تبدیل دانش ضمنی به دانش صریح ازطریق بیان کردن و اظهار داشتن دانش ضمنی، تبدیل آن به دانش صریح یعنی به صورت مکتوب و مستند در آوردن ایجاد میشود. مثلاً مدیر شرکتی براساس تجربیات چندساله خود روش جدیدی را برای مدیریتیکردن شرکت تدوین کند. این مرحله با نام تسخیر دانش نیز شناخته شده است (جیر[۳۷]، ۲۰۰۱).
انتشارسازی[۳۸] یا ترکیب از دانش صریح به دانش صریح
تبدیل دانش صریح به دانش صریح از طریق افرادی که دارندگان دانش هستند، در دانش یکدیگر سهیم می شوند و دانش خود را با یکدیگر مبادله می کنند صورت می گیرد.
ازطریقانتشارسازی، دانش میتواند در تمامی سازمان بهکار گرفته شود، کارکنان با در اختیار گرفتن چند گزارش مکتوب و ترکیب آن گزارشات با یکدیگر به یک دانش جدید دست می یابد که به آن ترکیب دانش می گویند(دوستار و کریمی،۲:۱۳۸۱).
درونی سازی از دانش صریح به دانش ضمنی
تبدیل دانش صریح به دانش ضمنی کارکنان را قادر میسازد دانش را در پاسخ و رفتار خود بهگونهای ادغام کنند که در مواجهه با موقعیت یا مشکلی که کاربرد دانش لازم است بتوانند آن را به کار ببرند.
درونی سازی یعنی فرایند کسب دانش از منبعی صریح، بدین معنی که شخص میتواند تجربه خواندن گزارش کارگاه را با تجربههای پیشین ترکیب کند (آذری،۴۷:۱۳۸۰).
۲-۲-۵- مفهوم مدیریت دانش، فرآیندها و مزایای آن
۲-۲-۵- ۱- تعاریفی از مدیریت دانش
در طول مدت زمان کوتاهی که از تولد مدیریت دانش میگذرد تعاریف متعددی برای توصیف این علم ارائه شده است که به برخی از آن ها اشاره می کنیم:
به نظر جونز،مدیریت دانش یک رویکرد سیستماتیک یکپارچه جهت شناسایی، مدیریت و تسهیم تمام دارایی های اطلاعاتی سازمان است که شامل بانک های اطلاعاتی، مدارک، سیاست ها و رویه ها می باشد(جونز،۲۰۰۳).
مدیریت دانش عبارت است از «توانایی اداره کردن دانش مورد نیاز و ضروری سازمانها» (اسپکر و کورت، ۱۹۹۷).
داونپورت و پروساک در سال ۱۹۹۸ مدیریت دانش را بدین گونه تعریف میکنند: مدیریت دانش عبارتند از تلاش برای کشف گنج نهفته در ذهن افراد و تبدیل این گنج پنهان به دارایی سازمان بهطوری که مجموعه وسیعی از افرادی که در تصمیمگیریهای سازمان دخیل هستند، بتوانند از آن استفاده کنند (صیف و کرمی، ۱۳۸۳: ۲۱).
مدیریت دانش عبارت است از «کسب نظاممند دانش، اشتراک، خلق و کاربرد دانش به منظور افزایش ارزش سازمان» (بالکوم، ۱۹۹۹: ۱).
مدیریت دانش عبارت است از «تشخیص موثر، آفرینش، توسعه، حل، استفاده، ذخیره و اشتراک دانش به منظور ایجاد رویکردی جهت تبدیل دانش ضمنی به دانش صریح» (شان هونگ، ۲۰۰۰: ۱۳).
مدیریت دانش یعنی «مدیریت سازمان به طرف نوآوری مستمر براساس دانش سازمانی که عبارت از پشتیبانی ساختار سازمان، تسهیل، استفاده از تکنولوژی با تأکید به کار جمعی و انتشار دانش» (گامبل، ۲۰۰۰: ۱۶).
مدیریت دانش عبارت است از «مدیریت کردن تجدیدنظر مداوم در رابطه با دانشهایی که به طرف سازمان در جریان است، تا بدین صورت دانش مورد نیاز با کار و حرفه کارکنان دراختیار آن ها قرار گیرد» (برتلس، ۲۰۰۲: ۲).
مدیریت دانش «نظارت و مدیریتی است آشکار بر دانش سازمانی به منظور رسیدن به اهداف مهم و ضروری آن سازمان» (چی، ۲۰۰۵: ۱۰).
فرهنگ اصطلاحات مدیریت دانش مدیریت دانش را « فرهنگ فرایند سیستماتیک جستجو، انتخاب، سازماندهی، پالایش و نمایش اطلاعات می داند به طریقی که درک کارکنان درزمینه ی خاص بهبود یابد و اصلاح شود و سازمان بصیرت ودرک بهتری از تجربیات خود کسب کند»( تابنده و دیگران ، ۱۳۹۰، ۱۰۵۲)
مدیریت دانش خلق ،تفسیر،اشاعه و استفاده ،حفاظت و نگهداری وپالایش دانش را دربر می گیرد.با نگاهی اجمالی به تعاریف مدیریت دانش می توان دریافت که مدیریت دانش باتئوری و عمل رابطه دارد. ( مقیمی، رمضان، ۱۳۹۰ :۲۳)
مدیریت دانش ناظر بر مجموعه ای از فرایند ها است که طی آن جریان دانایی در یک جامعه به صورت مستمر و فزاینده هدایت می شود.
حضور مدیریت دانش در سازمان ها یک مقطع کوتاه نمی باشد، بلکه مستمراً در سازمان وجود داشته که فرایندی شامل تولید یا گردآوری و شناسایی دانش، طبقه بندی، ذخیره و مستندسازی دانش، توزیع و نشر دانش و کاربرد دانش است.( عنایتی ، عالی پور ، ۱۳۹۰، ۹۳)
مدیریت دانش به عنوان ابزاری قدرتمند،با مدیریت دارایی های دانشی آشکار وپنهان سازمان ،فعالیت های دانشگاه ها را از مسائل آموزشی وپژوهشی فراتر می برد و باعث تحقق رسالت جدید دانشگاه ها در عصر دانش می شود.لازم به ذکراست که دانشگاه ها به عنوان مخازن عظیم دانش نقش مهمی در خلق و انتقال دانش به عنوان یکی از منابع حیاتی توسعه وپیشرفت احتماعی ایفا می کنند.( خدایی و دیگران، ۱۳۹۲، ۲۶)
در یک جمعبندی کلی از تعاریف مدیریت دانش، مدیریت دانش را میتوان بدین گونه تعریف کرد: «مدیریت دانش عبارت است از اعمال مدیریت و زمینه سازی برای تبدیل دانش ضمنی به دانش صریح در داخل یک سازمان از طریق گردآوری، به اشتراک گذاری و استفاده از دانش به عنوان یک سرمایه سازمانی در راستای دستیابی به اهداف سازمان».
۲-۲-۵- ۲- رشد و توسعه مدیریت دانش
رشد و توسعه مدیریت دانش از دو جابجایی بنیادین حاصل میشود:
کوچک سازی
طی دهه هشتادکوچک سازی، استراتژی محبوب کاهش بالاسری و افزایش سود بود. استراتژی کوچکسازی منجر به از دست رفتن دانش مهم سازمانی شد، زیرا کارکنان با ترک کار، بازنشستگی دانشی را با خود میبرند که طی سالها در آن ها تجمیع شده بود (ابیلی و موفقی، ۱۳۸۲). با گذشت زمان، سازمانها متوجه شدند که آن ها اطلاعات و تجربه با ارزش را از دست داده اند و اینک مصمم اند خود را از تکرار این اشتباه، مصون بدارند.
این امر مدیریت را واداشت در تلاشی برای حفظ و نگهداری کارکنان دانش برای سود آینده شرکت استراتژی «مدیریت دانش» را اتخاذ کنند. سازمانها اینک سعی میکنند با به کارگیری تکنولوژی و سیستمها، دانش انباشته در ذهن کارکنان خود را به دست آورند، تا بتوان آن را به آسانی با دیگران در درون سازمان تسهیم کنند. دانش ذخیره شده در سیستم تبدیل به یک منبع قابل استفاده مجدد میشود که میتواند ثروت مزیت رقابتی را که شامل ظرفیتهای ثابت سازمانی، بازدههای تسهیل کننده و هزینههای پایین تر است را فراهم کند.
توسعه تکنولوژی
توسعه تکنولوژی علاقه به «مدیریت دانش» را به واسطه دو منبع افزایش داده است. رشد انفجاری منابع اطلاعاتی مانند اینترنت و روند شتابان تغییر تکنولوژی اطلاعات، بر حیات فرد و سازمان تأثیرگذاشته است.
«مدیریت دانش» تلاشی برای تطبیق با انفجار اطلاعات و سرمایهگذاری بر دانش روزافزون در محل کار است. توسعه تکنولوژی تسهیم جهانی اطلاعات را در سرتاسر قارهها ممکن میسازد و میتواند به عنوان ابزاری در درون سازمان برای بکارگیری کارآمدتر دانش خدمت کند. بدست آوردن و گردآوری دانش و تجربه جمعی در پایگاههای اطلاعاتی می تواند به سازمانها کمک کند «بدانند واقعاً چه می دانند» و سپس این دانش را به صورت سیستماتیک منظم مورد بهره برداری قرار دهد (مجدم، ۱۳۷۹).
۲-۲-۵- ۳- فرآیندهای مدیریت دانش
نوناکا و تاکئوچی بین فرآیندهای مختلف دانش تمایز ایجاد کرده اند.به طور کلی،فرایندهای دانشی با عنوان مختلفی مانند«زنجیره ارزش دانش »،«جریان دانش »،«سیستم انتقالی دانش»، «چرخه یادگیری اجتماعی»، .«فعالیت های ایجاد و توزیع دانش »شناخته می شوند. ( مقیمی، رمضان، ۱۳۹۰ :۲۲)
بوسیلیر و شیرر (۲۰۰۲) عنوان میکنند که مدیریت دانش دارای شش فرایند اساسی است که شامل:
-
- شناسایی دانش ۲٫ تحصیل دانش ۳٫ خلق دانش ۴٫ ذخیره سازی و سازماندهی دانش ۵٫ تسهیمشدن ۶٫ استفاده و بکارگیری دانش میباشد.
اما آن ها تأکید میکنند که قبل از پرداختن به فرایند مدیریت دانش در موسسات و سازمانها ابتدا باید نیاز به دانش مورد شناسایی قرار گیرد و مشخص شود کدام حوزه یا بخش سازمان نیاز به دانش جدید دارد.
شناسایی نیاز به دانش
دانش پیش از این که بتواند خلق شده یا به اشتراک گذارده شود، نیاز به آن باید مورد شناسایی قرار گیرد. همچنین خواستهها و نیازهای مورد توقع از آن باید معین شود تا به یافتن دانش صحیح به هنگام تولیدآن منجرگردد نیاز به دانش هنگامی خودنمایی میکند که فعالیتی دریک زمینه جدید شروع می شود.
برای مثال به هنگام به کاربردن ابزار، تکنیک یا یک فنآوری جدید. احتمالهای مختلفی برای منجر شدن به شناسایی به دانش ممکن است وجود داشته باشد.
یک تحلیل از فرآیندهای درحالت فعالیت می تواند کمبودها را بشناسد که منجر به نیاز به دانش اضافی میگردد.
به هنگام آغاز یک فعالیت جدید این سؤال باید پرسیده شود که آیا دانش موجود میتواند در عملی کردن آن فعالیت کمک کند.
شروع کار در زمینههای کاری جدید.
تغییرات در محیط، مثلاً نسخههای جدید یک زبان برنامه نویسی.
فرم در حال بارگذاری ...