وبلاگ

توضیح وبلاگ من

اثر برنامه مداخله مهارت­های دستکاری بر شایستگی حرکتی واقعی ­وادراک شده دختران دبستانی با دو رویکرد …

 
تاریخ: 01-12-99
نویسنده: فاطمه کرمانی

مهارت­های حرکتی بنیادی (FMS)، زیر بنای حرکات فرد در آینده است و به عنوان بلوک­های ساختمانی حرکات آینده در نظر گرفته می­شود که خزانه حرکتی فرد را تشکیل داده و هر چه غنی­تر باشد فرد در آینده مشکلات کمتری خواهد داشت (گالاهو، اوزمون و گودوی، 2012)، (گابارد، 2008). بر اساس مدل همکوشی کفایت حرکتی و فعالیت بدنی (2008)، یک رابطه پویا و دوطرفه بین کفایت حرکتی و فعالیت جسمانی وجود دارد. منظور از کفایت حرکتی، کسب میزان معینی از الگوهای حرکتی پایه است که خزانه حرکتی فرد را تشکیل می­دهد و کودک در فعالیت­های روزمره، بازی و ورزش از آن­ها استفاده می­کند (گالاهو، اوزمون و گودوی، 2012). فعالیت جسمانی بیشتر منجر به کفایت حرکتی بیشتر می­شود و بالعکس. رابطه بین کفایت حرکتی و فعالیت جسمانی در طول زمان تغییر می­کند. همچنان­که فرد به کودکی میانی (3 تا5 سال) و نوجوانی (10 تا 20 سال) ورود می­کند، این رابطه قوی­تر می­شود. این نشان می­دهد در سال­های اولیه کودکی، افرادی که در زمینه­های وسیعی از مهارت­های حرکتی بنیادی، به شایستگی رسیده­اند، به احتمال زیاد در آینده قادر خواهند بود این مهارت­ها را بیشتر بکار برده و بیشتر در بازی، ورزش و فعالیت جسمانی درگیر شوند (گالاهو، اوزمون و گودوی، 2012). ادراک توانایی­های جسمانی یک عامل اثر گذار در رشد است که کفایت حرکتی ادراک شده نامیده می­شود (گالاهو، اوزمون و گودوی، 2012؛ رابینسون و گوودوی، 2009). کودکان با شایستگی ادراک شده بالا، اغلب اعتماد بنفس بیشتری دارند و تلاش بیشتری انجام می­دهند و تکالیفی را انتخاب می­کنند که توانایی آن­ها را به چالش کشیده و از فرایند یادگیری لذت می­برند. یافته­های اخیر نشان می­دهد کفایت حرکتی ادراک شده برای انگیزش یادگیرندگان جوان ضروری است. هر چه کفایت حرکتی ادراک شده بیشتر باشد، تمایل بیشتری به درگیر شدن در فعالیت­ها وجود دارد که به نوبه خود منجر به افزایش اعتماد بنفس و لذت از فعالیت می­شود (رابینسون، 2009). بر اساس نظر استودن (2008) کفایت حرکتی واقعی و کفایت حرکتی ادراک­­ شده اجزاء ضروری مشارکت در حرکات، فعالیت بدنی وآمادگی جسمانی مرتبط با سلامت است (گالاهو، اوزمون و گودوی، 2012).

 

 

در رابطه با مهارت­های حرکتی بنیادی یک تصور غلط وجود دارد که این مهارت­ها بصورت خود بخود و بر اساس فرایندهای بالیدگی رشد کرده و عوامل محیطی در آن نقشی ندارد. اگرچه بالیدگی نقش مهمی در رشد این حرکات دارد اما نباید عوامل محیطی، فرصت­های تمرین، تشویق و آموزش را در رشد این مهارت­ها نادیده گرفت. برای اینکه خزانه حرکتی کودک غنی شود و مهارت­های بنیادی به رشد مطلوب برسد، نیاز به طراحی مداخلات حرکتی برنامه ریزی شده و هدفمند وجود دارد (گالاهو، اوزمون و گودوی، 2012). همچنین با توجه به اینکه با افزیش سن، مهارت­های بنیادی تدریجاً تثبیت می­شوند و کمتر از مداخلات و تمرین تأثیر می پذیرد، لذا برنامه­هایی که برای بهبود این مهارت­ها طراحی می­شود باید بر سنین قبل از 7 سالگی متمرکز شود (گابارد، 2008).

 

 

همچنین با توجه به اینکه رابطه بین کفایت حرکتی ادراک شده و مهارت­های بنیادی با افزایش سن قوی­تر می­شود، لذا ارائه مداخلات در این زمینه نباید بر سنین کودکی اولیه تمرکز داشته باشد زیرا در این دوران این رابطه چندان برقرار نیست (گابارد، 2008). با توجه به محدودیت­هایی که ذکر شد، انتظار می­رود بهترین سن برای ارائه مداخلات حرکتی به منظور افزایش کفایت حرکتی واقعی وکفایت حرکتی ادراک شده، دوره پیش دبستان و دبستان باشد (گابارد، 2008). اما از آنجاییکه باافزایش سن، رابطه بین کفایت حرکتی ادراک شده و فعالیت بدنی افزایش می­یابد، لذا مناسب­ترین سن برای اثر بخشی مداخلات هم بر کفایت حرکتی واقعی و هم بر کفایت حرکتی ادراک شده، دوره دبستان و علی­ا­لخصوص دامنه سنی 8 تا 10 سال می­باشد (گابارد، 2008).

 

 

یکی از پایه­های مهارت­های بنیادی، مهارت­های دستکاری است که شامل دسترسی، چنگ زدن و رها کردن اشیاء است. بر اساس نتایج تحقیقات انجام شده، در بین مهارت­های بنیادی در هر دو گروه پسران ودختران، مهارت­های دستکاری دچار ضعف و عقب ماندگی بیشتری است که این مسئله، اهمیت مداخله در این مهارت­ها را برای جبران عقب ماندگی، افزایش می­دهد. همچنین تحقیقات نشان داده­اند دختران نسبت به پسران در مهارت­های دستکاری، دچار عقب ماندگی بیشتری هستند که از مهمترین دلایل این عقب ماندگی، به پایین بودن آگاهی بدنی در دختران ونقش عوامل محیطی (عوامل اجتماعی وفرهنگی مانند کمبود فرصت های تمرین و آموزش) اشاره شده است (گالاهو، اوزمون و گودوی، 2012).

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

 

به­همین دلیل باید مداخلات حرکتی مناسبی برای کاهش و حذف این عوامل طراحی شود. بر همین اساس تعداد روبه رشدی از مطالعات در زمینه رشد حرکتی، نقش برنامه­های آموزشی یا مداخلات مهارت­های حرکتی را در رشد مهارت­های بنیادی در کودکان پیش دبستانی را بررسی کرده­اند. اثر مثبت مداخلات مهارت حرکتی در زمینه­های مختلف گزارش شده است که عبارتند از: 1-زمینه­های تربیت بدنی 2- محیط­های پیش دبستانی مانند برنامه فرصت برتر 3- کودکانی که محروم هستند (گالاهو، اوزمون و گودوی، 2012). اثر بخشی مداخلات بر مهارت­های بنیادی ثابت شده است، اما نکته مهم در این­ باره، نحوه ارائه مداخله است. در این رابطه سه رویکرد آموزشی مطرح شده است که عبارتند از: 1- رویکرد آموزش مستقیم (معلم-محور)؛ 2- رویکرد جوانگیزه تبحر (کودک-محور)؛ 3- والدین به عنوان معلم (گالاهو، اوزمون و گودوی، 2012).

 

 

در این تحقیق دو رویکرو کودک- محور و معلم- محور مورد توجه قرار خواهد گرفت. رویکرد معلم- محور، یک روش سنتی آموزش وتمرین می­باشد که نحوه ارائه مداخله، قوانین و زمان آن بر اساس نظر معلم بوده و شاگرد در جریان مداخله منفعل بوده و تابع دستور معلم می­باشد. معلم یا مربی تکلیف را نمایش و توضیح داده و کودک مطابق با آن پاسخ می­دهد. در این محیط کودک گزینه یا ترجیحی برای انتخاب فعالیت ندارد (گالاهو، اوزمون و گودوی، 2012). رویکرد جو انگیزه تبحر (کودک- محور)، بر محوریت کودک در جریان آموزش و بازی تمرکز دارد. در این روش اختیار بصورت تدریجی از معلم یا مربی به کودک منتقل می­شود و معلم فقط نقش یک ناظر را در جریان آموزش دارد. جو انگیزه تبحر یک روش کودک محور است که بر اساس تئوری جو انگیزشی طراحی شده و در قالب ساختار 6 بعدی TARGET ارائه شده است (گالاهو، اوزمون و گودوی، 2012؛ ادواردز، 2010). منطق رویکرد این است که چنین جو آموزشی انگیزش کودک را برای شرکت در تکلیف و تنظیم سرعت یادگیری خود بالا می­برد (هارتر، 1998). یک نکته مهم این است که افراد برای نشان دادن شایستگی خود و توانایی خود در ورزش، تربیت بدنی و سایر فعالیت­ها شرکت می­کنند (سالمون، 1996؛ نیکولز، 1984). نیکولز ثابت کرد دو حالت دستیابی به هدف موجود شامل تکلیف محوری و خود محوری است (نیکولز، 1984)، که در زمینه دسترسی اجرا می­شوند و ناظر بر این است که افراد چگونه توانایی خود را تعریف می­کنند. در حالت خود محوری، اجرای فرد بر اساس مقایسات هنجاری یا اجتماعی قضاوت می­شود. در این حالت موفقیت بطور مستقیم به توانایی مرتبط است و فرد تمایل به نشان دادن توانایی خود به دیگران دارد و بر اساس اجرای دیگران مقایسه می شود و باور فرد این است که با تلاش هر چه کمتر به موفقیت برسد.

 

 

در مقابل، تکلیف محوری با تمایل فرد به تبحر در آموزش مشخص می­شود. موفقیت بر پایه تلاش وجست و جوی افراد برای تبحر در یک مهارت به اجرای فرد نسبت داده می­شود و یادگیرنده تمایل به تلاش برای رسیدن به تبحر در مهارت دارد. در این حالت استراتژی­های تشخیص ویژگی­های کلیدی محیطی رشد کرده و منجر به ایجاد یک محیط یادگیری تبحر-محور می­شود (گالاهو، اوزمون و گودوی، 2012). بر اساس حالت خود محوری، جو درگیری در اجرا مطرح شده است که اجرای فرد با هنجارهای موجود مقایسه شده و یادگیرنده در رابطه با موفقیت خود در مقایسه با دیگران دچار استرس و نگرانی می­شود (ایموس، 1992). در مقابل، برای حالت تکلیف محوری، جو تبحر مطرح شده که بر مشارکت یادگیرنده و تمرکز بر پیشرفت در مقایسه با اجراهای قبلی فرد مشخص می­شود (ایموس، 1988). دو رویکرد کودک محور و معلم محور به واسطه تفاوت­های اساسی با یکدیگر داشته و اثرات رفتاری متفاوتی بر کودک دارند، همانگونه که باولر (2009) اشاره کرده است، کودک در جو آموزشی کودک محور زمان بیشتری را صرف فعالیت­های متوسط تا شدیدکرده و انگیزه بالایی نشان می­دهد. در این راستا این مسأله مطرح می­شود که آیا این تفاوت رفتاری می­تواند منجر به اکتساب متفاوت مهارت­های حرکتی بنیادی به ویژه مهارت­های دستکاری شود؟

 

 

هاروود، کی گان و اشمیت (2014)، با مرور 104 تحقیق منتشر شده از سال 1990 تا 2014، درباره کاربرد جوانگیزه تبحر در وزرش و تربیت بدنی، دریافتند که جو تبحر بطور پایداری با شایستگی ادراک شده، اعتماد بنفس، تمرین و استراتژی­های رقابتی وابسته است.

 

 

پس از بررسی مجموع تحقیقات، نویسندگان دریافتند که تحقیقات آینده باید بر انگیزش در جلسات فعالیت بدنی و و ورزش تمرکز کنند. تحقیقات متعددی به موضوع مهارت­های بنیادی در دوره کودکی و نوجوانی پرداخته­اند. رابینسون و همکاران (2012)، با ارائه یک برنامه مداخله­ای بر مهارت­های بنیادی کودکان دبستانی با رویکرد جو انگیزه تبحر، دریافتند امتیازات مهارت­های جابجایی و دستکاری وامتیازات کل آزمون رشد حرکتی درشت TGMD-2، در مقایسه با قبل از مداخله افزایش معنی­داری یافت، اما بهبود معنی­داری در مهارت­های استواری آنها مشاهده نشد. هاردی و همکاران (2012)، اثر یک مداخله متمرکز بر مهارت­های بنیادی را بر کفایت حرکتی واقعی و ادراک شده کودکان 10 ساله را تأیید کرده و این عامل را به عنوان پیش­گوی فعالیت جسمانی این افراد معرفی کردند. رابینسون (2013)، اثر برنامه حرکتی مبتنی بر جو انگیزه تبحر را بر مهارت­های دستکاری کودکان پیش دبستانی دارای تاخیر رشدی، بدون در نظر گرفتن عامل جنسیت، به شکل مثبتی ارزیابی کردند.

 

 

آنچه که از مرور نتایج تحقیقات در زمینه مداخلات مهارت های حرکتی بنیادی بدست می آید، اثر بخشی مداخلات حرکتی با تأکید بر غنی سازی محیط و رفع محدودیت های محیطی است، در عین حال، اثر این مداخلات با در نظر گرفتن سایر محدودیت­ها، جای کار فراوان دارد (رابینسون و گودوی ، 2009). از طرف دیگر، با توجه به اینکه بیشتر مداخلات متمرکز بر کل مهارت­های بنیادی بوده اند، چالش بعدی اثر متمایز آنها بر مهارت­های حرکتی بنیادی به شکل اختصاصی­تر مانند دستکاری است، چرا که هر دسته از مهارت­های بنیادی، نیازهای جداگانه­ای دارند (رابینسون، 2013). نتیجه تحقیقات اندک در زمینه اثر مداخلات بر مهارت­های دستکاری دو چالش مهم اثر گذار را به خوبی مطرح نموده­اند، که شامل نقش جنسیت و اثر سایر محدودیت­های محیطی مانند نوع و مدت آموزش می­باشد. بر این اساس می­توان بیان داشت مطالعه حاضر برای پاسخگویی به دو سوال زیر طراحی شده است:

پروژه دانشگاهی

 

 

 

 

    • آیا ارائه مداخلات حرکتی با تمرکز بر رفع محدودیت­های محیطی مهارت­های دستکاری دختران دبستانی، تاثیری برکفایت حرکتی این کودکان در دو بعد واقعی و ادراک شده دارد؟

 

 

    • کدام یک از رویکرد­های جو انگیزه تبحر و معلم محور، مناسب­ترین روش برای ارائه مداخله است؟

 

 

 

اهمیت و ضرورت تحقیق

 

 

مهارت­های حرکتی بنیادی، پایه واساس رفتار انسان است. این مهارت­ها لازمه ارتباط مستقل کودک با محیط هستند. تبحر در این مهارت­ها کفایت حرکتی و فعالیت­های حرکتی را در مراحل بعدی زندگی تحت تاثیر قرار می­دهد (گالاهو، اوزمون و گودوی، 2012). کرایمر و هاردی (2011)  در مروری بر تحقیقات حوزه مهارت­های بنیادی، به تعداد کم مداخلات انجام شده در مورد رشد مهارت­های حرکتی بنیادی در دختران اشاره و نیاز به انجام چنین مداخلاتی را برجسته کرده­اند. آن­ها نشان داده­اند سطح تبحر در مهارت­های حرکتی بنیادی در بین دانش آموزان دختر پایین است. مهارت­های بنیادی باید بصورت جداگانه مورد بررسی و مداخله قرار گیرد تا بتوان مداخلات مناسب را برای هر یک طراحی کرد، زیرا هر یک از این مهارت­های نیاز­های جداگانه و متفاوتی دارند (لوگان و رابینسون، 2011).

 

 

مهارت­های دستکاری که بعنوان یکی از پایه­های مهارت­های حرکتی بنیادی مطرح است، در هر دو گروه پسران ودختران نیاز به توجه بیشتری دارد، زیرا میزان عقب ماندگی در این مهارت­ها بیشتر است و این ضعف در دختران بیشتر از پسران است (گالاهو، اوزمون و گودوی، 2012). با توجه به اهمیت این موضوع، تحقیقات کمی بصورت اختصاصی مهارت­های دستکاری وعلی­الخصوص مهارت­های دستکاری دختران را مورد توجه قرار داده­اند (ای پاچ، 2005). همچنین مطالعات بسیار کمی وجود دارد که اثر نوع آموزش را بطور همزمان با مقایسه دو رویکرد آموزشی (جوانگیزشی تبحر و معلم –محور) در دختران دبستانی بررسی کند (هاردی، 2012؛ ای پاچ، 2005) و جامعه هدف آنها نیز، کودکان پیش دبستانی بوده است (مارتین، 2009). با توجه به اینکه رابطه بین شایستگی حرکتی و فعالیت بدنی، در سن پیش دبستانی چندان بر قرار نیست (گابارد، 2008)، لذا مطالعات بیشتری در سنین بالاتر و با مقایسه این دو رویکرد لازم است. مطالعاتی هم که تا کنون بصورت تک رویکردی انجام شده است، فقط بر فرصت­های تمرینی بعنوان محدودیت محیطی تاکید داشته و سایر محدودیت­های محیطی را مورد بررسی قرار نداده است (مارتین، 2009). مطالعات گذشته بیشتر بر دوره پیش دبستانی تمرکز داشته­اند اما با توجه به اینکه رابطه بین فعالیت بدنی و کفایت حرکتی ادراک شده در دوره پیش دبستانی چندان رابطه قوی و موثری نیست (گابارد، 2005) و با افزایش سن این رابطه قوی­تر می شود، اما مطالعات گذشته بیشتر بر دوره پیش دبستانی تاکید کرده است (ای پاچ، 2005) که این امکان وجود دارد اثر بخشی مداخلات بطور واضح نشان داده نشود. لذا مطالعات باید بر سنین بالاتر انجام شود تا اثر بخشی مداخلات بیشتر مشخص شود، به همین دلیل دامنه سنی 8 تا 10 سال انتخاب شده است که مناسب­ترین دوره است (گابارد، 2008).

 

 

با توجه به مدل همکوشی بین کفایت حرکتی و فعالیت بدنی (2008) و­اهمیت رشد مهارت­های بنیادی، توجه به رشد مهارت های بنیادی ضروری بنظر می­رسد. زیرا مهارت­های بنیادی، بعنوان بلوک­های ساختمانی حرکات کارآمد و موثر آینده عمل می­کنند. اگر مهارت­های بنیادی به اندازه کافی رشد نکند، به شایستگی حرگی واقعی و بدنبال آن کفایت حرکتی ادراک شده، لطمه وارد می­شود و اعتماد بنفس فرد هم لطمه می­بیند. مهارت­های دستکاری بعنوان آسیب پذیرترین مهارت­ها در بین مهارت­های بنیادی مطرح است (گالاهو، اوزمون و گودوی، 2012). رشد مهارت­های دستکاری همانند سایر مهارت های بنیادی، تحت تاثیر سه عامل مهم فرد، محیط وتکلیف می­باشد و با توجه به اینکه یکی از دلایل اصلی ضعف مهارت­های دستکاری در دختران محدودیت­های محیطی است، لذا می­توان با طراحی مداخلات حرکتی مناسب، زمینه رشد هر چه بهتر این مهارت­ها و بدنبال آن افزایش کفایت حرکتی مهارت­های بنیادی را فراهم کرد و برنامه­های مناسبی را برای رشد این مهارت­ها، با معرفی مناسب­ ترین روش ارائه آنها در مراکز پیش دبستانی و سایر مراکز آموزشی ارائه داد. همچنین این انتظار می­رود دختران شایستگی جسمانی ادراک شده پایین تری که تحت عنوان نحوه ارزیابی کودکان از شایستگی­شان در ورزش­ها، جذابیت جسمانی و آمادگی جسمانی تعریف می­شود داشته باشند و در نتیجه از فعالیت جسمانی لذت کمتری می­برند (وایس، 1996). بنابراین لازم است با طراحی برنامه­های مداخله ای موثر، کفایت حرکتی ادراک شده را در آنان افزایش داد تا بتوان زمینه را برای شرکت هرچه بیشتر در فعالیت بدنی و پیشگیری از عوارض بی تحرکی و عدم فعالیت بدنی فراهم کرد.

 

 

اهداف پژوهش

 

 

هدف کلی

 

 

تعیین اثر برنامه مداخله­ای مهارت­های دستکاری، بر شایستگی حرکتی دختران دبستانی با دو رویکرد جوانگیزشی تبحر (کودک- محور) و معلم- محور و مقایسه این دو رویکرد با هم.

 

 

اهداف اختصاصی

 

 

 

    • تعیین اثر برنامه مداخله مهارت­های دستکاری با رویکرد جوانگیزه تبحر، بر شایستگی حرکتی واقعی دختران دبستانی.

 

 

    • تعیین اثر برنامه مداخله مهارت­های دستکاری با رویکرد معلم- محور، بر شایستگی حرکتی واقعی دختران دبستانی.

 

 

    • تعیین اثر برنامه مداخله مهارت­های دستکاری با رویکرد جوانگیزه تبحر ، برشایستگی حرکتی ادراک شده دختران دبستانی

 

 

    • تعیین اثر برنامه مداخله مهارت­های دستکاری با رویکرد معلم- محور، بر شایستگی حرکتی ادراک شده دختران دبستانی

 

 

    • مقایسه اثر برنامه مداخله مهارت­های دستکاری با دو رویکرد جوانگیزه تبحر و معلم- محور، بر شایستگی حرکتی واقعی دختران دبستانی

 

 

    • مقایسه اثر برنامه مداخله مهارت­های دستکاری با دو رویکرد جوانگیزه تبحر و معلم- محور ، بر شایستگی حرکتی ادراک دختران دبستانی

 

 

 

فرضیات تحقیق

 

 

فرض کلی

 

 

برنامه مداخله مهارت­های بنیادی دستکاری با دو رویکرد جوانگیزه تبحر و معلم- محور، بر شایستگی حرکتی واقعی و ادراک شده دختران دبستانی، در مقایسه با گروه شاهد تاثیر متفاوتی دارد.

 

 

فرضیات اختصاصی

 

 

 

    • رویکرد جوانگیزه تبحر در مداخله مهارت­های دستکاری، بر شایستگی حرکتی واقعی دختران دبستانی در مقایسه با گروه شاهد، تاثیر دارد.

 

 

    • رویکرد معلم- محور در مداخله مهارت­های دستکاری، بر شایستگی حرکتی واقعی دختران دبستانی در مقایسه با گروه شاهد تاثیر دارد.

 

 

    • دو رویکرد جوانگیزه تبحر و معلم- محور مداخله مهارت دستکاری اثر متفاوتی بر شایستگی حرکتی واقعی دختران دبستانی دارند.

 

 

    • رویکرد جوانگیزه تبحر در مداخله مهارت­های دستکاری، بر شایستگی حرکتی ادراک شده دختران دبستانی در مقایسه با گروه شاهد تاثیر دارد.

 

 

    • رویکرد معلم- محور در مداخله مهارت­های دستکاری، بر شایستگی حرکتی ادراک شده دختران دبستانی در مقایسه با گروه شاهد تاثیر دارد.

 

 

    • دو رویکرد جوانگیزه تبحر و معلم- محور مداخله مهارت­های دستکاری اثر متفاوتی بر شایستگی ادراک شده حرکتی دختران دبستانی دارد.

 

 

1-Fundamental Movement Skill

 

 

1-National Association Sport And physical Education

 

 

2- Motivational Mastery Climate                                                                    

 

 

1-Task

 

 

2-Athority

 

 

3-Reward

 

 

4-Grouping

 

 

5-Evalution

 

 

6-Time

 

 

7-Teacher -centered approach

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


فرم در حال بارگذاری ...

« اثر آگاهی از نتیجه در شرایط مختلف کانون توجه بر اکتساب و یادداری یک …اثر تمرین تناوبی سرعتی و تمرین اکسنتریک بر آپوپتوزیس و بیان زنجیره سنگین میوزین … »
 
مداحی های محرم