Input: D set of document, FeatuerVector
Output: OutputFile model file
foreach ( di IN D )
foreach ( token tj IN di.tokens )
If ( FeatureVector.Contain(tj) )
OutputFile.Add( tj )
Else{
SynSet=WordNet.GetSynSet( tj )
For sk IN SynSet
If ( FeatureVector.Contain( s k) )
{
OutputFile.Add( sk )
Break
}
}
شکل ۳-۶ شمای کلی روش پیشنهادی دوم. در این روش الگوریتم Polarity_Filter حذف شده و تغییراتی در Documents_To_Model ایجاد شده است. و الگوریتم Document_To_model2 ارائه شده است.
در روش دوم برای کاهش پیچیدگی زمانی از الگوریتم Polarity_Filter (این الگوریتم در روش سوم بطور کامل شرح داده شده است) استفاده نکرده ایم. و الگوریتم Polarity_Filter تنها برای مجموعه داده بازبینی فیلمها استفاده شده است. مجموعه داده بازبینی فیلمهای شامل ۱۰۰۰ سند در طبقه بازبینیها با نظرات مثبت و ۱۰۰۰ سند در طبقه بازبینی با نظرات منفی است. این مجموعه از سایر مجموعههای مورد استفاده حجم بیشتری دارد، تعداد توکنهای این مجموعه بالغ بر ۱۰۰۰۰۰ توکن میباشد، پس از انجام پیش پردازشها تعداد توکنهای به ۶۰۰۰۰ توکن کاهش مییابد؛ این حجم از توکنهای برای پردازش در مراحل بعدی بسیار زیاد و زمانبر است، لذا برای کاهش تعداد توکنهای مجموعه داده بازبینی فیلمها از Polarity_Filter استفاده کردیم. بدین ترتیب تعداد خصیصهها به کمتر از ۴۰۰۰۰ هزار خصیصه کاهش یافت.
الگوریتم Document_To_model2 تغییر یافته الگوریتم Document_To_model است. الگوریتم Document_To_model به نحوی تغییر یافته تا قادر باشد پراکندگی خصیصهها را کاهش دهد. الگوریتم Document_To_model2 به این شکل عمل میکند که اگر توکن مورد نظر در بردار خصیصهها وجود داشته باشد: مانند Document_To_model توکن مورد نظر را به فایل مدل اضافه میکند ولی چنانچه توکن مورد نظر در بردار خصیصه وجود نداشته باشد: همه کلمات هم معنای کلمه مورد نظر را با بهره گرفتن از کتابخانه JWNL از Wordnet استخراج میکند، سپس به ترتیب بررسی میکند، اگر یکی از کلمات هم معنا با توکن مورد نظر در بردار خصیصهها وجود داشته باشد، بجای توکن مورد نظر کلمه هم معنای آن را به فایل مدل اضافه میکند.
در پایان الگوریتم انتخاب خصیصه نرخ سودمندی اطلاعات را بر مدل حاصله از پردازشهای مراحل قبل اعمال میکنیم. الگوریتم نرخ سودمندی اطلاعات بر اساس ارزش خصیصهها به هر کدام رتبه میدهد. خصیصههای با نرخ سودمندی اطلاعات بیشتر انتخاب میشوند و برای طبقهبندی به نرم افزار weka داده میشوند.
روش پیشنهادی سوم
از جمله مشکلات روش اول و دوم تعداد خصیصههای آنها میباشد. با ترکیب این مجموعه خصیصهها به تعداد خصیصههای موجود در بردار خصیصه نیز افزایش خواهد یافت. در ادامه قصد داریم روش سوم را ارائه دهیم در این روش هدف کاهش تعداد خصیصههای بردار خصیصه است. بنابر نظریه اولیه که در این رساله ارائه شده است میتوان با بهره گرفتن از فیلترینگ چند مرحله تعداد خصیصهها را کاهش داد. شماتیک کلی روش سوم در شکل ۳-۷ نشان داده شده است. این روش مراحل مشترک زیادی با روش اول دارد. لذا در ادامه تنها مراحل اضافه شده را توضیح خواهیم داد.
شکل ۳-۷ شمای کلی روش سوم. این روش در واقع همان روش اول است فقط مرحله Polarity_Filter به آن اضافه شده است. هدف از این کار کاهش تعداد خصیصههای بردار خصیصه است.
استخراج پلاریته کلمات و فیلتر بردار خصیصه
همانطور که در بخشهای قبل بیان کردیم، Sentiwordnet برای هر کلمه یک وزن مثبت و یک وزن منفی را در نظر میگیرد. در این مرحله با داشتن برچسب ادات سخن مربوط به هر کلمه میتوان وزن مثبت و منفی کلمه را از Sentiwordnet استخراج کرد. وزن مثبت و منفی کلمات با بهره گرفتن از فرمول ۳-۱ محاسبه میشود.
۳-۱
۳- ۲
داشتن وزن مثبت و منفی کلمات به تنهایی نمیتواند اطلاعات مفیدی را در اختیار ما قرار دهد. ما در این مرحله قصد داریم اطلاعاتی را استخراج کنیم تا با بهره گرفتن از آن خصیصههای غیر مفید را فیلتر کنیم. مثلا اگر یک سند کلمه ای با وزن مثبت ۰٫۵ و وزن منفی ۰٫۵ را حاوی باشد؛ آیا میتوان گفت سند نظر مثبتی را بیان میکند یا نظر منفی؟ قطعا نمیتوان تشخیص داد. ولی اگر کلمه مدل کننده سند، وزن مثبت ۰٫۷۰ و وزن منفی ۰٫۰۲۰ را داشته باشد قطعا ما را به این نتیجه رهنون میکند که سند مذکور میتواند حاوی نظر مثبتی باشد. بنابراین بجای نمره مثبت یا منفی کلمات بهتر است از تفاصل نسبی پلاریتی (فرمول ۳-۳) برای رتبه دهی به خصیصهها استفاده کنیم.
۳-۳
جدول ۳-۳ تفاصل نسبی پلاریتی برای تعدادی از کلمات مهم و پر استفاده را نشان میدهد.
جدول ۳-۳ محاسبه تفاضل نسبی پلاریتی کلمات: وزن مثبت و منفی تعدادی از کلمات مهم و تفاصل نسبی پلاریتی آنها . این مقادیر با بهره گرفتن از Sentiwordnet محاسبه شده است.
SWNPD(well_JJ)=0.83
SWNPos(well_JJ) =2.5
SWNNeg(well_JJ)=0.0
|Synset|=3
SWNPD(good_JJ)=0.6369
ـ خمینی، سیدروح الله، الرسائل، جلد ۱، چاپ اول، موسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، ایران ـ قم، ۱۴۱۰ ه .ق، ص ۲۱۶٫ ↑
ـ خویى، سیدابوالقاسم موسوى، مصباح الفقاهه، جلد ۳، ص ۱۳۲٫ ↑
ـ تبریزى، جعفر سبحانى،سلسله المسایلالفقهیه، جلد ۲۴، چاپ اول، ایران ـ قم، بی تا، ص ۱۰۲؛ گرجی، ابوالقاسم، مقالات حقوقی، جلد ۱، ص ۱۵۱٫ ↑
ـ انصاری، مرتضی، مکاسب، جلد ۱، ص ۳۹۷٫ ↑
ـ ابن ادریس، محمدبن منصور حلّی، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوى، جلد ۲، ص ۲۸۵٫ ↑
ـ «یضمن حمل الغصب لاحمل المبیع بالفاسد و السوم»، حلّى، محمدبن حسن، إیضاح الفوائد فی شرح مشکلات القواعد، جلد ۲، چاپ اول، مؤسسه اسماعیلیان، ایران ـ قم، ۱۳۸۷ ه .ق، ص ۱۶۷٫ ↑
ـ بنا به قول شیخ این قول از برخى حاشیه نویسان برشرایع است ولی بنا به نظر صاحب (هدى الطالب فی شرح المکاسب) این قول علامه حلّی است: «ایشان در قواعد گفتهاند: و لا یملک المشتری ما یقبضه بالبیع الفاسد، و یضمنه و ما یتجدّد من منافعه، الأعیان أو غیرها، مع جهل البائع أو علمه مع الاستیفاء، و بدونه إشکال»، حلّى، حسن بن یوسف، قواعد الأحکام فی معرفه الحلال و الحرام، جلد ۲، چاپ اول، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ایران ـ قم، ۱۴۱۳ ه .ق، ص ۲۳۸؛ بناء على ما فهمه المحقّق الکرکیّ من العباره من جعل مورد الاشکال علم البائع بالفساد و عدم استیفاء المشتری للمنفعه، فراجع»، جزائرى، سید محمد جعفر، هدى الطالب فی شرح المکاسب، جلد ۳، ص ۲۶۰٫ ↑
ـ این قول را محقق ثانى و سیدعمید از ظاهر قواعد علامه استفاده کرده اند. ↑
ـ این قول شهید در دروس و صاحب تنقیح و مسالک و قواعد (بنابراحتمالى) است؛ انصاری، مرتضی، مکاسب (المحشّی)، جلد ۷، ص ۱۹۶٫ ↑
ـ انصاری، مرتضی، مکاسب، جلد ۱، ص ۴۰۱٫ ↑
ـ خویى، سیدابوالقاسم موسوى، مصباح الفقاهه، جلد ۳، ص ۱۳۹٫ ↑
ـ ناقل حدیث از رسول اللّه(ص) سمره بن جندب است که سوابق بسیار سوئى در تاریخ اسلام دارد، خمینى، سید روح اللّه ، کتاب البیع، جلد ۱، چاپ اول، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى قدس سره، ایران ـ تهران، ۱۴۲۱ ه .ق، ص ۲۴۹٫ ↑
ـ بجنوردى، سید حسن، القواعد الفقهیه، جلد ۴، ص ۹۳٫ ↑
ـ طوسى، محمد بن حسن، الخلاف، جلد ۱، چاپ اول، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ایران ـ قم، ۱۴۰۷ ه .ق، مسأله ۲۰٫ ↑
ـ موسوى خمینى، سیدروح اللّه ، کتاب البیع، جلد ۱، ص ۲۵۰٫ ↑
ـ محقق داماد، سیدمصطفی، قواعد فقه بخش مدنی، جلد ۱، ص ۶۴٫ ↑
ـ بجنوردى، سیدحسن، القواعدالفقهیه، جلد ۱، ص ۱۷۸؛ مکارم شیرازى، ناصر، القواعد الفقهیه، جلد ۴، ص ۲۳۷٫ ↑
ـ محقق داماد، سیدمصطفی، قواعد فقه بخش مدنی، جلد ۱، ص ۶۷٫ ↑
ـ خویى، سیدابوالقاسم موسوى، مصباح الفقاهه، جلد ۳، ص ۱۴۲٫ ↑
ـ انصاری، مرتضی، مکاسب (المحشّی)، جلد ۷، ص ۱۷۶٫ ↑
ـ موسوى خمینى، سیدروح اللّه ، کتاب البیع، جلد ۱، ص ۴۷۵٫ ↑
ـ بجنوردى، سیدحسن، القواعدالفقهیه، جلد ۷، ص ۱۱۷٫ ↑
ـ یزدى طباطبائی، سیدمحمدکاظم، حاشیه المکاسب، جلد ۱، ۹۶؛ محقق داماد، سیدمصطفی، قواعد فقه بخش مدنی، جلد ۲، ص ۱۵۹٫ ↑
ـ نائینى، میرزا محمدحسین غروى، منیهالطالب فی حاشیه المکاسب، جلد ۲، ص ۲۲۱؛ انصاری، مرتضی، مکاسب (المحشّی)، جلد ۷، ص ۱۷۶؛ بجنوردى، سیدحسن، القواعد الفقهیه، جلد ۲، ص ۶۷٫ ↑
ـ خویى، سیدابوالقاسم موسوى، مصباح الفقاهه، جلد ۳، ص ۱۴۳٫ ↑
ـ تبریزى، جعفر سبحانى،سلسلهالمسایلالفقهیه، جلد ۲۴، ص ۱۰۲٫ ↑
ـ گرجی، ابوالقاسم، مقالات حقوقی، جلد ۱، ص ۱۵۵٫ ↑
ـ ابن نجیم الحنفی، زین الدین، البحر الرائق شرح کنز الدقائق، جلد ۶، ص ۷۵؛ محمود بن مودود، عبدالله، الاختیار لتعلیل المختار، جلد ۲، ص ۲۲٫ ↑
ـ جزیرى، عبدالرحمن، الفقه على المذاهب الأربعهو مذهب أهل البیت علیهم السلام، جلد ۲، ص ۲۴۰؛ ابن نجیم الحنفی، زین الدین، البحر الرائق شرح کنز الدقائق، جلد ۶، ص ۷۸٫ ↑
ـ الصاوی، أحمد، بلغه السالک لأقرب المسالک، جلد ۲، ص ۳۶؛ آبی ازهری، صالح عبد السمیع، جواهر الإکلیل (شرح مختصر العلامه الشیخ الجلیل فی مذهب الامام مالک)، جلد ۲، ص ۲۷٫ ↑
ـ مالکی، خلیل بن اسحاق، الخرشی علی مختصر سیدی خلیل و بهامشه حاشیه الشیخ علی العدوی، جلد ۳، ص ۸۶٫ ↑
ـ کامل الملطاوی، حسن، فقه المعاملات علی مذهب الامام مالک، نشریهالمجلس الاعلی للشئون الاسلامیه، ۱۹۷۳ م، ص ۱۸۸٫ ↑
ـ ابن قدامه، احمد، المغنی، جلد ۴، ص ۵۶٫ ↑
ـ حنبلی، ابن رجب، القواعد فی الفقه الاسلامی، ص ۶۷٫ ↑
ـ همان. ↑
ـ ابن قدامه، احمد، المغنی، جلد ۶، ص ۱۴۶٫ ↑
مطالعه هر شاخه از فیزیک با جدا کردن ناحیه محدودی از فضا یا قسمت محدودی از ماده از محیط آن آغاز میشود. قسمت برگزیده که موردتوجه قرار میگیرد، سیستم، و هرچه که در خارج آن قرار دارد و در نحوه رفتار آن نقش مستقیم دارد، محیط خوانده میشود. وقتی یک سیستم انتخاب شد، قدم بعدی توصیف آن برحسب کمیتهایی است که به رفتار سیستم یا برهمکنشهای آن با محیط، یا هر دو مربوطاند. بهطورکلی دو دیدگاه وجود دارد که پذیرفتنی است، دیدگاه ماکروسکوپیکی و دیدگاه میکروسکوپی.
برای توصیف ماکروسکوپیکی یک سیستم مثل مواد داخل یک سیلندر موتور اتومبیل از چهار کمیت که عبارتاند از ترکیب، حجم، فشار، دما استفاده میشود.این کمیتها به مشخصات کلی، یا خواص بزرگمقیاس سیستم مربوط میشوند و مبنای توصیف ماکروسکوپیکی سیستم را تشکیل میدهند. لذا این کمیتها، مختصات ماکروسکوپیکی خوانده میشوند. کمیتهایی که برای توصیف ماکروسکوپیکی سایر سیستمها باید مشخص شوند،البته، متفاوتاند، ولی مختصات ماکروسکوپیکی عموماً دارای ویژگیهای مشترک زیر میباشند:
تأکید میکنیم که دیدگاه ترمودینامیک کلاسیک، کاملاً ماکروسکوپیکی است. قانون اول ترمودینامیک، عبارت از رابطهای است بین کار، انرژی داخلی و گرما که کمیتهای اساسی فیزیک هستند. وقتیکه قانون اول در مورد ردهای از سیستمها به کار میرود، یک رابطه کلی به دست میآید که در مورد هر عضوی از رده برقرار است اما شامل هیچ کمیت با ویژگی که متعلق به یک سیستم خاص باشد و آن را از دیگران متمایز سازد، نیست. مثلاً معادله روبهرو برای تمام سیستمهای هیدروستاتیکی، اعم از جامد، مایع و یا گاز برقرار است. این معادله ما را قادر میسازد تا یک سیستم هیدروستاتیکی را، بهشرط دانستن انرژی داخلی برحسب تابعی از و ، محاسبه کنیم. گرمای منتقلشده در طی یک فرایند همحجم را که عبارت است از:
میتوان هنگامیکه یک سیستم خاص موردنظر برحسب معلوم است، محاسبه کرد. اما در ترمودینامیک کلاسیک چیزی وجود ندارد که اطلاعات تفصیلی در مورد و در اختیارمان بگذارد.
یک مثال دیگر از محدودیت ترمودینامیک کلاسیک، ناتوانی آن در به دست آوردن معادله حالت یک سیستم مطلوب است. برای استفاده هر معادله ترمودینامیکی که شامل و و و مشتقات آن ها ، ، است، باید یک معادله حالت داشته باشیم. مقادیر تجربی، اغلب اوقات مفیدند، ولی در مواردی وجود دارند که انجام آزمایشهای ضروری، عملی نیست.
برای به دست آوردن اطلاعات دقیق راجع به مختصات ترمودینامیکی و ویژگیهای گرمایی سیستمها، بدون اینکه مجبور باشیم به اندازهگیریهای تجربی متوسل شویم، نیاز به محاسباتی داریم که مبتنی بر ویژگیها و رفتار مولکولهای سیستم باشند. دو فرضیه میکروسکوپی وجود دارد؛ یکی نظریه جنبشی، و دیگری مکانیک آماری. هر دو فرضیه، مولکولها، حرکت داخلی و خارجی آن ها با یکدیگر و با دیوارههای موجود و نیروهای برهمکنش آن ها را موردبحث قرار میدهند. با بهره گرفتن از قوانین مکانیک و نظریه احتمالات، نظریه جنبشی به جزئیات حرکت و برخورد مولکولی میپردازد و قادر است وضعیتهای ناپایدار زیر را بررسی کند:
در مکانیک آماری از پرداختن به جزئیات مکانیکی مربوط به حرکتهای مولکولی اجتناب شده است، و فقط جنبههای انرژی مولکولها در نظر گرفته میشوند. مکانیک آماری تا حد زیادی به نظریه احتمالات متکی است ولی ازنظر ریاضی سادهتر از نظریه جنبشی است، اگرچه درک آن مشکلتر است. فقط حالتهای تعادل قابلبررسی هستند، اما بهگونهای یکنواخت و مستقیم بهطوریکه وقتی ترازهای انرژی مولکولها و یا سیستمهایی از مولکولها شناخته میشوند میتوان یک برنامه محاسباتی به اجرا درآورد که از طریق آن، معادله حالت، انرژی و سایر توابع ترمودینامیکی به دست آیند.
ازنظر مکانیک آماری، یک سیستم متشکل است از تعداد بسیار زیادی مولکول، ، که هرکدام از این مولکولها میتواند در مجموعهای از حالتهایی که انرژی آن ها مساوی ۱ԑ ، ۲ԑ و… است، قرار گیرد. فرض بر این است که مولکولها در اثر برخورد یا توسط نیروهایی که بهوسیله میدان ایجادشدهاند، با یکدیگر برهمکنش میکنند. سیستم مولکولها را میتوان بهصورت منزوی در نظر گرفت و یا، در بعضی موارد، میتوان فرض کرد که مجموعهای از سیستمهای مشابه، آن ها را در برگرفتهاند. مفاهیم احتمالاتی به کار گرفته میشوند و فرض میشود که حالت تعادلی سیستم حالتی است که احتمال آن بیشینه است. مسئله اساسی تعداد مولکولها در هر یک از حالتهای انرژی مولکولی(که به جمعیت این حالتها موسوماند) را، به هنگام حصول تعادل بدانیم. توصیف میکروسکوپیکی یک سیستم شامل مشخصات زیر است:
اگرچه ممکن است اینطور به نظر برسد که این دو دیدگاه بسیار متفاوت و با یکدیگر ناسازگارند، اما رابطهای بین آن ها موجود است، و وقتیکه هر دو دیدگاه در مورد یک سیستم به کار روند، باید نتیجه یکسانی به دست دهند.رابطه بین این دو دیدگاه در این واقعیت نهفته است که ویژگیهای معدودی که مستقیماً قابلاندازهگیری هستند و مشخص کردن آن ها همان توصیف ماکروسکوپیکی سیستم است، درواقع میانگینهای زمانی تعداد زیادی از مشخصه های میکروسکوپیکی در یک مدتزمان هستند. مثلاً، کمیت ماکروسکوپیکی فشار، عبارت است از میانگین آهنگ تغییرات اندازه حرکت ناشی از تمام برخوردهای مولکولی در واحد مساحت. باوجوداین، فشار خاصیتی است که توسط حواس ما قابلدرک است. ما آثار فشار را احساس میکنیم. فشار خیلی پیشازاین که فیزیکدانان دلیلی بر وجود برخوردهای مولکولی داشته باشند مورد تجربه و اندازهگیری و استفاده قرارگرفته بود. اگر نظریه مولکولی تغییر کند، مفهوم فشار کماکان باقی خواهد ماند و همان معنی معمولی خود را نزد تمام انسانها خواهد داشت. در اینجا یک وجه تمایز مهم بین دیدگاههای ماکروسکوپیکی و میکروسکوپیکی وجود دارد. ویژگیهای ماکروسکوپیکی معدودی که قابلاندازهگیری هستند بهاندازه حواس آدمی قابلاطمیناناند. این ویژگیها تا وقتیکه حواس ما همینطور باقی بمانند، بدون تغییر باقی خواهند ماند. اما، دیدگاه میکروسکوپیکی خیلی از حواس ما فراتر میرود. این دیدگاه، وجود مولکولها، حرکت، حالتهای انرژی، برهمکنشهای آن ها و غیره را اصل قرار میدهد. دیدگاه میکروسکوپیکی دائماً در حال تغییر است، و ما هرگز نمیتوانیم از موجه بودن این اصول مطمئن باشیم مگر اینکه قبلاً برخی از نتایجی را که مبتنی بر آن ها هستند با نتایج مشابه مبتنی بر دیدگاه ماکروسکوپیکی، مقایسه کرده باشیم [۲].
فصل دوم
مدول الاستیک یا مدول الاستیسیته(modulus of elasticity)، یک تعریف ریاضی است از تمایل ذاتی اجسام برای تغییر شکل الاستیک(غیردائمی) زمانی که نیرویی به آن وارد میشود. مدول الاستیک بهطور فیزیکی برابر شیب منحنی تنش- کرنش در ناحیه تغییر شکل الاستیک است. بهطوریکه λ مدول الاستیک است و همچنین واحد آن همان واحد تنش است. بر اساس چگونگی اعمال تنش و کرنش انواع مدول الاستیک تعریف میشود و همچنین واحد آن همان واحد تنش است. بر اساس چگونگی اعمال تنش و کرنش انواع مدول الاستیک تعریف میشود. که در قسمت زیر به سه نمونه از مهمترین آن ها اشاره میکنیم:
که الاستیسیته کششی را شرح میدهد و تمایل جسم به تغییر شکل در راستایی که نیرو وارد میشود را توصیف میکند. اغلب بهعنوان حالت ساده از مدول الاستیک به کار میرود. در مکانیک جامدات، مدول یانگ را بهعنوان مدول کششی(tensile elasticity) میشناسند، که معیاری از سختی مواد الاستیک همسانگرد[۵] است. مدول یانگ بهعنوان نسبت تنش تکمحوری بر کرنش تکمحوری در محدوده قانون هوک تعریف میشود. این نسبت میتواند بهصورت تجربی از شیب منحنی تنش-کرنش طی آزمایش کشش بر روی نمونه به دست آید. بهطورمعمول و نه دقیق، مدول الاستیک یا مدول الاستیسیته نیز نامیده میشود، زیرا مدول یانگ معمولترین مدول الاستیک است، بههرحال دیگر مدولهای الاستیک عبارتاند از: مدول حجمی و مدول برشی. واحد: مدول یانگ نسبت تنش که برحسب پاسکال است، بر کرنش که بیبعد است میباشد؛ بنابراین مدول یانگ همان واحد تنش را دارا است.
یا مدول سختی(rigidity) تمایل جسم به برش (تغییر شکل در حجم ثابت) در برابر نیروی وارد بر آن است ( تغییر شکل در حجم ثابت )، مدول برشی زیرشاخهای از ویسکوزیته میباشد.
که الاستیسیته حجمی را توصیف می کند، یا تمایل جسم را به تغییر شکل در تمام جهات را زمانی که نیرویی ثابت در تمام جهات وارد میشود؛ این پارامتر تنش حجمی را بر کرنش حجمی تعریف میکند و این عکس فشار پذیری است. مدول حجمی حالت سهبعدی مدول یانگ است.
مدول یانگ این اجازه را میدهد تا رفتار یک تیر ساختهشده از مواد الاستیک (ایزوتروپ) تحت نیروی کششی یا فشاری محاسبه شود. بهعنوانمثال، میتواند برای پیشبینی مقدار ازدیاد طول میله تحت کشش و یا کمانش آن تحتفشار، استفاده شود. بیشتر محاسبات نیاز به اطلاع از دیگر خصوصیات ماده همچون، مدول برشی، دانسیته و نسبت پواسون دارد.
برای بیشتر مواد، مدول یانگ اساساً در یک بازه کرنش، ثابت است. این مواد خطی نامیده میشوند و از قانون هوک تبعیت میکنند. مثالهایی برای مواد خطی میتوان به فولاد، الیاف کربن اشاره کرد و موادی همچون شیشه، لاستیک و خاک مواد غیرخطی نامیده میشوند.
مدول یانگ همواره در جهات مختلف یک ماده یکسان نیست. بیشتر فلزات و سرامیکها، به همراه بسیاری دیگر از مواد، همسانگرد(ایزوتروپ) میباشند؛ خصوصیات مکانیکی این مواد در تمام جهات یکسان است. غیر ایزوتروپی را میتوان بهراحتی در کامپوزیتها دید. بهطور مثال، الیاف کربن مدول بسیار بالاتری نشان میدهند زمانی که نیرو موازی الیاف وارد میشود در مقابل نیروی وارد در جهت عمود.
گسترش روزافزون اینترنت و همگانی شدن استفاده از آن در سالهای اخیر ابعاد فیزیکی و کالبدی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی شهرها را تحت تاثیر قرار داده و همچنین پیچیدگی ساختار شهرها اهمیت و ضرورت استفاده از فضای مجازی(اینترنت) را در فرایند برنامه ریزی و مدیریت شهری ضروری نموده است. فضای مجازی به سبب تنوع موضوعات و دسترسی، در ابعاد جهانی تاثیرات گوناگونی در پی داشته است. در روند توسعه مجازی و الکترونیکی شهر توجه به هویت مکانی، حس تعلق به مکان و جلوگیری از احساس لامکانی از ملزومات برنامه ریزی شهری میباشد. در نتیجه تاثیرات تکنولوژی بر تعاملات اجتماعی و احساس تعلق به مکان افراد به عنوان مهمترین مسئله و هدف این تحقیق مطرح میباشد، در این راستا وضعیت حس تعلق به مکان و ارتباط آن با میزان استفاده از اینترنت در سطح محلههای مناطق ۱، ۶ و۹ مشهد بر اساس وضعیتهای اجتماعی (سطح سواد، ابعاد خانواده و …) و اقتصادی(میزان درآمد، وضعیت شغلی و وضعیت مسکن) مورد بررسی و ارزیابی قرار میگیرد. روش تحقیق توصیفی- تحلیلی و مبتنی بر مطالعات کتابخانهای، اسنادی و مشاهدات میدانی میباشد. داده ها و اطلاعات محدودههای مورد مطالعه با بهره گرفتن از مصاحبه، پرسشنامه و بررسیهای میدانی بدست آمدند. تجزیه و تحلیل داده ها و اطلاعات نیز با بهره گرفتن از نرم افزارهای آماری انجام شده است. همچنین برای ارزیابی و رتبه بندی مناطق در زمینه آشنایی با خدمات فضای مجازی از مدلهای APEC و CPSS استفاده گردید.
یافته ها نشان می دهند، استفاده فزاینده از اینترنت می تواند بر متغیرهای رفت و آمد در محله، همبستگی بین همسایگان، عدم اهمیت فضای محله، فقدان پیوند اجتماعی بین افراد محله، انزوای اجتماعی و کاهش دیدار افراد در مکانهای عمومی چون پارک و خیابان، ضعف تعلق اجتماعی افراد، کاهش پیادهروی و در نهایت کاهش حس تعلق و دلبستگی به مکان به عنوان پیامدهای اجتماعی استفاده از اینترنت تاثیرگذار باشد. با بهره گرفتن از مدل(APEC و CPSS) مشخص گردید که، وضعیت محلههای مورد بررسی شهر در زمینه آشنایی با فضای مجازی و سطح سواد الکترونیکی به اینگونه میباشد: در منطقه ۶ محله امیرآباد با میانگین(۶۱۶/۱) و محله کوی کارمندان با میانگین(۸۹۶/۱) در وضعیت نامطلوب، در منطقه ۱ محله آبکوه با میانگین(۱۲۶/۲) و محله بلوار سجاد با میانگین(۵۵۴/۲) تاحدی مطلوب و در منطقه ۹ محله هاشمیه با میانگین(۲۷۸/۲) و محله رضاشهر با میانگین(۲۷۳/۲) از وضعیت مطلوبتر برخوردار بوده است.
غلامرضا ابراهیمی در پایان نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان تحلیل و بررسی تعلق مکانی ساکنین ایرانی و افغانستانی در شهر مشهد(مطالعه موردی: شهرک گلشهر) بیان کرده است که:
تحقیق حاضر با هدف تحلیل و بررسی حس تعلق مکانی ساکنین ایرانی و مهاجرین افغانی شهرک گلشهر مشهد، انجام شده است. سالهاست که با وجود تصمیمات دولتِ ایران برای بازگرداندن مهاجرین افغان به کشورشان، هنوز مهاجرین افغان در حاشیه شهر مشهد زندگی میکنند. با توجه به همین وضعیت بیثبات اقامتی مهاجرین و همچنین ساکن شدن اغلب مهاجرین در مناطق محروم شهر مشهد، این پژوهش به بررسی تعلق مکانی ساکنین مهاجر گلشهر در مقایسه با ساکنین ایرانی و همچنین مقایسه درونگروهی تعلق مکانی نسل اول و نسل دوم مهاجرین افغان می پردازد.
این پژوهش به روش پیمایش، از طریق پرسشنامه و با ۳۸۰ نفر حجم نمونه از ساکنین شهرک گلشهر مشهد که به روش نمونهگیری تصادفی ساده انتخاب شدهاند، انجام گرفته است. حجم نمونه با بهره گرفتن از فرمول کوکران و با توجه به جمعیت شهرک گلشهر ـ ناحیه ۳ شهرداری منطقه ۵ مشهد ـ طبق سرشماری سال ۱۳۸۵، به دست آمده است. آمار دقیقی از تعداد ساکنین مهاجر این شهرک در دست نیست. بعضی از آمارها حاکی از آن است که ۴۴ درصد جمعیت این شهرک مهاجر هستند و بعضی آمارها تا قریب به ۵۵ درصد را ذکر کردهاند. بر همین اساس، حجم نمونه بین ساکنین ایرانی و مهاجر به صورت مساوی تقسیم شد. همچنین با توجه به بُعد خانوار در این محدوده، تعداد ۷۴ پرسشنامه به نسل اول مهاجرین و ۱۱۶ پرسشنامه به نسل دوم مهاجرین اختصاص یافت. داده های جمعآوری شده از طریق پرسشنامه، با بهره گرفتن از نرمافزار SPSS و روشهای آماری تجزیه و تحلیل شده اند.
نتایج تحقیق حاکی از آن است که بین حس تعلق مکانی ساکنین ایرانی و مهاجرین افغان ساکن در شهرک گلشهر تفاوت معناداری وجود ندارد(میانگین تعلق مکانی مهاجرین افغان نسبت به ساکنین ایرانی بیشتر است، اما این تفاوت معنیدار نیست). از سویی پژوهش حاضر نشان میدهد که میزان حس تعلق مکانی نسل اول مهاجرین نسبت به نسل دوم مهاجرین که اکثراً متولد ایران هستند، به شکل معنیداری تفاوت دارد و نسل اول نسبت به نسل دوم احساس تعلق مکانی بیشتری نسبت به شهرک گلشهر دارند. همچنین بین متغیرهای مستقل سن، مدت زمان سکونت و متغیر وابسته تعلق مکانی رابطه معنادار مستقیمی وجود دارد و حس تعلق مکانی مردها نسبت به زنان در این شهرک به طور معناداری بیشتر است. اما بین متغیرهای مستقل تحصیلات، نوع مالکیت مسکن، درآمد و متغیر وابسته تعلق مکانی رابطه معناداری به دست نیامد.
نرگس کریمی در پایان نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان تبیین جایگاه نشانهها در فضای شهری و بررسی تاثیرات آن بر حس تعلق به مکان(مطالعه موردی: خیابان ولیعصر) بیان کرده است که:
نشانهها نقاط عطف در شهر هستند و عوامل تشخیص قسمت های مختلف در شهر که ناظر به درون آنها راه پیدا نمیکند. مهمترین خصوصیت آن بینظیر بودن، منحصر به فرد بودن، فرمی واضح و روشن داشتن است. نشانهها دارای چهار نقش عمده در شهر هستند: از توده اطراف قابل تمییز هستند و به نظام شهری ثبات میبخشند، به طور نمادین عمل می کنند و به حافظه یاری می دهند، به فواصل موجود در اطراف خود نوعی پیوستگی می دهند و خوانایی شهر را افزایش داده به آن هویت میبخشند.
هویت یعنی حدی که یک شخص می تواند یک مکان را به عنوان مکانی متمایز از سایر مکانها مورد شناسایی قرار دهد به گونه ای که شخصیتی منحصر به فرد داشته باشد و هویت به همراه ویژگیهای دیگری نظیر ساختار، شفافیت، سازگاری و خوانایی عاملی است که معنی مکان را در نظر ناظر شکل می دهند. می توان دو کارکرد برای “هویت” قائل شد: ۱- به انسان قدرت تشخیص میدهد که بتواند شهر خود را بخواند و پیش بینی کند و به همین دلیل “هویت” از مهمترین کارکردهای “خوانایی” است. ۲- عملکرد عاطفی “هویت مکانی” است که حس ایمنی به فرد میدهد. هویت یا حس مکان می تواند احساس تعلق به همراه داشته باشد و میان مردم و مکانها ارتباط برقرار کند و وحدت به وجود آورد. شهرها باید برای مردم و درباره آنها باشد و فعالیت مردم را در خود جای دهد، بنابراین هر اندازه که تنوع و کارایی بیشتری داشته باشند وجود حس تعلق به مکان در آنها محتملتر خواهد بود. مهمترین هدفی که این تحقیق در جهت نیل به آن میباشد، هدفمند کردن طراحی نشانهها به منظور ارتقای کیفیت خوانایی در راستای ایجاد هویت مکانی و رسیدن به حس تعلق مکانی است و مهمترین سئوال تحقیق این است که: نشانه های شهری چه تاثیری در شکل گیری هویت مکانی، وابستگی مکانی و رسیدن به حس تعلق به مکان دارند؟
تحقیق حاضر از نوع تحقیقات کیفی، کاربردی و پژوهش موردی است که تدابیر مورد استفاده در مطالعه نمونه پژوهشی با توجه به عنوان آن “تبیینی” به صورت ساخت زنجیرهای منطقی از مدارک و ایجاد انسجام مفهومی/ نظری در تولید معنای خاص تحقیق، خواهد بود و از روشهای اسنادی و کتابخانهای، به همراه پرسشنامه و مصاحبه و مشاهده، و تکنیک تصویر ذهنی و نقشه ذهنی در آن بهره گرفته شده است. نتایج بدست آمده به این صورت قابل وصف هستند:
مکان زمانی معنا پیدا می کند که درکی حسی از آن صورت گرفته و تصویری ذهنی از خود به جای گذاشته باشد.
در تصاویر ذهنیِ نشانهها مواردی همچون بو، صدا، بنا، احساس غم و شادی، لذت و… وجود دارد و انسان با یادآوری آنها، بخشی از وجود خود را به یاد میآورد.
مکان توسط ساختار و فعالیتهایی که در آن صورت میپذیرد شناخته می شود. بالطبع هرچه قدر کیفیت مکان بالاتر باشد، حس تعلق به آن بیشتر خواهد بود. زیرا میزان مراجعه به آن و مسیل به بازگشت بیشتر صورت میگیرد.
در مجموع نشانه های واقع در مکان(کالبد و فعالیت) و تصویر ذهنی که از آن باقی میماند در شکل گیری تعلق مکانی از مؤثرترین عوامل هستند.
حمیدرضا وارثی و دیگران در مقالهای با عنوان تحلیل و ارزیابی احساس هویت ساکنین در شهرهای جدید(مطالعه موردی: شهر جدید فولادشهر) بیان کرده اند که:
شخصیت شهرها با مؤلفه های متفاوتی تعریف و توصیف میگردد. بر مبنای تفاوت شکل، محتوا و عملکرد مؤلفه ها، میتوان شهرها را در گروه های مختلفی جای داد. این مؤلفه ها که به نوعی ساختار ماهوی شهر را تشکیل می دهند، از شهری به شهر دیگر متفاوتند. بسیاری از اندیشمندان یکی از بزرگترین دلایل عدم موفقیت شهرهای جدید را در زمینه های مختلف، بیهویتی آنها میدانند، بحران در هویت پیامدهای ناگواری مثل مسئولیتگریزی، دلزدگی و بی تفاوتی را به دنبال خواهد داشت. در این راستا پژوهش حاضر با ۳۹۶ نفر حجم نمونه با بهره گرفتن از فرمول کوکران به منظور ارزیابی هویت ساکنین در شهر جدید فولادشهر صورت گرفته است. روش پژوهش توصیفی/ تحلیلی بوده و پرسشنامه ها در واحد محلات با بهره گرفتن از روش نمونه گیری طبقه بندی احتمالی توزیع گردید. داده های جمعآوری شده از طریق پرسشنامه، با بهره گرفتن از نرم افزار SPSS و همچنین روشهای آماری نظیر توزیع فراوانی، آزمون ANOVA، محاسبه میانگین هویت و ضریب همبستگی پیرسون، توصیف و تحلیل شده اند. روند پژوهش را سه فرضیه مطرح شده هدایت می کند که در پاسخ به سئوالات بیان شده ارائه گردیده است:
فرضیه اول، بیانگر این است که میان مدت زندگی در شهر جدید فولاد شهر و تعلق مکانی ساکنان رابطه معنیداری وجود دارد. بر اساس ضریب همبستگی پیرسون، رابطه معنادار(مثبت و مستقیم) بین مدت سکونت و تعلق مکانی در فولادشهر وجود دارد، یعنی هر چه مدت زمان زندگی در شهر بیشتر باشد، تعلق مکانی نیز افزایش مییابد.
فرضیه دوم، بیانگر این است که بین میزان تحصیلات ساکنین و حس تعلق مکانی ساکنین رابطه معنیداری وجود دارد، بر اساس ضریب همبستگی پیرسون، رابطه معناداری بین میزان تحصیلات و تعلق مکانی در فولادشهر وجود ندارد و فرضیه مطرح شده رد می شود.
فرضیه سوم، بیانگر این است که بین میزان رضایت ساکنین از دسترسی به خدمات شهری و تعلق مکانی ساکنین رابطه معنیداری وجود دارد. بر اساس ضریب همبستگی پیرسون، رابطه معنادار (مثبت و مستقیم) بین میزان رضایت ساکنین از دسترسی به خدمات شهری و تعلق مکانی در فولاد شهر وجود دارد، یعنی هر چه میزان رضایت از دسترسی به خدمات شهری بیشتر باشد، تعلق مکانی نیز افزایش مییابد.
درنهایت، مطالعات نشان میدهد که به علت کیفیت فضاهای بنا شده در محلات قدیمی فولادشهر، احساس هویت ساکنین در این محلات نسبت به محلات جدید پررنگتر بوده است و در میان ساکنین نوعی تمایل به سکونت در محلات قدیمی فولادشهر به چشم میخورد. همچنین با وجود رعایت کمّی استانداردهای شهری در ساختِ شهر جدید فولادشهر، به لحاظ کیفیت پایین این استانداردها، ضعف تعلق مکانی در بین ساکنین وجود دارد. به عبارتی توجه منفرد به استانداردهای کمّی شهرسازی و چشمپوشی از استانداردهای کیفی، مانع تقویت و شکل گیری حس تعلق مکانی شهروندان در فولادشهر شده است، که باید مورد توجه قرار گیرد.
حمیدرضا وارثی و دیگران در مقالهای با عنوان بررسی و تحلیل مؤلفههای هویت شهری و رابطه آن با میزان تعلق مکانی ساکنین شهرهای جدید(مطالعه موردی: شهر گلبهار) بیان کرده اند که:
یکی از مسائل شهرهای جدید، بحث هویت شهری در این گونه شهرها است. کم توجهی به ابعاد و عوامل هویتبخش در شهرهای جدید، باعث ایجاد محیطهایی مصنوع و تهی از هویت انسانی میگردد. از نتایج این امر، پایین بودن احساس تعلق مکانی، همبستگی و مشارکت اجتماعی؛ کاهش انگیزه ساکنان برای ادامه سکونت و تاثیر در عدم تحقق اهداف جمعیتی است. لذا شناخت مؤلفه های هویتبخش به نوشهرها، بررسی هر شهر جدید به لحاظ برخورداری از این عوامل، تحلیل رابطه بین فاکتورهای هویت شهری و میزان تعلق مکانی شهروندان، شناخت نقاط ضعف و قوت شهرها در این زمینه می تواند به حل بسیاری از مشکلات ناشی از بیهویتی این گونه شهرها کمک نماید. در این راستا، این پژوهش با حجم نمونه ۱۶۰ نفر، در شهر جدید گلبهار انجام گرفته است. روش تحقیق توصیفی- تحلیلی بوده و داده های جمعآوری شده از طریق پرسشنامه، با بهره گرفتن از نرم افزار SPSS و با به کارگیری روشهای آماری نظیر توزیع فراوانی، آزمون ناپارامتریک خیدو، ضرایب رابطه دو متغیره ترتیبی، ضریب همبستگی اسپیرمن به همراه نمودار پراکنش همبستگی توصیف و تحلیل شده اند.
در این پژوهش سعی گردیده است بر روی مهمترین مسئله حاضر شهرهای جدید- به گفته بسیاری از کارشناسان- یعنی بحث هویت شهری این شهرها و اثر آن بر تعلق مکانی ساکنان پرداخته شود. برای این منظور مؤلفه های مؤثر در هویتبخشی به شهر از دیدگاه ها و نظریات استخراج و در شهر مورد مطالعه بررسی گردید. نتایج حاکی از آن است که میزان وجود مؤلفه های هویت شهری در شهر گلبهار به اندازه ۳/۹۱ درصد متوسط به پایین است که این میزان نشان دهنده ضعف مؤلفه های هویتبخش شهری در شهر گلبهار است. سپس برای سنجش وجود رابطه بین مؤلفه های هویت شهری و تعلق مکانی شهروندان، ابتدا در یک فرضیه جداگانه و بر مبنای تئوری چند تن از دانشمندان که گذشت زمان را در ایجاد تعلق مکانی و علقههای محیطی مؤثر میدانند، به آزمون رابطه متغیر مدت زمان سکونت و تعلق مکانی ساکنان پرداخته شد. نتیجه آزمون نشان داد که علاوه بر تطبیق تئوری در شرایط خاص مکانی و زمانی نمونه مورد مطالعه، حدود ۱۲ درصد از تعلق مکانی شهروندان ناشی از مدت زمان سکونت است. به گونه ای که هر چه مدت زمان سکونت فرد در شهر بیشتر گردد، تعلق مکانی وی نیز افزایش مییابد. بعد از اثبات فرضیه اول، فرضیه دوم مورد تحلیل قرار گرفت. در فرضیه دوم به آزمون رابطه مؤلفه های هویتبخش شهری و تعلق مکانی ساکنان پرداخته شد. نتیجه آزمون نشان داد که همبستگی متوسط و مستقیمی بین دو متغیر(مؤلفه های هویت بخش شهری/ احساس تعلق مکانی) وجود دارد، به گونه ای که با افزایش مؤلفه های هویتبخش شهری، احساس تعلق مکانی نیز بالا خواهد رفت.
بنابراین نتایج نشان میدهد که، ضمن اثبات تاثیر گذر زمان بر هویتبخشی به ساکنان، تاثیر سایر مؤلفه های هویت شهری بر تعلق مکانی بیشتر بوده است. لذا با تدبیر راهکارهایی جهت شناخت و به کارگیری مؤلفه های مختلف هویت شهری در مراحل مختلف احداث و توسعه این شهرها، به هویتبخشی به این شهرها در مدت زمان کوتاهتری کمک نموده که گامی مؤثر در جهت ایجاد فضاهای شهری دارای ارزشهای هویتی، احساس تعلق مکانی بیشتر افراد و نتیجتاً به وجود آمدن “شهری برای زندگی” خواهد بود.
محمدرحیم رهنما و محمد محسن رضوی در مقالهای با عنوان بررسی تاثیر حس تعلق مکانی بر سرمایه اجتماعی و مشارکت در محلات شهر مشهد، بیان کرده اند که:
مکان علاوه بر بعد مادی، از بعد غیرمادی نیز برخوردار بوده و احساساتی در ساکنان خود ایجاد می کند. به واسطه این احساسات، نوعی تعلق به مکان در افراد ایجاد شده که منجر به شکل گیری هویت مکانی می شود که همگام با برنامه ریزی پست مدرن عمدتاً در سطح محلات شهری مطرح است. این حس تعلق مکانی بر مشارکت و سرمایه اجتماعی تاثیر میگذارد، که تحلیل این فرایند هدف این مقاله است و هدف دیگر معرفی کاربرد مدلهای ساختاری(به علت چند بعدی بودن ابعاد بررسی و وجود متغیرهای مکنون) در حوزه مطالعات شهری است. در این تحقیق تحلیلی و همبستگی، نمونه ای ۵۰۰ نفری از ساکنین محلات منطقه ۴ و ۱۱ شهر مشهد به عنوان نمونه انتخاب شده و هر یک از متغیرهای سه گانهی تحقیق، که عبارتند از حس تعلق مکانی، مشارکت و سرمایه اجتماعی، با بهره گرفتن از روش تحلیل عاملی اکتشافی مورد بررسی قرار گرفته و سپس چهار مدل از چگونگی روابط متفاوت میان متغیرها تهیه شده است. جدول زیر روابط علی اثبات شده این مدلها را به صورت خلاصه نشان میدهد. میتوان گفت؛ رابطه به صورت علی و غیرمستقیم میباشد، یعنی حس تعلق مکانی بر مشارکت و مشارکت بر اعتماد اجتماعی تاثیرگذار میباشد و یا بالعکس، حس تعلق مکانی بر سرمایه اجتماعی و سرمایه اجتماعی بر مشارکت تاثیرگذار میباشد.
جدول ۲- ۲ مدلهای تاثیرگذاری حس تعلق مکانی بر سرمایهاجتماعی و مشارکت
عنوان | روابط معنیدار | مقدار تخمین شده |
مدل شماره ۱ | حس مکان >>> مشارکت مشارکت >>> سرمایه اجتماعی |
۸۳/۰ ۷۴/۰ |
مدل شماره ۲ | حس مکان >>> مشارکت | ۷۵/۰ |
مدل شماره ۳ | حس مکان >>> سرمایه اجتماعی سرمایه اجتماعی >>> مشارکت |
۶۵/۰ ۷۷/۰ |
در بعضی از عقود طرفین شرایط خاصی را در متن عقد پیشبینی میکنند، که ثبات آن عقد را گرفته وآنرا بصورت عقدی متزلزل درمیآورد. البته ممکن است شرایطی که فوقا” اشاره شد، خارج از اختیار طرفین باشد. یعنی قانون یا عرف آنرا پیشبینی کرده باشد.
الف- بیع خیاری
از مفاد ماده ۳۶۴ ق.م چنین مستفاد میگردد که مالکیت در عقد خیاری، از زمان انعقاد عقد صورت میپذیرد، نه از زمان انقضاء خیارات. بیع خیاری عقدی است که برای یکی از طرفین یا شخص ثالثی اختیار فسخ قرارداد، پیشبینی میشود. در ماده ۳۹۹ ق.م آورده شده است که، اگر در عقد بیع شرط شود، در مدت معینی برای بایع و یا مشتری و یا هر دو، یا شخص ثالثی اختیار فسخ معامله داده شود، آن شرط صحیح خواهد بود. اگر چنانچه، چنین شرطی در عقدی آورده شود، این شرط مانع انتقال مالکیت مبیع و ثمن نخواهد شد.در ماده ۳۶۴ ق.م این تصریح چنین آمده است که در عقود خیاری انتقال مالکیت از زمان انعقاد عقد خواهد بود، نه از زمان انقضاء خیارات. شبههای که برای انتقال مالکیت در بیع خیاری پیش میآید به این علت است که وجود خیار فسخ و امکان برهم خوردن عقد، توسط یکی از متعاقدین و یا شخص ثالث، تا منقضی شدن مدت خیار فسخ؛ مالکیت مطمئن و قطعی برای طرفین در خصوص ثمن و مبیع وجود ندارد، چرا که طرفین ممکن است در هر لحظه بخواهند قرارداد منعقده را برهم بزنند. و از حق فسخ خود استفاده نمایند. برای اینکه این شبهه حل شود، چنین استدلال میشود که از اطلاق مواد ۳۶۳ و ۳۶۴ ق.م یک نوع مالکیت متزلزل برای طرفین عقد ایجاد میشود، و در زمان انعقاد عقد تا زمان سقوط یا منقضی شدن خیارات این نوع مالکیت ادامه خواهد یافت، و بعد از سقوط خیارات تبدیل به مالکیت مستقر و ثابت میشود. چون که طرفین با انعقاد عقد بیع قصد انتقال مالکیت مبیع و ثمن را دارند. همان طور که در مباحث آتی خواهد آمد، اصل در بیع لزوم است و آوردن خیارات یا به صورت ارادی یا از طریق تصریح قانون یک استثناء خواهد بود.
ب- بیع مؤجل
بیعی که برای تسلیم تمام یا قسمتی از مبیع، و یا برای تأدیه تمام یا بخشی از ثمن، مدت زمانی قرار بدهند، آن بیع را بیع مؤجل نامند و این نوع بیع که در حقیقت، نوعی شرط در بیع است، در شق اخیر ماده ۳۶۳ ق.م آمده است، که آوردن اجل و وعدهای برای تسلیم مبیع یا تأدیه ثمن، مانع از انتقال مالکیت مبیع و یا ثمن نخواهد بود. قانون مدنی ایران، موضوع تسلیم مبیع و تأدیه ثمن را به صورت جداگانه در نظر گرفته است، و آثار این تفکیک میتواند در بحث مالکیت منافع و نیز در صورت افلاس طرفین ظهور پیدا نماید.
البته بیع مرابحه، نوعی بیع مؤجل خاص میباشد که معمولاً برای تأدیه ثمن اجلی تعیین میگردد.
ج- بیع فاسد
ماده ۳۶۵ ق.م عنوان می کند، بیعی که به صورت صحیح واقع نشود، بیع فاسد خواهد بود. که بیع فاسد هم اثری در تملک نخواهد داشت. و همین طور ماده ۳۶۶ ق.م اشعار میدارد که اگر چنانچه کسی به بیع فاسد مالک چیزی شود، باید آن را به صاحبش برگرداند. و اگر ناقص یا تلف گردد، ضامن عین و منافع آن میباشد.
ماده مذکور دو موضوع را بیان میکند یکی اینکه، هریک از طرفین چیزی را که قبض کردهاند، مطابق قاعده ید، باید به صاحبش برگردانند. دوم اینکه، در صورت تلف یا ناقص شدن مالی که به بیع فاسد قبض شده است، قابض، ضامن عین و منافع آن خواهد بود. عین یعنی اگر مال مثلی باشد مثل آن و اگر قیمی باشد، قیمت آن باید به مالک رد شود. و همین طور شخص ضامن منافع نیز خواهد بود اگرچه از آن منفعتی نبرده باشد.
گفتار دوم: آثار بیع با شرایط خاص
همانطوریکه قبلا” گفته شد، بیع با ایجاب و قبول محقق میشود. و در اصل وذاتا"هیچگونه شرطی برای اجرای عقد بیع وجود ندارد. ولی یک سری عقود هستند، که باتوجه به ذات ومقتضای آنها شارع ناگزیر از اعمال یک سری شروط میباشد. ازجمله آنهاست:
الف- بیع صرف
عقد بیع از عقودیست که قبض در آن شرط تحقق عقد نباشد، و معمولاً عقد بیع بدون قبض محقق میگردد. مگر در بیع صرف که وقوع عقد و انتقال مالکیت، از حین قبض خواهد بود. دکتر شهیدی بیع صرف را چنین تعریف می کند: «بیع صرف عبارتست از بیع هریک از طلا و نقره به طلا و نقره، مانند آن که، شخصی چند سکه طلا را در برابر ۵۰۰ گرم نقره بفروشد، و فرق نمیکند طلا و نقره به صورت مسکوک باشد یا به صورت شمش»[۴۷]
با توجه به این که بیع صرف نمیتواند در قالب عقد بیع مرابحه جای بگیرد، از بحث در این خصوص به دلیل خروج موضوعی، خودداری میشود.
ب- بیع تشریفاتی
در اصل عقد بیع، چیزی به عنوان شرط تشریفاتی بودن وجود ندارد. ولی در موارد خاصی که ممکن است شرط طرفین متعاقدین بوده، یا عرفاً برای برخی از عقود سیر تشریفات خاصی وجود داشته باشد، یا قانون آن را تعیین کرده باشد. باید آن تشریفات اجرا شود که برای تحقق آن عقد، غیر از ایجاب و قبول امور دیگری برای تحقق کامل عقد، لازم خواهد بود. اگرچه انتقال مالکیت با ایجاب و قبول صورت گرفته است ولی برای تکمیل شدن آن باید آن تشریفات خاص بجا آورده شود.
مبحث دوم: انتقال مالکیت مبیع و ثمن
هدف اصلی و غائی در عقد بیع انتقال مالکیت است و این موضوع از صراحت ماده ۳۲۸ ق.م که بیع را تعریف می کند، برمیآید و آن عمومیت دارد بر مبیع و ثمن.
به عقیده یکی از بزرگان در عرصه علم حقوق «نباید پنداشت که انتقال فوری و بدون قید و شرط مبیع و ثمن جزء مقتضای بیع است.»[۴۸] مطابق نظر این بزرگوار، تملیک صورت میگیرد، ولی موضوع قرارداد باید قابلیت انجام تملیک را داشته باشد.یعنی اینکه شرایط برای انجام تملیک، باید فراهم شود.
انتقال مالکیت در همان لحظه تشکیل عقد، با حصول شرایط فوقالذکر، وقتی صورت میپذیرد که، مبیع عین معین باشد. و در صورتیکه مبیع، کلی یا کلی در معین و یا کلی فیالذمه باشد، شرایط متفاوت خواهد شد. چراکه در شق اخیر، افراد مبیع در حین معامله مشخص نشده و پس از تعیین آن مالکیت بر افراد تعیینی، محرز و مسلم خواهد شد. البته در خصوص عقد مرابحه مبیع به صورت کلی در ذمه، ازموضوع بحث خارج شده و مبیع کلی در ذمه نمیتواند مورد عقد مرابحه قرار گیرد.
گفتار اول: تسلیم مبیع
تسلیم یک سری امور و اعمالی است که بایع، مبیع را در اختیار مشتری قرار میدهد. به صورتیکه مشتری بتواند همه گونه استفاده را از آن ببرد. و در این استفاده نه بایع و نه شخص ثالثی مزاحمت در خصوص تصرف، و منتفع شدن از مبیع را برای مشتری ایجاد نکند. یکی از دانشمندان علم حقوق تسلیم را چنین تعریف می کند: «تسلیم عملی است قائم به دو شخص، که باعتبار دهنده، تسلیم و باعتبار گیرنده قبض و یا تسلم نامند»[۴۹]
ماده ۳۶۸ ق.م در خصوص نحوه تسلیم مبیع چنین اشعار میدارد که، تسلیم زمانی محقق میشود که مبیع در اختیار مشتری گذاشته شود. و ممکن است مشتری هنوز عملاً از آن استفاده نکرده باشد. دراین خصوص ذکر چند نکته لازم دانسته میشود:
اولاً- نفس عقد بیع ایجاب و اقتضاء میکند که بایع مبیع را و مشتری ثمن را تحویل بدهند. چراکه به محض انعقاد عقد بیع، بایع دیگر مالک مبیع نخواهد بود. و همین طور مشتری مالک ثمن نخواهد بود. و عقلاً رد مال غیر به مالک اصلی آن واجب عقلی و شرعی است.
ثانیاً- در صورت امتناع هریک از طرفین متعاقدین از تسلیم، حاکم برحسب قاعده الحاکم ولی الممتنع اقدام خواهد نمود.
ثالثاً- وقتی که مبیع عین معین باشد و ثمن کلی و مشتری نتواند ثمن معامله را تحویل دهد، در این حالت بایع حق فسخ داشته و میتواند به مال تسلیمی خود رجوع نماید. و اگر برای مبیع چنین شرایطی حاصل شود مشتری، حق فسخ داشته و ثمن تسلیمی را میتواند تصاحب نماید.
رابعاً- اگر طرفین حاضر به تسلیم مبیع و ثمن باشند ولی بایع بگوید اول تو ثمن را تحویل بده بعد من مبیع را بدهم یا برعکس، در این حالت حاکم هر دو را اجبار به تسلیم، در یک زمان خواهد نمود.
در خصوص تسلیم مواردی چند هست که ذکر آن ها لازم به نظر میرسد:
الف- زمان تسلیم
از اطلاق ماده ۳۴۴ ق.م استدلال بر حال بودن عقد میباشد. مگر اینکه برای تسلیم تمام یا قسمتی از مبیع و یا ثمن موعدی تعیین شده باشد. اصل کلی حال بودن عقد، و تسلیم مبیع، و تأدیه ثمن، بعد از انعقاد عقد میباشد. و در بیع نسیه، که در بیع مرابحه هم ثمن معمولاً به صورت نسیه پرداخت میشود، فقط برای تأدیه ثمن موعد مشخص میشود. و مبیع باید یا فیالمجلس تسلیم شود، یا زمانی که عرف مشخص می کند، تسلیم انجام گیرد.
همان طوریکه گفته شد شرط تعیین مدت برای تسلیم مبیع با طرفین متعاقدین میباشد. و این مدت نباید با ذات عقد بیع مغایرتی داشته باشد. و مهلت نباید آنقدر دور باشد که با ذات عقد بیع منافات داشته باشد، یا اینکه موعد تسلیم مبیع مبهم بوده و یا مشخص نباشد. در این صورت هم شرط باطل میشود و هم عقد را باطل میکند. چرا که اجل در روی قیمت مبیع اثر میگذارد، و هرچه اجل دورتر باشد قیمت مبیع باید بیشتر محاسبه شود. و اگر اجل مشخص نباشد، در اصل قیمت مشخص نخواهد بود. و معامله غرری شده و معامله غرری باطل میباشد.
ب- تصرف مبیع توسط مشتری قبل از انعقاد عقد بیع
مطابق ماده ۳۷۳ ق.م اگر چنانچه مبیع قبل از انعقاد قرارداد، در تصرف مشتری باشد نیاز به قبض جدید نخواهد بود. یعنی نیازی به استرداد مبیع به بایع و قبض مجدد نخواهد داشت. از ماده مذکور دو موضوع قابل استنتاج است. یکی اینکه، وقتی مبیع قبل از موعد تعیین شده در تصرف مشتری باشد، نیازی به استرداد آن به بایع و تسلیم مجدد در موعد مقرر نخواهد بود، و قبض قبل از رسیدن موعد کفایت خواهد کرد. دوم اینکه تفاوتی میان مبیع و ثمن در این خصوص نمیباشد. و اگر ثمن نیز قبل از عقد یا قبل از موعد در دست بایع قرار گرفته باشد، لزومی به استرداد ثمن و تأدیه مجدد آن نخواهد بود.
ج- قبضی که بدون اذن بایع باشد
همانطوری که ماده ۳۷۴ ق.م مقرر میدارد، اذن بایع برای قبض مبیع ضروری نبوده و آن هم از ویژگی اصلی بیع که تملیکی بودن است، نشأت میگیرد. یعنی به محض وقوع عقد بیع، بایع دیگر مالک مبیع نخواهد بود تا بتواند در آن اذنی بدهد. در خصوص ثمن هم وضع به همین منوال است. با وقوع عقد، مشتری دیگر مالک ثمن نمیباشد. و تنها موردی که پیش میآید، زمانی است که مبیع عین معین نباشد، و حکم ماده فوق در صورت کلی بودن مبیع مصداق نخواهد داشت و چون مال کلی نیاز به جدا کردن دارد، در این صورت حتماً اذن بایع برای برداشتن مبیع نیاز خواهد بود، چراکه تصرف مشتری در دیگر اجزاء نیز مسلم خواهد بود. و این عین تصرف در مال غیر میباشد. و در صورتی که مبیع در حین عقد در ید مشتری بوده و برای تسلیم موعدی مقرر گردیده باشد، حق قبض برای مشتری از زمان تعیین شده برای تسلیم ایجاد خواهد شد، نه از حین عقد. چرا که حق قبض در حین عقد زمانی متصور خواهد بود که بیع حال باشد.
د- هزینههای تسلیم
تسلیم مبیع احتمالاً با صرف یک سری هزینههایی همراه باشد. که این هزینهها طبق تصریح ماده ۳۸۱ ق.م به عهده بایع میباشد. هزینهها اعم است از هزینههای حمل و نقل، هزینههای باسکول (در مبیع با وزن بالا) هزینههای شمردن یا هزینههای سردخانه در خصوص مبیع فاسد شدنی و … و همچنین کلیه هزینههای تسلیم و تأدیه ثمن به عهده خریدار خواهد بود. و نوع هزینهها مطابق شرح فوق به اضافه هزینه حواله ثمن، در صورت وجه نقد بودن آن میباشد. و اگر عرف و عادات محل و یا نوع تجارت ترتیب دیگری رقم زده باشد، تسلیم مبیع یا تأدیه ثمن مطابق همان عرف صورت خواهد گرفت. و اگر طرفین متعاملین نیز ترتیب دیگری را در حین عقد اتخاذ کرده باشند تسلیم مبیع و تأدیه ثمن برمبنای همان توافق صورت خواهد پذیرفت.
ﻫ- محل تسلیم مبیع
اگر چنانچه در حین عقد در خصوص محل تسلیم مبیع یا ثمن سخنی به میان نیامده باشد، و عقد، در خصوص محل تحویل مبیع یا ثمن به نحو اطلاق واقع شده باشد، شق نخست ماده ۳۷۵ ق.م بر آن حاکم خواهد بود. و آن اینکه مبیع باید در محل انعقاد عقد بیع تسلیم شود. مگر اینکه عرف و عادات محل، یا نوع تجارت روش دیگری را معمول بداند. مثل اینکه، شخصی از برنجکاری در محل بازار یک تن برنج خریداری نماید و عرف محل آن باشد که در صورت خرید و فروش برنج، تحویل آن در شالیزار باشد. که در این صورت مشتری نخواهد توانست بایع را به تحویل مبیع در محل انعقاد عقد بیع، یا در مکان دیگری اجبار نماید. و این دو مورد ذکر شده زمانی اتفاق میافتد که طرفین هیچ گونه تصریحی در خصوص محل تسلیم در عقد ننموده باشند. بدیهی است که در صورت توافق طرفین متبایعین در محل تسلیم مبیع یا ثمن، این توافق مقدم بر عرف و عادات و قانون خواهد بود.
و- تأخیر در تسلیم مبیع
در نظام حقوقی ایران، تأخیر در تسلیم مبیع برای مشتری حق فسخ ایجاد نمیکند و تنها ممتنع اجبار به تسلیم مورد معامله میشود. ماده ۳۷۶ ق.م هم در خصوص تسلیم مبیع و هم در خصوص تأدیه ثمن این قاعده را مقرر نموده است. مطابق نظر یکی از اساتید مسلم حقوق ایران «چنانچه مصداق مبیع کلی، با تأخیر، تسلیم شود، خریدار حق فسخ معامه را ندارد، لیکن میتواند خسارت تأخیر انجام تعهد را مطالبه کند، مگر اینکه تأخیر جزئی و از دید عرف قابل اغماض باشد».[۵۰]
در نظام حقوق ایران، اجرای عقد در صورت امتناع یکی از طرفین سه مرحله دارد: در مرحله اول متعهد به انجام تعهد اجبار میشود. و در مرحله دوم اگر در صورتی که انجام تعهد توسط شخص دیگری امکان پذیر باشد، آن تعهد ناشی از عقد توسط شخص ثالث انجام میپذیرد و سپس هزینههای انجام تعهد از ممتنع دریافت میگردد و در نهایت اگر اجرای تعهد ناشی از عقد به دو صورت فوق امکان نداشته باشد یا تعذری در انجام آن صورت گیرد، حق فسخ برای متعهدٌ له ایجاد خواهد شد یعنی اینکه متعهدٌ له در ابتدا و قبل از اعمال دو مرحله نخست، نمیتواند از حق فسخ استفاده نماید.
ز- استفاده از حق حبس
در ماده ۳۷۷ ق.م برای اطمینان طرفین به همدیگر و الزام اجرای تعهدات طرفین، تأسیس حقوقی حق حبس آورده شده است. و از مفاد آن چنین برمیآید که، هریک از طرفین متعاقدین میتوانند مبیع یا ثمن در ید خود را تا تسلیم طرف مقابل، امتناع نماید و یک استثناء برای آن آورده است و آن اینکه؛ مبیع یا ثمن مؤجل باشند. در این حالت هرکدام که حال باشد، باید تسلیم شود. از مفاد ماده فوق چنین برداشت میشود که
اولاً، در صورت حال بودن بیع و یا در صورت تقارن زمان تسلیم مبیع و ثمن هیچ گونه حق تقدمی برای طرفین متصور نبوده، و تسلیم هر دو باید همزمان صورت پذیرد.
ثانیاً، در عقدی که به صورت مؤجل انجام میگیرد، حق حبس قابل تصور نمیباشد، مگر در استثنائی که فوقاً اشاره شد و آن همزمانی مؤعد تسلیم ثمن و مبیع در صورت مؤجل بودن بیع میباشد.
ثالثاً، در موردی که یکی از متعاقدین مبیع یا ثمن را تحویل نموده باشد، حق حبس تسلیم کننده در دو صورت قابل تصور است، یکی زمانی که تسلیم کننده با اراده خود اقدام به تسلیم نموده باشد که در این حالت حق حبس وی ساقط شده و نخواهد توانست مبیع یا ثمن تسلیمی را استرداد کند. ولی اگر تسلیم کننده برای تسلیم اکراه شده باشد، حق حبس او زایل نشده و وی خواهد توانست از حق حبس خود استفاده نموده و مبیع یا ثمن تسلیمی را استرداد نماید. در این خصوص ماده ۳۷۸ ق.م صراحت دارد که شخص تسلیم کننده در صورت تسلیم با میل خود، حق استرداد موضوع تسلیمی را نخواهد داشت. مگر در شرایطی که عقد توسط یکی از خیارات فسخ شود.