شکل ۴-۱۳/ نیاز آزادیخواه/ آبی۱ ۲ ۳/ انیمیشن/ ۱۳۸۷/ http://golpaart.persianblog.ir/tag
۴-۸ مرتضی احمدوند
گفتگویی با مرتضی احمدوند هنرمند جوان نقاش و ویدئوآرتیست
متولد ۱۳۶۰، خرم آباد، کارشناس ارشد نقاشی دانشگاه تهران ۱۳۸۸، دانشجوی دکتری در فرانسه، برگزاری و شرکت در نمایشگاههای داخل و خارج از کشور، مدیر تولید پروژه ی انیمیشن.
نظر شما در رابطه با هنر جدید و به ویژه تعامل نقاشی و انیمیشن در هنر جدید چیست؟
از دو جنبه می شود بررسی کرد. یکی جنبه ی پروسه ی تاریخی که بعد از دهه ی ۶۰ در امریکا و اروپا طی کرده است. یکی اتفاقی که امروز درکشور ما افتاده است. قسمت اولش را در کتابهای تاریخ هنر خیلی بهتر از آن چیزی که من بگویم، می توانید پیدا کنید. ولی قسمت دومش؛ آن چیزی که امروز درگیری ماست. بعد از جنگ و بعد از این که چند سالی طول کشید تا مردم خودشان را پیدا کنند. بعد از چند سال سازندگی و اصلاحات و باز شدن فضا، چند اتفاق افتاد. مثلا با خارج از کشور رابطه برقرار شد. این رابطه؛ یکی ارتباط برقرار کردن هنرمندها بود. یکی آمدن تکنولوژی بود. قبلا حتی داشتن یک دستگاه ویدئوی معمولی در خانه نشانه ی فخر و پولداری بود. ولی در مقطع خیلی کوتاهی کمتر از ده دوازده سال، ویدئو یک چیز معمولی در خانه ها شد. و بعد از آن دوربین فیلمبرداری. در مدت خیلی کمی هر خانواده یک هندی کم داشت. و همه ی اینها فرصت بود. و بعد ورود راحت تکنولوژی مثل کامپیوتر و … . با وارد شدن کامپیوتر به خانه ها، امکان تغییر ایجاد کردن روی تصویر برای همه یک چیز بدیهی شد. نرم افزارهای خیلی معمولی هم آمدند و کمک کردند برای این که این تصاویر را بتوانید متحرک کنید. چند مسئله ی دیگر هم به موازات این پیش آمد. سال ۱۳۷۶ که فضای اجتماعی سیاسی هم کمی باز شد، تکنولوژی هم رفت و آمدش بیشتر شد، ارتباطات با خارج از کشور هم بیشتر شد، همزمان شد با اتفاقاتی که در موزه ی هنرهای معاصر هم افتاد، موزه ی هنرهای معاصر، متولی رسمی هنرهای تجسمی کشور شد. و بیش از پیش نمایشگاه هنر مفهومی که واقعا یک نقش تاثیر گذاری داشت. آن موقع که آقای حسینی راد و آقای کفشچیان مقدم و آقای نادعلیان که هر سه تحصیل کرده ی فرانسه هم بودند، نمایشگاه اول برگزار شد که خیلی نمایشگاه پر بیننده ای بود، برگزار شد و این گرایش رو به فزونی رفت. چند تا اتفاق مهم دیگر هم افتاد؛ یکی این که یک مکانی رسمی به وجود آمده بود برای این که می توانستی مثلا ویدئو آرتت را نمایش بدهی. در مورد ویدئوآرت؛ از آنجا که تدوین کردن، سرهم کردن و رسیدن به یک زیبایی شناسی مناسب در کار ویدئو نیاز به یک فهم بصری داشت، این احساس خیلی در بچه های نقاش و هنرهای تجسمی بود. البته لزوما نمی باید این طور باشد. ولی این اتفاق افتاد. چون نقاشی در کشور ما به عنوان یک رشته ی هنری دارای یک فضای باز است. یعنی به نظر من همان لیسانسی که در کشورهای خارجی با عنوان آرت می دهند، با لیسانس نقاشی ما یکی است. یعنی تو پرانتز شما الان لیسانس نقاشی نمی خوانی، لیسانس هنرهای تجسمی می خوانی. و بعد گرایشتون مشخص می شود. به نظر من همه ی بچه هایی که نقاشی می خوانند، کسانی هستند که عکاسی بلدند، یک مقدار مجسمه سازی بلدند، نقاشی بلدند و … و مجموع اینها را میگویند لیسانس نقاشی. این بود که به هر حال تصویر از بین بچه های نقاشی بیرون آمد. هر چند که باید اعتراف کنیم به این که امروز هنر مرز مشخصی ندارد. و به نظرم به جای اینکه مرز بگزاریم، باید ویژگی کلیش را بررسی کنیم. در نمایشگاههای مفهومی که برگزار شد، یک بخش ویدئو وجود داشت. حالا این ویدئو فرزند نا خلف چند تا رشته بود. نا خلف که می گویم به این دلیل که هیچ نسبتی با هیچ کدامشان نداشت. یکی نقاشی به خاطر اینکه زیبایی شناسی تصویریش از نقاشی و تصویر می آمد. دو از سینما به خاطر اینکه به هر حال محصول، فیلم بود. چیزی که پخش می شد، فیلم بود. سه از انیمیشن چون یک چیزی که می خواست بین فریم و فایل تصویر ارتباط برقرار کند، یعنی یک تصویر، باید انیمیت بشود تا حرکت داشته باشد. پس یک نسبتی هم با انیمیشن دارد. یک گزینه ی مهم دیگر که داشت، این که به نظر من تا شما درک صحیحی از روایت نداشته باشید، نمی توانید بیایید سراغ ویدئو. چون ویدئو، مسئله اش مسئله ی روایت است. نه بودن روایت. بلکه آگاهانه نداشتن روایت. یا برعکس، استفاده از روایت. این بود که نمی توانست بدون نمایش هم معنی داشته باشد. نمایش به معنای کسی که با ادبیات نمایشی درگیر است. پس با ادبیات نمایشی هم در ارتباط بود.
در رابطه با استفاده ی امروز از انیمیشن؛ فکر می کنم بهترین کلمه ی فارسی که می شود برایش به کار برد، همین تصویر متحرک است. چون انیمیشن سریع ذهن مارا فوکوس می کند روی داستان ولی وقتی می گوییم تصویر متحرک، تصویر است که می تواند نقاشی باشد، می تواند عکس باشد؛ متحرک هم باشد. به هر حال یک حرکتی دارد. حالا این حرکت می تواند یک حرکت رئالیستی باشد، می تواند در تصویر بعدی محو بشود. این بود که این جریان، رشد و توسعه پیدا کرد.
یک اتفاق دیگر هم افتاد. نمایشگاههای خارج از کشور شروع شدند. دوره های قبل تر موزه، همایتهایی می کرد و کارها را می فرستاد. اگر کارها فروش می رفت که هیچ وگرنه با هزینه بر می گشت. یک اتفاق جالبی افتاد. این که بعد از آن سالها، هزینه ی پست و دردسر و جابه جایی و کارهایی که آرتیستها می کردند و گوشه ی خانه می ماند، خود به خود یا به طور نا خودآگاه، هنرمندها را به سمت ویدئو کشاند. ویدئو نمایشش ساده بود. ارسالش ساده بود. و این که خرید و فروش هم می شد. من شانس این را داشتم که چند تا ویدئو فروختم. برای خود من مسئله ی جابه جایی و ارسال قابل توجه بود. مجموع اینها به نظر من عواملی شد که ویدئو تصویر متحرک رشد کند.
چه کسانی را فعال در این زمینه می شناسید؟
از باربد گشیری صحبت کرد: یک حسنی که دارد، سوای اخلاقهای ویژه ی خودش، به نظرم در حوزه ی تئوری کارش ادعا دارد و بچه ی با هوشی است. او هم از نقاشی رفته به سمت تصویر متحرک و آدم مسلطی است. هم تحلیل گر خوبی است، هم کارهای خوبی دارد.
کاربرد انیمیشن در هنر جدید چگونه است؟ در این فضا انیمیشن را جزء کدام دسته از هنرها می توان جا داد؟
هنر جدید یا نیو مدیا یا هنر معاصر از قابلیت هر چیزی استفاده می کند برای بیان. خوب حرکت تصویر یا انیمیشن هم یک ویژگی است که می تواند کمک کند. در آثار هنرمندهای زیادی هم استفاده شده مثل کنتریج. خصوصا این که قابلیتهای نرم افزارهای جدید که در حوزه ی انیمیشن بیشتر کاربرد دارند، فوق العاده است. برای دادن ویژگی خاص به تصویر، خیلی کمک می کنند. یعنی قابلیتهای انیمه کردن در هنرهای معاصر بخش قابل توجهی را دارد. از آن جمود خشک تحمیل شده جدایت می کند. ما در نقاشی درگیریمان با کارد است. و در دل کادر یک چیز صلب منجمدی را باید خلق کرد. و هر چه قدر هم توهم حرکت ایجاد کنی، داستان در یک کادر خلق می شود. اما با بهره گرفتن از انیمیشن، شما در هر ثانیه ۲۵ فریم یا کادر دارید. این هم به شما محدودیت می دهد، هم امکان. ما الان راجع به امکاناتش صحبت می کنیم. در یک ثانیه ۲۵ بار این کادر را عوض می کنید. شما به عنوان یک نقاش ۲۵ کادر را تعریف کرده اید. این ارتباط متراکم این دو رشته با هم است. و ویژگیهای تکنولوژی هنر معاصر به شما امکاناتی می دهد که روز به روز بیشتر می شود.
اخیرا در یک نمایشگاه، شرکت سونی ال سی دی هایی تولید کرده بود که هنرمند نقاشیهایی روی آنها کشیده بود و زیر آن فیلم پخش می شد. این همان درگیری این دو با هم است. یک نفر این طور برخورد می کند، یک نفر مثل کنتریج، یکی مثل مرحوم لاشایی یا شیرین نشاط و …
به هر حال مسئله ی تصویر ثابت و متحرک همیشه مسئله بوده است. و جذاب بوده و الان در هنرهای معاصر و ویدئوآرت هم هست.
مرز نقاشی و انیمیشن؟
امروز مرزی ندارند. امروز مرزش را مدرسه های هنری، دانشگاهها و فستیوالها اگر بتوانند، تعیین می کنند. عملا مرزی وجود ندارد وقتی مثلا در همین بینال مجسمه سازی تهران، ویدئویی روی دیوار از سایه ی پرنده ها پخش می شد. واقعا چطور می توانیم بگوییم مجسمه نیست؟ به هر حال یک محیط است، ما در هنرهای محیطی، فضایی را خلق می کنیم که شخص در آن قرار بگیرد، کسی نگفته آن فضا باید سنگ یا سیمان و … باشد. وقتی با نور هم فضایی خلق کنی، مخاطب را در یک محیط قرار داده ای. من می گویم باید یک اسم کلی برایش بگزاریم و مرز هم نگزاریم.
رابطه حرکت محسوس ادراک شونده در نقاشی با انیمیشن چیست؟
کلمه ی مهمی به کار بردید. حرکت محسوس ادراک، الزاما حرکت ندارد. یعنی تمام کارهای کنتیک آرتهای مثل وازارلی که بر مبنای یک خطای دید هم شکل می گیرد، محسوس ادراک هستند. یا همه ی هنرمندان آپ آرت. ولی حرکت در انیمیشن یعنی تصاویری که پشت سر هم چیده شده و خروجی به صورتی است که تصاویر را ممتد پخش می کند. هر چند این هم در واقع یک خطای دید است ولی یک تفاوت وجود دارد. یک ماشین یا یک وسیله که می تواند پروژکتور باشد، دستگاه اسلاید باشد، یک سری تصاویر را در یک بازده زمانی معینی جلوی چشم شما حرکت می دهد. یعنی اساسا به یک ماشینی وابسته است.
آیا آثار فوتوریستها با توجه به حرکت محسوس، می توانند قرابتی با انیمیشن پیدا کنند؟
کشف حرکت در قالب کادر را اینها داشتند. تفاوت است بین القای حرکت تا حرکت محسوس. به نظر من کار فوتوریستها توضیح حرکت است تا القا ی حرکت.
نظر شما در رابطه با هنرهای تعاملی و حضور نقاشی و انیمیشن در این دسته از هنرها چیست؟
بسیاری از هنرمندان معاصر به عنوان یک متفکر یا اندیشمند مطرح می شوند. لزوما نقاش نیستند. آدمی مثل پیستولتو، الان به عنوان یک اندیشمند است. هنرمند امروز بیشتر از همه، یک اندیشه مطرح می کند. یعنی حتی برا ی اجرای کارها یا همان اندیشه، یک نفر مشاور را می گیرد که برایش کار کند. این جا نقاشی یا هر هنر دیگری با همه ی پیشینه ی خود می رود کنار و یک ابزار می شود در دست یک هنرمند نیو مدیا که در راستای کارش آن را ترکیب کند و استفاده کند. نیومدیا روی سکوی بلندی است که از تمام این امکانات بهره می گیرد. در همین راستا می تواند از مخاطب خود نیز بهره بگیرد.
اهمیت ایده؟
همه چیز ایده است.
به طور کلی خودتان را در کدام دسته از هنرمندان قرار می دهید؟ خودتان را در چه قالبی معرفی می کنید؟
اگر قرار است من به عنوان آرتیست مطرح بشوم؛ من نیستم واقعا. اگر می خواهید من را کنار کسانی که کار هنری مفصلی کردند، بگزارید؛ من کار زیادی نکردم. من اول راهم و دارم تجربه می کنم. یک گل شکل گرفته ای ندارم که بخواهم از مواضعم خیلی دفاع کنم. فردا ممکن است همه ی این تجربه ها را بگزارم کنار و یک کار تازه بکنم.
صحبت آخر
خسته نباشید.
شکل ۴-۱۴/ مرتضی احمدوند/ پرواز/ ویدئو/ ۱۳۸۶/ http://www.dw.de
نتیجه
نقاشی و انیمیشن از گذشته دارای تاثیرات و ارتباط تنگاتنگی با هم بوده اند و در حوزه ی آکادمیک و سنتی، شاکله ی اصلی انیمیشن، از نظر زیبایی شناسی، در حوزه ی هنرهای تجسمی و بر نقاشی استوار بوده است. سوال و فرضیه ی اول این پژوهش با همین موضوع آغاز شد.
همانطور که از اولین نمونه های بدست آمده از نقاشی دوران باستان در درون غارها و روی سفالها شاهد این ارتباط نزدیک هستیم، در تمامی مراحل رشد این دو رشته در دوره های مختلف همچنان این ارتباط وجود دارد. هنر انیمیشن در ایران نیز، ابتدا به دست هنرمندان نقاش و طراحی بروز پیدا کرد که به طور تجربی شروع به متحرک کردن نقاشیهای خود کردند. هنرمندان صاحب سبک و صاحب نظری همچون استاد علی اکبر صادقی که همچنان مشغول نقاشی و خلق آثار منحصر به فرد خود هستند و خود را نقاش می دانند. و بهترین نتیجه را می توان از آثار این هنرمندان دریافت کرد.
امروزه در حوزه ی آکادمیک و سنتی هنوز هم شاهد این ارتباط و تاثیر زیربنایی نقاشی بر ساخت انیمیشنها هستیم. اما علاوه بر این ارتباط قدیمی نقاشی و انیمیشن، امروز با توجه به اتفاقات و تغییراتی که در هنر معاصر رخ داد، شاهد نوع دیگری از ارتباط و تاثیر این دو رشته هستیم که منجر به ایجاد تعاملی دو طرفه بین آنها شده است. و سوال این بودکه آیا در هنر معاصر، امکان و قابلیت نوینی از تعامل و یکی شدن این دو رشته به وجود آمده است؟
با نگاهی دقیق و جستجوگر در بسیاری از آثار هنر جدید در نمایشگاهها و جشنواره های نیومدیا در داخل و خارج ایران؛ شاهد نمونه های متعدد و متفاوتی از استفاده از قابلیتهای این دو رشته هستیم. در بعضی نمونه ها این دو رشته را در تعامل با رشته ها و حتی علوم و رسانه های جدید تر شاهدیم. اما به دلیل نزدیکی و ارتباط همیشگی نقاشی و انیمیشن و ویژگی مهم طراحی در هر دو رشته که اکنون اهمیت ویژه ای در هنر جدید دارد، آثار زیادی را از تعامل این دو رشته توسط هنرمندان این رشته ها شاهدیم که اکنون با نگاهی نو و متفاوت، صرف نظر از تعریف و قواعد شناخته شده ی هر کدام از این دو رشته، آثاری را خلق کرده اند که نمی توان عنوان رشته ای خاص را بر آنها گذاشت. و می توان گفت هنرمندان معاصر برای ارائه ی ایده و تفکر خود قالبی تلفیقی مبتنی بر این دو رشته را استفاده کرده اند.
آثاری که مرز و تعریف دقیقی از این دو رشته در آنها مشخص نیست. ولی حضور هر دو را در کنار هم برای خلق اثری نو و جدید به وفور می بینیم.
الف- هرگاه تولدطفل از تاریخ زمان انجام عمل فراکاشتن گامت یا جنین در رحم جانشین کمتراز۶ماه یا بیشتراز۱۰ ماده باشد و از تاریخ انحلال نکاح شوهر سابق مادر جانشین تازمان تولد طفل بیشتراز ۱۰ماه نگذشته باشد، دراین صورت امارۀ فراش منحصراً نسبت به شوهر سابق جاری شده وآن را نمی توان نسبت به پدر حکمی اجراکرد. بنابراین، طفل، منتسب به شوهرسابق مادرجانشین می گردد. دراین فرض، پدرحکمی می تواند باتوجه به قواعد مربوط به دعوی اثبات نسب، دلایلی را برای اثبات انتساب طفل به خود بیاورد که این دلایل، باعث نفی انتساب طفل به شوهر سابق مادر جانشین گردد.
ممکن است گفته شود که چگونه کودک ازنظر نسبی به پدر حکمی ملحق می شود، درصورتی که چنین کودکی در«فراش» اوبه دنیا نیامده است.
ازآنچه که به تفصیل پیرامون«قاعده فراش،» و میزان تأثیر فراش در انتساب کودک، تبیین شدو معلوم گردید که قاعده فراش، قاعده ای است که قانون گذار برای حالت شک در تولد کودک از آمیزش شوهر یا رابطه نامشروع، وضع کرده است و مفاد آن حکمی است ظاهری به مشروع بودن کودک و در نتیجه، پیوستن نسبی او به همسر زن و نفی ظاهر یا احتمال ایجاد آن از رابطه نامشروع، اما مفهوم ندارد تابرانتفای نسب با انتفای فراش نیز دلالت داشته باشد.
ب- درمورد فرض دوم، باید گفت دراین صورت، اماره فراش منحصر به پدر حکمی است و طفل به اوملحق می گردد.
ج- همچنین درمورد فرض سوم، باید عنوان کرد که در این حالت، صورت اماره فراش درمورد هر دونفرقابل اجراست و اجرای آن درباره یکی معارض با دیگری است.
تعارض دواماره فراش، باعث تساقط آن دوشده، لکن ماده ۱۱۶۰ق. م حکم «تعارض دواماره فراش را درهنگام تولد طفل بعدازازواج مجددزن درموردیکه انتساب طفل به هردوشوهر(شوهرسابق و فعلی) ممکن باشد بنابرمصالح کلیتر مشخص نموده و صریحاً اعلام می کند که طفل متعلق به شوهردوم است، مگرآنکه امارات قطعی ومشخص، برخلاف آن دلالت کند.
درتوجیه علت اختیاراین راه حل ازسوی قانون گذارگفته شده:«انتساب طفل به هریک از دوشوهر ازحیث دلالت اماره فراش بروقوع آبستنی مادر، یکسان است، ولی ازجهت حمایت ازخانواده وکودکان متولد در آن، انتساب طفل به شوهردوم برتری دارد؛ زیرابنابه فرض، خانواده نخست منحل شده است و کودک درزمان زوجیت دوم به دنیا آمده است. پس، ملاحظات اجتماعی مربوط به امارۀ فراش ایجاب می کندکه طفل منسوب به شوهر دوم شود[۵۰] » به هرحال، قاعده فوق را می توان با مصلحت طفل و خانواده ومصالح اجتماعی توجیه کرد.[۵۱]
«بدین ترتیب ازآنجا که اماره فراش ناشی از حالت استفاده از رحم جایگزین را می توان در حکم یکی ازدواماره فراش ناشی از نکاح صحیح درفرض تعارض مورد بحث دانست ونظربه ملاکی که ازحکم ماده ۱۱۶۰ ق. م. استنباط کردیم وباتوجه به:
-فعالیت داشتن اماره فراش درمورد پدرحکمی؛
-وجودرابطه زوجیت بین پدرومادر حکمی که درنتیجه وجودیک کانون خانوادگی رابرای کودک فراهم می کند؛
- انحلال نکاح سابق مادرجانشین به صورتی که مادر جانشین، فاقدهمسراست که درنتیجه کانون خانوادگی برای کودک متصورنیست؛
- لزوم حمایت ازکودک با پدر شناختن کسی که قصد خود دایر بر پذیرش مسئولیت اجتماعی ناشی «پدربودن» راقبلاً اعلام کرده است؛
می توان با درنظرگرفتن مصلحت طفل و در جهت رعایت مصالح اجتماعی، اماره فراش را نسبت به پدرحکمی، مقدم برشوهرسابق مادرجانشین دانست وطفل را منتسب و ملحق به پدرحکمی نمود[۵۲]»
ب: حالت تأهل مادرجانشین درهنگام تولد طفل
باتوجه به شرایطی که درمواد۱۱۵۸ ق.م. و۱۱۵۹ق.م نسبت به اجرای اماره فراش مطرح است، درموردمسأله موردبحث، بالحاظ احتساب اقل واکثرمدت حمل از زمان انجام عمل فراکاشتن گامت یا جنین دررحم مادر جانشین وهمچنین زمان طفل می توان سه فرض رابرای این حالت در نظرگرفت:
فرض اول: تولدطفل ازتاریخ زمان انجام عمل فراکاشتن گامت یا جنین دررحم مادر جانیشن کمتراز۶ ماه یابیشتراز۱۰ماه باشد وازتاریخ انعقادنکاح مادرجانیشن تا زمان تولد طفل بیشتراز۶ماه گذشته باشد.
دراین صورت، اماره فراش را نمی توان نسبت به پدرحکمی اجراکرد وطفل منتسب به شوهر مادرجانیشن می گردد.
فرض دوم: تولد طفل ازتاریخ زمان انجام عمل فراکاشتن گامت یا جنین در رحم مادر جانشین کمتراز ۶ماه وبیشتراز۱۰ماه نباشد و تولد طفل کمتراز ۶ماه بعداز انعقاد نکاح فعلی مادر جانشین باشد.
دراین حالت، اماره فراش منحصربه پدرحکمی است وطفل به ملحق می گردد.
فرض سوم: تولد طفل ازتاریخ فراکاشتن گامت یا جنین دررحم مادرجانشین و نزدیکی مادر جانشین با شوهرش (لزومی به اثبات وقوع نزدیکی نسبت) درمدت ملحوظ دراماره قرارگیرد.دراین صورت اماره فراش درمورد هردونفرقابل اجراست واجرای آن درباره یکی معارض با دیگری است.
دراینجا برخلاف حالت تجردمادر جانشین که درآن یک خانواده موجود بود (خانواده والدین حکمی)، دوخانواده وجود دارد؛ فلذا درحالت تزاحم اجرای اماره فراش درمورد شوهرمادر جانشین وپدرحکمی، نمی توان ازراه حل اختیاری ماده ۱۱۶۰ق.م. استفاده کرد.
البته، این فرض درموردی است که نتوان انتساب طفل رابه وسیله آزمایش خون یا آزمایش ژنتیکی DNA نسبت به یکی ازدونفر (شوهرمادرجانشین یا پدرحکمی) نفی کردویا اینکه پدرحکمی به دلیلی اماره فراش شوهر مادرجانشین را از اعتبار بیندازد؛ مثل اینکه پدرحکمی ثابت کند از لحاظ احتساب حداقل و حداکثر مدت حمل به سبب غیبت، مسافرت، حبس و بستری بودن در بیمارستان و نظایرآن هم بستری بین مادرجانشین و شوهرش در زمان مذکور متعذر بوده ودرنتیجه اماره فراش مادرجانشین را از اعتبار بیندازد و یا پدر حکمی با دلایل دیگر نسب خود را نسبت به طفل ثابت کند؛ دراین حالت،برای رفع تزاحم می توان ازقاعده قرعه «القرعه لکل امرمشکل» استفاده کرد.
همچنان که توسل به قرعه درمواردی که ادله اثبات نسب وجودندارد، درروایات بسیاری وارد شده است. سلیمان از حضرت امام صادق (ع) روایت کرده است که امیرالمومنین علی(ع) درموردی که سه مردبازنی دریک طهر نزدیکی کرده اند(این عمل درزمان جاهلیت و قبل از ظهور اسلام بوده است) قضاوت کرده است که الحاق ولد به قرعه متوسل شده است. بدین نحوکه فرزند را ملحق به مردی دانسته که قرعه به اواصابت کرده وآن مرد را ملزم به تأدیه دوثلث دیه به دو مرد دیگرنموده است.[۵۳]
گفتار دوم : مادر کودک ناشی از اهدای جنین (نسب مادری)
در مورد تشخیص مادری در مسئله اهدای جنین نظرات متفاوت با استناد به دلایل مختلفی مطرح شده که در ادامه بحث به آن ها خواهیم پرداخت.
بند یکم :نظر اول - ملاک انتساب فرزند به مادر زاییدن است.
یعنی در حقیقت مادر واقعی، مادر صاحب رحم است. پیروان این نظریه برآنند که در زمان نزول آیات و صدور روایات مردم به اطلاعات جدید پزشکی که کودک، حامل لقاح اسپرم و تخمک است آگاهی نداشتند و رحم زن را ظرف رشد جنین می پنداشتند، و با وجود این، زن صاحب رحم را مادر می دانستند. این نشان می دهد که مبنای داوری آن ها زاییدن بود؛ یعنی زنی که کودک را زایمان می کرد، او را مادر می دانستند و قانونگذار اسلام نیز این عرف را تحت شرایطی امضا کرد.
و در تأیید همین نظر برخی از فقها معتقدند مادر قانونی طفل حاصل از این فرایند، کسی جز زنی که جنین در رحم او رشد و پرورش یافته و پس از سپری شدن دوران بارداری، او را به دنیا آورده نمی باشد[۵۴].
این گروه برای تأیید نظریه خود به آیات چندی استدلال می کنند. نخستین و مهمترین آیه که همه ی آن ها به آن استدلال کرده اند آیه ۲ از سوره مجادله است که می فرماید «…. ان امهاتهم الا اللاتی ولدنهم» یعنی مادران آن ها تنها کسانی هستند که اینان را زاییده اند. و تنها کسی مادر است که بچه را به دنیا آورده است.
بهره برداری اینان از آیه بدین گونه است که آیه مطلقاً زنانی را که می زایند، مادر محسوب داشته است خواه تخمک از وی باشد یا نباشد،به خصوص که با کلمات حصر این مفهوم را اعلام نموده است و حصر در این جا، اگرچه اضافی است و در رد کسانی است که با «ظهار»[۵۵] زنانشان را مادرشان می پنداشتند، اما در اصول ثابت شده که مورد، مخصص یا مقید نیست و نزد عقلا ظهور کلام ملاک اعتبار است.
از طرف دیگر عده ای استناد به آیه فوق را نیز در این خصوص مورد تردید قرار داده اند چرا که در این آیه «وَلَدنَهُم» به معنای زاییدن و زایمان نیست چون در برخی اخبار برای پدر نیز همین تعبیر به کار گرفته شده است مانند: «و والد و ما وَلَد»[۵۶] که معنای دیگری غیر از زایمان است و به نظر می رسد که معنای آن این است که پدر و مادر منشأ وجود فرزند هستند. از طرفی در کتاب و سنت و کلمات فقها هر جا سخن از زایمان آمده با عبارت «وضع حمل» تعبیر شده است.
در سوره آل عمران در یک آیه سه بار زایمان تکرار شده و در هر سه بار وضع حمل آمده است: «فلما وضعتها» مادر مریم وقتی مریم را زایمان کرده «قالت ربی انی وضعتها انثی» گفت: خدایا من دختر زاییدم: «والله اعلم بما وضعت» و خداوند داناتر است به آنچه او زاییده است و ….. [۵۷].
بند دوم : نظر دوم - مادر واقعی، مادر صاحب تخمک است.
عده ای از حقوقدانان بیان می دارند: «آن چه مسلم است این است که در این مورد، نسب قانونی بین زنی که طفل در رحم او رشد پیدا کرده و خود طفل بوجود نخواهد آمد. زیرا تخمک این زن در پیدایش کودک شرکت نداشته است و صرف تکامل یافتن و گذراندن مراحل رشد در رحم، سبب تحقق نسب نیست. بنابراین طفل فقط به صاحبان نطفه ملحق خواهد گردید….»[۵۸].
همین حقوقدان در جای دیگری هر چند که نقش زنی را که از رحم او جنین رشد و تغذیه می کند را بی تأثیر در اوصاف ژنتیکی و نیز برخی احکام نسب نمی داند؛ در نهایت با اطمینان معتقد است که در این حالت با صاحبان نطفه نسب و وراثت برقرار است[۵۹].
برخی از فقها ملاک مادر بودن از دیدگاه عرفی را همانند پدر بودن دانسته و معتقد است که: «نخستین مرحله آفرینش کودک از آب مادر است؛ بر این اساس؛ وقتی فرض بر این باشد که نطفه این کودک که از آغاز آفرینش او و نخستین جزء موجود اوست، از لقاح دو آب به دست می آید؛ همین آفریده نخست، نخستین مرحله وجود کودک است؛ بنابراین نخستین مرحله وجود کودک از صاحبان منی و تخمک گرفته شده است و حتی نطفه کودک از دو جزء ترکیب یافته که هر کدام از این دو جزء به یکی از صاحبان منی و تخمک وابسته است و اما تغذیه این کودک که پس از این مرحله صورت می گیرد، تنها سبب رشد کودک می شود[۶۰] ».
در رابطه با نقش تغذیه کودک در رحم زن معتقدند که این تغذیه سبب نمی شود که کودک را از حالت فرزند بودن برای صاحبان منی و تخمک بیرون آورد و در ادامه نیز بیان می کنند: «بر این اساس همان گونه که نطفه را در یک جایگاه مصنوعی که برای چنین کاری آماده شده، پرورش دهنده تا به مرحله ای برسد که روح در آن دمیده شود و توان ادامه زندگی را همچون سایر فرزندان بشر در بیرون این جایگاه پیدا کند، بدون تردید فرزند صاحبان منی و تخمک به شمار می آید، همچنین اگر رحم زن، به جای آن حمل مصنوعی؛ پرورشگاه این نطفه قرار گیرد، کودک به صاحب تخمک ملحق می شود و همواره از دیدگاه عرف مادر کودک است[۶۱] ».
برخی دیگر از حقوقدانان با تشبیه این مسئله به گیاهان به نتیجه مورد نظر دست می یابند و می گویند: در مورد گیاه، صاحب بذر یعنی در واقع صاحب تخم و نطفه، مالک گیاه پدید آمده از آن خواهد بود، هر چند این بذر در زمین دیگری رشد و نمو کرده و ثمر به بار آورده باشد[۶۲]. یعنی در واقع مولود گیاهی متعلق به صاحب نطفه و بذر است و زمین که ظرف و بستر و حامل آن بذر است در انتساب گیاه به صاحب آن اثری ندارد. ماده ۳۳ ق.م در این زمینه مقرر می دارد:«نما و محصولی که از زمین حاصل می شود مال مالک زمین است، چه به خودی خود روییده باشد یا به واسطه عملیات مالک، مگر این که نما یا حاصل از اصله یا حبه غیر حاصل شده باشد که در این صورت درخت و محصول مال صاحب اصله یا حبه خواهد بود، اگر چه بدون رضای صاحب زمین کاشته شده باشد». ملاحظه می شود در مورد گیاه، محصول و نما از لحاظ مالکیت و تابعیت از صاحب بذر و حبه تبعیت می کنند و تعلق به صاحب بذر و زمین ندارد[۶۳]؛ بنابراین در رابطه با اهدای جنین نیز فرزند حاصل از این فرایند، متعلق به صاحب اسپرم و تخمک است هر چند که جنین در رحم زن متقاضی مستقر شده باشد. این امر را همان طور که بررسی کردیم نظریات فقها و حقوقدانان برجسته نیز تأیید می کند.
بند سوم - نظر سوم: مادر واقعی، هم صاحب تخمک و هم صاحب رحم می باشد
بر طبق این نظریه هم مادر متقاضی جنین (مادر جانشین) و هم زنی که جنین از تخمک وی بوده، می تواند مادر قانونی طفل محسوب گردد. در واقع این نظریه در برابر دو نظریه یاد شده بر دو رکن اساسی در تکون انسان تأکید می کند. در گذشته اگر چه برخی آیات و اظهار نظرهای تخصصی به نقش تخمک زن در خلقت آدمی اشاراتی وجود دارد، عرف عادی کسی را مادر طفل می شناسد که حمل را در رحم خود پرورش داده و زایمان می کند. با پیشرفت علوم این واقعیت آشکار گردید که زن در حقیقت دو نقش در مسئله تولید مثل ایفاء می کند: نقش تخمک و نقش رحم. به طوری که اختلال در هر یک از آن دو تولید مثل را غیر ممکن می سازد.
بنابراین، در صورتی که تخمک از یک زن و رحم متعلق به زن دیگری باشد هر دو زن می توانند در جایگاه مادر قرار بگیرند[۶۴].
گروهی از حقوقدانان می نویسند: «مادر حقیقی برای تولد کودک سه مرحله را به انجام می رساند: تلقیح تخمک، باروری و زایمان. زنی که این مراحل را طی می کند بی تردید به صفت مادری متصف می شود؛ البته آن چه در ظاهر مشهود است فقط بارداری و زایمان است[۶۵] ».
اگر همان عرف در مورد خاصی یقین داشته باشد که زنی نابارور است، که به صرف این که قدرت حمل و زایمان را دارد، او را مادر تلقی می کند؟ در حالی که در عکس این مورد، یعنی زن باروری که به علل مختلفی مثل مرگ مادر، زود رسیدن جنین، وجود خطر جانی برای مادر یا فرزند، قدرت ادامه حمل و زایمان را ندارد با عمل جراحی جنین مذکور از رحم وی بیرون آورده می شود و در رحم مصنوعی با مراقبت های ویژه رشد می یابد، عرف تردیدی ندارد که زن حامل و صاحب رحم، علی رغم این که او را نزاییده است، مادر واقعی نوزاد محسوب می شود و این دلیلی ندارد، جزء این که عرف منشاء پیدایش فرزند را غیر از زایمان و حمل می داند. از سوی دیگر، همین ملاک عرفی هم مورد تأیید قانون گذار اسلام قرار گرفته است: «هوالذی خلق من الماء بشراً فجعله نسباً و صهراً»[۶۶] در این آیه همان طور که گذشت نسب نتیجه پیدایش و ثمره نطفه قلمداد شده است، این معنا هم از تعبیر جعل نسبت به نسب و هم از تفریغ جعل نسب بر خلق از ماء قابل استفاده است و نیز در آیه ی «انا خلقنا الانسان من نطفه امشاج[۶۷]»
امشاج به معنی اختلاط است، یعنی همان زیگوت حاصل از ترکیب اسپرم و تخمک مرد و زن که در اصطلاح متشرعه و فقهی تعبیر به نطفه می شود. با عنایت به این معنا آیه به روشنی دلالت می کند که ایجاد انسان، مبتنی بر نطفه است که مخلوطی از اسپرم و تخمک «دوماء» می باشد. در نهایت آن چه که عرفاً و شرعاً و صحیح می باشد و عقلاً نیز به ذهن خطور می کند و نیز با توجه به مباحثی که بیان گردید باید انتساب فرزند حاصل از اهدای جنین را متعلق به صاحب اسپرم و تخمک دانست و نسب مادری بین کودک و زنی است که صاحب تخمک می باشد.
فصل دوم : توارث
از مواردی که در ماده ۳ قانون اهدای جنین به آن اشاره شده و خود جای بحث فروان دارد مساله ارث می باشد، از آنجا که یکی از آثار نسب ارث می باشد به بررسی آن خواهیم پرداخت .
واژه « ارث » درقانون مدنی به چند معنی بکاررفته که به هم نزدیک است :
۱ ـ گاه به معنی مال یا حقی است که پس از مرگ شخص به بازماندگان او می رسد: « به عنوان مثال، در دو ماده ۸۶۲ و ۸۶۳ واژه « ارث » درعبارت قانون متناسب با این معنی است ؛ زیرا، درماده ۸۶۲ می خوانیم :
« اشخاصی که به موجب نسب ارث می برند سه طبقه اند …. ».
روششناسی
عقلگرایی فراگیر مبتنی بر ارزش
تحلیل هزینه - فایده
تمایزگذاری
بر مبنای حدود و ارزشها
بر مبنای اجتماعی بودن
زبان
واژگان و مفاهیم از پیش تعیین شده
اصول عقلانی و اجتماعی
محدود عمل
فراگیر حتی در حوزه خصوصی
گزینش تجربی مواضع مناسب، روابط بین فردی
هدف
سعادت انسانها
مصالح فردی و جمعی
روش عمل
اقدام در سطح جامعه به عنوان یک کل
آزمون و خطا و تجربه مداوم
راه درونی کردن
گردن نهادن به حدود و اوامر
عقل و محاسبه
ابزار اجرا
تبلیغ و هدایت و در صورت لوزم اجبار
تبلیغات و قوانین
جدول ۳-۱ مقایسه سرمشقهای سیاستگذاری فرهنگی
سرمشق واقعگرا، رضایت همه افراد را هدف میگیرد و تحلیل هزینه-فایده و آزمون و خطا و تجربه مداوم را به عنوان روش برمیگزیند. همچنین این رویکرد، معطوف به مسئله است. سیاستگذاری فرهنگی معطوف به مسئله، آن نوع سیاستگذاری است که با قصد پاسخگویی به بحران، مشکل یا نقیصهای مطرح میشود. در چنین حالتی شرط اساسی، مشاهده و تجزیه و تحلیل حتیالامکان عینی مشکل یا معضل اجتماعی است.
سیاستگذاری معطوف به مسائل و مشکلات عینی، راهی برای جلوگیری از ابهام در سیاستگذاری فرهنگی است. چرا که اساسا مسائل فرهنگی میتوانند ذهنی و ناملموس باشند چرا که هم ارزیابی عینی و دقیق از منابع فرهنگی امکان پذیر نیست و هم نیازها و مسائل مناقشه برانگیز خواهند بود. در این سرمشق، سیاستگذاری با آرمانها و اهداف کلی آغاز نمیشود، بلکه در ابتدا بیان عینی یک مسئلهی اجتماعی میآید. در سیاستگذاری معطوف به مسئله، از تحلیل و علتیابی یک مشکل عینی شروع میکنند و سپس به اتخاذ سیاستهای برای حل آن اقدام میکنند. حسن این روش این است که اولا، سیاستگذار دچار پراکندگی فکر و ابهام نمیشود، ثانیا از اختلاط اهداف و سیاستها پرهیز میکند، ثالثا محدودهی متغیرهایی را که باید دست کاری شوند مشخص میکند و رابعا به انطباق سیاستها با اهداف با سهولت بیشتری دست مییابد.
از سوی دیگر در مشق واقعگرایی، توسعهگرایی جای مهمی به خود اختصاص میدهد. به این ترتیب که حکومت خود را مسئول توسعه اقتصادی و اجتماعی میداند و میکوشد با تکیه بر منبع مصلحتاندیشی متخصصان امور و تبلیغات مناسب با توسعه کشور، فرهنگ توسعه را در مردم نهادینه کند و آنها را نهایتا بر اساس پیشرو بودن، عقلانی بودن و در مسیر توسعه بودن از یکدیگر متمایز کند.
برای ربط دادن تعریف انسانشناختی فرهنگ و مفهومی از فرهنگ که در سیاستگذاری فرهنگی به کار میرود، مفید است که تمایزی میان فرهنگ به عنوان بخشی از جامعه و فرهنگ به عنوان جنبهای از توسعه قائل شویم. فرهنگ به عنوان بخشی از جامعه روی فرهنگ به عنوان جنبهای از توسعه تاثیر میگذارد، در ابعاد مختلفش مثلا توسعهی دانش، اشکال مختلف بیان مثل هنرها، ادبیات، اخلاق و ارزشهای سیاسی و همچنین ارتباطات چهره به چهره و رسانه ها. همچنین واضح است که طبیعت یک سیستم فرهنگی و فرآیندهای توسعه همچنین روی طبیعت و درک فرهنگ به عنوان بخشی از جامعه تاثیرگذار است (کلبرگ؛ ۵۶).
غلامرضاکاشی دو سرمشق را از بدو پیروزی انقلاب اسلامی بر سیاستگذاری فرهنگی در ایران حاکم میداند: سرمشق شریعتمدارانه و سرمشق توسعهگرا (غلامرضاکاشی).
سرمشق شریعتمدارانه بر موازین شرعی یا اصول اخلاقی متکی بر شریعت اسلامی استوار است و از سرمشقهای بنیادینی میباشد که از بدو پیروزی انقلاب در دستور کار مسئولان فرهنگی کشور قرار گرفته و در زمره اهداف اصلی جمهوری اسلام ایران بوده است. مبانی نظری آن شامل شرع مقدس و حدود لامتغیر و بلاشرطی است که در هر زمان و مکان لازمالاجراست، منبع این سرمشق شارع مقدس دینی است و مرجع تشخیص و تفسیر منابع آن نیز، فقها به عنوان کارشناسان صالح میباشند. در این سرمشق، حوزهی باورها و رفتارهای مردم را میتوان در دو گروه عمده متمایز کرد: باورها و رفتارهای موافق با موازین شریعت، باورها و موازین معارض با موازین شریعت. زبان گفتگو در سرمشق یاد شده، انباشته از واژگان و مفاهیم دینی و حامل هالهای از تقدس است. هدف، جلب رضایت خداوند و تامین سعادت دنیوی و اخروی انسان است. برحسب این سرمشق، اجرای حدود الهی به معنای فراهم آوردن زمینه عبادت خداوند و گسترش آن است و امکان بروز گناه در جامعه مسلمانان را به حداقل میرساند. این راهی است که رضای خداوند را بر دارد و نیز سعادت مردم را ممکن میسازد. ابزار پیشبرد سرمشق بیان شده، تبلیغ، نصیحت، ذکر و یادآوری، ترساندن از عواقب گناه و غیره است.
ابراهیمی کردلر،علی. حسن آذر داریانی،الهام. (پاییز ۸۵) بررسی مدیریت سود در زمان عرضه اولیه سهام به عموم در شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران،دانشگاه تهران:بررسی های حسابداری و حسابرسی ،شماره ۴۵،صص ۳-۲۳٫
.ابراهیمی کردلر، علی و سیدی، سیدعزیز (۱۳۸۷). “نقش حسابرسان مستقل درکاهش اقلام تعهدی اختیاری". بررسیهای حسابداری و حسابرسی، دوره ۱۵، شماره ۵۴، زمستان ۱۳۸۷صص ۱۶-۳٫
ایرج نوروش، سحر سپاسی، محمد رضا نیکبخت(۱۳۸۴)، بررسی مدیریت سود در شرکت های پذیرفته شده در بورس تهران، مجله علوم اجتماعی و انسانی دانشگاه شیراز، دوره بیست و دوم، شماره ۲
جعفر وند آذر،صابر. (۱۰/۰۶/۸۶).سازوکارهای عرضه عمومی اولیه اوراق بهادار.ماهنامه بورس،شماره ۶۳-۶۴٫
حق بین،زینب. بررسی انواع ناهنجاری های مربوط به عرضه عمومی اولیه سهام در بورس اوراق بهادار تهران،دانشگاه اقتصاد و علوم اجتماعی الزهرا،پایان نامه کارشناسی ارشد .۱۳۸۷
حساس یگانه یحیی، خالقی بایگی احمد. فاصله انتظاراتی بین حسابرسان واستفاده کنندگان از نقش اعتباردهی حسابرسان مستقل. فصلنامه بررسیهای حسابداری و حسابرسی ۱۳۸۳٫شماره ۳۵٫ صص۴۴-۲۹٫
حدادی،محمد حسن، منصوری،علی، فلاحی،خدیجه،تابستان (۱۳۹۱)، “بررسی رابطه بین مدیریت سود و کیفیت حسابرسی"،دهمین همایش ملی حسابداری ایران،۱۳۹۱
دادفر،مهسا. (۱۰/۰۶/۸۶). معرفی دو روش برای عرضه عمومی اولیه اوراق بهادار. ماهنامه بورس ،شماره ۶۳-۶۴٫
سجادی،سید حسین،عربی،مهدی.(۱۳۸۶)،تاثیر کیفیت حسابرسی بر مدیریت سود،مجله حسابدار رسمی،صص۱۰۴-۱۰۸
طالب نیا،قدرت الله. محمد زاده سالطه،حیدر.(بهار وتابستان ۸۴).تاثیر خصوصی سازی شرکت های دولتی پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران بر بازده سهام آن ها.تحقیقات مالی،صص ۱۱۵-۹۷٫
کریمی پتانلار،سعید. (۱۳۸۳). “پژوهش نامه علوم انسانی و اجتماعی “شماره ۱۳،صص ۱۰۵-۱۲۸٫
مجموعه مقالات و گزارشات. (۷۲). جلد اول، اداره مطالعات و بررسی های سازمان برای اوراق بهادار تهران. ص ۴۳٫
محمدزادگان اکبر. بررسی رابطه بین قابلیت اتکای اقلام تعهدی با پایداری سود و قیمت سهام در شرک تهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران. دانشگاه بین المللی امام ایان نامه کارشناسی ارشد حسابداری؛ ۱۳۸۵ :« ره » خمینی
مومنی ،منصور. فعال قیومی،علی. (۱۳۸۶).تحلیل های آماری با بهره گرفتن از spss کتاب نو.
مهرجو،حامد. (دی ۸۳). بررسی عملکرد قیمت گذاری سهام در اولین عرضه سهام شرکت ها در بورس اوراق بهادار تهران. پایان نامه ارشد. دانشگاه شیراز.
ب) منابع لاتین
Armstrong, C. S., Foster, G., & Taylor, D. (2009). Earnings Management Around Initial Public Offerings: A Re-Examination. SSRN eLibrary.
Ball, R., & Shivakumar, L. (2008). Earnings quality at initial public offerings. Journal of Accounting and Economics, 45, 324-349.
Balsam, S., Krishnan, J., & Yang, J. S. (2003). Auditor Industry Specialization and Earnings Quality. Auditing: A Journal of Practice & Theory, 22, 71-97.
Barton, J., & Simko, P. J. (2002). The Balance Sheet as an Earnings Management Constraint. The Accounting Review, 77, 1-27.
Bartov, Ferdinand and Judy. (2000). “Discretionary-Accruals Models and Audit Qualifications", Journal of Accounting and Economic, Vol 30, No 3, pp: 421-452
Basioudis, I. G., & Francis, J. R. (2007). Big 4 audit fee premiums for national and office level industry leadership in the United Kingdom. Auditing: A Journal of Practice and Theory, 26, 143-166.
Becker, C. L., Defond, M. L., Jiambalvo, J., & Subramanyam, K. R. (1998). The Effect of Audit Quality on Earnings Management. Contemporary Accounting Research, 15, 1-24.
Brau, J. C., & Fawcett, S. E. (2006). Initial Public Offerings: An Analysis of Theory and Practice. The Journal of Finance, 61, 399-436.
Chang, S.-C., Chung, T.-Y., & Lin, W.-C. (2010). Underwriter reputation, earnings management and the long-run performance of initial public offerings. Accounting & Finance, 50, 53-78.
Chen. (2005). “The Audit Opinion of Earnings Management in Listed Companies of China“, Journal of Modern Accounting and Auditing, Vol.1, No.7: pp 67-81
Chi, W., Lisic, L. L., & Pevzner, M. (2011). Is Enhanced Audit Quality Associated with Greater Real Earnings Management? Accounting Horizons, 25, 315-335.
Cohen, D. A., Dey, A., & Lys, T. Z. (2008). Real and Accrual-Based Earnings Management in the Pre- and Post-Sarbanes-Oxley Periods. The Accounting Review, 83, 757-787.
Cohen, D. A., & Zarowin, P. (2010). Accrual-based and real earnings management activities around seasoned equity offerings. Journal of Accounting and Economics, 50, 2-19.
Core,J.E.,Guay,w.,&larcher,D.F.(2008).the power of the pen and executive compensation.journal of financial economics,88,1-25.
DeAngelo. (1981). “Auditor size and audit quality". Journal of Accounting and Economics, vol 3(3), 183-189.
Dechow, P. M., Sloan, R. G., & Sweeney, A. P. (1995). Detecting Earnings Management. The Accounting Review, 70, 193-225.
DeFond, M. L., & Jiambalvo, J. (1994). Debt covenant violation and manipulation of accruals. Journal of Accounting and Economics, 17, 145-176.
eckbo.B.Espen.(2007).initial under pricing of IPOs.hand book of corporate finance ,north-holland.
Elder, R., & Zhou, J. (2002). Audit Firm Size, Industry Specialization and Earnings Management by Initial Public Offering Firms. SSRN eLibrar
emerson faria umea university of business and economics master thesis 2007 under pricing of brazilian intial public offerings.
Fan, Q. (2007). Earnings Management and Ownership Retention for Initial Public Offering Firms: Theory and Evidence. The Accounting Review, 82, 27-64.
Ferguson, A. and D. Stokes. 2002. Brand name audit pricing, industry specialization and leadership premiums post Big 8 and Big 6 mergers. Contemporary Accounting Research (Spring): 77-110.
Francis, J. R., Maydew, E. L., & Sparks, H. C. (1999). The Role of Big 6 Auditors in the Credible Reporting of Accruals. Auditing: A Journal of Practice & Theory, 18, 17-34.
Friedlan, J. M. (1994). Accounting Choices of Issuers of Initial Public Offerings. Contemporary Accounting Research, 11, 1-31.
Gore, Pope and Singh. (2001). “Non-Audit Services, Auditor Independence and Earnings Management", Working Paper
Gunny,K.A.(2010).the relatiol between earnings management using real activities manipulation and future performance: evidence from meeting earnings benchmarks.contemporary accounting research,27,855-888.
jain,B.I.and o.kini,1994,the post issue operating performance of IPO firms , journal of finance ,49,1699-1726
Janin and Piot. (2005). “Audit Quality and Earnings Management in France", Working Paper
Johl, Jubb and Houghton. (2003). “Audit Quality: Earnings Management in the Context of the 1997 Asian Crisis.
Johl, Jubb and Houghton. (2007) “Earnings management and the audit opinion: evidence from Malaysia", Managerial Auditing Journal, Vol 22, No 7, pp. 688-715
Jones, J. J. (1991). Earnings Management During Import Relief Investigations. Journal of Accounting Research, 29, 193-228.
Kothari, S. P., Leone, A. J., & Wasley, C. E. (2005). Performance matched discretionary accrual measures. Journal of Accounting and Economics, 39, 163-197.
ج- توانمندسازی منابع انسانی بهمنظور ارائه محصول با کیفیت و استانداردهای جهانی
د- بهدست آوردن ابتکار عمل از طریق پیشبینی و پیگیری فرصتهای جدید و سهم داشتن در بازارهای نوظهور
ه- بهکارگیری گرایش به رقابت تهاجمی و توانایی جهت شناسایی و استفاده از فرصتها قبل از رقبا(دهقان، ۱۳۹۱).
به نظر ونکاترمن ابتکار عمل از سه طریق صورت میگیرد: پیگیری فرصتهایی که ممکن است با عملیات جاری سازمان مرتبط باشد یا نباشد، معرفی محصولات و برندهای جدید قبل از رقبا، متوقف ساختن رویههای کاری قدیمی و بهکارگیری روشهای نوین جهت تولید محصولات و نیز بهبود سیستمها و فرآیندهای سازمانی.
اغلب محققان، داشتن ابتکار عمل را جزء مفهوم کارآفرینی قلمداد میکنند که نقش مهمی را در بهبود عملکرد سازمانی ایفا میکند. در واقع، سازمان مبتکر و فعال در محیط رقابتی یک رهبر و پیشرو است و نه پیرو. بهدلیل اینکه فرصتهای جدید را شناسایی و از آن بهرهبرداری لازم را به عمل میآورد. همینطور ابتکار عمل داشتن سازمانها، مستلزم مهارتهای مدیریتی و کارآفرینی و نیز خود اثربخشی است تا سهم بیشتری از بازار محصول را به خود اختصاص دهند(کردانیچ و دیگران، ۱۳۸۶).
چنین سازمانهایی، بهطور هوشمندانه حوادث و تغییرات آینده را در بازار پیشبینی کرده و از طریق ارائه محصولات و خدمات، تکنولوژی و رویههای جدید کاری موجب بقا و توسعه آن میشوند. به علاوه با توسعه رفتار مبتکرانه سازمانها، بهطور مستمر فرآیندهای تولید محصول را جهت ایجاد و افزایش ارزش به مشتریان بهکار میگیرند. بهمنظور اینکه سازمانها، عملکردی کارآفرین داشته باشند مجبورند در پیشبینی تغییرات عوامل محیطی و ایجاد نوآوریهایی در شکل دادن به محیط و استفاده از مزیت رقابتی ابتکارعمل داشته باشند. عوامل موجود در محیطهای سازمان شامل سیاستهای دولت، شرایط اقتصادی و اجتماعی، ثبات سیاسی، رقابت، تکنولوژی و گرایشات فرهنگی در سطوح ملی و بینالمللی و تحلیل وضعیت موجود و مدیریت آگاهانه است.
تمامی این عوامل بهطور مستقیم و غیرمستقیم بر سازمان تاثیر میگذارند و در نظر گرفتن آنها در صنعت سازمانی ضروری است بهدلیل اینکه ماهیت کسبوکار سازمانها اقتضا میکند تغییرات و رویدادهای آینده پیشبینی شود تا بتوان از فرصتهای موجود در آینده به نحو مناسب بهرهبرداری کرد و استراتژیهایی جهت حفظ عملیات سازمانها و بهبود آن بهکار گرفته شود(کارناوال[۵۵]، ۲۰۰۹).
بهرغم پیشرفتهای سریع در تکنولوژی اطلاعاتی، عدم اطمینان در حال افزایش است و اطلاعات منبع اصلی در عرصه رقابت محسوب میشود. از این رو، داشتن مهارتهای اجرایی بالا، چشمانداز و استراتژی نیاز اساسی سازمانها جهت مبتکر شدن است. ارتباطات رسمی و غیررسمی مدیران عالی و نیز منافع متقابل با موسسات دولتی و غیردولتی، اتحادیهها، سرمایهگذاری مشترک و نظایر آن برای ابتکار عمل سازمانها جهت تغییرات در محیطشان مفید هستند. بنابراین ابتکار عمل شامل پیشگامی و پاسخگویی سریع به خواستهها و نیازهای مشتریان در محیط رقابتی است. نتایج برخی پژوهشها نشان میدهد که ابتکار عمل با مبارزات رقابتی رابطه نزدیکی دارد. در این حالت، ابتکار عمل مستلزم آن است که سازمان الگوی رقبا بوده و در دستیابی به بازارهای جدید، افزایش سهم بازار یا غلبه بر موانع موجود با سازمانهای مشابه رقابت کند. جهت پاسخگویی مبتکران به محیط رقابتی، سازمانها باید نقاط قوت و ضعف رقبایشان را تجزیه و تحلیل کنند و بر تولید محصولات دارای ارزش افزوده بالا متمرکز شوند تا بتوانند با عرضه محصولات با کیفیت و قیمت مناسب، سهم بیشتری از بازار را به خود اختصاص دهند(آنتونیک[۵۶]، ۲۰۰۸).
به علاوه ابتکار عمل داشتن، بر شناخت سازمانها نسبت به اهمیت زمان تاکید داشته و به موفقیت سازمانها در ارائه و تولید محصولات و خدمات به بازار، زودتر از رقبا کمک میکند. بنابراین جهت حفظ رهبری بازار، سازمانها باید محصولات و خدمات جدید و متنوعی را از طریق نوآوری و ابتکار عمل تولید و به بازار عرضه کنند(فریر و کالینگز[۵۷]، ۲۰۱۲).
۲-۵-۵ قابلیت هماهنگی و استراتژی بازاریابی:
یکی از اهداف مهم مدیریت زنجیره تأمین، یکپارچه سازی می باشد. یکی از شاخص های اصلی و مهم که نشان از کاربری مدیریت زنجیره تأمین دارد، این است که اعضای یک زنجیره تأمین، چقدر اطلاعات مورد نیاز را در اختیار سایر اعضا قرار می دهند(اشتدلر[۵۸]، ۲۰۱۰). جریان اطلاعات مناسب و یکپارچه میان اعضای زنجیره تأمین موجب ایجاد زنجیره تأمین اطلاعاتی می شود. یک زنجیره تأمین با ترکیب حرکت کالا با جریان اطلاعات مالی و عملیاتی بین طرفین مربوطه یکپارچه می شود.
زنجیره تأمین یکپارچه = حرکت کالا + جریان اطلاعات
در مدیریت زنجیره تأمین واژه یکپارچگی بدین معناست که چگونه نهادها و اعضای مختلف یک زنجیره تأمین، به صورت یک مجموعه واحد عمل کنند (براون و همکاران[۵۹]، ۲۰۱۰). سطح بالاتر یکپارچگی زمانی است که اعضای زنجیره تأمین خودشان، برخی از جنبه های فعالیت ها و تولیداتشان را با سایرین هماهنگ کنند. (ماکوئی، ۱۳۸۹). در روند سیر تکاملی صنایع تولیدی، برخی کارخانه هاى پیشرو احساس کردند که اگر تنها به نگرش های سنتی مدیریت زنجیره تأمین وابسته باشند، فروش آنها طبق انتظار نخواهد بود. شرک تها امروزه برای باقی ماندن در بازار جهانی، به دنبال راه هایی برای بهبود انعطاف پذیری و قدرت پاسخ دهی خود هستند و سعی دارند از طریق تغییر در راهبردهای عملیاتی خود و به کارگیری رو ش ها و فناورىهایی که شامل اجرای مدیریت زنجیره تأمین و فناورى اطلاعات می باشد، به رقابت بپردازند. شرکت ها امروزه برای کمک به بهبود عملکرد زنجیره تأمین، بیشتر بر سیستمها و فناورى اطلاعات تأکید دارند(ژانگ لی[۶۰]، ۲۰۰۴). باید گفت که تشریک اطلاعات و برنامه ریزی عملیاتی، کلیدهای موفق در زمینه یکپارچه کردن زنجیره تأمین می باشند. مدیریت زنجیره تأمین کارا، زمانی موفق است که بتواند نیازهای مشتری را به طور کامل برآورده ساخته و برای او ایجاد ارزش کند و در عین حال، سود درازمدت شرکای تجاری را تضمین کند(شفیعزاده، ۱۳۸۳). در حقیقت، هدف ایجاد یک مدل برنده برنده است. شراکت در زنجیره تأمین در حقیقت رابطه ای است که بین دو عضو مستقل در کانال های تأمین از طریق به اشتراک گذاشتن اطلاعات در سطوح مختلف جهت دستیابی به اهداف و منافع خاصی از جمله کاهش هزینه های کلی و موجودیها شکل داده می شود. بقا در بازار رقابتی جهانی امروزه، به راهبرد بازار وابسته نیست، بلکه به توانایی شرکت در مقابله با شرایط متغیر و عدم قطعیت در هر دو طرف شرکای بالا دستی و پایین دستی بستگی دارد و این امر مستلزم بازنگری در مدیریت بین سازمانی با بهره گرفتن از ابزار فناورى اطلاعات می باشد(هنس و دیگران، ۱۳۹۰).
در خلال دهه گذشته یکی از موضوعات اصلی در ادبیات مدیریت زنجیره تأمین، نقش یکپارچگی به عنوان یک عامل مهم در رسیدن به موفقیت میباشد(شفیعزاده، ۱۳۸۳). زنجیره تأمین یکپارچه متفاوت از زنجیره تأمین سنتی است. یک زنجیره تأمین سنتی به علت این که بر جریان اطلاعات گسسته یا مجزا تأکید دارد، یکپارچه نیست. سابث[۶۱] بیان داشت که یک زنجیره تأمین سنتی(غیر یکپارچه) حداقل دو اشکال دارد. ابتدا، در نتیجه عقب افتادگیهای پلکانی در زنجیره تأمین، دقت پیشبینی به علت افزایش در عدماطمینان تقاضا به عنوان یک نتیجه از جریان های اطلاعات منفصل، کاهش خواهد یافت (اثر شلاق چرمی) پیش بینی نادرست معمولاً موجودی اضافی را برای تأمینکنندگان و تولیدکنندگان به همراه دارد. دوم، معمولاً به علت این که فرآیندهای کسبوکار در سرتاسر بخشهای زنجیره تأمین به صورت یکپارچه مرتبط نیستند، یک زنجیره تأمین سنتی به آهستگی به تغییرات تقاضا واکنش نشان میدهد. در نتیجه چنین رویکردی، اغلب با سطوح بالاتری از عدماطمینان محیطی روبرو می شود؛ بنابراین ادبیات زنجیره تأمین از نیاز برای یکپارچگی بیشتر جهت روبرویی با عدماطمینان محیطی حمایت می کند(براون و همکاران[۶۲]، ۲۰۱۰). میتوان بیان داشت که توافق زیاد در مورد اهمیت استراتژیک یکپارچگی تأمین کنندگان، تولیدکنندگان و مشتریان تاریخچهای بیش از یک دهه دارد زنجیره تأمین یکپارچه، درجهای است که تولیدکننده به طور استراتژیکی با شرکای زنجیره تأمین تشریکمساعی کرده و به صورت گروهی فرآیندهای داخل و خارج سازمان را مدیریت می کند(سعیدی کیا و همکاران، ۱۳۸۸).
حلقه های زنجیره تامین به صورت پایه ای، مأخذ: (سعیدی کیا و همکاران، ۱۳۸۸).
هدف زنجیره تأمین یکپارچه، دستیابی به جریانهای مؤثر و کارا از محصولات و خدمات، اطلاعات، پول و تصمیمات جهت فراهم کردن بیشترین ارزش برای مشتری با هزینه کم و سرعت بالا میباشد. هماهنگی عملیاتی تنها میتواند منجر به سودهای عملیاتی شود اما هماهنگی استراتژیکی، سودهای استراتژیکی و عملیاتی را فراهم می کند. با توجه به تحقیقات گذشته، در این تحقیق دو بعد یکپارچگی داخلی و نیز یکپارچگی خارجی که شامل یکپارچگی تأمینکننده و یکپارچگی مشتری می شود، به عنوان ابعاد زنجیره تأمین یکپارچه در نظر گرفته شده اند. یکپارچگی داخلی، به هماهنگی، تشریکمساعی و یکپارچگی لجستیک با مناطق وظیفه ای دیگر برمیگردد، در حالی که یکپارچگی خارجی به یکپارچگی فعالیتهای لجستیک شرکت با مشتریان و تأمینکنندگان شرکت مربوط می شود(شفیعزاده، ۱۳۸۳).
۲-۵-۵-۱ یکپارچگی داخلی
یکپارچگی داخلی به مجموعه ای از فعالیت های تولیدی سازگار با یکدیگر اشاره دارد که در ارتباط متقابل اهداف تولیدی را حمایت می کنند یکپارچگی داخلی به عنوان فرآیندی از تعامل بین بخشی و تشریک مساعی بین بخشی تعریف شدهاست که موجب می شود تا بخشها در یک سازمان منسجم با هم کار کنند. یکپارچگی داخلی، درجهای است که یک تولیدکننده، استراتژی های سازمانی، عملیات و فرآیندهای مربوط به تشریکمساعی و فرآیندهای همزمان را به منظور برطرف کردن نیازهای مشتریان ساختاردهی می کند. در یک سازمان، سیستم اطلاعات تمام بخشها را با هم مرتبط می کند، بنابراین همه بخشها قادرند تا اطلاعات به موقع و دقیق را از بخشهای دیگر به دست آورند و در این صورت سطح بالایی از یکپارچگی را کسب خواهند کرد. به علاوه باید ارتباطات یکپارچه بین بخشها برحسب فرآیندهای کسب وکار و نیز روابط قوی که تعاملات و تشریکمساعی را در کل بخشها حمایت می کند، وجود داشته باشد(براون و همکاران[۶۳]، ۲۰۱۰).
۲-۵-۵-۲ یکپارچگی خارجی
یکپارچگی خارجی تطبیق اهداف و سیاستهای تولیدی با نیازهای بازار و نیازهای رقابتی شرکت با توجه به محدودیتهای محیطی میباشد(بنتون و لانگ[۶۴]، ۲۰۰۵). یکپارچگی خارجی بین شرکت و شرکای خارجی آن اتفاق میافتد، که این اهمیت هماهنگی خریدار/ فروشنده را برای ایجاد مطلوبیت مشخص مینماید(شفیعزاده، ۱۳۸۳). بارات و اولیویرا[۶۵]، پیشنهاد می کنند که یکپارچگی وقتی اتفاق میافتد که دو یا چند شرکت مسئولیت برنامه ریزی مشترک مبادلهای، مدیریت، اجرا و اطلاعات اندازه گیری عملکرد را با هم به اشتراک بگذارند. یکپارچگی رو به جلو و رو به عقب و یکپارچگی مشتری و تأمین کننده همگی در این طبقه قرار می گیرند(هنس و دیگران[۶۶]، ۲۰۰۹). در این تحقیق، یکپارچگی خارجی (یکپارچگی مشتری و تأمینکننده) درجهای است که تولیدکننده با شرکای خارجی خود، برای ساختاردهی استراتژی های برون سازمانی، فرآیندها و عملیات در فرآیندهای گروهی و هماهنگ شرکت می کند(ماکوئی، ۱۳۸۹).
۲-۵-۵-۳ یکپارچگی و انسجام اطلاعات
اطلاعات عامل کلیدی در موفقیت زنجیره تامین محسوب می شود. زیرا دیدگاه کلانی را که برای اتخاذ تصمیمات بهینه مورد نیاز است فراهم می کند. تصمیمگیری با بهره گرفتن از اطلاعات مربوط به کل زنجیره تامین می تواند به اتخاذ تصمیماتی بیانجامد که سود و مزیت کل زنجیره را حداکثر می سازد و متعاقبا منجر به سود بالاتر برای هر یک از شرکتها در زنجیره می گردد(عظیمی و همکاران، ۱۳۸۶).
این امر نیازمند اطلاعات صحیح و به هنگام درباره همه فرایندها وسازمان های فعال در زنجیره تامین می باشد. برای مثال به منظور تعیین برنامه های تولید، برای تولید کننده دانستن میزان موجودی انبار درون شرکت کافی نیست. مدیر همچنین نیازمند دانستن روند تقاضا و حتی فعالیتهای سایر تامین کنندگان زنجیره می باشد. با داشتن این گستره اطلاعات می توان برنامه های تولید و سطح موجودی کالا را به گونه ای تنظیم کرد که سودآوری کل حداکثر گردد. اما چالش اساسی که در این رابطه زنجیره تامین با آن مواجه است، یکپارچه کردن اطلاعات از تمام بخش های زنجیره، ایجاد پایگاه داده و دسترسی مناسب (زمان دسترسی و کیفیت اطلاعات) می باشد(ریچارد[۶۷]، ۲۰۱۰).
۲-۵-۶ استراتژی بازاریابی و هویت برند:
طراحی استراتژی بازاریابی از طریق تجزیه و تحلیل موقعیت، فرصت های بازار را شناسایی و با تعریف بخش های مختلف بازار و تشخیص نقاط قوت و ضعف سازمان، شرایط رقابت را ارزیابی می کند. هدف گیری بازار، تجزیه و تحلیل موقعیت، ایجاد روابط بازاریابی و معرفی و توسعه بازار جدید؛ مجموعه اطلاعاتی است که در طراحی استراتژی بازاریابی نقش مهمی را ایفا می کنند. در استراتژی های روابط بازاریابی، هدف این است که از طریق همکاری گروه های درگیر، سطح بالایی از رضایتمندی مشتریان حاصل گردد(بیک و دیگران، ۲۰۰۹). هدف یک شرکت آن است که توان خود را برای جلب مشتریان افزایش داده و از طریق همکاری، وضعیت خود را با تغییرات سریع محیط کسب و کار وفق دهد. ایجاد روابط بلند مدت با مشتریان شیوه ای است که شرکت ها از طریق آن مزیت رقابتی به دست می آورند. به همین ترتیب، ایجاد روابط پایدار با تامین کنندگان، اعضاء کانال های توزیع و بعضی اوقات حتی رقبا کمک می کند تا ارزش برتری به مشتری ارائه شود(باخاریس و تیگو[۶۸]، ۲۰۱۱). هویت برند در واقع جوهر اصلی هر برند است. هر شرکت با تعریف هویت برند خود این پیام را به شرکای تجاری، مشتریان و کارکنان سازمان خود میدهد که ما چگونه سازمانی و با چه اهدافی هستیم. به بیان دیگر شرکت با تعریف این هویت تصویر ذهنی مطلوب خود را برای شکل گیری در ذهن مشتری در آینده ترسیم مینماید(رحمانی و دیگران، ۱۳۸۹). هویت بخشی به هر برند فرآیندی است که مستلزم تعریف این هویت، عینیت بخشیدن به آن در نمادها و لوگوهای تجاری سازمان (رنگ، فرم و …) و نیز پایش دائم کلیه فعالیتهای عملیاتی و تبلیغاتی سازمان برای همسو بودن با آن هویت است. به طور مثال یک شرکت خدمات پرداخت الکترونیک میخواهد در ذهن مشتریان خود به عنوان شریکی قابل اطمینان نقش بسته و با توجه به اهمیت عامل اطمینان در مبادلات مالی، به انتخاب اول مشتری در فضای رقابتی خود تبدیل گردد(برتون[۶۹]، ۲۰۰۹). در واقع قابل اعتماد بودن و پایداری شرکت در شرایط مختلف اقتصادی و توان مالی آن بهعنوان اجزای تشکیلدهنده هویت شرکت عمل نموده و میبایست کلیه فعالیتهای شرکت از نحوه برخورد پرسنل مرکز تماس آن با مشتریان، نحوه و مدت زمان رفع مغایرتهای مالی ایشان، ادبیات، پوشش و نحوه ارائه خدمات کارشناسان پشتیبانی، نام و علامت تجاری و …. در ارتباطی هدفمند و یکپارچه با یکدیگر برندی را شکل دهند که این تصویر را به صورت پایدار خلق نمایند(بهات و دیگران[۷۰]، ۲۰۱۲). تصویر برند: کلیه فعالیتهای سازمان در عرصه های گوناگون بازاریابی، پشتیبانی خدمات، تبلیغات و… منجر به نوع خاصی از ادراک در مشتری نسبت به شرکت میگردد که به آن تصویر ذهنی میگوییم. در واقع روح اصلی حاکم بر تصویر ذهنی مشتری از شرکت، همان ویژگیهای اصلی خدمات اوست. در مثال قبل، چنانچه ویژگی اصلی برند شرکت قابل اعتمادبودن تعریف و شرکت در توسعه و ترویج این مفهوم در نام تجاری خود موفق بوده باشد؛ ویژگی اصلی مورد اشاره همین ویژگی خواهد بود. میخواهیم در این بخش بگوییم که دوست داریم هنگامی که مشتری به ما فکر میکند و یا نام تجاری ما را مشاهده مینماید، چه چیزی در ذهن او نقش ببندد. مکانیسم تشکیل تصویر ذهنی در مشتری عبارت است از ترکیب پیچیدهای از کلیه علائم، نشانه ها و پیامهای ارسالی به مشتری که در کلیه فعالیتهای سازمان تجلی مییابد. اهمیت این امر از آن جهت است که از یک طرف میبایست کلیه کارکنان سازمان در تمامی سطوح با درک اهمیت ارتباط خود با مشتریان (در هر مرحله و هر سطح) نسبت به انطباق این ارتباط با تصویر ذهنی مشتریان از شرکت اقدام نموده و از طرف دیگر شرکت نیز با برقراری ارتباط مداوم و مستمر بین تمامی واحدهای مرتبط با مشتری، نسبت به هماهنگ سازی و ایجاد درک واحد از تصویر ذهنی مطلوب اقدام نماید(برتون[۷۱]، ۲۰۰۹).
هر مشتری در ذهن خود یک یا چند ویژگی از ویژگیهای شخصیت انسانی را به هر برند اختصاص میدهد. در خصوص ویژگیهای شخصیت انسانی مطالعات گستردهای صورت پذیرفته که در نهایت پنج ویژگی به عنوان اصلی ترین آنها معرفی میگردند که عبارتند از: شایستگی دلفریب خشونت صمیمیت هیجان(بهات و دیگران[۷۲]، ۲۰۱۲)
۲-۶ مدل مفهومی پژوهش:
شایستگی های مدیریت زنجیره تأمین کارآفرینانه
نمودار ۱-۱ مدل مفهومی پژوهش منبع:(چین و دیگران، ۲۰۱۳)
۲-۷ تحلیل مدل:
شایستگی SCM کارآفرین
ما شایستگی SCM کارآفرین را به عنوان یک مفهوم چند بعدی که نشان دهنده میزان پذیرش شایستگی SCM از سوی شرکتها برای رقابت درزنجیره تامین را توصیف می کنیم. این مفهوم به این نکته دلالت می کند که شرکت ها دارای قابلیت های ناملموس وفرآیندهای است که عامل موفقیت SCM آن محسوب می شود، که در نهایت به عملکرد برتر منجرمی شود.
گرایش نوآوری
شرکتها با گرایش نوآورانه قوی تمایل دارند مالک شایستگی ها و چشم اندازهای مجزایی شوند. مدیران این شرکت ها نشان دادند که گرایش نوآوری بر بررسی فعال کسب و کار جدید از طریق زنجیره تامین دلالت می کند. شرکتهای با منابع محدود وملموس که می خواهند استراتژی های SCM را دنبال کنند ممکن است به حالت نوآورانه قوی برای به دست گرفتن ابتکار عمل جهت دنبال کردن فرصت های جدید در بازارهای پیچیده و با ریسک بالا نیازداشته باشند. گرایش نوآوری سرعت و رشد فرآیندها، شیوه ها و فعالیت های تصمیم گیری مرتبط با فعالیت های زنجیره تامین نیزافزایش می دهد و بنابراین ممکن است به عملکرد شرکت کمک کند.
شاخص های خطرپذیری
نقش حساس شاخص های ریسک پذیری به نظر می رسد که تقریبا در تمام ادبیات شرکت ها حضور پیدا کند. فعالیت های ریسک پذیر عملکرد سازمانی برتری برای شرکتهای کارآفرین بوجود می آورند. شرکتها در زنجیره تامین پیچیده به جریان یکپارچه وهماهنگ کالاها، خدمات، اطلاعات و صندوق پول، یا چیزهای دیگری نیاز دارند و با ریسک تامین قابل توجهی مواجه هستند. درسال ۲۰۰۸ هشت نوع ریسک برای SCM از قبیل تامین، عملیاتی، تقاضا، امنیت، ماکرو(کل)، سیاست، رقابت، و منابع شناسایی کردند. شرکت های تولیدی با ویژگی های کارآفرینی ریسک پذیر ممکن است استراتژیهای سود رسانی را دنبال کنند که به وسیله آنها بتوانند در SCM نفوذ کنند. رفتار شرکتی یا ریسک پذیری ممکن است زمانی نتیجه بدهد که شرکت ها در زنجیره های تامین درگیر باشند یا کالا و خدمات به اعضای جدید زنجیره تامین ارائه بدهند.
گرایش فعالانه
اکثر شرکت ها از لحاظ صنعت، فهرست یا رده تولید و چگونگی رقابت آنها در زنجیره تامین بسیار فعال هستند. گرایش فعالانه را به عنوان تمایل شرکت ها به ایجاد نوآوری های فعالی تعریف می کنیم که بتوانند رقبای خود را از سر راه بردارند. فعال بودن شامل توانایی یک شرکت در یکپارچه سازی اطلاعات زنجیره تامین و شکل دادن به محیط خود از طریق معرفی محصولات جدید ، فن آوری و تکنیکهای اجرایی می باشد. این رویکرد همچنین شامل کسب فرصت های جدید درمحیط و اقدام غافلگیرانه در پاسخ به فرصتها می باشد. یک شرکت فعال فرصت های جدید را کسب و از آنها استفاده می کند. رفتار فعالانه وقتی رخ می دهد که برای تصمیم گیران شفافیت وجود داشته باشد، که این نیز براقدامات کارآفرینی و یادگیری داخل زنجیره تامین تاثیر می گذارد. بنابراین، گرایش فعالانه، شایستگی SCM کارآفرینانه را در پی دارد.
مهارت سرمایه ارتباطی
مدیران شرکت ها غالبا بر اهمیت داشتن رابطه اجتماعی با مشتریان و تامین کنندگان تاکید داشتند که ادبیات هم به مهارت ارتباط سرمایه ای اشاره می کند. در این راستا، فعالیت شبکه های اجتماعی استراتژی برای افزایش منافع شخصی از طریق روابط متقابل محسوب می شود. منافع جریان اطلاعات در چنین فعالیت هایی به طور گسترده ای مورد تأکید می باشد. در اصطلاحات SCM، مهارت سرمایه ارتباطی نماد توانایی ارتباط برقرار کردن با اعضای زنجیره تامین است که ورودی های لازم را کنترل میکنند، به خصوص کارآفرینانی که به اندازه کافی می توانند رفتارشان را پیش بینی کنند. مهارت سرمایه ارتباطی از طریق کانال های ارتباطی رسمی و غیر رسمی ، به اشتراک گذاری اطلاعات مابین اعضای زنجیره تامین کمک می کند. علاوه بر این، فعالیت های ارتباطی در یک زنجیره تامین مانند تعامل با خریداران و تامین کنندگان، ارائه کالا و خدمات خاص شرکت را تسهیل میکند، که ممکن است شامل ایجاد آگاهی ازمحصول ،نشان دادن صفات و ویژگیهای آن پ، و یا اصلاح آن به منظور براورد نیازهای منحصر به فرد باشد. در زنجیره تامین، مهارت سرمایه ارتباطی نه تنها چگونگی تعامل یک شرکت با یک شریک خاص پ، بلکه چگونگی ارتباط آن را با شرکتها در یک زنجیره تامین را نشان می دهد، از این رو، آن می تواند شایستگی SCM شرکتهای تولیدی را گسترش بدهد.
قابلیت هماهنگی
پیشینه قبلی اشتراک گذاری اطلاعات را به عنوان یک عامل قابلیت هماهنگی در زنجیره تامین مورد بررسی قرار داد. به اشتراک گذاری اطلاعات درباره هزینه های نیروی کار و جنس (مواد)، تامین کنندگان و توزیع کنندگان و دیگر شرایط بازار برای شرکت های تولید ی بدلیل اینکه سودآورى دیگر اعضای زنجیره تامین را نشان می دهد امری حیاتی است. این شایستگی به توانایی ادغام فرایندهای کلیدی کسب و کار در میان اعضای زنجیره تامین جهت ارائه کالاهای مناسب ، خدمات و اطلاعات اشاره دارد. یک ارتباط نیز ممکن است بین استفاده از قابلیت هماهنگی و پرمایگی اطلاعات مشترک بوجود آید. قابلیت هماهنگی میان اعضای زنجیره تامین آثار مثبت و مستقیمی بر روی همکاری داخلی و خارجی دارد و به اشتراک گذاری اطلاعات یک بعد کلیدی از همکاری می باشد. قابلیت هماهنگی بطورمثبتی با یکپارچه سازی سیستم ها و یا توانایی استفاده از اشتراک گذاری اطلاعات برای مقاصد مشترک مرتبط است. علاوه بر این، اشتراک گذاری اطلاعات بین شرکای زنجیره تامین باید مشارکتی باشد و شرکا را قادرسازد تا به منافع قابلیت هماهنگی دست پیدا کنند. قابلیت هماهنگی فرآیندهای تولیدی را جهت افزایش بهره وری هزینه ، افزایش بهره وری کارکنان، کاهش بی ثباتی و حذف اسراف تسهیل می سازد. داشتن قابلیت هماهنگی برای شرکتهای شریک به این معناست که اشتراک گذاشتن اطلاعات می تواند روابط را توسعه بدهد. این رو، قابلیت هماهنگی عاملی که از شایستگی های SCM کارآفرینانه پشتیبانی می کند.
شایستگی های SCM کارآفرینانه و استراتژی های بازاریابی SCM
شایستگیهای SCM کارآفرینانه نشان دهنده قابلیت های شرکت ها جهت بکار گیری موثر SCM است و تاثیر مثبتی بر استراتژیهای SCM دارد. علاوه براین، رابطه بین کارآفرینی ومدیریت استراتژیک تایید شده، و بنابراین شایستگی SCM کارآفرینانه برای شرکت های تولیدی با منابع محدود بسیار مهم است به حدی که آنها به شرکت اجازه می دهند شایستگی خود را در زنجیره تامین جهت توسعه استراتژی های با کیفیت و با کارایی اعمال کنند. شرکت های تولیدی سعی می کنند به تولیدات برتری دست پیدا کنند که با اولویت های خریداران صنعتی مطابقت داشته باشند و از طریق SCM به طور موثر به خریداران دست پیدا کنند. با این حال، بازار جهانی رقابتی نشان می دهد که خریداران در حال حاضر بهتر سازماندهی می شوند و بیشتر متقاضی هستند. از آنجایی که تحقق شایستگی SCM کارآفرینانه در شرکتها متفاوت است، شرکت هایی که شایستگی بیشتری دارند برای دستیابی به مزایای بیشتر باید ازمنابع خود بطورکارآمد و موثری استفاده کنند.
استراتژیهای SCM و عملکرد برند و شرکت
توانایی شرکتها جهت موفقیت در بازارهای رقابتی تا حد زیادی تابع شایستگی ها و قابلیتهای داخلی آنها می باشد. نظریه اقتصاد تکاملی توانایی برتر شرکتها در توسعه قابلیتهای خاص سازمانی ، که از شایستگی های اساسی تشکیل شده است را شرح می دهد. در زنجیره تامین، شرکت ها تلاش می کنند تا کالاها را با مقداری عرضه کنند که خریداران بیشتر عرضه می کنند. انگیزه برای ارزش برتر خریدار شرکت های تولیدی را بر آن داشته که فرهنگ کسب و کاری را ایجاد و حفظ کنند باعث پرورش رفتار کسب و کار لازم بشود. اگر چه شیوه های عملیاتی معمولا از ادغام دانش منحصر به فرد شرکت ناشی می شود. استراتژی های SCM نیز فعالیت های کسب وکار با کیفیت و کارایی بالایی را که در آن یک شرکت ماهر می شود، انعکاس می دهد. بنابراین، شرکتهای کارآفرین قادر به انجام امور تولیدی برای ایجاد ارزش در استراتژیهای SCM های خود می باشند و به طبع استراتژیهای SCM به منبع اصلی مزیت عملکرد برند و شرکت تبدیل می شود
شایستگی SCM کارآفرینانه و عملکرد برند و شرکت
تئوری منبع مدار بر این فرض است که به دست آوردن و حفظ مزیت رقابتی پایدار یک کارکرد از منابعی است که شرکت برای رقابت به ارمغان می آورد و این منابع ، منبع اصلی موفقیت یک شرکت را فراهم می آورد.. تحقیق حاضر رابطه بین منابع و عملکرد بهتری را بررسی کرده است که ناشی ازاین ادعا است که عدم تجانس منابع به شایستگی متغیر و سطح عملکرد منجر می گردد. شرکتها با منابع با ارزش، بی نظیر و ثابت به طور کلی در بازار برتر هستند. بنابراین، تفاوت شایستگی و عملکرد مداوم می تواند در شرکتهایی با شایستگی متفاوت لحاظ بشوند. شرکتهایی که مزیت کارآفرینی دارند از مزیت انحصاری برای ایجاد موانع موقعیت منابع لذت می برند. تاثیر مثبت کارآفرینی بر عملکرد بازار شرکت نیز مورد بررسی قرار گرفته شده است. هنگامی که چرخه زندگی کالا به سرعت در محیط زنجیره تامین مدرن کوچک می شود، شرکتها باید بر تکنولوژی انحصاری به منظور ارائه محصول یا کالای با کیفیت بالا به بازار رقابت بسرعت و به صورت کارآمد تکیه کنند. برای پشتیبانی کردن از این ایده ها، ما ادعا می کنیم که شایستگی SCM کارآفرینانه یعنی گرایش نوآوری، شاخص های ریسک پذیری، گرایش فعالانه ، گرایش مهارت سرمایه ارتباطی و قابلیت هماهنگی تاثیر مثبتی بر عملکرد شرکتهای تولیدی می گذارد. بررسی پیشینه تحقیق ما نیز نشان می دهد که شایستگی به خصوص برای عملکرد شرکت های تولیدی مهم است.