در ایران ورزش از اهمیت خاصی بر خوردار است، بویژه ورزش قهرمانی که دارای اهمیت بیشتری نسبت به ورزش همگانی دارد. بطور کلی موفقیت بین المللی برای ورزشکاران یک کشور، باعث تقویت وجهه و اعتبار آن کشور در سطح جهان است(هیل ویلیام 1997).
فری و استونر (1995) [2] و فرید دیوید (1998) [3] برنامه ریزی راهبردی را ابزار مدیریتی توانمندی تعریف می کنند که برای کمک به سازمان ها طراحی شده تا آنها به صورت رقابتی خود را با تغییرات پیش بینی شدۀ محیط تطبیق دهند.
به ورزش قهرمانی فوتبال اهمیت بیشتری نسبت به دیگر رشته ها داده می شود که به علت جذابیت و پر طرفدار بودن این رشته نسبت به سایر رشته های ورزشی است(محمدی،1384)، ورزش قهرمانی فوتبال جمهوری اسلامی ایران نسبت به کشورهای برزیل، ایتالیا، روسیه، آلمان، آرژانتین، اسپانیا و دیگر کشورهای صاحب قدرت که از این لحاظ در سطح بالایی قرار دارند، جایگاه ارزشمندی ندارد، که این امر نیز در استان سیستان و بلوچستان نسبت به کل کشور نیز مصداق دارد(62و63)، در چند دهه گذشته رقابت بین کشورها برای بالابردن مدالها در رقابتهای بین اللملی شدت بالایی به خود گرفته و این امر منجر شده که دولتها و سازمان های ورزشی در سرتا سر جهان میزان بودجه اختصاصی مربوط به ورزش قهرمانی مخصوصاً رشته فوتبال را افزایش دهند و به منظور موفقیت بین المللی سیستمهای ورزش قهرمانی کشورها شدیداً متجانس و همگن شده اند و همه آنها تقریباً از سیستم واحدی پیروی می کنند(گیلدفورد برو،2000). علی رغم افزایش رقابتها و تجانس سیستمهای ورزش قهرمانی فوتبال، استراتژی مطلوب برای موفقیت بین المللی، ریشه در پروژه های تحقیقاتی دارد و البته این امر در ورزش قهرمانی فوتبال استان سیستان و بلوچستان که نسبت به ورزش قهرمانی فوتبال کشور در سطح پایین تری قرار داشته و نیاز به تلاش و پیشرفت بیشتری دارد، نیز صادق است. هر امری که بخواهد پیش بسوی موفقیت رود، نیاز به برنامه ریزی، طراحی و تدوین استراتژی های خاص و نظام مندی دارد و از آنجایی که ورزش قهرمانی فوتبال استان سیستان و بلوچستان با داشتن پتانسیل های بالا در فوتبال جایگاه اصلی خود را در کشور هنوز بدست نیاورده، لذا نیاز به طراحی و تدوین استراتژی برای حل این معضل امری بسیار مهم است، و پرسش اصلی پژوهش حاضر، عبارتست از: (( چه استراتژی هایی باید طراحی و تدوین شود که ورزش قهرمانی فوتبال در استان سیستان و بلوچستان توسعه یابد؟ ))
ارتقاء سطح کمی و کیفی سازمان ها و توسعه بهسازی آنها در سطح خرد و کلان از موضوعات مهم برنامه ریزان توسعه پایدار می باشد. نهاد های ورزشی در کشور بایستی توسط مدیران برنامه ریزی شوند تا زمینه توسعه پایدار آنها همواره ایجاد شود و کلیه نهادهای ورزشی در مقام رقابت با سایر نهادها، بایستی بستر حیات و بقاء خود را همواره برنامه ریزی کنند(الوانی،1376).
فوتبال جمهوری اسلامی ایران در سطوح استانی از این قاعده مستثنی نیست، لذا برای توسعه پایدار فوتبال کشور بایستی سراغ برنامه ریزی خرد در سطوح استانی رفت.
رونق فوتبال در استان سیستان و بلوچستان گوشه ای از پیشرفت این رشته در کشور می باشد، حلقه های مسیر ترقی این ورزش در این استان به صورت گسسته و ناقص می باشد، بطوریکه بحث استعدادیابی و مراکز و نهادهای حمایت کننده، مسیر ترقی ورزشکاران این رشته از سطوح آماتور تا سطوح بالای مهارتی در برخی موارد مبهم می باشد. وضعیت منابع انسانی درگیر در فوتبال از مربی، داور، پرسنل و غیره کاملأ مشخص نمی باشد و ابعاد فوتبال تفریحی، قهرمانی، آموزشی و حرفه ای به لحاظ برنامه ریزی و سیاستگذاری و مراکز حمایت کننده آنها به وضوح روشن نمی باشد.
بحث حمایت کنندگان مالی، امکانات و تجهیزات آن به صورت کمی مشخص نمی باشد و همچنین نحوه سیاست گذاری متمرکز یا غیر متمرکز آن بنا به استعداد بومی و محلی نا معلوم است.
بررسی استاندارد ها و نحوه ارزیابی از عملکرد، با تکیه بر شاخص ها به درستی تعیین نشده، حال با توجه به جایگاه فوتبال استان، پژوهش
در زمینه شناخت وضع موجود و مقایسه آن با وضع مطلوب و بررسی ملاک ها و معیار های بحرانی در زمینه ترقی بسیار حائز اهمیت است، بنابراین با پژوهش حاضر اطلاعات آماری دقیق و گسترده ای از وضع موجود به دست خواهد آمد و بالطبع مسیر توسعه پایدار فوتبال استان را مشخص خواهد نمود و شاخص های ارزیابی مقطعی و مستمر از روند رشد فوتبال به دست خواهد آمد و استاندارد های ورزش فوتبال استان و همچنین ماموریت نهاد های حمایت کننده استانی معلوم خواهد شد.
این پژوهش با تکیه بر مطالعات علمی میتواند یک نمای جامع از وضع کنونی فوتبال استان در نزد سیاست گذاران و برنامه ریزان ورزشی به وجود آورد و با ارائه راهبرد های عملیاتی و اجرای دقیق و صحیح آن از سوی مسئولین بتوان گام های اساسی در مسیر توسعه پایدار این ورزش برداشت، همچنین پیش بینی میشود، نتایج این تحقیق الگویی مناسب برای پیشرفت و توسعه ورزش قهرمانی فوتبال سایر استان های غیربرخوردار باشد.
1 ـ طراحی و تدوین استراتژی توسعه ورزش قهرمانی فوتبال در استان سیستان و بلوچستان
1 ـ تدوین وضعیت مطلوب استان سیستان و بلوچستان در زمینه ورزش قهرمانی فوتبال
2- تدوین چشم انداز مطلوب توسعه ورزش قهرمانی فوتبال در استان سیستان و بلوچستان
3 ـ تدوین ماموریت مطلوب توسعه ورزش قهرمانی فوتبال در استان سیستان و بلوچستان
4 ـ تدوین اهداف بلند مدت توسعه ورزش قهرمانی فوتبال در استان سیستان و بلوچستان
5 ـ تدوین نقاط ضعف و قوت، فرصت ها و تهدیدها در توسعه ورزش قهرمانی فوتبال در استان سیستان و بلوچستان
1 – وضیعت استان سیستان و بلوچستان در زمینه ورزش قهرمانی فوتبال چگونه است؟
2 ـ راهبردهای مطلوب توسعه در ورزش قهرمانی فوتبال استان سیستان و بلوچستان چیست؟
1 ـ چشم انداز مطلوب برای توسعه ورزش قهرمانی فوتبال در استان سیستان و بلوچستان چیست ؟
2 ـ ماموریت مطلوب برای توسعه ورزش قهرمانی فوتبال در استان سیستان و بلوچستان چیست ؟
3 ـ اهداف بلند مدت برای توسعه ورزش قهرمانی فوتبال در استان سیستان و بلوچستان چیست ؟
4 ـ نقاط ضعف و قوت، فرصت و تهدیدها در توسعه ورزش قهرمانی فوتبال در استان سیستان و بلوچستان چیست ؟
5 ـ استراتژی ورزش قهرمانی فوتبال در استان سیستان و بلوچستان چیست ؟
Gaston Marcotte and Rene Laronche
.Fry and Stoner
.Fry daivid
اندازه گیری آزمایشگاهی حداکثر اکسیژن مصرفی را می توان به طور کلی، دقیق ترین اندازه گیری توان هوازی بحساب آورد(17). از نظر تاریخی آزمون نوارگردان بالک (1952) اولین آزمون موفق برای اندازه گیری حداکثر اکسیژن مصرفی بود که سپس با معرفی ازمون های مشابه به آزمون های درجه بندی شده (GXT)معروف شدند(54). در حقیقت کار بالک راه را برای اندازه گیری های پیچیده ی آزمایشگاهی توان هوازی هموار نمود و به دنبال آن پروتکل های استاندارد مختلف بیشینه(GXT) و زیر بیشینه برروی نوارگردان و چرخ کارسنج ازجمله پروتکل های بروس، کاتوس بالک – ویر، الستاد، یوسف سام، مک هنری، استانفور و ناتون توسعه یافت(41). این آزمون ها به طور گسترده ای در محیط های پژوهشی و بالینی مورد استفاده قرار می گیرند. به هرحال باوجود پایایی و روایی فوق العاده خوب درآزمون هایGXT به دلیل استفاده از تجهیزات گران قیمت آزمایشگاهی برای اندازه گیری گازهای تنفسی و در برخی موارد به دلیل عدم سازگاری با الگوهای تمرینی ورزش مورد نظر، توسط مربیان و ورزشکاران کمتر مورد استفاده قرار می گیرند(17).
ازطرف دیگراصل ویژگی آزمون در گزینش ورزشکاران، شناخت نسبتاً دقیقی ازقابلیت های فردی در دسترس مربیان می گذارد و بکار گیری این آزمون ها امکان می دهد تا ورزشکارانی با خصوصیات فیزیولوژیکی غالب در رشته های خاص گزینش شوند(19،32). برای مثال در رشته فوتسال مربی باید فاکتورهای مورد نیاز را شناخته و چگونگی افزایش و تقویت آنها را بداند تا بتواند بازیکنان خود را به سطح بالاتری ارتقا دهد (19)، یکی از این عوامل توان هوازی است(24).
باربروآلوارز و همکاران در سال 2005 برای اولین بار آزمونFIET را به منظور ارزیابی توان هوازی بازیکنان فوتسال و توانایی آن ها در اجرای تمرینات منقطع با شدت بالا طراحی کردند(44). بدنبال آن در سال 2010 کاستگنا و همکارانآزمونFIET را با آزمون بیشینه نوارگردان از لحاظ vo2max، لاکتات، ضربان قلب اوج ومسافت طی شده مقایسه کردند.vo2peak بدست آمده از آزمون FIET بطور معناداری از VO2max بدست آمده از آزمون نوارگردان کمتر بود، اما بین ضربان قلب اوج تفاوتی وجود نداشت(54).
به هر حال آزمون FIET ترکیبی از آزمون شاتل ران و یو-یو بوده و در آن از حرکات فوتسال و کار با توپ استفاده نشده است، بنابراین به نظر می رسد با طراحی آزمونی که از نظر فیزیولوژیکی (حداکثر اکسیژن مصرفی، وضربان قلب و لاکتات) شبیه آزمون فزاینده آزمایشگاه ( گاز آنالایزر ) واز نظر الگوی حرکتی و زمانی شبیه به بازی فوتسال باشد، بتوان، توان هوازی بازیکنان فوتسال را بصورت کاربردی ترسنجید، لذا این تحقیق در نظر دارد آزمونی میدانی را برای اندازه گیری توان هوازی طراحی وروایی و پایایی آن را مورد بررسی قرار دهد.
2-1. ضرورت و اهمیت تحقیق
فوتسال، ورزش هیجان انگیز و با تحرکی است که امروزه از جایگاه ویژه ای برخوردار است. بازیکنان فوتسال با توجه به ماهیت این ورزش و محیطی که بازی در آن انجام می شود، از شرایط جسمانی ویژه ای برخوردار هستند، بنابراین تمرین باید با توجه به شرایط انفرادی، سطح توانایی های هر یک از شرکت کنندگان ونیازهای ضروری در مسابقه طراحی شود(33،43).
ورزشکاران برای دستیابی به اوج اجرای ورزشی مجبور به بالا بردن سطح هماهنگی، استقامت، قدرت، توان، چابکی و سرعت هستند(32، 14). بیشتر دانشمندان علوم ورزشی و مربیان اعتقاد دارند که سطح بالای آمادگی هوازی، پیش نیازی برای عملکرد بی هوازی بالا هنگام فعالیت های متناوب طولانی به شمار می رود(14،26) علاوه بر این، ورزشکاران ورزش های تناوبی، معمولا هنگام تمرین های پیش از فصل مسابقه، از دوهای استقامت طولانی مدت برای بهبود توان هوازی استفاده می کنند (76، 14). در فوتسال نیز داشتن سطح مناسبی از توان هوازی می تواند در بازگشت به حالت اولیه بازیکنان در فاصله های استراحت موثرباشد. ماهیت تناوبی فعالیت های بازی فوتسال ایجاب می کند که بازیکنان، آمادگی هوازی بالایی داشته باشند. داشتن این ویژگی اگر با راهبرد های مناسب بازی همراه شود، می تواند خستگی را به تاخیر بیاندازد.
در رابطه با توان هوازی، تحقیقات بسیاری انجام شده و روش های آزمایشگاهی فراوانی برای اندازه گیری آن ارایه شده است، از طر فی در قلمرو علوم ورزشی، علم ارزیابی دستخوش تغییر رو به رشد بوده است. در حقیقت امروزه، آزمون های میدانی، جایگزین روش های پیچیده و پر هزینه آزمایشگاهی شده است و از این رو روایی و پایایی آزمون ها به ویژه آزمون های میدانی اهمیت ویژه داشته است و همواره تلاش می شود، آزمون هایی ابداع شود که علاوه بر جنبه علمی و کاربردی آن، روایی وپایایی لازم را نیز داشته باشد(29،49).
به هرحال تا کنون آزمون توپی که از لحاظ الگوهای حرکتی شبیه به فوتسال باشد برای اندازه گیری توان هوازی ویژه این رشته مورد مطالعه و آزمایش قرار نگرفته است. با طراحی چنین آزمونی که اعتبار وپایایی آن نیزتـأیید شود، مربیان این رشته ورزشی خواهند توانست ارزیابی خوبی از میزان آمادگی هوازی ورزشکاران خود به عمل آورند.
3-1. اهداف تحقیق
1-3-1. هدف کلی:
طراحی و تعیین روایی و پایایی آزمون ویژه توان هوازی بازیکنان زن فوتسال
2-3-1. اهداف اختصاصی:
1)تعیین میزان همبستگی شاخص توان هوازی در آزمون طراحی شده و تجزیه وتحلیل گازهای تنفسی
2)تعیین میزان همبستگی بین نتایج آزمون طراحی شده وتجزیه تحلیل گازهای تنفسی در اندازه گیری متغیرفیزیولوژیکی ضربان قلب بازیکنان فوتسال
3)تعیین میزان همبستگی بین نتایج آزمون طراحی شده و تجزیه تحلیل گازهای تنفسی در اندازه گیری متغیرفیزیولوژیکی لاکتات بازیکنان فوتسال
4)بررسی اختلاف بین نتایج آزمون طراحی شده و تجزیه تحلیل گازهای تنفسی دراندازه گیری متغیرفیزیولوژیکی ضربان قلب بازیکنان فوتسال
5)بررسی اختلاف بین نتایج آزمون طراحی شده و تجزیه تحلیل گازهای تنفسی دراندازه گیری متغیرفیزیولوژیکی لاکتات بازیکنان فوتسال
6) تعیین میزان ICC بین نتایج آزمون طراحی شده در اندازه گیری شاخص توان هوازی بعد از دو مرتبه اجرای آزمون توسط محقق دربازیکنان فوتسال(پایایی)
4-1. فرضیه های تحقیق
1-4-1. فرض کلی تحقیق
آزمون طرح شده برای سنجش توان هوازی بازیکنان فوتسال معتبر است.
2-4-1. فرضیه های جزئی
2) بین نتایج آزمون طراحی شده و تجزیه تحلیل گازهای تنفسی در اندازه گیری متغیر فیزیولوژیکی ضربان قلب بازیکنان فوتسال همبستگی وجود دارد.
3) بین نتایج آزمون طراحی شده و تجزیه تحلیل گازهای تنفسی در اندازه گیری متغیر فیزیولوژیکی لاکتات بازیکنان فوتسال همبستگی وجود دارد.
4) بین نتایج آزمون طراحی شده و تجزیه تحلیل گازهای تنفسی دراندازه گیری متغیرفیزیولوژیکی ضربان قلب در بازیکنان فوتسال تفاوت وجود ندارد.
5) بین نتایج آزمون طراحی شده و تجزیه تحلیل گازهای تنفسی دراندازه گیری متغیرفیزیولوژیکی لاکتات در بازیکنان فوتسال تفاوت وجود ندارد.
6)بین نتایج آزمون طراحی شده در اندازه گیری شاخص توان هوازی بعد از دو مرتبه اجرای آزمون توسط محقق دربازیکنان فوتسالICC وجود دارد.
-Bruse
-kartus
-Balke-ware
-Ellestade
-Usafsam
-Mchenry
-Stanford
5-Progressive Aerobic cardiovascular Endurance Run(PACER)
-Graded Exercise Tests
-Barbero Alvarez
-Futsal Intermittent Endurance Test
-Castagna and et al
مراکز آموزشی، مدارس و دانشگاه ها مکان های بالقوه و بستر های مناسبی برای اجرای برنامه ها جهت ارتقاء رفتارهای فعالیت جسمانی در سراسر طول عمر می باشند، از طرف دیگر دوره نوجوانی، دوره رشد و شکل گیری اعتقادات و عملکردهای سلامتی است و باید همواره به گونه ای عمل کرد که از شیوه زندگی سالم وعوامل مؤثر بر آن حمایت گردد( والاس و همکاران، 2000). فعالیت فیزیکی منظم و ورزش در نوجوانان، و لذت و جذابیت متعاقب آن موجب پیشگیری از انحرافات اجتماعی، تبهکاریها، بزهکاری، رفتارهای مخاطرهآمیز واعتیاد، و تفریحات ناسالم در آنان میگردد (کن و همکاران، 2000).
فعالیت جسمانی به طور چشمگیری در دوره نوجوانی کاهش پیدا میکند، علاوه بر این، این کاهشها در دختران در مقایسه با پسران شدت بیشتری را نشان میدهد(گروه سلامت و خدمات انسانی آمریکا، 1996). سطح فعالیت جسمانی با انجام مداخلات رفتاری قابل اصلاح و تغییر است، در حال حاضر ضرورت انجام مداخلات مؤثردر فعالیت جسمانی وجود دارد، چرا که پنجاه درصد از افرادی که برنامه فعالیت جسمانی را شروع کردهاند در طول شش ماه بعداز آن فعالیت جسمانی شان متوقف می شود. عوامل نفوذکننده در سبک زندگی فعال جسمانی و چگونگی پذیرش فعالیت جسمانی و بقا و تداوم آن بطور کامل شناخته نشدهاند، شناسایی و معرفی چنین متغیرهایی می تواند کمک به توسعه تداخلات و برنامه های مؤثرتر برای افزایش هر دو وضعیت، اتخاذ فعالیت جسمانی، و پذیرش و تداوم آن برای جمعیت های نوجوان باشد(والاس وهمکاران، 2000). جهت درک سطوح فعالیت جسمانی در بین اشخاص، محققین مختلف تعدادی متغیرهای ارتقا دهنده سطوح فعالیت جسمانی را شناسایی نمودهاند. این متغیرها شامل متغیرهای دموگرافیک، شناختی، رفتاری، محیط اجتماعی و محیط فیزیکی هستند.(براون، 2005).
مسئله اصلی در تحقیقات و برنامههای فعالیت جسمانی شناخت دقیق عوامل مؤثر روانی، اجتماعی و محیطی مرتبط با فعالیت جسمانی است و این شناخت میتواند در مداخلات رفتاری، منجر به برنامهریزی دقیق برای افزایش رفتارهای فعال جسمانی گردد. تحقیقات نشان داده است که عوامل موثر در مشارکت و موانع زمینهساز عدم مشارکت در میان گروههای سنی، جنسیتی، و طبقاتی مختلف متفاوت است(فاندرهورست و همکاران، 2010). سوالی که مطرح میشود این است که کدام عوامل روانی، اجتماعی و محیطی موثر با میزان فعالیت جسمانی دانشآموزان دختر در شهر ارومیه مرتبطند؟ و کدام عوامل تاثیر بیشتری دارند؟
به همین دلیل هدف تحقیق حاضر تعیین « عوامل روانی، اجتماعی و محیطی اثرگذار بر فعالیت جسمانی دانشآموزان دختر مقطع متوسطه شهر ارومیه» میباشد.
ورزش و اوقات فراغت از نهادهای اجتماعی ثانویه محسوب می شود و در کنار نهادهای اولیه مانند خانواده و آموزش و پرورش دارای کارکردهای بسیاری است تا جائی که برخی تمدن فعلی را تمدن فراغت نامیده اند. بنابراین امروزه ورزش، به حدی از گسترش و توسعه رسیده است که از سوی کارشناسان به عنوان« جهان کوچک در جامعه» قلمداد می شود. به اعتقاد صاحب نظران ورزش، ارزش ها، ساختار و نیروی محرکه جامعه را نشان می دهد و ویژگی های اجتماعی را منعکس می سازد(عبدلی،1386). به همین دلیل برخی از پژوهش گران بر این عقیده اند که ورزش آیینه جامعه است و ساختار های ورزشی ، ساختار های دیگر جامعه مانند ساختار اقتصادی و سیاسی را که مردان از آن سودی می برند، منعکس می کنند. زنان و مردان در فرآیند جامعه پذیری از طریق ورزش با نوعی دنیای مردانه و زنانه در این زمینه مواجه می شوند(هولند و اوگلزبی، 1979). همچنین از طریق ورزش می توان درباره سطح پیشرفت اجتماعی و اقتصادی یک جامعه قضاوت کرد، زیرا پیشرفت و توسعهی ورزش به عوامل اجتماعی- فرهنگی حاکم بر جامعه وابسته است(عبدلی،1386). ورزش به عنوان یکی از نهادهای ثانویه جامعه یمدرن، کارکردهایی چون سلامت، تفریح، هویت یابی، رفاه اقتصادی و… به همراه دارد. جوامع جدید بیش از هر زمانی به ورزش نیاز دارند زیرا جامعهی سالم نیازمند نیروهای سالم و با نشاط است. ورزش مانند سایر پدیده ها در جامعه تحت تأثیر عوامل اجتماعی و فرهنگی قرار دارد و برخی محققان ورزش را یک امر فرهنگی و زبان مشترکی برای برقراری ارتباطات جهانی می دانند(لیکر،2002). فرصت های زنان در حوزه ورزش قابل مقایسه با مردان نیست، به همین دلیل یکی از اساسی ترین موضوعات مطرح در جامعه شناسی ورزش شناخت علل مشارکت پائین بانوان در فعالیت های ورزشی و عوامل تأثیر گذار بر آن است: به دلایل فراوانی که
اغلب آن ها فرهنگی- اجتماعی هستند، زن در طول تاریخ فرصت کافی پیدا نکرده است تا شایستگی خود را برای مشارکت فعال در ورزش به اثبات رساند، زیرا مرزهایی در برابر زن نهاده شده که این مرزها را نقش های اجتماعی او، به عنوان موجود مؤنث ترسیم کرده است(انور الخولی،1381). در اکثر جوامع فعالیت های ورزشی به صورت سنتی مختص مردان تعریف شده و امکانات ورزشی بیشتر به آنها اختصاص می یابد؛ و ورزش اساساً یک فعالیت مبتنی بر جنسیت است، فعالیتی که نه تنها برای مردان و پسران روی خوشی نشان میدهد، بلکه ارزش ها و مهارت هایی را که به روشنی مردانه تعریف می شوند ترویج می نمایند(برل، 2000). به منظور بهرهگیری بیشتر دختران از فوائد متعدد مشارکت در فعالیتهای جسمانی شناخت عوامل اثرگذار بر فعالیت بدنی بسیار حائز اهیمت است. همچنین مشارکت در فعالیتهای بدنی در سنین کودکی و نوجوانی، احتمال تداوم ورزش در سنین بزرگسالی را افزایش میدهد بنابراین شناخت این عوامل اثرگذار در دوره نوجوانی بسیار مهم است. بنابراین تحقیق حاضر درپی شناخت عوامل روانی، اجتماعی و محیطی اثرگذار بر فعالیت ورزشی در میان دختران دانشآموز دبیرستانی است.
تعیین عوامل روانی، اجتماعی و محیطی مرتبط با فعالیت جسمانی دانشآموزان دختر مقطع متوسطه شهر ارومیه
.Warburton
.Puskar
.Kirkcaldy
.United States Department of Health and Human Services
.Levers
.Mahon
.Sallis
.Wallace
.Kann et al.
. U.S. Department of Health and Human Services
.Brown
.van der Horst et al.
.Holland & Oglesby
.Laker
امروزه سازمان در دنیایی به سر می برند که پویایی، تغییر و پیچیدگی جزء عناصر اصلی آنها بوده و برای استفاده از فرصت های زودگذر عصر حاضر، ناچار به ایجاد ساختار منعطف و بهره مندی از امکانات بیرون از سازمان هستند. در این راستا کاهش فعالیت های دولتی و حرکت به سمت کوچک سازی مانند مهندسی مجدد، خصوصی سازی، برون سپاری و پیمان کاری روش های غالب است. سازمان ها دیگر سعی نمی کنند تمامی فعالیت های مورد نیاز را خود انجام دهند؛ هر سازمانی یک یا دو فعالیت کلیدی را که مزیت رقابتی و ارزش آفرینی دارد برای خود نگه می دارد و بقیه فعالیت ها را به بیرون می سپارد (خداپرست و همکاران، 1389). در دنیایی کنونی رشد سریع تکنولوژی، افزایش سرعت تغییرات در بازار محصولات، رقبا و گسترش مرزها، سازمان ها را به سوی سازمان های بدون مرز سوق داده است، سازمان هایی با ساختارهای انعطاف پذیر و شبکه های تأمین گسترده، سازمان هایی که قادر باشند همواره خود را با تغییرات محیط هماهنگ سازند و این خود مستلزم قابلیت دسترسی آسان و سریع سازمان به منابع مورد نیاز، همچون نیروی انسانی متخصص، دانش فنی و تکنولوژی پیشرفته خارج از سازمان است (گراف و همکاران، 2005). برون سپاری به عنوان یکی از ابزارهای توسعه سازمان ها و ارتقاء بهره وری در قالب کوچک سازی، در سال های اخیر مورد توجه مدیران و مسئولان سازمان ها قرار گرفته و به صورت های مختلف به اجرا درآمده است، اما تاکنون موضوع برون سپاری غالباً به صورت کلی ارائه شده و مورد ارزیابی قرار می گرفته و الگوی مشخصی به منظور برون سپاری ارائه نشده است (یانگ و همکاران، 2000).
در بررسی کارهای انجام گرفته مرتبط با برون سپاری مشخص می شود که این موضوع عمدتاً در بخش تولیدی و صنایع مختلف از جمله صنایع خودروسازی، پوشاک، فناوری اطلاعات، صنایع غذایی و غیره مورد استفاده قرار گرفته و رو به گسترش است؛ اما در بخش خدمات و سازمانهای دولتی که عامل رقابت پذیری در آنها مد نظر نیست، کمتر مورد توجه قرار گرفته شده است (تبریز و شایسته، 1390). از آنجا که تصمیم گیری برای برون سپاری در آموزش کارکنان یک تصمیم کاملاً پیچیده و مهم و اقدامی ضروری برای سازمان ها به شمار می رود، لذا مدیران باید قبل از هر اقدام، اثرات متنوع آن را بر تمامی اجزای سازمان در کوتاه مدت و بلند مدت مد نظر قرار دهند و در به کارگیری آن، به تمامی جنبه های فنی و تخصصی از دیدگاه مشتریان، ذینفعان کارکنان و در نهایت اهداف سازمان توجه کنند (قهرمانی، 1386).
نقش و جایگاه آموزش در تأمین و تربیت نیروهای انسانی کارآمد و ایجاد سرمایه های فکری که عامل اصلی توسعه و تعالی سازمان ها به شمار می رود، موجب شده است، مدیران ارشد سازمان ها به این امر توجه ویژه ای نشان دهند. هر روز شمار طرفداران و حامیان آموزش و بهسازی منابع انسانی در سازمان های بزرگ و کوچک رو به فزونی است. اما مسأله اصلی آن است که صرفاً توجه و تأکید مدیران و تخصیص منابع مالی چشم گیر به امر آموزش کارکنان، کافی نیست و آموزش به عنوان یک فعالیت تخصصی، نیازمند تعمق و بینش همه جانبه ای است که موجب تحقق اهداف فردی و سازمانی شود. آمارها نشان می دهند، بسیاری از سازمان های تولیدی و خدماتی، ضمن پرداختن به این مهم به درستی از انجام این امر بر نیامده اند؛ نه تنها منابع و فرصت های خود را از دست داده اند، بلکه با کاهش انگیزه نیروی انسانی مواجه شده اند (قهرمانی، 1386). کرمیک (2006) بیان می دارد با وجود اینکه برون سپاری فعالیت ها، امکان ایجاد فرصت های بزرگی را برای سازمان فراهم می آورد، در عین حال سازمان را با مخاطراتی نیر مواجه می کند. اگر سازمان ها در برون سپاری فعالیت ها به اشتباه عمل کنند، شکاف عمیقی در آموزش و پایگاه دانش آنها ایجاد می شود که فرصت های بعدی را از آنها می گیرد. بنابراین برون سپاری فعالیت هایی که ارتباط مستقیمی با حیات سازمان دارند، کار ساده ای نیست و با توجه به پیامدهایی که در پی خواهد داشت، به یک روش قوی و کارآ نیاز دارد. انتخاب راهبرد برون سپاری در امر آموزش، امروزه مورد استقبال بسیاری از سازمان ها قرار گرفته است و هر یک به فراخور موقعیت خاص خود و به دلایل متعدد به این امر اقدام می کنند (برون، 2004).
در نهایت با توجه به مطالب بیان و ضرورت بررسی موضوع برون سپاری خصوصاً در محیط ورزشی و با توجه به جدید بودن کاربرد موضوع برون سپاری در حوزه ورزش، محقق در این پژوهش به دنبال مطالعه موانع برون سپاری آموزش در ورزش از دیدگاه کارشناسان و مدیران ورزشی استان کردستان به منظور دست یابی به اهداف مورد نظر است.
تأمین منابع از خارج از سازمان می تواند باعث کاهش هزینه ها شود و به سازمان این امکان را دهد تا توجه بیشتری را صرف فعالیت های کسب و کار اصلی خود معطوف کند. سازمان های بسیاری برای حفظ مزیت رقابتی خود از این روش استفاده می کنند (کیولان و همکاران، 2003). در واقع برون سپاری عبارتست از واگذاری فعالیت های تکراری و متناوب داخلی و نیز اختیارات تصمیم گیری سازمان به نیروی های خارج از آن در قالب یک قرارداد یا تفاهم نامه (گریور، 1999). امروزه برون سپاری طیف گسترده ای از تأمین کالاها و خدمات مشاوره ای، علمی و فناورانه را شامل می شود که سازمان ها بنابر ملاک های فنی و استانداردهای عملیاتی به تأمین و یا خرید آنها از بیرون از سازمان اقدام می کنند. در چنین موقعیتی است که مدیران و تصمیم گیران سازمانی به مسائل کلیدی سازمان و تدوین اهداف و چشم اندازهای متعالی خواهد پرداخت و آن دسته از فعالیت هایی را که از طریق ارائه دهندگان خارجی متخصص با اثربخشی و کارآمدی بیشتر قابل واگذاری است، به تأمین کنندگان خارج از سازمان می سپارند (وودی، 2004).
مطالعه ادبیات و سوابق موضوع نشان می دهد که برون سپاری طی دو دهۀ اخیر از حوزه امور و فعالیت های فنی و تولیدی به حوزه اداری، مشاوره ای و در جدیدترین شکل خود به امور آموزش سازمانی گسترش یافته است (نوردین، 2007). تأمین منابع از خارج از سازمان می تواند باعث کاهش هزینه ها شود و به سازمان این امکان را دهد تا توجه بیشتری را صرف فعالیت های کسب و کار اصلی خود معطوف کند. سازمان های بسیاری برای حفظ مزیت رقابتی خود از این زوش استفاده می کنند. تیم های خدمات و اطلاعات مدیریت اولین حوزه های عملیاتی بودند که به شدت برای تأمین نیازهای خودشان، از منابع خارج سازمان استفاده می کنند (کیولین، 2003). سازمان ها برای دست یابی به بهره وری نیاز دارند تعدادی از فرآیندهای خود را برون سپاری نمایند. بهره وری از دو جزء اصلی کارآیی و اثربخشی تشکیل می شود که بخش کارآیی مربوط به تعیین نیازها و خواسته های مشتریان و بخش اثربخشی شامل منابع مورد استفاده می باشد. سنجش هر یک از این دو عنصر میزا بهره وری سازمان را مشخص می کند (اسپینو و همکاران، 2004). یکی از اهمیت های برون سپاری فرآیندهای تجاری آزاد شدن وقت مدیران اجرایی از مسئولیت های روزانه می باشد. هنگامی که فرآیندهای تجاری به طور موفقیت آمیز برون سپاری شوند، مدیران از زمان آزاد کافی برای جستجوی حوزه های درآمدی جدید، تسریع پروژه های دیگر و تمرکز روی مشتریان برخوردار خواهند بود که این در نهایت به بهبود در بهره وری منجر خواهد شد (هود و همکاران، 2003).
دلایل اصلی و عمده برای واگذاری فعالیت ها به بیرون از سازمان را که مدیریت شبکه و زنجیره تأمین شکل می دهد می توان شامل منابع آزاد برای سرمایه گذاری، بهبود تمرکز سازمان، بالا بردن امکان دسترسی به وجوه سرمایه، کاهش هزینه های عملیاتی، کاهش مخاطره و رهایی از کمبود منابع داخلی و غیر قابل دسترسی (محمدکریمی و همکاران، 1391). انتخاب راهبرد برون سپاری در امر آموزش، امروزه مورد استقبال بسیاری از سازمان ها قرار گرفته است و هر یک به فراخور موقعیت خاص خود به دلایلی از قبیل کاهش هزینه های ثابت آموزش، بهره گیری از خدمات کیفی و تخصصی تر، آزاد سازی منابع و شناسایی و دست یابی به مناب برون سازمانی به این امر اقدام می کنند (برون، 2004).
محقق در این پژوهش به مطالعه موانع برون سپاری آموزش در ورزش از دیدگاه کارشناسان و مدیران ورزشی استان کردستان می پردازند تا ضمن دست یابی به اهداف تعیین شده بتواند کمک شایانی در بحث برون سپاری آموزش و مدیران و مسئولان ورزش به منظور انجام برنامه ریزی های ضروری ارائه نماید.
هدف کلی:
مطالعه موانع برون سپاری آموزش در ورزش از دیدگاه کارشناسان و مدیران ورزشی استان کردستان.
اهداف جزئی:
سالمونی و همکاران (1984) برای به دست آوردن نتیجهای منسجمتر، تعداد زیادی از پژوهشها را مرور کردند، که تلاش آنها منجر به پیدایش فرضیه هدایت شد. براساس این فرضیه، فراوانی کمتر بازخورد فراگیرنده را به استفاده از فرایندهای مفید یادگیری تشویق میکند و نقش بازخورد افزوده، هدایت فرد برای اجرای صحیح مهارت در طول تمرین است. به عبارت دیگر بازخورد به کوششهای ناموفق و خطاهای بزرگتر، یعنی زمانی که فراگیر به حرکات صحیح هدایت میشود، مؤثرتر از بازخورد به کوششهای موفق و خطاهای کوچکتر است. شواهد پژوهشی دیگر نشان داده بودند که، بازخورد پس از کوششهای ضعیف (استفاده از نقش اطلاعاتی بازخورد)، برای پیشرفت اجرا مؤثرتر است و تجربهای که فرد در اصلاح خطا به دست میآورد، اهمیت ویژهای برای کسب مهارت دارد (مگیل، 2004). یافتههای رایت (1997) بر مؤثر بودن بازخورد به کوششهای ضعیف نسبت به کوششهای خوب دلالت داشت و نتیجه پژوهش بارنی و لی (2007) بیانگر برتری بازخورد به کوششهای ضعیف نسبت به بازخورد به کوششهای قوی بود.
اما دیگر پژوهشها، نظری متفاوت را بیان داشته و اظهار میدارند، ارائه بازخورد پس از کوششهای خوب (استفاده از نقش انگیزشی بازخورد) تأثیر بیشتری بر یادگیری مهارتهای حرکتی دارد. آلیس و جاج (2005) طی پژوهشی اظهار داشتند، آزمودنیها به دنبال دریافت بازخورد مثبت اهداف سطح بالاتری را انتخاب میکنند و بدین ترتیب یادگیری آنان افزایش مییابد.
نتایج پژوهشها چیویاکفسکی و ولف (2005) این فرضیه را به چالش کشید. آنها وقتی اثر بازخورد خودکنترل (بازخوردی که بر حسب نیاز و درخواست یادگیرنده ارائه میشود) و آزمونگر کنترل (بازخورد براساس تشخیص مربی مبنی بر نیاز شاگرد ارائه میشود) را بر یادگیری مقایسه کردند، دریافتند گروه خودکنترل که بعد از انجام تکلیف تصمیم به دریافت بازخورد میگرفتند نسبت به گروه دیگر در وقت اجرا برتر بودند و بنابراین ایجاد فرصت برای یادگیرنده به منظور اینکه بعد از اجرا تصمیم به دریافت بازخورد بگیرد نسبت به شرایطی که این فرصت داده نشود، منتهی به یادگیری بهتری میشود.
بازخورد خودکنترل، بازخوردی است که طی آن امکان مشارکت فعالانه آزمودنی در تعیین ویژگیهای تمرین میسر میگردد (مگیل، 2004). معمولاً پژوهشها انجام شده به صورت خودکنترل به این منوال انجام میشود که گروه خودکنترل را به یک گروه دیگر که به صورت جفتشده با آنها هستند، مقایسه میکنند. گروه دریافتکننده بازخورد خودکنترل دارای مزیتهای یادگیری بیشتری نسبت به گروه بازخورد جفتشده آنها بودند. به این دلیل که گروه جفتشده دقیقاً در همان کوششهای قرینهای بازخورد دریافت میکردند که گروه خودکنترل درخواست داده بودند، لذا هیچگونه اختیاری نسبت به دریافت بازخورد نداشتند. چیویاکفسکی و ولف (2005) نیز به صورت غیرمنتظره متوجه شدند که آزمودنیها بعد از کوششهای موفق درخواست بازخورد میکنند. براساس این یافته، آنها مطالعات دیگری برای مقایسه اثر بازخورد به کوششهای موفق و ناموفق بر یادگیری حرکتی انجام دادند، به طوری که یک گروه روی بهترین کوششها و گروه دیگر روی ضعیفترین کوششها بازخورد دریافت کردند. سپس مشاهده کردند که اجرای هر دو گروه در مرحله اکتساب تفاوت معناداری نداشت، ولی در آزمون یادداری گروه بازخورد به کوششهای موفق به مراتب بهتر از گروه بازخورد پس از کوششهای ضعیف بود و این تفاوت معنادار بود. ضمن اینکه حمایتطلب (2014) نیز در پژوهشی اثرات بازخورد خودکنترل و بازخورد آزمونگر کنترل بر یادگیری حرکتی در افراد مبتلا به فلج مغزی را مورد بررسی قرار داد، مشخص شد که بازخورد خودکنترل مؤثرتر از بازخورد آزمونگر کنترل بر یادگیری حرکتی در افراد مبتلا به فلج مغزی میباشد. چیویاکفسکی و ولف (2007) نشان دادند ارائه بازخورد به آزمودنیها پس از کوششهای خوب در مقابل ارائه بازخورد پس از کوششهای ضعیف، یادگیری بیشتری را ایجاد میکند. این یافتهها با این دیدگاه که بازخورد پس از خطاهای بزرگ دارای اهمیت است، مغایرت داشت. آنها در توجیه نتایج خود اظهار داشتند، برای یادگیرنده دریافت بازخورد مثبت نسبت به بازخورد منفی انگیزانندهتر است و موجب یادگیری مؤثرتری میشود.
بدنبال پژوهشها چیویاکفسکی و ولف (2002 و 2007)، نتیجه پژوهش چیویاکفسکی، ولف، والی و برگز (2009) و پترسون و کارتر، (2010) نشان داد که آزمودنیها اغلب تمایل دارند پس از کوششهای خوب خود تقاضای بازخورد نمایند. این بدین معنی است که افراد در تعیین نسبی تلاشهای خوب و بد خود کارآ هستند و میتوانند کوششهای خوب خود را از کوششهای ضعیف خود تشخیص دهند و این یافتهها پیشنهاد میکنند که ممکن است یکی از دلایل اثربخشی بازخورد خودکنترل این باشد که این روش پتانسیل افزایش احساس شایستگی یادگیرنده را دارد. اما در این میان باقرلی و همکاران (1385) نیز در پژوهش خود تفاوتی بین دو گروه بازخورد پس از کوششهای موفق وکوششهای ناموفق مشاهده نکردند. همچنین برخی پژوهشها دیگر نیز به نتایج متفاوتی دست یافتند. به عنوان مثال درنکیده و همکاران (1384) به بررسی تأثیر سه نوع بازخورد حذفی، حذفی معکوس و خودکنترل بر اجرا و یادگیری شنای کرال پرداخت. در گروههای حذفی و حذفی معکوس به ترتیب فروانی نسبی بازخوردها در طول مرحله اکتساب کاهش و افزایش یافت و گروه باخورد خودکنترل در کوششهایی که خودشان درخواست میکردند، بازخورد دریافت نمودند. نتایج اختلاف معناداری را بین انتقال بلافاصه و تأخیری سه نوع بازخورد نشان نداد.
مطالعهای توسط موراتیدیس و همکاران در سال (2008) انجام گرفت، که به بررسی نقش انگیزشی بازخورد مثبت در ورزش و تربیتبدنی پرداختند. نتایج نشان میدهد که ارتباط مثبتی بین بازخورد مثبت و عملکرد وجود دارد، در حالی که بازخورد بدون انگیزش ارتباط منفی با عملکرد را دارا میباشد. به نظر میرسد مزایای روش خودکنترل پدیدهای نسبتاً پایدار باشد، هرچند هنوز دلایل زیربنایی وجود مزایای یادگیری در روش خودکنترل به خوبی روشن نشده است. تاکنون پژوهشی انجام نشده است تا بصورت مستقیم اثر دو وضعیت خودکنترل و آزمونگر کنترل را بر نیازهای روانشناختی یادگیرنده مورد بررسی قرار دهد. تشریحات ارائه شده تاکنون نسبتاً مبهم بوده و غالباً از مفاهیم مرتبط با حیطه یادگیری شناختی مانند درگیری فعال یادگیرنده و یادگیری عمیقتر، برگرفته شده است. از این دیدگاه آزمونهای تجربی مرتبط با مباحث روانشناسی ارائه بازخورد با کمبود مواجه است و هنوز این سؤال بدون جواب باقی است که نوع برتر بازخورد در آموزش تکالیف و مهارتهای پیچیدهای مانند سرویس کوتاه بدمینتون چیست؟ به طور کلی سؤالی که محقق قصد ارائه پاسخی منطقی و علمی به آن دارد این است که آیا بازخورد خودکنترل و آزمونگر کنترل بر میزان انگیزش و سپس یادگیری ورزشکاران اثرگذار است یا خیر؟
در اکثر پژوهشها قبلی گروه خودکنترل با گروه جفتشده مقایسه میشد، گروهی که بدون توجه به عملکردشان و براساس گروه خودکنترل به آنها بازخورد داده میشد، برای مثال آزمودنی گروه جفتشده در همان کوششی بازخورد دریافت خواهد کرد که همتای او در گروه خودکنترل بازخورد درخواست کرده باشد هدف از رویکرد جفت کردن، کنترل مقدار و زمانبندی بازخورد (یا عواملی که توسط یادگیرنده کنترل میشود) است. به دلیل اینکه تعداد میانگین و زمان دریافت بازخورد در گروه خودکنترل و جفتشده یکسان است، بروز هر تفاوتی در آزمون یادداری یا انتقال گروهها میتواند به این واقعیت نسبت داده شود که یک گروه، کنترل بیش از یک متغیر خاص را بر عهده داشته است، در حالی که گروه دیگر (جفتشده) نسبت به این متغیرها آزادی عمل نداشت. مزایایی از برنامه بازخورد خودکنترل در تکالیف حرکتی مختلف دیده شده است. برای مثال برخی پژوهشها از تکالیف پرتابی استفاده کردهاند که در آن بازخورد درباره شکل حرکت (جانل، باربا، فرلیک، تینانت و کاراف، 1995) یا دقت پرتاب (چیویاکفسکی، ولف، لاراگ، کفر و تانی، 2008) ارائه شده است. همچنین نشان داده شده است که بازخورد همزمان خودکنترل یادگیری ویژگیهای ادراکی (مانند تنظیم سرعت راه رفتن در حین راه رفتن از بین درهایی که بصورت مجازی باز و بسته میشوند: هات، کاماچون، فرناندز، جکوبز و منتاگنه، 2009) و یادگیری فرود هواپیمای مجازی (هات، جاکوبس، کاماچون، گالن و منتاگنه، 2009) را افزایش میدهد. محققین دیگری مزایایی از بازخورد خودکنترل در یادگیری تکالیف زمانبندی گزارش کردهاند (چن، هندریک و لیدور، 2002؛ چیویاکفسکی و ولف، 2002؛ پیترسون و کارتر، 2010). پس طبیعی به نظر میرسد که گروه خودکنترل نسبت به گروه جفتشده دارای برتری باشد. این یافتهها نشان میدهند که نیاز یادگیرنده به استقلال نقش مهمی در این موقعیتها ایفا میکند. یافتههای ارائه شده اهمیت اثرات انگیزشی بر یادگیری حرکتی را نشان داده و پیشنهاد میکند ممکن است حداقل بخشی از اثرات برخی از متغیرها که نقش اطلاعاتی برای آنها فرض شده است، بصورت بالقوه به ویژگی انگیزشی آنها مربوط شود. نیازهای روانشناختی پایه مرتبط با احساس «شایستگی» و «استقلال» ممکن است بسیاری از این اثرات انگیزشی را تحت تأثیر قرار دهد. ویژگی انگیزش و بازخورد از عوامل مهم و تأثیر گذار بر عملکرد ورزشکاران میباشد.
ما در پژوهش حاضر ضمن کنترل تواتر بازخورد که موضوعی مهم در این زمینه میباشد، اثرات بازخورد را در شرایط خودکنترل و آزمونگر کنترل و همچنین بازخورد جفتشده با خودکنترل و بدون بازخورد بر انگیزش و یادگیری مهارت سرویس کوتاه بدمینتون را در جوانان مورد مقایسه قرار دادهایم. به نظر میرسد، مطالعۀ میزان انگیزش که به وسیلۀ بازخورد ایجاد میشود، واجد ارزش پژوهشی قابل ملاحظهای باشد. تا از این رهگذر اطلاعاتی را در خصوص اثرگذاری انواع بازخورد به خصوص بازخورد خودکنترل بر انگیزش و یادگیری مهارتهای حرکتی در اختیار مربیان قرار دهیم. بدیهی است کاربرد مناسب بازخورد در امر تسریع یادگیری، موجب صرفه جویی در هزینه و زمان میشود.
هدف از اجرای پژوهش حاضر مقایسه اثرات بازخورد خودکنترل و آزمونگر کنترل بر انگیزش، اجرا و یادگیری سرویس بدمینتون در دانشجویان پسر دانشگاه سمنان میباشد.
.Feedback
.Schmidt
.le
.Knowledge of result
.Magill
.Richardson & le
.Augmented Feedback
.Schmidt & risberg
.Sanli, Patterson, Bray, & Lee
.Adams
.salmoni
.Ghidance Hypothesis
[13].Salmoni , Schmidt & Walter
[14].Wulf & Shea
[15].Pashler, Cepeda, Wixted & Rohrer
.Wright
.Barney and Lee
.Ilies & Judg
.Positive feed
.Chiviacowsky&Wulf
.Self-controled feedback
.Feedback after good trial
.Feedback after poor trial
.Chiviacowsky, wulf, wally & Borges
.Patterson & cater
.Mouratadis et al
.Yoked group
.Janelle, Barba, Frehlich, Tennant & Caraugh
.Chiviacowsky, Wulf, LA Roque, Kaefer & Tani
.Huet, Camachon, Fernandez, Jacobs & Montage
.Huet, Jacobs, Camachon, Fernandez, & Montagne