(منبع:سالنامه آماری استان گیلان، ۱۳۹۰، مرکز آمار ایران، ۱۳۹۱)
از کل جمعیت استان گیلان به طور تقریبی ۴۰ % آن در نقاط شهری و بقیه یعنی ۶۰ درصد آن در نقاط روستایی به سر می برند. بنابراین باتوجه به میزان جمعیت ساکن در روستاها و اشتغال آنان به کشاورزی ، صنایع دستی به عنوان کار جنبی در کنار کار کشاورزی از اهمیت ویژه ای برخوردار می باشند. هرچند که نیروی فعال و جوان منطقه به خاطر توریستی بودن استان گیلان ،جذب انواع اشتغالات کاذب در خط ساحلی یا کناره جاده های پررفت و آمد می شوند واین مشاغل را به کار صنایع دستی که وقت گیر و کم درآمد است،ترجیح می دهند.
معهذا صنایع دستی به عنوان یک کار جنبی در سطح منطقه رواج دارد و روستاییان اعم از زن و مرد ،پس از فراغت کار پرزحمت کشاورزی به تولیدات انواع محصولات صنایع دستی اشتغال می ورزند. یکی از مهم ترین صنایع دستی که در منطقه و استان رواج دارد و گذشته از آن مردان و زنان نیز به آن مشغولند حصیر بافی است. گذشته از حصیربافی بافت نوعی سبد که از ترکه مروار که مرواربافی مشهور است بخصوص در آستانه اشرفیه از رونق زیادی برخوردار می باشد و همچنین بافت نوعی حصیر و محصولات دیگر از بامبو، نی، خیزران که به بامبوبافی معروف است نیز در لیالستان لاهیجان رواج دارد و کارگاه بامبوبافی وابسته به مدیریت صنایع دستی در آن منطقه مشغول به فعالیت می باشند .(حریری – ۱۳۸۰ –ص ۳۶ )
حصیربافی در اکثر روستاهای گیلان به ویژه در جفرود گلشن و تولید آن در روستاهای بین رشت و بندرانزلی معمول است. حصیربافی فعالیتی زنانه است که در تابستان و پاییز انجام می گیرد. دستگاهی که بکار برده می شود بسیار ساده است.
زمان شروع مرواربافی در گیلان از هنگام رونق گرفتن بامبو آغاز شده و چند تن که از تهران به رشت و لاهیجان مهاجرت کرده بودند، باتولید مروار باعث رونق این صنعت در شهرستان آستانه اشرفیه شدند.
یکی دیگر از هنرهای دستی فوق العاده زیبا و پرقدرت استان گیلان قلابدوزی است که دارای سابقه درخشان و پررونقی بوده و تا گذشته ای نه چندان دور ، صنعتگران و هنرمندان بسیاری به این فن اشتغال داشته و از این راه امرار معاش می کردند . قلابدوزی ابریشم بر روی ماهوت پس از یک دوران افت نسبی مجدداً احیاء و اینک گروهی از زنان در منازل به تولید انواع پرده ای ،رومیزی و غیره آن اشتغال دارند استان گیلان با بیش از ۶۰ رشته صنایع دستی ، دارای تنوع تولید و محصولات قابل عرضه به بازارهای داخلی و خارجی است . فهرست رشته های دارای قدمت و اصالت تاریخی و فرهنگی صنایع دستی استان عبارتند از:
۱-گلیم بافی ۲-نازک کاری و خراطی۳-قالی بافی ۴-تابلوهای معرق و مینیاتور۵-چاروق و چموش۶-سفال و سرامیک ۷-قلابدوزی ۸-مرواربافی۹-تولیدات عروسکی ۱۰-بامبو بافی ۱۱-تکه دوزی ۱۲-چادر شب بافی ۱۳-حصیربافی۱۴-شال بافی ۱۵-نمدبافی۱۶-مجسمه سازی۱۷-مکرومه بافی ۱۸-کدوی منقش ۱۹-آهنگری ۲۰-گره چینی
جدول۲-۴- تعداد افراد شاغل در بخش صنایع دستی درسال ۱۳۹۰ به تفکیک شاخه های صنایع دستی استان گیلان
جدول۲-۴ تعداد افراد مشغول به کار در شاخه های مختلف صنایع دستی استان را به ترتیب از بیشترین افراد شاغل در یک رشته تا کم ترین آن ها نمایش می دهد، این جدول هم چنین نسبت فعالان هریک از شاخه ها به کل شاغلان حوزه صنایع دستی استان را در سال ۱۳۹۰ نشان می دهد، بیشترین نسبت شاغلان مربوط به گلیم بافی میباشد و حصیربافی و بافتنی های رستنی در مراتب بعدی قرار دارند. منظور از سایر رشته ها،آن هایی هستند که افراد شاغل در آن ها بسیار کمتر از ۵۰ نفر می باشند
جدول۲-۵- تعداد صنعت گران شناسایی شده در بخش صنایع دستی استان گیلان بین سال های ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۰
همان طوری که ملاحظه می شود، جدول شماره۲-۵ تعداد صنعت گران شناسایی شده در بخش صنایع دستی استان گیلان که دارای کارت شناسایی شده اند را بین سالهای ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۰ ،به همراه نرخ رشد در هر سال نشان می دهد که از ۷۰۰ نفر در سال ۱۳۸۴ به ۵۷۰۰ نفر در سال ۱۳۹۰ رسیده است که رشدی معادل ۲۹ / ۷۱۴ درصدی (۱۴/۸ برابری ) را نشان می دهد.
نمودار۲-۱-تعداد صنعت گران بخش صنایع دستی گیلان(.منبع سازمان میراث فرهنگی گیلان)
در سی سال گذشته، بی کاری و اشتغال مهم ترین دغدغه در استان گیلان بوده است. محدود ماندن نرخ رشد بخش های مختلف اقتصادی ، نرخ پایین انباشت سرمایه ،پیدایش فناوری های جدید، کاهش تقاضا برای نیروی کار در بخش اقتصاد و مازاد نیروی کار و جایگزینی سرمایه بجای نیروی کار به خاطر پایین بودن هزینه سرمایه نسبت به هزینه نیروی کار،موجب افزایش فشار بی کاری در استان گیلان شده است. این در حالی است که جذب نیروی کار توسط بخش صنایع دستی علاوه بر تعادل بخشیدن به سایر بخش ها ،از ایجاد شغل های کاذب نیز جلوگیری می کند و بدلیل ماهیت تولیدی بودن تاثیر قابل توجهی بر اشتغال زایی غیر مستقیم دارد. براساس اعلام سازمان میراث فرهنگی ،صنایع دستی و گردشگری استان گیلان ،تولید صنایع دستی در گیلان برای ۱۰ هزار نفر به صورت مستقیم و غیر مستقیم شغل ایجاد کرده است.(روزنامه ایران ،ص ۱۵ ،۳۰ خرداد ۱۳۸۹ )
جدول ۲-۶ -نسبت شاغلان بخش صنایع دستی به کل شاغلان استان گیلان طی سالهای ۱۳۸۹-۱۳۸۴ ( به درصد)
نمودار ۲-۲ تعداد شاغلان استان گیلان و نسبت شاغلان شناسایی شده در حوزه صنایع دستی به کل شاغلان استان را به همراه نرخ رشد این شاخص بین سال های ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۹ نشان می دهد (تعداد شاغلان استان بین سال های ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۹ از بند ۱۰ : تحلیل جایگاه استان در سطح ملی از نظر پتانسیل های رشد اقتصادی ، ویراست دوم ،۲۸ / ۸ / ۱۳۹۰ استخراج شده است.)ملاحظه می شود نسبت شاغلان صنایع دستی به کل شاغلان از ۱/۰ در سال ۱۳۸۴ به ۱۹/۰ در سال ۱۳۸۹ افزایش یافته که رشدی معادل ۹۰ درصد (۹/۱ برابری ) داشته است.
نمودار۲-۲ نسبت شاغلان بخش صنایع دستی به کل شاغلان استان.منبع سازمان میراث فرهنگی استان گیلان
جدول۲-۷- میزان فروش صنایع دستی استان گیلان بین سال های ۱۳۹۰-۱۳۸۸ (منبع : اداره کل میراث فرهنگی استان گیلان )
همان طور که ملاحظه می شود، جدول ۲-۶ میزان فروش صنایع دستی استان گیلان را در نمایشگاه های نوروزی استان گیلان ، طی سال های ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۰ نشان می دهد. ملاحظه می شود که این رقم که در سال ۱۳۸۸ ، معادل ۶۵۰۰ ریال بوده با افزایش ۰۸/۲۳ درصدی در سال ۱۳۸۹ به ۸۰۰۰ میلیون ریال رسیده و در سال ۱۳۹۰ نیز با ۷۵/۵۸ درصد رشد به ۱۲۷۰۰ میلیون ریال رسیده است.
نمودار۲-۳-میزان فروش صنایع دستی گیلان در نمایشگاه های نوروزی(منبع:سازمان میراث فرهنگی گیلان)
جدول۲-۸- آمار صادرات گمرکات استان گیلان بین سال های ۱۳۸۵-۱۳۸۷٫(منبع دبیرخانه شورای عالی توسعه صادرات غیر نفتی)
صادرات استان گیلان ازنظر نوع محصولات عبارتند از: محصولات صنعتی، مصالح ساختمانی، محصولات معدنی، شیمیایی، فلزی، پتروشیمی، منسوجات، فرش و موکت، کیف وکفش، صنایع دستی، محصولات دامی، غذائی، مرکبات، محصولات کشاورزی، حیوانات زنده. در حالی که سرمایه گذاری و وسیع در بخش صنایع دستی در استان گیلان می تواند سبب توسعه اقتصادی استان ، ایجاد شغل وجلوگیری از مهاجرت به شهرهای بزرگ گردد،اما متاسفانه در سال های اخیر همواره در صادرات صنایع دستی استان گیلان با ضعف مواجه بوده ایم . در حالی که با رفع موانع می تواند از پتانسیل موجود در این بخش استفاده بهینه نمود.
۲-۳۱- ماسوله
ماسوله یکی از نقاط شهری شهرستان فومن است که در جنوب غربی این شهرستان ، در دامنه کوه های تالش که مرز غربی استان گیلان را شکل می دهد. ماسوله در ناحیه کوهستانی شهرستان فومن و بر گسترده ای که دارای طول جغرافیایی ۱۴ ۵۹ ۴۸ و عرض جغرافیایی ۱۳ ۹ ۳۷ و در ارتفاع ۱۰۵۰ متری از سطح دریاهای آزاد با اختلاف بیش از ۱۲۰ متر بین بالاترین و پایین ترین نقطه آن واقع شده است.
موقعیت شهر ماسوله به گونه ایست که از سه طرف شمال ، غرب و جنوب به دامنه کوهستانی ، و از طرف شرق از طریق دره رودخانه ماسوله رودخان به جلگه فومنات مرتبط است شهر ماسوله از طریق راه های کوهستانی به جنوب شهرستان خلخال و شمال غربی طارم ( دره قزل اوزن ) در ارتباط می باشد. فاصله شهر ماسوله تا ماکلوان مرکز بخش سردار جنگل ۲۱ کیلومتر ، تا شهر فومن مرکز شهرستان فومن ۳۵ کیلومتر و تا شهر رشت مرکز استان ۶۲ کیلومتر و نهایتا تهران ۳۸۵ کیلومتر است . شهر ماسوله با وجود موقعیت توریستی که داراست تنها با یک جاده آسفالته با مرکز شهرستان و کشور در ارتباط است.
۲-۳۱-۱ ویژگی های اجتماعی وشغلی
۲-۳۱-۱-۱جمعیت :
شاخص جمعیت در شهر ماسوله متفاوت از سایر نقاط شهری است به گونه ای که ماسوله به جهت جمعیت متغیرش که در ایام گردشگری به ۱۵ – ۲۰ هزار نفر میرسد می تواند در زمره شهرهای متوسط گیلان قرار گیرد. بدین جهت در اهداف شهری جمعیت سیال آن می باید مورد توجه قرار می گیرد(شهرداری ماسوله ) . بر اساس آمار موجود در سرشماری نفوس و مسکن جمعیت شهر ماسوله در سال ۱۳۳۵ ، ۱۹۴۲ نفر بوده که آمار آن در فاصله سال های ۱۳۳۵ تا ۱۳۴۵ به ۱۶۲۶ نفر کاهش یافت یعنی نرخ رشد آن ۸/۱- بوده است . تا سال ۵۵ تعداد جمعیت به ۱۱۶۶ نفر رسید که نرخ رشد سالانه آن در طی سال های ۴۵ تا ۵۵ ،۲/۳-بوده است ، این تعداد تا سال ۱۳۶۵ به ۱۱۳۲ نفر رسید که نرخ رشد سالانه آن طی سال های ۱۳۵۵ تا ۱۳۶۵ به ۳/۰ – تغییر یافت ، در سال ۱۳۷۵ جمعیت شهر ماسوله به ۶۶۳ نفر کاهش شدیدی داشت که نرخ رشد سالانه آن را در طی سال های ۶۵-۷۵، ۲/۵- رسیده است، نهایتا در سال ۱۳۸۵ این آمار به ۵۵۹ نفر تقلیل یافت و نرخ رشد سالانه آن به ۶۹/۱- رسید
جدول ۲-۹-آمار جمعیت ماسوله
سال
تعداد
فاصله بین سال ها
نرخ رشد سالانه به درصد
۱۳۳۵
۱۹۴۲
۱۳۴۵
۱۶۲۶
Jan2014
نقدینگی
کلبدهی
فزونی بدهیها بر دارائیها
تایید
۴-۵ نتیجه گیری :
در این پژوهش ابتدا ماهیت یکی از انواع ترتیبات خارج ترازنامه تحت عنوان تامین مالی خارج از ترازنامه به همراه روش های معدود ولی کاربردی این نوع تامین مالی مورد بررسی و مطالعه قرار گرفت. .هدف کلی پژو هش این بود که بعد از شناسائی ماهیت و روش های تامین مالی خارج از ترازنامه اثرات آن را بر صورتهای مالی و در مجموع وضعیت کلی شرکت بررسی و مطالعه گردد .در همین راستا شرکتهای مرتبط با تامین مالی خارج از تراز نامه بین سالهای ۱۳۸۰-۱۳۸۵ شناسائی و اطلاعات مربوط استخراج و با بهره گرفتن از متغیر های پژوهش (نسبتهای مالی در نظر گرفته شده )با بهره گرفتن از روش های آماری اقدام به آزمون فرضیه ها شده است .
برای آزمون سه فرضیه مطرح شده در این پژوهش از پنج متغیر وابسته شامل نسبت جاری ،نسبت سریع(آنی )،نسبت نقدینگی ،نسبت کل بدهی و نسبت فزونی بدهیها بر دارائیها قبل و بعد از احتساب تامین مالی خارج از تراز نامه و با بهره گرفتن از صورت وضعیت مالی شرکتها (ترازنامه ) نتایجی بشرح ذیل گرفته شده است .
۱-۴-۵ نتایج تجزیه و تحلیل آماری :
با عنایت به اینکه برای آزمون فرضیه اول از سه متغیر نسبتهای جاری ،سریع (آنی )،و نقدینگی قبل و بعد از احتساب تامین مالی خارج از ترازنامه استفاده شده است ،نتایج آماری بدست آمده حاکی از رابطه همبستگی قوی بین نسبتهای مالی قبل از احتساب تامین مالی خارج از تراز نامه و بعد از آن است در نتیجه ،با بهره گرفتن از آزمون ضریب همبستگی متغیر های زوجی نشان داده شده است که تامین مالی خارج از ترازنامه اثر مستقیمی بر روی نسبت جاری ،نسبت سریع و نسبت نقدینگی دارد .بدین ترتیب ادعای مطرح شده در فرضیه اول مبنی بر تغییر در نسبتهای کلیدی در صورت استفاده از تامین مالی خارج از ترازنامه تائید می شود .
برای آزمون فرضیه دوم از دو متغیر نسبت کل بدهی و نسبت فزونی بدهیها بر دارائیها استفاده شده است .نتایج نشان دهنده رابطه خطی قوی میان این دو متغیر در قبل از احتساب تامین مالی و بعد از آن می باشد .بدین ترتیب تامین مالی خارج از ترازنامه اثر معنا داری برروی نسبتهای مورد آزمون داشته است ،بنابراین ادعای مطرح شده در فرضیه دوم مبنی بر تغییر در قا بلیت پرداخت دیون توسط شرکتها در صورت استفاده از تامین مالی خارج از ترازنامه تایید می شود .
برای آزمون فرضیه سوم از هر پنج متغیر مورد بررسی و آزمون شده در فرضیه اول و دوم استفاده شده است .بدلیل اینکه نتایج بدست آمده از آزمون فرضیه اول و دوم (یعنی آزمون هر پنج متغیر )حاکی از وجود رابطه خطی قوی میان آنها بوده که منجر به تائید فرضیه های فوق شده است ،پس می توان نتیجه گرفت که ادعای مطرح شده در فرضیه سوم مبنی بر بوجود آمدن تردیدی عمده در فرض تداوم فعالیت در صورت استفاده از تامین مالی خارج از ترازنامه مورد تائید می باشد.
۵-۵ پیشنهادات در دو قسمت بشرح زیر ارائه می شود :
۱-۵-۵پیشنهادات مربوط به یافته های پژوهش :
۱- با توجه به اینکه یافته های پژوهش منجر به تائید فرضیه ها گردیده پس می توان نتیجه گرفت که نا مساعد بودن نسبتهای مالی کلیدی می تواند د لیل بر استفاده از تامین مالی خارج از ترازنامه توسط شرکتها باشد
۲- با توجه به یافته های پژوهش پیشنهاد می شود بازیگران بازار سرمایه شامل،استفاده کنندگان از اطلاعات مالی ،تحلیلگران و حسابرسان مستقل نسبتهای کلیدی تراز نامه ای را جهت تشخیص استفاده احتمالی شرکتها از تامین مالی خارح از تراز نامه مورد توجه قرار دهند.
۲-۵-۵ پیشنهادات برای پژوهشهای آتی :
۱- با عنایت به اینکه دراین پژوهش از نسبتهای ترازنامه ای برای بررسی تاثیر تامین مالی خارج از ترازنامه بر روی بدهیها و تعهدات وحقوق صاحبان سهام استفاده شده است و نیز با توجه به اینکه این نوع تامین مالی دارای اثرات سود وزیانی (محاسبه بهره حاصل از تامین مالی ) می باشد ،لذا پیشـنهاد می شود در تحقیقات آتی از نسبتهای سود و زیانی به عنوان متغیرهای مورد آزمون استفاده شود .
۲-از آنجائیکه طی دهه اخیر رسوائیهای بسیاری در زمینه حسابداری شرکتها حاکی از ضعف در سیستم حاکمیت شرکتی ،شیوه های حسابرسی و گزارشهای مالی بوده و با توجه به اینکه صورتهای مالی شرکتهائی که از روش های متنوع تامین مالی خارج از ترازنامه استفاده کرده بودند برای استفاده کنندگان گمراه کننده بوده است ،لزوم تدوین مقررات و استاندارد هائی که شرکتها راملزم به افشاء این گونه معاملات کند ،بیش از گذشته احساس می شود ،همچنین یافتن روشهائی که حسابرسان را در شناسائی و رسیدگی به این گونه معاملات یاری کند مستلزم تحقیقات عمیق تر و گسترده تر در مورد موضوع تامین مالی خارج از ترازنامه است .
۳-شناسائی سایر روشها ی مورد استفاده در تامین مالی خارج از ترازنامه توسط شرکتها .
۴-بررسی معاملات با اشخاص وابسته و ارتباط آن با تامین مالی خارج از ترازنامه توسط حسابرسان مستقل .
فصل ششم
پیوستها
و ضمائم
جداول آماری فرضیه های مطرح شده در سال ۸۰:
جدول آماره های توصیفی برای تفاضل متغیر جاری قبل و بعد از احتساب تامین مالی
انحراف معیار خطا
آماره
۲۰۰۶/۰
۵۵/۰
۰۶۳/۱
۳۱۲۴/۰
۱۱۲۹/۰-
۷۳۷۶/۰
۱/۰
۶۸۴/۰
۸۲۷۰/۰
۰۱/۰
۴۹/۳
۴۸/۳
۹۹۰/۳
۲۰۱/۱۶
گفتار اول : حمایت دیپلماتیک: حق یا تکلیف
گفتار دوم : حمایت دیپلماتیک: حمایت بین المللی از یک ادعای خصوصی
گفتار اول : حمایت دیپلماتیک: حق یا تکلیف
هنگام ورود خسارت به شخص (اعم از حقوقی یا حقیقی) ناشی از نقض قواعد حقوق بین الملل توسط کشور یا یک سازمان بین المللی متخلف و استنکاف از احقاق حقوق تفویت شده شخص متضرر و عدم جبران خسارت، این سؤال مطرح می گردد که در صورت توسط شخص متضرر به حمایت دیپلماتیک دولت متبوع خود، آیا اصولاً دولت متبوع شخص متضرر در عهده گرفتن اجرای عدالت در خصوص وی در مقابل تابع مختلف تکلیفی دارد یا نه؟ آیا ملزم و مکلف به اعمال حمایت دیپلماتیک نسبت به شخص مزبور هست یا اینکه حق مزبور اختیاری بوده و در بردارنده هیچگونه تکلیف و الزامی نیست؟ بعبارتی بحث تعلق حقوق مورد تأیید مطرح می گردد اینکه دارنده حق حمایت دیپلماتیک شخص متضرر یا دولت متبوع است؟
در خصوص حق یا تکلیف بودن حمایت دیپلماتیک و تعلق حق حمایت دیپلماتیک در حقوق بین الملل، دکترین، نظریات مختلفی را ابراز نموده اند.
بند اول : نظریه های حمایت دیپلماتیک در حقوق بین الملل
الف : دکترین کلاسیک حمایت دیپلماتیک
بر مبنای نگرش کلاسیک، در صورت ورود خسارت به شخص، ناشی از نقض قواعد حقوق بین المل توسط تابع مختلف، کلیه اقداماتی که در راستای اعمال حمایت دیپلماتیک صورت می پذیرد مربوط به صلاحیت انحصاری دولتهاست. بنابراین دولت متبوع شخص متضرر در خصوص اعطا یا عدم اعطای حمایت دیپلماتیک، حدود و نحوه انتفاع از این صلاحیت، دارای اختیار مطلق است.[۱۳۲]
در این آموزه ملاحظات سیاسی، اقتصادی و… ناشی از فاکتورها و عوامل متعددی نظیر نوع حقوق شخص که تابع خاطی به آن لطمه وارد نموده، شدت و اهمیت خسارات وارده به شخص و کشور متبوع او، منافع ملی و بین المللی کشور متبوع شخص متضرر و… تصمیم گیری یک کشور در جهت اعمال یا عدم اعمال حمایت دیپلماتیک را متأثر می سازد. در واقع این کشور است که می تواند براساس مصالح مزبور به درخواست شخص متضرر مبنی بر حمایت دیپلماتیک ترتیب اثر بدهد یا نه. اما این بدان معنی نیست که ممکن است تخلف از قانون و نقض تعهد بین المللی بدون ضمانت اجرا بماند و در واقع قانون در خلاء قرار گیرد، بلکه در این وضعیت دارنده حق «دولت» هیچ تعهدی به اعمال حق ندارد. گویی که حقی زائل گردیده اما صاحب حق، مطالبه جبران خسارت نمی نماید. بنابراین نه تنها شخص متضرر هیچگونه حقی جهت حمایت دیپلماتیک ندارد، بلکه مطابق حقوق بین الملل هیچ تکلیف حقوقی و قانونی برای دولت متبوع در جهت حمایت از شخص متضرر وجود ندارد. چنانچه در مواردی دولتی خود را مکلف به حمایت دیپلماتیک از تبعه متضرر خود بداند این صرفاً یک تکلیف اخلاقی و سیاسی است.[۱۳۳] در این نگرش حمایت دیپلماتیک ابزاری در جهت حمایت از حق شخص است نه این که خود حق شخص باشد. بنابراین اعطای این حمایت صرفاً یک صلاحیت تبعیضی است. بدین لحاظ که در واقع امتیازی برای شخص متضرر در پاسخ به درخواست حمایت دیپلماتیک محسوب می گردد.
برمبنای دکترین کلاسیک، اعمالی که مربوط به اعمال حمایت دیپلماتیک می باشد از اعمال دولتی محسوب و اقامه دعوی بر علیه اعمال دولت، قابل طرح در محاکم نیست. بعبارت دیگر، هیچگونه دعوایی در خصوص قضایائی که از اجرای قاعده حمایت دیپلماتیک ایجاد می گردد، قابل طرح در محاکم نمی باشد. هرچند دعوی مربوط به مسائلی نظیر (حمایت بعمل نیامده، تقاضای حمایت پذیرفته نشده باشد، حمایت به حد کافی معمول نگردیده، در حین اجرا از حمایت خودداری شده و…) باشد.[۱۳۴] بنابراین تصمیم بر رد یا پذیرش تقاضا بدون اینکه نیاز به تأکید بر بی اساسی ماهیت ادعا یا نظم خارجی و… باشد، قابل اعتراض نیست.
نگرش کلاسیک از حمایت دیپلماتیک از تلفیقی از دو اصل متعارض حاکمیت شخصی و حاکمیت سرزمینی کشورهاست اینگونه توجیه می گردد:
اولاً) حقوق بین الملل تنظیم کننده روابط بین کشورها و سازمانهای بین المللی است و صرفاً آنها تابع حقوق بین الملل محسوب و از حقوق و تکالیفی طبق حقوق بین الملل برخوردارند. اشخاص از نظر حقوقی، فاقد وضعیت بین المللی و در واقع فاقد یک حق مادی و عملی جهت اقامه دعوی بین الملل و مراجعه به مراجع غیصلاح بین المللی و تعقیب منافعشان در سطح بین الملل هستند.
ثانیاً) تباع مختلف با نقض حقوق شخص در واقع حق حاکمیت دولت متبوع شخص را نقض می نماید. بنابراین دولت به نفع خود وارد دعوی می شود و در واقع صلاحیت انحصاری خود را جهت اجرای حقوق خود که تضمین رعایت حقوق بین الملل نسبت به اتباعش است را تأیید می نماید. بنابراین طبیعی است که تنها مرجع صالح برای تصمیم گیری در خصوص اعطا یا عدم اعطای حمایت دیپلماتیک می باشد.[۱۳۵]
دکترین کلاسیک حمایت دیپلماتیک «دولت بعنوان دارنده حق حمایت دیپلماتیک» در قضایایی چند در آراء مراجع بین المللی همچنین آراء مراجع داخلی تجلی پیدا نمود.
دیوان بین المللی دادگستری، در قضیه «بارسلونا تراکشن» اظهار داشت: «در چهارچوب محدودیت های ایجاد شده از طرف حقوق بین الملل، کشور متبوع شخص متضرر در خصوص اعطای حمایت دیپلماتیک، شرایط و حدود اجرا، زمان خاتمه و… مختار است و در این وضعیت کشور حقوق انحصاری خود را در حمایت دیپلماتیک اعمال می نماید و از این طریق در پی تحقق حقوق خود می باشد…»[۱۳۶]
در قضیه «ماوروماتیس» اختلاف بین یونان و انگلیستان دیوان دائمی دادگستری بین المللی در رای ۳ اوت ۱۹۲۴ خود تأیید می نماید که «این یکی از اصول حقوق بین الملل است که به یک کشور اجازه می دهد تا به حمایت از اتباع متضرر خود که بر اثر اعمال خلاف حقوق بین الملل کشور دیگر خسارت دیده و جبران خسارت آنها از طریق عادی امکان پذیر نبوده، بپردازد. در واقع با اقداماتی که کشور متبوع شخص متضرر به نفع تبعه جهت اعمال حمایت دیپلماتیک معمول می نماید، حق خود را مورد تأیید قرار می دهد. حقی که بر مبنای آن احترام به قواعد حقوق بین الملل را در قالب حمایت یکی از اتباعش ابراز می کند… همین که ادعایی از سوی یکی از اتباعش در دیوان مطرح می نماید، از دیدن دیوان، تنها دولت، مدعی تلقی می گردد.»
در قضیه راه آهن پانی ویز سالداتیسکیس دعوی بین استونی و لیتوانی دیوان دائمی دادگستری بین المللی اظهار داشت: «… حمایت دیپلماتیک و حمایت از طریق ابزارهای قضایی بین المللی، اقدامی در جهت دفاع از حقوق کشور است…»[۱۳۷]
ب : دکترین نو حمایت دیپلماتیک
نگرش نو با غیر واقعی دانستن گرایش کلاسیک، بر این عقیده است که در صورت ورود خسارت به شخص در اثر اعمال ناقض حقوق بین الملل تابعی، دولت متبوع شخص متضرر علی الاصول مکلف و ملزم به اعمال صلاحیت خود و اعطای حمایت دیپلماتیک به شخص متضرر است و نمی تواند به استناد پاره ای ملاحظات و حق ذهنی و یا نفعی معنوی که خاص خود می داند مانع اعمال این حمایت گردد. حمایت دیپلماتیک، حق مطلق اشخاص است، اما دولت متبوع شخص، حق عملی برای اجرای حقوق مزبور را دارد که تحقق آن منوط بر وجود شرایطی از جمله (فقدان منع قانونی، وجود شروط مقرر و…) می باشد. بنابراین اقدامات دولت متنوع شخص متضرر در قالب حمایت دیپلماتیک از جانب شخص متضرر است نه اقدام از ناحیه خود. هرچند بدین نحو نقض حقوق نسبت به خود (خسارت معنوی) را نیز جبران می نماید. اما اینکه گفته شود خسارت وارده به یک تبعه در کشور خارجی، خسارت به دولت متبوع او نیز هست، بسیار مبالغه آمیز است[۱۳۸].
آموزه نو حمایت دیپلماتیک اینگونه توجیه می گردد که:
اولاً) عدم قابلیت دسترسی اشخاص به مراجع بین المللی جهت جبران خسارتهای وارده به حقوق خود و تکلیف دولت متبوع شخص متضرر به اعمال حمایت دیپلماتیک. ابزاری جز این تأسیس جهت احقاق حقوق تقویت شده تبعه متضرر وجود ندارد.
ثانیاً) اعطای اختیار مطلق به کشور براعمال حمایت دیپلماتیک با اصلی که رفتار با بیگانگان را یک مسئله مربوط به حقوق بین الملل معرفی می نماید و تضاد است.
ثالثاً) هرچند اشخاص از موضوعات حقوق بین الملل محسوب نمی گردند، اما ممکن است از حقوق مطابق حقوق بین الملل نظیر «حمایت دیپلماتیک» برخوردار گردند.
مبنای نگرش نو حمایت دیپلماتیک عبارت است از:
۱- تحولاتی که در جهت ترفیع موقعیت شخص در حقوق بین الملل و گرایشهای فزاینده ای که در جهت حق مراجعه مستقیم یا غیر مستقیم اشخاص خصوصی در مواردی محدود به مراجع حقوقی بین المللی بدون توسط به مجاری حمایت دیپلماتیک دولت یا حمایت سازمان بین المللی مربوط با ظهور تابعان و بازیگران جدید در عرصه حقوق بین الملل ایجاد گردید.
۲- دگرگونی تلقی سنتی از حاکمیت، دولتها حتی در امور داخلی خود دیگر اقتدار سابق را دارا نیستند بر همین اساس بسیاری از روابط در سطح ملی و بین المللی تغییر یافته اند.
دکترین جدید حمایت دیپلماتیک «شخص متضرر بعنوان دارنده حق حمایت دیپلماتیک» در قضایای چند در آراء مراجع بین المللی تجلی پیدا نمود.
در قضیه «اینترهندل» دیوان بین المللی دادگستری اظهار داشت: «… کشور مورد نظر پذیرفته است که حقوق اتباعش در اثر نقض قواعد حقوق بین الملل مورد بی توجهی واقع شده است…»
ج : دکترین بینابین حمایت دیپلماتیک
تقابل بین نگرش کلاسیک و نگرش نو در خصوص هویت دارنده حق حمایت دیپلماتیک، باعث ظهور نظریه بینابینی نیز گردید.
مطابق دکترین مزبور در صورت ورود خسارت به شخص در اثر اعمال ناقض حقوق بین الملل تابعی، در خصوص هویت دارنده حق حمایت دیپلماتیک می بابیست با تمایز بین نوع حقوق تقویت شده قائل به تفکیک شد. در مواردی حق مزبور متعلق به دولت متبوع شخص متضرر و در مواردی متعلق به شخص متضرر و در مواردی که حقوق اساسی و سیستماتیک شخص متأثر شده، تواماً متعلق به شخص متضرر و دولت متبوعش باشد.[۱۳۹] در خصوص حق عملی جهت اجرای حق مزبور و اقامه دعوی بطرفیت تابع مختلف نیز در مواردی که تعقیب دعوی توسط شخص متضرر در سطح بین الملل ممکن و یک مرجع قابل دسترسی وجود داشته باشد، تنها بعد از اینکه دولت متبوع تصمیم به عدم مداخله و اقدام نمود متعلق به شخص متضرر است. در مواردی نیز که امکان مراجعه مستقیم شخص متضرر به مراجع بین المللی وجود دارد و شخص دعوی را در مراجع مزبور تعقیب می نماید، امکان عملکرد موازی شخص متضرر و دولت متبوع او در اجرای حق مذکور مطرح گردیده است. بر مبنای نظریات مزبور، کشورها نیز مواضع مختلفی را در خصوص این موضوع اتخاذ نموده اند. تعدادی از کشورها اعطای حمایت دیپلماتیک کشور متبوع از شخص متضرر را یک حق اساسی و تعدادی دیگر یک تکلیف اساسی قلمداد می نمایند. کشورهایی نظیر انگلستان، سویس، ایرلند شمالی، حقی برای اشخاص جهت حمایت دیپلماتیک شناسایی نمی نمایند و آنرا تکلیف کشور قلمداد نمی کنند، هرچند اشخاص در موارد استثنایی با حصول شرایطی می توانند از حمایت دیپلماتیک کشور متبوعشان بهره مند شوند.
کشورهایی نظیر آلمان، روسیه، آلبانی، فرانسه، چین و… اعمال حمایت دیپلماتیک را در جنگ نشود و…) یک تکلیف اساسی جهت کشور قلمداد می نمایند.[۱۴۰]
در موارد ۳و۴ طرح پیش نویس حمایت دیپلماتیک، حق حمایت دیپلماتیک را متعلق به شخص متضرر می داند، اما اجرای حقوق مزبور را در اغلب موارد یک حق عملی جهت کشور متبوع شخص متضرر و در مواردی که شخص متضرر قادر به اقامه دعوی جهت جبران خسارت وارده به خود نباشد و خسارت وارده ناشی از نقض شدید یک قاعده یوس کوگنس قابل استناد به کشوری باشد، یک تکلیف قانونی قلمداد می نماید. البته کشور متبوع شخص متضرر از تکلیف مزبور در موارد ذیل مبری می گردد:
۱) اعمال حمایت دیپلماتیک بطور جدی منافع کشور را به مخاطره اندازد.
۲- کشور دیگری اقدام به حمایت دیپلماتیک از شخص نماید.
۳- شخص متضرر تابعیت غالب و مؤثر آن کشور را نداشته باشد.
موارد فوق در صدد اثر بخشیدن به تحولاتی است که در خصوص دارنده حق حمایت دیپلماتیک ایجاد گردیده، گرایشی که حق ویژه ای را جهت شخص متضرر به حمایت دیپلماتیک قائل گردیده است.
در خصوص بحث تعلق حقوق مورد تأیید، اینکه علی الاصول حمایت دیپلماتیک حق شخص است یا دولت متبوع او و در خصوص حق عملی اجرای حمایت دیپلماتیک به نظر می رسد.
اولاً) تابع متخلف با نقض قواعد حقوق بین الملل در واقع حقوق شخص را نقض و منجر به ورود خسارت به او می گردد. هرچند حق حاکمیت دولت متبوع شخص متضرر نیز به نوعی به طور غیر مستقیم تقویت می گردد. بعبارتی دارنده واقعی حق ، شخص متضرر است و با اعمال حمایت دیپلماتیک، دولت متبوع شخص متضرر، در واقع به احقاق حقوق تقویت شده تبعه متضرر و بطور غیر مستقیم احقاق حقوق متصوره خود می پردازد.
در برخی از موارد نیز که عمل نقض حقوق منجر به ورود خسارت به شخص می گردد و منافع عمومی و ملی یک کشور نیز در میان است. دو حق به موازات هم قابل تصور است یکی حق شخص متضرر و دیگری حق دولت متبوع شخص متضرر.
ثانیاً: نظر به اینکه دولت مکلف است زمینه را جهت احقاق حقوق اتباع خود فراهم نماید، بنابراین باید بتواند در مواردی که حقوق اتباعش مورد تجاونز و تخطی قرار گیرد، از تبعه متضرر خود حمایت نماید. بنابراین در حقوق داخلی می بایست فرض بر تکلیف حمایت دولت از تبعه متضرر خود دانست. بعبارتی دولت متبوع شخص متضرر مکلف به اقامه دعوی بطرفیت تابع خاطی جهت احقاق حقوق تبعه متضرر خود است. آنهم تکلیف حقوقی و قانونی، هرچند در نحوه عملکرد جهت اعمال این حمایت با لحاظ ملاحظاتی نظیر منافع ملی و بین المللی، خطر تیرگی روابط با تابع خاطی و… اختیار مطلق دارد.
بند دوم : حمایت دیپلماتیک: احقاق حقوق شخص متضرر یا دولت متبوع او؟
نظر به اینکه حمایت دیپلماتیک ساز و کار و سلسله اقداماتی است که در جهت جبران خسارات وارده متعاقب نقض قواعد حقوق بین الملل تسوط تابع مختلف حقوق بین الملل صورت می پذیرد، این سؤال مطرح می گردد که حمایت مزبور آیا در جهت احقاق حقوق تقویت شده و جبران خسارات وارده به شخص متضرر است یا اقدامی در جهت جبران خسارت وارده به دولت متبوع اوست؟ در این خصوص در حقوق بین الملل دکترین نظریات مختلفی را ابراز نمودند.
الف) حمایت دیپلماتیک، ساز و کاری در جهت احقاق حقوق تقویت شده و جبران خسارات وارده به دولت متبوع شخص متضرر.
مطابق آموزه کلاسیک حمایت دیپلماتیک، از آنجائیکه جامعه بین المللی منحصراً از دولتها ترکیب یافته و مسئولیت بین المللی صرفاً یک مسئله کشور با کشور محسوب می شود، قربانی همواره یک کشور است و خسارت هم منتسب به کشور است.[۱۴۱] بنابراین خسارات وارده به شخص (اعم از حقوقی یا حقیقی) در نتیجه اقدامات خلاف حقوق بین الملل تابعی، در واقع خسارت غیر مستقیم به دولت متبوع او تلقی می گردد و اقدام دولت متبوع شخص متضرر در قالب حمایت دیپلماتیک، در واقع اقدام از ناحیه خود و ابزاری جهت جبران خسارات وارده به خود می باشد.[۱۴۲] بنابراین از آنجا که خسارت دیده اصلی دولت متبوع شخص متضرر است ممکن است از اعمال حمایت دیپلماتیک (احقاق حق و تقاضای جبران خسارت) صرفنظر نماید یا به هر نوع توافق و جبران خسارتیکه توفیق یابد راضی گردد، ضمن اینکه بر فرض اعمال حمایت دیپلماتیک و دریافت مبلغی بعنوان خسارت، به هر نحو که تمایل داشته باشد می تواند آن را به مصرف برساند.[۱۴۳]
ب) حمایت دیپلماتیک، ساز و کاری جهت احقاق حقوق تفویت شده و جبران خسارات وارده به شخص متضرر.
تحولاتی که در سطح بین الملل در جهت ترفیع موقعیت شخص در حقوق بین الملل ایجاد گردید، باعث شد که عده ای از دکترین با انتقاد از نگرش کلاسیک و مبالغه آمیز توصیف نمودن آن بر این عقیده شدند که هنگام ورود خسارت به شخص در اثر اعمال ناقض حقوق بین الملل تابعی و در نتیجه توسل شخص متضرر به دولت متبوعش جهت اعمال حمایت دیپلماتیک، اقدامات دولت متبوع شخص متضرر در قالب حمایت دیپلماتیک در واقع در جهت جبران خسارت وارده به شخص متضرر صورت می پذیرد.[۱۴۴] اما آنچه اعمال مزبور در عین حال باعث ورود خسارت به دولت متبوع شخص متضرر نیز گردیده باشد، بدیهی است، اقدامات دولت متبوع شخص متضرر در قالب حمایت دیپلماتیک، در واقع به نوعی در جهت جبران خسارات وارده به خود نیز می باشد و بر فرض عدم تقاضای شخص متضرر جهت اعمال حمایت دیپلماتیک، دولت متبوع، خود می تواند درخواست جبران خسارات وارده به خود را از تابع خاطی نماید.
نظر به اینکه اعمال ناقض حقوق بین الملل تابعی در اغلب موارد بطور مستقیم منجر به ورود خسارت به شخص و گاه بطور غیر مستقیم منجر به ورود خسارت معنوی[۱۴۵] به دولت متبوع شخص می گردد. بنابراین به نظر یم رسد صرفنظر از اینکه ا قدامات دولت متبوع شخص متضرر در قالب حمایت دیپلماتیک در جهت احقاق حقوق تفویت شده شخص متضرر صورت می پذیرد، اما به نوعی در جهت جبران خسارت وارده به خود نیز می باشد. هرچند در برخی موارد نیز عمل ناقض حقوق موجب ورود خسارت به دولت متبوع شخص متضرر نیز می گردد.
بنابراین دو حق یکی متعلق به شخص متضرر و دیگری متعلق به دولت متبوع او قابل تصور است که در اینگونه موارد اقدامات دولت متبوع شخص متضرر در قالب حمایت دیپلماتیک در واقع در جهت احقاق حقوق و جبران خسارات وارده به شخص متضرر و دولت متبوع می باشد. بنابراین گرایش اخیر با واقعیات دنیای امروز سازگارتر بنظر می رسد.
بند سوم: (موانع) علل رد حمایت دیپلماتیک
یعنی این گونه که با بیدادش آیین است (آیینش پایه ی بیداد استوار است ) (همایش (۲) ،۲۹۶:۱۳۸۱)
۴-۱-۹نقش صفت های شاعرانه در آفرینش سبک ها
اصالت سبک شناسی و زیبا شناسی نیما کاربرد صفت به اقسام مختلف است . ترکیب های وصفی به صورت وابسته یعنی موصوف وصفت از آمار وصف را در شعر نیما ترتیب می دهد . ترکیباتی چون شب خلوت /مرد مسکین /دل حسرت زده /دریا گردان ساحل وامانده /دریای نهان کار /و…ترکیباتی از همین نوع با یای وابسته یا نکره مانند : دریایی دیوانه ، چوبی خرد ، خیالی کج ، ناوی لنگان رزقی ناچیز ، و…(همایش(۱) ،۲۸۸:۱۳۸۱)
صفات حماسی
تیره چنگال ، برگشته بخت (هم حماسی وهم غنایی ) توفنده خیزان ارژدها ، جهانخواره ،چابک دست ، تشویش زا ، عبوس ، دودتن ، سبک خیز ترک ، سبک خیزی ،بخت دنی ، پری پیکران ،معرکه هول افزا ، مرکب تیرگی ، پلیدروی ، سیمای خطر انگیز ، گوژپشت چشم سپید ، استخوان خواره ، آسمان نورد ، دژم، دره های غمفزا ، خواب فلاکت زای ، خواب پیکر زا ، خیال سرکش ، چابک اندیشی ، جگر آسوده ، تیرگی مزور ، و..
-ترکیبات مقلوب حماسی
سرکش دریا /دل مرده چراغی / تیره دریایش /خاموش سرودی / دلفریبنده دریا /دلنوازنده دریا /مسکین مرد/آتش قراضه های شرر / آوار غریو /آوای طناز خروس /آویزان مرموز شب هول / آیین سماجت /استخوان شمار طمع / پیام نفس کوکبه سفید / ارواح نامقبول مطرودان ،تنگنای شب سرد گور،دل آشوب چراغ ،میهمان خانه مهمان کش ، نهفته صدا ، نهفته مراد، نوشکفته بانگ ، ناتوانا پیکر ، مرده خون ، کهنه گیتی ، کینه ور شیطان ، کهنه جهان ، کوه پرتف ، صفا انگیز شهر شوق ، لوس وسمج دیوار ها ، صفا پرواز صحن ،سحر خوان ناقوس ، تند خیز ابر ، اندوهناک شب و..
الف ) گاه دو وصف برای پیاپی برای یک موصوف بکار می رود .مثل من ویران شده کاهل ، خیال خوش نشناخته ، دلفریبنده دریای نهان در آن فکرت تیز بشری
ب) صفات جانشین اسم میشوند چون :ای بهین / سایه پرورد /تنگ روزی تر و جملات تا ویلی وصفی چون ( در جهانی که به خون دل خود باید زیست /
و باز اگر تاملی در کلمات وترکیبات دیگر نیما داشته باشیم حجم واژگان درد آمیز برابر شاد می بابیم .
ج)از دیگر صفاتی که شعر نیما را به شعرای رمانتیک نزدیک می نماید ایمانش به تصویرهای فردی وشخصی است بجای تقلید از دیگران و می دانیم اساس خلقت رمانتیک برتصویر و تخیل شخص قرار دارد . که از این نمونه می توان به شعر افسانه که از این دسته شعر ها با خصوصیت غنایی رمانتیک را دارد .(همایش (۱)، ۲۸۸:۱۳۸۱)
یا در این بیت :
نیما در اساطیر گاه از صفات غنایی برای توصیف موجود اسطوره ای در شعرش استفاده می نماید در شعربلند ( مانلی ) از ماهیگیری سخن می گوید که در شب مهتابی باقایقش به دریا می زند و گرفتار طوفان سهمگین می شود و پس از سرگردانی فراوان ، موجودی زیبا و افسون کار به او چهره می نماید و…(همایش (۱) ،۲۴۱:۱۳۸۱)
نازنین پیکر دریایی گفتمش ((اما /من سودازدهرا جایی در آب /شوق دیدار تو آورد برآب …
(ماهیگیر ) برسر ناوش آورد ، نشست / دل بر آن مهوش دریایی بست /همچو چشمانش بربست دهان ..
دل نوازندی دریا خندید /… شاعر بااستفاده از صفات شاعرانه نازنین پیکر –مهوش دریایی و دل نوازنده بالا به توصیف پری و تصویرسازی پرداخته است .
دیگر سبکها
ب )صفاتی غناییبکار برده شده در شعر بالا در وصف موجود اساطیری بنام پری است .پری پیکران ، دلنوارنده دریای گرانبار ، ماه رخان ، دل آرای فراخنای ،دل افسا ، نازک آرای تن ، مشکوی دلاویز ، نوش لبی ، نگارینی ، دلربا افسانه ای ، جانانه دریا ، پرده آبنوس، دلخسته ، در یا صفت ، جانانه دریا ، بسخامرد ، و…صفات شاعرانه غنایی است .
ج)صفت شاعرانه در شعر ستایشی
همانطور که گفته شد در این گونه اشعار همه اقسام صفات فوق می آید. هم وصف عشق ومعشوق طناز و هم توصیف ممدوح و صفات حماسی و در یک اثر حماسی و یاستایشی صحنه های اخلاقی و نیز ممکن بکار رود . از جمله : بعد خورشید جهان افروز پهنان داشت چهر / وشب تاریک را بالافروزان سپهر / روشنایی برگرفتند و شدند از هر طرف / شکل های هول های این جهان بستند صف ( دانیال /۳۱۷)
صفت جهان افروز حماسی است وبرای خورشید بکارفته است و صفت بالاافروزان سپهر در توصیف ستارگان و صفت ستایشی می باشد .
در این شعر : مثل این که تند خیزی ابری به خارستان ببارد/ گریه های بی سود مانند / بگذرد ازآن زمانی و شود افسانه ای دلکش
تندخیز (حماسی و برای ابر بکارفته ) دلکش صفت ستایشی است .
بود از این رو اگر / کز به هم ریختن موج دمان / در بر چشمش نا گاهی دیدار نمود / دلفریبنده دریای نهان (مانلی : ۴۶۰)
دمان برای ابر حماسی و دلفریبنده: ستایشی می باشد .
آمار کلمات وصفی ، ترکیبات نو ، وصفات شاعرانه آن قدر زیباو فراوان میباشد که می توان گفت اصالت سبک شناختی و زیباشناسی نیما کابرد صفت به اقسام مختلف است. تصویر سازی هایی که با صفات شاعرانه شده است در آثار وی وجود دارد در بخشی از اشعار نیما به سبب استفاده نمودن از صفات شاعرانه حماسی وتصویر سازی با این صفات رنگ وبوی حماسی دارد می توان به قلعه سقریم ، پادشاه فتح ،اشاره نمود .در بخشی دیگر با صفات غنایی فضای اشعارش را غنایی نموده از جمله می توان به قصه رنگ پریده وافسانه سبک های دیگر هم به ایت ترتیب با آوردن صفات شاعرانه از آن حوزه بوجود آورده که نهایتا می توان به این نتیجه رسید که صفات نقش موثر وبسزایی در بوجود آمدن سبکها ی نیما را دارند .
۴-۲ انواع تصویر سازی با صفات شاعرانه در اشعار اخوان
صورت های خیال علاوه بر آن که زبان شعر را بسهم خود از نثر متمایز می کنند ، مثل موسیقی شعر ، ظرفیت زبان را برای بر انگیختن عاطفه افزایش می دهد . انواع مجاز ها و تصویر های شاعرانه هم در مکتوم کردن معنی وهم در گسترش دادن معنی در ذهن ، به شرط آنکه بجا ومناسب به کار روند ، نقش اساسی دارند . صور خیال سبب می شود که جهانی که شاعر در شعر عرضه می کند، با جهان واقعی که ما به آن عادت کردهایم، تفاوت پیدا کند و اهمیت تازگی وغرابت جهان شعر که بی تردید عنصر خیال در پدید آوردن آن نقش بسزایی دارد ، تخیل هم زبان را تاز ه وباطراوت می کند و هم وسیله معرفت و درک حقیقتی است که جز از طریق زبان شعر قابل درک وبیان نیست …صور خیال (تشبیه ، استعاره ، تمثیل ،کنایه و صور پیچیده آن رمز واسطوره )یکی از عناصر مهم شعر است که بعد فیزیکی در شعر ایجاد می کند که انسان را در فضای حضوری مقدس و د ر آ ستانه راز قرار می دهد . خیال شاعرانه با یاری گرفتن از عنصر تصویر ، بسیاری از امور ذهنی را دیداری می کند وتصویرات خود را این راه به تماشا می گذارد . (حسن لی ، ۲۸۱:۱۳۸۳)
یکی از شاعرانی که با حس اجتماعی نیرومندی به زندگی و سرنوشت انسان گرایده است اخوان ثالث است . شعر او از اواخر دهه بیست و گاه در همان قالب ها واسالیب کهن با رویکردی سیاسی به برابری و عدالت اجتماعی مشخص شده است . ( مختاری ، ۴۳۳:۱۳۵۸)
۴-۲-۱تصویر سازی با صفات
اخوان ثالث نیز تصویرهای سازی های تازه ای با صفات در اشعارش بکار برده است از جمله در این شعر تصویر تازهای از غروب ، طلوع ، و شب ارائه داده اند :
شب خاموش است و خفته در انبان تنگ وی /شهر پلید کودن ، شهر روسپی (اخوان ، آخر شاهنامه ، ص ۵۵)
-شب وکولاک رعب انگیز وحشی
-شب وصحرای وحشتناک و سرما
-زسقف کلبه ی بی روزن شب (توصیف شب )
-شب دیوانه غمگین
-شب شط جلیلی بود
-شب شط علیلی بود
در توصیف شطرنج :
برنطع خون آلود این شطرنج رویایی
-شطرنج وحشتناک
-شطرنج بی پایان و پیروزی
و قندیل سپهر تنگ میدان ، مرده یا زنده / به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود،پنهان است (اخوان ، زمستان ، ص۹۹)
برآمد عنکبوت زرد / بزرگ و پاک شد . آن توری زر بفت را پوشید . ( عنکبوت زرد استعاره از خورشید )ذکر صفات زرد و زربفت از صفات خورشید می باشد که در این تصویر سازی بکار برده است .
یا در این تصویرسازی اخوان ترکیب ( خون اشک آمیز ) را هنر مندانه به جای( اشک خون آمیز) بکار برده و از این را عاطفه شعر خود را تقویت کرده است :
مثال :باغ بی برگی / خنده اش خونی ست اشک آمیز /جاودان براسب یال افشان زرد ش می چمد آن/ پادشاه فصل ها پاییز. صفات مقلوب خون اشک آمیز بجای اشک خون آمیز و همچنین صفت یال افشان زرد در توصیف اسب بکار گرفته است .
۴-۲-۲بکارگیری انواع صنعت های ادبی در تصویر سازی با صفات
اخوان ثالث هواپیما را همچون مرغ دور پرواز دیده است مثلا :قرن خون آشام / قرن وحشتناک تر پیغام / کاندر آن با فضله ی موهوم مرغ دور پردازی / چارکن هفت اقلیم خدارا در زمانی برمی آشوبند. ۰اخوان ، آخر شاهنامه ص۸۱)
یا در توصیف ((چراغ برق خیابان )) نیز همین کهنگی بیان را در زبان اخوان نشان می دهد . ترکیب های (موج باده ) و (بلورین ایاغ ها ) این کهنگی را بیشتر نشان می دهد .:
سو سو کنان به طول خیابان ، چراغ ها / برتاج تابناک ستون ها ی مستقیم / چون موج باده پشت بلورین ایاغ ها / یا رقص لا له زار به همراهی نسیم ( اخوان ثالث ، زمستان ، ص۲۱)
در موارد بالا شاعر با بهره گرفتن از صفت آوری وتجسم به ذکر تشبیه پرداخته و دست به تصویر سازی زده است .