این گسل یکی از گسلهای بزرگ و سراسری البرز میباشد و در جاهاییکه سنگهای دو سوی آن نرم باشد شیب آن خیلی کم شده و به حالت روراندگی در آمده است. به عنوان مثال جابجایی ۴۰۰۰ متری در ناحیه خطیرکوه بهعلت شیب ده درجهای در شمال بالا فوریه است.
گسل بشم:
این گسل سراسر ناحیه را در بر گرفته است و بهحالت روراندگی میباشد که در سمت غرب در دشت کندیان آثار آن محو می شود و دنباله آن در قسمت شرقی در ناحیه شورستان، رسم رودبار به کسل آبیک- شاهرود میپیوندد که پیشینه جابجایی قائم آن در ناحیه کبود دره به ۴۰۰ متر میرسد.
گسل انزاب:
قسمت غربی آن در شمال آبگرم در کوه چناران از میان رفته است و به سوی شرق پس از گذر از جنوب رضاآباد (ناحیه جام) در جنوب کوه آب اشرف به گسل سمنان میرسد. این گسل کم و بیش قائم است و پیشینه جابجایی این گسل در شمال لاج در کنار سنگهای کرتاسه بالا و دولومیتهای سطانیه نزدیک به ۴۰۰۰ متر میرسد که گسل چپگرد سنگسر آن را نزدیک به ۱۰۰۰ متر جابجا کردهاست.
گسل دیکتاش:
حالت راندگی این گسل گاهی به سوی جنوب میباشد و دنباله غربی آن در ناحیه آبگرم محو شده و گویا از بین رفتهاست و به سمت شرق پنداشته می شود که بعد از گذر چاه محمدعلی به گسل سمنان میرسد. پیشینه جابجایی این گسل نزدیک به ۳ کیلومتر است که گسل سنگسر و درجزین آن را جابجا کردهاست.
گسل عطاری:
این گسل چون از زیرآبرفتهای دشت سمنان میگذرد مشخص نیست که در ناحیه سرخه یا گسل سمنان برخورد کردهاست یا نه. در ناحیه جام رد آن مشخص است که هیچ جا با برونزدهای کهنسالتر از ائوسن همبری نداشته بنابراین جابجایی قائم آن چندان زیاد نیست (چند صد متر) و در سنگهای مزوزوئیک که در جنوب آن برونزد دارند با سنگهای همزمان د کوههای البرز و زون میان دو گسل سمنان و عطاری همرخساره نیستند.
گسل سمنان:
این گسل که جداکننده زون ساختاری البرز میباشد از شمال کوههای نوکه و چندران میگذرد و در بیشتر جاها در حالت راندگی است. دنباله غربی آن از کوهپایه جنوبی کوه نمکدان گذشته و کم و بیش از مرز جنوبی کوههای البرز میگذرد و دنباله شرقی پس از گذشتن از جنوب کوه ریان (ناحیه جام) کشیده شده و به گسل عطاری میرسد. مأخذ(طرح جامع و تفصیلی شهر مهدیشهر، ۱۳۸۶، ص۳۷)
۲-۷-۱-۳ پهنه بندی خطر نسبی زلزله:
بررسیهای تاریخی زمینلرزههای منطقه بیانگر آن است که تعداد و تراکم زلزلههای منطقه از شمال به جنوب کاهش یافته و تمرکز کانونهای زلزله در زون البرز بر اثر وجود گسلهای جنبان موجود بیشتر از محدودههای جنوبی شهرستان واقع در زون ایران مرکزی بوده است که خود می تواند بیانگر تاثیر مستقیم عملکرد گسلها در بروز رخدادهای زمینلرزهای در سطح منطقه میباشد چرا که تراکم گسلها نیز از شمال به جنوب یعنی منطقه واقع در زون فعال البرز بیشتر از پهنه جنوبی آن (زون ایران مرکزی) میباشد که نبایستی تاثیرات حرکات تکتونیکی زونهای البرز و ایران مرکزی را بهخصوص در پهنه زون تدریجی آن که کماکان منطبق بر خط گسلش گسل سمنان است نادیده گرفت.
با توجه به مطالب فوق و بررسی نقشه ریسک زلزله سازمان زمین شناسی کشور هرچند اطلاعات دقیقی درمورد زلزلههای تاریخی منطقه در دسترس نمی باشد لیکن میتوان به یک سلسله اطلاعات کلی که عموماً از همان نقشه ریسک استنباط می شود، بدین شرح دست یافت که منطقه شمالی شهرستان سمنان از خطر بالای ۸ درجه در مقیاس مرکالی برخوردار بوده که به سمت جنوب تا مرز ۶ درجه کاهش یافته و مجدداً روند مذکور سیر صودی خود را تا منطقه غرب گسل طرود طی نموده و سپس معکوس عمل مینماید. مأخذ: (طرح جامع و تفصیلی شهر مهدیشهر، ۱۳۸۶، ص۳۹)
۲-۳ اقلیم و آب و هوا
آب و هوا یکی از عوامل مهم در چگونگی بهره برداری از منابع آب و خاک و تثبیت جمعیت مناسب می باشد. این عامل می تواند در چگونگی معماری و شکل گیری فضاهای مسکونی و سایر کاربریها موثر واقع شود مطالعه آب و هوای منطقه نیز نتیجه ترکیب عوامل مختلفی است که تغییر یک یا چند عامل آن باعث پیدایش اقالیم مختلف و تنوع آب و هوایی می شود. و درنتیجه تفاوت بین محیطهای مختلف را سبب می گردد، و به این جهت برنامه ریزی های بلند مدت شناخت عناصر اقلیمی ، یکی از مسائل مهم به شمار می آید، چراکه عوامل و عناصر اقلیمی می تواند تاثیر مستقیم و غیر مستقیم همه جانبه ای را در پیشرفت و توسعه و یا عدم آن داشته و الگوی خاصی از محیط های زندگی و فعالیت انسانی را ارائه نماید، بنا براین شناخت آب و هوای هر ناحیه از این جهت که بیشترین تاثیر را بر فعالیت های مربوط به کشاورزی، نظام فعالیت ها، نظام فضایی، صنعت، پراکندگی گروه های انسانی، توزیع سکونتگاه ها، فعالیت های عمرانی و … دارد حائز اهمیت است. تاثیر این عوامل هنگامی آشکارتر می شود که بدانیم محور اصلی حیات اقتصادی در روستاهای شهرستان مهدیشهر را بخش کشاورزی شامل زراعت، باغداری و دامپروری تشکیل می دهد لذا بررسی کیفیت شرایط آب و هوایی حاکم در مطالعات برنامه ریزی مراکز سکونتی ضرورت پیدا می کند
۱-۲-۳ ویژگیهای اقلیمی
استان سمنان به دلیل دارا بودن ویژگیهای خاص جغرافیایی و توپوگرافی از نظر آب و هوایی متنوع بوده و اقلیم های متفاوتی در آن وجود دارد.
جهت بررسی ویژگی اقلیمی محدوده از داده های اقلیمی ایستگاه هواشناسی مهدیشهر و ایستگاه بارانسنجی چاشم استفاده شده است، به منظور شناسایی و بررسی شرایط اقلیمی منطقه طرح مهمترین عوامل اقلیمی موثر عبارتند از: دمای هوا، بارش، رطوبت، باد، تابش آفتاب. هر یک از این عوامل فوق به گونهای در میزان آسایش انسان در فضای بیرون و درون ساختمان و نیز در تعیین نوع اقلیم، رشد گیاهان، تعیین اقلیم ساختمان، جهتگیری ساختمانها و خیابانها، نوع مصالح و… موثر میباشد. (سازمان هواشناسی استان سمنان . سال ۱۳۹۴)
جدول : (۱-۳) کلیات محیطی روستا
توپوگرافی | نوع اقلیم | میانگین درجه حرارت | متوسط بارندگی سالانه | باد غالب | شیب عمومی | ارتفاع از سطح دریا | مخاطرات | نوع جاده ارتباطی |
کوهپایه ای | نیمه خشک سرد | ۳/۱۲ | ۶/۲۹۶ | غرب به شرق و شمال غربی به جنوب شرقی | شرق به غرب | حدود ۲۲۰۰ | زلزله و خشکسالی | آسفالت |
ساختار پژوهش
پژوهش حاضر در پنج فصل تنظیم و ارائه گردیده است.
فصل اول: در این فصل مفاهیم کلی در خصوص طرح پژوهش، تعریف مسأله، اهمیت موضوع، اهداف و فرضیه های پژوهش، روش پژوهش، نحوه و ابزار گردآوری اطلاعات و قلمرو پژوهش ارائه گردیده است.
فصل دوم: در این فصل مبانی نظری و پیشینه تحقیق در سه بخش به شرح زیر گنجانده شده است:
بخش اول: مبانی نظری بازاریابی.
بخش دوم: مبانی نظری سیستم نوین بانکداری.
بخش سوم: پیشینه پژوهش که در این قسمت پیشینه پژوهشهای انجام شده در دو بخش تحقیقات انجام شده در داخل کشور و تحقیقات انجام شده در خارج از کشور مورد مطالعه قرار می گیرد.
فصل سوم: در فصل سوم، روش پژوهش، نحوه جمع آوری اطلاعات و تهیه پرسشنامه، جامعه آماری مورد پژوهش، روش نمونه گیری، حجم نمونه، توزیع و جمع آوری پرسشنامه و تکنیک آماری مورد استفاده برای تجزیه و تحلیل داده ها به تفصیل تشریح می گردد.
فصل چهارم: در این فصل پس از بیان مقدمه، تجزیه و تحلیل داده های جمع آوری شده مربوط به تحقیق حاضر در قالب جداول جداگانه و نمودارهای مربوط، ارائه می شود.
فصل پنجم: در این فصل به نتیجه گیری از یافته های تحقیق پرداخته و همچنین پیشنهادها و رهنمودهای لازم با توجه به نتایج بدست آمده و محدودیتهای موجود در اجرای تحقیق بیان شده و در آخر نیز پیشنهاداتی برای پژوهشهای آینده ارائه می گردد.
فصل دوم:
ادبیات نظری و پیشینه پژوهش
مقدمه
امروزه بسیاری از بازارها، به شدت رقابتی شدهاند و برای باقی ماندن در این فضای رقابتی، سازمانها باید کالا و خدمات با کیفیت بالا تولید و ارائه کنند تا مشتریان رضایتمند و وفادار کسب کند. ایجاد و کسب مشتریان رضایتمند، هدف اصلی هر کسب و کاری میباشد؛ زیرا رابطه واضع و قوی بین کیفیت محصولات (خدمات)، رضایتمندی مشتری و سودآوری وجود دارد (فدیکوا[۱۶]، ۲۰۰۴: ۴۴).
بانکداری نوین نوع نوظهوری از صنعت بانکداری است که به ارائه خدمات بانکی با بهره گرفتن از محیط های الکترونیکی می پردازد. بانکداری نوین به عنوان پیش نیاز تجارت الکترونیکی مطرح است و تجارت الکترونیکی نیز با اشاعه بانکداری الکترونیکی بیشتر رشد خواهد کرد. با بهره گرفتن از سیستمهای پرداخت الکترونیکی می توان انتقال منابع پولی و اعتباری را به صورت الکترونیکی انجام داد بدون آن که نیازی به جابجایی فیزیکی باشد (کلاسنس و همکاران[۱۷]، ۲۰۰۲: ۲۷۴۴). که مروری بر ادبیات تحقیقی میتواند همانند نوعی چسب ذهنی عمل کند که همه موضوع های تحقیق را به هم بچسباند و از نطر ذهنی موجب انسجام و یکپارچگی آنها شود (پارسائیان و اعرابی، ۱۳۷۷: ۴۶). لذا در این فصل و در ۴ بخش، سعی شده است که ادبیات موضوع در برگیرنده مبانی نظری در ارتباط با موضوع مورد تحقیق باشد، که عبارتند از:
بخش اول: مبانی نظری بازاریابی.
بخش دوم: مبانی نظری سیستم نوین بانکداری۱.
بخش سوم: پیشینه پژوهش که در این قسمت پیشینه پژوهشهای انجام شده در دو بخش تحقیقات انجام شده در داخل کشور و تحقیقات انجام شده در خارج از کشور مورد مطالعه قرار می گیرد.
بخش اول- مبانی نظری بازاریابی
مدیریت بازاریابی
مدیریت بازاریابی عبارت است از فرایند برنامهریزی و اجرای پندار، قیمتگذاری، تبلیغات و توزیع ایده، کالا و خدمات به قصد انجام مبادلاتی که به تامین اهداف انفرادی و سازمانی منجر گردد (کاتلر، ۲۰۰۲: ۴۰).http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%AF%DB%8C%D8%B1%DB%8C%D8%AA_%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D8%A8%DB%8C
مدیریت بازاریابی تلاش آگاهانهای است برای بهدستآوردن نتایج مثبت در مبادله با بازارهای هدف. مدیریت بازاریابی در هر بازاری کاربرد دارد و قابل اجراست. بهطور مثال یک مدیر منابع انسانی با بازار نیروی کار یا یک مدیر خرید با بازار مواد اولیه سر و کار دارند. اما بهطور کلاسیک، مدیریت بازاریابی به وظایف آن دسته از کارکنان سازمان اطلاق میشود که با فروش محصولات و خدمات نهایی سر و کار دارند؛ مانند مدیر فروش، مدیر تبلیغات و فروشندگان (جانسون[۱۸]، ۲۰۰۹ : ۳۸۰).
اولین بعد آن «نیازها و خواسته ها» است. منشا و رکن اساسی نظام بازاریابی، نیازها و خواسته های انسان است بشر برای ادامه حیات خود به غذا، آب، لباس و پناهگاه احتیاج دارد. او میل زیادی به آرامش، آسایش، آموزش و خدماتی از این قبیل دارد. محصول زاییده نیازها و خواسته های بشر است. هر چیزی را که خدمتی ارائه دهد یا نیازی را برآورده سازد می توان محصول قلمداد کرد. خواسته در بازاریابی شکل برآورده ساختن نیاز است و تقاضا، توانایی رفع خواسته است.
بعد دوم تعریف فوق مبادله است. بازاریابی از زمانی آغاز می شود که فرد تصمیم می گیرد نیازها و خواسته هایش را از طریقی که آن را مبادله می نامند ارضا کند. در مبادله باید؛ اول: دو طرف وجود داشته باشد؛ دوم: هر طرف چیز با ارزش برای طرف دیگر داشته باشد و سوم هر طرف مجاز به پذیرش یا رد پیشنهاد طرف دیگر باشد. عمل مبادله آزاد طبیعی باعث افزایش ارزش محسوس برای هر دو طرف می شود.
بعد سوم مفهوم بازاریابی، بازار است. موضوع مبادله به طور طبیعی به بازار منتهی می شود. تعریف بازار عبارت است از «محلی برای مبادلات بالقوه» البته لزومی به فیزیکی بودن این محل نیست (اپارا و همکاران[۱۹]، ۲۰۰۹: ۲۱).
مدیریت بازاریابی عبارت است از «تجزیه و تحلیل، طرح ریزی، اجرا و کنترل برنامه های تعیین شده برای فراهم آوردن مبادلات مطلوب با بازار های مورد نظر به منظور دستیابی به هدفهای سازمان». تاکید مدیریت بازاریابی بیشتر بر تعیین محصولات سازمان بر مبنای نیاز ها و خواسته های بازار مورد نظر و نیز استفاده از قیمت گذاری، ارتباطات و توزیع موثر جهت آگاهی دادن، ایجاد محرک و ارئه خدمت به بازار است.
اگر چه همه مدیران سازمان به نوعی با بازار ها سروکار دارند، مدیریت بازاریابی مسئول رسیدگی به بازار و مشتریان محصول نهایی سازمان است. مدیران تحقیقات بازاریابی، مدیران خدمات فروش، مدیران محصول، معاون بازاریابی، فروشندگان و مدیران تبلیغات کار رسمی بازاریابی را در سازمان ها بر عهده دارند. هر یک از این شغلها دارای رسالت، هدف و مسئولیت خاص خود است. کار مدیران همه این شغل ها عبارت است از تجزیه و تحلیل، طرح ریزی و اجرای برنامه هایی که سطح مطلوبی از دادوستد ها را با بازارهای خاص فراهم می آورند.
به طور کلی مدیریت بازار یابی دارای پنج اصل اساسی به شرح ذیل می باشد:
اصل اول : گرایش تولید
بر این پایه استوار است که مصرف کنندگان خواهان محصولاتی هستند که در دسترس بوده و قدرت خرید آن را داشته باشند. که دارای دو حالت است، اول زمانی است که تقاضا برای یک محصول بیشتر تراز عرضه باشد که در این حالت مدیریت باید به دنبال راهی برای افزایش تولید باشد. حالت دوم این که هزینه تولید محصول نهایی در سطح بالایی قرار دارد که مدیریت باید به دنبال کاهش این هزینه در افزایش تولید باشد.
اصل دوم : گرایش محصول
بر این اصل استوار است که مصرف کنندگان محصولاتی را که بهترین کیفیت، کارکرد و شکل ظاهری را دارند خواهند خرید؛ بنا براین سازمان باید انرژی خود را به بهبود دائمی کیفیت محصول نهایی و نوآوری در تولید آن اختصاص دهد.
اصل سوم: گرایش فروش
بر این اصل استوار است که مشتریان مقدار زیادی از محصول را نخواهند خرید مگر آنکه برای فروش و تبلیغات برنامه ریزی و فعالیتهای چشمگیری صورت گیرد. در این روش ریسک بالایی وجود دارد و احتمال از دست دادن مشتری برای همیشه نیز وجود دارد در اینجا فروش نقش اساسی دارد و مشتری مداری در جایگاه دوم اهمیت است.
اصل چهارم: گرایش بازاریابی
بر این اساس است که وظیفه اصلی هر سازمان تعیین نیاز ها، خواسته ها و ارزشهای بازار هدف و تطبیق سازمان برای ارضای آنها به گونه ای موثر تر و مفید تر از رقبا است .
اصل پنجم : گرایش بازار یابی اجتماعی
این گرایش خواهان آن است که بازاریابان بین عوامل زیر توازن بر قرار کنند: خواسته های مشتریان هدف، منافع بلند مدت مشتریان هدف، منافع بلند مدت جامعه، بازده بلند مدت سرمایه شرکت. فلسفه بازاریابی اجتماعی مستلزم آن است که بازاریابان نه تنها خواسته های مشتریان را به حساب آورند و به منافع خود فکر کنند، بلکه خواسته های مردم دیگر را نیز که رفاهشان به عملیات شرکت بستگی دارد در نظر بگیرند و متوجه آن باشند که در داخل یک سیستم اجتماعی بزرگتر فعالیت دارند و نسبت به غیر مشتریان نیزمسئولند (هیل[۲۰]، ۲۰۰۷: ۹۴).
سیر تکامل بازاریابی و اهمیت آن برای سازمانها
باورش شاید سخت باشد. اما وقتی که نگاهی به تاریخچه علم اقتصاد، تولید عملیات، حسابداری و دیگر مباحث تجارت میاندازیم، بازاریابی نسبت به آنها جوانتر است و قدمت آن به دهه ۱۹۰۰ برمی گردد. قبل از این زمان اکثر موضوعات وابسته به بازاریابی در مفاهیم اقتصادی فرض می شدند. به عنوان مثال به تنظیم قیمت به عنوان یک موضوع ساده عرضه و تقاضا نگریسته می شد. کم کم آگهی (که از سال ۱۹۰۰ به خوبی توسعه یافت) و موارد دیگر مانند رفتار خرید مشتریان و اهمیت توزیع مورد توجه قرار گرفت بررسی هایی که بوسیله محققان بازاریابی در دانشگاههای بزرگ و معتبر انجام گرفت به بخش بزرگی از بازاریابی یعنی به بحث انگیزش و نیازها و جزئیات روابط و رفتارهای موجود بین فروشندگان و خریداران کمک شایان توجهی نمود. بویژه اینکه مطالعه بازاریابی به فروشندگان کمک نمود تا استراتژیهای مطمئن تری را بکار ببرند و این تاکتیک ها میتوانست به طور محسوسی رابطه خریدار و فروشنده را به سود ختم کند. در اوایل (قبل از ۱۹۵۰) بیشتر بازاریابی شامل شناسایی استراتژیها و تاکتیکهایی می شد که فروش کالا و خدمات را با رعایت ناچیز آنچه مشتریها واقعا میخواستند افزایش می دادند(فلسفه فروش) .اغلب شرکتها به فروش بیشتر توجه داشتند و به فلسفه ایجاد ارتباط بلندمدت اهمیت نمی دادند. اما از دهه ۱۹۵۰ به بعد دید شرکتها در مورد فروش و مشتریان شروع به تغییر نمود. بطوریکه رقابت افزایش یافت و در اکثر صنایع و سازمانها به خریدار به گونه ای دیگر نگاه کردند و سعی نمودند تا راه های بهتری را برای این منظور بیابند. آنها فلسفه ای عرضه نمودند مبنی بر اینکه عامل کلیدی در بازاریابی موفقیت آمیز فهمیدن نیازهای مشتریان میباشد و در نهایت این مفهوم مشهور بازاریابی را که ابتدا باید مشتری را شناخت و فهمید که چه میخواهد را ارائه دادند. چنانچه ملاحظه شده هدف کلیدی یک سازمان از تلاشهای بازاریابی برای توسعه روابط با مشتری است به طوریکه هر دو سود ببرند. این تلاشهای بازاریابی برای ارائه خدمات یک نقش مهم در اغلب سازمانها و جوامع به شمار می آید. در سطح سازمان بازاریابی یک وظیفه حیاتی برای تجارت است که تقریبا در تمام صنایع و سازمانها نیاز به آن احساس می شود، چه سازمان غیر انتفاعی باشد و چه انتفاعی.برای سازمانهای انتفاعی بازاریابی مسئولیتی است در جهت انجام وظایفی که درآمد، امیدواری و سود را برای سازمان به ارمغان بیاورد. برای سازمان های غیر انتفاعی، بازاریابی مسئول جذب مشتریان نیازمند و حمایت از آنهاست. هر دو نوع این سازمانها بعید است که بدون بازاریابی بتوانند به حیات خود ادامه دهند. در نهایت باید توجه داشته باشیم که بازاریابی در سطحی وسیع منافع زیادی برای جامعه به همراه دارد مانند:
۱- محصولات توسعه یافته که نیازها را ارضا کند، شامل محصولاتی که کیفیت زندگی اجتماعی را بالا می برد.
۲- با ایجاد یک محیظ رقابتی کمک می کند تا قیمت محصول پایین تر بیاید.
۳- سیستمهای توزیع پیشرفته محصول، محصولات را در مناطق جغرافیایی زیادی در دسترس مشتریان قرار می دهد.
۴- ایجاد تقاضا برای محصولات سازمانها که آنها را به گسترش نیروی کار خود وادار می سازد (ایجاد شغل).
۵- تکنیکهای که می توانند پیامهایی را انتقال دهند به طوری که رفتار اجتماعی را به سمت مثبت تغییر دهد، برای مثال آگهی های ضد سیگار (دانیل و همکاران[۲۱]، ۲۰۰۴: ۷۴).
بازاریابی رابطه مند
بازاریابی رابطه مند اولین بار در دهه ۱۹۸۰ توسط تنی چند از صاحبنظران بازاریابی مطرح شد. اما اساس و پایه این شاخه از بازاریابی که رابطه تنگاتنگی هم با رفتار مصرف کننده دارد از دل تحقیقات مربوط به روابط بین خریـدار و فروشنده در کسب و کارهای متوسط و نسبتاً بزرگ بیرون آمده است. در این پارادایم به جای نگرش خصمانه به مقوله چانه زنی در هر معامله خریدار و فروشنده برای رسیـــدن به اهداف خود با یکدیگر به توافق می رسند و در یک قـــــالب طرح ریزی شده نسبت به هم تعهداتی پیدا کرده و روابط خود را شکل می دهند (پالمر[۲۲] و همکاران، ۱۹۹۴: ۱۲).
این حساب شامل درامدهای حاصله از فروش برق بر اساس صورتحساب های تنظیمی برق مصرفی مشترکین خواهد بود.
۲-۲-۲۲ هزینه فروش کالا، خدمات و کارهای قراردادی
حسابهای مزبور به ترتیب شامل کلیه هزینه ها و درآمدهای حاصله از فروش کالا، خدمات یا کارهای قراردادی به انضمام هر نوع سود یا حق العملی که موسسه طبق موافقت نامه های موضوعه به عنوان کارگزار بابت کارهای قراردادی که برای شخص ثالث انجام می دهد نصیبش میگردد و تمامی هزینه های ناشی از این قبیل فعالیتها خواهد بود.
جمع قیمت دفتری تاسیسات برق که به وسیله موسسات سابق برق طبق روش معمول در دفاتر حساب موسسات مزبور ثبت گردیده از تاریخ اجرای این سیستم حسابداری در حساب تاسیسات برق در مرحله تجدید طبقه بندی نقل و منظور می شود.
جمع قیمت دفتری تاسیسات طبقه بندی نشده از تاریخ اجرای این سیستم حسابداری باید بر اساس حسابهای معین تاسیسات برق تجدید طبقه بندی شوند. قیمت تاسیسات طبقه بندی نشده بر اساس بررسی دفاتر و تجزیه و تحلیل مدارک و سوابق موجود موسسه تعیین خواهد گردید. چنانکه اسناد و سوابق موسسه کافی برای تعیین قیمت تمام شده تاسیسات برق نباشد، قیمت های مربوطه از تاریخ اجرای این سیستم حسابداری بر اساس ارزیابی وضع عینی تاسیسات برق مشغول به کار موجود تعیین خواهد گردید.
۲-۲-۲۴ اجزاء تشکیل دهنده هزینه های ساختمانی
اجزاء تشکیل دهنده هزینه های ساختمانی احداث و توسعه تاسیسات برق که توسط شرکت انجام می گیرد به قرار ذیل می باشد:
۱- هزینه مواد و مصالح
هزینه مواد و مصالح از طریق صدور حواله انبار جهت کارهای ساختمانی و تاسیسات مستقیما در حساب دستورکارهای مربوطه منظور می شود.
حواله های مزبور بایستی با قید شماره دستور کار مربوط مشخص گردد. هزینه های مواد و مصالح مشتمل است بر بهای کالای خریداری شده به علاوه عوارض گمرکی، هزینه بازرسی، هزینه بارگیری، هزینه حمل و تخلیه تا مقصد تحویل به انبارهای شرکت علاوه بر این هزینه قابل احتساب دیگر هزینه ساخت کالا در کارگاه شرکت می باشد. همچنین قسمتی از هزینه های تدارکات و انبار را باید به هزینه مواد و مصالح صادره از انبار اضافه نمود. هزینه های مزبور بایستی به نسبت ارزش مواد و مصالح استفاده نشده برگشتی به انبار و یا به دستور کارهای دیگر کاهش داده شود.ارزش ظروف و قرقره ها و اقلامی از این قبیل را که جنبه بازیافتی دارد و می توان در صورتی که دستور کارهای آن قابل شناخت و تشخیص نباشد در بستانکار حساب هزینه های توزیع نشده انبار منظور نمود.
۲-۲-۲۵ هزینه پیمانکار
شامل هزینه های خدماتی است که پیمانکار به موجب پیمان منعقده متعهد به انجام آن بوده و در حساب ساختمانی شرکت منظور می گردد. موارد ذیل مشمول هزینه پیمانکاران نمی شود:
الف: کارکنان و افرادی که در استخدام شرکت بوده و حقوق و مزایای آنها نیز از طرف شرکت پرداخت می گردد ولی در کارهای پیمانی مشارکت دارند.
ب: تجهیزات و مواد و مصالح مصرفی که برای آنها رسید انبار و حواله صادر میگردد.
پ: موارد مشروحه تحت عنوان “سایر هزینه ها” ممکن است مشمول هزینه های پیمانکار گردد.
هنگامیکه تاسیسات برق، مرکب از یک واحد عملیاتی یا مجموع چند واحد بعد از تاریخ اجرای این سیستم حسابداری از طریق خرید یا ترتیب دیگری تحویل گرفته می شود، قیمت خرید به علاوه سایر هزینه های انجام شده قابل قبول مربوط به تاسیسات مورد تحویل، در حساب تاسیسات در مرحله تجدید طبقه بندی منظور خواهد شد.
۲-۲-۲۶ مهندسی، نظارت و امور اداری
هزینه های مهندسی، نظارت و امور ادرای قابل منظور در دستور کارهای ساختمانی عبارت است از هزینه حقوق و مخارج مهندسان، نقشه برداران، بازرسان، نقشه کش ها، روسا و کارمندان زیردست آنها و نیز تا میزانی حقوق و هزینه های دستگاه مدیریت و کارکنان امور اداری و عمومی، هزینه های مزبور ممکن است در حساب هزینه های عمومی منظور شده و سپس بر مبنای گزارش اوقات کار یا مطابق آنچه در بند ۴ تحت عنوان “هزینه های عمومی ساختمانی” مذکور است توزیع گردد.
۲-۲-۲۷ روش دستور کار و نحوه ثبت و نگاهداری کارتهای اموال تاسیسات
الف: شرکت های برق موظفند که مشخصات فیزیکی تاسیسات حوزه فعالیت خود را طبق نقشه های مبسوط و دیگر سوابق مستدل که نشان دهنده کیفیت سیستم عملیاتی تاسیسات مزبور است نگاهداری نمایند.
ب: شرکت های برق باید مشخصات واحدهای اموال هر یک از حسابهای تفصیلی و معین تاسیسات را در کارتهای اموال و تاسیسات دقیقا به ثبت رسانده به طوری که قیمت و مقدار و تعداد آنها به نحو کاملا درستی نشان داده شده باشد.
۲-۲-۲۸ محاسبه هزینه های افزایش ها و برکناری های واحدهای اموال به طریق ذیل است:
۱- موقعی که یک واحد اموال به تاسیسات برق اضافه می شود، قیمت آن به حساب تاسیسات برق مربوطه اضافه می گردد مگر در مواردی که این قبیل واحدها در موقع تحویل و خرید تاسیسات برق یک واحد عملیاتی را تشکیل دهد، در انصورت به طریقی که در دستورالعمل شماره ۵ تاسیسات برق مذکور است محاسبه خواهد شد.
۲- موقعی که یک واحد اموال از خدمت تاسیسات برق برکنار می شود اعم از اینکه واحد دیگری به جای آن نصب شود یا نشود، قیمت دفتری آن به بستانکار حساب تاسیسات برق مربوطه به طریقی که در ذیل تعیین شده منظور خواهد گردید و متقابلا حساب ذخیره استهلاک مربوطه نیز بدهکار خواهد شد. هزینه برداشت و ارزش بازیافتی واحد برکنار شده به ترتیب در بدهکار و بستانکار حساب ذخیره استهلاک مربوطه منظور می شود.
۲-۲-۲۹ انتقال اموال
در موردی که اموالی از یک حساب تاسیسات برق به حساب دیگر، از یک شرکت به شرکت دیگر مانند شرکت برق تهران به شرکت توانیر از یک قسمت عملیاتی به قسمت عملیاتی دیگر از حساب ۱۰۱ تاسیسات برق مشغول به کار به حساب تاسیسات برق نگاهداری شده برای استفاده اتی یا به حساب اموال غیربرقی انتقال و برگشت داده شود یا بالعکس، این عمل با برگشت دادن قیمت دفتری آنها از یک حساب به حساب دیگر، از یک شرکت به شرکت دیگر یا از یک قسمت عملیاتی به قسمت عملیاتی دیگر صورت می گیرد. هر مبلغی که در حسابهای ذخیره استهلاک بابت تاسیسات مورد انتقال منظور شده باید بر طبق تفکیک حسابهای مزبور برگشت و انتقال داده شود.
۲-۲-۳۰ تاسیسات انتقال و توزیع نیرو در این سیستم حسابداری
الف: تاسیسات انتقال عبارت است:
۱- کلیه اراضی، ساختمان های دستگاه های تبدیل و تجهیزاتی که از یک منبع اولیه تولید نیرو (مقصود نیروگاه یا نقطه تحویل نیرو در مورد برق خریداری شده می باشد) به منظور تغییر ولتاژ یا فرکانس برق به کار گرفته شده تا عمل انتقال نیرو به نحو موثر و مفید انجام یابد.
۲- کلیه اراضی، ساختمانها، خطوط، ایستگاه های تبدیل و انتقال نیرو لوازم و دستگاه های فشار قوی و تجهیزات حفاظتی و کنترل آنها بین مرکز تولید یا نقطه تحویل یا نقطه تحویل تا نقطه ورود به مرکز شبکه توزیع نیرو.
۳- کلیه خطوط و تجهیزاتی که هدف اولیه آن بالا بردن، ادغام یا اتصال منابع نیرو با یکدیگر باشد.
۲-۲-۳۱ خرید تاسیسات برق
مرحله بعدی در توسعه و پیشرفت صنعت برق در ایران مبتنی است بر فروش برق به موسسات صنعتی که قبلا برق مورد احتیاج خود را راسا تولید می کرده اند.
قرارداد فروش نیروی برق به واحدهای صنعتی که جانشین تولید برق خصوصی آنها می شود در بیشتر موارد ایجاب می نماید که محرک های اولیه و مولدها و سایر تجهیزات برقی واحدهای صنعتی مزبور خریداری شود.
۲-۲-۳۲ دارائی های غیرمشهود
تصور نمی شود که شرکت های برق در ایران در مورد دارائی های غیرمشهود متحمل هزینه به مقداری شوند که قابل توجیه برای طبقه بندی هزینه مزبور در حساب تاسیسات مشغول به کار باشد. لذا در این روش حسابداری، با توجه به شرایط خاص کار در شرکتهای برق، جهت هزینه دارائی های غیرمشهود تاسیسات برق مشغول به کار از قبیل هزینه های تاسیس، امتیازات و حق مخصوص، حق اختراع، اخذ پروانه و سایر حقوق ناشی از دارائی های غیرمشهود پیش بینی نشده است.
۲-۲-۳۳ دستورالعمل درآمد عملیات
برحسب این روش حسابداری طبقه بندی درآمدهای عملیات بر اساس موارد دوگانه ذیل خواهد بود:
۱- درآمدهای حاصله از فروش برق
۲- سایر درآمدهای عملیاتی برق
در این روش حسابداری، درآمدهای ناشی از فروش برق بر مبنای صورت حساب های مصرف برق مشترکین در هر سیکل حسابداری تعیین خواهد شد. مبالغ وصول شده از مشترکین بابت برق مصرفی ملاک تعیین درآمدها قرار نخواهد گرفت.
صورت حساب های مصرف برق باید در هر سیکل حسابداری برای کلیه مشترکین صادر و توزیع گردد. در مواردی که قرائت کنتر مشترک در یک سیکل بنا به دلایلی امکان پذیر می باشد باید صورتحساب مربوطه جهت برق مصرفی بر اساس براورد تنظیم گردد.
آمار و سوابق مربوط به درآمدهای حاصله از فروش برق و نیز مقدار کیلو وات ساعت برق فروخته شده در هر سیکل بایستی به نحوی نگهداری شود تا بدان وسیله امر مقایسه در مورد طبقات مختلف درامدها امکان پذیر گردد.
۴۴۰- فروش برق خانگی
۴۴۱- فروش برق تجاری
۴۴۲- فروش برق صنعتی
۴۴۳- فروش برق کشاورزی
۲-۲-۳۵ فروش برق خانگی
این حساب شامل مبلغ خالص صورتحسابهای برقی مصرفی برای مقاصد خانگی خواهد بود.
اسناد و مدارک مربوطه باید به نحوی نگهداری گردد که مقدار کیلو وات ساعت برق فروش رفته و درآمد حاصله طبق هر تعرفه از جداول نرخ را معلوم نماید.
دلسوزی چه میزان بر هوشمندی رقابتی اثر گذار است ؟
بخشش چه میزان بر هوشمندی رقابتی اثر گذار است ؟
درستکاری چه میزان بر وفاداری مشتریان اثر گذار است ؟
مسئولیتپذیری چه میزان بر وفاداری مشتریان اثر گذار است ؟
دلسوزی چه میزان بر وفاداری مشتریان اثر گذار است ؟
بخشش چه میزان بر وفاداری مشتریان اثر گذار است ؟
۱-۶- فرضیه های تحقیق
۱-۶-۱ فرضیه اصلی
هوش اخلاقی بر وفاداری مشتریان (ارباب رجوعان) در بانکهای دولتی خصوصی ایلام تاثیر معناداری دارد.
هوشمندی رقابتی بر وفاداری مشتریان (ارباب رجوعان) بانکهای دولتی خصوصی ایلام تاثیر معناداری دارد
هوش اخلاقی بر افزایش وفاداری مشتریان (ارباب رجوعان) از طریق هوشمندی رقابتی در بانکهای دولتی خصوصی ایلام تاثیر معناداری دارد
۱-۶-۲ فرضیه های فرعی
درستکاری بر هوشمندی رقابتی در بانکهای دولتی خصوصی ایلام تاثیر معناداری دارد.
مسئولیتپذیری بر هوشمندی رقابتی در بانکهای دولتی خصوصی ایلام تاثیر معناداری دارد.
دلسوزی بر هوشمندی رقابتی در بانکهای دولتی خصوصی ایلام تاثیر معناداری دارد.
بخشش بر هوشمندی رقابتی در بانکهای دولتی خصوصی ایلام تاثیر معناداری دارد.
درستکاری بر وفاداری مشتریان در بانکهای دولتی خصوصی ایلام تاثیر معناداری دارد.
مسئولیتپذیری بر وفاداری مشتریان در بانکهای دولتی خصوصی ایلام تاثیر معناداری دارد.
دلسوزی بر وفاداری مشتریان در بانکهای دولتی خصوصی ایلام تاثیر معناداری دارد.
بخشش بر وفاداری مشتریان در بانکهای دولتی خصوصی ایلام تاثیر معناداری دارد.
۱-۷ قلمرو تحقیق
۱-۷-۱ قلمرو موضوعی تحقیق
موضوع این تحقیق در حوزه منابع انسانی و رفتارسازمانی می باشد و عبارت است از ” بررسی تاثیر هوش اخلاقی مدیران بر وفاداری مشتریان با تبیین نقش هوشمندی رقابتی (مطالعه موردی: مشتریان بانکهای دولتی خصوصی شده ایلام")
۱-۷-۲ قلمرو مکانی تحقیق
این تحقیق در میان کارکنان بانکهای دولتی خصوصی شده ایلام است.
۱-۷-۳ قلمرو زمانی تحقیق
تحقیق حاضر در سال ۱۳۹۳ انجام گرفته است.
۱-۸ تعریف مفهومی و عملیاتی متغیرها
هوش اخلاقی
تعریف مفهومی
ظرفیت و توانایی درک درست از خلاف، داشتن اعتقادات اخلاقی قوی و عمل به آنها و رفتار در جهت صحیح و درست تعریف میکند (بوربا، ۲۰۰۵)
تعریف عملیاتی
در این مطالعه ابعاد هوش اخلاقی در موارد زیر مورد مطالعه قرار میگیرد:
درستکاری، ۲- مسئولیتپذیری، ۳- دلسوزی، ۴- بخشش که در این تحقیق بوسیله سوالات ۱ تا ۱۶ مورد سنجش قرار میگیرد.
هوشمندی رقابتی
تعریف مفهومی
فرایندی است نظامند و پیرو اخلاقیات که به منظور گردآوری، تجزیه و تحلیل و مدیریت اطلاعاتی خارجی و موثر بر برنامهها تصمیمات و عملیات شرکت به کار میرود (سایمن و همکاران ۲۰۰۸).
تعریف عملیاتی
در این تحقبق هوشمندی رقابتی به وسیله سوالات ۱۷ تا ۳۶ مورد سنجش قرار میگیرد.
وفاداری
تعریف مفهومی
وفاداری مشتریان: نرخ برگشت مشتری جز حیاتی در تحلیل ارزش دوره عمر است که یان موضوع ابزاری برای فراهم کردن تصمیمگیریهای کوتاه مدت است (هنری ۲۰۰۵)
تعریف عملیاتی
وفاداری: ابعاد وفاداری شامل مفاهیم رفتاری و نگرشی تعریف شدهاند. با تحقیقات رفتاری بر اعمال قابل مشاهده وفاداری مشتری تمرکز میکنیم که در این تحقیق بوسیله سوالات ۳۷ تا ۴۸ مورد سنجش قرار میگیرد.
فصل دوم
ادبیات و پیشینه تحقیق
۲-۱ مقدمه
هوش اخلاقی اشاره به توانایی اعمال اصول اخلاقی در اهداف شخصی، ارزش ها و فعالیت های فرد دارد و به مفهوم ظرفیت وتوانایی درک مسائل خوب از مسائل بد است. هوش اخلاقی شامل گستره ی فراشناختی یافراعملی است که واکنش شناخت ها، نگرش ها و فعالیت های اخلاقی را در چارچوب سیستم های ارزشی فردی امکان پذیر می سازد. هوش اخلاقی، هوش حیاتی برای همه انسان ها است (نقطه عطفی برایتمام هوش ها محسوب می شود)، به دلیل اینکه هوش اخلاقی اشکال دیگرهوش را به انجام کارهای ارزشمند هدایت می کند. اعمال و رفتارهای اخلاقی و ارزشی مدیران، نظیر رفتارهای منصفانه، صادقانه واحترام آمیز از طریق ساز وکارهای مطرح در حوزه نفوذ و تأثیراجتماعی بر احساسات و نگرشهایی نظیر رضایت، تعهد و وفاداری و همچنین بر ادراکاتی نظیر اعتماد و عدالت ادراک شده کارکنان تأثیرگذار است.این رفتارها در حقیقت همان اصول هوش اخلاقی می باشند و مدیران با رعایت این اصول که موجب خلق اعتماد درکارکنان سازمان می شود،گامی بزرگ در جهت رسیدن به اهداف سازمان خود بر می دارند. هدفهوش اخلاقی این است که هویت فرد را حفظ می کند، و نه تنها از هویت فردی بلکه از هویت گروه و هویت اجتماعی حمایت می کند. هوش اخلاقی به زندگی فرد هدف می دهد و رفتار مناسب را تقویت می کند و قادر است پایداری زندگی اجتماعی را درطول زمان فراهم سازد. در این فصل ما به مبانی نظری هوش اخلاقی، هوشمندی رقابتی و وفاداری کارکنان میپردازیم و بعد از آن به ارائه پیشینه تجربی پژوهش و در نهایت به ارائه مدل مفهومی پژوهش پرداخته میشود.
۲-۲هوش اخلاقی
۲-۲-۱ هوش
از هوش[۱۱] تاکنون تعریف واحدی که مورد توافق همه صاحبنظران باشد؛ بدست نیامده است. هوش چیزی است که ارزیابی و اندازهگیری آن کار سادهای نیست؛ چون انواع متفاوتی دارد. در سا
ل (۱۹۸۳ م) ” هاوارد گاردند[۱۲]” یک طبقهبندی هفتگانه اولیه از هوش ارائه نمود:
هوش زبانشناختی: یعنی مهارت کار کردن با زبان و کلمات. گاها میبینیم که بعضی قادر به تکلم به چندیت زبان مختلف هستند؛ در حالی که بعضی در یادگیری یک زبان هم درماندهاند.
منبع: (لامبرت و کوپر، ۱۹۹۸، ۳۴)
ساختار شبکه زنجیره تامین، از شرکتهای عضو و ارتباطات بین آنها تشکیل شده است. فرایندهای کسب و کار، فعالیتهایی است که خروجی مشخصی، به صورت یک ارزش برای مشتری ایجاد می کند و مولفههای مدیریت، متغیرهای مدیریتی هستند که به وسیله آنها فرایندها یکپارچه شده و زنجیره تامین اداره می شود.
۲-۲-۲-۱- ساختار شبکه زنجیره تامین
همه شرکتها از مرحله مواد خام تا مصرف کننده نهائی در زنجیره تامین مشارکت دارند. عوامل مختلفی نظیر پیچیدگی محصول، تعداد تامینکنندگان موجود و در دسترس بودن مواد اولیه، میزان مدیریت و کنترل مورد نیاز، این زنجیره تامین را تحت تاثیر قرار می دهند. علاوه بر این، طول زنجیره تامین و تعداد تامینکنندگان و مشتریان در هر رده، ابعادی هستند که در این زمینه باید مورد توجه قرار گیرد. سطح ارتباط شرکت مرکزی با بقیه شرکتها در زنجیره تامین متفاوت خواهد بود و مدیریت نیازمند انتخاب سطحی از شراکت مناسب برای ارتباطات زنجیره تامین خواهد بود. همه ارتباطات در سرتاسر زنجیره تامین باید هماهنگ و یکپارچه شوند. مقصود از ساختار در زنجیره تامین، چگونگی ارتباط و تعامل میان عناصر زنجیره تامین است. چنانچه ساختار به شکل یکپارچه کامل باشد، نوع خاصی از روابط میان اجزا به وجود می آید که در آن تمامی تراکنشها بصورت ارتباطات داخلی است و خرید و فروشی میان عناصر ایجاد نمی شود. ذکر این نکته لازم است که در این ساختار، نیازی نیست تمامی اجزا تحت مالکیت یک شرکت باشند و میتوانند بصورت مشارکتی با یکدیگر همکاری کنند. در طرف مقابل، در ساختار کاملا مستقل همه عناصر بصورت منفک از همدیگر عمل کرده و برنامه ریزی مشترکی بین آنها موجود نیست و ارتباط میان عناصر از طریق بازار آزاد انجام می شود. باید توجه داشت که بین این دو ساختار حدی وابسته و مستقل، شکلهای مختلف دیگری از ارتباطات ممکن است وجود داشته باشد که با عنوان ساختارهای نیمهیکپارچه از آنها یاد می شود. ساختارهای نیمهیکپارچه به دو صورت ساختارهای نیمهیکپارچه بالادستی و پاییندستی ممکن است وجود داشته باشند. بدین صورت که در ساختار نیمهیکپارچه پاییندستی مرحله تولید با مرحله پاییندست خود (توزیع) یکپارچه بوده و ازمرحله بالادست خود (تامینکنندگان) مستقل است. در حالت نیمهیکپارچه بالادستی، برعکس مرحله تولید از پاییندست خود (توزیع) مستقل است و به بالادست خود (مادر یا تامینکنندگان) متصل است. شرط اتصال به توزیع و استقلال از تامین، شرط لازم جهت قرار گرفتن ساختار در حالت نیمهیکپارچه پاییندستی است. بقیه اجزای ساختار بصورت اختیاری میتوانند با این اجزا یکپارچه شده یا از آنها مستقل باشند. در حالت نیمهیکپارچه بالادستی نیز شرط لازم اتصال مرحله تولید به مرحله تامین و مستقل بودن از توزیع است (امینی، ۲۰۱۲، ۳۰۱).
تعیین اینکه کدام یک از بخشهای زنجیره تامین، سزاوار توجه مدیریت است، به قابلیتهای شرکت و اهمیتی که به آن شرکت داده می شود، بستگی دارد. ساختار شبکه زنجیره تامین دارای سه بعد است: اعضای زنجیره تامین، ابعاد ساختار شبکه و انواع متفاوت ارتباطات فرایند در طول زنجیره تامین.
اعضای زنجیره تامین، شامل همه شرکتها یا سازمانهائی است که شرکت مرکزی، به طور مستقیم یا غیر مستقیم از طریق تامینکنندگان یا مشتریان، از نقطه آغاز تا مصرف، با آنها در ارتباط است.
همچنین برای توصیف و تجزیه و تحلیل زنجیره تامین، سه ساختار میتوان برای آن در نظر گرفت که عبارتند از: ساختار افقی، ساختار عمودی و جایگاه افقی شرکت درون زنجیره تامین. ساختار افقی به تعداد ردهها در طول زنجیره تامین بر میگردد که ممکن است طولانی با تعداد زیادی از اعضاء و یا کوتاه با تعداد کمی از اعضاء باشد. ساختار عمودی به تعداد اعضای تامین کننده یا مشتری بر میگردد که در هر رده وجود دارد. یک شرکت می تواند ساختار عمودی محدود با تعداد کمی از شرکتها در هر رده یا ساختار عمودی گسترده با تعداد زیادی از تامین کنندگان و مشتریان در هر رده داشته باشد. بعد سوم، جایگاه افقی شرکت درون زنجیره تامین است. یک شرکت می تواند نزدیک منابع اولیه تامین یا نزدیک مشتری نهائی و یا بین آنها باشد.
در مورد بعد سوم ساختار شبکه زنجیره تامین همانطور که قبلا گفته شد، یکپارچه سازی و کنترل همه ارتباطات موجود در فرایند در طول زنجیره تامین کار مناسبی نیست. از آنجائی که یکپارچهسازی در هر جائی با انگیزه خاصی صورت میگیرد و در هر ارتباط با ارتباط دیگر متفاوت خواهد بود، سطوح یکپارچهسازی باید در هر ارتباط با ارتباط دیگر و در طول زمان متفاوت باشد. بستگی به نوع شرکت برخی ارتباطات، مهمتر از بقیه هستند بنابراین در امر تخصیص منابع محدود، در ارتباطات موجود در فرایند زنجیره تامین، اهمیت زیادی پیدا می کنند: چهار نوع رابطه کاملا متفاوت را میتوان در میان اعضای یک زنجیره تامین مشخص کرد. این روابط عبارتند از: روابط تحت مدیریت[۴۰]، روابط تحت نظارت[۴۱]، روابط مدیریت نشده[۴۲] و روابط با شرکتهای غیر عضو[۴۳] (لامبرت و کوپر، ۱۹۹۸، ۳۵).
۲-۲-۲-۲- فرایندهای کسب و کار زنجیره تامین
مدیریت زنجیره تامین به عنوان مجموعه کاملی از فرایندها تعریف شده است که محصولات و خدمات را تولید و به مشتری نهائی ارائه می کند(کوپر و همکاران، ۱۹۹۷،۳۷). مدیریت زنجیره تامین فرصتهای همافزائی برای یکپارچگی و مدیریت درون و بیرون سازمانی را فراهم می کند.
بنابراین مدیریت زنجیره تامین با تعالی فرایندهای کسب و کار جامع سر و کار داشته و روشی جدید برای مدیریت کسب و کار و روابط با دیگر اعضای زنجیره تامین ارائه می کند. این بینش از مدیریت زنجیره تامین در شکل ۲-۳ ارائه شده است (لامبرت و کوپر،۱۹۹۷، ۳۸).
مدیریت زنجیره تامین در شکل ۲-۳ ارائه شده است (لامبرت و کوپر،۱۹۹۷، ۳۸).
مدیریت روابط مشتری
مدیریت خدمت مشتری
مدیریت تقاضا
مدیریت ارائه سفارش
مدیریت جریان تولید
توسعه محصول و تجاری کردن
مدیریت روابط تامین کننده
مدیریت بازگشت
جریان اطلاعات
مشتری تولیدکننده تامینکننده
شکل ۲-۳- فرایند مدیریت زنجیره تامین از دیدگاه لامبرت
منبع: (لامبرت و کوپر، ۱۹۹۷، ۳۸)
شکل شماره ۲-۳، به فعالیتهایی که به منظور تولید یک کالا یا ارائه خدمت به مشتری در درون یا بیرون از شرکت انجام می شود، بر میگردد. اعضای زنجیره تامین میتوانند در فعالیتهای مختلف مشارکت داشته باشند. از آنجا که اغلب فعالیتها فراتر از مرزهای یک سازمان است، ممکن است شکسته یا از هم گسیخته شوند، بنابراین لازم است هماهنگی لازم بین سازمانها وجود داشته باشد.
لامبرت و کوپر (۱۹۷۷) فرایند مدیریت زنجیره تامین را بصورت زیر مشخص کرده اند:
مدیریت روابط مشتری[۴۴]: ساختاری برای چگونگی ایجاد رابطه با مشتری و توسعه و حفظ این ارتباط است.
مدیریت ارائه خدمت به مشتری[۴۵] : وجهه سازمان را به مشتری نشان میدهد و در ارتباط با اجرای توافقات مربوط به محصول/خدمت که توسط تیمهای مشتری طی فرایند ارتباط با مشتری شکل گرفته است، آخرین اطلاعات مربوط به موعد تحویل و موجودی کالا را در اختیار مشتریان میگذارد.
مدیریت تقاضا[۴۶]: ساختاری برای ایجاد تعادل بین نیازهای مشتری با قابلیت های تامین است و شامل کاهش تغییرپذیری تقاضا و افزایش انعطافپذیری تولید و پیش بینی تقاضا است.
برآورده کردن سفارش[۴۷]: شامل همه فعالیتهای ضروری برای تعریف نیازمندیهای مشتری، طراحی یک شبکه و توانمند کردن شرکت برای برآورده کردن این سفارشات است به طوری که هزینه کل تحویل کمینه شود و فعالیتهای ایجاد، ثبت، پردازش، بستهبندی، تحویل و مدیریت سفارشات مشتری را در بر دارد.
مدیریت جریان تولید[۴۸]: شامل همه فعالیتهای ضروری برای دستیابی، به کارگیری و مدیریت انعطافپذیری تولید و حرکت محصولات از طریق کارخانهها در زنجیره تامین است و ساخت محصولات و تعیین انعطافپذیری مورد نیاز تولید برای ارائه محصولات در بازارهای هدف را شامل می شود.
مدیریت روابط تامینکننده[۴۹]: ساختاری برای چگونگی ایجاد رابطه با تامینکننده، توسعه و حفظ این ارتباط است.
توسعه محصول و تجاری کردن[۵۰]: ساختاری برای توسعه محصول و ارائه آن به بازار به طور مشترک با مشتریان و تامینکنندگان است.
مدیریت بازگشت[۵۱]: تعیین فرصتهای بهبود بهرهوری و پروژه های پیشرفت، بازنگری در دستورالعملهای رسمی قانونی و محیطی و مدیریت روزانه فعالیتهای برگشت را شامل می شود.
۲-۲-۲-۳-مولفههای مدیریتی مدیریت زنجیره تامین
مولفههای مدیریتی مدیریت زنجیره تامین، سومین عنصر در چارچوب مدیریت زنجیره تامین میباشند. سطح مدیریت و یکپارچهسازی ارتباطات زنجیره تامین، تابعی از سطح و تعداد مولفههایی است که به این ارتباط اضافه میشوند.
ادبیات مهندسی مجدد فرایندها، روابط خریدار – تامینکننده و مدیریت زنجیره تامین مولفههای زیادی را پیشنهاد می کنند که هنگام مدیریت روابط زنجیره باید به آنها توجه شود. برخی از این مولفهها که میتوانند در موفقیت مدیریت زنجیره تامین نقش داشته باشد، عبارتند از: برنامه ریزی و کنترل، ساختار کار، ساختار سازمان، ساختار تسهیلات جریان محصول، ساختار تسهیلات جریان اطلاعات، روش های مدیریت، ساختار قدرت و رهبری، ساختار پاداش و ریسک و فرهنگ و نگرشها (الرام و کوپر، ۱۹۹۳، ۱۴۰).
۲-۲-۳- انواع زنجیره تأمین
در ادبیات زنجیره تامین، طبقه بندیهای مختلفی از انواع زنجیرههای تامین آورده شده است که در زیر برخی از مهمترین آنها آورده شده است:
۲-۲-۳-۱- زنجیره تأمین ناب[۵۲]
در یک زنجیره تأمین ناب بر بهبود مستمر فعالیتها توجه می شود. این زنجیره بر تلاشهایی معطوف است که به کمک آنها بتوان کارآیی ساخت داخلی، تولید اقتصادی، سودآوری و انعطافپذیری ساخت را ارتقا داد و به دنبال آن زمانهای راه اندازی و هزینهها راکاهش داد. کاهش زمان راه اندازی باعث افزایش انعطافپذیری داخلی نیز می شود (تارکت[۵۳]، ۲۰۰۱، ۴۸). یک زنجیره تامین ناب ممکن است توجهی به تقاضای مشتری و به عبارت دیگر انعطافپذیری خارجی ننماید زیرا انعطافپذیری خارجی به معنی انعطافپذیری درطراحی محصول، برنامه ریزی، زمانبندی، توزیع و همچنین ساخت میباشد (بات[۵۴] ، ۱۹۹۶، ۸۲).
۲-۲-۳-۲- زنجیره تأمین چابک
زنجیره تأمین چابک[۵۵] تمرکز خود را معطوف به پاسخ سریع به تغییرات پیش بینی نشده بازار نموده و از طریق حمل سریع و انعطافپذیر نمودن زمانهای تأخیر و به کارگیری تکنولوژیهای جدید، نسبت به حل مسائل غیرقابل پیش بینی اقدام مینماید. این رویکرد مرتبط با تقابل بین شرکت و بازار و یک چشمانداز بیرونی به انعطافپذیری میباشد. پیادهسازی موفق این رویکرد مستلزم پاسخگویی سریع و مستمر به تغییرات بازار، پویایی سازمان، توجه به رشد و انعطاف پذیری سازمانها و انتظارات مشتری میباشد (کریستوفر و تاویل، ۲۰۰۰، ۷۳). در این زنجیره استفاده وسیعی از سیستمها و تکنولوژیهای اطلاعاتی پیشنهاد میگردد و همچنین با بهره گرفتن از تبادل الکترونیکی داده، اطلاعات را به سرعت به اجزای زنجیره منتقل مینماید تا از این طریق سیستم بتواند تصمیمات بهتری را اتخاذ نماید. تمرکز ویژه این رویکرد همانند سیستمهای دانش و توانمندسازی بر روی مسائل مربوط به سازمان و کارکنان میباشد. به طور کلی رویکردی سیستماتیک است که کسب و کار را منسجم نموده، ابداعات در سازمان را افزایش داده و موجب بوجود آمدن سازمانهای مجازی بر اساس نیازهای مشتری میگردد (وندرمیس و همکاران، ۲۰۰۶، ۶۱).
۲-۲-۳-۳- زنجیره تأمین ترکیبی
علاوه بر زنجیره تأمین ناب و زنجیره تأمین چابک، یک نوع زنجیره تأمین دیگر که بینابین این دو نوع است نیز وجود دارد که “زنجیره تأمین ترکیبی” نامیده می شود. این رویکرد عموماً مربوط به محصولاتی میگردد که با توجه به سفارش مشتری مونتاژ میگردند زیرا میزان پیش بینی تقاضا آن محصولات دارای نوسان بسیار پایین و دقت نسبتاً بالایی میباشد(نایلور و همکاران، ۱۹۹۹، ۳۰).
در این زنجیره باتوجه به حجم بالای سفارش، از محصولات متنوعی جهت مونتاژ محصول نهایی استفاده میگردد. زنجیره تأمین ناب و چابک از تکنیکهایی استفاده می کنند که در آن اجزای محصول دارای مشخصههای گوناگونی میباشند. به عنوان مثال کیسههای هوا در یک زنجیره تأمین ناب تولید میگردند. درحالی که موتورهای الکتریکی در یک زنجیره تأمین چابک تولید میشوند.
۲-۲-۴- ارزیابی عملکرد زنجیره تامین
ارزیابی در لغت به معنی یافتن ارزش و بها، سنجش و بررسی حدود و برآورده کردن ارزش میباشد. ارزیابی در حالت کلی رویه ای است که به صورت نمادین، جهت نمایش جوانب واقعیتها در جهان تحلیلی محقق استفاده میگردد. هدف از ارزیابی، انتقال مشخصهها و خواص رویدادهای تجربی در شکلی است که بتواند توسط محقق مورد تجزیه و تحلیل واقع شود. از دیدگاه مدیریتی، ارزیابی به عنوان یکی از نگرشهای علمی و یکی از مهمترین فعالیتهای مدیریت در راستای کمی نمودن روابط متغیرها و معیارهای مهم به عنوان اساس تحلیل، برنامه ریزی، کنترل فعالیتها و تصمیمات مدیریت به شمار میرود (راجات[۵۶]، ۲۰۰۷، ۴۱).
امروزه با توجه به نگرشهای مختلفی که در خصوص حوزه مورد کاربرد ارزیابی وجود دارد، این فرایند را میتوان در حوزه زنجیره تأمین نیز مورد استفاده قرار داد. عملکرد مناسب زنجیره تأمین نقش کلیدی در موفقیت یک سازمان و دستیابی پایدار به اهداف و به ویژه سودآوری آن دارد. در این راستا استقرار یک سیستم ارزیابی زنجیره تأمین در بهبود مستمر آن توصیه میگردد. بسیاری از محققان بر این عقیدهاند که بهبود مستمر در سازمان تنها با تکیه بر ارزیابی میباشد. ارزیابی به مثابه ابزاری است که شرکت برای خود فراهم میسازد تا بدان وسیله بداند: آیا زنجیره تأمین آنها بهبود (ارتقاء) یافته یا تنزل پیدا کرده است(شکاری وهمکاران، ۱۳۸۷، ۲۴).
زنجیره های تأمین، سیال هستند و به طور پیوسته خود را با تغییرات موجود در عرضه و تقاضای محصولاتی که با آنها سر و کار داریم، تنظیم می کنند (هوگوس، ۲۰۰۳، ۳۱۴).
برای دستیابی به عملکرد مورد انتظار از زنجیرههای تأمین نیاز است که عملکرد مدیریت آنها مورد ارزیابی قرار گیرد. هفت اصل در طراحی، به کارگیری و در نهایت ارزیابی نظام زنجیره تأمین به عنوان مبنای مدیریت زنجیره تأمین وجود دارد که عبارتند از (نایون، ۲۰۰۶، ۶۴):