Abstract:
In this research, we evaluated the relationship between accounting variables and the price of the shares on the stock exchange in Tehran. This is an applied research regarding the purpose. This is an event research regarding the kind of research’s design relying on historical data and its inference method is inductive in the kind of correlation. In this regard, stock dividend per share, cash dividend per share, book value per share as accounting variables’ measures, as the main independent variables and the size of company and financial leverage as other independent variables have been applied.
The present research includes a main hypothesis and three secondary ones. The present research study’s community are accepted companies in stock exchange in Tehran during a five-year period. (1388-1392). finally according to restrictions, the information related to 125 companies was collected and then the 94 number of companies were selected by simple random sampling from Morgan table. The scholar has taken some actions to analyze the questions of hypothesis and he has used the statistical method by the means of software including SPSS and Eviews for the purpose of documentation of results and statistical analysis and presenting final solution. The research’s hypothesis have been analyzed by the use of compound linear regression and F and T tests. Analyzing the relationship between variables showed that there is a direct relationship between the price of shares and three components of accounting variables (stock dividend per share, cash dividend per share, book value per share) and the amount of the share’s price has been increased through the increase in accounting variables.
Key Term: stock price , stock dividend per share, cash dividend per share ,book value per share, the size of company, financial leverage
Islamic Azad University
Branch Kashan
Department Accounting and Management
A thesis Submitted in Partial Fulfillment of the Requirments for the Degree of Master in Accounting (M.A)
Title
Evaluate the relationship between Accounting variables and Stock prices in the Tehran Stock Exchange
Supervisor
Dr.Hossein Panahian
By
Mahnaz Mohammadpour koulehee
February 2015
تاکید بر ارزیابی عملکرد افراد
تاکید بر فرایندها
تاکید بر ارزیابی بعد مالی سازمان
تاکید بر ارزیابی ابعاد مختلف سازمان
شاخصهای گذشته نگر
شاخصهای گذشته نگر و آینده نگر
تاکید بر کنترل
تاکید بهبود
ایجاد جو بی اعتمادی
ایجاد جو اعتماد و همکاری
کاهش روحیه خلاقیت و نوآوری
ایجاد و ترویج روحیه خلاقیت و نوآوری
توجه صرف به مشکلات
برقراری روابط علت و معلولی و ریشهیابی مشکلات
نتیجهگرا
روندگرا
تاکید صرف بر ارزیابی عملکرد
تاکید بر تفهیم اهداف و استراتژیها قبل از ارزیابی
ارزیابی گسسته
ارزیابی پیوسته
ارزیابی عملکرد به شیوه سنتی با پیامدهای سازمانی چون، تغییرات شغلی و حقوق، تصمیمات مربوط به انتقال و ارتقاء ارتباط دارد و طبیعتاً باعث بهبود عملکرد واحد کاری یا رفتار مدیر نخواهد شد. تصمیمات مربوط به توسعه و مهارتآموزی، نتیجه حمایت شده ارزیابی عملکرد سنتی است ولی دستیابی به این هدف، غالباً مشکل است. به دلیل اینکه، ارزیابی عملکرد، مبتنی بر عملکرد گذشته است. از سوی دیگر، بازخورد ۳۶۰ درجه معمولاً در سازمانها، بعنوان ابزار توسعه برای یادگیرندگان استفاده میشود. مهمترین تفاوت بین ارزیابی سنتی و بازخورد ۳۶۰ درجهاین است که رهیافت سنتی تنها یک منبع ارزیابی دارد، در حالیکه رویکرد بازخورد ۳۶۰ درجه را میتوان در توسعه رهبری، بهبود مدیریت، تعیین نیازهای آموزشی کارکنان، تعیین پاداش کارکنان و افزایش میزان اثربخشی و توسعه مهارتهای تیم کاری دانست.
۲-۱۴- بازخورد ۳۶۰ درجه
مجموعهای از ارزشیابیهای عملکرد اشخاص از طرف کارفرما، همکار، زیردستان و یا حتی خودشان میباشد. نتایج حاصل از ارزشیابی ۳۶۰ درجه بر مبنای «بازتاب عملکردی» قرار دارد که میتواند برای شرکت کننده بسیار ارزشمند باشد و نوعی بازخور و آگاهی از نقاط ضعف و قوتش را به او ارائه میدهد. برای اینکه نتایج یک ارزشیابی ۳۶۰ درجه مؤثر باشد، نیاز است که به وسیله یک مربی تمرین دهنده حفظ شود و شرکت کننده باید یک استراتژی برنامهریزی شده را برای برطرف کردن نقاط ضعف پیشنهاد دهد. ارزشیابی ۳۶۰ درجه ضعفها و قوتهای تواناییهای کلیدی رهبری را در سازمان شناسایی میکند و پیشنهاد یک مداخله برنامهریزی شده را برای بهبود آن ها ارائه میکند. بازخور عبارت است از اطلاعات مربوط به عملکرد شغل که از خود شغل به دست مىآید و برای اصلاح به کار میرود (اسماعیلی و طالبپور، ۱۳۸۶).
بازخورد ۳۶۰ درجه یک متد و ابزار است که براى هر مستخدم این فرصت را فراهم مىآورد تا بازخور عملکرد را از مافوق خود و ۴ تا ۸ نفر از هم رتبهها، نیروهاى تحت سرپرستى همکاران و مشتریان دریافت کند. در بیشتر شیوههای بازخورد ۳۶۰ درجه خود فرد به عنوان خود ارزشیابی در فرایند مشارکت میکند. بازخورد ۳۶۰ درجه عبارت از جمع آوری نظاممند دادههاى مرتبط با عملکرد افراد یا گروه، از تعدادى از ذینفعان و ارائه بازخور به آن ها میباشد (مکلین، ۱۹۹۶). تعداد ارزیابها میتواند سه یا چهار نفر باشد و گاهى این عدد به ۲۵ مىرسد، ولى در بیشتر سازمانها این گونه اطلاعات از ۵ تا ۱۵ نفر در مورد هر کارگر یا کارمند گرفته مىشود. در تعریفی دیگر در مورد بازخورد ۳۶۰ درجه آمده است که یک سیستم یا فرآیندی است که در آن کارکنان، بازخوردی محرمانه و بدون نام از افرادی که در اطرافشان کار میکنند، ارائه میدهند. این بازخورد از طرف مدیر، کارکنان، همردهها و گزارشهای مستقیم است (ووت، ۲۰۰۹).
تصمیمات مربوط به توسعه و مهارت آموزی، نتیجه حمایت شده ارزیابی عملکرد سنتی است ولی دستیابی به این هدف، غالباً مشکل است. به دلیل اینکه، ارزیابی عملکرد، مبتنی بر عملکرد گذشته است. از سوی دیگر، بازخورد ۳۶۰ درجه معمولاً در سازمانها، بعنوان ابزر توسعه برای یادگیرندگان استفاده میشود. مهمترین تفاوت بین ارزیابی سنتی و بازخورد ۳۶۰ درجه شامل چندین منبع است، بنابراین جامعتر از رهیافت سنتی است. متداول ترین کاربرد بازخورد ۳۶۰ درجه را میتوان در توسعه رهبری، بهبود مدیریت، تعیین نیازهای آموزشی کارکنان، روشی جهت تعیین پاداش کارکنان و افزایش میزان اثربخشی و توسعه مهارتهای تیم کاری دانست (مرادی، ۱۳۸۱).
دیگر نامهای ارزیابی ۳۶۰ درجه عبارتند از:
بازخورد ۳۶۰ درجه
بازخورد از چند منبع
بازخورد از ارزیابی کنندگان متعدد
ارزیابی چرخه کامل
بازخورد رو به بالا
ارزیابی هم رتبهها (جونز و برلی، ۱۳۷۹).
بر طبق نظر هافمن روش بازخورد ۳۶۰ درجه، حداقل دارای مزیت های زیر است:
مهارتها و شایستگیهای سازمانی را تعریف میکند.
تمرکز بر خدماتدهی به مشتریان را افزایش میدهد.
۴ – ناچیز شمردن احتمال کمک از سوی شخصی دیگر .( گنجی ۱۳۷۶)
در الگوی بک اختلالهای اضطرابی به عنوان اختلال هایی که در وهله نخست به تفکر مربوطمی شوند تعریف می گردند. ( توزنده جانی ۱۳۸۴ ) .
۲-۱۱-۶ نظریه یادگیری اجتماعی – شناختی ( gls )
این دیدگاه ریشه در رفتار گرایی دارد و به دنبال ناخوشنودی از عقاید خشک و ساده انگارانه رفتار گرایی ناب بوجود آمده است . بندورا ( ۱۹۶۹ ) پذیرفته بود که ترس و اضطراب آموختنی هستند اما برای این یادگیری ۴ مکانیزم پیشنهاد کرد نخست وی اظهار می دارد که ترسها احتمالا درست به همان ترتیبی که شرح آن گذشت از راه شرطی سازی کلاسیک آموخته می شوند ، دوم او می گوید تجربه جانشینی ( مشاهده افراد دیگری که به خاطر رفتارهایش دچار ناراحتی ، تنبیه و یا درد می شوند ) از اهمیت فراوانی برخوردار است به این فرایند سرمشق گیری نیز می گویند ، سوم آموزش نمادین است که مراد از آن یادگیری از طریق تعلیم و تربیت ، خواندن یا شنیدن مطلوبی را در مورد ترس ناک بودن ، دردناک بودن یا قدغن بودن برخی چیزهاست . چهارم بندورا می گوید منطق نمادین ، عمل بالقوه با اهمیتی در ایجاد اضطراب است ( پژمان ۱۳۷۸ ) .
الیس با طرح این موضوع که شماری باورهای غیر منطقی بنیادی عامل اولیه رنج و ناراحتی آدمی هستند ، به بست و گسترش نظریه شناختی پرداخت . الیس عقیده دارد افراد در صورتی که برای خود اهداف و مقاصدی در نظر گیرند فعالانه به دنبال آنها بروند رضایت بیشتری از زندگی خود خواهند داشت . باورهای غیر منطقی به آن دسته از عقایدی گفته می شود که مانع رسیدن فرد به این اهداف می شوند ( گنجی ۱۳۷۶ ) .
۲-۱۱-۷ نظریه های زیست شناختی :
نطریه پردازان در صدد مطالعه احتمال وجود یک حلقه ژنتیکی در تجربه اضطراب برآمده اند ، اسلیتر و شیلنر ( ۱۹۶۹ ) میزان همگامی اختلالهای اضطرابی در دوقلوهای یک تخمکی را ۴۱ % و دوقلوهای غیر همسان را ۴ % نقل می کنند . اگر چه این نتایج ممکن است از فرضیه زیست – پزشکی حمایت کنند ، اما باید در نظر داشته باشیم که دوقلوهای همسان همانطور که ژنهای همانند به ارث می برند ، اغلب در محیط های همانندی نیز بزرگ می شوند .
ایزنگ ( ۱۹۶۷ ) می گوید تفاوت های فردی در تجربه اضطراب ممکن است ناشی از توارث ساختار ویژه ای باشد که فرد را مستعد ( نوسانات هیجانی ) پایین یا بالا می سازد آیزنک این فرایند را به صورت تمایل به نشان دادن واکنشهای خفیف یا شدید در برابر محرک ویژه ای که می تواند موجب ناراحتی و پریشانی فرد شود تعریف می کنند ( پژمان ۱۳۷۸ ) .
در نظریه آمادگی سلیگمن ، عنوان می شود که آن دسته از محرکهایی که برای آنها نوعی آمادگی زیستی در ما وجود دارد ، سریعتر از محرک هایی که برای آنها آمادگی زیستی نداریم شرطی میشوند ( گنجی ۱۳۷۶ ) .
یک قطب تفکرات زیست شناختی این فرض را مسلم می شمارد که تغییرات زیست شناختی قابل سنجش در بیماران مبتلا به اختلالات اضطرابی حاصل تعارض های روان شناختی است
قطب دیگر چنین فرض می کند که رخدادهای زیست شناختی قبل از تعارض های روان شناختی پدید می آیند . هرموقعیت ممکن است در افراد خاص وجود داشته باشد و طیفی از حساسیتهای زیست شناختی بین افرادی که علائم اختلالات اضطرابی دارند باشند .
- علی غلامی و همکاران (۱۳۹۳)پژوهشی با عنوان بررسی تاثیر آموزش هوش هیجانی بر سلامت عمومی زنان مطلقه انجام داده اندروش آنان از نوع مطالعات آزمایشی با گروه آزمایش و گواه بوده است. جامعه آماری کلیه زنان مطلقه شهرستان لامرد بودند که از آنان دعوت بعمل آمده بود تا برای شرکت در کلاسهای آموزشی به هسته مشاوره و شبکه های بهداشت شهرستان مراجعه کنند. با بهره گرفتن از روش نمونه گیری تصادفی ساده از بین زنان مطلقه (پس از کسب موافقت از آنها به منظور شرکت کردن درجلسات پژوهش)، سی نفر انتخاب شدند و به طور تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. ابتدا برای هر دو گروه پرسشنامه سلامت عمومی گلدبرگ و هیلر تکمیل گردید. سپس برای گروه آزمایش هشت جلسه آموزش هوش هیجانی اجرا شد و در نهایت، پس آزمون نیز اجرا و نتایج با بهره گرفتن از آزمون های آماری با هم مقایسه شدند.نتایج : نتایج نشان داد آموزش هوش هیجانی بر سلامت عمومی زنان مطلقه تاثیر گذاشته و باعث کاهش علائم جسمانی، اضطراب و اختلال خواب آنان شده است. همچنین بر اختلال در کارکرد اجتماعی و افسردگی نیز تاثیر معناداری داشته است. بحث و نتیجه گیری: آموزش هوش هیجانی روش مناسبی جهت افزایش سلامت عمومی زنان مطلقه است. با علم به شیوع بالای طلاق و تبعات روانی- اجتماعی آن پیشنهاد می شود از این روش برای کاهش پیامدهای روحی روانی طلاق،افزایش سلامت عمومی و درمان دیگر مشکلات و مسائل آنان به کار گرفته شود.
-حامد یزدخواستی و همکارانش در تحقیقی رابطه احساس تمایل و تقصیر بر استرس، افسردگی و اضطراب افراد متقاضی طلاق در دادگاههای خانواده شهرهای اصفهان و اراک را بررسی کردند. نمونه این پژوهش شامل ۲۳۷ نفر آزمودنی (۱۴۷ زن و ۸۹ مرد) است که با روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند ابزارهای بهکار رفته در این پژوهش از پرسشنامه ۲۱ سؤالی DASS و پرسشنامه محقق ساخته سنجش تمایل و تقصیر در طلاق (آلفای کرونباخ آن ها ۹۱/۰ و۶۰/۰) استفاده شد. نتایج نشان داد رابطه معناداری بین احساس تقصیر و تمایل به جدایی با اضطراب و افسردگی وجود دارد و مشخص شد زنانی که تمایل به جدایی داشتهاند از افسردگی کمتری رنج میبرند. داشتن فرزند و درآمد بیشتر و تحصیلات بالاتر با کاهش میزان استرس، افسردگی و اضطراب در بین افراد مراجعهکننده برای طلاق رابطه داشت.
- کوهی و همکاران(۱۳۹۲) در پژوهشی به بررسی رابطه ویژگیهای شخصیتی و سلامت روانی با سرخوردگی زناشویی پرداختند و نشان دادند بین سرخوردگی زناشویی و سلامت روانی در عامل اضطراب رابطه مثبت معناداری وجود دارد.
-شهلا مسیبی و همکاران (۱۳۹۲) در مطالعه ای، مقایسه مؤلفههای هوش هیجانی و رفتار جامعهپسند در سالمندان موفق و ناموفق را مورد سنجش قرار دادند روش آنها: از نوع علی- مقایسهای است. نمونه این پژوهش ۱۵۰ نفر از سالمندان شهر رفسنجان بودند که از میان سالمندان شهر رفسنجان بهصورت نمونهگیری تصادفی مرحلهای انتخاب گردیدند. برای جمعآوی دادهها از پرسشنامههای سلامت عمومی گلدبرگ و ویلیامز، رضایت از زندگی دینر، ایمونز، لارسن و گریفین، هوش هیجانی بار- آن و مجموعه شخصیت جامعه پسند پنر استفاده شد . یافته ها: تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که بین دو گروه از سالمندان (موفق و ناموفق) در هوش هیجانی و رفتار جامعهپسند تفاوت معناداری وجود. داشت آزمون t نشان داد که میانگین نمرات هوش هیجانی و رفتار جامعهپسند در سالمندان موفق نسبت به سالمندان ناموفق بیشتر است (۰۵/۰>p). بحث و به این نتیجه دست یافتند که سالمندان موفق در مقایسه با سالمندان ناموفق از هوش هیجانی و نگرشهای جامعهپسند بالاتری برخوردارند. با توجه به افزایش آمار سالمندان در سالهای آتی نتایج این پژوهش کاربردهای ضمنی فراوانی در برنامه ریزی برای جامعه سالمندان دارد.
- فاتحی زاده و احمدی(۱۳۹۰) در پژوهش خود نشان دادند که زوج های عادی و متقاضی طلاق در روان رنجورخویی، گشودگی به تجربه و وظیفه شناسی تفاوت معناداری با یکدیگر دارند. همچنین یافته های این بررسی نشان داد که در زوجین متقاضی طلاق ارتباط معناداری بین مولفه های شخصیتی با اضطراب ادراک شده در این افراد وجود دارد.
فینچام و همکاران[۴۶] نیز در سال ۲۰۰۸ نشان دادند افسردگی و ناراحتی در زوج ها با میزان اضطراب آنها حتی در سطح جامعه نیز رابطه معناداری دارد و این امر بر میزان رضایت زناشویی این افراد اثرگذار می باشد.
شمسایی و همکاران در سال ۲۰۰۷ نشان دادند که هرگاه زوجین تعهد لازم به یکدیگر را نداشته باشند، شناسایی و مدیریت احساسات خود و دیگران، یعنی توجه را از دست می دهند و ماحصل این فرایند، کاهش آستانه تحمل، افزایش پرخاشگری و تمامی چیزهایی است که می تواند موجب تنش های زناشویی شود. بنابراین این مطالعه نشان داد هوش هیجانی نقش مهمی را در رضایت زوجین از یکدیگر ایفا می کند و ارتباط معناداری با افسردگی و اضطراب میان زوجین دارد.
تیرگری و همکاران(۲۰۰۶) نیز سطوح هوش هیجانی و رضایتمندی زناشویی و رابطه ساختاری آن ها را در زوج های ناسازگار مقایسه کردند و نشان دادند که بین مولفه های هوش هیجانی و رضایت از زندگی رابطه مثبت معناداری وجود دارد، این بررسی نشان داد که کفایت های هیجانی، سازه ای بنیادین و اثرگذار بر بهبود و تقویت روابط زناشویی می باشد.
- محسنیان و کرملو درسال۸۷ در پژوهشی با هدف بررسی رابطه میان تمایزیافتگی خود و هوش هیجانی در افراد مراجعه کننده به مراکز قضایی و افراد مایل به ادامه زندگی مشترک در شهر تهران انجام دادند. نمونه مورد پژوهش آنان شامل ۶۱ نفر از مراجعه کنندگان به مراکز قضایی و ۶۱ نفر از افراد مایل به ادامه زندگی مشترک که با بهره گرفتن از شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند، می باشد. هر دو گروه به پرسشنامه تمایزیافتگی خود و هوش هیجانی پاسخ دادند. نتایج بدست آمده نشان می داد که تفاوت معناداری میان گروه آزمایش و گواه در مورد هوش هیجانی و تمایزیافتگی خود وجود دارد. افراد گروه گواه دارای هوش هیجانی و تمایزیافتگی بالاتری نسبت به افراد گروه آزمایش بودند. براساس تحلیل نتایج رگرسیون به شیوه گام به گام می توان مؤلفه جدایی عاطفی در متقاضیان طلاق (%۱۳=R2) و متغیرهای واکنش هیجانی، جایگاه من و جدایی عاطفی در افراد عادی (%۲۸=R2) را به عنوان متغیرهای پیش بین برای هوش هیجانی تلقی گردیده بود.
منصور حکیم جوادی و همکارن (۱۳۸۶) تحقیقی با عنوان مقایسه رابطه ناتوانی هیجانی، استرس و دلبستگی در زوجهای در شرف طلاق اانجام داده اند. تعداد کل جامعه آنها ۱۱۹ زن و ۶۳ مرد در شرف طلاق بوده این جامعه با بهره گرفتن از روش در دسترس در دادگاه خانواده شهر رشت انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل مقیاس ناتوانی هیجانی تورنتو (۱۹۹۶، TAS-20, Bressi al.,)،) پرسشنامه فشار روانی ادراک شده( ۱۹۸۷، (PSS, Cohen, et, alو پرسشنامه سبکهای دلبستگی بزرگسالان (هزن و شیور، ۱۹۸۷) بود از ضرایب همبستگی پیرسون، پلیکوریک و پلی سریال و تحلیل رگرسیون چندگانه با حضور ۸ متغیر پیشبین جنسیت، سن، استرس، دلبستگی ایمن، اجتنابی، دوسـوگرا، میزان تحصیلات و تـعـداد فـرزنـدان و تحـلیـل واریـانس چندمتغیـری (MANOVA) استفاده شد. یافتههای پژوهش حاکی از آن است که استرس با مؤلفههای دلبستگی و مؤلفههای ناتوانی هیجانی روابط معناداری را نشان میدهد. همچنین انواع دلبستگی و مؤلفههای ناتوانی در تشخیص عواطف دارای رابطه معنادار است. یافته دیگر پژوهش متوجه متغیرهایی بود که به وسیله آن ها ناتوانی هیجانی پیشبینی میشود. در این تحلیل سه متغیر میزان تحصیلات، استرس و دلبستگی دوسوگرا ۳۲/۰ تغییرات ناتوانی هیجانی را پیش-بینی میکردند. یافته دیگر این تحقیق آن بود که با توجه به استرسزا بودن فرایند جدایی، این استرس در زنان و مردان تفاوت معناداری ندارد.
شارما و پراکاش [۴۷](۲۰۱۵)در پژوهشی با هدف بررسی همسران متقاضی طلاق توافقی بر روی ۲۰۲ زوج از منظر هوش هیجانی و اضطراب اجتماعی به نتایجی دست یافتند که هر دو گروه از نظر سن، جنس، تحصیلات، شغل، وضعیت تاهل و همسان شدند. تمام شرکت کنندگان در سلامت عمومی پرسشنامه-۱۲ و پرسشنامه هوش هیجانی منگل (MEII) انجام گرفت.این گروه از همسران نمرات قابل توجهی پایین تر در تمام قلمروهای MEII مانند آگاهی درون (احساسات خود)، آگاهی فردی (دیگران احساسات)، مدیریت درون (احساسات خود) و مدیریت فردی (دیگران احساسات)، و هوش عاطفی در مجموع به دست آمده مقایسه با همتایان عادی خود است.
ال اسمیت[۴۸] و همکارانش (۲۰۰۸) در پژوهشی اطلاعات صفت هیجانی (EI)، الگوهای ارتباطی درگیری ها، و رضایت از رابطه در زندگی مشترک بدون ازدواج زوج به جنس مخالف را مورد بررسی قرار دادند. جامعه این تحقیق۸۲ زوج بودند که از پرسشنامه های استاندارد کوتاه (رگه و فارنهام، ۲۰۰۶)، الگوهای ارتباطی پرسشنامه (کریستنسن و Sullaway، ۱۹۸۴)، و تصور داشتن ارتباط قطعات با کیفیت (PRQC) پرسشنامه (فلچر، سیمپسون ، و توماس، ۲۰۰۰). استفاده شد در این تحقیق زوج های راضی از زندگی احتمال بیشتری نسبت به زوج ناراضی به درک خود را به عنوان داشتن سطح EI مشابه به شریک زندگی خود داشتند.و هچنین متغییر های تحقیق شرکای زندگی بودند که تنها متغییر های معنا دار بودند .در این نتایج تحقیق با اشاره به اهمیت هوش هیجانی و الگوهای ارتباطی در رضایت از رابطه بحث شده است.
هالی[۴۹] و همکاران[۵۰](۲۰۰۶) در پژوهشی که با هدف بررسی ارتباط بین هوش و طلاق انجام دادند، نشان دادند که بین هوش هیجانی و میزان طلاق رابطه معناداری وجود دارد، از طرفی میزان افسردگی در بین زوج هایی که هوش هیجانی پایینی داشتند بیشتر از افراد عادی بود و این افراد مقدار بیشتری اضطراب را در زندگی روزمره خود گزارش کردند.
ام بنین[۵۱] و همکاران (۲۰۰۶) پژوهشی انجام دادنددرخصوص هوش هیجانی به عنوان یک عامل پیش بینی کننده رفتار در حوزه های مانند وضعیت اجتماعی و زندگی زناشویی. در این مقاله نویسندگان به شکافی در ادبیات تحقیق وچارچوب نظریات دست یافتند،در این تحقیق سه فرضیه را مورد بررسی قرار دادند تحت عنوان رابطه بین هوش و طلاق ، وضعیت داده و وضعیت به دست آورده ، نتایج سازگار با تاثیر مستقیم هوش در طلاق، خالص نسبت داده و وضعیت به دست آورد را به دست آوردند. نویسندگان با توضیح اثر بر روی نرخ طلاق از طریق سه جنبه متمایز اما مرتبط از هوش را توضیح دادند
جان دی مایر [۵۲]و همکاران (۱۹۹۰) در مقاله ای با چارچوب هوش هیجانی و بیان احساسات در خود و در برخی دیگر، مقررات موثر از احساسات در خود و دیگران، و استفاده از احساسات برای ایجاد انگیزه ، برنامه ریزی، و رسیدن به زندگی فرد به مواردی دست یافت. پس از آن به اکتشاف در ادبیات بر هوش ، و به خصوص هوش اجتماعی ، به بررسی جایگاه احساسات در مفاهیم هوش سنتی دست یافت. چارچوبی برای یکپارچه سازی تحقیق بر روی مهارت های مربوط به احساسات تشکیل داد در نهایت به بررسی اجزای هوش هیجانی دست زده و در نتیجه از بررسی موزد نظر به نقش هوش هیجانی در سلامت روان رسیده و راه برای تحقیقات بیشتر ارائه داد.
مقدمه
تنوع موضوعات و مسائل اجتماعی موجب شده است محققان روش های متعدد و با کاهش خطای بیشتری را تجربه کنند به همین سبب روش های مختلفی بوجود آمده که هر یک در نوعی از تحقیقات کاربرد دارند. در حالت کلی روشها به دو گروه کمی و کیفی قابل تقسیم هستند که هر یک به تناسب موضوع تحقیق کاربرد ویژهای دارند. روش های کمی قابلیت تعمیم بیشتری دارند ولی نتایج آن منطقاً چندان پذیرفته شده نیست. در عوض روش های کیفی از لحاظ قابلیت اعتماد بیشتری دارند ولی از لحاظ تعمیم پذیری نمیتوان بر آن اتکا کرد. در این پژوهش از زوایای مختلف این دو نگرش مورد بازنمایی و مقایسه قرار گرفته است. همچنین ابزارها و تکنیکهای مورد استفاده در تحقیقات اجتماعی معرفی و کابرد آنها نیز در هریک از تحقیقات کمی و کیفی مورد بررسی قرار گرفته است.
از آغاز تاریخ بشر درصدد پی بردن به قاعده و نظم موجود در پدیده ها و رویدادهای جهان اطراف خود بوده است. بدین جهت کشف قوانین،اصول و نظریه های حاکم بر پدیده ها و رویدادها نایل آمده است. اما باید توجه داشت که این قوانین و اصول تحت شرایط خاصی اعتبار دارد. این شرایط زیربنای صحت آنها را تشکیل می دهد. (سرمد ودیگران ۲۰:۱۳۸۲)
شکی نیست که پی بردن به قاعده و نظم میان پدیده ها و رویدادها در علوم فیزیکی و زیستی در مقایسه با علوم انسانی و اجتماعی (از جمله علوم رفتاری) با سهولت بیشتری انجام می شود. زیرا موضوع اصلی در علوم انسانی و اجتماعی، انسان است (همان:۲۱).
باید توجه داشت که رفتار آدمی پیچیده است و عوامل بسیاری در آن دخالت دارد که به ظاهر آن را سازمان نایافته و حتی متناقض جلوه گر می کند. اما می توان با روش مناسب به شناخت آن پرداخت (همان:۲۰).
در انجام دادن پژوهش، به منظور کسب شناخت، باید مجموعه ای از گزاره ها (فرضیه یا سوالهای تحقیق) را تدوین کرد سپس آنها را مورد آزمون قرار داد یا پاسخ آنها را فراهم آورد. این امر، فرایند پژوهش را هدایت کرده و پژوهشگر را در بدست آوردن شناخت یاری می دهد. بر این اساس، روش تحقیق وسیله یا طریقه تعیین این امر است که چگونه یک گزاره تحقیق مورد تأیید قرار می گیرد یاری می شود. به عبارت دیگر،روش تحقیق چارچوب عملیات یا اقدامات جستجوگرانه برای تحقق هدف پژوهش،جهت آزمون فرضیه یا پاسخ دادن به سوالهای تحقیق را فراهم می آورد. (سرمد ودیگران ۲۲:۱۳۸۲).
به اعتقاد ساروخانی (۱۳۸۸) روش شناسی مطالعه منظم و منطقی اصولی است که تفحص علمی را راهبردی می کنند.
از این دیدگاه، روش شناسی به عنوان شاخه ای از منطق و یا حتی فلسفه است. دیدگاه دیگر روش شناسی را شاخه ای از علم می داند (ساروخانی ۲۲:۱۳۸۸).
در مقابل تالکوت پارسونز در اثرش “ساخت عمل اجتماعی” می نویسد: روش شناسی در اصل با روش های پژوهش تجربی نظیر آمارشناسی، مطالعه موردی، مصاحبه و غیره سروکار ندارد. بلکه ملاحظه زمینه های کلی برای اعتبار کار عملی است. سپس روش شناسی نه دقیقاً یک رشته فلسفی، و نه دقیقاً رشته ای علمی است. (پارسونز به نقل از ساروخانی ۲۲:۱۳۸۸)
در این فصل به موارد زیر پرداخته خواهد شد:
-روش تحقیق
- جامعه آماری
- نمونه و روش نمونه گیری تحقیق
- روش گردآوری داده ها
- ابزار جمع آوری و آنالیز داده های تحقیق
۳-۱متغییر های تحقیق:
متغیر مشخصه یک عنصرپدیده موجود زنده و یا هر چیزی است که قابلیت تغییر داشته و میتواند مقادیر مختلفی را بپذیرد. آنچه اهمیت دارد آنکه باید دقت شود در هر تحقیق ما متغیرهای خاص خواهیم داشت و اینگونه نخواهد بود که همه آنچه در یک مطالعه بعنوان متغیر حضور دارند برای تحقیق نامطلوب است. از سوی دیگر نوع متغیر علیرغم مشابه بودن عنوان از یک مطالعه به مطالعه دیگر ممکن است متفاوت باشد.
متغیر را براساس عوامل مختلف به گونه های متفاوتی تقسیم بندی مینماید:
متغیر مستقل: آن متغیری است که محقق تاثیر آن را بر سایر متغیرها مورد سنجش قرار می دهد.
علاوه بر به یادآوردن و توجه به عهدی که خداوند با انسان بسته - از جمله عهدی که خداوندبعد از طوفان با حضرت نوح بست (پیدایش، باب ۹) و اینکه دیگر تصمیم گرفت به خاطر انسان زمین را لعنت نکند (باب۸) - آگاهی از اینکه رحمت خداوند بی پایان است و نسبت به بندگان بسیار رئوف و مهربان میباشد، نیز برای آدمی امیدبخش است «وقتی رنجهایم به یادم میآیند، نومید نمیشوم، زیرا محبّت خداوند پایدار و رحمت او بیپایان است. » (مراثی۳: ۲۱-۲۲).
قطع امید کردن از غیرخداوند: «اکنون ای خداوند به چه چیزی امیدوار باشم؟ امید من به توست. » (مزامیر۳۹: ۷).
عهدجدید به «امید» توجه خاصی نموده و برای آن در زندگی یک فرد مسیحی، نقش خاصی قائل شده است. در کتاب مقدس، از دو واژه «انتظار» و «امید» برای رساندن معنای امید استفاده شده است: «بلی برای ما مکتوب است که شخم کننده میباید به امید شخم نماید و خوردکننده خرمن نیز، باید در امید یافتن قسمت خود باشد» (قرنتیان۹: ۱۰). بنابراین، امید با انتظار به دست می آید؛ انتظاری که سرمنشأ برکاتی است که آرامش و نجات را در پی دارد؛ برکاتی که هم در دنیا و هم در آخرت با آدمی است. امید، در ذات خود به آینده توجه دارد (رومیان۸: ۲۴-۲۵). به هر حال امید بیش از یک اشتیاق یا آرزو برای چیزی در آینده است. امید عهدجدید، شامل اعتقاد قلبی و اطمینان قوی درباره مسائل آینده است زیرا بر اساس وعدههای خدا و مکاشفه او میباشند. به عبارت دیگر امید در کتاب مقدس به صورت تفکیک ناپذیری همراه با یک ایمان محکم (رومیان۱۵: ۱۳؛ عبرانیان۱۱: ۱) و توکل به خداست (مزامیر۳۳: ۲۱-۲۲). نویسنده مزامیر این حقیقت را زمانی آشکار میسازد که واژه «توکل» را با «امید» مترادف استفاده می کند: «بر روسا توکّل مکنید و نه بر ابن آدم که نزد او اعانتی نیست … خوشابحال آنکه خدای یعقوب مددکاراوست، که امید او بر یهوّه خدای وی میباشد» (مزامیر۱۴۶: ۳-۵؛ ارمیا۱۷: ۷). در نتیجه امید ایماندار، امیدی است که «باعث شرمساری» نمیگردد (رومیان۵: ۵؛ مزامیر۲۲: ۴-۵؛ اشعیا۴۹: ۲۳). بنابراین برای ایماندار، امید مانند لنگری در میان زندگی است (عبرانیان۶: ۱۹-۲۰). بنابراین، امید در عهد جدید یکی از سه عنصر اصلی شخصیت مسیحی و خداپسندانه را تشکیل میدهد: «سه چیز همیشه باقی خواهد ماند: ایمان، امید و محبت» (قرنتیان۱۳: ۱۳). متکلمان و الهیدانان مسیحی از هفت فضیلت اصلی نام بردهاند: چهار فضیلت انسانی و طبیعی (مصلحت اندیشی، بردباری، اعتدال و عدالت) و سه فضیلت الهیاتی (ایمان، امید و محبت)، که این سه فضیلت الهیاتی، مستند به عهد جدید است (قربانی، ۱۳۹۰: ۱۴) و در نگاه غالب مسیحیان از فضایل اصلی محسوب میشوند (تسالونیکان اول، ۱: ۳؛ رومیان۵: ۱-۵؛ کولسیان۱: ۴-۵).
در نتیجه، یکی از عقاید محوری در عهد جدید، این است که انسانها فراخوانده شده اند که به خداوند، ایمان، باور و امید داشته باشند و بر او تکیه کنند، به او اعتماد بورزند و تنها به او اطمینان داشته باشند. در حقیقت، باور به خداوند و اطمینان به او همراه با عمل به رفتارهای اخلاقی و عقلانی، تضمینی برای بهبود اوضاع زندگی انسان شمرده می شود (لیون دوفر الیسوعی، ۱۹۸۶، ذیل واژه امید). اگر شخصی به فردی اعتماد کند، در این صورت، طبعاً گفتههای او را میپذیرد، خواسته های او را انجام میدهد، به اشکال گوناگون با او راز و نیاز می کند، امیدوارانه چشم به وعدههایش میدوزد، اتحاد با او را تجربه می کند و … (پلانتینجا، ۱۳۸۱: ۳۳) و این همه تجلّی واقعی آن اعتماد خواهد بود. از این رو، میتوان گفت: در دیدگاه عهد جدید، امید ریشه در ایمان و اعتماد به خداوند دارد. وصول بدان مشروط به صبر و محبت است (لیون دوفر الیسوعی، ۱۹۸۶، ذیل واژه امید)، که امری نسبتا دشوار مینماید؛ زیرا هنگامی که محبت، مبدأ احساسات نفسانی گردید و در باطن آدمی عمیقاً ریشه دوانید، تمایل خاصی را برمیانگیزاند که فرد، داوطلبانه با علاقه و شور فراوان برای انجام کارهای نیک و خدمت به اجتماع آماده می شود. دیگر اینکه، عناد و بدخواهی و طغیان و سرکشی، همچنین ناامیدی و افسردگی در افراد ریشه دار نمی شود، بلکه متزلزل و ناپایدار خواهد بود؛ زیرا هیچ چیز بهتر از این سرمایه گرانقدر برای از بین بردن پلیدیهای نفس توانایی ندارد (محققیان، ۱۳۹۱: ۱۰).
بنابراین، تنها رجا و امیدی که ریشه در اعتماد به خداوند دارد، می تواند به کل حیات و زندگی انسان تحرک و پویایی بخشد و او را بهسوی آیندهای سعادتمند که تمامی بشریت به سوی آن خوانده میشوند، سوق دهد: «ایمان خود را حفظ نمایید؛ زیرا اگر چنین کنید، همیشه با خدای پدر و فرزندش، رابطهای نزدیک خواهید داشت و زندگی جاوید که او وعده داده است، نصیب شما خواهد شد. » (یوحنا۲: ۲۴-۲۵).
اما اگر شخص از امید بیبهره باشد، عوامل ناراحتی در کانون جانش نفوذ می کنند و او را دچار یأس و خودباختگی میسازند. کسی که از سرمایه امید بهرهای ندارد، در برابر عوامل نامساعد طبیعت به سختی آسیب پذیر است و به دلیل نداشتن پشتوا نهای محکم چون ایمان، خود را اسیر طبیعت و محکوم قوای قهار آن میداند. اگر در نخستین صحنه نبرد با مصائب و دشواریها عقب نشینی نکند، سرانجام در نقطه مخوف حملهی امواج خروشان حوادث روزگار، در گرداب ژرف و عمیقی فرو خواهد رفت. چنین فردی هرگز برای محبت به دیگران، انگیزهای نخواهد داشت و هیچ تلاشی برای رفع نواقص و کمبودهای دیگران نمیکند و به زودی در باتلاق ناامیدی و افسردگی همیشگی سرنگون خواهد شد. اما کسی که متکی به امید است، با استمداد از نیروی ایمانش، معتقد است رنجهای خارج از اختیار انسان، از جانب پروردگار مهربان و برای تطهیر قلب و تهذیب روحش مقدر گردیده است، به همین دلیل، هرگز اجازه نمیدهد که مصائب و مشکلات، قدرت روحی او را فلج کنند، بلکه در هر شرایطی متانت خود را همچنان حفظ خواهد کرد و کشتی وجود خود را در هر حادثهای با استمداد از نیروی لایزال الهی، به ساحل آرامش و صفا و موفقیت و سعادت میرساند و حتی با سنگینی بار رنجها، کامیابیها و لذتهای روحی او افزایش خواهد یافت. چنین فردی با گسترش محبت و نیکی میان مردم و تلاش برای خوشبختی آنها، نفس امید را رشد میدهد و با خیرات و برکات اخلاقی و عملی آن را اعتلا میبخشد (محققیان، ۱۳۹۱: ۱۲).
۸۲/۰
تصمیم گیری
۷۷/۰-۳۵/۰
۰۰۰۱/۰ - ۰۰۱/۰
۷۰/۰
ب) تحلیل عامل تأییدی
همانطور که در نمودار زیر (شکل ۴-۱) نشان می دهد، نتایج تحلیل عامل حاکی از آن است که هر کدام از مضامین سازمان دهنده از روایی بالایی برای تبیین مدل سلامت سازمانی، برخوردارند. به این ترتیب بعد مفهومی با بار عاملی ۳۲/۰، بعد ساختاری با بار عاملی ۵۱/۰ و بعد عملکردی با بار عاملی ۳۸/۰ تبیین کننده مضمون فراگیر پاسخگویی می باشد. همچنین مضمون عاطفی اجتماعی با بار عاملی ۴۳/۰ و مضمون ابزاری نیز با بار عاملی ۵۲/۰ تبیین کننده انسجام سازمانی می باشند. اثربخشی درونی با بار عاملی ۴۰/۰؛ اثربخشی بیرونی با بار عاملی ۶۷/۰ و اثربخشی نهادی نیز با بار عاملی ۳۵/۰ نیز تبیین کننده اثربخشی سازمانی میباشند. همچنین ابعاد تشخیص- جهت گیری با بار عاملی ۳۲/۰؛ سازواری با بار عاملی ۴۱/۰؛ ارتباطات با بار عاملی ۳۱/۰ و تصمیم گیری با بار عاملی ۳۷/۰مفهوم رهبری را تبیین می کنند. نمودار شماره (۴-۱) بار عاملی مضامین سازمان دهنده در مدل سلامت سازمانی را نشان می دهد.
مفهومی
ساختاری
۱۹/۰
۱۲/۰
عاطفی- اجتماعی
۵۶/۰
عملکردی
درونی
بیرونی
نهادی
۳۱/۰
۳۲/۰
تشخیص-جهت گیری
سازواری
ارتباطات
تصمیم گیری
۳۸/۰
۳۲/۰
۱۴/۰
۲۶/۰
۵۱/۰
۵۱/۰
۵۵/۰
۴۰/۰
۴۳/۰
۵۲/۰
۳۵/۰
۶۷/۰
۳۲/۰
۱۹/۰
۱۱/۰
۴۳/۰
۳۱/۰
۴۱/۰
۳۷/۰
Chi-Square= 11/76, df= 27, p-value= 00005/0, RMSEA= 073/0
نمودار ۴-۱: تحلیل عامل مرتبه اول مضامین سازمان دهنده مدل سلامت سازمانی
براساس مقادیر محاسبه شده مضامین سازمان دهنده دارای توان تبیین مضامین فراگیر میباشد. براساس جدول شماره ۴- ۳ میتوان دریافت که با توجه به بالا بودن شاخص های برازش [۱۱۰]NFI (شاخص برازش هنجار شده)؛ [۱۱۱]SRMR (خطای مجذور میانگین ریشه استاندارد شده)؛ SRMR (باقی مانده میانگین ریشه)؛ [۱۱۲]GFI (شاخص نیکویی برازش)؛ [۱۱۳]CFI ( شاخص برازش تطبیقی) و [۱۱۴]IFI (شاخص برازش افزایش) میتوان گفت مدل مذکور از برازش مطلوبی برخوردار است.
جدول ۴-۵: برازش تحلیل عامل تاییدی مرتبه اول