وبلاگ

توضیح وبلاگ من

بررسی محتوای موضوعی داستان‌های کوتاه زنان ایرانی دهه‌ی هفتاد- قسمت ۴

 
تاریخ: 20-07-00
نویسنده: فاطمه کرمانی

 

 

۱۳۱۰ تا ۱۳۱۹

 

۴

 

 

 

۱۳۲۰ تا ۱۳۲۹

 

۱

 

 

 

۱۳۳۰ تا ۱۳۳۹

 

۱۰

 

 

 

۱۳۴۰ تا ۱۳۴۹

 

۲۵

 

 

 

۱۳۵۰ تا ۱۳۵۹

 

۲۸

 

 

 

۱۳۶۰ تا ۱۳۶۹

 

۲۸

 

 

 

۱۳۷۰ تا ۱۳۷۹

 

۳۷۰

 

 

 

فصل سوّم
زندگی‌نامه، خلاصه داستان، تحلیل، جدول و نمودار
فصل سوم: زندگی‌نامه، خلاصه داستان، تحلیل، جدول و نمودار
نگارنده در این فصل ابتدا به معرفی نویسندگان منتخب از طریق ارائه زندگی‌نامه و آثارشان پرداخته و سپس به بیان خلاصه یکایک داستان‌ها و تعیین موضوع آن‌ ها روی آورده است. البته ملاک اصلی در تعیین موضوع محوری این داستان‌ها، شواهد متنی موجود در خود داستان و نیز تم اصلی آن‌ ها بوده که نگارنده پس از مطالعه‌ی دقیق و مکرّر داستان‌ها موفّق به تعیین آن شده‌است.
تمام آثار مورد بررسی به چهار موضوع اصلی تقسیم شده‌اند: مسائل زنان، مسائل اجتماعی و فرهنگی، مسائل عاطفی و مسائل سیاسی. که البته هر کدام از این موضوعات اصلی شامل موضوعات و مضامین فرعی متعدّدی می‌شود. به عنوان مثال: مسائل عاطفی شامل موضوعات و مضامینی مانند: ترس، مرگ، تنهایی و … می‌باشد.
در ادامه نگارنده به منظور آشکارتر شدن نتیجه یافته‌ها به ارائه جدول و نمودار پرداخته‌ و در انتها تحلیل و نقد مختصری از هر مجموعه داستان‌ به‌صورت مجزا گنجانده شده‌است.

خاطره حجازی
خاطره حجازی در سال ۱۳۴۰ در اصفهان متولّد شد. دوران کودکی و نوجوانی‌اش را در بروجرد گذراند و از سال ۱۳۵۹ ساکن تهران شد. او فارغ‌التّحصیل رشته‌ فلسفه است، کار ادبی‌اش را با شعر آغاز کرده و پس از چاپ چند دفتر شعر، رمان در شب ایلاتی عشق (۱۳۷۱) را در حال و هوایی رئالیستی جادوئی درباره‌ی اسکان عشایر لر در زمان رضا شاه نوشته است. دیگر آثارش عبارتند از مجموعه داستان چراغ‌های رابطه (۱۳۷۹)، اثر پروانه (۱۳۷۷) و رمان زندگی‌نامه‌ای زووو (۱۳۸۰) و جمع‌ آوری چند مجموعه از داستان‌های نویسندگان دیگر. خانم آب (۱۳۸۱) مجموعه‌ای از شعر‌ها و داستان‌های اوست. (میر عابدینی، ۳۷:۱۳۸۶)
خلاصه داستان‌ها
جانی و هنرمند
راوی داستان دانای کل است. در زندان شهر «نریا» دو جنایتکار به نام‌های هکل و جکل وجود دارند که قرار است در میدان شهر به دار آویخته شوند. پس از پیروزی شورشی‌ها که برای به دست آوردن آزادی قیام کرده و حاکم دیکتاتورشان را از کشورشان بیرون کرده بودند، محاکمه‌های بسیاری در این شهر انجام شد. هکل مردی لاابالی و مردم‌آزار بود او قاتل ۲۲ پسر جوان بود. هکل عاشق شلغم بود و بعد از قتل در دهان مقتولین شلغم می‌گذاشت و بالاخره توسط شورشی‌ها دستگیر و به زندان انداخته شد. امّا جکل هنرمند چیره‌دستی بود. مجسّمه‌هایی که او می‌ساخت در اقصی نقاط جهان مشتری داشت. جکل جرمش این بود که فقط برای پول‌دارها مجسّمه می‌ساخت و به عنوان هنرمند خود‌فروخته به حکومت سابق معروف بود. قاضی که حکم اعدام هر دو را صادر کرده بود به خاطر این‌که آن روز در نریا روز مقدّسی بود دستور داد فقط هکل را دار بزنند و جکل مجسّمه‌ساز را عفو کنند ولی پیرزنی چراغ به دست در حالی که فتیله چراغش را بالا می‌کشید با قاضی مخالفت کرد. او گفت: هکل ۲۲ را کشته ولی جکل انسان‌های بی‌شماری را به کشتن داده است. او می‌گفت وقتی امپراتور کشور همسایه قصد کرد که به نریا حمله کند فقط جکل توانست او را منصرف کند و در عوض برای آن امپراتور باغی پر از مجسّمه‌های گران‌قیمت ساخت و پادشاه نریا را مجبور کرد به عنوان پاداش کلّیه‌ی آکادمی‌های هنر و نشریّات سراسر نریا را به او بدهدکه پادشاه هم پذیرفت. جکل با پخش ذهنیّت سیاه و مسموم خود در اذهان زنان و مردان، باعث انتحار دسته جمعی هنرجویان آکادمی «نارهت» شد.
پایان نامه
پس جرم او بیش‌تر از هکل است. زن پس از اتمام صحبت از میان جمعیّت ساکن و متفکّر گذشت. مردم تصمیم گرفتند هر دو را دار بزنند و این تصمیم پیرزن را خوشحال کرد. او چراغش را خاموش کرد و رفت.
مسائل زنان¨ مسائل عاطفی ¨
مسائل اجتماعی x مسائل سیاسی ¨
چراغ‌های رابطه
فصل اول
داستان از منظر دانای کل روایت می‌شود و در زمان جنگ ایران و عراق اتّفاق می‌افتد. مکان داستان هم خرّم‌آباد است. داستان در مورد پیرزنی تنها به نام زیور است او سال‌ها پیش همسرش را از دست داده و در خانه‌ای که سه دونگش مال خانم ظفری است زندگی می‌کند. خانم ظفری و عروسش در اتاق‌های ته حیاط زندگی می‌کردند ولی پس از بمباران‌های مکرّر خرم‌آباد از آن‌جا به شهر دیگری رفتند و تنهایی زیور دو چندان شد. او همیشه پنج‌شنبه‌ها بر سر خاک همسرش می‌رود ولی آخرین بار وقتی در مسیر قبرستان بود یک هواپیمای جنگی عراقی از بالای سرش گذشت و مغازه‌های اطراف را با خاک یکسان کرد. زیور خیلی ترسید و تحمّل آن وضعیّت برایش دشوار شد. همه‌ی دوستان و هم محلّی‌ها رفته بودند. شهر خالی و ویران بود. بالاخره او نیز قصد رفتن می‌کند. دختر او که در بروجرد زندگی می‌کرد پسرش را برای بردن او می‌فرستد. زیور همه‌ی وسایل خانه را جمع می‌کند تا با خود به آن‌جا ببرد ولی حمید خواهرزاده‌اش که پسر شوخ طبعی است در عین ناباوری زیور، فقط چمدان‌ها را با خود به درون ماشین می‌آورد.
فصل دوم


فرم در حال بارگذاری ...

« هنجارها در جامعه دینی و تبلیغ کالاهای هنجارشکن در رسانه- قسمت ۶تحلیل پروفایل های مختلف فین با رسانش حرارتی وابسته به دما با روش های تحلیلی- قسمت ۴ »
 
مداحی های محرم