سرآمد فضلای زمانه دانی کیست
شهنشه فضلا، پادشاه ملک سخن
ز روی صدق و یقین نی ز راه کذب و گمان
جمال ملت و دین خواجه جهان سلمان
(حافظ، ۱۳۷۹: ۱۴۵)
سلمان کاخ سخنوری خود را بر شیوهی کمال الدین اسماعیل و ظهیرالدین فاریابی بنیان نهاد و اکثر قصاید را در جواب این دو نفر و به سبک و طرز آنها گفته است. مولاا جامی در بهارستان مینویسد: »اکثر مضامین سلمان از اساتید قدیم، خاصه کمال الدین اسماعیل مآخوذ است. لیکن او آنها را به درجهای ترقی داده که جای هیچ خدشه و اعتراضی نیست» (وفایی، ۱۳۸۹: ۲۹).
«غزلیات سلمان بهتر از هر شعر فارسی، شخص را به یاد اشعار حافظ میاندازد. علاوه بر استقبالهایی که از یکدیگر کردهاند، اساساً زبان غنی سلمان نزدیکترین زبان به گفتار خواجه است.
الفاظ و جملات و اصطلاحاتی که حافظ به درجه کمال رسانیده است در اشعار سلمان نیز دیده میشود و چنانکه گاهی شخص تصور میکند به مطالعه اشعار حافظ مشغول است:
در بیایان فنا ما همه سرگردانیم
تا کرا سوی تو توفیق هدایت باشد
گاه در مصطبه دردیکش رندم خوانند
گاه در خانقهم صوفی صافی دانند
(حافظ، ۱۳۷۹: ۶۷)
شیوه سلمان در غزل کاملاً قابل مقایسه با حافظ است، چه رد پرداختن ایهامها و تلمیحات عرفانی و بکار بردن اصطلاحات قلندری و خمریهسرایی و چه در تغزلات و ابیات عاشقانه، مضامین مشترک، شباهتهای لفظی و معنوی، همانندی وزن و قافیه، بین این دو شاعر فراوان است بهگونهای که نمیتوان گفت که هز غزل را نخست کدامیک سروده و آن دیگر استقبال کرده است. به گفته دکتر ذبیح ا.. صفا «شاید که این دو استاد از راه مکاتبه، مشاعره داشتهاند» (ذوالفقاری، ۱۳۸۲: ۲۲۹).
سلمان شاعری مضمونآفرین است تا معنی آفرین، برخلاف حافظ که هر دو را به نحو اکمل در دیوان خود جمع کرده است. به عقیده شبلی نعمانی: «سلمان درآوردن قوامی مشکل و مترادفات نادر و اشعار مردّف، مهارتی داشته، ولی قریحه سوزان و ذوق و ایمانی که لازمه یک شاعر بزرگ است وی را حاصل نیست» (همان: ۲۲۹).
سلمان در مثنوی بیشتر خمسه نظامی مورد نظر او بود و از آنجا که شاعر در تمامی فنون شعر قصد طبعآزمایی داشته به مثنوی نیز پرداخته و دو اثر به ظهور رسانیده است.
اصولاً هر شاعری واژگان و فرهنگ مخصوص به خود را دارد و بعضی از الفاظ و کلمات را بیشتر به کار میبرند. بررسی این فرهنگ واژگان خاص ما را به نتایج قابل ملاحظهای میرساند. مثلاً حافظ علاقه خاصی به واژگان رند، گدا، قلندر، صوفی، زاهد و … از خود نشان میدهد. سلمان هم «شاهر گلها» است، لااقل در بررسی مثنوی جمشید و خورشید، چنین است. وی در شعاع وسیعی با گلها و گیاهان ترکیبات، تشبیهات، استعارات، کنایات، مضامین و ایهامها پرداخته است.
آن چیزی که بیشتر در شعر سلمان جلوه میکند، توصیفات او است. در خلال داستان، از هر مکان، یا شخص یا موضوع وصفی ساخته است. عمده توصیفات او، به عنوان مثال میتوان : وصف جمشید، خورشید در خواب، مهراب بارزگان، دختر قیصر روم و … را نام برد (ذوالفقاری، ۱۳۸۲: ۲۳۱).
همچنین سلمان به اصطلاحات موسیقی کاملاً احاطه داشته، سیطره و دست وی در این علم در سرتاسر داستان پیدا است (همان: ۲۳۸).
و مهمترین موضوعاتی که در دیوان سلمان به چشم میخورند عبارتند از: بحثهای فلسفی، اخلاقی و حکمی، گذرا و فانی بودن دنیا، ناپایدار بودن لدتها، سلوک انسان و حرکت او از نفسانیت خویش تا وصل به معبود واقعی، بی نیازی و استغنای انسان از پیرامون، زهد و ترک دنیا برای آسایش فکر و روح، تأکید بر بیآزاری و قناعت.
البته این موضوعات از مدح امیران و وزراء، بیان حوادث سیاسی و درباری، مرثیهها و شخصیتها جداست (وفایی، ۱۳۸۹: ۳۰).
سبک قصاید سلمان طبق معمول زمان، عراقی و مخصوصاً تغزلاتش لطیف و شیوا و به لحن غزل نزدیک است به طوری که سلمان را بزرگترین قصیده سرای قرن هفتم تا دوازدهم – یعنی فاصله بین حمله مغول و ظهور دولت قاجاریه است.
۳-۴٫ پیشروان و پیروان
سلمان همانند هر شاعر دیگری میراث ادبی پیشینیان را مورد توجه قرار داده و به طرزی زیبا از گنجینهی ادبی گذشتگان بهره جسته است. معانی ظریف، مضامین و تصاویر شعری، تعابیر و آرایشهای لفظی و معنوی را از گذشتگان دریافت داشته و با بهرهگیری از ذوق و استعداد شاعری خویش، آنها را به شکلی زیبا پرورانده است. سلمان شعر گروهی از شاعران گذشته را پیش چشم داشته و از اشعار آنها آشکارا استقبال کرده و مستقیم و صریح در شعر خویش داخل نموده است و در قصاید خویش از آنها نام برده است.
الف) فردوسی و نظامی و سایر استادان مثنوی سرا.
ب) منوچهری دامغانی: سلمان یک قصیده به استقبال او ساخته است.
المنه لله که این ماه خزان است
وقت شدن و آمدن راه رزان است
(سلمان، ۱۳۸۹: ۲۱)
فرم در حال بارگذاری ...