حضور صنعتگران در دانشگاه از طرق مختلف: مانند عضویت صنعتگران چند شرکت مادر در یک منطقه، در جلسات مختلف یک یا چند دانشگاه مادر آن منطقه (مثلاً در شورای تدوین چارچوبهای تدریس و پژوهش)؛ عضویت افتخاری آنها بعنوان هیأت علمی؛ یا اعطای بورسیههای تحصیلی به آنها؛ تا با استادان مختلف تعامل داشته باشند.
ایجاد صندوق ارتباط دانشگاه و صنعت: ایجاد این صندوق برای پرداخت غرامت به صنعت در صورتی که پروژه با «قصور یا تقصیر» دانشگاهیان، به نتیجه نرسیده باشد یا برای مشارک در طرحهای تحقیقاتی مشترک
انتقال تجربیات دیگر صنعتگران با بهره گرفتن از رسانههای مختلف: انتقال تجربیات صنعتگران باتجربه و دارای تعاملات مستمر با دانشگاه، به دیگر صنعتگران از طریق مجلههای تخصصی اساتید دانشگاه، وبسایتهای مشخص، نرمافزارهای چندرسانهای، برپایی نمایشگاه دستاوردهای صنعتگران (در دانشگاه) و غیره
اجرای سیاستهای اصل ۴۴ قانون اساسی: اجرای اصل ۴۴ قانون اساسی که به موجب آن، بخش خصوصی باید نقش قابل توجهی را در اقتصاد ایفا کند؛ با این کار، خواهناخواه، صنعت برای ادامۀ بقای خود باید به بدنۀ دانشگاهی، اعتماد کند
حمایت و پشتیبانی دولتی (وزارت صنعت، وزارت کار و…) از واحدهای صنعتی: حمایت و پشتیبانی دولتی (وزارت صنعت، وزارت کار و…) از واحدهای صنعتی از طریق اعطای تسهیلات ارزان قیمت، جوایز صنعتی، معافیتهای مالیاتی و…، که با اعتماد به بدنۀ دانشگاهی، دارای ارتباطات مستمر و قوی هستند.
تدوین استانداردهای تعامل و استفاده از فضای مجازی: تدوین استانداردهایی برای تعاملات میان صنعتگران و دانشگاهیان توسط وزارت صنعت و وزارت علوم، و تعبیۀ آن در پرتال اینترنتی مشخص
مرحله شش و هفت
انجام مراحل ششم و هفتم این روش، به دلیل محدودیتهای زمانی و… بسیار مشکل میباشد. به همین منظور، اقدام به نظرسنجی از خود این افراد شد تا تخمینی قابل قبول از نحوۀ رفتار آنها، بدست آید (همان اقدامی که در مرحلۀ پنجم تحقیق انجام گرفت و اولویت این راهکارها تعیین شد).
بحث
در این قسمت، به مقایسه تطبیقی نتایج این تحقیق با مطالعات پیشین پرداخته خواهد شد تا بتوان نقاط اشتراک و تفاوت آنها را شناسایی نمود.
همانطور که از مطالعات ذکر شده در بخش پیشینه تحقیق، میتوان دریافت؛ این مطالعات، کمتر، روی ویژگیهای فردی تمرکز داشته و یا حداکثر، ویژگیهای فردی دانشگاهیان را مورد بررسی قرار دادهاند و ویژگیهای فردی متخصصین و کاشناسان و فعالان صنعت، مورد غفلت واقع شده اند؛ در حالی که بخش بزرگی از موارد مؤثر بر تعامل صنعت و دانشگاه، خود صنعت، و یا به عبارت بهتر، افرادی که در صنعت مشغول فعالیت هستند (صنعتگر و متخصصین صنعت) میباشند. بنابراین، یکی از ویژگیهای تحقیق پیش رو را میتوان تمرکز روی هر دو بخش صنعت و دانشگاه، نام برد.
در ادامه، یک بررسی تطبیقی میان این تحقیق با مطالعات مختلف، صورت خواهد گرفت:
۱ ـ در مطالعه ای که «پورعزت و دیگران» (۱۳۸۹) انجام دادهاند مواردی بعنوان موانع تجاریسازی دانش (که نوعی ارتباط میان صنعت و دانشگاه است) شناسایی شده اند که از آن میان میتوان موانع زیر را بعنوان موانع فردی مجزا نمود:
«فرهنگ متفاوت فعالان صنعت و دانشگاهیان»،«عدم احساس نیاز و فقدان انگیزه برای تجاریسازی دانش»، «منافع متفاوت فعالان صنعت و دانشگاهیان»،«انگیزه های متفاوت فعالان صنعت و دانشگاه»، «فقدان آگاهی فعالان صنعت از فناوریهای تولید شده در دانشگاه»، «ناکافی بودن سهم استادان از درآمدهای حاصل از تجاریسازی دانش»، «عدم آشنایی پژوهشگران دانشگاه با مهارت های کسب و کار»، «ذهنیت عمومی (غیر انتفاعی) بودن دانشگاه ها و لزوم انتشار نتایج پژوهشهای آن»، «نگرش منفی دانشگاهیان در مورد درگیر شدن در فعالیتهای کسب و کار»، «عدم آگاهی پژوهشگران دانشگاه از حقوق مالکیت فکری»، «انتظارات غیر واقعبینانه استادان یا مدیران دانشگاه در مورد ارزش فناوریهای خود».(پورعزّت، قلیپور،و ندیرخانلو، ۱۳۸۹).
نتایج تحقیق حاضر این موارد را چنین ذکر می کند:
فرهنگ، همان آداب و رسوم و سنن و غیره است که در یک اجتماع، رواج دارد (رضائیان، ص. ۸۹). همانطور که میتوان از این تعریف، برداشت نمود، فرهنگ همان رفتارهایی است که افراد، در هنگام حضور در اجتماع از خود بروز می دهند. رفتارهایی که اجتماع، به آنها تعلیم داده است. این اجتماع، می تواند خانواده، سازمان، جامعه و… باشد.
با توجه به این توضیحات، میتوان، موانع نگرشی و رفتاری که در اعضای هیأت علمی دانشگاهها و متخصصین بخش صنعت وجود دارد را بعنوان موانع فرهنگی و یا موانعی که فرهنگ، شکلدهنده آنها است نام برد. بعبارت دیگر، فرهنگ حاکم بر اجتماع و سازمانی که این دو گروه، در آن فعالیت می کنند (دانشگاه و صنعت) چنین رفتارها و نگرشهایی را به فرد، القا می کنند. این موانع، به تفکیک دو بخش صنعتگر و دانشگاهیان در همین فصل ذکر شد که از ذکر مجدد آن اجتناب می شود.
«عدم احساس نیاز و فقدان انگیزه برای تجاریسازی دانش»: در مورد انگیزش که نوعی نیروی برانگیزاننده برای برقراری ارتباط با صنعت است میتوان این نتایج را که از تحقیق حاضر برآمده است ذکر نمود:
«اعضای هیأت علمی معتقدند شأن و مقام علمی متخصصین صنعت، پایین است و آنها سواد و توانایی کافی برای درک مفاهیم و موضوعات دانشگاهی را ندارند»؛ «اعضای هیأت علمی معتقدند متخصصین صنعت، تفکرات سنتی دارند و اصول علمی را در صنعت نمیپذیرند»؛ «اعضای هیأت علمی معتقدند متخصصین صنعت، نوآوریها و پیشرفتهای علمی را به کار نمیگیرند»؛ «اعضای هیأت علمی نسبت به رعایت موازین حرفهای (اجرای کامل تعهدات و…) به متخصصین صنعت، اعتماد ندارند»؛ «اعضای هیأت علمی، انگیزهای براییادگیری بیشتر در صنعت (در مورد حیطۀ تحقیقی خود، روش اجرای آن و…) ندارند». تمامی این موارد، موانعی هستند که انگیزش فرد (عضو هیأت علمی) را برای داشتن ارتباط با متخصصین صنعت، کاهش میدهد و فرد را از این کار منع می کند.
«منافع متفاوت فعالان صنعت و دانشگاهیان»: این مورد را در نتایج تحقیق حاضر میتوان با موارد مختلفی تطبیق داد که شامل موارد زیر است:
«متخصصین صنعت، فرصت انجام فعالیتهای تجربهپذیر دانشگاهی را به اعضای هیأت علمی نمیدهند»؛ چراکه حضور دانشگاهیان را در محیط کاریشان مفید نمیدانند و این کار را هزینهبر تلقی می کنند.
«اعضای هیأت علمی معتقدند شروع همکاری باید از طرف صنعت باشد نه دانشگاه»؛ در این مورد، اعضای هیأت علمی معتقدند صنعت، نیازمند دانش ماست و منفعت صنعت در این است.
«اعضای هیأت علمی معتقدند نظام جبران، و پاداش مناسب در صنعت وجود ندارد»؛ این مورد نیز به وضوح، تفاوت دیدگاه را در مورد منفعت و پاداش، بیان می کند.
«اعضای هیأت علمی نسبت به رعایت موازین اخلاقی (افشای اطلاعات محرمانۀ تحقیق و…) از سوی متخصصین صنعت اعتماد ندارند»؛ در این مورد، اطلاعات محرمانه جزو منافع طرف دانشگاهی تلقی شده که افشای آن، منفعت فرد را تحت تأثیر قرار میدهد.
«اعضای هیأت علمی نسبت به رعایت موازین حرفهای (اجرای کامل تعهدات و…) به متخصصین صنعت، اعتماد ندارند»؛ در این مورد نیز تعهدات صنعتگر نسبت به دانشگاهی، می تواند بعنوان منفعت دانشگاهی به حساب آید.
«اعضای هیأت علمی معتقدند متخصصین صنعت، برای انتشار و چاپ نتایج تحقیقاتی که توسط دانشگاهیان در صنعت انجام شده است، محدودیت ایجاد می کنند»؛ در این مورد نیز میتوان همین استدلال را مطرح نمود و انتشار نتایج تحقیقات را برای دانشگاهیان، منفعت تلقی نموده و همین کار را برای صنعتگران، ضرر پنداشت.
«اعضای هیأت علمی معتقدند به واسطۀ ارتباط با متخصصین صنعت، استقلال فردی آنها کاهش مییابد»؛ استقلال فردی، خواسته دانشگاهیان است ولی ممکن است با اهداف صنعتگران، در تعارض باشد و نوعی تفاوت منافع را نشان دهد.
«اعضای هیأت علمی معتقدند به واسطۀ برقراری ارتباط و انتقال دانش به صنعت، قدرت دانش (مزیت دانشی) خود را از دست می دهند»؛در این مورد نیز انتقال دانش برای دانشگاهیان ممکن است ضرر ولی برای صنعتگران، منفعت تلقی شود.
«اعضای هیأت علمی، انتظارات نامتعارف برای جبران خدماتشان دارند (درخواست حقالزحمۀ بیش از حد متعارف و…)» و «اعضای هیأت علمی، منافع شخصی را بر منافع مشترک با متخصصین صنعت، ترجیح می دهند (انجام فعالیت در صنعت فقط با هدف بهرهمندی خود)»؛ در این دو مورد نیز میتوان به همین شکل، استلال نمود.
«انگیزه های متفاوت فعالان صنعت و دانشگاه»؛ موارد ذکر شده در مورد منافع متفاوت فعالان صنعت و دانشگاه را برای این گزینه نیز میتوان ذکر نمود.
«فقدان آگاهی فعالان صنعت از فناوریهای تولید شده در دانشگاه»؛ این مورد در تحقیق حاضر، بصورت موارد زیر به دست آمده است:
«ناآشنایی و عدم آگاهی متخصصین صنعت با کاربرد و مزایای مباحث علمی مرتبط با زمینۀ کاری خود، منجر شده است تا آنها به دانش اعضای هیأت علمی دانشگاه در این زمینه، احساس نیاز نکنند»؛ این مانع بیان می کند، به دلیل اینکه صنعتگران از تحقیقات دانشگاهی اطلاعی ندارند به همین دلیل، از کاربرد و مزایای مباحث علمی مرتبط با زمینه فعالیت خود نیز آگاه نیستند.
«متخصصین صنعت، از میزان تسلط اعضای هیأت علمی به مباحث علمی مرتبط با زمینۀ صنعتی، شناخت کافی ندارند»؛ این مانع نیز حاکی از عدم آشنایی با محققان دانشگاهی و مواردی است که ایشان روی آن تحقیق می کنند تا بدینوسیله بتوانند میزان تسلط آنها را روی مباحث مختلف بدانند.
«متخصصین صنعت، از میزان تسلط اعضای هیأت علمی در پیادهسازی و اجرای اصول علمی مرتبط با زمینۀ صنعتی، شناخت کافی ندارند»؛
«متخصصین صنعت، از مزیتهای به کار بردن اصول علمی در صنعت، شناخت کافی ندارند»؛ این مانع را نیز به این دلیل میتوان در این بخش جای داد؛ زیرا زمانی که صنعتگران از فعالیتهای تحقیقاتی دانشگاهی اطلاعی نداشته باشند از مزیتهای به کار بردن نتایج این تحقیقات نیز اطلاعی پیدا نخواهند کرد.
«ناکافی بودن سهم استادان از درآمدهای حاصل از تجاریسازی دانش»؛ این مورد در نتایج تحقیق حاضر به این صورت ذکر شده است: «متخصصین صنعت، حقوق مالکیت فکری و معنوی اعضای هیأت علمی را رعایت نمیکنند»
«عدم آشنایی پژوهشگران دانشگاه با مهارت های کسب و کار»؛ این مورد در نتایج تحقیق حاضر به صورت «اعضای هیأت علمی، در تجاریسازی نتایج تحقیقات و تولید ثروت، آگاهی و شناخت کافی ندارند» ذکر شده است.
«ذهنیت عمومی (غیر انتفاعی) بودن دانشگاه ها و لزوم انتشار نتایج پژوهشهای آن»؛ این مورد در نتایج تحقیق حاضر به صورت «متخصصین صنعت، درک درستی از محیطهای دانشگاهی ندارند و تصورات غلطی راجع به آن دارند» مطرح شده است.
«نگرش منفی دانشگاهیان در مورد درگیر شدن در فعالیتهای کسب و کار»؛ این مورد در نتایج تحقیق حاضر به صورت موارد زیر بیان شده است:
«اعضای هیأت علمی معتقدند متخصصین صنعت، تفکرات سنتی دارند و اصول علمی را در صنعت نمیپذیرند»؛ «اعضای هیأت علمی معتقدند نظام جبران، و پاداش مناسب در صنعت وجود ندارد»؛ «هیأت علمی نسبت به رعایت موازین اخلاقی (افشای اطلاعات محرمانۀ تحقیق و…) از سوی متخصصین صنعت اعتماد ندارند»؛ «اعضای هیأت علمی نسبت به رعایت موازین حرفهای (اجرای کامل تعهدات و…) به متخصصین صنعت، اعتماد ندارند»؛ «هیأت علمی معتقدند متخصصین صنعت، برای انتشار و چاپ نتایج تحقیقاتی که توسط دانشگاهیان در صنعت انجام شده است، محدودیت ایجاد می کنند»؛ «اعضای هیأت علمی معتقدند به واسطۀ ارتباط با متخصصین صنعت، استقلال فردی آنها کاهش مییابد»؛ «اعضای هیأت علمی معتقدند به واسطۀ برقراری ارتباط و انتقال دانش به صنعت، قدرت دانش (مزیت دانشی) خود را از دست می دهند»؛ «اعضای هیأت علمی معتقدند شأن و مقام علمی متخصصین صنعت، پایین است و آنها سواد و توانایی کافی برای درک مفاهیم و موضوعات دانشگاهی را ندارند»
«عدم آگاهی پژوهشگران دانشگاه از حقوق مالکیت فکری»؛ این مورد در نتایج تحقیق حاضر به صورت زیر مطرح شده است:
«اعضای هیأت علمی، در تجاریسازی نتایج تحقیقات و تولید ثروت، آگاهی و شناخت کافی ندارند»؛ «اعضای هیأت علمی، در مورد نحوۀ برقراری ارتباط با صنعت، اطلاعات و تجربۀ کافی ندارند»؛ «اعضای هیأت علمی، از واقعیتهای صنعت و جامعه، شناخت کافی ندارند»
«انتظارات غیر واقعبینانه استادان یا مدیران دانشگاه در مورد ارزش فناوریهای خود»؛ این مورد در نتایج تحقیق حاضر به صورت «اعضای هیأت علمی معتقدند نظام جبران، و پاداش مناسب در صنعت وجود ندارد» مطرح شده است.
۲ ـ در مطالعه دیسترر، از دست دادن قدرت، افشاء، عدم اطمینان، و انگیزش، موانع فردی در جهت انتقال دانش (که نوعی از روابط میان صنعت و دانشگاه است) شناخته شده اند (Disterer, 2001).
نتایج تحقیق حاضر این موارد را چنین ذکر می کند:
«اعضای هیأت علمی معتقدند به واسطۀ برقراری ارتباط و انتقال دانش به صنعت، قدرت دانش (مزیت دانشی) خود را از دست می دهند». این نتیجه در مطالعه فوق نیز به همین شکل، ذکر شده است.
«اعضای هیأت علمی معتقدند متخصصین صنعت، برای انتشار و چاپ نتایج تحقیقاتی که توسط دانشگاهیان در صنعت انجام شده است، محدودیت ایجاد می کنند». اعضای هیأت علمی راغب به انتشار و افشای دانش خود بصورت مقاله، پروژه و… هستند تا از این طریق، به ارتقای رتبه علمی خود پرداخته و به شناخته شدن خود در میان دیگر اساتید، کمک کنند. در حالی که آنچه در مطالعه فوق، ذکر شده، در موارد خاصی صادق است که در آن، نوع فعالیت و دانش مورد نیاز آن، بسیار خاص است و فرد صاحب آن دانش، از در اختیار قرار دادن و افشای آن دانش خاص، امتناع میورزد.
«اعضای هیأت علمی، به خاطر ترس از شکست تمایلی به وارد شدن به فضای صنعت ندارند». در مطالعه فوق، اشاره شده است که فرد، نسبت به دانش خود، تردید داشته و اعتماد کافی ندارد به همین دلیل، از در اختیار دیگران قرار دادن آن امتناع میورزد. در تحقیق حاضر، دلیل وجود ترس از شکست در اعضای هیأت علمی را نیز میتوان همین تردید و عدم اعتماد به دانش خود تلقی نمود که مانع برقراری ارتباط با صنعت می شود.
در مورد انگیزش که نوعی نیروی برانگیزاننده برای برقراری ارتباط با صنعت است میتوان این نتایج را که از تحقیق حاضر برآمده است ذکر نمود:
«اعضای هیأت علمی معتقدند شأن و مقام علمی متخصصین صنعت، پایین است و آنها سواد و توانایی کافی برای درک مفاهیم و موضوعات دانشگاهی را ندارند»؛ «اعضای هیأت علمی معتقدند متخصصین صنعت، تفکرات سنتی دارند و اصول علمی را در صنعت نمیپذیرند»؛ «اعضای هیأت علمی معتقدند متخصصین صنعت، نوآوریها و پیشرفتهای علمی را به کار نمیگیرند»؛ «اعضای هیأت علمی نسبت به رعایت موازین حرفهای (اجرای کامل تعهدات و…) به متخصصین صنعت، اعتماد ندارند»؛ «اعضای هیأت علمی، انگیزهای براییادگیری بیشتر در صنعت (در مورد حیطۀ تحقیقی خود، روش اجرای آن و…) ندارند». تمامی این موارد، موانعی هستند که انگیزش فرد (عضو هیأت علمی) را برای داشتن ارتباط با متخصصین صنعت، کاهش میدهد و فرد را از این کار منع می کند.
۳ ـ در مطالعه «اسکارتینگر و دیگران» موانع تعامل، تفاوتهای فرهنگی، و فقدان اطلاعات در مورد تحقیقات دانشگاهی ذکر شده است (Schartinger, Schibany, & Gassler, 2001).
فرم در حال بارگذاری ...