- ۱۳٫ ۶٫ توضیحات نحوی
الفقرُ: مبتدا و مرفوع با اعراب ظاهری. الموتُ: خبر و مرفوع با اعراب ظاهری. الاکبرُ: صفت و مرفوع به تبعیت از موصوف.
- ۱۳٫ ۶٫ توضیحات بلاغی
معانی: از یک جملهٔ خبری اسمیه تشکیل شده است که بر ثبوت دلالت دارد. هدف فایده خبر و تحذیر مخاطب است.
بیان: تشبیه بلیغ وجود دارد.[۱۵۳]
بدیع: در تشبیه کردن فقر به مرگ نوعی مبالغه نیز به کار رفته است.
- ۱۳٫ ۶٫ ترجمه حکمت
امام (×) فرمود: «فقر مرگ بزرگتر است.»
- ۱۳٫ ۶٫ شرح
تشبیه تنگدستى به مردن به دلیل آن است که شخص بىچیز از خواستهها و مقاصدى که سرمایهٔ زندگى مادى است بریده و به خاطر از دست دادن آنها غمگین است. این که فقر از مرگ بزرگتر است به این معناست که در طول زندگى بر شخص تنگدست، غمها و سختیهاى تنگدستى پیاپى وارد میشود ولی غم مردن یک باره است و این نوعى مبالغه در سختى فقر و تنگدستى است. تشبیه فقر درمقام شکایت به مرگ از دو وجه است: وجه آشکار در شدت بلای فقر است و وجه خفی و پنهان آن گمنام شدن فقیر و خوار شمردن او درمیان خلق است و از این لحاظ فقر بزرگتر از مرگ است[۱۵۴]. درحدیثی از پیامبر نیز در بارهٔ فقر چنین آمده است:
«نزدیک است که فقر،کفر به بار آورد.»[۱۵۵]
- ۶٫ حکمت شماره ۱۶۴: روش برخورد با متجاوزان (اخلاقى، سیاسى، اجتماعى)
- ۱۴٫ ۶٫ متن حکمت
«مَنْ قَضَى حَقَّ مَنْ لَا یَقْضِى حَقَّهُ فَقَدْ عَبَدَهُ.»
- ۱۴٫ ۶٫ لغت
عَبََد: عَبدَ ـ یعبُدُ ـ عباده: بندگی کرد.[۱۵۶]
- ۱۴٫ ۶٫ توضیحات صرفی
مَنْ: اسم شرط، مبنی برسکون. قَضَی: فعل ماضی، مفرد مذکر غائب، مبنی، ثلاثی مجرد.
- ۱۴٫ ۶٫ توضیحات نحوی
مَنْ: مبتدا و مرفوع محلاً. قَضَی: فعل شرط، مجزوم محلاً. حقَّ: مفعول به و منصوب با اعراب ظاهری.
مَنْ: مضاف الیه، مجرور محلاً. لایقضی: فعل مضارع و فاعل آن «هو مستتر». حقّ: مفعول به و منصوب با اعراب ظاهری. ف: فاء جزاییه، غیر عامل و مبنی بر فتح. قدْ عَبّدَهُ: فعل ماضی، جواب شرط و مجزوم محلاً. فعل شرط و جواب شرط: خبر «مَنْ » و مرفوع محلاً.
- ۱۴٫ ۶٫ توضیحات بلاغی
معانی: از جملات خبری تشکیل شده است، بین جملهٔ شرط و جواب شرط شبه کمال اتصال وجود دارد، پس وصل به «واو» صورت نگرفته است. غرض ارشاد، تأدیب و تحریک همت است.
- ۱۴٫ ۶٫ ترجمه حکمت
امام (×) فرمود: «هر که حق کسى را ادا کند که او حقش را ادا نکرده باشد، خود را بندهٔ او ساخته است.»
- ۱۴٫ ۶٫ شرح
مقصود امام (×) اداى حق در بین دوستان است و به راستى که چنین است، زیرا اداى حق کسى که رعایت حقش را نمىکند، نه به خاطر سودجویى و نه به دلیل دفع زیان اوست، بلکه به خاطر خود او، و یا ترس از او، و یا به امید طمع که همه اینها شکلى از بندگى است زیرا معناى بردگى آن است که بنده و برده، اختیار چیزى را ندارد و خواستهاش در گرو خواست صاحب او است. بر این اساس، هرکس حقوق دیگرى را محترم شمارد و بدون ترس و یا امید گرفتن پاداش به او خدمت کند، خواسته یا ناخواسته، خود را برده و شخص مقابل را مولا قرار داده است.[۱۵۷]
فرم در حال بارگذاری ...