مهم است که یکی از ابزارهای کارساز بشر برای کنترل و درک محیط خویش و تاثیر در آن است (بهرامی،۱۳۹۳).
۲-۲-۳-۲ ارتباط غیرکلامی:
درمانگران از مدتها پیش دریافته اند که ارتباط غیر کلامی به قدرتمندی کلمات بیان شده است .یکی از دلایل این نتیجه این است که ارتباط غیر کلامی ،حالت عاطفی ارتباط را منتقل می کند .محرابیان (۱۹۷۲)، دریافت که حدود ۷درصد کل عواطف توسط کلمات منتقل می شود ،۳۸ درصد شنوایی و ۵۵ درصد مربوط به صورت است (لانگ و یانگ،ترجمه نظری و همکاران،۱۳۹۲).
آهنگ صدا، سرعت صحبت کردن ،بلندی صدا ،مکث های کوتاه و بلند هرکدام می تواند پیامی بفرستد حتی فاصله ای که به هنگام حضور دو نفر تنظیم می شود می تواند پیام ارسال کند .(اسدی،۱۳۸۸،به نقل از بهرامی،۱۳۹۳). رفتارهای غیرکلامی زوج ها با همسرانشان به آسانی سوء تفاهم ایجاد می کند .تحقیقات نشان می دهد که زوج های مشکل دار اغلب همه ی انواع پیام ها را منفی تر از مقصود همسرشان ،تعبیر می کنند .این مساله در مورد رفتارها و پیام های غیرکلامی هم صدق می کند . زوجهای آشفته ،در زمان وجود مشکل کمتر ارتباط برقرار می کنند این مسئله در مورد ارتباط غیر کلامی نیز صدق می کند ،زوج های آشفته نسبت به زوج های بدون مشکل کمتر تماس چشمی برقرار می کنند .(لانگ و یانگ،ترجمه نظری و همکاران ۱۳۹۲).
۳-۳-۲ ارتباط در خانواده :
خانواده کوچکترین واحد اجتماعی است که اعضای آن از طریق ارتباط خونی و ازدواج با هم مرتبط می شوند و به گونه ای معین نیازهای انسانی یکدیگر را در چرخه زندگی برطرف می کنند سدویک (۱۹۸۱)، ارتباط خانواده را به عنوان سازمان تعریف می کند(نوعی ،۱۳۸۹).
وظیفه اولیه خانواده برقراری ارتباط است که به بهتر شدن عملکرد خانواده ،رشد و تکامل ،اعتماد به نفس ،اجتماعی شدن اعضای خانواده منجر می شود (رئیسی پور ،۱۳۹۱). خانواده همواره به عنوان مهمترین سیستم انسانی مورد توجه بوده است . واتزلادویک[۴۸] ، بیوین و جکسون[۴۹] (۱۹۶۷) خانواده را سیستمی قانوگذار تعریف می کنند که اعضای آن به طور مداوم درحال تعریف و تجدید نظر در تعریف و اهمیت روابط خود بر مبنای الگوی ارتباطاتشان هستند .شناخت این الگوها به شناخت بعضی از جنبه های عملکرد خانواده کمک می کند .در واقع شناخت انواع مختلف الگوها و سبک های ارتباطات خانوادگی علاوه بر توصیف ،به پیش بینی و توضییح عملکرد خانواده و توصیه ها و تجویزهای مربوط به آن هم کمک می کند .(نوعی، ۱۳۸۹ ). کوئرنر و فیتزپاتریک [۵۰](۲۰۰۲) ارتباط خانوادگی را به عنوان کانالی که در درون آن قواعد و نقش ها ،فرایندهای تشخیص و تفاوت گذاری ،مدیریت وظایف و امور ،تعارضات و تصمیم گیری های خانوادگی در عرصه زندگی انجام می پذیرد ،تعریف کرده اند (جهانی زنگیر،۱۳۹۱). آرگیل[۵۱](۲۰۰۱) بر این باور است که خانواده یک از قوی ترین پیوند های ارتباطی اجتماعی است .رابطه اعضای خانوادگی رابطه عمیق و چند لایه است که عمدتا براساس تاریخچه ادراک ها و فرض های مشترک و درونی شده راجب جهان و اهداف مشترک اعضای خانواده بنا نهاده شده است (گلدنبرگ،۱۹۹۵،به نقل از احمدی ۱۳۹۲).
همانطور که می دانیم هر انسانی قبل از هرجا در سیستم خانواده شروع به رشد و نمو می نماید و از تعاملات درون خانواده خود تاثیر می پذیرد ،تا جائیکه از جزئی ترین تا کلی ترین مسائل فرزند ریشه در خانواده فرد دارد و رشد و نمو یافته از خانواده اصلی او می باشد (طاهری،۱۳۹۰). در واقع معنای ابتدایی ارتباط خانوادگی این است که بچه ها ارتباط با دیگران را یاد بگیرند (جهانی زنگیر،۱۳۹۱). هریک از ما گنجینه ای منحصر به فرد در روابط با دیگران داریم ،که به تجربیات خیلی قدیمی تر ما در روابط با مادر و دیگر مراقبان برمی گردد.برخی از این تجربیات زمانی کسب می شوند که ما در آن زان سعی در آسان کردن و گسترش روابطمان داشته ایم ولی برای کمک به ما یا دیگران در دسترس نبوده اند یا از آن مایوس شده ایم با این گنجینه خیلی قدیمی ،هریک از ما به طور ناخودآگاه روابطمان را در بزرگسالی گسترش می دهیم بدین صورت الگوی فردی ما شکل میگیرد و ما بطور غریزی و عمدتا بصورت ناخودآگاه و ناخواسته روابط تجربه شده مان را سروسامان می دهیم .(گرانت و کرولی،۲۰۰۲،به نقل از زمانی،۱۳۹۲). روابط بین فردی از الزامات جامعه انسانی است و در نهاد خانواده این ضرورت دو چندان است ،چرا که یک خانواده کارآمد براساس برقراری ارتباط صحیح و منطقی بین اعضای خانواده تحلیل می شود و رفتار حاکم بر روابط بین فردی نیز بر پایه اخلاق استوار می گردد.(احمدی،۱۳۹۲).
خانواده ها معمولا الگوهای تعاملی [۵۲]ثابت ،مشترک ،هدفمند و مکرری را به نمایش می گذارند چیزی که کانتوولر (۱۹۷۵)، به آن راهبردهای خانوادگی [۵۳]می گویند . راهبردهای خانوادگی که توسط همه ی اعضا اجرا می شوند ،الگوهای تبادلی پیش بینی پذیری هستند که به یک اشاره توسط تمامی اعضای خانواده تولید می گردند،به گونه ای که انگار هریک از اعضا احاسا می کند چه بخواهد چه نخواهد مجبور است نقشی را بازی کند که قبلا بخوبی جا افتاده است . الگوهای ارتباطی غیر کلامی میان اعضای خانواده معرف تبادل های ظریف و ضابطه داری است که می تواند قواعد و اصول خانوادگی حاکم بر گستره ی رفتارهای پذیرفته شده و قابل تحمل در خانواده را نشان دهد(گلدنبرگ و گلدنبرگ،۲۰۰۰،ترجمه ی حسین شاهی براواتی و همکاران،۱۳۹۲).
ارتباط موثر سنگ زیر بنای خانواده سالم و موفق است به عبارتی وقتی خانواده ای از الگوهای ارتباطی موثر استفاده می کند انتقال و درک واضحی از محتوا و قصد هر پیامی دارد و مسئولیت اجتماعی کردن فرزندان و دستیابی به نیازهای روحی و روانی اعضاء خانواده و ابقاء ارتباط زوج و شرکت در اجتماع را می تواند به خوبی انجام دهد نوع نظام خانواده و الگوهای ارتباطی آن اثر مهمی براعضاء خانواده دارد زیرا شخصیت و یادگیری و توسعه و ابقاء اعتماد بنفس و قدرت انتخاب و تصمیم گیری منطقی افراد خانواده همه به نوع اطلاعات و نحوه ی انتقال اطلاعات بین اعضاء خانواده وابسته است .(ابراهیمی ،۱۳۷۱). بنابراین می توان گفت که تعاملات درون خانواده ها یکی از مهم ترین عوامل اثر بخش در روابط زناشویی می باشد روابط درون خانواده چنانچه به نحوی باشد که منجر به اضطراب برای اعضاء گردد، امنیت روانی افراد را به خطر می اندازد و این خود می تواند سرمنشا بسیاری از مشکلات روانی و رفتاری برای آنها شود (نیک بخش،۱۳۹۰).
۴-۳-۲ ارتباط زناشویی :
ارتباط زناشویی [۵۴]عبارت است از فرایندی که در طی آن زن و شوهر چه به صورت کلامی و در قالب گفتار و چه به صورت غیرکلامی در قالب گوش دادن ،مکث،حالت چهره و ژست های مختلف با یکدیگر به تبادل احساسات و افکار می پردازند (ترنهلم ،یانسن ۱۹۹۶،به نقل از نیک بخش،۱۳۹۰).
ستیر(۱۹۸۳[۵۵]) معتقد است که ارتباط زناشویی ،محوری است که دیگر روابط خانوادگی حول آن شکل می گیرند و زن و شوهر در مواقع معماران خانواده هستند (ستیر،۱۹۸۳،ترجمه بیرشک،۱۳۸۴). ارتباط زناشویی ،یکی از طولانی ترین و عمیق ترین نوع ارتباط است ارتباطی که اغلب انتظار داریم در سایه آن هر نوع نیازی را درحد رضایت ارضا کنیم و به آرمان خود جامه ی عمل بپوشانیم.(رئیسی پور،۱۳۹۱). ارتباط و رابطه بین فردی سازگارانه پایه ای اساسی برای موفقیت زناشویی است و فرایندی تسهیل کننده برای ازدواجی پایدار و رضایتمندانه محسوب می شود .(موریس و کارتر،۲۰۰۰،به نقل از رئیسی پور،۱۳۹۱). رابطه زوجی ،رابطه ای منحصر به فرد است که در آن فرد از یک سو عمیق ترین دوستی و صمیمیت را تجربه می کند و از سوی دیگر ممکن است شدیدترین آسیب ها که التیام آنها ممکن است سالها به طول بینجامد ،مواجه شود .
بابنزر و وست [۵۶](۱۹۹۲) برای نشان دادن تفاوت رابطه زناشویی از دیگر روابط، ویژگی های رابطه زوجی را این گونه بیان می کند :
رابطه زوجی رابطه ای داوطلبانه است .
رابطه زوجی مستلزم برقرار کردن تعادل بین ثبات و رشد است .
رابطه زوجی دارای گذشته و حال و آینده ای است .
زوج شدن به معنای ترکیب دوآینده و دو گذشته است که تفاوت در ارزش ها و جهان بینی را شامل می شود .
رابطه زوجی مستلزم این است که هر عضو فردیت و هویت جداگانه خود را حفظ کند (لانگ و یانگ،ترجمه ی نظری و همکاران ،۱۳۹۲)
یکی از عوامل موفقیت آمیز در زندگی زناشویی شیوه های مناسب ارتباطی بین زوجین می باشد برقراری روابط مطلوب و مناسب نقش بسیار مهمی در سلامت روحی و روانی افراد و در نهایت در احساس رضایت از زندگی و کار ایفا می نماید همچنین باید دانست که چنانچه فرد از برقراری روابط مطلوب و مناسب و یا حتی از روابط عادی با دیگران عاجز و ناتوان باشد این امر سلامت روانی فرد و رضایت خاطر وی از شغل و زندگی را به خطر می اندازد (زمانی ،۱۳۹۲). موفقیت در رابطه زناشویی می تواند زمینه ساز رشد شخصی و خود شکوفایی شود و در عین حال شکست در آن سرشکستگی و بی حاصلی را دنبال دارد (لانگ و یانگ،ترجمه ی نظری و همکاران ،۱۳۹۲). در واقع ارتباط زناشویی می تواند دست مایه ی شادی یا منبع بزرگ رنج و تالم باشد . ارتباط زن و شوهر این امکان را می هد که بایکدیگر به بحث و تبادل نظر بپردازد و مشکلاتشان را حل کند .زوج هایی که نتوانند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند در یک وضعیت نامشخص قرار می گیرند(زمانی ،۱۳۹۲). ارتباط خوب همسران با یکدیگر آنها قادر می سازد تا نیازها؛خواسته ها و علایق خود را با هم در میان گذارند عشق، دوستی و محبتشان را نسبت به یکدیگر ابراز کنند و به خوبی از عهده ی حل مشکلات و مسائل اجتناب ناپذیر در خانواده برآیند اما فقدان مهارتهای ارتباطی لازم امکان چنین عملکردی را از خانواده و زوجین سلب نموده و رابطه صمیمانه متوقف می شود انرژی عشق به آزردگی و خشم تبدیل می شود و در نتیجه منازعات فراوان ، انتظارهای مکرر ،پناه بردن به سکوت، عدم همراهی عاطفی و لاینحل ماندن مشکلات را پدید می آورد (بولتون،۱۹۹۶؛ به نقل از زمانی،۱۳۹۲). کانون توجه جدیدترین نظریه روان تحلیلی ،روابط با محبوب یا تجربیات درونی شده است و بر این باور است که تعارضات حل نشده درون روانی فرد که از خانواده اصلی او مشتق شده است ، در روابط صمیمی بعدی فرد با افرادی مانند همسر برون ریزی می شود که منجر به شکل گیری الگوهای ارتباطی ناسالم و غیر واقع بینانه بین زوجین می شود ، که این الگوها حالت تکرار شونده ای به خود می گیرند ،مگر اینکه یکی از دو همسر (یا دربعضی موارد بچه هایشان ) وقوف و آگاهی بیشتری پیدا کنند،اقداماتی را برای متمایز سازی خود از تجربیات درونی شده ی قبلی به عمل آورند ، و در این فرایند یادبگیرند که به شیوه ی جدید و مثمر ثمری عمل کنند(گلادینگ، ترجمه بهاری و همکاران،۱۳۸۶). درواقع تجربیات والد – فرزندی منفی می توانند به روابط بزرگسالی انتقال یافته و باعث شوند که افراد باور داشته باشند که سزاوار محبت نیستند و یا به همسر صمیمی نمی تواند اعتماد کرد (صدر جهانی،۱۳۸۹). حال با توجه به این که توانایی فرد در ایجاد پیوند رضایت بخش با خانواده ی پدری و مادری خود، به زندگی بعدی منقل می شود و نظام خانوادگی تازه ی او را نیز تحت تاثیر قرار می دهد و از طرفی ،ذهن ناخودآگاه خواهان تکمیل مسائل ناتمام عاطفی دوران کودکی است و ذهن فرد را وا می دارد که افرادی را برگزیند که دربازسازی عواطف دوران کودکی اشت ،به او یاری رساند و نیز قرار داشتن در یک رابطه عاشقانه ،مستلزم آن است که تمامی مباحث فیصله نیافته ی دوران کودکی را حل و فصل کرد و بالاخره این که برنامه های پنهان ذهن ، علت مشکلات و مانعی در برقراری ارتباط می شوند (نوعی ،۱۳۸۹). راه و روشی که هر زوج به وسیله آن نزدیکی خود را بیان می کند،به میزان زیادی از نیازها و انتظاراتی که آنها را از خانواده های اصلی کسب کرده اند اثر می پذیرد، سبکهای ارتباطی زوجین با یکدیگر و مرحله تکامل رابطه آنهاست (صدر جهانی،۱۳۸۹).
۵-۳-۲ تفاوت های جنسیتی[۵۷] در ارتباط:
بسیاری از مشکلات ارتباطی نتیجه تفاوت های زن و مرد در برقراری ارتباط است . مردان به منظور تبادل وقایع ( گفتگوی گزارشی) و زنان برای حفظ رابطه ( گفتگوی توافقی و یا سازشی ) ارتباط برقرار می کند . این دو موضوع متفاوت موجب آشفتگی رابطه می گردد . زنان یک موضوع را بطور عمیق بحث می کنند ، درحالی که مردان به موضوعات زیادی تمایل دارند . ( لانگ و یانگ ،ترجمه نظری و همکاران ۱۳۹۲). احساسات و نزدیکی عاطفی، برای زنان و مردان ارزش متفاوتی دارد . به عنوان مثال زنان در دوران رشد اینگونه آموخته اند که به هنگام دلسردی و درد، فریاد بزنند و یا احساساتشان را بیان کنند، برعکس جامعه از مردان می خواهد که زمان درد و ناامیدی ساکت و خویشتن دار باشد .بطور کلی زنان به راحتی در مورد مسائل خود حرف می زنند در حالی که مردان به راحتی این کار را نمی کنند (اسدی ،۱۳۸۸،به نقل از بهرامی ،۱۳۹۳). وود (۲۰۰۱) توضییح می دهد که چگونه اختلاف بین مردان و زنان بیشتر بر مضامین پیام ها تاکیید دارد مضامین فردی در برابر مضامین مربوط به مقام افراد .معمولا زنان انتظار دارند روابط بر مبنای وابستگی بین افراد و همکاری باشد ، این بدان معناست که زنان اغلب بر شباهت های بین خود و دیگران تاکید دارند و درصددند تصمیماتی بگیرند که همه را خرسند نگه دارد .در مقابل ، مردان معمولا انتظار دارند روابط برمبنای استقلال و رقابت باشد .(رئیسی پور،۱۳۹۱). در مجموع زنان، مردان را به عنوان کسانی می بینند که به آنها گوش نمی دهند ، درحالی که خودشان گوش دهنده ی خوبی هستند . مردان لزوما گوش دادن خود را نشان نمی دهند . فرهنگ رایج گفتگو بین مردان چنین است . آنچه را که زنان در گفتگو با هم جنس های خود منفی درک می کنند مردان خیلی کمتر منفی تلقی می کنند . وقتی زنان با یکدیدگر با یکدیگر صحبت می کنند، از همدیگر انتظار حمایت و توافق دارند .اما وقتی مردان با زنان صحبت می کنند ، یک دیدگاه رقابت آمیز را نشان می دهند که برای زنان آزار دهنده است . تانن ([۵۸]۲۰۰۱) نتیجه می گیرد که گفتگو های مونث / مذکر ارتباط بین فرهنگی محسوب می شود . گاتمن [۵۹]معتقد است که مردان در مقایسه با زنان راجب تعاملات منفی تازه رخ داده مشغول فکر می شوند و آسیب می بینند . مردان هیجانات منفی شان را تعدیل می کنند ، درحالی که زنان شکایت می کنند .طی تعارض ها زنان بیشتر احتمال دارد انتقاد کنند و مردان زمانی که جو هیجانی داغ می شود ، کناره گیری هیجانی می کنند . این مسئله مفهوم انتقاد زنانه / سرسختی مردانه نامیده می شود ( لانگ و یانگ ،ترجمه نظری و همکاران ۱۳۹۲). زنان ممکن است در روابط زناشویی خود انتظار بیشتری برای باز بودن در ارتباط و مشارکت در ارتباط داشته باشند و همچنین نگرش های متفاوتی در مورد صمیمیت و خود افشایی داشته باشند . تحقیقات نشان داده است که در تمام ازدواجها مواردی که از عدم توافق مداوم بین مردان و زنان در مورد الگوهای ارتباطی وجود دارد و روش برخورد کردن با این عدم توافق ها بوسیله زوجها حائز اهمیت است . زنان و شوهران در رفتارهای متنوع و متفاوت ارتباطی مرتبط با جنسیت شرکت دارند . همسران نه تنها در چگونگی رفتار متفاوتند ، بلکه در آنچه از دیگری به عنوان یک طرف ارتباط انتظار دارند ، نیز متفاوت اند.( گاتمن،۱۹۹۴،به نقل از اسدی ،۱۳۸۸، به نقل از بهرامی ۱۳۹۳).
۶-۳-۲ نظریه های ارتباط:
۱-۶-۳-۲ نظریه دیالکتیک رابطه[۶۰]:
دیالکتیک رابطه ای بیان می دارد که زندگی رابطه ای همواره در یک فرایند قرار دارد افراد درگیر در روابط پیوسته نیروهای جلو و عقب ناشی از نیازها و تمایلات متضاد را احساس می کند در این نظریه بیان می شود که چگونه افراد مایلند استقلال و در عین حال ارتباط داشته و آزاد باشند و در عین حال محافظت شوند تازه و در عین حال قابل پیش بینی باشند . اساسا افرادی که در یک رابطه برقراری ارتباط می کنند ،تلاش دارند این تمایلات در تعارض با یکدیگر را با هم آشتی دهند اما هرگز نیاز خود به هر دو عامل در تضاد را از قلم نمی اندازند .(باکستر ،۲۰۰۴).
۲-۶-۳-۲ نظریه تبادل اجتماعی[۶۱] :
در نظریه تبادل اجتماعی فرض می شود که منافع شخصی لزوما چیز بدی نیست و درواقع می تواند رابطه را تقویت نماید . در این نظریه بیان می شود که نیروی اصلی در روابط بین فردی ، برآوردن منافع شخصی هر دو طرف است . در رویکرد تبادل اجتماعی ،تبادلات بین فردی با تبادلات اقتصادی قیاس شده اند که در آنها افراد هنگامی راضی هستند که بازگشتی منصفانه را از هزینه های خود به دست آورند (لالر و تای ۱۹۹۹). پارسونز(۱۹۹۱) ،توجه به الگوی نقش ها ، دونقش متفاوت را در خانواده مطرح می کند.به نظر او نقش مرد دادن پایگاه اجتماعی به خانواده از طریق شغل و ایجاد و امنیت برای خانواده از طریق درآمد شغلی اوست و نقش زن ایجاد و حفظ روابط عاطفی در درون خانواده است .
پارسونز در نظریه ی تفکیک نقش ها با این تصور که اشتغال زنان ، نظام خانواده را در معرض خطر قرار می دهد اشتغال زنان را نکوهش می کند به اعتقاد وی تغییر در فرصت های شغلی و ایجاد برابری با مردان موجب از هم پاشده شدن ساخت خانواده می شود و کارکرد خانواده را برهم می زند .
وایلی[۶۲]( ۲۰۰۰) براین باور است که همسران مجموعه ای از الگوهای ارتباطی را میان خود برقرار می کند و رفتارهای مشکل آفرین ، صرفا اجرا ی همان الگو ها هستند. الگوهای ارتباطی مورد نظر وایل عباتنداز انزوا گزینی متقابل ، سرزنش متقابل و توقع / انزوا گزینی .طی سالها پژوهش در زمینه ارتباط میان فردی الگوهای متعددی ارائه شده اند که نشانگر ماهیت و شیوه کار ارتباطات است .(رئیسی پور،۱۳۹۱).
۳-۶-۳-۲ نظریه ستیر[۶۳] :
رویکرد ستیر یک رویکرد ارتباطی است .او به زوج ها کمک می کند تا، با بهره گرفتن از برنامه های رفتاری ویژه به کاهش اختلافات و تعارضات زناشویی خود بپردازند .(بنمن ،۲۰۰۸؛به نقل از سودانی و همکاران ،۱۳۹۲). ستیر به بهترین نحو موضوع ارتباط را در خانواده مطرح می کند . ستیر ، رابطه را بزرگترین عاملی می داند که نوع رفتار انسان را با دیگران و حوادثی را که در جهان اطراف برایش اتفاق می افتد تعیین می کند .بطور کلی ستیر ، ارتباط مختل را عامل اصلی تعارضات زناشویی می داند و حتی معتقد است که تنها عامل منحصر به فرد طلاق همین ارتباط ناکارآمد زوج ها می باشد . ستیر سعی می کند به زوج ها کمک کند تا عزت نفس خود را تقویت کند و معتقد است ، زوج های دارای عزت نفس پایین از الگو های ارتباطی مختل و ناسالمی مانند سازشگر ، سرزنشگر ، حسابگر ، بیربط گو استفاده می کنند.او کوشش می کند تا زوج ها الگوهای ارتباطی متعادل و هم تراز با یکدیگر داشته باشند .(ستیر، ۱۹۸۳؛ به نقل از سودانی و همکاران ،۱۳۹۲).
برجستگی کار ویرجینیا ستیر، افزایش عزت نفس افراد در خانواده به منظور ایجاد و تغییر در نظام میان فردی آنهاست. او بین عزت نفس و ارتباط، یک همبستگی مستقیم یافته است و عزت نفس پایین را با ارتباط ضعیف همخوان و هم پیوند می داند. او خانواده را یک نظام کل نگر می داند. نقشها اثرهای عمده ای بر کارایی موثر خانواده از طریق نفوذ قواعد، فرایندهای ارتباطی و پاسخ به فشارهای روانی دارند. هنگامی که اعضای خانواده از همۀ رویدادهایی که در زمان حال تجربه می کنند، آگاه شوند. می توانند هم به عنوان فرد و هم به عنوان خانواده رشد کنند. هدف اصلی، یکی سازی رشد هریک از اعضای خانواده با یک پارچگی و سلامت نظام خانواده است (کارلسون و همکاران، ترجمه نوابی نژاد، ۱۳۸۴).
۷-۳-۲ الگوهای ارتباطی [۶۴]:
یکی از مدل های مطرح در خانواده که به تعاملات در خانواده و نقش آن بر سازگاری موثر با محیط پرداخته اس، مدل الگوی ارتباطی خانواده است اصولا مفهوم الگوی ارتباطی خانواده یا طرحواره های ارتباطی خانواده، ساختار علمی از دنیای ظاهری خانواده است که بر اساس ارتباط اعضای خانواده یا یکدیگر و اینکه اعضاء چه چیز به یکدیگر می گویند و چه کار انجام می دهند و اینکه چه معنایی از این ارتباط دارند ، تعریف می شود(فیتزپاتریک و کوئرنر ،۲۰۰۴؛ به نقل از حیدری نژاد ،۱۳۹۲).
الگوی ارتباطی زوجین یکی از راه های ارزیابی ساختار خانواده می باشد که از طریق آن تعامل زن و شوهر با یکدیگر مشخص می شود الگوی ارتباطی زوجین کارایی خانواده را تحت تاثیر قرار می دهد (مانفردینی،پرسچی و مازونی،۲۰۱۰؛ به نقل از رئیسی پور،۱۳۹۱).
به بیان دیگر یکی از راه های نگریستن به ساختار این است که به کانال های ارتباطی که از طریق آنها باهم دیگر به تعامل می پردازند ،پرداخته شود و به آن دسته از کانال های ارتباطی که به وفور در یک خانواده اتفاق می افتد ،الگوهای ارتباطی گفته می شود(رسولی،۱۳۸۰). در واقع الگوهای ارتباطی اشاره به الگوهایی از ارتباط دارد که افراد عموما از آن برای سروکار داشتن با مسائل در ارتباط استفاده می کنند(کریستنسن و سالاوی،۱۹۸۴ ؛به نقل از رئیسی پور،۱۳۹۱). در خانواده ها الگوهای ارتباط کاملا سالم و یا کاملا غیر سالم وجود ندارد اگر الگوهای ارتباطی خانواده را به صورت یک خط پیوسته از موثر تا غیر موثر در نظر بگیریم درصد کمی از خانواده ها هستند که کاملا در دو قطب این خط قرار می گیرند و بقیه ی خانواده ها بین ارتباط کاملا موثر و ارتباط کاملا غیر موثر قرار دارند (ابراهیمی ،۱۳۷۱).
با توجه به نوع ارتباط و الگوهای ارتباطی بین زوجین تقسیم بندی های گوناگونی از سوی صاحب نظران از زوجین انجام شده . فاورز[۶۵] و السون (۱۹۹۲)، در گونه شناسی معروف خود زوجین را به چهار دسته : زوجین سرزنده ،سازگار،سنتی و متعارض تقسیم کرده اند .گاتمن (۱۹۹۳)، در بین زوجین آشفته هفت الگوی ارتباطی مشکل زا را که وجه تمایز آنها از زوجین سالم است را شناسایی نموده است، ازجمله : عواطف منفی متقابل،نسبت پایین رفتارهای مثبت و منفی ،نسبت بالای انتظار ،تدافعی رفتار نموده ،تحقیر و عیب جویی و اسناد دهی های منفی و ثابت به همسر ،در تئوری روانکاوی نیز به الگوهای جالبی بر می خوریم . استرین[۶۶](۱۹۸۵)، شش الگوی زوجین : والد – کودک، همسر در نقش خود بی ارزش شده ، همسر در نقش خود ایده ال ، مطیع، سلطه گر ،توقع- کناره گیری و رومانتیک – منطقی را بر طبق دیدگاه روان پویایی معرفی کرده است (زمانی، ۱۳۹۲).
اما پراستفاده ترین تقسیم بندی ،دسته بندی کرستنسن [۶۷]و سالاوی[۶۸] (۱۹۹۱) است که الگوهای ارتباطی زوجین را به سه دسته تقسیم می کنند ، الگوی سازنده متقابل، الگوی اجتناب متقابل ، الگوی توقع /کناره گیرتقسیم می کند .
۱-۷-۳-۲ الگوی ارتباطی سازنده متقابل :
الگوی ارتباطی سازنده متقابل دارای نقش کلیدی در عملکرد خانواده موفق است . پترسون و گرین [۶۹](۱۹۹۹)، اظهار می دارند افرادی که راه های صحیحی را به هنگام برقراری ارتباط بکار می گیرند بهتر قادر به حل مسائل و مشکلات خود می باشند و رضایت بیشتری از رابطه خود دارند . ( رئیسی پور ،۱۳۹۱). مهمترین ویژگی این الگو این است که که الگوی ارتباطی زوجین از نوع برنده- برنده است(صدر جهانی،۱۳۸۹). در طی آن هرکدام از زوجین سعی می کنند در مورد مشکل ارتباطی خود بحث و گفتگو کنند ، احساساتشان را نسبت به هم ابراز نماید و برای مشکل ارتباطی ، پیشنهاد راه حل و مذاکره بدهند( اعتمادی و همکاران ،۱۳۹۳). در واقع الگوی ارتباطی سازنده متقابل در ارتباطات زوجین نوعی الگوی ارتباطی است که در آن زن و شوهر سعی می کنند در مورد مشکل و مسئله ای که در حین ارتباط برای آنها بوجود می آید بحث کنند و احساساتشان را نسبت به هم ابراز نمایند. زمانی که زوجین این الگو را در روابط خود بکار می برند هر دو احساس می کنند که همدیگر را درک می کنند ، این نوع زوجین میزان بشتری از مشارکت را گذارش می دهند ، رضایت و خوشنودی بشتری از زندگی را ابراز می نمایند (هیوی و همکاران ،۱۹۹۶، به نقل از رئیسی پور ،۱۳۹۱). در این الگو هر دو نفر زوجین رشد شخص دارند. مزیت الگوی سازنده درآن است که زوجها هنگامی که از این الگو استفاده می کنند انتقال و درک واضحی از محتوا و قصد هر پیام دارند بطوری که می توانند افکار ، احساسات ، تمایلات و نیازهای خود را هم به هم انتقال دهند.( بهرامی ،۱۳۹۳). ستیر معتقد است که ادراکات زوجها از ارتباط زناشویی خود و ارتباط زناشویی همسرشان برای پیشت یا تخریب روابطشان حائز اهمیت فراوانی است و بیان داشت هرچه تفاوت بین آنچه که زن و شوهر از اعمال هم ادراک می کنند بیشتر باشد احتمال اینکه رابطه آنها غیر رضایت بخش باشد بیشتر است (گاتمن،۱۹۹۴،به نقل از رئیسی پور،۱۳۹۱).
۲-۷-۳-۲ الگوی ارتباط اجتناب متقابل :
در این الگو تعارض بین زوجین شدید و بگونه ای است که بحث و جدال تبدیل به یک الگوی دائمی در این خانواده ها شده است و این الگو تنها مکانیزم انطباقی در بین زوجین است . در این الگو زوجین از برقراری ارتباط با هم خودداری می کنند و زندگی آنها به شکل موازی بایکدیگر بوده و ارتباط بین آنها در حداقل میزان است (صدر جهانی ،۱۳۸۹). فیتزپاتریک و بادزنیسکی (۱۹۹۴)، بیان داشته اند که زوجین اجتناب کننده در رابطه زناشویی وابستگی زیادی به یکدیگر نداشته و دید آنها درمورد زندگی زناشویی و خانوادگی دوسو گرا بوده و افشاگری بسیار پایین در ارتباط زناشویی گزارش می دهند (شرفی،۱۳۸۲). به عقیده لورنتز (۲۰۰۲)، توافق و مصالحه بین زن و شوهر بدون صحبت کردن درباره ی مسائل و نظرات و عقاید ایجاد نمی شود . بنابراین اگر زوجین هردو به نقطه کناره گیری به عنوان راه اصلی برای خودداری از تعارض برسند ، رفتارهای ارتباطی مثبت در این زندگی زناشویی پیدا نخواهد شد . رفتارهای ارتباطی منفی همچون اجتناب از نزدیکی ، کناره گیری همراه با عصبانیت ، مشارکت در تعارض و اجتنابی و تدافعی بودن در ارتباط ، فرصت درک متقابل و احترام بین زوجین را از بین خواهد برد و استرس و پریشانی و درماندگی و در نهایت طلاق را به همراه خواهد داشت (به نقل از رئیسی پور،۱۳۹۱). راش و همکاران (۱۹۷۴) ، در تحقیقی دریافتند که که استفاده همسران از طرد و اجبار دررابطه زناشویی به طور قابل ملاحظه ای با حل ضعیف تعارض ارتباط داشت، از طرف دیگر ارتباطاتی که با اجتناب مشخص می شوند کیفیتی ایستا دارند که در آن حل مساله به میزان کمی صورت می گیرد .آنها خاطر نشان کردند که همسرانی که از مواجهه بالقوه احساس تهدید می کنند ف درنشان دادن رابطه ..ارتباط مستقیم کناره گیری می کنند و بر پیام های طعنه آمیز مثل انکار توجیه خود و سلب صلاحیت بیشتر از عقاید و احساسات به روشنی تکیه می کنند .از طرف دیگر ممکن است تعارض به طور مستقیم از طریق تعمیم موضوع و حملات شخصی دیگر دامن زده شود(مهدویان،۱۳۷۶).
۳-۷-۳-۲ الگوی ارتباط توقع/کناره گیری :
فرم در حال بارگذاری ...