اما همزمان با به بند کشیده شدن اراده و محدود شدن دامنه گسترده آن، ملاحظات دیگری مانند ملاحظات اخلاقی و مصالح طرف دیگر در قالب شرط قابل بخشش بودن اشتباه امکان ظهور و بروز مییابد و لذا رویه قضایی رسالت تاریخی خود را در زمان مناسب خودش بهانجام میرساند و برخی اشتباهات را غیر قابل بخشش تلقّی می کند.
این درحالی است که در حقوق ما سیر تاریخی اراده متفاوت از حقوق فرانسه میباشد. در حقوق اسلام، اراده مراحل چهار یا پنجگانهای را پشت سر ننهاده است، تا به تبع هر مرحله تدبیری جدید و حکمی نو اندیشیده شود. اراده در حقوق اسلام از همان ابتدا نقش مهم و کلیدی برعهده داشته است، نقشی که با همه اهمیتش در برابر قاعده لاضرر و ملزومات حقوقی آن سرتمکین فرود میآورده است.
اگرچه در استنباط احکام بر مبنای اصل تسلیط (حاکمیت اراده) و قاعد لاضرر در حقوق ما به ویژه درخصوص اشتباه، نواقصی وجود دارد و چنانکه خواهیم دید از ظرفیتهای قاعده لا ضرر برای حفظ مصالح لازمالرعایه استفاده لازم نشده است، لیکن اجتهادات فقها و استدلالهای حقوقدانان در حقوق ما تا کنون نتوانسته است بر اساس این دو قاعده، شرط جدیدی را به نام قابل بخشش بودن اشتباه برای مؤثر بودن آن وضع کند.
مقتضیات این شرط اگرچه در حقوق ما بهخاطر غلبه مبنای اراده مهجور و مغفول مانده است و اگرچه کمتر فقیه یا حقوقدانی جرأت استقبال از آنها را ولو بهخاطر اخلاقی کردن قراردادها دارد، لیکن میتوان در قالب شرایط اثباتی و نه ثبوتی تحت عنوان معقول و متعارف بودن اشتباه تا حد زیادی از آنها استفاده کرد و بدین طریق از مزایای مبانی اخلاقی حقوق فرانسه بدون آنکه مجبور بهدست کشیدن از مبانی حقوق خود باشیم، بهرهمند گردیم.
گفتار چهارم: سایر شرایط
بعد از بررسی سه شرط مهم اشتباه که از شرایط اختصاصی و در عین حال ثبوتی اشتباه بودند، اکنون باید به شرایط عمومی و نیز شرایط اثباتی اشتباه پرداخت. در این گفتار بهاختصار در مبحث نخست به شرایط عمومی و در مبحث دوم به شرایط اثباتی اشتباه میپردازیم.
مبحث نخست: شرایط عمومی
در متون حقوقی مختلف هرازگاهی به طور پراکنده در کنار شرایط ثبوتی سهگانه سابقالذکر، اشاره به شرایطی دیگر شده است. این شرایط چون مختص اشتباه نمی باشد لذا میتوان آنها را شرایط عمومی تأثیر اشتباه نامید. از مهمترین این شرایط وقوع ضرر میباشد. اگر این شرط را لازم بدانیم و درصورت عدم وقوع ضرر ولو اشتباهی رخ داده باشد دادگاه نباید اشتباه را مؤثر در بطلان یا فسخ بداند.
نفع در استناد به اشتباه نیز میتواند شرط عمومی دیگر میباشد. این شرط گرچه تا حد زیادی منطبق با شرط وقوع ضرر است ولیکن این دو شرط متفاوت و مستقل از هم هستند. توضیح آنکه اگرچه همیشه درصورت وقوع ضرر، مدعی اشتباه ذینفع نیز میباشد ولیکن چنین نیست که اگر ضرری واقع نشد، مدعی اشتباه ذینفع نمی باشد. برخی اوقات مدعی اشتباه از بطلان یا فسخ قرارداد سود میبرد، بدون آنکه از صحت و لزوم آن ضرری ببیند. از اینرو هر یک از این دو شرط باید مستقل بررسی شوند.
در کنار این شرط این سؤال مطرح میشود که آیا اشتباهکننده باید در اثر اشتباه ترغیب به معامله شده باشد و یا اینکه این شرط لازم نیست؟ بهدیگر سخن آیا ترغیب طرف در اثر اشتباه شرط لازم برای تأثیر اشتباه است و یا حتی اگر اشتباه موجب ترغیب اشتباهکننده نیز نباشد، اشتباه مؤثر در بطلان و یا فسخ میباشد؟
درخصوص شرط نخست یعنی وقوع ضرر برخی حقوقدانان فرانسوی مانند ریپر گفتهاند که آرایی که بهخاطر فقدان احراز ضرر، قرارداد را حفظ کردهاند، بهاندازه کافی و لازم مورد توجه قرار نگرفتهاند. ریپر در ادامه مثالی میزند و میگوید بدین سان هنگامی که یک فروشنده در امضا یک تابلو یا در قدمت یک کار هنری اشتباه میکند اشتباه کمتر اهمیت دارد، چراکه فروشنده پارچهای را واگذار می کند و قیمت آنرا میگیرد. تنها بایستی هنگامی قرارداد را ابطال کرد که اشتباهش منجر شود که او تابلو را به ثمن بخس واگذار کند.[۱۴۵۳]
این رویکرد رویه قضایی فرانسه که اگر اشتباه منجر به ضرری نگردد حکم به ابطال نیز صادر نمیگردد، در حقوق ما نمیتواند قابل قبول باشد. در حقوق فرانسه هنگامی که خواهان قراردادی را متضررانه امضا کرده باشد، رای به ابطال بهراحتی صادر میشود. اما اگر شرایط مالی معمولی و مناسب ظاهر شود رای به بطلان نیز رد میشود. شرط عدم وقوع ضرر یک شرط حکمی نبوده بلکه بهعنوان یک شرط اثباتی در نظر گرفته میشود. با این تبیین که روش تعیین قیمت بهعنوان علامت این است که یا خریدار اشتباهی را مرتکب نشده است یا وصفی که روی آن اشتباه صورت گرفته است از دیدگاه وی اساسی و بنیادی نبوده است.[۱۴۵۴]
در حقوق ما چون ملاک تأثیر اشتباه و نوع تأثیر آن بر اساس عیب اراده و فقدان قصد یا عیب رضا تعیین میگردد وقوع ضرر یا عدم وقوع ضرر نمیتواند نقش تعیینکنندهای داشته باشد، خصوصاً آنکه چنانکه خواهیم رفع ضرر و جبران خسارت نقشی در رفع خیار یا بطلان قرارداد ندارد. اینکه در حقوق فرانسه این شرط (وقوع ضرر) ولو بهعنوان یک شرط اثباتی برای تأثیر اشتباه در نظرگرفته شده است به مبانی حقوقی اشتباه در حقوق فرانسه بر میگردد. بیدلیل نیست جک فلور در این خصوص میگوید تفاوت بین این دو موقعیت (وقوع ضرر یا عدم وقوع ضرر) بهلحاظ روانی غیر قابل توجیه است. اگر اشتباه واقعاً در ماهیت میباشد، قیمت هیچ نقشی نخواهد داشت. اگر به اخلاق مراجعه کنیم مسأله روشن میشود. اصلاً لازم نیست از متعاقدی که منافعش قربانی نشده است حمایت کنیم، مانند کسی که قیمت پوستهای را پرداخت کرده است با این گمان که این تابلو اثر یک هنرمند مشهور است و یا کسی که قصد خرید یک مبل استیل لویی ۱۵ را داشته درحالیکه قیمت کپی آنرا پرداخت کرده است.[۱۴۵۵]
بنا بر آنچه گذشت در حقوق ایران وقوع ضرر، شرط تأثیر اشتباه نمیتواند باشد. اکنون باید دید آیا نفع در استناد به اشتباه میتواند یک شرط لازم برای قبول اشتباه باشد؟ فرض مسأله در جایی است که همه شرایط لازم برای تأثیر اشتباه وجود دارد ولیکن خواهان اشتباه نفعی در استناد به اشتباه ندارد. فرضی را تصوّر کنید که فروشنده بهاشتباه خودرویی را بهجای خودروی دیگری فروخته است و اکنون بعد از اعمال محدودیتهایی در عرضه سوخت قیمت ماشین فروخته شده هم سطح و شاید هم بهمراتب کمتر از ماشین مقصود گشته است. استناد به اشتباه، دیگری نفعی برای فروشنده نخواهد داشت.
بهنظر میرسد در حقوق ما چون ملاک تأثیر اشتباه عیب اراده میباشد و هیچ شرط دیگری نمیتواند بر این ملاک تأثیر بگذارد، لذا لزومی برای نفع بردن در استناد به اشتباه وجود ندارد. البته در حقوق فرانسه چون مصلحت طرف دیگر نیز بهدیده اعتبار نگریسته می شود، اگر مدعی اشتباه که هیچ نفعی از استناد به اشتباه نمیبرد درخواست بطلان کند منطقاً بهخاطر متضرر شدن طرف دیگر، درخواست بطلان او قبول نمیشود. در حقوق ایران نمیتوان بر اساس قرائت حاکم حتی به استناد لاضرر، بگوییم که اگر کسی اعمال حق خود را وسیله ضرر به غیر سازد بهاستناد لاضرر و حاکمیت این اصل بر اصل تسلیط، ممنوع از اعمال حق خود میشود و لذا در مانحنفیه خواهان بطلان و یا فسخ اگر نفعی در استناد به اشتباه نداشته باشد، بر اساس لاضرر ممنوع از استناد به اشتباه میباشد. چراکه حق استناد چه منجر به خیار شود چه سبب بطلان گردد، حقی است که تابع نفع یا ضرر خواهان نیست، بلکه این حق در اثر احکام فقهی و حقوقی و در اثر عیب اراده حاصل میآید، حقی که حتی در آنجا که سبب بطلان می شود، طرف دیگر نیز حق استناد به آنرا دارد چراکه بطلان یک حکم است. در خیار فسخ نیز چون حق فسخ، حکماً برای ذیالخیار جعل شده است او تنها حق استناد به آنرا دارد ولو آنکه در این اِعمال حق نفعی نبرد. به دیگر سخن حق استناد به اشتباه درهرحال (بطلان و یا فسخ) تابع نفع یا ضرر خواهان نیست بلکه تابع عیب اراده است و در این خصوص فرقی ندارد طرف دیگر متضرر شود و یا ضرری متوجه او نشود.
البته چنانکه دیدیم، با تغییر نگرش به قاعده لاضرر و مبانی اشتباه میتوان بارویکردی متفاوت درخصوص این مسأله، قاعده لاضرر را فراتر از قرائت موجود مؤثر در مبانی اشتباه دانست.
در پایان این مبحث باید به این پرسش پاسخ داد که آیا اشتباه باید سبب ترغیب اشتباهکننده به انعقاد قرارداد گردد؟ در حقوق انگلستان برخی از مؤلفان علاوهبر لزوم اساسی بودن اشتباه به این شرط نیز اشاره کردهاند که اشتباه باید سبب ترغیب فرد به انعقاد قرارداد گردد. ایشان خاطر نشان کردهاند که صرف اساسی بودن اشتباه برای مؤثر بودن اشتباه کفایت نمیکند بلکه باید سبب و ترغیبکننده انعقاد قرارداد نیز باشد. مثال ایشان جالب توجه است. فردی که همیشه از یک فروشگاه خرید میکرده، بدون آنکه بداند مالک آن تغییر کرده مجدد برای خرید به همان فروشگاه میرود. اشتباه او درخصوص شخص طرف قرارداد حقیقتاً اساسی است درحالیکه وی کالاهای مورد نیاز خود را با رضایت خریده است. [۱۴۵۶] در حقوق ما چنین شرطی مستقلاً بحث نشده است و میتوان گفت این شرط ذیل همان اساسی بودن اشتباه قابل تعقیب است.
بهدیگر سخن اشتباهی اساسی است که سبب ترغیب اشتباهکننده باشد و این دو از هم جدا نیستند. شاید در حقوق انگلستان جدایی این دو شرط از هم، بهخاطر نگاه نوعی انگلیسیها به اشتباهات اساسی باشد. درواقع ایشان برخی از اشتباهات را صرفنظر از تأثیر آن بر اراده اشتباه اساسی میدانند، مانند اشتباه در شخص طرف قرار داد و چون در برخی موارد چنین اشتباهاتی تأثیری در اراده متعاقد ندارد، شرط ترغیبکننده بودن اشتباه را هم به آن اضافه میکنند.[۱۴۵۷]
مبحث دوم: شرایط اثباتی اشتباه
بعد از تحقق ثبوتی اشتباه، اشتباه فینفسه دارای اثر خاص خود است. البته مادام که این شرایط اثبات نشود، ولو آنکه در حاقّ واقع وجود داشته باشند، هیچ اثری بر اشتباه بار نمیشود. درواقع چنانکه برخی از حقوقدانان بزرگ گفتهاند حق اثبات شده حق واقعی است؛ و شعور و وجدانی که ترازوی اثبات را به دست دارد، دادگر نهایی [است] … بیهوده نیست که واقعگرایان چشم به قلم قاضی دوختهاند تا حقوق نهایی را در رأی او مشاهده کنند و در سروش دادگستری به آوازهخوان توجه دارند نه آواز. نظم دادگری و شیوه علمی حاکم بر آن، اگر مهمتر و حساستر از نظم در قوانین ماهوی نباشد، همپایه آن است و دو مرحله ثبوت و اثبات در حقگزاری و دادگری مکمل یکدیگرند.[۱۴۵۸]
حقی که اثبات نشود، از طریق مجاری قانونی قابل مطالبه و حمایت نیست. چنین حقی اگرچه در حد دین طبیعی وجود دارد ولیکن چون قانوناً قابل حمایت نیست از وجودی ناقص در حد عدم بهرهمند است. بر این اساس تفکیک میان دو مرحله ثبوتی و اثباتی حق، یک تفکیک و تمایز مبتنی بر واقعیات است و نمیتوان آنرا تصنعی دانست. بهرغم اختلاف این دو چهره حق، چنانکه برخی از بزرگان گفتهاند ارتباط و پیوند میان این دو مرحله چندان نزدیک و محکم است که تمیز قاطع آنها در ذهن دشوار است و… بدین ترتیب باید پذیرفت که نهتنها هر کاوش علمی آمیزهای از مرحله ثبوت و اثبات است، هر کدام از این دو وصف چهرهی نسبی و اعتباری دارد؛ یعنی احتمال دارد کاوشی به یک اعتبار در مرحلهی ثبوت و بهاعتباری دیگر در مرحلهی اثبات باشد.[۱۴۵۹] ماهیت خاص این دو مرحله، به ما این امکان را میدهد در مواردی که برخی شرایط ثبوتی اشتباه که در نظامهای حقوقی دیگر بر طبق مبانی آنها مقبول و معروف است ولیکن در نظام حقوقی ما بهعنوان شروط ثبوتی اشتباه غیر قابل قبول است، آنها را در مرحلهی اثباتی حق بهنحوی اعمال کنیم.
بنابراین اگر شروطی مانند قابل بخشش بودن اشتباه، وقوع در قلمروی تراضی، نفع خواهان در استناد به اشتباه و یا حتی ترغیب طرف در اثر اشتباه بهعنوان شروط ثبوتی در حقوق ما قابل قبول نمیباشند با اعمال شروط اثباتی و توسیع آنها، میتوان آنها را بر برخی شروط ثبوتی غیر قابل اعمال در حقوق خود تطبیق داد و تبعاً به مدد ماهیت خاص دو مرحله ثبوت و اثبات حق، تا حد زیادی اختلافات ناشی از مبانی متفاوت میان نظامهای حقوقی را کاست.
قبل از ورود به شرایط اثباتی اشتباه باید یک مسأله را روشن ساخت و آن اینکه بار اثبات دعوی در مسأله اشتباه برعهده کیست؟ به دیگر سخن در معاملات اشتباهی اصل عملی بر صحت معاملات است و مدعی اشتباه باید اشتباه را اثبات کند و یا اصل بر عدم صحت است و مدعی صحت باید عدم وقوع اشتباه را اثبات کند؟ درصورت عدم امکان اثبات از جانب هر دو طرف اصل بر چیست؟ از طرفی مقتضی اصل صحت این است که بعد از تحقق ظاهری ارکان عقد، اصل بر صحت عقد است مگر خلاف آن اثبات شود و از طرف دیگر اصل عدم و نیز استصحاب عدم مقتضی عدم تشکیل صحیح و یا اصولاً تشکیل عقد میباشد.
درخصوص اینکه در فلان معامله که ادعای اشتباه در آن شده است آیا اصل بر صحت است یا نه باید دلالت اصل صحت را بر شبهات موضوعیه مورد بررسی قرار دارد. اغلب فقهای امامیه اصل صحت را شامل شبهات حکمیه میدانند هرچندکه برخی مانند صاحب عناوین[۱۴۶۰] و شیخ مرتضی[۱۴۶۱] اصل صحت را بر شبهات موضوعیه نیز جاری میدانند. با ارجاع تفصیل بحث در این خصوص به منابع مربوط ما فرض را بر عمومیت اصل صحت بر هر دو نوع شبهه حکمیه و موضوعیه میگذاریم و اکنون دلالت اصل صحت بر ارکان اساسی عقد و غیراساسی عقد را مورد بررسی قرار میدهیم.
سؤال این جا است که اگر شک در ارکان هم باشد میتوان بهاستناد اصل صحت مانند مواردی که شک در فروع میباشد حکم به صحت داد یا نه؟ میرزای نائینی درخصوص دامنه شمول اصل صحت سه نظر را مطرح کرده است. نخست آنکه اصل صحت شامل همه موارد میشود. دوم آنکه این اصل فقط در شک بر شرایط تشکیل عقد حاکم است و نه در شک درخصوص شرایط متعامدین و عوضین. سوم آنکه اصل صحت بجز بر شک بر شرایط عرفی بر همه شبهات حاکم است.[۱۴۶۲]
هرچه دامنه دلالت اصل صحت را کلیتر بگیریم، بار اثبات اشتباه را بیشتر بر دوش مدعی اشتباه نهادهایم، درحالیکه هرچه دامنه دلالت اصل صحت را محدود بدانیم، بار اثبات صحت بیشتر برعهده مدعی صحت قرارداد، قرار میگیرد.
از آنجا که تفصیل این بحث بهنوعی به تعارض اصل صحت با استصحاب (حکمی و موضوعی) برمیگردد و شکافتن این بحث مستلزم درگیر شدن در مباحث پیچیده اصولی در این قسمت میباشد، تفصیل بحث را به منابع مرتبط واگذاشته و در این مختصر به تبع برخی فقها محل اجرای اصل صحت را شرایط عقد میدانیم و نه مقومات آن.[۱۴۶۳] بهدیگر سخن هرگاه در مقومات عقد شک وجود داشته باشد باید اصل را بر عدم وقوع مقومات بدانیم درحالیکه هرگاه در شرایط عقد شکی حاصل آمد باید بهاقتضای اصل صحت، اصل را بر صحت بگذاریم، مگر اینکه طرف دیگر یعنی مدعی اشتباه، اشتباه را ثابت کند.
اکنون باید دید درصورت قرار گرفتن بار اثبات اشتباه برعهده مدعی اشتباه، او چه شرایطی را در اثبات اشتباه باید رعایت کند تا ادعای او مورد پذیرش قرار گیرد. شرایط اثباتی اشتباه را در دو بند مورد بررسی قرار میدهیم.
بند نخست- محتمل بودن صدق دعوای اشتباه
بسیاری از اوقات ادعای اشتباهی متعارف و معقول میشود ولیکن احتمال صدق چنین ادعایی بههیچوجه وجود ندارد و لذا در قبول چنین ادعایی باید سختگیری بیشتری شود. ادعای اشتباه درخصوص عیار یک دستبند طلا، اصالت یک تابلو فرش، قدمت یک کالای عتیقه و مانند آنها نوعاً معقول و متعارف است ولیکن احتمال صدق چنین ادعایی از جانب یک زرگر، هنرمند و عتیقهفروش، اساساً بیمورد است. بنابراین هر ادعای اشتباه متعارفی لزوماً متحملالصدق نیست. در دکترین و رویه قضایی فرانسه توجه لازم به شغل مدعی اشتباه و بهطورکلیتر ظرفیتهای شخصی وی در احراز صدق یا کذب ادعای اشتباه شده است.[۱۴۶۴] در حقوق ما نیز فقها هرازگاهی در مباحث مختلف به این امر توجه کافی داشتهاند.[۱۴۶۵]
بند دوم- متعارف و معقول بودن اشتباه
بسیاری از اوقات بهرغم امکان وقوع اشتباه، به دلیل غیر متعارف و معقول بودن اشتباه ادعای اشتباه رد میشود. فرضی را تصوّر کنید که فردی در خرید یک دستگاه خودروی پراید مدعی میشود که من همیشه فکر میکردهام که همه خودروهای پراید هم دوگانهسوز هستند و هم دارای فرمان هیدرولیک، درحالیکه خودروی مورد خرید من هیچ یک از این دو شرط را ندارد.
اگر این اشتباه معقول باشد، بههیچوجه متعارف نیست چراکه ما بهالتفاوت ارزش اقتصادی این دو وصف آن قدر زیاد است که هر شهروندی به آن توجه لازم را دارد، بنابراین چنین ادعای اشتباهی بهخاطر غیر متعارف بودن آن نباید اصلاً پذیرفته شود. علت لزوم توجه به متعارف و معقول بودن اشتباه، لزوم توجه به جنبه های نوعی و اجتماعی قراردادها میباشد.
چنانکه میدانیم هر قراردادی از دو جنبه روانی و شخصی و نیز اجتماعی و نوعی قابل بحث است. لزوم احترام به مصالح دوگانه مقتضی پذیرفتن اشتباه از یک سو و معقول و متعارف بودن ادعای اشتباه از سوی دیگر میباشد. اگر شرط متعارف و معقول بودن را لازم ندانیم، آنگاه هر ادعایی ولو غیر معقول و نامتعارف باید مورد بررسی قرار بگیرد و درصورت اثبات اساس نظم قراردادی و استحکام معاملات زیر سؤال میرود. اشتباه در دواعی خصوصی نیز نه از باب غیر مهم بودن آنها بلکه از باب غیر متعارف بودن آنها مورد قبول نمیباشد. درواقع ادعای اشتباه در انگیزههای مختلف مانند اینکه من چون لوازم برقی خانهام همه استیلرنگ بوده است لذا قصد خرید یخچال ال جی ۲۷ فوت استیل رنگ را داشتهام غیر متعارف است. در این مثال ادعای اشتباه بدون ذکر رنگ در قرارداد نمیتواند معقول و متعارف باشد.
چنانکه گفته شده میتوان با توسیع شرط معقول و متعارف بودن اشتباه، تا حد زیادی از مزایای شروطی مانند در قلمروی تراضی بودن و قابل بخشش بودن اشتباه که در حقوق ما پذیرفتنی نیست، بهرهمند شد.
در پایان باید خاطر نشان کرد که تفکیک میان دو شرط اثباتی فوق (محتمل الصدق بودن اشتباه و متعارف و معقول بودن آن) درصورتی توجیه دارد که یا ملاک شخصی و یا ملاک نوعی در احراز اشتباه اعمال شود و الا اگر ملاک مختلط مصطلح در احراز اشتباه اِعمال شود با ملاک نوعی شرط معقول و متعارف بودن اشتباه قابل بحث و تعقیب است و با ملاک شخصی شرط محتمل الصدق بودن اشتباه قابل کشف و احراز است. لذا با اِعمال ملاک مختلط که مشتمل بر نظریه نوعی و شخصی است، تفکیک میان این دو شرط اثباتی، تفکیکی صوری و انتزاعی میباشد.
نتیجه:
۱) براساس بررسیهای تاریخی میتوان به این نتیجه رسید که با تغییر نگاه حقوقدانان مغرب زمین به اراده، نگاه ایشان به اشتباه و آثار آن نیز، تغییر یافته است. در نتیجه این تغییر نگاه:
الف- چون در حقوق روم (بهعنوان پیشینه دو نظام حقوقی فرانسه و انگلیس) اصل حاکمیت اراده و آزادی قراردادها اساساً مورد انکار بوده است و شکلگرایی مفرط حاکم بر این حقوق مانع ظهور و بروز اراده و اصول برآمده از آن میشد، بنابراین در این حقوق، بحث معتنابهی درخصوص اشتباه وجود نداشته است.
ب- بهموازات تغییر نگرش نسبت به اراده در حقوق روم و بعدها در دو نظام حقوقی فوقالذکر، دیدگاه ها نسبت به اشتباه نیز تغییر مییابد، بهگونه ای که میتوان مدعی شد، برای مدتها، اشتباه و مباحث متعلق به آن تابعی از اراده و مباحث مرتبط با آن بوده است. بهاعتقاد نگارنده بعد از قرن یازده و دوازدهم میلادی، از جمله در اثر نفوذ تمدن شکوهمند اسلامی در سرزمینهای اروپایی، اصل حاکمیت اراده و آزادی قراردادها، البته در مفهومی متفاوت با امروز، بهعنوان یکی از مهمترین نقاط عطف تاریخی حقوق اروپا، در این حقوق ریشه میدواند. همزمان با استقبال اروپاییها از اراده و مباحث مربوط به آن، زمینه شکل گیری مباحث مربوط به اشتباه نیز فراهم می شود.
ج- اراده در یک نگاه کلی تاریخی در حقوق اروپا پنج مرحله را پشت سر میگذراند. دوران بهرسمیت شناخته شدن اراده، دوران استثنایی بودن آن، دوران گسترش نظریه اراده در حوزه اخلاق، دوران گسترش اراده در حوزه حقوق و دوران محدود شدن اراده در اغلب زمینه های حقوقی. در حقوق فرانسه هرچند درخصوص اشتباه در میان قرون ۱۲ تا ۱۵ میلادی مباحثی به چشم میخورد، قرونی که اراده آهسته آهسته خود را برای طغیان آماده می کند، ولیکن در مقایسه با حجم انبوه مباحث متنوع و دامنهدار مربوط به اشتباه از قرن ۱۶ میلادی تاکنون، این مباحث اندک و نامقدار است. پر واضح است طغیان اراده و هل من مزیدهای این موجود پرابهام حقوقی و بالمآل قید و بندهایی که برای مهار آن در قرون اخیر بهکار رفته، اشتباه را در دو حوزه مبنا و اثر بهشدت تحت تأثیر قرار داده است.
د- در حقوق انگلستان بهرغم پذیرش اراده و حاکمیت آن، بهخاطر اهمیت نظم قراردادی و مقتضیات بازار، اراده در مفهوم ظاهری خود رشد کرد. درواقع در حقوق انگلستان گرچه با پذیرش اصل اراده مصالح فردی رعایت شده است ولیکن اولویت مصالح اجتماعی، اراده ظاهری را بر این نظام حقوقی تحمیل کرده است. بیشک التزام به نظریه اراده ظاهری بهمعنای سختگیری بر قبول ادعای اشتباه است، همچنانکه ملتزم شدن به نظریه اراده باطنی در حقوق فرانسه نیز بهمعنای حمایت از مدعی اشتباه میباشد.
ه- در حقوق ایران قبل از اسلام با تکیه بر قانون حمورابی و قانون آشور و سایر الواح قانونی بهدست آمده از تمدنهای حوزه بین النهرین، میتوان ادعا کرد که اصل رضایی بودن قراردادها بیش از ۱۵ قرن قبل از میلاد مسیح (ع)، در سرزمینهای جنوب غربی ایران بهرسمیت شناخته میشد و از این حیث پیشینه حقوق باستانی ایران نسبت به حقوق روم، پرافتخارتر و مدعیتر میباشد.
و- بعد از ظهور اسلام و استقبال جامعه ایرانی از آیین انسانساز اسلام، تاریخ حقوق ما، تاریخ فقه اسلام و بعدها تاریخ فقه امامیه شد. در فقه اسلام اصل حاکمیت اراده با قوت تحت قواعد مختلفی مانند العقود تابعه للقصود و مانند آن، بهرسمیت شناخته شد. اصل حاکمیت اراده و اصل تسلیط در عین اینکه منافع حداکثری فرد را تأمین می کنند، در تقابل با اصل لاضرر، نهتنها خود را مدعی نمیبینند بلکه جانب مصالح طرف دیگر و اجتماع را مقدم میشمارند. بنابراین در فقه اسلامی، اراده اگرچه آزاد است ولیکن آزادی همه ارادهها مستلزم محدود بودن اراده فردی میباشد. در فقه اسلامی فقها بهخاطر موضوعی بودن فقه، یعنی اینکه اصولاً فقیه خود را ملزم و بلکه محتاج به پرداختن مباحث مختلف و جدید نمیدانسته و بلکه نوعاً غایت کمال علمی و فنی خود را در پرورش مباحث مطرح در سابق میدانسته، مبحث مستقلی را به اشتباه اختصاص ندادهاند. بنابراین بهرغم وجود احکام مربوط به اشتباه در فقه، ما شاهد یک نظریه جامع و مشخص درخصوص اشتباه در فقه اسلامی نیستیم.
۲) در حقوق موضوعه ایران بهرغم تقنین چند ماده مهم (مواد ۱۹۹، ۲۰۰ و ۲۰۱ قانون مدنی) درخصوص اشتباه، بهعلل مختلفی از جمله ابهام و آشفتگی این مواد، پیچیدگی ذاتی مسأله اشتباه، اقتباس و متأثر شدن ناروا از حقوق فرانسه و نیز فقدان نظریهپردازی در این زمینه، هیچ نظریهای درخصوص اشتباه که بتواند با مبانی حقوقی ایران سازگار باشد، ارائه نگشته است. اغلب حقوقدانان حتی در تعریف اصطلاحی اشتباه دچار لغزشهای نابخشودنی گشتهاند و قهراً در فقدان مبانی تصوّری اشتباه، آرزو و امید رسیدن به مبادی تصدیقی صائب و کامل درخصوص آثار و مبانی اشتباه، نوعی خوش خیالی است.
۳) بهرغم اختلاف نظرهای زیادی که در حقوق ایران و فرانسه (در حقوق انگلیس بهاقتضای ماهیت این نظام حقوقی، حقوقدانان اصولاً خود را بینیاز از پرداختن به تعریف اشتباه میدانند) درخصوص مفهوم اصطلاحی اشتباه وجود دارد، با تکیه بر مفهوم لغوی اشتباه و بررسی مفاهیم مشابه و مرتبط با آن توانستیم به تعریف ذیل از اشتباه دست یابیم. در این تعریف اشتباه عبارت است از «اعتقاد غیر دقیق یا نادرست معاملهکننده از واقعیت (های) راجع به یکی از عناصر عمل حقوقی که می تواند دارای اثر حقوقی باشد یا نباشد». جامع و مانع بودن این تعریف از جمله میزات آن از تعاریف مشابه میباشد.
۴) در بررسی مفاهیم مرتبط، با تکیه بر مفهوم جهل و شبهه، به این نتیجه رسیدیم که جهل اعم از اشتباه میباشد. درواقع دو نوع جهل وجود دارد؛ یکی جهل بسیط و دیگری جهل مرکب. مفهوم جهل مرکب منطبق با مفهوم اشتباه میباشد و مفهوم جهل بسیط در انطباق با مفهوم شبهه است.
۵) درخصوص مفهوم موضوع معامله، نتیجه آن شد که علت اختلاف نظر حقوقدانان ایرانی و فرانسوی، درخصوص وحدت یا اختلاف دو مفهوم موضوع معامله و موضوع تعهد، به عدم تفطن ایشان بر فرق ننهادن میان موضوع عقد تملیکی و عقد عهدی برمیگردد. درواقع در عقود تملیکی موضوع عقد (معامله) با موضوع تعهد یکی است ولیکن در عقود عهدی موضوع تعهد (در معنای محصولی) با موضوع عقد (معامله) متفاوت است. موضوع تعهد در عقود عهدی مال یا عمل است، درحالیکه موضوع عقد در این عقود ذمه و عهده فرد متعهد است و البته مال یا عمل متعلَّق تعهد بر ذمه و عهده فرد متعهد میباشد.
فرم در حال بارگذاری ...