۲-۵-۲ : انواع استعاره از لحاظ وجود مشبه به
۱- استعاره مصرحه:
استعاره مصرّحه(تحقیقیه): اگر از کل تشبیه فقط “مشبهبه” بماند استعاره را مصرحه یا آشکار میگویند؛ که خود بر چندین قسم است: (استعاره مصرحه مجرده، استعاره مصرحه مطلقه، استعاره مصرحه مرشحه، استعاره اصلیه و تبعیه، استعاره نزدیک و استعاره دور، وفاقیه و عنادیّه از انواع دیگر استعاره مصرحه میباشد).
ا. استعاره مصرحه مجرده: مشبهبه + صفات یا اجزاء مشبه(یعنی در کلام مشبهبه با ملائمات مشبه همراه است).
ب. استعاره مصرحه مطلقه: مشبهبه+ صفات یا اجزاء مشبه و مشبهبه(یعنی مشبهبه را ذکر کنیم و با ان هم از ملائمات مشبهبه و هم از ملائمات مشبه چیزی بیاوریم).
از این سایه پروردگان مرغها
بدرم اگر گردم از غم رها
مرغ استعاره مصرحه و استعاره از مردان زن صفت راحت طلب .
ج. استعاره مصرحه مرشحه: مشبهبه + صفات یا اجزاء همان مشبهبه(یعنی مشبهبه را همراه با یکی از ملائمات خود ان مشبهبه ذکر
از لعل تو گریابم انگشتری زنهار صد ملک سلیمانم در زیر نگین باشد (حافظ)
لعل، استعاره آشکار از لب سرخ یار است، زیرا حافظ به قرینه از آن زنهار خواسته.
د. استعاره اصلیه و تبعیه:
اصلیه: هر گاه اسم یا گروه اسمی، استعاره واقع شوند، استعاره را اصلیه میگویند:
ای گل خوش نسیم من بلبل خویش را مسوز کز سر صدق می کند شب همه شب دعای تو
“گل خوش نسیم” استعاره از معشوق و بلبل استعاره از عاشق است.( شمیسا ، ۱۳۸۱ :۶۰ ).
استعاره تبعیه: اگر صفت و فعل استعاره شوند، استعاره را تبعیه گویند.
تا بماند جانت خندان تا ابد همچو جان پاک احمد بااحد (مولوی)
در این بیت “خندان” که صفت است، استعاره از شادابی و با طراوت بودن است.
ه. استعاره آشنا و شگفت
استعاره نزدیک و آشنا: در این استعاره به راحتی می توان به جامع(وجه شبه) پیبرد.
آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت آه از آن مست که بر مردم هشیار چه کرد
دراین بیت، نرگس استعارهای آشکار از چشم است.
استعاره دور و شگفت: استعارهای است که جامع دیریاب باشد:
دل به می دربند تا مردانه وار گردن سالوس و تقوا بشکنیم (حافظ)
شاعر در عالم خیال سالوس و تقوا را به صورت انسان یا حیوان مجسم کرده است.
و. استعاره وفاقیه و عنادیه
استعاره وفاقیه: استعارهای که گرد آوردن و جمع بین مشبه و مشبهبه در آن ممکن باشد:
“مرده را اگر بیاموزی و راه بنمایی زنده خواهد شد".
استعاره عنادیه: عکس وفاقیه است، یعنی آوردن مشبه و مشبهبه بصورت یکجا ممکن نباشد:
تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق هر دم آید غمی از نو به مبارکبادم
در این بیت، استعاره عنادیه روی داده است؛ زیرا تبریک به مناسبت آمدن غم، که هر دو در یکجا نمیگنجد ( شمیسا ، ۱۳۸۱ : ۶۱ ) .
-
- استعاره مکنیّه
هر گاه از ارکان تشبیه، فقط مشبه با یکی از لوازم مشبهبه بیاید؛ استعاره مکنیّه است. که اگر “مشبهبه” حذف شده، جاندار یا انسان باشد، استعاره مکنیه، “تشخیص” یا “شخصیت بخشی” است و اگر “مشبهبه” حذف شده، جاندار نباشد استعاره، فقط مکنیّه است:
تو را از کنگره عرش میزنند صفیر ندانمت که در این دامگه چه افتاده است(حافظ)
مشبهبه “قصر” است که غیر جاندار و از لوازم کنگره عرش میباشد.
-استعاره مکنیه (تشخیص):
به چشم عقل در این راهگذار پر آشوب نگر که کار جهان بیثبات و بیمحل است(حافظ)
مشبهبه “انسان” است و جاندار؛ و چشم از لوازم و ملائمان انسان میباشد.( احمدنژاد ، ۱۳۸۲ : ۵۳ ) .
۲-۶ : اسطوره
اسطوره یکی از اصطلاحات بسیار مهم در مباحث ادبی امروز است. ادبیات و اسطوره در پیوند تنگاتنگ باهم قرار دارند. شعر و اسطوره نیز می توانند با زبان نمادین با مخاطب خود ارتباط برقرار کنند. در روزگار ما و در عصری که بشر همه چیز را به دیده تعقل می نگرد، دیگر اساطیر مجال پیدایش نمی یابند، ادبیات معاصر دیگر اسطوره ای را خلق نمی کند، بلکه بیشتر به بازآفرینی اسطوره های شناخته شده می پردازد. با شناخت اسطوره، می توان به معنا و کارکرد آن در ادبیات معاصر پی برد.
هنگام به کار بردن واژه اسطوره، بیشتر به یاد فرهنگ های ابتدایی و باستانی می افتیم. اسطوره ها که در اصل رویای جمعی انسان ها هستند، از خلاقیت های قومی سر چشمه گرفته اند و نماد زندگی دوران پیش از دانش و نشان مشخص روزگاران باستان هستند. تحول اساطیر هر قوم، معرف دگرگونی شکل زندگی،دگرگونی ساختارهای اجتماعی و تحول اندیشه و دانش است. در ادبیات ایران، اسطوره پردازی بیشتر در شعر نمایان می شود. شاعران پیشین و معاصر، همواره در بازآفرینی اسطوره ها توانمند بوده اند. چنان که فردوسی در شاهنامه به بازآفرینی بخش مهمی از اساطیر ایرانی پرداخته است . می توان سرچشمه های عناصر اسطوره ای در شعر معاصر ایران را از یک سو در شعر کهن حماسی، مانند شاهنامه فردوسی، اسکندرنامه نظامی، گرشاسب نامه اسدی طوسی و گشتاسب نامه دقیقی طوسی و از سوی دیگر، در شعر دوره مشروطیت ، یافت. ( کریمی ، رضایی ، ۱۳۸۷ : ۱۷۱ ) .
با توجه به پیوند گسترده اسطوره و ادبیات، می توان گفت شعر نیز از مقوله اسطوره است و از همان دنیایی سرچشمه می گیرد که اسطوره از آن زاده می شود. اسطوره در شعر، موجب باروری واژه ها می شود، به گونه ای که واژ ه ها می توانند جنبه های پر رمز و راز اسطوره ها، آیین ها و باورهای اسطور ه ای را به گونهای زیبا بازتابانند. یکی از مهم ترین جنب ه های پیونددهنده شعر و اسطوره، ویژگی شاعرانه بودن اسطوره هاست، چرا که آفرینش شعر و اسطوره، بیشتر مدیون نیروی تخیل هنرمندانه آفریننده شعر و اسطوره است . از یک سو، زبان رمزگونه شعر، جایگاه مناسبی برای خلق یا بازآفرینی اسطوره است و از سوی دیگر، ((اسطوره ابزار بیانگر کنش منطق رمزی است )) ( دیکور ، ۱۳۷۸ :۳۰ ) . به عنوان مثال شاملو نیز در عرصه بازآفرینی اسطوره ها از توانمندترین شاعران معاصر است . از اسطوره ها و عناصر اسطوره ای که در شعر احمد شاملو به کار رفته، و فقط شامل چهره های اساطیری ایرانی و غیرایرانی است، می توان به این موارد اشاره کرد: مسیح، هرکول، بودا و نیروانا، سیزیف، ایوب، اسرافیل، آدم، دیوژن، نوح، هابیل و قابیل، زال، ابراهیم، آشیل، اسفندیا ر، سیاوش، خضر، زرتشت، فریدون،اسکندر:
مسخی است دردناک
که مسیح را
شمشیر بر کف می گذارد
در کوچه هایِ شایعه
تا به دفاع از عصمت مادر خویش
برخیزد
فرم در حال بارگذاری ...