پارامترهای مختلفی برای توصیف خواص انتقال از لایه ی رابط در هر یک از موارد ذکر شده (تشکیل حفره،سفت شدن پلیمرو انسداد منافذ) مورد نیاز است . برای منطقه سفت/فشرده شده ی پلیمر نزدیک سطح معدنی (مورد اول) این پارامترها عبارتست از ضخامت منطقه ی سفت شونده و تراوایی در این منطقه ، فرض میشود تراوایی در این منطقه به وسیله یک عامل بی حرکتی زنجیرهای پلیمری(β) نسبت به پلیمر خالص کاهش میابد و LI ضخامت ناحیه سفت شده با نتایج تجربی و به عنوان تابعی از میزان بارگذاری ذرات مشخص میگردد. در مورد وجود حفره در سطح مشترک پارامترهای مورد نیاز عبارتند از ضخامت موثر حفره و تراوایی درون حفره (PI) که میتوان آن را با تراوش نادسن وطبق معادله (۱-۲) و(۲-۲) و منافذی با قطر هیدرولیکی برابر با ضخامت حفره و ضریب جذب که فرض میشود تابعی از است بدست می آورد، در این مورد R ثابت گازها و T دمای مطلق است سپس تراوایی تجربی میتواند برای تخمین ضخامت حفره مورد استفاده قرار گیرد . با بهره گرفتن از چهارچوب های فوق میتوان به درک روند عملکرد مشاهده شده در مقابل شرایط عملیاتی رسید . [۲۸]
پیش بینی تراوایی در غشاهای ماتریس آمیخته پرشده با میکروذرات معدنی تراوا
به علت شباهت زیاد بین تراوایی در غشاهای ماتریس آمیخته با مدل های هدایت حرارتی/الکتریکی معمولا سازگاری خوبی بین این مدل ها وجود دارد . با توجه به نزدیکی مقایسه بین هدایت حرارتی/الکتریکی و تراوایی عمدتا میتوان از مدل های هدایت الکتریکی/حرارتی مدل های تراوایی را اقتباس کرد.در دی الکتریک گرادیان منفی پتانسیل الکتریکی نیروی محرکه میدان الکتریکی است . جابجایی دی الکتریک به طور پیوسته با جریان رابطه دارد.فاکتور ثابت دی الکتریک و یا گذردهی الکتریکی است.در انتقال از طریق غشا گرادیان منفی فشار نیروی محرکه برای تراوایی است شار متناسب با نیروی محرکه با یک عامل نسبی به نام تراوایی است.در مورد یک غشای ناهمگن فشار در سطح مشترک بین دو فاز پیوسته است. هم ارزی بین دی الکتریک و انتقال از طریق غشا به صورت شماتیک در زیر آورده شده است .
هرگونه راه حل بدست آمده برای گذردهی الکتریکی یک سیستم ناهمگن به طور مستقیم برای تراوش در غشای ناهمگن با جایگزین کردن گذردهی الکتریکی فاز پیوسته و پراکنده با تراوایی فازهای مربوط اعمال میشود. [۲۵]
با این وجود مدل هایی هم وجود دارند که در ابتدا برای تراوایی در غشاهای ماتریس آمیخته گسترش داده شده باشند . [۲۵, ۲۹]
پرکننده های معدنی موجود در غشاهای ماتریس آمیخته به دو دسته ی تراوا و ناتراوا تقسیم میشوند. غالبا مدل های ارائه شده برای پیش بینی تراوایی در غشاهای ماتریس آمیخته برای غشاهای ماتریس آمیخته حاوی پرکننده های تراوا ارائه شده است. مدل های تراوایی برای غشاهای ماتریس آمیخته حاوی ذرات معدنی نا تراوا عموما همان مدل های ارائه شده برای غشاهای ماتریس آمیخته با ذرات تراوا میباشد که در آن فاز پراکنده (ذرات معدنی) نا تراوا در نظر گرفته میشوند . با این وجود با توجه به تفاوت در نواقص سطوح مشترک پلیمر و ذره در غشاهایی با ذرات تراوا و ناتراوا مدل های موجود برای پیش بینی تراوایی در غشاهای ماتریس آمیخته را به دو دسته تقسیم بندی میکنند : مدل هایی که برای پیش بینی تراوایی غشاهای ماتریس آمیخته متشکل از پرکننده های تراوا قابل استفاده است و مدل هایی که برای پیش بینی تراوایی در غشاهای ماتریس آمیخته حاوی ذرات پرکننده نا تراوا قابل استفاده است. [۳]
مدل های پیش بینی تراوایی غشاهای ماتریس آمیخته تماس ایده آل
در اغلب موارد مدل های تراوش برای غشاهای ماتریس آمیخته با ذرات تراوا برای پیش بینی تراوایی موثر گاز نافذ به عنوان تابعی از تراوایی فاز پیوسته(ماتریس پلیمری) ، فاز پراکنده(ذرات معدنی) و میزان بارگذاری ذرات(کسر حجمی بارگذاری ذرات) معرفی میشود.[۲۱]
معادله مکسول-وانگر-سیلاو
معادله مکسول-وانگر-سیلاو معادله تراوش پراکندگی بیضوی در امتداد جهت محور شار است. در صورت پراکندگی بیضی گون و به طور کامل در امتداد محور اختلاف فشار اعمال شده تراوایی در غشا مرکب برابر است با:
که در آن تراوایی موثر گاز نافذ در غشای ماتریس آمیخته است، تراوایی فاز پیوسته ، تراوایی فاز پراکنده و کسر حجمی فاز پراکنده میباشد.نیز بیانگر فاکتور شکل پرکننده ها میباشد .
معادله (۳-۱)یک راه حل تحلیلی است که میتوان آن را با تعبیه(بارگذاری)یک سلول واحد از فاز پراکنده در فاز ماتریس بدست آورد .
برای ساختار بیضوی دراز،یعنی طولانی ترین محور بیضی در امتداد جهت گرادیان فشار اعمال شده برابر و برای ذرات کروی برابر میباشد ، کوتاهترین محور بیضی در امتداد جهت گرادیان فشار اعمال شده است .[۲۲]
اگر این مدل تبدیل به یک مدل دولایه میشود که میتوان آن را به عنوان یک میانگین تراوایی فاز پیوسته و پراکنده بیان کرد و داریم:
اما زمانی که این مدل مدل به مدل دولایه تبدیل میشود و داریم:
مقادیر حداقل و حداکثر تراوایی موثر نافذ از مدل های دولایه ی سری و موازی بدست می آید[۵۰] حداقل مقدار که یک مکانیزم انتقال سری از طریق دو فاز اتفاق افتد مطابق با معادله (۳-۲) و حداکثر مقدار زمانی رخ میدهد که هر دوفاز به صورت موازی در جهت جریان قرار گیرند مطابق با معادله ی (۳-۳) .[۲۹]
در شرایط توزیع ذرات تصادفی فازها برای محاسبه تراوایی موثر از میانگین هندسی تراوایی دوماتریس استفاده میکنند که داریم: [۲۹]
مدل مکسول
مکسول با بهره گرفتن از پتانسیل تئوری برای هدایت الکتریکی از طریق مواد ناهمگن جواب دقیقی را برای هدایت تصادفی و غیر تعاملی همگن مواد جامد در فاز پیوسته ارائه کرد. او با در نظر گرفتن در معادله (۳-۱) معادله ی زیر را بدست آورد که به معادله مکسول معروف است : [۲۳, ۲۹]
معروف ترین مدل برای پیش بینی تراوایی غشاهای ماتریس آمیخته مدل مکسول است . مکسول در سال ۱۸۷۳ این مدل را برای تعیین هدایت الکتریکی در کامپوزیت ها ارائه کرد. [۲۳] این مدل به خوبی شناخته شده است و توسط محققان مختلف برای محاسبه تراوایی در غشاهای ماتریس آمیخته استفاده میشود. [۳]
زمانی که نسبت تراوایی پرکننده ها به ماتریس ۱۰ ویا بیشتر و کمتر از ۰٫۱ باشد تراوایی کامپوزیت به تراوایی پرکننده ها زیاد حساس نیست. این قضیه را میتوان اینگونه توجیه کرد که در صورت تراوایی بالای پرکننده ها مسیر محلی جریان گاز به سمت ذرات پرکننده ها میرود و افزایش بیشتر تراوایی پرکننده ها باعث میشود هرگونه مقاومت در برابر تراوش ومسیر عبوری از غشا به حداقل رسیده درست همانند زمانی که سوراخ هایی در مسیر عبوری از غشا ایجاد کنیم عمل مینماید. این در حالی است که درصورت تراوایی کم پرکننده ها شار محلی ترجیحا در اطراف ذرات پرکننده است و کاهش تراوایی پرکننده ها هیچ تاثیری بر شار تراوش ندارد. [۲۲]
قطبش کاهش تراوش را به این شکل تعریف میکنند:
کهتفاوت در تراوایی بین دو فاز میباشد. که در محدوده ی قابل استفاده است که زمانی که فاز پراکنده کاملا تراوا و فاز پراکنده کاملا ناتراوا فرض میشود. این در حالی است که دلالت بر یا تراوایی برابر در دوفاز دارد. [۲۹]
معادله مکسول نیز به عنوان تابعی از مرتب میشود که داریم:
با این حال معادله مکسول تنها برای بارگذاری کم پرکننده ها (زمانی که کسر حجمی ذرات پرکننده کمتر از ۰٫۲ باشد ) قابل استفاده است. چون معادله مکسول فرض میکند ذرات در نزدیکی یکدیگر تحت تاثیر یکدیگر قرار نمیگیرند و در واقع با بیشتر شدن کسر حجمی ذرات که تاثیر ذرات بر یکدیگر قابل ملاحظه بوده بین پیش بینی معادله مکسول و مقادیر تجربی تفاوت زیادی بوجود می آید. [۳, ۱۱, ۲۳, ۲۹]
همانطور که در فصل اول اشاره شد گزینش پذیری توسط معادله زیر بیان میشود :
اگر معادله مکسول را بر طبق گزینش پذیری بازنویسی کنیم ، حداکثر تغییرات گزینش پذیری طبق معادله زیر حاصل میشود
علاوه بر این مدل مکسول پیش بینی صحیحی برای زمانی که ندارد که در آن حداکثر کسر حجمی بارگذاری ذرات است . در واقع اگر آنگاه در داریم:. همچنین این مدل هیچ پارامتری برای توجیه توزیع اندازه ذرات ، شکل ذرات و تجمع ذرات در نظر نمیگیرد .[۲۴] اما با وجود تمام محدودیت های ذکر شده هنوز هم بسیاری از محققان از این مدل برای پیش بینی تراوایی در غشاهای ماتریس آمیخته استفاده میکنند. [۱۱, ۲۸, ۳۰-۳۲]
مدل های بوچر و هیگوچی
رابطه کلی محاسبه تراوایی با پراکندگی تصادفی ذرات که به صورت معادله(۳-۱۲) میباشد. این رابطه به نام هایی مانند وینگر ،هالپین، تسای شناخته میشود: [۳۳]
در این معادله اگر و یا باشد ، این معادله به معادلات (۳-۲) و (۳-۳) به ترتیب کاهش میابد. و اگر باشد این معادله به معادله مکسول کاهش میابد. در مورد پراکندگی تصادفی ذرات عبارات نسبتا ساده ای به دست آمده است. معادلات بوچر(۳-۱۳) و هیگوچی(۳-۱۴) قابل انقباض با پراکندگی تصادفی ذرات کروی هستند .
در معادله دوم که به نام معادله هیگوچی شناخته میشود عدد ثابت و دارای مقدار ۰٫۷۸ است و با بهره گرفتن از داده های تجربی دی الکتریک محاسبه میشود . از سوی دیگر برای زمانی که فاز پرکننده به صورت گوی هایی منظم که تشکیل یک شبکه ساده منظم را میدهند نیز میتوان تراوایی موثر را بدست آورد . تراوایی در این جا طبق رابطه زیر بدست می آید:
بر طبق این معادله زمانی که سیستم را به عنوان شبکه مکعبی ساده(SC)[18] در نظر میگیریم داریم:
برای زمانی که از سیستم شبکه مکعبی مرکز پر(BCC)[19] و مرکز وجوه پر(FCC)[20]استفاده کنیم تنها نیاز به استفاده از ثابت داریم که مقدار آن برابر
در نتیجه برای یک شبکه مکعبی سیلندری بر طبق معادله داریم :
جدول ۲-۲ مقایسه اشکال مختلف معادله مکسول [۳۳]
معادله(۳-۱۴)
(SC)
معادله (۳-۱۵)
معادله (۳-۱۶)
معادله مکسول گسترش یافته
این پایان نامه توسط آقای حمیدرضا نصرالهزاده، در ۱۵۸ صفحه و در سال ۱۳۷۵ برای اخذ مدرک کارشناسی ارشد در دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی دفاع شده است. در این رساله سعی شده است تا مبنایی ارائه گردد که جمهوری اسلامی ایران بتواند بر اساس قرار دادن آن برای سیاست خارجی خویش در آسیای مرکزی و قفقاز منافع ملی و حیاتی خود را در منطقه به شکل هرچه موثرتری تامین نماید که برای دسترسی بر این اصل ناچار به شناخت واقع بینانه اوضاع و شرایط در منطقه است.
۲ – ۱۱ – ۱ نقش فضای جغرافیایی در رقابت قدرتها؛ مطالعه موردی: آسیای مرکزی پس از جنگ سرد
این پایان نامه توسط آقای مهدی کریمی سلطان احمدی، در ۱۳۶ صفحه و در سال ۱۳۸۹ برای اخذ مدرک کارشناسی ارشد در رشته جغرافیای سیاسی، در دانشگاه تربیت مدرس دفاع شده است. آقای کریمی سلطان احمدی ضمن بررسی زمینه های و شرایط جغرافیایی - انسانی منطقه آسیای مرکزی، زمینه های رقابت پس از دوران جنگ سرد را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده است.
۳ – ۱۱ – ۱ پیوند ژئوپلیتیک ایران و آسیای مرکزی (با تاکید بر افزایش همگرایی)
این پایان نامه توسط خانم سیده تامارا مدنی، در ۱۶۴ صفحه و در سال ۱۳۹۰ برای اخذ مدرک کارشناسی ارشد در دانشکده علوم زمین دانشگاه شهید بهشتی دفاع شده است. این پایان نامه ضمن بررسی عوامل ژئوپلتیکی موثر در همگرایی کشورهای این منطقه با ایران، به وابستگی جغرافیایی کشور - های منطقه آسیای مرکزی از لحاظ موقعیت به ایران و آنتروپی بالای آن می پردازد.
۴ – ۱۱ – ۱ بررسی اهداف سیاسی - اقتصادی آمریکا در آسیای مرکزی و قفقاز
این پایان نامه توسط آقای حسن مسعود گودرزی، در ۱۶۱ صفحه و در سال ۱۳۸۳ برای اخذ مدرک کارشناسی ارشد در دانشکده علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی دفاع شده است. این پایان نامه به بررسی نقش ایالات متحده آمریکا در منطقه آسیای مرکزی و قفقاز می پردازد و اهداف این کشور در ابعاد سیاسی و اقتصادی در منطقه را به بررسی می پردازد.
۵ – ۱۱ – ۱ ناکارآمدی دولتهای آسیای مرکزی و گسترش بنیادگرایی اسلامی در منطقه ( با تاکید بر سه جمهوری تاجیکستان، ازبکستان، قرقیزستان)
این پایان نامه توسط خانم نسرین واحدیان، در ۱۴۸ صفحه و در سال ۱۳۸۶ برای اخذ مدرک کارشناسی ارشد در دانشگاه تهران دفاع شده است. وی در این پایان نامه به بررسی بنیاد گرایی اسلامی به عنوان یک جریان تندور در منطقه آسیای مرکزی مشخصاً در کشورهای به مرکزیت سه جمهوری، تاجیکستان، ازبکستان، قرقیزستان پرداخته است. علاوه بر آن به اثربخشی عوامل خارجی در این امر توجه داشته و به نقش طالبان افغانستان توجه بویژه ای داشته است.
۶ – ۱۱ – ۱ نفوذ آمریکا در آسیای مرکزی وقفقاز وگسترش همکاری ایران و روسیه
این پایان نامه توسط آقای علی دیاوندی کناری، در ۱۷۳ صفحه و در سال ۱۳۷۹ برای اخذ مدرک کارشناسی ارشد دردانشگاه تهران دفاع شده است. این پایان نامه به بررسی نفوذ ایالات متحده آمریکا در منطقه آسیای مرکزی و قفقاز بویژه بعد از جنگ سرد و اثر آن بر روابط ایران و روسیه می پردازد. علاوه بر آن در این پایان نامه بر عوامل تضاد و اشتراک روابط ایران و روسیه مورد توجه قرار می گیرد که در این میان حضور ایالات متحده به عنوان مهمترین عامل مورد توجه قرار می گیرد.
۱۲ – ۱ تعریف اصطلاحات
۱ – ۱۲ – ۱ متغیر مستقل: ژئوپلیتیک آسیای مرکزی ژئوپلیتیک دارای نقش برجستهای در روابط بینالملل و سیاست بینالملل است و از دو بخش «ژئو» به معنای زمین و «پولیتیک» (سیاست) تشکیل یافته است. ژئوپلیتیک از نقش آفرینی های سیاسی - محیطی در چارچوب مفهوم قدرت بحث می کند (مجتهدزاده، ۱۳۸۱: ۲۱). به عبارتی دیگر ژئوپلیتیک به دانشى گفته می مىشود که در آن، عوامل و پدیده هاى جغرافیایى تأثیر مستقیمى بر سیاستهاى یک کشور مىگذارند. به طور کلی، ژئوپلیتیک از یک طرف علم سیاست جغرافیاست برای درک واقعیت های محیط جغرافیایی و عوامل جغرافیایی که بر سیاستهای جهانی تأثیر میگذارد و آنها را متحول میکند و منافع ملی را تأمین یا حفظ میکند و از طرف دیگر اندیشه و تفکر انسانها و نهادهای صاحب قدرت است که بر خط مشی سیاستهای ملّی - منطقهای و جهانی تأثیر میگذارند. ژئوپلتیک از زمان وضع واژه آن از نظر مفهومی و از نظر موقعیت اجتماعی و علمی دچار فراز و نشیب شده و از حالتی شناور در موضوعات مورد علاقه نیز برخوردار بوده است (حافظ نیا، ۱۳۸۵: ۲۱). آسیای مرکزی منطقه نسبتاً پهناوری در غرب قاره آسیا است که هیچ مرزی با آبهای آزاد جهان ندارد. اگر چه مرزهای دقیقی برای این سرزمین تعریف نشدهاست، اما معمولاً آن را دربرگیرنده کشورهای امروزی ازبکستان، تاجیکستان، ترکمنستان، قزاقستان و قرقیزستان میدانند. اغلب سرزمینهای دیگری چون افغانستان، شمال شرق ایران، مغولستان، کشمیر، شمال و غرب پاکستان ، و گاه سین کیانگ (ترکستان شرقی قدیم) در غرب چین و جنوب سیبری در روسیه نیز شامل آسیای مرکزی میشوند. این ناحیه از غرب با بخش اروپایی آسیا، از شرق با «آسیای شرقی»، از جنوب با «خاورمیانه» و از شمال با «سیبری» هم مرز است (احمدیان شالجی، ۱۳۷۵: ۲۴). وجود مقادیر فراوان از ذخایر انرژی نفت و گاز و منابع معدنی، در این، منطقه بویژه در حوزه دریای خزر، آسیای مرکزی را جزء مناطق استراتژیک انرژی قرار داده است.
۲– ۱۲ – ۱ متغیر وابسته: جمهوری اسلامی ایران
ایران با ۱۵ کشور مستقل و ۲۴ دولت همجوار است، این کشور از جنوب با دولت - ملّت های مستقل کویت، عربستان، بحرین، قطر، امارات متحده عربی و عمان، از شرق با افغانستان و پاکستان، از شمال با ترکمنستان و قراقستان، روسیه، آذربایجان و ارمنستان، و از غرب با ترکیه و عراق هم جوار است. اما ایران همچنین در شمال با جمهوریهای خودمختار داغستان، نخجوان و در جنوب با شش امیرنشین تشکیل دهنده امارات متحده، اَبوظبی، دُبی، شارجه، عَجمان، اُم القوین و راس الخیمه، همسایه است (کریمی پور، ۱۳۷۹: ۲۳). ایران کشوری خشک با مناطق بیابانی وسیع است. تقریباً جز باریکه ساحلی دریای خزر و مناطق غرب کشور، میزان نزولات جوی در سایر نقاط بسیار پایین است. تا حدی که در کویر مرکزی ایران، میزان بارش کمتر از ۱۰۰ میلی متر می باشد. این وضعیت باعث شده است که تراکم جمعیت در مناطق مرکزی و خشک ایران در واحه هایی که بر گرد منابع آب تشکیل شده اند، متمرکز است. این واحه ها اغلب به صورت متفرق در کوهپایه هایی که در اطراف فلات ایران قرار گرفته اند، مستقر هستند. فلات ایران حالتی مثلث شکل دارد که بین چاله های خلیج فارس در جنوب و دریای خزر در شمال واقع شده است. مساحت فلات ۲۶۰۰۰۰۰ کیلومترمربع است که از این مقدار ۱۶۴۸۱۹۵ کیلومتر مربع مساحت ایران امروزی است و بقیه به افغانستان، پاکستان و سایر کشورهای همسایه تعلق دارند. یک چهارم مساحت ایران را بیابان ها تشکیل می دهد و نیمی از آن کوهستانی است (قنبری، ۱۳۸۵: ۱۰۵).
ایران به لحاظ قومی و مذهبی کشوری متفاوت و خاص می باشد. نسبت جمعیت فارس ۷۵ - ۷۳ درصد جمعیّت را تشکیل می دهد ۵ - ۵/۳ درصد به جمعیت کردها اختصاص دارد. پس از آن به ترتیب جمعیت عرب زبانان در جنوب غربی کشور با حدود ۳ درصد و بلوچ ها در جنوب شرقی با حدود ۲ درصد از کل جمعیت قرار دارند. ترکمن ها در حدود ۲/۱ درصد از کل جمهیت قرار دارند (محرابی، ۱۳۸۶: ۱۴۳). ایران با توجّه به توانمندی ها و پتانسیل های اقتصادی، فرهنگی، نظامی، جغرافیایی و در یک کلمه واقعیتهای ژئوپلیتیکی آن کشور از کشورهای بسیار مهم منطقه به حساب می آید. ایران با توجه به موقعیّت های ارتباطی در کانون راه های ارتباطی و مواصلاتی اوراسیا واقع شده است. این گستره جغرافیایی برای پیوندهای جغرافیایی میانی و به عبارتی هارتلند هندسی اوراسیا با پهنه آبهای آزاد و دنیای خارج از موقعیت ویژه ای برخوردار است (ولی قلی زاده و ذکی،۱۳۸۷ : ۲). علاوه بر آن، جمهوری اسلامی ایران، به دلیل موقعیّت خاص خود با مناطق جعرافیایی مهم در جهان همجور است یا در درون بعضی از این مناطق حساس است که این امر بر اهمیّت ژئوپلیتیکی جمهوری اسلامی این کشور می افزاید.
جدول ۱-۱: تنوع قومی در ایران
گروه قومی | جمعیت (میلیون نفر) | حوزه سکونت | همسایگان | آرایش جمعیتی | مذهب | وضهیت اقتصادی | عامل فعالیت | میزان فعالیت گسست |
تُرک | ۲۵ | اردبیل- آذربایجان شرقی و غربی | ترکیه -آذربایجان | پراکنده | شیعه | نسبتاً خوب | زبان | کم |
کرد | ۵-۴ | کردستان- شمال خراسان- کرمانشاه - همدان - آذربایجان غربی | عراق - ترکیه | نیمه مترکز | سنی و شیعه | متوسط به پایین | زبان و دین | متوسط |
عرب | ۱ | خوزستان | عراق |
و در سرودهای دیگرهمین مفهوم را با عبارات و تشبیهاتی متفاوت تری بیان میکند:
روزها حوضچههای پراکندهی نورند
در بیابانی ظلمانی. (همان،ص. ۹۳)
و روز را تشبیه به ساعت شنی میکنی که با شروعش باقی مانده عمر را مینگریم:
ساعت شنی است روزها
بر میگردانی
و مهلت خود را میبینی. (همان،ص.۵۸)
«شعر شمس خود را به یک سادگی و ایجاز نزدیک کرد. یعنی در کنار این که زبان ، پالوده شد و خود را به زبان روزمره نزدیک کرد،آن ایجاز و سادگی هم در شعرش پیدا شد. او حذفهایی زیادی انجام داد که بتواند آن سادگی و ایجاز را بوجود آورد. »(مسلمیان،۱۳۸۷،ص.۶۰)شاعر آخرین قطرات خونِ روز را غروب آفتاب معرفی میکند که به واسطهی آن، روز آخرین شعارش را بر صفحهی آسمان حک میکند:
روز
سطر آخر حرفش را
با جوهر خون مینویسد. (لنگرودی،۱۳۹۳،ص.۳۷۴)
عناصر طبیعت در اکثر اشعار چنان سایه انداختهاند که میتوان گفت این عناصر با شعر شمس پیوستگی دارند . صبح برای او رازی میگوید و باد آن راز را ویرایش میکند :
صبح
بر آسمان خانهی من رمزی مینویسد
باد
سراسر روز تصحیح اش میکند. (همان،ص.۴۶۷)
روز بخاطر نور و روشنیاش صریح سخن میگوید و شب بخاطر ظلمت و سرسختیاش بر همه چیز فرمان میدهد و تحکّم میکند:
روز
با کلمات روشن حرف میزند
عصر
با کلمات مبهم
شب سخنی نمیگوید
حکم میکند. (لنگرودی،۱۳۹۰،ص.۷۸۱)
۴-۳-۵-۹- دریا
شمس برای اغلب عناصر طبیعت بدلهای بلاغی زیبایی میآفریندکه یقیناً در نوع خود بی نظیر و بکر هستند:
دریا
بقچه ایست
که هوا زیر بغل میزند
و به آفتاب میسپارد
تا ما فراموش کرده
و ابرش بنامیم.(لنگرودی،۱۳۹۳،ص. ۲۶۵)
شمس در طبیعت شمال زندگی کرده و با طبیعت عجین شده است. او دریا را با لبخندی آرام ترسیم میکند ولی از درون ناآرام و پر از آشوب آن سخن میگوید که عدّهی زیادی را به کام مرگ کشانده است:
چه غلغلهای است
در قلب تو دریا
وچه لبخندی
بر چهرهی آرام تو. (لنگرودی،۱۳۹۳،ص.۸۴۸)
و این هیاهوی دریا بارها در شعر شمس خود نمایی میکند .آرامش دریا اغلب با غوغای درون آن به تصویر کشیده میشود.
چه آشوبی است
در قلب تو دریا!
ماهیان بزرگ ،ماهیان کوچک را شکار میکنند…
غرق شدگانت هنوز
در انتظار رهایی
در کف موج ها خیرهاند. (همان،ص.۸۴۷)
تصاویر بسیاری از اشعار شمس، نشان از روح طبیعتگرای او میدهد و همواره در شعرش به انواع گوناگون جلوهگری میکند:
دریا کفشهایی دارد از کتان سفید.دستمالی از ابریشم ِکفباف.
هوایی دست چین شده از تنفس حوریان نخستین. (همان،ص.۷۳۳)
۴-۳-۶- اساطیر مذهبی
به دلیل اهمیت این اهداف، در این قسمت این سه هدف مورد بحث قرار می گیرد.
هدف اول: ماکسیمم نمودن ارزش انتخاب پروژه ها
متدهای متنوعی می تواند برای رسیدن به این هدف مورد استفاده قرار گیرند. این متدها شامل متدهای مالی و مدل های امتیازی هستند. هر کدام از این متدها نقاط قوت و ضعف مشخصی دارند. نتیجه نهایی این ابزارها، لیست مرتب شده و اولویت بندی شده ای از پروژه هاست که بایستی برای شروع و تخصیص منابع، انتخاب شوند. پروژه هایی که در بالای لیست قرار می گیرند دارای امتیاز بالاتری در بدست آودن اهداف مورد نظر هستند (کوپر و همکاران، 2002).
NET PRESENT VALUE(NPV) : مهمترین معیار مالی NPV است که البته این معیار احتمالات و ریسک را در نظر نمی گیرد و به عبارتی دیگر، معیار های مالی همچون NPV بر این فرض استوار هستند که پیش بینی های مالی درست هستند.
ارزش تجاری مورد انتظار[40] (ECV) : این متد به دنبال ماکسیمم کردن ارزش تجاری پورتفولیو با مد نظر قرار دادن محدودیت های بودجه است که از طریق تعریف ریسک و احتمالات بدست می آید. ECV ابزاری برای تعیین ارزش تجاری هر پروژه برای سازمان است و ارزش تجاری مورد انتظار پروژه را بدست می آورد. محاسبات ECV بر اساس تحلیل درخت تصمیم بوده و این روش منافع آتی پروژه را در محاسبات در نظر می گیرد. احتمال موفقیت موفقیت تجاری و موفقیت فنی در این رویکرد مورد استفاده قرار می گیرد.
شاخص بهره وری[41](PI): این شاخص از تقسیم ارزش فعلی خالص بر رقم سرمایه گذاری پروژه بدست می آید و می توان پروژه ها را بر مبنای این شاخص با یکدیگر مقایسه کرد. پروژه هایی که در بالای این لیست قرار می گیرند می توانند به عنوان پروژه های دارای ارزش بالاتر، برای اجرا انتخاب شوند.
هدف دوم: انتخاب پروژه ها در راستای اهداف استراتژیک
ماموریت، آرمان و استراتژی یک کسب و کار به صورت عملیاتی در میان تصمیماتی که سازمان برای مصرف منابع اتخاذ می کند شکل می گیرد. به عنوان مثال اگر استراتژی سازمان این است که بر روی بازار خاص، محصول یا نوع تکنولوژی تمرکز کند، هزینه کرد سازمان بایستی بر روی این چنین بازار، محصول یا تکنولوژی ها باشد (کوپر و همکاران، 2002).
برخی از ابعادی که می توان بر اساس آن ها منابع را برای محفظه های استراتژیک در نظر گرفت شامل موارد زیر است:
در رابطه با استراتژی کسب و کار سبد پروژه نیز، باید تقسیم منابع بین سبدها مشخص شود و پروژه ها در داخل سبدها اولویت بندی شوند لیکن معیارهای مختلف در هر سبد بایستی مورد استفاده قرار گیرد.
هدف سوم: تخصیص بهینه منابع
سازمان ها در اجرای پروژه های خود عموما با دو مشکل کلی روبه رو هستند .مشکل اول عدم ارزش آفرینی پروژه و مشکل دوم کمبود منابع جهت انجام مناسب پروژه می باشد.با دقت بیشتر در دو معضل مذکور به راحتی می توان دریافت که عدم تخصیص مناسب منابع از مهمترین دلایل ایجاد مشکلات فوق می باشد.در یک فرایند نامناسب تخصیص منابع، پروژه های ناموفق یا ناهمراستا با استراتژی های اصلی سازمان به پروژه های ارزشمند تر اجازه پیشرفت مطلوب را نمی دهند. مدیریت سبد پروزه با اولویت بندی پروژه های موجود بر اساس اهداف اصلی سازمان، اجازه بهره مندی بیشتر از منابع سازمان به پروژه ای مطلوب تر را می دهد(روانشادنیا و عباسیان جهرمی، 1391).
برای تخصیص منابع باید توجه داشت که صرفا توجه به رویکردهای مالی منجر به انتخاب بهینه نمی شوند. چرا که زمانی که عملکرد پورتفولیو سازمان ها مورد بررسی قرار گرفت مشخص شد که شرکت هایی که فقط روی رویکردهای مالی به عنوان مدل انتخاب پورتفولیو تکیه می کنند نتایج مطلوبی بدست نیاورده اند. ابزارهای مالی یک پورتفولیوی غیر متوازن از پروژه ها ایجاد می کنند پروژه هایی که از نظر جهت گیری استراتژیک مطلوب نیستند. از سوی دیگر، متدهای استراتژیک، یک پورتفولیو بالانس و همرستا با استراتژی ها فراهم می آورند. همچنین باید توجه داشت که پتانسیل ایجاد تعارض بین اهداف وجود دارد. برای مثال پروژه ایی که بیشترینNPV یا IRR را دارا می باشد ممکن است یک پروژه استراتژیک نباشد.به طور مشابه، پروژه ایی که بیشتر ماهیت استراتژیک را دارد ممکن است بقیه اهداف را نایده بگیرد (مثلا سود مورد انتظار کوتاه مدت). بایستی توجه کرد ماهیت ابزارهای مدیریت پروژه انتخابی، محدوده ای از اهداف را پوشش می دهد. این به دلیل آن است که برخی از رویکردهای انتخاب پروژه برای برخی از اهداف نسبت به اهداف دیگر، کاربردی تر هستند.
بنابراین انتخاب رویکرد درست برای تخصیص منابع بستگی به این دارد که تیم رهبری کدام اهداف را به صورت صریح یا غیر صریح مشخص کرده است (کوپر و همکاران، 2002).
10-2 خلاصه و نتیجه گیری فصل دوم:
به طور کل نمی توان یک رویکرد یکسان برای قضاوت بین رقابت پروژه ها در فرایند تصمیم گیری را توسعه داد و براي پياده سازي یک چارچوب انتخاب پروژه در يك سازمان مشخص، نیاز است چار چوب هاي مورد نظر مطابق با ماهيت کسب وکار سازمان تطبیق داده شود. همچنین در مورد پیاده سازی گام به گام فرایند مدیریت سبد پروژه در سازمان، به طوریکه پروژه ها طی عبور از مراحل مختلف غربال شوند، باید ابزار و معیارهای مناسب انتخاب شوند.
یکی از فرضیات در نظر گرفته شده در این مباحث این است که پروژه های پیشنهادی از یک طبقه خاص هستند و فرض می شود تخصیص منابع، یک تصمیم استراتژیک کلی باشد که از طریق یک برنامه ریزی جامع برای فرایند انتخاب پروژه در نظر گرفته می شود.
فرض مهم دوم این است که با احتمال زیاد بهترین روش برای انتخاب پورتفولیو وجود ندارد. هر سازمان بایستی در داخل پروژه های هر طبقه بر طبق متدولوژی هایی که متناسب با فرهنگ خودش است پروژه های خود را انتخاب کند و بر اساس ویژگی هایی که سازمان به آن ها اعتقاد دارد برای انتخاب پروژه تصمیم گیری نماید. به همین دلیل از آن جایی که نمی توان همه متدولوژی های انتخاب پورتفولیو پروژه ها را در نظر گرفت یک مرور جامع بر متدولوژی های انتخاب پورتفولیو پروژه ها در این فصل صورت گرفت. ابزار های تصمیم سازی مورد بحث قرار گرفت. به این دلیل که فرایندهای مبتنی بر تعقل بایستی در تصمیم گیری پشتیبانی شود و این فرایندهای منطقی نباید توسط ابزارهای مورد استفاده دستخوش تغییر شوند. در این مدل ها، اطلاعات و مدیریت حجم زیادی از اطلاعات تدارک دیده می شود بنابراین تصمیم گیرندگان می توانند تصمیمات منطقی بر مبنای واقعیت اتخاذ کنند. به این ترتیب، یک سیستم تعاملی بین انسان و کامپیوتر یک نقش مهم در نمایش اطلاعات مورد نیاز از طریق یک سبک پر محتوا ایفا خواهد نمود. این سیستم کمک خواهد کرد تا اطلاعات مورد نیاز پروژه ها از طریق این سیستم پشتیبان از تصمیم گیری مدیریت شود بدون اینکه کاربران درگیر حجم زیادی از اطلاعات شامل محدودیت ها و تعاملات پروژه های پیچیده شوند.
فصل سوم روش شناسی تحقیق
1-3 مقدمه فصل سوم:
در این فصل در مورد روش شناسی نحوه طراحی فرایند مدیریت انتخاب پروژه ها، انتخاب بهترین شاخص ها برای استفاده در بخش های مختلف فرایند و تکنیک ها و ابزار مناسب برای استفاده جهت انتخاب پروژه بهینه توضیح داده خواهد شد. مهمترین قسمت طراحی چارچوب، طراحی فرایند می باشد که این مهم، با درک اصول مشترک همه چارچوب ها امکان پذیر خواهد بود.
انتخاب شاخص های تصمیم گیری، مرحله ی اول طراحی فرایند می باشد که بر مبنای سه نوع کمی،کیفی و ریسک تشریح خواهد شد. فرایند ارائه شده شامل چندین گام بوده که قبل از رتبه بندی پروژه ها، شاخص های مشخص شده وزن دهی می شوند.
در مراحل مختلف به منظور دستیابی به اهداف مدیریت پروژه ها، از مناسب ترین ابزار ها استفاده خواهد شد. در مورد نحوه انتخاب معیارها، با بهره گرفتن از پرسش نامه و روش دلفی و نظرات خبرگان، مناسب ترین معیارها برای استفاده در مراحل مختلف، انتخاب می شود و سپس با بهره گرفتن از روش های مناسب وزن دهی می شوند.
1-1-3 پرسش های اصلی:
2-1-3 پرسش های فرعی:
3-1-3 هدف های تحقیق یا نتایج مورد انتظار:
اهداف تحقيق را مي توان بدين شكل بيان نمود:
سبک روش خاص بیان هر فرد است برای اظهار افکار و عواطف و احساسات خود، به گفته «کلودل» سبک بیان هر کس مانند آهنگ صدای او منحصر به فرد است.
شاید جامعترین تعریف ها تعریفی باشد که هم به جنبه شخصی سبک توجه دارد وهم به جنبه های زمانی و مکانی آن. به این سبب ما این تعریف را بر گزیدیم :
« سبک شیوه خاص یک سخنور یا یک اثر یا مجموعه آثار ادبی است.» به این سبب است که میگوییم سبک حافظ، سبک قدیم، سبک حماسی، سبک عراقی، سبک آلمانی. بنابراین بهتعداد افراد و موضوعــات و ادوار ادبی و جامعــه زبانی سبک وجود دارد.
سبک در اصطلاح ادبیات عبارت است از روش خاص ادراک و بیان افکار به وسیله ترکیب کلمات و انتخاب الفاظ و طرز تعبیر. سبک به یک اثر ادبی وجهه خاص خود را از لحاظ صورت و معنی القا میکند و آن نیز به نوبه خویش وابسته به طرز تفکر گوینده یا نویسنده در باره «حقیقت» میباشد.
سبک در قدیم بیشتر اختصاص به ادبیات داشت، ولی امروز زبانشناسان نیز آن را بهعنوان یکی از ویژه گی های زبان در نظر میگیرند و تشخیص سبک گفتار یا نگارش یکی از مباحث زبانشناسی اجتماعی است.
سبک در زبانشناسی اجتماعی آن گونهای از زبانست که در رابطه با مستمع بوجود میآید، مانند سبک مؤدبانه، سبک واعظانه و سبک تحقیری، بسته به این که مستمع با سخنور چه رابطه ای داشته باشد، از او بالاتر یا پایینتر و یا با او مساوی باشد. در کتاب « چهار گفتار در باره زبان » محمد رضا باطنی در مبحث زبانشناسی اجتماعی به جزیات این مطلب اشاره شده است.
سبک در سبک شناسی امروز هم به جنبه های ادبی و هم به جنبه های زبانی آن توجه دارد. یعنی در سبک شناسی جدید هم سبک آثار ادبی مورد بحث قرار میگیرد و هم سبک آثارغیر ادبی از قبیل روزنامه و کتابهای علمی و غیره. زیرا سبک شناسی جدید بر پایه زبانشناسی است.
سبک در اروپا اصطلاحی است کهن، اما سبک شناسی تعبیریست تازه که در دو قرن اخیر بوجود آمده است. مفهوم سبک از قدیمی ترین زمانها در یونان رایج بوده است و افلاطون نخستین کسی بود که این مسأله را بطور جدی مطرح کرد. شیپلی در کتاب « فرهنگ اصطلاحات جهانی ادبیات» در این باره چنین مینویسد :
مفهوم سبک از نظر افلاطون بر این پایه است که معنایی صورت مناسب خود را پیدا کند، سبکی بوجود میآورد و اگر پیدا نکند، سبکی در بین نخواهد بود. پس به نظر این حکیم، سخن یا سبک دارد یا ندارد. به عقیده وی و پیروانش هر تغییری که در شکل کلام صورت گیرد، سبب تغییر در ماده و معنی نیز میشود.
ارسطو نیز بعد از افلاطون مسأله سبک را با تفصیلی بیشتر در کتاب « فن سخنوری» خود مطرح کرد. ولی نظر او مغایر عقیده استادش افلاطون است. ارسطو معتقد نیست که سخن یا بی سبک است یا سبکدار، وی برآنست که هر نوشته و گفتهای چه خوب و چه بد، دارای سبک است، منتها این سبک یا خوبست یا بد، یا استوار است یا سست. بنابرین به عقیده او سبک چیزی است اضافه برفکر و جز لاینفک سخن است. بر پایه سخن ارسطو بود که سخن سنجان قرون بعد سبک را به عالی و میانین و نازل تقسیم کرده اند و این امر را به عنوان یکی از ارکان نگارش صحیح و سخنرانی خوب در کتابهای سخنوری مطرح ساختند. پژوهشگران بعد از ارسطو بیشتر بهدنبال توضیح و بسط نظریات وی رفتند و در باره ویژگیهای سبک عالی مطالب بسیاری نوشتند از آنجمله اند : دیمیتریوس، دنیس هالیکارناسی، لونجینوس، سیسرو و سنک. به هر حال در قدیم، مسأله سبک جزئی از فن سخنوری و پارهای از باب سوم این علم یعنی باب تعبیر بوده است.
به هر حال، سبک شناسی مطالعه زبان (و فکر) یک اثر برای پیدا کردن آن است. برخی آن را به ادبی[۲۱] و زبانشناسانه[۲۲] تقسیم کرده اند. سبک شناسی برمبنای زبانشناسی، شکلاثر را تجزیه و تحلیل میکند و سبک شناسی ادبی معنی و مفهوم اثر را. تدروف میگوید چنین تقسیمی لازم نیست و این هر دو مکمل یکدیگرند. مراد آن است که بررسی سبک از نظر زبان و لفظ مکمل بررسی سبک از نظر فکر و معنی است. اما حقیقت این است که سبک شناسی امروزه (درغرب) هرچه بیشتر در اختیار زبانشناسان قرار گرفته است. از این رو «سوزت هیدن الگین» مینویسد:« سبک شناسی بکاربرد اصول زبانشناسی در زبان ادبی اطلاق میگردد.» منظور این زبانشناس این است که با ابزار های زبانشناسی به تجزیه و تحلیل زبان آثار ادبی بپردازیم.
۲-۲-۲مفهوم سبک زندگی:
سبک زندگی برای توصیف شرایط زندگی انسان استفاده میشود، اینکه روانشناسی اسلامی چه نقشی میتواند در توصیف سبک زندگی ایدهآل و راهنمایی جامعه برای رسیدن به آن ایفا کند .
سبک زندگی[۲۳] مفهومی است که توسط روانشناسی به نام آدلر مطرح شد، اما امروزه تحقیقات و مطالعات زیادی روی آن صورت گرفته و همچنین در حال انجام است. مقصود از سبک زندگی این است که زندگی را به درختی که دارای ۳ بخش ریشه، تنه و شاخ و برگ است تشبیه میکنند و سبک زندگی در حقیقت محتوایی است که این ریشه، تنه و شاخ و برگ و میوه آن دارد. مجموعه جهتگیریهای کلی زندگی و نگرشهایی که وجود دارد مجموعه سبک زندگی هر فردی را تشکیل میدهد.
نکته مهمی که در سبک زندگی وجود دارد، این است که نمیتوانیم این مسأله را مورد غفلت قرار دهیم که جهانبینی و نگرشهای فرد در سبک زندگی او مؤثر است. باورها و ارزشهای فرد نوع سبک زندگی را تشکیل میدهد و درحقیقت در این بحث علم روانشناسی مدعی است که میخواهد سبک زندگی را نشان دهد، ولی بدون کمک مکاتبی که جهت گیریهای ارزشی را از آن ها اتخاذ میکنیم نمیتوانیم سبک زندگی را اتخاذ کنیم. روانشناسی در این جهت به ما خیلی کمک میکند تا بتوانیم تحلیل دقیقی از ابعاد فردی، خانوادگی و اجتماعی زندگی داشته باشیم و ببینیم که اجزای این سبک زندگی و عناصر و مؤلفههایش چیست و دامنه آن تا کجاها ادامه دارد؟ ولی جهت گیریهای سبک زندگی و سمتوسوی آن را خود روانشناسی به تنهایی نمیتواند تأمین کند یا باید آن را از مکاتب فلسفی بشری أخذ کند یا از مکاتب الهی که در هر صورت نیاز به دلیل مستدلی دارد و به نظر ما پسندیده است که جهت گیریهای کلی را در سبک زندگی از مکاتب الهی مانند اسلام أخذ کنیم.
در همه ی تعریف های ارائه شده از سبک زندگی می توان دو مفهوم را یافت که در تعریف سبک زندگی در نظر گرفته شده است و در واقع هر دو مفهوم هم به واژه ی سبک باز می گردد: اول مفهوم وحدت و دوم مفهوم تمایز است. به این معنی که سبک زندگی حاکی از مجموعه ی عناصری است که کم و بیش بطور نظام مند با هم ارتباط داشته و یک کل را پدید می آورند و همین اتحاد و نظام مندی این کل را از کل های دیگر متمایز می کند.عناصر مربوط به سبک زندگی در چهار مقوله طبقه بندی شود: اموال (سرمایه ای و مصرفی)، فعالیت ها (عادات، شغل، گذراندن اوقات فراغت و …)، نگرش ها و گرایش ها و در نهایت روابط انسانی.
یک لایه از زندگی و فرهنگ که با انتخابها و ترجیح افراد پیوند دارد و بهدلیل وجود یک نوع پیوند میان مجموعهای از این انتخابها، سبک و الگوی خاص پیدا میکند، سبک زندگی نامیده میشود. اما در فضای رسانهها معمولاً آن را به مواردی همچون مد، دکوراسیون یا مراقبت وبهداشت بدن محدود میکنند. در علوم اجتماعی مؤلفههای سبک زندگی به این موارد محدود نیست بلکه فراتر از این حوزه کلیه مواردی که انسان در اثر توجه یا محور قرار دادن ذوق و سلیقهاش به سراغ آنها میرود و آنها را بر میگزیند، سبک زندگی اطلاق میشود. این انتخابها میتواند در حوزه عقاید، گرایشها، اموال، داراییها، موقعیتهای اجتماعی، شغل، دین و سایر امور زندگی باشد.
“سبک زندگی” درون فرهنگ و حاوی مجموعهای از مؤلفههای یک فرهنگ است که الگوی مشخص دارد اما مفهومی مشابه ومعادل فرهنگ نیست. فرهنگ هم اجزای اجباری و غیرانتخابی و هم اجزای انتخابی دارد که اتفاقاً بخش اجباری آن از بخش انتخابی و متکی به تمایلاتاش بیشتر و حجیمتر است. البته در جوامع نوین حوزه اختیارات رو به فزونی است. این حوزه اختیاری و ترجیحی سبک زندگی را تشکیل میدهد و به همین جهت هم امروزه بیش از گذشته به سبک زندگی پرداخته و توجه میشود.
“سبک زندگی” در ادبیات موجود علوم اجتماعی مفهومی نسبتاً جدید است. چنان که بعضاً پدیدار شدن “سبک زندگی” را در زمره اختصاصات “جامعه مدرن متأخر” قلمداد کردهاند. … در ادبیات جدید جامعهشناسی فرهنگ و مطالعات فرهنگی، سبک زندگی اساساً امری متفاوت از فرهنگ- البته نه غیرمرتبط با آن- تعریف میشود. این تفکیک بیش از هر چیز به سبب نسبتی است که میان مفهوم سبک زندگی با گسترش فردیت و اخلاق فردگرایانه در جامعه جدید برقرار میشود. فرهنگ مجموعه منسجمی از ایدهها، ارزشها، هنجارها، نمادها و آداب و رسوم است که فرد به واسطه دریافت و تطبیق خود با آنها امکان مشارکت در زندگی اجتماعی را مییابد. البته مواجهه فرد با فرهنگ لزوماً منفعلانه نیست.
اما در نهایت فرهنگ مقولهای فرافردی و کلان باقی خواهد ماند. در مقابل، سبک زندگی در مفهوم جدید آن بیشتر محصولی از انسان فردیتیافتهای که آن را خلق میکند، قلمداد میشود. البته سبک زندگی نیز امری اجتماعی است. به تعبیری میتوان آن را تابلوی نقاشی “کولاژ"ی دانست که تکه پارههای به کار رفته در آن از متن زندگی اجتماعی فراهم میآید. اما نهایتاً نوع تلفیق و ترکیب آنها گویی چیزی است که انسان مابعد تجددیِ فردیتیافته بر حسب ذوق و سلیقه خود آن را میسازد. البته این “ساخت” و سلیقه سازنده آن به شدت سیّال، متغیّر و دلبخواهی است. شاید این اصلیترین تفاوتی است که مفهوم سبک زندگی با فرهنگ دارد: سبک زندگی مقولهای اساساً سیّال، لغزنده و غیرقطعی است.
مفهوم جدید سبک زندگی را میباید در نسبت مستقیم با تحول مهم اندیشه و علوم اجتماعی غرب در اوایل دهه ۱۹۸۰ فهم کرد. این تحول که بعضاً با عنوان “چرخش فرهنگی” از آن یاد میشود، به اهمیت یافتن بیشتر مفهوم فرهنگ و توابع و مشتقات آن در علوم اجتماعی منجر شد. … مهمترین وجه این دگرگونی در انتقال مرکز ثقل جامعه جدید از تولید به مصرف و از اقتصاد به فرهنگ بود. رشد بخش خدمات، گسترش بروکراسی و آموزش عمومی شکلبندی اجتماعی جامعه صنعتی را به کلی متفاوت از مقطع پایانی قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم ساخت. به طور مشخص از جهت ترکیب طبقاتی جامعه صنعتی، نیمه دوم قرن بیستم به طور متزایدی متشکل از طبقه متوسط جدید بزرگ و فربهی بود که بخش اعظم صحنه اجتماعی را اشغال میکرد. در چنین وضعیتی اساساً تحلیلهای طبقاتی که سابق بر این نقشی کلیدی در مباحثات علوم اجتماعی- به خصوص نظریههای چپ- داشت، بلاموضوع به نظر میرسید. در این شرایط مفهوم سبک زندگی عنوان یک ابزار تحلیلی جایگزین برای طبقه و مشتقات آن، که دستکم از نظر اصحاب چرخش فرهنگی دیگر توانایی خود در تشریح وضعیتهای جدید اجتماعی را از دست داده بود، گردید. … با این وجود بخش اعظم کارهای تجربی که در آن از سبک زندگی به عنوان یک ابزار تحلیلی استفاده شده، این مفهوم را در نسبت با دو مقوله مورد استفاده قرار میدهند: الگوی مصرف و اوقات فراغت. چنانکه بیراه نیست اگر این دو را مؤلفههای اصلی تعیین و تشکیل سبک زندگی قلمداد کنیم. بیان رابطۀ تنگاتنگ “سبک زندگی” با مصرف و اوقات فراغت میتواند ما را در فهم زندگی در جامعه مدرن متأخر یاری کند.
“سبک زندگی” امری فرهنگی است و البته میدانیم که فرهنگ اصولاً امری التقاطی و ناناب است. فرهنگ ملغمهایی از دین و آداب و رسوم و اساطیر و باورهای عجیب و عادات خوب و بد است و به این معنا ممکن است دین بر آن غلبه داشته باشد ولی عین دین نیست؛ کما اینکه عین تجدد نیست. اسلام به مثابه یک عقیده، مخصوصاً از آن روی که دارای فقهی فربه است و فقه رابطهای سترگ با گونه زندگی دارد، با صور مختلف حیات قابل جمع نیست. هرچه اسلام نابتر و خالصتر باشد، صورت و شیوهای خاصتر و ویژهتر از حیات را اقتضاء دارد و سبکهای زندگی را به سوی “سبک زندگی” سوق میدهد. اگر جامعهای از اولیاء و پیامبران تشکیل شود، “فرهنگ” از بین خواهد رفت و دین؛ تمام دین؛ ظاهر خواهد شد.
منکر نمیتوان شد که نظام سرمایهداری هم بخشی از آنچه که ما نیاز داریم را تولید میکند. اما نظم کنونی عالم بر محور نیاز ما به محصولات سرمایهداری قوام یافته است. و این احساس نیاز ما توهم محض نیست. نمیتوان نیازهایی را که احساس میشود، طبیعی دانست. هچنین نمیتوان این احساس نیاز را بیاساس انگاشت. این احساس نیاز، حاصل ضرب نیازهای طبیعی در ضعفهای بشر است و رمز موفقیت نظام سرمایهداری در تصاعدی کردن این ضریب است. تمام قدرت کنونی و نظم آن بر همین پایه نهاده شده است. به همین دلیل بقا یا تغییر آن در نسبتی است که بشر با ضعفهای خود برقرار میکند. نظم کنونی قابل اعتماد نیست، چرا که بشر تعهدی ندارد که همواره ضعفهای خود را حفظ کند. به هر نسبت که بشر بر ضعفهای خود غلبه کند، موجودیت نظم کنونی عالم و قدرت سیاسی و اقتصادی آن به خطر خواهد افتاد، و اکنون خطرناکترین تهدید برای قدرتهای حاکم این است که ملت یا کشوری بتواند الگویی از زندگی صحیح که هم ممکن باشد و هم مطابق طبیعت و فطرت بشر، ارائه کند. بشر اگر چه خود را نیازمند به زندگی کنونی میداند اما از همه ناهنجاریهای آن سخت به تنگ آمده است. آدمی فطرت دارد و همانگونه که طبیعت اولیه انسان، غرایز و ضعفهایی دارد؛ فطرتش او را از فرو رفتن در ضعفها و غرایز باز میدارد. و از این رو چنانچه الگویی از زندگی را بیابد که او را از این تنگنا نجات دهد به آن اقبال خواهد کرد.
یکی از مشکلات، هماهنگی مدلهای رایج با غرایز و حیوانیت انسان است. خصوصیت “سبک زندگی” رایج این است که حیوانیت را به عنوان اصل انسان پذیرفته است و “سبک زندگی” را بر اساس نقاط ضعف انسان رقم زده است. در حالیکه ابواب فقه یکی از منابع جهت تدوین جدول موضوعات “سبک زندگی” است. “سبک زندگی” عمدتاً ناظر به نیاز ترویج میشود. یعنی در بستر تأمین یک نیاز است که سبک خاصی از زندگی ترویج میشود. برای تغییر در “سبک زندگی” لازم است که ابتدا “سبک زندگی” مطلوب شناخته شود که به نظر ما در فقه و اخلاق کامل بحث شده است. سپس روش های رفع نیاز مورد بررسی جداگانه قرار بگیرد و “سبک زندگی” مبنا و ترویجشونده توسط آن مدلهای رفع نیاز مورد آسیبشناسی قرار بگیرد و شکاف آن ها با وضع مطلوب ترسیم شده در فقه و اخلاق، مشخص شود و پس از آن مدل های رفع نیاز برمبنای سبک معیار زندگی طراحی شود.
اینکه چگونه موضوعی جزو لیست اولویتهای “سبک زندگی” قرار میگیرد بسیار مهم است. سطح تاثیر در دینداری و به عبارتی میزان اهمیتی که دین برای مقولهای قائل شده است طبیعتاً خیلی مهم است، مثلاً قرآن خواندن از نظر خدا خیلی مهم است. داخل در سبک زندگی هم هست اما در نظرها چطور؟ اما کدام موضوعات جزو سبک زندگی است؟ مثلاً جهاد خیلی مهم است اما داخل در موضوع سبک زندگی نیست. احکام خیلی مهم است داخل در سبک زندگی هم هست، اما کسی آنرا موضوع روزمره خود نمیداند. به نظر موضوعاتی که در طول زندگی شبانهروز به عنوان یکی از فعالیتهای روزانه به آن میپردازیم و جزو برنامه ماست و نبودنش خلأ محسوب میشود موضوع سبک زندگی است. مثلاً ندانستن احکام در زندگی روزمره ما عموماً اخلالی ایجاد نمیکند اما اگر بخواهیم گوسفند بکشیم و ذبح شرعی ندانیم اخلال ایجاد میشود. یا اگر یک بچه هیئتی نتواند برای مدتی هیئت برود دچار اخلال است و هیئت را میتوان از موضوعات سبک زندگی او دانست اما از موضوعات سبک زندگی بسیاری خارج است. بنابراین اینکه کدام موضوع باید جزو موضوعات باشد و کدام به رسمیت شناخته نمیشود و علل وضع موجود خود بحثی است و میتواند موضوع تحقیق باشد. اول شناسایی و تیپبندی جامعه از این منظر. بعد علل آن و بعد راهکارهای الغائ موضوعات زائد از زندگی و اضافه کردن موضوعات واقعی در زندگی.
۲-۲-۳ سبک زندگی از دیدگاه نظریه پردازان:
دیدگاه ها و نظریه های محققان علوم اجتماعی درباره ی سبک زندگی در دو مرحله متقدم و متاخر می باشد که دیدگاه محققانی چون وبلن، زیمل، وبر، آدلر و بوردیو در مورد سبک زندگی تا نظریه پردازی کرده اند.
نقطه اوج کار وبلن تحلیل کارکردی راه هایی بود که افراد بوسیله آن می توانستند به گونه ای نمادی پایگاه(منزلت) برتر خود را در نظام منزلتی تعیین کنند و آن را در معرض دید دیگران قرار دهند، وبلن که طبقات بالا را مولد نمی دانست سعی کرد در الگوی مصرف این طبقه نمادهای منزلت آنها را بیابد. او در رفتارهای مصرفی این طبقه که طبقه تن آسا می نامید سبکی را بازشناخت که آن را مصرف خود نمایانه یا چشمگیر خواند. از نظر وبلن این نوع سبک زندگی امروزه به همه ی طبقات و گروه های اجتماعی نیز سرایت می کند.
اما زیمل معتقد است سبک زندگی کل بهم پیوسته ای از صورت هایی است که فرد یا افراد یک اجتماع بر حسب انگیزه های درونی (سلیقه خودشان) و بواسطه تلاشی که برای ایجاد توازنی میان شخصیت ذهنی و زیست محیط عینی و انسانی اشان به انجام می رسانند برای زندگی خودشان بر می گزینند. او معتقد است چارچوبی که فرهنگ اجتماعی برای انگیزش های فردی فراهم می کند و کنش در محدوده ی آن بروز می کند شیوه ی زندگی است. وی مجموعه ای از روش های زندگی که زندگی را به عنوان یک کل بیان می کند سبک زندگی می نامد.
وبر بحث مستقلی را به سبک زندگی اختصاص نمی دهد اما زمانیکه تلاش می کند دیدگاه خود را در باب تاثیر معنا بر رفتار اجتماعی نشان دهد به کرات از این اصطلاح بهره می گیرد. وبر در پاره ای آثار خود مانند اخلاق پروتستان و روح سرمایه داری، جامعه شناسی دین و … تلاش می کند پیوندی میان مفهوم سبک زندگی و چارچوب تحلیلی پیچیده ی سه عنصری خود یعنی رفتارها، تمایلات و منافع پدید آورد.
آدلر نیز سبک زندگی را تجسم کامل فردنگری در روانشناسی فردی می داند، سبک زندگی یعنی کلیت بی همتا و فردی زندگی. او معتقد است که سبک زندگی عمدتا در سال های اولیه زندگی تا حدود ۵ سالگی در انسان بنیان نهاده می شود از نظر او سبک زندگی نه موروثی است و نه کاملا وابسته به محیط. او سبک زندگی را بیش از هر چیز خلاقیتی می داند که حاصل کنار آمدن با محدودیت ها، موانع، تضادها و بحران هایی است که فرد در مسیر پیشرفت به سوی آرمانش بروز می دهد.
بوردیو از جمله صاحبنظران متاخر سبک زندگی است که او نیز مانند وبر از سبک زندگی به عنوان شاخصه و نماد و یا حتی فرصت های جلوه گری یا اثبات منزلت اجتماعی گروه های منزلتی و طبقات اجتماعی بهره می گیرد. او معتقد است که افراد و گروه ها در یک جامعه دارای موقعیت های متفاوت و متایز هستند، فرد یا گروه با درونی کردن این وضعیت و نمادهای آن یک نظام طبقه بندی اجتماعی را در ذهن خود پدید می آورد. این نظام مجموعه ای از ترجیحات و انتخاب ها را در ذهن فرد یا افراد تولید می کند که معناهایشان از خلال روابط و تضادهایشان درک می شود. به عبارت دیگر معناهایشان ذاتی نیست بلکه رابطه ای است.
۲-۲-۴ دین و سبک زندگی:
دین یک سلسله اعمال، آداب و رسوم بر پایه و بنیاد خداشناسی است که برای رسیدن به اهداف و مقاصد الهی که خوشبختی و سعادت زندگی دنیوی و اخروی انسانها را تضمین میکند. دین مجموعه قوانین و دستوراتی است که در آن تمامی حقوق بشر رعایت شده و در آن همه انسانها برابر و برادرند. رعایت اصول دینی، جامعه ای ایده آل را برای بشریت ایجاد میکند. کامل ترین و جامع ترین دین در جهان، دین مبین اسلام میباشد که توسط پیامبر عظیم الشان اسلام، حضرت محمد(ص) نشر یافته است. اعتقاد به دین در تمامی انسانها فطری بوده و این اعتقاد سابقهای بلند تاریخی دارد. انسانهای اولیه که در عهد اساطیر زندگی میکردهاند در جهان با پدیدهها و حوادثی رو به رو میشدند مانند روح، حالات روحی، حوادث آسمانی و حوادث عمومی مانند زلزله، توفان، وبا و طاعون. منشا و مبدا همه این حوادث و حالات را به خدای جهان نسبت میدادند و در حوادث سخت به مهر و رحمتش امید داشته و همواره سعی میکردند با انجام کارهایی نیک از خشم و غضب خداوند به دور باشند. هدف از زندگی و سعادت دنیوی و اخروی انسانها با دین پیوند خورده است. انسان جزئی از جهان آفرینش است و دستگاه آفرینش هر پدیدهای از پدیدههای خود را به سوی کمال و رفع نواقص وجودیش رهبری می کند. بنابراین انسان نیز با بهره گرفتن از تجهیزات مخصوص، نواقص وجودی خود را رفع نموده و سعی میکند به سعادت و کمال خود برسد. البته روشن است مقتضای تجهیزات وی، زندگی اجتماعی و حیات دسته جمعی با یک سری آیین و قوانین الهی و معنوی است. قرآن کریم نشان میدهد که حیات انسانی حیاتی است جاودانی که با مرگ قطع نمیشود و در نتیجه باید روشی را در زندگی اتخاذ نماید که هم به درد این دنیا و هم به درد جهان آخرت بخورد، راهی را برود که او را به سر منزل سعادت دنیا و آخرت برساند، این روش همان است که قرآن به نام دین مینامد و این روش همان روش خواهد بود که از نیروی عمومی و اقتضای کلی دستگاه آفرینش الهام و سرچشمه میگیرد. دین از نظر منطق قرآن یک روش زندگی اجتماعی است که انسان اجتماعی به منظور تامین سعادت زندگی اتخاذ نموده باشد.البته نظر به اینکه زندگی انسان محدود به این جهان پیش از مرگ نیست این روش باید هم مشتمل بر قوانین و مقرراتی بوده باشد که اعمال و اجرای آنها سعادت و خوشبختی دنیوی انسان تامین شود و هم مشتمل بر یک سلسله عقاید و اخلاق و عبادات است که سعادت آخرت را تضمین می کند و نظر به اینکه حیات انسان یک حیات متصل است هرگز این دو جنبه دنیوی و اخروی از همدیگر جدا نمی شوند.
اساس دین باید همان دستگاه واقعی آفرینش قرار گیرد نه امیال و عواطف بی بند و بار انسانی. یعنی آنچه خلقت و آفرینش انسانی از حوایج و نیازمندیها وجود دارد و برای رفع آنها با تجهیزاتی مجهز شده است در دین که یک روش اجتماعی است دفع آنها به طور عادلانه در نظر گرفته شده است. به نظر قرآن کریم باید در جامعه انسانی مقتضی حق اجرا شود نه مقتضای عواطف مردم یک نفر یا یک نفر فرمانروای مطلق. از اینجاست که اسلام معتقد است که در جامعه باید حقوق واقعی فرد فرد بدون استثناء مراعات شود ولی روشهای استبدادی معتقدند که باید در جامعه خواستههای یک فرمانروا اجرا گردد و روشهای مختلف دموکراسی، خواسته اکثریت جماعت را مقیاس قرار داده و خواسته اقلیت را بی ارزش قرار داده و الغا می کند. بنابراین بهترین روش برای خوشبختی و سعادت کل جامعه روش دینی و الهی است.
برای داشتن یک سبک زندگی مطلوب، دو نوع جهتگیری لازم است! ۱٫ بایدها و نبایدهای مورد قبول در زندگی؛ ۲٫ شیوههای اجرا و به عینیت رساندن آن. جهتگیری اول، به طور غالب ارزشی و اخلاقی است. جهتگیری دوم، مبتنی بر ارزشهای عملی است. اخلاق، جهت گیریهای کلی زندگی و علوم انسانی، به ویژه روانشناسی، شیوههای رسیدن به آن را فرا راه انسان قرار میدهد. سبک زندگی از موضوعات بین رشتهای است. اخلاق و روانشناسی، به هر دو بُعد روانی و جسمانی سبک زندگی توجه دارد. از میان روانشناسان، آلفرد آدلر و پیروان وی همچون کرت آدلر، لیدا سیچر، الکساندر مولر،سوفیا دوریس، آنتونی بروک،اروین وکسبرگ، الکساندر نور، سوفیا لازار فلد، آیدا لوی، فریناند برن بام و دیگران به تفصیل به بررسی سبک زندگی پرداختهاند.
سبک زندگی عبارت است از: مشی کلی فرد در جهت رسیدن به اهداف و غلبه بر مشکلات. اما در سبک زندگی اسلامی عمق عواطف، نگرشهای فرد و اعتقادات وی سنجیده نمیشوند، بلکه رفتارهای فرد مورد سنجش قرار میگیرند. اما هر رفتاری که بخواهد مبنای اسلامی داشته باشد، باید حداقلهایی از شناخت و عواطف اسلامی را پشتوانه خود قرار دهد. یکی از عوامل مؤثر در سبک زندگی اسلامی آن است که اسلام و سبک زندگی اسلامی، به صورت همه یا هیچ نمیباشد، بلکه یک پیوستار بزرگ است که مراتب پایین، متوسط و بالا دارد. بعضی از درجات ایمان و ویژگیهای مؤمنان آن قدر شناخته شده است که حتی اگر در روایات هم نیامده بود، باز هم مطلوب بودن آن روشن بود. پیوستاری بودن اسلام و سبک زندگی اسلامی از آیات و روایات متعددی بر میآید.
خداوند به ایمان آوردهها دوباره امر به ایمان آوردن میکند. این نکته اشاره به مراتب ایمان دارد. قرآن در وصف منافقان، که از رفتن به جبهه به بهانههای واهی اجتناب میکردند، میفرماید: «آنها امروز به کفر نزدیکترند یا به ایمان»؟ (آلعمران:۱۵۶) که نگاه پیوستاری را نشان میدهد. در روایات آمده است: امام صادق(ع) به ایمان بسان نردبانی نگاه میکنند که باید پلهها یکی پس از دیگری پیموده شوند. بر این اساس، معلوم میشود که سبک زندگی اسلامی، دارای حالت پیوستاری است، افراد مسلمان هر کدام جایگاهی در این پیوستار دارند.
قرآن مجید متضمن کلیات برنامه زندگی بشر است. زیرا آیین اسلام که بهتر از هر آیین دیگری سعادت زندگی بشر را تامین و تضمین میکند از راه قرآن مجید بدست مسلمانان رسیده است و مواد دینی اسلام که یک سلسله معارف اعتقادی و قوانین اخلاقی و عملی است ریشه اصلی آنها در قرآن مجید میباشد، خدای متعال میفرماید: «ان هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم»؛ بدرستی این قرآن بسوی آیینی که بهتر از هر آیین دیگر جهانی بشریت را اداره مینماید راه نمائی میکند. (سوره اسری آیه ۹) و باز میفرماید: «و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شیء»؛ (سوره نحل آیه ۸۹) و فرو فرستادیم بر تو این کتاب را که همه چیز را بیان مینماید و روشن می سازد. و روشن است که در قرآن مجید اصول عقاید دینی و فضائل اخلاقی و کلیات قوانین عملی در آیات بسیاری که نیازی به نقل آنها نیست ذکر شده است.
با تامل در چند مقدمه زیر می توان معنی واقعی اشتمال قرآن مجید به برنامه زندگی بشر را دریافت:
پس فعالیت زندگی انسان پیوسته برای دست یافتن به سعادت و پیروزی در آن راه میباشد خواه در تشخیص سعادت واقعی خود مصیب باشد یا مخطی.