معنی بیت: ای کسی که آفتاب در چهره چون ماه تو چاکری بیش نیست و ماه و آفتاب از بندگان درگاه تواند.
۲)پیش رخ چو ماه تو بنهاده از حیا هر نخوتی که داشته اندر سر آفتاب
نخوت: تکبر
بین ماه و آفتاب مراعات النظیر هست.
معنی بیت: در مقابل رخ زیبا و ماهگون تو، آفتاب از شرم و حیا هر گونه نخوت و تکبر را که در سر داشته، از سر به در کرده است.
۳)تا بوی مشک زلف تو ناید همی زند دم در هزار روزن چون مجمر آفتاب
مشک زلف: اضافه تشبیهی.
دم زدن (مصدر مرکب): نفس زدن و نفس کشیدن (فرهنگ لغات و تعبیرات).
مجمر: آنچه در آن عود سوزند و زغال افروزند (غیاث) آتشدان
معنی بیت: تا زمانی که بوی زلف مشک مانند و خوشبوی تو به مشام آفتاب نرسد، آفتاب در طلب آن بو، زیاد به این در و آن در زده و سوراخ سنبههای چون عودسوز و آتشدان بسیاری را بو کرده است.
۴)کسوت کبود دارد و رخ زرد سال و ماه در عشق رویت ای بت سیمین بر آفتاب
کسوت: جامه و پوشش.
سیمین بر: آن که برو بدنی سپیده و سیمین دارد، محبوب، کنایه از زیبارو (فرهنگنامه شعری).
در این بیت حسن تعلیل وجود دارد.
توضیح: کسوت کبود آفتاب، ظاهراً تاریکی و تاریکی شب است./ عاشق رویی زرد دارد.
معنی بیت: ای معشوق زیبا روی من! این که آفتاب جامهی کبود (شب) و رخ همیشه زرد دارد (اشاره به زردگونی شعاع و پرتو نور آفتاب) بدین سبب است که آفتاب عاشق روی تست.
۵)در آرزوی روی تو هر صبحدم چو من رخساره زرد خیزد از بستر آفتاب
در این بیت حسن تعلیل وجود دارد.
بین صبحدم و آفتاب تناسب وجود دارد.
معنی بیت: ای محبوب! هر صبح به آرزوی دیدن روی تو آفتاب نیز چو من که رخساره زرد از بستر برمیخیزم، با رویی زرد (اشاره به پرتو زرین آفتاب) از بستر مشرق بالا میآید و طلوع میکند. (آفتاب نیز چو من عاشق تست).
۶)بی روی و موی تو نبرد هیچ کس گمان بر آفتاب عنبر و در عنبر آفتاب
آفتاب: استعاره آشکار (مصرحه) از روی یار است (۲)
در بیت تشبیه مضمر وجود دارد.
عنبر در اینجا استعاره آشکار از موی یار است.(۳)
عنبر: از عربی وارد فرانسوی Ambre و انگلیسی Amber شده و آن مادهایست در مثانه یک جانور بسیار بزرگ دریایی از جنس جانوری که در فرهنگهای فارسی «بال» یا «وال» ضبط شده و آنرا عنبرماهی و گاوعنبر نیز میخوانند. (تعلیقات دیوان مجیر).
معنی بیت: آفتابی چون روی تو و عنبرماهیی چون موی خوشبوی تو در جهان وجود ندارد. (روی تو چون آفتابی تابان است که مویت چون عنبری بر روی آن دیده میشود).
۷)از آفتاب عبهر تو هست تازهتر گر فر و تازگی برد از عبهر آفتاب
در دیوان خاقانی «در آفتاب عبهر تو هست تازهتر» آمده است.
آفتاب: استعاره آشکار از روی یار است. (۵)
عبهر: نرگس که در میان آن زرد باشد به خلاف شهلا که سیاه باشد و از معنی یاسمین و بستان افروز هم آمده. (لغتنامه به نقل از تعلیقات دیوان مجیر).
عبهر: در اینجا استعاره آشکار از چشم یار است.
معنی بیت: آفتاب فرّ و تازگی عبهر را از میان میبرد اما شگفتا از آفتاب روی یار که مایه تازگییی که شادابی عبهر اوست. (۶)
۸)روی چو آفتاب به چشم چو نرگست از تازگی دهد که به نیلوفر آفتاب؟
نیلوفر: و آن گلی باشد معروف. گویند که با آفتاب از آب سر بیرون میآورد و باز با آفتاب فرو میرود. (برهان).
گل نیلوفر دو قسم دارد: آفتابی و مهتابی. آفتابی سرخ باشد و به وقت برآمدن آفتاب از آب برآید و شکفته شود و مهتابی که سفید محض و سفید مایل به کبودی است به وقت شکفته گردد. (فرهنگ اشارات).
مصرع دوم در دیوان خاقانی به صورت «آن تازگی دهد که به نیلوفر آفتاب» (و بدون علامت سؤال) آمده است.
بین نرگس و نیلوفر و نیز بین روی و چشم مراعات النظیر وجود دارد.
معنی بیت: ای محبوب! آیا عارض چون آفتاب و درخشان تو به چشم نرگست، از طراوت و تازگی بی کسر آفتاب به گل نیلوفر میدهد، می بخشد؟
۹)بسیار کرده دفتر خوبی مطالعه جز روی تو نیافته سر دفتر آفتاب
سردفتر (اسم مرکب): عنوان، سرلوحه، دیباچه (فرهنگ لغات و تعبیرات).
بین دفتر و سردفتر، جناس مطرف وجود دارد.
معنی بیت: آفتاب، خوبان و خوبیهای بسیاری را ملاحظه کرده (بر آنها تابیده است) و جز روی تو عنوان و دیباچهای برای خوبی نیافته است.
۱۰)عمری است تا زمشرق و مغرب همی رود به کام خشک و چشم تر ای دلبر آفتاب
۱۱)از روی خود ندید در اطراف شرق و غرب جز رای شاه عادل روشنتر آفتاب
شرق و غرب تضاد دارند.
این مصرع در دیوان خاقانی به این صورت آمده است:
از روی تو ندید در اطراف شرق و غرب وز رای شاه عادل روشنتر آفتاب
در بیت آرایهی استنثنای منقطع به کار رفته است.
بین خشک و تر تضاد وجود دارد.
تشبیه مضمر و تفضیل نیز در بیت وجود دارد.
بین کام و چشم مراعات النظیر وجود دارد.
معنی بیت: ای محبوب من! روزگاری است که آفتاب با تف و گرمی از مشرق طلوع کرده و در آسمان مثل چشمهی نور میدرخشد تا موقع مغرب با چشم تر و خونین (اشاره به رنگ سرخ شفق) غروب میکند؛ و در این مدّت این چشمهی نور چیزی باهرتر و درخشانتر از خود جز نظر و اندیشهی شاه عادل (ممدوح) در اطراف و اکناف عالم (و از خاور تا باختر) مشاهده نکرده است.
فرم در حال بارگذاری ...