وبلاگ

توضیح وبلاگ من

بررسی اشتراک آموزه های شرایع الهی از منظر قرآن- قسمت ۳

 
تاریخ: 20-07-00
نویسنده: فاطمه کرمانی

علاوه بر این در روایات آمده است که امام صادق× فرمودند:
«نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و محمد| پنج پیامبر اوالعزم و صاحب شریعتند. خداوند نوح را با کتاب و شریعتی مبعوث نمود و همه پیامبرانی که پس از نوح آمدند، مامور به پیروی از کتاب وشریعت نوح شدند تا این که ابراهیم× با صحف و شریعتی مبعوث گردید او کتاب نوح را ترک کرد و ترک کتاب نوح به جهت انکار آن از سوی ابراهیم نبود. پس همه پیامبرانی که پس از ابراهیم آمدند به شریعت ابراهیم و روش و صحفی که آورده بود، عمل می‌کردند تا این که موسی× با تورات و شریعت خود آمد و وی نیز صحف ابراهیم را رها نمود و همه پیامبرانی که پس از موسی آمدند، به شریعت موسی تمسک کردند. تا این که حضرت مسیح× با انجیل و شریعت خود آمد و با آمدن عیسی شریعت موسی و روش او رها گردید. همه پیامبرانی که پس از مسیح آمدند به شریعت و روش او عمل کردند تا این که حضرت محمد | با قرآن و شریعت خود مبعوث گردید. پس حلال و حرام محمد تا روز قیامت حلال و حرام است.»[۳۴][۳۵]
با توجه به معنای واژه اولوالعزم و این که عزم به معنای حکم و شریعت است و اولوالعزم یعنی پیامبرانی که دارای شریعت مستقل و جدیدی بوده‌اند می‌توان دریافت که اولوالعزم بودن پیامبر، نشانه صاحب شریعت بودن آن است. پس با دقت و جستجو پیرامون آیات و روایاتی که درباره پیامبران اولوالعزم و صاحب شریعت است، می‌توان فهمید که پیامبران صاحب شریعت و نیز شرایع الهی متعدد بوده‌اند. اما این که این شرایع متعدد چه تعداد و چند تا بوده‌اند، نظرات متعددی در میان عالمان اسلامی وجود دارد. رأی مشهور میان عالمان اسلامی این است که شرایع الهی پنج شریعت بوده‌ است که این شرایع عبارت‌اند از :شریعت نوح، شریعت ابراهیم، شریعت موسی، شریعت عیسی و شریعت حضرت محمد|. چنان که این امر از آیه‌ی ۱۳ سوره‌ی شوری نیز قابل استفاده است:
{شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ وَ ما وَصَّیْنا بِهِ إِبْراهیمَ وَ مُوسى‏ وَ عیسى‏ أَنْ أَقیمُوا الدِّینَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فیه}
«از [احکامِ‏] دین، آنچه را که به نوح در باره آن سفارش کرد، براى شما تشریع کرد و آنچه را به تو وحى کردیم و آنچه را که درباره آن به ابراهیم و موسى و عیسى سفارش نمودیم که: «دین را برپا دارید و در آن تفرقه‏اندازى مکنید.»
این آیه بیان می‌کند که شرایع الهی و ادیانی که مستند به وحی هستند تنها همین شرایع نام برده‌ در این آیه‌اند، یعنی شریعت نوح، شریعت ابراهیم، شریعت موسی، شریعت عیسی و شریعت محمد|. چون اگر شریعت دیگری می‌بود باید در این آیه که از شرایع الهی سخن به میان آورده است نام برده می‌شد. و از این که در این آیه شرایع الهی را منحصر در شریعت این پنج پیامبر کرده به دست می‌آید که مجموع شرایع الهی همین پنج شریعت است. و لازمه‌ی انحصار شرایع الهی در این پنج شریعت آن است که اولا قبل از نوح شریعتی یعنی قوانین حاکمه‌ای در جوامع بشری آن روز وجود نداشته تا در رفع اختلافات اجتماعی که پیش می‌آمده بکار رود و ثانیا انبیائی که بعد از نوح و تا زمان ابراهیم مبعوث شدند، همه پیرو شریعت نوح بوده‌اند و انبیائی که بعد از ابراهیم و قبل از موسی مبعوث شده بودند، تابع شریعت ابراهیم بودند و انبیاء بعد از موسی و قبل از عیسی پیرو شریعت موسی و انبیاء بعد از عیسی تابع شریعت آن حضرت بوده‌اند.
علاوه بر این، صاحبان شریعت که قرآن کریم ایشان را اولوالعزم خوانده تنها همین پنج نفرند. چون اگر پیغمبر اولوالعزم دیگری می‌بود، باید در این مقام که مقام مقایسه شریعت اسلام با سایر شرایع است نامش برده می‌شد. پس این پنج تن تنها پیامبران صاحب شریعتند[۳۶] که آیه‌ی ۷ سوره‌ی احزاب هم این مطلب را تأیید می‌کند.
{وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِیِّینَ میثاقَهُمْ وَ مِنْکَ وَ مِنْ نُوحٍ وَ إِبْراهیمَ وَ مُوسى‏ وَ عیسَى ابْنِ مَرْیَمَ وَ أَخَذْنا مِنْهُمْ میثاقاً غَلیظاً}
«و [یاد کن‏] هنگامى را که از پیامبران پیمان گرفتیم، و از تو و از نوح و ابراهیم و موسى‏ و عیسى‏ پسر مریم، و از [همه‏] آنان پیمانى استوار گرفتیم.»
در این آیه لفظ (نبیین) را به صورت عام آورده تا شامل همه شود. آن‌گاه از بین همه آنان پنج نفر را با اسم ذکر کرده و به عموم انبیاء عطف کرده و، فرموده است:از تو و از نوح و ابراهیم و موسی و عیسی پیمان گرفتیم. و معنای عطف این پنج نفر به عموم انبیاء این است که ایشان را به خاطر خصوصیاتی که دارند، از بین انبیاء خارج کرده و به خصوص ذکر نموده است. و اگر به این اسلوب این پنج نفر را اختصاص به ذکر داد تنها به منظور تعظیم و احترام ایشان است. چون شأنی عظیم و مقامی رفیع داشتند و برای این که اولوالعزم و صاحب شریعت و کتاب بودند.[۳۷]
دانلود پایان نامه - مقاله - پروژه
در روایات اسلامی نیز روایاتی وجود دارد که این نظریه‌ی‌ مشهور در مورد شرایع الهی را تأیید می‌کند از جمله این که در روایتی از امام رضا × نقل شده، که فرمودند:
«پیامبران اولوالعزم را به این جهت اولوالعزم نامیده‌اند که صاحبان عزائم و شرایع هستند و شرح و توضیح آن این است که :تمام پیامبرانی که بعد از نوح × مبعوث شدند به شریعت آن حضرت عمل کرده و تابع کتاب او بودند و این روال ادامه داشت تا زمان ابراهیم خلیل و آن‌چه از پیامبران در عصر ابراهیم و بعد از آن حضرت بودند جملگی به شریعت او عمل کرده و تابع کتاب حضرتش بودند تا زمان حضرت موسی و پیامبرانی که معاصر و بعد از آن حضرت بودند به شریعت وی عمل کردند و تابع کتابش بودند تا زمان حضرت عیسی و انبیاء زمان عیسی و بعد از آن حضرت به شریعت او عمل کرده و تابع کتاب حضرتش بودند تا زمان ظهور پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد|. پس این پنج تن پیامبران اولوالعزم و صاحب شریعت بوده که افضل انبیاء و اشرف رسولان هستند و شریعت پیامبر ما تا روز قیامت نسخ نشده و بعد از آن حضرت دیگر پیامبری نخواهد بود لذا هر کس بعد از آن حضرت ادعای پیامبری کرده یا پس از قرآن کتاب آسمانی ارائه دهد، خونش مباح بوده و هر کس این ادعا را از او بشنود می‌تواند او را به قتل رساند.»[۳۸]
اما نظرات و دیدگاه‌های دیگری درباره تعداد شرایع الهی وجود دارد، از آن جمله این‌که: بعضی از مفسرین ـ عموما غیر شیعه ـ پیامبران الوالعزم و صاحب شریعت را کسانی دانسته‌اند که فرمان جهاد و نبرد داشتند و شرع خود را آشکار کردند و در مسیر دین کوشیدند. ابوالعالیه گوید: آن‌ ها چهار نفرند: یعنی حضرت ابراهیم، حضرت نوح، حضرت هود و حضرت محمد| هستند.[۳۹]
اما قول دیگری وجود دارد که پیامبران الوالعزم و صاحب شریعت را شش نفر می‌داند: حضرت نوح× که بر آزار قومش صبر کرد و ابراهیم× که آتش را تحمل فرمود و اسحاق× که رنج سر بریدن را تحمل کرد و یعقوب× که بر فقدان پسر و رفتن بینایی‌اش صبر نمود و یوسف× که بر رنج چاه و زندان و ایوب× که بر سختی و زیان صبر نمود.[۴۰]
علاوه بر این نظرات و دیدگاه‌ها، دیدگاه دیگری هم وجود دارد که شرایع الهی را شش شریعت می‌داند و پیامبران صاحب شریعت و اولوالعزم را حضرت آدم×، حضرت نوح، حضرت ابراهیم، حضرت موسی، حضرت عیسی و حضرت محمد معرفی می‌کند[۴۱]. در واقع برای حضرت آدم هم شریعتی خاص قائل می‌شود اما با این وجود این نظرات و اقوال پذیرفته نیست. زیرا در روایات ائمه^ به صراحت اسامی پیامبران اولوالعزم و صاحب شریعت بیان شده است، از آن جمله از امام علی بن الحسین× نقل شده که فرمودند: پیامبران اولوالعزم پنج نفرند: حضرت نوح، حضرت ابراهیم، حضرت موسی، حضرت عیسی و حضرت محمد|.[۴۲]
می‌توان گفت: حضرت آدم× جزء پیامبران صاحب شریعت نبوده‌اند و تعداد شرایع الهی و پیامبران صاحب شریعت طبق قول مشهور همان پنج نفر است که در ابتدا ذکر شدکه در ادامه بحث درباره‌ی این شرایع پنج‌گانه و برخی آموزه‌های آن از دیدگاه قرآن کریم اشاره می‌کنیم.
۲ـ۱ـ۱ـ شریعت حضرت نوح×
حضرت نوح× اولین پیغمبر اولوالعزم و از انبیاء بزرگ الهی است که خدای عزوجل او و سایر انبیاء اولوالعزم را بر تمامی بشر مبعوث کرده و با کتاب و شریعت فرستاده است. و طبق نظر مشهور عالمان اسلامی کتاب او اولین کتاب آسمانی است که مشتمل بر شرایع الهی است و شریعت او نیز اولین شریعت خدایی می‌باشد.
حضرت نوح× اولین پیغمبری بوده که باب تشریع احکام و کتاب و شریعت را گشوده و فتح نمود و علاوه بر طریق وحی، با منطق عقل و طریق احتجاج با مردم صحبت کرد. بنابراین آن حضرت ریشه و منشا دین توحید در عالم پس از خود است و بر تمامی افراد موحد عالم که تا کنون آمده و تا قیامت خواهند آمد منت داشته و همه مرهون اویند.
اما در مورد بعثت و رسالت نوح× می‌توان گفت: بشر بعد از حضرت آدم× به صورت یک امت ساده و بسیط زندگی می‌کرد، تا آن که رفته رفته روح استکبار در او پیدا شد و گسترده گشت و در نهایت، کارش به استعباد یکدیگر انجامید. بعضی بعض دیگر را تحت فرمان خود گرفتند و زیر دستان مافوق خود را رب خود پنداشتند و همین پندار بذری بوده که کاشته شد، بذری که هر زمان و در هرجا که کاشته شود و سپس جوانه بزند و سبز شود و رشد کند چیزی بجز دین وثنیت و اختلاف شدید طبقاتی یعنی استخدام ضعفا به وسیله اقویا و برده گرفتن و استثمار افراد ذلیل به ‌وسیله قدرتمندان را به بار نمی‌آورد. آری همه اختلاف‌ها و کشمکش‌ها و خونریزی‌های بشر از آنجا آغاز گردید. در زمان نوح× فساد در زمین شایع گشت و مردم از دین توحید و از سنت عدالت اجتماعی رویگردان شده و به پرستش بت‌ها روی آوردند، بت‌هایی که «ود»، «سواع»، «یغوث»،«یعوق»، «نسر» نام نهاده بودند، فاصله طبقاتی روز به روز بیشتر شد و آن‌هایی که از نظر مال و اولاد قوی‌تر بودند حقوق ضعفا را پایمال کردند و جباران، زیردستان را به ضعف بیشتر کشانیده و طبق دلخواه خود بر آن‌ ها حکومت کردند.
در این زمان بود که خدای تعالی نوح× را مبعوث کرده و او را با کتاب و شریعتی به سوی آنان گسیل داشت تا از راه بشارت و انذار به دین توحید و ترک خدایان دروغین دعوت‌شان نموده، مساوات را در بینشان برقرار سازد.[۴۳]
قرآن کریم در تعدادی از آیات خود به بیان اجمالی درباره شریعت حضرت نوح می‌پردازد. از آن جمله سوره مبارکه نوح آیه ۳ است، که می‌فرماید:
{أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اتَّقُوهُ وَ أَطیعُونِ}
«که خدا را بپرستید و از او پروا دارید و مرا فرمان برید.»
این آیه شریفه رسالت نوح× را به طور اجمال بیان می‌کند. در این آیه شریفه از عبارت {أَنِ اعْبُدُوا اللَّه‏} این گونه برداشت می‌شود که حضرت نوح قوم خود را به توحید در عبادت فرا می‌خواند. چون مردم زمان حضرت نوح بت پرست بودند و مذهب وثنیت داشتند که اجازه نمی‌دهد مردم خدای تعالی را بپرستند نه به تنهایی نه با غیر. بلکه تنها مجازند با پرستش بت‌ها ارباب بت‌ها را بپرستند تا آن ارباب که مستقیما خدا را می‌پرستند نزد خدا شفاعت ایشان کنند. در حقیقت عبادت پرستندگان خود را روی عبادت خود نهاده تحویل خدا دهند و اگر این مذهب اجازه پرستش خدای تعالی را می‌داد، حتما خدا را به تنهایی می‌پرستیدند. پس دعوت چنین مردمی به عبادت خدا در حقیقت دعوت به توحید در عبادت است.
از عبارت دوم آیه یعنی {واتقوه} برمی‌آید که قوم خود را، به اجتناب از گناهان کبیره و صغیره دعوت می‌کرده است. یعنی اجتناب از شرک و دیگر گناهان و انجام اعمال صالحه‌ای که انجام ندادنش گناه است. عبارت سوم یعنی {و اطیعون} هم نشان می‌دهد که آن حضرت مردم را به اطاعت از خودش دعوت می‌کرده است. در واقع اطاعتشان از او مستلزم این است که رسالتش را تصدیق نموده، معالم دین خود را و دستور یکتا پرستی را از او بگیرند و این دستورات را سنت حیاتی خود قرار دهند.
پس به طور کلی می‌توان گفت: این آیه مردم را به اصول سه‌گانه دین دعوت می‌کند. عبارت اول، توحید عبارت دوم، تصدیق معاد که اساس تقوا است. چون اگر معاد و حساب و جزای آن نبود تقوای دینی معنای درستی نداشت و عبارت سوم به تصدیق اصل نبوت که همان اطاعت بی‌چون و چراست، فرا می‌خواند.[۴۴]
علاوه بر این آیه، از آیات دیگری که مربوط به داستان حضرت نوح× است، می‌توان فهمید که آن حضرت همواره قوم خود را به توحید خدای سبحان و ترک شرک دعوت می کردند و آنان را به اسلام فرا می‌خواندند، از آنان می‌خواستند تا امر به معروف و نهی از منکر کنند، به خداوند ایمان بیاورند و دنبال اجبار و الزام در دین نباشند، زیرا که در دین خدا اجبار نیست. همچنان که این مساله از آیه ۲۸ سوره هود فهمیده می‌شود:
{قالَ یا قَوْمِ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کُنْتُ عَلى‏ بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّی وَ آتانی‏ رَحْمَهً مِنْ عِنْدِهِ فَعُمِّیَتْ عَلَیْکُمْ أَ نُلْزِمُکُمُوها وَ أَنْتُمْ لَها کارِهُون}
«گفت: اى قوم من، به من بگویید، اگر از طرف پروردگارم حجّتى روشن داشته باشم، و مرا از نزد خود رحمتى بخشیده باشد که بر شما پوشیده است، آیا ما [باید] شما را در حالى که بدان اکراه دارید، به آن وادار کنیم؟»
این آیه از جمله آیاتی است که اکراه را در دین خدا نفی کرده و دلالت می‌کند بر این که مساله اجبار نکردن، خود یکی از احکام دینی است که در همه شرایع و حتی در قدیمی‌ترین آن‌ ها که شریعت نوح است تشریع شده و تا به امروز نیز به قوت خود باقی بوده و نسخ نگردیده است.
همچنین آیات ۱۵۱ و ۱۵۲ سوره انعام محرماتی را بیان میکند که اختصاص به شریعت معینی از شرایع الهی ندارد.آن محرمات عبارت است از : شرک به خدا، ترک احسان پدر و مادر، ارتکاب فواحش و کشتن نفس محترمه بدون حق، کم فروشی، ظلم در گفتار، وفا نکردن به عهد خدا و پیروی کردن از غیر راه خدا. به عبارت دیگر می‌توان گفت : این محرمات عمومی است و اختصاص به یک شریعت ندارد. به همین جهت است که قرآن همان‌ها را از انبیاء^ نقل می کند که در خطاب هایی که به امت‌های خود کرده‌اند از آن نهی می‌نمودند. مانند خطاب‌هایی که از نوح، هود، صالح، ابراهیم، موسی و عیسی نقل کرده است.
علاوه بر این در آیه ۱۳ شوری می‌فرماید:
{شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ وَ ما وَصَّیْنا بِهِ إِبْراهیمَ وَ مُوسى‏ وَ عیسى}
«از [احکامِ‏] دین، آنچه را که به نوح در باره آن سفارش کرد، براى شما تشریع کرد و آنچه را به تو وحى کردیم و آنچه را که درباره آن به ابراهیم و موسى و عیسى سفارش نمودیم.»
در این آیه صریحا سفارش‌هایی که به این امت شده را همان سفارش‌هایی دانسته است که به انبیای گذشته شده است. لطیف‌ترین تعبیری که اشاره به این معنا می‌کند، این است که هم در آیه فوق شرایع انبیا را توصیه و سفارش خوانده و هم در آیات مورد بحث که اصول محرمات این شریعت را می‌شمارد به مراتب تکرار می‌کند که آن‌چه گفته شد، سفارش‌هایی است که خداوند متعال به شما کرده است و این خود شاهد روشنی است بر این که محرمات مذکور اختصاص به شریعت اسلام نداشته بلکه در همه شرایع از جمله شریعت حضرت نوح× بوده است.[۴۵]
در روایات اسلامی هم درباره کیفیت شریعت حضرت نوح× مطالبی مطرح شده است. از جمله در روایتی جابر جعفی از امام باقر× روایت می‌کند که آن حضرت فرمودند:
«کانت شریعه نوح علیه السلام ان یعبدوا الله بالتوحید و الإخلاص و خلع الأنداد، و هو الفطره التی فطر الناس علیها و أخذ الله میثاقه على نوح و على النبیین صلوات الله علیهم أجمعین ان یعبدوا الله تعالى، و لا یشرکوا به شیئا، و امره بالصلوه و الأمر بالمعروف و النهى عن المنکر و الحلال و الحرام، …
شریعت و دین نوح چنین بود که باید خدا را از سر توحید و اخلاص پرستید و از پرستش مانندها و امثالی که برای او ساخته اند دست شست و این همان سرشتی است که مردم بر آن سرشته شده‌اند و خداوند از نوح و دیگر پیامبران پیمان گرفته است که او را بپرستند و انبازی برایش نگیرند و به نماز و امر به معروف و نهی از منکر و در نظر داشتن حلال و حرام امر کرده است ولی بر او احکام حدود و مواریث واجب نساخت و این چنین بود آیین نوح.»[۴۶]
۲ـ۱ـ۲ـ شریعت ابراهیم×
ابراهیم× به زبان سریانی و عربی یعنی پدر مهربان زیرا آن حضرت و همسرش ساره تا قیامت در بهشت سرپرست کودکان مؤمنین‌اند. کنیه‌اش ابومحمد و ابوالانبیاء و لقبش از آن زمان که به تاج خلّت سرافراز گردید خلیل الله و خلیل الرحمان شده است. دین حضرت ابراهیم× دین حنیف بود. تاریخ عقائد اعراب از دیرباز نشان می‌دهد که افراد آگاه و روشن‌‌‌‌‌بین جامعه حنیف و موحد بوده‌اند و از خرافات و شرک و بت پرستی اعراب سخت آزرده خاطر می‌‌‌‌گشتند. به طور کلی آیین حنیف یک اندیشه خالص و ناب توحیدی بوده و دارای مناسک و مراسم خاصی نبوده است. در جامعه جاهلی به هر کس که شعائر منسوب به ابراهیم× را از قبیل حج، طهارت و تطهیر و ختان و. ..را انجام می‌داد، حنیف می‌گفتند.[۴۷]
اما در مورد این که به چه علت ملت ابراهیم حنیف نامیده شده می‌توان گفت : مفسران در ذیل آیه۱۳۵ سوره مبارکه بقره
{وَ قالُوا کُونُوا هُوداً أَوْ نَصارى‏ تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّهَ إِبْراهیمَ حَنیفاً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکین‏}
«و [اهل کتاب‏] گفتند: یهودى یا مسیحى باشید، تا هدایت یابید بگو: نه، بلکه [بر] آیین ابراهیم حق‏گرا [هستم‏] و وى از مشرکان نبود.»
اقوالی را بیان می‌کنند، که از آن جمله ابن عباس و مجاهد می‌گویند: این نام‌گذاری به جهت اشتمال شریعت آن حضرت بر اعمال حج است. بعضی می‌گویند: این نام‌گذاری به این مناسبت است که پیروی از آیین حنیف در واقع پیروی از شریعتی است که ابراهیم به وسیله‌ی آوردن احکام آن – از قبیل لزوم حج و ختنه و غیر آن از احکام اسلام ـ امام مردم گردیده است.[۴۸]
قرآن کریم در تعدادی از آیات خود به شریعت حضرت ابراهیم× اشاره می‌کند از آن جمله آیات ۲۶ تا ۲۹ سوره مبارکه حج است. در این آیات خداوند داستان معبد شدن کعبه را برای مردم بیان می‌کند تا همه بفهمند که چطور جلوگیری مردم از عبادت در آن، الحاد به ظلم است. و به ترتیب آن‌چه را که در شریعت حضرت ابراهیم× تشریع نموده است، بیان می‌کند. ابتدا خداوند در آیه ۲۶ می‌فرماید:
{وَ إِذْ بَوَّأْنا لِإِبْراهیمَ مَکانَ الْبَیْتِ أَنْ لا تُشْرِکْ بی‏ شَیْئاً وَ طَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطَّائِفینَ وَ الْقائِمینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ}
«و چون براى ابراهیم جاى خانه را معین کردیم [بدو گفتیم:] چیزى را با من شریک مگردان و خانه‏ام را براى طواف‏کنندگان و قیام‏کنندگان و رکوع‏کنندگان [و] سجده کنندگان پاکیزه دار.»
در این آیه خداوند از ابراهیم× می‌خواهد تا خانه کعبه را مکان و مرجع برای عبادت خدا کنند و خدا را در این مکان عبادت کنند. با این بیان روشن می‌گردد که مقصود از جمله {ان لاتشرک بی شیئا} در خصوص این سیاق نهی از شرک به طور مطلق نیست. هر چند شرک به طور مطلق مورد نهی است ولی مقصود نهی از خصوص شرک در عبادت است. چون کسی که به زیارت کعبه می‌رود مقصودش عبادت است و به عبارتی روشن‌‌‌‌‌تر نهی از شرک در اعمال حج از قبیل تلبیه برای بتها اهلال برای آن‌ ها و امثال آن است. همچنین معنای جمله {طهر بیتی} این است که وحی کردیم که خانه مرا برای طواف‌کنندگان و نمازگزاران و راکعان و ساجدان تطهیر کن و تطهیر معبد به همان جهت که معبد است این است که آن را از اعمال زشت و پلیدی‌ها که مایه فساد عبادت است، پاک کند و چنین پلیدی همان شرک و مظاهر شرک یعنی بت‌ها است. پس تطهیر خانه خدا منزه داشتن آن از خصوص پلیدی‌های معنوی است و ابراهیم× مامور شده که طریقه عبادت را به نحوی که خالی از شرک باشد به مردم تعلیم دهد. همان طور که خودش مامور به چنین عبادتی شده بود و حاصل تطهیر معبد از رجس و پلیدی‌های معنوی برای پرستندگان این است که عبادتی برای آنان وضع کند که خالص برای خدا باشد و آمیخته به شائبه شرک نباشد.


فرم در حال بارگذاری ...

« بررسی تطبیقی رابطه استراتژی های حفظ و نگهداری نیروی انسانی با عملکرد کارکنان بیمارستانهای دولتی و خصوصی استان سمنان- قسمت ۳۳بررسی مقایسه ای پروفایل پروتئینی مایکوباکتریوم توبرکلوزیس- قسمت ۳۵ »
 
مداحی های محرم