نمودار۴-۸٫ توزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب زمان ایفای نقش در بیرون از خانه ۱۵۸
نمودار۴-۹٫ توزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب تعداد ساعات حضور در بیرون از خانه ۱۵۹
نمودار ۴-۱۰٫ نمودار فراوانی پاسخگویان بر حسب نوع نقش زنان در جامعه ۱۶۲
نمودار ۴-۱۱٫ توزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب میزان احساس بدنامی ۱۷۶
نمودار ۴-۱۳٫ توزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب نگرش زنان به حضور در اجتماع ۱۸۰
نمودار۴-۱۹٫ توزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب میزان عملکرد خانواده ۱۸۲
فصل اول
کلیات تحقیق
۱-۱٫مقدمه
تاثیر دگرگونی های اقتصادی – اجتماعی بالاخص کنش متقابل میان زن و شوهر، تغییر در مفهوم نقش است. دگرگونی های اجتماعی و تحول در الگوهای زندگی جوامع شهری و ورود زنان به اجتماع، موجب تغییر و تحول در نگرش افراد در توزیع نقش ها و به تبع آن توزیع قدرت در خانواده شده است. خانواده کانون اصلی در چگونگی توزیع و نحوه ی اعمال قدرت در شکل گیری و رشد شخصیت افراد، اجتماعی شدن فرزندان، عزت نفس، انسجام و حتی احساس رضایت و رضایتمندی زناشویی تاثیر می گذارد (سابین، ۱۹۹۵ به نقل از عادل نژاد، ۱۳۹۳: ۲).
نقش زن، در حفظ و ارتقای سلامت جسمی، روانی و اجتماعی فرد در خانواده و جامعه بدون جایگزین است و همواره با برعهده داشتن مسئولیت خطیر پرورش نسل آینده در نظام طبیعی و تداوم بخشیدن به این نقش در خانواده و جامعه به گونه ای موثر در روند توسعه اجتماعی نقش دارند و همین طور با توجه به این که در ایران افزایش اشتغال زنان در دهه های اخیر صورت گرفته است و با پیشرفت جوامع و افزایش سطح تحصیلات زنان، تمایل آن ها به مشارکت های اجتماعی و پذیرش نقش های اجتماعی افزایش یافته است؛ بنابراین با توجه به نیاز جامعه و حفظ خانواده، شناخت عوامل ایجاد کننده نارضایتی و آسیب های فردی و اجتماعی در بین زنان و بررسی نگرش زنان به نقش های اجتماعی و بررسی تعارض میان انواع نقش های اجتماعی و خانوادگی می تواند به کاهش نارضایتی ها و بهبود روابط و تعاملات خانوادگی بیانجامد. زنان یزدی به سازگاری، صبوری و قناعت در زندگی مشهورند اما در عین حال گسترش فرهنگ مدرن و مصرف گرا، چشم و هم چشمی و تجمل گرایی را در میان زنان یزدی افزایش داده است. لذا این پژوهش بر آن است که به مطالعه آسیب های نقش زنان در جامعه و پیامدهایی که بر خانواده ها دارد، بپردازد.
مطالعات انجام شده و گزارش نهایی این تحقیق در پنج فصل تهیه و تدوین گردیده است: در فصل اول، ابتدا طرح کلی مسئله ارائه شده و پس از آن اهمیت و ضرورت تحقیق و اهداف پژوهش بیان می گردد و سپس به کاربرد نتایج پژوهش پرداخته می شود. فصل دوم این پژوهش، ابتدا به پیشینه تاریخی و بعد از آن به پیشینه پژوهش های داخلی و پژوهش های خارجی پرداخته خواهد شد و در ادامه تبیین های نظری و از دل آن چارچوب نظری و سپس بعد از آن فرضیات پژوهش و ترسیم مدل نظری آورده شده است. هر کار علمی دارای روش علمی نیز است که فصل سوم این پژوهش، روش شناسی است که در این فصل، ابتدا از روش پژوهشی که در این تحقیق استفاده شده است، نام می بریم و در ادامه به معرفی جامعه آماری می پردازیم و سپس حجم نمونه و شیوه نمونه گیری را می آوریم همچنین ابزاری که برای گردآوری داده ها از آن استفاده شده است را معرفی می کنیم و همچنین به تعاریف نظری و عملیاتی متغیرهای تحقیق پرداخته ایم و تکنیک هایی که برای بررسی یافته ها استفاده شده است را نام می بریم و در آخر به اعتبار و پایایی می پردازیم. در فصل چهار به تجزیه و تحلیل داده ها می پردازیم که این فصل شامل دو بخش است در بخش اول این پژوهش به توضیح یافته های توصیفی می پردازیم و در بخش دوم به توضیح یافته های استنباطی پرداخته می شود که شامل آزمون متغیرهای زمینه ای و آزمون فرضیه ها می باشد. آخرین فصل این پژوهش در بر گیرنده بحث و نتیجه گیری است. در این فصل، ابتدا خلاصه یافته ها ارائه شده است و پس از آن به بحث و نتیجه گیری پرداخته شده است و در ادامه پیشنهادات و در نهایت محدودیت ها و مشکلات تحقیق بیان شده است و در بخش آخر نیز فهرست منابع و همچنین پرسشنامه و پیوست ها آورده شده است.
۱-۲٫ بیان مسئله
امروزه بسیاری از کشورهای جهان خواستار دستیابی به توسعه هستند. طرح های توسعه ای که در توجه به مشارکت اجتماعی زنان مقوله های محوری می باشند. مطالعات اخیر صاحب نظران اجتماعی نشان داده است که دستیابی به توسعه، بدون مشارکت فعال زنان در تمامی عرصه ها اعم از خانوادگی، اقتصادی و اجتماعی امکان پذیر نیست. همچنین از بررسی های انجام شده که در زمینه مشارکت فعال زنان در امور جامعه انجام گرفته، نشان می دهد که عوامل اجتماعی و فرهنگی و انتظارات متفاوت جامعه از زن و مرد موانع و آسیب های فردی، اجتماعی و فرهنگی زیادی بر سر راه مشارکت زنان بوجود آورده است. از این رو در دهه ۱۹۸۰ به جای اصطلاح زن در توسعه، اصطلاح جنسیت و توسعه به کار گرفته شد و به دنبال آن در بسیاری از کشورهای جهان سوم، راهبردهایی برای مشارکت عملی زنان در توسعه و برطرف شدن موانع اتخاذ شد. یکی از مهمترین راهبردها، بحث توانمندسازی زنان با تاکید بر این نکته که مشارکت زنان به منظور مشارکت فعال آنان در اجرای برنامه ها و طرح های توسعه ای است و این که به زنان اختیار داده شود تا بتوانند در جامعه حضور داشته باشند، توانایی های خود را گسترش دهند و بر سرنوشت خود تسلط پیدا کنند (کتابی، یزد خواستی و فرخی راستایی، ۱۳۸۲: ۶).
گسترش جهانی شدن و ورود وسایل ارتباطی جهانی مانند ماهواره و اینترنت و همچنین فرایند حرکت از سنت به تجدد، کشورهای در حال توسعه را به جوامع در حال گذار تبدیل کرده است و این جوامع را با موج گسترده ای از تغییرات ارزشی و هنجاری مواجه کرده است. با توجه به فرایند جهانی شدن، سبک های زندگی جدیدی از جوامع و فرهنگ های متعدد وارد زندگی افراد می شود و به طور غیر مستقیم نفوذ این ارزش های مدرن با گسترش وسایل ارتباطی و فرایند مدرنیزاسیون تسریع می یابد (آزاد ارامکی؛ ساعی؛ ایثاری و طالبی، ۱۳۹۱: ۶۷).
بنابراین، با تحولات ساختار اجتماعی جوامع جدید به تبع آن جامعه های در حال گذر، نظام توزیع و تخصیص نقش های اجتماعی در سطح روابط و نهادهای اجتماعی دچار دگرگونی شده و در نتیجه سبب افزایش مشارکت زنان و نیروی کار اقتصادی و ازدیاد تعداد زنان شاغل در خارج از حوزه های سنتی و حضور آنان در نقش ها و فعالیت های دیگر خارج از خانه و گسترش خانواده های دو شغله شده است. همچنین با تغییرات فرهنگی، ساختار سنتی خانواده (پدر سالاری) که عمدتا مبتنی بر تفاوت های جنسیتی و وجه مشخصه آن اقتدار مردان در خانه بود، در دهه اخیر در اثر اشتغال، آموزش و آگاهی و حضور زنان در جامعه کمرنگ تر شده است. با این حال کار و خانواده دو نهاد اجتماعی ضروری برای زندگی فردی و زندگی اجتماعی محسوب می شود و نقش مهمی در جامعه بشری دارد. در آغاز زندگی بشر، پدیده اشتغال مورد توجه بوده است و زنان از دیرباز هم پای مردان، بار مسئولیت های زندگی را به دوش کشیده و مشغول کار بوده اند (آیکان و اسکین، ۲۰۰۵). با رشد فن آوری و صنعتی شدن جوامع، زن نیز مانند مرد در بیرون از خانه مشغول به کار است (وای دانوف؛ دانلی، ۱۹۹۹). با این وجود، تغییرات و تحولاتی در ساختار خانواده و نقش زنان بوجود می آید که زمینه دگرگونی شخصیت و هویت اجتماعی زنان شده است. البته این وضعیت حاصل دگرگونی در نظام ارزش ها، رشد اندیشه مردم سالاری، گسترش آگاهی های عمومی، رشد مطالبات مدنی، ارتقای تحصیلات تخصصی زنان، تغییر ساختارهای اقتصادی و اجتماعی، وجود وسایل ارتباطی نوین و بدنبال آن پدیده جهانی شدن و مدرنیته است. این موجب شده تا مسئولیت ها و وظایف شغلی، خانوادگی و نگهداری کودکان تنها به نقش های جنسیتی که به صورت سنتی تعریف شده اند وابسته نباشند و زنان که همیشه نقش های اجرایی در خانواده را به عنوان مادر و همسر ایفا می کردند و وظیفه تربیت فرزندان را در خانه مدیریت می کردند دیگر فعالیت شان محدود به خانه نباشد و امروزه زنان، مشارکت بیشتری در نیروی کار جهانی پیدا کرده اند (ییلدریم و آیکان، ۲۰۰۸) و بیشتر به صورت فعال به نقش های مختلف و حضور بیشتر در جامعه روی آورده اند و مردان هم بیشتر از قبل به نقش های خانوادگی می پردازند. البته این تداخل نقش شغلی و خانوادگی، تقاضای نقش مضاعفی را به دنبال خواهد داشت. از آنجایی که خانه داری، شغل خاص زنان تلقی می شود، مسئولیت های خانوادگی و به ویژه وجود فرزندان خردسال، کار آنها در خارج از خانه را تحت تاثیر قرار می دهد و آن ها را وادار می کند که برای تثبیت هویت شغلی خود به فشارهای ناشی از اضافه بار نقش و تداخل نقش ها تن دهند و همیشه بکوشند تا بتوانند تعادل بین تعهدات شان در برابر خانواده و کار را حفظ کنند.
ایران از جمله کشورهایی است که در دهههای اخیر تغییرات فرهنگی و اجتماعی زیادی را به خصوص در حوزۀ خانواده تجربه کرده، با تغییر ساختار خانواده، از گسترده به هستهای، نقش زنان در خانواده نیز دگرگون شدهاست، این دگرگونیها به تحول نقش و جایگاه اجتماعی زنان به ویژه در جوامع شهری منجر شده است (کرد، عطاران و منصوریان، ۱۳۹۱: ۱۲۸).
در یکی دو دهه گذشته که دگرگونی های چشمگیرتری در کشور به وجود آمد تغییرات نیز ژرفتری در ساختارهای جامعه و بالاخص در نهاد خانواده و در نگرش و رفتارها و هنجارهای به وجود آمد. بنابراین پیشرفت های زیاد جامعه و بالا رفتن سطح آگاهی ها، حضور و فعالیت زنان در جامعه موجب آزادی و پیشرفت بیشتر در افراد جامعه می شود. اما با این وجود در برخی جوامع، ارزش ها و باورهای سنتی وجود دارد که در آن تقسیم کار جنسیتی وجود دارد و کار اصلی زن را رسیدگی به امور خانه داری می دانند. امروزه در ایران انواع آسیب های اجتماعی پدید آمده و دستاورد دوران گذار و حاصل تاخیر فرهنگی است که بر مردم تحمیل می شود. مساله ای که در رابطه با تغییر نقش زنان و حضور آنان در جامعه وجود دارد، از جمله این آسیب ها یکی ناسازگاری بین نقش های خانوادگی و نقش های اجتماعی زنان است که موجب تعارض و ایجاد دوگانگی در انجام وظایف می شود. همچنین فعالیت زن در محیط بیرون از خانه در جوامع سنتی، حرف و حدیث ها و تهمت هایی را به همراه دارد و گاه برچسب هایی را به این زنان می زنند. از جمله موارد دیگری که در مورد حضور زنان در جوامع می توان نام برد احساس ناامنی و مزاحمت هایی است که این زنان را تهدید می کند و در نتیجه بروز فشارهای روحی و روانی در این زنان را می توان نام برد که تمام اینها بر روی روابط خانوادگی تاثیر می گذارد. البته باید در نظر داشت که یکی از موثرترین عوامل در مورد حضور زنان در جامعه در موقعیت های مختلف اقتصادی و اجتماعی، نگرش و پذیرش مردان نسبت به ایفای نقش زنان در جامعه است و این نگرش به پایگاه اقتصادی و اجتماعی و نحوه جامعه پذیری مردان بوجود می آید.
در مورد حضور زنان در جامعه رویکردها و نظرات متفاوتی وجود دارد؛ یکی دیدگاه سنتی است که این دیدگاه با تاکید بر تفاوت بیولوژیک، زنان را موجوداتی ضعیف می داند و آنان را از هر نوع فعالیت عمومی منع می کند. رویکرد دیگر، رویکرد زنان و روشنفکران رادیکال است که خواهان حضور بی قید و شرط زنان در تمام سطوح اجتماعی، سیاسی و حکومتی بوده و مرد را عامل بدبختی و زن را جنس برتر می دانند. رویکرد سوم، که رویکرد میانه است، بر مشارکت زنان در زمینه های مختلف اجتماعی – سیاسی، البته با اعمال برخی محدودیت ها مثل قضاوت تاکید می کند (خیری، ۱۳۸۵: ۱۶۳).
در این راستا از آنجا که از دیرباز یزد به عنوان شهری مذهبی و سنتی شناخته می شود که در آن روابط خانوادگی از استحکام و کیفیت بالایی برخوردار است و به ارزش ها و هنجارهای خانواده و منافع کل جامعه اهمیت زیادی قائل است. روابط اجتماعی در جامعه سنتی یزد روابطی مستحکم، عمیق و همه جانبه بین افراد و جامعه است. با توسعه این شهر به عنوان یکی از شهرهای برتر در عرصه صنعت، می توان به وضوح شاهد گسترش عناصر ظاهری مدرنیته در بخش ها گوناگون جامعه از جمله خانواده و تغییر نقش زنان بود. در کل به نظر می رسد که در جریان مدرن شدن جامعه و اشاعه فرهنگ مدرن، خانواده متحمل تغییرات نگرشی و ارزشی در روابط و نقش ها است که یکی از بارزترین نمودهای آن تغییراتی است که در نقش زنان و حضور آنان در جامعه و تاثیراتی است که بر عملکرد و تعاملات خانواده خواهد گذاشت، اس. هدف پژوهش حاضر، سنجش نقش زنان و بررسی تاثیر عوامل و آسیب های ناشی از نقش اجتماعی زنان بر عملکرد خانواده های شهر یزد است.
۱-۳٫ اهمیت و ضرورت تحقیق
از ویژگیهای دوران نوین، افزایش تلاش به منظور دستیابی زنان به فرصتهای اجتماعی برابر با مردان است. همچنین امکان دستیابی زنان به حوزه های اقتصادی است، که موضوع تحولات دوران پس از انقلاب صنعتی و شهری شده است. موضوع زنان در دوران اخیر مانند دیگر موضوعات اجتماعی و انسانی، مورد بازنگری مجدد و به عنوان مسئلهای چشمگیر قرار گرفت و ابعاد مختلف زندگی آنها مورد توجه قرار گرفته است. این جهش نه تنها در قلمرو مسائل فرهنگی و اجتماعی آنها، بلکه در روند تولید، افزایش تولید، ورود به بازار کار، تقسیم کار اقتصادی و . . . به اثبات رسیده است (فرهادی، ۱۳۸۹).
نقش خانواده در توسعه اجتماعی غیرقابل چشم پوشی است. خانواده هایی که در آن زن و شوهر با هم تفاهم دارند و از زندگی احساس رضایت می کنند، کارکرد مناسب تری داشته و نقش خود را بهتر ایفا می کند (لنکستر و استنهوپ،۲۰۰۴: ۴۷۹). دگرگونی در خانواده ایرانی در قرون اخیر به صورت آرام اما مستمر و قاطع بوده است، زمانی دراز شکلی از خانواده وجود داشت که جامعهشناسان آن را به اصطلاح خانواده گسترده معرفی میکردند، این خانواده بر اساس پدرتباری و اولویت جنس مذکر استوار بود و زیر نظر پدر اداره میشد، با این حال خانواده واحد تولید و مصرف بود. منزلت اجتماعی زن ناچیز بود و به فرزند آوری و انجام کارهای خانگی و گاهی کشاورزی و نساجی محدود بود، و فرزندان نام و نشان خود را از پدر به ارث می بردند.
وضعیت زنان که حدودا نیمی از جمعیت جهان را تشکیل می دهند در سراسر دنیا تحت تأثیر تحولات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و فرهنگی (اشتغال، بهداشت، ازدواج، باروری، آموزش و پرورش) قرار داشتهاست. با این حال زنان در کشورهای صنعتی و درحال توسعه و بالااخص جهان سوم سختتر از مردان کار می کنند این در حالی است که در مقابل کار سخت بهایی ناچیز به آنها دادهمی شود، همچنین با توجه به همه جانبه بودن مفهوم توسعه، هنگامی روند آن سیر مطلوب را در جهان طی می کند که امکانات و تمهیدات فراهم آمده برای نیمی از جمعیت یعنی زنان، به گونه ای باشد تا ضمن حفظ و تقویت شئونات انسانی و تحکیم جایگاه وی در خانواده، زمینه شکوفایی ابتکار و خلاقیت را برای آنان ایجاد و امکان ارتقاء فرهنگی و مشارکت سازنده و گسترده شان را در جامعه فراهم آورد (ساروخانی، ۱۳۸۸: ۲).
گسترش اشتغال زنان و مشارکت بیشتر آنان درامور اجتماعی از جمله نمودهای کنونی نهاد خانواده در ایران است که شناخت هرچه بیشتر تأثیرات آن بر روابط خانوادگی، مسایل اقتصادی، کیفیت روابط عاطفی و … چشم انداز روشنتری نسبت به آیندهی خانواده، در اختیار ما قرارمیدهد. همچنین با تحولات اخیر و گذار کشورمان از جامعه سنتی به جدید و علاوه براین، زنان به عنوان یکی از اقشار در معرض آسیب جوامع، بیش از سایرین در معرض تبعیض های اجتماعی و فشارهای روانی قرار می گیرند (امینی یخدانی، ۱۳۸۸: ۱۷). با نظر به این تحولات ضرورت و اهمیت انجام اینگونه پژوهشها بیشتر احساس می شود.
این پژوهش می تواند برنامهای تاثیر گذار در جهت فهم بهتر نسبت به جایگاه زنان و رفتارهای نسبت به آنان داشته باشد همچنین منجر به شناخت و بررسی مشکلاتی که زنان در جامعه با آن مواجه هستند، با این حال می تواند به مردان یاری رساند که برخوردهای صحیحتری را در ارتباط با آنان در پیش بگیرند همچنین این تحقیق می تواند به نوعی تجربیات و گفتمانهای مشترک زنان را با دیگران در میان گذارد تا همه به خصوص زنان از تمامی این مسائل آگاهی یابند. این پژوهش می تواند جزیی از پژوهشهایی باشد که به منزله چارچوببندی برنامههایی برای زنان به شمار آید و در ادامه می تواند راهگشا و کمکی باشد تا توجه دولت و در نظر گرفتن بودجهای برای توسعه و پیشرفت زنان در آینده باشد. مطالعه در مورد زنان و مسایل مربوط به آنان، سابقهای طولانی در ایران ندارد بدین جهت در پارهای موارد، برنامهریزی بدون شناخت همه جانبه وضعیت زنان و موقعیت آنان در جامعه صورت میگیرد. با این حال برنامهریزی بدون توجه به این قشر از جامعه، دستیابی به نتیجه مطلوب را دچار اشکال میسازد. همچنین می تواند به شناخت بیشتر وضعیت زنان کمک نماید. نتایج این بررسی زمینه را برای رسیدگی بیشتر به زنان به ویژه موانع و مشکلات آنان را در رسیدن به موقعیت بهتر مشخص خواهد کرد.
۱-۴٫ اهداف تحقیق
در این بخش از فصل تحقیق، اهداف تحقیق آورده شده است که اهداف تحقیق حاضر را می توان مشتمل بر دو بخش هدف کلی یا اصلی و اهداف جزئی یا فرعی تحقیق دانست که شامل موارد زیر می باشد:
۱-۴-۱٫ هدف کلی تحقیق
آسیب شناسی نقش زنان در جامعه و پیامدهای آن در خانواده های یزدی است
۱-۴-۲٫ اهداف فرعی تحقیق
در کنار هدف کلی فوق، اهداف فرعی دنبال میگردد:
بررسی متون، دیدگاه ها و نظرات صاحب نظران مختلف در ارتباط با نقش و خانواده.
بررسی نگرش زنان متاهل شهر یزد نسبت به نقش های بیرون از خانه.
تعیین میزان نقش های مختلف زنان در جامعه.
تعیین میزان آسیب هایی که ناشی از نقش زنان در جامعه، بوجود می آید.
بررسی میزان آسیب شناسی نقش زنان در جامعه و پیامدهایی که بر خانواده می گذارد.
ارائه پیشنهادات لازم برای کاهش آسیب های مربوط به نقش های اجتماعی و حضور زنان در جامعه.
۱-۵٫ کاربرد تحقیق
از آنجایی که پژوهش حاضر در قلمرو مباحث توسعه اجتماعی، انسانی و فرهنگی و امور مربوط به زنان قرار می گیرد، می تواند مورد استفاده تمام افراد و سازمان هایی قرار بگیرد که به هر نوعی با برنامه ریزی های اجتماعی و فرهنگی در رابطه با زنان و خانواده در سطح شهرستانی و استانی مرتبط هستند. از سوی دیگر نتایج پژوهش حاضر مربوط به نهادهای مرتبط در ابعاد مختلف روانی، اجتماعی و … در سطح جامعه می شود. شناخت و آگاهی از میزان نیاز به مشارکت و تغییر در الگوهای نقش جنسیتی در جامعه مورد مطالعه می تواند زمینه ساز مشارکت و همکاری سازمان با سازمان ها و نهادهای متولی امر خانواده در خصوص آسیب شناسی مسئله و ارائه راهکار باشد. نتایج این پژوهش می تواند راهگشای نهادهای اجتماعی در جامعه باشد تا آنان یا برنامه های خود را هدفمند دنبال کنند و یا اینکه برنامه های سابق خود را بر اساس نیاز افراد جامعه تنظیم نمایند.
به طور مشخص می توان نهادها و سازمانهای زیر را به عنوان مخاطبان این طرح معرفی کرد:
وزارت کشور (استانداری) در حوزه مدیریت و برنامه ریزی
مرکز مطالعات فرهنگی کشور در حوزه فرهنگ سازی و ترویج و تبلیغ امور دینی و بهداشتی
مرکز امور زنان و خانواده در حوزه حمایت از زنان و نظام خانواده
مجلس شورای اسلامی در حوزه وضع قوانین
سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور در حوزه مدیریت و برنامه ریزی
سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی در حوزه آگاهی بخشی و فرهنگ سازی
مقدار ثابت همان عرض از مبدا است و میزان متغیر وابسته را بدون دخالت متغیرهای مستقل نشان می دهد. با توجه به نتایج جدول فوق ضرایب رگرسیونی در متغیر های پیش بینی نوروزگرایی (۰٫۳۳۵)، برون گرایی (۰٫۲۲۲)، درون گرایی (۰٫۱۲۵)، با وجدان بودن (۰٫۲۶۸)، دلپذیر بودن (۰٫۱۹۵) است. آماره t اهمیت نسبی حضور متغیرهای مستقل را در مدل نشان میدهد . با توجه به مقدار این آماره و سطح خطای کمتر از ۰٫۰۵ می توان گفت متغیرهای مورد نظر تاثیر آماری معنی داری در تبیین تغییرات متغیر وابسته داشته است.
لازم به ذکر است در فصل اول با نگرش بیان مسئله و پیدایش مسئله اصلی تحقیقمان موضوع را به روشنی برای خودمان مشخص ساختیم در مرحله بعدی اهمیت و ضرورت و جامعه آماریمان را مشخص نمودیم و در کنار آن فرضیات و سوالات تحقیق را پیش روی خود نهادیم تا بتوانیم کار را واضح نمائی کنیم در مرحله بعدی کلید واژه ها را مشخص نمودیم و متغییر های ملاک و پیشبین را معیین نمودیم .
در فصل دوم به چندین نظریه مرتبط با موضوع را مشخص و نگارش نمودیم و در مرحله بعدی چندیدن پیشینه داخلی و خارجی را از لحاظ پیشینه و متد مورد بررسی قرار دادیم .
در فصل سوم پژوهش به روش تحقیق انتخاب جامعه آماری و همچنین روش امنتخاب نمونه آماری پرداخیتم و همچنین متغییر های تحقیق را مشخص و توصیف نمودیم.
در فصل چهارم یافته های توصیفی خود را با جداول و نمودار های مربوطه و همچنین توضیحات کاربردی رسم نمودیم و در آخر نیز به رسم و توصیف جداول استنباطی پرداختیم .
در این فصل نیز خواستار توضیحات و تفصیل نتایج و همچنین اثبات و یا رد فرضیات خواهیم بود.
هر پژوهش، تلاشی منطقی، سازمان یافته و علمی برای دستیابی به پاسخ یک پرسش یا راه حل برای یک مسأله است.
هوش هیجانی از عوامل اثر گذار مهم بر ارتباط بین زوجین است. به طور کلی هوش عموما باعث سازگاری فرد با محیط می شود و روش های مقابله با مسایل و مشکلات را در اختیار او قرار می دهد. هم چنین، توانایی شناخت مسئله، ارائه راه حل پیشنهادی برای مسایل گوناگون زندگی و کشف روش های کارامد حل مسایل از ویژگی های افراد با هوش است. به طور کلی افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند احتمالا بیشتر از مکانیسم های دفاعی سازگار استفاده می کنند و سازگاری روان شناختی سالمی را نشان می دهند. افراد متفاوت با توجه به ویژگی های شخصیتی خود ، هر یک روشی برای مشکلات برمی گزینند. برخی تلاش می کنند مشکلات زندگی را با دید مثبت بنگرند ، بعضی به دنبال حمایت های اجتماعی هستند و عده ای دیگر از آن می گریزند.
از طرفی طلاق به عنوان یک آسیب اجتماعی در سال های اخیر به طرز چشم گیری افزایش یافته است. اگر چه محققان برای طلاق علت های مختلفی از قبیل اختلافات شدید اعتقادی، تفاوت های شخصیتی ، تفاوت های فرهنگی ، مشکلات اقتصادی و تفاوت های خانوادگی ، جنسی و تربیتی ذکر کرده اند (قربانی ، ۱۳۸۴ ؛ کوردک، ۱۹۹۳؛ مالوف و دیگران، ۲۰۱۰؛ رادریگیوز، ۲۰۰۷) با این حال عواقب وخیم تعارضات زناشویی و طلاق برای افراد خانواده و جامعه ، به حدی است که محققان بسیاری در صدد شناختن راه های شناخت علل و عوامل و در پی آن راهکارهایی در جهت کاهش و پیشیگری از این معضل اجتماعی هستند.
به دلیل اهمیت این موضوع در این پژوهش سعی شد با بهره گیری از آمار و اطلاعات بدست آمده از دانشجویان به بررسی رابطه بین هوش هیجانی و ویژگیهای شخصیتی با اضطراب اجتماعی در زوجین متقاضی طلاق پرداخته شود و با بررسی میزان تاثیر هر یک از این عوامل نحوه و چگونگی این تاثیرات نیز مورد بررسی قرار گیرد.
در این فصل به صورت کلی به موارد ذیل خواهیم پرداخت:
بحث در خصوص پژوهش
نتیجه گیری آزمون فرضیات
مقایسه پژوهش با پژوهش های دیگر
محدودیت های طرح
پیشنهادات پژوهش
۵-۲ بحث
طی هر تحقیق، محقق به دنبال یافتن پاسخی برای سوالات خود در خصوص تحقیق بوده است، لذا در قالب نتیجه گیری تمامی اطلاعات به دست آورده شده مورد بررسی قرار گرفته و از میان آنها جواب هایی متناسب با سوالات استخراج می شود. در این تحقیق پس از استخراج داده های بدست آمده از پرسشنامه ها به تجزیه و تحلیل آنها پرداخته و با بهره گرفتن از نرم افزار spss ارتباط هوش هیجانی و ویژگیهای شخصیتی با اضطراب اجتماعی بررسی شد. همچنین میزان تاثیر این عوامل بر یکدیگر با بهره گرفتن از مدل رگرسیونی بدست آمد.
با توجه به نتایج آزمون همبستگی بین تمامی مقیاس های هوش هیجانی به جز مقیاس سازگاری و هوش هیجانی کلی با اضطراب اجتماعی رابطه معناداری وجود دارد. شدت همبستگی بین متغیرها در تمامی مقیاس های مهارت های درون فردی ، بین فردی ، مقابله با فشار و خلق کلی در سطح نسبتا متوسطی قرار دارد. ارتباط در جهت معکوس است. بدین معنی که با افزایش هوش هیجانی کلی ومولفه های آن (به جز مولفه سازگاری)،نشانه های اضطراب زوجین کاهش می یابد.نتایج تحلیل رگرسیونی چند گانه نشان داد حدود ۱۶ درصد اضطراب اجتماعی از طریق مولفه های هوش هیجانی قابل پیش بینی است. بنابراین فرضیه اول پژوهش مورد تایید قرار می گیرد.
با توجه به نتایج آزمون همبستگی بین تمامی ویژگیهای شخصیتی به جز ویژگی دلپذیر بودن با اضطراب اجتماعی رابطه همبستگی معناداری وجود دارد. شدت همبستگی بین متغیرها در تمامی ویژگیهای شخصیتی نوروز گرایی، با وجدان بودن، درون گرایی، برون گرایی در حد نسبتا متوسطی قرار دارد و البته ارتباط ویژگی نوروزگرایی با اضطراب اجتماعی در سطح قوی تری قرار گرفته است. ارتباط در جهت مستقیم است .نتایج تحلیل رگرسیونی چند گانه نشان داد حدود ۲۲ درصد اضطراب اجتماعی از طریق مولفه های هوش هیجانی قابل پیش بینی است. بنابراین فرضیه دوم پژوهش نیز مورد تایید قرار می گیرد.
با توجه به نتایج آزمون همبستگی بین تمامی ویژگیهای شخصیتی با هوش هیجانی رابطه همبستگی معناداری وجود دارد. شدت همبستگی بین متغیرها در تمامی ویژگیهای شخصیتی نوروز گرایی، با وجدان بودن، درون گرایی، برون گرایی در حد نسبتا متوسطی قرار دارد و البته ارتباط ویژگی نوروزگرایی با هوش هیجانی در جهت معکوس قرار گرفته است. ارتباط مابقی ویژگی ها در جهت مستقیم است.نتایج تحلیل رگرسیونی چند گانه نشان داد حدود ۲۸ درصد هوش هیجانی از طریق ویژگیهای شخصیتی قابل پیش بینی است. بنابراین فرضیه سوم پژوهش نیز مورد تایید قرار می گیرد.
نتیجه آزمون فرضیات تحقیق به طور خلاصه در جدول ۵-۱ قابل مشاهده است.
جدول ۵-۱
ردیف
فرضیه تحقیق
نتیجه آزمون فرضیه تحقیق
۱
بین هوش هیجانی و اضطراب اجتماعی در زوجین متقاضی طلاق و مراجعه کنندگان به پزشکی قانونی رابطه معناداری وجود دارد.
تایید شد.
۲
بین ویژگیهای شخصیتی با اضطراب اجتماعی در زوجین متقاضی طلاق و مراجعه کنندگان به پزشکی قانونی رابطه معناداری وجود دارد.
تایید شد.
کل مقیاس
۹۰۹۷/۰
۶۳/۱۳۸
۶۳۳/۲۰
ضرایب آلفای کل مقیاس و خرده مقیاسهای حل مشکل، ارتباط، نقشها، پاسخگویی عاطفی، آمیزش عاطفی، کنترل رفتار و عملکرد کلی در پژوهش امینی (۱۳۷۹) به ترتیب ۹۲/۰، ۶۱/۰، ۳۸/۰، ۷۲/۰، ۶۴/۰، ۶۵/۰، ۶۱/۰ و ۸۱/۰ گزارش شده است(۳۳).۱
همین ضرایب آلفا برای کل مقیاس و خرده مقیاسهای آن به ترتیب فوق در پژوهش رضایی (۱۳۷۸) برابر ۹۱/۰، ۶۶/۰، ۶۳/۰، ۴۲/۰، ۶۱/۰، ۳۸/۰ و ۷۳/۰ گزارش شد(۳۳).
روایی
اگر خرده مقیاس عملکرد کلی را از تجزیه و تحلیلها خارج کنیم، شش خرده مقیاس دیگر این ابزار نسبتاً از استقلال برخوردارند. “ابزار سنجش خانواده” تا حدی دارای روایی همزمان و پیشبین است. این ابزار در یک مطالعه مستقل روی ۱۷۸ زوج حدوداً ۶۰ ساله، با “مقیاس رضایت زناشویی لک- والاس” همبستگی متوسط داشت و قدرت نسبتاً خوبی برای پیش بینی نمرات “مقیاس روحیه سالمندی فیلادلفیا” نشان داده است. به علاوه این ابزار با قدرت متمایزسازی اعضای خانوادههای بالینی و خانوادههای غیربالینی در هر هفت خرده مقیاس خود دارای روایی خوبی برای گروه ها شناخته شده است (۳۳).
روش اجرا
پس از کسب معرفی نامه از معاونت پژوهشی دانشکده پرستاری و مامایی و دریافت موافقت و مجوز از کمیته منطقهای اخلاق در پژوهش دانشگاه علوم پزشکی تبریز و کسب اجازه از مدیریت بیمارستان شهید قاضی طباطبایی تبریز برای انجام تحقیق، پژوهشگر به بیمارستان مراجعه نموده و ضمن ارائه معرفی نامه به سرپرستاران و توضیح علت و نحوه انجام مطالعه، ابتدا با بیماران بستری در بخشها یا مراجعین سرپایی درمانگاه سرپایی آشنا شده، و با مصاحبه کوتاه با بیمار و پرسش از پرستاران بخش در مورد آگاهی بیمار از تشخیص سرطان خود، اطلاعاتی در مورد علت و نحوه انجام پژوهش، مختار بودن برای شرکت در تحقیق و اطمینان از محرمانه بودن اطلاعات به بیماران داده میشد. پس از جلب رضایت بیماران جهت شرکت در پژوهش، پرسشنامه سنجش عملکرد خانواده، در اختیار آنها گذاشته میشد. در مورد همسران بیماران بستری در بخشها، در ساعات ملاقات بیمارستان یا ساعاتی که با بیمار هماهنگ شده بودیم، برای ملاقات، به بیمارستان مراجعه میشد. در درمانگاه سرپایی نیز اکثر زنان بیمار همراه همسران خود جهت انجام ویزیت و یا دریافت شیمی درمانی مراجعه میکردند. پرسشنامه های زوجین برای حفظ محرمانه بودن داده ها در اتاق های مجزا و بدون تماس زوجین با همدیگر تحویل داده و گرفته میشد.
ملاحظات اخلاقی
در این مطالعه اصول اخلاقی زیر رعایت گردید:
یافته های پژوهش
فصل چهارم :
در این فصل داده های جمع آوری شده با توجه به اهداف پژوهش مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار می گیرند. در واقع، پاسخ های داده شده به پرسشنامه پژوهش، مبنا تجزیه و تحلیل پژوهش حاضر را تشکیل می دهد که با بهره گرفتن از اصول علمی آمار و همچنین نرم افزار ۱۳SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد تا در پایان بتوان به سوالات پژوهش مربوطه پاسخ داد.
در سطح آمار توصیفی از فراوانی، درصد، مانگین، انحراف معیار، در قالب جداول استفاده می شود و در سطح آمار استنباطی از آزمون ها و روش های مناسب استفاده شده است (سطح معنی داری در آزمون های مورد استفاده ۰۵/۰< P در نظر گرفته شده است).
یافته های حاصل از پژوهش پس از بررسی و تجزیه تحلیل آماری در ۱۱ جدول خلاصه شده است که به قرار زیر می باشد:
جدول ۱-۱:
برخی مشخصات فردی-اجتماعی و وابسته به بیماری در بیماران شرکت کننده در مطالعه
CI 95%
انحراف معیار
میانگین
متغیرهای کمی
مشارکت نزدیک کسبوکار و فنآوری اطلاعات،
قابلیت یکپارچهسازی افراد و سیستمهایی که در فرآیندهای کسبوکار شرکت دارند،
توانایی شبیهسازی فرآیندهای کسبوکار جهت طراحی بهینهترین فرآیندها برای اجرا در سازمان،
قابلیت نظارت، کنترل و بهبود فرآیندهای کسبوکار در زمان واقعی
قابلیت ایجاد تغییر در فرآیندهای کسبوکار موجود در زمان واقعی.
۳-۲- معیارهای انتخابBPMS مناسب
شاخص های انتخاب شده، براساس چرخهی حیات مدیریت فرایند کسبوکار، اجزاء مدیریت فرایند کسبوکار و نظر خبرگان در زمینه BPMS، به ۱۴ گروه اصلی طبقه بندی شده اند. همانطور که اشاره شد، چرخهی حیات BPMS، به ۴ قسمت عمده تقسیم بندی می شود که به بهبود مستمر فرآیندهای سازمان منتج می شود. آن ۴ گروه عبارتند از: مدلسازی و طراحی، توسعه و استقرار، مدیریت و تعامل، تحلیل و بهینهسازی. جهت سنجش میزان کارایی نرمافزار هرکدام از این بخشها به چند زیر مجموعه تقسیم میشوند که برای تعیین شاخص های نرمافزار از آن زیرمجموعهها استفاده می شود.
برخی از شاخص ها به دلیل اهمیتی که در زیرساخت و فنآوری سیستم دارند، جزء شاخص های اصلی محسوب میشوند که شامل معیارهای فنی و اجرایی هستند و برخی دیگر به دلیل نقش حمایتی جزء شاخص های فرعی محسوب میشوند. اما این موضوع به منزلهی بی اهمیت بودن و حذف شاخص های فرعی نیست، چراکه در ارزیابی سیستم و نرمافزار، نقش خاص خود را ایفا می کنند. معیارهای اصلی که در چرخهی حیات BPMS میگنجند، عبارتند از: قابلیت مدلسازی، قابلیت شبیهسازی، قابلیت پیادهسازی، تجزیهوتحلیل فرایند، فنآوری نرمافزار، سازگاری نرمافزار، همکاری فرایند، مدیریت امنیت، مدیریت فرمها، پورتال گردش کار، مدیریت و نظارت، بایگانی و گزارشات، قواعد کسبوکار و معیارهای فرعی شامل تأمین کننده، خدمات و پشتیبانی و سابقه محصول میباشد (شکل ۳-۱).
شکل ۳-۱- شاخص های اصلی مدیریت فرایند کسبوکار [۴۲]
۳-۲-۱- قابلیت مدلسازی:
فاز اول بسیاری از پروژه ها از جمله بهبود فرآیندها، مهندسی مجدد، معماری سازمانی و… با مدلسازی فرآیندهای وضعیت موجود سازمان آغاز میگردد. به بصریسازی توالی فعالیتهای کسبوکار و اطلاعات مرتبط با آن مدلسازی فرایند اتلاق میگردد. هدف از مدلسازی فرآیندهای کاری یک سازمان، ایجاد یک زبان مشترک مفهومی (مبتنی بر استاندارد) و ساده (در قالب اشکال گرافیکی که هم حجم کمتری دارند و هم بهراحتی توسط کاربر قابل درک هستند)، بین مدیران و کارشناسان سازمان، و تحلیلگران سیستمی، با هدف استخراج فرآیندهای موجود و نمایش فرآیندهای جدید میباشد. در چنین فعالیتی تحلیلگران از ابزارهای مدلسازی برای مدل کردن وضعیت فعلی و وضعیت آینده سازمان استفاده میکنند. بنابراین بایستی تجزیهو تحلیل مناسب جهت ارتقاء سطح سازمان صورت گیرد. تصویر گرافیکی در مدلسازی باعث سهولت ارتباط و درک مشترک گروه های ذینفع از فرایند می شود. با بهره گرفتن از ابزار مناسب، مدلها را میتوان با اطلاعات در مورد مسائل، خطرات، مفروضات، فرصتها، و غیره غنی نمود و با عناصر اطلاعات سایر مدلها از جمله داده ها و نمودار سازمانی، برای تجزیهوتحلیل دقیقتر و بهترو گزارشهای گسترده سازمانی ارتباط برقرار کرد. مدلها باید به راحتی در دسترس افراد متصدی فرایند قرار گیرند و توسط صاحبان کسبوکار نگهداری و بهروزرسانی شوند، چراکه پایهای برای پیادهسازی فرآیندها و بهبود مستمر آنها در سازمان محسوب میشوند. این ابزار به یک مخزن مرکزی جهت سهولت دسترسی و بدون محدودیت الگوسازان برای کمک به تولید مدلهای صحیح و کامل نیاز دارد [۳۸،۳۹].
در سیستمهای BPMS، لزومی ندارد قبل از استقرار سیستم، مدل مطلوب فرآیندی احصاء شود. با توجه به سرعت تغییر نیازمندیها در سازمان تهیه مدل مطلوب، بدون ضمانت اجرایی، مؤثر نخواهد بود. بنابراین میبایست از روش بهبود مستمر استفاده نمود و پس از مدلسازی وضعیت موجود و اجرای فرآیندها براساس وضعیت موجود، اقدام به بهبود فرآیندها نمود. هدف از مدلسازی فرایند کسبوکار شناسایی و مستندسازی فعالیتهای جاری و شناسایی و مستندسازی فعالیتهای وضع مطلوب است. در واقع چالشی است برای تشخیص این مسئله که راهکارها و فرایندها در حال حاضر چگونه انجام می شود و برای رسیدن به وضعیت بهینه چه اقداماتی شامل سیستمهای فنآوری اطلاعات، داده ها، آموزش، اختیارات و مسئولیت ها، تعاملات و مستندسازی در اولویت قرار میگیرند [۴۳].
۳-۲-۱-۱- سطوح متفاوت مدلسازی فرآیندها:
نقشهی فرایند (فلوچارتهای ساده)
توصیف فرایند (فلوچارت به همراه اطلاعات جزئی)
مدلهای فرایند (فلوچارت به همراه اطلاعات کامل که فرایند بتواند تجزیهوتحلیل، شبیهسازی و یا اجرا شود.)
BPMN که هر یک از سطوح نام برده در فوق را پوشش میدهد.
۳-۲-۱-۲- برخی از مهمترین مزایای استانداردسازی علائم مورد استفاده در مدلسازی فرایند به شرح زیر است:
ایجاد تفکر مشترک و گروهی
تسهیل ارتباطات
ایجاد درک متقابل
راهکار دسترسی به کیفیت
راهکار بهبود مستمر
عامل اعتماد و رضایت مشتری
راهکار تشخیص، پیشگیری و کنترل
کاهش هزینه و ضایعات
۳-۲-۱-۳- افراد درگیر در تیم مدلسازی فرایند:
کارشناس کسبوکار: کسی که دانش زیادی درباره فرایند دارد.
صاحب فرایند: فردی که مسئول اجرای کل فرایند است و اصلاحات فرایند را تأیید می کند.
مدیر یا میانجی: مسئول قرار ملاقاتها و سؤال جهت راهنمایی برای گرفتن تصمیمهای درست
کارشناس مدلسازی: مسئول طراحی مدل فرایند.
مدلسازی فرآیندها، هدف نهایی پروژههای فرایند محور محسوب نمی شود، بلکه میتوان آن را یک مرحله گذرا و موقت جهت حرکت به سمت هدف اصلی دانست. هدفی که به طور معمول از دو حالت زیر خارج نیست:
بهبود افزایش عملکرد فرآیندها و در طی آن افزایش بهرهوری سازمان
مکانیزاسیون فرآیندهایی که اغلب به صورت دستی و سنتی انجام میشوند.
در این راستا رویکردهای مختلفی پیش روی سازمان قرار میگیرد. رویکرد اول، این است که در ابتدا تمامی فرآیندهای موجود در سازمان استخراج شده و سپس نسبت به بهبود و یا مکانیزاسیون آنها اقدام نمود و رویکرد دیگر، این است که تک به تک، فرآیندهای سازمان را استخراج کرده و به صورت تدریجی آنها را وارد چرخهی BPMS نمود. مدل کردن کلیه فرآیندهای سازمان امری زمانبر است، بهطوریکه در بسیاری از پروژه های مدلسازی فرایند، در انتهای پروژه (مثلاً بعد از گذشت ۶ ماه)، به دلیل پویایی بالای کسبوکارهای کنونی و عوامل مختلف تأثیرگذار بر آنها (مثل نوسانات ارزی، تغییرات مدیریت، تغییر اسناد بالادستی و…)، تعداد قابل توجهی از فرآیندها تغییر مییابند.
بنا به دلایل فوق، میتوان نتیجه گرفت که، ضرورتی ندارد که ابتدا، کلیه فرآیندهای سازمان استخراج و حتی بهبود داده شوند و سپس آنها را وارد چرخه BPMS نمود، بلکه میتوان ابتدا با چند نمونه از فرآیندهای اصلی سازمان، مدلسازی را آغاز کرد. به این صورت که به ازای هریک از فرآیندهای منتخب لازم است مراحل زیر طی شود:
البته فاز «بهبود مستمر»، امریست تکرارپذیر که هیچ نقطه انتهایی ندارد. بعد از اجرای فرآیندهای منتخب در سطح سازمان ایجاد مکانیزاسیون و حذف کاغذ توسط پرسنل سازمان، میتوان بهتدریج مدلسازی را روی فرآیندهای دیگر سازمان آغاز و مراحل فوق را برروی آنها تکرار نمود [۴۴].
طبق شاخص های جمعآوری شده در مدلسازی فرآیندها، معیارهایی از درجه اهمیت بیشتری برخوردار هستند، که از جمله آنها می توان به قابلیت طراحی فرایند، مدلسازی گردش کار، رویدادها، تعامل با کاربر، تخصیص وظیفه، قوانین کسبوکار، کنترلهای کسبوکار، مدلسازی داده، پشتیبانی از استخراج فرایند،اتصال متغیرهای فرایند، ارتباط فرآیندها، وظایف دستی، سررسیدها، سرعت مدلسازی، یکپارچگی محیط مدلسازی و شبیهسازی و پشتیبانی از دیدگاه های مختلف در مدلسازی، اشاره کرد. جدول ۳-۱ شاخص های مدلسازی فرایند کسبوکار را نشان میدهد:
جدول ۳-۱- شاخص های مدلسازی فرایند کسبوکار
۲۴
مأخذ: طالبی، ژاله، ۱۳۸۳، راهنمای طراحی معماری ساختمان های مسکونی، ص ۸۱
انواع ساختمان های بلند
(lepik, 2004) آسمان خراش ها در اواخر قرن ۲۰ گسترش پیدا کردند. ارتفاع جدید ساختمان ها به وسیله اختراع آسانسور و استفاده از تکنیک های ساختار فلزی ممکن شد. ساختمان اداری ۱۰ طبقه که در سال ۱۸۸۵ در شیکاگو به آسمان بلند شد، به طور کلی به عنوان اولین ساختار این نوع ساختمان مورد توجه قرار گرفت. توسعه سریع تکنولوژی که به سبب توسعه مالی در شیکاگو پرورش یافت موجبات رشد و ترقی این پروژه ها را فراهم نمود. پروژه های بلند مرتبه بیشتر برای دفاتر اداری استفاده می شدند و در شهرهای متراکم برای عملکردهای هتل اختصاص می یافتند (رزاقی اصل و دیگران، ۱۳۸۹). بطور کلی ساختمان های بلند مرتبه بر اساس نوع استفاده از آنها به شرح زیر تقسیم می شوند:
مسکونی: این ساختمان ها صرفاً مسکونی بوده و فقط برای سکونت افراد احداث می شوند.
اداری - تجاری: این ساختمان ها مناسب با احتیاجات اداری و تجاری بوده و بدین وسیله نیروی انسانی را در یک محل متمرکز نموده تا حداکثر بازده را از این تمرکز بدست آورند.
مختلط: اینگونه ساختمان ها برای چند کاربری متفاوت استفاده می شوند.
پیشینه تاریخی ساختمان های بلند
قبل از قرن ۱۹ میلادی، ساختمان های بلند محدود به فضاهای عبادی، اهرام، قلعه ها، مساجد و کلیسا ها بوده است که به عنوان نمادهای قدرت و ایمان در نظر گرفته می شوند. دیگر ساختمان های بلند شامل خانه هایی ۳ تا ۴ طبقه بوده اند که در آن ها طبقه اول به فعالیت های تجاری اختصاص می یافت. نوع غالب ساخت و سازها مصالح بنایی است. در روم باستان بتن در ساختمان ها مورد استفاده قرار گرفت که معروف ترین ساختمان بتنی این دوره معبد پانتئون است. (N. Rafizadeh, 2005)
با آغاز قرن ۱۹ میلادی، اسکلت فولادی جایگزین ساختارهای بنایی سنگین در ساختمان های بلند شد. پایداری کافی و انعطاف پذیری نسبت به ساختمان های بنایی دلیل خوبی بود برای توسعه سازه های فولادی و همزمان با انقلاب صنعتی، نوعی رایج از ساخت و ساز را شکل داد.
پیشینه زندگی در آپارتمان های بلند مرتبه به سال های بعد از جنگ دوم جهانی باز می گردد. طراحی این مجتمع های مسکونی جدید را می توان تلاش هایی دانست که در روند فراگیر شدن جنبش معماری مدرن به وجود آمد (جورابچی، ۱۳۸۲).
تفکر ایجاد مجموعه های بزرگ مسکونی و پاسخگویی به مسأله ی مسکن، از زمان فوریه، پرودن و ریچاردسون به عنوان پیش شهرسازان نوگرا شکل گرفت. بطوریکه در چارچوب این تفکر شهرسازی، لغت شهر حذف و مجموعه باب می شود. لذا فالانستر (مجموعه ی کار و زندگی) طراحی شده توسط فوریه در آن زمان یک شهر را شامل نمی شد، بلکه یک مجموعه ی زیستی برای انسان های مورد نظرش بود که مجهز به کتابخانه، تئاتر، نمایشگاه آثار هنری، تالارهای مطالعه، مکان های ورزشی، سالن های غذاخوری طرح شده بود. اما طرح های فوریه به مورد اجرا گذاشته نشد و فقط منبع الهام مجموعه های زیستی آتی گردید. به طوری که ژان پلیت گودن که رویای تأسیس یک فالانستر به سبک فوریه را در سر داشت، با الهام از فالانستر فوریه «فامیلستریو» را ایجاد کرد و اصلاحات اجتماعی خود را با اصلاحات معماری آغاز کرد. در فامیلستریو خانواده ها ضمن دارا بودن مسکن مستقل از استقلال فردی نیز برخوردار بوده و همچنین از امتیاز سرویس های مشترک نیز بهره مند می شدند. (N. Rafizadeh, 2005)
با این وجود صورت تکامل یافته، این تفکر خلاقه را باید در اندیشه های فردی چون لوکوربوزیه به عنوان یکی از برجسته ترین معماران و شهرسازان مدرنیست جستجو نمود. اوست که برای نخستین بار از نظریه ی توسعه عمودی شهر به عنوان آنتی تز رشد افقی دفاع می کند و با طرح نظریات خود زمینه ساز شکل گیری مجموعه های مسکونی بلند مرتبه می گردد. مسکن ها در ارتفاع گردهم می آیند، با اینکه تمرکز آنها تراکم مسکونی بسیار بالایی را فراهم می آورد، ولی این مجموعه ها تنها بخش کوچکی از زمین را اشغال می کنند (لوکوربوزیه، به نقل از شوای، ۱۳۷۵: ص ۲۳۹).
در نهایت آنچه استراتژی گذار از رشد افقی به رشد عمودی را به مثابه ی یگانه سیاست مفید و مؤثر در جهت حل مشکل زمین و مسکن در شهرهای بزرگ مطرح نمود و به ظهور کالبدی آن در قالب شهرک های حاشیه ی شهر و مجتمع های مسکونی مرتفع داخل شهر منجر شد، ضرورت های برخاسته از واقعیت صنعتی شدن شتابان جوامع و اشتیاق همگانی برای منتفع شدن از مواهب این رشد و پیشرفت صنعتی بود. در چنین شرایطی سیاست گذاران بخش مسکن در کشورهای مختلف کوشیدند با رویکردی واقعگرایانه به حل مسأله مسکن در شهرها بپردازند که تبلور کالبدی این طرح ها و برنامه ها عمدتاً در هیأت مجموعه های مسکونی متشکل از بلوک های آپارتمانی مرتفع قابل مشاهده است (بمانیان، ۱۳۹۰).
بررسی دیدگاه های مربوط به بلند مرتبه سازی
شناخت هر پدیده ای به درجه شناخت از نظریات و دیدگاه های مربوط به آن پدیده بستگی دارد، بدین معنی که با شناخت دقیق این دیدگاه ها، ادراک آن پدیده آسانتر می گردد. به همین دلیل لازم دانستیم نظریات و دیدگاه های مثبت و منفی مربوط به ساخت و سازهای بلند مرتبه را مورد بحث و بررسی قرار دهیم.
از آنجایی که این رساله به ساختمان های بلند شهری با کاربری مسکونی می پردازد و در پی یافتن نواقص زندگی در این ساختمان ها براساس الگوهای رفتاری ایرانیان است. به بررسی برخی عوامل اجتماعی دخیل در این فضا ها می پردازیم، عوامل اجتماعی و فرهنگی جز ویژگی های انسانی محسوب می شوند و نقش اساسی در ایجاد محیط مطلوب در بناهای بلند ایفا می کنند، از طرفی نیز مطالعه در زمینه رفتار انسانی و ارتباط آن با ساختمان های بلند که شامل مسایل اجتماعی و تاثیرات رفتاری و مسایل محیطی می شود، اغلب کاری بسیار مشکل است. اما بدون بررسی این موارد بیان مطلب در مورد بناهای بلند ناقص است. بدین منظور به ارتباط این عوامل و بناهای بلند خواهیم پرداخت.
دیدگاه های مخالف با ساختمان های بلند مرتبه
در ارتباط با کیفیت زندگی شهری و مسائل اجتماعی، عقیده نظریه پردازان فوق بر این است که، آپارتمان های بلند به هیچ وجه جای یک مسکن سالم و طبیعی را نمی گیرند (بالکن جای باغچه)، مالکیت آپارتمانی هیچگاه جای مالکیت یک خانه معمولی را نمی گیرد. بعلاوه، ساختمان های بلند علیه خود انسان نیز عمل می کنند. زیرا زمینه لازم برای وقوع جنایات را فراهم می سازند. کودکان تماس مستقیم خود را با طبیعت و با همسالان خود از دست می دهند و این امر آثار تأسف باری را هم برای خود کودکان و هم برای والدین آنها در بر خواهد داشت (بحرینی، ۱۳۶۹، ص ۱۴).
صاحبان این نظریه بر این عقیده اند که بناهای بلند کیفیت زندگی شهری را به شکل های مختلف پایین آورده و با زیر پا گذاشتن ارزش ها و سنت های قدیمی زندگی نامناسبی در شهرها فراهم می آورد و صرفاً اجبار باعث شده است که در شهر به ساخت اینگونه بناها اقدام کنند، به گونه ای که شهرهای شلوغ و پرجمعیت اشکلات ترافیک و… ما را وادار می کند که عمارات را چند طبقه بسازیم؛ هرچه زمین کمیاب تر شود، بالاتر و بالاتر خواهیم رفت (مستری، ۱۳۴۹، ص ۲۱۵).
این مجموعه ها عموماً به صورت بلوک های دراز و متعدد آپارتمانی، با تعداد طبقات زیاد حتی تا سی طبقه و در زمین هایی که محدوده آنها بسیار بزرگ می باشد، ساخته می شوند. سطح زمین در این الگو، صرفاً جهت تامین دسترسی و پارکینگ و گاه برای تامین محدود تجهیزات و تسهیلاتی مانند زمین های بازی مورد استفاده قرار می گیرد که محیط هایی یکنواخت و خارج از مقیاس انسانی را ارائه می دهند. از یک سو مسایل و مشکلات ناشی از ارتفاع زیاد و از سوی دیگر کیفیت سکونت در این مجموعه ها را با تهدیدات جدی رو به رو کرده است. (پور محمدی و قربانی، ۱۳۸۲)
به کارگیری ساختمان های بلند مرتبه، به منظور تامین مسکن همگانی، با ناکامی هایی رو به رو بوده است. این نقایص را می توان به صورت خلاصه، در فقدان امنیت و ایمنی و نگه داری بد و ضعیف از اندک تسهیلات عمومی موجود در این گونه از بلوک های مسکونی، طبقه بندی کرد. و مهمترین مسئله مطرح شده در این نوع از مجموعه های مسکونی، وضعیت امنیتی این مجموعه هاست که از منظر وقوع جرایم و بزهکاری های اجتماعی شاخص است. (شماعی، علی؛ جهانی، رحمان؛ ۱۳۹۰)
در گذشته شهرها با طبیعت تعادل خاصی داشتند، براساس نظر دوکیادس ساختمان های بلند درست برعکس طبیعت و محیط زیست عمل می کنند و مقیاس محیط و جریان طبیعی هوا را نیز به هم می زنند و سبب ایجاد آلودگی می شوند. ساختمان های بلند کلیه ارزش های قدیمی کالبد و سیمای شهرها را زیر پا گذاشته اند و مناظر طبیعی شهرها را از بین می برند (بحرینی، ۱۳۷۶). لوئیس مامفورد منتقد بزرگ معماری، اظهار می دارد: مرتب کردن ساختمان های مرتفع پیوسته یا برج ها، حتی اگر به اندازه ای از یکدیگر جدا شده باشند که بر هم سایه نیندازند، ایجاد محیطی عاری از جذابیت است؛ چون که بناهای پیوسته یا برج ها خورشید را از محیط می گیرند و مقیاس انسانی را تخریب می کنند، محیطی که صمیمیت و آشنا بودن با آن برای خردسالان و بزرگسالان شادی بخش است (شوای، ۱۳۷۵، ص ۳۶۵).
به عنوان مثال: هنگامی که درهای دو مجموعه مسکونی بلند مرتبه پروت ایگو در سنت لویس میسوری و لافایتکورتز در بالیتمور مریلند در سال ۱۹۵۵ میلادی برای نخستین بار بر روی ساکنان اولیه گشوده شد، ستایش همگانی در مورد تامین مسکنی آرمانی برای طبقه کم درآمد برانگیخته شد؛ چرا که این واقعیت غیر قابل انکار بود که خانواده هایی که اجازه ورود به این مجموعه های یازده طبقه را پیدا کرده بودند، پیشتر خانه های بهتر از این در اختیار نداشتند. با این وجود سرانجام پروت ایگو به نماد غمباری از شکست مجموعه های بلند مرتبه همگانی تبدیل گردید.
در پروژه مینورو یاماساکی با بهره گیری از یک نظام دسترسی ترکیبی، محدوده وسیعی را مورد ساخت و ساز قرار دادند. با این حال از زیرساخت های اصلی اجتماعی همانند مهد کودک ها، کودکستان ها، مدارس و تسهیلات تفریحی در آن خبری نبود و تنها، تعداد محدودی زمین بازی، درست در مجاورت مناطق اختصاص داده شده به پارکینگ در نظر گرفته شده بود. در آغاز ساکنین این مجموعه بزرگ، نگرانی خاصی در مورد اعمال غیرقانونی نداشتند و کودکان خود را با آرامش خیال و ایمنی کامل در زمین های بازی تعبیه شده در فضای عمومی تنها می گذاشتند. اما فقدان نظارت های عمومی باعث گردید که ورود به محوطه برای همگان امکان پذیر باشد. بدین ترتیب ساکنان در مقابل بزهکاران و افراد شرور بی دفاع ماندند. هنگامی که صندوق نامه ها، سرسرا های ورودی، راهرو ها و آسانسورها مورد تهاجم قرار گرفتند و بزهکاران نقاط مناسبی را برای ارتکاب جرم در نظام راهروهای هزار توی مجموعه کشف کردند؛ کم کم ساختمان خالی از سکنه گردید و به تخریب مجموعه انجامید.
در حالی که در آغاز، این ساختمان ها با هدف تامین نور و تهویه مناسب و به صورت ضد آتش برای کسانی ساخته شدند که در مجموعه هایی پر ازدحام، مخروبه و غیربهداشتی سکونت می کردند اما این ساختمان های بی سرپرست با سرعت اعجاب آوری کیفیت خود را از دست دادند. خشونت و بزهکاری به امری متعارف در پهنه های عمومی تبدیل گشت و به علت عدم مدیریت مناسب در به کارگیری واحدهای مسکونی، پلکان ها و حتی آسانسورها تبدیل به محل خواب افرادی بی خانمان گردیدند.
همه این اتفاقات در تضاد با اشتیاق های اولیه ای قرار دارد که با ساخته شدن مجموعه های بلند مرتبه مسکونی، در دهه های پنجاه و شصت میلادی، برانگیخته شده بودند. دلسردی های گسترده در برخورد با این گونه مسکونی، از آن جا ناشی می شود که این ساختمان ها نه تنها بسیار پرهزینه بوده و گران تمام می شوند. بلکه در صرفه جویی کردن زمین و یا جلوگیری از رشد بی رویه شهر نیز ناموفق بوده اند. در حالی که طراحان اولیه، این گونه مسکونی را گونه ای آرمانی برای دستیابی به تمامی اهداف فوق الذکر معرفی می کردند. علاوه بر این، نقدهای ویران کننده ای از جانب ساکنان، در هر دو زمینه اجتماعی و زیبا شناختی بر این مجموعه ها وارد شده است. (شماعی، علی؛ جهانی، رحمان؛ ۱۳۹۰)
بدین ترتیب، در پی یک تنفر جهانی از زندگی در مجموعه های بلند مرتبه، ساخت چنین مجموعه هایی، علی الخصوص برای طبقه کم درآمد به شدت کاهش یافته است. در این دیدگاه ، ساختمان های بلند مرتبه به دلایل زیر نفی گردیده اند:
پایین بودن کیفیت زندگی شهری
جلوگیری از عملکرد صحیح واحدهای اجتماعی
بالا بردن تراکم های شهری و بالطبع آلودگی محیط زیست
جلوگیری از ایجاد سیمای شهری مناسب
فقدان امنیت و ایمنی و نگه داری بد و ضعیف از اندک تسهیلات عمومی موجود.
به هر حال به نظر می رسد نظریه پردازان اخیر به شکل افراطی، ساختمان های بلند مرتبه را مردود شمرده و به جنبه های مثبت بلند مرتبه سازی اعتقادی ندارند. (حبیبی، سهراب، ۱۳۸۸)
دیدگاه های موافق با ساختمان های بلند مرتبه
موافقان با ساخت بناهای بلند، ضمن ارائه ی دیدگاه ها و نظریات گوناگون، دلایل بسیاری برای مزیت این گونه بناها مطرح می کنند. بعضی از این نظریات، احداث بناهای بلند را نوعی واقع گرایی دانسته و با توجه به شرایطی که در قرن حاضر ایجاد گردیده است، بر استفاده از ساختمان بلند تاکید می کنند و در مجموع با توجه به رشد جمعیت شهرهای بزرگ، احداث ساختمان های بلند را راه حل طبیعی و مناسب جهت اسکان مردم در شهرهای بزرگ می دانند. (حبیبی، سهراب، ۱۳۸۸)
از طرفی احداث ساختمان های بلند را راه حلی برای خلوت کردن شهرها با متمرکز کردن ادارات، مراکز تجاری و حتی مسکن می دانند. بناهای بلند را می توان از موفقیت بزرگ تکنیکی معماری قرن بیستم به حساب آورده ضمن آن که این بناها جز با اختراع آسانسور و… قابل اجرا نبودند (میشل، ۱۳۵۳).
معمارانی چون گریپیوس معتقد بودند که ساختن بناهای مسکونی مرتفع، امکان استفاده از زمین آزاد (باغ) و زمین های بازی را بیشتر می کند، ساختمان و زمین، آفتاب بهتر و بیشتری می گیرند و از این روی خانه های بلند برتری دارند (اعتصام، ۱۳۴۲، ص ۲۵۲).
در طرح های شهری، معمارانی چون میس وندروهه و گروپیوس و… به عنوان موافقان با طرح ساختمان های بلند یا ساخت این بناها خواستار انجام تغییر اساسی در شهرهای بزرگ هستند و معتقدند تراکم جمعیت در شهرها روز به روز افزایش می یابد. برای استفاده از فضای آزاد، نور و هوای کافی، احداث ساختمان های بلند لازم است. بنابراین اساس طرح های معماران احداث پارک ها و گردشگاه ها است (گیدئون، ۱۳۵۰، ص۶۵۱). یک ساختمان بلند مسکونی در آشنایی و نزدیک شدن ساکنان خود همانند آشنایی هایی که در دهات و جوامع کوچک رخ می دهند، نقش اجتماعی مثبتی را ایفا می کند و خارج از این ارزشی مهم شناخته شده است (بهرون، ۱۳۷۵، ص ۴۳).
معماران بزرگی مانند گروپیوس نیز با دفاع از ساخت بناهای بلند اعتراف می کنند که ضرورت و اجبارهایی مانند کنترل توسعه ی شهر، کمبود اراضی شهری، نیاز به مسکن و وجود تقاضا در بازار و… طراحان را وادار به طراحی و اجرای ساختمان های بلند می کند. با این همه مطالبی که طرفداران دیدگاه اول علیرغم موافقت با ساخت و سازهای بلند مرتبه به آن اعتراف دارند این است که اجبارهای مختلف، برنامه ریزان و طراحان شهری را وادار به این امر می نماید. (Belinda Yuen, 2006)