۱۴.۵۵۴
مشغولیت اجتماعی
۱۹۲۱.۹۷۳
۱۴۸
۱۲.۹۸۶
همانطور که جدول (۴-۱۹) نشان می دهد بین میانگین حواس پرتی در بین افراد بهنجار و معتاد تفاوت معنی داری وجود دارد (۰۵/۰ p<) و میانگین حواس پرتی در بین افراد بهنجار کمتر از معتاد است.
فصل پنجم
تفسیرونتیجهگیری و جمعبندی
۵-۱مقدمه
در این فصل ابتدا تمامی یافته های پژوهش به ترتیب فرضیه ها بررسی می شوند و سپس با نتایج پژوهشهای مرتبط قبلی که در ارتباط با نتایج پژوهش حاضر است مقایسه و در نهایت به تفسیر و تبیین یافته ها پرداخته می شود. این کار از طریق تفسیر روابط درونی داده های پژوهش و معنی دادن به نتایج پژوهش دنبال می گردد. در پایان فصل محدودیتهای اجرای پژوهش و پیشنهادهایی برای پژوهشهای آینده ارائه شده است.
۵-۲ بحث و نتیجهگیری:
پژوهش حاضر با هدف مقایسه سبک های هویت، سبک های مقابلهای و سیستم های فعال سازی/ بازداری رفتاری در معتادان و افراد بهنجار صورت گرفت. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل فرضیهها به شرح زیر میباشد:
اولین فرضیه پژوهش به بررسی بین سبک های هویت معتادان و افراد بهنجار پرداخت.
نتایج نشان داد بین میانگین سبک های هویت اطلاعاتی، هنجاری، سردرگم و تعهد در بین افراد بهنجار و معتاد تفاوت معنی داری وجود دارد (۰۱/۰ p<) و میانگین سبک های هویت اطلاعاتی، هنجاری و تعهد در بین افراد بهنجار بیشتر از معتاد است، این در حالی است که میانگین سبک هویت سردرگم در بین افراد بهنجار کمتر از معتاد است. این یافته ها در راستای نتایج پژوهش های سلیمانیان و همکاران(۱۳۹۲) و فیلد و تیفانی (۲۰۱۴) قرار دارد. همچنین این نتایج در برخی از مولفه با نتایج مطالعات احمدی و همکاران (۱۳۸۹) و فتحی و همکاران (۱۳۹۲) مغایر بود.
احمدی و همکاران (۱۳۸۹) در نتایج مطالعه خود گزارش کردند افراد سو ءمصرف کننده مواد، نمرات بالاتری در سبک هویت یابی هنجاری و سردرگم/ اجتنابی داشتند، در حالی که افراد بدون سوء مصرف مواد بیشتر دارای سبک هویت یابی اطلاعاتی بودند. همچنین فتحی و همکاران (۱۳۹۳) در نتایج بررسی خود گزارش نمودند که سبک هویت اطلاعاتی در دانشجویان غیر معتاد بیشتر از دانشجویان معتاد بود و سبک هویتی هنجاری و سردرگم/ اجتنابی در دانشجویان معتاد بالاتر بود.
میتوان گفت که چون افراد دارای هویت موفق از بحران عبورکرده و به تعهداتی دست پیداکرده است، بنابراین کمتر در معرض خطر اعتیاد می باشند. تعهد به ارزشهای ایدئولوژیک و خانوادگی و مذهبی و شغلی به عنوان یک عامل محافظ عمل میکند و در پیشگیری ازگرایش افراد به اعتیاد مؤثر است. در واقع افراد دارای هویت رشدیافته و دارای تعهد (دارای سبک هویتیابی اطلاعات)، آگاهانه و به طور فعال به جستجوی اطلاعات و ارزیابی آنها میپردازند و سپس اطلاعات مناسب خود را مورد استفاده قرار میدهند. این افراد نسبت به دیگران از آمادگی بیشتری برای حل مسائل و مشکلات شخصی برخوردارند و از راهبردهای مقابله ای متمرکز بر مساله استفاده می کنند. بنابراین احتمال کمتری دارد که به معضل سوء مصرف مواد گرفتار شوند. همچنین افرادی که از سبک هویتیابی هنجاری استفاده می کنند در مواجهه با موضوعات هویت و تصمیم گیری ها، با انتظارات و دستورات افراد مهم و گروه های مرجع، هم نوایی می کنند. آنها ارزش ها و عقاید را میپذیرند و درونی می کنند، تحمل کمی برای مواجهه با موقعیت های جدید و مبهم دارند و نیاز بالایی برا ی حفظ ساختار خود نشان می دهند. این افراد به جستجوی اطلاعات نمی پردازند، مگر این که این اطلاعات به وسیله ی منبع معتبر (مثل والدین) تایید شود که این عامل می تواند در پرهیز از مصرف مواد از سوی آنان تاتیر گذار باشد. چرا که این افراد بیشتر براساس الگوهای خانوادگی (والدین) رفتار کرده و کمتر نوجویی می کنند و براساس نتایج مطالعات افراد نوجو بیشتر در خطر مصرف مواد قرار دارند(میرسعادتی، ۱۳۸۹).
اما افراد دارای سبک هویت سردرگم /اجتنابی تا حد ممکن سعی در اجتناب از پرداختن به موضوعات هویت و تصمیم گیری دارند. در موقعیت های تصمیم گیری، آن ها اطمینان کمی به توانایی شناختی خود دارند و معمولاً قبل از تصمیم گیری احساس ترس و اضطراب دارند و معمولاً از راهبردهای تصمیم گیری نامناسب مانند اجتناب کردن، بهانه آوردن، دلیل تراش، روی آوردن به مواد و … استفاده میکنند. این افراد با شیوه مقابله ای هیجان مدار، راهبردهای تصمیم گیری نامناسب، خودآگاهی محدود، جهت دهی توسط دیگری، راهبردهای ضعیف اسنادی و شناختی، واکنش های اضطراب ناتوان کننده و کنترل بیرونی، واکنش نشان می دهند که این عوامل در سوق دادن آنان به مصرف مواد تاثیر دارد و براساس نتایج پژوهش ها این سبک هویت با عزت نفس پایین، واکنش های افسردگی و روان رنجوری بالا، مصرف مشروبات الکلی و سوء مصرف مواد و دارو در سنین پایین به طور مثبت، همبستگی نشان داده است و با درون گرایی، نیاز برای شناخت، توافق، گشودگی و وظیفه شناسی به طور منفی همبسته است.
همچنین در خصوص عدم همخوانی نتایج مربوط به برخی از مولفه ها، می توان بیان کرد پژوهش محمدی و همکاران (۱۳۸۹) بر روی نوجوانان دارای سوء مصرف مواد صورت گرفته و پژوهش فتحی و همکاران (۱۳۹۲) نیز در خصوص افراد معتاد و غیر معتاد به اینترنت صورت گرفته است که این عامل می تواند نتایج به دست آمده را تحت تاثیر قرار دهد.
فرضیه دوم پژوهش به بررسی تفاوت بین سیستم فعال سازی/بازداری معتادان و افراد بهنجار پرداخت.
نتایج به دست آمده در این راستا نشان داد بین میانگین سائق، پاسخ به پاداش و سیستم بازداری رفتاری در بین افراد بهنجار و معتاد تفاوت معنی داری وجود دارد (۰۵/۰ p<) و میانگین سائق، پاسخ به پاداش و سیستم بازداری رفتاری در بین افراد بهنجار بیشتر از افراد معتاد است. این یافته های در راستای نتایج مطالعات جانسون و همکاران (۲۰۰۳)، نیزورسکی و گارب[۲۴۲] (۲۰۰۷)، عبدالهزاده جدی و همکاران (۱۳۸۹)، عبدی و همکاران (۱۳۹۰)، عابی و همکاران (۲۰۱۲) و معصومی (۱۳۹۲) قرار داشت.
جانسون و همکاران (۲۰۰۳) در تحقیق خود نشان دادند که نمرههای BAS بالا پیشبینیکننده سوء مصرف مواد و وابستگی به آن میباشد. عبداله زاده جدی و همکاران (۱۳۸۹) در بررسی خود نشان دادندکه بین سیستم های مغزی/ رفتاری با سوء مصرف مواد رابطه وجود دارد. در پژوهش مشابه ی عبدی و همکاران(۱۳۹۰) نشان دادند که نمره های خرده مقیاس BAS دو گروه سومصرف کننده مواد و سیگاری بالاتر از نمره های افراد سالم بود، ولی دو گروه سوء مصرف کننده مواد و سیگاری تفاوتی از این نظر نداشتند. درخرده مقیاس BIS نمره های گروه سیگاری بالاتر از دو گروه دیگر بود. نتایج مطالعه معصومی (۱۳۹۲) نشان داد بین سیستمهای مغزی/ رفتاری، نظم جویی هیجان و طرحوارههای ناسازگار در وسوسه مصرف مواد در افراد معتاد رابطه وجود دارد.
در خصوص تبیین این یافته می توان بیان نمود رویکرد اعتیاد به عنوان بیماری مغزی از موفق ترین و مقبول ترین رویکرد زمینه ساز پژوهش های معتدد در چارچوب نظری مختلفی شده است. در چارچوب آسیب شناسی روانی گری با طرح نظریه سیستم های مغزی – رفتاری، اختلالات را بازتاب کم و بیش واکنشی در یکی از این سیستم ها و یا مشکلات کنشی در یک یا هر دو سیستم می داند. در زمینه اعتیاد ها بیشترین توجه به فعالیت نظام فعال سازی رفتاری معطوف است. نظام فعال سازی رفتاری به عنوان زیربنای گرایش های رفتاری و عاطفی، فرد را مستعد اختلالهای از جمله سوئ مصرف مواد میکند. یعنی افرادی که BIS غالبی دارند، بیشتر از مقابله هیجان مدار در برابر مسأله مدار استفاده میکنند که زمینه ساز افسردگی و اضطراب است و در صورت تداوم شروع مصرف مواد هم دور از ذهن نمیباشد.
همچنین، طبق نظریه انگیزشی گری (۱۹۸۷) سیستم بازداری رفتاری یک سیستم عصب شناختی است که با ضعف آن نشانههای لذت و سرخوشی فعال شده و موجب تجربه احساس رهاشدگی در فرد میشود. حساسیت کم سیستم بازداری رفتاری میتواند حالت خوشی فزاینده و گرایش به فقدان بازداری را در فرد ایجاد کرده و آمادگی وی برای تجربه موادمخدر و انحراف افزایش مییابد. به اعتقاد فاولس (۲۰۰۱) سیستم فعالساز رفتاری روی آورد و انگیزش خوشایند را کنترل میکند و انگیزش خوشایند با حالات عاطفی سرخوشی همراه است. افراد دارای سوء مصرف مواد از سیستم فعالساز رفتاری قویتری برخوردارند. به نظر میرسد این افراد به دلیل برخورداری از این سیستم، برای گرایش به موادمخدر آسیبپذیرتر باشند. لذا به نظر میرسد که چنین تبیینی برای سوء مصرف افراد درست باشد.
در نهایت فرضیه سوم و چهارم پژوهش مربوط به تفاوت بین سبک های مقابله ای (و مولفه های آن) در افراد معتادان و افراد بهنجار بود. نتایج به دست آمده در این خصوص نشان دادند بین میانگین سبک های مقابله ای اجتنابی و مساله مدار در بین افراد بهنجار و معتاد تفاوت معنی داری وجود دارد (۰۵/۰ p<) و میانگین سبک مقابله ای مساله مدار و اجتنابی در بین افراد بهنجار بیشتر از معتاد است، این در حالی است که میانگین سبک مقابله ای هیجان مدار و همچنین مولفه حواسپرتی سبک اجتنابی در بین افراد بهنجار کمتر از معتاد است. این نتایج با یافته های پژوهش سیمونز و کاروی (۲۰۰۵)، شعاع کاظمی (۱۳۸۷)، اوراکی (۱۳۸۹)، بخشی پور رودسری و همکاران (۱۳۸۷)، کیامرثی و ابوالقاسمی (۱۳۹۰) و لنارت و ویکتور (۲۰۱۳) همخوانی داشت. نتایج تحقیقات اوراکی (۱۳۸۹) نشان داد که بین سبک مقابلۀ و خشم با میل مصرف مواد همبستگی معنیداری وجود دارد. افراد دارای سبک مقابله هیجانی و عصبانیت زیاد، میل بیشتری به مصرف مواد مخدر داشتند. همچنین کیامرثی و ابوالقاسمی (۱۳۹۰) در پژوهشی نشان دادند که بین راهبرد مقابله هیجان مدار و راهبرد مقابله مساله مدار با استعداد سوء مصرف رابطه معناداری وجود دارد. همچنین تحلیل رگرسیون نشان داد که راهبردهای مقابله با استرس و هیجان خواهی می تواند سوء مصرف را پیش بینی کند. سیمونز و کاروی (۲۰۰۵) در نتایج بررسی خود گزارش کردند که نوع راهبردهای مقابلهای مورد استفاده، پیش بینی کنندۀ مصرف مواد در آینده می باشد.
روش های مقابلهای هیجان مدار از ویژگی های افرادی است که سلامت روانی و سازگاری اجتماعی خوبی ندارند. این روش های مقابلهای به منظور پرهیز از درگیری با مساله و انکار واقعیت شکل گرفته و با افزایش میزان مصرف مواد ارتباط معنی داری دارند. روش های مقابله با استرس و استعداد سوء مصرف مواد یک رابطه دو طرفه است، یعنی افرادی که در مقابله با مشکلات راهبردهای مقابلهای مساله مدار (سبک مقابله آرام کننده) که شامل پیگیری تنش های میانجی حاصل از یک مساله با تلاش جهت ادراک آن بدون مواجهه مستقیم با آن مساله می شود و رویاویی را انتخاب می کنند به حل مشکل نائل میشوند و این موفقیت به عزت نفس بالا منجر شده و سلامت روانی و عدم گرایش به راه های نامناسب مانند مصرف مواد را در پی دارد. در واقع این افراد با شناخت صحیح از مواد و پی آمدهای آن، در برخورد با مشکلات زندگی، از راهبرد مسئله مدار استفاده کرده و نسبت به مواد احساس خوبی نخواهد داشت. اما افرادی که در مقابله با مشکلات، راهبردهای مقابلهای هیجان مدار را انتخاب می کنند، به حل مشکلات نائل نمی گردد و این موفقیت به عزت نفس پایین منجر شده و آسیب های روانشناختی را به دنبال دارد. همچنین این نتایج را می توان به این گونه تبیین نمود که راهبردهای مقابلهای مساله مدار و رویاویی که بر دستکاری موقعیت آشفته تمرکز دارد و شامل مواجهه مستقیم با مسائل تجربه شده می شود، از طریق عزت نفس به عنوان مکانیزم واسطه ای به انطباق پذیری مثبت منتهی می شود. در صورتی که راهبردهای مقابلهای هیجان مدار، عزت نفس پایین و روش های مقابلهای با تجارب منفی ناکارآمد (مانند مصرف مواد) همراه می شود.
۵-۳نتیجه گیری کلی
هدف این پژوهش مقایسه سبک های هویت، سبک های مقابلهای و سیستم های فعال سازی/ بازداری رفتاری در معتادان و افراد بهنجار می باشد. نتایج بدست آمده حاکی از تفاوت معناداری بین سبک های هویت، سبک های مقابلهای و سیستم های فعال سازی/ بازداری رفتاری در افراد معتاد و بهنجار میباشد. به نحوی که میانگین سائق، پاسخ به پاداش و سیستم بازداری رفتاری در بین افراد بهنجار بیشتر از افراد معتاد است. همچنین از بین سبک مقابله ای، سبک مساله مدار و اجتنابی در بین افراد بهنجار بیشتر و سبک مقابله ای هیجان مدار در افراد معتاد است. علاوه بر این سبک های هویت اطلاعاتی، هنجاری و تعهد در بین افراد بهنجار بیشتر و سبک هویت سردرگم در بین افراد بهنجار کمتر از معتاد است. در نتیجه می توان چنین گفت که سبکهای سبک هویت سردرگم و سبک مقابله ای هیجان مدار از جمله متغیرهای روانشناختی منفی هستند که می تواند تاثیر زیادی بر مصرف مواد داشته باشند، بنابراین نیازمند برنامه ریزی مناسب و جامع جهت تعدیل و اصلاح این متغیرها می باشد.
۵-۴محدودیتهای پژوهش
با توجه به این که نمونه آماری در این پژوهش شامل مردان مصرف کننده و همچنین مردان عادی بود، عدم استفاده از دو جنس یکی دیگر از محدودیت های پژوهش می باشد.
عدم کنترل مدت مصرف مواد از محدودیت های پژوهش حاضر می باشد. چرا که براساس شدت و وخامت مصرف مواد بر نوع نگرش و راهبردهای افراد می تواند تاثیر داشته باشد.
از آنجایی که این پژوهش بر روی افراد معتاد و عادی شهر اردبیل صورت گرفته است و میتواند تحت تأثیر ویژگی های خاص فرهنگی و منطقه ای قرار گرفته باشد بنابراین، این پژوهش در تعمیم نتایج به عمل آمده به مناطق دیگر محدودیت دارد.
به علت اینکه در جمع آوری داده های این پژوهش از پرسشنامه استفاده شده است و همانند دیگر پژوهشهای خود گزارشی امکان سوء گیری در نتایج ممکن است وجود داشته باشد، تعمیم نتایج پژوهش را با محدودیت مواجه می سازد.
۵-۵پیشنهادات
پیشنهاد می گردد در بررسی های آتی هر دو جنس مورد بررسی قرار گیرد. چرا که براساس پژوهش ها نوع سبک های اسنادی و مقابله ای بین دو جنس متفاوت می باشد.
پیشنهاد میشود پژوهشی در همین راستا در مناطق دیگر صورت گیرد تا در تعمیم کلی نتایج اطمینان بیشتری به دست آید.
پیشنهاد میشود در پژوهش های آتی برای اطمینان بیشتر از نتایج به دست آمده، مدت مصرف مواد افراد مصرف کننده کنترل گردد.
پیشنهاد میشود علاوه بر پرسشنامه های مورد استفاده در این پژوهش از پرسشنامه های دیگری نیز که دارای اعتبار و پایایی بالایی هستند استفاده شود.
۵-۶پیشنهاد کاربردی پژوهش
با توجه اینکه فعالیت بالای سیتم فعال سازی رفتاری می تواند عامل در حساسیت بیشتر افراد به نشانه های پاداش و در نهایت گرایش بیشتر افراد به سوء مصرف مواد باشند، بنابراین پیشنهاد می گردد تا مراکز ترک اعتیاد، مراکز درمان سرپایی و … با شناسایی معتادانی که سیتم فعال سازی رفتاری بالای دارند، برنامه های رفتاری و آموزشی خاصی برای پیشگیری در این خصوص ارائه دهند.
با توجه به نقش سبکهای مقابله در افراد مصرف کننده مواد، پیشنهاد می گردد از آموزش های جهت اصلاح راهبردهای مقابله ای، منبع کنترل و سبکهای اسناد این افراد صورت گیرد.
با توجه به اینکه تعداد افراد دارای هویت سردرگم در گروه معتاد بیشتراست و اینکه هویت سردرگم (معوق) پیش درآمدی به سوی هویت رشدیافته است و این افراد در مرحله عبور از بحران قرار دارند، و پیشگیری از بروز اعتیاد از این منظر قابل وصول است، بنابراین پیشنهاد می شود برنامه های آموزش خانواده و مداخلات درمانی در سیستم ارتباط خانواده به افراد کمک کرد تا از بحران عبورکنند و زمینه رسیدن به تعهدات در آنها فراهم شود.
با در نظر گرفتن این مطلب که افراد مصرف کننده مواد از سبک مقابله هیجانی بیشتری برخوردارند، پیشنهاد می گردد که در مؤسسات ترک اعتیاد جهت کمک به درونی کردن ارزش ها در افراد و همچنین تقویت مرکز کنترل درون، استفاده بیشتر از راهبردهای مقابله رویارویی و آرام کننده و همچنین یه کارگیری سبک اسنادی مثبت در آنها اقدامات لازم صورت گیرد و از این عوامل در جهت ترک سریع افراد معتاد استفاده شود.
منابع:
منابع فارسی
آذری، آرمان. (۱۳۹۲). مقایسه طرحواره های ناسازگار اولیه، پایگاه هویت ومکانیسم های دفاعی افراد مبتلا به سوء مصرف مواد و افراد بهنجار. پایان نامه جهت دریافت مدرک کارشناسی ارشد رشته روانشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد اردبیل.
آقا سلطانی ، سوسن؛ (۱۳۸۷)، بررسی رابطه بین هویت و خلاقیت در میان دانشجویان ، سال اول دانشگاه تبریز. پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه اصفهان.
فرم در حال بارگذاری ...