وسواس یکی از صدها رفتاری است که از آدمی سرمی زند؛ امّا تفاوت آن با سایر رفتارها در این است که وسواس یک رفتار نابهنجاربوده و ریشه ی فیزیولوژیک دارد یعنی اینکه این اختلال را نمی توان فقط به عوامل محیطی یا فرهنگی نسبت داد بلکه فاکتور مهم دیگری به نام «وضعیت و شرایط خود انسان» نیز در بروز آن دخیل است.
جنبه ها ی فیزیکی رفتار وسواسی را باید در چگونگی عملکرد مغز، اعصاب، غدد و دستگاه های حسّی فرد مبتلا به وسواس جستجو کرد.[۱۶۷] امّا جنبه غیر فیزیکی آن تحت تأثیر عوامل متعدّد دیگری قرار می گیرد. ازجمله عوامل فیزیکی که موجب آشکارسازی علائم وسواس می گردد، می توان به التهاب مغز، جراحات سر وغدد مغزی اشاره کرد. «محقّقان به کمک توموگرافی نشر پوزیترون(PET) و سایر فنون تصویرسازی مغزی، برای اختلال وسواس فکری-عملی ریشه های عصب شناختی پیدا کرده اند.»[۱۶۸] در افراد مبتلا به OCD ، فعّالیّت قطعه پیشانی مغز بیشتر از افراد غیر وسواسی است. این افزایش می تواند منعکس کننده توجّه بیش از حد فرد وسواسی به افکار و تصوّراتش باشد. علاوه بر این، پژوهش های بیو شیمیایی انجام شده درباره فعل و انفعالات شیمیایی مغز، تأیید می کنند که تغییر در میزان برخی از مواد شیمیایی مغز می تواند بر نحوه ی بروز وسواس اثرگذار باشد. در اینجا به بررسی برخی از این فاکتورهای اصلی زیستی ( هم فیزیکی و هم شیمیایی) که در ایجاد وسواس دخالت دارند، می پردازیم:
۲-۱-۱-۱- نقش وراثت در ایجاد وسواس
یکی از مهم ترین عوامل زمینه ساز بروز وسواس که در دهه های اخیر مورد توجه ویژه ی پژوهش گران قرار گرفته ومطالعات گسترده ای را به خود اختصاص داده است، مسئله توارث وژنتیک در انتقال وسواس است. نتایج برخی از تحقیقات وپژوهش ها نشان داده است که حدود چهل درصد وسواسی ها، این بیمارى را از والدین خود به ارث بردهاند. اگرچه گروه دیگری از محققان جنبه ارثى بودن وسواس را محتمل می دانند؛ ولی شواهد قابل ملاحظه ای وجود دارند که تأیید می کنند عوامل وراثتی یعنی «ژن ها»[۱۶۹] را می توان به عنوان واسطه های اصلی در انتقالِ بعضی از نشانگان منحصر به فرد وسواس ، منشاء اثر دانست. بررسی های انجام شده برروی خانواده ها ونیز دوقلوهای یک تخمکی[۱۷۰] یا دو تخمکی،[۱۷۱] حاکی از آن است که فقط چند ژن محدود- نه تعداد زیادی- در ظهور وبروز علائم وسواس ایفای نقش می کنند.[۱۷۲]
همچنان که فرزندان ویژگی های ظاهری خود مثل: رنگ پوست، قد و شکل و… را به طور ژنتیکی از والدین خود دریافت می کنند، گروهی از ویژگی های روانی خود را نیز از پدر و مادر ارث می برند. استرسهایی که فرد در طول زندگی با آن ها مواجه می شود و نیز آنچه که یاد می گیرد و روش یادگیری آن ها، در بالفعل نمودن و شعله ور ساختن این اختلال تأثیر گذار هستند.
مطالعه بر روی خانواده ها، نشان داده است که در خانواده ی افراد وسواسی اختلالات اضطرابی و افسردگی بیشتری دیده می شود. این یعنی این که وسواس می تواند پایه ی وراثتی مشابهی با این اختلالات داشته باشد. هم ابتلائی وسواس با اختلالات اضطرابی دیگر و نیز افسردگی می تواند مهر تأییدی بر صحّت این ادّعا باشد.
محقّقینی که درمورد زمینه های وراثتی اختلال وسواس کار می کنند اعتقاد دارند که برخی از رفتارها برای بقاء زندگی ویا به منظور پرورش یافتن، ضروری و اجتناب ناپذیر هستند. به عنوان مثال، « شستن و تمییز کردن و پاکیزه بودن» در مورد انسان های اولیّه، شاید وسیله ی خوبی برای جفت یابی ویا جلوگیری از شیوع بیماری ها و آلودگی ها بوده است. « کنترل کردن»، رفتار مفیدی برای ممانعت از خطر حمله ی حیوانات وحشی و خطرناک بوده و یا « ذخیره سازی» یک نوع رفتار غریزی است که در مواقع خاص و یا کمبود غذا می تواند مفید وقابل استفاده باشد. با توجّه به سودمند بودن این رفتارها، ژن های مربوط به آنها ، به طور طبیعی، در انسان های اولیه انتخاب شده وبه نسل های بعدی انتقال یافته است وبه این ترتیب احتمالاً زمینه وراثتی انتقال وسواس ، شکل گرفته است.[۱۷۳]
لازم است هنگام بحث از تئوریِ ارثی دانستن اختلال وسواس، به این نکته هم دقّت داشته باشیم که صِرف رأی دادن به عامل وراثت و پذیرفتن آن، به عنوانِ انتقال دهنده ی وسواس، به معنای « فعّال و شعله ور دانستنِ» ناهنجاری وسواس نیست، بلکه پذیرفتن این تئوری به این معناست که اگر فردی به طور ذاتی وارثی دارای ژن ایجاد وسواس باشد ، در صورتی که در معرض سایر علل – روانی واجتماعی- قرار نگیرد هرگز به وسواس مبتلا نمی شود والبته بالعکس.
از آن چه که در توصیف زمینه ی وراثتی وسواس گفته شد می توانیم به این نتیجه برسیم که چون تعداد زیادی از افراد وسواسی دارای زمینه های ارثی ابتلا به این اختلال هستند، نحوه آموزش دادن افکار واعتقادات، مهارت ها، رفتارها، اعمال وآئین های دینی به آن ها باید به گونه ای باشد که ایجاد اضطراب واسترس نکند وبه دنبال آن موجب فعّال سازی رفتارهای وسواس گونه نگردد. این افراد اگر شرایط زندگیِ خانوادگی و اجتماعی خوب ومتعادلی داشته باشند، یا در دوره ی کودکی و نوجوانی خود با بحران های شدید عاطفی وروحی مواجه نشده باشند وهمچنین وقایع کم اهمیّت تری مثل تغییر مدرسه، تغییرشغل یا محیط زندگی برایشان پیش نیامده باشد، استعداد آن ها برای ابتلاء به وسواس به راحتی شعله ور نمی شود.[۱۷۴]
۲-۱-۱-۲- عوامل جسمی اثر گذار در ایجاد وسواس
عوارض واختلال های مختلف پزشکی و یا عصبی از قبیل عفونت ها، مسمومیّت ها، ضایعات ویا آسیب های حادّ مغزی ویا آسیب ها و بیماری های مغزی وجود دارند که تأثیر آنها را در بروز وسواس نمی توان نادیده گرفت ویا انکار نمود. متخصّصین این رشته علاوه بر این موارد، موارد بسیار دیگری را ذکر کرده اند که از جمله ی عوامل جسمی اثرگذار در ایجاد وسواس هستند که پرداختن به همه ی آنها در این مجمل نمی گنجد.[۱۷۵] من باب نمونه به چند مورد مهم تر در زیر اشاره می گردد:
۲-۱-۱-۲-۱– کارکرد نابهنجار مغز واثر آن در بروز وسواس
مطالعات تصویر برداریِ مغزی که در خصوص نحوه عملکرد مغز، در مبتلایان به وسواس انجام شده اند، اغلب تفاوت های ظریفی را در ساختار مغزی[۱۷۶] افراد وسواسی وغیر وسواسی نشان داده اند. این مطالعات ناهنجاری هایی[۱۷۷] را در برخی از مناطق مغزی افراد وسواسی ثابت می کنند. عدّه ای از متخصّصین امر براین باورند که عامل اصلی شکل گیری این اختلال در ساختار مغز، مداربندی و فعل وانفعالات شیمیایی و نورونی آن قرار دارد و این امر، علّت اصلی تمایز افراد مبتلا به وسواس از افراد سالم است. اطلاعات واردشده از دنیای خارج از مغز، در این بخش ها دسته بندی و مرتب شده و اطلاعات غیر ضروری غربال و از دور خارج می گردند.این بخش ها خود را درگیر کنترل تکانه ها یا واکنش ترس هم می کنند. این بخش ها در موقعیت هایی که افکار مزاحم به ذهن هجوم می آورند و فرد قادر به عدم توجه یا بی اعتنایی به آن ها نیست به شدت درگیر می شوند وتحت فشار قرار می گیرند.
قشر پیشینِ حدقه ای در بخش جلو مغز و در بالای چشم ها قرار گرفته است. در این مکان، اطلاعاتی که از کانال حواس بساوایی، شنوایی و بینایی به مغز راه می یابند تعبیر و تفسیر می شوند. اطلاعات واردشده با هیجان ها و قضات های اخلاقی پیوند می خورند. تصاویر مغزی نشان داده است که این بخش از مغز افراد وسواسی بسیار فعّال است. فعالیت بیش از حد این بخش از مغز باعث هوشیاری و شک زیاد می گردد، به طوری که فرد با نگاهی موشکافانه تر به محیط اطراف خو د می نگرد و ازدقت و هوشیاری زیادی برخوردار می شود. جالب است بدانید که معمولاً بعد از درمان به روش داروئی ودرمان های شناختی- رفتاری، فعالیت بیش از حد این بخش از مغز کاهش می یابد. « این نواحی در بازداری رفتار و فرآیندهای توجّه نقش اساسی دارند.»[۱۷۸]
از دهه ۱۹۸۰ به بعد ، محقّقان به یافته های جدیدی درباره ی «ناهنجاری های نوروبیولوژیکی»[۱۷۹] به عنوان مشخّصه ها و ویژگی های متمایز کننده وسواس دست یافتند، که مورد اتّفاق نظر اکثر دانشمندان روان شناسی نیز بوده است. این ناهنجاری ها به دو گروه اصلی زیرتقسیم می شوند:
۲-۱-۱-۲-۱- ۱- ناهنجاری در کارکردهای مغز
هنگامی که بخشی از مغز آسیب می بیند، دیگر مناطق فعال تر شده وسعی می کنند که وظایف بخش آسیب دیده را برعهده گرفته وکم کاری آن را جبران نمایند.[۱۸۰] درنتیجه ی این اقدام، ترافیک وتراکم کنش ها و واکنش ها در عملکرد مغز افزایش می یابد تا بتواند نابهنجاری وعدم تعادل حاصله را درمان کرده وبه حالت متعادل پیشین خود برگرداند. در اختلال وسواس نیز وضع به همین منوال است. یعنی این اختلال زمانی آشکار می شود که کل سیستم مغزی به علّت تراکم وظایف بامشکل مواجه گشته ودر انجام مأموریت خود، که جبران نتایج حاصل از افزایش میزان سروتونین[۱۸۱] است، ناکام می ماند.
از آنجائی که فرد وسواسی می پندارد دارای نیرویی است که می تواند از بسیاری از حوادث بد وناگوار جلوگیری کند، اما در عین حال چون به این احساس و ظنّ خود اطمینان ندارد ، دچار اضطراب می گردد.اینجاست که مغز وارد میدان می شود تا با بهترین شیوه ممکن با این اضطراب سازش ومصالحه نماید. اگرچه این فرایند یک فرایند و پروسه طبیعی در عملکرد مغز به حساب می آید، ولیکن مغز را به یک سیستم غیرطبیعی، تبدیل می کند که درضمن اشتغال به سازوکار خنثی کنندگیِ اثر افزایش اضطراب، تغییراتی را نیز در فعّالیّت عصب-رسانه ی سروتونین پدید می آورد. به دنبال تغییرات مقدار سروتونین، به تدریج علائم ونشانه های اختلال وسواس نیز آشکار می شوند.[۱۸۲]
بنابراین به بیان ساده تر هرقدر ورودی اضطراب به کورتکس مغز بیشتر باشد عملکرد بهنجار مغز در کنترل رفتارها، کاهش و فعّال سازی رفتارهای نابهنجار افزایش می یابد. بدین ترتیب اگر ورودی اضطراب به مغز، به ویژه در افرادی که زمینه مستعد ومناسبی برای بروز رفتارهای وسواسی دارند، کاهش یابد عملکرد بهنجار مغز هم در کنترل رفتارها، افزایش می یابد. این فرایند به عنوان یک پروسه ی طبیعی ، قطعاً در فعالیت ها و عملکردهای مغزی همه ی انسان ها وجود دارد ؛ اما از آن جایی که بررسی سازوکار بروز وسواس ، به طور خاص، در افراد متدیّن و مقیّد به رعایت احکام و دستورات و آموزه های دینی، در کانون توجه این پژوهش قرارگرفته است، خوب است که در این جا به ارتباط بین این فرایند علمی و تأثیر آن در ایجاد رفتارهای وسواسی در گروه فوق الذکر، اشاره ای داشته باشیم.
۲-۱-۱-۲-۱- ۲- ناهنجاری های نوروشیمیایی ِ مغز
انسان ها به طور ذاتی دارای رفتارهای قالبی از قبیل شستن و تمیزی وپاکیزگی هستند. این نوع رفتارهای ذاتی توسط بخش عقده های قاعده ایِ مغز کنترل و ساماندهی می شوند. در مقابل، بخش دیگری در مغز وجود دارد که مسئول تفکّرات انسان است و وجود رفتارهای غیرمنطقی را درک کرده و سعی می کند از بروز این نوع رفتارهای قالبی که به وسیله عقده های قاعده ای به وجود می آیند، جلوگیری کند. پاره ای از تحقیقات نشان داده اند که فعالیّت قطعه پیشانی[۱۸۳] مغز در افراد مبتلا به وسواس نسبت به افراد عادی ، افزایش بیشتری دارد و دیگر اینکه اندازه عقده های قاعده ای نیز، در این افراد کوچک تر می شود.
قطعه پیشانی مغر مسئول کنترل چیز های جدید و خطرناک است در حالیکه عقده های قاعده ای رفتارهای خودبه خودی مثل شستن، کنترل کردن وپاکیزگی را حفظ می کند. هنگام بروز وسواس، قطعه پیشانی سعی می کند فعالیت عقده های قاعده ای را خنثی ساخته وبه رفتارهای تشریفاتی پایان دهد.[۱۸۴] بعضی دیگر از محققان معتقدند که فرد مبتلا به وسواس در «کُدبندی» و تقسیم بندی اطلاعات واردشده به مغز دچار اشکال است. همه ی ما انسان ها در طول زندگی با موضوعات ترس آور روبه رو شده و هیجان منفی ترس را احساس کرده و انبوهی از اطلاعات مرتبط با ترس را در لایه ها وشبکه بندی های حافظه ی خود ذخیره کرده ایم. هر شبکه حاوی اطلاعاتی درباره ی محرک های بیرونی یا محیطی مزاحم، واکنش هایی به ترس یا ناراحتی و همین طور شیوه ی تجزیه وتحلیل محرک ها و واکنش هاست. در این شبکه بندی ها و در بستر اطلاعات ذخیره شده( با موضوع ترس) ارزیابی بیش از حد خطر وتهدید شکل می گیرد و بارور می شود.[۱۸۵]
در اکثر نظریّه هایی که درباره سبب شناسی وسواس ارائه شده اند، به نوعی اختلال وکارکرد نابهنجار در مدارهای عصبی مغزی که بسیار پیچیده نیز هستند، اشاره شده است.[۱۸۶] این اختلال در اثر «عدم توازن» در مواد شیمیایی درون اعصاب به وجود می آید. مواد شیمیایی ای که در مدارهای مغزی نقش یک ناقل عصبی بسیار مهم را بازی می کنند و عامل ارتباطی بین سلول های نورونی مغز محسوب می شوند سروتونین ودوپامین هستند که تحت عنوان عصب رسانه[۱۸۷] شناخته می شوند.
سروتونین تنظیم فعل وانفعالات فیزیولوژیکی مختلفی را مدیریّت می کند. از جمله این فعل وانفعالات می توان مواردی مانند: ادراک درد، رفتارهای مرتبط با پرخاشگری ، اعمال جنسی وتکانه ای، رفتارهای خُلقی و اضطرابی، خوابیدن، تنظیمات درجه حرارت بدن و اشتها، ایجاد حرکت و تعادل را برشمرد.
تغییر در میزان سروتونینِ نرمال مغز، وغیرطبیعی شدن مقدار آن ، آسیب پذیری نسبت به وسواس را افزایش می دهد. بااین وجود امکان دارد که سروتونین به تنهایی و مستقیماً علّت ایجاد وسواس نباشد بلکه یک نقش ثانویه داشته باشد. باتوجه به کارکردهای گوناگون سروتونین در بدن، نمی توان برای سروتونین ایجاد وسواس نقش اختصاصی خیلی مشخّصی قائل شد؛[۱۸۸] اما شواهدی وجود دارد دالّ بر اینکه سروتونین موجب تغییراتی در یاخته های عصبی (سلول های عصبی) افراد مبتلا به وسواس می شود. به هرحال آنچه که در این باره قطعی وتردیدناپذیر است این است که هر عاملی که میزان اضطراب را در فرد وسواسی کاهش دهد باعث می شود عملکرد یاخته های عصبی بدون نیاز به مصرف داروهای مولّد سروتونین، بهبود یافته و در پی آن اضطراب فرد مبتلا ازبین برود ودرنهایت بهتر می تواند درجهت غلبه بر رفتارهای وسواسی اقدام کند.[۱۸۹]
با توجه به این که هیجاناتی مثل اضطراب و احساس گناه در افراد کمال طلب متدیّنی که از یک سو دارای زمینه مناسبِ ابتلاء به وسواس هستند وازسوی دیگر، مشتاق اند که امر شارع مقدس را اطاعت کنند و اعمال عبادی و تکالیف دینی خود را به نحو احسن به جای آورند، هنگام عمل کردن به احکامی که با ظرافت ودقّت بسیار در جزئیّات، بیان شده اند، به شدّت دچار استرس، تشویش ونگرانیِ اضطراب آور می گردند وبدین ترتیب ظرفیت وپتانسیل اضطرابی بالایی را کسب نموده و آن را وارد سیستم مغزی خود می کنند. این حالت، روند فعالیت بهنجار مغزی را برای کنترل وتنظیم رفتار، مختل کرده، آن را کاهش داده کارکرد مثبت یاخته های مغزی را با مشکل مواجه می کند، ونوعی نابهنجاری در مدارهای عصبی بین دو قطعه پیشانی مغز و عقده های قاعده ای آن پدید آورده وسپس میزان عملکرد نابهنجار و وسواسی آن را افزایش می دهد.[۱۹۰] درپی چنین فرآیندی، احساس ناکامی و عدم بهره وری متعالی از انجام فعل عبادی، شخص را دچار ، کسالت و درماندگی،سرخوردگی و یأس و ناامیدی از درگاه فضل الهی می سازد. بدین ترتیب، انجام عمل عبادی که قرار بود با خود آرامش روحی وروانی به همراه بیاورد، به جای ایجاد آرامش، به تشویش خاطر ونگرانی بیشتر فرد وسواسی می انجامد. وجود عامل ترس از ناکامی در انجام تکالیف دینی به نحو احسن ومطلوب وترس از عذاب شدن در دادگاه عدل الهی به دلیل نقص در اعمال ، زمینه ی مناسبی را برای فعال کردن و اشتعال رفتارهای وسواسی ، به ویژه در افراد مستعد، پدید می آورد.
از آنچه گفته شد می توان چنین استنباط کرد که عمل به تدابیر پیش بینی شده درفقه اسلامی در قالب قواعد واصول فقهی متعدّد ( اصل طهارت، قاعده نفی عسروحرج، اصل صحت…) در واقع یک فنّ وتکنیکِ اضطراب زدایی – ریلکسیشن- است. فرد مکلّف، هنگام رویارویی با شک و تردیدهای تکلیفی و عبادی، با عمل کردن به این اصول وقواعد فقهی، مانع از بروز نگرانی وعذاب وجدان در ضمیر ناخودآگاه خودشده و به این ترتیب ورودی اضطراب را به کورتکس مغز کاهش می دهد، وهمان طور که پیش تر هم اشاره شد، ورود اضطراب کم تر یعنی « عملکرد بهنجارتر مغز در کنترل رفتارها وحرکات.»
۲-۱-۱-۲-۲- ضعف قوای جسمانی
ضعف جسمی یکی از عوامل تشدیدکننده وسواس به شمار می رود.[۱۹۱] وقتی قدرت جسمی افراد کاهش می یابد، عوامل بیماری زا اعمّ ازجسمی و روحی زمینه مساعدتری برای رشدو نمو پیدا کرده و حمله قوی تری را علیه این جسم نحیف و رنجور تدارک می بینند. همان طور که شکست وضعف اراده و قدرت روحی در پیدایش بیماری وسواس مؤثر است، ضعف جسمانی نیز آن را توسعه می دهد. بیماران وسواسی خود معترفند که در دوره ضعف جسمی، گرایش وسواسی آن ها بیش تر شده و حملات افکار وسواسی، به شیوه ی حادتری، عارض آنان می گردد. براساس «فرضیه روان تنی»،[۱۹۲] همچنان که عوامل روان شناختی تأثیر بسزایی در مستعد ساختن فرد برای ابتلاء به بیماری های جسمانی دارد، عکس آن نیز صادق است؛ یعنی بیمار شدن نیز به نوبه خود حالت ذهنی فرد را تحت تأثیر قرار می دهد. اکثر کسانی که بیماری جسمی دارند ومجبورند طولانی مدّت با این ضعف زندگی کنند، خیلی از مواقع دچار حالت های افسردگی، اضطراب، خشم، احساس ناامیدی و درماندگی می شوند. وجود چنین حالت هایی می تواند شخص وسواسی را از لحاظ جسمی سست کرده و عجز و ناتوانی اورا افزون نماید ودرنتیجه به عنوان عامل تقویت کننده افکار واعمال وسواسی، در این فرد به شمار آید.[۱۹۳] در چنین مواقعی فرد وسواسی دیرتر می تواند خود را از چنگال افکار وسواس گونه نجات دهد، بر عکس هرچه انسان از سلامتی وتندرستی بیشتری برخوردار باشد، مقاومت او دربرابر ابتلاء به وسواس بیشتر می شود ودرصورت ابتلاء شدّت آن کمتر خواهد بود. بنابراین اگر فرد وسواسی از نظر جسمی وبنیه، تقویت شود و ازطرفی زمینه عصبانیت ها وهیجاناتش نیز ازبین بروند، راحت تر می تواند بر افکار واعمال وسواسی خود غلبه کرده ونجات یابد. [۱۹۴]
۲-۱-۱-۲-۳- گلودرد استرپتوکوکی
برخی مطالعات نشان می دهند که تعدادی از کودکان پس از ابتلا به یک نوع گلو درد استروپتوکوکی[۱۹۵] دچار OCD می شوند. البته در این مطالعات جای بحث وجود دارد و برای این که گلودرد استرپتوکوکی به عنوان علت شناخته شود شواهد بیشتری مورد نیاز است.
۲-۱-۲ - ریشه ها و علل شخصی بروز وسواس
ریشه های بروز وسواس همیشه از نوع ارثی، جسمی، فیزیولوژیکی، مغزی یا نوروبیولوژیکی نیستند بلکه در خیلی از موارد، علل بنیادین شروع وسواس، به انگیزه های فرد در درون خود انسان برمی گردند؛ یا به عبارت دیگر عواملی در وجود خودِ فرد وسواسی، ریشه دوانیده اند که زمینه ظهور وسواس را فراهم می سازند . برخی از این عوامل شامل موارد زیر می شوند :
۲-۱-۲– ۱- حبّ ذات
عدّه ای از افراد در «دوست داشتن خود» به افراطی گری و خروج از حد اعتدال گرفتار می شوند. این گونه افراد انتظار دارند همه آنان را دوست داشته باشند و به آنان احترام خاص بگذارند، دستوراتشان را مو به مو اجرا کنند وهرگز کاری بر خلاف میل و خواسته آن ها انجام ندهند.این افراد اگر با شرایطی روبرو شوند که خلاف انتظارشان باشد، دچار عوارض روحی شده ودر دراز مدت، مستعد ابتلاء به وسواس می گردند. [۱۹۶]
۲-۱-۲ – ۲- فراموشی خدا
در آیات قرآن وروایات معصومین (ع) به کرّات در مورد وساوس شیطان وتأثیر آن ها در دوری واعراض از یاد خداوند تأکید شده است. از نظر اسلام ایمان به خدا ویاد او تنها پناهگاه مطمئن برای حفظ انسان از آسیب های گوناگون جسمی وروحی ، ازجمله غلبه برافکار واعمال وسواس گونه به شمار می آید.(در ادامه ی این فصل به این موضوع بیشتر خواهیم پرداخت.)
علاوه بر این، یکی از دلایل عمده ی عدم حضور قلب در نماز، همین وسوسه های شیطانی و افکار مزاحم و واسواس گونه است.فرد مبتلا به وسواس، به علت توجه و دقت افراطی به ظواهر نماز و درگیر شدن با افکار مزاحم، نمی تواند به سادگی بر امور مهم تمرکز کافی داشته باشد. کم حافظه شدن در فرد وسواسی به دلیل به خاطر سپردن تعداد بسیار زیادی از موضوعات غیرطبیعی وغیر مفید، و فراموش کردن مسائل مهم امری است رایج که فراوان اتّفاق می افتد؛ مثلا به راحتی و با دقت به یاد می آورد آخرین بار چند دفعه هر کدام از دمپایی های دستشویی را آب کشیده است، اما تاریخ دقیق امروز را به خاطر نمی آورد.[۱۹۷]
۲-۱-۲-۳- فعالیت ها و نشخوارهای ذهنی
برخی اوقات اموری ذهن انسان را به خود مشغول می سازند که بسیار ساده، ناچیز وبی اهمیّت هستند. درچنین وضعیتی، ذهن دچار سرگشتگی و تحیّر می گردد و در واقع به دنبال بهانه ایست که خود را از این شرایط برهاند. اما فقدان یک برنامه منسجم و هدفمند در خودآگاه انسان، موجب بی ثباتی و تزلزل ذهنی فرد می گردد.این تزلزل و ازهم گسیختگی باعث می شود ذهن فرد به هر سوی گرایش پیدا کرده، به هر چیز ارزشمند و بی ارزشی متمسّک شود و مدّت ها به نشخوار آن بپردازد. این نشخوار دائمی افکار، توهّمات بی اساسی را در مخیّله فرد شکل می دهد که بستر مناسبی برای ایجاد وسواس به شمار می آید. [۱۹۸]
۲-۱-۲ -۴- ترس وکمروئی واحساس ناامنی
ترس وکمروئی از دسته عواملی هستند که ریشه در نحوه تربیت هر انسانی دارند وبرخوردهای عاطفی اطرافیان به ویژه در دوره کودکی،تأثیر بسزایی در شکل گیر و رشد این احساسات دارند. نامهربانی ها، ناامنی ها وسختگیری های نامتعادل در دوره کودکی، اعتماد به نفس وتوان موضع گیری در موقعیّت های مختلف را از فرد می گیرند؛ چنین فردی در بزرگسالی، برای این که مورد سرزنش دیگران قرار نگیرد ویا درارتباط با دیگران ، در درون خود احساس امنیّت کند، نظم خاصی را برای خود طراحی می کند وسعی می کند همه کارهای خود را برآن اساس، بدون کوچک ترین تخطّی و به نحو احسن انجام دهد و درنتیجه ی این دقّت ها و جزئی نگری ها، دچار اضطراب وتکرار اعمال می گردد. چنین شرایطی درصد میزان آمادگی برای ابتلاء به وسواس را در فرد افزایش می دهند. [۱۹۹]
۲-۱-۲– ۵- ضعف روحی
فقدان توانایی روحی ویا حتّی ضعف قوای روحی، موجب می شود که فرد قدرت اراده واستحکام فکری خود را از دست بدهد. چنین فردی هنگام رویاروئی با شک ها وتردیدهای گوناگون زندگی توانایی کافی برای اتّخاذ یک تصمیم درست ومنطقی ندارد ودراین زمینه همواره وابسته و متکی به دیگران است و دائم در پی آن است که دیگران برایش تعیین تکلیف کنند وتردیدهایش را برطرف سازند.
فردی که از چنین خصوصیات روحی ای برخوردار است، چون فاقد یک اراده محکم و استوار بوده و دچار بی تصمیمی وبلاتکلیفی، تزلزل و بی ثباتی فکری و شخصیّتی است، هرگز نمی تواند برسر دوراهی ها به یقین برسد و مستقلاً یک تصمیم قاطعانه بگیرد و آن را اجراکند. وجود این ویژگی ها ، بستر مناسبی را برای ایجاد اضطراب ، نگرانی، بی قراری و تشویش خاطر ، فراهم می سازد.
وقتی این عوامل در کنار هم قرار می گیرند نتیجه طبیعی و منطقی آن، روی آوردن به وسوسه های فکری و به دنبال آن گرفتارآمدن در یک چرخه ی بسته است که از سه رکنِ اصلی، یعنی اضطراب، فکر وسواسی وانجام عمل جبریِ وسواسیِ تکرار شونده، تشکیل می گردد. شخص وسواسی در اثر ضعف روحی، به جای مقاومت کردن و بی اعتنایی درمقابل وساوس شیطانی خود را تسلیم آن ها می نماید، در نتیجه نیرویی نامرئی، به نام «افکار و احتمالات وسواسی» محرک رفتارهای او می شوند و زمینه ی تکرار یک عمل معیّن را در وی پدید می آورند. درمقابل این گروه، دسته ی دیگری قرار دارند که هیچ گاه خود را اسیر و درمانده تخیلات روحی وشک وشبهه های غیرعقلانی نمی کنند و پس از حصول اطمینان عقلایی، همه تردیدها را از خود دور ساخته و قاطعانه دست به عمل می زنند.[۲۰۰]
۲-۱-۲ –۶- تحوّلات زمان بلوغ و وجود خلاء های عاطفی گوناگون
در دوره ی بلوغ، به دلیل بروز دگرگونی های هورمونی و جسمی ، روحی، عاطفی، احساسی و شخصیّتی بسیار که در وجود نوجوان اتفاق می افتند، دغدغه ها و آشفتگی های متعدّدی در ذهن و روان فرد پدید می آیند که به طور طبیعی منشأ تغییرات و تاثیراتی می گردند. اما اگر با این پریشانی ها و درگیری های روحی درست و سنجیده برخورد نکنیم، بحران های شدید روانی در وجود نوجوان حادث می گردند. فقدان مراقبت های عاطفی، روانی و شخصیّتی کافی از نوجوانان در این برهه ی زمانی خاص ونیز نقص در ارائه ی آموزش های مطلوب و متعادل دینی که پاسخگوی تردیدها وتشکیک ها ی بسیار در این سن باشند ، شرایط مساعدی را برای پایه گذاری زمینه های اولیه ی وسواس در این سن بحرانی، پدید آورند. [۲۰۱]
تأثیرات چشمگیر فقدان محبت وآرامش، احساس عدم امنیت خاطر عاطفی و روانی کافی ، وجود محرومیت ها و عقده های روانی، استرس ها، رفتارهای خشونت آمیز، تحقیر ها وسرکوفت ها، تنبیه ها وعقوبات نابجا، اجازه نداشتن برای ابراز وجود و کسب شخصیت مستقل را، به ویژه در دوره ی کودکی نمی توان در پیدایش وسواس های گوناگون فکری و عملی نادیده انگاشت. [۲۰۲]
۲-۱۰- باقی ماندههای دارویی ۱۷
۲-۱۱- باقی ماندههای دارویی در محصولات دامی خطر جدی سلامت انسان ۱۸
۲-۱۲- تاریخچه استفاده از گیاهان دارویی ۱۸
۲-۱۲-۱- نقشهای گیاهان دارویی و بر خورد با آن ها ۱۹
۲-۱۳-مواد موجود در گیاهان دارویی ۲۰
۲-۱۳-۱- آلکالوئیدها ۲۰
۲-۱۳- ۲-گلوکوزیدها ۲۱
۲-۱۳-۳- ساپونین ها ۲۲
۲-۱۳-۴- مواد تلخ ۲۳
۲-۱۳-۵- تانن ها ۲۳
۲-۱۴- سیاهدانه ۲۳
۲-۱۴-۱- معرفی سیاهدانه ۲۳
۲-۱۴-۲- گیاه شناسی ۲۴
۲-۱۴-۳- مصارف طبی و سنتی سیاهدانه ۲۵
۲-۱۴-۴-استانداردهای بذری ۲۶
۲-۱۴-۵- ارزش غذایی ۲۶
۲-۱۴-۶- ترکیبات ۲۶
۲-۱۴-۷- ماده مؤثره ۲۷
۲-۱۴-۸-خواص دارویی ۲۷
۲-۱۴-۹- اکولوژی ۲۷
۲-۱۵- کلیاتی در مورد سیستم ایمنی ۲۸
۲-۱۵-۱- لزوم تقویت سیستم ایمنی ۳۰
۲-۱۶-نقش سیاهدانه در سیستم ایمنی ۳۰
۲-۱۷- مطالعات انجام شده روی سیاهدانه ۳۱
مواد و روشها ۳۴
۳-۱- زمان و محل آزمایش ۳۵
۳-۲- آماده سازی سالن ۳۵
۳-۳-خرید مواد خوراکی و تنظیم جیرهها ۳۶
۳-۴- بلدرچینهای مورد آزمایش ۳۷
۳-۵- اقدامات انجام شده در روز ورود بلدرچینهای یک روزه ۳۷
۳-۶- مدیریت پرورش و تغذیه ۳۸
۳-۶-۱-برنامه نوری، دما و رطوبت سالن ۳۸
۳-۷- فراسنجههای اندازه گیری شده ۳۸
۳-۷-۱- خوراک مصرفی ۳۹
۳-۷-۲- افزایش وزن ۳۹
۳-۷-۳- ضریب تبدیل غذایی ۴۰
۳-۷-۴- صفات لاشه ۴۰
۳-۷-۵-اندازه گیری فاکتورهای خونی ۴۰
۳-۷-۵-۱- اندازهگیری متابولیتهای سرم ۴۱
۳-۷-۵-۲-اندازه گیری غلظت هموگلوبین خون ۴۲
۳-۷-۵-۳- هماتوکریت ۴۲
۳-۷-۵-۴- شمارش گلبولهای قرمز خون ۴۳
۳-۷-۶ - روش انجام تیتر آنتی بادی SRBC 43
۳-۸- مدل آماری و تجزیه و تحلیل آماری دادهها ۴۴
نتایـــج ۴۵
۴-۱- صفات عملکرد ۴۶
۳-۲) روش تحقیق
پژوهشگران با توجه به زوایای مختلف تحقیق از جمله هدف، موضوع، ماهیت داده، و زمان تحقیق، انواع مختلف تحقیقات را بیان می کنند. در زیر به تقسیم بندی خصوصیات تحقیق فوق بر حسب پارامترهای در نظر گرفته شده پرداخته خواهد شد:
تحقیق فوق بر اساس هدف، تحقیقی کاربردی محسوب می شود. هدف تحقیقات کارُبردی توسعه دانش کاربُردی در یک زمینه خاص است. به عبارت دیگر تحقیقات کارُبردی به سمت کارُبرد علمی دانش هدایت میشود. همچنین در این نوع تحقیق، نتایج یافته ها برای حل مشکلات خاص انجام می شود وتلاشی برای پاسخ دادن به یک معضل و مشکل عملی است که در دنیای واقعی وجود دارد.
تحقیق فوق از نظر شیوه گردآوری اطلاعات تحقیق توصیفی است. همچنین تحقیق فوق بر اساس ماهیت داده ها، تحقیقی کمی بشمار می رود. به لحاظ نظری، اینگونه تحقیقات ریشه در مکتب اثبات گرایی دارد و صاحبنظران این روش علاقه مند به تبدیل اطلاعات تحقیق بصورت نمادهای ریاضی به منظور استفاده از قابلیت تحلیل های آماری و ریاضی برای توصیف و تحلیل پدیده های اجتماعی می باشند. در مجموع، روش اثباتی مدعی است که با روش تجربی سروکار دارد و شناخت حوادث و رویدادها و وضعیت های مختلف بر اساس مشاهده بدست استوار است. شناخت علمی، از طریق همبستگی مباحث نظری با مشاهده بدست می آید. یعنی در علم، نظریه و مشاهده، ذاتا˝ جدایی ناپذیرند. در هر صورت، هرگونه ابزاری که برای حصول به دقت نظر در علم مورد استفاده قرار گیرد، از نظر اثبات گرایان می تواند بکار گرفته شود (کرم پور، صفری، ۱۳۹۰).
۳-۳) جامعه آماری، تعیین حجم نمونه و روش نمونه گیری
۳-۳-۱) جامعه آماری
در این تحقیق جامعه آماری عبارتست از: کلیه مراجعه کنندگان به گمرکهای تجاری استان گیلان شامل صادر کنندگان، واردکنندگان و مراجعه کنندگان حمل و نقل یا ترانزیت که به نوعی با خدمات گمرک الکترونیکی سرو کار دارند. گمرکات تجاری گیلان شامل گمرک انزلی و آستارا و منطقه آزاد تجاری حسن رود می باشد.
۳-۳-۲) نمونه و روش نمونه گیری
برای تعیین حجم نمونه از مراجعه کنندگان ابتدا ۳۰ پرسشنامه در بین آنها توزیع و واریانس نمونه مقدماتی محاسبه گردید. به همین دلیل و همچنین نامحدود بودن جامعه، از فورمول کوکران به صورت زیر به منظور تعیین حجم نمونه استفاده شد (سرمد و همکاران، ۱۳۸۸):
که در فرمول فوق:
: مقدار متغیر نرمال واحد، متناظر با سطح اطمینان ۹۵ درصد ( ).
: مقدار اشتباه مجاز (۰۵/۰ = ).
: واریانس نمونه مقدماتی(۰.۲۵ =).
بنابراین حجم نمونه مورد نیاز پژوهش با تقریب عبارت است از:
با توجه به افت حجم نمونه تعداد ۴۰۰ پرسشنامه به روش نمونه گیری غیراحتمالی در دسترس در میان مراجعه کنندگان به گمرکهای استان گیلان توزیع و در نهایت تحلیل بر روی ۳۸۴ پرسشنامه صورت پذیرفت. لازم به ذکر است در همان زمان توزیع، پرسشنامه های تکمیل شده توسط پژوهشگر از مراجعه کنندگان گرفته شدند. در جدول زیر فراوانی توزیع پرسشنامه ها در بین مراجعه کنندگان مختلف نشان داده شده است.
جدول ۳-۱) فراوانی توزیع پرسشنامه ها در بین مراجعه کنندگان
ردیف | نوع مراجعه کننده | تعداد نمونه |
۱ | وارد کننده | ۱۰۸ |
۲ | صادر کننده | ۹۸ |
۳ | ترانزیت | ۱۷۸ |
مجموع | ۳۸۴ |
۳-۴) روش و ابزار گردآوری داده ها
روش گردآوری داده ها میدانی و ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه است. در این تحقیق به منظور جمع آوری دادهها و اطلاعات از مطالعات بلانچ و همکاران (۲۰۱۲) استفاده شد. توزیع سوالات پرسشنامه و طیف پاسخگویی در جدول ۳-۲ نشان داده شده است.
جدول ۳-۲) توزیع سوالات پرسشنامه
متغیر | سوالات |
در فصل چهارم به بررسی زندگی خواجه نظام الملک و آثاراو و اثر مورد نظرمان و همچنین بررسی عدالت و دادرسی در اثر مورد نظر یعنی سیاست نامه می پردازیم .
در فصل پنجم به مقایسه موضوع خود در دو اثر از دو نویسنده مورد نظر و به بیان شباهتهای موجود در پرداختن به عدالت و دادرسی و تفاوتهای موجود در پردازش موضوع مورد نظر در آثار ذکر شده می پردازیم تا پس از ذکر خلاصه تحقیق به نتیجه ای ادبی و علمی مورد قبول اساتید برسیم و پیشنهاداتی جهت ادامه دادن این روش با ادله مفید بودن به محققین بعدی ارائه گردد که «مَن کانَ فی طَلَبِ العِلمِ کانَتِ الجَنَّهُ فی طَلَبهِ» هر که در جستجوى دانش باشد ، بهشت در جستجوى او برآید( الهندی؛ ۲۰۰۸: ۲۸۸۴به نقل از : ری شهری ؛۱۳۹۱ : ۳۹۸). ضمناً در پایان فهرست اعلام بصورت الفبائی جهت استفاده محققین آورده شده است.
مریم اکبری
تابستان۱۳۹۳
فصل اول
کلیــــــات
فصل اول
کلیــــات
۱-۱ - تعریف موضوع
با توجه به موضوع که عدالت ودادرسی در تاریخ بیهقی وسیاست نامه است .دراین پژوهش ضمن تعریف واژه عدالت ودادرسی وبازتاب آن درادبیات سعی می شود مبانی عدالت ودادرسی وشیوه ـ های احقاق حق مردم وسیاست مداران در تاریخ بیهقی و سیاست نامه بررسی شود ونیز شیوه برخورد با مجرمان ودادن حق به مستعضفان درمباحث دیگر استخراج ،تجزیه وتحلیل وطبقه بندی شود.
با عنایت به ارتباط موضوع باکتب ومنابع تخصصی رشته های حقوق ،ضرورت داشت که برخی ازآثارتخصصی این رشته نیزمورد مطالعه وپژوهش قرارگیرد.برای تدوین مجموعه فراهم آمده ،کتب ادبی،تاریخی وحقوقی مورد کنکاوش قرارگرفت ؛چراکه آثارادبی که دراعصارگذشته نوشته شده است به ویژه آثارتاریخی – ادبی ،به مقتضای موضوع خود ، به چگونگی طرح دعوی وکیفیت مجازاتها اشاراتی نموده اند .ونیز شیوه های محکمه وآیین دادرسی وعدالت که درآثار ادبی به آن پرداخته اند مورد مطالعه وبررسی قرارگرفته تا سیمای عدالت ودادرسی دراعصارپیشین ،باز شناخته شود.
۱-۲ - بیان مسئله
آیا مفهوم عدالت تا چه حد و اندازه ای در کلیه متون دینی و تاریخی و حقوقی و سیاسی و … با رویکرد ادبی وجود دارد و مورد استفاده قرار گرفته است ؟ این مفهوم دارای مصداقهای زیادی در کلیه متون است که ما به رویکرد آن در آثار ادبی با هدف تاریخی می پردازیم
مسائل مورد نظر ما به صورت ویژه اینها می باشد که آیا مفهوم عدالت و دادرسی در دو اثر مورد نظر به صورت متشابه به کار رفته یا متمایز؟ آیا وجوه مشترک میان این دو اثر از لحاظ مفهوم و مصادیق در این موضوع وجود دارد ؟ دو نویسنده مورد نظر ما به چه شکلهای این موضوع را در اثر خود استفاده کرده اند آیا به صورت کاملاً واضح با واژگان فقط به این موضوع پرداخته اند یا به صورت مفهوم نهانی در قالب عبارات و داستانها نیز از این موضوع استفاده وافر نموده اند .
۱-۳ - هدف تحقیق
با توجه به نیاز جامعه به آشنایی با عدالت ودادرسی ،که از موضوعات اجتماعی در همه زمانها می باشد و به هیچ وجه رنگ کهنگی نمی گیرد؛ بررسی آن درواقع می تواند درتأثیر برافراد موُثرباشد. وشناسایی مباحث ناگفته ومیراث کهن ادب فارسی موضوعی ضروری وبایسته تحقیق است . وما باید بدانیم میراث کهن ما به همه ی مسائل انسانی توجه داشته است.
عدالت بنیاد وقوام جامعه سالم است که بسیاری از زمینه های اجتماعی، اقتصادی وسیاسی انحراف ها و جرایم را از میان می برد؛ افزون برآن هنگام بروز کجی وانحراف در جامعه، می کوشد تا بهترین شیوه ممکن حالت اعتدال را به جامعه باز گرداند؛ به گونه ای که حقوق مشروع افراد وکیان اجتماع لطمه ای نخورد نقش کار ساز وزیر بنایی عدالت، انسان را همواره شیفته خود ساخته است وهیچ انسانی هرچند ستم کار، ازشعار عدالت خواهی وعدالت طلبی نمی گریزد.
هدف ما به طور کلی از این تحقیق اثبات وسعت کار ادبیات می باشد که می تواند با به کار گیری شیوه های زیبا گویی و به کار بردن آرایه ها و زیبائی های ادبی مفاهیم والای همچون عدالت را به نحو احسن به تصویر بکشد و تأثیر وافر در خوانندگان و شنوندگان داشته باشد .
هدف ما به صورت اخص اثبات وجود مفهوم و مصداق و بررسی عدالت و دادرسی در دو اثر گرانبها از دو نویسنده گرانسنگ می باشد که می خواهیم به اثبات برسانیم:
آیا عدالت و دادرسی در این دو اثر فقط بصورت واضح و آشکار به کار رفته است یا در قالب متنها نیز می توان این موضوع را ردیابی کرد؟
آیا عدالت و دادرسی در این دو اثر به صورت همگون و بدون اختلاف به کار رفته است ؟
آیا عدالت و دارسی در این دو اثر بصورت متفاوت و حتی متناقض استفاده شده است ؟
۱-۴ -پیشینه تحقیق
هرچند به طور گسترده موضوع عدالت وآیین دادرسی بررسی شده اما درباره شگردهای بیهقی و در تاریخ بیهقی وسیاست نامه کار مستقلی انجام نگرفته است.
در این موضوع مقالات و پایان نامه های در رشته های زبان و ادبیات فارسی و حقوق وجود دارد که مبحث مورد نظر ما از لحاظ ادبی مورد توجه است لذا به مفهوم و مصداق عدالت در آثار ادبی به صورت کلی پرداخته شده است ماننددادورزی وستم ستیزی ازنگاه خواجه نظام الملک ازعباس زاده ویوسف لو(۱۳۹۱)وبررسی عقده حقارت درداستان حسنک وزیربراساس روایت بیهقی ازقوام قبول(۱۳۸۶)و… ولی به صورت اخص به تأثیر عدالت در آثار بیهقی و خواجه نظام الملک پرداخته نشده است .
لذا می توان مقالات وموضوعاتی که دراین خصوص وجود دارد سر لوحه کار قرار داد.
۱-۵ - سئوالهای تحقیق
۱- آیا نویسندگان ما درزمانهای پیشین به امر عدالت ودادرسی توجه داشته اند؟
۲-آیا در تاریخ بیهقی و سیاست نامه به این موضوع پرداخته شده است ؟ اگر توجه داشته اند شیوه آنها درعدالت ودادرسی چگونه بوده است؟
۳- آیا شیوه آنها درعدالت ودادرسی مثل هم بوده یا با هم تفاوت داشته واگر تفاوت داشته ،تفاوت آنها درچه مسائلی بوده؟
۱-۶ - فرضیه های تحقیق
۱- نویسندگان ادبی ما در زمان های گذشته به وفور به امر عدالت و دادرسی در آثار خود پرداخته اند.
۲- بیهقی و خواجه نظام الملک عدالت ودادرسی رابه نحو خاصی درآثار خود بازتاب داده اند .
۳-نگاه بیهقی و خواجه نظام الملک درعدالت ودادرسی شباهتها وتفاوتهایی دارد.
۱-۷ - روش کارو تحقیق:
روش کار بیشتر به صورت مطالعه کتابخانه ای و پرسش و پاسخ از اساتید زبان و ادبیات فارسی و حقوق و علوم سیاسی بوده است ما ابتدا تمام هر آنچه در مورد عدالت و دادرسی در کلیه متون دینی ، ادبی ، حقوقی و … بود در حد توان مطالعه کرده،و هر آنچه لازم بود برای فصول اولیه یادداشت برداری کردیم و سپس این موضوع را در دو اثر مورد نظر به صورت دقیق تر کنکاش کرده و مصداقهای آن را در آورده و به مقایسه آن پرداختیم تا وجوه تفاوت و شباهت آنها بر ما نمایان گردد. سپس به بررسی آن پرداختیم .
فصـــــــــــــل دوم
نگاهی به عدالت ودادرسی و
سیرتاریخی آن دراعصارومتون گذشته
فصل دوم
فصل دوم
نگاهی به عدالت و دادرسی وسیرتاریخی آن دراعصارومتون گذشته
در این فصل کوشیده ایم که معنی لغوی و اصطلاحی و تعریف درستی از دادرسی و عدالت بیان شود و عدالت و دادرسی از منظر قرآن کریم و معصومین (ع) را به نظر خوانندگان برساند و سپس مروری مختصر به قضیه عدالت و دادرسی در عهد پیش ازاسلام و عهد اسلامی داشته باشد و همچنین به بررسی کوتاه و مختصر این موضوع در متون گران سنگ و مشهور از ادیبان ادب فارسی بپردازد.
۲-۱ -عدالت ازنظر لغوی واصطلاحی
۲-۱-۱- عدالت از نظر لغوی
عدالت دارای معانی خاصی است که در زیر به آنها اشاره می کنیم
راغب اصفهانی در کتاب «مفردات» عدل را به معنای مساوات دانسته است:
«عدل تقسیم کردن به طور مساوی است و از این رو گفته شده است آسمان و زمین بر پایه عدالت استوار شده است برای آگاهی دادن به اینکه اگر یک رکن از چهار رکن جهان از ارکان دیگر بیشتر یا کمتر باشد جهان مقتضای حکمت و نظم نخواهد بود»(راغب اصفهانی؛۱۳۸۸:ذیل ماده عدل)
در فرهنگ معین دربارهی عدالت آورده است داد کردن ، دادگر بودن - انصاف داشتن –دادگری در اجتماع عدالتی که همه افراد جامعه ازآن برخوردار باشند(معین؛ ۱۳۸۳ :۲۲۷۹)
فرهنگ عمید عدالت را دادگر بودن ، انصاف داشتن و دادگری معنا می نماید ( عمید ؛۱۳۸۹: ۷۲۶)
عدالت در لغت معادل نظم و ادب است. در پارسی «داد» معادل عدل، و «دادمندی» یا «دادگری» معادل عدالت است. «دادگر» نیز معادل عادل میباشد. «دادگستر» نیز به معنای گسترندهٔ عدل است. از دیگر واژههای دارای ترکیب داد در پارسی، دادگاه، دادیار، دادستان، دادخواهی، داددهی، دادرسی، دادپرسی و غیره میباشند.(نرم افزارفرهنگ پارسیمان، سرواژههای «عدل، عدالت، عادل»)
پس در نتیجه :
عدالت در لغت به معنی مساوات ،ضد جور، عدم افراط و تفریط و هر چیزی در سر جای خود ،می باشد
* تیم ها را جایگزین سلسله مراتب كنید:
در تاریخ سازمان های محل کار ما، هرگز مفهوم کار تیمی برای انجام موفقیت آمیز کار به اندازه امروز حائز اهمیت نبوده است. با تغییرات سریع تکنولوژی، اجتماعی و اطلاعاتی که در حال وقوع هستند، جامعه با فشارهای روانی مواجه شده که در سابق وجود نداشته است. سازمانها پیچیدهتر و رقابتی تر می شوند. دیگر نمیتوان به عملکرد بالای تعداد معدودی از کارکنان برای صعود به جایگاه رهبری، اتکاء نمود. اگر بخواهیم ادامه حیات دهیم، درصدد یافتن راه هایی برآییم تا به خلاقیت و ظرفیت بالقوه افراد در تمام رده های سازمانی دست یابیم.
یک ساختار جدید سازمانی به منصه ظهور رسیده که عبارت است از تیمی که احساس مالکیت و تعهد را افزایش می دهد، خلاقیت را آزاد می سازد و مهارت به وجود می آورد. رهبر سازمانی امروزی باید فردی باشد که افراد را قدرتمند سازد و کار تیم را تسهیل نماید(نه فقط به عنوان رهبر کارآمد تیم، بلکه همچنین به عنوان عضو موثر تیم).
بلانچارد و همكارانش سومین كلید توانمندسازی را تیم سازی می دانند و عقیده دارند كه باید تیم های خود گردان را جایگزین سلسله مراتب كرد. منظور از تیم خود گردان یک نوع تیم منحصر به فرد است. این تیم از گروهی كاركنان تشكیل می شود كه مسئول كل فرایند یا محصول است. اینها برنامه ریزی، عمل و كار را از آغاز تا انجام، مدیریت می كنند.(بلانچارد ودیگران، 1378،93) كار این تیم ها فقط منحصر به پیشنهاد و توصیه نیست بلكه تصمیم می گیرند و تصمیم را اجرا میكنند. آنها به مرور زمان رشد می كنند. ژاپنی ها تیمهای خود گردان را تحت عنوان گروه های QC یا حلقه های كیفیت مینامند: حلقه كیفی (quality circle ) گروهی متشكل از 4 یا 12نفر است كه در یک واحد سازمانی، كاری مشابه و همانند انجام می دهند و بهطور داوطلبانه گرد می آیند تا در نشست های منظم به پیداكردن تحقیق و بررسی كردن و تحلیل كردن و چاره یافتن برای دشواریهای موجود بپردازند.(طوسی، 1379) حلقه های كیفی یک گروه كوچك معمولا” بین 4 الی 12 نفر كه به طور داوطلبانه، با استقلال كامل و به طور دلخواه و با پیشقدمی اعضا برای انجام كاری مشابه و همانند، اعمال كنترل كیفیت را در یک واحد سازمانی با مشاركت هم انجام می دهند. این گروه كوچك علاوه بر اینكه بخشی از فعالیتهای كنترل كیفیت جامع را انجام می دهند به صورت فردی و متقابل به رشد و توسعه خود می پردازند. این گروه به طور مداوم و مستمر با شركت همه اعضا و با بهره گرفتن از فنون كنترل كیفیت به بهبود و توسعه مستمر محل كار خود میپردازند.(جزایری،1380)
45
رویكرد حلقه های كیفی، یكی از مناسبترین و كارآمدترین شیوه هایی است كه اولا در همه محیطهای سازمانی اعم از تجاری، صنعتی و آموزشی(دانشگاه و مدرسه) قابلیت اجرا دارد و ثانیا فرهنگ مشاركت، روحیه كار گروهی، و توانمندسازی را ایجاد، تقویت و توسعه می دهد. حلقه كیفی محیطی پذیرا برای مشاركت فعال اعضا را فراهم می آورد تا آنان بتوانند دشواریها را تشخیص و تحلیل و راهحلهای مناسب را پیداكنند. همچنین این رویكرد می تواند بستر نقد مشترك برای یافتن هدفهای مشترك را فراهم سازد و افراد را توانمند می سازد تا در فرایند های مختلف سازمانی دخالت و درگیر كند. بنابراین، حلقه كیفی می تواند مشاركت را به صورت یک فراگرد ضروری برای شكوفایی و پرورش فرد و جمع در بیاورد و افراد را توانمند سازد.
اسكات و ژاف در تعریف خود از توانمندسازی، یكی از ویژگیهای توانمندسازی را داشتن تیمهای كاری می دانند. آنها عقیده دارند كه چنانچه تیم های كاری به طور مستمر برای بهبود عملكرد و دستیابی به سطح بالاتری از بهره وری با هم كار كنند، سازمان از حالت سبك هرمی به سبك دایره ای تغییر جهت خواهد داد.(اسكات ژاف، 1375،30).
بلانچارد و همکارانش در پایان بیان دارند: «توانمندسازی تماماً عبارت است از این که شما دست از رهبری سنتی بردارید به طوری که دیگران بتوانند خودشان راه را ادامه دهند».
جمع بندی كلید سوم:
با توجه به دیدگاه كن بلانچارد، جان كارلوس، آلن راندولف، سینتیا اسكات و دنیس ژاف به نظر می رسد كه تشكیل تیم های كاری موجب كاهش رده های مدیریت و سرپرستی و حذف برخی از مشاغل و سپردن كارهای خدماتی به منابع بیرون از سازمان می گردد و تصمیم گیری را از رده های بالای سلسله مراتب سازمانی به تیم های كاری سوق می دهد. به زعم آنان در چنین شرایطی مسئولیت تصمیم گیری با همه است.
46
نتیجه گیری
هر سه كلید با یكدیگر در تعاملند و مكمل یكدیگرند. زمانی كه تیم های خود گردان به وجود می آید، به دلیل اینكه همه در تصمیمگیری و اجرای آنها سهیم هستند، اطلاعات لازم را در اختیار یكدیگر قرار می دهند و از آنها برای بالابردن بهره وری و اثربخشی عملكرد گروه استفاده میكنند. اعضای تیم به ارزیابی اطلاعات رسیده از تمام قسمتهای سازمان، تحلیل این اطلاعات، تصمیم گیری درباره آنان و انتقال تصمیمات به دیگران می پردازند. علاوه براین، خود مختاری با نیاز به مرز بندیها شروع می شود. بدین معنی نیست كه تیم ها از آزادی عمل بی قید و شرط برخوردارند آنها در درون ساختار عمل می كنند، بلانچارد و همكارانش در این باره می نویسند كه دو نكته مهم وجود دارد: اول از همه، سه كلید موجود برای توانمندسازی، بسیار ساده و قابل فهمند. اما كاربرد آنها در عملیات روزانه مشكل است. دوم اینكه این سه كلید هنگامی باید مورد بررسی قرارگیرند كه به صورت پویا با هم تعامل دارند. اگر چه سهیم شدن در اطلاعات اولین قدم اساسی است، اما توانمندسازی افراد مستلزم آن است كه هر سه كلید با هم به كار روند و هر وقت كه لازم باشد یكی بیش از دیگری مورد تاكید قرار گیرد.(بلانچارد و دیگران، 1378، 109) راندولف عقیده دارد كه این سه كلید می تواند مدیران و كاركنان را به سمت فرهنگ توانمندسازی هدایت كند. سفر به سرزمین توانمندسازی آسان نیست، ولی ممكن است برای بقای سازمان در این محیط پویا و پیچیده ضروری باشد.(راندولف،2003) به كارگیری كلیدهای سه گانه زمینه و بستر لازم را برای بالندگی سازمانی و مدیریت مبتنی بر كرامت انسانی را فراهم می سازد.
2-8-1- تحقیات داخلی:
(1) غفاریان(1377) در کتاب خود نتیجه تحقیاتی از شرکت الکترونیکی «کورنیگ» آورده و در آن اشاره کرده که توانمندی یک تغییر اساسی در نگرش کارکنان یک سازمان را در بر می گیرد:
الف- تعهد در نوآوری برای روش های انجام کار
توانمند سازی مستلزم تحول در نگرش کارکنان است. در سازمانی که توانمندسازی صورت بگیرد افراد آن سازمان از یک مدل ذهنی انعطاف پذیر و پویا برخوردار خواهند بود. بنابراین، این افراد همیشه پذیرای ایده ها و راه حلهای جدید هستند و در نتیجه همیشه سعی می کنند روش های انجام کار خود را تغییر داده و در کوتاهترین زمان ممکن آن را به انجام برسانند (صرف جویی در زمان و هزینه). بطور حلاصه، در این حالت برای توانمندسازی می توان این شعار را مطرح ساخت «تحول در نگرش ها، تغییر در روش های انجام کار».
47
ب- تغییر در مسئولیتها
توانمندسازی موجب تغییر و تحولات گسترده ای در مسئولیت، مدیریت و کارکنان می شود. همچنانکه اشاره کردیم لازمه توانمندسازی، تغییر و تحول در نگرش کارکنان است که مدیریت سازمان بایستی از طریق آموزش و … این کار را انجام داده و در نتیجه باعث ارتقای سطح فکری کارکنان خود گردد. زمانیکه توانایی و تمایل افراد سازمانی بیشتر می گردد مسئولیت مدیریت از نظارت نزدیک به سمت هدایتی و تفویضی تغییر پیدا میکند. و نهایتاً اینکه تغییر در سبک مدیریتی، باعث تغییر در مسئویت کارکنان نیز می گردد چرا که افراد با آزادی عملی که در کارها بدست آوردهاند بایستی خلاق و خود- مدیریتی باشند.
ج- تغییر در یادگیری
در سازمانهای سنتی، افراد بطور واکنشی عمل می کردند، در صورتی که در سازمانهای مدرن(توانمند) افراد به اقدام کارآ، جستجو و حل مشکلات، خطرپذیری، ابراز نظرات و همکاری تمایل دارند. همچنین سازمانهای با افراد توانمند، مکانیزمهایی را در بر می گزینند تا کارکنان موقعیت یادگیری و رشد کردن را داشته باشند که برخی از آنها عبارتند از:"آموزش از طریق تعاملات گروهی، گردش شغلی، غنی سازی شغلی.”
(2)جعفر عسگری (مشاور بهره وری و اقتصاد) تحقیقی را در سال 1385 انجام داده و آنرا به نخستین کنفرانس توانمندسازی منابع انسانی که زیر نظر بنیاد توانمندسازی منابع انسانی ایران ارائه نمود. در این تحقیق که به نام «ارتقاء بهره وری کار و بهره وری رقابت پذیری از طریق توانمندسازی کارکنان با استانداردIIP » می باشد، آمده است که: «برای توسعه منابع انسانی، توانمندسازی کارکنان قدم اول است.»
در این تحقیق سئوال اساسی این می باشد که آیا شما به این(توانمندسازی کارکنان) به عنوان مدیر اعتقاد دارید؟ که در صورت مثبت بودن برای سئوالات ذیل چه پاسخی دارید:
48
*چه میزان از سرمایه انسانی شناخت دارید؟
*آیا شغلی را به کارکنان خود داده اید با علائق آنها رابطه دارد؟
*آیا دانش و رشته تحصیلی آنها مناسب با شغل آنها است؟
*آیا سوابق تجارب کاری آنها با نوع شغل آنها تناسب دارد؟
*آیا دانش آشکار و دانش پنهان کارکنان را شناسایی کرده اید؟
*آیا حقوق و مزایای پرداختی با نوع شغل، تجارب و تحصیلات کارکنان تناسب دارد؟
*آیا کارکنان می دانند که شما به راستی آنها را سرمایه تلقی می کنید؟
*آین آموزشهای لازم را بطور مستمر برای بروز بودن به آنها می دهید؟
*آیا در تصمیم گیری ها همواره با آنها مشورت می کنید؟
*آیا در تمام دستاوردهای سازمان آنها را شریک می دانید؟
(3)در تحقیق دیگری در دانشگاه آزاد اسلامی غرب استان مازندران، بررسی تاثیر توانمندسازی کارکنان بر کیفیت ارائه خدمت آنان صورت پذیرفت. در این تحقیق که همانند مدل تحقیق فعلی از الگوی بلانچارد و همکارانش استفاده شده است، یک سئوال اصلی و سه سئوال فرعی مطرح شد، همان طوري كه دادهها نشان ميدهد وضعيت تيمسازي در دانشگاههاي غرب مازندران بالاتر از حد انتظار است. وضعيت تفويض اختيار در دانشگاههاي غرب مازندران بالاتر از حد انتظار است. وضعيت سهيم شدن دراطلاعات در دانشگاههاي غرب مازندران بالاتر از حد انتظار است.
در نتيجه گيري تحقیق مذکور آمده است: براساس مباني نظري و ادبيات موضوع، توانمندسازي سبب افزايش عملكرد نيروي انساني ميشود و توجه به تقويت و ارتقاي مؤلفههاي اصلي، تفويض اختيار وتيمسازي(كارتيمي) و توزيع و مشاركت در اطلاعات كاركنان را ميتواند توانمند سازد. از اين رو شاخصها در قالب سئوالات پرسشنامه مورد سنجش كاركنان اداري و علمي زن و مرد(رسمي، قراردادي) دانشگاه آزاد اسلامي غرب استان مازندران قرار گرفت. و طرح نهايي توانمندسازي نيروي انساني كه ميتواند كيفيت خدمات را در واحدهاي دانشگاه آزاد اسلامي را ارتقاء دهد بدين قرار حاصل شد:
49
*سهيم شدن در اطلاعات با همه افراد سازمان:
- اطلاعات مربوط به عملكرد شركت را در اختيار همه كاركنان قرار دهيد و به افراد كمك كنيد تا كسب و كار را درك كنند.
- از طريق سهيم شدن در اطلاعات اعتماد به وجود آوريد.
- امكانات نظارت خودكار را ايجاد كنيد.
- اشتباهات را به عنوان فرصتي براي يادگيري بدانيد.
* از طريق مرزبندي ها، خودمختاري به وجود آوريد:
- تصاوير بزرگ و كوچك را روشن كنيد.
- هدفها و نقشها را مشخص كنيد.