که گوینده به بیان غرض خود منتقل شود بعد از آنکه پیشتر وسیلۀ « را بیان کرده بود وبه عبارت دیگر برای خواستۀ خود زمینه سازی ومقدمه چینی کرده بود.[۴۵۵]
مرحوم علامه اگر چه در المیزان از این اصطلاح استفاده نکردهاست ولی گاهی تفسیر ایشان از برخی آیات با معنای این اصطلاح مطابقت میکند. از جمله در ذیل آیۀ:
{وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَهِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِیسَ أَبى وَ اسْتَکْبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرِین.}[۴۵۶]
اعتقاد دارد کهاین آیه، نظیر جملهاى میماند کهاز میان چند جمله استخراج شده باشد تا راهى براى انتقال به داستان بهشت پیدا شود، چون قبلاً گفتیم: این آیات منظور اصلیش بیان خلافت انسان، و موقعیت او، و چگونگى نازل شدنش به دنیا و سعادت و شقاوت است، پس در چنین مقامى اعتناى زیادى به نقل داستان سجده ندارد، مگر باشارهاجمالى آن، تا باین ترتیب وسیلهاى شود براى ذکر داستان بهشت، و هبوط آدم. سپس به دو دلیل نیز تکیه میکند که؛ وجهاعراض از تفصیل باختصار گویى نیز همین بود، و ونیز راز التفات از غیبت در {إِذْ قالَ رَبُّکَ}[۴۵۷]، به تکلم در {اذ قلنا } باز همین باشد.[۴۵۸]
بنا براین میتوان نتیجه گرفت کهاز نظر علامهاین آیه به عنوان مقدمه و وسیلهای است برای بیان غرضی کههمان ذکر داستان بهشت وهبوط آدم است کهاین کلام با تعریف اصطلاح حسن مطلب تطابق دارد.
همچنین در ذیل آیات ۸۳ – ۷۷ سورۀ مبارکۀ شعراء بعد ازتفسیر آیات، ذیل آیۀ ۸۳ مینویسد:
بعد از آنکهابراهیم × نعمتهاى مستمره و متوالى و متراکم خداى تعالى را نسبت به خود یاد آور شد کهاز روزى که خلق شده تا بىنهایت به وى ارزانى داشت و با ذکر این نعمتها و تصور لطف و مرحمت الهى حالتى بهاو دست داد، آمیختهاز جاذبه رحمت و فقر عبودیت و این حالت، او را واداشت تا به درگاه خدا اظهار حاجت نموده، باب سؤال را مفتوح دارد، ناگزیر سیاق سخن خود را که تا اینجا سیاق غیبت بود (و مىفرمود: رب العالمین کسى است که مرا خلق کرده و هدایت مىکند..) به سیاق خطاب برگرداند و روى سخن به خداى تعالى نموده، عرض حاجت کند.[۴۵۹]
بدین ترتیب بطور ضمنی مرحوم علامهاعتقاد دارد که حضرت ابراهیم ×بعد از محاجّۀ با مشرکان و استثنا کردن خدای خود از خدایان آنها، ومطرح کردن صفات و ویژگی هایی برای خدای خود، به مطرح کردن خواستههای خود منتقل شده و سیاق سخن را از سیاق غیبت به سیاق خطاب منتقل میسازد.و آیات مربوط به صفات خدا برای آیات بعدی که خواستۀ ابراهیم ×را بیان میکند به منزلۀ حسن مطلب است.
البته برخی دیگر از اسباب مناسبت( وجوهارتباط ) عبارتند از: براعت استهلال، انتقال برای ایجاد نشاط در شنونده، که برای جلوگیری از اطالۀ کلام از توضیح آنها خودداری میکنیم.
ارتباط بین آیاتی که بظاهر غیر متناسب هستند
یکی از بحثهایی کههمیشه در بین مفسّران مطرح بوده، وجود آیاتی هستند که با آیات هم جوار خود، به ظاهر غیر متناسب میآیند نظرات و دیدگاههای مفسران در زمینهاین گونه آیات گاهی مشترک و گاهی متفاوت است و آنچه بر این مشکل میافزاید، غالباً تنوع موضوعات مطرح شده در یک سوره و گاهی نیز در ضمن یک آیهاست که مشکل فهم تفسیر آیه را دو چندان میکند. و ایهام عدم انسجام و عدم توقیفی بودن آیات را قویتر میسازد.
حال برای پاسخ دادن بهاین شبههها و ایهامات، باید بصورت جامع بهایات قرآن نگریست و به تفسیر آیات آن پرداخت.
ما در اینجا مهمترین آیاتی را که به ظاهر غیر متناسب مینمایند مطرح نموده و علاوه بر بررسی نظرات مرحوم علامه& و مرحوم سید قطب، به نظرات مفسران دیگر نیز جهت تکمیل بحث اشاره خواهیم کرد.
البته باید توجه داشت که دست یافتن به وجهاتصال آیات قطعاً در تفسیر آیات کمک شایانی خواهد کرد اما نیافتن آن اشکالی بر نظم و ترتیب قرآن و ساختار هندسی آن وارد نخواهد کرد.[۴۶۰]
آیۀاول:
{ و مَنْ اَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَسجد اللهانْ یُذکَرَ فیها اسمُهُ وسَعی فی خَرابِِها اولئک ما کان لَهُم اَنْ یَدخلوها الا خائفین لَهُم فی الدُّنیا خِزیٌ و لَهُم فی الاخرهِ عذابٌ عظیم،
وللهالمشرقُ و المغربُ فَاینَما تُولوا فَثَمّ و جهاللهانَّ اللهَ واسعٌ علیمٌ }[۴۶۱]
اشکال و سوالی که ممکن است دربارهاین آیات مطرح شود این است که وجهاتصال و ارتباط آیه ۱۱۵ با آیه قبلش چیست؟
سیوطی، از قول شیخ ابو محمد جوینی آوردهاست که: وجه اتصال این آیه، جریان مربوط به تخریب بیت المقدس بوده، یعنی شما را این امر باز ندارد، و به سوی آن روی آورید که مشرق و مغرب برای خداوند است.[۴۶۲]
علامه طباطبائی&اگر چه به صراحت، وجهاتصال آنرا بیان نکردهاست، اما با توجه به آنچه ذیل آیه ۱۱۴ بقرهاوردهاست، با آنچه کهاز سیوطی آوردیم، تفاوت دارد.
وی اعتقاد دارد که: آیه درباره کفار قریش و رفتار آنها با مسلمانان میباشد. چون اجازه نمیدادند که مسلمانان در مسجد الحرام و مساجد اطراف آن نماز بخوانند…
پس بنابر آیه ۱۱۵خداوند به مسلمانان میفرماید: شما در هر مکانی که باشید خدا را یاد کنید واز او اطاعت کنید چون مشرق ومغرب (همه عالم) از آن خداست.
و به این ترتیب آیه ۱۱۵ را به آیه قبل از آن متصل نموده و با کمیدقت نتیجه گرفته میشود کهاگر مشرکان و ستمکاران مانع ورود مسلمانان به مساجد شوند. جای نگرانی نیست چون مشرق و مغرب (عالم) از آن خداست، پس هر جا که میتوانید، اطاعت و عبادت کنید، مورد قبول واقع میشود.[۴۶۳]
مرحوم سیّد قطب نیز مینویسد: بیشترین گمان بر این است کهاین دو آیه به ماجرای تغییر قبله و کوشش یهودیان برای جلوگیری از رو کردن مسلمانان به کعبه مربوط باشد. سپس اضافه میکند که:
در ذیل آیه، روایات متعددی هست که مناسبت نزول آنرا چیزی جز این، میداند بههر صورت، لحن عام آیه موجب آن است کهاین حکم درباره ممانعت از یاد خدا کردن در همه نیایشگاهها و کوشش برای ویرانی هر یک از مساجد، نیز صادق است.
وی بعد از تفسیر آیه اول مجدداً تاکید میکند که: گواهاین مطلب که دو آیه مزبور مربوط است به ماجرای تغییر قبله، مفاد دومین آیهاست.
{ وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِب… }
لحن خود آیه دلیل آن است که در مقام پاسخگوئی و ردّ این ادعای بیهوده که: مسلمانان هرچه نماز به سمت بیت المقدس گزارداندهاند باطل و بیهوده و بی پاداش است، نازل گشتهاست.
این آیه، مقرر میدارد کههمهء جهت ها در معنی، قبلهاست و بههر سمت که نیایشگر پروردگار رو کند به خدا روی کردهاست…[۴۶۴]
بنابراین وجه اتصال این دو آیه، جریان تغییر قبلهاست و در حقیقت، کوششهای که یهودیان برای مردّد ساختن مسلمانان در درستی فرمانها و آمرزشهای پیامبر|بکار میبردند را خنثی میکند.
البته همانطور که گفتیم دانشمندان علوم قرآنی و مفسران نظرات مهمی را بیان نمودهاند که بررسی همه آنها از حوصله این پژوهش خارج است.[۴۶۵]
آیۀ دوّم:
{یَسَْلُونَکَ عَنِ الْأَهِلَّهِ قُلْ هِىَ مَوَاقِیتُ لِلنَّاسِ وَ الْحَجِّ وَ لَیْسَ الْبرُِّ بِأَن تَأْتُواْ الْبُیُوتَ مِن ظُهُورِهَا وَ لَاکِنَّ الْبرَِّ مَنِ اتَّقَى وَ أْتُواْ الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا… }[۴۶۶].
در ابتدای آیه، سوال از هلال و قمر و بدر شدهاست و اینکه گردش و تغییر ماهها وقتهایی برای حج است. اما در ادامهایه درباره نحوه وارد شدن به خانه و اینکه نباید از پشت بام و دیوار خانه وارد شد، (کهاز عادتهای غلط اعراب بود) بحث نمودهاست حال سوال اینجاست که: وجهاتصال این دو قسمت آیه چیست؟
در پاسخ میگوییم، با توجه به شان نزول آیه که در کتب تفسیری نیز ذکر شدهاست [۴۶۷]
علامه طباطبائی& ضمن ردّ عقیده مفسرانی که عبارت { یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْأَهِلَّهِ قُلْ هِیَ مَواقیتُ لِلنَّاسِ وَ الْحَجِّ وَ لَیْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ ظُهُورِها… } را متمم برای آیهاول میدانند و معتقدند که کل آیه شریفه یک حکم را بیان میکند مینویسد:
دلیل نقلی، این معنا را ثابت کردهاست که جماعتی از عرب جاهلیّت رسمشان چنین بوده که چون برای زیارت حج از خانه بیرون میشدند، دیگر اگر در خانه کاری داشتند از در خانه وارد نمیشدند بلکهاز پشت، دیوار را سوراخ میکردند و از آنجا وارد میشدند اسلام از این معنا نهی کرده و دستور داده از در خانهها درآیند، آیه شریفۀ مورد بحث میتواند با این داستان منطبق باشد.
وی در ادامه تاکید میکند که: نفی برّ و خوبی از آمدن درون خانهاز پشت بام دلالت میکند بر اینکه عمل نامبرده مورد امضای دین نیست و یک عمل دینی به شمار نمیرود و گرنه معنا نداشت بفرماید این عمل برّ و خوبی نیست بلکه باید بفرماید، این کار را نکنید و خدا این کار را حرام کردهاست…[۴۶۸]
بنابراین میتوان گفت که عبارت { وَ لَیْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا…. }از باب استطراد است بهاین معنا که در آیه چون بحث از گردش ماهها و وقتهای حج است، داخل شدن از سوراخ دیوار به خانه نیز یکی از افعال مشرکان در حج بودهاست.
و طبیعتاً وجهارتباط و اتصال این دو قسمت از آیهاین است که چون در آیات از هلال و حالتهای ماه بحث شده که یک ملاکی است برای اندازه گیری وقتهای حج، بدنبال آن از عادت ناپسند اعراب سخن گفته و این را ملاک برای خوبی و بدی نمیدانند.
زمخشری در اینباره مینویسد: همین که پروردگار متعال آیات مربوط به مراسم بزرگ حج را بیان نمود، با لطافت خاصی به بیان یک مسئله بزرگ اجتماعی منتقل شد که برای جامعه یک امر حیاتی به حساب میآمد، و آن همان عادت پست عرب جاهلی بود که وقتی برای حج، محرم میشد، هرگز از در خانه داخل نمیشد، بلکهاز پشت دیوار یا از بام خانه، سوراخی ایجاد میکرد و از آنجا وارد خانه میشد و از همان جا هم خارج میگردید. این عادت یک بدعت زشت و پستی بود که هیچ دلیل موجّهی نداشت. همین که عرب جاهلی درباره اهلّه سؤال نمود، خداوند این فرصت را مناسب دید و به یک موضوع مهمتری اشاره نمود یا اشاره است بهاینکه شایسته بود که عرب جاهلی از این موضوع مهم سؤال نماید تا آن عادت زشت را ترک کند.[۴۶۹]
بعضی گفتهاند: مناسبت این آیات با مطالب قبلی این است که همانگونه کهاختلاف شکل ماه، معیار و میزان شناسایی وقت و زمان و سبب اندازهگیری است، همچنین هر چیزی باید معیاری داشته باشد و روی آن تنظیم گردد و داخل شدن به خانهاز سوراخهای پشت خانه روی میزان منطقی و صحیح نیست و باید هر چیزی بر محور فرمان الهی استوار گردد؛ چراکه خضوع در برابر اوامر و نواهی الهی بهتر است از دنبالهروی کورکورانهاز محیط و عمل به چیزهایی که خدا نخواستهاست.[۴۷۰]
سید قطب ضمن یادآوری شأن نزول آیه به چند مطلب اشاره نموده وسپس وجهاتصال این قسمت از آیه را با بقیهایه روشن کردهاست؛
اول اینکه به دودستهاز روایات اشاره کرده واینکه پیامبر از طرف خدا مامور میشود که پاسخ دهد؛ آنها شناسههای زمانی ( تقویم طبیعی ) برای نظام زندگی مردم و ( تعیین وقت ) حج است.
دوم اینکهاین پاسخ متوجه واقعیت زندگی عملی آنان است نه متوجه دانش بشری. چون بشریت آن روزگار هنوز آمادگی فهم هر پاسخی را نداشت ودر ضمن مفید فایده برای مهمترین واساسی ترین هدف قرآن (هدایت به کمال) را نداشت.
فرم در حال بارگذاری ...