سؤال سوم : 8 هفته تمرین مقاومتی برسطح سرمی AMH اثر دارد؟
سؤال چهارم : 8 هفته تمرین مقاومتی و دریافت مکمل کلسیم بر سطح سرمی AMH اثر دارد؟
– Anti-mullerian hormone
–Ovariane reserve
-Transforming growth factor-beta family
ورزش علمی در عصر حاضر، به بهره گیری از همه علوم از جمله تغذیه و مکمل های غذایی نیاز دارد. بدین منظور، تمام ورزشکاران حرفه ای نیز برای به حداکثر رساندن اجراهای خود از این مواد استفاده می کنند. در این میان بیشتر افراد به بی ضرر بودن کراتین و فایده های گوناگون آن صحه می گذارند و پژوهش های متعددی نیز در این بین انجام گرفته اند که تقریباً تمام آنها هیچگونه عوارض جانبی خاصی را برای کراتین ذکر نکرده اند .
آگاهی از علم تغذیه و استفاده صحیح از مواد غذایی نقش بسزایی در موفقیت ورزشکاران دارد. در میان مکمل های موجود، مکمل کراتین توجه بسیاری از پژوهشگران را جلب کرد و ذهن جستجوگر آن ها را به سمت بررسی آثار این مکمل بر ترکیب بدن، قدرت عضلانی و ساز و کار های فیزیولوژیک سوق داده است [35] .
در دهه های اخیرموفقیت های سطح بالا توسط برخی از ورزشکاران به استفاده از مصرف مکمل کراتین ربط داده شده و به درک این باور رایج منجر شده است که مصرف کراتین برای اجرای ورزشی میتواند سودمند باشد [36] .
با توجه به اینکه به لحاظ فیزیولوژیکی در بدن انسان سه سیستم اصلی برای بازسازی ذخایرATP وجود دارد (فسفوکراتین یا سیستم ATP-PC ، سیستم اسید لاکتیک و سیستم هوازی) در این پژوهش ما بدنبال تأثیر کراتین بر سیستم فسفاژن هستیم.
سیستم کراتین فسفات نقش مهمی را در تهیه سوخت، برای عضله در حال تمرین، به عهده دارد. این ماده گروه فسفات خود را اهدا میکند تا ذخایر ATP سلولی سریعاً بازسازی و استفاده شوند، در حالی که فسفو کراتین هنگام بازیافت پس از ورزش مجدداً ذخیره و بازسازی می شود. این مهم ترین منبع انرژی برای کار شدید 1 تا 10 ثانیه است [1] .
بنابراین مهم ترین عملکرد کراتین حمایت از بازسازی ATP و افزایش مقادیر فسفوکراتین عضله است، با این حال همه افراد از آن سود نمیبرند [30] .
اما با این وجود نظرات متفاوتی در زمینه بارگیری کراتین وجود دارد برخی از پژوهش گران در هنگام مصرف مکمل کراتین اصراری در نحوه بارگیری آن ندارند. به عبارت دیگر مرحله بارگیری را ضروری نمیدانند و مصرف کراتین را اختیاری میدانند، چرا که مقدار کراتین فسفات عضله بعد از 3 هفته یکسان میشود، بدون توجه به اینکه دوره بارگیری انجام شده و یا نشده باشد. در حالی که برخی دیگر از پژوهش گران مصرف مکمل کراتین، بدون انجام دوره بارگیری را امری بی فایده می دانند و حتی بر این باورند که در دوره حفظ و نگهداری اگر به هر دلیلی مصرف کراتین در یک روز قطع شود برای استفاده بهینه از مصرف کراتین مجدداً باید دوره بارگیری انجام شود . بنابراین با توجه به نتایج متفاوت موجود در پژوهش های ذکر شده، در پژوهش حاضر سعی شده تأثیردو روش بارگیری کراتین به همراه 6 هفته تمرینات مقاومتی بر قدرت و برخی از شاخص های آنتروپومتریک ورزشکاران تمرین کرده مقاومتی را بررسی و به این پرسش پاسخ داده شود که آیا درشروع مصرف مکمل کراتین انجام دوره بارگیری ضروری است؟
1 ـ 3 . ضرورت واهمیت تحقیق
امروزه کراتین یکی از رایج ترین و پرمصرف ترین مکمل های غذایی در بین ورزشکاران است [37] .
به دلیل گرایش فراوان ورزشکاران پرورش اندام و همچنین برخی از رشته های دیگر ورزشی مانند:کشتی گیران، رزمی کاران و دوندگان جهت دست یابی به افزایش حجم ، قدرت و بهبودی برخی از عملکردهای ورزشی خود به مصرف مکمل کراتین رو میآورند.
به هر حال پس از تهیه کراتین، مهم ترین سؤالی که پیش می آید چگونگی مصرف آن است. در مورد بارگیری مکمل کراتین محققان پیشنهادات متفاوتی داشته اند. در برخی منابع هیچ تأکیدی به بارگیری کراتین نشده است در صورتی که در برخی منابع دیگر تأکید فراوان بر مصرف مکمل کراتین به شیوه بارگیری آن دارند و بدون انجام دوره بارگیری حتی مصرف آن را بی تأثیر می دانند .
بنابراین به نظر می رسد، شیوه صحیح مصرف مکمل کراتین نزد پژوهش گران هنوز مورد سؤال است. با توجه به پیشینه تحقیق در زمینه
مصرف مکمل کراتین تا کنون تحقیقات محدودی انجام شده است که آن هم تأثیر بارگیری کراتین در 5 یا 6 روز بر روی شاخص های آسیب سلولی بوده است [4] . بنابراین ورزش کارانی که گرایش به مصرف کراتین دارند اگر از روش صحیح استفاده نکنند ممکن است از لحاظ سلامتی به خطر بیفتند، به علاوه از لحاظ اقتصادی متحمّل هزینه بیهوده شوند و مهمتر از همه اینکه ممکن است بهبودی در عملکرد ورزشی آنها بوجود نیاید.
با توجه به موارد فوق، انجام پژوهش کاربردی در زمینه بارگیری مصرف مکمل کراتین برای به حداکثر رساندن سازگاری های عضلانی مانند افزایش قدرت، توده بدون چربی، ضروری به نظر می رسد.
همچنین مصرف مکمل کراتین در بین ورزشکاران اکثر رشته های ورزشی مانند پرورش اندام، وزنه برداری، و کشتی گیران رواج دارد و همه اقشار جامعه بویژه جوانان گرایش به مصرف آن دارند لذا ضروری به نظر میرسد که چنین تحقیقاتی انجام گیرد.
1 ـ 4 . اهداف تحقیق
هدف کلی از این تحقیق
هدف کلی از این تحقیق بررسی تأثیر دو روش بارگیری کراتین همراه با 6 هفته تمرینات مقاومتی بر قدرت و برخی از خصوصیات آنتروپومتریکی ورزشکاران تمرین کرده مقاومتی میباشد.
اهداف اختصاصی
1ـ بررسی تأثیر دو روش بارگیری کراتین پس از 6 هفته تمرینات مقاومتی بر « قدرت » عضلات ورزشکاران تمرین کرده مقاومتی .
2 ـ بررسی تأثیر دو روش بارگیری کراتین پس از 6 هفته تمرینات مقاومتی بر «اندازه » دور عضلات ورزشکاران تمرین کرده مقاومتی .
3 ـ بررسی تأثیر دو روش بارگیری کراتین پس از 6 هفته تمرینات مقاومتی بر « درصد چربی » ورزشکاران تمرین کرده مقاومتی .
4 ـ بررسی تأثیر دو روش بارگیری کراتین پس از 6 هفته تمرینات مقاومتی بر « توده خالص بدن » ورزشکاران تمرین کرده مقاومتی .
– Ergogcnic aidis
– Creatine
دهیدرواپی آندروسترون سولفات فراوان ترین آندروژن موجود در خون مردان و زنان عمدتاً توسط غدد فوق کلیوی تولید میشود که در زنان 50 درصد از آن توسط تخمدان ها، 10 درصد به وسیله قشر غده فوق کلیوی و 40 درصد از طریق تبدیل محیطی تولید می شود(14, 15). دی هیدرواپی آندروسترون سولفات ذخایر بالقوه ای هستند که می توانند در بافت های محیطی به تستوسترون تبدیل شوند(12) که در زنان اهمیت این تبدیل بیشتر بوده زیرا یک مسیر مهم در بیوسنتز تستوسترون است(16) و به ویژه DHEAS، پیش ماده اصلی این تبدیل محسوب می شود(17). دوران یائسگی با کاهش استروژن، هورمون رشد، هورمون رشد شبه انسولین و DHEA، کاهش سنتز پروتئین ماهیچه و افزایش در عوامل کاتابولیک مانند التهاب در ارتباط است(21). کورتیزول معروف ترین گلوکوکورتیکوئید بدن است که از غده فوق کلیوی ترشح میشود(22) و با تأثیر کاتابولیکی خود به شکستن پروتئین، گلوکز و لیپیدها و نیز حفظ فشار خون و تنظیم سیستم ایمنی بدن کمک می کند(23). افزایش کورتیزول با کاهش ترشح تستوسترون(اثر مهاری غیر مستقیم روی ترشحLH ) در ارتباط است؛ چرا که نسبت آنابولیسم به کاتابولیسم در بدن کاهش مییابد(12). افزون بر آن، سطوح بالای کورتیزول خون ممکن است فرایند گلوکونئوژنز را در کبد تحریک و انرژی تولید کند(26-23). این هورمون از بافت های دیگر بدن مانند عضله اسکلتی، چربی و کبد آزاد میشود(27). شایان ذکر این که هم زمان با کورتیزول، DHEA در پاسخ به استرس رها می شود(28). نشان داده شده که در بافت های مختلف بدن DHEA اثر ضدکورتیزولی دارد(17).
محققین نشان داده اند که با افزایش سن، سطح پایه هورمون کاتابولیک کورتیزول زنان افزایش می یابد. کاهش نسبت هورمون های آنابولیک به کاتابولیک در افراد مسن ممکن است با کاهش قدرت و افت بار ارتباط داشته باشد. در واقع نسبت آندروژن ها به کورتیزول بیان کننده تعادل متابولیسم آنابولیک و کاتابولیک عضله است. آندروژن ها و کورتیزول به عنوان مهم ترین تنظیم کننده ها در سازگاری به تمرینات قدرتی مطرح می باشند(12). بین سال های50 تا80 زندگی، تقریباً 30 درصد از حجم عضلات کاهش مییابد. این کاهش حجم با ضعف عضلانی، افزایش خستگی و عملکرد نامناسب و در نهایت آتروفی شدن عضلات به ویژه فیبرهای تند انقباض یا همان نوع 2، در افراد سالمند همراه است. کاهش قدرت عضله در اثر آتروفی شدن در افراد سالمند ممکن است سبب کاهش توانایی فرد در انجام حرکات سریع شود و خطر سقوط وی را تشدید کند. دلشاد و همکاران(1390) نتیجه گرفتند که انجام تمرینات قدرتی با تراباند تا حدودی از ناتوانی عضلات، ناشی از پیشرفت سارکوپنی(کاهش حجم عضلات) در این سنین پیشگیری می کند(29). یکی از روش های افزایش توده عضلانی در افراد مسن، تمرین مقاومتی است. تحقیقات نشان داده اند حتی یک جلسه تمرین مقاومتی می تواند با افزایش حاد هورمون های آنابولیک طی تمرین، محرک فرایندهای سازگاری مرتبط با افزایش سنتز پروتئین های عضله باشد(12). همین طور افزایش قدرت عضلانی در نتیجه تمرین مقاومتی به وسیله مکانیسم های متفاوتی چون تغییرات تستوسترون، کورتیزول و نسبت تستوسترون به کورتیزول، تغییرات مقدار فاکتور رشد شبه انسولینی به کورتیزول و دیگر متغیرها ایجاد می شود. تمرین مقاومتی قدرت عضلات اسکلتی را از طریق سازوکارهای فیزیولوژیکی متفاوتی که در ارتباط با فاکتورهای عصبی، هایپرتروفی عضله اسکلتی و تغییرات هورمونی می باشد افزایش میدهد(30). صورتی جابلو و همکاران(1390) دریافتند که متعاقب یک جلسه تمرین مقاومتی، نسبت تستوسترون به کورتیزول در زنان یائسه تغییر معنیداری نیافت. هم چنین یک جلسه تمرین مقاومتی می تواند سطوح آندروژن ها را در زنان مسن افزایش دهد و از این نظر می تواند برای سلامت و تندرستی آن ها ضروری باشد(27). هاکینن[9](2000) نتیجه گرفت که سطوح تستوسترون متعاقب یک جلسه تمرین مقاومتی شدید افزایش معنی داری نداشت(31). آقا علی نژاد و همکاران(1392) دریافتند که با توجه به نقش تمرین مقاومتی در ایجاد یک وضعیت آنابولیک پس از ورزش، به نظر می رسد که زنان جوان می تواند انواع مختلف تمرین مقاومتی را به منظور بهبود عملکرد فیزیکی خود استفاده کنند. این نتیجه گیری نیاز به تحقیقات بیشتر دارد(32).
با این که به نظر می رسد سطوح آندروژن ها و کورتیزول افراد جوان تحت تاثیر تمرین قرار می گیرد، اما توافق نظر درباره همین تغییرات در افراد مسن وجود ندارد(12). از سوی دیگر، در برخی
پژوهشها(33،34) حجم کم نمونه، از اعتبار آن ها کاسته است. تمرینات مقاومتی، با توجه به شدت و مدت اجرای آن ها، می تواند آثار متفاوتی داشته باشد؛ لذا بیشتر برنامه های تمرینی استفاده شده در پژوهشهای قبلی، تأثیر حاد برنامه های تمرینات مقاومتی را بررسی کرده اند؛ اما درباره پاسخ آندروژن ها و کورتیزول به تمرینات مقاومتی درازمدت در زنان یائسه، اطلاعات اندکی در دست است. از طرفی، بر پایه توصیه های “کالج امریکایی طب ورزشی” مبنی بر تأثیر مثبت تمرینات مقاومتی بر حفظ سلامت عمومی سالمندان(35) و نیز با توجه به تناقضات موجود در تحقیقات قبلی، هدف این پژوهش، بررسی آثار تمرین مقاومتی بر پاسخ های سازشی آندروژن ها و کورتیزول زنان یائسه تعیین شد.
ضرورت و اهمیت پژوهش
امروزه با پیشرفت در زمینه های پزشکی، اقتصادی و اجتماعی میزان مرگ و میر کاهش یافته و امید به زندگی افزایش یافته است. یکی از جدی ترین مشکلاتی که جامعه جهانی را نگران کرده، چگونگی تأمین مراقبت های بهداشتی(تندرستی) افراد سالمند است(30). دوران یائسگی با تغییرات هورمونی، بیولوژیکی و بالینی همراه است(21). سطوح هورمون آنابولیک تستوسترون در زنان همراه با افزایش سن کاهش یافته و سطوح پایه کورتیزول افزایش می یابد(33،36). در چندین تحقیق مشاهده شده که کاهش هورمون های آنابولیک و آندروژن ها با افزایش غلظت های پایه کورتیزول در افراد مسن همراه میباشد. چندین مطالعه نشان داده اند که افزایش ترشح کورتیزول در افراد مسن با اختلال در رشد شناختی، کاهش نرونهای هیپوکامپ و ضعف عضلانی همراه است(36). کاهش آندروژن ها در زنان مسن موجب کاهش قدرت عضلانی، تراکم استخوان و میل جنسی شده و هم چنین سبب احساس خستگی و افسردگی میگردد(12).
توده عضلانی انسان طی فرایند پیری به ویژه بعد از دهه ششم زندگی در هر دو جنس کاهش می یابد(38-36)؛ تا آن جا که در دهه دوم زندگی، در مقایسه با سن 80 سالگی یک اختلاف 40 درصدی در توده عضلانی دیده می شود(39). این کاهش قدرت عمدتاً ناشی از کم شدن اندازه و تعداد تارهای عضلانی به ویژه تارهای تندانقباض(36،37،39،40) و تغییرات در واحد های حرکتی و سیستم عصبی مرکزی و محیطی است(39). کاهش نسبت هورمون های آنابولیک به کاتابولیک در افراد مسن ممکن است با کاهش قدرت و کاهش در بار کار بیشینه که همراه با افزایش سن رخ می دهد، ارتباط داشته باشد(36). در واقع، نسبت آندروژن ها به کورتیزول بیان کننده تعادل متابولیسم آنابولیک و کاتابولیک عضله است. هورمونهای آنابولیک و کورتیزول به عنوان مهم ترین تنظیم کننده ها در سازگاری به تمرینات قدرتی مطرح هستند(12). سطوح پایین تستوسترون ممکن است عامل محدودکننده ای در توسعه قدرت باشد؛ چرا که تستوسترون می تواند از طریق بهبود عملکرد سیستم عصبی منجر به توسعه قدرت شود؛ چنان که نشان داده شده است افزایش قدرت طی تمرینات مقاومتی، با افزایش تستوسترون ناشی از آن رابطه زیادی دارد. تحقیقات نشان داده اند که تستوسترون، اندازه و سنتز پروتئین عضله را افزایش می دهد(41). همچنین تستوسترون در عملکرد بهینه سیستم عصبی و افزایش نوروترانسمیترها مؤثر است و بدین ترتیب نیز در گسترش قدرت مطرح می باشد(24،42).
در مقابل عواملی مانند یائسگی که حجم استخوان را در طول یک دهه تحت تأثیر قرار می دهند؛ فعالیت ورزشی می تواند اثر مثبتی بر توده استخوانی در طول زندگی بگذارد. ورزش به ویژه اگر با تحمل وزن بدن همراه باشد از طریق اعمال فشارهای مکانیکی بر استخوان باعث حفظ و حتی افزایش توده استخوانی میشود(21).
سطوح آندروژن ها در حد مطلوب باعث حفظ بهینه تراکم استخوان می شود(43). حفظ ذخایر پروتئینی عضلات در فرایند پیر شدن اهمیت دارد؛ چرا که همراه با افزایش سن، حجم توده عضلانی کاهش می یابد. یکی از روش های افزایش توده عضلانی در زنان مسن، تمرینات مقاومتی است(44). افزایش های کوتاه مدت و تکرار شونده تستوسترون که توسط برنامه تمرین مقاومتی ایجاد می شود، تا حدی می تواند تحلیل عضلانی و کاهش قدرت همراه با آن را بهبود بخشد(43). با این حال تحقیقات کمی وجود دارد که پاسخ آندروژن ها را به تمرین مقاومتی در زنان مسن نشان داده باشد(31،33،45).
با توجه به تأثیر تمرینات مقاومتی در کاهش ذخایر چربی، افزایش توده عضلانی، بهبود ترکیب بدنی و تعدیل التهاب از یک سو و بنابر توصیه دانشگاه آمریکایی طب ورزشی مبنی بر فواید مسلم تمرینات مقاومتی در پیشگیری از بروز و توسعه بیماری های مزمن مرتبط با افزایش سن نظیر بیماری های قلبی عروقی از سوی دیگر(46)، پژوهش حاضر در صدد پاسخ گویی به این سوال است که آیا هشت هفته تمرینات مقاومتی بر پاسخ های سازشی آندروژن ها و کورتیزول زنان یائسه تأثیر دارد یا خیر؟
اهداف پژوهش
تأثیر هشت هفته تمرینات مقاومتی بر پاسخ های سازشی آندروژن ها و کورتیزول در زنان یائسه
. Androgens
. Androstenedion
. Dehydroepiandrosterone(DHEA)
. Dehydroepiandrosterone sulfate(DHEA-S)
. Growth Hormone(GH)
. Insulin-like growth factor 1(IGF-1)
. Luteinizing Hormone(LH)
. Sarcopenia
. Hakkinen
. American College of Sports Medicine(ACSM)
. hippocamp
ارتباط بین ساختار و پاتولوژی پا هنوز دقیقا مشخص نشده است، با این حال به روشنی اثبات شده است که پا قابلیت و پتانسیل ابتلا به صدمات و انحرافات ساختاری را دارد. پای انسان تنها محل تماس بدن با زمین در هنگام حرکت میباشد و پاسچر پا میتواند در نحوه تقسیم شدن نیروی عکسالعمل زمین در اندام ها نقش اساسی ایفا کند. خستگی عضلانی در طی کارهای روزمره و یا فعالیتهای ورزشی و بازتوانی اتفاق میافتد (Cifrek et al,1999).
عضلات چهار سر رانی از بزرگترین عضلات بدن محسوب شده و در طی فعالیتهای حرکتی نقش اساسی برای تولید حرکت و جذب نیروهای تماسی در طی تماس پا با زمین دارند (Hamil & Knutzen,2009). انحرافات از پاسچر طبیعی، نقش اصلی پا که انتقال مناسب نیروهای عمل و عکس العمل بین بدن و زمین میباشد را تحت تاثیر قرار داده و میتواند باعث عدم کارآیی پا و متعاقبا آسیب اندام تحتانی شود. در این پژوهش محقق بر آن است تا با اعمال خستگی، کینماتیک این تغییرات آسیبزا را مشخص نماید.
1-2. تعریف مساله و بیان نکات اصلی
از آنجا که پا مهمترین وسیله تعامل بین زمین و بدن انسان است، ساختار و نوع آناتومی پا بر راه رفتن عاملی تاثیر گذار است (Ledoux and Hillstrom ,2002). به طوریکه هرگونه انحراف در پا ها اثر خود را به شکل زنجیروار به مفاصل و اندام فوقانی انتقال میدهد. راستای غیر طبیعی پا به طور نظری باعث حرکت غیرطبیعی پا هنگام راه رفتن میشود.از این رو، بروز ناهنجاری در این ناحیه به لحاظ بیومکانیکی حائز اهمیت است(Zifchockand,2008). یکی از شایعترین ناهنجاری ناحیه پا، کف پای صاف میباشد(Lee, Vanore et al. ,2005). عوامل زیادی بر بیومکانیک راه رفتن اثر میگذارند مانند بیماریهای عصبی-عضلانی، ضایعات مغزی-نخاعی، آسیبدیدگی رباطی-مفصلی و خستگی، که میتوانند کنتیک، کینماتیک، الگوی فعالیت عضلانی و مصرف انرژی را در حین راه رفتن تغییر دهند (Winter,1991;Yoshino,2004). حرکت یکی از جنبههای اصلی زندگی است و راه رفتن به عنوان مهارت پایه، بیشترین بخش فعالیت حرکتی روزمره انسان را به خود اختصاص داده است (Winter,1991,1995). خستگی یکی از خواص عضلات است که نتیجه آن کاهش عملکرد سیستمهای متابولیکی و عصبی- عضلانی برای استمرار فعالیت است. خستگی باعث کاهش قدرت ارادی و ظرفیت عملکردی عضلات، اختلال در فعال سازی همزمان عضلات آگونیست و آنتاگونیست، و در نهایت کاهش عملکرد و کارایی سیستم عصبی عضلانی میشود. خستگی عضلات پیرامون یک مفصل (خستگی موضعی) میتواند باعث تغییر الگوی حرکت، تغییر در هم انقباضی عضلات آن مفصل، تغییر در حس وضعیت مفصل و در نتیجه افزایش ریسک آسیبدیدگی شود Paillard, 2012(Walsh et al,2011;Davidson,2009). این عضلات در تولید توان اندام تحتانی برای پیشروی و انتقال بدن بسیار مهم بوده و ممکن است در طی فعالیتهای مختلف، در معرض استفاده بیش از حد و در نتیجه خستگی موضعی قرار گیرند (Pincivero et al,2006; Hamil & Knutzen,2009). خستگی این گروههای عضلانی میتواند باعث بروز تغییرات کنتیکی و کینماتیکی اندام تحتانی در حین راه رفتن شود (Parijat & Lockhart, 2008). صافی کف پا وضعیتی است که در آن قوس طولی داخلی، که تمام قسمت داخلی پا را در بر میگیرد از بین رفته یا کاهش مییابد(Chen, et al. ,2010). صافی کف پا باعث حرکت و فعالیت عضلانی اضافی شده و نه تنها باعث افزایش بار اعمال شده بر ساختار پا میشود، بلکه باعث ازبین رفتن عملکرد طبیعی پا میشود(Levinger, et al. ,2010). افراد دارای صافی کف پا نسبت به افراد عادی دو برابر بیشتر در معرض شکستگی ناشی از فشار و شکستگی ناشی از خستگی قرار میگیرند( Hajilou,2012). حال این سؤالها مطرح هستند که اولا آیا خستگی عمومی عضلات اندام تحتانی و بطور کلی خود فرد، باعث تغییر در کینماتیک اندام تحتانی در طی راه رفتن میشود و ثانیا آیا اثر خستگی در افراد کف پای صاف، بیشتر از اثر آن در افراد سالم است؟
1-3. ضرورت انجام پژوهش
پاسچر پای انسان عموما بوسیله راستای اسکلتی پا توصیف میشود. در حالیکه ارتباط بین پاسچر تغیییر یافته پا و آسیب دیدگی هنوز نامعلوم است، مطالعات زیادی شرح دادهاند که پاسچر پا روی فعالیت EMG عضلات اندام تحتانی ( Murley, et al.2009) و کینماتیک مفاصل ( Hunt, et al. 2004; Houck, et al. 2008; Cobb, et al. 2009) در طول راه رفتن اثر میگذارد. راه رفتن به عنوان یکی از مهمترین حرکتهای پایه انتقالی و تحرک عمومی است که پارامترهای بیومکانیکی آن در دورههای مختلف زندگی توجه بسیاری از محققان را به خود جلب کرده است و امروزه تحقیقات بسیاری عوامل اثر گذار بر روی پارامترهای بیومکانیکی راه رفتن را بررسی کردهاند و به عقیده این محققان هنوز جنبههای بسیاری از عوامل اثر گذار بر روی بیومکانیک راه رفتن مشخص نشده است (Winter,1989, 1990). خستگی موجب کاهش قدرت ارادی و ظرفیت عملکردی عضلات، اختلال در فعال سازی همزمان عضلات آگونیست و آنتاگونیست، و در نهایت کاهش
عملکرد و کارایی سیستم عصبی عضلانی میشود. خستگی باعث به وجود آمدن تغییرات در حس عمقی عضلات و در نتیجه کاهش تعادل استاتیک و دینامیک میشود (Walsh et al,2011). خستگی عضلات پیرامون یک مفصل (خستگی موضعی) میتواند باعث تغییر الگوی حرکت، تغییر در هم انقباضی عضلات آن مفصل، تغییر در حس وضعیت مفصل و در نتیجه افزایش ریسک آسیبدیدگی شود Paillard, 2012(Walsh et al,2011;Davidson,2009). مطالعات زیادی وضعیت تعادل دینامیک و استاتیک را پس از اعمال خستگی موضعی عضلانی اندام تحتانی و چگونگی عملکرد سیستمهای پایداری انسان بعد از شتاب ناگهانی و جلوگیری از سقوط را بررسی کردهاند (walsh et al,2011;Davidson,2009).
این تحقیقات با خستگی موضعی گروههای عضلانی پروگزیمال و دیستال اندام تحتانی سعی در کشف مکانیسمهای درگیر در تعادل و چگونگی مشارکت این مکانیسمها در جلوگیری از افتادن بوده است. ولی مطالعات اندکی بر روی خستگی موضعی عضلانی و کنترل پاسچر و پارامترهای بیومکانیکی راه رفتن انجام شده است.
مطالعات اندک پیشین در زمینه خستگی و اثرات آن بر پارامترهای راه رفتن منحصراً با استفاده از دوربینهای آنالیز حرکتی و صفحه نیرو بوده و اکثراً بر روی افراد غیر ورزشکار و یا بزرگسال انجام شده بود. تحقیقات کنتیکی انجام شده با استفاده از روش دینامیک معکوس، شبکههای گشتاوری ایجاد شده بعد از خستگی موضعی عضلات چهار سر رانی را مطالعه کرده بودند و تحقیقات کینماتیکی شامل سرعت راه رفتن و تغییر در زوایای مفاصل اندام تحتانی بعد از اعمال خستگی موضعی عضلانی بوده است. عارضه صافی کف پا به تغییرات بیومکانیکی در هر سه صفحه پا و مچ پا منجر میشود و به ویژه بر عملکرد مفصل قاپی_پاشنهای تاثیر گذار است. کف پای صاف، بطور ویژه با عملکرد تغییر یافته پا شامل اورژن طولانی مدت پاشنه، افزایش چرخش داخلی تیبیا، افزایش آبداکشن جلوی پا، کاهش کارآمدی راه رفتن و کاهش جذب ضربه در ارتباط است ( Tweed, et al. 2008; Williams, et al. 2001) ، در نتیجه فشار بیشتری ممکن است به ساختارهای درگیر در کنترل این حرکات در طول فاز استانس وارد آید. بعلاوه حرکت غیر نرمال پا میتواند به دلیل جفت شدن بین پاها و زانو منجر به اعمال فشار بزرگتری روی ساختارهای پروگزیمال مثل مفصل زانو شود ( Williams et al, 2001) . مطالعات کینماتیکی متعددی به مقایسه افراد با پای صاف و پرونیت با افراد با پاسچر پای نرمال پرداختهاند ( Hunt, et al. 2004; Houck, et al. 2008; Cobb, et al. 2009) . با این حال نتایج این مطالعات به دلیل تغییرات در موجود در طبقه بندی پاسچر پا و روشهای مدل سازی بیومکانیکی مورد استفاده متناقض هستند. روشهای طبقه بندی قبلی شامل مشاهده دیداری ( Hunt et al. 2004 ) ، ارزشیابی گونیومتریک ( Houck et al. 2008) ، اندازهگیری نسب قوس (Cobb, et al.2009) ، و ترکیب روش استاتیک و دینامیک دو بعدی قوس طولی داخلی میباشد ( twomey, et al. 2010) .
اثرات پاسچر پا بر عملکرد دینامیک اندام تحتانی نامعلوم باقی مانده است. هنوز بطور گستردهای گمان میشود که تغییرات ساختاری و عملکردی پا نظیر پای صاف، باعث یک جهتگیری جبرانی میشود و در نتیجه، باعث انحراف مکانیکی کل اندام تحتانی در طول راه رفتن میگردد. بوسیله خصوصیات مکانیکی پا میتوان انرژی جابه جا شده در اندام تحتانی را تعیین نمود و نیز میتوان الگوی بارگذاری در حرکات انتقال وزن را بدست آورد ( Twomey , et al. 2010). از آنجایی که تحقیقات مرتبط با تفاوتهای کینتیکی و کینماتیکی در زمینه خستگی محدود هستند، مطالعه تغییرپذیری پارامترهای راه رفتن میتواند منجر به شناخت مهمی در خصوص راه رفتن شود ( Stergiou, et al. 2002 ) .
پایایی و اعتبار الگوهای نیروی عکس العمل زمین در طول راه رفتن قبلا در جامعههای آماری متفاوت و موقعیتهای گوناگون مورد بررسی قرار گرفته است (Stergiou, et al. 2002 ) ، اما تحقیقات اندکی در مورد خستگی و اثر آن بر کینتیک و کینماتیک راه رفتن موجود میباشد. در عارضه کف پای صاف، اورژن پاشنه، چرخش داخلی درشت نی و افزایش ابداکشن جلوی پا باعث کاهش جذب ضربه و کاهش کارآمدی راه رفتن میشود، بنابرین در این پژوهش محقق بر آن است تا اثر خستگی را بر پارامترهای کینماتیکی راه رفتن دو گروه نرمال و دارای کف پای صاف مشخص نماید. بنابرین سوالاتی که مطرح میشوند عبارتند از:
1-4 اهداف پژوهش
.1-4-1 هدف کلی
بررسی تاثیر متقابل بین عاملهای ساختار کف پا، خستگی و متغییرهای بیومکانیکی راه رفتن
1-4-2. اهدف جزیی
*مقایسه دامنه حرکتی مفاصل مچ، زانو و ران هنگام راه رفتن
*تعیین اثر خستگی بر متغیرهای زوایای مفصل و پارامترهای سری-زمانی راه رفتن
1-5. فرضیههای تحقیق
* دامنه حرکتی مچ، زانو و ران در افراد کف پای صاف بیشتر از افراد نرمال تغییر میکند.
* بین عاملهای کف پای صاف و خستگی، تاثیر متقابل معنیداری وجود دارد.
تحقق استقلال در زندگی یکی ازچشماندازهای مهم آموزش به افراد دارای ناتوانی ذهنی است تا از طریق آموزش، مهارتهای زندگی مستقل و امکان زندگی در اجتماع را پیدا کنند (بهراد، 1384). وجود مشکل در قابلیتهای تعادلی و راه رفتن خطرات پایداری برای افتادن و سقوط در افراد کم توان ذهنی است ( انکلار،2012). تعدادی از پژوهشها بیان میکنند که میزان افتادن در افراد کم توان ذهنی زیاد است که این افتادن خود میتواند منجر به آسیب در این افراد شود (هسی و همکاران، 2001)،(کوکس و همکاران، 2001 ). برای مثال افراد مبتلا به کم توانی ذهنی بیشتر درمعرض خطر شکستگیهای مربوط به افتادن به دلیل تراکم کم مواد معدنی در استخوانها هستند (ژافه و همکاران، 2005). میزان بستری شدن در بیمارستان به دلیل آسیب در افراد کم توان ذهنی دو برابر افراد عادی است که بسیاری از این صدمات ناشی از افتادن و سقوط است (شراد و همکاران، 2001). با وجود نقش مرکزی قابلیت های تعادل و راه رفتن در تحرک تعجبآور نیست که میزان تحرک در افراد مسن کم توان ذهنی در مقایسه با گروه همسالان عادی کمتر باشد (کلاور و همکاران، 2009). برنامه مداخله ای مناسب می تواند این دو قابلیت مهم را در این افراد افزایش و امید به زندگی را در آنها بالا ببرد (دی،1987). شواهد قابل قبولی برای موثر بودن برنامههای ورزشی در بهبود تعادل و راه رفتن در افراد عادی وجود دارد (گیلیسپی و همکاران،2009). همچنین بررسیهای متعدد نشان میدهد که مداخلات مختلف در بهبودی تعادل و قدرت در اشخاص کم توان ذهنی موفقیت آمیز بوده است (آنجلو-بارسو و همکاران، 2008)، (کارملی و همکاران، 2005). نتایج پژوهش (آلبرت و پتیپس، 2008) نشان داد که حرکات موزون باعث افزایش تعادل حرکتی در کودکان7 تا 11 ساله کم توان ذهنی می شود. در پژوهشی یوکسالان(2008) نشان داد تمرینات جسمانی بر تعادل کودکان 3 تا 6 ساله کم توان ذهنی تاثیر دارد. وانگ(2002) تاثیر شش هفته تمرینات پلومتریک را بر میزان تعادل افراد کم توان ذهنی مثبت دانسته است. همچنین اجرای هشت هفته تمرینات ایروبیک باعث افزایش میزان تعادل این افراد شد (بوسول، 1991).به طور کلی با توجه به تحقیقات حاضر و بنا به اهمیت آموزش مهارتهای ادراکی –حرکتی و کمبود میزان تعادل در کودکان کم توان ذهنی این تحقیق در پی پاسخگویی به این سوال می باشدکه آیا تمرینات ادراکی- حرکتی میتواند بر روی تعادل ایستا و پویای کودکان کم توان ذهنی موثر باشد.
1-3 اهمیت و ضرورت انجام تحقیق
بر اساس آمار منتشر شده توسط سازمان سلامت جهانی حدود 3 درصد جمعیت جهان را افراد کم توان ذهنی تشکیل می دهند که از این تعداد درصد بالایی از آن در کشورهای جهان سوم به سر میبرند. به گفته سازمان بهزیستی کشورمان 4/5 میلیون نفر کم توان ذهنی در کشورمان وجود دارد همچنین سازمان آموزش و پرورش استثنایی استان کرمان تعداد دانش آموزان کم توان ذهنی آموزش پذیر مدارس استان کرمان را در سال تحصیلی (91-90)حدود 3200نفر اعلام کرد.
بر اساس بررسی کارملی و همکاران (2005) افراد کم توان ذهنی خفیف به دلیل اختلال در یکپارچگی حسی –حرکتی، در آزمونهای ادراکی حرکتی نمره کمتری نسبت به افراد عادی دریافت کرده و وضعیت تعادلی آنها بیثباتتر از افراد سالم است. همچنین کودکان کم توان ذهنی در مهارتهای حرکتی درشت از جمله تعادل پرتاب کردن و پریدن عقبتر از کودکان عادیاند (پهلوانیان، 1391). این کودکان از نوباوگی کمبودهایی در نواحی حرکتی همخوان با فرایندهای حسی ـ عصب شناختی، رشد حرکتی، کشش در مقابل جاذبه، جهت یابی ،تعادل بدن، جابه جایی وزن و تحمل وزن نشان می دهند(شپرد،1980).
ورزشکاران معلول با چالشهای زیادی در طول تمرین و مسابقه روبرو هستند. ورزشکاران دارای جسم توانا یا بدون معلولیت در طول حرفه خود اغلب با موانع بسیاری روبرو هستند. با این حال تعداد کمی از این ورزشکاران قابل ملاحظهای در طول سالها افزایش یافته است، به طور مثال بازی پاراالمپیک تابستانی افزایش تعداد ورزشکاران از400 نفر در سال 1960 به 3806 ورزشکار در پارالمپیک آتن در سال 2004 را نشان میدهد. این موضوع خود میتواند دلیل قانعکنندهای برای اهمیت افزایش قابلیت های حرکتی این افراد باشد.
با توجه به توسعه روز افزون ورزش معلولین به ویژه افراد کم توان ذهنی که بعنوان بخشی از افراد فعال جامعه در رشتههای مختلف ورزشی مشارکت دارند، اما تا کنون تحقیقی با اهداف اختصاصی مذکور با استفاده از دستگاه بایودکس بر روی افراد کمتوان ذهنی انجام نشده است، تحقیق حاضر به دنبال این است که تاثیر تمرینات ادراکی- حرکتی را به عنوان یک استراتژی مداخلهای جدید برروی تعادل ایستا وپویا افراد کم توان ذهنی بررسی نماید. امید است که با انجام این پژوهش گامی در جهت بهبود یکی از مشکلات این افراد برداشته شود.
1-4 اهداف تحقیق
1-4-1 هدف کلی
هدف کلی پژوهش حاضر بررسی تأثیر هشت هفته تمرینات ادراکی- حرکتی بر تعادل ایستا و پویای دانش آموزان پسر11 تا 14 سال کم توان ذهنی آموزش پذیر شهرستان کرمان می باشد.
1-4-2 اهداف اختصاصی
1- بررسی تاثیر تمرینات ادراکی-حرکتی بر شاخصهای تعادل ایستای (شاخص کلی، قدامیخلفی، داخلیخارجی) دانش آموزان پسر کم توان ذهنی
2- بررسی تاثیر تمرینات ادراکی-حرکتی بر شاخصهای تعادل پویای (شاخص کلی، قدامیخلفی، داخلیخارجی) دانش آموزان پسر کم توان ذهنی
3- مقایسه میزان تعادل ایستای دانش آموزان پسرکم توان ذهنی در دو گروه کنترل و تجربی قبل و بعد از اعمال پروتکل تمرینی ادارکی-حرکتی.
4- مقایسه میزان تعادل پویای دانش آموزان پسرکم توان ذهنی در دو گروه کنترل و تجربی قبل و بعد از اعمال پروتکل تمرینی ادارکی-حرکتی. 1- 5 فرضیه های تحقیق
فرضیه اول: بین شاخصهای تعادل پویا گروه کنترل در پیش آزمون در مقایسه با پس آزمون تفاوت معنی داری وجود دارد.
فرضیه دوم: بین میزان تغییرات شاخصهای تعادل پویا بعد از دوره مداخله در گروه تجربی در مقایسه با گروه کنترل تفاوت معنی داری وجود دارد.
فرضیه سوم: بین شاخصهای تعادل ایستا گروه تجربی در پیش آزمون در مقایسه با پس آزمون تفاوت معنی داری وجود دارد.
فرضیه چهارم: بین شاخصهای تعادل ایستا گروه کنترل در پیش آزمون در مقایسه با پس آزمون تفاوت معنی داری وجود دارد.
فرضیه پنجم: بین میزان تغییرات شاخصهای تعادل ایستا بعد از دوره مداخله در گروه تجربی در مقایسه با گروه کنترل تفاوت معنی داری وجود دارد.
1-6 پیش فرض های تحقیق
پیش فرض های تحقیق حاضر به شرح ذیل می باشد:
1-7 محدودیت های تحقیق
1- عدم کنترل خصوصیات ژنتیکی و ویژگی های خلقی که ممکن است در اجرای افراد مؤثر باشد.
2- عدم کنترل کامل خصوصیات محیطی مانند: تغذیه، فعالیت روزمره، استراحت، وضعیت اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و بهداشتی.
3- احتمال تمرین ذهنی برخی از آزمودنی ها خارج از چارچوب تمرین.
mentally retarded Syndrome
Gambta& Gary
psychomotor
Youkslen
Wang
World Health Organization