۲ـ ربعی بن کأس : فرماندار سجستان.[۲۷۸]
۲.۱.۱.۳۱. فرمانداران کرمان
۱ـ عبدالله بن عبّاس : فرماندار کرمان.[۲۷۹]
۲ـ زیاد بن ابیه : فرماندار کرمان.[۲۸۰]
۳ـ عبدالله بن اهتم : فرماندار کرمان (به نقل بلاذری).[۲۸۱]
۲.۱.۱.۳۲. فرماندار دَسْتَبی[۲۸۲]
۱ـ یزید بن حجیه تیمی : دستبی[۲۸۳] (دستبنی)[۲۸۴]
۲.۱.۱.۳۳. فرمانداران حُلْوان[۲۸۵]
۱ـ اشعث بن قیس : فرماندار حلوان
در انساب الاشراف آمده است که اشعث بن قیس، از طرف عثمان فرماندار آذربایجان بود و حضرت امیر۷ مدّت کوتاهی او را بر منصبش ابقا کرد و سپس او را برکنار کرد. و گفته شده است که بعد از برکناری وی از امارت آذربایجان، او را به امارت منطقهی حلوان و نواحی اطراف آن منصوب کرد.[۲۸۶]
۲ـ اسود بن قطبه : فرماندهی لشکر حلوان. (به نقل سید رضی۱ در نهج البلاغه).[۲۸۷]
گفته شده است که در آن زمان معمولاً منصب فرماندهی، با کارگزاری یکی بوده است و مسئول ادارهی یک منطقه، فرماندهی نیروهای نظامی آنجا نیز بوده است.[۲۸۸]
به او اسود بن قطیبه[۲۸۹] و قطنه[۲۹۰] نیز گفتهاند. در برخی از منابع از وی با عنوان أسود بن قطبه أبو مفَزِّر تمیمی یاد شده است.[۲۹۱]
ابن ابیالحدید میگوید : تاکنون بر نسب «اسود بن قطبه» دست نیافتهام، و در بسیاری از نسخهها خواندهام که او حارثی و از قبیلهی حارث بن کعب است و این موضوع را قبول نکردم. آنچه بیشتر به گمان من میرسد، این است که او اسود بن زید بن قطبه بن غنم انصاری از خاندان عبید بن عدی است که ابن عبدالبر در استیعاب نام وی ذکر کرده است و میگوید موسی بن عقبه او را از کسانی دانسته است که در بدر شرکت داشتند.[۲۹۲]
۲.۱.۱.۳۴. فرمانداران آذربایجان
۱ـ اشعث بن قیس
اشعث، از طرف عثمان فرماندار آذربایجان بود[۲۹۳] و حضرت امیر۷ تا مدّتی او را از مسئولیتش برکنار نکرد.[۲۹۴]
۲ـ قیس بن سعد : فرماندار آذربایجان.[۲۹۵]
۳ـ عبدالله بن شبیل : فرماندار آذربایجان[۲۹۶]
۴ـ سعد بن حارث خزاعی : (غلام، و یکی از ملازمان حضرت امیر۷ بوده است).[۲۹۷] فرماندار آذربایجان.
بنابر نقل تنقیح المقال، حضرت امیر۷ سعد بن الحرث الخزاعی را به کارگزاری آذربایجان منصوب کرده است.[۲۹۸]
۵ـ سعید (سعد)[۲۹۹] بن ساریه خزاعی : فرماندار آذربایجان.[۳۰۰]
۲.۱.۱.۳۵. فرماندار ماهان[۳۰۱]
۱ـ عبدالرحمان، مولا بدیل بن ورقاء خزاعی
بنابر نقل ابن اعثم کوفی، حضرت امیر۷ بعد از ورود به کوفه، کارگزارانش را به مناطق مختلف اعزام کرد و عبدالرحمان، مولا بدیل بن ورقاء خزاعی را به سرزمین ماهان به عنوان امیر لشکر و کارگزار آن منطقه فرستاد.[۳۰۲]
۲.۱.۱.۳۶. فرماندار بارجاه[۳۰۳]
۱ـ علی بن أصمع
در برخی از منابع آمده است :
«و کان علی بن أصمع علی البارجاه، ولاه علی بن أبی طالب۷، فظهرت منه خیانه فقطع أصابع یده، ثم عاش حتّی أدرک الحجاج فاعترضه یوماً، فقال أیها الأمیر، إن أهلی عقونی. قال بم ذاک؟ قال سمّونی علیّاً. قال ما أحسن ما لطفت. ثم ولاه ولایه ثم قال والله لئن بلغتنی عنک خیانهً لاقطعن ما أبقی علی من یدک».[۳۰۴]
«علی بن أصمع کارگزار حضرت امیر۷ در منطقهی بارجاه بوده است و به جهت خیانتی که از وی سر زد، حضرت انگشتان دست وی را قطع کرد. ابن اصمع تا زمان حجاج [بن یوسف] زنده بود و روزی به حالت اعتراض به حجاج گفت : ای امیر! خانوادهام به من ستم کردهاند. حجاج پرسید چگونه؟ گفت چون نام مرا علی نهادهاند. حجاج گفت به مناسبت این لطافت گفتارت، تو را به فلان حکومت گماشتم و اگر خیانتی از تو ببینم بقیهی دست تو را من قطع میکنم».
۲.۱.۱.۳۷. فرماندار قطقطانه[۳۰۵]
۱ـ عمرو بن عمیس بن مسعود (به نقل جمهره انساب العرب).[۳۰۶]
ابن حزم وی را برادرزادهی عبدالله بن مسعود و کارگزار امیرالمؤمنین۷ بر قطقطانه میداند که توسّط ضحاک بن قیس فهری (از فرماندهان معاویه) به شهادت رسید.[۳۰۷]
در اصابه آمده است که وی یکی از کارگزاران حضرت امیر۷ بوده است که در ماجرای غارت بسر بن ارطات به شهادت رسید. ولی اسمی از محلّ خدمت او نبرده است.[۳۰۸]
در الغارات آمده است که نخستین غارت لشکریان معاویه به سرزمین عراق (مناطق تحت حکومت حضرت امیر۷)، غارت ضحاک بن قیس بود[۳۰۹] که به دستور معاویه به همراه سه هزار و یا چهار هزار مرد جنگی کوفه را غارت کردند. سپس به منزل ثعلبیّه آمدند و بر قافلهی حاجیان حمله کردند و اموالشان را غارت کردند. سپس در مسیر عبور حاجیان، و در منطقهی قطقطانیه، عمرو بن عمیس بن مسعود (برادرزادهی عبدالله بن مسعود و از اصحاب پیامبر۶) را با جمعی از یارانش به شهادت رساندند.[۳۱۰]
طبری، عمرو بن عمیس بن مسعود را مسئول کاروانی از جانب حضرت امیر۷ معرّفی کرده است که تصمیم به انجام حج داشتند و در سال ۳۹ ق توسّط ضحاک بن قیس (از فرماندهان معاویه) در منطقهی قطقطانیه غارت شدند. خانوادهی عمرو بن عمیس نیز در این سفر همراه او بودهاند.[۳۱۱]
۲.۱.۱.۳۸. فرماندار نهران[۳۱۲]
۱ـ شراحیل (شرحبیل) بن مره همدانی
بنا بر نقل اصابه، حضرت امیر۷ شراحیل بن مره همدانی (کندی)،[۳۱۳] و بنا بر نقل الجرح و التعدیل، شرحبیل بن مره[۳۱۴] را به کارگزاری در منطقهی نهران منصوب کرد.
۲.۱.۱.۳۹. فرماندار سند[۳۱۵]
۱ـ حارث بن مره عبدی : کارگزار سند.[۳۱۶]
۲.۱.۱.۴۰. فرماندار غور[۳۱۷]
۱ـ شنسب بن جرمک[۳۱۸]
در برخی از منابع آمده است که شنسب به دست امیرالمؤمنین۷ مسلمان شده است و حضرت فرمانداری منطقهی غور را به وی واگذار کرده است.[۳۱۹]
۲.۱.۲. کاتبان و دبیران
۱ـ عبیدالله (عبدالله)[۳۲۰] بن ابی رافع.[۳۲۱]
۲ـ سعید بن نمران همدانی.[۳۲۲]
۳ـ عبدالله بن جعفر.[۳۲۳]
۴ـ أصبغ بن نباته مجاشعی.[۳۲۴]
گفته شده است که أصبغ بن نباته، کاتب عهدنامهی مالک اشتر و وصیتهای امیرالمؤمنین۷ به محمّد حنفیه بوده است.[۳۲۵]
۵ـ علی بن ابی رافع.[۳۲۶]
۶ـ عبد الله بن حسن.[۳۲۷]
۷ـ سماک بن حرب.[۳۲۸]
در مطالعه حاضر تأثیر بالقوه بازارگرایی صادرکنندگان و مزیت رقابتی بر عملکرد صادرات بررسیشده است. جامعه این تحقیق صادرکنندگان نمونه کشوری در سال ۱۳۹۰ بودند که هرساله به مناسبت روز ملی صادرات از طریق وزارت صنعت، معدن و تجارت و سازمان توسعه تجارت معرفی میشوند. نتایج این تحقیق نشان میدهد بازارگرایی صادرات بر عملکرد صادرات و مزیت رقابتی تأثیر دارد. همچنین، مزیت رقابتی که در مدل تحقیق متغیر میانجی بین بازارگرایی صادرات و عملکرد صادرات نیز هست، بر عملکرد صادراتی تأثیر مثبت دارد. در این مدل (شکل ۲-۲) تعریف بازارگرایی صادرات از کوهلی و جاورسکی[۵۷] گرفتهشده است:” ایجاد هوشمندی در سراسر سازمان در ارتباط با نیازهای فعلی و آتی مشتری، نشر هوشمندی در بین بخشهای سازمان و پاسخگویی سراسری به آن هوشمندی است"(ماری[۵۸] و همکاران،۲۰۱۱).
این تعریف از سه عنصر کلیدی زیر تشکیلشده است:
با توجه به یافتههای این مطالعه، به متصدیان و صاحبان فرایند پیشنهادهای کاربردی زیر ارائه میشود:
شکل۲-۲ مدل تحقیق عملکرد صادراتی محمدیان و همکاران(۱۳۹۲)
همچنین، به مدیران توصیه میشود کارکنان، واحدها و دیگر منابع شرکت را بهگونهای هماهنگ سازند که بهصورت هماهنگ و منسجم باهم به خلق ارزش برای مشتری بپردازند. سیستم اطلاعات بازاریابی را در شرکت خود دایر سازند.
تحقیقات انجامگرفته در خارج
۲-۲-۷-مشارکت در حیات مادی
زن و مرد می باید در سامان بخشیدن به زندگی مادی همکاری و مساعدت داشته باشند. امام صادق (ع) کمک همسر، در امور دنیا و آخرت را از راحتی فرد مؤمن می شمارد و می فرماید: « ثَلَاثَهٌ لِلْمُؤْمِنِ فِیهَا رَاحَهٌ دَارٌ وَاسِعَهٌ تُوَارِی عَوْرَتَهُ- وَ سُوءَ حَالِهِ مِنَ النَّاسِ- وَ امْرَأَهٌ صَالِحَهٌ تُعِینُهُ عَلَى أَمْرِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ. .»[۹۲۵]
۲-۲-۸-بقای نسل انسانی
بقای نسل انسانی «وَ اللَّهُ جَعَلَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکمُْ أَزْوَاجًا وَ جَعَلَ لَکُم مِّنْ أَزْوَاجِکُم بَنِینَ وَ حَفَدَهً. . »[۹۲۶] که همچون کشت و برداشت است «نِسَاؤُکُمْ حَرْثٌ لَّکُمْ . . »[۹۲۷] به وسیله زن و مرد می باشد.
۲-۲-۹-تربیت نسل انسانی
یکی از مهم ترین اهداف ازدواج، تربیت فرزندان و نسل آینده وحفظ خانواده از مخالفت با فرامین الهی می باشد:« یَأَیهَُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ قُواْ أَنفُسَکمُْ وَ أَهْلِیکمُْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الحِْجَارَهُ. . »[۹۲۸] بنابراین هر فردی باید اول خودش را و سپس اهل خود را ادب کنند و به ایشان، خیر را تعلیم دهد و از کار بد باز دارد(قال مقاتل بن حیان و هو أن یؤدب الرجل المسلم نفسه و أهله و یعلمهم الخیر و ینهاهم عن الشر فذلک حق على المسلم أن یفعل بنفسه و أهله و عبیده و إمائه فی تأدیبهم و تعلیمهم)[۹۲۹]
۲-۲-۱۰-ایجاد ارتباط عاطفی
محبت و مهربانی نسبت به همسر و ایجاد ارتباط عاطفی عمیق از جمله نقش آفرینی های هر فرد در مقابل همسر خود می باشد. در کتاب مقدس نوشته شده که زنان باید شوهرانشان[۹۳۰]و مردان نیز همسران را دوست بدارند.
۲-۲-۱۱-گرامیداشت مقام همسر
یکی از نشانه های کمال انسان، حسن خلق با همگان به خصوص همسر خود است. به طوری که کامل ترین مؤمنان از لحاظ ایمان خوش خلق ترین آن هاست« إِنَّ أَکْمَلَ الْمُؤْمِنِینَ إِیمَاناً أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً»[۹۳۱]و وظیفه همسر گرامی داشت مقام شریک زندگی می باشد« مَنِ اتَّخَذَ زَوْجَهً فَلْیُکْرِمْهَا»[۹۳۲]
۲-۲-۱۲-کمک به یکدیگر
معارف دین به حفظ روحیه صمیمیت و مؤدت در کانون خانواده اهمیت بسیار می دهد و زن و مرد را یار وکمکار یکدیگر بیان می فرماید« اتَّقُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِی النِّسَاءِ فَإِنَّهُنَّ عَوَانٍ بَیْنَ أَیْدِیکُمْ »[۹۳۳]
۲-۲-۱۳-مشارکت و مشورت در تصمیم گیری ها
حاکمیت مطلق زن یا مرد بر نظام خانواده موجب رکود و شکست استعداد طرف مقابل می شود و مدیریت صحیح زمانی اتفاق می افتد که در خانواده شورایی تحت مدیریت و سرپرستی یکی از زوجین باشد. خداوند تبارک و تعالی رأی زن و مرد را در تصمیم گیری های مشترک، مؤثر دانسته و همدلی و هم رأیی آنان «. . فَإِنْ أَرَادَا فِصَالاً عَن تَرَاضٍ مِّنهُْمَا وَ تَشَاوُرٍ فَلَا جُنَاحَ عَلَیهِْمَا وَ إِنْ أَرَدتُّمْ أَن تَسْترَْضِعُواْ أَوْلَادَکمُْ فَلَا جُنَاحَ عَلَیْکمُْ إِذَا سَلَّمْتُم مَّا ءَاتَیْتُم بِالمَْعْرُوفِ . .»[۹۳۴]و منطقی بودن دلیل« قَالَتْ إِحْدَئهُمَا یَأَبَتِ اسْتَْجِرْهُ إِنَّ خَیرَْ مَنِ اسْتَْجَرْتَ الْقَوِىُّ الْأَمِین »[۹۳۵]را شرط تصمیم گیری قرار داده است.
۳-جایگاه متعادل حقوقی:
حق، توانایی خاص شخص یا اشخاص در تصرف یا بهره گیری نسبت به چیزی یا کسی است و از دو منبع سرچشمه می گیرد: فطرت و اجتماع، بنابراین حقوق، فطری یا وضعی است. نظام آفرینش تعیین کننده حقوق فطری است و برای هر یک از موجودات نسبت به خلقت آنان حقوق و وظایفی تعیین نموده است. در این نظام هر موجودی حق دارد با بهره گرفتن از استعدادهای نهفته در خود به کمال حقیقی خویش برسد. انسان نیز از تکالیف و حقوقی به مقتضای استعداد و توانایی خویش برخوردار است که در سایه انجام و حفظ آن ها به درجات عالی تکامل دست می یابد، مانند دانش اندوزی که حق یک انسان است و خداوند استعداد کسب دانش را در وجود انسان قرار داده است.
حقوق وضعی، حقوق سرچشمه گرفته از اجتماع است که شامل مجموع قواعد کلی است که بر رفتار افراد جامعه، ارگان های اداره کننده جامعه، نحوه برقراری ارتباط افراد با ارگان های حکومت و دیگر واحدهای سیاسی ظاهر می شود و اجرای آن از جانب دولت تضمین می گردد. [۹۳۶]به عبارت دیگر اجتماع و مجموعه ی قواعد و مقررات وضع شده در آن، حقوقی را برای هر فردی از افراد جامعه یا تمامی افراد جامعه در ارتباط با یکدیگر در نظر می گیرد. بنابراین حقوق عبارتند از حقوق طبیعی و فطری، حقوق فردی و خصوصی و حقوق اجتماعی که هر فرد باید از همه آن ها برخوردار باشد و اگر وجود یک حق موجب ضرر رساندن به حق دیگر شود، باید مهمترین حق پایدار بماند، گرچه حقی دیگر از میان برود. با در نظر داشتن مطالب فوق می توان گفت: زن و مرد بر اساس تساوی در هویت انسانی از حقوق دنیوی و اخروی مساوی برخوردارند. در این قسمت به تبیین مختصری از این موضوع پرداخته می شود؛
۳-۱- حقوق دنیوی:
در جایگاه متعادل حقوق فرد در دنیا می توان به موارد زیر اشاره نمود:
۳-۱-۱- حیات و رشد و تعالی: تمام انسان ها حق زندگی دارند. این حق یکی از حقوق فطری یا طبیعی است که هیچ فردی نمی تواند این حق را از دیگری سلب نماید مگر آن که این حیات برای تکامل دیگر افراد جامعه زیان آور باشد که در این صورت حق حیات او توسط احکام شرع ساقط می شود. مانند فردی با روح جنایتکاری که اندیشه ای جز قتل و کشتار مردم ندارد و زندگی سایر افراد را به خطر می اندازد، در این حالت حق اجتماع مقدم بر حق حیات او می شود تا دیگران آسیب نبینند. انسان ها اعم از زن و مرد حق دارند، استعدادهای خود را شکوفا سازند. بدین روی می باید تمام وسایل آموزشی بنابر نوع استعداشان و به طور یکسان در دسترس آن ها قرار گیرد. البته بدین شرط که این حق موجب رشد و کمال فرد و مایه آسایش و آرامش جامعه باشد. فردی که از معلومات خود جهت از بین رفتن حقوق اجتماع می کوشد و به عنوان مثال حق حیات افراد زیادی را از بین می برد باید جامعه مانع او شود و حقوق فردیش را سلب نماید.
۳-۱-۲- کرامت[۹۳۷]:کرامت به معنی حرمت و احترام داشتن در جامعه، به عنوان یک «اصل» مورد پذیرش اسلام است و بر آن تأکید فراوان دارد .
کرامت بر دو قسم است؛ کرامت ذاتی و کرامت اکتسابی.
کرامت ذاتی: بهره مندی از عقل و بهره مندی انسان ها از نعمت هاى دنیا و وجود پیامبران[۹۳۸] موجب برتری و تکریم بنی آدم می باشد«وَ لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنىِ ءَادَمَ وَ حَمَلْنَاهُمْ فىِ الْبرَِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ وَ فَضَّلْنَاهُمْ عَلىَ کَثِیرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلا »[۹۳۹]
کرامت اکتسابی: انسان با اعمال و رفتار اختیاری می تواند کرامت و جایگاهی ویژه در نزد خداوند«. . إِنَّ أَکْرَمَکمُْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَئکُمْ . . »[۹۴۰] یا ضلالت و گمراهی تیره تر از جایگاه حیوانات برای خود ایجاد نماید «. . . لهَُمْ قُلُوبٌ لَّا یَفْقَهُونَ بهَِا وَ لهَُمْ أَعْینٌُ لَّا یُبْصِرُونَ بهَِا وَ لهَُمْ ءَاذَانٌ لَّا یَسْمَعُونَ بهَِا أُوْلَئکَ کاَلْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئکَ هُمُ الْغَافِلُون»[۹۴۱]
۳-۱-۳-برخورداری از امنیت : تمام اعضاء یک جامعه ی سالم باید از امنیت کامل برخوردار باشند تا در سایه این آرامش به شکوفایی و رشد استعدادهای خود بپردازند .
۳-۱-۴-کسب دانش: اسلام در تأکید حق کسب دانش برای تمام انسان ها اعم از زن و مرد، علم و آگاهی را وسیله کمال«. . یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ ءَامَنُواْ مِنکُمْ وَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ . .»[۹۴۲]و برتری انسان«. . قل ْ هَلْ یَسْتَوِى الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لَا یَعْلَمُون. . »[۹۴۳]می داند و از انبیاء علیهم السلام جهت اجرای آن عهد و پیمان می گیرد«وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثَاقَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ لَتُبَیِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَ لَا تَکْتُمُونَهُ . . »[۹۴۴] تا مردم را کتاب و حکمت آموزند«کَمَا أَرْسَلْنَا فِیکُمْ رَسُولًا مِّنکُمْ یَتْلُواْ عَلَیْکُمْ ءَایَاتِنَا وَ یُزَکِّیکُمْ وَ یُعَلِّمُکُمُ الْکِتَابَ وَ الحِْکْمَهَ وَ یُعَلِّمُکُم مَّا لَمْ تَکُونُواْ تَعْلَمُون»[۹۴۵] بنابراین اسلام داعی و مشوق تمام انسان ها به سوی کسب دانش می باشد. عدم تساوی شرایط اجتماعی برای زن و مرد در کسب این حق یا قصور و کوتاهی زنان در تحصیل علم را نباید به حساب دین و شریعت گذاشت.
۳-۱-۵-آزادی: آزادی از دیدگاه اسلام، حق مقدس و گرانبهایی است که برای هر انسانی جاذبه دارد و دارای معانی مختلفی می باشد؛ گاه به معنی عدم وابستگی به موجود دیگر است که استقلال وجودی را به همراه می آورد،گاه در مقابل «جبر» قرار دارد و این که انسان در مقام عمل دارای اختیار و آزادی است یا مجبور و دربند. این دو معنا در حوزه الهیات و فلسفه و کلام بررسی می شود. معنای سوم آن که بیشتر در اخلاق و عرفان کاربرد دارد، آزادی در مقابل «تعلق» و «دل بستگی» است یعنی هیچ چیز برای او ایجاد علاقه و محبت نمی کند. معنای دیگر آزادی در حقوق و سیاست مطرح است یعنی«حاکمیت بر سرنوشت خویش»[۹۴۶]بنابر تعاریف مذکور انسان نباید وابسته و دل بسته به وجودی جز خداوند تبارک و تعالی باشد و تنها او را حاکم بر سرنوشت خویش بداند و لازمه عبودیت را در اطاعت مطلق از پروردگار ایجاد نماید. به عبارت دیگر آزادی یعنی رها از هر قید و بندی که انسان را از کمال خویش دور سازد و به پوچی و نیستی بکشاند و حقوق فردی و اجتماعی او را نابود سازد. بنابراین منظور از آزادی، رهایی از اخلاق و حدود اخلاقی نیست که انسان هر رفتاری که مخل نظم و آرامش است، انجام دهد و موجب سلب آزادی و راحتی دیگر افراد جامعه شود، بلکه مقصود، آزادی از هر قید و بندی است که ما را از حقوق طبیعی یا عمومی و شهروندی محروم سازد. مانند: آزادی انتخاب شغل، آزادی انتخاب همسر، آزادی انتخاب محل سکونت، آزادی انتخاب رشته تحصیلی، آزادی بیان دیدگاه سیاسی به شرط آن که به سیاست های جامعه خللی وارد نسازد و ما را از رسیدن به کمالات معنوی باز ندارد.
۳-۱-۶-انتخاب همسر: از جمله حقوق انسان ها، حق انتخاب همسر است که نباید توأم با جبر باشد و اسلام چنین عقدی را جایز نمی داند.[۹۴۷]
۳-۱-۷-انتخاب شغل[۹۴۸]:زن و مرد حق دارند شغل مورد علاقه خود را که سازگار با کرامت و شرافت انسانی و هویت جنسی آن هاست، انتخاب کنند و نسبت به انجام صحیح آن متعهد باشند به شرط آن که به تعهدی پایدارتر و محکمتر مانند پیمان ازدواج لطمه ای وارد نشود.
۳-۱-۸-بهره برداری از امکانات مالی: قوانین اسلام بر پایه عدالت اجتماعی بنا شده است و انسان ها مالک اموال خود می باشند خواه این اموال از راه کسب «. . لِلرِّجالِ نَصیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ . .»[۹۴۹]یا از طریق ارث[۹۵۰]«لِّلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِّمَّا تَرَکَ الْوَالِدَانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ لِلنِّسَاءِ نَصِیبٌ مِّمَّا تَرَکَ الْوَالِدَانِ وَ الْأَقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ کَثرَُ نَصِیبًا مَّفْرُوضًا»[۹۵۱]به دست آمده باشد.
۳-۲- حقوق اخروی:
خداوند تبارک و تعالی بر اساس رحمت و عطوفت خود، انسان کوشنده خواه زن یا مرد را مشمول پاداش می گرداند و جنسیت را مانعی جهت دریافت الطافش قرار نمی دهد، بلکه همه آن هایی که با سعی و تلاش جایگاه یکسانی کسب نموده اند، از تساوی در پاداش اخروی بهره مندند. این مساوات لزوم برقراری تساوی در پاداش دنیوی را می رساند. بدین روی آیات کریمه زنان و مردانی را سزاوار ورود به بهشت و شمول رحمت الهی می داند که عمل صالح آن ها همراه با ایمان باشد« وَ مَن یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ مِن ذَکَرٍ أَوْ أُنثىَ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُوْلَئکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّهَ . . .»[۹۵۲]و این پاداش را با وعده به جاودانگی« وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها وَ مَساکِنَ طَیِّبَهً فی جَنَّاتِ عَدْنٍ . . »[۹۵۳]زینت بخشیده و به زنان و مردان مؤمن بشارت به پیروزى بزرگ و نیل به مطلوب[۹۵۴]می دهد«یَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ یَسْعَى نُورُهُم بَینَْ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمَانِهِم بُشْرَئکُمُ الْیَوْمَ جَنَّاتٌ تجَْرِى مِن تحَْتهَِا الْأَنهَْارُ خَالِدِینَ فِیهَا ذَالِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ»[۹۵۵] و به آن ها اطمینان می دهد که کمترین ظلمی به آن ها نمی شود«وَ مَن یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ مِن ذَکَرٍ أَوْ أُنثىَ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُوْلَئکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّهَ وَ لَا یُظْلَمُونَ نَقِیرًا »[۹۵۶] و نتیجه اعمالشان ضایع نمی گردد«. . إِنَّ اللَّهَ لَا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ»[۹۵۷]گرچه مؤنث یا مذکر باشند« فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنىِّ لَا أُضِیعُ عَمَلَ عَمِلٍ مِّنکُم مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثىَ بَعْضُکُم مِّن بَعْضٍ . . »[۹۵۸] و از روزی فراوان و بی حسابی برخوردار می شوند«مَنْ عَمِلَ سَیِّئَهً فَلَا یجُْزَى إِلَّا مِثْلَهَا وَ مَنْ عَمِلَ صَلِحًا مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثىَ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُوْلَئکَ یَدْخُلُونَ الجَْنَّهَ یُرْزَقُونَ فِیهَا بِغَیرِْ حِسَابٍ»[۹۵۹] از بدی های آن ها چشم پوشی شده«لِّیُدْخِلَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تجَْرِى مِن تحَْتهَِا الْأَنهَْارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَ یُکَفِّرَ عَنْهُمْ سَیَِّاتهِِمْ وَ کاَنَ ذَالِکَ عِندَ اللَّهِ فَوْزًا عَظِیمً»[۹۶۰]و سعی و تلاششان مورد قدردانی قرار می گیرد« وَ مَنْ أَرادَ الْآخِرَهَ وَ سَعى لَها سَعْیَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ کانَ سَعْیُهُمْ مَشْکُوراً»[۹۶۱]و پاداشی برتر از آن چه انجام داده اند به آن ها عطا می گردد«مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثىَ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَوهً طَیِّبَهً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ »[۹۶۲]
به تصریح آیات ذکر شده پاداش اخروی بدون در نظر گرفتن جنسیت و در مقابل ایمان و عمل صالح در دنیا قرار دارد و زن یا مرد بودن ملاک برتری عمل یا حذف آن نمی گردد.
بخش چهارم
نقش زن و مرد در تکامل متقابل یکدیگر
مقدمه:
زن و مرد در انسانیت برابرند، ولی دو گونه انسان با خصلت ها و غرایز متفاوت که نه تنها این اختلافات از ارزش آن ها نمی کاهد، بلکه می باید درک و پذیرفته شود تا روابط بین جنس مذکر و مؤنث اصلاح گردد به گونه ای که احترام به شخصیت جنس مخالف و صیانت نفس را در بر داشته باشد[۹۶۳] و سبب تشریک مساعی و علاقه بیشتر گردد. برخی از صاحبنظران می خواهند این اختلافات را به نقص زن و کمال مرد یا بالعکس تفسیر نمایند. در حالی که این تفاوت ها به معنای برتری یا پستی یکی از دو جنس نمی باشد، بلکه تناسب و تعادل بین دو جنس است که سبب جذب آن ها به سمت یکدیگر می شود. بدین روی سعی برایجاد تشابه در بین دو جنس و تصور واکنش و رفتاری مشابه اشتباهی محض می باشد که باعث سرگردانی افراد نسبت به هویت خود می شود. بنابراین انسان ضمن حرکت به سوی رشد و تعالی می باید با حفظ انسانیت به ندای فطرتش گوش فراداده و نیازهای غریزی خود را پاسخ مثبت دهد«فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتىِ فَطَرَ النَّاسَ عَلَیهَْا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَالِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لَاکِنَّ أَکْثرََ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ»[۹۶۴] تا با رهبری عقل و احساس با گذر عالم مادیات به عالم روحی و معنوی توجه شود و به رضایت و نشاط معنوی برسد، بدون آن که ترک دنیا نموده«قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَهَ اللَّهِ الَّتىِ أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَ الطَّیِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ. . »[۹۶۵] و از تمایلات فطری و هویت جنسی چشم پوشی شود. پویندگان این راه اعم از زنان و مردان است که با پرورش استعدادها و توجه به ندای درونی و بیرونی می توانند آگاهانه و آزادانه[۹۶۶] با به دست گرفتن سرنوشت، آینده خویش و جامعه را بسازند و جهان پیرامون خود را بر اساس این تمایزهای جنسیتی سازمان بخشند. در این قسمت پیرامون برخی از تفاوت های مکمل زن و مرد که به صورت غالب در آن ها وجود دارد و باعث جذابیت جنس مخالف[۹۶۷] می شود، سخن به میان می آید:
کاربرد اسید هیومیک در سویا باعث افزایش جـذب آب، سـرعتجوانه زنی و تنفس شد (Iswaran and Chonkar. 1971). Piccolo و همکـاران (۱۹۹۳) گـزارش کردنـد کـه سرعت و درصد جوانه زنی بذور کاهو و گوجه فرنگـی تیمـار شـده درپتری دیش های حاوی اسـید هیومیـک (اسـتخراج شـده از لیگنیـتاکسید شده)، افزایش یافت. تیمار اسید هیومیـک در گنـدم از طریـق کلات کردن عناصرکلسیم و منیزیم در خاک باعث افزایش دسترسـی ریشه به این عناصر می شـود (Mackowiak et al., 2001; Young and Chen, 1997). همچنـین از طریـق اثـر بـرفعالیت آنزیم های ریشه، باعث تقویت سیستم ریشه گیاهان می شـود (Kauser and Azam, 1985). در مطالعات انجام شده با فسفر۳۲ نشان دار، در غلظت هـای ۵ تا ۵۰ میلی گرم در لیتر اسید هیومیک جذب فسـفر توسـط ریشـه چـه افزایش داشت اما در غلظت ۵۰۰ میلی گرم در لیتر میزان جذب کاهش یاف ت. اسید هیومیک همچنین از فعالیت آنزیم هایی از قبیل کربوکسی پپتیداز فسفاتاز جلوگیری می کند (Malcolm and Vaughan, 1979). واگان و لینـه هـان(Vaughan and Linehan, 1976) نشان دادند که اسید هیومیک نشاندار با کربن۱۴ بیشتر به وسیله ریشه گندم جذب می شود و و درصد کمی به ساقه انتقـال مـی یابـد.
آزمایشات نشان داد که با کاربرد ترکیبات هیومیکی رشد ریشه بیشـتراز ساقه تحت تأثیر قـرار مـی گیـرد (Malik et al., 1979). افـزایش وزن ریشـه نقـش مهمی در حفظ محتوی مواد آلی در خاک های با حاصـلخیزی کـم ایفـا می کند و بنابراین هر گونه افزایش در پروفیل ریشه و بهبـود سـرعت در جوانه زنی در دسترسی بهتر به عناصر خاک و بهبود استقرار گنـدم نتیجه خواهد داد (Liu and Cooper, 2000).
شکل ۳-۲٫ نمایی از کود هیومیک اسید مورد استفاده در این پژوهش.
فصل سوم
مواد و روش ها
پژوهش حاضر به منظور بررسی اثر این سه نوع کود زیستی روی عملکرد کیفی و کمی پرتقال رقم والنسیا در شهرستان فاریاب واقع در جنوب استان کرمان در فاصله زمانی زمستان ۱۳۹۱ تا تابستان ۱۳۹۲ انجام شد. ویژگی های فیزیکوشیمیایی خاک باغ بر اساس آنالیز خاک توسط آزمایشگاه خاکشناسی مشخص گردید (جدول ۱-۳).
جدول ۱-۳٫ ویژگی های فیزیکوشیمیایی خاک مورد استفاده.
نیتروژن کل | فسفر قابل استفاده | پتاسیم قابل استفاده | کربن آلی | رس | سیلت | شن | بافت |
۰۴/۰ % | ۴۰/۱۰۶ ppm | ۰/۲۸۲ ppm | ۲۵/۰ % | ۵۰/۱۹ % | ۹۰/۳۱ % | ۶۰/۴۸ % | لومی |
مواد گیاهی مورد استفاده در این پژوهش شامل درختان ۵ساله پرتقال رقم والنسیا، از یک باغ مرکبات ده هکتاری بودند. ۴ ردیف شامل ۸ درخت یکنواخت از این مجموعه انتخاب گردید و تحت تیمار های کودی قرار داده شد.
به منظور ارزیابی اثر کاربرد کودهای زیستی نیتروکسین، بارور ۲ و هیومیک اسید به صورت مجزا و در ترکیب با هم بر میزان و کمیت عملکرد درختان پرتقال رقم والنسیا، هشت تیمار آزمایشی با سه تکرار به شرح ذیل در نظر گرفته شدند: شاهد بدون کود (Control)، اسید هیومیک (HA)، نیتروکسین (N)؛ بارور-۲ (B2)، نیتروکسین + اسید هیومیک (N+HA)، بارور-۲+ اسید هیومیک (B2+HA)، نیتروکسین+بارور -۲ (N+B2)، نیتروکسین +بارور-۲+اسید هیومیک (N+B2+HA). مقدار مصرف هر کود در تیمار های آزمایشی شامل مقادیر توصیه شده توسط تولید کننده بود. آزمایش در ۴ اسفندماه ۱۳۹۱ با کاربرد تیمارهای کودهای زیستی به همراه کود NPK (به میزان عرف منطقه) و کود حیوانی (به میزان عرف منطقه) آغاز شد. در تیمار شاهد از کودهای زیستی استفاده نشد.
در تیمار های مورد بررسی آبیاری باغ به صورت قطره ای و در روال متداول منطقه انجام شد. عملیات وجین علف های هرز هر ۷ روز در کرت های آزمایشی انجام شد. به منظور مبارزه با آفت های گیاهی، در ۲۵ اسفند ۱۳۹۱ و ۲ اردیبهشت ۱۳۹۲، عملیات سم پاشی با دیازینون به غلظت ۱/۰ در هزار انجام شد.
در پایان تیرماه ۱۳۹۲ شاخص های مرتبط با میزان عملکرد شامل تعداد میوه در شاخه، وزن میوه ها در شاخه و قطر میوه اندازه گیری شد. برای اندازه گیری قطر میوه از کولیس دیجیتال استفاده شد و میانگین قطر ده میوه در ناحیه میانی شاخه اصلی گزارش شد.
عملکرد کیفی شامل مقدار مواد جامد محلول در میوه، اسید قابل تیتر در میوه، مقدار آب میوه و رنگ آن اندازه گیری شد. برای اندازه گیری مقدار مواد جامد محلول (TSS)، پس از گرفتن آب میوه، دو قطره از آب میوه روی دستگاه رفرکتومتر (شکل ۱-۳) ریخته شد و مقدار TSS قرائت گردید.
شکل ۱-۳٫ دستگاه رفرکتومتر مورد استفاده در تعیین مقدار TSS در آب میوه پرتقال.
به منظور تعیین مقدار اسید قابل تیتر در میوه از روش Srivastava و Kumar (1993) استفاده شد. برای این منظور مقدار ۱۰ میلی لیتر از آب میوه صاف شده در حجم ۱۰ میلی لیتر آب مقطر حل شد. پنج میلی لیتر از این محلول برداشته شده و با محلول سود سوزآور ۱/۰ نرمال در حضور معرف فنول فتالئین تیتر شد. زمانی که رنگ محلول به حالت صورتی روشن تغییر پیدا کرد، به عنوان نقطه پایانی تیتراسیون در نظر گرفته شد (شکل ۲-۳). اسیدیته قابل تیتر با بهره گرفتن از رابطه زیر محاسبه شده و به صورت درصد اسید سیتریک گزارش گردید.
۱۰۰ × | میلی اکی والان وزن اسید × نرمالیته اسید × حجم سود | = درصد اسید |
شاخص برازش مقایسه ای
۹/۰ ≤
Incremental Fit Index ( IFI )
شاخص برازش افزایشی
۹/۰ ≤
Goodness of Fit Index (GFI )
شاخص نیکویی برازش
۰ ≤
Degree of Freedom
درجه آزادی
فصل چهارم
تجزیه و تحلیل داده ها
۴-۱- مقدمه
در هر پژوهشی مرحله تجزیه وتحلیل دادهها اهمیت زیادی دارد؛ زیرا نشاندهنده تلاشها و زحمات فراوان گذشته است. در این مرحله محقق با بهره گرفتن از روشهای مختلف و با تکیه بر معیار عقل سعی میکند اطلاعات و دادهها را در جهت آزمون فرضیه و ارزیابی آن مورد بررسی قرار دهد . یافتهها برونداد فرایند پژوهش هستند و موجودیت پژوهش را توجیه و اثبات میکنند. یافتههای هر پژوهش شامل یکسری توضیحات درباره وضعیت موجود و برخی استنباطها بر اساس تفاوتها و رابطهها است. لذا در این فصل با توجه به دادههای گردآوری شده، به بررسی سؤالات تحقیق پرداخته، در صدد دستیابی به اهداف پژوهش میباشیم. در نهایت نیز، از آنجا که هر تحقیق، میتواند به یافتههایی دست یابد که جزء اهداف آن نبوده، ولی میتواند محقق یا سایر پژوهشگران را برای تحقیقات آتی و یا دلایل احتمالی بروز وقایع و پدیدهها، یاری کند، به بررسی سایر یافتههای تحقیق میپردازیم. در تجزیه و تحلیل پرسشنامه از آمار توصیفی و استنباطی استفاده شده است.
۴-۲- توصیف آماری
در این قسمت به ارائه آمارههای توصیفی و جداول مربوط به ویژگیهای جمعیت شناختی نمونه میپردازیم. شناخت ویژگیهای جمعیت شناختی نمونه، از این جهت مفید است که به کمک آن مشخصات کلی جامعه مورد بررسی و ویژگیهای عمومی آن برای سایر محققان مشخص میشود. به علاوه ، این شناخت باعث میشود در تعمیم نتایج به جوامع دیگر ، یا در طراحی سوالات پژوهش های آتی برای جوامع دیگر از این اطلاعات استفاده کنیم. سوالات مربوط به ویژگیهای جمعیتشناختی عبارت بود از:
۴-۲-۱- یافته های مربوط به متغیرهای جمعیت شناختی
توزیع متغیرهای جمعیت شناختی پاسخ دهندگان در جدول شماره ی (۴-۱) آمده است. در این جدول متغیرهای جنسیت، سن، تحصیلات، میزان مهارت در استفاده از اینترنت، سابقه ی آشنایی با سیستم های نوبت گیری اینترنتی، سابقه ی استفاده از سیستم های نوبت گیری اینترنتی و تعداد دفعات استفاده از سیستم های نوبت گیری اینترنتی در سال آمده است. در این تحقق ۳۳۵ نفر از مشتریان برای نمونه ی نهایی انتخاب شدند. همانطوری که ملاحظه می گردد نحوه پراکندگی جمعیتی پاسخ دهندگان به شرح زیر میباشد :
جدول ۴-۱- یافته های مربوط به متغیرهای جمعیت شناختی
متغیرهای جمعیت شناختی
فراوانی
درصد فراوانی
درصد فراوانی معتبر
جنسیت
مرد
۱۸۲
۳/۵۴
۳/۵۴