(ص۳۲۰،ب۱۷)
«روان» در مصراع اول به معنی(آسان) و در مصراع دوم به معنی(روح) است.
نگـارا چـرا شـدی نهـان از نهـان من؟ چـه کــردم کـه گشتـهای جهـان از جهان من
(ص۳۲۶،ب۱۶)
«جهان» اول به معنی (جهیدن) و دومی در معنی(دنیا) است.
گفتمازعشقتوسرگشتهچو گویم توچهگویی گفتچوگان کهزدآخر؟کهتوسرگشتهچوگویی؟
(ص۴۲۳،ب۸)
«گویی» در مصراع اول به معنی(گفتن) و در مصراع دوم به معنی (گوی) وسیله بازی است.
به مـــاهی گـــر پـــدیـــد آیـد گناهـی توان بـخشـــید جــرمــش را بـه مـاهـی
(ص۴۶۲،ب۷)
«ماهی» در مصراع اول به معنی(یک ماه) و در مصراع دوم به معنی(زیبارو) است.
ســر او زان قـفـــای لعـــنـــت خــورد که قــفـــا را ز روی فــــرق نــکـــرد
(ص۶۲۳،ب۱۲)
«قفا» در مصراع اول(سیلی) و در مصراع دوم به معنی(پشت) است.
۴-۲-۲-۴- جناس خط یا مصحف
«آن است که ارکان جناس در کتابت یکی و در تلفظ و نقطه گذاری مختلف باشند، مانند کلمات بیمار،تیمار و پیر و تیر»(همایی، ۱۳۸۶: ۵۶).
خال او حال مرا بر هم زد و خونم بریخت با کـه گویم حـال ایـن خـال به خـون آغشته را
(ص۸۳،ب۱۲)
ازیــن دام نــام و ازیـن چــاه جــاه ببــالا نیـامـد، کـه بـالی نــداشت
(ص۱۲۶،ب۱)
گر چـــه ســرهنـگ آلــت قهــر است خســته را نــوش و جسته را زهر است
(ص۵۶۹،ب۲۰)
نحــل را چــون لطــیف بــود خـورش گشـــت نخــلی کـه شهــد بود برش
(ص۶۰۷،ب۷)
۴-۲-۲-۵- جناس زاید یا افزایشی
«یکی از کلمات متجانس نسبت به دیگری واک یا واک هایی در آغاز یا وسط یا آخر اضافه دارد»(شمیسا، ۱۳۶۸: ۴۲)
زاید در اول:
خـاک کـوی او بهشــتم بـود هشتم، لاجــرم این زمان در خاک می جویم بهشت هشته را
(ص۸۳،ب۱۴)
به یـک نظــر دل شـهری شکــار دانـی کرد هـمیـشه جــور کنـی و آشکــار دانــی کرد
(ص۱۴۹،ب۴)
کجـــا خـلاص شـونــد از وبال ما فــردا؟ جماعتــی کـه شکســتنـد بــال ما امــروز
(ص۲۳۳،ب۱۳)
اکـنـون درســت گشت :جز احرام عشـق او در بنــد هر کمــر که شـد این دل حرام بود
(ص۲۰۰،ب۱۵)
نظـر بـر منظـر خوب تو تا کردم، دل خود را تهی میــدارم از سودای دلبندان و منظــوران
(ص۳۱۱،ب۸)
زاید در وسط:
سـر ز بـرد یمـن ای بـرق یمـان بیــرون آر دل کـوتـه نظــران را ز گمــان بیــرون آر
(ص۴۹،ب۱۵)
از آن غـــزال شنـیـــدم بــراسـتـی غـزلـی که بر دلــم غـــزل هــر کسی تــرانه نمـود
(ص۲۱۱،ب۱۴)
سـفــــر آدم سـفــیــر نــامـــه اوســت درج ادریــس درج خـــامــــه اوســـت
(ص۴۸۷،ب۲۲)
مـیــم احمــــد چــو از میــان برخاست بــه یــقیــن خــود احـد نمـاند راسـت
(ص۴۸۸،ب۱۲)
زاید در آخر:
مـطـــرب عشــــــق را نـــوا نـــو شـــد کیـن کهــن جــامـه جـام جـم بــرداشـت
فرم در حال بارگذاری ...